15 PHRASAL VERBS for Business and the Office

Hi.

Welcome to www.engvid.com.

سلام

به www.engvid.com خوش آمدید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

In today's video, I'm going to talk to you about some phrasal verbs, but the phrasal

در ویدیوی امروز، من قصد دارم در مورد برخی از افعال عبارتی با شما صحبت کنم، اما

verbs we're going to look at are actually very useful for business situations.

افعال عبارتی که می خواهیم به آنها نگاه کنیم در واقع برای موقعیت های تجاری بسیار مفید هستند.

Whether you work in an office or for some big company, you're going to probably hear

چه در یک دفتر کار کنید و چه در شرکت های بزرگ، احتمالاً

or even use a lot of these phrasal verbs.

تعداد زیادی از این افعال عبارتی را خواهید شنید یا استفاده می کنید.

So, again, just to review, a phrasal verb is a verb in connection, in conjunction with

بنابراین، دوباره، فقط برای مرور، یک فعل عبارتی یک فعل در ارتباط است، در ارتباط با

a preposition, and together, the two words mean something other than the individual words,

حرف اضافه، و با هم، این دو کلمه در بیشتر موارد به معنای چیزی غیر از تک تک کلمات هستند

in most cases.

.

Again, remember that phrasal verbs often have more than one meaning, but I'm just going

باز هم، به یاد داشته باشید که افعال عبارتی اغلب بیش از یک معنی دارند، اما من فقط

to give you the business context meanings for each of these phrasal verbs.

معانی زمینه تجاری برای هر یک از این افعال عبارتی را به شما می‌دهم.

So, we're going to look at "deal with", "get ahead", "bring up", "think through", "point

بنابراین، ما قصد داریم به «موافقت با»، «پیشرفت»، «بالا بردن»، «درباره فکر کردن»، «اشاره

out", "chip in" or "pitch in", they actually mean the same thing, "put off", "count on",

کردن»، «چاپ کردن» یا «تصمیم» نگاه کنیم، آنها در واقع به همین معنا هستند. ، "به تعویق انداختن"، "روش حساب کن"،

"do something over", I left a blank, here, because you're usually going to put a word

"کاری را انجام بده"، من یک جای خالی گذاشتم، در اینجا، زیرا شما معمولاً یک

noun in between, "end up", "sort out", "go up against", "ask around", and "spell out".

اسم کلمه را در بین قرار می دهید، "پایان"، "مرتب کردن"، "برو" در مقابل، «از اطراف بپرس»، و «املا کردن».

Okay?

So, these are the phrasals.

باشه؟

بنابراین، این عبارت ها هستند.

So, let's start with "deal with".

بنابراین، بیایید با "مواجهه با" شروع کنیم.

When you deal with something, you basically have to face it and manage it, whatever it

وقتی با چیزی سروکار دارید، اساساً باید با آن روبرو شوید و آن را مدیریت کنید، هر چه

is.

هست.

It could be a situation, it could be a problem, it could be a schedule, etc.

این می تواند یک موقعیت باشد، می تواند یک مشکل باشد، می تواند یک برنامه زمانی باشد و غیره.

So, managers and CEOs of companies have to deal with many problems throughout their work

بنابراین، مدیران و مدیران عامل شرکت ها باید در طول روز کاری و هفته کاری خود با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کنند

day and the work week.

.

So, when you deal with something, you're able to handle it, there's another word for it,

بنابراین، هنگامی که شما با چیزی سروکار دارید، قادر به رسیدگی به آن هستید، کلمه دیگری برای آن وجود دارد،

"handle" is "deal with".

"دستار" "معامله با" است.

You can make sure that you do what is necessary to do to accomplish your goal or fix whatever

می توانید مطمئن شوید که برای رسیدن به هدف یا رفع هر مشکلی که دارید، کارهای لازم را انجام می دهید

problem you have.

.

Okay?

باشه؟

When you "get ahead", that's the next one.

وقتی "پیش می گیرید"، این مورد بعدی است.

