English Conversations on How Much and How Many | Advanced Vocabulary

Think for a moment about just how often you have to describe how

برای لحظه‌ای به این فکر کنید که چقدر باید

much or how many in English,

به انگلیسی توصیف کنید که چقدر یا چند نفر است،

like how far away something is or how many people to expect at a party,

مثلاً چقدر دور است یا چند نفر باید در یک مهمانی انتظار داشته باشید،

how much time you need to finish a project,

چقدر زمان نیاز دارید تا یک پروژه را به پایان برسانید،

or how much help you can offer a team member every single day.

یا چقدر می‌توانید هر روز به یک عضو تیم کمک کنید.

There are multiple times when you need to express quantities to share

مواقعی وجود دارد که برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات مهم نیاز به بیان مقادیر دارید،

information that matters,

and yet if you're limited to basic words like some

و با این حال، اگر به کلمات اساسی مانند برخی

and many or a lot,

و بسیاری یا بسیاری محدود شده باشید،

these everyday messages can become really frustrating.

این پیام های روزمره می توانند واقعاً خسته کننده شوند.

And this limitation shows up everywhere explaining your

و این محدودیت در همه جا نمایان می شود و

workload to your boss,

بار کاری خود را برای رئیس خود توضیح می دهید،

telling a story about how many grocery bags you had to carry inside before

داستانی را در مورد تعداد کیف های مواد غذایی که قبل از اینکه

you dropped them all,

همه آنها را رها کنید باید داخل آن حمل می کردید، تعریف می کنید،

or describing experiences traveling to another city.

یا تجربیات سفر به شهر دیگری را توصیف می کنید.

In every case you might feel stuck sounding too simple

در هر موردی ممکن است احساس کنید که خیلی ساده به نظر گیر کرده اید

because you're using the same words again and again, words like some,

زیرا بارها و بارها از همان کلمات استفاده می کنید، کلماتی مانند برخی،

many, and a lot of, in this lesson,

بسیاری، و بسیاری از، در این درس،

you're going to learn natural expressions for discussing how much and

عبارات طبیعی را برای بحث در مورد مقدار و

how many. These are the same expressions English speakers use in their daily

تعداد آن یاد می گیرید. اینها همان عباراتی هستند که انگلیسی زبانان در مکالمات روزانه خود استفاده می کنند

conversations,

and they're going to help you explain amounts or quantities clearly

و به شما کمک می کنند

in English in every situation, whether it's a casual conversation,

در هر موقعیتی، خواه یک مکالمه معمولی،

a funny story, or important discussions.

یک داستان خنده دار یا بحث های مهم، مقادیر یا مقادیر را به وضوح به زبان انگلیسی توضیح دهید.

Here's exactly what we'll cover today.

در اینجا دقیقاً چیزی است که امروز به آن خواهیم پرداخت.

First expressions that we use for everyday regular conversations.

اولین عباراتی که برای مکالمات منظم روزمره استفاده می کنیم.

Then ways to estimate numbers naturally.

سپس روش هایی برای تخمین طبیعی اعداد.

We'll talk about specific expressions for exact amounts,

ما در مورد عبارات خاص برای مقادیر دقیق،

how to describe parts of something fun,

نحوه توصیف بخش‌هایی از یک چیز سرگرم‌کننده،

expressions for emphasis, and finally,

عباراتی برای تاکید، و در نهایت،

special combinations of words for specific situations.

ترکیب‌های خاص کلمات برای موقعیت‌های خاص صحبت خواهیم کرد.

So let's start off right away with the expressions you're going to use the most

پس بیایید بلافاصله با عباراتی که قرار است بیشتر از همه

in your daily conversations.

در مکالمات روزانه خود استفاده کنید، شروع کنیم.

When someone asks about your day or your plans,

وقتی کسی در مورد روز یا برنامه های شما می پرسد،

you often need to describe small amounts naturally.

اغلب لازم است مقادیر کمی را به طور طبیعی توصیف کنید.

