YES, You Can Use the Preposition 'ON' Correctly! | English Fluency Tips

Hi there, this is Harry, welcome back to  advanced English lessons with Harry, where  

سلام، این هری است، به درس های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید، جایی که

I try to help you to get a better understanding  of the English language. You might be preparing  

سعی می کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید . ممکن است در حال آماده شدن

for some proficiency exam. Or indeed, you might  be looking forward to a job interview with an  

برای امتحان مهارت هستید. یا در واقع، ممکن است منتظر یک مصاحبه شغلی با یک

international company and you need to brush  up on your English. We're here to help you.  

شرکت بین‌المللی باشید و باید زبان انگلیسی خود را تقویت کنید. ما اینجا هستیم تا به شما کمک کنیم.

And we'll help you with your grammar, those  interview questions, whatever it is you need,  

و ما به شما در مورد دستور زبان، سؤالات مصاحبه، هر آنچه که نیاز دارید کمک خواهیم کرد،

you've come to the right place. And in this  advanced English lesson, today, we're looking  

شما به جای درستی آمده اید. و در این درس پیشرفته انگلیسی، امروز،

at prepositional phrases, prepositional phrases  with on. So it's an advanced leve, prepositional  

به عبارات اضافه، عبارات اضافه با فعال نگاه می‌کنیم. بنابراین این یک سطح پیشرفته است که از

phrases using on. I've got 14 of them in the list.  So I'm going to go through them one by one, I'll  

عبارات اضافه‌ای استفاده می‌کند. من 14 تا از آنها را در لیست دارم. بنابراین من آنها را یکی یکی مرور می‌کنم،

explain them and give you some working examples.  And hopefully, you'll be able to understand those.  

آنها را توضیح می‌دهم و چند نمونه کار به شما می‌دهم. و امیدوارم بتوانید آنها را درک کنید.

And as I always say the best way to understand  them is to practice them. And if you can practice  

و همانطور که همیشه می گویم بهترین راه برای درک آنها تمرین کردن آنهاست. و اگر بتوانید

those and learn not all of them, learn some of  them, then you'll be in a much better place.  

آن‌ها را تمرین کنید و همه آنها را یاد نگیرید، برخی از آنها را یاد بگیرید ، در این صورت در مکان بسیار بهتری خواهید بود.

And if you need any more help any examples  and all you have to do is right to contact  

و اگر به کمک بیشتری نیاز دارید، هر نمونه و تنها کاری که باید انجام دهید این است که با

me at www.englishlessonviaskype.com. And I'll  certainly help you with any thing further I can.

من در www.englishlessonviaskype.com تماس بگیرید. و من مطمئناً در هر کاری بیشتر به شما کمک خواهم کرد.

Okay, let's get back to the lesson  today. As I said, it's an advanced  

خوب، بیایید امروز به درس برگردیم . همانطور که گفتم، این یک

English lesson using prepositional  phrases with on. So let's get started.

درس انگلیسی پیشرفته با استفاده از عبارات اضافه با on است. پس بیایید شروع کنیم.

On occasion. Yeah, they're on occasion is the same  meaning as occasionally or from time to time. So  

به مناسبت. بله، آنها در مناسبت به همان معناست که گهگاهی یا گهگاهی. بنابراین   گاهی

on occasion, we get a really nice summer here  in Ireland, but usually it's a little bit colder  

اوقات، تابستان بسیار خوبی را اینجا در ایرلند می‌گذرانیم، اما معمولاً هوا کمی سردتر

than the continent and a little bit wetter.  So on occasion means from time to time do you  

از قاره و کمی مرطوب است. بنابراین گاه به گاه به این معنی است که

meet up with your friends are on occasion,  but I don't usually have a lot of time with  

گهگاه با دوستان خود ملاقات می کنید، اما من معمولاً وقت زیادی با

family with work and travelling. So it's not so  easy on occasion, from time to time, or indeed,  

خانواده برای کار و مسافرت ندارم. بنابراین گاهی اوقات، یا در واقع،

occasionally I meet up with my friends, from time  to time I meet up with my friends, from time to  

گاهی اوقات با دوستانم ملاقات می‌کنم، گاهی اوقات با دوستانم ملاقات می‌کنم، گاهی

time I go walking in the hills on occasion.  Okay, so that's the first one on occasion.

اوقات به قدم زدن در تپه‌ها می‌روم، کار آسانی نیست. خوب، پس این اولین مورد در مناسبت است.

Number two, on the increase. Well,  when something is on the increase,  

شماره دو، در حال افزایش است. خوب، وقتی چیزی در حال افزایش است،

it usually means it's going up. So it  could be inflation is on the increase.  

معمولاً به این معنی است که در حال افزایش است. بنابراین ممکن است تورم در حال افزایش باشد.

The level of crime in certain cities is on  the increase strikes by workers looking for  

سطح جرم و جنایت در برخی شهرها رو به افزایش است، اعتصابات کارگرانی که به دنبال

more money is on the increase. So anything  that is moving up, or moving up steadily,  

پول بیشتر هستند، رو به افزایش است. بنابراین هر چیزی که در حال افزایش است، یا به طور پیوسته در حال افزایش است،

or is increasing day to day, week, by week,  whenever it is, we can say on the increase.

یا روز به روز، هفته، هفته، هر زمان که باشد، افزایش می‌یابد، می‌توان گفت در حال افزایش است.

