#1 ENGLISH FLUENCY METHOD | Why The 5Ws Method Is So Powerful

Hey, your goal is to speak English fluently, like a native English speaker.

سلام، هدف شما این است که انگلیسی را روان صحبت کنید، مانند یک انگلیسی زبان مادری.

Right?

درست؟

Well, in order for you to speak English fluently, you must first

خوب، برای اینکه بتوانید انگلیسی را روان صحبت کنید، ابتدا باید

think in English and one of the best methods that will help you think in

به انگلیسی فکر کنید و یکی از بهترین روش هایی است که به شما کمک می کند

English like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری به انگلیسی فکر کنید.

Is the five W's method.

روش پنج W است.

Now I talk about the five W's method a lot, but today I am going to break

اکنون من در مورد روش پنج W بسیار صحبت می کنم، اما امروز قصد دارم

down this method and help you truly understand why the five W's method

این روش را تجزیه کنم و به شما کمک کنم واقعاً بفهمید که چرا روش پنج W

can literally change your English.

می تواند به معنای واقعی کلمه انگلیسی شما را تغییر دهد.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher.

خب پس من معلمم

Tiffani let's jump right in now.

تیفانی بیا همین الان بپریم داخل.

Let's check out the first part.

بیایید قسمت اول را بررسی کنیم.

The first part of the five W's method is the.

بخش اول از روش پنج W است.

According to this part of the method, thinking about the

طبق این بخش از روش، فکر کردن به

individual or individuals connected to a topic or situation will help

فرد یا افراد مرتبط با یک موضوع یا موقعیت به شما کمک می‌کند

you speak English more fluently.

انگلیسی را روان‌تر صحبت کنید.

So let me break it down a little bit more for you.

بنابراین اجازه دهید آن را کمی بیشتر برای شما تجزیه کنم.

Here's the first and main point.

نکته اول و اصلی اینجاست.

It is easy to remember the individuals connected to a topic or situ.

به خاطر سپردن افراد مرتبط با یک موضوع یا موقعیت آسان است.

You see, as an English learner, many times, when you think about

می بینید، به عنوان یک زبان آموز انگلیسی، بسیاری از اوقات، وقتی به

English fluency, you probably think about words and expressions, the

تسلط به زبان انگلیسی فکر می کنید، احتمالاً به کلمات و عبارات،

number of words you're able to use.

تعداد کلماتی که می توانید استفاده کنید فکر می کنید.

Right?

درست؟

It happens even when I was learning Korean, I thought the same thing.

حتی وقتی کره ای یاد می گرفتم هم همینطور فکر می کردم.

I need to learn tons and tons of words and expressions.

من باید هزاران کلمه و عبارات را یاد بگیرم .

Now that is.

حالا که هست.

But when it comes to English fluency or speaking a language fluently,

اما وقتی صحبت از تسلط به زبان انگلیسی یا صحبت روان به یک زبان می شود

it's really about how you break down the information in your mind.

، در واقع به نحوه تجزیه اطلاعات در ذهنتان مربوط می شود.

And the first part is the individuals think about the people that are involved

و بخش اول این است که افراد در مورد افرادی که

in whatever you're speaking about.

در هر چیزی که شما صحبت می کنید درگیر هستند فکر می کنند.

Now.

It doesn't matter what level you are right now.

اکنون.

مهم نیست الان در چه سطحی هستید.

You can think about the people, think about the person you ate lunch with

می توانید به مردم فکر کنید، به کسی که دیروز با او ناهار خورده اید فکر کنید

yesterday, immediately, that person's name, that person's face pops up in your.

، بلافاصله نام آن شخص، چهره آن شخص در شما ظاهر می شود.

So the very first part of this method again, is very simple.

بنابراین قسمت اول این روش دوباره، بسیار ساده است.

Now, the second point is when you think about the people connected to a topic

حال، نکته دوم این است که وقتی به افراد مرتبط با یک موضوع

or a situation, other thoughts will automatically be triggered because of the

یا موقعیت فکر می‌کنید، به دلیل

emotional connection you have to those.

ارتباط عاطفی که با آن‌ها دارید، افکار دیگری به طور خودکار تحریک می‌شوند.

This is true, even if the emotional connection is not strong.

این درست است، حتی اگر ارتباط عاطفی قوی نباشد.

For example, let's say you asked me teacher, Tiffani, can you

به عنوان مثال، فرض کنید از من استاد تیفانی پرسیده اید، آیا می

tell me about your experience in Korea as an English teacher?

توانید در مورد تجربه خود در کره به عنوان معلم انگلیسی به من بگویید؟

Immediately, many of my students pop into my head there faces, and

بلافاصله، بسیاری از دانش‌آموزانم با چهره‌هایی در ذهنم ظاهر می‌شوند، و

then that leads to the emotional connection I had with my student and

سپس این منجر به ارتباط عاطفی من با دانش‌آموزم می‌شود و

still have with many of my student.

هنوز هم با بسیاری از دانش‌آموزم دارم.

This is what happens when you start with the first part of the five W's method.

این همان چیزی است که وقتی با قسمت اول روش پنج W شروع می کنید اتفاق می افتد .

Think about the individual immediately.

فوراً در مورد فرد فکر کنید.

An emotion comes up, maybe that person made you happy.

احساسی پیش می آید، شاید آن شخص شما را خوشحال کرده است.

Maybe you had a disagreement and suddenly you feel a little bit frustrated.

شاید با هم اختلاف داشتید و ناگهان کمی ناامید شدید.

It's important to first think about the individual or

مهم است که ابتدا به فرد یا

individuals that are involved with the topic you are discussing.

افرادی که با موضوع مورد بحث شما درگیر هستند فکر کنید.

