1 HOUR ENGLISH LESSON - Do You Know These Confusing English Words? (Advanced English Vocabulary)

Are you ready for this one hour  English lesson? In this lesson,  

آیا برای این درس یک ساعته انگلیسی آماده هستید ؟ در این درس،   می‌خواهید

you're going to learn the most confusing words  in English. Now, because this lesson is long,  

گیج‌کننده‌ترین کلمات را در زبان انگلیسی یاد بگیرید. اکنون، از آنجایی که این درس طولانی است،

it's divided into separate sections where you'll  learn one set of confusing words. And then you can  

به بخش‌های جداگانه تقسیم می‌شود که در آن مجموعه‌ای از کلمات گیج‌کننده را یاد خواهید گرفت. و سپس

take a break if you need and continue on with the  next. Welcome back to JForrest English training.  

در صورت نیاز می‌توانید استراحت کنید و به موارد بعدی ادامه دهید. به آموزش زبان انگلیسی JForrest خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer, and this is your place  to become a fluent confident English speaker.  

البته، من جنیفر هستم، و اینجا جای شماست تا به انگلیسی مسلط و با اعتماد به نفس صحبت کنید. بیا

Let's get started. First, let's talk about  the difference between sympathy and empathy.  

شروع کنیم. ابتدا، اجازه دهید درباره تفاوت بین همدردی و همدلی صحبت کنیم.

So let's give a scenario, let's imagine that  your friend Ted just lost his job. So this  

بنابراین بیایید یک سناریو ارائه دهیم، بیایید تصور کنیم که دوست شما تد شغل خود را از دست داده است. بنابراین این

could be a situation a negative situation where  you want to give some sympathy, or some empathy.  

می‌تواند موقعیتی منفی باشد که در آن می‌خواهید کمی همدردی یا همدلی داشته باشید.

So if you want to give Ted sympathy, you're  going to say something like, Ah, I'm sorry to  

بنابراین، اگر می‌خواهید به تد همدردی کنید، می‌خواهید چیزی مانند، آه، متاسفم که می‌شنوم

hear that are off, that's too bad. That really  sucks. So you're gonna say those words to Ted.  

که خاموش است، این خیلی بد است. واقعاً بد است. پس این کلمات را به تد خواهید گفت.

But then you're gonna go on with the rest of  your day, you're going to be happy, you're  

اما بعد از آن به بقیه روزت ادامه می دهی، خوشحال می شوی،

going to have fun, you're going to do whatever,  and you're not really going to think about Ted  

خوش می گذرانی، هر کاری را انجام می دهی، و واقعاً به تد فکر نمی کنی.

and his situation anymore. Because sympathy is at  the surface level, okay? A situation happens to a  

و وضعیت او دیگر چون همدردی در سطح سطحی است، خوب است؟ موقعیتی برای یک

friend or colleague, a co worker, a family member,  or someone you know. And then you just use your  

دوست یا همکار، همکار، یکی از اعضای خانواده، یا کسی که می‌شناسید اتفاق می‌افتد. و سپس فقط از

words to offer some words of support words,  a comfort, and then you go on with your day.  

کلمات خود برای ارائه چند کلمه حمایتی، آرامش استفاده می‌کنید و سپس به روز خود ادامه می‌دهید.

What is empathy though, empathy is deeper. Empathy  is about emotion. Empathy isn't really about  

اما آنچه همدلی است، همدلی عمیق تر است. همدلی درباره احساسات است. همدلی در واقع با

words, empathy is about trying to understand  the emotion that TED is feeling. So trying to  

کلمات نیست، همدلی تلاش برای درک احساسی است که TED احساس می کند. بنابراین سعی کنید

either imagine what 10 must be feeling right  now. Because he just lost his job, the stress,  

یا تصور کنید که 10 باید در حال حاضر چه احساسی داشته باشند . چون شغلش را از دست داد، استرس،

he must be feeling, the insecurity, the  frustration, the anger, the lack of confidence,  

ناامنی، ناامیدی، عصبانیت، عدم اعتماد به نفس،

whatever emotions, that Ted's feeling, you want to  understand them, but you want to almost take those  

هر احساسی که احساس تد بود، می‌خواهید آن‌ها را درک کنید، اما می‌خواهید تقریباً آن احساسات را تحمل کنید.

emotions on and you feel those emotions. So even  though Ted lost his job, you feel the pain of Ted  

روشن است و شما آن احساسات را احساس می کنید. بنابراین، حتی اگر تد شغل خود را از دست داد، درد ناشی از

losing his job. And by doing that, you're able to  offer more comfort and more support to Ted because  

از دست دادن کار تد را احساس می کنید. و با انجام این کار، می‌توانید راحتی و حمایت بیشتری را به تد ارائه دهید، زیرا

you truly want to understand what it feels like.  Now, because of that, empathy is really not about  

واقعاً می‌خواهید احساس آن را درک کنید. اکنون، به همین دلیل، همدلی واقعاً با

words, empathy is about emotion. So how could you  show Ted that you have empathy for his situation?  

کلمات نیست، همدلی در مورد احساسات است. بنابراین چگونه می‌توانید به تد نشان دهید که با موقعیت او همدلی دارید؟

Well, you might sit beside 10 on the couch, and  just put your arm around him or give him a hug.  

خوب، ممکن است کنار 10 روی کاناپه بنشینید و فقط بازوی خود را دور او بگذارید یا او را در آغوش بگیرید.

Or maybe you show your emotion by even having  some tears in your eyes, as Ted is telling you  

یا شاید حتی با ریختن مقداری اشک در چشمان خود احساسات خود را نشان دهید، زیرا تد به شما می گوید

about how he lost his job and how he's not sure  how he's going to pay his mortgage. You You don't  

که چگونه شغل خود را از دست داده و چگونه مطمئن نیست که چگونه می خواهد وام مسکن خود را بپردازد. شما

say anything, but you show Ted that you understand  what he's going through, because you might have  

چیزی نمی‌گویید، اما به تد نشان می‌دهید که متوجه می‌شوید ، زیرا ممکن است

some visible tears in your eyes, or you put your  hand on his shoulder on his knee, or you just sit  

مقداری اشک در چشمانتان ظاهر شود، یا دستتان را روی شانه‌اش روی زانویش بگذارید، یا فقط

there silently and allow the emotion to be present  that empathy. Empathy is at a much deeper level.  

بی‌صدا آنجا بنشینید و اجازه دهید احساسات در آن همدلی وجود داشته باشد. همدلی در سطح بسیار عمیق تری قرار دارد.

And then when you leave, so you say goodbye to  Ted, okay, and then you go home. And even though  

و بعد وقتی می‌روی، با تد خداحافظی می‌کنی، باشه، و بعد به خانه می‌روی. و حتی اگر

TED is in his home, and you're in your home, you  still feel it, you still feel the emotion, you're  

تد در خانه‌اش است، و شما در خانه‌تان هستید، هنوز آن را احساس می‌کنید، هنوز هم احساس می‌کنید،

still a little bit sad yourself that empathy.  It's way deeper of an emotion. So to summarize,  

هنوز هم کمی از این همدلی ناراحت هستید. این بسیار عمیق تر از یک احساس است. بنابراین، به طور خلاصه،

sympathy is about offering words of comfort, but  it's step one, offering the words of comfort. And  

همدردی در مورد ارائه کلمات آرامش‌بخش است، اما مرحله اول، ارائه کلمات آرامش‌بخش است. و

then you offer those words of comfort and then  you just go about your day go about your life  

سپس آن کلمات آرامش‌بخش را ارائه می‌دهید و سپس  به طور معمول به زندگی روزمره خود ادامه می‌دهید

as normal. Empathy is about taking it further and  is no longer about words. It's about emotions, and  

. همدلی به معنای پیش بردن آن بیشتر است و دیگر در مورد کلمات نیست. این در مورد احساسات است، و

is trying to understand what someone is feeling  or the situation that they're going through at  

سعی می‌کند بفهمد کسی چه احساسی دارد یا وضعیتی که دارد در

a deeper level so you can offer support to that  person. So that's the difference between sympathy  

سطح عمیق‌تری می‌گذرد تا بتوانید از آن فرد حمایت کنید. بنابراین این تفاوت بین همدردی

and empathy. As these are more concepts, we don't  really use them in sentences. So I know I usually  

و همدلی است. از آنجایی که اینها مفاهیم بیشتری هستند، ما واقعاً از آنها در جملات استفاده نمی کنیم. بنابراین می‌دانم که معمولاً از

ask you to practice in the Senate and practice  in the comments below. However, you might not  

شما می‌خواهم در سنا تمرین کنید و در نظرات زیر تمرین کنید. با این حال، ممکن است

really be able to practice sentences using these  words. So because of that, maybe you can just talk  

واقعاً نتوانید جملات را با استفاده از این کلمات تمرین کنید. بنابراین، به همین دلیل، شاید بتوانید

about a scenario where you might want to offer  someone sympathy and then a scenario where you  

درباره سناریویی صحبت کنید که در آن ممکن است بخواهید با کسی همدردی کنید و سپس سناریویی که

want to offer someone empathy. Or you can think  back to a time in your life where you did offer  

می‌خواهید به کسی پیشنهاد همدلی کنید. یا می‌توانید به زمانی از زندگی‌تان فکر کنید که در آن

someone's sympathy, and then someone empathy. So  maybe you can just talk about those scenarios more  

همدردی یک نفر و سپس همدلی با کسی را ارائه کردید. بنابراین شاید بتوانید بیشتر درباره آن سناریوها صحبت کنید

to practice using these expressions. Amazing job,  let's move on and look at the difference between  

تا استفاده از این عبارات را تمرین کنید. کار شگفت‌انگیزی است، بیایید ادامه دهیم و تفاوت بین

relate to and related to. So first, let's talk  about how to use to relate to something. When  

مربوط به و مرتبط با آن را بررسی کنیم. بنابراین ابتدا، بیایید درباره نحوه استفاده برای ارتباط با چیزی صحبت کنیم. وقتی

you relate to something, it means you understand  a situation or you understand someone's feelings.  

با چیزی ارتباط برقرار می کنید، به این معنی است که موقعیتی را درک می کنید یا احساسات کسی را درک می کنید.

And the reason why you understand that situation  or someone's feelings is because you've had a  

و دلیل اینکه شما آن موقعیت یا احساسات یک نفر را درک می کنید این است که

similar experience, you've experienced it  yourself. And because of that you understand  

تجربه مشابهی داشته اید، خودتان آن را تجربه کرده اید . و به همین دلیل

the situation or how someone feels. So let's  say your coworker comes up to you and says,  

موقعیت یا احساس کسی را درک می کنید. بنابراین فرض کنید همکارتان به سراغ شما می‌آید و می‌گوید،

Oh, this project is really stressing me out. Now,  imagine that in the past, you were on that exact  

اوه، این پروژه واقعاً من را تحت فشار قرار می‌دهد. حالا، تصور کنید که در گذشته، دقیقاً در

same project. And you experienced stress, when  you were on that project, you've had the same  

همان پروژه بودید. و استرس را تجربه کردید، زمانی که در آن پروژه بودید، همان

experience. Because of that, you can just say, I  can relate to that. I can relate to that. And what  

تجربه را داشتید. به همین دلیل، شما فقط می توانید بگویید، می توانم با آن ارتباط برقرار کنم. من می توانم با آن ارتباط برقرار کنم. و

is the that? Well, the that is feeling stressed  out on the project, you've experienced the exact  

آن چیست؟ خوب، وقتی در پروژه احساس استرس می کنید، دقیقاً

same feelings that your coworker is experiencing  now. And because you can relate to that, you can  

همان احساساتی را که همکارتان اکنون تجربه می کند، تجربه کرده اید . و چون می‌توانید با آن ارتباط برقرار کنید،

probably have a different conversation, you can  have a more in depth conversation, or maybe you  

احتمالاً می‌توانید مکالمه متفاوتی داشته باشید، می‌توانید مکالمه عمیق‌تری داشته باشید، یا شاید

can share some tips and advice, because you've had  that same experience. Here's a great example I saw  

بتوانید نکات و توصیه‌هایی را به اشتراک بگذارید، زیرا شما هم همین تجربه را داشته‌اید. در اینجا یک مثال عالی است که من

on you glish, we can all relate to having doubt  or feeling insecure about certain things, right?  