Get ahead, in terms of promotion and advancement, that's when we use this.

از نظر ترفیع و پیشرفت پیش بروید، آن وقت است که از این استفاده می کنیم.

So, if you work for a company, you don't want to stay in the same position for many years.

بنابراین، اگر برای یک شرکت کار می کنید، نمی خواهید سال ها در همان موقعیت باقی بمانید.

You work really hard, that way you can get ahead.

شما واقعا سخت کار می کنید، به این ترتیب می توانید پیشرفت کنید.

Get ahead means get a higher position or get more money or be transferred to a different

پیشروی به این معنی است که موقعیت بالاتری کسب کنید یا پول بیشتری دریافت کنید یا به مکان دیگری منتقل شوید

location where you can do more work.

که بتوانید کارهای بیشتری انجام دهید.

So, get ahead, in terms of business, get a promotion, advance, progress, etc.

بنابراین، از نظر کسب و کار، ارتقاء، پیشرفت، پیشرفت و غیره

Bring up.

پیش بروید.

So, when you bring something up, you're introducing it into the conversation.

بنابراین، وقتی چیزی را مطرح می کنید، آن را وارد گفتگو می کنید.

Okay?

باشه؟

So, while I'm making my presentation, if you have any ideas you'd like to bring up, please

بنابراین، در حالی که من در حال ارائه ارائه خود هستم، اگر ایده ای دارید که می خواهید مطرح کنید، لطفاً

do so.

Right?

این کار را انجام دهید.

درسته؟

So, say it.

پس بگو

Introduce it into the conversation and then we can discuss it a little bit more.

آن را وارد گفتگو کنید و سپس می توانیم کمی بیشتر در مورد آن بحث کنیم.

Again, all of these are just the business context.

باز هم، همه اینها فقط زمینه کسب و کار هستند.

There are other meanings to these phrasal verbs.

معانی دیگری برای این افعال عبارتی وجود دارد.

Think through.

از طریق فکر کنید.

Usually, think something through or think through a problem, for example.

معمولاً مثلاً به چیزی فکر کنید یا از طریق یک مشکل فکر کنید.

So, you can have something in between or something after this phrasal verb.

بنابراین، می توانید چیزی در بین یا چیزی بعد از این فعل عبارتی داشته باشید.

So, when you think through something or you think something through, you consider it,

بنابراین، وقتی به چیزی فکر می‌کنید یا به چیزی فکر می‌کنید، آن را در نظر می‌گیرید،

you work through it very, very carefully.

بسیار بسیار با دقت روی آن کار می‌کنید.

It's very similar to what the actual words mean, but again, the main idea here is that

این بسیار شبیه به معنای واقعی کلمات است، اما دوباره، ایده اصلی در اینجا این است که

you're looking at something very carefully before you make a decision, before you take

شما قبل از تصمیم گیری، قبل از انجام کاری و غیره به چیزی بسیار با دقت نگاه می کنید.

an action, etc.

So, for example, think through your options before you decide where to invest your money.

بنابراین، برای مثال، به گزینه های خود فکر کنید. قبل از اینکه تصمیم بگیرید پول خود را کجا سرمایه گذاری کنید.

Okay?

باشه؟

Think through the proposition very carefully before you sign the contract, etc.

قبل از امضای قرارداد و غیره در مورد پیشنهاد بسیار با دقت فکر کنید.

Lots of different examples you can use it for.

مثال های مختلفی می توانید از آن استفاده کنید.

"Point out".

"اشاره کن".

So, if somebody points out something or points something out, they are calling attention

بنابراین، اگر کسی به چیزی اشاره کند یا به چیزی اشاره کند، توجه را

to it.

به آن جلب می کند.

So, somebody's giving a speech and you put up your hand and you say, "Yeah, I'd like

بنابراین، یک نفر در حال سخنرانی است و شما دست خود را دراز می کنید و می گویید، "آره، می خواهم به

to point out that _______", right?

این _______ اشاره کنم، درست است؟"

So, you're bringing attention or you're...