Now the next point.

حالا نکته بعدی.

Visualizing helps you speak with more confidence.

تجسم به شما کمک می کند با اعتماد به نفس بیشتری صحبت کنید.

When you visualize the people connected to a topic or a situation,

وقتی افراد مرتبط با موضوع یا موقعیتی را تجسم

you will feel more confident to speak for a longer period of time.

می‌کنید، اعتماد به نفس بیشتری برای صحبت کردن برای مدت زمان طولانی‌تری خواهید داشت.

It's very interesting.

خیلی جالبه

Yesterday.

دیروز.

I actually had a private class with one of my students.

من در واقع یک کلاس خصوصی با یکی از شاگردانم داشتم.

He's a medical doctor and he's currently living in Haiti and

او یک پزشک است و در حال حاضر در هائیتی زندگی می کند و

we were talking about his.

ما در مورد او صحبت می کردیم.

And all of a sudden he mentioned the children he's able to help.

و ناگهان به بچه هایی اشاره کرد که می تواند به آنها کمک کند.

And I could tell the emotional connection he had with those children.

و می توانستم ارتباط عاطفی او با آن بچه ها را بگویم.

And he was able to talk even more because suddenly he was thinking about

و او می توانست حتی بیشتر صحبت کند زیرا ناگهان به این فکر

the, who the individuals connected to the topic we were discussing.

می کرد که افراد به موضوعی که ما در حال بحث آن بودیم وصل می کردند.

So this is the very first thing you must remember.

بنابراین این اولین چیزی است که باید به خاطر بسپارید.

You need to speak English fluently.

شما باید انگلیسی را روان صحبت کنید.

You wanna sound like me?

میخوای شبیه من بشی؟

Well, the first thing you need to do is think about the, who the individuals

خوب، اولین کاری که باید انجام دهید این است که در مورد افراد

involved, the individuals connected to whatever topic you are discussing.

درگیر، افرادی که با هر موضوعی که در حال بحث هستید مرتبط هستند فکر کنید.

Now part two is also very important.

حالا قسمت دوم هم خیلی مهمه.

The second part of the five W's method is the what, according to

بخش دوم از روش پنج W این است که طبق

this part of the method, thinking about what actually happened will

این بخش از روش، فکر کردن در مورد آنچه واقعاً اتفاق افتاده است

help you speak English more fluently.

به شما کمک می کند انگلیسی را روان تر صحبت کنید.

Now, again, before I break down this part, I want to emphasize.

حالا، دوباره، قبل از اینکه این قسمت را بشکنم، می خواهم تاکید کنم.

We are focusing on the five Ws, not the words you're using and not the

ما روی پنج W تمرکز می کنیم، نه کلماتی که استفاده می کنید و نه

expressions, but those things will naturally come because now you're feeling

عبارات، اما این چیزها به طور طبیعی به وجود می آیند زیرا اکنون شما

more confident to discuss the information connected to the topic, instead of

برای بحث در مورد اطلاعات مرتبط با موضوع، به

just the words or the grammar points.

جای کلمات یا کلمات، احساس اطمینان بیشتری می کنید. نکات گرامری

Trust me, this will change your English.

به من اعتماد کنید، این زبان انگلیسی شما را تغییر می دهد.

So let's go to the breakdown of this part.

پس بریم سراغ تفکیک این قسمت.

Now here's the first thing I want you to.

حالا این اولین چیزی است که از شما می خواهم.

This puts emphasis on breaking down the details of a topic or situation.

این امر بر تفکیک جزئیات یک موضوع یا موقعیت تأکید دارد.

So again, When we're talking about English fluency, we are focusing on how you

بنابراین، دوباره، وقتی در مورد تسلط به زبان انگلیسی صحبت می‌کنیم، بر این تمرکز می‌کنیم که چگونه

organize your thoughts and for the what part two you're focusing on what happened

افکار خود را سازماندهی می‌کنید و برای چه قسمت دوم بر روی آنچه

in the situation connected to the topic.

در موقعیت مرتبط با موضوع اتفاق افتاده تمرکز می‌کنید.

For example, if you ask me, Hey teacher, Tiffani, what's your favorite food?

به عنوان مثال، اگر از من بپرسید، هی معلم، تیفانی، غذای مورد علاقه شما چیست؟

Well, the first thing I think about would be, ah, my.

خوب، اولین چیزی که به آن فکر می کنم این است، آه، من.

Let me explain why, what, when I was growing up, my mom

بگذارید توضیح دهم که چرا، وقتی من بزرگ شدم، مادرم

enjoyed cooking Mexican food.

از پختن غذاهای مکزیکی لذت می برد.

Now I love Indian food and Mexican food, but now I'm starting to think

حالا من عاشق غذاهای هندی و غذاهای مکزیکی هستم، اما الان دارم

about my mom and what she did.

به مادرم و کارهایی که انجام می دهد فکر می کنم.

She made lots of Mexican dishes when I was growing up and I can continue explaining

وقتی من بزرگ شدم او غذاهای مکزیکی زیادی درست می‌کرد و می‌توانم به

what she did, how she made the food.

توضیح کارهای او و نحوه درست کردن غذا ادامه دهم.

It's very easy for me because there's so many memories that I.

برای من بسیار آسان است، زیرا خاطرات زیادی وجود

So the what again, start talking about the details related to

the topic you're discussing.

دارد.

Now.

اکنون.

Point two is when you think about what happened, you won't stress as

نکته دو این است که وقتی به اتفاقی که افتاده فکر می کنید ،

much about the vocabulary words.

آنقدر روی کلمات واژگان استرس نخواهید داشت.

Instead, you will use the words.

در عوض، از کلمات استفاده خواهید کرد.

