MOST COMMON Phrasal Verbs with PULL, TAKE, GET (With QUIZZES)

Would you like to add the most common  phrasal verbs to your vocabulary? Well,  

آیا می خواهید رایج ترین افعال عبارتی را به واژگان خود اضافه کنید؟ خب،

that's what you'll do in this video.  Welcome back to JForrest English,  

این کاری است که در این ویدیو انجام خواهید داد. به JForrest English خوش آمدید،

I'm Jennifer. And today you're going to learn  the most common phrasal verbs with pull,  

من جنیفر هستم. و امروز می‌خواهید رایج‌ترین افعال عبارتی را با pull,

take and get. Plus, you'll complete  quizzes along the way. Let's get started.

take and get یاد بگیرید. به‌علاوه، در طول مسیر، آزمون‌ها را کامل خواهید کرد. بیا شروع کنیم.

First, let's review the most common  phrasal verbs with pull and at the end,  

ابتدا، بیایید رایج‌ترین افعال عبارتی را با کشیدن مرور کنیم و در پایان،

you'll complete a quiz to pull off  a task. When you pull off a task,  

آزمونی را برای انجام یک کار تکمیل کنید. وقتی کاری را انجام می دهید،   به این

it means that you successfully completed a  difficult task. For example, let's say that  

معنی است که یک کار دشوار را با موفقیت انجام داده اید . برای مثال، فرض کنید که

your boss asks your team to double their sales  by the end of the month. That's a difficult task.

رئیس شما از تیم شما می‌خواهد تا فروش خود را تا پایان ماه دوبرابر کند. این کار دشواری است.

So you might say, I don't  know how we'll pull this off,  

بنابراین ممکن است بگویید، نمی‌دانم چگونه این کار را انجام می‌دهیم،

how will accomplish complete this difficult  task. I don't know how we'll pull this off.  

چگونه می‌توانیم این کار دشوار را انجام دهیم . من نمی دانم چگونه این موضوع را حل خواهیم کرد.

But let's say you do double your sales after  you can say, I can't believe we pulled it off,  

اما فرض کنید بعد از اینکه می‌توانید بگویید، نمی‌توانم باور کنم که این کار را انجام دادیم، فروش خود را دو برابر می‌کنید،

I can't believe we did it. We  completed this difficult task.

نمی‌توانم باور کنم که این کار را انجام دادیم. ما این کار دشوار را تکمیل کردیم.

And often to reassure someone when  they're completing a difficult task,  

و اغلب برای اطمینان دادن به کسی در هنگام تکمیل یک کار دشوار،   می‌توانید

you can say don't worry, I know you'll  pull it off, you'll pull it off,  

بگویید نگران نباشید، می‌دانم که آن را انجام خواهید داد، آن را انجام خواهید داد،   به

you'll achieve, you'll complete this  difficult task to pull up a document.

دست خواهید آورد، این کار دشوار را تکمیل خواهید کرد. برای کشیدن یک سند

This is a must know phrasal verb because when  you pull up a document, you make that document  

این یک فعل عبارتی است که باید بدانید زیرا وقتی سندی را بالا می‌کشید، آن سند را

visible on your device. It could be a computer,  laptop, phone, tablet, it doesn't matter. But it  

روی دستگاهتان قابل مشاهده می‌کنید. این می تواند یک رایانه، لپ تاپ، تلفن، رایانه لوحی باشد، مهم نیست. اما

has to be a device. So if you're in a meeting, you  might say give me a second to pull up that report.

باید یک دستگاه باشد. بنابراین، اگر در یک جلسه هستید، ممکن است بگویید یک لحظه به من فرصت دهید تا آن گزارش را تهیه کنم.

Give me a second to make that report visible on  the screen. Now you can also use this with social  

یک ثانیه به من فرصت دهید تا آن گزارش روی صفحه قابل مشاهده باشد . اکنون می‌توانید از آن در موقعیت‌های اجتماعی نیز استفاده کنید

situations. You might be having coffee with  a friend and then you pull up some vacation  

. ممکن است با یکی از دوستانتان قهوه بخورید و سپس چند عکس از تعطیلات بگیرید

photos. You make those photos visible on your  screen and you share them with your friends.

. شما آن عکس‌ها را روی صفحه نمایش خود قابل مشاهده می‌کنید و آن‌ها را با دوستانتان به اشتراک می‌گذارید.

And it's very common to hear this when  you're calling any sort of customer  

و هنگامی که با هر نوع

support or client support. Let's say  you're making a dentist appointment.

پشتیبانی مشتری یا پشتیبانی مشتری تماس می‌گیرید، شنیدن این موضوع بسیار رایج است. فرض کنید  در حال گرفتن وقت دندانپزشک هستید.

They're going to first say can I have your  name please? And then they'll say give me a  

آنها ابتدا می‌گویند می‌توانم نام شما را داشته باشم ؟ و سپس می‌گویند یک

second to pull up your file because on your  file it's all the important information,  

ثانیه به من فرصت دهید تا فایل شما را باز کنم، زیرا در فایل شما همه اطلاعات مهم وجود دارد،

but they need to make that file visible on  their screen. Pull up. Now we also use pull  

اما آنها باید آن فایل را روی صفحه نمایش خود نمایان کنند. بالا بکش. اکنون ما

up with vehicles, so if you're driving  and you want to pull up to a store.

با وسایل نقلیه نیز از pull up استفاده می‌کنیم، بنابراین اگر در حال رانندگی هستید و می‌خواهید به فروشگاه بروید.

It means you're going to slowly  approach that store. Now you may  

یعنی به آرامی به آن فروشگاه نزدیک می‌شوید. اکنون ممکن است متوقف شوید

or may not stop. You may just  slowly approach that store.

یا متوقف شوید. ممکن است به آرامی به آن فروشگاه نزدیک شوید.

Read their hours of operation and then keep  driving. Or you may pull up to that store,  

ساعات کار آنها را بخوانید و سپس به رانندگی ادامه دهید . یا ممکن است به آن فروشگاه بروید،   به

slowly approach the store, and stop your  car. Here's an example of me pulling up to  

آرامی به فروشگاه نزدیک شوید و ماشین خود را متوقف کنید . در اینجا نمونه‌ای از من است که به سمت

my mailbox. So notice how I slowly approach  my mailbox. I'm seeing if there's any mail,  

صندوق پستی خود می‌کشم. بنابراین توجه کنید که چگونه به آرامی به صندوق پستی خود نزدیک می شوم. می‌بینم آیا نامه‌ای وجود دارد،

but notice I don't stop. I keep going.

اما متوجه می‌شوم که متوقف نمی‌شوم. ادامه می دهم.

Don't confuse this with pull over because  you can also pull your vehicle over. Now  

این را با عقب‌نشینی اشتباه نگیرید، زیرا می‌توانید وسیله نقلیه خود را هم بکشید. اکنون

when you pull over, it means you're  driving and you bring your vehicle to  

وقتی جلو می روید، به این معنی است که در حال رانندگی هستید و وسیله نقلیه خود را به

the side of the road and you stop.  So you always stop when you pull.

کنار جاده می آورید و می ایستید. بنابراین همیشه هنگام کشیدن می ایستید.

Over. So if you're in a taxi or an Uber,  you might say, oh, you can pull over by  

بر فراز. بنابراین اگر در تاکسی یا اوبر هستید، ممکن است بگویید، اوه، می‌توانید از کنار

the greenhouse. You can take the car to the side  of the road and stop by the greenhouse. Now we  

گلخانه عبور کنید. می‌توانید ماشین را به کنار جاده ببرید و در کنار گلخانه توقف کنید. اکنون ما

also use this with the police, because if you're  driving and you hear a siren behind you, well.

با پلیس نیز از آن استفاده می‌کنیم، زیرا اگر در حال رانندگی هستید و صدای آژیر را پشت سر خود می‌شنوید، خوب است.

You have to pull over. You have to  bring your car to the side of the  

باید کنار بکشی باید ماشین خود را به کنار جاده بیاورید

road and come to a complete stop. So  here you can see me pulling over next  

و کاملاً متوقف شوید. بنابراین  در اینجا می‌توانید ببینید که من به سمت

to the mailbox. I'm coming to a complete  stop. Now you can also pull in and out of.

صندوق پست می‌روم. در حال توقف کامل هستم . حالا شما همچنین می توانید به داخل و خارج بکشید.