در مورد شما دیدم، همه ما می‌توانیم با داشتن شک یا احساس ناامنی در مورد چیزهای خاص مرتبط باشیم، درست است؟

And you agree with that, right? You can relate to  having doubt, you can relate to feeling insecure.  

و شما با آن موافقید، درست است؟ شما می توانید با داشتن شک ارتباط برقرار کنید، می توانید با احساس ناامنی ارتباط برقرار کنید.

If I asked you can you relate to that? I'm asking  you, have you ever experienced that in your life?  

اگر از شما بپرسم می توانید با آن ارتباط برقرار کنید؟ من از شما می پرسم، آیا تا به حال چنین چیزی را در زندگی خود تجربه کرده اید؟

And if you've never experienced doubt, and you've  never experienced insecurity, well, then you're  

و اگر هرگز شک را تجربه نکرده‌اید، و هرگز ناامنی را تجربه نکرده‌اید، خب، پس

not human? Right? Because we've all experienced  it. Right? Of course we have it's a human emotion,  

انسان نیستید؟ درست؟ زیرا همه ما آن را تجربه کرده‌ایم. درست؟ البته ما این یک احساس انسانی است،

we experience all emotions, negative and positive.  Now why might you see something like this? Well,  

ما همه احساسات منفی و مثبت را تجربه می کنیم. حالا چرا ممکن است چنین چیزی را ببینید؟ خب،

likely because you want to connect to whoever  you're talking to. If a student is coming to me,  

احتمالاً به این دلیل که می‌خواهید با هرکسی که با او صحبت می‌کنید ارتباط برقرار کنید. اگر دانش‌آموزی به سراغ من می‌آید

and telling me how insecure they feel about using  their English in public, I can let them know that  

و به من می‌گوید که چقدر در مورد استفاده از انگلیسی خود در جمع احساس ناامنی می‌کند، می‌توانم به او اطلاع دهم که

I can relate to that. And if the student feels  like, oh, Jennifer has experienced this as well,  

می‌توانم با آن ارتباط برقرار کنم. و اگر دانش‌آموز احساس می‌کند ، اوه، جنیفر نیز این را تجربه کرده است،

then they might be more open to hearing the advice  I have to share. Or they might just feel closer to  

پس ممکن است برای شنیدن توصیه‌ای که باید به اشتراک بگذارم، بازتر باشد. یا ممکن است احساس کنند به

me more connected to me, because we've had that  same experience. So that's how we feel connected  

من نزدیک‌تر هستند، زیرا ما هم تجربه مشابهی داشته‌ایم. بنابراین، این همان چیزی است که ما احساس می کنیم

to each other is through shared experiences,  right? So it's really powerful to try to relate  

از طریق تجربیات مشترک با یکدیگر مرتبط هستیم، درست است؟ بنابراین واقعاً قدرتمند است که سعی کنید   با

to somebody's experience, or to let them know that  you can relate to what they're feeling or what  

تجربه یک نفر ارتباط برقرار کنید، یا به او بگویید که می‌توانید با احساسی که

they're experiencing right now. Now, notice and  are you glish example. What do you notice about  

او در حال حاضر تجربه می‌کند ارتباط برقرار کنید. اکنون، توجه کنید و آیا شما یک مثال ساده هستید. در مورد

the verb we have relate to, and then what do you  notice relate to relate to having and notice it's  

فعل we have relate به چه چیزی متوجه می‌شوید، و سپس آنچه متوجه می‌شوید مربوط به داشتن است و متوجه می‌شوید که

also relate to feeling. Both of our verbs are in  the jaren. This is a gerund expression when you  

به احساس مربوط می‌شود. هر دو فعل ما در jaren هستند. وقتی می‌خواهید از

want to use a verb next, I can relate to feeling  having wanting missing needing whatever verb your  

یک فعل بعدی استفاده کنید، این یک عبارت

have nice is going to be in the gerund. So make  sure you pay attention to that when you're forming  

جنسی است. بنابراین هنگام تشکیل جملات، مطمئن شوید که به آن توجه داشته باشید

your sentences. Now let's talk about to be related  to someone. When you're related to someone it  

. حالا بیایید در مورد مرتبط بودن با کسی صحبت کنیم. وقتی با شخصی نسبت فامیلی دارید، به این

means that they are a family member. They're part  of your family, you share the same blood genes  

معنی است که او یکی از اعضای خانواده است. آنها بخشی از خانواده شما هستند، شما ژن‌های خونی مشابهی دارید، شما

DNA, you come from the same family, even if it's  a great, great, great, great, great aunt or uncle,  

از یک خانواده می‌آیید، حتی اگر یک عمه یا عمه بزرگ، عالی، عالی، بزرگ، عمه یا عموی بزرگ،

even if it's a very distant family member,  you're still related to them to be related  

حتی اگر یکی از اعضای خانواده بسیار دور باشد، هنوز به آنها مربوط است تا

to someone. So let's say your friend invites you  to their family reunion. And at a family reunion,  

با کسی مرتبط باشد. بنابراین فرض کنید دوستتان شما را به گردهمایی خانوادگی خود دعوت کرده است. و در یک گردهمایی خانوادگی،

everybody is going to be related, right? Well,  not everybody, because of course, other people  

همه با هم فامیل خواهند شد، درست است؟ خوب، نه همه، زیرا مطمئناً، افراد دیگر

could bring friends or people they're just dating,  for example, they're not related to them. That's  

می‌توانند دوستان یا افرادی را بیاورند که تازه با آنها قرار می‌گیرند، مثلاً با آنها ارتباطی ندارند. این

a very important point. You're not related to your  spouse, the person you're married to, because that  

نکته بسیار مهمی است. شما با همسرتان، فردی که با او ازدواج کرده‌اید، نسبتی ندارید، زیرا این بدان

would mean you share the same DNA and genes and  blood. And that's just a little creepy, right? No,  

معناست که DNA، ژن‌ها و خون یکسانی دارید . و این فقط کمی ترسناک است، درست است؟ نه،

you're not related to your spouse, you're married  to them. You're part of their family, but you're  

شما با همسرتان نسبتی ندارید، با آنها ازدواج کرده اید . شما عضوی از خانواده آنها هستید، اما

not relatives. You're not blood relatives, right?  You're related to your mother, father, brother,  

اقوام نیستید. شما خویشاوند خونی نیستید، درست است؟ شما با مادر، پدر، برادر،

sister, and uncle, grandmother, grandfather,  and cousins. And then the second, the third,  

خواهر و عمو، مادربزرگ، پدربزرگ، و پسرعموهای خود نسبتی دارید. و سپس دومی، سومی،

the extended family as well down the family  tree, but you're not related to the person you're  

خانواده گسترده و همچنین در پایین شجره خانواده، اما شما با شخصی که   با او ازدواج کرده اید، خویشاوندی ندارید

married to. So you're at this family reunion with  your friends. And as you're meeting new people,  

. بنابراین شما در این گردهمایی خانوادگی با دوستانتان هستید. و همانطور که با افراد جدیدی ملاقات می کنید،

of course, you're going to ask your friend Oh,  how are you related to that person? How are you  

البته، از دوستتان بپرسید، با آن شخص چه نسبتی دارید؟

related to Frank? Oh, he's my second cousin.  How are you related to Mary? Oh, she's my aunt.  

رابطه شما با فرانک چگونه است؟ اوه پسر عموی دوم منه با مریم چه نسبتی داری؟ اوه عمه منه

How are you related to Jim? Oh, actually, I'm  not related to him. He's married to my aunt,  

با جیم چه نسبتی داری؟ اوه، در واقع، من با او نسبتی ندارم. او با خاله من ازدواج کرده است،

because you're not related to your aunt's husband,  right? Because you're not in the same blood line,  

زیرا شما با شوهر خاله تان نسبتی ندارید، درست است؟ چون شما در یک خط خونی،

the same DNA, the same genes as your aunt's  husband? Yes, the husband is part of your family,  

همان DNA، و همان ژن‌های شوهر عمه‌تان نیستید؟ بله، شوهر عضوی از خانواده شماست،

but you're not directly related to them. Okay,  so there is a difference between someone in your  

اما شما مستقیماً با آنها مرتبط نیستید. بسیار خوب، پس بین یکی از اعضای

family and then being related to someone. So as  you can see, there's a big difference between when  

خانواده‌تان و بعد از آن رابطه با کسی تفاوت وجود دارد. بنابراین همانطور که می‌بینید ، بین زمانی که

you relate to something or you relate to someone's  feelings, and you are related to someone. So  

با چیزی ارتباط برقرار می‌کنید یا با احساسات یک نفر ارتباط برقرار می‌کنید ، و شما با کسی مرتبط هستید، تفاوت زیادی وجود دارد. بنابراین

there's that difference in sentence structure,  because it's to be related with the IDI to be  

این تفاوت در ساختار جمله وجود دارد، زیرا باید با IDI مرتبط

related to, but then there's a huge difference  in the meaning as well. When you can relate to  

مرتبط باشد، اما پس از آن تفاوت زیادی در معنا نیز وجود دارد. وقتی می‌توانید با

someone's feelings, you understand their feelings,  because you've experienced the same thing. And  

احساسات یک نفر ارتباط برقرار کنید، احساسات او را درک می‌کنید، زیرا شما هم همین موضوع را تجربه کرده‌اید. و

when you're related to someone, they you share  the same DNA, the same blood, the same genes,  

وقتی با کسی فامیل هستید، آن‌ها همان DNA، خون یکسان، ژن‌های مشابه را دارند،

they're a member of your blood family. So now you  know how to use relate to someone's feelings and  

آنها عضوی از خانواده خونی شما هستند. بنابراین اکنون می‌دانید که چگونه می‌توانید از ارتباط با احساسات یک نفر استفاده کنید و

to be related to someone. So it's your turn to  practice, I want you to leave two examples in  

با کسی مرتبط باشید. بنابراین نوبت شماست که تمرین کنید، می‌خواهم دو مثال را در

the comments below. Amazing job. Let's keep going  with the difference between either and neither,  

نظرات زیر بگذارید. کار شگفت انگیز بیایید با تفاوت بین هیچکدام و هیچکدام ادامه دهیم، می‌خواهم

I want to make this explanation real easy for you.  And by the end of the video, you'll feel confident  

این توضیح را برای شما آسان کنم. و در پایان ویدیو، با

using either and neither in sentences. This is  definitely an area I see lots of mistakes with,  

استفاده از هرکدام و هیچکدام در جملات احساس اطمینان خواهید کرد. قطعاً این حوزه‌ای است که من اشتباهات زیادی در آن می‌بینم،

but not just with non native English speakers. I  see this with my friends with my colleagues with  

اما نه فقط در مورد غیر انگلیسی زبانان. من این را با دوستانم و همکارانم که دارای زبان

native English speakers as well. So don't worry  too much about this. But I will make it easy for  

مادری انگلیسی هستند نیز می‌بینم. پس زیاد نگران این موضوع نباشید. اما به یاد آوردن آن را برای شما آسان می کنم

you to remember. Now before we go any further,  I just want you to know that the pronunciation  

. اکنون قبل از اینکه بیشتر پیش برویم، فقط می‌خواهم بدانید که تلفظ

is flexible. So you can say neither neither  either either, okay, there's no difference.  

انعطاف‌پذیر است. بنابراین نمی توانید هیچ کدام را بگویید، بسیار خوب، هیچ تفاوتی وجود ندارد.

I might even change them throughout the video.  If I do, there's no difference at all. I tend to  

حتی ممکن است آنها را در طول ویدیو تغییر دهم. اگر این کار را بکنم، هیچ تفاوتی وجود ندارد. من تمایل دارم از

use either and neither and that's generally what I  hear being used in North America. With that said,  

هر یک و هیچ کدام استفاده کنم و این همان چیزی است که می‌شنوم در آمریکای شمالی استفاده می‌شود. با این گفته،

let's talk about the difference between either and  neither. And let's start with either in terms of  

بیایید در مورد تفاوت بین هر یک و هیچ کدام صحبت کنیم. و بیایید با این شروع کنیم که از نظر

structure is going to be either noun or noun.  And we use this structure when we're choosing  

ساختار یا اسم باشد یا اسم. و زمانی که انتخاب می‌کنیم

between two options is really important. That  is only two options. We don't use it with three,  

بین دو گزینه واقعاً مهم است از این ساختار استفاده می‌کنیم. این فقط دو گزینه است. ما از آن با سه استفاده نمی‌کنیم،

and we don't use it with four we use it with  two options. Let's take a look at an example.  