You already have to try to explain what actually happened.

شما قبلاً باید سعی کنید توضیح دهید که واقعاً چه اتفاقی افتاده است.

This is so I.

اینطور است.

Listen, there are tons and tons of words in the English language.

گوش کنید، هزاران کلمه در زبان انگلیسی وجود دارد.

There are so many words that no one American, no one native English

کلمات زیادی وجود دارد که هیچ آمریکایی یا انگلیسی زبان

speaker knows all of the words.

مادری همه کلمات را نمی داند.

However, native English speakers are able to use the words that we do have

با این حال، انگلیسی زبانان بومی می توانند از کلماتی که ما داریم

to express our thoughts and ideas.

برای بیان افکار و ایده های خود استفاده کنند.

So when you, as an English learner, following part two of the five W's

بنابراین وقتی شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی ، قسمت دوم از روش پنج W را دنبال می کنید

method, when you focus on what.

، وقتی روی چه چیزی تمرکز می کنید.

And figure out how to use the vocabulary.

و نحوه استفاده از واژگان را بیابید.

You do have the expressions you do know to describe or

شما عباراتی را دارید که می دانید برای توصیف یا

give details about a situation.

ارائه جزئیات در مورد یک موقعیت.

All of a sudden, you will feel more confident because instead of focusing

ناگهان، اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت، زیرا به جای تمرکز

on a grammar rule or a word or a vocabulary expression, or excuse me,

بر روی یک قاعده گرامری یا یک کلمه یا یک عبارت واژگانی، یا ببخشید،

an expression now, your focus is on describing what actually happened.

اکنون یک عبارت، تمرکز شما بر توصیف آنچه واقعاً اتفاق افتاده است است.

You're trying to paint a picture and the listener will feel more engaged

شما در حال تلاش برای ترسیم یک تصویر هستید و شنونده احساس می کند درگیر

or be more engaged in what you're.

و یا بیشتر درگیر چیزی است که شما هستید.

This is what English fluency is all about describing what's happening.

این همان چیزی است که تسلط به زبان انگلیسی برای توصیف آنچه در حال رخ دادن است است.

According to part two of the five W's method.

طبق قسمت دوم از روش پنج W.

The third thing is thinking about what happened in a certain situation will

سومین چیز این است که فکر کردن به آنچه در یک موقعیت خاص رخ داده است

help you give the most important details.

به شما کمک می کند تا مهمترین جزئیات را ارائه دهید.

In other words, the person listening to you will be able to

به عبارت دیگر، فردی که به شما گوش می دهد، می تواند

understand your point of view.

دیدگاه شما را درک کند.

I think you're realizing now the importance of thinking in English

فکر می کنم اکنون به اهمیت تفکر به زبان انگلیسی

and using the five W's method.

و استفاده از روش پنج W پی برده اید.

We are literally focusing on delivering a message, explaining a situation

ما به معنای واقعی کلمه روی ارائه یک پیام تمرکز می کنیم، یک موقعیت را دوباره توضیح می دهیم

again, the first thing being.

، اولین چیز این است.

Who was involved.

که درگیر بود.

The second thing being what happened, you're painting this picture and the

دومین چیز این است که چه اتفاقی افتاده است، شما در حال نقاشی این تصویر هستید و

listener is listening intently because your English is good and you can do this.

شنونده با دقت گوش می دهد زیرا انگلیسی شما خوب است و می توانید این کار را انجام دهید.

Now.

Part three is also very, very important.

اکنون.

قسمت سوم نیز بسیار بسیار مهم است.

The third part of the five W's method is the, when, according to this part

سومین بخش از روش پنج W این است که، طبق این بخش

of the method, thinking about when something actually happened will

از روش، فکر کردن در مورد اینکه واقعاً چه زمانی اتفاق افتاده است

help you speak English more fluent.

به شما کمک می کند انگلیسی را روان تر صحبت کنید.

Let me explain this a little bit more.

اجازه دهید این را کمی بیشتر توضیح دهم.

So again, the breakdown explaining when something.

بنابراین دوباره، خرابی توضیح می دهد که چیزی.

This helps you make a comparison with the past, the present and future of

این به شما کمک می کند تا با گذشته، حال و

the situation you see, instead of focusing on the vocabulary words, the

آینده موقعیتی که می بینید مقایسه کنید، به جای تمرکز بر واژگان،

expressions and the grammar rules, you only have five things to focus on.

عبارات و قواعد دستور زبان ، فقط پنج چیز برای تمرکز دارید.

And now we're on part three.

و اکنون در قسمت سوم هستیم.

The, when, so you've described the situation for part two, the what, and now

The, When, بنابراین شما وضعیت را برای قسمت دوم توضیح داده اید، چه، و اکنون

you're talking about when it happened.

در مورد زمان وقوع آن صحبت می کنید.

Ah, Last year, it was last year about mm.

آه، سال گذشته، سال گذشته حدود میلی متر بود.

Around August.

حوالی آگوست.

You see, you're giving this time period, and it's easy for you to

می بینید، شما این بازه زمانی را در نظر می گیرید، و به راحتی می توانید به

remember when something happened because that's not connected to a word you

خاطر بیاورید که چه زمانی اتفاقی افتاده است، زیرا به کلمه ای که

learned or an expression, no stress it's connected to your experience.

یاد گرفته اید یا عبارتی مرتبط نیست، بدون استرس ، به تجربه شما مرتبط است.

And that's how you speak English fluently describing and explaining

و به این ترتیب است که شما به طور روان انگلیسی صحبت می کنید و

when something happened.

زمانی که اتفاقی افتاده است توضیح می دهید و توضیح می دهید.

Now, the second point is by describing when something happens.