Maybe you're explaining how many questions you got at the end of a presentation

شاید دارید توضیح می دهید که در پایان یک ارائه چند سوال دارید

or how long something will take or how many people are involved in a project.

یا چقدر طول می کشد یا چند نفر در یک پروژه مشارکت دارند.

These are moments when the words,

این لحظاتی هستند که کلمات،

some or many could feel too vague and repetitive.

برخی یا بسیاری ممکن است بیش از حد مبهم و تکراری به نظر برسند.

So instead of these expressions, I want you to try a couple of these.

بنابراین به جای این عبارات، از شما می خواهم چند تا از این ها را امتحان کنید.

First one that I just used,

اولین موردی که من استفاده کردم،

a couple of this means two or close to the number two.

یک جفت از این یعنی دو یا نزدیک به عدد دو.

For example, oh, you have a couple of minutes before the movie starts.

برای مثال، اوه، چند دقیقه قبل از شروع فیلم فرصت دارید.

The next one is a few, which means three or four. For example.

بعدی چند است یعنی سه یا چهار. به عنوان مثال.

I have a few questions about this chapter, and then after a few,

من چند سوال در مورد این فصل دارم، و بعد از چند سوال،

we have several, which is more than a few,

ما چندین سوال داریم، که بیشتر از چند است،

so more than three to four generally, but not many.

بنابراین به طور کلی بیش از سه تا چهار سوال است ، اما زیاد نیست.

So it's kind of this vague number of something between three to

بنابراین به نوعی این عدد مبهم چیزی بین سه تا

seven. For example, there are several students attending class today.

هفت است. به عنوان مثال، امروز چندین دانش آموز در کلاس حضور دارند.

If I say that in my mind,

اگر این را در ذهنم بگویم،

I'm kind of imagining some number between three and seven.

به نوعی عددی بین سه تا هفت را تصور می کنم.

The next one on our list is a bunch of,

نفر بعدی در لیست ما یک دسته است،

this is a super informal way to say a lot of,

این یک روش فوق العاده غیررسمی برای گفتن خیلی از موارد است،

for example, ah,

به عنوان مثال، آه،

there's a bunch of people outside waiting for an autograph and then a

یکسری از مردم بیرون منتظر یک امضا هستند و سپس یک

handful. Imagine how many things could fit in a handful.

مشت. تصور کنید چند چیز می تواند در یک مشت جا شود.

It's a pretty small number. So an example would be,

عدد بسیار کمی است. به عنوان مثال،

I have a handful of staff available during the holiday season.

من تعداد انگشت شماری از کارکنان را در طول فصل تعطیلات در دسترس دارم.

If someone says that you can imagine that there's only a few people that they

اگر کسی بگوید که شما می توانید تصور کنید که فقط چند نفر هستند که

have available to work during that period of time.

در آن دوره زمانی برای کار در دسترس هستند.

And now let's move on to our next section.

و حالا بیایید به بخش بعدی خود برویم. می‌خواهم

I want you to think for a moment about when someone asks you a question like,

لحظه‌ای به این فکر کنید که کسی از شما سؤالی می‌پرسد،

how long do you think that will take?

فکر می‌کنید چقدر طول می‌کشد؟

Or How many people do you think were at that event? In these examples,

یا فکر می کنید چند نفر در آن رویداد حضور داشتند؟ در این نمونه ها،

people rarely expect an exact number. In fact,

مردم به ندرت انتظار یک عدد دقیق را دارند. در واقع،

in a casual conversation,

در یک مکالمه گاه به گاه،

giving an exact number in these instances could sound really stiff

ارائه یک عدد دقیق در این موارد می‌تواند بسیار سخت

or overly precise. So instead,

یا بیش از حد دقیق به نظر برسد. بنابراین، در عوض، می‌توانیم از

we can use expressions that help you estimate naturally like

عباراتی استفاده کنیم که به شما کمک می‌کنند به طور طبیعی مانند

round or about, this isn't an exact number,

دور یا در حدود تخمین بزنید، این یک عدد دقیق نیست،

but a close number. So you're just giving a suggestion. For example,

بلکه یک عدد نزدیک است. بنابراین شما فقط یک پیشنهاد می دهید. به عنوان مثال،

the ranch has around 20 horses. Similar to that,

مزرعه حدود 20 اسب دارد. کلمات تقریباً و تقریباً مشابه آن،

but slightly more formal are the words roughly and approximately. This, again,

اما کمی رسمی‌تر هستند . این، دوباره،

is a way to say about and is often heard in the workplace.

