English Addict - 9th OCTOBER 2024 -🔴LIVE stream TOPIC - 'Stand' phrases - Chat Live & Learn English

As you can see,

همانطور که می بینید،

autumn is definitely in the air as autumn arrives.

با فرا رسیدن پاییز، قطعاً پاییز در هوا است.

The weather changes.

آب و هوا تغییر می کند.

Everything at the moment is very.

همه چیز در حال حاضر بسیار است.

I think the word I'm looking for is damp.

فکر می کنم کلمه ای که دنبالش هستم نمناک است.

Everything at the moment is very damp.

همه چیز در حال حاضر بسیار مرطوب است.

Hi, everybody.

سلام به همه

Here we go again.

اینجا ما دوباره می رویم.

It's English addict coming to you. Live from the birthplace of the English language.

این معتاد انگلیسی است که به سراغ شما می آید. زندگی از زادگاه زبان انگلیسی.

We know where it is.

می دانیم کجاست.

You know where it is.

میدونی کجاست

We all know where.

همه ما می دانیم کجاست.

Where it is I know, I definitely know it's England.

می‌دانم کجاست، قطعاً می‌دانم که انگلیس است.

And I'm.

و من هستم.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

It is Wednesday, and it's very nice to see you here again.

چهارشنبه است و خیلی خوشحالم که دوباره شما را اینجا می بینم.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England. How are you today?

سلام به همه این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you happy? I always ask this question because I am concerned

آیا شما خوشحال هستید؟ من همیشه این سوال را می پرسم زیرا نگران این هستم

whether or not you are happy.

که آیا شما خوشحال هستید یا نه.

I hope you are feeling happy today.

امیدوارم امروز احساس خوشبختی کرده باشید.

It is a nice day in the studio.

روز خوبی در استودیو است.

At least it's not raining in here.

حداقل اینجا باران نمی بارد.

Not yet anyway.

به هر حال هنوز نه.

One of my biggest fears.

یکی از بزرگترین ترس های من

Can I just tell you about one of my biggest fears?

آیا می توانم یکی از بزرگترین ترس هایم را به شما بگویم؟

The roof of my studio is quite old,

سقف استودیو من کاملا قدیمی است

and one of my biggest fears is that one day there will be a leak.

و یکی از بزرگترین ترس های من این است که روزی نشت پیدا کند.

Up there, maybe a hole will appear in my roof and perhaps, well, you know the rest.

آن بالا، شاید یک سوراخ در سقف من ظاهر شود و شاید، خوب، شما بقیه را بدانید.

The water will start coming in and maybe I will discover it too late.

آب شروع به ورود می کند و شاید خیلی دیر آن را کشف کنم.

Maybe the water will go onto my lovely expensive equipment and destroy it.

شاید آب به تجهیزات گران قیمت دوست داشتنی من برود و آن را نابود کند.

So that is one of my worries about here in this room, this tiny little room in much Wenlock.

بنابراین این یکی از نگرانی های من در مورد اینجا در این اتاق است، این اتاق کوچک کوچک در منطقه Wenlock.

I always fear that one day, especially at the moment, because we are having so much rain.

من همیشه از این می ترسم که یک روز، به خصوص در این لحظه، به دلیل اینکه ما باران زیادی می باریم، می ترسم.

Like most people across Europe, we are having a lot of rain at the moment, so I do worry about that.

مانند اکثر مردم در سراسر اروپا، ما در حال حاضر باران زیادی داریم، بنابراین من نگران آن هستم.

But I suppose if it happens, it happens for the time being, it isn't happening.

اما من فکر می کنم اگر این اتفاق بیفتد، فعلاً اتفاق می افتد، این اتفاق نمی افتد.

Fortunately, my name is Duncan. I talk about English. I like the English language.

خوشبختانه اسم من دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم. من زبان انگلیسی را دوست دارم.

You might say I am one of these, you see?

ممکن است بگویید من یکی از اینها هستم، می بینید؟

Can you see what it says? I am an English addict. Are you?

میتونی ببینی چی میگه؟ من یک معتاد انگلیسی هستم. شما هستید؟

I wonder if you are.

تعجب می کنم که آیا شما هستید؟

Well, at least you are here.

خب حداقل تو اینجایی

So maybe you are an English addict.

پس شاید شما یک معتاد انگلیسی هستید.

I woke up this morning feeling really energised.

امروز صبح با احساس واقعا پر انرژی از خواب بیدار شدم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

I would say today, I feel vital, I feel vital.

امروز می گویم، احساس حیاتی می کنم، احساس حیاتی می کنم.

That is my mood today on the live stream.

حال و هوای امروز من در پخش زنده همین است.

So it might be very, very exciting here today when we talk about vital, of course it can mean having lots of energy or life.

بنابراین ممکن است امروز اینجا خیلی خیلی هیجان انگیز باشد، وقتی در مورد حیاتی صحبت می کنیم، البته می تواند به معنای داشتن انرژی یا زندگی زیاد باشد.

Vital of course can also mean something that is important or necessary.

حیاتی البته می تواند به معنای چیزی مهم یا ضروری نیز باشد.

Maybe if you are having a medical check, they might check your vital functions, things

شاید اگر در حال انجام معاینه پزشکی هستید، ممکن است عملکردهای حیاتی شما، چیزهایی که

you need, the things you need to survive and live and stay alive.

نیاز دارید، چیزهایی که برای زنده ماندن، زندگی و زنده ماندن نیاز دارید را بررسی کنند.

So I do feel rather vital today.

بنابراین امروز احساس حیاتی می کنم.

Of course, while we're talking about it, vital is the adjective that I'm using there

البته، در حالی که ما در مورد آن صحبت می کنیم، صفتی حیاتی است که من آنجا از آن استفاده می کنم

to be full of energy, full of life, full of enthusiasm, maybe.

تا پر انرژی، پر از زندگی، پر از اشتیاق، شاید.

And of course, vitality is the noun that names that feeling.

و البته سرزندگی اسمی است که آن احساس را نامگذاری می کند.

So I must, I suppose I would say that I have a lot of vitality today.

بنابراین من باید، فکر می کنم باید بگویم که امروز نشاط زیادی دارم.

I feel vital, I have a lot of energy and I hope you do as well.

من احساس حیاتی دارم، انرژی زیادی دارم و امیدوارم شما هم همینطور باشید.

Can I share something with you this week?

آیا می توانم این هفته چیزی را با شما در میان بگذارم؟

I've had a very busy week here because I'm doing lots of different things helping some people out.

من هفته بسیار شلوغی را در اینجا سپری کردم زیرا کارهای مختلف زیادی انجام می دهم که به برخی افراد کمک می کنم.

The other night I had to stay

شب دیگر مجبور شدم

up almost all night doing some work.

تقریباً تمام شب را بیدار بمانم و کارهایی انجام دهم.

When was the last time you stayed up all night to do something?

آخرین باری که تمام شب را برای انجام کاری بیدار بودید کی بود؟

Maybe in your work.

شاید در کار شما.

Maybe you had a project you had to finish.

شاید پروژه ای داشتید که باید به پایان می رسید.

Perhaps you all were about to take an exam.

شاید همه شما در حال شرکت در امتحان بودید.

Some sort of important test.

یه جور تست مهم

Maybe you spent the whole night awake revising and looking at your textbook,

شاید شما تمام شب را بیدار به تجدید نظر و نگاه کردن به کتاب درسی خود گذرانده اید،

so it is

بنابراین ممکن است

possible to stay up for a very long period of time.

برای مدت بسیار طولانی بیدار بمانید.

If you have something important to do.

اگر کار مهمی برای انجام دادن دارید.

And I have to say it's it's been a long time since I've done that.

و باید بگویم که مدت زیادی است که این کار را نکرده ام.

So a couple of nights ago, I did stay up until very late doing some work.

بنابراین چند شب پیش، تا دیروقت بیدار ماندم و کارهایی انجام دادم.

And I have to say the next day I did feel

و باید بگویم روز بعد من

quite tired because my body is not used to it.

کاملاً خسته شدم زیرا بدنم به آن عادت نکرده است.

I'm not as young as I used to be many years ago.

من مثل سالها پیش جوان نیستم.

I could stay up all night and not worry about it, and even the next day, the following day I would still be okay.

می‌توانستم تمام شب را بیدار بمانم و نگران آن نباشم، و حتی روز بعد، فردای آن روز باز هم خوب باشم.

It wouldn't bother me in any way, but these days all I can say is,

این به هیچ وجه مرا آزار نمی دهد، اما این روزها تنها چیزی که می توانم بگویم این است که

it's not quite the same, to be honest.

صادقانه بگویم، کاملاً یکسان نیست.

I suppose it comes to all of us.

فکر می کنم برای همه ما پیش می آید.

Hello to the live chat. Nice to see you here today.

سلام به چت زنده خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Oh, I wonder who was first. Let's have a look, shall we? Oh.