حال، نکته دوم با توصیف زمانی است که اتفاقی می افتد.

It will help you clearly express the time period surrounding a specific situation.

این به شما کمک می کند تا دوره زمانی پیرامون یک موقعیت خاص را به وضوح بیان کنید .

Remember when it comes to English fluency, it's all about your

به یاد داشته باشید که وقتی صحبت از تسلط به زبان انگلیسی می شود ، همه چیز

ability to describe a certain situation and to help the listener.

به توانایی شما در توصیف یک موقعیت خاص و کمک به شنونده مربوط می شود.

The listener is the most important thing.

شنونده مهمترین چیز است.

Does the listener understand what you are?

آیا شنونده می فهمد که شما چیست؟

Does the listener understand the time period?

آیا شنونده دوره زمانی را درک می کند؟

What happened, who was involved?

چه اتفاقی افتاد، چه کسی درگیر بود؟

The more the listener understands, the more the listener will feel that

هر چه شنونده بیشتر بفهمد ، شنونده بیشتر احساس می کند که

you are a fluent English speaker they'll feel that wow, your English is

شما یک انگلیسی مسلط هستید ، او احساس می کند که وای، انگلیسی شما

really good because they understand.

واقعاً خوب است زیرا آنها می دانند.

They see they're able to see visually in their mind.

آنها می بینند که در ذهن خود قادر به دیدن بصری هستند.

What you are talking about.

چیزی که شما در مورد آن صحبت می کنید.

This is what English fluency is all.

تسلط به زبان انگلیسی به این معناست.

Now the third thing, it also helps you give a clear introduction as you

در حال حاضر سومین چیز، همچنین به شما کمک می‌کند تا زمانی که

begin giving your opinion or response.

شروع به ارائه نظر یا پاسخ خود می‌کنید، یک مقدمه واضح ارائه دهید.

Now with the five W's method, it's okay to say things in a different order.

اکنون با روش پنج W، اشکالی ندارد که چیزها را به ترتیب دیگری بیان کنیم.

The order is not important.

ترتیب مهم نیست

However, when you are telling someone when something happened in connection to a.

با این حال، هنگامی که به کسی می گویید که چه زمانی اتفاقی در ارتباط با یک رخ داده است.

You're basically introducing something and laying out the playing field.

شما اساساً چیزی را معرفی می کنید و زمین بازی را آماده می کنید.

You're basically setting the stage.

شما اساساً صحنه را آماده می کنید.

Think about a movie when a movie starts, it lets you know, the time

به یک فیلم فکر کنید وقتی یک فیلم شروع می شود، به شما امکان می دهد

period of whatever is happening.

دوره زمانی هر اتفاقی را که در حال رخ دادن است بدانید.

It's the same thing with the conversation.

در مورد مکالمه هم همینطور است.

When someone asks you a question, they want you to basically tell

وقتی کسی از شما سوالی می‌پرسد، از شما می‌خواهد که اساساً برای

them a story, keep them engaged.

او داستانی تعریف کنید، او را درگیر نگه دارید.

When did it.

چه زمانی آن را انجام داد.

What happened, who was involved?

چه اتفاقی افتاد، چه کسی درگیر بود؟

You're literally telling a story whenever you're answering a question.

شما به معنای واقعی کلمه هر زمان که به سوالی پاسخ می دهید، داستانی را تعریف می کنید.

So we have part three again, when explain when something happened now,

بنابراین ما دوباره قسمت سوم را داریم، وقتی توضیح می دهیم که چه زمانی اتفاقی افتاده است،

part four is just as important part four.

قسمت چهارم به همان اندازه مهم است که قسمت چهارم است.

The fourth part of the five W's method is the, where.

بخش چهارم از روش پنج W است، Where.

According to this part of the method, thinking about where a situation

با توجه به این بخش از روش، فکر کردن در مورد محل

actually occurred will help you speak English with confidence.

وقوع موقعیت به شما کمک می‌کند با اطمینان انگلیسی صحبت کنید.

You're focusing on the location.

شما روی مکان تمرکز می کنید.

You can see that in your mind, right?

شما می توانید آن را در ذهن خود ببینید، درست است؟

So let's break this down a little bit more to help you understand.

بنابراین اجازه دهید این را کمی بیشتر تجزیه کنیم تا به درک شما کمک کنیم.

So talking about the, where this will help you.

بنابراین صحبت کردن در مورد، جایی که این به شما کمک می کند.

For a longer period of time, as you visualize the location, think about it.

برای مدت طولانی تری، همانطور که مکان را تجسم می کنید، به آن فکر کنید.

You even when you were a child, it doesn't matter what country you're from.

تو حتی وقتی بچه بودی، مهم نیست اهل چه کشوری هستی.

Even when you were a child, you can remember sitting down, watching a

حتی زمانی که کودک بودید، می‌توانید به یاد بیاورید که نشسته‌اید،

movie, listening to a story, and just suddenly starting to imagine.

فیلم تماشا کرده‌اید، به یک داستان گوش داده‌اید و ناگهان شروع به تصور کردن کرده‌اید.

Where the story happened, that doesn't change as we get older, we

جایی که داستان اتفاق افتاده است، با بزرگتر شدن ما تغییری نمی‌کند، ما

still just like children want to visualize what to see what's happening

هنوز هم مثل بچه‌ها می‌خواهیم تجسم

in our mind as someone is speaking.

کنیم که وقتی کسی در حال صحبت کردن است در ذهنمان چه اتفاقی می‌افتد.

So for you to speak English fluently, part four, explaining where something happened.

بنابراین برای اینکه شما انگلیسی را روان صحبت کنید، قسمت چهارم، توضیح می دهد که در کجا اتفاقی افتاده است.

