BOX SET: English In A Minute 20 – TEN English lessons in 10 minutes!

The verb 'remain' is quite formal and it means  to stay in the same place. The doctor said I  

فعل "Remain" کاملاً رسمی است و به معنای ماندن در همان مکان است. دکتر گفت

need to remain in bed for a few days after the  operation. You must remain out here until it's  

باید چند روز بعد از عمل در رختخواب بمانم . تا زمانی که

safe to go back inside. It can also mean to  stay in the same condition and can be followed  

بازگشت به داخل امن نباشد، باید اینجا بمانید. همچنین می‌تواند به معنای ماندن در همان وضعیت باشد و می‌تواند

by an adjective like 'silent' or a noun like 'a  mystery'. I asked him to tell me his secret but  

با صفتی مانند «خاموش» یا اسمی مانند « معجزه» دنبال شود. از او خواستم رازش را به من بگوید اما

he remained silent. The location of the diamond  remains a mystery even 100 years later. 'Remain'  

او سکوت کرد. مکان الماس حتی 100 سال بعد همچنان یک راز باقی مانده است. «Remain»

is also used to talk about things that continue  to exist long after other things don't. Parts of  

همچنین برای صحبت در مورد چیزهایی استفاده می‌شود که مدت‌ها پس از عدم وجود چیزهای دیگر به وجود خود ادامه می‌دهند. بخش‌هایی از

the ship remain at the bottom of the ocean.  Only a few cave paintings remain today. So  

کشتی در ته اقیانوس باقی می‌ماند. امروزه تنها چند نقاشی غار باقی مانده است. بنابراین

'remain' is quite formal and can mean stay in  the same place condition or exist long after  

«ماندن» کاملاً رسمی است و می‌تواند به معنای ماندن در همان وضعیت باشد یا مدت طولانی پس از

other things don't. We hope you will remain  with us on your English learning journey.

عدم وجود چیزهای دیگر وجود داشته باشد. امیدواریم در سفر یادگیری زبان انگلیسی خود با ما بمانید.

As a noun 'address' is the exact location  of a place. 'What's the address for the  

به عنوان یک اسم، «آدرس» مکان دقیق یک مکان است. "آدرس

party?' 'I've just sent you the address.'  As a verb we use 'address' to mean write 

حزب چیست؟" "من فقط آدرس را برای شما ارسال کردم." به عنوان یک فعل، از «آدرس» به معنای نوشتن

the name and address on a letter or parcel. 'Why  did you open this letter? It was addressed to  

نام و آدرس روی نامه یا بسته استفاده می‌کنیم. «چرا این نامه را باز کردید؟ خطاب به

me.' 'Address' can also refer to the location of a  website or where to send an email to. Our website  

من بود. «آدرس» همچنین می‌تواند به مکان یک وب‌سایت یا محل ارسال ایمیل اشاره داشته باشد.

address is bbclearningenglish.com. 'What's your  email address?' Finally, as a verb, 'address' is  

آدرس وب‌سایت ما bbclearningenglish.com است. " آدرس ایمیل شما چیست؟" در نهایت، به عنوان یک فعل، «آدرس»

used to formally speak to a person or group. Or  can refer to how you should name someone. 'The  

برای صحبت رسمی با یک فرد یا گروه استفاده می‌شود. یا می‌تواند به نحوه نامگذاری فردی اشاره کند. «

businesswoman addressed everyone in the meeting'.  'Remember, he likes to be addressed as 'Sir'.'

زن تاجر در جلسه همه را خطاب قرار داد». "به یاد داشته باشید، او دوست دارد با عنوان "آقا" خطاب شود.

I'm going to teach you four meanings  of the verb 'charge'. First, it's used 

من چهار معنی فعل "شارژ" را به شما آموزش خواهم داد. اول،

to show the amount of money that a business  or seller asks for a product or service, 

برای نشان دادن مقدار پولی که یک کسب‌وکار یا فروشنده برای یک محصول یا خدمات درخواست می‌کند

and that the customer needs to pay.  'The museum charges thirty pounds 

و مشتری باید بپردازد استفاده می‌شود. «موزه سی پوند

for a day ticket. It seems very expensive.'  Second - 'charge' is used when the police  

برای بلیط یک روزه دریافت می‌کند. به نظر می رسد بسیار گران است. دوم - «تهاجم» زمانی استفاده می‌شود که پلیس

formally accuse someone of a crime.'He was  charged for stealing money from the company.'  

به طور رسمی فردی را به جرمی متهم کند. «او به جرم سرقت پول از شرکت متهم شد.»