اوه، من تعجب می کنم که اولین بود. بیایید نگاهی بیندازیم، نه؟ اوه

Oh, interesting.

اوه جالبه

Now you are not here on Sunday.

حالا یکشنبه اینجا نیستی.

We were all worried about you. But you are back today. You are top of the list.

همه ما نگران تو بودیم. اما تو امروز برگشتی شما در صدر لیست هستید

You are the man with the first finger.

تو همان مردی هستی که انگشت اول را در دست دارد.

Vytas. Congratulations. You are first on today's live chat.

ویتاس. تبریک میگم شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Yeah.

آره

We have a hot show for you today.

امروز یک برنامه داغ برای شما داریم.

Lots of hot topics. In fact,

بسیاری از موضوعات داغ. در واقع،

today's show is so hot, you might need these to watch today's edition of English Addict.

برنامه امروز بسیار داغ است، ممکن است برای تماشای نسخه امروز انگلیسی معتاد به اینها نیاز داشته باشید.

You might need to have a pair of these nearby some oven gloves because we have a lot of hot topics to talk about today,

ممکن است لازم باشد یک جفت از این دستکش‌های فر داشته باشید، زیرا امروز موضوعات داغ زیادی برای صحبت داریم،

including words and phrases connected to stand.

از جمله کلمات و عبارات مرتبط با پایه.

The word stand can be used in many different ways.

کلمه استند را می توان به طرق مختلف به کار برد.

In a few moments, we will be looking at the word that defines fortune.

تا چند لحظه دیگر نگاهی به کلمه ای خواهیم داشت که ثروت را تعریف می کند.

Good fortune.

خوش شانسی

Bad fortune may be the way your life is going in a certain direction.

بدبختی ممکن است راهی باشد که زندگی شما در جهت خاصی پیش می رود.

Maybe good things are happening, perhaps bad things are happening.

شاید اتفاقات خوبی در حال رخ دادن باشد، شاید اتفاقات بدی در حال رخ دادن باشد.

Maybe a little bit of both.

شاید کمی از هر دو.

Which I suppose is most of us, most of us on this planet have something happening

که فکر می‌کنم اکثر ما هستیم، اکثر ما در این سیاره اتفاقی می‌افتد

that might be good and exciting and something that might not be good or exciting.

که ممکن است خوب و هیجان‌انگیز باشد و چیزی که ممکن است خوب یا هیجان‌انگیز نباشد.

So I think it does depend.

بنابراین فکر می کنم بستگی دارد.

But I wonder when Vytas was on Sunday, we did miss you.

اما من تعجب می کنم زمانی که ویتاس یکشنبه بود، ما دلتنگ شما بودیم.

And I did ask. I did put out a call.

و من پرسیدم من تماس گرفتم

Does anyone know where he is?

کسی میدونه کجاست؟

So I'm glad to see you back here on the top of the pile.

بنابراین خوشحالم که شما را دوباره اینجا در بالای انبوه می بینم.

Hello, Javi.

سلام جاوی

Javi teen who is watching in Peru.

نوجوان جاوی که در پرو تماشا می کند.

There is a movie coming out soon with Paddington Bear.

به زودی فیلمی با خرس پدینگتون اکران می شود.

Have you ever heard of Paddington Bear?

آیا تا به حال نام خرس پدینگتون را شنیده اید؟ به

Very famous because of the appearance he made with the Queen of England a couple of years ago?

خاطر ظاهری که چند سال پیش با ملکه انگلیس داشت بسیار معروف است ؟

In fact, I think it was about 4 or 5 years ago now when he did that.

در واقع فکر می کنم حدود 4 یا 5 سال پیش بود که او این کار را کرد.

And of course, a famous character from children's books.

و البته یک شخصیت معروف از کتاب های کودکان. به

There is a new movie coming out soon with Paddington Bear.

زودی یک فیلم جدید با Paddington Bear منتشر می شود.

Do you know where he normally lives?

آیا می دانید او معمولاً کجا زندگی می کند؟

Do you know where he comes from?

آیا می دانید او از کجا می آید؟

He actually comes from Peru, which is why I just mentioned it.

او در واقع اهل پرو است، به همین دلیل است که من به آن اشاره کردم.

So I hope

بنابراین امیدوارم

there are lots of friendly bears where you are watching in Peru.

خرس‌های دوستانه زیادی در پرو وجود داشته باشند.

Who else is here today? We also have

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟ کلودیا را هم داریم

Claudia.

Hello, Claudia. Nice to see you back as well.

.

سلام، کلودیا. از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Irene is here. Hello, Irene.

آیرین اینجاست سلام ایرین.

We are all here together today to have a little bit of relaxation, maybe a little bit of fun, maybe a few smiles.

همه ما امروز اینجا هستیم تا کمی آرامش داشته باشیم، شاید کمی تفریح، شاید چند لبخند.

So I hope we can help your day go well.

پس امیدوارم بتوانیم کمک کنیم که روز شما خوب پیش برود.

Also. Florence is here.

همچنین. فلورانس اینجاست

El Habeeb is here.

الحبیب اینجاست.

There is a hurricane in Florida.

یک طوفان در فلوریدا وجود دارد.

Apparently it is the worst in the last hundred years.

ظاهراً بدترین صد سال اخیر است.

Parts of the United States do have hurricanes this time of year.

بخش هایی از ایالات متحده در این زمان از سال طوفان دارد.

They even name the season as the hurricane season.

آنها حتی از این فصل به عنوان فصل طوفان نام می برند.

But yes, there are some rather bad storms occurring at the moment in the USA,

اما بله، طوفان‌های نسبتاً بدی در حال حاضر در ایالات متحده اتفاق می‌افتد،

and we've had quite a few here across Europe as well.

و ما در سراسر اروپا نیز چند طوفان داشته‌ایم.

Not as bad as the United States, but still quite quite serious.

نه به بدی ایالات متحده، اما هنوز کاملاً جدی است.

Hello, Abdullah. Jamil.

سلام عبدالله جمیل.

Hello, Mr. Duncan, this is Ron from Pakistan.

سلام آقای دانکن، این رون از پاکستان است.

I am a new subscriber.

من یک مشترک جدید هستم.

Will you be you will be happy to know that a couple of days ago, when I asked Metuh

آیا خوشحال می شوید که بدانید چند روز پیش، وقتی از متوه خواستم

to refer me to a good English speaker, it's mentioned you.

مرا به یک انگلیسی زبان خوب معرفی کند، از شما نام برده شده است.

I've heard this.

من این را شنیده ام

Quite a few people have said that Mr.

افراد زیادی گفته اند که آقای

Duncan is the best English teacher on YouTube.

دانکن بهترین معلم انگلیسی در یوتیوب است.

That's not me saying that.

من اینو نمیگم

That is I saying it.

این است که من آن را می گویم.

And who am I to argue with artificial intelligence?

و من کی هستم که با هوش مصنوعی بحث کنم؟

I'm not going to argue with it because one day it might be ruling the universe and telling me what to do.

من با آن بحث نمی کنم زیرا ممکن است روزی بر جهان حاکم باشد و به من بگوید که چه کار کنم.

So please remember that all of those robots that will eventually take over the planet.

پس لطفاً به یاد داشته باشید که تمام آن ربات هایی که در نهایت سیاره را تصاحب خواهند کرد.

Remember I was on your side.

یادت باشه من در کنارت بودم از

Thank you very much for that recommendation.

شما برای آن توصیه بسیار سپاسگزارم.

Anyway, thank you very much. It's very nice to know that.

به هر حال خیلی ممنون. دانستن این موضوع بسیار خوب است.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Oh, you know who is here today? yes.

اوه، می دانید امروز چه کسی اینجاست؟ بله

He is back.

او برگشته است.

It is Luis Mendez

لوئیس مندز

is here today. Hello, Louis.

امروز اینجاست. سلام لویی

Nice to see you here today is very nice to see you back.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم، بسیار خوشحالم که شما را دوباره می بینم.

I have

I don't know if you can see them, but my eyes at the moment

من نمی دانم می توانید آنها را ببینید یا نه، اما چشمان من در حال حاضر

are very dark underneath.

بسیار تاریک است.

And you know why?

و می دانید چرا؟

Because I lost quite a lot of sleep the other night.

چون دیشب خیلی خوابم گرفته بود.

I was staying up all night doing some work.

تمام شب بیدار بودم و مشغول انجام کارهایی بودم.

But I have to say, my body is now protesting.

اما باید بگویم بدن من الان معترض است.

It's very annoying.

خیلی آزار دهنده است.

When that happened, when I was 17, I could go out, I could have fun.

وقتی این اتفاق افتاد، وقتی 17 ساله بودم، می توانستم بیرون بروم، می توانستم خوش بگذرانم.

I could go to a disco.

می توانستم به دیسکو بروم.

I could stay up all night chatting and having fun.

می توانستم تمام شب را بیدار بمانم و چت کنم و خوش بگذرانم.

But not anymore.

اما دیگر نه.

