12 Easy English Expressions with “AT”

Hi. I'm Rebecca from engVid. Welcome back. Today,

سلام من ربکا از engVid هستم. خوش آمدید. امروز،

you're going to learn 10 common expressions

شما 10 عبارت رایج را یاد خواهید گرفت

that all have only two words, and they all

که همگی فقط دو کلمه دارند و همه آنها

start with the word "at". Now, you're saying

با کلمه "at" شروع می شوند. حالا

to yourself, "10 expressions, oh my gosh. Can

با خودت می گویی: "10 عبارت، خدای من، آیا واقعا می توانم

I really learn 10 expressions in one lesson?"

10 عبارت را در یک درس یاد بگیرم؟"

Yes, you can, because I'm going to make it so easy for you, okay? What are we going to

بله، شما می توانید، زیرا من این کار را برای شما آسان خواهم کرد، باشه؟ قرار است چه

do? I'm going to tell you exactly what they are, I'm going to show you how to pronounce

کار کنیم؟ من می خواهم دقیقاً به شما بگویم آنها چیست، می خواهم به شما نشان دهم که چگونه

them as expressions, and also in a sentence,

آنها را به عنوان عبارات تلفظ کنید، و همچنین در یک جمله،

alright? I'm going to tell you what they mean,

خوب است؟ من قصد دارم منظور آنها را به شما بگویم

and we're going to use them... You're going

و ما از آنها استفاده خواهیم کرد... شما

to learn how to use them not only while you're

یاد خواهید گرفت که چگونه از آنها نه تنها در حین

speaking, but also in writing, in the correct

صحبت کردن، بلکه در نوشتن نیز به

way. And I'm going to give you lots and lots

روش صحیح استفاده کنید. و من مثال های زیادی برای شما می زنم

of examples, okay? So that you really understand

، باشه؟ به طوری که شما واقعاً

what they mean, and you can start using some

معنی آنها را درک کنید و می توانید بلافاصله استفاده از برخی

of them right away. Okay? Are you ready? Let's get started.

از آنها را شروع کنید. باشه؟ آیا شما آماده اید؟ بیایید شروع کنیم.

So, here first, on our first board, we have

بنابراین، ابتدا در اینجا، در اولین تابلوی ما، ما

four of them. They are, you can repeat after

چهار مورد از آنها را داریم. آنها می توانند بعد از من تکرار کنند

me, "at first", "at last", "at best", and "at worst". Okay? Now, as we go through the

، "ابتدا"، "در آخر"، "در بهترین حالت" و "در بدترین حالت". باشه؟ اکنون، همانطور که

sentences, I'll show you exactly how we kind of

جملات را مرور می کنیم، دقیقاً به شما نشان خواهم داد که چگونه

tend to use them, okay? In an actual sentence.

تمایل داریم از آنها استفاده کنیم، خوب؟ در یک جمله واقعی.

So, let's look at the examples first and understand

بنابراین، ابتدا به مثال ها نگاه می کنیم و منظور آنها را درک می کنیم

what they mean. So, the expression "at first",

. بنابراین، عبارت "در ابتدا" به

what does it mean? It means in the beginning,

چه معناست؟ یعنی در ابتدا،

initially. Okay? Right at the start. Something

در ابتدا. باشه؟ درست در شروع. چیزی

that you felt, or something that you thought,

که شما احساس کردید، یا چیزی که فکر کردید،

or something that happened in the beginning.

یا چیزی که در ابتدا اتفاق افتاد.