بنابراین، شما در حال جلب توجه یا شما هستید ...

You can say it's a little similar to "bring up".

می توانید بگویید که کمی شبیه به "بالا بردن" است.

Point out, you're pointing to something specifically, you're introducing something specific into

اشاره کنید، شما به طور خاص به چیزی اشاره می کنید، چیزی خاص را وارد

the conversation.

گفتگو می کنید.

Okay? So, you point it out.

باشه؟ بنابراین، شما به آن اشاره کنید.

If you make...

اگر شما ...

If somebody's speaking or if somebody wrote something and they made a mistake, maybe you

اگر کسی صحبت می کند یا اگر کسی چیزی نوشته و اشتباه کرده است، شاید

can point out that mistake to the person.

بتوانید آن اشتباه را به آن شخص گوشزد کنید.

Yeah? Right?

You can draw attention, call attention to it.

آره؟ درسته؟

شما می توانید توجه را جلب کنید، توجه را به آن جلب کنید.

Next, this is very, very important...

بعد، این خیلی خیلی مهم است...

This is a very important phrasal verb because if you're going to be working in a company

این یک فعل عبارتی بسیار مهم است، زیرا اگر قرار است در یک شرکت کار کنید

and you're going to have a team, your team members will expect you to chip in or to pitch

و یک تیم داشته باشید، اعضای تیم شما از شما انتظار دارند که وارد شوید یا

in.

Basically, this means contribute, add something, be helpful.

در اصل، این به معنای کمک کردن، اضافه کردن چیزی، مفید بودن است.

Now, in a lot of situations, another very business context you can use this expression

اکنون، در بسیاری از موقعیت‌ها، یکی دیگر از زمینه‌های تجاری که می‌توانید در آن از این عبارت استفاده کنید،

in is when, let's say, somebody in the office has a birthday and all the staff want to put

زمانی است که، فرض کنید، یک نفر در دفتر تولد دارد و همه کارکنان می‌خواهند

money together to buy this person a birthday present.

پول جمع کنند تا برای این شخص یک هدیه تولد بخرند.

So, everybody needs to chip in $5 or pitch in $5.

بنابراین، همه باید 5 دلار یا 5 دلار به فروش برسانند.

So, again, this means contribute.

بنابراین، دوباره، این به معنای مشارکت است.

You can contribute ideas, you can contribute money, you can contribute time, effort, etc.

شما می توانید ایده ها، شما می توانید پول، شما می توانید زمان، تلاش، و غیره کمک کنید

Put off.

This is a very common one.

.

این یک مورد بسیار رایج است.

I'm sure a lot of you already know it, but "put off" means to delay or postpone something.

من مطمئن هستم که بسیاری از شما قبلاً آن را می‌دانید، اما "به تعویق انداختن" به معنای به تاخیر انداختن یا به تعویق انداختن چیزی است.

I said "postpone" just so you know the word, but we don't generally pronounce the "t".

من گفتم "به تعویق انداختن" فقط برای اینکه کلمه را بدانید، اما ما به طور کلی "ت" را تلفظ نمی کنیم.

"Postpone" is the correct pronunciation.

«به تعویق انداختن» تلفظ صحیح است.

So, if you...

بنابراین، اگر شما ...

You can't make the meeting, like, let's say I have a meeting scheduled for 12 o'clock

نمی توانید جلسه را انجام دهید، مثلاً فرض کنید من برای ساعت 12 جلسه ای دارم

and I'm stuck in traffic and it's 11.45 and I know that I won't be able to make it.

و در ترافیک گیر کرده ام و ساعت 11.45 است و می دانم که نمی توانم آن را بساز.

I call the office and I say "I'm not coming.

زنگ میزنم دفتر میگم نمیام

Can you put off the meeting till 1 o'clock or till tomorrow?"

می تونی جلسه رو به ساعت 1 یا فردا موکول کنی؟

Means delay it, postpone it to another time.

یعنی آن را به تأخیر بیندازید، آن را به زمان دیگری موکول کنید.

Count on.