Unfortunately, those days have definitely gone.

متأسفانه آن روزها قطعاً گذشته است.

We are looking at the subject of luck.

ما به موضوع شانس نگاه می کنیم.

Good luck, bad luck.

موفق باشید، بد شانس.

Is it possible to be lucky in life?

آیا می توان در زندگی خوش شانس بود؟

Is it possible for us to be lucky?

آیا ممکن است ما خوش شانس باشیم؟

Because when you look around you, when you look at other people, it sometimes appears

زیرا وقتی به اطراف خود نگاه می کنید، وقتی به افراد دیگر نگاه می کنید، گاهی به نظر می رسد

as if some people always have good luck, whilst other people seem to have lots of bad luck.

که برخی افراد همیشه خوش شانس هستند، در حالی که به نظر می رسد افراد دیگر بدشانسی زیادی دارند.

Is it true

آیا این درست است

or do we make our own luck in this world?

یا ما در این دنیا شانس خود را می سازیم؟

Hello Mauricio, who is only staying for a short time, I wonder.

سلام مائوریسیو، که فقط برای مدت کوتاهی می ماند، تعجب می کنم.

So are we going to find out what happened on Sunday?

پس آیا قرار است بفهمیم یکشنبه چه اتفاقی افتاده است؟

Where were you?

کجا بودی؟

The tests? Please let us know.

تست ها؟ لطفا به ما اطلاع دهید.

thank you very much.

خیلی ممنون

Perhaps you've already told us.

شاید قبلاً به ما گفته باشید.

But the problem is, the live chat often moves very quickly.

اما مشکل اینجاست که چت زنده اغلب خیلی سریع انجام می شود. به

That's the reason why

همین دلیل است که

Beatrice is here.

بئاتریس اینجاست.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

I believe now you are back at normal altitude.

من معتقدم اکنون به ارتفاع عادی برگشته اید.

You were in the mountains, but now you are down on the ground again.

تو کوه بودی اما حالا دوباره روی زمین افتاده ای.

I hope you are having a good day today.

امیدوارم امروز روز خوبی را سپری کرده باشید.

Apparently, Beatrice does not like I.

ظاهرا بئاتریس من را دوست ندارد.

I have to say I like it, I like it.

باید بگویم که دوستش دارم، دوستش دارم.

It can be very helpful sometimes.

گاهی اوقات می تواند بسیار مفید باشد.

Not always, but sometimes it can say

نه همیشه، اما گاهی اوقات می تواند

hello to the live chat and everyone who is joining.

به چت زنده و همه کسانی که در حال پیوستن هستند سلام کند.

Right now we have Clinic Clinico clinic.

در حال حاضر کلینیک کلینیک را داریم.

You Souza is here right now watching in

You Souza در حال حاضر اینجاست و در

the United States, in New England.

ایالات متحده، در نیوانگلند، تماشا می کند.

Hello.

سلام.

Hello, New England, this is Mr. Duncan

سلام، نیوانگلند، این آقای دانکن

in old England.

در انگلستان قدیم است.

Very old.

خیلی قدیمی

In fact, my neighbour

در واقع، همسایه من

originally lived in

در اصل در ایالات متحده زندگی می کرد

the United States. In New England.

. در نیوانگلند.

That is where she comes from.

او از آنجا می آید.

She has a very distinctive accent and apparently she said the first time I ever met my new neighbour,

او لهجه بسیار متمایزی دارد و ظاهراً اولین باری که همسایه جدیدم را ملاقات کردم،

all those years ago when I first moved here, her her accent is a little different from the usual American accent.

تمام آن سال‌ها پیش که برای اولین بار به اینجا نقل مکان کردم، گفت: لهجه او کمی با لهجه معمول آمریکایی متفاوت است.

So maybe I'm wrong, maybe I'm right.

پس شاید من اشتباه می کنم، شاید هم درست می گویم.

But I do remember that she said that she does have a New England accent.

اما به یاد دارم که او گفت که لهجه نیوانگلندی دارد.

I'm not sure what that actually means, but I can.

من مطمئن نیستم که واقعاً به چه معناست، اما می توانم.

I can tell when I when I hear her voice, I can tell that,

وقتی صدای او را می شنوم می توانم بگویم که

accent is a little different from what I would normally expect from a person in the United States.

لهجه کمی متفاوت از آن چیزی است که معمولاً از یک فرد در ایالات متحده انتظار دارم.

Anyway. Hello, Clem.

به هر حال. سلام، کلم.

Oh, I hope you are enjoying today's live stream.

اوه، امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

We are doing a lot here today.

ما امروز اینجا خیلی کار می کنیم.

Would you say you are lucky in life?

آیا می گویید در زندگی خوش شانس هستید؟

You are lucky in your job.

شما در کار خود خوش شانس هستید.

Are you lucky in love?

آیا در عشق خوش شانس هستید؟

Mr. Duncan, some people seem to have good luck all the time.

آقای دانکن، به نظر می رسد برخی افراد همیشه خوش شانس هستند. به

Some people seem to always find luck wherever they go.

نظر می رسد برخی افراد همیشه هر جا که می روند شانس پیدا می کنند.

There is some people who play the lottery and they've won the lottery 3 or 4 times.

افرادی هستند که لاتاری بازی می کنند و 3 یا 4 بار در لاتاری برنده شده اند.

How do they do that? What is their secret?

چگونه این کار را انجام می دهند؟ راز آنها چیست؟

Do they have a secret system?

آیا آنها یک سیستم مخفی دارند؟

So we will quickly look at a subject that I think is rather interesting the subject of luck.

بنابراین ما به سرعت به موضوعی که فکر می کنم نسبتاً جالب است، موضوع شانس نگاه خواهیم کرد.

What is luck?

شانس چیست؟

How do we express the feeling of luck?

چگونه احساس شانس را بیان کنیم؟

Or maybe the opposite.

یا شاید برعکس.

Maybe you don't have much luck. Maybe you have bad luck.

شاید شما شانس زیادی ندارید. شاید بدشانسی داری

So the word is often used when we are talking about something good happening.

بنابراین این کلمه اغلب زمانی استفاده می شود که در مورد اتفاق خوبی صحبت می کنیم.

Do we make our luck or are we just lucky?

آیا ما شانس خود را می سازیم یا فقط خوش شانس هستیم؟

I know some people

من افرادی را می شناسم

who always seem to have problems in their life, difficult situations, bad luck, and I also know other people

که به نظر می رسد همیشه در زندگی خود مشکلاتی دارند، موقعیت های سخت، بدشانسی دارند و همچنین افراد دیگری را می شناسم

who every day seem to have nice things happening to them.

که به نظر می رسد هر روز اتفاقات خوبی برایشان می افتد.

Wonderful moments of time, maybe things or opportune unities that come their way.

لحظات شگفت انگیزی از زمان، شاید چیزها یا وحدت های مناسبی که سر راهشان قرار می گیرند.

It's very strange, isn't it?

خیلی عجیب است، اینطور نیست؟

But do we make our luck or are we just lucky people?

اما آیا ما شانس خود را می سازیم یا فقط افراد خوش شانس هستیم؟

There is, of course, the phrase that people often use.

البته عبارتی وجود دارد که مردم اغلب از آن استفاده می کنند.

Many people say that some people are born lucky.

بسیاری از مردم می گویند که برخی افراد خوش شانس به دنیا می آیند.

Is it true?

آیا حقیقت دارد؟

Some people can.

برخی افراد می توانند.

I suppose they appear to have been born lucky.

فکر می کنم به نظر می رسد آنها خوش شانس به دنیا آمده اند.

Maybe they were born into a rich family, a wealthy family.

شاید آنها در خانواده ای ثروتمند، خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده اند.

Maybe they live in a very nice house.

شاید آنها در یک خانه بسیار زیبا زندگی می کنند.

Maybe their childhood was spent

شاید دوران کودکی آنها

in very nice conditions.

در شرایط بسیار خوبی سپری شده است.

So a person might appear to be born lucky.

بنابراین ممکن است فردی خوش شانس به نظر برسد.

It doesn't necessarily mean their life will always be lucky.

این لزوما به این معنا نیست که زندگی آنها همیشه خوش شانس خواهد بود.

They might

آنها ممکن است

still have misfortune as they go through life.

همچنان در طول زندگی دچار بدبختی شوند.

Of course we can express look as good luck.

البته ما می توانیم ظاهر را به عنوان خوش شانسی بیان کنیم.

Bad luck.

بدشانسی.

You can be lucky

شما می توانید خوش شانس

or unlucky.

یا بدشانس باشید.

And I think generally in life we all experience both of these things.

و من فکر می کنم به طور کلی در زندگی همه ما هر دوی این موارد را تجربه می کنیم.

Sometimes things will go well, sometimes things will go smoothly.

گاهی اوقات همه چیز خوب پیش می رود، گاهی اوقات همه چیز به آرامی پیش می رود.

Sometimes you might have good fortune.