A parking spot or a garage or some enclosed  space for your vehicle. So when you enter  

یک پارکینگ یا یک گاراژ یا فضای بسته برای وسیله نقلیه شما. بنابراین وقتی وارد

the parking spot or garage you're pulling in.  I'm pulling into my garage and when you exit,  

محل پارک یا گاراژی می‌شوید که می‌کشید. من به گاراژ خود می‌کشم و وقتی خارج می‌شوید،   در حال

you're pulling out. You're pulling out  of the parking spot or pulling out of  

بیرون‌کشیدن هستید. در حال بیرون کشیدن از محل پارک یا بیرون کشیدن از

the garage. So you might say, make sure  you look both ways before you pull out.

گاراژ هستید. بنابراین ممکن است بگویید، مطمئن شوید که قبل از خروج از هر دو طرف نگاه کنید.

Or this is a tight space. Make sure you  pull in slowly or carefully. So here you  

یا این یک فضای تنگ است. مطمئن شوید که به آرامی یا با احتیاط وارد می‌شوید. بنابراین در اینجا   می‌توانید

can see I'm pulling into my driveway  which is a confined space and now you  

ببینید که من به داخل راهروی خود می‌روم که فضای محدودی است و اکنون

can see I'm pulling out of my driveway.  We also use pull in and out for a chair.

می‌توانید ببینید که دارم از مسیر ورودی خود بیرون می‌روم. ما همچنین از کشش به داخل و خارج برای صندلی استفاده می کنیم.

So when you bring the chair closer to  the table, you're pulling the chair in.  

بنابراین وقتی صندلی را به میز نزدیک می‌کنید، صندلی را به داخل می‌کشید.

When you bring your chair farther away from  the table, you're pulling your chair out.

وقتی صندلی‌تان را از میز دورتر می‌کنید، صندلی‌تان را بیرون می‌کشید.

So if you're in a busy restaurant  and you're trying to pass by someone,  

بنابراین اگر در یک رستوران شلوغ هستید و می‌خواهید از کنار کسی رد شوید،

you might say, oh, excuse me, can you  pull in your chair so I can pass by?  

ممکن است بگویید، اوه، ببخشید، آیا می‌توانید صندلی خود را بکشید تا بتوانم از آنجا رد شوم؟ آیا

Can you bring your chair closer to  the table so there's more room for  

می‌توانید صندلی‌تان را به میز نزدیک‌تر کنید تا فضای بیشتری برای

me to pass by? Or if you're too close to the  table, then you need to pull your chair out,  

عبور من وجود داشته باشد؟ یا اگر خیلی به میز نزدیک هستید ، باید صندلی‌تان را بیرون بکشید،

and traditionally men will pull out the  chair for a woman to have a seat. Maybe.

و به‌طور سنتی مردان صندلی را بیرون می‌کشند تا یک زن بنشیند. شاید.

Maybe that's a little oldfashioned these  days. Now you can also pull out of an event,  

شاید این روزها کمی از مد افتاده باشد . اکنون می‌توانید از یک رویداد نیز خارج شوید،

and that means you withdraw from that event, so  you no longer participate. And that event can be  

و این بدان معناست که از آن رویداد کنار می‌روید، بنابراین  دیگر شرکت نمی‌کنید. و آن رویداد می‌تواند

a race, a competition, or even an election. So  let's say there's a competition for a position.

یک مسابقه، رقابت، یا حتی یک انتخابات باشد. بنابراین، فرض کنید برای یک موقعیت رقابتی وجود دارد.

At your company and there are five people  competing for this one position. Now maybe  

در شرکت شما و پنج نفر برای این یک موقعیت رقابت می کنند. حالا شاید

Sarah decides to pull out. She pulls out of  the competition, which means she's no longer.

سارا تصمیم بگیرد که خارج شود. او از رقابت خارج می‌شود ، یعنی دیگر نیست.

Trying to get that position, she withdraws from  the competition. Or maybe you're competing in  

او در تلاش برای به دست آوردن آن موقعیت، از رقابت کناره گیری می کند . یا شاید در حال رقابت در

a marathon, but you hurt your leg the week  before, so you have to pull out of the race.

یک ماراتن هستید، اما یک هفته قبل پایتان آسیب دیده است ، بنابراین باید از مسابقه کنار بکشید.

You can also pull something apart,  which means something is a hole,  

همچنین می‌توانید چیزی را جدا کنید، به این معنی که چیزی یک سوراخ است،

and then you separate it into individual pieces,  which is to pull apart. So something simple like  

و سپس آن را به تکه‌های جداگانه‌ای جدا کنید، یعنی جدا کنید. بنابراین چیزی ساده مانند

an orange or a grapefruit that has individual  pieces, you can pull it apart. You can also pull  

پرتقال یا گریپ فروت که تکه‌های جداگانه دارد ، می‌توانید آن را جدا کنید. همچنین می‌توانید

apart electronics or more complicated things  as well to pull oneself together. This is a.

وسایل الکترونیکی یا چیزهای پیچیده‌تر را از هم جدا کنید و خودتان را جمع کنید. این یک است.

A great one. This means to regain  your composure after you're upset,  

یکی عالیه این به این معنی است که پس از ناراحتی،

worried, anxious, or in a extreme emotional state.

نگرانی، اضطراب یا در حالت هیجانی شدید، آرامش خود را به دست آورید.

And to regain your composure just simply means  to calm down. So if you're really agitated,  

و بازیابی آرامش فقط به معنای آرام شدن است. بنابراین اگر واقعاً آشفته هستید،

maybe you got pulled over by the police and  your heart is beating so fast and you're really  

ممکن است پلیس شما را زیر گرفته باشد و قلبتان خیلی سریع می‌تپد و واقعاً

anxious. Your friend in the passenger  seat might say pull yourself together,  

مضطرب هستید. دوستتان در صندلی  مسافر ممکن است بگوید خودتان را جمع کنید،

pull yourself together. Which is another way  to say calm down, regain your composure. So go.

خودتان را جمع کنید. راه دیگری برای گفتن آرام، آرامش خود را به دست آورید. پس برو

From really anxious to pull yourself together, to  pull through means to survive or to successfully  

از واقعاً مضطرب جمع کردن خود، تا راه‌هایی برای زنده ماندن یا

recover from an illness. So we use this in a  health context. So let's say that Greg had a  

بهبود موفقیت‌آمیز از یک بیماری. بنابراین ما از این در زمینه سلامت استفاده می‌کنیم. بنابراین بیایید بگوییم که گرگ یک

major heart attack, but thankfully he pulled  through. He survived that major heart attack.

حمله قلبی شدید داشت، اما خوشبختانه او موفق شد. او از آن حمله قلبی بزرگ جان سالم به در برد.

Now let's say Greg has that major  heart attack and then he's in the  

حالا فرض کنید گرگ دچار آن حمله قلبی شدید و سپس در

hospital. You talk to the doctor and  the first thing you're going to say is,  

بیمارستان بستری است. شما با دکتر صحبت می کنید و اولین چیزی که می خواهید بگویید این است که

is Greg going to pull through? Is  he going to pull through? Is he  

آیا گرگ از پسش برمی آید؟ آیا او قرار است از پسش بربیاید؟ آیا او

going to survive? Is he going to recover? The  doctor might say, I think he'll pull through.

زنده می ماند؟ آیا او بهبود می یابد؟ ممکن است دکتر بگوید، فکر می‌کنم او از پسش بربیاید.

Or maybe it's too soon to tell if  he'll pull through. And finally to  

یا شاید خیلی زود است که بگوییم آیا او از پس آن برمی‌آید یا خیر. و در نهایت

pull together. This is when  you work together as a team.

جمع کردن. این زمانی است که به عنوان یک تیم با هم کار می کنید.

So remember that team had to double their sales by  the end of the month. Will they pulled together to  

بنابراین به یاد داشته باشید که آن تیم مجبور شد تا پایان ماه فروش خود را دو برابر کند . آیا آن‌ها

pull it off to complete that difficult challenge?  And after the boss might say I'm really impressed  

برای تکمیل آن چالش دشوار کنار هم می‌آیند؟ و بعد از اینکه رئیس ممکن است بگوید من واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتن

by how your team pulled together. It's  amazing that everyone pulled together  

تیم شما قرار گرفتم. شگفت‌انگیز است که همه با هم جمع شدند

to pull it off. Now you know the most common  phrasal verbs with pull Are you ready for your?

تا این کار را انجام دهند. اکنون متداول‌ترین افعال عبارتی با pull را می‌شناسید آیا برای خود آماده هستید؟

Quiz. Here are your questions. So now hit  pause and take as much time as you need  

امتحان در اینجا سوالات شما وجود دارد. بنابراین اکنون مکث را فشار دهید و به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید

to complete the quiz. And when you're  ready, hit play to see the answers.  