و از آن با چهار استفاده نمی‌کنیم، آن را با دو گزینه استفاده می‌کنیم. بیایید نگاهی به یک مثال بیندازیم.

either Mike, or John will help you. So as you can  see, we have our structure either now, or now,  

یا مایک، یا جان به شما کمک خواهند کرد. بنابراین همانطور که می‌بینید ، ما ساختار خود را داریم یا اکنون،

right? Now in terms of meaning, both of these  situations are possible, it's possible that Mike  

درست است؟ اکنون از نظر معنا، هر دوی این موقعیت‌ها ممکن است، ممکن است مایک به

will help you, it's possible that John will help  you. Now, it's important to know that it's only  

شما کمک کند، ممکن است جان به شما کمک کند. اکنون، مهم است که بدانید این تنها

one person that will help you in the end. So in  the end, you will have Mike, or John, either Mike,  

یک نفر است که در نهایت به شما کمک می‌کند. بنابراین در نهایت، مایک را خواهید داشت، یا جان، یا مایک،

or John will help you. So let's take a moment and  practice now that we know how to form a sentence  

یا جان به شما کمک می‌کند. پس بیایید لحظه‌ای وقت بگذاریم و تمرین کنیم که می‌دانیم چگونه

using either or so pause the video if you need  think of an example. Remember, the structure is  

با استفاده از یکی از این دو یا به‌طور موقت ویدیو را در صورت نیاز، یک جمله بسازیم. مثالی فکر کنید. به یاد داشته باشید، ساختار

either noun, or noun, and then the rest of your  sentence. So think about what your sentence is,  

اسم یا اسم است و سپس بقیه جمله شما است. پس به این فکر کنید که جمله شما چیست،

and then put it in the comments below. Now, before  we move on, let's talk about different sentence  

و سپس آن را در نظرات زیر قرار دهید. اکنون، قبل از اینکه به ادامه مطلب برویم، بیایید در مورد ساختارهای جملات مختلف صحبت کنیم

structures using either now it's definitely  possible that the nouns Mike And John, in this  

یا اکنون قطعاً ممکن است که اسم‌های مایک و جان، در این

scenario, the nouns have already been identified.  Okay. And if that's the case, there are some other  

سناریو، اسم‌ها قبلاً شناسایی شده باشند. باشه. و اگر اینطور است، ساختارهای جملات دیگری وجود دارد

sentence structures that you can use. In fact,  there are three possibilities, they mean exactly  

که می توانید از آنها استفاده کنید. در واقع، سه احتمال وجود دارد، آنها دقیقاً به

the same thing. So let's say that our nouns have  already been identified. So I could say, Mike  

یک معنا هستند. بنابراین بیایید بگوییم که اسم‌های ما قبلاً شناسایی شده‌اند. بنابراین می‌توانم بگویم، مایک

and John are in the office today. So we already  set the context that Mike and John are nouns,  

و جان امروز در دفتر هستند. بنابراین ما قبلاً زمینه‌ای را تنظیم کرده‌ایم که مایک و جان اسم هستند،

right? I don't need to repeat that information. So  I can say, Mike and John are in the office today.  

درست است؟ من نیازی به تکرار آن اطلاعات ندارم. بنابراین، می‌توانم بگویم، مایک و جان امروز در دفتر هستند.

Either one will help you notice here, either  one, okay, of course, either one. One is Mike,  

هرکدام به شما کمک می کند تا اینجا متوجه شوید، یکی، خوب، البته، یکی. یکی مایک است،

and one is John, I don't need to repeat those  nouns because I said them at the beginning part  

و یکی جان، نیازی نیست آن اسم ها را تکرار کنم زیرا آنها را در قسمت ابتدایی

of my sentence. In this case, I can simply  say, either one will help you. Now remember,  

جمله ام گفتم. در این مورد، به سادگی می‌توانم بگویم، یکی به شما کمک می‌کند. اکنون به یاد داشته باشید،

I said there's three different choices of sentence  structure. I can also say either one of them will  

گفتم سه گزینه مختلف برای ساختار جمله وجود دارد . همچنین می توانم بگویم که یکی از آنها به

help you. So notice here, I'm just adding of  them. Of course, the them is Mike And John,  

شما کمک می کند. بنابراین به اینجا توجه کنید، من فقط آنها را اضافه می کنم. البته، آنها مایک و جان هستند،

you got this, right. Okay, our third choice  is, I could say either of them will help you.  

درست متوجه شدید. بسیار خوب، انتخاب سوم ما این است، می توانم بگویم که هر کدام از آنها به شما کمک می کند.

So what am I doing different here? In  this case, I'm simply dropping the one,  

پس من اینجا چه کار متفاوتی انجام می دهم؟ در این مورد، من به سادگی یکی را رها می کنم،

right. So all three of these choices mean exactly  the same thing. You can use them interchangeably,  

درست است. بنابراین هر سه این انتخاب دقیقاً به یک معنا هستند. شما می توانید آنها را به جای یکدیگر استفاده کنید،

there's no difference at all. Remember,  these three choices are used when the nouns  

اصلاً تفاوتی وجود ندارد. به یاد داشته باشید، این سه گزینه زمانی استفاده می‌شوند که اسم‌ها

have already been identified. So now I'll take a  second, take your example that you already use,  

قبلاً شناسایی شده باشند. بنابراین اکنون یک ثانیه می‌گذارم، مثالی را که قبلاً استفاده می‌کنید، می‌آورم

and change it. So you identify the nouns first,  and then follow this structure. Remember,  

و آن را تغییر می‌دهم. بنابراین ابتدا اسم ها را شناسایی می کنید و سپس این ساختار را دنبال می کنید. به یاد داشته باشید،

you have three different choices. So practice  using all three and put your practice examples  

شما سه انتخاب مختلف دارید. بنابراین با استفاده از هر سه تمرین کنید و مثال‌های تمرینی خود را

in the comments. Now, let's talk about neither,  the thing you need to remember is that neither  

در نظرات قرار دهید. حالا بیایید در مورد هیچکدام صحبت کنیم، چیزی که باید به خاطر بسپارید این است که هیچ کدام

is negative. So I think it's really easy to  remember that it's negative, because neither  

منفی نیستند. بنابراین فکر می‌کنم خیلی آسان است به یاد بیاوریم که منفی است، زیرا هیچ کدام

starts with an N and negative starts with an N. So  you can just have that association in your brain,  

با یک N شروع نمی‌شوند و منفی با یک N شروع می‌شود.

right? Neither negative neither negative en en.  So that's an easy way to remember it. So think  

نه منفی و نه منفی en en. بنابراین این یک راه آسان برای به خاطر سپردن آن است. بنابراین

of it as the exact same as either, but we use  it in the negative. So instead of saying that  

آن را دقیقاً مانند هر یک از آنها در نظر بگیرید، اما ما از آن به صورت منفی استفاده می کنیم. بنابراین به جای اینکه بگوییم

both choices are available and possible, like  we did with either, we're using neither to deny  

هر دو گزینه در دسترس و امکان پذیر هستند، مانند آنچه با هر کدام انجام دادیم، از هیچ کدام برای رد

those two choices, okay? They're not available.  Now. There's one important change that we need  

این دو انتخاب استفاده نمی کنیم، خوب است؟ آنها در دسترس نیستند. اکنون. یک تغییر مهم وجود دارد که باید

to make and this change is definitely something  that native English speakers forget all wat okay.  

ایجاد کنیم و این تغییر قطعاً چیزی  است که انگلیسی زبانان بومی فراموش می‌کنند.

But that change is we have to say neither now. Do  you know what I'm gonna say next? Do you put it  

اما این تغییر این است که اکنون نباید بگوییم. می‌دانی بعداً چه می‌گویم؟ آیا آن را

in the comments if you do, neither noun, no more,  no more. Now. Now, again, I think this should be  

در نظرات قرار می دهید، نه اسم، نه بیشتر، نه بیشتر. اکنون. اکنون، دوباره، فکر می‌کنم به

easy for you to remember because you just put an  N in front of all Are right nor nor en negative,  

خاطر سپردن آن برای شما آسان باشد، زیرا شما فقط یک N را جلوی همه درست هستند، نه en منفی، نه منفی،

neither negative. So use that brain Association,  I think it will be really easy for you to remember  

نه منفی. بنابراین از آن انجمن مغز استفاده کنید، فکر می‌کنم به خاطر سپردن آن به این شکل برای شما بسیار آسان خواهد بود

it that way. Neither Nor. Okay. So let's take our  original example with either and put it in the  

. نه این و نه آن. باشه. بنابراین بیایید مثال اصلی خود را با هر یک از آنها بگیریم و آن را

negative with neither. So pause the video, think  about that and put it in the comments. What would  

با هیچکدام به صورت منفی قرار دهیم. بنابراین ویدیو را مکث کنید، درباره آن فکر کنید و آن را در نظرات قرار دهید.

our original example be with neither, huh? Put it  in the comments. Of course, it would be neither  

مثال اصلی ما با هیچکدام چه خواهد بود، نه؟ آن را در نظرات قرار دهید. البته، نه

Mike nor John will help you. I don't know why they  won't help you. But they won't. Because remember,  

مایک و نه جان به شما کمک نمی‌کنند. من نمی دانم چرا آنها به شما کمک نمی کنند. اما آنها نمی کنند. زیرا به یاد داشته باشید،

neither is negative. So we're saying those two  choices are not available. So you can think of  

هیچکدام منفی نیستند. بنابراین ما می گوییم این دو انتخاب در دسترس نیستند. بنابراین می‌توانید به

it as you have two choices. Right? John? And Mike,  John won't help you. Mike won't help you. Neither  

این فکر کنید که دو انتخاب دارید. درست؟ جان؟ و مایک، جان به شما کمک نمی کند. مایک به شما کمک نمی کند. نه

Mike nor John will help you. Now the same three  different sentence structures that we saw with  

مایک و نه جان به شما کمک نمی کنند. اکنون همان سه ساختار جمله متفاوتی که با    دیدیم

either are exactly the same for neither. So in  that case, it's really easy. We just change either  

برای هیچ کدام دقیقاً یکسان نیستند. بنابراین در آن صورت، واقعاً آسان است. ما فقط یکی را

to neither, but remember, it's negative, neither  negative. So pause the video, think about what our  

به هیچکدام تغییر می‌دهیم، اما به یاد داشته باشید، این منفی است، نه منفی. بنابراین ویدیو را مکث کنید، به این فکر کنید که

original examples were with either, and put them  in the comments with neither did you get them in  

نمونه‌های اصلی ما با چه چیزی بودند، و آن‌ها را در نظرات قرار دهید و هیچ‌کدام از آنها را در نظرات دریافت نکردید

the comments? Hopefully you did. So remember,  we need to put the context and identify our  

؟ امیدوارم انجام داده باشید. بنابراین به یاد داشته باشید، باید زمینه را قرار دهیم و

nouns. So I could still say, Mike and John are  in the office, they can still be in the office,  

اسم های خود را شناسایی کنیم. بنابراین هنوز هم می‌توانم بگویم، مایک و جان در دفتر هستند، آنها هنوز هم می‌توانند در دفتر باشند،

but they're just not willing to help you. Okay,  so Mike and John are in the office, neither one  

اما نمی‌خواهند به شما کمک کنند. خوب، پس مایک و جان در دفتر هستند، هیچکدام به

will help you. Right? Neither one will help you.  What are the two other choices? But them in the  

شما کمک نمی‌کنند. درست؟ هیچ کدام به شما کمک نمی کنند. دو انتخاب دیگر چیست؟ اما آنها در

comments? Neither one of them will help you. Or  our third choice. Neither of them will help you.  

نظرات هستند؟ هیچ یک از آنها به شما کمک نمی کند. یا انتخاب سوم ما. هیچ یک از آنها به شما کمک نمی کند.