Okay? So, for example, "At first, she enjoyed

باشه؟ بنابراین، برای مثال، "در ابتدا، او از

living in the city." Now, in this kind of

زندگی در شهر لذت می برد." حالا، در این نوع

sentence, and even from the way that I was

جمله، و حتی از روشی که من

saying it, you can tell that probably something's

آن را می‌گفتم، می‌توان فهمید که احتمالاً

different is going to happen afterward. It could be that something was positive first,

بعد از آن چیزی متفاوت خواهد بود. ممکن است ابتدا چیزی مثبت باشد

and it became negative afterwards. It could be that something was negative first, and

و بعد منفی شود. ممکن است ابتدا چیزی منفی بوده و بعداً

it became positive afterwards. Okay? There's

مثبت شود . باشه؟

usually some kind of contrast that we're going

معمولاً نوعی کنتراست وجود دارد که

to suggest when we use this expression "at

وقتی از این عبارت "در

first". It tells you that at first, da-da-da,

ابتدا" استفاده می کنیم، پیشنهاد می کنیم. به شما می گوید که در ابتدا، دا-دا-دا،

but then later, da-da-da. Okay? So, "At first,

اما بعداً، دا-دا-دا. باشه؟ بنابراین، "در ابتدا،

she enjoyed living in the city." Now, we expect

او از زندگی در شهر لذت می برد ." اکنون، ما انتظار داریم

to hear that, but later, she decided that

که آن را بشنویم، اما بعداً، او تصمیم گرفت که از

she enjoyed living in a small town much more.

زندگی در یک شهر کوچک بسیار بیشتر لذت می برد.

Okay? We expect to hear something like that.

باشه؟ انتظار داریم همچین چیزی بشنویم.

We don't have to hear it, but we expect to

ما مجبور نیستیم آن را بشنویم، اما انتظار داریم که

hear something like that at some point. Or another example, "At first, I thought the

در یک مقطع زمانی چنین چیزی را بشنویم. یا مثال دیگری، "در ابتدا فکر می کردم

exam was difficult, but once I got through

امتحان سخت است، اما وقتی آن را پشت سر گذاشتم

it, I realized it wasn't that bad after all."

، متوجه شدم که به هر حال آنقدرها هم بد نبود."

Okay? You see what I mean? So, here you have

باشه؟ متوجه شدید منظورم چیست ؟ بنابراین، در اینجا شما

an example of something where someone thought

یک مثال از چیزی دارید که در آن شخصی ابتدا فکر می کرد

that something was negative first, but actually

که چیزی منفی است، اما در واقع

it turned out to be much more positive. And

معلوم شد که بسیار مثبت تر است. و

in the first one, somebody thought something

در اولی، یک نفر اول فکر می کرد چیزی

was positive first, and then it turned out

مثبت است، و بعد معلوم شد

to be negative. So, it doesn't matter which

که منفی است. بنابراین، مهم نیست که از چه

way you use it. All we're saying when we use

راهی استفاده می کنید. تنها چیزی که وقتی از

"at first" is that in the beginning, you thought

"ابتدا" استفاده می کنیم، می گوییم این است که در ابتدا، شما به

a certain way, you felt a certain way, something

شیوه ای خاص فکر می کردید، به نوعی احساس می کردید ، چیزی

happened in a certain way. Okay? All right.

به روش خاصی اتفاق می افتاد . باشه؟ بسیار خوب.

So, that's "at first". Let's look at the next

بنابراین، این "در ابتدا" است. بیایید به

example, "at last". Now, first of all, this

مثال بعدی، "در نهایت" نگاه کنیم. حالا اولاً این

expression is interesting, and it's a little

عبارت جالب است و

bit different from the other ones because you

کمی با بقیه تفاوت دارد زیرا در

can actually use this expression by itself.

واقع می توانید از این عبارت به تنهایی استفاده کنید.