تا امتحان را کامل کنید. و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

How did you do with that quiz? Well,  let's find out. Here are the answers.  

چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ خب، بیایید دریابیم. در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause. Take as much time as  you need to review the answers.

مکث را بزنید. به اندازه ای که برای مرور پاسخ ها نیاز دارید وقت بگذارید.

So how did you do with that quiz? Share your score  in the comments. And what was your favorite poll?  

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید . و نظرسنجی مورد علاقه شما کدام بود؟

Phrasal verb? Share that as well. And now  let's move on and talk about phrasal verbs  

فعل چند قسمتی؟ آن را نیز به اشتراک بگذارید و اکنون بیایید ادامه دهیم و در مورد افعال عبارتی

with take to take off. This is used when  a flight leaves the ground. For example,  

با take to off صحبت کنیم. این زمانی استفاده می‌شود که یک پرواز از زمین خارج شود. برای مثال،

tomorrow my flight takes off at 7:00 AM.  Or What time did your flight take off?

فردا پرواز من ساعت 7:00 صبح انجام می‌شود. یا پرواز شما چه ساعتی انجام شد؟

So this is another way of simply  saying, what time did your flight leave?  

بنابراین این روش دیگری برای گفتن این است که پرواز شما چه ساعتی حرکت کرده است؟

Now, we also use this phrasal verb to  talk about a person leaving a location.  

اکنون، ما همچنین از این فعل عبارتی برای صحبت درباره ترک مکان شخصی استفاده می‌کنیم.

So you might be at a party and it's getting  late, you have an early meeting, and you say  

بنابراین ممکن است در یک مهمانی باشید و ساعت دیر شود، یک جلسه زودتر داشته باشید و بگویید

thanks for the party. I'm going  to take off, I'm going to leave.

برای مهمانی متشکریم. می‌روم ، می‌روم.

Or someone might ask you, what time did you  take off last night? What time did you leave  

یا ممکن است کسی از شما بپرسد که دیشب چه ساعتی پرواز کردید؟ الان ساعت چند رفتی

now? Take off is also used to remove an item of  

؟ برخاستن همچنین برای برداشتن یک مورد از

clothing. So at night before you  get into your pajamas, you take.

لباس استفاده می‌شود. بنابراین شب‌ها قبل از اینکه لباس خوابتان را بپوشید، می‌پوشید.

Off your.

خاموش شما

Clothes. Right before you get into the shower,  

لباس ها. درست قبل از اینکه وارد دوش شوید،

you take off your clothes. I can also take  off my makeup, which means to remove or if.

لباس‌هایتان را در می‌آورید. همچنین می‌توانم آرایشم را پاک کنم، یعنی پاک کردن یا اگر. شاید بگویید

It's really hot in the room, you  might say. Oh, it's so hot in here,  

در اتاق واقعاً گرم است . اوه، اینجا خیلی گرم است،

I need to take off my sweater. Or when  you come into the house and it's cold out,  

باید ژاکتم را در بیاورم. یا وقتی وارد خانه می‌شوید و هوا سرد است،

you take off your jacket, you take off your shoes,  you take off your hat, you take off your gloves,  

کاپشن‌تان را در می‌آورید، کفش‌هایتان را در می‌آورید، کلاه‌تان را برمی‌دارید، دستکش‌هایتان را در می‌آورید،

take off your sunglasses. So you  can take off an item of clothing,  

عینک آفتابی‌تان را در می‌آورید. بنابراین می‌توانید یک لباس را از تن خارج کنید،

but you can also take off accessories  like rings, makeup, glasses as well.

اما می‌توانید لوازم جانبی مانند حلقه، آرایش، عینک را نیز درآورید.

Take off can also mean to become successful.  For example, after I improved my English  

برخاستن همچنین می تواند به معنای موفقیت باشد. برای مثال، بعد از اینکه

speaking skills, my career really took off. My  career became successful, my career took off.

مهارت‌های مکالمه انگلیسی‌ام را بهبود دادم، حرفه‌ام واقعاً رونق گرفت. حرفه‌ام موفقیت‌آمیز شد، حرفه‌ام اوج گرفت.

Or I could say overnight my  YouTube channel took off. My  

یا می توانم بگویم یک شبه کانال YouTube من شروع به کار کرد.

YouTube channel became successful. So many  different phrasal verbs would take off,  

کانال YouTube من موفق شد. بسیاری از افعال عبارتی مختلف از بین می‌روند،

but they're all commonly used, so make sure  you learn all these individual meanings.

اما همه آنها معمولاً استفاده می‌شوند، بنابراین مطمئن شوید که همه این معانی فردی را یاد گرفته‌اید.

To take after someone. When you take after  someone, you resemble them in either personality  

دنبال کسی بردن وقتی شخصی را دنبال می‌کنید، از نظر شخصیتی یا ظاهری به او شباهت دارید

or appearance, and this is most commonly  used with family members. For example,  

و این بیشتر در مورد اعضای خانواده استفاده می‌شود. برای مثال،

it's very common for a son to take after  his dad, which means he looks like him.  

بسیار معمول است که پسری پدرش را دنبال کند، به این معنی که او شبیه او است.

They look very similar. But you might  also say Julie is so funny, she really.

آنها بسیار شبیه به هم هستند. اما ممکن است همچنین بگویید جولی واقعاً خنده دار است.

Really takes after Uncle Frank. So maybe  Uncle Frank is really funny. He's always  

واقعا عمو فرانک را دنبال می کند. بنابراین شاید عمو فرانک واقعا خنده دار باشد. او همیشه

telling these hilarious jokes. And  then Julie is also really funny.  

این جوک های خنده دار را می گوید. و سپس جولی واقعاً خنده دار است.

She takes after Uncle Frank. So you can  use this with personality or appearance.

او به دنبال عمو فرانک می رود. بنابراین می‌توانید از این با شخصیت یا ظاهر استفاده کنید.

To take apart. When you take something apart, you  disassemble it so it goes from being whole, one  

جدا از هم. وقتی چیزی را جدا می‌کنید، آن را از هم جدا می‌کنید تا از کامل بودن، یک

complete item, and then you disassemble it into  individual parts. So if your car isn't working,  

مورد کامل خارج شود، و سپس آن را به قسمت‌های جداگانه جدا می‌کنید. بنابراین اگر ماشین شما کار نمی‌کند،

you might take apart the motor or take apart the  engine to try to figure out what the problem is.

ممکن است موتور را جدا کنید یا موتور را جدا کنید تا بفهمید مشکل چیست.

You might also take apart a desk or  take apart a bed when you're getting  

همچنین می‌توانید یک میز را جدا کنید یا زمانی که تخت را

rid of it when you're removing it from your home,  

از خانه بیرون می‌آورید، آن را جدا کنید،

because it's easier to move when it's in  individual parts rather than one big structure.

زیرا حرکت آن در قسمت‌های جداگانه به جای یک سازه بزرگ آسان‌تر است. پس

To take back. When you take something back,  it means that you return a purchased item to  

گرفتن. وقتی چیزی را پس می‌گیرید، به این معنی است که کالای خریداری‌شده را

the store for a refund. So let's  say you bought a pair of shoes.

برای بازپرداخت به فروشگاه برمی‌گردانید. بنابراین فرض کنید یک جفت کفش خریده‌اید.

At the store, you come home and you  realize they don't fit very well or  

در فروشگاه، به خانه می‌آیید و متوجه می‌شوید که آنها خیلی مناسب نیستند یا

you just don't really like them well, you  can take them back. So you go to the store,  

واقعاً آنها را دوست ندارید، می‌توانید آنها را پس بگیرید. بنابراین به فروشگاه می‌روید،

you return the shoes and you get your  money back. Now, we only use this when  

کفش‌ها را پس می‌دهید و پولتان را پس می‌گیرید. اکنون، ما فقط زمانی از این استفاده می‌کنیم که به

you physically go to the store. So with online  purchases, we actually don't use the phrasal  

طور فیزیکی به فروشگاه بروید. بنابراین با خریدهای آنلاین، ما در واقع از

verb take back. So if you order something  from Amazon and you don't like it and you.

فعل عبارتی take back استفاده نمی‌کنیم. بنابراین، اگر چیزی را از آمازون سفارش دهید و آن را دوست نداشته باشید و شما.