Number three on board. Okay, now we can say it's  good to have people on board means to be on the  

شماره سه در کشتی. بسیار خوب، اکنون می‌توانیم بگوییم خوب است که افراد در سفر باشند یعنی در

same page, to be on the same wavelength, to be  in agreement with whatever you've made. So or if  

یک صفحه باشند، در یک طول موج باشند، با هر آنچه ساخته‌اید موافق باشند. بنابراین یا اگر

somebody joins a company for the first time. And  when he comes in on the Monday when he's starting  

شخصی برای اولین بار به یک شرکت ملحق شود. و وقتی او دوشنبه‌ای وارد می‌شود که

work or she's starting work, they may be met by  a senior member of the management and the words  

کارش را شروع می‌کند یا او کارش را شروع می‌کند، ممکن است یکی از اعضای ارشد مدیریت با آنها ملاقات کند و کلماتی که

they're more likely to say is good to have you  on board. I'm glad to have you onboard. Okay,  

احتمالاً می‌گویند برای حضور شما خوب است . خوشحالم که شما را در کشتی دارم. بسیار خوب،

so it's a way of greeting people. It's a way of  welcoming them to a new company to start the new  

پس این راهی برای احوالپرسی با مردم است. این راهی است برای استقبال از آنها در یک شرکت جدید تا

chapter the next chapter in their career, Welcome  on board. Now, you can use it literally when you  

فصل جدید   فصل بعدی در حرفه خود را آغاز کنند، در هیئت مدیره خوش آمدید. اکنون، می‌توانید به معنای واقعی کلمه وقتی از

climb up those steps or walk along that arm of  the in the airport to get to the plane and the the  

آن پله‌ها بالا می‌روید یا در امتداد آن بازوی فرودگاه قدم می‌زنید تا به هواپیما برسید و

steward or stewardess or the member the cabin crew  will say, Good to have you on board sir or madam.  

مهماندار یا مهماندار یا عضوی از خدمه کابین می‌گویند: «خوشحالم که در هواپیما هستید آقا. یا خانم

Welcome on board. So that's a little greeting. But  on board, it's good to have you on board in the  

به عرشه خوش آمدید. پس این یک سلام کوچک است. اما در هیئت مدیره، حضور شما در   شرکت خوب است،

company, good to have everybody on board, whether  you agree with the next plan, the marketing plan,  

حضور همه در هیئت مدیره خوب است، خواه با برنامه بعدی موافق باشید، طرح بازاریابی،  با

the budgets, whatever that might be to  be on board together. Part of the team.

بودجه، هر چه که ممکن است در کنار هم باشیم. بخشی از تیم

On behalf of. This is a well-known expression.  It's quite formal, and we would use it in a few  

از طرف. این یک عبارت معروف است. کاملاً رسمی است و ما از آن به چند

different ways. Let me give you something  specific. If you're inviting somebody to  

روش مختلف استفاده می کنیم. اجازه دهید یک چیز خاص به شما بدهم . اگر کسی را دعوت می‌کنید

let's say the wedding of your son or daughter,  on behalf of my wife and I are I would like to  

مثلاً عروسی پسر یا دخترتان، از طرف من و همسرم می‌خواهم

invite you to the wedding of our daughter or  son that is due to take place on certain dates  

شما را به عروسی دختر یا پسرمان دعوت کنم که قرار است در تاریخ‌های خاصی

in April or whenever that might be okay. So on  behalf of or if you want to thank somebody so you  

در آوریل برگزار شود. یا هر زمان که ممکن است مشکلی نداشته باشد. بنابراین از طرف یا اگر می‌خواهید از کسی تشکر کنید،

might get a letter from the management of your  company. On behalf of the board of directors,  

ممکن است نامه‌ای از مدیریت شرکتتان دریافت کنید . از طرف هیئت مدیره،   از

on behalf of the management, we would like  to thank all staff for their contribution  

طرف مدیریت، مایلیم از همه کارکنان به خاطر مشارکت

and their efforts during the year. Without them it  wouldn't have been possible. So a way of thanking  

و تلاش‌هایشان در طول سال تشکر کنیم. بدون آنها امکان پذیر نبود. بنابراین راهی برای تشکر از

people for what work they've done in a year and it  might be accompanied by details of a bonus payment  

افراد برای کارهایی که در یک سال انجام داده‌اند و ممکن است با جزئیات پرداخت پاداش

or salary increases. So on behalf of. So it's  quite formal, but it's a nice way to be thanked,  

یا افزایش حقوق همراه باشد. بنابراین از طرف. بنابراین کاملاً رسمی است، اما روش خوبی برای تشکر کردن است،

it's a nice way to invite people, it's a nice  way to welcome people. So the father of the  

روش خوبی برای دعوت از مردم است، این روش خوبی برای استقبال از مردم است. بنابراین

bride might stand up at the head of the table  when they are having the ceremony or the dinner  

ممکن است پدر    عروس هنگام برگزاری مراسم یا شام

after the main wedding ceremony. And he would say,  on behalf of my family, I would like to welcome  

بعد از مراسم اصلی عروسی سر میز بایستد. و او می‌گفت، از طرف خانواده‌ام، می‌خواهم به

you all here to enjoy the wedding of my daughter  to her husband, blah, blah, blah. Okay, so then  

همه شما در اینجا خوشامد بگویم تا از عروسی دخترم با شوهرش لذت ببرید، بلا، بلا، بلا. خوب، پس

crack a few jokes, tell a few funny stories. And  hopefully everybody will laugh. So on behalf of.