As in, "at last", it means finally. Okay? But usually, we say this expression... We

همانطور که در "بالاخره" به معنای سرانجام است. باشه؟ اما معمولاً این عبارت را می‌گوییم...

use this expression, "at last", when we've been waiting for something to happen for a

وقتی مدت‌ها منتظر اتفاقی بودیم و بالاخره اتفاق می‌افتد از این عبارت استفاده می‌کنیم، «بالاخره»

long time, and then finally it happens. So, imagine a situation where you're waiting to

. بنابراین، موقعیتی را تصور کنید که در آن منتظر

hear from somebody that you really love, and

شنیدن از کسی هستید که واقعاً دوستش دارید، و

you haven't heard from them for too long,

مدت زیادی است که از او چیزی نشنیده اید،

and you're a little bit worried and tense, and then they call, and they finally call,

و کمی نگران و متشنج هستید، و سپس آنها تماس می گیرند، و در نهایت آنها زنگ بزن،

and you're so relieved, and you're like, "Oh,

و خیلی راحت می‌شوی، و می‌گویی: «اوه،

thank heavens", and you say, "at last". So,

خدایا شکرت» و می‌گویی: «بالاخره». بنابراین،

sometimes we just say that, "Oh, at last",

گاهی اوقات ما فقط می گوییم که "اوه، بالاخره"

it means finally. Okay? So, that way, we can

یعنی بالاخره. باشه؟ بنابراین، به این ترتیب، ما می توانیم

use it by itself. Okay? Or you're waiting for

آن را به تنهایی استفاده کنیم. باشه؟ یا منتظر

a letter, or you're waiting for your passport

نامه هستید یا

to arrive before you go abroad. Okay? You finally get it, and you say, "Oh, at last."

قبل از رفتن به خارج منتظر رسیدن پاسپورت خود هستید. باشه؟ در نهایت آن را دریافت می کنید و می گویید: "اوه، بالاخره."

Okay? So, it's usually a sigh of relief, you're

باشه؟ بنابراین، این معمولاً یک نفس راحت است، شما

happy, okay, you're relieved, that kind of

خوشحال هستید، خوب، شما راحت هستید، از این جور

thing. But let's see how we could use it in a sentence. "At last, he found a job." So,

چیزها. اما بیایید ببینیم چگونه می توانیم از آن در یک جمله استفاده کنیم. "بالاخره، او کار پیدا کرد." بنابراین،

let's say this person was waiting, looking for a job for a long time, and at last, he

فرض کنید این شخص مدتها منتظر بود، به دنبال کار می گشت و سرانجام،

found a job. See how I'm saying it? "At last,

شغلی پیدا کرد. ببین چطوری دارم میگم؟ "بالاخره،

he found a job." Okay? Say it after me. "At

او کار پیدا کرد." باشه؟ بعد از من بگو "

last, he found a job." All right? So, that's

بالاخره، او کار پیدا کرد." باشه؟ بنابراین، این

kind of the intonation of that expression.

نوعی لحن آن بیان است.

Or, "At last, the ambulance arrived."

یا "بالاخره آمبولانس رسید."

Now, I mentioned to you that usually we use

حالا من به شما اشاره کردم که معمولا

this when we've been waiting for a long time.

زمانی که مدتها منتظرش بودیم از آن استفاده می کنیم.