Want a refund? We simply say I returned the shoes  I bought from Amazon or I sent back. I sent back  

بازپرداخت می خواهید؟ ما به سادگی می گوییم کفش هایی را که از آمازون خریدم برگرداندم یا پس فرستادم. کفش‌ها را پس فرستادم

the shoes. So just keep that in mind. We only use  take back when you physically go to the store.  

. پس فقط این را در نظر داشته باشید. ما فقط زمانی از «بازگشت» استفاده می‌کنیم که شما به طور فیزیکی به فروشگاه بروید.

You can also take someone back, which means  you reunite a previous romantic relationship.

همچنین می‌توانید فردی را پس بگیرید، به این معنی که یک رابطه عاشقانه قبلی را دوباره به هم پیوند می‌دهید.

So let's say that Rob and Julie were a  couple last year, but then they broke up,  

بنابراین بیایید بگوییم که راب و جولی سال گذشته یک زوج بودند، اما پس از آن از هم جدا شدند،

they ended their relationship. But then Rob,  he begs Julie, please take me back please.

آنها به رابطه خود پایان دادند. اما راب، او به جولی التماس می‌کند، لطفاً مرا برگردان.

Accept me again as your romantic partner. Please  take me back. But Julie's friend might say,  

دوباره مرا به عنوان شریک عاشقانه خود بپذیر. لطفاً مرا برگردانید. اما دوست جولی ممکن است بگوید،

don't take Rob back. Why would you  take Rob back? You shouldn't take  

راب را پس نگیرید. چرا راب را پس می گیرید؟ شما نباید

Rob back to take on When you  take on a project or a task,  

Rob را به عهده بگیرید وقتی پروژه یا کاری را بر عهده می گیرید،

it simply means that you accept that project  or task. For example, your boss might ask.

به سادگی به این معنی است که آن پروژه یا کار را می پذیرید. برای مثال، رئیس شما ممکن است بپرسد.

Team who has time to take this on?  Who has time to take on this new  

تیمی که برای این کار وقت دارد؟ چه کسی زمان دارد که این

project or this new client? And  you might say I can take it on.

پروژه جدید یا این مشتری جدید را بپذیرد؟ و ممکن است بگویید من می توانم آن را قبول کنم.

I can take it on. So you accept  that responsibility for that job.  

من می توانم آن را به عهده بگیرم. بنابراین شما مسئولیت آن شغل را می پذیرید.

You can also take over a responsibility,  a project, a task, which means that you  

همچنین می‌توانید مسئولیت، پروژه، کار را به عهده بگیرید، به این معنی که

assume responsibility from another person.  So let's say Julie took on the project,  

مسئولیت را از شخص دیگری به عهده می‌گیرید. بنابراین، فرض کنید جولی پروژه را بر عهده گرفت،

but then Julie decided to  go on a three-week vacation.

اما پس از آن جولی تصمیم گرفت به یک تعطیلات سه هفته‌ای برود.

So your boss might ask you to take over, so  the responsibility goes from Julie to you.  

بنابراین ممکن است رئیستان از شما بخواهد که مسئولیت را به عهده بگیرید، بنابراین مسئولیت از جولی به شما می رسد.

Hey Maria, can you take over this project  while Julie's on vacation? Or it can be  

هی ماریا، می‌توانی تا زمانی که جولی در تعطیلات است، این پروژه را به عهده بگیری؟ یا ممکن است

can you just take over this project so it can be  permanent, it becomes your project permanently,  

این پروژه را به عهده بگیرید تا دائمی باشد، برای همیشه به پروژه شما تبدیل شود،

or it can just be a temporary situation  while someone is sick or on vacation.

یا فقط یک موقعیت موقت در زمانی که شخصی بیمار است یا در تعطیلات است.

To take someone out. When you take someone  out, it means you invite them for an activity,  

بیرون بردن کسی وقتی شخصی را بیرون می‌برید، به این معنی است که او را برای فعالیتی دعوت می‌کنید،

such as having a meal together  or going to the movies together,  

مانند صرف غذا با هم یا رفتن به سینما،

but you pay for that activity.  For example, let's say it's.

اما برای آن فعالیت پول می‌پردازید. به عنوان مثال، فرض کنید این است.

Your birthday. Well, your husband, your best  friend, your mother, your sister might take  

تولدت. خوب، شوهرتان، بهترین دوستتان، مادرتان، خواهرتان ممکن است

you out for dinner, which means they invite you  for dinner and they also pay for dinner. That's  

شما را برای شام بیرون ببرند، به این معنی که شما را برای شام دعوت می کنند و هزینه شام ​​را هم می پردازند. این

the important part. Or they might take  you out for a nice night at the movies,  

قسمت مهم است. یا ممکن است شما را برای یک شب خوب در سینما بیرون ببرند،

and you go to the movies together, or maybe  to the amusement park so you can do other.

و با هم به سینما بروید، یا شاید به شهربازی بروید تا بتوانید کارهای دیگری انجام دهید.

Activities, But it's mainly used with meals.  So maybe your friend says, why would you  

فعالیت ها، اما عمدتاً با وعده های غذایی استفاده می شود. بنابراین شاید دوست شما بگوید، چرا

take Rob back? Why would you take Rob back? He  didn't even take you out for your birthday. Oh,  

راب را پس می گیرید؟ چرا راب را پس می گیرید؟ او حتی تو را برای تولدت بیرون نبرد. اوه،

he didn't invite you out for dinner and then pay  for that meal. You can take up a new hobby or  

او شما را برای شام بیرون دعوت نکرد و سپس برای آن غذا پول پرداخت نکرد. می توانید سرگرمی یا فعالیت جدیدی را شروع کنید

activity, which means you start that new hobby  or activity so you could tell your friends I.

، به این معنی که آن سرگرمی یا فعالیت جدید را شروع می کنید تا بتوانید به دوستان خود بگویید I.

Decided to take up karate, which means you  decided to start karate lessons as a new  

تصمیم گرفتید کاراته را شروع کنید، به این معنی که تصمیم گرفتید درس های کاراته را به عنوان یک

hobby or activity. Or your friend might  say I didn't know you took up dancing.

سرگرمی یا فعالیت جدید شروع کنید. یا ممکن است دوستتان بگوید نمی‌دانستم که به رقصیدن پرداخته‌اید.

I didn't know you started dancing as a  hobby or activity, so now you know the  

نمی‌دانستم رقصیدن را به‌عنوان یک سرگرمی یا فعالیت شروع کرده‌اید، بنابراین اکنون می‌دانید که

most common phrasal verbs would take Are you  ready for your quiz? Here are the questions,  

رایج‌ترین افعال عبارتی برای امتحان خود آماده هستید؟ سؤالات اینجا هستند،

so go ahead and hit pause. Complete the quiz,  

پس ادامه دهید و مکث را فشار دهید. مسابقه را کامل کنید،   به

take as much time as you need, and when  you're ready, hit play to see the answers.

همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ ها را ببینید.

How do you do on that quiz? Well,  let's find out. Here are the answers,  

در آن مسابقه چگونه عمل می کنید؟ خب، بیایید دریابیم. در اینجا پاسخ‌ها آمده است،

so hit pause and review these  answers to see how well you did.

بنابراین مکث را فشار دهید و این پاسخ‌ها را مرور کنید تا ببینید چقدر خوب عمل کرده‌اید.

Amazing job. Now let's review the common  phrasal verbs with get and you'll complete  

کار شگفت انگیز حالا بیایید افعال عباراتی رایج را با get مرور کنیم و

a quiz at the end to get ahead. This means to  progress, so to make progress towards something,  

در پایان یک مسابقه را تکمیل کنید تا جلوتر بروید. این به معنای پیشرفت، بنابراین پیشرفت به سمت چیزی است،

and we most commonly use this in a career  setting or academic setting. For example,  

و ما معمولاً از آن در محیط شغلی یا محیط تحصیلی استفاده می‌کنیم. برای مثال،

if you want to get ahead, you need fluent English.

اگر می‌خواهید پیشرفت کنید، به انگلیسی روان نیاز دارید.

Would you?

آیا شما؟

Agree with that. Put that.

با آن موافق باشید. آن را بگذار

But in the comments, if you want to get ahead,  you need fluent English. Now notice how I didn't  

اما در نظرات، اگر می‌خواهید پیشرفت کنید، به انگلیسی روان نیاز دارید. حالا توجه داشته باشید که چگونه من    را تعیین نکردم که وارد شوید

specify get ahead in. What if you want to get  ahead at work in your career, So don't forget  

that. But you can also just say if you want to  get ahead to get along with. Most students know  

. اما شما همچنین می‌توانید بگویید که آیا می‌خواهید پیشروی کنید. اکثر دانش‌آموزان

this one. Do you know this one? When you get  along with someone, it means you have a good.

