Learn the English Phrases "an open mind" and "in the open"

In this English lesson, I wanted to help

در این درس انگلیسی، می‌خواستم به

you learn the English phrase an open mind.

شما کمک کنم که عبارت انگلیسی open mind را یاد بگیرید.

When you have an open mind, it means that

وقتی ذهن باز دارید، به این معنی است که

you're willing to listen to other points of view.

مایلید به نظرات دیگر گوش دهید.

It means that even if you've decided you think

این بدان معناست که حتی اگر تصمیم گرفته اید که فکر می کنید

something is a certain way, you're willing to listen

چیزی به روش خاصی است، مایلید

to other people say that they think it's different.

به دیگران گوش دهید که می گویند آنها فکر می کنند آن چیز متفاوت است.

Here's a good example.

در اینجا یک مثال خوب است.

When I was young, I remember that we had garbage

وقتی جوان بودم، یادم می آید که روز زباله داشتیم

day, but we didn't have recycling day and the town

، اما روز بازیافت نداشتیم و شهر

decided that we were going to start recycling.

تصمیم گرفت که بازیافت را شروع کنیم.

But before that they wanted everyone

اما قبل از آن می خواستند همه

to come for a special meeting.

برای یک جلسه ویژه بیایند.

And I remember my dad saying, I'm

و یادم می آید که پدرم می گفت من می

going to go to the meeting.

روم به جلسه.

I don't think recycling is going

من فکر نمی کنم بازیافت

to really be a good thing. He was wrong.

واقعا چیز خوبی باشد. او اشتباه می کرد.

But I'm going to keep an open mind.

اما من می خواهم ذهن خود را باز نگه دارم.

I'm going to have an open mind when I go

من وقتی به جلسه می روم ذهن باز دارم

to the meeting and I'm going to listen to what

و به

other people say, because maybe it is a good idea.

حرف های دیگران گوش می دهم، زیرا شاید این ایده خوبی باشد.

So when you have an open mind, it means

بنابراین وقتی ذهن باز دارید، به این معنی است که به

you think one thing, but you are willing to

یک چیز فکر می کنید، اما مایلید در مورد

discuss an alternate thing as well with other people.

یک چیز جایگزین نیز با افراد دیگر بحث کنید.

The other phrase I wanted to teach

عبارت دیگری که امروز می خواستم به شما یاد بدهم

you today is in the open.

در فضای باز است.

Sometimes people do things in secret, but

گاهی اوقات مردم کارهایی را در خفا انجام می دهند، اما

sometimes they do things in the open.

گاهی اوقات کارهایی را در آشکار انجام می دهند.

A good example of this would be when

یک مثال خوب از این زمانی است که

Jen and I are working at market.

جن و من در بازار کار می کنیم.

We're working in the open.

ما در فضای باز کار می کنیم. وقتی در بازار هستیم،

People can see us make the

مردم می توانند ما را ببینند که

bouquets while we're at market.

دسته گل ها را درست می کنیم.

But the night before, Jen works at home in her

اما شب قبل، جن در خانه در

flower studio and then she's not really doing it in

استودیوی گل کار می‌کند و بعد واقعاً این کار را مخفیانه انجام نمی‌دهد

secret, but you can't see her make the bouquets.

، اما شما نمی‌توانید ببینید که او دسته گل‌ها را درست می‌کند.

Sometimes people do things in the open

گاهی اوقات مردم کارهایی را در فضای باز انجام می دهند

so that people can see it.

تا مردم بتوانند آن را ببینند.

Sometimes when they count votes, after a vote,

گاهی اوقات وقتی آرا را می‌شمارند، پس از رای‌گیری، این کار را

they will do it in the open so

در فضای باز انجام می‌دهند

that it's all done fairly and correctly.

تا همه چیز منصفانه و درست انجام شود.

So to review, when you have an open mind,

بنابراین برای مرور، وقتی ذهنی باز دارید،

when you keep an open mind, when you go

وقتی ذهنی باز دارید، وقتی

somewhere with an open mind, it means you're willing

با ذهن باز به جایی می روید، به این معنی است که مایلید

to hear a different point of view.

دیدگاه متفاوتی بشنوید.

And when you do things in the open, it

و وقتی کارهایی را در فضای باز انجام می دهید، به این

means other people can see you doing it.

معنی است که دیگران می توانند شما را در حال انجام آن کار ببینند. اتفاقاً

There's some things you shouldn't do

کارهایی وجود دارد که نباید

in the open, by the way.

در فضای باز انجام دهید.

There's some things you should always do in secret.

کارهایی هست که باید همیشه در خفا انجام دهید.