راهی برای گفتن است و اغلب در محل کار شنیده می شود.

For example, there are roughly 1 million people living in this city. Again,

به عنوان مثال، تقریباً یک میلیون نفر در این شهر زندگی می کنند. باز هم،

we're not talking specific precise numbers, we're talking about estimates.

ما در مورد اعداد و ارقام دقیق صحبت نمی کنیم ، بلکه در مورد تخمین ها صحبت می کنیم.

The next one on our list is ish. This is a suffix,

مورد بعدی در لیست ما is است . این یک پسوند است،

so it's something that we add to the end of a word and it suggests that it's

بنابراین چیزی است که به انتهای یک کلمه اضافه می کنیم و نشان می دهد که

around or about. It's a very informal way to say approximately.

اطراف یا در مورد آن است. این یک روش بسیار غیر رسمی برای گفتن تقریباً است.

For example,

برای مثال، می‌توانم

I could say I think there were 20 ish people at the party. Now,

بگویم فکر می‌کنم 20 نفر در مهمانی حضور داشتند. حالا،

a quick side note,

یک یادداشت جانبی سریع،

I recently did a whole lesson on the topic of using this fun suffix

اخیراً یک درس کامل با موضوع استفاده از این پسوند سرگرم کننده

ish, and I'll leave a link to that lesson in the notes below.

ish انجام دادم و لینک آن درس را در یادداشت های زیر می گذارم.

And the final expression in this category is,

و عبارت نهایی در این دسته این است،

or so this means an approximate amount. For example,

یا این به معنای مقدار تقریبی است. مثلاً برای این شیرینی به

we need a pound or so of butter for this pastry.

یک پوند یا بیشتر کره نیاز داریم .

Now, some situations do require exact numbers,

اکنون، برخی موقعیت‌ها به اعداد دقیق نیاز دارند،

like when you're ordering items following a.

مانند زمانی که شما اقلامی را به دنبال یک سفارش می‌دهید.

Recipe or giving specific quantities.

دستور پخت یا دادن مقادیر مشخص.

So rather than just saying a number,

بنابراین، به جای گفتن یک عدد،

native speakers often use expressions like a dozen,

زبان مادری اغلب از عباراتی مانند یک دوجین،

which is exactly 12. For example,

که دقیقاً 12 است، استفاده می کنند. به عنوان مثال،

we bought a dozen eggs at the grocery store,

ما یک دوجین تخم مرغ را از فروشگاه مواد غذایی خریدیم،

and then we have half a dozen, which is exactly six, for example.

و سپس نیم دوجین داریم، که مثلاً دقیقاً شش است. عجب

Wow. This cake recipe includes half a dozen eggs. And lastly,

این دستور کیک شامل نیم دوجین تخم مرغ است. و در آخر،

in this category we have a pair of which is exactly two for things that

در این دسته ما یک جفت داریم که دقیقاً دو تای آن برای چیزهایی است که

go together like a pair of jeans or could you hand me a pair of gloves?

مانند یک شلوار جین با هم ترکیب می شوند یا می توانید یک جفت دستکش به من بدهید؟

Okay.

Our next section is focused on how to describe parts of

باشه

بخش بعدی ما بر نحوه توصیف بخش‌هایی از

a larger amount,

مقدار بیشتر متمرکز است،

like how much of a project is finished or how many team

مانند اینکه چقدر از یک پروژه به پایان رسیده است یا تعداد

members agree with an idea.

اعضای تیم با یک ایده موافق هستند.