Not very nice, Mike And John, are they?  Okay? So by now you feel really comfortable  

خیلی خوب نیست، مایک و جان، آنها؟ باشه؟ بنابراین تا به حال واقعاً

with either and neither, right? But let me  give you one more scenario before you go,  

با هر کدام و هیچ کدام احساس راحتی می‌کنید، درست است؟ اما اجازه دهید قبل از رفتن یک سناریوی دیگر به شما بدهم،

because it's an important one. And this is an area  that I see native English speakers make mistakes  

چون سناریوی مهمی است. و این منطقه‌ای است که من می‌بینم انگلیسی‌زبان‌های بومی

with. Okay, so let's imagine you're talking  to your friend, and they just randomly say,  

در آن اشتباه می‌کنند. خوب، پس بیایید تصور کنیم که با دوستتان صحبت می کنید، و آنها به طور تصادفی می گویند،

I don't speak French. I don't speak French.  Okay, I don't negative I don't speak French. Now,  

من فرانسوی صحبت نمی کنم. من فرانسوی صحبت نمی کنم. خوب، من منفی نیستم، فرانسوی صحبت نمی کنم. اکنون،

how can we answer this using neither? Huh? I  don't speak French. What would I say as my answer?  

چگونه می‌توانیم با استفاده از هیچ کدام به این پاسخ پاسخ دهیم؟ متعجب؟ من فرانسوی صحبت نمی‌کنم. به عنوان پاسخ چه بگویم؟

Neither do I. Neither do I. Because it's negative.  I don't speak French. So I'm matching my answer  

نه من. نه من. چون منفی است. من فرانسوی صحبت نمی کنم. بنابراین من پاسخ خود را

with neither because neither is negative. Okay.  Neither do I. Now, there's a casual, a more casual  

با هیچ کدام تطبیق می دهم زیرا هیچ کدام منفی نیست. باشه. من هم این کار را نمی‌کنم. اکنون، روشی غیررسمی، غیررسمی‌تر

and formal way that native English speakers answer  that. And we simply say, me neither. Me neither.  

و رسمی‌تر وجود دارد که انگلیسی زبانان بومی به آن پاسخ می‌دهند. و ما به سادگی می گوییم، من نه. من هم نه.

That's a little more of a casual way. But I say it  all the time. Neither do I is you know the formal  

این کمی بیشتر از یک راه معمولی است. اما من همیشه آن را می گویم . شما هم راه رسمی را بلد نیستم

way. Me neither. I don't speak French mean either.  I don't speak French. Neither do I. Now, I don't  

. من هم نه. منظورم فرانسوی هم نیست. من فرانسوی صحبت نمی کنم. من هم همینطور. حالا، نمی‌خواهم

want to confuse you. But it is possible to answer  this with either, but it's not that common. Okay.  

شما را گیج کنم. اما پاسخ دادن به این مورد با هر کدام ممکن است، اما آنقدرها هم رایج نیست. باشه.

But I just want you to know that as possible.  I don't speak French. How can I answer this  

اما من فقط می خواهم که شما این را تا حد امکان بدانید. من فرانسوی صحبت نمی کنم. چگونه می توانم

with either? Huh? Do you know? If you do put it in  the comments, bonus points. If you know this one,  

با هر کدام به این پاسخ پاسخ دهم؟ متعجب؟ میدونی؟ اگر آن را در نظرات قرار دهید، امتیاز جایزه. اگر این مورد را می شناسید،

put it in the comments. If I wanted to answer with  either to a negative, I would have to make either  

آن را در نظرات قرار دهید. اگر می‌خواستم با یکی به منفی پاسخ دهم، باید هر کدام را

negative. Okay. I would have to say, I don't speak  French. I don't either. I don't either. I don't  

منفی می‌کردم. باشه. باید بگویم، من فرانسوی صحبت نمی کنم . من هم ندارم. من هم ندارم. من

speak French. I don't either. In this case,  there's only one possible answer. So that's  

فرانسوی صحبت نمی کنم. من هم ندارم. در این مورد، فقط یک پاسخ ممکن وجود دارد. پس این

definitely a possibility. It's just not as common  as saying Me neither. Neither do I. But remember,  

قطعاً یک احتمال است. این فقط به اندازه گفتن من نه رایج است. نه من. اما به یاد داشته باشید،

negative statement. You use neither to agree with  that negative statement. I don't like coffee.  

عبارت منفی. شما از هیچ کدام برای موافقت با آن جمله منفی استفاده نمی کنید. من قهوه دوست ندارم

Neither do I. Now before you go, just one more  bonus thing, okay. Now imagine it was a positive  

من هم این کار را نمی‌کنم. حالا قبل از رفتن، فقط یک چیز پاداش دیگر، بسیار خوب. حالا تصور کنید این یک بیانیه مثبت بود

statement. Okay. And my friend said I speak  French. My answer would be Me too. Me too. So do  

. باشه. و دوستم گفت من فرانسوی صحبت می کنم . پاسخ من نیز من خواهد بود. من هم همینطور. بنابراین،

I. So do I. So if it's a positive statement, and  you're agreeing positively, we don't use either,  

I. من نیز همینطور. بنابراین اگر این یک عبارت مثبت است، و شما مثبت موافق هستید، ما از هیچکدام استفاده نمی کنیم،

and we don't use neither. Okay? So those don't  exist in this situation. They're not choices.  

و از هیچکدام استفاده نمی کنیم. باشه؟ بنابراین آن‌ها در این وضعیت وجود ندارند. آنها انتخاب نیستند

You're doing awesome. Feel free to hit pause and  take a break. And when you're ready, let's move  

عالی داری کار میکنی راحت ضربه بزنید و استراحت کنید. و وقتی آماده شدید، بیایید

on to the difference between any way any ways,  anyhow, and any hope. And at the end of this  

به تفاوت بین هر راهی، به هر حال، و هر امیدی برویم. و در پایان این

lesson, there will be a quiz and you can download  the free PDF summary. Let's go first, let's talk  

درس، یک مسابقه برگزار می‌شود و می‌توانید خلاصه PDF رایگان را دانلود کنید. بیایید اول برویم،

about anyway. And anyways, what's the difference  between these two? Well, it's very simple. One  

به هر حال در مورد آن صحبت کنیم. و به هر حال، تفاوت بین این دو چیست؟ خب، خیلی ساده است. یکی

of these words is grammatically correct. And the  other is slang. Do you know which one is slang?  

از این کلمات از نظر گرامری صحیح است. و دیگری زبان عامیانه است. آیا می دانید کدام یک عامیانه است؟

Well, any ways with an S is slang. It doesn't  exist in English as a word. This may surprise you,  

خوب، هر روشی با S عامیانه است. در انگلیسی به عنوان یک کلمه وجود ندارد. این ممکن است شما را شگفت‌زده کند،

because native speakers use any ways all the time.  In fact, I would say that any ways with an OS is  

زیرا افراد بومی همیشه از هر راهی استفاده می‌کنند. در واقع، می‌توانم بگویم که هر روشی با سیستم‌عامل به

just as common as anyway, even though technically  any ways with an OS is not a word. In English,  

همان اندازه رایج است، حتی اگر از نظر فنی، هر روشی با سیستم‌عامل یک کلمه نباشد. در انگلیسی،

it's slang. Regardless, you will hear anyways,  in formal situations like TED talks, or formal  

عامیانه است. صرف نظر از این، به هر حال، در موقعیت‌های رسمی مانند سخنرانی‌های TED، یا

presentations, even from politicians and doctors,  you will hear any ways being used all the time.  

ارائه‌های رسمی، حتی از سیاستمداران و پزشکان، همیشه می‌شنوید که از هر روشی استفاده می‌شود.

But remember, any way without the s, anyway, is  the grammatically correct choice in any situation.  

اما به یاد داشته باشید، به هر حال، هر راهی بدون s، در هر شرایطی از نظر گرامری انتخاب صحیحی است.

Now let's talk about how to use any way and any  how they have the exact same meaning. They're  

حالا بیایید در مورد نحوه استفاده از هر راه و هر روشی که دقیقاً معنای مشابهی دارند صحبت کنیم. آنها

interchangeable, which means you can use any  way or you can use anyhow, it doesn't matter.  

قابل تعویض هستند، به این معنی که می توانید از هر راهی استفاده کنید یا به هر نحوی می توانید استفاده کنید، مهم نیست.

They're both adverbs. And they have three common  meanings. So let's review each meaning. And we'll  

هر دو قید هستند و آنها سه معنی مشترک دارند . پس بیایید هر معنی را مرور کنیم. و ما

look at example sentences. The first meaning  we use anyway and any how to mean, in any case,  

به جملات نمونه نگاه خواهیم کرد. معنای اول را به هر حال به کار می بریم و در هر صورت،

without regard to other considerations. For  example, let's say you're planning of family  

بدون در نظر گرفتن سایر ملاحظات، هر گونه معنی را به کار می بریم. برای مثال، فرض کنید در حال برنامه‌ریزی

dinner at a new restaurant you want to try,  but you're not sure if this restaurant takes  

شام خانوادگی در رستوران جدیدی هستید که می‌خواهید امتحان کنید، اما مطمئن نیستید که این رستوران

reservations, you might say to your family member,  I'm not sure if the restaurant takes reservations  

رزرو می‌کند یا نه، ممکن است به عضو خانواده‌تان بگویید، مطمئن نیستم که رستوران رزرو کند یا نه. رزروها   به

any way all call tonight. So this means without  regard to other considerations in any case. So  

هر شکلی امشب تماس بگیرید. بنابراین این بدان معناست که در هر صورت بدون توجه به ملاحظات دیگر. بنابراین

it doesn't matter if the restaurant takes  reservations or doesn't take reservations,  

مهم نیست که رستوران رزرو می‌کند یا رزرو نمی‌کند،   می‌خواهید

you're going to call. Remember, you can use any  how, and they have the exact same meaning. So  

تماس بگیرید. به یاد داشته باشید، می‌توانید از هر روشی استفاده کنید، و آنها دقیقاً همان معنی را دارند. بنابراین   می‌توانم

I could say, I'm not sure if the restaurant  takes reservations all call tonight anyhow,  

بگویم، مطمئن نیستم که به هر حال، رستوران  همه‌ی تماس‌های امشب را رزرو می‌کند،

notice I changed the placement of the adverb,  a placement can come at the beginning of the  

توجه داشته باشید که قرار دادن قید را تغییر دادم، یک قرار می‌تواند در ابتدای

sentence or at the end of the sentence. There's no  difference between these two, anyway, and anyhow  

جمله یا در پایان جمله باشد. به هر حال هیچ تفاوتی بین این دو وجود ندارد و به هر حال

are also used when you provide a more important  reason or consideration. Let's say you find out  

وقتی دلیل یا ملاحظات مهمتری ارائه می‌دهید نیز استفاده می‌شوند . فرض کنید

about a work conference, but you decide you're not  going to go. You can say the conference is out of  

درباره یک کنفرانس کاری باخبر شدید، اما تصمیم گرفتید که نروید. می توانید بگویید کنفرانس خارج از

town. That's one reason you're not going to go is  out of town, which means it's not in your city,  

شهر است. این یکی از دلایلی است که نمی‌خواهید بروید خارج از شهر است، به این معنی که در شهر شما نیست،

or your location is in a different city or a  different location. So that's one reason. But  

یا مکان شما در شهر دیگری یا مکانی متفاوت است. پس این یکی از دلایل است. اما

you want to provide a more important reason  why you're not going to the conference. You  

می‌خواهید دلیل مهم‌تری برای عدم شرکت در کنفرانس ارائه کنید.

could say the conference is out of town,  and I have another meeting that day anyway.  

می‌توانید بگویید کنفرانس خارج از شهر است، و به هر حال آن روز جلسه دیگری دارم.

So the fact that you have another meeting is more  important than the fact that the conference is  

بنابراین این واقعیت که شما یک جلسه دیگر دارید مهمتر از این است که کنفرانس

out of town. And we use the adverb any way to show  that with this meaning the placement of the adverb  

خارج از شهر باشد. و ما از قید به هر شکلی استفاده می کنیم تا نشان دهیم که با این معنی قرارگیری قید

is also flexible and it can come at the beginning  of the sentence or the end of the sentence. So I  

نیز انعطاف پذیر است و می تواند در ابتدای جمله یا انتهای جمله بیاید. بنابراین

could also say the conference is out of town. And  anyhow, I have another meeting that day. Notice  

می‌توانم بگویم کنفرانس خارج از شهر است. و به هر حال، آن روز جلسه دیگری دارم. توجه کنید

it came at the beginning of the sentence, but I  put the adverb and to act as a transition word.  