این یکی را می‌دانند. آیا این یکی را می شناسید؟ وقتی با کسی کنار می آیید، به این معنی است که چیز خوبی دارید.

Relationship with that person.  I really get along with my boss,  

رابطه با اون شخص من واقعاً با رئیسم کنار می آیم،

but we commonly use this in the negative. I  don't get along with my boss, so you can use  

اما معمولاً از آن به صورت منفی استفاده می کنیم. من با رئیسم کنار نمی‌آیم، بنابراین می‌توانید از

it in both the positive or the negative. So which  describes you? I get along with my boss, I don't.

آن در موارد مثبت یا منفی استفاده کنید. پس کدام یک شما را توصیف می کند؟ من با رئیسم کنار می آیم، نه.

Get along with my boss.

با رئیسم کنار بیای.

To get away, this means to escape. So you can  use this in two contexts. The criminal got away,  

دور شدن یعنی فرار کردن. بنابراین می‌توانید از آن در دو زمینه استفاده کنید. مجرم فرار کرد،

so that means he escaped, The robber  got away, he stole my car and he got  

به این معنی که فرار کرد، سارق فرار کرد، ماشین مرا دزدید و

away. He escaped. But we also use this  more in the sense of to escape from.

فرار کرد. او فرار کرد. اما ما همچنین از این بیشتر به معنای فرار از آن استفاده می‌کنیم.

Your daily life. The difficulties of your daily  life. Oh, I really need to get away. Work has been  

زندگی روزمره شما مشکلات زندگی روزمره شما اوه، من واقعاً باید فرار کنم. کار

so busy. I don't get along with my boss. I need to  get away. Another common phrasal verb with getaway  

بسیار شلوغ بوده است. من با رئیسم کنار نمی آیم. من باید دور شوم. یکی دیگر از فعل های رایج عبارتی با گریز ،

is to get away with something, and that something  is negative. For example, she got away with.

دور شدن از چیزی است و آن چیزی منفی است. به عنوان مثال، او با آن فرار کرد.

The crime. This means she wasn't punished  for the crime, so she did something wrong,  

جرم. این به این معنی است که او به خاطر این جنایت مجازات نشده است، بنابراین او کار اشتباهی انجام داده است،

but she got away with it. She got away with  stealing the car. Notice that verb ING with  

اما از آن فرار کرده است. او با دزدیدن ماشین فرار کرد. به این فعل ING با

stealing the car to get off lightly. This  is when you are punished for something,  

دزدیدن ماشین برای پیاده شدن آرام توجه کنید. این زمانی است که شما به خاطر چیزی تنبیه می شوید،

but you're punished less severely than you and.

اما کمتر از خودتان مجازات می شوید.

Anticipated. So maybe you forgot to submit a  report at work, but you got off lightly. Your  

پیش بینی شده است. بنابراین شاید فراموش کرده‌اید که در محل کار گزارشی ارسال کنید، اما به آرامی پیاده شده‌اید.

boss didn't fire you, but they did remove you  from the account. So you were punished. But you  

رئیس‌تان شما را اخراج نکرد، اما شما را از حساب حذف کردند. پس مجازات شدی اما شما

were punished less severely than you expected.  We also use this more in a criminal context.

کمتر از آنچه انتظار داشتید مجازات شدید. ما همچنین از این بیشتر در زمینه جنایی استفاده می کنیم.

She stole the car, but she got off  lightly, so maybe she didn't go to prison,  

او ماشین را دزدید، اما به آرامی پیاده شد، بنابراین شاید به زندان نرفت،

She only had to do community service to get  back. This is used to say that you return to  

او فقط برای بازگشت باید خدمات اجتماعی انجام می داد . این برای گفتن اینکه شما به

your original starting point. So let's say  you're at home, but then you go to the store  

نقطه شروع اولیه خود باز می گردید استفاده می شود. بنابراین، فرض کنید شما در خانه هستید، اما سپس به فروشگاه می روید

and then you return back home.  So now you can say I got back.

و سپس به خانه برمی گردید. پس حالا می توانید بگویید من برگشتم. راس ساعت

At 7:00. O'clock. What time did you get back?  Now you can specify the place. What time did  

7:00. ساعت. ساعت چند برگشتی؟ حالا می توانید مکان را مشخص کنید. چه ساعتی به

you get back home? Back to the office? Oh,  I got back around 7:00. We commonly use  

خانه برگشتید؟ بازگشت به دفتر؟ اوه، حدود ساعت 7:00 برگشتم. ما معمولاً از

this with your vacations. What time did you  get back from your trip to Italy? Oh, I got  

این برای تعطیلات شما استفاده می‌کنیم. از سفر به ایتالیا چه ساعتی برگشتید؟ اوه، من

back on Tuesday. You returned home from Italy.  There is also the phrasal verb to get back to.

سه شنبه برگشتم. شما از ایتالیا به خانه برگشتید. همچنین فعل عبارتی برای بازگشت به آن وجود دارد.

Someone you might say, oh, I  really need to get back to John.  

کسی که ممکن است بگویید، اوه، من واقعاً باید به جان برگردم.

When you get back to someone it means you  respond to that person. So if I say I need  

وقتی به کسی برمی‌گردید به این معنی است که به آن شخص پاسخ می‌دهید. بنابراین اگر بگویم باید

to get back to John, it means that John contacted  me. But I have not replied. So maybe he asked me  

به جان برگردم، به این معنی است که جان با من تماس گرفته است . اما من جواب نداده ام. بنابراین شاید او از من

a question and I have not answered his  question. I need to get back to John.

سؤالی پرسیده است و من به سؤال او پاسخ نداده‌ام . باید برگردم پیش جان

Or you, John, might say, when are you  going to get back to me? When are you  

یا تو، جان، ممکن است بگویی، کی قرار است به من برگردی؟ چه زمانی می‌خواهید

going to respond to my question?  When you get back into something,  

به سؤال من پاسخ دهید؟ وقتی دوباره وارد کاری می‌شوید، به این

it means you continue doing something  that you stopped for a period of time.

معنی است که به انجام کاری ادامه می‌دهید که برای مدتی متوقف کرده‌اید.

So let's say you decided to learn  how to play guitar or piano,  

بنابراین، فرض کنید تصمیم گرفتید نحوه نواختن گیتار یا پیانو را یاد بگیرید،

and you play guitar every week for months  and months and months. And then you stop  

و هر هفته برای ماه‌ها و ماه‌ها و ماه‌ها گیتار می‌نوازید. و سپس

playing guitar. You get very busy at work,  but then work is no longer busy. So you say.

گیتار زدن را متوقف می‌کنید. سر کار خیلی شلوغ می‌شوید، اما کار دیگر شلوغ نیست. پس شما بگویید.

I need to get back into guitar. I need  to get back into my guitar lessons. So  

باید دوباره به گیتار برگردم من باید به درس‌های گیتار برگردم. بنابراین

maybe you could use this with your  language lessons. I need to get back  

شاید بتوانید از آن برای درس های زبان خود استفاده کنید. من باید

into my English language class. Are you  enjoying this lesson on phrasal verbs?

به کلاس زبان انگلیسی خود برگردم. آیا از این درس درباره افعال عبارتی لذت می برید؟

You are probably a little bit confused  as well because there are just so many  

احتمالاً شما هم کمی گیج شده‌اید، زیرا

phrasal verbs in English, and if you want  to become very confident with phrasal verbs,  

افعال عبارتی در زبان انگلیسی بسیار زیاد است، و اگر می‌خواهید با افعال عبارتی بسیار مطمئن شوید،

then I want to tell you about the  Finally Fluent Academy. This is my  

پس می‌خواهم در مورد آکادمی آخر فلوئنت به شما بگویم. این

premium training program where we study  native English speakers on TV, movies,  

برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن زبان انگلیسی‌های بومی را در تلویزیون، فیلم‌ها،

YouTube, and the news so you can learn  the most common phrasal verbs, idioms,  

YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید رایج‌ترین افعال عبارتی، اصطلاحات،

and expressions very quickly and easily. Plus,  you'll have me as your personal coach, so you can.

و عبارات را خیلی سریع و آسان بیاموزید. بعلاوه، من را به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت تا بتوانید.

Look in the description to learn more  about becoming a member today. Now  

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره عضویت امروز، به توضیحات نگاه کنید . حالا

let's continue on with our next get phrasal  verb. To get back at someone, this is used.

بیایید به فعل بعدی دریافت عبارتی خود ادامه دهیم . برای برگشت به کسی، از این استفاده می شود.

