SPEAK ENGLISH FLUENTLY | 1 Simple Rule That Will Help You Speak English More Fluently Today

Hey in English, there is a very simple English rule that every native

سلام در انگلیسی، یک قانون بسیار ساده انگلیسی وجود دارد که هر انگلیسی زبان بومی آن را

English speaker learns in middle school, high school, and even college,

در دبیرستان، دبیرستان و حتی کالج یاد می گیرد،

this simple English rule explains the power of the number three.

این قانون ساده انگلیسی قدرت عدد سه را توضیح می دهد.

You see, when I was in middle school and high school and college, my

ببینید، زمانی که من در دبیرستان و دبیرستان و کالج بودم،

English teachers always emphasized the importance of providing enough support

معلمان انگلیسی من همیشه بر اهمیت حمایت کافی

for my thoughts, ideas, and opinions.

از افکار، ایده ها و نظرات من تاکید داشتند.

By giving three details, three examples or three reasons.

با ذکر سه جزئیات، سه مثال یا سه دلیل.

And this number three is what helps me sound like a native

و این عدد سه چیزی است که به من کمک می کند مانند یک انگلیسی زبان بومی به نظر

English speaker and speak English.

برسم و انگلیسی صحبت کنم.

And today I am going to teach you this simple rule of threes.

و امروز قصد دارم این قانون ساده سه تایی را به شما آموزش دهم.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I am Teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم. بسیار خوب.

All right.

So the simple rule of threes, we're going to start off with

بنابراین قانون ساده سه تایی، ما با

part number one part, one of this rule is the three details part.

قسمت شماره یک شروع می کنیم، یکی از این قانون، قسمت سه جزئیات است.

You see the first part of this.

قسمت اول این را می بینید.

Focuses on the important details of the topic, subject

بر جزئیات مهم موضوع، موضوع

or person you are discussing.

یا شخصی که در حال بحث هستید تمرکز می کند.

In other words, you want to help your listener visualize

به عبارت دیگر، شما می خواهید به شنونده خود کمک کنید تا

what you are talking about.

آنچه را که در مورد آن صحبت می کنید تجسم کند.

You want to give them more information, which will help them understand,

شما می خواهید اطلاعات بیشتری به آنها بدهید، که به درک آنها کمک می کند،

and also help them to realize, wow, you are fluent in English.

و همچنین به آنها کمک می کند تا بفهمند، وای، شما به زبان انگلیسی مسلط هستید.

So what about a real life situation here?

پس در مورد یک موقعیت واقعی زندگی در اینجا چطور؟

We're in this coffee shop.

ما در این کافی شاپ هستیم.

We see people making coffee.

ما مردم را می بینیم که قهوه درست می کنند.

We see food on the table.

ما غذا را روی میز می بینیم.

How would we talk about this situation?

چگونه در مورد این وضعیت صحبت کنیم؟

Well, the topic is, tell me about your favorite coffee shop

خوب، موضوع این است، در مورد کافی شاپ مورد علاقه خود به من بگویید

and in response, I could say my favorite coffee shop is Starbucks.

و در پاسخ می توانم بگویم که کافی شاپ مورد علاقه من استارباکس است.

Now here's the truth.

حالا حقیقت اینجاست.

That is a good answer.

این پاسخ خوبی است.

I told you what my favorite coffee shop is, but remember we're using the rule of

من به شما گفتم که کافی شاپ مورد علاقه من چیست، اما یادتان باشد که ما از قانون

threes, the same rule I learned in school.

سه تایی استفاده می کنیم، همان قانونی که در مدرسه یاد گرفتم.

So if we're using the rule of threes, how can we give more details?

بنابراین اگر از قانون سه تایی استفاده می کنیم، چگونه می توانیم جزئیات بیشتری ارائه دهیم؟

So let's check it out.

پس بیایید آن را بررسی کنیم.

So we're going back to the coffee shop.

پس به کافی شاپ برمی گردیم.

Now, if I give detail number one.

حالا اگر جزئیات شماره یک را بگویم.

It's very spacious.

خیلی جاداره

That is a fact or a detail.

این یک واقعیت یا یک جزئیات است.

Detail number two, they sell a wide variety of food and drinks.

جزئیات شماره دو، آنها طیف گسترده ای از غذاها و نوشیدنی ها را می فروشند.

Once again, a fact or a detail and detail, number three, they play ambient music.

یک بار دیگر، یک واقعیت یا یک جزئیات و جزئیات، شماره سه، موسیقی محیطی را پخش می کنند.

That is also a fact or a detail.

این نیز یک واقعیت یا یک جزئیات است.

So you see what's happening.

بنابراین می بینید که چه اتفاقی می افتد.

As soon as I mentioned a wide variety of food and drinks,

به محض اینکه به تنوع زیاد غذا و نوشیدنی

I mentioned ambient music.

اشاره کردم، به موسیقی محیطی اشاره کردم.

And I said that it's spacious suddenly in the brain, in the mind of the

و من گفتم که جادار است ناگهان در مغز، در ذهن

listener, a picture starts to be created.

شنونده، یک تصویر شروع به ایجاد می کند.

That is when, again, the listener starts to feel like you're

در آن زمان است که شنونده دوباره احساس می کند که شما

speaking fluently because they can.

روان صحبت می کنید زیرا او می تواند.

So having these details, how would we answer and give a fluent response?

بنابراین با داشتن این جزئیات، چگونه پاسخ می دهیم و پاسخی روان می دهیم؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Speaking English fluently using the three details.