Think about this image right here, this video happening in the back.

در مورد این تصویر درست در اینجا فکر کنید، این ویدیو در پشت اتفاق می افتد.

You can describe where ah, they're on this back road and it looks

می توانید توضیح دهید که آه، آنها در این جاده عقب هستند و به نظر

like they're in this small town.

می رسد در این شهر کوچک هستند.

I can give you more details and you start to visualize the location.

من می توانم جزئیات بیشتری به شما بدهم و شما شروع به تجسم مکان کنید.

Now what about this point right here?

حالا در مورد این نقطه در اینجا چطور؟

When you think about where something happened, other memories will flood

وقتی به این فکر می‌کنید که در کجا اتفاقی افتاده است، خاطرات دیگری سرازیر می‌شوند

in or start to come in and help you give a more fluent English response.

یا شروع به ورود می‌کنند و به شما کمک می‌کنند پاسخ انگلیسی روان‌تری بدهید.

Now we're getting these triggers as you speak about the small town, the back

اکنون وقتی در مورد شهر کوچک، جاده عقب صحبت می‌کنید، این محرک‌ها را دریافت می‌کنیم

road, suddenly other things will pop into your mind and help you speak a little

، ناگهان چیزهای دیگری در ذهن شما ظاهر می‌شوند و به شما کمک می‌کنند

bit longer, giving the right information.

کمی طولانی‌تر صحبت کنید و اطلاعات درست را ارائه کنید.

English fluency is not about speaking for hours and hours.

تسلط به زبان انگلیسی این نیست که ساعت ها و ساعت ها صحبت کنید.

It's really about giving the key information, but when you follow the

این در واقع در مورد دادن اطلاعات کلیدی است ، اما وقتی از روش پنج W پیروی می کنید

five W's method, it will help you give the key information clearly and easily.

، به شما کمک می کند اطلاعات کلیدی را واضح و آسان ارائه دهید.

So for the fourth part, the where talking about the location and you

بنابراین برای بخش چهارم، جایی که در مورد مکان صحبت می شود و می

can give a more fluent response point.

توانید نقطه پاسخ روان تری ارائه دهید.

Visualizing helps you speak with more confidence.

تجسم به شما کمک می کند با اعتماد به نفس بیشتری صحبت کنید.

So when you visualize where something happened, you will feel more confident

بنابراین وقتی جایی را که اتفاقی افتاده تجسم می‌کنید، اعتماد به نفس

to speak for a longer period of time.

بیشتری برای صحبت کردن برای مدت زمان طولانی‌تری خواهید داشت.

Earlier.

I mentioned, you know, my favorite food.

اوایل.

من به غذای مورد علاقه من اشاره کردم.

Again, I like Indian food.

باز هم من غذاهای هندی را دوست دارم.

I love Indian food, but I also love Mexican food, but there's

من عاشق غذاهای هندی هستم، اما غذاهای مکزیکی را هم دوست دارم، اما

something else that I enjoy.

چیز دیگری هم هست که از آن لذت می برم.

I enjoy banana nut.

من از مغز موز لذت می برم.

Now we have four Ws so far who my mom, once again, what, the first

حالا ما تا الان چهار نفر داریم که مامانم، یک بار دیگر، چه، اولین

time she made banana nut bread.

باری که نان مغز موزی درست کرد.

When I was about three years old, where it was in my kitchen.

وقتی تقریباً سه ساله بودم ، جایی که در آشپزخانه من بود.

Now I can continue talking about what happened, why?

حالا می توانم در مورد اتفاقی که افتاده صحبت کنم، چرا؟

Because as soon as I answered each of the W's for the five W's.

چون به محض اینکه هر یک از W ها را برای پنج W پاسخ دادم.

The four right here, I immediately was taken back in my mind to that

همان چهار نفری که اینجا بودند، بلافاصله در ذهنم به آن موقعیت بازگردانده شدم

situation, leaning against the table, looking at my mom, taking the banana

، به میز تکیه داده بودم، به مامانم نگاه می کردم،

bread, nut bread out of the oven.

نان موز، نان آجیل را از فر بیرون می آوردم.

I was only three, but I still remember that situation.

من فقط سه ساله بودم، اما هنوز آن موقعیت را به یاد دارم.

So I can speak fluently about that situation because I have visualized

بنابراین می‌توانم در مورد آن موقعیت روان صحبت کنم، زیرا آن را تجسم

it and I know where it happened.

کرده‌ام و می‌دانم کجا اتفاق افتاده است.

And I can describe the location to you.

و من می توانم مکان را برای شما توصیف کنم.

That's why this part of the five W's method is.

به همین دلیل این قسمت از روش پنج W است.

So I.

بنابراین،

Once again, visualizing where something happened will help

یک بار دیگر، تجسم جایی که اتفاقی افتاده است به شما کمک می‌کند

you feel more confident.

اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.

You're just talking about your experience and that's what will give you confidence

شما فقط در مورد تجربه خود صحبت می کنید و این چیزی است که به شما اعتماد به نفس می دهد

and help you speak English more fluently.

و به شما کمک می کند انگلیسی را روان تر صحبت کنید.

Now the fifth part of the five W's method is the why.

اکنون بخش پنجم از روش پنج W دلیل آن است.

According to this part of the method, thinking about why you

طبق این بخش از روش، فکر کردن به اینکه چرا

have a certain idea will help you speak English with confidence.

ایده خاصی دارید به شما کمک می کند با اطمینان انگلیسی صحبت کنید.

People wanna know why you think the way you do.

مردم می خواهند بدانند که چرا شما اینطور فکر می کنید.

So here's the breakdown that I want to give you.

بنابراین در اینجا تجزیه و تحلیلی است که می خواهم به شما ارائه دهم.