For revenge.

برای انتقام.

So if you didn't get back to John,  

بنابراین اگر به جان بازنگشتید،   به این

which means you didn't reply to John  and you didn't answer his question.

معنی است که به جان پاسخ ندادید و به سؤال او پاسخ ندادید.

Maybe John will try to get back  at you. He'll try to get revenge  

شاید جان سعی کند به شما بازگردد. او سعی خواهد کرد

on you. So maybe he'll tell everyone that  you're not very helpful and that's how he  

از شما انتقام بگیرد. بنابراین شاید او به همه بگوید که شما خیلی مفید نیستید و به این ترتیب او

gets back at you to get behind someone  or something. This is when you support  

به شما پاسخ می‌دهد تا پشت سر کسی یا چیزی بنشیند. این زمانی است که از

someone or something. So let's say  your company has a new policy on.

کسی یا چیزی حمایت می‌کنید. بنابراین، فرض کنید شرکت شما یک خط مشی جدید دارد.

Their.

Dress code and you like the policy, you can say.

آنها

کد لباس و سیاست را دوست دارید، می توانید بگویید.

I can really get behind that policy. You support  that policy to get by. This is when you have just  

من واقعاً می توانم پشت این سیاست باشم. شما از آن خط‌مشی حمایت می‌کنید تا از پس آن برآیید. این زمانی است که شما فقط به

enough resources to survive. We most commonly  use this with financial resources, so you might  

اندازه کافی منابع برای زنده ماندن دارید. ما معمولاً از این برای منابع مالی استفاده می‌کنیم، بنابراین ممکن است

say with inflation, I can barely get by. So it  means you can pay your bills, pay your mortgage.

با تورم بگویید، من به سختی می‌توانم از پس آن بربیایم. بنابراین به این معنی است که می‌توانید قبض‌هایتان را بپردازید، وام مسکنتان را بپردازید.

Buy groceries, but just enough.  At the end of the month you have  

مواد غذایی بخرید، اما به اندازه کافی. در پایان ماه،

one or $2.00 left in your account. I'm.

یک یا 2 دلار در حسابتان باقی مانده است. من هستم.

Getting by.

گذراندن

To get into trouble. I'm sure you do this all  

تا به دردسر بیفتد. من مطمئن هستم که شما همیشه این کار را انجام می دهید

the time. When you get into  trouble, it just means you.

. وقتی به مشکل بر می خورید ، این فقط به معنای شماست.

Enter that situation where you're doing  something you're not supposed to be doing,  

وارد موقعیتی شوید که در حال انجام کاری هستید که قرار نیست انجام دهید،

which is the trouble. So kids get into  trouble all the time. That's why you don't  

که مشکل همین است. بنابراین بچه‌ها همیشه درگیر مشکل می‌شوند. به همین دلیل است که

leave your kids at home without an adult to  supervise them, because they're going to get.

فرزندانتان را در خانه رها نمی‌کنید بدون اینکه بزرگ‌سالی بر آنها نظارت کند، زیرا آنها این کار را خواهند کرد.

Into.

Trouble. They're going to write on all  the walls with crayon or eat all the.

به.

مشکل. روی تمام دیوارها با مداد رنگی بنویسند یا همه را بخورند.

Cookies in the fridge, They're  going to get into trouble.

کوکی‌ها در یخچال، با مشکل مواجه می‌شوند. سوار

To get on this is when you board,  which means to enter certain vessels,  

شدن به آن هنگام سوار شدن است، که به معنای ورود به کشتی‌های خاص،

certain methods of transportation. So you can  get on a plane, a train, a boat or a bus. I  

روش‌های خاص حمل‌ونقل است. بنابراین می‌توانید سوار هواپیما، قطار، قایق یا اتوبوس شوید. من

got on the plane you entered the plane you  boarded. The plane to get on is also used.

سوار هواپیمای شدم که شما وارد هواپیمای شده‌اید . از هواپیما برای سوار شدن نیز استفاده می شود.

As an expression to say that someone is  old or has become very old. So you might  

به عنوان تعبیری برای گفتن اینکه شخصی پیر است یا خیلی پیر شده است. بنابراین ممکن است

say my grandma is getting on, which means  my grandma is now quite old. She's become  

بگویید مادربزرگ من در حال سوار شدن است، به این معنی که مادربزرگ من اکنون کاملاً پیر شده است. او

very old. My grandma's getting on, so she has  difficulty getting on a plane. Now what's the  

خیلی پیر شده است. مادربزرگم سوار می‌شود، بنابراین برای سوار شدن به هواپیما مشکل دارد. حالا

opposite of on? I'm on the plane, I got  on the plane, so now I need to get off.

برعکس on چیست؟ من در هواپیما هستم، وارد هواپیما شدم، بنابراین اکنون باید پیاده شوم.

The plane.

هواپیما.

And remember, you only get off certain  methods of transportation. Planes,  

و به یاد داشته باشید، شما فقط از برخی روش‌های حمل و نقل پیاده می‌شوید. هواپیما،

trains, boats and buses. This is my stop.  I need to get off the bus, get off the.

قطار، قایق و اتوبوس. این توقف من است. باید از اتوبوس پیاده شوم، پیاده شوم.

Train.

قطار - تعلیم دادن.

For vehicles, cars, vans or trucks, you get in.

برای وسایل نقلیه، ماشین‌ها، وانت‌ها یا کامیون‌ها، وارد شوید

And get out of.

و از آن خارج شوید.

I got in my car.

سوار ماشینم شدم

I got out of my car so don't confuse those two.  We also use get in when you enter a room in a  

من از ماشینم پیاده شدم پس این دوتا را اشتباه نگیرید. همچنین وقتی وارد اتاقی در

building or enter a house or a location, so  this is very common at work. A coworker could  

ساختمان می‌شوید یا وارد خانه یا مکانی می‌شوید، از ورود استفاده می‌کنیم، بنابراین این مورد در محل کار بسیار رایج است. یک همکار می‌تواند از

ask you oh what time did you get in? They  mean what time did you enter the office?

شما بپرسد ساعت چند وارد شدید؟ منظورشان این است که چه ساعتی وارد دفتر شدی؟

So you can also use it to mean what time did  you start your work day. Because when you enter  

بنابراین می‌توانید از آن برای این که چه ساعتی روز کاری خود را شروع کرده‌اید نیز استفاده کنید. زیرا وقتی وارد

the office building, technically you've started  work. So what time did you get in is another way  

ساختمان اداری می‌شوید، از نظر فنی کار را شروع کرده‌اید . بنابراین، ساعتی که وارد شدید، راه دیگری است

of saying what time did you start work now. In  this case, although the opposite of in is out,  

برای گفتن اینکه الان در چه ساعتی کار را شروع کردید. در این مورد، اگرچه برعکس in خارج است،

we have an expression to get off  which means to end work for the day.

یک عبارت برای برکناری داریم که به معنای پایان دادن به کار روزانه است.

So someone could ask you, oh, what time do you get  off today? What time do you usually get off? What  

بنابراین کسی می تواند از شما بپرسد، اوه، امروز چه ساعتی پیاده می شوید؟ معمولا ساعت چند پیاده می شوید؟

time are you getting off tomorrow? This means what  time do you finish work? Do you end work just for  

فردا ساعت چند پیاده می شوید؟ این یعنی چه ساعتی کار را تمام می‌کنید؟ آیا کار را فقط برای

the day to get out is also used as an expression  of disbelief. So let's say your friend tells you.

روز بیرون رفتن به پایان می‌رسانید به‌عنوان ابراز ناباوری نیز استفاده می‌شود . پس فرض کنید دوستتان به شما می گوید.

I won.

من بردم.

The lottery. Get out.

بخت آزمایی. برو بیرون.

Get out. Get out of here. Get out of town. So  you can add get out of here. Or less commonly,  

برو بیرون. از اینجا برو بیرون. از شهر خارج شوید. بنابراین می‌توانید خروج از اینجا را اضافه کنید. یا به طور معمول،

but still common, get out of town. It's  just to show that I can't believe it.  

اما هنوز رایج است، از شهر خارج شوید. این فقط برای نشان دادن این است که نمی توانم آن را باور کنم.

What? Get out. Get out. So if your friend  says something very shocking or surprising,  

چی؟ برو بیرون. برو بیرون. بنابراین اگر دوست شما چیزی بسیار تکان دهنده یا تعجب آور بگوید،

I'm moving to Antarctica. Get out. Get  out of town. Why? Why are you doing that?