Now, in a situation like this, maybe you weren't waiting for a really long time,

حالا، در چنین موقعیتی، شاید مدت زیادی منتظر نبودید،

but if somebody is critically ill or injured,

اما اگر کسی به شدت بیمار یا مجروح باشد،

you feel like it's a long time. So, all that

احساس می کنید که مدت زیادی است. بنابراین، تنها چیزی که

matters is not technically how long you were

اهمیت دارد از لحاظ فنی این نیست که چقدر

waiting, but just how you felt. So, maybe you

منتظر بودید، بلکه این است که چه احساسی داشتید. پس شاید

felt that it took a long time for the ambulance

احساس کردید که آمدن آمبولانس خیلی طول کشید

to come, so you say, "Oh, at last, the ambulance

، پس می گویید: "اوه، بالاخره آمبولانس

has arrived." Okay? It could be anything, it

رسید." باشه؟ ممکن است هر چیزی باشد،

doesn't have to be the ambulance. "At last,

لازم نیست آمبولانس باشد. "بالاخره

the bus arrived." You're waiting in the rain,

اتوبوس رسید." تو زیر بارون منتظری

and you're cold, and you're wet, and at last,

و سردی و خیس و بالاخره

the bus arrived. Okay? Or, "At last, the flight

اتوبوس رسید. باشه؟ یا "بالاخره، پرواز

departed." Or, "The flight left." Okay? After

حرکت کرد." یا " پرواز رفت." باشه؟ بعد از

many delays, that kind of thing. Okay? Something

تاخیرهای زیاد، چنین چیزی باشه؟

finally happens after a long wait. That's the

بالاخره بعد از مدت ها انتظار اتفاقی می افتد. این

meaning.

معنی است.

Okay, next, we have two more. They kind of go together. "At best" and "at worst". So,

خوب، بعد، ما دو تا دیگر داریم. آنها به نوعی با هم می روند. "در بهترین حالت" و "در بدترین حالت". پس

"at best" means if the most positive thing

«در بهترین حالت» یعنی اگر مثبت‌ترین

happens, or looking at it in the most optimistic

اتفاق بیفتد یا به خوش‌بینانه‌ترین

way, and this one is the opposite. If the most

حالت به آن نگاه کنیم و این یکی برعکس است. اگر

negative thing happens, okay, or looking at it

منفی ترین چیز اتفاق بیفتد، خوب، یا

in the most negative way, then something,

به منفی ترین حالت به آن نگاه کنیم، پس چیزی،

something. For example, "At best", or looking

چیزی. به عنوان مثال، "در بهترین حالت"، یا

at it in the most positive way, "At best, you'll

با مثبت ترین حالت به آن نگاه کنید ، "در بهترین حالت، شما

pass the exam." So, let's look at this situation.

امتحان را قبول خواهید کرد." بنابراین، بیایید به این وضعیت نگاه کنیم.

Somebody hasn't really studied enough, and they're really worried, and they're afraid

کسی واقعاً به اندازه کافی درس نخوانده است، و واقعاً نگران است، و می ترسد که

they're going to fail, they don't know whether

شکست بخورد، آنها نمی دانند که آیا

to go for the exam, not go. So, you think that

برای امتحان بروند یا نه . بنابراین، شما فکر می کنید که

they are pretty well prepared, so you want to

آنها کاملاً آماده هستند، بنابراین می خواهید

encourage them, and you say, "Look, why don't

آنها را تشویق کنید، و می گویید: "ببین، چرا

you just go? At best, you'll pass the exam, and

فقط نمی روی؟ در بهترین حالت، امتحان را پس می یابی، و

maybe everything will be okay." That means in

شاید همه چیز درست شود. " یعنی در

the most positive light. Or, you could say, "Or,

مثبت ترین نور. یا می‌توانید بگویید: "یا

at worst, you'll have to retake the exam." Okay?

در بدترین حالت، باید دوباره امتحان بدهی." باشه؟

"At best, you'll pass. At worst, you'll have to

"در بهترین حالت، می گذری. در بدترین حالت، باید

retake it." All right? Got that? Or, let's say...

دوباره آن را بگیری." باشه؟ متوجه شدی؟ یا فرض کنید...

Look at another example. "At best, our team will

به مثال دیگری نگاه کنید. در بهترین حالت تیم ما

win the gold medal." Okay? Our team is going to

مدال طلا را کسب خواهد کرد.» باشه؟ تیم ما

win the gold at best. Or, at worst, we'll get the

در بهترین حالت قرار است طلا را کسب کند. یا در بدترین حالت، به

silver medal. Not so bad. Okay? All right? So,

مدال نقره خواهیم رسید. خیلی بد نیست. باشه؟ باشه؟

that's the... Those are the two expressions,

اینها دو عبارت

"at best" and "at worst". Got it? All right.

"در بهترین حالت" و "در بدترین حالت" هستند. متوجه شدید؟ بسیار خوب.