حساب کن

Hopefully, your manager, your boss, your co-workers, etc. can count on you.

امیدواریم مدیرتان، رئیستان، همکارانتان و غیره بتوانند روی شما حساب کنند.

What does that mean?

این به چه معناست؟

Another word for it is "rely".

کلمه دیگر آن «تکیه» است.

You can actually say "rely on" as well.

در واقع می توانید بگویید "تکیه بر" نیز.

"Rely on" means that you are dependable.

"تکیه بر" به این معنی است که شما قابل اعتماد هستید.

If you can count on someone, that someone is very dependable.

اگر بتوانید روی کسی حساب کنید، آن شخص بسیار قابل اعتماد است.

You can trust them.

می توانید به آنها اعتماد کنید.

So, for example, I give my employee some task and I know that I can count on him or her

بنابراین، به عنوان مثال، من به کارمندم وظیفه ای می دهم و می دانم که می توانم روی او

to complete the task.

برای انجام کار حساب کنم.

If I can't count on this person, if I can't trust this person to complete the task, this

اگر من نمی توانم روی این شخص حساب کنم، اگر نمی توانم به این شخص برای انجام کار اعتماد کنم، این

is not a person that should be working for me.

فردی نیست که باید برای من کار کند.

I should fire him or her, hire somebody who is more dependable, someone I can count on.

من باید او را اخراج کنم، کسی را استخدام کنم که قابل اعتمادتر باشد، کسی که بتوانم روی او حساب کنم.

Okay?

باشه؟

Do something over.

یه کاری انجام بده

You could say "do over" as its own expression.

می توانید به عنوان بیان خود بگویید "بیش از این".

Okay?

باشه؟

You can have a do over, but I'll talk about that in a second.

شما می توانید انجام دهید، اما من در یک ثانیه در مورد آن صحبت خواهم کرد.

Do something over, basically "do" means do, "over" means again.

کاری را انجام بده، اساساً «انجام» به معنای انجام دادن است، «بیش از آن» به معنای دوباره است.

So, if you did something and it wasn't the best quality, or you made a mistake, or you

بنابراین، اگر کاری را انجام دادید و بهترین کیفیت را نداشت، یا اشتباهی مرتکب شدید، یا

just didn't like the way it came out, you can do it over.

ظاهر آن را دوست نداشتید، می‌توانید آن را دوباره انجام دهید.

You can do it again in a better way.

می توانید دوباره آن را به روشی بهتر انجام دهید.

Okay?

Now, a very common thing people say is "Can I have a do over?"

باشه؟

اکنون، یک چیز بسیار رایج که مردم می گویند این است که "آیا می توانم کاری انجام دهم؟"

A "do over" is a noun, means can I have the opportunity to do it over...

A "do over" یک اسم است، یعنی می توانم فرصت انجام آن را داشته باشم...

To do it over.

To do it over.

A lot of people will say "do over again".

بسیاری از مردم خواهند گفت "دوباره انجام بده".

The "again" is redundant, you don't need it.

"دوباره" اضافی است، شما به آن نیاز ندارید.

You'll hear it a lot, technically not correct, so just be careful about that.

شما آن را زیاد خواهید شنید، از نظر فنی درست نیست، پس فقط مراقب آن باشید.

End up.

This one is very useful, and it's not only business.

به پایان برسد.

این یکی بسیار مفید است و فقط تجارت نیست.

You can have it in any situation, but when you end up with something, and it's often

شما می توانید آن را در هر شرایطی داشته باشید، اما زمانی که به چیزی پایان می دهید، و اغلب

"with", you can add the "with", I know some capitals, some small, but that's okay.

"با" است، می توانید "با" را اضافه کنید، من می دانم برخی از بزرگان، برخی کوچک، اما اشکالی ندارد.

When you end up with something means this is the final result that you reach.

وقتی به چیزی رسیدید به این معنی است که این نتیجه نهایی است که به آن می رسید.

Okay?

باشه؟

So, if you work hard, you will end up as the manager of the company.