گاهی اوقات ممکن است شانس خوبی داشته باشید.

Something nice happens, something good occurs.

یک اتفاق خوب رخ می دهد، یک اتفاق خوب رخ می دهد.

Of course, it doesn't always happen.

البته همیشه این اتفاق نمی افتد.

We can have fortune.

ما می توانیم ثروت داشته باشیم.

When we talk about fortune, it is a direction of having good luck.

وقتی از ثروت صحبت می کنیم، جهت داشتن شانس خوب است.

So you have thought you'd something good happens.

بنابراین فکر کرده اید که اتفاق خوبی می افتد.

Maybe a moment of time where an opportunity will come your way.

شاید لحظه ای از زمان که فرصتی برای شما پیش بیاید.

Or perhaps you win some money.

یا شاید مقداری پول برنده شوید.

Maybe you like to play the lottery and you win.

شاید دوست دارید لاتاری بازی کنید و برنده شوید.

Win the lottery. You win the jackpot. You might have fortune.

برنده لاتاری شما برنده جکپات هستید. شما ممکن است ثروت داشته باشید.

So we can describe fortune as being lucky.

بنابراین ما می توانیم ثروت را به عنوان خوش شانس توصیف کنیم.

You have good luck.

شما موفق باشید.

You have fortune or good fortune?

شما ثروت دارید یا خوش شانس؟

Of course, there is the opposite.

البته برعکس هم هست.

You can also have misfortune.

شما همچنین می توانید بدبختی داشته باشید.

An unfortunate accident.

یک تصادف ناگوار

A moment where things go wrong. Something happens.

لحظه ای که همه چیز خراب می شود. اتفاقی می افتد.

It is negative.

منفی است.

It is misfortune.

بدبختی است.

So put simply, fortune is good luck.

بنابراین به زبان ساده، ثروت شانس خوبی است.

Good things.

چیزهای خوب

Misfortune is bad luck or unpleasant things occurring.

بدبختی بدشانسی یا اتفاقات ناخوشایند است.

A person who has a lot of luck might be described as fortunate.

فردی که شانس زیادی دارد ممکن است به عنوان خوش شانس توصیف شود.

A fortune. That person is lucky.

یک ثروت. آن شخص خوش شانس است.

They have a comfortable life.

زندگی راحتی دارند.

They seem happy. They are fortunate.

آنها خوشحال به نظر می رسند. آنها خوش شانس هستند.

And then, of course, we can describe a person who always seems to have bad luck as unfortunate.

و سپس، البته، می توانیم فردی را که همیشه به نظر می رسد بدشانسی دارد، بدبخت توصیف کنیم.

An unfortunate man, an unfortunate woman, an unfortunate situation.

یک مرد بدبخت، یک زن بدبخت، یک وضعیت ناگوار.

Something negative is happening.

یک اتفاق منفی در حال رخ دادن است.

A person who often suffers bad luck can be described as unfortunate.

فردی که اغلب دچار بدشانسی می شود را می توان بدبخت توصیف کرد. به

That person always seems to have problems in their life.

نظر می رسد که آن شخص همیشه در زندگی خود مشکلاتی دارد.

Here's an interesting phrase using the word luck.

در اینجا یک عبارت جالب با استفاده از کلمه شانس آورده شده است.

We can say luck of the draw.

می توانیم بگوییم شانس قرعه کشی.

If you have the luck of the draw, it means you are the lucky one.

اگر شانس قرعه کشی را دارید، به این معنی است که شما خوش شانس هستید.

You are the person who has gained something positive.

شما فردی هستید که چیز مثبتی به دست آورده اید.

The luck of the draw sometimes refers to the chance of something happening.

شانس قرعه کشی گاهی به احتمال اتفاقی اشاره دارد.

Maybe you will win.

شاید شما برنده شوید.

Maybe you will lose.

شاید ببازی.

It all depends on the luck of the draw.

همه چیز به شانس قرعه کشی بستگی دارد.

The outcome is still unknown.

نتیجه هنوز مشخص نیست.

That is one of the reasons why I never gamble.

این یکی از دلایلی است که من هرگز قمار نمی کنم.

To be honest with you, I am not a gambler.

راستش را بخواهید، من اهل قمار نیستم.

I don't like to bet I don't play the lottery.

دوست ندارم شرط ببندم که لاتاری بازی نمی کنم.

I don't do anything like that to be honest, so I don't really follow that sort of habit of gambling.

صادقانه بگویم، من چنین کاری نمی‌کنم، بنابراین واقعاً از آن عادت قمار پیروی نمی‌کنم. البته

The other problem, of course, is it can become a problem if you gamble and you win.

مشکل دیگر این است که اگر قمار کنید و برنده شوید ممکن است مشکل ساز شود.

There is always a temptation to do it more.

همیشه این وسوسه وجود دارد که آن را بیشتر انجام دهید.

But of course the next time you do it, you might lose.

اما مطمئناً دفعه بعد که این کار را انجام دهید، ممکن است بازنده شوید.

So you play a game because you want to win that money back.

بنابراین شما یک بازی انجام می دهید زیرا می خواهید آن پول را پس بگیرید.

So maybe you win sometimes and maybe sometimes you lose.

بنابراین ممکن است گاهی برنده شوید و شاید گاهی ببازید.

There is a phrase in English, some you win, some you lose.

یک عبارت در زبان انگلیسی وجود دارد، بعضی ها برنده می شوند، بعضی ها باختند.

In life, there might be moments where you have good luck and moments where you have bad luck.

در زندگی، ممکن است لحظاتی وجود داشته باشد که شما خوش شانس باشید و لحظاتی که در آن بدشانسی داشته باشید.

It is all down to the luck of the draw.

همه چیز به شانس قرعه کشی بستگی دارد.

We really don't know how things will turn out, whether things will be good or bad.

ما واقعاً نمی دانیم اوضاع چگونه پیش خواهد رفت، خوب یا بد.

You might wish for luck.

ممکن است آرزوی شانس داشته باشید.

You might pray for luck.

شما ممکن است برای شانس دعا کنید.

You might keep your fingers crossed. Can you see what I'm doing there?

ممکن است انگشتانتان را روی هم نگه دارید. می توانید ببینید من آنجا چه می کنم؟

Sometimes a person will wish another person well.

گاهی انسان برای دیگری آرزوی خوشبختی می کند.

Okay, you're going to have

باشه

an exam tomorrow, are you?

فردا امتحان داری؟

I will keep my fingers crossed for you.

من برای شما انگشتانم را روی هم می گذارم.

I will keep my fingers crossed for you.

من برای شما انگشتانم را روی هم می گذارم.

It is an expression that means I wish you luck.

این عبارتی است که به معنای آرزوی موفقیت برای شما است.

I will be thinking of you during that time.

در آن مدت به تو فکر خواهم کرد.

To keep your fingers crossed is a way of hoping

نگه داشتن انگشتان دست خود راهی برای امیدوار کردن

or wishing for something to go right.

یا آرزو کردن برای درست پیش رفتن است.

Some people, of course, are quite superstitious.

البته برخی افراد کاملاً خرافاتی هستند.

They will sometimes carry a lucky charm.

آنها گاهی اوقات یک طلسم شانس به همراه خواهند داشت.

They will carry something with them that is supposed to give them look to help them, to give them some sort of encouragement.

آنها چیزی را با خود حمل می کنند که قرار است به آنها نگاه کند تا به آنها کمک کند، تا آنها را تشویق کند.

So I often think that things like a lucky horseshoe or maybe a four leaf clover are types of lucky charm.

بنابراین من اغلب فکر می کنم که چیزهایی مانند یک نعل اسب خوش شانس یا شاید یک شبدر چهار برگ از انواع طلسم خوش شانس هستند.

Some people do. They.

برخی از مردم انجام می دهند. آنها

You will carry something with them.

شما چیزی را با آنها حمل خواهید کرد.

They will carry a lucky charm, something that they believe

آنها طلسم خوش شانسی را به همراه خواهند داشت، چیزی که معتقدند

will bring luck.

شانس می آورد.

I think sometimes these things will help, but they only help because you believe it.

من فکر می کنم گاهی اوقات این چیزها کمک می کند، اما آنها فقط به این دلیل کمک می کنند که شما آن را باور دارید.

Something you believe in quite often will happen.

چیزی که اغلب به آن اعتقاد دارید اتفاق خواهد افتاد.

Or maybe if you have self-belief.

یا شاید اگر خودباوری دارید.

You can achieve more things.

شما می توانید به چیزهای بیشتری دست پیدا کنید.

This is something a lot of people say.

این چیزی است که بسیاری از مردم می گویند.

There are many people who who like to give advice, have to live, have to be lucky in life.

افراد زیادی هستند که دوست دارند نصیحت کنند، باید زندگی کنند، باید در زندگی خوش شانس باشند.

And I suppose one of those things is self-belief, belief in yourself.

و من فکر می کنم یکی از آن چیزها خودباوری است، باور به خود.