So, now, let's look at a few more. So, the next

بنابراین، اکنون، اجازه دهید به چند مورد دیگر نگاه کنیم . بنابراین،

two are "at least" and "at most". "At least" means

دو مورد بعدی «حداقل» و «حداکثر» هستند. «حداقل» به معنای

the lowest amount or the lowest quantity of

کمترین مقدار یا کمترین مقدار

something. Okay? And "at most" means the greatest

چیزی است. باشه؟ و « حداکثر» به معنای بیشترین

quantity or the greatest amount of something.

مقدار یا بیشترین مقدار چیزی است.

For example, "I need at least 20 minutes."

به عنوان مثال، "من حداقل به 20 دقیقه نیاز دارم."

Let's say somebody invited you out. "Oh, there's

فرض کنید کسی شما را دعوت کرده است. "اوه،

a party tonight. Come on, let's go." And you say,

امشب مهمونی هست، بیا، بریم." و شما می گویید،

"Okay, sure, but I need at least 20 minutes to

"خوب، مطمئنا، اما من حداقل به 20 دقیقه زمان نیاز دارم تا

get ready." Okay? "At least" means that much time

آماده شوم." باشه؟ " حداقل" به معنای حداقل زمان زیادی است

at a minimum. This is like a minimum; this is

. این مانند حداقل است. این

like the maximum. Okay? You can also think of

مانند حداکثر است. باشه؟ شما همچنین می توانید به آن فکر کنید

it that way. "At least" means the minimum; "at most" means the maximum. Okay? So,

. «حداقل» به معنای حداقل است. "حداکثر" به معنای حداکثر است. باشه؟ بنابراین،

"I need at least 20 minutes." Number... The next one, sorry, "at most". "At most,

"من حداقل به 20 دقیقه نیاز دارم." شماره... بعدی ببخشید "حداکثر". حداکثر به

we need two employees to work overtime tonight."

دو کارمند برای اضافه کاری امشب نیاز داریم.

Okay? So, that's an example that the maximum

باشه؟ بنابراین، این مثالی است که حداکثر

number that we need is this, or the maximum quantity. Okay? "At most, it will take two

تعداد مورد نیاز ما این یا حداکثر مقدار است. باشه؟ حداکثر دو هفته طول می کشد

weeks to finish this project." All right? Something like that. You can use it in so

تا این پروژه تمام شود. باشه؟ یه همچین چیزی شما می توانید آن را در

many different contexts. Okay? And all of

بسیاری از زمینه های مختلف استفاده کنید. باشه؟ و همه

these expressions, you can actually use them

این عبارات، شما در واقع می توانید آنها را

in your everyday life, you can use them in...

در زندگی روزمره خود استفاده کنید، می توانید آنها را در...

In... At school, you can use them at work,

در مدرسه، می توانید در محل کار استفاده کنید،

you can use them in any context, and that's

می توانید آنها را در هر زمینه ای استفاده کنید، و به همین

why it's so useful to know them because we are

دلیل است که دانستن آنها بسیار مفید است زیرا ما می

able to use them in so many different ways. Okay? All right.

توانیم از آنها به روش های مختلف استفاده کنیم. باشه؟ بسیار خوب.

Let's look at another pair. "At dawn" and

بیایید به یک جفت دیگر نگاه کنیم . "در سپیده دم" و

"at dusk". Now, perhaps you know these words,

"در غروب". حالا شاید شما این کلمات را می دانید،

perhaps you don't. I'll explain them to you. So,

شاید هم نمی دانید. من آنها را برای شما توضیح خواهم داد. پس

"dawn" is the time of day when the sun rises,

«فجر» وقت طلوع خورشید

and "dusk" is the time of day when the sun sets.

و «غروب» وقت غروب خورشید است.

Okay? So, at dawn, when light is just starting

باشه؟ بنابراین، هنگام سحر، زمانی که نور تازه

to come into the sky, be careful... Sorry. So,

به آسمان می آید، مراقب باشید... متاسفم. بنابراین،

here we could say, "She wakes up at dawn." Okay?