These expressions will help you to describe these portions clearly. First,

این عبارات به شما کمک می کند تا این بخش ها را به وضوح توصیف کنید. اول، که

the majority of which means more than half. For example,

اکثریت آن به معنای بیش از نیمی است. به عنوان مثال،

a majority of our time in the meeting was spent on planning for the next year.

بیشتر وقت ما در جلسه صرف برنامه ریزی برای سال آینده شد.

Similar to that is most of which means almost all,

مشابه آن است که بیشتر آنها یعنی تقریباً همه،

most of the students were from Columbia.

بیشتر دانش آموزان اهل کلمبیا بودند.

Next in this section is the bulk of, and this means the largest part.

بعدی در این بخش قسمت عمده است و این به معنای بزرگترین بخش است.

Let's say that you're working as a team on a project and the project has been

فرض کنید که شما به عنوان یک تیم روی یک پروژه کار می‌کنید و پروژه

split into parts, but one part of that project is particularly large,

به بخش‌هایی تقسیم شده است، اما یک بخش از آن پروژه به‌ویژه بزرگ است،

so you could say that one of your colleagues took on the bulk

بنابراین می‌توانید بگویید که یکی از همکاران شما بخش عمده‌ای

of the project, the largest part of it, or another example.

از پروژه، بزرگ‌ترین بخش آن یا نمونه دیگری را بر عهده گرفته است.

The bulk of the work on this project is complete, so again,

بخش عمده ای از کار روی این پروژه کامل شده است، بنابراین دوباره،

the largest part. Next,

بزرگترین بخش. در مرحله بعد،

we have a portion of this is some part of the

بخشی از این بخشی از

whole, but usually much less than half. For example,

کل است، اما معمولاً بسیار کمتر از نصف است. به عنوان مثال،

a portion of the profits will be donated to the local animal shelter.

بخشی از سود به پناهگاه حیوانات محلی اهدا می شود.

And then from there we have a fraction of this is a very small part

و سپس از آنجا ما کسری از این بخش بسیار کوچکی

of a whole. For example,

از یک کل است. به عنوان مثال،

we can switch suppliers and manufacture our products at a

ما می توانیم تامین کنندگان را تغییر دهیم و محصولات خود را با

fraction of the cost or a much smaller portion of the cost.

کسری از هزینه یا بخش بسیار کمتری از هزینه تولید کنیم.

This next section is my absolute favorite.

این بخش بعدی مورد علاقه مطلق من است.

Today in casual conversations with friends and close colleagues,

امروزه در مکالمات معمولی با دوستان و همکاران نزدیک،

English speakers often use fun expressions to emphasize

انگلیسی زبانان اغلب از عبارات سرگرم کننده برای تأکید بر

quantities, and these are not meant to be taken literally. Instead,

مقادیر استفاده می کنند، و اینها به معنای واقعی کلمه در نظر گرفته نمی شوند. در عوض،

they add personality and emphasis to your message. First,

آنها شخصیت و تأکید را به پیام شما اضافه می کنند. اول

a million. This emphasizes a really large number,

یک میلیون این بر یک عدد واقعاً بزرگ تأکید می کند،

and we never really mean a million. For example,

و ما هرگز واقعاً یک میلیون را منظور نمی کنیم. به عنوان مثال،

there are a million reasons why we shouldn't be moving this year.

یک میلیون دلیل وجود دارد که چرا ما نباید امسال حرکت کنیم.

Next loads of or tons of.

بارهای بعدی یا تن.

This is a very informal way to say very many.

این یک روش بسیار غیررسمی برای گفتن خیلی زیاد است.

For example,

به عنوان مثال،

did you know there are loads of historic places to visit in Scotland?

آیا می دانستید مکان های تاریخی زیادی در اسکاتلند برای بازدید وجود دارد؟

Next, a gazillion, I love this word,

بعد، یک gazillion، من عاشق این کلمه هستم،

and it's actually not at all a real number.

و در واقع اصلا یک عدد واقعی نیست.