I often read stories about people who have been successful or they have become successful,

من اغلب داستان هایی درباره افرادی می خوانم که موفق بوده اند یا موفق شده اند،

and I'm always interested to hear their stories, and quite often they will say that self-belief

و همیشه علاقه مند به شنیدن داستان های آنها هستم، و اغلب آنها می گویند که خودباوری

is what allowed them to be successful.

چیزی است که به آنها اجازه موفقیت داده است.

I suppose at the end of the day, after all is said and done,

من فکر می کنم در پایان روز، پس از همه چیز گفته شد و انجام شد،

the main rule is in this world we must make our own luck.

قانون اصلی این است که در این دنیا ما باید شانس خود را بسازیم.

Look, does it just come?

ببین تازه میاد؟

Sometimes you have to encourage good luck.

گاهی اوقات باید خوش شانسی را تشویق کنید.

Sometimes you have to work for it. Sometimes

گاهی اوقات باید برای آن تلاش کرد. گاهی اوقات

you have to wait

باید منتظر

for good luck to arrive.

رسیدن شانس باشید.

I'm sure everyone here right now has some experience of a moment of luck

من مطمئن هستم که همه در حال حاضر اینجا تجربه یک لحظه خوش شانسی

and a moment of bad luck.

و یک لحظه بدشانسی را دارند.

I know in my life.

من در زندگیم می دانم.

I won't bore you with the details, but in my life I've had good luck

من شما را با جزئیات خسته نمی کنم، اما در زندگی من خوش شانس

and bad luck.

و بدشانسی بوده ام.

Things that have helped me and the things that have been a problem.

چیزهایی که به من کمک کرده و چیزهایی که مشکل ساز بوده است.

I think it is all part of this crazy thing we call life.

من فکر می کنم همه اینها بخشی از این چیز دیوانه کننده ای است که ما آن را زندگی می نامیم.

To be honest,

صادقانه بگویم،

we are going to take a little break and then we will be back.

قرار است کمی استراحت کنیم و سپس برمی گردیم. تا

We will be back in a few moments from now.

چند لحظه دیگر برمی گردیم.

And we are also looking at words and phrases today as well.

و ما امروز نیز به کلمات و عبارات نگاه می کنیم.

Another subject waiting to be discussed in a few moments from now.

موضوع دیگری که منتظر بحث در چند لحظه دیگر است.

So keep it here.

پس اینجا نگهش دار

This is English Addict and we are with you right now.

این انگلیسی معتاد است و ما در حال حاضر با شما هستیم.

Live from England and.

زنده از انگلستان و.

I’m a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم

English Addict is with you today.

انگلیسی معتاد امروز با شماست.

It is Wednesday.

چهارشنبه است.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

Wherever you are in the world.

هر کجای دنیا که هستید.

And we are back together again.

و ما دوباره با هم برگشتیم.

I hope everything is all right.

امیدوارم همه چیز درست باشه

Mr. Duncan is my name.

اسم من آقای دانکن است.

English addict is my game.

معتاد انگلیسی بازی من است.

That is what I do here on the live chat.

این همان کاری است که من اینجا در چت زنده انجام می دهم.

Hello. Can I say hello?

سلام. آیا می توانم سلام کنم؟

I think I may have forgotten. Florence. We have Florence here.

فکر کنم شاید فراموش کرده باشم. فلورانس. ما اینجا فلورانس را داریم.

Palmira is here.

پالمیرا اینجاست.

Hello.

Also to my, Hello, Marilla.

سلام.

همچنین به من، سلام، ماریلا.

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

It's nice to see so many people here today.

خوشحالم که امروز این همه آدم را اینجا می بینم.

English with Camille is here. Good afternoon, Mr. Duncan.

English with Camille اینجاست. ظهر بخیر آقای دانکن. حالت

Are you okay?

خوبه؟

I want to answer your last question that you posed last week.

من می خواهم به آخرین سوال شما که هفته گذشته مطرح کردید پاسخ دهم.

I have been teaching English since September 2006.

من از سپتامبر 2006 مشغول تدریس زبان انگلیسی هستم

I hope you enjoy your work.

امیدوارم از کار خود لذت ببرید.

It is very good fun teaching.

آموزش خیلی خوبیه

It is something that can give a lot of satisfaction to yourself, but also it helps other people as well.

این چیزی است که می تواند رضایت زیادی را برای شما ایجاد کند، اما به دیگران نیز کمک می کند.

You can't ask for more than that when you think about it.

وقتی به آن فکر می کنید نمی توانید بیشتر از آن بخواهید.

We are going to take a look at another subject.

به موضوع دیگری می پردازیم.

We are now looking at the subject of stand as a word,

ما اکنون به موضوع ایستاده به عنوان یک کلمه نگاه می کنیم،

the word stand, how it is used, how it is used in sentences, phrases, certain words that go with it.

کلمه ایستاده، نحوه استفاده از آن، نحوه استفاده از آن در جملات، عبارات، کلمات خاص همراه با آن.

We can also use.

ما نیز می توانیم استفاده کنیم.

So here it comes the word stand.

بنابراین در اینجا به کلمه ایستاده می رسد.

And this is what we are doing for the rest of the live stream today.

و این همان کاری است که ما برای بقیه پخش زنده امروز انجام می دهیم.

If I seem distracted, there is a reason for it.

اگر به نظر من حواس پرت است، دلیلی برای آن وجود دارد.

I won't tell you at the moment.

فعلا بهت نمیگم

I might tell you on Sunday, but at the moment I'm slightly distracted by something that's happening in my studio

من ممکن است یکشنبه به شما بگویم، اما در حال حاضر کمی حواسم به چیزی است که در استودیو

stand words and phrases.

کلمات و عبارات من اتفاق می افتد.

The word stand can be a noun or a verb,

کلمه stand می تواند یک اسم یا یک فعل باشد،

so as a noun, a thing that is placed upright for support, you might have something that you use for support.

بنابراین به عنوان یک اسم، چیزی که برای پشتیبانی به صورت عمودی قرار می گیرد، ممکن است چیزی داشته باشید که برای پشتیبانی استفاده می کنید.

That thing is a stand.

آن چیز یک موضع است.

So you might have something that you put on top of a pole.

بنابراین ممکن است چیزی داشته باشید که در بالای یک میله قرار دهید.

In my studio right here I

در استودیوی من دقیقاً اینجا

have a microphone stand, something for putting a microphone onto for support.

یک پایه میکروفون دارم، چیزی برای قرار دادن میکروفون برای پشتیبانی.

So anything that is placed upright for support, you might say that a small table

بنابراین هر چیزی که برای حمایت به صورت عمودی قرار می گیرد، ممکن است بگویید که یک میز کوچک

or something that is next to your bed could be described as a stand.

یا چیزی که در کنار تخت شما است می تواند به عنوان پایه توصیف شود.

It is where you put things.

جایی است که شما چیزها را قرار می دهید.

It is something that you use for support.

این چیزی است که شما از آن برای پشتیبانی استفاده می کنید.

So in that sense we are using the word as a noun,

بنابراین از این نظر ما از کلمه به عنوان اسم استفاده می کنیم،

also as a noun, a place where a display has been put out.

همچنین به عنوان یک اسم، مکانی که یک نمایش در آن قرار داده شده است.

So you might have something on display, you are showing something to other people.

بنابراین ممکن است چیزی در معرض نمایش داشته باشید، چیزی را به دیگران نشان می دهید.

Maybe you go to a certain type of exhibition and you are putting everything out that you have or you've made.

شاید شما به نوع خاصی از نمایشگاه می روید و همه چیزهایی را که دارید یا ساخته اید به نمایش می گذارید.

Or maybe you have a product that you want to sell or promote.

یا شاید شما محصولی دارید که می خواهید آن را بفروشید یا تبلیغ کنید.

You will have a stand.

شما یک جایگاه خواهید داشت.

So that means the area where you are displaying things you might have a stand at an exhibition show

بنابراین این به معنای منطقه ای است که در آن چیزهایی را به نمایش می گذارید که ممکن است در یک نمایشگاه نمایشگاهی

as a verb,

به عنوان یک فعل غرفه داشته باشید،

the action of being upright and on one's feet like me.

عمل ایستادن و روی پا بودن مانند من.

One of the things I do, one of the things I love doing, is standing up.

یکی از کارهایی که انجام می دهم، یکی از کارهایی که انجامش را دوست دارم، ایستادن است.

Many people do say, Mr.

بسیاری از مردم می گویند، آقای

Duncan, it's very unusual that you don't sit down.

دانکن، خیلی غیرعادی است که شما ننشینید.

It is very unusual for me to sit.

برای من خیلی غیرعادی است که بنشینم.

I do like to stand.

من دوست دارم بایستم

I like to stand when I'm working.

دوست دارم موقع کار بایستم.

I like to stand when I'm presenting my live stream.

دوست دارم وقتی پخش زنده ام را ارائه می کنم بایستم.