در ابتدای جمله آمده است، اما من قید و را به عنوان یک کلمه انتقالی می‌گذارم.

And anyhow, so you will commonly see anyhow or any  way with a small adverb like, and, but so in front  

و به هر حال، بنابراین معمولاً به هر حال یا به هر شکلی با یک قید کوچک مانند، و، اما در

of it, that doesn't change the meaning in any  way, in any way. And you can just get rid of it,  

جلوی آن، می‌بینید که به هیچ وجه و به هیچ وجه معنی را تغییر نمی‌دهد. و شما فقط می توانید از شر آن خلاص شوید،

and the sentence would be the same. The conference  is out of town. Anyhow, I have another meeting  

و جمله همان خواهد بود. کنفرانس خارج از شهر است. به هر حال، آن روز جلسه دیگری   دارم

that day. The final way we use anyway, and anyhow,  is as a transition word, to transition from one  

. به هر حال و به هر حال، آخرین راهی که ما استفاده می کنیم، به عنوان یک کلمه انتقالی، برای انتقال از یک

conversation topic to another conversation topic.  And this might be the most common way it's used.  

مبحث گفتگو به موضوع گفتگوی دیگر است. و این ممکن است رایج ترین روشی باشد که از آن استفاده می شود.

And this might be the way you're most comfortable  using it. And you can use any way or anyhow,  

و این ممکن است بهترین روشی باشد که از آن استفاده کنید. و می‌توانید از هر راهی یا به هر نحوی استفاده کنید،

it doesn't matter. And of course, you can use any  ways. But remember, that's slang. So let's say  

مهم نیست. و البته، می‌توانید از هر روشی استفاده کنید. اما به یاد داشته باشید، این یک زبان عامیانه است. بنابراین فرض کنید

you're having a conversation with your friends,  and you're talking about one subject work, you're  

شما در حال گفتگو با دوستان خود هستید، و در مورد یک موضوع صحبت می کنید،   در

talking about work, work, work is really busy  at work right now, and we need to hire another  

مورد کار صحبت می کنید، کار، کار در حال حاضر در محل کار واقعاً شلوغ است، و ما باید  حسابدار دیگری استخدام کنیم

accountant. But now you don't want to talk about  work anymore with your friend. You want to change  

. اما اکنون دیگر نمی‌خواهید درباره کار با دوستتان صحبت کنید. می‌خواهید موضوع را تغییر دهید،

the topic, you can say, anyway, how was Italy?  So your friend just got back from this vacation,  

می‌توانید بگویید، به هر حال ایتالیا چطور بود؟ بنابراین دوست شما به تازگی از این تعطیلات برگشته است،

and you want to now change the topic from work to  your friend's vacation? Works really busy. Now we  

و می‌خواهید اکنون موضوع را از محل کار به تعطیلات دوست خود تغییر دهید؟ کار واقعا شلوغ است اکنون

need to hire another accountant. Anyhow, how was  Italy tell me about Italy. Again, you can use any  

باید حسابدار دیگری استخدام کنیم. به هر حال، ایتالیا چطور بود درباره ایتالیا به من بگویید. باز هم، می‌توانید از هر

way or anyhow. But with this meaning to change  conversation topics, we most commonly put the  

روشی یا به هر نحوی استفاده کنید. اما با این معنی برای تغییر موضوعات گفتگو، معمولاً

adverb at the beginning of the second sentence.  So we don't commonly put it at the end of the  

قید را در ابتدای جمله دوم قرار می دهیم. بنابراین ما معمولاً آن را در انتهای جمله قرار نمی دهیم

sentence. And you can still use another transition  word like and so but you're talking about work,  

. و همچنان می‌توانید از یک کلمه انتقالی مانند و غیره استفاده کنید، اما در مورد کار صحبت می‌کنید،

we need to hire another accountant. So anyway, and  anyway, but anyway, how was Italy? Now finally,  

باید حسابدار دیگری استخدام کنیم. بنابراین به هر حال، و به هر حال، اما به هر حال، ایتالیا چگونه بود؟ اکنون در نهایت،

let's talk about the difference between any how  and any who, any who is a slang replacement to  

بیایید در مورد تفاوت بین any how و هر کسی که، هر کسی که جایگزین عامیانه    به

anyhow, you can use it the exact same way you use  anyhow. Remember, though, it's slang. Now notice  

هر حال، صحبت کنیم، می‌توانید دقیقاً به همان روشی که استفاده می‌کنید  از آن استفاده کنید . به یاد داشته باشید، هر چند، این یک زبان عامیانه است. اکنون به

the spelling because most commonly when we use  this in a text message, for example, it's spelled  

املای آن توجه کنید زیرا معمولاً وقتی از آن در پیام متنی استفاده می‌کنیم، به عنوان مثال، املای آن

any hoo, hoo. That's because we're borrowing  from the word how, and we're just changing it  

هر هو، هوو است. این به این دلیل است که ما از کلمه چگونه وام گرفته‌ایم، و فقط آن را

slightly to who. So you may see it written as any  who, but it's more commonly written as any who,  

کمی به چه کسی تغییر می‌دهیم. بنابراین ممکن است آن را به‌عنوان هر کسی که نوشته می‌شود، اما معمولاً به‌عنوان هر کسی نوشته می‌شود،

in pronunciation, there's no difference at all,  any who is a fun, light hearted casual way to say  

در تلفظ، اصلاً تفاوتی وجود ندارد، هر کسی که یک روش ساده و مفرح است برای گفتن

anyhow, but keep in mind that it isn't commonly  used. Remember, I said that any ways even though  

به هر حال، اما به خاطر داشته باشید که اینطور نیست. معمولاً استفاده می شود. به یاد داشته باشید، من گفتم که به هر روشی حتی اگر

it's slang, it's used 50% of the time. That's not  the same with anyhoo anyhoo isn't very common,  

عامیانه باشد، 50٪ مواقع از آن استفاده می شود. این در مورد anyhoo که anyhoo خیلی رایج نیست یکسان نیست،

and then found some native speakers depending on  the region they're from, they might not even know  

و سپس برخی از افراد بومی را بسته به منطقه ای که اهل آن هستند پیدا کردند، حتی ممکن است ندانند که

what it is. And they may think you just made a  mistake and you meant to say anyhow, so because it  

چیست. و ممکن است فکر کنند که شما اشتباه کرده‌اید و به هر حال قصد گفتن آن را داشتید، به این دلیل که از آن

isn't very commonly used. And because it's slang,  I don't recommend using it. Now you know how to  

بسیار استفاده نمی‌شود. و چون عامیانه است، استفاده از آن را توصیه نمی‌کنم. اکنون می‌دانید که چگونه

use anyway, any ways anyhow. And Anywho? Are you  ready for your quiz? Here are your questions,  

به هر حال، از هر راهی استفاده کنید. و هر کسی؟ آیا برای امتحان خود آماده هستید؟ در اینجا سؤالات شما وجود دارد،

hit pause, take as much time as you need and  when you're ready, hit play for the answers.  

مکث را فشار دهید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، برای پاسخ‌ها، Play را بزنید.

Let's see how well you did on that quiz.  Here are your answers. So hit pause,  

بیایید ببینیم در آن مسابقه چقدر خوب عمل کردید. در اینجا پاسخ های شما آمده است. بنابراین، مکث را فشار دهید،

review these answers, compare them to  your own and when you're done, hit play.

این پاسخ‌ها را مرور کنید، آنها را با پاسخ‌های خودتان مقایسه کنید و پس از اتمام، پخش را بزنید.

So how did you do with that quiz? Share your  score in the comments below. And remember, you  

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید. و به یاد داشته باشید، می‌توانید

can download the PDF that summarizes everything  from this lesson so you can practice it and review  

PDF را که همه چیز را خلاصه می‌کند از این درس دانلود کنید تا بتوانید آن را تمرین کرده و مرور کنید

it. So the link to download the PDF is right  there. You can go there and download it anytime  

. بنابراین پیوند دانلود PDF درست همانجاست. هرزمان خواستیم می‌توانید به آنجا بروید و آن را دانلود کنید

we're good to go. Let's move on and talk about  as soon as and as long as let's start with as  

. بیایید ادامه دهیم و به محض اینکه و تا

soon as you can think of this as a time  reference. Okay, we're talking about time,  

زمانی که بتوانید این را به عنوان یک مرجع زمانی در نظر بگیرید، شروع کنیم . بسیار خوب، ما در مورد زمان صحبت می‌کنیم،

and as soon as you can translate  that to immediately after, okay,  

و به محض اینکه بتوانید آن را بلافاصله پس از آن ترجمه کنید، بسیار خوب،

immediately after something happens. For example,  call your mother as soon as you get home.  

بلافاصله پس از وقوع اتفاقی. برای مثال، به محض اینکه به خانه رسیدید، به مادرتان زنگ بزنید.

Okay, so remember we can think of as soon as as  immediately after, so immediately after you get  

بسیار خوب، پس به یاد داشته باشید که ما می‌توانیم بلافاصله بعد از آن فکر کنیم، بنابراین بلافاصله پس از رسیدن به

home, call your mother. So imagine you're walking  home, you open your door, you enter your house,  

خانه، با مادرتان تماس بگیرید. بنابراین تصور کنید در حال قدم زدن به خانه هستید، در را باز می‌کنید، وارد خانه‌تان می‌شوید،

okay, immediately after. So the first thing  you're going to do when you get home is  

خوب، بلافاصله بعد. بنابراین اولین کاری که وقتی به خانه می‌روید انجام می‌دهید این است که

call your mother call your mother as soon as you  get home. Now, it's important to keep in mind that  

به محض رسیدن به خانه، به مادرتان زنگ بزنید و مادرتان را صدا کنید . اکنون، مهم است که به خاطر داشته باشید که

the structure of this is flexible. I can use as  soon as to start the sentence and I can say as  

ساختار این انعطاف پذیر است. من می‌توانم به محض شروع جمله استفاده کنم و می‌توانم بگویم به

soon as you get home as soon as you get home, call  your mother, and they mean exactly the same thing.  

محض اینکه به خانه رسیدی، به محض اینکه به خانه رسیدی، به مادرت زنگ بزن، و آنها دقیقاً همین معنی را دارند.

Another example, send me that report as soon  as you get the numbers. So immediately after  

مثال دیگر، به محض دریافت اعداد، آن گزارش را برای من ارسال کنید . بنابراین بلافاصله پس از

you get the numbers. What are you going  to do? You're going to send me the report.  

اعداد را دریافت می کنید. چی کار می خوای بکنی ؟ شما می خواهید گزارش را برای من ارسال کنید.

Send me the report as soon as you get the numbers.  And remember, we can switch the sentence structure  

به محض دریافت اعداد گزارش را برای من ارسال کنید. و به یاد داشته باشید، می‌توانیم ساختار جمله را

as well. So right in the comments below what  would be the alternative way to write this  

نیز تغییر دهیم. بنابراین دقیقاً در نظرات زیر، راه جایگزین برای نوشتن این مطلب چیست که

starting with as soon as so pause the video and  write that in the comments below as a practice.  

به محض شروع آن شروع می‌شود، پس ویدیو را مکث کنید و آن را در نظرات زیر به عنوان تمرین بنویسید.

Did you get it? As soon as you get the numbers? As  soon as you get the numbers? Send me the report.  