Point number one.

نقطه شماره یک

Thinking about the, why will help you support your ideas with more

با فکر کردن به این موضوع، چرا به شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی با اطمینان بیشتری از ایده های خود حمایت می کنید

confidence as an English learner?

؟

Your goal is to speak English like a native English speaker.

هدف شما این است که مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید.

Well, one thing that I am able to do because of practice, I learned this

خوب، یک چیزی که به دلیل تمرین می توانم انجام دهم، این را

in high school, I am able to support everything I say, supporting my ideas,

در دبیرستان یاد گرفتم، می توانم از هر چیزی که می گویم حمایت کنم، از ایده هایم حمایت کنم،

explaining why I think the way I do.

توضیح دهم که چرا اینطور فکر می کنم.

I've told you many times before I love.

من بارها به شما گفته ام که دوست دارم.

Absolutely love being your English teacher.

کاملاً دوست دارم معلم انگلیسی شما باشم.

I am passionate about helping you achieve your English goals,

من مشتاق کمک به شما برای دستیابی به اهداف انگلیسی خود

and I can give you the reason why first I'm a Christian and my life.

هستم، و می توانم دلیل اینکه چرا من یک مسیحی هستم و زندگی ام را در ابتدا به شما بگویم.

Literally the purpose of my life is to help other people experience more

به معنای واقعی کلمه هدف از زندگی من این است که به دیگران کمک کنم تا

in their lives to help you have a better life to help you be happy.

در زندگی خود تجربه بیشتری داشته باشند تا به شما کمک کنم زندگی بهتری داشته باشید تا به شما کمک کند شاد باشید.

And.

و.

So as a Christian, I am excited to serve other people.

بنابراین، به عنوان یک مسیحی، برای خدمت به مردم هیجان‌زده هستم.

And I can give you more reasons.

و من می توانم دلایل بیشتری برای شما بیاورم.

Again, I'm giving you the why for my idea or my opinion.

باز هم دلیل را برای ایده یا نظرم به شما می گویم.

This is a major part of speaking English fluently.

این بخش عمده ای از صحبت کردن روان انگلیسی است.

Now, point number two.

حالا نکته شماره دو

When you think about why you believe a certain way, you will

وقتی به این فکر می کنید که چرا به روش خاصی اعتقاد دارید،

be able to clarify your idea.

می توانید ایده خود را روشن کنید.

Now, again, English fluency is all about the way you think.

اکنون، دوباره، تسلط به زبان انگلیسی به طرز فکر شما بستگی دارد.

And when you're able to organize your thoughts, you're able to

و هنگامی که بتوانید افکار خود را سازماندهی کنید، می توانید

then speak English with clarity.

انگلیسی را با وضوح صحبت کنید.

People will be able to understand you and it'll be easy just like

مردم قادر خواهند بود شما را درک کنند و درست

you're watching this lesson.

مانند تماشای این درس آسان خواهد بود.

And I think you're following along, right.

و من فکر می کنم شما در حال پیگیری هستید، درست است.

It's easy to understand what I'm saying.

درک آنچه می گویم آسان است.

I'm breaking down this difficult idea of speaking English fluently

من این ایده دشوار صحبت کردن به زبان انگلیسی

into this simple five W's.

را به این پنج W ساده تقسیم می کنم.

Speaking with clarity giving the reason will help it clarify this, clarifies

صحبت کردن با وضوح و بیان دلیل به روشن شدن این موضوع کمک می‌کند،

your ideas and help the listener understand point number three, the

ایده‌های شما را روشن می‌کند و به شنونده کمک می‌کند نکته شماره سه را بفهمد، هر

more you understand why you think the way you do the easier it will be for

چه بیشتر بفهمید که چرا اینطور فکر می‌کنید،

you to speak English with confidence.

صحبت کردن با اطمینان انگلیسی برای شما آسان‌تر خواهد بود.

When you organized your thoughts, just like I organized this lesson

وقتی افکارتان را سازماندهی کردید، درست مثل من این درس را

before I started recording it.

قبل از شروع ضبط آن سازماندهی کردم.

Well, because I organized the lesson before I have

خوب، چون قبل از اینکه اعتماد به نفس داشته باشم درس را سازماندهی کردم

confidence to teach it to you.

تا آن را به شما آموزش دهم.

I'm excited to pass on this information to you because I

من هیجان زده هستم که این اطلاعات را به شما منتقل کنم زیرا

already organized it in my mind.

قبلاً آن را در ذهن خود سازماندهی کرده بودم.

I have it ready.

من آن را آماده دارم.

I'm ready to present it to you, but if I hadn't organized it in my mind and figured

من حاضرم آن را به شما ارائه دهم، اما اگر آن را در ذهنم سازماندهی نکرده بودم و نمی فهمیدم

out why I wanted to teach it to you, I wouldn't have the confidence to teach you.

که چرا می خواهم آن را به شما آموزش دهم، اعتماد به نفسی برای آموزش به شما نداشتم.

I'd feel a little bit disheveled, a little bit frustrated.

احساس می کنم کمی ژولیده ، کمی ناامید هستم.

Ah, what am I gonna teach?

آه، من چه چیزی یاد بدهم؟

But when you organize in your mind what you're going to say, and the

اما وقتی آنچه را که قرار است بگویید و

reason for your ideas, suddenly confidence, that's what happens.

دلیل ایده هایتان را در ذهنتان سازماندهی کنید، ناگهان اعتماد به نفس پیدا می کند، این اتفاق می افتد.

And that's how you speak English fluently.

و به این ترتیب انگلیسی را روان صحبت می کنید.

Now I hope you enjoyed this lesson again.