چند جوک بسازید، چند داستان خنده دار بگویید. و امیدواریم که همه بخندند. بنابراین از طرف.

On your mind, well, when you have something  on your mind, it's usually a good idea to try  

در ذهن خود، خوب، وقتی چیزی در ذهن دارید، معمولاً ایده خوبی است که آن را امتحان کنید

and share it with people, it's usually a good  idea to get it off your mind so that it doesn't  

و آن را با مردم به اشتراک بگذارید، معمولاً ایده خوبی است که آن را از ذهن خود دور کنید تا برای

trouble you. I've had something on my mind all  day. And I've been meaning to say it to you,  

شما مشکلی ایجاد نکند. تمام روز چیزی در ذهنم بود . و من قصد داشتم آن را به شما بگویم،

or I've had something on my mind all week, and I  would really late to discuss it with you. So if  

یا در تمام هفته چیزی در ذهنم بود، و واقعاً دیر می‌خواهم درباره آن با شما صحبت کنم. بنابراین، اگر

you've got a problem with one of your colleagues,  or one of your classmates or a friend, and there's  

با یکی از همکارانتان، یا یکی از همکلاسی‌هایتان یا یکی از دوستانتان مشکلی دارید، و

something irritating you something bugging you,  and it's on your mind, and you really can't sleep.  

چیزی شما را آزار می‌دهد، چیزی شما را آزار می‌دهد ، و این در ذهن شماست و واقعاً نمی‌توانید بخوابید.

So you'd really like to discuss. You'd like to get  it off your mind, put it out there so that you can  

بنابراین شما واقعاً دوست دارید بحث کنید. می‌خواهید آن را از ذهن خود حذف کنید، آن را بیرون بگذارید تا بتوانید

explain to your friend what the problem happens to  be. You just want to discuss what is on your mind,  

به دوستتان توضیح دهید که مشکل از کجاست . شما فقط می خواهید در مورد آنچه در ذهنتان است بحث کنید،

okay? Or if you sit down with the boss, you've  told him that you'd like to meet him for 10 or  

خب؟ یا اگر با رئیس بنشینید، به او گفته اید که می خواهید 10 یا

15 minutes? And he might say to you, Well, yeah,  what's on your mind? So he asks the question,  

15 دقیقه با او ملاقات کنید؟ و او ممکن است به شما بگوید، خوب، بله، در ذهن شما چیست؟ بنابراین او این سؤال را می پرسد،

quite an open question. What's on your mind?  What can I help you with? What's your problem?  

یک سؤال کاملاً باز. چه چیزی در ذهن شماست؟ در چه زمینه ای می توانم به شما کمک کنم؟ مشکلت چیه؟

So then you have the opportunity to present your  particular position to your boss so that you can  

بنابراین شما این فرصت را دارید که موقعیت خاص خود را به رئیس خود ارائه دهید تا بتوانید در مورد

discuss it, hopefully, openly. So on your mind,  something that you want to discuss something  

آن، امیدوارم، آشکارا صحبت کنید. بنابراین در ذهن خود، چیزی که می خواهید درباره چیزی بحث کنید   به

literally I want, you want to get off your  mind, and you want to share it with him.

معنای واقعی کلمه من می خواهم، می خواهید از ذهن خود دور شوید و می خواهید آن را با او به اشتراک بگذارید.

On strike. Well, on strike is quite a popular  expression, particularly in modern times when  

در اعتصاب. خب، اعتصاب یک عبارت کاملاً محبوب است ، به ویژه در دوران مدرن که

inflation is rising. And salaries are not rising  at the same level to meet the cost of living in  

تورم در حال افزایش است. و دستمزدها در همان سطح افزایش نمی‌یابد تا هزینه‌های زندگی در

the custom inflation. So workers often go  on strike, the might be the train drivers,  

تورم سفارشی برآورده شود. بنابراین کارگران اغلب اعتصاب می‌کنند، ممکن است رانندگان قطار،

the bus drivers, the nurses, the doctors, whoever  it is that really feel that they play a very,  

راننده‌های اتوبوس، پرستاران، پزشکان، هر کسی که واقعاً احساس می‌کند که

very important part in the development of  the economy feel that they're not getting  

نقش بسیار، بسیار مهمی در توسعه اقتصاد دارد، احساس می‌کند که به

paid enough for the job they do. So they  approach the union representatives who  

اندازه کافی برای کاری که انجام می دهند دستمزد نمی گیرند. بنابراین آنها به نمایندگان اتحادیه مراجعه می‌کنند که

tried to discuss it with management,  tried to get some reasonable pay deal  

سعی کردند در مورد آن با مدیریت بحث کنند، سعی کردند یک معامله حقوق معقول به دست آورند

that will go some way to covering the costs of  inflation. And if they don't get what they want,  

که تا حدودی هزینه‌های تورم را پوشش دهد. و اگر به آنچه می‌خواهند نرسند،

then they have a vote among the members,  the nurses, the doctors, the bus drivers,  

آن‌گاه در میان اعضا، پرستاران، پزشکان، رانندگان اتوبوس،

the train drivers, and then they vote to  go on strike. And on strike means to stop  

راننده‌های قطار رأی می‌دهند و سپس به اعتصاب رأی می‌دهند. و اعتصاب به این معنی است که

working for a period of time until management  make an offer or a better offer that they can  

برای مدتی کار را متوقف کنید تا زمانی که مدیریت پیشنهاد یا پیشنهاد بهتری ارائه کند که بتواند در

consider. So to be on strike means to stop  working for days, weeks, whatever it might be.