در اینجا می توانیم بگوییم: "او در سحر از خواب بیدار می شود." باشه؟

I don't wake up at dawn, but she wakes up at

من سحر از خواب بیدار نمی شوم، اما او در سحر بیدار می شود

dawn because she likes to meditate early in the

زیرا دوست دارد صبح زود مراقبه کند

morning. Okay? She's a very spiritual person.

. باشه؟ او یک فرد بسیار معنوی است.

She wakes up at dawn. Okay? So, again, "at dawn"

او در سحر از خواب بیدار می شود. باشه؟ پس باز هم «فجر»

means when the sun is rising. The opposite,

به معنای طلوع خورشید است. برعکس،

"at dusk", be careful when driving at dusk. So,

"در غروب"، در هنگام رانندگی در هنگام غروب مراقب باشید. بنابراین،

"dusk" is like twilight time when the sun is kind

«غروب» مانند زمان گرگ و میش است که خورشید

of setting. It's also considered a time when you

به نوعی در حال غروب است. همچنین زمانی در نظر گرفته می‌شود که اگر در حال رانندگی هستید

have to be very careful if you're driving because

باید بسیار مراقب باشید، زیرا

the light is changing, sometimes artificial

نور در حال تغییر است، گاهی اوقات

lights haven't started to come on yet, and yet the

چراغ‌های مصنوعی هنوز شروع به روشن شدن نکرده‌اند، و با این حال

natural light is getting less, and so you have to

نور طبیعی کمتر می‌شود، و بنابراین باید مراقب

be very careful when you're driving at dusk.

باشید. هنگام رانندگی در هنگام غروب بسیار مراقب باشید.

Okay? Say it after me. "At dawn", "at dusk",

باشه؟ بعد از من بگو «در سحر»، «در غروب»،

"at least", "at most". Good. All right. Next.

«حداقل»، «حداکثر». خوب بسیار خوب. بعدی

Now, these are just for others. They're not...

حالا اینها فقط برای دیگران است. نیستن...

They don't go in pairs or anything. Okay? So,

نه جفت میرن و نه هیچی. باشه؟ بنابراین،

here's one. It's pretty easy to understand.

در اینجا یکی است. درک آن بسیار آسان است.

"At birth", birth is when you're born. Okay? So,

"در بدو تولد"، تولد زمانی است که شما متولد می شوید. باشه؟ بنابراین،

here's an example. "He had grey eyes at birth."

در اینجا یک مثال است. او در بدو تولد چشمان خاکستری داشت.

That means when he was born, he had grey eyes.

یعنی وقتی به دنیا آمد چشمانش خاکستری بود.

Okay? Or you could say, "She weighed 7 pounds

باشه؟ یا می توانید بگویید: "او در بدو تولد 7 پوند وزن داشت

at birth." Okay? So, whenever somebody is born, we

." باشه؟ بنابراین، هر زمان که کسی به دنیا می آید،

can use this expression, "at birth", at the moment

می توانیم این عبارت را به کار ببریم، «در بدو تولد»، در لحظه ای که

that person was born, the baby was born. Okay? Next, "at fault". This means

آن شخص به دنیا آمد، نوزاد متولد شد. باشه؟ بعد، "به تقصیر". یعنی

whose mistake was it? Whose fault was it?

اشتباه کی بوده ؟ تقصیر کی بود؟

Okay? Who made the error? Who made the mistake?

باشه؟ چه کسی خطا کرد؟ چه کسی اشتباه کرد؟

So, for example, who was at fault? Let's suppose

خب مثلا مقصر کی بود؟ بیایید فرض کنیم

it's a situation where there's an accident. Okay?