من به قطب جنوب نقل مکان می کنم. برو بیرون. از شهر خارج شوید. چرا؟ چرا این کارو میکنی؟

When you get out of something or get out of  doing something, it means you avoid doing  

وقتی از کاری خارج می‌شوید یا از انجام کاری خارج می‌شوید، به این معنی است که از انجام

something unpleasant. So I could say I need  to get out of cleaning the garage because  

کار ناخوشایند اجتناب می‌کنید. بنابراین می‌توانم بگویم باید از تمیز کردن گاراژ خارج شوم، زیرا

that's unpleasant and I don't want to do  it to get together. This is when people.

ناخوشایند است و نمی‌خواهم این کار را انجام دهم تا دور هم جمع شوم. این زمانی است که مردم.

Organize socially. They join each  other socially. So I might ask,  

سازماندهی اجتماعی آنها از نظر اجتماعی به یکدیگر می پیوندند. بنابراین ممکن است بپرسم،

what time are we getting together tonight?  So what time are we going to meet each other,  

امشب چه ساعتی دور هم جمع می شویم؟ پس چه ساعتی قرار است همدیگر را ملاقات کنیم،   به

Join each other and have dinner? Have a cup of  coffee? Go for a walk? Do something social. Now,  

یکدیگر بپیوندیم و شام بخوریم؟ یک فنجان قهوه می خورید ؟ قدم زدن؟ کاری اجتماعی انجام دهید حالا،

if you specify the noun you need with, what  time are you getting together with your friends?

اگر اسم مورد نیاز خود را مشخص کنید، چه زمانی با دوستانتان دور هم جمع می شوید؟

Tonight. You probably know this one to get  up. What time do you get up? This is when you  

امشب احتمالاً این یکی را برای بلند شدن می‌شناسید . ساعت چند بیدار میشی؟ این زمانی است که

leave your bed in the morning. First thing in the  morning. So what time do you wake up? This is when  

صبح‌ها تخت خود را ترک می‌کنید. اولین چیز در صبح. پس چه ساعتی بیدار میشی؟ این زمانی است که

you open your eyes. But then get up is when you  actually leave your bed. So I wake up at 6:00 AM,  

چشمان خود را باز می کنید. اما پس از آن بلند شوید زمانی است که واقعاً تخت خود را ترک می‌کنید. بنابراین من ساعت 6:00 صبح از خواب بیدار می شوم،

but I don't get up until 6:30. But how  about this one? Get up to what did you get?

اما تا ساعت 6:30 بیدار نمی شوم. اما این یکی چطور؟ بلند شو تا چی گرفتی؟

Up to last night. This is a common way of simply  asking what someone did. Oh, what did you get up  

تا دیشب این یک روش معمولی است که به سادگی می‌پرسیم کسی چه کار کرده است. اوه، دیشب برای چی بیدار شدی

to last night? Oh, not much. I watched a movie.  We also use this one though, to imply that  

؟ اوه، نه زیاد. من یک فیلم تماشا کردم. با این حال، ما از این یکی نیز استفاده می‌کنیم، تا به این معنی باشد که

someone is doing something wrong. My kids are  always getting up to no good. This is the same  

شخصی در حال انجام کار اشتباهی است. بچه‌های من همیشه در حال بیدار شدن هستند. این همان

thing as getting into trouble, but in a general  context. Oh, what did you get up to last night?

مشکلی است، اما در یک زمینه کلی. آخه دیشب چی گرفتی

It's what did you do last night to get across  this is to communicate your ideas successfully.  

این کاری است که دیشب انجام دادید تا به آن برسید این برای انتقال موفقیت آمیز ایده هایتان است.

So as a non-native speaker you might say I have a  hard time getting my ideas across. I have a hard  

بنابراین، به‌عنوان یک فرد غیر بومی، ممکن است بگویید من برای رساندن ایده‌هایم مشکل دارم. من برای برقراری

time communicating successfully and if you  have a hard time getting your ideas across,  

ارتباط موفقیت آمیز مشکل دارم و اگر شما برای رساندن ایده های خود مشکل دارید،

someone might ask you what are you  getting at? What are you getting at?

ممکن است یکی از شما بپرسد که در چه کاری هستید ؟ می خوای به چی برسی؟

This is another way of saying, what are you  trying to communicate? What do you mean?  

این روش دیگری برای گفتن است، می‌خواهید با چه چیزی ارتباط برقرار کنید؟ منظورت چیه؟

So if you're trying to explain something  but the other person doesn't understand,  

بنابراین اگر می‌خواهید چیزی را توضیح دهید، اما طرف مقابل متوجه نمی‌شود، می‌تواند

they can say what are you getting at. Now, to get  at can also mean to successfully reach something  

بگوید به چه چیزی می‌رسید. اکنون، رسیدن به می‌تواند به معنای رسیدن موفقیت آمیز به چیزی

or find something or obtain something.  So let's say I have a shelf and I have.

یا یافتن چیزی یا به دست آوردن چیزی باشد. بنابراین فرض کنید من یک قفسه دارم و دارم.

A hat on a very high shelf I might  say. I can't get at my hat. I can't  

شاید بتوانم بگویم کلاهی روی یک قفسه بسیار بلند . من نمی توانم به کلاهم برسم. نمی‌توانم به

reach my hat. To get rid of this is  when you throw away so permanently  

کلاهم برسم. برای خلاص شدن از شر آن، زمانی است که به طور دائم

remove unwanted items. So remember I said  I wanted to get out of cleaning my garage?

وسایل ناخواسته را دور می اندازید. پس یادت هست که گفتم می‌خواهم از گاراژم بیرون بیایم؟

Because there's so many things I need to get  rid of. There's so many unwanted things in  

زیرا چیزهای زیادی وجود دارد که باید از شر آنها خلاص شوم. چیزهای ناخواسته زیادی در

my garage that I want to permanently  remove. So maybe once a year you can  

گاراژ من وجود دارد که می‌خواهم برای همیشه پاکشان کنم. بنابراین، شاید سالی یک بار بتوانید

go through your entire house and get rid  of things, Get rid of unwanted things To  

کل خانه خود را مرور کنید و

get wound up about something is when you get  really angry about something, so let's say.

از شر چیزها خلاص شوید، از شر چیزهای ناخواسته خلاص شوید.

Your father doesn't like politics in general,  so every time he sees something in the news  

پدر شما به طور کلی از سیاست خوشش نمی‌آید، بنابراین هر بار که چیزی در اخبار

about politicians, he gets wound up. He gets  really angry. But you might say to your dad,  

درباره سیاستمداران می‌بیند، زخمی می‌شود. او واقعاً عصبانی می‌شود. اما ممکن است به پدرتان بگویید،

get over it, get over it. To get over  something is when you tell someone.

غلبه کن، از پسش برآی. غلبه بر چیزی زمانی است که به کسی می گویید.

They shouldn't have strong  feelings towards something else,  

آنها نباید احساسات قوی نسبت به چیز دیگری داشته باشند،

and those strong feelings are  usually negative feelings. So if.

و آن احساسات قوی معمولاً احساسات منفی هستند. بنابراین اگر.

Your dad gets really.

پدرت واقعا میفهمه

Wound up about politics? You can say, oh,  just get over it. It's not a big deal.  

در مورد سیاست زخم خورده اید؟ می‌توانید بگویید، اوه، فقط از آن عبور کنید. این چیز مهمی نیست.

You can, of course, get over  someone. Do you know this one?

مطمئناً می‌توانید بر کسی غلبه کنید . آیا این یکی را می شناسید؟

When you get over someone, it means you  no longer have romantic feelings for that  

وقتی از کسی غلبه می کنید، به این معنی است که دیگر احساسات عاشقانه ای نسبت به آن

person. So after my divorce, it took me  years to get over my husband. It took me  

شخص ندارید. بنابراین بعد از طلاق، سال‌ها طول کشید تا از پس شوهرم بربیایم.

years to stop having romantic feelings towards  my husband. Now someone could say get over it.

سالها طول کشید تا دیگر احساسات عاشقانه نسبت به شوهرم نداشته باشم. حالا یک نفر می تواند بگوید از آن عبور کنید. از

Stop being upset about the  situation that you're no.

ناراحتی در مورد موقعیتی که نیستید دست بردارید.

Longer.

With your husband, but that might.

طولانی تر.

با شوهرت ولی ممکنه

Be a little insensitive.

کمی بی احساس باشید

You can also get over an illness, which  means you recover from an illness. It  

همچنین می‌توانید بر یک بیماری غلبه کنید، به این معنی که از یک بیماری بهبود می‌یابید.

took me weeks to get over my cold. It  took me weeks to recover from my cold.