نظر بگیرد. بنابراین اعتصاب به معنای توقف کار برای روزها، هفته‌ها، هر چه که باشد، است.

Next expression, and this one  is number seven, on end. Now,  

عبارت بعدی، و این یکی در آخر شماره هفت است. اکنون،

we use this in quite an unusual way. So I'll give  it to you. And then I'll explain what it means.  

ما از این به روشی کاملاً غیرمعمول استفاده می‌کنیم. پس من آن را به شما می دهم. و سپس توضیح خواهم داد که چه معنایی دارد.

It has it well, it really what  it really means, first of all,  

آن را به خوبی دارد، واقعاً معنای واقعی آن، اول از همه، این است

is that something happens continuously over a long  period of time. It has been raining here for days  

که چیزی به طور مداوم در یک دوره زمانی طولانی اتفاق می افتد . اینجا چند روزی است که باران می‌بارد

on end. So what it means is it has been raining  continuously for two three or more days without  

. بنابراین معنای آن این است که باران به مدت دو سه روز یا بیشتر به طور مداوم بدون

any stop and it's there's no sign of it letting  up. So when something happens for days on end,  

توقف می‌بارد و هیچ نشانه‌ای از قطع شدن آن وجود ندارد . بنابراین وقتی اتفاقی برای روزهای متوالی رخ می‌دهد،

then it's continuous snowing, for days on end,  the temperature has been low. Now for days on end,  

آنگاه برف مداوم می‌بارد، برای روزهای متوالی، دما پایین بوده است. اکنون برای روزهای متوالی،

the wind has been howling or blowing for days on  end, meaning one day after another after another  

باد روزها متوالی زوزه می‌کشد یا می‌وزید ، یعنی روزی پس از

after another. Okay. So usually when we're talking  about weather, we can refer to it as something  

دیگری. باشه. بنابراین معمولاً وقتی درباره آب‌وهوا صحبت می‌کنیم، می‌توانیم آن را به‌عنوان چیزی   که

happening for days on end. And usually it's not  good, it's not the sun was shining for days on  

روزهای متوالی اتفاق می‌افتد یاد کنیم. و معمولاً خوب نیست، این نیست که خورشید برای روزها می‌درخشد

end, it was either raining or snowing or the wind  was blowing. Okay. When other things are on end,  

، یا باران می‌بارید یا برف یا باد می‌وزید. باشه. وقتی چیزهای دیگر تمام می‌شوند،

your they could be turned upside down.  So as a result of the very strong wind,  

ممکن است آن‌ها وارونه شوند. بنابراین در نتیجه باد بسیار شدید،

the cars or bicycle sheds or something was on  end meaning turned upside down. So we're always  

ماشین‌ها یا سوله‌های دوچرخه یا چیزی از کار افتاده بود یعنی وارونه شد. بنابراین ما همیشه

again talking about weather situations.  Okay, so then we're on to number eight.

دوباره درباره وضعیت آب و هوا صحبت می کنیم. خوب، پس ما به شماره هشت می رویم.

Number eight is on your own. So we can use this  in a couple of ways you can be left on your own  

شماره هشت به تنهایی است. بنابراین ما می‌توانیم از این به چند طریق استفاده کنیم که می‌توانید به حال خود رها شوید،

so your wife, partner, whoever it happens to be he  or she goes off for a day or two days with their  

بنابراین همسر، شریک زندگی‌تان، هر کسی که اتفاق می‌افتد، برای یک یا دو روز با

friends and you're left on your own. So you have  to look after yourself. You have to get your own  

دوستانشان می‌رود و شما به حال خود رها می‌شوید. . پس باید مراقب خودتان باشید. شما باید خودتان

meals you have to occupy yourself. Some people  like that because it's a bit of free time for  

وعده‌های غذایی خود را تهیه کنید که باید به آن مشغول شوید. برخی از مردم این را دوست دارند زیرا این یک مقدار وقت آزاد برای

themselves a bit of me time, nobody to interrupt.  You can sleep late, go to bed late, whatever you  

خودشان است، کمی وقت من است، کسی که حرفش را قطع کند. می‌توانید دیر بخوابید، دیر بخوابید، هر کاری که باید

have to do. So you're left on your own, or you can  also be on your own in relation to a particular  

انجام دهید. بنابراین شما به حال خود رها شده‌اید، یا می‌توانید در رابطه با یک مشکل خاص، تنها باشید

problem. So let's say there's a issue in the  office and you're talking to your colleagues over  

. بنابراین فرض کنید مشکلی در اداره وجود دارد و شما در حال صحبت کردن با همکاران خود در

the coffee machine or in the canteen, and you say,  you know, we really should approach management  

دستگاه قهوه ساز یا غذاخوری هستید، و می گویید، می دانید، ما واقعاً باید

about this issue, we should sit down and tell them  how unhappy we are. And when we all come together,  