So it is true as an action,

پس ایستادن و ایستادن به عنوان یک عمل درست است

being upright and on your feet to stand.

.

So maybe you are standing.

پس شاید شما ایستاده اید.

Maybe you are getting up from a chair.

شاید از روی صندلی بلند می شوید.

So we can also use it as an action of movement as well, to move from a sitting position

بنابراین می توانیم از آن به عنوان یک حرکت حرکتی نیز استفاده کنیم ، برای حرکت از حالت نشسته

to being on your feet, you stand.

به حالت ایستادن روی پاهای خود.

We often say stand up, you stand, you go from a sitting position to a standing position.

ما اغلب می گوییم بایست، شما بایستید، از حالت نشسته به حالت ایستاده می روید.

You are standing up.

شما ایستاده اید.

To stand up,

ایستادن،

to stand.

ایستادن.

So both of those phrases can be used to describe the action.

بنابراین می توان از هر دوی این عبارات برای توصیف عمل استفاده کرد.

You are upright on your feet to stand up,

تو ایستاده ای روی پاهایت که بایستی،

to stand.

بایستی.

You are standing.

شما ایستاده اید.

So as you can see, I've also included the adjective form as well.

بنابراین همانطور که می بینید، من شکل صفت را نیز گنجانده ام.

The adjective standing so you appear

صفت ایستاده بنابراین شما

standing

as an adjective.

به عنوان یک صفت ایستاده ظاهر می شوید.

To be on one's feet

روی پا بودن

without moving.

بدون حرکت.

You stand

شما

quite often soldiers, when they are standing to attention upright.

اغلب سربازان را می ایستید، زمانی که آنها به طور عمودی مقابل توجه ایستاده اند.

We can say that they stand.

می توان گفت که ایستاده اند.

So that means that you are doing it. But you are not moving.

پس این بدان معنی است که شما آن را انجام می دهید. اما شما حرکت نمی کنید.

The action is visible,

عمل قابل مشاهده است،

but you don't have to be actually moving or doing anything.

اما لازم نیست در واقع حرکت کنید یا کاری انجام دهید.

You stand

شما

as a verb to remain whole whilst all around has decayed or fallen.

به عنوان یک فعل ایستاده اید تا کامل بمانید در حالی که اطراف آن پوسیده یا افتاده است.

So you might find that something after hundreds of years is still standing.

بنابراین ممکن است متوجه شوید که چیزی پس از صدها سال هنوز پابرجاست.

That thing will stand against time.

آن چیز در برابر زمان خواهد ایستاد. در

It is standing against everything that is happening around you.

مقابل هر چیزی که در اطراف شما اتفاق می افتد ایستاده است.

All the other things have gone.

همه چیزهای دیگر رفته است.

There is only one thing left.

فقط یک چیز باقی مانده است.

It stands against everything else.

در مقابل هر چیز دیگری می ایستد.

Maybe a whole forest

شاید یک جنگل کامل

catches fire and burns,

آتش بگیرد و بسوزد،

but there is still one tree and that one still stands.

اما هنوز یک درخت وجود دارد و آن یکی هنوز پابرجاست.

It stands almost defiantly.

تقریباً سرکش ایستاده است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

You stand up to the weather or time itself,

شما در برابر خود آب و هوا یا زمان می ایستید،

so it is possible to stand against something or stand up to something.

بنابراین ممکن است در برابر چیزی بایستید یا در مقابل چیزی بایستید.

You are facing it.

شما با آن روبرو هستید.

You are facing that thing you stand up to that particular thing.

شما با آن چیزی روبرو هستید که در مقابل آن چیز خاص ایستادگی می کنید.

You can stand up to the weather.

شما می توانید در مقابل آب و هوا ایستادگی کنید.

You can stand up to time, which means

می توانی در مقابل زمان بایستی،

that you don't get old.

یعنی پیر نمی شوی.

Or maybe something can last for a very long time indeed.

یا شاید چیزی واقعاً برای مدت بسیار طولانی دوام بیاورد.

It will stand forever.

برای همیشه پابرجا خواهد ماند.

The word stand can be a noun or a verb.

کلمه stand می تواند اسم یا فعل باشد.

As I've mentioned already, the likelihood of something happen happening.

همانطور که قبلاً اشاره کردم، احتمال وقوع چیزی وجود دارد.

So if something happens, you stand to gain something that might or possibly will happen.

بنابراین اگر اتفاقی بیفتد، شما در انتظار چیزی هستید که ممکن است یا احتمالاً اتفاق بیفتد.

The likelihood of something happening.

احتمال وقوع چیزی

So you will possibly get that thing.

بنابراین احتمالاً آن چیز را دریافت خواهید کرد.

That thing will possibly happen.

آن اتفاق احتمالا رخ خواهد داد.

You stand to gain something.

شما برای به دست آوردن چیزی ایستاده اید.

Maybe you are selling your house and you are hoping to make a lot of money from that sale.

شاید شما در حال فروش خانه خود هستید و امیدوار هستید که از این فروش درآمد زیادی کسب کنید.

You stand to gain a lot of money, so there is a likelihood of that thing actually happening.

شما می خواهید پول زیادی به دست آورید، بنابراین احتمال وقوع آن اتفاق وجود دارد.

You might put yourself forward as an MP, for example, to put oneself forward for election.

شما ممکن است خود را به عنوان نماینده مجلس معرفی کنید، مثلاً خود را برای انتخابات مطرح کنید.

In an election that's taking place in your local area.

در انتخاباتی که در منطقه محلی شما در حال برگزاری است.

I will stand as your local MP.

من به عنوان نماینده محلی شما خواهم ایستاد.

I will stand and as your Member of Parliament.

من به عنوان نماینده شما در مجلس خواهم ایستاد.

Now, it is more usual for us to use this in British English.

در حال حاضر، برای ما معمول تر است که از این در انگلیسی بریتانیایی استفاده کنیم.

So a person who is putting themselves forward for election, we can say that they will stand for election.

بنابراین فردی که خود را برای انتخابات مطرح می کند، می توان گفت که در انتخابات شرکت می کند.

They will stand as your local MP.

آنها به عنوان نماینده محلی شما خواهند ایستاد.

It means you are nominating yourself.

یعنی خودت را نامزد می کنی.

You are putting yourself forward for that particular thing.

شما خودتان را برای آن چیز خاص مطرح می کنید.

You might be in support of an idea or group.

ممکن است از یک ایده یا گروه حمایت کنید.

You stand for truth and freedom.

شما طرفدار حقیقت و آزادی هستید.

A person whose beliefs, or maybe their opinions or their feelings.

کسی که باورها، یا شاید نظرات یا احساساتش.

They will stand up and they will defend those things.

آنها خواهند ایستاد و از آن چیزها دفاع خواهند کرد.

To be in support of an idea or group you stand for that thing.

برای حمایت از یک ایده یا گروه، شما طرفدار آن چیز هستید.

That particular ideal.

آن ایده آل خاص

To describe an area with almost no available space.

برای توصیف منطقه ای که تقریباً هیچ فضایی در دسترس نیست.

We've all been there

همه ما

on a train during the rush hour.

در ساعت شلوغی در قطار آنجا بوده ایم.

Everyone is trying to get home.

همه سعی می کنند به خانه برسند.

Everyone is trying to commute on a bus or train,

همه سعی می کنند با اتوبوس یا قطار رفت و آمد کنند

and there are so many people we can say that there is standing room only.

و افراد زیادی هستند که می توانیم بگوییم که فقط اتاق ایستاده وجود دارد.

Standing room only.

فقط اتاق ایستاده

That means that there is very little space for people on the train or on the bus.

این بدان معناست که فضای بسیار کمی برای افراد در قطار یا اتوبوس وجود دارد.

It is standing room only.

فقط اتاق ایستاده است.

There are no seats available.

هیچ صندلی در دسترس نیست.

It is very crowded. It is standing room only.

خیلی شلوغ است. فقط اتاق ایستاده است.

So maybe you you could be talking about your commute from work yesterday

بنابراین شاید شما می توانستید در مورد رفت و آمد خود از محل کار دیروز صحبت کنید،

it was standing room only on the train.

اتاق ایستاده فقط در قطار بود.

That means there was very little room on the train.

یعنی جای خیلی کمی در قطار بود.

There were no seats available.

هیچ صندلی در دسترس نبود.

There was very little space on the train.

فضای بسیار کمی در قطار وجود داشت.

It was standing room only.

فقط اتاق ایستاده بود.

To stay in place with no change.

برای ماندن در جای خود بدون تغییر.

So something can be in a certain place without changing at all.

بنابراین چیزی می تواند در یک مکان خاص بدون تغییر باشد.

For example, many people at the moment are suffering with the bad weather.

به عنوان مثال، بسیاری از مردم در حال حاضر از وضعیت بد آب و هوا رنج می برند.

Lots of rain has been falling.

باران زیادی باریده است.

So in the garden at the back of my house, quite often we will get water which will not go away.