I'm not going to go into too many details, but

من قصد ندارم وارد جزئیات زیاد شوم، اما

let's look at a comment from a previous video.

اجازه دهید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Natalia. Hi, Bob.

این نظر از ناتالیا است. سلام باب

Do your dogs have their own dog houses or kennels?

آیا سگ های شما خانه یا لانه سگ مخصوص به خود دارند؟

It should be relatively warm there.

اونجا باید نسبتا گرم باشه.

And my response, they sleep in the garage at

و پاسخ من این است که

night and on days when it is too cold.

شب ها و روزهایی که هوا خیلی سرد است در گاراژ می خوابند.

So yes, our dogs, they don't actually have....

پس بله، سگ های ما در واقع ندارند...

well, we had a dog house, but

خوب، ما یک خانه سگ داشتیم، اما

it blew down or it blew away.

منفجر شد یا منفجر شد.

And we don't have a kennel for them, but they

و ما لانه ای برای آنها نداریم، اما آنها

are allowed to go in the garage at night.

اجازه دارند شب ها به گاراژ بروند.

We often have our dogs in the garage at night.

ما اغلب شب ها سگ هایمان را در گاراژ داریم.

In the winter especially... actually year round, they just sleep

در زمستان مخصوصا... در واقع در تمام طول سال، آنها فقط

in the garage and they both have their own little

در گاراژ می خوابند و هر دو جعبه کوچک خود را دارند،

crate, we call it, which is like a little pen,

ما به آن می گوییم، که مانند یک خودکار است،

I guess they could go in, but we don't close the door.

حدس می زنم می توانند وارد شوند، اما ما نمی بندیم در.

And they also can go in the barn sometimes.

و همچنین می توانند گاهی به انبار بروند.

So it's not the nicest place to go.

بنابراین این بهترین مکان برای رفتن نیست.

But we will take the dogs out to the

اما ما سگ‌ها را به

barn and then that's a little warmer for them.

انبار می‌بریم و بعد برایشان کمی گرم‌تر است.

Hey, I'm at the fire station.

سلام، من در ایستگاه آتش نشانی هستم.

I've been here before, but I haven't been here for

من قبلاً اینجا بوده ام، اما مدتی است که اینجا نبوده ام

a while, so I was just going to walk up.

، بنابراین فقط می خواستم پیاده روی کنم.

You can see me in the window.

می توانید من را در پنجره ببینید.

You can sort of see in, in our town,

شما می توانید به نوعی در شهر ما،

the fire trucks are red. In some towns,

ماشین های آتش نشانی قرمز رنگ را ببینید. در برخی شهرها،

in some cities, the fire trucks are

در برخی شهرها، ماشین های آتش نشانی

actually yellow, but ours are red.

در واقع زرد هستند، اما ماشین های ما قرمز هستند.

And it looks like they're ready to go.

و به نظر می رسد که آنها آماده رفتن هستند.

If there was a fire or a car

اگر آتش سوزی یا تصادف اتومبیل رخ داد

accident, that's when our firefighters actually go out.

، آن موقع است که آتش نشانان ما واقعاً خاموش می شوند.

Now, we operate in this

اکنون

town with volunteer firefighters.

با آتش نشانان داوطلب در این شهرک عملیات می کنیم.

We don't have full time firefighters, so if there's a fire, they

ما آتش نشان های تمام وقت نداریم، بنابراین اگر آتش سوزی شد، به آنها

are notified and they drive to the fire station and then they

اطلاع داده می شود و به ایستگاه آتش نشانی می روند و سپس

jump into the fire truck and they go to the car accident

به ماشین آتش نشانی می پردازند و به تصادف

or fire and do what they need to do.

یا آتش سوزی می روند و کاری را که لازم است انجام می دهند.

So even though we have volunteer firefighters,

بنابراین، با وجود اینکه ما آتش نشانان داوطلب داریم،

though, they still do get paid.

اما آنها همچنان حقوق می گیرند.

It's a little confusing and hard to explain,

توضیح کمی گیج کننده و سخت است،

but that's how the system works here.

اما سیستم در اینجا اینگونه عمل می کند.

You can see the nice Canada flag right

شما می توانید پرچم زیبای کانادا را

there and the fire station behind me.

همانجا و ایستگاه آتش نشانی پشت سر من را ببینید.

Anyways, thanks for watching. Have a good day.

به هر حال از تماشای شما متشکرم روز خوبی داشته باشید.

I'll see you in a couple of

یکی دو

days with another short English lesson. Bye.

روز دیگر با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت. خدا حافظ.