It just means an enormous amount of something. For example,

این فقط به معنای مقدار زیادی از چیزی است. به عنوان مثال، وقتی به کمپ رفتیم،

we saw a gazillion stars in the sky when we went camping.

یک ستاره گازیلیون در آسمان دیدیم.

Now the opposite of a gazillion is a smattering,

حالا نقطه مقابل گازیلیون

a very small amount. For example,

مقدار بسیار کمی است. به عنوان مثال، پس از اجرا،

there was a smattering of applause after the performance. Now,

تشویق های ناچیزی وجود داشت . حالا،

because this is a very small amount,

چون این مقدار بسیار ناچیز است،

I'm sure you can imagine that a smattering of applause is not a great

مطمئن هستم که می توانید تصور کنید که تشویق ناچیز یک تعریف عالی نیست

compliment. In our final category,

. در دسته آخر ما،

there are some things in English that always use special expressions

برخی چیزها در انگلیسی وجود دارند که همیشه از عبارات خاص

with specific word orders to describe their quantities,

با ترتیب کلمات خاص برای توصیف کمیت آنها استفاده می کنند

and knowing these combinations will help you sound natural when you're talking

و دانستن این ترکیبات به شما کمک می کند وقتی

about common items. The first on our list is a piece of,

در مورد موارد معمول صحبت می کنید طبیعی به نظر برسید. اولین مورد در لیست ما یک قطعه است

and this means one unit of something. For example,

و این به معنای یک واحد چیزی است. به عنوان مثال،

may I share a piece of advice with you or could you cut me

آیا می توانم یک نصیحت با شما در میان بگذارم یا می توانید

a small piece of chocolate cake?

یک تکه کیک شکلاتی برای من برش دهید؟

Similar to that is a slice of,

مشابه آن یک برش است،

and this means to cut one flat piece from something larger

و این به معنای بریدن یک تکه صاف از چیزی بزرگتر

like a pizza, something I do almost every Friday night.

مانند پیتزا است، کاری که تقریبا هر جمعه شب انجام می دهم.

So you might say to someone,

بنابراین ممکن است به کسی بگویید،

I'd like another slice of pizza next,

من یک تکه پیتزا دیگر می‌خواهم،

a dash of, and for those of you who cook, this is a great term to know.

کمی از آن، و برای کسانی از شما که آشپزی می‌کنند، دانستن این اصطلاح عالی است.

This means a small, tiny amount of something that is added quickly.

این به معنای مقدار کمی از چیزی است که به سرعت اضافه می شود.

For example,

به عنوان مثال،

the pudding needs a dash of vanilla extract or the

پودینگ به مقداری عصاره وانیل نیاز دارد یا

speech had the right dash of humor to balance the

سخنرانی دارای طنز مناسب برای متعادل کردن

seriousness. Another great cooking term is a pinch of,

جدیت است. یکی دیگر از اصطلاحات عالی پخت و پز، مقدار کمی از آن است،

and this means a very tiny amount that you can hold between two fingers,

و این به معنای مقدار بسیار کمی است که می توانید بین دو انگشت نگه دارید،

and we almost always use this with salt or spices,

و ما تقریبا همیشه از آن برای مثال با نمک یا ادویه استفاده می کنیم

for example. The soup is almost done, it just needs a pinch of salt.

. سوپ تقریباً آماده است، فقط به کمی نمک نیاز دارد.

Next, we have a set of,

در مرحله بعد، مجموعه ای از،

a set of is a group of related items. For example,

مجموعه ای از موارد مرتبط است. به عنوان مثال،

I have a set of tools in the garage that need to be organized with all of

من مجموعه ای از ابزارها را در گاراژ دارم که باید با همه

these expressions to help you talk about how much and how many,

این عبارات سازماندهی شوند تا به شما کمک کند در مورد تعداد و تعداد آنها صحبت کنید،

let's discuss how to practice them.

بیایید در مورد نحوه تمرین آنها بحث کنیم.