صحبت کردن روان انگلیسی با استفاده از سه جزئیات.

My favorite coffee shop is Starbucks.

کافی شاپ مورد علاقه من استارباکس است.

The one not too far from my house is very spacious.

اونی که خیلی دور از خونه من نیست خیلی جاداره.

There is enough seating in the Starbucks for about 30 to 40 5:00 PM.

برای حدود 30 تا 40 ساعت 5:00 بعد از ظهر در استارباکس به اندازه کافی صندلی وجود دارد.

It sells a wide variety of food and drinks.

انواع مختلفی از غذاها و نوشیدنی ها را به فروش می رساند.

Ah, one other unique thing about Starbucks is that the managers always have

آه، یک چیز منحصر به فرد دیگر در مورد استارباکس این است که مدیران همیشه

ambient music playing in the background.

موسیقی محیطی را در پس زمینه پخش می کنند.

Now, you know, that response was a fluent English response.

حالا، می دانید، آن پاسخ یک پاسخ انگلیسی روان بود.

You were able to understand everything I said, and you have a picture in your mind.

تو تونستی هر چی گفتم رو بفهمی و یه عکس تو ذهنت هست.

Now I want to explain a few words and expressions very quickly.

حالا می خواهم چند کلمه و عبارت را خیلی سریع توضیح دهم.

We have spacious wide variety and ambient.

ما دارای تنوع وسیع و فضای وسیعی هستیم.

So very quickly.

پس خیلی سریع

I want to explain how to use these words in real life.

من می خواهم نحوه استفاده از این کلمات را در زندگی واقعی توضیح دهم.

Here's what we're going to do that came out fast.

در اینجا کاری است که ما می خواهیم انجام دهیم که سریع ظاهر شد.

The first one is spacious.

اولی جادار است.

So after me spacious.

پس بعد از من جادار.

Excellent.

عالی

One more time.

یک بار دیگر

Spacious.

بزرگ جادار فراخ.

Very good.

خیلی خوب.

Now this word can be tricky.

حالا این کلمه می تواند فریبنده باشد.

I want to remind you too, if you haven't already downloaded the

همچنین می خواهم به شما یادآوری کنم، اگر قبلاً

English with Tiffani app, download it now because I have a very good

انگلیسی را با برنامه Tiffani دانلود نکرده اید، اکنون آن را دانلود کنید زیرا من یک

pronunciation course within the app.

دوره تلفظ بسیار خوب در برنامه دارم.

You can download it for free right now, and it will help you with pronunciation.

هم اکنون می توانید آن را به صورت رایگان دانلود کنید و در تلفظ به شما کمک خواهد کرد.

Some words, just like spacious are kind of.

برخی از کلمات، درست مانند جادار هستند.

So, what does the word spacious mean?

بنابراین، کلمه جادار به چه معناست؟

This means having or giving enough space or room vast, extensive.

این به معنای داشتن یا دادن فضای کافی یا اتاق وسیع و وسیع است.

In other words, very large or big.

به عبارت دیگر، بسیار بزرگ یا بزرگ.

So I said the coffee shop that's my favorite Starbucks is very spacious.

بنابراین من گفتم کافی شاپی که استارباکس مورد علاقه من است، بسیار بزرگ است.

It's large or big.

بزرگ یا بزرگ است.

We say spacious in English.

به انگلیسی می گوییم جادار.

Now the next expression that came up right.

حالا عبارت بعدی که درست آمد.

Wide variety, wide variety.

تنوع زیاد، تنوع زیاد.

So let me explain what this expression means.

بنابراین اجازه دهید توضیح دهم که این عبارت به چه معناست.

It's a group of things that are very different from each

این یک گروه از چیزهایی است که بسیار متفاوت از

other diverse group of things.

یکدیگر گروه متنوعی از چیزها است.

So you saw in the video, let me go back and show you from the video.

بنابراین شما در ویدیو دیدید، اجازه دهید برگردم و از ویدیو به شما نشان دهم.

There were many different types of food and drink being served at the coffee shop.

انواع مختلفی از غذاها و نوشیدنی ها در کافی شاپ سرو می شد.

You see some popcorn, some broccoli, some bread, many different things

می بینید که مقداری پاپ کورن، مقداری بروکلی، مقداری نان، چیزهای

are available at the coffee shop.

مختلف زیادی در کافی شاپ موجود است.

So that is exactly why we used wide variety.

بنابراین دقیقاً به همین دلیل است که ما از تنوع گسترده ای استفاده کردیم.

All right.

خیلی خوب.

Okay.

So last time again.

باشه.

پس دفعه قبل دوباره

Wide variety.

تنوع گسترده.

Excellent.

عالی

All right.

خیلی خوب.

Now the last one I want to explain was at the very end.

حالا آخرین موردی که می‌خواهم توضیح بدهم در پایان بود.

Ambient.

محیط.

Good.

خوب

Ambient.

محیط.

Excellent.

Now ambient, this word just means creating a relaxing atmosphere.

عالی

حال محیط، این کلمه فقط به معنای ایجاد یک فضای آرامش بخش است.

Think about it.

در مورد آن فکر کنید.

When you walk into a coffee shop or a store and they have music playing in

وقتی وارد یک کافی‌شاپ یا فروشگاه می‌شوید و ناگهان موسیقی در پس‌زمینه پخش می‌شود

the background and all of a sudden.

.

Whew, you just feel relaxed.

وای، شما فقط احساس آرامش می کنید.