گرفتی؟ به محض دریافت اعداد؟ به محض دریافت اعداد؟ گزارش رو برام بفرست

Now let's talk about as long as as long as and as  soon as are very different. The only thing they  

حالا بیایید در مورد تا زمانی که و به زودی خیلی متفاوت هستند صحبت کنیم. تنها چیزی که آنها

share is that they both have as an as okay, but  they're used very differently. Now with as long as  

به اشتراک می‌گذارند این است که هر دوی آنها کاملاً مشکلی دارند، اما  از آنها بسیار متفاوت استفاده می‌شود. اکنون تا زمانی که

we're offering a condition oh hey, this one makes  sense with an example sentence. So let me give you  

شرطی را ارائه می دهیم، اوه هی، این شرط با یک جمله مثال معنا پیدا می کند. بنابراین اجازه دهید به شما

an example. All go to the party as long as you  give me a ride. Okay. So there is a condition  

یک مثال بزنم. همه به مهمانی بروید تا زمانی که به من سوار شوید. باشه. بنابراین یک شرط وجود دارد،

right? I will only go to the party. If you give  me a ride. If you don't give me a ride. I won't  

درست است؟ من فقط به مهمانی خواهم رفت. اگر به من سوار شوی اگه سوارم نکنی من

go to the party. That's the condition. So we use  as long as for identifying a condition. I'll go to  

به مهمانی نمی روم. شرطش همینه بنابراین ما تا زمانی که برای شناسایی یک وضعیت استفاده می کنیم. من به مهمانی می روم

the party, and as long as you give me a ride. Now  just like with as soon as this sentence structure  

و تا زمانی که شما به من سوار شوید. اکنون درست مانند به محض اینکه این ساختار جمله

is flexible as well. So think about this, hit  pause and change the sentence structure so we  

نیز انعطاف پذیر است. بنابراین به این فکر کنید، مکث را بزنید و ساختار جمله را تغییر دهید تا

begin with as long as Okay, put your answer in  the comments below. Did you get it? As long as  

زمانی که خوب است، پاسخ خود را در نظرات زیر قرار دهید، شروع کنیم . گرفتی؟ تا زمانی که به

you give me a ride? I'll go to the party. Another  example. I'll help you with that report. As long  

من سوار شوی؟ من به مهمانی می روم. مثالی دیگر. من با آن گزارش به شما کمک خواهم کرد. تا زمانی

as you buy me lunch. So my offer to help you  is conditional, and I'll only help you if  

که برای من ناهار بخرید. بنابراین پیشنهاد من برای کمک به شما مشروط است، و من فقط در صورتی به شما کمک می‌کنم که اگر

What if you buy me lunch, right? That's the as  long as as long as you buy me lunch. I'll help  

ناهار برای من بخرید چطور؟ این تا زمانی است که برای من ناهار بخرید. من

you with that report. As long as you buy me lunch.  Now again, think about changing that sentence  

با آن گزارش به شما کمک خواهم کرد. به شرطی که برای من ناهار بخری. اکنون دوباره به تغییر ساختار جمله فکر کنید

structure. Hit pause and write the alternative  sentence structure in the comments below.  

. مکث را بزنید و ساختار جمله جایگزین را در نظرات زیر بنویسید.

Did you get it? As long as you buy me lunch? I'll  help you with that report. To summarize, we have  

گرفتی؟ به شرطی که برای من ناهار بخری؟ من با آن گزارش به شما کمک خواهم کرد. به‌طور خلاصه، ما

two great conjunctions as soon as which you can  think of immediately after something and we have  

دو پیوند عالی داریم که می‌توانید بلافاصله بعد از چیزی به آنها فکر کنید و

as long as which is used to offer a condition.  All right now you know how to use as soon as  

تا زمانی که برای ارائه یک شرط استفاده می‌شود، داریم. در حال حاضر شما می‌دانید که چگونه به‌محض

and as long as confidently now you practice making  sure you write one example with as soon as and one  

و تا زمانی که با اطمینان اکنون تمرین کنید مطمئن شوید که یک مثال را با به‌سرعت و یک

example with as long as in the comments below and  then change that to the other sentence structure  

مثال را با همان زمان در نظرات زیر بنویسید و سپس آن را به ساختار جمله دیگر تغییر دهید

so you get comfortable with both of them. You're  doing amazing. Let's keep going and talk about as  

شما با هر دوی آنها راحت می شوید شما شگفت‌انگیز عمل می‌کنید. بیایید ادامه دهیم و همینطور در مورد آن صحبت کنیم

well. And as well as first one talk about as well  as well is used when we add an additional piece  

. و همچنین اولین صحبت درباره و همچنین هنگامی استفاده می‌شود که اطلاعات بیشتری را اضافه می‌کنیم

of information. You can think of it as the same as  two so let's say your friend says I have to go to  

. می‌توانید آن را مانند دو در نظر بگیرید، بنابراین فرض کنید دوستتان می‌گوید من باید به

the bank. Now you have to go to the bank. So you  have to go to the bank your friend has to go to  

بانک بروم. حالا باید به بانک بروید. پس باید به بانکی بروید که دوستتان باید به

the bank, huh? Don't we can use as well. So we get  your friend says I have to go to the bank. You can  

بانک برود، نه؟ آیا ما نیز می توانیم استفاده کنیم. بنابراین دریافتیم که دوستتان می‌گوید باید به بانک بروم. می‌توانید

say I have to go as well as well. So here is like  saying to you both have to do the same action.  

بگویید من هم باید بروم. بنابراین اینجا مثل این است که به شما بگوییم هر دو باید یک کار را انجام دهید.

Or let's say it's early in the morning and you go  to your favorite cafe for a cup of coffee. So you  

یا فرض کنید صبح زود است و برای یک فنجان قهوه به کافه مورد علاقه‌تان می‌روید. بنابراین شما

order anything, I'll have a coffee, but then you  notice those muffins look delicious. So then you  

هر چیزی سفارش می‌دهید، من یک قهوه می‌نوشم، اما بعد متوجه می‌شوید که آن کلوچه‌ها خوشمزه به نظر می‌رسند. پس می‌توانید

add and a muffin as well as well. So you can add  as well. I'll have a coffee and a muffin as well.  

یک کلوچه اضافه کنید. بنابراین می‌توانید  را نیز اضافه کنید. یک قهوه و کلوچه هم می خورم.

So we're adding as well. Our adverb to the end  of a sentence. Notice that sentence structure  

بنابراین ما نیز اضافه می کنیم. قید ما به آخر جمله. توجه کنید که ساختار جمله   محل

the placement is at the end of a sentence. And  it's used when we're adding an additional point,  

قرارگیری در انتهای جمله است. و هنگامی که یک نقطه اضافی اضافه می‌کنیم از آن استفاده می‌شود،

a point of complements our first point now as  well as is used in a different way. The meaning  

یک نقطه مکمل اولین نقطه ما در حال حاضر و همچنین به روش دیگری استفاده می‌شود. معنی

is more advanced. It's more of an advanced grammar  topic. The meaning is not only why but also acts.  

پیشرفته‌تر است. این بیشتر یک موضوع گرامر پیشرفته است . معنا فقط چرایی نیست، بلکه عمل می کند.

Okay. Not only but also for example, I have to  go to the bank, as well as the store as well as  

باشه. نه تنها، بلکه برای مثال، من باید به بانک و همچنین فروشگاه و همچنین به

the store. So notice not only why but also x.  Now notice how I'm saying not only why but also  

فروشگاه بروم. بنابراین نه تنها به چرایی بلکه به x نیز توجه کنید. اکنون توجه کنید که چگونه می‌گویم نه تنها چرا، بلکه

x it's because we have the five at so in this  case our x is Bank and the y is store. Now I'm  

x به این دلیل است که ما پنج را در آن داریم، بنابراین در این مورد x ما بانک و y ذخیره است. اکنون روی

emphasizing bank. I have to go to the bank as well  as a store. Now let's compare that to a simple  

بانک تاکید دارم. من باید به عنوان یک فروشگاه به بانک بروم . اکنون بیایید آن را با یک جمله ساده مقایسه کنیم

sentence with as well. I could say I have to go  to the store and I have to go to the bank as well.  

. می توانم بگویم باید به فروشگاه بروم و همچنین باید به بانک بروم.

So in this case, I'm adding an additional place I  need to go remember our placement as well concept,  

بنابراین، در این مورد، من یک مکان اضافی اضافه می‌کنم که باید بروم تا محل قرارگیری خود را نیز به یاد بیاورم،

the end of the sentence. Now the important thing  to remember is in this case, I'm not emphasizing  

انتهای جمله. اکنون نکته مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که در این مورد، من روی

one action over the other they're equal importance  the bank the store, they're equal, but when I use  

یک عمل بر دیگری تأکید نمی‌کنم که اهمیت یکسانی به بانک فروشگاه دارند، آنها برابر هستند، اما وقتی از   استفاده می‌کنم

as well as the bank is more important, it has more  emphasis than the store. I have to go to the bank  

و همچنین بانک مهم‌تر است، تاکید بیشتری نسبت به فروشگاه دارد. من باید به بانک

as well as the store. Now notice the placement  with as well as we use as well as before the  

و همچنین فروشگاه بروم. اکنون به جای‌گذاری با و همچنین استفاده می‌کنیم و همچنین قبل از آن توجه کنید

second now this store is our second now as well  as the store but with as well. It's simply at the  

این فروشگاه در حال حاضر دومین فروشگاه ما است و همینطور فروشگاه اما همچنین با. این به سادگی در

end the very end of the sentence. One way example  showing both side by side. Let's say I was at the  

انتهای جمله است. مثال یک طرفه  که هر دو را در کنار هم نشان می‌دهد. فرض کنید من

mall yesterday. I can tell my friends. I bought  a sweater and a T shirt as well. Remember as well  

دیروز در مرکز خرید بودم. میتونم به دوستانم بگم یک ژاکت و یک تی شرت هم خریدم. همچنین به یاد داشته باشید

I'm just adding an additional item I bought  a sweater and a T shirt as well. Now let's  

من فقط یک مورد اضافی اضافه می‌کنم که یک ژاکت و یک تی شرت خریدم. حالا بیایید

say I want to identify two qualities that the  sweater has. But I want to emphasize one or the  

بگوییم می‌خواهم دو ویژگی را که ژاکت دارد شناسایی کنم. اما من می‌خواهم روی یکی یا

other. I could say the sweater is beautiful as  well as comfortable. So two items beautiful and  

دیگری تأکید کنم. می توانم بگویم ژاکت زیبا و راحت است. بنابراین دو مورد زیبا و

comfortable. But I'm emphasizing beautiful. This  sweater is beautiful. As well as comfortable. So  

راحت. ولی تاکید میکنم زیباست این ژاکت زیباست. همینطور راحت. بنابراین

now you can see them side by side and understand  how they're used differently. And of course,  

اکنون می‌توانید آنها را در کنار هم ببینید و نحوه استفاده متفاوت از آنها را درک کنید. و البته،

it's your turn to practice. So I want you to do  the same thing. Give an example where first you  

نوبت شماست که تمرین کنید. بنابراین من از شما می خواهم همین کار را انجام دهید. مثالی بزنید که ابتدا

can use as well and then make a statement where  you're identifying two characteristics or two  

می‌توانید از آن استفاده کنید و سپس بیان کنید که در آن دو ویژگی یا دو

items, two nouns and your empathizing one and use  as well as so put your example in the comments  

مورد، دو اسم و یکی همدلی خود را شناسایی می‌کنید و از آن استفاده می‌کنید، همچنین مثال خود را در نظرات

below. Amazing job hit pause take a break if you  need and when you're ready. Let's talk about as  

زیر قرار دهید. در صورت نیاز و زمانی که آماده بودید، مکث شگفت‌انگیز کاری انجام دهید. بیایید در مورد آنقدر صحبت کنیم که بسته به محتوا

much as much as can be used in two very different  ways depending on the content. And you're going to  

به دو روش بسیار متفاوت قابل استفاده است . و

learn how to use both of these ways by the end of  the video. So here we go with meaning number one  

تا پایان ویدیو یاد خواهید گرفت که چگونه از هر دو روش استفاده کنید . بنابراین در اینجا به معنای شماره یک می‌رویم که

you can use as much as when you have two different  things. And you want to say that those two things  

می‌توانید به اندازه زمانی که دو چیز متفاوت دارید استفاده کنید . و شما می خواهید بگویید که آن دو چیز از نظر

are equal in amount or degree. Let's take a  look at an example sentence. I deserve that  

مقدار یا درجه با هم برابرند. بیایید نگاهی به یک جمله مثال بیندازیم. من هم

promotion as much as she does. As you can see,  in this example, we have two different things.  

به اندازه او لایق این ترفیع هستم. همانطور که می بینید، در این مثال، ما دو چیز متفاوت داریم.