در مورد این موضوع به مدیریت مراجعه کنیم، ما باید بنشینیم و به آنها بگوییم که چگونه ما ناراضی هستیم و وقتی همه دور هم جمع شدیم،

I think, you know, we'll probably make some  progress. And they'll probably listen to us. And  

فکر می‌کنم، می‌دانید، احتمالاً پیشرفتی خواهیم داشت . و احتمالاً به ما گوش خواهند داد. و

a couple of your colleagues say, Ha, I'm not going  to do that you're on your own meaning, you have to  

چند نفر از همکارانتان می‌گویند، هه، من این کار را نمی‌کنم که شما به معنای خودتان هستید، باید

do it by yourself. I'm not prepared to risk my  career by going up to manage and perhaps they  

خودتان این کار را انجام دهید. من حاضر نیستم شغلم را با رفتن به سمت مدیریت به خطر بیندازم و شاید آنها به

don't trust management, perhaps they don't have  a good feeling about management. So in relation  

مدیریت اعتماد ندارند، شاید احساس خوبی در مورد مدیریت نداشته باشند. بنابراین، در رابطه

to the problem, yeah, I'm sorry, you're on your  own, you'll have to fight your own corner, you'll  

با مشکل، بله، متاسفم، شما در حال خودتان هستید ، باید با گوشه خود بجنگید،

have to fight for yourself and by yourself, so  you're on your own. Bit like the movie Home Alone.  

باید برای خودتان و خودتان بجنگید، بنابراین خودتان هستید . کمی شبیه فیلم تنها در خانه.

Yeah, so home alone, so you're on  your own, you're all by yourself.

بله، خیلی در خانه تنها هستید، پس تنها هستید ، خودتان هستید.

Now, the next one we have next expression  is on time. And I've already done a lesson  

اکنون، عبارت بعدی که عبارت بعدی داریم به موقع است. و قبلاً درسی

about expressions about time where I set  out the difference between on time and in  

درباره عبارات مربوط به زمان انجام داده‌ام که در آن تفاوت بین زمان و

time. So it is a reference of it's here. So you  should check it out. Just if you're a little bit  

زمان را بیان کردم. بنابراین مرجع آن در اینجا است. بنابراین باید آن را بررسی کنید. فقط اگر کمی

confused between the difference about on time  and in time, when we're talking about on time,  

بین تفاوت در زمان و زمان گیج شده اید، وقتی در مورد سر وقت صحبت می کنیم،   در

we're talking about being on time for a meeting,  okay, so it's all to do with sheduled. Okay,  

مورد به موقع بودن برای یک جلسه صحبت می کنیم، خوب است، بنابراین همه چیز مربوط به زمان بندی است. بسیار خوب،

so scheduling or scheduling depending on which  way you wish to pronounce that. So, you know,  

بسته به اینکه به کدام روش می‌خواهید آن را تلفظ کنید، برنامه‌ریزی کنید یا زمان‌بندی کنید. بنابراین، می دانید،

if you're on time to have the meeting with  your boss, you don't want to be late. If  

اگر به موقع برای جلسه با رئیس خود هستید، نمی خواهید دیر برسید. اگر

you're on time for the hair appointment that  you've made, or indeed, the train is going to  

به موقع برای قرار مویی که تعیین کرده اید هستید، یا در واقع،

leave on time according to the announcement in  the railway station. So on time, but as I said,  

طبق اعلام ایستگاه راه آهن، قطار به موقع حرکت می کند. بنابراین به موقع، اما همانطور که گفتم،

there's a particular lesson that I've already done  about expressions of time and they set out in very  

درس خاصی وجود دارد که قبلاً درباره بیان زمان انجام داده‌ام و آنها با

clear detail the difference between on time and  in time because they can be quite confusing.

جزئیات بسیار واضح تفاوت بین زمان و به موقع را بیان می‌کنند زیرا می‌توانند کاملاً گیج‌کننده باشند.

Okay, number 10 is on foot. Okay, now this  is about walking, how did you get to the  

باشه، شماره 10 پیاده است. بسیار خوب، اکنون این موضوع مربوط به پیاده روی است، چگونه به

appointment because the trains were on strike. Ah,  I went on foot, it's not such a long walk, maybe  

قرار ملاقات رسیدید زیرا قطارها اعتصاب کرده بودند. آه، من پیاده رفتم، آنقدرها پیاده روی طولانی نیست، شاید

25-30 minutes if you've got a comfortable pair  of shoes, and good socks then you'll get there  

25-30 دقیقه اگر یک جفت کفش راحت و جوراب خوب داشته باشید،

in no time and I like walking so I went on foot.  I like to go on foot because I can look around and  

در کمترین زمان به آنجا خواهید رسید   و من پیاده روی را دوست دارم، بنابراین ادامه دادم. پا. من دوست دارم پیاده بروم زیرا می توانم به اطراف نگاه کنم و

see what's happening in the town in the city. If  you're travelling by metro you see nothing because  

ببینم در شهر در شهر چه می گذرد. اگر با مترو سفر می‌کنید، چیزی نمی‌بینید زیرا

you're underground or the train is travelling very  fast but when you're on foot you notice a lot of  

زیر زمین هستید یا قطار خیلی سریع حرکت می‌کند، اما وقتی پیاده هستید متوجه

different things. Now we also use expressions like  to go by bicycle or by car so you know if there's  

چیزهای مختلف می‌شوید. اکنون ما همچنین از عباراتی مانند رفتن با دوچرخه یا ماشین استفاده می‌کنیم تا بدانید که آیا

a train strike or if the trains are not working  because of snow or bad weather. Then we can go on  

قطار اعتصاب کرده است یا به دلیل برف یا هوای بد قطارها کار نمی‌کنند. سپس می‌توانیم

foot to the office, we can go by bicycle to the  office, we can go by car. But always on foot.