بنابراین در باغ پشت خانه من، اغلب آب می گیریم که از بین نمی رود.

It stays there and quite often we will describe that as standing water.

آنجا می ماند و اغلب ما آن را به عنوان آب ایستاده توصیف می کنیم.

Standing water is water that will not go away.

آب ایستاده آبی است که از بین نمی رود.

It is just there all the time.

فقط همیشه آنجاست.

I suppose it's another way of saying that there is a flood.

من فکر می کنم این یک راه دیگر برای گفتن این است که سیل وجود دارد.

Maybe there is a large quantity of water that will not drain away.

شاید مقدار زیادی آب وجود داشته باشد که تخلیه نشود.

We can describe it as standing water.

می توانیم آن را به عنوان آب ایستاده توصیف کنیم.

It will not go.

نخواهد رفت.

It will stay there for a long time.

مدت زیادی آنجا خواهد ماند.

There are, of course, some

البته انواعی از آن وجود دارد

types of.

.

Phrases.

عبارات

Some of these phrases are rather serious.

برخی از این عبارات نسبتاً جدی هستند.

Some of them do involve serious subjects.

برخی از آنها شامل موضوعات جدی هستند.

You might make a stand.

شما ممکن است موضع گیری کنید.

If you make a stand, it means you fight back against aggression or injustice.

اگر موضع گیری کنید، به این معنی است که با تهاجم یا بی عدالتی مقابله می کنید.

You push back. You make a stand.

شما به عقب فشار می دهید. شما موضع بگیرید.

You make a stand.

شما موضع بگیرید.

You are willing to stand up and make your opinions known.

شما حاضرید بایستید و نظرات خود را اعلام کنید.

Or maybe you want to defend something for for a particular reason.

یا شاید بخواهید به دلیل خاصی از چیزی دفاع کنید.

And I suppose there are many reasons why you would do that.

و من فکر می کنم دلایل زیادی وجود دارد که چرا این کار را انجام می دهید.

But you make a stand.

اما شما موضع بگیرید.

You decide to stand up and be counted.

شما تصمیم می گیرید بایستید و حساب شوید.

That's a good phrase.

این جمله خوبی است.

A person who decides to stand up and be counted is a person who decides to put their opinions forward.

فردی که تصمیم می گیرد بایستد و حساب شود، فردی است که تصمیم می گیرد نظرات خود را مطرح کند.

Maybe a certain thing that they feel strongly about.

شاید چیز خاصی که آنها به شدت نسبت به آن احساس می کنند.

We can say that that person makes a stand.

می توان گفت که آن شخص موضع می گیرد.

Here is another phrase, a very interesting one.

در اینجا یک عبارت دیگر وجود دارد که بسیار جالب است.

Stand on your own two feet.

روی پای خود بایستید.

Stand on your own two feet to take care of yourself as an independent person.

روی پای خود بایستید تا به عنوان یک فرد مستقل از خود مراقبت کنید.

One of the first lessons we all have to learn in life.

یکی از اولین درس هایی که همه ما باید در زندگی یاد بگیریم.

We can't live at home with our parents forever.

ما نمی توانیم برای همیشه در خانه با والدین خود زندگی کنیم.

At some point, we have to step outside into the open world,

در برخی مواقع، ما باید به دنیای باز قدم بگذاریم

and the first lesson you need to learn is to stand on your own

و اولین درسی که باید یاد بگیرید این است که روی پای خود بایستید و

two feet, to take care of yourself as an independent person.

به عنوان یک فرد مستقل از خود مراقبت کنید.

So I suppose you could say it's a useful phrase, but also it's a type of life lesson as well.

بنابراین فکر می کنم می توانید بگویید که این عبارت مفیدی است، اما همچنین یک نوع درس زندگی است.

You must learn to stand on your own two feet.

شما باید یاد بگیرید که روی پای خود بایستید.

You might stand your ground.

ممکن است در موضع خود بایستید.

To stand your ground is to defend yourself and your own beliefs against others.

ایستادگی در موضع خود دفاع از خود و اعتقادات خود در برابر دیگران است.

So if you stand your ground, you could say that you are defending yourself

بنابراین اگر موضع خود را حفظ کنید، می توانید بگویید که از خود

from attack or criticism.

در برابر حمله یا انتقاد دفاع می کنید.

You decide to stand your ground.

شما تصمیم می گیرید که روی موضع خود بایستید.

Perhaps you are being treated unfairly by someone.

شاید کسی با شما ناعادلانه رفتار می کند.

You decide to stand your ground.

شما تصمیم می گیرید که روی موضع خود بایستید.

You will not be pushed around.

شما تحت فشار قرار نخواهید گرفت.

Here's another phrase using the word stand.

در اینجا عبارت دیگری با استفاده از کلمه ایستاده است.

You stand out here.

شما اینجا برجسته هستید

This is something a lot of people say about me and my lessons.

این چیزی است که بسیاری از مردم در مورد من و درس های من می گویند.

They say, Mr.

آنها می گویند، آقای

Duncan, you really stand out from the crowd.

دانکن، شما واقعاً از بین مردم متمایز هستید.

You stand out, your lessons stand out.

شما برجسته هستید، درس های شما برجسته است.

Although these days it's not very easy to stand out from the crowd,

اگرچه این روزها،

especially here on YouTube, to be obvious and easy to see.

به‌ویژه در اینجا در یوتیوب، مشخص شدن و دیدن آسان از میان جمعیت کار چندان آسانی نیست.

You might stand out from the crowd in a unique way.

شما ممکن است به روشی منحصر به فرد از میان جمعیت متمایز شوید.

This means that you are obvious.

این به این معنی است که شما آشکار هستید.

You are easy to see.

شما به راحتی قابل دیدن هستید.

You are easy to notice.

به راحتی متوجه می شوید.

Perhaps you are walking down the road and you are wearing some very bright and

شاید شما در حال قدم زدن در جاده هستید و لباس های بسیار روشن و عجیبی به تن دارید

extravagant clothing.

.

We might say that you really do stand out from everyone else.

ممکن است بگوییم که شما واقعاً از بقیه متمایز هستید.

Perhaps a person who has a lively character.

شاید فردی که شخصیتی سرزنده دارد.

You can say that they stand out.

می توان گفت که آنها برجسته هستند.

They really do stand out from the crowd.

آنها واقعاً از بین جمعیت متمایز هستند.

To stand up to

ایستادن در برابر

something, to stand up to a certain thing.

چیزی، ایستادن در برابر یک چیز خاص.

To be able to withstand and some thing.

تا بتوانی و چیزی را تحمل کنم.

So when we say withstand, it means you are able to hold that thing back.

بنابراین وقتی می گوییم مقاومت کنید، به این معنی است که شما می توانید آن چیز را عقب نگه دارید.

You can fight against it.

می توانید با آن مبارزه کنید.

You can prevent it from causing any damage to stand up to something.

شما می توانید از ایجاد هرگونه آسیب در برابر چیزی جلوگیری کنید.

Maybe you stand up or a thing can stand up to bad weather.

شاید شما بایستید یا چیزی می تواند در برابر آب و هوای بد مقاومت کند.

A type of house that is built in a special way so

نوعی خانه که به گونه ای خاص ساخته می شود تا

it will stand up to earthquakes or stand up to

در برابر زلزله یا

bad weather.

آب و هوای بد مقاومت کند.

Of course, a person will have to stand up to scrutiny.

مسلماً فرد باید در مقابل بررسی دقیق بایستد.

Now there is an interesting word

حالا یک کلمه جالب

at eight

در هشت

minutes away from 3:00, a very interesting word scrutiny.

دقیقه از ساعت 3:00 وجود دارد، یک بررسی دقیق کلمه بسیار جالب.

When we talk about scrutiny, we are talking about being observed closely,

وقتی از موشکافی صحبت می کنیم، در مورد مشاهده شدن از نزدیک صحبت می کنیم،

something that is being looked at carefully, scrutiny.

چیزی که با دقت به آن نگاه می شود، موشکافی.

The person is looking carefully.

شخص با دقت نگاه می کند.

They are looking for things,

آنها به دنبال چیزهایی هستند،

certain things that might be good or bad.

چیزهای خاصی که ممکن است خوب یا بد باشند.

Scrutiny.

بررسی دقیق

So if a person can stand up to scrutiny, it means that they have nothing to fear, they have nothing to worry about.

بنابراین اگر فردی بتواند در برابر موشکافی بایستد، به این معنی است که او چیزی برای ترس ندارد، چیزی برای نگرانی ندارد.

You can look as closely as you want without any worry.

شما می توانید بدون هیچ نگرانی تا جایی که می خواهید دقیق نگاه کنید.

Another phrase you might stand a chance.

عبارت دیگری که ممکن است شانس داشته باشید.

The possibility of something occurring.

احتمال وقوع چیزی

Do I stand a chance of getting the job?

آیا شانسی برای گرفتن شغل دارم؟

So again, we are looking at chance, the possibility of something happening.