And we're talking about amount, the amount that I  deserve the promotion and what's the other amount,  

و ما در مورد مبلغ صحبت می کنیم، مبلغی که من سزاوار ترفیع هستم و مبلغ دیگر،

the amount that she deserves the promotion. Okay,  so let's say the amount that she deserves the  

مقداری که او مستحق ترفیع است. بسیار خوب، پس بیایید بگوییم میزانی که او سزاوار

promotion is this much. Now, if I want to use as  much as Remember, it's equal, so she deserves a  

ترفیع است اینقدر است. حالا، اگر بخواهم به اندازه «پیامبر» استفاده کنم، برابر است، بنابراین او شایسته

promotion this much. I deserve the promotion this  much. It's equal. I deserve the promotion as much  

ترفیع به این میزان است. من اینقدر شایسته ترفیع هستم . برابر است. من به اندازه او شایسته ترفیع هستم

as she does. Let me give you another example.  And then I'll get you to try your own example  

. اجازه بدهید مثال دیگری بزنم. و سپس شما را وادار می‌کنم که جمله مثالی خودتان را امتحان کنید

sentence. Okay, I could say that Jose participated  in the conference as much as Maria did.  

. بسیار خوب، می توانم بگویم که خوزه به اندازه ماریا در کنفرانس شرکت کرد. بسیار

Okay, so here we have amount of participation,  or the degree to which Maria participated and  

خوب، بنابراین در اینجا ما مقدار مشارکت یا میزان مشارکت ماریا و

Jose participated, but you might just want  to think of them in terms of amount. So Jose  

ژوزه را داریم، اما شاید بخواهید از نظر مقدار به آنها فکر کنید. بنابراین ژوزه

participated in the conference this night, I can't  really make it different in sizes this much. And  

در کنفرانس امشب شرکت کرد، من واقعاً نمی‌توانم آن را از نظر اندازه آنقدر متفاوت کنم. و

Maria participated in the conference this much.  They're equal. Let me give you one more example.  

ماریا تا این حد در کنفرانس شرکت کرد. آنها برابرند اجازه بدهید یک مثال دیگر برایتان بزنم.

And I'll make it an easy example that everyone can  understand. You ate as much cake as I did. Okay,  

و من آن را مثالی آسان می‌سازم که همه می‌توانند آن را بفهمند. تو به اندازه من کیک خوردی. بسیار خوب،

so we have the amount of cake and EUA the amount  of K that I ate, and they are equal right. Now,  

پس ما مقدار کیک و EUA مقدار K که خوردم را داریم، و آنها به طور مساوی هستند. اکنون،

look at the sentence structure. What do you notice  that's a little bit different here. You ate as  

به ساختار جمله نگاه کنید. متوجه می‌شوید که اینجا کمی متفاوت است. تو به

much cake as I did. So notice here I've added in  the something. So eight is a verb, right? What  

اندازه من کیک خوردی. بنابراین توجه کنید که در اینجا چیزی را اضافه کرده‌ام. بنابراین هشت یک فعل است، درست است؟

if I want to specify eight? What if I want to add  the something? Look at the placement here as much,  

اگر بخواهم هشت را مشخص کنم، چه می‌شود؟ اگر بخواهم چیزی را اضافه کنم چه؟ به مکان اینجا خیلی نگاه کنید،

huh? Something as Okay, so that's when you were  including a now and the purpose of that just  

نه؟ چیزی به‌عنوان Okay، پس در آن زمان بود که شما یک now را وارد کردید و هدف از آن فقط

would be to specify eight. What I could leave  out okay, I can leave that something out. And I  

مشخص کردن هشت خواهد بود. آنچه را که می‌توانم کنار بگذارم، خوب، می‌توانم آن چیزی را کنار بگذارم. و من به

could simply say I A as much as you did. Now, the  only difference here is that I'm specifying cake.  

سادگی می‌توانم به اندازه شما بگویم I A. اکنون، تنها تفاوت اینجا این است که من کیک را مشخص می کنم.

Right? But if cake is on the table, it's obvious  based on context that we're talking about cake.  

درست؟ اما اگر کیک روی میز باشد، بر اساس زمینه‌ای که در مورد کیک صحبت می‌کنیم، واضح است.

I don't necessarily need to include that in the  sentence. But I wanted you to be aware of that  

لزوماً لازم نیست آن را در جمله وارد کنم. اما می‌خواستم

sentence structure when we include a something so  now you know how to use the first meaning of AD  

وقتی چیزی را اضافه می‌کنیم از ساختار جمله آگاه باشید، بنابراین اکنون می‌دانید که چگونه از اولین معنای AD استفاده کنید،

is not jazz. And remember, we have two things,  and they are equal in amount or degree. So now  

جاز نیست. و به یاد داشته باشید، ما دو چیز داریم، و آنها از نظر مقدار یا درجه برابر هستند. بنابراین اکنون

it's your turn to practice. I want you to think of  an example using as much as and put your example  

نوبت شماست که تمرین کنید. می‌خواهم به یک مثال فکر کنید و مثال خود را

in the comments. I think you can have a lot of  fun thinking of an example for this one. So put  

در نظرات قرار دهید. فکر می‌کنم با فکر کردن به مثالی برای این مثال، می‌توانید بسیار سرگرم‌کننده باشید. پس

your example in the comments. Did you get in  the comments? Okay, great. Now let's move on  

مثال خود را در نظرات قرار دهید. آیا در نظرات وارد شدید؟ باشه عالیه. حالا بیایید

to meaning number two as much as in our second  meaning. You can think of it more in terms of  

به معنای شماره دو به اندازه معنای دوم خود برویم . شما می‌توانید بیشتر به این موضوع فکر کنید،

although, regardless of or despite how much that  probably doesn't give you much information does  

اگرچه، صرف نظر از یا علی‌رغم این که چقدر احتمالاً اطلاعات زیادی در اختیار شما قرار نمی‌دهد.

it? So as always, it's easier to just see this is  an example I could say as much as I want to stay.  

بنابراین مثل همیشه، ساده‌تر است که ببینم این نمونه‌ای است که می‌توانم بگویم تا آنجا که می‌خواهم بمانم.

I have to go. No one is here as much as is at the  very beginning of our sentence. Okay, as much as  

من باید بروم. هیچ کس به اندازه ابتدای جمله ما اینجا نیست. بسیار خوب، به همان اندازه که می

I want to stay. I have to go. Now you can think of  this as all although I want to stay, I have to go.  

خواهم بمانم. من باید بروم. حالا می‌توانید به این فکر کنید، اگرچه من می‌خواهم بمانم، باید بروم.

Now what does this mean? Basically we can think of  them as two individual sentences. I want to stay  

حالا این یعنی چی؟ اساساً می‌توانیم آنها را به عنوان دو جمله مجزا در نظر بگیریم. من می خواهم بمانم

I have to go. Okay, those are two individual  sentences. And then we're just combining them  

باید بروم. بسیار خوب، این دو جمله فردی هستند . و سپس ما فقط آنها را با

together using as much as at the very beginning.  There's an easy way that this will make sense for  

استفاده از همان ابتدا با هم ترکیب می کنیم. یک راه آسان وجود دارد که این برای شما منطقی خواهد بود

you. And that's why using thought you're most  likely familiar with but it's one of the first  

. و به همین دلیل است که استفاده از فکری که به احتمال زیاد با آن آشنا هستید، اما یکی از اولین

transition words that students learn. So you can  think of it as I want to stay but I have to go.  

واژه‌های انتقالی است که دانش‌آموزان یاد می‌گیرند. بنابراین شما می توانید به آن فکر کنید که من می خواهم بمانم اما باید بروم.

That could be one way that you combine these two  sentences into one using the transition word,  

این می‌تواند یکی از راه‌هایی باشد که می‌توانید با استفاده از کلمه انتقال، این دو جمله را در یک جمله ترکیب کنید،

but okay, and notice there's a contrast here. I  want to say that's a positive right. I have to  

اما خوب است، و متوجه شوید که در اینجا یک تضاد وجود دارد. می‌خواهم بگویم که این یک حق مثبت است. من باید

go that's a negative. So when we use but there's  always a positive and a negative. Now we're using  

بروم که منفی است. بنابراین وقتی استفاده می کنیم اما همیشه یک مثبت و منفی وجود دارد. اکنون ما از   به

as much as in exactly the same way is simply  the sentence structure that's changing here.  

همان اندازه استفاده می‌کنیم که دقیقاً به همان شکل ساختار جمله‌ای که در اینجا در حال تغییر است.

So remember, we're using as much as at the very  beginning of the sentence, as much as I want to  

بنابراین به یاد داشته باشید، ما به همان اندازه که در ابتدای جمله، به همان اندازه که می‌خواهم

stay, comma. I have to go. Another example.  As much as I'd love to help you. I can't.  

بمانم، از کاما استفاده می‌کنیم. من باید بروم. مثالی دیگر. تا جایی که دوست دارم کمکت کنم من نمی توانم.

Now this is a very common way that we may decline  to do something politely. I'm letting you know,  

اکنون این یک روش بسیار رایج است که ممکن است از انجام کاری مودبانه خودداری کنیم. من به شما اطلاع می دهم،   می

I want to help you. I can't help you. So we have  that contrast, right? A positive I want to help  

خواهم به شما کمک کنم. من نمی توانم به شما کمک کنم. بنابراین ما این تضاد را داریم، درست است؟ یک نکته مثبت می‌خواهم به

you and then we have a negative. I can't help  you. So we could combine those sentences with  

شما کمک کنم و سپس یک نکته منفی داریم. من نمی توانم به شما کمک کنم. بنابراین می‌توانیم آن جملات را با   ترکیب کنیم،

but I want to help you but I can't. That might be  a more familiar structure to you. So this is just  

اما من می‌خواهم به شما کمک کنم اما نمی‌توانم. ممکن است این ساختار برای شما آشناتر باشد. بنابراین این فقط

a world turned a way to format and I'll be honest,  it does sound more advanced using this structure.  

جهانی است که راهی برای قالب‌بندی شده است و صادقانه بگویم،  با استفاده از این ساختار پیشرفته‌تر به نظر می‌رسد.

Now remember, as much as at the very beginning as  much as I want to help you. I can't. So when you  

اکنون به یاد داشته باشید، به همان اندازه که در همان ابتدا می‌خواهم به شما کمک کنم. من نمی توانم. بنابراین وقتی

hear as much as you know that there's going to  be a contrast. So when someone says as much as  

به اندازه‌ای که می‌دانید می‌شنوید، تضاد وجود خواهد داشت. بنابراین وقتی کسی می‌گوید به اندازه

I want to help you, even if they don't say the end  part, I know they're not going to help me because  

من می‌خواهم به شما کمک کنم، حتی اگر قسمت پایانی را نگوید ، می‌دانم که به من کمک نمی‌کند زیرا

that's how we use as much as it's with a contract.  So just keep that in mind can be a polite way to  

به همان اندازه که در یک قرارداد است، از این طریق استفاده می‌کنیم. بنابراین فقط به خاطر داشته باشید که می‌تواند راهی مؤدبانه برای

decline doing something. For example, you could  use it as a polite way to decline an invitation  

رد کردن انجام کاری باشد. برای مثال، می‌توانید از آن به‌عنوان روشی مودبانه برای رد کردن دعوت

to a party. Your friend invites you to a party,  and you can say, as much as I'd love to go,  

به مهمانی استفاده کنید. دوستتان شما را به یک مهمانی دعوت می‌کند، و شما می‌توانید بگویید، هر چقدر که دوست دارم بروم،

I can't. So as much as I'd love to, that's the  positive right? I want to go to the party. And  

نمی‌توانم. بنابراین تا آنجا که من دوست دارم، این مثبت است درست است؟ من می خواهم به مهمانی بروم. و

then the negative is I can't I'm busy. I have to  work. I haven't deadline. I don't have a way to  

بعد منفی این است که من نمی توانم مشغول هستم. من باید کار کنم. مهلت ندارم من راهی برای

get there. Whatever the reason is, as much as I  love to go, I can't. So that can be a polite way  

رسیدن به آنجا ندارم. دلیلش هرچه باشد، آنقدر که دوست دارم بروم، نمی‌توانم. بنابراین این می‌تواند راهی مودبانه

to decline an invitation. So now you try try using  the Advanced structure where you need a contrast,  

برای رد کردن دعوت باشد. بنابراین اکنون سعی می‌کنید از ساختار پیشرفته در جایی که به کنتراست نیاز دارید استفاده کنید،

okay? And remember that placement as much as is  going to be at the very beginning. So pause the  

خوب است؟ و آن مکان را به همان اندازه که در همان ابتدا قرار است به خاطر بسپارید. بنابراین

video now if you need think of your example, and  then leave it in the comments. This is definitely  

اگر لازم است به مثال خود فکر کنید، اکنون ویدیو را مکث کنید و سپس آن را در نظرات بگذارید. این قطعاً

an advanced structure that's going to make you  sound very fluent and very advanced in English.  