بنابراین، اگر سخت کار کنید، در نهایت مدیر شرکت خواهید شد.

If you try real hard, you will end up with a successful project, etc.

اگر خیلی تلاش کنید، به یک پروژه موفق خواهید رسید و غیره.

So, "with", "with", or "without", "with" are okay.

بنابراین، «با»، «با» یا «بدون»، «با» اشکالی ندارد.

But "end up" means reach the final result.

اما «پایان» یعنی رسیدن به نتیجه نهایی.

Could be good, could be bad.

می تواند خوب باشد، می تواند بد باشد.

Okay? So, if you don't study for your test, you'll end up getting a bad score, and you can follow

باشه؟ بنابراین، اگر برای آزمون خود مطالعه نکنید، در نهایت نمره بدی خواهید گرفت، و می توانید

it with an expression or a gerund as well, all kinds of things.

آن را با یک عبارت یا یک جیروند نیز دنبال کنید، انواع چیزها.

Sort out.

مرتب کردن.

To sort out basically means to organize.

مرتب کردن اساساً به معنای سازماندهی است.

Actually, two meanings, I'm going to tell you both of them, business context.

در واقع، دو معنی، من به هر دوی آنها می گویم، زمینه تجاری.

You can sort out the papers, means you can organize them alphabetically or by priority,

شما می توانید مقالات را مرتب کنید، یعنی می توانید آنها را بر اساس حروف الفبا یا بر اساس اولویت سازماندهی کنید،

what's more important, what's less important.

چه چیزی مهم تر است، چه چیزی کمتر اهمیت دارد.

You can also sort out a problem, which basically means a little bit like fix.

شما همچنین می توانید یک مشکل را حل کنید، که اساساً به معنای کمی مانند رفع است.

So, if two of your employees are arguing or fighting, you can go in there and try to sort

بنابراین، اگر دو نفر از کارمندان شما در حال دعوا یا دعوا هستند، می توانید به آنجا بروید و سعی کنید

out the problem.

مشکل را حل کنید.

Try to fix the problem, find out what this person thinks, what this person thinks, and

سعی کنید مشکل را برطرف کنید، بفهمید این شخص چه فکر می کند، چه فکر می کند، و

then try to find a solution that works for both of them.

سپس سعی کنید راه حلی بیابید که برای هر دوی آنها مفید باشد.

So, both of these meanings can be very much used in business situations.

بنابراین، هر دوی این معانی را می توان در موقعیت های تجاری بسیار مورد استفاده قرار داد.

Next, go up against.

در مرحله بعد، به سمت مقابل بروید.

When you go up against someone or a company, basically means you're competing with them.

وقتی با کسی یا شرکتی مقابله می‌کنید، اساساً به این معنی است که با آنها رقابت می‌کنید.

Okay?

So, I want to get the contract, a government contract for my product.

باشه؟

بنابراین، من می خواهم قرارداد را بگیرم، یک قرارداد دولتی برای محصولم.

I make guns, and I want the government to buy my guns, but another company is making

من اسلحه می‌سازم و می‌خواهم دولت اسلحه‌های من را بخرد، اما شرکت دیگری

the same or a very similar gun a little bit cheaper, so I'm going up against them in my

همان اسلحه یا اسلحه بسیار مشابه را کمی ارزان‌تر می‌سازد، بنابراین من در

bid for the government contract.

پیشنهاد خود برای قرارداد دولتی با آنها مقابله می‌کنم.

Okay?

باشه؟

Go up against, compete, or basically have an adversary.

در مقابل، رقابت کنید، یا اساساً یک حریف داشته باشید.

It doesn't have to be money competition.

لازم نیست رقابت پولی باشد. از

Ask around.

اطراف بپرس

If somebody tells you to ask around, it means do some research.

اگر کسی به شما گفت از اطراف خود بپرسید، به این معنی است که کمی تحقیق کنید.

Ask many different people until you get to the decision or the final result that you're

تا زمانی که به تصمیم یا نتیجه نهایی که به دنبالش هستید برسید از افراد مختلف سوال کنید

looking for.