We say they're playing ambient music.

ما می گوییم آنها دارند موسیقی محیط پخش می کنند.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

درست.

Okay.

So again, now using the three details, which is part number one

باشه.

بنابراین دوباره، اکنون با استفاده از سه جزئیات، که قسمت شماره یک

of this three simple rule, we have all of the information we understand

از این سه قانون ساده است، همه اطلاعاتی را داریم که

now how to give our response and sound like a native English speaker.

اکنون می‌دانیم چگونه می‌توانیم پاسخ خود را ارائه دهیم و مانند یک انگلیسی زبان مادری صدا کنیم.

This is part one of the rule of threes.

این قسمت اول قانون سه نفره است.

Now I want us to take a look at part number two, part

اکنون می‌خواهم نگاهی به بخش شماره دو، بخش

number two, involves three.

شماره دو، شامل سه بیاندازیم.

Examples.

مثال ها.

The second part of this rule focuses on examples of the topic, subject

بخش دوم این قانون بر نمونه هایی از موضوع، موضوع

or person you are discussing.

یا شخصی که در حال بحث هستید تمرکز دارد.

In other words, you want to help your listener understand

به عبارت دیگر، شما می خواهید به شنونده خود کمک کنید تا

more by giving them real.

با واقعی دادن به آنها بیشتر بفهمد.

Example situations.

موقعیت های مثال

Now this part of the rule of threes is very useful because the person

اکنون این بخش از قانون سه نفر بسیار مفید است زیرا

will immediately connect with a real life situation or experience.

فرد بلافاصله با یک موقعیت یا تجربه واقعی زندگی ارتباط برقرار می کند.

So let's say for example, we're looking at this situation, we see a man and

به عنوان مثال، فرض کنید، ما به این وضعیت نگاه می کنیم، مردی

it looks like he's trying to lift weights and there's a trainer near him.

را می بینیم و به نظر می رسد که او سعی دارد وزنه برداری کند و یک مربی در نزدیکی او وجود دارد.

So if the topic was.

پس اگر موضوع بود.

How are you liking your personal trainer?

مربی شخصی خود را چگونه دوست دارید؟

I could give a simple response.

میتونستم یه جواب ساده بدم

I'll be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

My personal trainer makes me go hard every workout.

مربی شخصی من باعث می شود هر تمرین سختی انجام دهم.

But I really like him.

اما من واقعا او را دوست دارم.

So again, I've answered the question, but we now need to use the rule of threes.

بنابراین دوباره به سوال پاسخ دادم، اما اکنون باید از قانون سه استفاده کنیم.

Part two, giving three examples.

بخش دوم، با ذکر سه مثال.

Remember that?

به یاد داشته باشید که؟

Number three.

شماره سه.

So let's give examples.

پس بیایید مثال هایی بزنیم.

Now.

اکنون.

I said that I like him, but he makes me go hard.

گفتم که دوستش دارم، اما او مرا سخت می کشد.

Every workout.

هر تمرین

The guy said that example, number one.

آن پسر همان مثال شماره یک را گفت.

On the first day of training, he made me do a 45 minute circuit

در روز اول تمرین، او من را وادار کرد تا یک تمرین 45 دقیقه ای دایره ای انجام دهم

workout that included running squats, weightlifting, and pushups.

که شامل دویدن اسکات، وزنه برداری و پوش آپ بود.

Now immediately you can imagine that situation.

اکنون بلافاصله می توانید آن وضعیت را تصور کنید.

Like, whoa!

مثل، اوه!

That's a lot to do in one workout, giving you a real life

این کارهای زیادی است که باید در یک تمرین انجام دهید، به شما یک

example, real life situation.

مثال از زندگی واقعی، موقعیت واقعی زندگی می دهد.

Now what about example two?

حالا در مورد مثال دو چطور؟

Ah, when I'm sore, he tells me to push through the pain

آخه وقتی درد دارم بهم میگه از دردم فشار بیار

and then makes me go harder.

و بعد مجبورم میکنه بیشتر برم.

Another real life example, and finally example number three.

یک مثال واقعی دیگر و در نهایت مثال شماره سه.

If I complain, he doubles my workout regimen for the rest of the week.

اگر شکایت کنم، تا آخر هفته برنامه تمرینی من را دو برابر می کند .

So now we've organized our thoughts and we have three examples.

بنابراین اکنون ما افکار خود را سازماندهی کرده ایم و سه نمونه داریم.

Again, the rule of threes, part two is three examples.

باز هم قاعده سه گانه قسمت دوم سه مثال است.

So how would we speak fluently using these examples in our response?

بنابراین چگونه می توانیم با استفاده از این مثال ها در پاسخ خود روان صحبت کنیم؟

Let's take a look.

بیا یک نگاهی بیندازیم.

Here we go.

If I gave a response for this situation.

در اینجا ما می رویم.

اگر پاسخی برای این وضعیت دادم.

I'll be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

My personal trainer makes me go hard, every workout, but I really like him.

مربی شخصی من باعث می شود که هر تمرین سختی انجام دهم، اما من واقعاً او را دوست دارم.

On the first day of training, he made me do a 45 minute circuit

در روز اول تمرین، او مرا وادار کرد که یک تمرین دایره ای 45 دقیقه ای انجام دهم

workout that included running squats, weightlifting, and push-ups after that

که شامل دویدن اسکوات ، وزنه برداری و هل دادن بعد از آن

workout, my entire body was screaming.