پیاده به دفتر برویم، می‌توانیم با دوچرخه به دفتر برویم، می‌توانیم با ماشین برویم. اما همیشه پیاده.

Number 11 on a spree, on a spree usually means  that spending spree just before Christmas people  

شماره 11 در یک ولگردی و ولگردی معمولاً به این معنی است که ولگردی کردن درست قبل از کریسمس، مردم

like to buy presents for their friends and family  any excuse to go into the shop so they love the  

دوست دارند برای دوستان و خانواده خود هدایایی بخرند به هر بهانه ای برای رفتن به مغازه، بنابراین آنها دوست دارند

opportunity to to go out and spend money usually  the bank's money so it's okay. So they're on a  

فرصتی برای بیرون رفتن و خرج کردن پول معمولاً پول بانک را داشته باشند. پس اشکالی نداره بنابراین آنها در حال

spending spree off we went on a spending spree  last Saturday I don't know how many bags we came  

خرج کردن هستند. ما شنبه گذشته برای خرج کردن رفتیم، نمی دانم با چند کیف به

home with. I was embarrassed. I took out two  bags, three bags, I don't know how many bags  

خانه آمدیم. من خجالت کشیدم. دو تا کیف بیرون آوردم ، سه کیسه، نمی‌دانم چند تا کیف

we had in the boot of the car. But when we got  into the house, we were both exhausted. So we  

داشتیم در صندوق عقب ماشین. اما وقتی وارد خانه شدیم، هر دو خسته بودیم. بنابراین ما

went on a spending spree. So if you have a new  outfit or two new outfits and two days in a row,  

به ولگردی خرج کردیم. بنابراین، اگر یک لباس جدید یا دو لباس جدید و دو روز پشت سر هم دارید،

you're going into the office with a new suit new  dress, whatever your friends, Look at you go wow,  

با یک کت و شلوار جدید به دفتر می روید، هر چه از دوستانتان باشد، نگاه کنید بروید وای،

you must have been on a spending spree in the  last few days. So on a spree means to go a little  

حتماً در حال ولخرجی بوده اید. در چند روز گذشته بنابراین ولگردی و ولگردی یعنی

bit crazy, a little bit mad but slightly out of  control. We're doing something that you're not  

کمی دیوانه شدن، کمی دیوانه اما کمی خارج از کنترل. ما کاری را انجام می دهیم که شما نیستید

you don't normally do. Okay. Now we can also use  the expression to describe a spree of breakings  

شما معمولاً انجام نمی دهید. باشه. اکنون می‌توانیم از این عبارت برای توصیف ولگردی از شکستن

or robbery. So if the police have noticed  that in the last three months or four months,  

یا سرقت استفاده کنیم. بنابراین، اگر پلیس متوجه شده باشد که در سه یا چهار ماه گذشته،

there's been an increase in crime in the area.  So some gang of criminals who have been on a  

جرم و جنایت در منطقه افزایش یافته است. بنابراین گروهی از تبهکاران که

spree of breaking or stealing cars so you can  also use it in that context. Something wide,  

برای شکستن یا سرقت اتومبیل‌ها ولگردی کرده‌اند، بنابراین شما نیز می‌توانید از آن در این زمینه استفاده کنید. چیزی گسترده،

something big, something continuous, something  that goes on for a long period of time.

چیزی بزرگ، چیزی پیوسته، چیزی که برای مدت طولانی ادامه دارد.

Number 12 on the move, okay. So when we're on  the move, it means literally that we're going  

شماره 12 در حال حرکت، باشه. بنابراین وقتی در حرکت هستیم، به معنای واقعی کلمه این است که

from one place to the other. We can use it when  we're talking about changing jobs. I see Michael  

از یک مکان به مکان دیگر می رویم. وقتی در مورد تغییر شغل صحبت می کنیم، می توانیم از آن استفاده کنیم. می بینم که مایکل

is on the move again. He must be getting bored. I  heard he's handing in his resignation. And he's,  

دوباره در حال حرکت است. حتما داره حوصله اش سر میره شنیده‌ام که استعفای خود را ارائه می‌کند. و او به سمت

he's moving to the opposition moving to another  company, one of the, the competitors. Yeah. Okay,  

مخالفان حرکت می کند و به شرکت دیگری می رود ، یکی از رقبا. آره بسیار خوب،

so to be on the move in terms of your, your  job, or sometimes we just like to, to be on the  

پس برای اینکه از نظر شغلی، شغلی در حال حرکت باشیم، یا گاهی اوقات ما فقط دوست داریم،

move all the time so that we don't get bored.  Yeah, so some people are very restless, they  

همیشه در حرکت باشیم تا خسته نشویم. بله، بنابراین برخی از افراد بسیار بی قرار هستند، آنها

don't like sitting still they get up, they walk  around, they go for a cycle, they go for a walk,  