I recommend that you start with one group of these expressions that you've

توصیه می کنم با یک گروه از این عباراتی که

learned today. Try using some of them in your own example sentences.

امروز یاد گرفتید شروع کنید. سعی کنید از برخی از آنها در جملات مثال خود استفاده کنید.

That is the best way to not just learn these new expressions,

این بهترین راه برای نه تنها یادگیری این عبارات جدید،

but to remember them as well.

بلکه به خاطر سپردن آنها است.

I also want you to pay attention to the conversations you hear in English,

همچنین از شما می‌خواهم به مکالماتی که به زبان انگلیسی می‌شنوید توجه کنید،

whether it's conversations at work, on podcasts, on TV shows,

خواه مکالمات در محل کار، در پادکست‌ها، در برنامه‌های تلویزیونی

et cetera. Pay.

و غیره. پرداخت کنید.

Attention to how you hear people talk about how much and how many,

توجه به اینکه چگونه می شنوید مردم در مورد تعداد و تعداد صحبت می کنند،

and I guarantee you're going to hear many of the expressions that you learned in

و من تضمین می کنم که بسیاری از عباراتی را که

this lesson today as you notice them.

امروز در این درس یاد گرفتید، همانطور که متوجه آنها می شوید خواهید شنید.

If there are some that you notice again and again and again,

اگر مواردی وجود دارد که بارها و بارها متوجه آنها می شوید،

these are great expressions for you to add to your active English vocabulary.

این عبارات عالی برای شما هستند که می توانید به واژگان فعال انگلیسی خود اضافه کنید.

And again,

و دوباره، می‌توانید

you can do that by using some of these expressions in your own examples

با استفاده از برخی از این عبارات در مثال‌های خود

with what you've learned here today.

با آنچه امروز اینجا یاد گرفته‌اید، این کار را انجام دهید.

You will be able to express yourself more precisely anytime you need to

شما قادر خواهید بود هر زمان که نیاز به

talk about how much or how many of something. Now,

صحبت در مورد مقدار یا تعداد چیزی داشته باشید، خود را با دقت بیشتری بیان کنید. حالا،

speaking of expressing yourself precisely,

در مورد بیان دقیق خود،

if you loved this lesson and you also want to watch the lesson I have on how to

اگر این درس را دوست داشتید و همچنین می خواهید درسی را که من در مورد نحوه

use the suffix ish, along with the suffixes like and ask,

استفاده از پسوند ish دارم، همراه با پسوندهای like و ask را تماشا کنید،

these are perfect to use when something isn't exactly

اینها برای استفاده در زمانی که چیزی دقیقاً

one thing or another. It's not perfectly black or white,

یک چیز نیست، عالی هستند. کاملاً سیاه یا سفید نیست،

but it's around or kind of or approximately like

اما در اطراف یا به نوعی یا تقریباً شبیه

when you want to say, I'll be there around seven o'clock,

زمانی است که می خواهید بگویید، من حوالی ساعت هفت آنجا خواهم بود،

but not exactly you would say, I'll be there at seven ish.

اما دقیقاً نمی گویید، من ساعت هفت آنجا خواهم بود.

If you'd love to watch that lesson, I've got it ready for you to watch next.

اگر دوست دارید آن درس را تماشا کنید، آن را برای شما آماده کرده ام تا در ادامه آن را تماشا کنید. از اینکه

Thank you so much for joining me today, and if you found this lesson helpful,

امروز به من ملحق شدید بسیار متشکرم، و اگر این درس برای شما مفید بود،

I would love to know. You can tell me in one very simple way,

دوست دارم بدانم. شما می توانید به یک روش بسیار ساده به من بگویید،

give this lesson a thumbs up here on YouTube and make sure you subscribe so you

این درس را در اینجا در YouTube به اشتراک بگذارید و مطمئن شوید که مشترک می شوید تا

never miss one of my confident English lessons. Thank you again,

هرگز یکی از درس های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید. بازم ممنون

and I'll see you next time.

و دفعه بعد میبینمت