So, before you buy a car, you should ask around.

.

بنابراین، قبل از خرید ماشین، باید از اطراف خود بپرسید. از

Ask all your friends, ask family, ask anybody who knows anything about cars, which is the

همه دوستانتان بپرسید، از خانواده بپرسید، از هر کسی که چیزی در مورد ماشین می داند بپرسید که

best car to get.

بهترین ماشین برای خرید کدام است.

Once you've gotten all the information, make an informed decision that way.

هنگامی که تمام اطلاعات را به دست آوردید، از این طریق آگاهانه تصمیم بگیرید.

Spell out.

املا کنید.

I love this expression.

من عاشق این تعبیر هستم.

A lot of people don't use it.

بسیاری از مردم از آن استفاده نمی کنند.

I think a lot of people don't actually know what it means, but spell out, so s-p-e-l-l.

من فکر می‌کنم بسیاری از مردم واقعاً معنی آن را نمی‌دانند، اما آن را هجی می‌کنند، بنابراین s-p-e-l-l.

So what did I just do?

پس من چه کار کردم؟

I spelled out the word "spell", but in a grander context, what does this mean?

من کلمه "طلسم" را املا کردم، اما در یک زمینه بزرگتر، این به چه معناست؟

It means explain in detail something.

یعنی چیزی را با جزئیات توضیح دهید.

So, spell it out or spell out the process.

بنابراین، آن را هجی کنید یا فرآیند را مشخص کنید.

And a lot of times what you're going to hear, like on TV or movies, "Do you want me to spell

و بسیاری از مواقع چیزی که قرار است بشنوید، مثلاً در تلویزیون یا فیلم، "آیا می‌خواهید

it out for you?

آن را برای شما هجی کنم؟

Basically, do you want me to explain everything in little details because you're not understanding

اساساً، آیا می‌خواهید همه چیز را با جزییات جزئی توضیح دهم، زیرا شما آن را درک نمی‌کنید؟

it?"

؟"

When somebody says that, it means they think you're a little bit dumb, but not necessarily.

وقتی کسی این را می گوید، به این معنی است که فکر می کند شما کمی گنگ هستید، اما نه لزوما.

To spell out, to explain very, very, very clearly so somebody can understand without

هجی کردن، توضیح دادن خیلی خیلی خیلی واضح تا کسی بتواند بدون

any mistakes.

هیچ اشتباهی بفهمد.

Okay? So, very useful phrasal verbs in business, but not only in business.

باشه؟ بنابراین، افعال عبارتی بسیار مفید در تجارت، اما نه تنها در تجارت.

You can use these in lots of different situations, but especially for business, you must know

شما می توانید از این موارد در بسیاری از موقعیت های مختلف استفاده کنید، اما به خصوص برای کسب و کار، باید

these.

اینها را بدانید.

Okay?

Now, if you want to practice these phrasal verbs, please go to www.engvid.com.

باشه؟

حالا اگر می خواهید این افعال عبارتی را تمرین کنید، لطفا به www.engvid.com مراجعه کنید.

There's a quiz under the video.

یک مسابقه در زیر ویدیو وجود دارد.

You can practice these expressions.

می توانید این عبارات را تمرین کنید.

You can also ask me questions there, and I'll be happy to answer them.

شما همچنین می توانید در آنجا سوالاتی از من بپرسید و من با کمال میل به آنها پاسخ خواهم داد.

And if you like the video, give me a like.

و اگر ویدیو را دوست داشتید به من هم لایک کنید.

Don't forget to subscribe to my YouTube channel, and come back for more videos on phrasals,

فراموش نکنید که در کانال یوتیوب من مشترک شوید و برای ویدیوهای بیشتر در مورد عبارات،

vocab, grammar, all kinds of good stuff.

واژگان، دستور زبان، انواع چیزهای خوب بازگردید.

Okay?

باشه؟ به

I'll see you again soon.

زودی دوباره می بینمت

Bye.

خداحافظ