تمرین بود، تمام بدنم جیغ می زد.

But instead of letting me rest, when I'm sore, he tells me to push through

اما به جای اینکه بگذارد استراحت کنم، وقتی درد دارم، به من می‌گوید

the pain and then makes me go harder.

که درد را از بین ببرم و بعد باعث می‌شود سخت‌تر بروم.

If I complain he doubles my workout regimen for the rest of the week.

اگر شکایت کنم، او برنامه تمرینی من را برای بقیه هفته دو برابر می کند .

Now, what did you notice?

حالا متوجه چی شدی؟

Yes.

I gave a fluent English response, but because I showed you how I organized my

آره.

من پاسخ انگلیسی روانی دادم، اما چون به شما نشان دادم که چگونه افکارم را سازماندهی کردم

thoughts, how I was able to come up with this long answer, it makes more sense.

، چگونه توانستم به این پاسخ طولانی برسم، منطقی تر است.

Using the rule of threes.

با استفاده از قانون سه تایی

I gave three simple examples to prove how I feel about my personal trainer or how

من سه مثال ساده زدم تا ثابت کنم چه احساسی نسبت به مربی شخصی خود دارم یا

this man feels about his personal trainer.

این مرد چه احساسی نسبت به مربی شخصی خود دارد.

Makes sense.

Right?

منطقی است.

درست؟

Three simple examples.

سه مثال ساده

Now let me explain some of the words that popped up and some of the expressions,

حالا اجازه دهید برخی از کلماتی که ظاهر شد و برخی از عبارات را توضیح دهم

the first expression was go hard.

، اولین عبارت رفتن سخت بود.

Let me explain what this means.

بگذارید توضیح دهم که این به چه معناست.

Go hard.

سخت برو

Now go hard.

حالا سخت برو

Just means to work hard or to do something with intensity.

فقط به معنای سخت کار کردن یا انجام کاری با شدت است.

You're not sitting there.

تو اونجا نمیشینی

If you're jumping rope, just relaxing.

اگر طناب می پرید، فقط استراحت کنید.

No, you're jumping rope really fast.

نه، تو خیلی سریع طناب می پری.

You are going hard.

سخت داری میری

It means to put great effort into something.

به معنای تلاش زیاد برای چیزی است.

Usually physical exercise in English, we say, go hard.

معمولاً تمرینات بدنی در زبان انگلیسی، ما می گوییم سخت بروید.

Now, the next one in this response.

حالا، نفر بعدی در این پاسخ.

Circuit workout.

تمرین دایره ای.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

Circuit workout.

تمرین دایره ای.

Now a circuit workout or circuit training is a combination of six or more exercises

اکنون یک تمرین دایره ای یا تمرین دایره ای ترکیبی از شش یا چند تمرین است

performed with short rest periods between.

که با دوره های استراحت کوتاه بین آنها انجام می شود.

Or either, excuse me for either a set number of repetitions or

یا هر دو، من را برای تعداد مشخصی از تکرارها یا

a prescribed amount of time.

مدت زمان تعیین شده ببخشید.

So let me explain.

پس بذار توضیح بدم

I have used this when I've worked out at the gym, I would go to

من زمانی که در باشگاه ورزش می‌کردم از این

the gym, I'd have my jump rope.

استفاده می‌کردم، به باشگاه می‌رفتم، طناب می‌زدم.

I would do pushups, sit ups.

من فشار می‌آورم، دراز می‌کشم.

Then I would run in place and then I'd add two other exercises

سپس در جای خود می دویدم و سپس دو تمرین دیگر اضافه

and I would do this in rotation.

می کردم و این کار را به صورت چرخشی انجام می دادم.

In between jumping rope and doing pushups, I would rest for 30 seconds.

بین طناب زدن و انجام تمرینات فشاری، 30 ثانیه استراحت می کردم.

This was my circuit workout or my circuit training.

این تمرین دایره ای یا تمرین دایره ای من بود.

Maybe you enjoy doing circuit workouts when you go to the gym.

شاید وقتی به باشگاه می روید از انجام تمرینات دایره ای لذت می برید.

All right.

خیلی خوب.

So again, after me circuit workout.

پس دوباره، بعد از من تمرین دایره ای.

Excellent.

عالی

Very good.

Very good.

خیلی خوب.

خیلی خوب.

All right.

خیلی خوب.

Now the next one that popped up was right here.

حالا مورد بعدی که ظاهر شد درست اینجا بود.

Body was screaming.

بدن جیغ می زد.

How does your body scream?

بدن شما چگونه فریاد می زند؟

Let me explain.

بگذار توضیح بدهم.

Let me.

اجازه دهید من.

So your body was screaming.

پس بدنت جیغ میزد

This means that your body is in a lot of pain and extremely sore.

این بدان معنی است که بدن شما درد زیادی دارد و به شدت درد می کند.

Think about it.

در مورد آن فکر کنید.

After you work out at the gym, maybe you're working out on the treadmill and

بعد از اینکه در باشگاه ورزش می کنید، شاید روی تردمیل ورزش می کنید و

you're running hard and then you have to go and lift some weights and your body

سخت می دوید و سپس باید بروید و چند وزنه بردارید و بدن

will start being in excruciating pain.

شما شروع به درد طاقت فرسا کند.

We can say, whoa.

می توانیم بگوییم، اوه.

My body was screaming.

بدنم داشت جیغ میزد.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

Again, a natural expression you can use today to sound more natural.