حالا امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

The five W's method will help you speak English fluently.

روش پنج W به شما کمک می کند انگلیسی را روان صحبت کنید.

Don't forget if you want to keep studying with me, all you have to do

فراموش نکنید اگر می خواهید به مطالعه با من ادامه دهید، تنها کاری که باید انجام دهید این

is go to www.dailyenglishlessons.com.

است که به www.dailyenglishlessons.com مراجعه کنید.

I have literally prepared for you lessons for the entire year, every single day

من به معنای واقعی کلمه برای شما دروسی را برای کل سال، هر روز

of the year, to help you improve your English, to speak English with confidence.

از سال آماده کرده ام تا به شما کمک کنم زبان انگلیسی خود را بهبود ببخشید ، و با اطمینان به انگلیسی صحبت کنید.

And to finally.

و در نهایت.

English fluently almost.

انگلیسی تقریبا روان.

Couldn't get that one out, speak English fluently.

نتوانستم آن را بیرون بیاورم، انگلیسی را روان صحبت کنید.

So go to www.dailyenglishlessons.com.

بنابراین به www.dailyenglishlessons.com بروید.

And I'll talk to you in the next lesson.

و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there you know what time it is?

شما هنوز آنجا هستید می دانید ساعت چند است؟

It's story time.

زمان داستان است

Ache.

درد

I said his story time.

زمان داستانش را گفتم.

all right.

خیلی خوب.

Now I wanna tell you this story today and it's something that happened

حالا می‌خواهم این داستان را امروز برای شما تعریف کنم و این چیزی است که

maybe about a year and a half ago.

شاید حدود یک سال و نیم پیش اتفاق افتاده است.

So just to give you an idea, uh, a little bit more about me as an individual.

بنابراین فقط برای اینکه به شما ایده بدهم، کمی بیشتر در مورد من به عنوان یک فرد.

So I am a very frugal.

بنابراین من بسیار مقتصد هستم.

Person frugal.

فرد مقتصد.

It just means I spend money wisely.

این فقط به این معنی است که من پول را عاقلانه خرج می کنم.

I don't spend lots of money on things.

من پول زیادی برای چیزها خرج نمی کنم.

I save money.

من پول پس انداز می کنم.

Well, and I use money when I need to.

خوب، و من در صورت نیاز از پول استفاده می کنم.

Now I don't mind spending money on other people, but normally for myself,

حالا بدم نمی‌آید که برای دیگران پول خرج کنم، اما معمولاً برای خودم،

I'll save and I'll invest my money.

پس‌انداز می‌کنم و پولم را سرمایه‌گذاری می‌کنم.

So my friend, it was her birthday.

پس دوست من تولدش بود.

She was turning 50 and she was doing this huge party and the

او 50 ساله شده بود و داشت این مهمانی بزرگ را برگزار می کرد و

theme was an all white party.

موضوع آن یک مهمانی کاملا سفید بود.

So we had to get an all white outfit for her.

بنابراین ما مجبور شدیم یک لباس کاملا سفید برای او تهیه کنیم.

Again, I don't mind it's for my friends, so yes, girl let's do it.

باز هم، من مشکلی ندارم که برای دوستانم باشد، پس بله، دختر بیا این کار را انجام دهیم.

So at the time though, I didn't have anything in my closet.

بنابراین، در آن زمان، من چیزی در کمد خود نداشتم.

I didn't have any clothes to wear, uh, to her party.

من لباسی برای پوشیدن برای مهمانی او نداشتم.

So I said, okay, let me go shopping now.

پس گفتم باشه بذار برم خرید.

I don't go shopping a lot.

من زیاد خرید نمی کنم.

Normally I do it once or twice a year and I get a lot and then I'm done.

معمولاً یک یا دو بار در سال این کار را انجام می‌دهم و مقدار زیادی دریافت می‌کنم و سپس کارم تمام می‌شود.

So I went to a few stores and I finally went to this store that I really like.

بنابراین به چند فروشگاه رفتم و در نهایت به این فروشگاه رفتم که واقعاً آن را دوست دارم.

So I walked in this store and I found.

بنابراین من در این فروشگاه قدم زدم و پیدا کردم.

An outfit that I liked.

لباسی که دوستش داشتم

So I went to the dressing room and I tried it on, it looked good on me.

بنابراین به رختکن رفتم و آن را امتحان کردم، به نظرم خوب بود.

I said, okay, okay.

گفتم باشه باشه

You know how, when you try some clothes on and you look in the mirror

می‌دانی چگونه، وقتی چند لباس را امتحان می‌کنی و در آینه نگاه می‌کنی،

and even if no one's around, you say, well, wait a minute, wait a minute.

حتی اگر کسی در اطراف نباشد، می‌گویی، خوب، یک دقیقه صبر کن، یک دقیقه صبر کن.

I look good.

خوب به نظر میام.

so I really liked the outfit, but then I looked at the price tag.

بنابراین من واقعا لباس را دوست داشتم، اما سپس به برچسب قیمت نگاه کردم.

I said, whoa, whoa.

گفتم وای وای

The shirt by itself.

پیراهن به تنهایی

Again, remember I'm very frugal.

بازم یادت باشه من خیلی مقتصدم

I don't mind spending money on other people, but on myself, I kind of, you

من بدم نمی‌آید برای دیگران پول خرج کنم، اما برای خودم، به نوعی،

know, I'll get what I need to get.

می‌دانی، آنچه را که نیاز دارم به دست می‌آورم.

And then I'm done now.

I like quality.

و سپس من در حال حاضر تمام شده است.

من کیفیت را دوست دارم

. So I looked at the price tag.

. بنابراین به برچسب قیمت نگاه کردم.

The shirt was more than $50 right now.