هفته‌ها طول کشید تا بر سرماخوردگی‌ام غلبه کنم. هفته‌ها طول کشید تا از سرماخوردگی خلاص شوم.

To get around, this is how you travel  within an area, so if you're a tourist,  

برای دور زدن، به این صورت است که در یک منطقه سفر می‌کنید، بنابراین اگر گردشگر هستید،

you might Google What's the best  way to get around New York City?

ممکن است در گوگل جستجو کنید بهترین راه برای گردش در شهر نیویورک چیست؟

And of course, it's not by car.  You don't want to get around by  

و البته با ماشین نیست. نمی‌خواهید با

car because the traffic is terrible. So  walking is the best way to get around. Or  

ماشین رفت و آمد کنید زیرا ترافیک وحشتناک است. بنابراین پیاده‌روی بهترین راه برای رفت و آمد است. یا

taking the subway is the best way to get  around New York City. When you get around  

استفاده از مترو بهترین راه برای گردش در شهر نیویورک است. وقتی

to something or to doing something,  it means you finally do something.

به کاری نزدیک می شوید یا کاری را انجام می دهید، به این معنی است که بالاخره کاری را انجام می دهید.

After not doing it for a long period  of time. So let's say I was trying  

بعد از انجام ندادن آن برای مدت طولانی . بنابراین فرض کنید سعی می‌کردم

to get out of cleaning the garage  because I didn't really want to get.

از تمیز کردن گاراژ خارج شوم زیرا واقعاً نمی‌خواستم این کار را انجام دهم.

Rid of.

خلاص شدن از.

All that unwanted stuff, but I finally  got around to cleaning the garage.

همه چیزهای ناخواسته، اما بالاخره به تمیز کردن گاراژ رسیدم.

So I finally clean the garage after a long  time of not cleaning the garage to get it  

بنابراین من بالاخره گاراژ را بعد از مدت‌زمان تمیز نکردن گاراژ تمیز می‌کنم تا آن را

together is when you take control  of your life or your emotions. So  

جمع کنم، زمانی که کنترل زندگی یا احساسات خود را به دست می‌گیرید. بنابراین

let's say your friend is really upset  because she broke up with her husband.

فرض کنید دوست شما واقعاً ناراحت است زیرا از شوهرش جدا شده است.

And she has not gotten over him. And you  want to tell your friend to just get over it,  

و او بر او غلبه نکرده است. و شما می خواهید به دوستتان بگویید که از پس آن بربیاید،

but instead you tell your friend, get it together,  Get it together. You need to take control of your  

اما در عوض به دوست خود می گویید، آن را جمع کنید، آن را جمع کنید. شما باید احساسات خود را کنترل کنید

emotions because your friend is crying all  the time or she's really upset. She's really.

زیرا دوست شما همیشه گریه می کند یا واقعاً ناراحت است. او واقعا.

Moody, angry, not pleasant to be around, and you  tell your friend you need to get it together,  

دمدمی مزاج، عصبانی، خوشایند نیست، و به دوست خود می گویید که باید آن را جمع کنید،

which is a little bit of tough love, but  sometimes it's necessary. There are many  

که کمی عشق سخت است، اما گاهی اوقات لازم است. بسیاری از

phrasal verbs with that through that have  different meanings. When you get through  

افعال عبارتی با آن از طریق دارای معانی مختلفی هستند. وقتی از

something, it means you endure or  deal with a difficult situation.

چیزی عبور می کنید، به این معنی است که یک موقعیت دشوار را تحمل می کنید یا با آن کنار می آیید. گذر از مرگ پدرم

It was really difficult for me  to get through my father's death,  

برای من واقعا سخت بود ،

so my father died. Obviously that's  a difficult situation. Hopefully you  

بنابراین پدرم فوت کرد. بدیهی است که این یک وضعیت دشوار است. امیدواریم

don't say get over it because  that would be very insensitive.

نگویید از آن عبور کنید زیرا این خیلی غیر حساس خواهد بود.

But I had a hard time getting through my  father's death. So you can use this in a  

اما به سختی از مرگ پدرم عبور کردم . بنابراین می‌توانید از آن در یک

personal situation. You can use it in  a work situation as well. I don't get  

موقعیت شخصی استفاده کنید. می‌توانید از آن در موقعیت‌های کاری نیز استفاده کنید. من

along with my boss, so I have a hard  time getting through our meetings. I  

با رئیسم کنار نمی‌آیم، بنابراین به سختی می‌توانم جلساتمان را پشت سر بگذارم. من   برای

have a hard time dealing with our meetings  because I don't get along with my boss.

رسیدگی به جلساتمان مشکل دارم زیرا با رئیسم هماهنگ نیستم.

When you get through something, it can  also mean that you successfully finish  

وقتی کاری را پشت سر می گذارید، می تواند به این معنی باشد که

something that was very difficult or time  consuming. I finally got through the report.

کاری را که بسیار سخت یا وقت گیر بود با موفقیت به پایان می رسانید. بالاخره گزارش را به دست آوردم.

So you finished it, but it took  you a really long time. It was.

بنابراین شما آن را تمام کردید، اما واقعاً زمان زیادی از شما گرفت. بود.

Difficult.

When you get through to someone, it  means that you successfully contact  

دشوار.

وقتی به کسی دسترسی پیدا می‌کنید، به این معنی است که

them after numerous attempts of trying  to contact them. So let's say I needed  

پس از تلاش‌های متعدد برای تماس با او، با موفقیت با او تماس می‌گیرید. پس بیایید بگوییم که لازم بود

to get back to John. I needed to respond  to John, but every time I called John.

به جان برگردم. باید به جان پاسخ می‌دادم، اما هر بار با جان تماس می‌گرفتم.

I got his voicemail. I could say I'm  having a hard time getting through to John,  

پست صوتیش را گرفتم. می‌توانم بگویم برای رسیدن به جان برایم سخت است،

so I can't get back to John because I can't get  through to him. But we also use to get through to  

بنابراین نمی‌توانم به جان برگردم زیرا نمی‌توانم با او ارتباط برقرار کنم. اما

someone when you're able to communicate something  to someone in a way that they they understand it.

زمانی که بتوانید چیزی را به شخصی به گونه‌ای که او آن را درک می‌کند ارتباط برقرار کنید، از آن استفاده می‌کنیم.

So I told my friend that she shouldn't quit her  job and I explained all the reasons why and I  

بنابراین به دوستم گفتم که او نباید شغلش را رها کند و همه دلایل را توضیح دادم و

finally got through to her. So I finally made  her understand why she shouldn't quit her job.

بالاخره به او رسیدم. بنابراین بالاخره به او فهماندم که چرا نباید کارش را رها کند.

Your head is probably spinning right now  with all of these phrasal verbs with get,  

احتمالاً در حال حاضر سرتان با تمام این افعال عبارتی با get می چرخد،

but all you need is some practice, practice,  practice, and repetition. So let's do that  

اما تنها چیزی که نیاز دارید تمرین، تمرین، تمرین و تکرار است. پس بیایید

right now with a quiz so you have a chance to  review and practice these get phrasal verbs.

همین الان با یک مسابقه این کار را انجام دهیم تا فرصتی برای مرور و تمرین این افعال عبارتی داشته باشید.

No.

نه.

No.

So how did you do with that quiz?  Don't worry if it was difficult again,  

اگر دوباره سخت بود نگران نباشید،

you just need to practice. So review this video  again multiple times. Try that quiz again,  

فقط باید تمرین کنید. بنابراین این ویدیو را چندین بار دوباره مرور کنید. آن مسابقه را دوباره امتحان کنید،

but share your score in the comments so you can  come back and see how much you've improved and  

اما امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید تا بتوانید برگردید و ببینید چقدر پیشرفت کرده اید و

share your favorite phrasal verb with. Get  in the comments as well. And before you go,  

فعل عبارتی مورد علاقه خود را با آن به اشتراک بگذارید. در نظرات نیز دریافت کنید. و قبل از رفتن،

you can get this free speaking guide  where I share six fits on how to speak  

می‌توانید این راهنمای گفتاری رایگان را دریافت کنید که در آن من شش مورد را در مورد نحوه صحبت کردن

English fluently and confidently. You can  download this for free from my website.

انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می‌گذارم. می‌توانید این را به‌صورت رایگان از وب‌سایت من دانلود کنید.

Right here and you can get started  with your next lesson right now.

همین الان می‌توانید با درس بعدی خود شروع کنید.