باز هم، یک عبارت طبیعی که امروز می توانید برای به نظر رسیدن طبیعی تر از آن استفاده کنید.

All right.

More like a native English speaker.

خیلی خوب.

بیشتر شبیه یک انگلیسی زبان مادری است.

Now I have three more.

الان سه تا دیگه دارم

I want to explain to you these three again, came from the last portion, push

من می خواهم این سه مورد را دوباره برای شما توضیح دهم ، از قسمت آخر آمده اند،

through the pain, doubles and regimens.

درد را از بین ببرید، دو برابر و رژیم ها را.

So let me explain these three to you very quickly.

پس بگذارید این سه مورد را خیلی سریع برای شما توضیح دهم.

Push through the pain.

از بین بردن درد.

This just means to keep going, even though something hurts, even though

این فقط به این معنی است که ادامه دهید، حتی اگر چیزی دردناک باشد، حتی

your body is screaming, you don't stop.

اگر بدنتان فریاد می‌زند، متوقف نمی‌شوید.

You keep going.

تو ادامه بده

We say, push through the pain, push through it.

ما می گوییم از درد عبور کن، از آن عبور کن.

Don't stop.

متوقف نشو

All right, here's the next one double.

خیلی خب، اینم دوبل بعدی.

Now this just means to become twice as much or as many, or to make

اکنون این فقط به این معنی است که دو برابر یا بیشتر شوید، یا

something twice as much, or as many remember in this response right here.

چیزی را دو برابر کنید، یا همان چیزی را که بسیاری در این پاسخ در اینجا به یاد دارند.

He said, if I complain, he doubles my workout regimen, which means he

گفت اگر شکایت کنم، برنامه تمرینی من را دو برابر می‌کند ، یعنی

makes him do twice as much in English.

او را مجبور می‌کند دو برابر بیشتر به انگلیسی بپردازد.

We say double.

ما می گوییم دو برابر.

Now, what about this regimen?

حالا این رژیم چطوره؟

What does regimen mean?

رژیم یعنی چی؟

Regimen is any set of rules about food and exercise that someone

رژیم عبارت است از هر مجموعه ای از قوانین در مورد غذا و ورزش که شخصی

follows, especially in order to.

از آن پیروی می کند، به خصوص به منظور.

Their health.

سلامتی آنها

It's basically a plan or a schedule.

این اساساً یک برنامه یا برنامه است.

You follow.

شما دنبال کنید.

For example, I enjoy food.

مثلا من از غذا لذت می برم.

As you all know, last week I taught you foodie.

همانطور که همه می دانید، هفته گذشته به شما غذاخوری آموزش دادم.

I'm a foodie.

من یک غذاخوری هستم.

But I also want to stay healthy.

اما من هم می خواهم سالم بمانم.

So I eat breakfast at a certain time of the day.

بنابراین من در ساعت خاصی از روز صبحانه می خورم.

I eat lunch at a certain time of the day and I eat dinner.

ناهار را در ساعت معینی از روز می‌خورم و شام را می‌خورم.

Try to eat dinner before 6:00 PM every day.

سعی کنید هر روز قبل از ساعت 18 شام بخورید.

This is my, I say my food regimen.

این رژیم غذایی من است، من می گویم.

What time I eat.

چه ساعتی می خورم.

And also what I eat.

و همچنین آنچه می خورم.

I try not to eat lots of sweets.

سعی می کنم زیاد شیرینی نخورم.

I try to eat healthier.

سعی می کنم سالم تر غذا بخورم.

So again, my health regimen or the food that I eat, we say regimen in English.

پس دوباره رژیم سلامتی من یا غذایی که می خورم، به انگلیسی رژیم می گوییم.

All right.

خیلی خوب.

Okay.

So again, we see our response speaking English fluently using

باشه.

بنابراین دوباره، ما پاسخ خود را می‌بینیم که با استفاده از سه مثال به زبان انگلیسی روان صحبت می‌کند

three examples, explaining how his trainer treats him and how his

، توضیح می‌دهد که مربی او چگونه با او رفتار می‌کند و

exercise regimen is pretty difficult.

رژیم ورزشی او چقدر دشوار است.

But what about the third part of this very useful rule the rule of threes.

اما قسمت سوم این قانون بسیار مفید قانون سه تایی چه می شود.

Here's the third part, three reasons.

در اینجا قسمت سوم، سه دلیل است.

Now the third part of this rule focuses on giving specific reasons

اکنون بخش سوم این قانون بر ارائه دلایل خاص

for your ideas on the topic, subject or person you are discussing.

برای ایده های خود در مورد موضوع، موضوع یا شخصی که در حال بحث هستید تمرکز دارد.

In other words, you want to help your listener understand your thought

به عبارت دیگر، شما می خواهید به شنونده خود کمک کنید تا

process and how you developed your idea.

فرآیند فکر شما و نحوه توسعه ایده خود را درک کند.

This is a very important part of this.

این بخش بسیار مهمی از این امر است.

You know, I've had thousands upon thousands of students

می دانید، من هزاران هزار شاگرد

during my time as a teacher.

در دوران معلمی داشته ام.

And many of them knew what their idea was.

و بسیاری از آنها می دانستند که ایده آنها چیست.

They had an opinion, but when I asked them why, um, I don't know why teacher,

آنها نظری داشتند، اما وقتی از آنها پرسیدم چرا، اوم، نمی دانم چرا استاد،

they had a hard time giving me the reasons to support their thoughts or ideas.