این پیراهن در حال حاضر بیش از 50 دلار بود.

Maybe you have a lot of money and you're spending a lot more on shirts, right?

شاید شما پول زیادی دارید و خیلی بیشتر برای پیراهن خرج می کنید، درست است؟

Again, I'm very frugal.

بازم میگم من خیلی مقتصدم

So I don't like to spend lots of money on certain things.

بنابراین من دوست ندارم برای چیزهای خاصی پول زیادی خرج کنم.

Now, the shirt was a very simple shirt.

حالا پیراهن یک پیراهن خیلی ساده بود.

I could see if it was a dress or something.

میتونستم ببینم لباسه یا چیز دیگه.

It was a very simple shirt, but it was over $50.

این یک پیراهن بسیار ساده بود ، اما بیش از 50 دلار بود.

So I said, now, wait a minute.

پس گفتم حالا یک لحظه صبر کن.

Remember I liked the way the shirt looked on.

به یاد داشته باشید که من از ظاهر پیراهن خوشم آمد.

but I looked at the price tag and I said, okay, I could use

اما من به برچسب قیمت نگاه کردم و گفتم، باشه، می توانم از

this money for something else.

این پول برای چیز دیگری استفاده کنم.

I could.

من می توانستم.

I was calculating in my mind how I could use the money for a better use.

در ذهنم حساب می کردم که چگونه می توانم از پول برای استفاده بهتر استفاده کنم.

But then I thought about my friend and I looked at my time and I said, okay, I

اما بعد به دوستم فکر کردم و به ساعتم نگاه کردم و گفتم باشه،

don't have time to go to another store.

وقت ندارم به فروشگاه دیگری بروم.

Her party is tomorrow.

مهمانی او فردا است.

And I know she wants us to wear all white.

و من می دانم که او از ما می خواهد که تمام سفید بپوشیم.

I said, you know what, let me just splurge.

گفتم میدونی چیه، بذار فحش بدم.

Now I had the money.

حالا من پول داشتم.

It wasn't that I didn't have the money.

اینطور نبود که من پول نداشتم.

I just didn't necessarily wanna spend it on the shirt.

من فقط نمی خواستم آن را برای پیراهن خرج کنم.

So anyways, I went to the front and I went to the cashier and I purchased the outfit.

بنابراین به هر حال من به جبهه رفتم و به صندوقدار رفتم و لباس را خریدم.

I purchased the shirt and also the pants.

من پیراهن و همچنین شلوار را خریدم.

And again, it looked very nice on me now, again, this was about a

و باز هم الان به نظرم خیلی خوب بود ، دوباره، این حدود یک

year and a half ago and I thought to myself, well, at least I'll wear the

سال و نیم پیش بود و با خودم فکر کردم، خوب، حداقل

shirt one time and I'll be happy.

یک بار پیراهن را بپوشم و خوشحال باشم.

My friend will be happy.

دوست من خوشحال خواهد شد.

I have nice pictures.

من عکسهای قشنگی دارم

And.

و.

Fast forward a year and a half.

یک سال و نیم سریع جلو بروید.

That one shirt that I bought that at the time, it was a little expensive,

آن پیراهنی که در آن زمان خریدم، کمی گران بود

has become my favorite shirt.

، تبدیل به پیراهن مورد علاقه من شده است.

I wear it all the time again.

من دوباره آن را می پوشم.

Remember I said, it looked good on me when I looked in the mirror.

یادت باشد گفتم وقتی در آینه نگاه کردم به نظرم خوب آمد.

So what's the lesson, you know, sometimes it's okay to splurge.

پس درسی چیست، می‌دانی، گاهی اوقات ولخرجی کردن اشکالی ندارد.

Splurge means to do something you don't normally do to spend a

ولخرجی به معنای انجام کاری است که معمولاً انجام نمی دهید تا

little bit of extra money on your.

کمی پول اضافی برای خود خرج کنید.

And fast forwarding to now thinking about how much I like that shirt.

و به سرعت به این فکر می کنم که چقدر آن پیراهن را دوست دارم.

And if I hadn't purchased it, then I wouldn't experience the joy.

و اگر آن را نخریده بودم، لذت را تجربه نمی کردم.

Every time I put the shirt on, I feel good about myself.

هر بار که پیراهن را می پوشم، احساس خوبی نسبت به خودم دارم.

I feel confident when I wear the shirt.

وقتی پیراهن را می پوشم احساس اعتماد به نفس می کنم.

So I want to encourage you.

بنابراین من می خواهم شما را تشویق کنم.

It's okay.

مشکلی نیست.

Sometimes it's okay to splurge, do something for yourself.

گاهی اوقات بد نیست ولخرجی کنید، کاری برای خودتان انجام دهید.

If it may be a little bit extra money, it's.

اگر ممکن است کمی پول اضافی باشد، اینطور است.

Every once in a while, splurge spend a little extra money on yourself.

هر چند وقت یکبار، کمی پول اضافی برای خود خرج کنید.

You deserve it.

شما سزاوار آن هستید.

It'll make you feel good.

این به شما احساس خوبی می دهد.

Don't do it all the time, but you can do it sometimes.

همیشه این کار را انجام ندهید، اما گاهی اوقات می توانید آن را انجام دهید.

So I hope you enjoyed this short story again.

پس امیدوارم باز هم از این داستان کوتاه لذت برده باشید.

If you wanna keep studying with me, don't forget to go to daily English lessons.com.

اگر می خواهید به مطالعه با من ادامه دهید، فراموش نکنید که به سایت English lessons.com روزانه بروید.

I'll talk to you next time, but remember, keep studying English.

دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد، اما یادتان باشد، به مطالعه انگلیسی ادامه دهید.