We can also use 'charge' to mean 'add power to a  device with a low battery'. 'I need to charge my  

همچنین می‌توانیم از «شارژ» به معنای «افزودن نیرو به دستگاهی با باتری کم» استفاده کنیم. «

phone before we leave. It's only got ten percent left. Finally, 'charge' is used to mean 'move  

قبل از حرکت باید تلفنم را شارژ کنم. فقط ده درصد مونده در نهایت، «شارژ» به معنای «حرکت

forward quickly and violently', and often  associated with animals. 'Don't walk in the  

سریع و خشونت‌آمیز به جلو» استفاده می‌شود و اغلب با حیوانات مرتبط است. "در مزارع راه نروید

fields because the bull might charge.' Remember,  we don't charge you to learn with us, it's free!

زیرا ممکن است گاو نر شارژ کند." به یاد داشته باشید، ما برای یادگیری با ما هزینه ای از شما دریافت نمی کنیم، رایگان است!

'Approach' can be both a verb and a noun and  they are often related. Let's look at two 

«رویکرد» می‌تواند هم فعل و هم اسم باشد و اغلب به هم مرتبط هستند. بیایید به دو

related verb and noun pairs like this,  and then we'll add one more meaning 

جفت فعل و اسم مرتبط مانند این نگاه کنیم، و سپس یک معنی دیگر را

at the end. Pair one. The verb, 'approach'  means 'to come near or nearer'. Look! We're  

در پایان اضافه کنیم. جفت یکی. فعل «نزدیک» به معنای «نزدیک یا نزدیک‌تر شدن» است. نگاه کن داریم به

approaching the airport. And the noun is 'the  act of getting nearer'. We need to fasten 

فرودگاه نزدیک می‌شویم. و اسم « عمل نزدیک‌تر شدن» است. ما باید

our seat belts as we make our final  approach. Pair two. The verb 'approach' means 

کمربندهای ایمنی خود را در نزدیکی نهایی خود ببندیم . جفت دو. فعل "نزدیک شدن" به معنای

'to deal with something, like a problem'. This is  a new issue for me. I'm not sure how to approach  

"مقابله با چیزی، مانند یک مشکل" است. این یک مسئله جدید برای من است. من مطمئن نیستم که چگونه به آن نزدیک شوم

it. The noun describes 'the way of dealing  with something'. What would your approach be?  

. اسم «روش برخورد با چیزی» را توصیف می‌کند. رویکرد شما چه خواهد بود؟

And finally, as a verb 'approach' can also mean  'to speak to, write to, or visit someone with a  

و در نهایت، به‌عنوان یک فعل، «رویکردن» می‌تواند به معنای «صحبت کردن، نوشتن، یا ملاقات با شخصی با

request'. I never approach my boss for anything  before before 10am. He's not a morning person!

درخواست» باشد. من هرگز قبل از ساعت 10 صبح برای چیزی سراغ رئیسم نمی روم . او آدم صبحگاهی نیست!

When it's a noun, 'figure' is often related to  numbers, shapes or people. Let's take a closer  

وقتی «شکل» یک اسم است، اغلب با اعداد، اشکال یا افراد مرتبط است. بیایید

look together. A 'figure' is a number.  Can you check these figures for me,  

با هم نگاهی دقیق‌تر بیندازیم. "شکل" یک عدد است. می‌توانید این ارقام را برای من بررسی کنید،

please?If something is 'in single figures', it's  between 1-9, and if it's 'in double figures',  

لطفاً؟ اگر چیزی "تک رقم" است، بین 1 تا 9 است و اگر "دو رقمی" است،

it's between 10-99. It was a great basketball  game! Five players scored in double figures.  

بین 10 تا 99 است. این یک بازی بسکتبال عالی بود ! پنج بازیکن دو رقمی گلزنی کردند.

A 'figure' can be a picture or drawing in  a book, often with a number. Please turn  

یک «شکل» می‌تواند یک تصویر یا نقاشی در یک کتاب باشد، اغلب با یک عدد. لطفاً

to page page 32 in your textbooks and have a  look at figure three. A 'figure' is also the  

به صفحه 32 کتاب درسی خود ورق بزنید و به شکل سه نگاه کنید. یک «شکل» نیز

shape of a person. It was dark, so I couldn't see  exactly who the two figures were. And, finally, 

شکل یک شخص است. هوا تاریک بود، بنابراین نمی‌توانستم دقیقاً ببینم این دو چهره چه کسانی هستند. و در نهایت،

a 'figure' can be an important or well-known  person. Is there a public figure who you admire?