به سختی می توانستند دلایلی برای حمایت از افکار یا ایده های خود به من بدهند.

But remember what I said earlier, This is a rule that teachers in

اما آنچه قبلاً گفتم را به خاطر داشته باشید، این قانونی است که معلمان در

middle school, high school and college emphasize for native English speakers.

دبیرستان، دبیرستان و کالج برای انگلیسی زبانان مادری بر آن تاکید دارند.

So you must use this rule.

پس باید از این قانون استفاده کنید.

So for that student, for those students, I also tried to emphasize

بنابراین برای آن دانش آموز، برای آن دانش آموزان، من نیز سعی کردم

the importance of giving three reasons.

بر اهمیت سه دلیل تأکید کنم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Let's look at a real situation.

بیایید به یک وضعیت واقعی نگاه کنیم.

We see a mother hugging her daughter.

مادری را می بینیم که دخترش را در آغوش گرفته است.

So the topic would be, do you think it is important for parents

بنابراین موضوع این خواهد بود که آیا فکر می کنید برای والدین مهم است که

to hug their children often?

اغلب فرزندان خود را در آغوش بگیرند؟

Well, my response is simple.

خب، پاسخ من ساده است.

Oh yes.

آه بله.

In my opinion, parents should hug their children multiple times.

به نظر من والدین باید فرزندان خود را چندین بار در آغوش بگیرند.

Now that literally is my opinion, but I can't stop there.

اکنون این به معنای واقعی کلمه نظر من است، اما نمی توانم در اینجا متوقف شوم.

I need to give reasons, part three of the rule of threes to support my answer.

برای تایید جوابم باید دلیل بیاورم، قسمت سوم قانون سه.

So here we go, reason.

پس اینجا می رویم، دلیل.

Number one, a scientific study proved that holding children

شماره یک، یک مطالعه علمی ثابت کرد که در آغوش گرفتن کودکان

actually increases brain development.

در واقع رشد مغز را افزایش می دهد.

Reason number two, hugging creates a strong bond between

دلیل شماره دو، در آغوش گرفتن یک پیوند قوی بین

parents and their children.

والدین و فرزندانشان ایجاد می کند.

And finally, reason number three, hugging also helps children

و در نهایت، دلیل شماره سه، در آغوش گرفتن نیز به کودکان کمک می کند تا

know that they are loved, which leads to more self confidence.

بدانند که آنها را دوست دارند، که منجر به اعتماد به نفس بیشتر می شود.

Again, my opinion has not changed, but now I have given three reasons to support

باز هم نظر من تغییر نکرده است، اما اکنون سه دلیل برای

my opinion, to help you understand how I developed or came to my idea or opinion.

حمایت از نظر خود آورده‌ام، تا به شما کمک کنم بفهمید چگونه ایده یا نظر خود را توسعه داده‌ام یا به آن رسیده‌ام.

So what would this look like in a fluent English response?

پس این در یک پاسخ انگلیسی روان چگونه به نظر می رسد؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Yes.

آره.

In my opinion, parents should hug their children multiple times a day.

به نظر من والدین باید فرزندان خود را چند بار در روز بغل کنند.

Recently, I read a scientific study.

اخیراً یک تحقیق علمی خواندم.

That proved that holding children actually increases brain development.

این ثابت کرد که در آغوش گرفتن کودکان در واقع رشد مغز را افزایش می دهد.

On top of that, hugging creates a strong bond between parents and their children.

علاوه بر این، در آغوش گرفتن پیوندی قوی بین والدین و فرزندانشان ایجاد می کند.

Finally, hugging also helps children know that they are loved.

در نهایت، در آغوش گرفتن به کودکان کمک می کند تا بدانند که آنها را دوست دارند.

Which leads to more self confidence.

که منجر به اعتماد به نفس بیشتر می شود.

So all I did, I used my three reasons.

بنابراین تمام کاری که کردم، از سه دلیلم استفاده کردم.

Again, the same three reasons I showed you underneath my response and these reasons

باز هم همان سه دلیلی که در زیر پاسخم به شما نشان دادم و این دلایل

following the rule of threes eventually turned into a fluent English response.

پیروی از قانون سه در نهایت به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل شد.

Now you'll see there are three expressions and vocabulary words, and I want to

اکنون می بینید که سه عبارت و واژه واژگان وجود دارد و من می خواهم

explain them to you very quickly.

آنها را خیلی سریع برای شما توضیح دهم.

The first one is.

اولی است.

Now prove just means to demonstrate or to be the specified thing by evidence or

اکنون اثبات فقط به معنای نشان دادن یا بودن چیز مشخص شده با مدرک یا

argument to show that something is true.

استدلال است تا نشان دهد چیزی درست است.

So in other words, when you say I'm proving something, it just

به عبارت دیگر، وقتی می‌گویید من چیزی را اثبات می‌کنم، فقط

means you're showing the truth of something you're giving a support

به این معنی است که شما حقیقت چیزی را نشان می‌دهید که از آن حمایت می‌کنید

that will prove something is real.

که ثابت می‌کند چیزی واقعی است.

That will show something is real.

که نشان خواهد داد چیزی واقعی است.

We say, prove in English.

به انگلیسی می گوییم اثبات کنید.

And the other word, the other expression was on top of that.

و کلمه دیگر، عبارت دیگر در بالای آن بود.

Look right here.

همین جا را نگاه کن

I said on top of that, hugging creates a strong bond.

علاوه بر آن گفتم، در آغوش گرفتن یک پیوند قوی ایجاد می کند.