دوست ندارند یک‌جا بنشینند، بلند می‌شوند، راه می‌روند، دوچرخه‌سواری می‌کنند، پیاده‌روی می‌کنند، می‌روند

they go for a run, they go to the gym. Ah.. he is,  David, he's always on the move always on the go,  

برای دویدن، به باشگاه می‌روند. آه.. او است، دیوید، او همیشه در حرکت است و همیشه در حال حرکت است،

because he's always active. So there are people  like that, you know, if I have a good book,  

زیرا او همیشه فعال است. بنابراین چنین افرادی هستند ، می دانید، اگر کتاب خوبی داشته باشم،

I like to sit down. I like to read it. But if I'm  not reading book, then I like to be on the move as  

دوست دارم بنشینم. من دوست دارم آن را بخوانم. اما اگر کتاب نمی‌خوانم، پس دوست دارم در حال حرکت باشم

well, because it stops you getting bored. So when  you're on the move, or on the move constantly,  

، زیرا از خسته شدن شما جلوگیری می‌کند. بنابراین وقتی در حال حرکت هستید، یا دائماً در حال حرکت هستید،  راه می‌روید، می‌دوید

you're walking, you're running, you're doing  something not just sitting still on the move.

، کاری انجام می‌دهید که فقط در حال حرکت نیستید.

Number 13. On reflection, well, on reflection  means when you've had time to think about  

شماره 13. در مورد تأمل، خوب، در مورد تأمل به این معنی است که وقتی وقت دارید به

something, okay. So on reflection, I don't think  I should have said that. So I want to make an  

چیزی فکر کنید، باشه. بنابراین با تأمل، فکر نمی‌کنم نباید این را می‌گفتم. بنابراین من می خواهم یک

apology. So if you said something at a meeting or  in discussion with your friends and off the top  

عذرخواهی کنم. بنابراین، اگر در یک جلسه یا در بحث با دوستانتان و از بالای

of your head, you said something that might have  caused offence, you might come back the next day  

سرتان چیزی گفته اید، چیزی گفته اید که ممکن است باعث توهین شود، ممکن است روز بعد برگردید

and said, you know, to be honest, on reflection,  I really shouldn't have said what I said I didn't  

و بگویید، راستش را بخواهید، با تأمل. ، واقعاً نباید چیزی را که گفتم می‌گفتم،

really think about it clearly enough. And  if I upset you, or anyway insulted you,  

واقعاً به اندازه کافی واضح به آن فکر نکردم. و اگر شما را ناراحت کردم، یا به شما توهین کردم،

I really apologise because that's was not my  intention. So on reflection means looking back  

واقعاً عذرخواهی می‌کنم زیرا قصد من این نبود . بنابراین، تأمل به این معناست که به گذشته نگاه کنید

thinking about something you did, or something  you didn't do, then, and usually it's about words,  

فکر کردن به کاری که انجام داده‌اید، یا کاری  که انجام نداده‌اید، سپس، و معمولاً در مورد کلمات است،

then you may want to offer some form of an  apology. And you often hear it from politicians,  

آنگاه ممکن است بخواهید نوعی عذرخواهی ارائه دهید. و اغلب آن را از سیاستمداران می شنوید،   آن را

you hear it from stars who have been caught  slightly off guard, when press no journalists  

از ستاره هایی می شنوید که کمی غافلگیر شده اند، وقتی هیچ روزنامه نگاری برای

have come to ask them questions, and they give  some off the top of the head comment and it  

سؤال از آنها نیامده است، و آنها نظرات خود را از بالای سر می دهند و

didn't really go down too well, and have to come  back. And they have to clarify what they said.  

واقعاً جواب نمی دهد. خیلی خوب پایین آمده و باید برگردم. و آنها باید آنچه را که گفته اند روشن کنند.

And they may well say, well, on reflection, I'm  not sure I should have said that. On reflection.  

و ممکن است بگویند، خوب، با تأمل، مطمئن نیستم که باید این را می گفتم. در بازتاب.

What I meant to say was that so if they've  been misinterpreted in any way misunderstood,  

چیزی که می خواستم بگویم این بود که بنابراین، اگر به هر نحوی سوءتعبیر شده باشد،

or indeed, if the words formed some type of  insult, then they really need to apologise.

یا در واقع، اگر کلمات نوعی توهین بوده است ، پس واقعاً باید عذرخواهی کنند.

And the last one, number 14 On second thoughts.  And when we use this expression and second  

و آخرین مورد، شماره 14 در مورد افکار دوم. و وقتی از این عبارت و افکار دوم استفاده می کنیم

thoughts, it literally means that we've thought  about it again. And really, we've changed our  

، به معنای واقعی کلمه این است که دوباره درباره آن فکر کرده ایم. و واقعاً، ما نظر خود را تغییر داده‌ایم

mind or change our opinion. Now, it could be as  simple as sitting in the restaurant and you're  

یا نظرمان را تغییر داده‌ایم. اکنون، می‌تواند به سادگی نشستن در رستوران باشد و شما

the waiter comes over. And he asks you what you  want to have. And your partner says that he or she  

پیشخدمت باشید. و او از شما می پرسد که چه چیزی می خواهید داشته باشید. و شریک زندگی شما می گوید که او

will have a glass of wine. And you say, Oh, yeah,  I'd have a glass of wine as well. And then just as  