یک «شخصیت» می‌تواند یک فرد مهم یا شناخته شده باشد . آیا شخصیت عمومی وجود دارد که شما او را تحسین کنید؟

'Live' is a verb and it can just mean 'to be  alive', but it's a bit more complicated than  

"زندگی" یک فعل است و فقط می تواند به معنای " زنده بودن" باشد، اما کمی پیچیده تر از

that. It can say where our home is. 'I live in  London.I used to live in Paraguay.' If we live  

آن است. می تواند بگوید خانه ما کجاست. "من در لندن زندگی می کنم. قبلا در پاراگوئه زندگی می کردم." اگر با چیزی زندگی می کنیم

off or live on something, it means we support  ourselves to stay alive.' That salary's not  

یا با چیزی زندگی می کنیم، به این معنی است که از خود حمایت می کنیم تا زنده بمانیم. این حقوق

enough to live off.' 'I can't cook, so I live  on ready meals.' 'If we live for something'  

برای زندگی کافی نیست. "من نمی توانم آشپزی کنم، بنابراین با غذاهای آماده زندگی می کنم." "اگر ما برای چیزی زندگی می کنیم"

then it's really important to us. 'I live  for my family'. 'I live for the weekend.I  

پس برای ما بسیار مهم است. "من برای خانواده ام زندگی می کنم". "من برای آخر هفته زندگی می کنم. من

love to party'. 'Live' can also mean, 'having  a life full of experiences'. 'I need to live,  

عاشق مهمانی هستم". «زندگی» همچنین می‌تواند به معنای «داشتن یک زندگی پر از تجربیات» باشد. "من باید زندگی کنم،

not just work every day in a boring  job.' The word 'live' is about how  

نه فقط هر روز در یک شغل خسته کننده کار کنم ." کلمه "زندگی" در مورد نحوه

we spend our lives. If you live for learning  English, we can help. It's what we live off!

گذراندن زندگی خود است. اگر برای یادگیری انگلیسی زندگی می کنید ، ما می توانیم کمک کنیم. این چیزی است که ما با آن زندگی می کنیم!

Let's learn 'engage'. It's a verb and it often  means 'to do something together', or 'get someone  

بیایید "درگیر شدن" را یاد بگیریم. این یک فعل است و غالباً به معنای «انجام کاری با هم»، یا «به کسی بخواهید

to start doing something'. You can engage someone  in a conversation or lesson by being interesting  

که شروع به انجام کاری کند». می‌توانید با جذاب بودن یا جذاب بودن، فردی را در مکالمه یا درس درگیر کنید

or charming. 'You really know how to engage  people... you're really interesting'. A company  

. «شما واقعاً می‌دانید که چگونه افراد را درگیر کنید ... شما واقعاً جالب هستید». یک شرکت

can engage someone in their business by giving  them a job. 'We've engaged someone to help us with  

می‌تواند با دادن شغل به کسی در کسب‌وکار خود مشارکت دهد . "ما شخصی را استخدام کرده‌ایم که با حساب‌های ما به ما کمک کند

our accounts'. It's a bit formal, but if you do an  activity we can say that you 'engage in it'. 'She  

". کمی رسمی است، اما اگر فعالیتی را انجام دهید، می‌توانیم بگوییم که «در آن فعالیت می‌کنید». "او

liked to engage in extreme sports'. If you agree  to get married, you get engaged. We use this in  

دوست داشت در ورزش های شدید شرکت کند". اگر با ازدواج موافقت کنید، نامزد می‌شوید. ما از این در

the passive. 'He's just got engaged, he's really  excited'. All of these examples talk about doing  

حالت غیرفعال استفاده می‌کنیم. "او به تازگی نامزد کرده است، او واقعاً هیجان زده است". همه این مثال‌ها درباره انجام

things together. We hope this video was engaging  and it helps you engage in learning English!

کارها با هم صحبت می‌کنند. امیدواریم این ویدیو جذاب بوده باشد و به شما در یادگیری زبان انگلیسی کمک کند!