Well, when you use on top of that, you're just saying, additionally,

خوب، وقتی از آن استفاده می کنید، فقط می گویید، علاوه بر این،

furthermore, in addition to something, so I want to add another idea.

علاوه بر این، علاوه بر چیزی، بنابراین من می خواهم ایده دیگری اضافه کنم.

Another reason, another point to support my idea.

دلیل دیگر، نکته دیگری برای حمایت از ایده من.

We say on top of that.

ما در بالای آن می گوییم.

And finally we have this one right here, strong bond again, creates a strong

و در نهایت این یکی را در اینجا داریم، پیوند قوی دوباره، پیوند قوی

bond between parents and their children.

بین والدین و فرزندانشان ایجاد می کند.

Well, a strong bond, a bond between people is a strong feeling of

خوب، یک پیوند قوی، یک پیوند بین مردم یک احساس قوی

friendship, love, or shared beliefs and experiences that unite them.

دوستی، عشق، یا باورها و تجربیات مشترک است که آنها را متحد می کند.

So we say bond or strong bond in English.

بنابراین در انگلیسی می گوییم پیوند یا پیوند قوی.

Think about people.

به فکر مردم باشید

You are connected with people that you love and want to be around.

شما با افرادی ارتباط دارید که دوستشان دارید و می خواهید در اطرافشان باشید.

You have a strong bond with those individuals.

شما یک پیوند قوی با آن افراد دارید.

So again, we were able to give a very fluent English response to this topic.

بنابراین باز هم توانستیم پاسخ انگلیسی بسیار روانی به این موضوع بدهیم.

Should parents hug their children using part three of the simple

آیا والدین باید فرزندان خود را با استفاده از قسمت سوم قانون ساده سه تایی

rule of threes, giving the reasons.

با ذکر دلایل بغل کنند؟

So once again, I hope you remember just like my teachers taught me

بنابراین، یک بار دیگر، امیدوارم به یاد داشته باشید درست همانطور که معلمان من

all throughout my school's time.

در تمام دوران مدرسه به من یاد دادند.

My school.

مدرسه ی من. با

Provide enough support for your thoughts, ideas, and opinions by giving three

ارائه سه جزئیات، سه مثال یا سه دلیل، از افکار، ایده ها و نظرات خود به اندازه کافی حمایت کنید

details, three examples or three reasons.

.

I really hope you enjoyed this week's lesson.

واقعا امیدوارم از درس این هفته لذت برده باشید.

I hope you apply the rule of threes and remember, you can speak English.

امیدوارم قانون سه تایی را به کار ببندید و یادتان باشد، می توانید انگلیسی صحبت کنید.

All you have to do is learn the rules and learn how to think in English

تنها کاری که باید انجام دهید این است که قوانین را یاد بگیرید و یاد بگیرید که چگونه به انگلیسی

like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری فکر کنید.

I will see you next week, but as always remember to speak English.

هفته آینده شما را می بینم، اما مثل همیشه یادتان باشد که انگلیسی صحبت کنید.

You still there.

هنوز اونجایی.

You know what time it is?

میدونی ساعت چنده؟

It's story time.

زمان داستان است

I said it's story time.

گفتم وقت داستان است.

So today I taught you the rule of threes.

بنابراین امروز قانون سه تایی را به شما آموزش دادم.

And toward the end, I showed you an example of a mother hugging her child.

و در پایان نمونه ای از مادری که فرزندش را در آغوش گرفته بود را به شما نشان دادم.

So I want to tell you a story about my niece.

بنابراین می خواهم داستانی در مورد خواهرزاده ام برای شما تعریف کنم.

Now, many of you have heard me talk about my nieces and how much I love them.

اکنون، بسیاری از شما شنیده اید که من در مورد خواهرزاده هایم صحبت می کنم و اینکه چقدر آنها را دوست دارم.

I love being an auntie, but my youngest niece.

من عاشق خاله بودن هستم، اما کوچکترین خواهرزاده ام.

So my mom, she actually babysat my youngest.

بنابراین، مادرم، او در واقع از کوچکترین من پرستاری کرد.

For about two years from the time she was two years old, all the way

حدود دو سال از زمانی که او دو ساله بود،

up until she was four years old.

تا چهار سالگی.

So she was at my house every day, every day of the week.

بنابراین او هر روز، هر روز هفته در خانه من بود.

And there's something she did on a regular basis.

و کاری است که او به طور منظم انجام می دهد.

As soon as she arrived at our house, again, I would be working in my office.

به محض اینکه او به خانه ما رسید ، دوباره در دفترم کار می کردم.

She would ask my mom.

از مامانم می پرسید

She called my mom, Gammy, grandma, but Gammy Gammy.

او به مادرم، گامی، مادربزرگ، اما گامی گامی صدا زد.

Can I go see TT?

میتونم برم TT ببینم؟

My mom would say yes.

مامانم میگفت آره

And she run up the stairs, knock on my door and I'd say, come in.

و او از پله ها بالا می دوید، در خانه ام را می زد و من می گفتم، بیا داخل.

And she would run to me and give me the biggest hug and kiss.

و او به سمت من می دوید و بزرگترین بغلم می کرد و می بوسید.

Now this happened every single day.

حالا هر روز این اتفاق می افتاد.

From the time she was two years old, all the way up until she was four years old.

از دو سالگی تا چهار سالگی.

Now she's in school.

حالا او در مدرسه است.

She's in kindergarten.