بنابراین دوباره، ما به شانس، احتمال وقوع چیزی نگاه می کنیم.

So when we say stand a chance, it means that something is possible.

بنابراین وقتی می گوییم شانس داشته باشید، به این معنی است که چیزی ممکن است.

Yes you do. You stand a chance of getting the job.

بله شما انجام می دهید. شما شانس به دست آوردن شغل را دارید.

Of course, we can also use the word in a negative way.

البته می توانیم از این کلمه به صورت منفی هم استفاده کنیم.

So maybe you don't stand a chance.

پس شاید شما شانسی ندارید.

There is no possibility of it happening or occurring.

امکان وقوع یا وقوع آن وجود ندارد.

You don't stand a chance.

تو شانسی نداری

So in a positive way, you do stand a chance and in a negative way,

بنابراین از نظر مثبت، شما شانس دارید و در جهت منفی،

you don't stand a chance.

شانس ندارید.

Something that you can't stand.

چیزی که نمیتونی تحملش کنی

Oh, a lot of people say, Mr.

اوه، بسیاری از مردم می گویند، آقای

Duncan. Oh,

دانکن. اوه،

I can't stand Mr. Duncan.

من نمی توانم آقای دانکن را تحمل کنم.

I can't stand him.

من نمی توانم او را تحمل کنم.

I can't stand him.

من نمی توانم او را تحمل کنم.

He's so annoying.

او خیلی آزار دهنده است.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

I know, I know, it seems unbelievable, but there are people who cannot stand me

می دانم، می دانم، باور نکردنی به نظر می رسد، اما افرادی هستند که

every week

هر هفته

when I start my live streams, there are people who are clicking around the internet, and then they see my face

وقتی پخش زنده ام را شروع می کنم نمی توانند من را تحمل کنند، افرادی هستند که در اینترنت کلیک می کنند و سپس چهره من را می بینند

and they click away because they can't stand me.

و از آنجا که می توانند کلیک می کنند. من را تحمل نکن

So if you have a strong dislike

بنابراین اگر

towards something, a strong feeling of dislike, we can say that you can't stand something I can't stand being near my boss.

نسبت به چیزی علاقه شدیدی دارید، احساس بیزاری شدید، می توانیم بگوییم که نمی توانید چیزی را تحمل کنید که من نمی توانم کنار رئیسم را تحمل کنم.

I can't stand my boss.

من نمی توانم رئیسم را تحمل کنم.

I can't stand the rain

من نمی توانم باران

on my roof.

روی پشت بام را تحمل کنم.

Because maybe one day the water will start leaking through the roof

زیرا ممکن است روزی آب از پشت بام نشت کند

and onto my live the camera.

و به دوربین زنده من برود.

I can't stand the rain.

من نمی توانم باران را تحمل کنم.

I'm sure that was a song.

مطمئنم آهنگ بود

I can't stand the rain against my window brings back sweet memories.

طاقت ندارم باران مقابل پنجره ام خاطرات شیرین را زنده می کند.

Who was that?

اون کی بود؟

Who had a hit with that?

چه کسی با آن ضربه خورد؟

I think it was, I want to say eruption

من فکر می کنم این بود، می خواهم بگویم فوران

in the late 1970s.

در اواخر دهه 1970 بود.

They had a big hit with that song.

آنها با آن آهنگ یک موفقیت بزرگ داشتند.

Finally, the past tense of stand is stood something you did?

در نهایت، زمان گذشته ایستاده است چیزی که شما انجام دادید؟

You stood there yesterday.

دیروز آنجا ایستادی

I stood there yesterday waiting for you to arrive.

دیروز آنجا ایستادم و منتظر آمدنت بودم.

I stood there

من در گذشته آنجا ایستاده بودم

in the past.

.

It happened.

اتفاق افتاد.

I stood outside your house for over one hour

من بیش از یک ساعت بیرون از خانه شما ایستادم و

waiting for you to come out. But you didn't.

منتظر آمدن شما بودم. اما شما این کار را نکردید.

I stood outside waiting for you to arrive.

بیرون ایستادم منتظر آمدنت.

So as you can see, there are many ways of using such a simple word.

بنابراین همانطور که می بینید، راه های زیادی برای استفاده از یک کلمه ساده وجود دارد.

And that is one of the wonderful things about English.

و این یکی از چیزهای شگفت انگیز در مورد انگلیسی است.

There are many words, many small words, words that might seem unimportant

کلمات زیادی وجود دارد، بسیاری از کلمات کوچک، کلماتی که ممکن است بی اهمیت

or trivial. Small words.

یا بی اهمیت به نظر برسند. کلمات کوچک.

They can sometimes have lots and lots of meanings.

آنها گاهی اوقات می توانند معانی زیادی داشته باشند.

I will be going in a moment.

یه لحظه دیگه میرم

It's been a quiet one today on the live chat.

امروز در چت زنده آرام بود.

I would imagine lots of people are busy on this Wednesday.

فکر می کنم افراد زیادی در این چهارشنبه مشغول هستند.

Thank you very much to those who were joining me.

از کسانی که به من پیوستند بسیار سپاسگزارم.

Thank you very much. I always appreciate it.

خیلی ممنون. من همیشه قدردان آن هستم.

Don't forget to give me a lovely like I know it's a pain.

یادت نره به من هدیه ای دوست داشتنی بدهی که میدونم درد داره.

I know it's awkward and difficult when people ask you to like because everyone does it nowadays,

می‌دانم که وقتی مردم از شما می‌خواهند لایک کنید، سخت و ناخوشایند است، زیرا امروزه همه این کار را می‌کنند،

all the publishers, all the people on YouTube, they will often ask you to give them a like.

همه ناشران، همه افرادی که در YouTube هستند، اغلب از شما می‌خواهند که به آنها لایک کنید.

But there is a reason for it because these are very important.

اما دلیلی برای آن وجود دارد زیرا اینها بسیار مهم هستند.

They can actually help the person who is making the videos that can help them a lot.

آنها در واقع می توانند به شخصی که در حال ساختن ویدیوها است کمک کنند که می تواند کمک زیادی به آنها کند.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you for joining us. I hope you've enjoyed today's live stream.

از اینکه به ما پیوستید متشکریم. امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

We are back together on Sunday.

یکشنبه دوباره با هم هستیم.

Sunday is when I'm back with you.

یکشنبه زمانی است که من با شما برگشتم.

Hopefully

امیدوارم

I will manage to catch up with my sleep because I'm feeling

بتوانم به خوابم برسم زیرا احساس می

as if I've missed quite a few hours of sleep because I stayed up the other night,

کنم چند ساعت از خوابم را از دست داده ام زیرا شب گذشته بیدار مانده ام،

but I do.

اما این کار را انجام می دهم.

I do still feel vital for those worrying.

من هنوز برای کسانی که نگران هستند احساس حیاتی می کنم.

I still feel vital.

هنوز احساس حیاتی می کنم.

I still have my vitality, so don't worry about that. It hasn't gone away anyway.

من هنوز سرزندگی ام را دارم، پس نگران این موضوع نباش. به هر حال از بین نرفته است.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت

Of course, it won't just be me on Sunday. It will also be Mr.

البته یکشنبه فقط من نخواهم بود. آقای استیو نیز خواهد بود

Steve as well. On Sunday he will be joining us on the live chat as well.

. روز یکشنبه او نیز در چت زنده به ما خواهد پیوست.

I hope you will be here also as well.

امیدوارم شما هم اینجا باشید

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت

We have lots of things to talk about on Sunday.

ما در روز یکشنبه چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

We might be talking about the rendezvous for next year now.

شاید الان در مورد میعادگاه سال آینده صحبت کنیم.

I was going to talk about it last Sunday, but unfortunately we still haven't made all of the plans.

من قرار بود یکشنبه گذشته در مورد آن صحبت کنم، اما متاسفانه هنوز همه برنامه ها را انجام نداده ایم.

There are still some things we have to sort out.

هنوز چیزهایی هست که باید آنها را حل کنیم.

In fact, there is one big plan

در واقع، یک برنامه بزرگ وجود دارد

that we are sorting out

که ما

in our own lives right here.

در زندگی خودمان در اینجا آن را مرتب می کنیم.

We might even talk about that on Sunday. We will see what happens.

حتی ممکن است یکشنبه در مورد آن صحبت کنیم. خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

Thank you for watching. This is Mr.

ممنون که تماشا کردید این آقای

Duncan in England saying, I hope you've enjoyed this lesson,

دانکن در انگلیس است که می گوید، امیدوارم از این درس،

this live stream and everything contained within it, and I will see you soon.

این استریم زنده و همه چیزهایی که در آن موجود است لذت برده باشید، و به زودی شما را خواهم دید.

And of course, until the next time you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که بدانید چه چیزی در آینده در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید. فعلا

Take care of yourself and...

مواظب خودت باش و...

ta ta for now.

تا تا.