یک لیوان شراب خواهد خورد. و تو می گویی، اوه، آره، من هم یک لیوان شراب می خورم. و همان‌طور که

the waiters walking away said, No, no, this isn't  on second thoughts. Just bring me a soft drink,  

پیشخدمت‌هایی که از آنجا دور می‌شدند گفتند، نه، نه، این به فکر دوم نیست. فقط یک نوشابه برایم بیاور،

I might have a glass of wine with the meal.  So that's it. Very simple way to use it. Or  

ممکن است همراه غذا یک لیوان شراب بخورم. پس همین است. روشی بسیار ساده برای استفاده از آن. یا

it could be something a little bit more serious  when you received some job offer. And at first,  

وقتی پیشنهاد کاری دریافت کردید، ممکن است کمی جدی‌تر باشد. و در ابتدا،

you were very flattered to get the offer. And you  thought that yeah, this was the job for you. And  

از دریافت این پیشنهاد بسیار خوشحال شدید. و فکر کردید که بله، این شغل برای شماست. و

it would be time to move. But then you think about  it. And the next day you ring them up and say,  

زمان حرکت فرا رسیده است. اما بعد به آن فکر می‌کنید. و روز بعد شما آنها را صدا می کنید و می گویید،

Look, I've been thinking over that offer. And  I know I said I would be interested. But on  

ببینید، من در مورد آن پیشنهاد فکر کرده ام. و  می دانم که گفتم علاقه مند خواهم بود. اما در مورد

second thoughts. I don't think it's a really good  time for me to move. I don't think it's right,  

افکار دوم. فکر نمی‌کنم واقعاً زمان مناسبی برای حرکت کردن من باشد. فکر نمی‌کنم

at this time for my career. So if you don't mind,  I'll turn down the offer. But thank you very much.  

در حال حاضر برای حرفه‌ام درست باشد. بنابراین اگر مشکلی ندارید، پیشنهاد را رد می‌کنم. بهرحال خیلی ممنونم.

Okay, so on second thoughts on second thoughts  means you have the opportunity, the chance to  

بسیار خوب، بنابراین در مورد افکار دوم در مورد افکار دوم به این معنی است که شما فرصت دارید، فرصتی برای

think over something you perhaps reacted to very  quickly. And when you have more chance to think  

فکر کردن به چیزی که شاید خیلی سریع به آن واکنش نشان داده اید . و زمانی که فرصت بیشتری برای فکر کردن در

about it more chance to look at the reasoning  why you made the decision, then you can say well,  

مورد آن دارید، فرصت بیشتری برای بررسی دلیل تصمیم‌گیری دارید، آنگاه می‌توانید به خوبی

on second thoughts. I'm not so sure that's right.  And second thoughts. This is what I would do. And  

درباره افکار دوم بگویید. من خیلی مطمئن نیستم که درست است. و افکار دوم این کاری است که من انجام می دهم. و

you can use it in any situation. As I said, when  you're at the restaurant, you're in a business  

می‌توانید در هر شرایطی از آن استفاده کنید. همانطور که گفتم، وقتی در رستوران هستید، در یک جلسه کاری هستید

meeting, you get a job offer, whatever it happens  to be if you think or you believe that you want to  

، پیشنهاد کاری دریافت می‌کنید، هر اتفاقی که می‌افتد، اگر فکر می‌کنید یا معتقدید که می‌خواهید

change your mind, then you can introduce that lock  on second thoughts. I think we should do that.

نظرتان را تغییر دهید، می‌توانید آن را معرفی کنید. روی افکار دوم قفل کنید. من فکر می کنم ما باید این کار را انجام دهیم.

Okay, so that's the 14th preposition  prepositional phrases with on Okay, so yeah,  

بسیار خوب، پس این چهاردهمین عبارات اضافه اضافه با روی Okay است، بنابراین بله،

they're not so difficult it is advanced English.  So as I always say, you should try and practice  

آنقدرها هم سخت نیستند، انگلیسی پیشرفته است. بنابراین همانطور که همیشه می‌گویم، باید سعی کنید و

a few of them. And if you can get the hang of a  few of them, then introduce them into your own  

چند مورد از آنها را تمرین کنید. و اگر می‌توانید از چند مورد از آنها استفاده کنید، آن‌ها را در مکالمات خودتان معرفی کنید

conversations and and see how you get on. If you  need any more help. I've given you my address,  

و ببینید چگونه پیش می‌روید. اگر به کمک بیشتری نیاز دارید. من آدرسم را به شما داده ام،

you can contact me and we'll be very, very  happy to help you further. And if you like  

می توانید با من تماس بگیرید و ما بسیار بسیار خوشحال خواهیم شد که بیشتر به شما کمک کنیم. و اگر

this particular lesson, then please like the video  and if you can subscribe to the channel because  

این درس خاص را دوست دارید، لطفاً ویدیو را لایک کنید و اگر می‌توانید در کانال مشترک شوید زیرا

it really, really helps. Okay, well, that's  all for this particular lesson. Thanks for  

واقعاً، واقعاً کمک می‌کند. خوب، خوب، این همه برای این درس خاص است. از اینکه

listening and thanks for watching this Harrison.  Goodbye. And join me for the next lesson.

گوش دادید و متشکریم که این هریسون را تماشا کردید. خداحافظ. و برای درس بعدی به من بپیوندید.