این یک موقعیت است که در آن یک تصادف وجود دارد. باشه؟

There's a car accident, and then the police come

یک تصادف اتومبیل رخ می دهد، و سپس پلیس

in, and they try to figure out what happened,

وارد می شود، و آنها سعی می کنند بفهمند چه اتفاقی افتاده است،

because what are the police actually trying to

زیرا پلیس واقعاً در تلاش است تا

find out? They're trying to find out who was at

بفهمد؟ آنها در تلاشند تا بفهمند چه کسی مقصر بوده است

fault, who made the mistake. Okay? Sometimes

، چه کسی اشتباه کرده است . باشه؟ گاهی اوقات

nobody is at fault, maybe there was something

هیچ کس مقصر نیست، شاید چیز

else, maybe the lights weren't working, maybe

دیگری وجود داشته است، شاید چراغ ها کار نمی کنند، شاید

something happened, but usually somebody might

اتفاقی افتاده است، اما معمولاً ممکن است کسی

be at fault, and the police are going to try to

مقصر باشد، و پلیس سعی می کند

establish who was at fault. Okay? So, this is

مشخص کند که چه کسی مقصر بوده است . باشه؟ بنابراین، این

sort of, like, a little bit of a formal

یک نوع

expression to say whose mistake was it. Okay?

بیان رسمی است برای اینکه بگوییم اشتباه چه کسی بوده است. باشه؟

Next, "at present". This is also a slightly more

بعد، "در حال حاضر". این نیز یک

formal way of saying "now". "At present" means

روش کمی رسمی تر برای گفتن "اکنون" است. «در حال حاضر» به معنای

now. For example, in a business situation, let's

اکنون است. به عنوان مثال، در یک موقعیت تجاری،

say somebody's applying... Looking for a job,

فرض کنید کسی درخواست می دهد... دنبال کار می گردد،

so he calls and says, you know, "Do you have

پس زنگ می زند و می گوید، شما می دانید، "آیا

any... Any jobs available?" And the answer is,

هیچ شغلی دارید؟" و پاسخ این است:

"I'm sorry, we have no vacancies at present."

"متاسفم، ما در حال حاضر جای خالی نداریم."

Okay? Could be for a job, it could be for an

باشه؟ می تواند برای یک شغل باشد، می تواند برای

apartment that you're looking for in a particular

آپارتمانی باشد که در یک ساختمان خاص به دنبال آن هستید

building. "No vacancy" means no empty position,

. "بدون جای خالی" به معنای بدون موقعیت خالی،

no empty spot. Or in an apartment, it could be

بدون جای خالی است. یا در یک آپارتمان، نمی تواند

no empty apartment. Okay? "We have no vacancies

آپارتمان خالی باشد. باشه؟ "در حال حاضر هیچ جای خالی نداریم

at present." "At present", just like the present

." «فعلاً» درست مثل

tense, which you know and you must have studied,

زمان حال که می‌دانی و حتماً مطالعه کرده‌ای،

"at present" just means right now. Okay? So it's a formal expression.

«فعلا» هم همین الان است. باشه؟ بنابراین این یک بیان رسمی است.

All right, and the last one here is "at

بسیار خوب، و آخرین مورد در اینجا "به طور

random". "At random" means there's no pattern,

تصادفی" است. "به طور تصادفی" به این معنی است که هیچ الگوی وجود ندارد،

there's no pattern that's followed, there's no

هیچ الگوی دنبال شده نیست، هیچ

system that's followed, just by chance. Okay?

سیستمی وجود ندارد که به طور تصادفی دنبال شود. باشه؟

So, for example, "I chose the lottery ticket

بنابراین، به عنوان مثال، "من شماره های بلیط قرعه کشی را

numbers at random." Okay? I didn't follow any

به طور تصادفی انتخاب کردم." باشه؟ من از

particular system. Some people choose the

سیستم خاصی پیروی نکردم. برخی از افراد

birthdays, or anniversaries, or special days,

تولدها، سالگردها یا روزهای خاص را انتخاب می‌کنند،

or they have some lucky numbers when they're

یا هنگام

choosing their lottery ticket numbers, but this

انتخاب شماره بلیط قرعه‌کشی، شماره‌های شانسی دارند، اما این

person says, "I chose the lottery ticket numbers

شخص می‌گوید: «من شماره‌های بلیت قرعه‌کشی را

at random", with no particular system or pattern.