The noun 'potential' refers to the qualities  that someone or something has that may be  

اسم «پتانسیل» به ویژگی‌هایی اشاره دارد که کسی یا چیزی دارد که ممکن است

developed and lead to future success. "He only  started the job this year, but he has a lot of  

توسعه یابد و به موفقیت آینده منجر شود. او فقط امسال این کار را شروع کرد، اما پتانسیل زیادی دارد

potential". "This recipe has potential, it could  be perfect if you make some small changes". We can  

.» "این دستور غذا پتانسیل دارد، اگر تغییرات کوچکی ایجاد کنید، می تواند عالی باشد."

also use the noun 'potential' to mean the  possibility of something happening."These  

همچنین می‌توانیم از اسم «پتانسیل» به معنای احتمال وقوع چیزی استفاده کنیم.

chemicals have the potential to cause lung  damage." "There is potential for further  

" "پتانسیل برای

housing developments in the area." 'Potential'  as an adjective can be used to describe something  

توسعه بیشتر مسکن در این منطقه وجود دارد." «پتانسیل» به‌عنوان یک صفت می‌تواند برای توصیف چیزی استفاده شود

that could be possible if certain conditions  are met. "Potential customers are waiting for  

که در صورت رعایت شرایط خاص ممکن است . «مشتریان بالقوه منتظرند

the price to fall before buying it". "Be careful  near the ocean. There's potential danger". So,  

قیمت آن قبل از خرید کاهش یابد». " در نزدیکی اقیانوس مراقب باشید. خطر بالقوه وجود دارد". بنابراین،

keep watching our videos. You have  the potential to be great at English!

به تماشای ویدیوهای ما ادامه دهید. شما پتانسیل این را دارید که در زبان انگلیسی عالی باشید!

The adjective 'common' means something is  the same for two or more people. John is a  

صفت "مشترک" به این معنی است که چیزی برای دو یا چند نفر یکسان است. جان یک

common name in the UK. My friends and I have  a lot of common interests. 'Common' can also  

نام رایج در بریتانیا است. من و دوستانم علایق مشترک زیادی داریم. «مشترک» می‌تواند به این

mean that something happens often. It's common  to make a roast dinner on a Sunday in the UK.  

معنی باشد که اغلب اتفاقی می‌افتد. درست کردن یک شام برشته در یکشنبه در بریتانیا معمول است.

Hot weather in the summer is common in many  European countries. In British English,  

هوای گرم در تابستان در بسیاری از کشورهای اروپایی رایج است. در انگلیسی بریتانیایی،

common can also be used as a noun to describe a  piece of land that can be used by the public. I  

مشترک می‌تواند به‌عنوان اسم برای توصیف قطعه‌ای از زمین مورد استفاده عموم استفاده شود. من

used to play cricket on the village common.  We spent the afternoon walking the dog on  

در روستای معمولی کریکت بازی می‌کردم. بعدازظهر را به قدم زدن با سگ در   گذراندیم

the common. And you can have something in  common with someone else. This means you share  

. و شما می توانید با شخص دیگری چیزی مشترک داشته باشید. این بدان معناست که شما

the same interests or experiences. I love English  and if you do too, we have that in common.

همان علایق یا تجربیات را به اشتراک می‌گذارید. من عاشق انگلیسی هستم و اگر شما هم دوست دارید، ما این وجه مشترک داریم.

Let's learn the word 'right'. As an adjective,  'right' can mean something is correct. Well  

بیایید کلمه "درست" را یاد بگیریم. به عنوان یک صفت، «راست» می‌تواند به معنای درست بودن چیزی باشد.

done. You got the answer right. 'Right'  can be an adjective to mean something is  

آفرین. درست جواب دادی «درست» می‌تواند صفتی به معنای مناسب بودن چیزی باشد

suitable - the correct choice for a person,  objective or situation. I think Sandra is  

- انتخاب صحیح برای یک فرد، هدف یا موقعیت. من فکر می کنم ساندرا

the right person to run the community project.  'Right' can be used as an adjective to mean the  

فرد مناسبی برای اجرای پروژه اجتماعی است. "راست" را می توان به عنوان یک صفت به معنای

opposite of left. The right side of the picture is  brighter. We can also use this meaning of right as  

مخالف چپ استفاده کرد. سمت راست تصویر روشن‌تر است. همچنین می‌توانیم از این معنای حق به عنوان اسم استفاده کنیم

a noun, often with the preposition 'on' - on the  right. To go to the bank, take the third road  

، اغلب با حرف اضافه «روی» - در سمت راست. برای رفتن به بانک، از جاده سوم سمت

on the right. 'Right' can also be used as  an adjective to talk about being healthy, or to  

راست بروید. «درست» همچنین می‌تواند به‌عنوان یک صفت برای صحبت در مورد سالم بودن یا برای

say that something is working correctly. This  computer isn't right. I think it has a virus.

گفتن اینکه چیزی درست کار می‌کند استفاده می‌شود. این رایانه درست نیست. فکر کنم ویروس داره