او در مهد کودک است.

pre-K right now.

pre-K در حال حاضر.

She's five.

اون پنج سالشه

And it created this strong bond between my youngest niece and I, again, I'm

و این پیوند محکمی را بین من و کوچکترین خواهرزاده ام ایجاد کرد، دوباره، من

close to all of my nieces, but my youngest niece, because every morning

به همه خواهرزاده هایم نزدیکم، اما کوچکترین خواهرزاده ام، زیرا هر روز صبح

in her brain, she was going to get a huge hug, a big hug from her auntie.

در مغز او، او قرار بود یک آغوش بزرگ، یک آغوش بزرگ از عمه اش

She looked forward to it now, fast forward to a few weeks ago.

او اکنون مشتاقانه منتظر آن بود، به سرعت به چند هفته پیش.

Now she's five years old.

حالا او پنج ساله است.

She doesn't come here every day.

هر روز اینجا نمیاد

And she had come over to visit with her sister and my sister,

و او برای ملاقات با خواهرش و خواهرم آمده بود،

well her mom, which is my sister.

خوب مامانش که خواهر من است.

And then my brother-in-law, the whole family came over

و سپس برادر شوهرم ، تمام خانواده

and with her older sister.

و با خواهر بزرگترش آمدند.

So my brother-in-law my sister and the two kids were here and she had

پس برادر شوهرم خواهرم و دوتا بچه اینجا بودند و

come up to my room, gave me a hug, gave me a kiss and she was talking.

اومده بود تو اتاقم، بغلم کرد، بوسید و داشت حرف میزد.

And so I said, Hey munchkin, I call her munchkin.

و به این ترتیب گفتم، هی خرچنگ، من به او می گویم خرچنگ.

Do you want to go on a walk with TT?

آیا می خواهید با تی تی پیاده روی کنید؟

I needed to go take a walk to take a break from work.

برای استراحت از کار باید بروم پیاده روی کنم.

And she immediately said, yes.

و او بلافاصله گفت: بله.

I said, okay, let's go.

گفتم باشه بریم

And she usually says, yes.

و او معمولاً می گوید، بله.

Whenever I ask her to go on a walk with me, as we were walking down the stairs

هر وقت از او می‌خواهم که با من قدم بزند، همانطور که از پله‌ها پایین می‌رفتیم

to go outside on the walk she said, TT.

تا در پیاده‌روی بیرون برویم، او گفت: TT.

I said, yes, munchkin.

گفتم آره خرچنگ.

I wonder why I always say yes.

تعجب می کنم که چرا همیشه می گویم بله.

Whenever you asked me to go on a walk, I immediately say, yes.

هر وقت از من خواستی پیاده روی کنم، بلافاصله می گویم بله.

I said, yeah, you do.

گفتم، بله، شما انجام می دهید.

And I was just fascinated by this.

و من فقط مجذوب این بودم.

Five-year-old thinking logically about the situation, but then she said something.

پنج ساله فکر منطقی در مورد وضعیت، اما پس از آن او چیزی گفت.

She said, you know, TT, I guess it's because I love you so much.

او گفت، می دانی، تی تی، حدس می زنم به این دلیل است که من تو را خیلی دوست دارم.

And when I say my heart burst, I said, munchkin, I love you too.

و وقتی می گویم قلبم ترکید، گفتم: جانم، من هم دوستت دارم.

And I gave her a big hug.

و من او را در آغوش گرفتم.

That moment will forever be imprinted in my mind and on my heart, this

آن لحظه برای همیشه در ذهن و قلب من نقش می بندد، این کودک

five-year-old again for two years straight, every weekday morning would

پنج ساله دوباره برای دو سال متوالی، هر روز صبح روز هفته

come upstairs, I'd give her the biggest hug and the biggest kiss, and there was

به طبقه بالا می آمد، من بزرگترین بغلش و بزرگترین بوسه اش را می کردم،

a strong bond created so much so that at the age of five, she said, "TiTi

و پیوند قوی به قدری ایجاد شد که در سن پنج سالگی، او گفت: "TiTi

I just love you so much.

من فقط تو را خیلی دوست دارم.

So my nieces bring so much joy to me, but I wanted to let you guys know that

بنابراین خواهرزاده هایم برای من بسیار شادی می کنند، اما می خواستم به شما بچه ها این

story because there's a strong bond that was created because of hugs that were

داستان را بدانید زیرا یک پیوند قوی وجود دارد. که به دلیل آغوشی که

given and kisses that were also given.

داده شده و بوسه هایی که داده شده است، ایجاد شده است.

So if you have someone in your life, your nieces, maybe nephews, or your

بنابراین اگر کسی را در زندگی خود دارید، خواهرزاده ها، شاید برادرزاده هایتان، یا

own children, even your spouse.

فرزندان خود، حتی همسرتان.

Give someone a hug today and let them know how much you love them.

امروز یک نفر را در آغوش بگیرید و به او بگویید چگونه خیلی دوستشون

All right, guys.

I hope you enjoyed today's lesson and today's story.

دارید.خیلی خب بچه

ها.امیدوارم از درس امروز و داستان امروز

I will see you next week.

Please remember to subscribe.

Remember so that you can also get notifications and don't forget to

لذت برده

download the English with Tiffani app.

باشید.هفته آینده میبینمتون برنامه تیفانی

The link is in the description.

لینک در توضیحات

I'll see you guys next week.

هست بچه ها هفته آینده

Have a good one.

میبینمتون خوش بگذره