تصادفی انتخاب کردم»، بدون سیستم یا سیستم خاصی. الگوی

Okay? "At random". Okay? So, here you had another eight, here you had the first four,

باشه؟ "به صورت تصادفی". باشه؟ بنابراین، در اینجا شما هشت مورد دیگر داشتید، در اینجا چهار مورد اول را داشتید،

one, "at first", "at last", remember? "At best",

یک، "ابتدا"، "بالاخره"، یادتان هست؟ "در بهترین حالت"،

"at worst". Okay? So, these are always a little

"در بدترین حالت". باشه؟ بنابراین، اینها همیشه

bit more challenging because we don't have that

کمی چالش برانگیزتر هستند زیرا همانطور که گفتم ما

preposition "at" in every language, as I said.

حرف اضافه "at" را در هر زبانی نداریم.

And that's what makes it a little bit more

و این چیزی است که آن را کمی

challenges... Challenging, but I think if you

چالش‌های بیشتری می‌سازد... چالش برانگیز است، اما فکر می‌کنم اگر

learn the expression, and you see the examples,

بیان را یاد بگیرید و مثال‌ها را ببینید

and you write your own examples, you'll find it

و مثال‌های خود را بنویسید ، در

actually very easy. And don't worry about the

واقع بسیار آسان خواهید بود. و نگران

preposition "at", just learn the whole expression,

حرف اضافه "at" نباشید، فقط کل عبارت را یاد بگیرید،

and then it makes sense. Okay? And you need...

و سپس منطقی می شود. باشه؟ و شما نیاز دارید ...

But you need to practice it at least a few times

اما برای یادگیری آنها باید حداقل چند بار آن را تمرین کنید

in order to learn them. Okay? So, what you

. باشه؟ بنابراین، کاری که

can do is go to our website at www.engvid.com,

می توانید انجام دهید این است که به وب سایت ما به آدرس www.engvid.com بروید،

there you can do a quiz on these. Okay? And you can also, in the comments section,

در آنجا می توانید یک مسابقه در مورد اینها انجام دهید. باشه؟ و همچنین می توانید در قسمت نظرات از

use... Use one of these expressions to write some

... از یکی از این عبارات برای نوشتن

sentence about yourself, about your own life.

جمله ای در مورد خود، در مورد زندگی خود استفاده کنید.

Okay? That will help you to start using it right

باشه؟ این به شما کمک می کند تا فوراً از آن استفاده کنید

away. It's not enough... It's good to learn and

. این کافی نیست... یادگیری و معنای چیزی خوب است

the meaning of something so you understand what

تا بفهمید دیگران چه

other people are saying, but it's even better

می گویند، اما حتی بهتر است

if you can bring these expressions into your

اگر بتوانید این عبارات را وارد

active vocabulary. Right? And start actually

واژگان فعال خود کنید. درسته؟ و خودتان شروع کنید به

using them yourself in your own writing, and

استفاده از آنها در نوشتن خود، و

in your speaking, and so on. Okay? So do that,

در صحبت کردن و غیره. باشه؟ پس این کار را انجام دهید

and also don't forget to subscribe so you can get

و همچنین اشتراک را فراموش نکنید تا بتوانید

lots of other lessons to help you learn English

بسیاری از درس های دیگر را برای کمک به یادگیری

more quickly and more easily. All right? Thanks very much for watching. Bye for now.

سریعتر و آسانتر زبان انگلیسی دریافت کنید. باشه؟ خیلی ممنون که تماشا کردید. فعلا خداحافظ

All the best with your English. Bye.

بهترین ها با انگلیسی شما. خداحافظ