ساختار پیشرفته‌ای است که باعث می‌شود در زبان انگلیسی بسیار روان و بسیار پیشرفته به نظر برسید.

So you need to practice this. And I'm really  excited to read your example in the comment so  

پس باید این را تمرین کنید. و من واقعاً خوشحالم که مثال شما را در نظر می‌خوانم، بنابراین

make sure you take the time to put your example  in the comments so you remember how to use this  

مطمئن شوید که برای قرار دادن مثال خود در نظرات وقت بگذارید تا به یاد بیاورید که چگونه از این

structure. Let's keep going. This is your last  section. Let's talk about as adjective as this  

ساختار استفاده کنید. بیا ادامه بدیم. این آخرین بخش شماست. بیایید در مورد صفت صحبت کنیم زیرا این

is a very common structure. And we use this  structure when you're comparing two things.  

ساختار بسیار رایج است. و وقتی دو چیز را با هم مقایسه می‌کنید، از این ساختار استفاده می‌کنیم.

So when I say two things we need to now and they  can be any noun and we're comparing them using an  

بنابراین وقتی من دو چیز را می‌گویم که اکنون نیاز داریم و آنها می‌توانند هر اسمی باشند و ما با استفاده از یک

adjective or an adverb. Now, we use as adjective  as when the two things that you're comparing are  

صفت یا یک قید آنها را مقایسه می‌کنیم. اکنون، ما به عنوان صفت به‌عنوان زمانی استفاده می‌کنیم که دو موردی که مقایسه می‌کنید

equal. Let's take a look at an example. Now first  of all, we need two things. So let's just take a  

برابر باشند. بیایید به یک مثال نگاهی بیندازیم. حالا اول از همه، به دو چیز نیاز داریم. پس بیایید فقط

look at two houses. I could say that this house is  as big as this house. So in this example sentence,  

نگاهی به دو خانه بیندازیم. می توانم بگویم این خانه به اندازه این خانه است. بنابراین در این جمله مثال،

what my adjective right the adjective down in  the comments, okay? What's the adjective? Big of  

صفت من دقیقاً همان صفت در نظرات است، خوب؟ صفت چیست؟ Big of

course big is our adjective. Now remember, we use  this structure when the two items are comparable.  

course big صفت ماست. اکنون به یاد داشته باشید، زمانی که این دو مورد قابل مقایسه باشند، از این ساختار استفاده می‌کنیم.

Well, what if they aren't comparable? What about  these two houses? Now in this case, I can simply  

خوب، اگر قابل مقایسه نباشند چه؟ درباره این دو خانه چطور؟ اکنون در این مورد، من به سادگی می‌توانم

make my verb negative so let's take a look at  our original sentence. So remember, this was our  

فعل خود را منفی کنم، بنابراین بیایید به جمله اصلی خود نگاهی بیندازیم. پس به یاد داشته باشید، این

original sentence when the houses were comparable.  Now they're not. So what would I need to change  

جمله اصلی ما زمانی بود که خانه‌ها قابل مقایسه بودند. حالا آنها نیستند. بنابراین چه چیزی را باید

in this sentence to make it make it a put your  answer in the comments? I hope you know this  

در این جمله تغییر دهم تا آن را به عنوان پاسخ شما در نظرات قرار دهم؟ امیدوارم این

one. I'm sure you do. So I was simply need to take  my verb and make that negative and in this case,  

یکی را بدانید. من مطمئن هستم که شما انجام می دهید. بنابراین من فقط باید فعل خود را بگیرم و آن را منفی کنم و در این مورد، از

I'm using the verb to be so I would say this house  isn't as big as the house. So in positive form,  

فعل to استفاده می‌کنم، بنابراین می‌گویم این خانه به اندازه خانه نیست. بنابراین در شکل مثبت،

you're using the structure when two things are  equal. But you can still use this when two things  

وقتی دو چیز مساوی هستند، از ساختار استفاده می‌کنید . اما همچنان می‌توانید از این استفاده کنید وقتی دو چیز

are not equal, that you need to make the verb  negative. Let's take a look at another example.  

مساوی نیستند، که باید فعل را منفی کنید. بیایید به مثال دیگری نگاهی بیندازیم.

So I need two things. I'm going to use two cars.  I'm gonna say this BMW is as fast as this Lexus.  

پس من به دو چیز نیاز دارم. من قصد دارم از دو ماشین استفاده کنم. من می خواهم بگویم این BMW به سرعت این لکسوس است.

So here, what's my adjective? Heard  it in the comments was the adjective.  

خب اینجا، صفت من چیست؟ شنیده‌ام که در نظرات این صفت بود.

Fast. Now of course, we can use any adjective we  want. So let's think of some other examples of  

سریع. البته اکنون می‌توانیم از هر صفتی که می‌خواهیم استفاده کنیم . بنابراین بیایید به چند نمونه دیگر از

adjectives. What other adjective could you use?  Instead of fast? Hmm? What do you say? anything  

صفت ها فکر کنیم. از چه صفت دیگری می توانید استفاده کنید؟ به جای سریع؟ هوم؟ چه می گویید؟ هر چیزی که

come to mind. Put an example in the comments.  Think of another adjective that you could use.  

به ذهن می رسد یک مثال در نظرات قرار دهید. به صفت دیگری فکر کنید که می توانید از آن استفاده کنید.

Well, I could talk about money and say that this  BMW is as expensive expensive is the adjective  

خوب، من می توانم در مورد پول صحبت کنم و بگویم که این BMW گران است به همان اندازه

that deals with money. This BMW is as expensive  as this Lexus. Perhaps I could say this BMW is  

که با پول سروکار دارد. این BMW به اندازه این لکسوس گران است. شاید بتوانم بگویم این BMW

as nice as this Lexus. So what adjective did you  use in the comments? Now of course if these two  

به اندازه این لکسوس خوب است. بنابراین از چه صفتی در نظرات استفاده کردید؟ البته اگر این دو

cars are not comparable in terms of speed, that I  can simply make our verb negative, and I can say  

خودرو از نظر سرعت قابل مقایسه نباشند، من می‌توانم به سادگی فعل خود را منفی کنم و می‌توانم بگویم که

this BMW isn't as fast as this Lexus. And again,  I can use any adjective. Alright, so now it's your  

این BMW به سرعت این لکسوس نیست. و دوباره، می توانم از هر صفتی استفاده کنم. بسیار خوب، پس اکنون

turn to practice. I'm going to give you two images  and I want you to form a positive sentence using  

نوبت شماست که تمرین کنید. من دو تصویر به شما می‌دهم و از شما می‌خواهم با استفاده از

as an adjective at So here are your two garden  garden. Now what sentence could you use this third  

به عنوان صفت در «پس اینجا باغ دو باغ» شما، یک جمله مثبت بسازید . حالا چه جمله‌ای را می‌توانید

in this garden so take your time as much time  as you need, think about an adjective and  

در این باغ به کار ببرید، بنابراین به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، به یک صفت فکر کنید و

put it in the comments below. Make sure  you do this. You need to practice this  

آن را در نظرات زیر قرار دهید. مطمئن شوید که این کار را انجام می‌دهید. باید این را تمرین کنید  آیا

did you get it in the comments? So of course,  the first adjectives that came to my mind was  

آن را در نظرات دریافت کردید؟ بنابراین، مطمئناً اولین صفتی که به ذهنم رسید

beautiful. We can also have pretty colorful, lush,  well maintained and maybe some other adjectives so  

زیبا بود. ما همچنین می‌توانیم صفت‌های بسیار رنگارنگ، سرسبز، خوب نگهداری شده و شاید برخی صفت‌های دیگر داشته باشیم، بنابراین

I'm looking forward to seeing what you had in  the comment. Now as a final exercise, I want  

من مشتاقانه منتظرم ببینم چه چیزی در نظر داشتید. اکنون به عنوان آخرین تمرین، از

you to take your example and make it negative.  Okay, that should be pretty easy for you by now.  

شما می‌خواهم که مثال خود را بگیرید و آن را منفی کنید. بسیار خوب، تا به حال برای شما بسیار آسان است.

So using beautiful I would simply say this  garden isn't as beautiful as that garden.  

بنابراین با استفاده از زیبا به سادگی می گویم این باغ به زیبایی آن باغ نیست.

Now, I wanted to make this video because in a  previous lesson on I covered as much ad, and  

اکنون، می‌خواستم این ویدیو را بسازم، زیرا در یک درس قبلی در مورد تبلیغات، و

in the comments, I noticed that there were some  questions or that there was some confusion. And  

در نظرات، متوجه شدم که سؤالاتی وجود دارد یا سردرگمی وجود دارد. و

students were using as much as when they should  have been using as adjective, as, for example,  

دانش‌آموزان به اندازه زمانی که باید از صفت استفاده می‌کردند استفاده می‌کردند، مثلاً،

let's see, get this comment from my awesome  student Buddha. Now Buddha wrote this example  

بیایید ببینیم، این نظر را از دانش‌آموز عالی من بودا دریافت کنید . حالا بودا این مثال را نوشت

but had a couple question marks at the end. So  Buddha wasn't sure and it's good that you get or  

اما در آخر چند علامت سوال داشت. بنابراین بودا مطمئن نبود و خوب است که متوجه شدید یا

that you weren't sure because there is something a  little bit off about this comment. So Buddha said,  

مطمئن نبودید زیرا چیزی کمی در مورد این نظر وجود دارد. پس بودا گفت،

You are beautiful as much as me, huh? Now here, we  definitely need the adjective. We use as much as  

تو هم مثل من زیبا هستی، نه؟ اکنون اینجا، ما قطعاً به صفت نیاز داریم.

when we're comparing to amount, but in that case,  with as much as there isn't an adjective involved,  

هنگامی که مقدار را مقایسه می‌کنیم، به اندازه   استفاده می‌کنیم، اما در این صورت، با وجود عدم وجود صفت،

you're simply dealing with the verb, okay, so  you can review that video on as much as but here  

شما به سادگی با فعل سروکار دارید، بسیار خوب، بنابراین می‌توانید آن ویدیو را به همان اندازه مرور کنید. اما در اینجا

in Buddha's comment, how can we take this comment  and change it so it's grammatically correct using  

در نظر بودا، چگونه می‌توانیم این نظر را بگیریم و آن را تغییر دهیم تا از نظر دستوری درست باشد و با استفاده از   به‌عنوان

as adjective as so hmm. Take as much time as you  need and then put your answer in the comments.  

صفت به‌عنوان هوم. به اندازه ای که نیاز دارید وقت بگذارید و سپس پاسخ خود را در نظرات قرار دهید.

So were you able to correct Buddhist comments  here? The correct comment would be You're as  

پس آیا توانستید نظرات بودایی را در اینجا تصحیح کنید؟ نظر صحیح این است که شما هم

beautiful as me. You're as beautiful as me,  because we need to use our AV adjective as  

مثل من زیبا هستید. شما به اندازه من زیبا هستید، زیرا در این مورد باید از صفت AV خود به عنوان

structure in this case. Now of course, we could  make this negative but I'm not going to because  

ساختار  استفاده کنیم. البته، اکنون می‌توانیم این را منفی کنیم، اما من این کار را نمی‌کنم، زیرا

that wouldn't be a very nice thing to say. So  I don't want to make it negative. You did an  

گفتن این حرف خیلی خوب نیست. بنابراین نمی‌خواهم آن را منفی کنم. شما

amazing job with this lesson. Now feel free to  share some examples. In the comments below with  

با این درس کار شگفت انگیزی انجام دادید. اکنون با خیال راحت چند نمونه را به اشتراک بگذارید. در نظرات زیر با

your brand new vocabulary. And if you found this  video helpful, please hit the like button, share  

واژگان جدید خود همراه باشید. و اگر این ویدیو برای شما مفید بود، لطفاً دکمه لایک را بزنید،

it with your friends, and of course subscribe.  And before you go, make sure you head on over  

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و البته مشترک شوید. و قبل از رفتن، مطمئن شوید که

to my website, JForrest English.com and download  your free speaking Guide. In this guide I share  

به وب‌سایت من، JForrest English.com سر زده‌اید و راهنمای صحبت رایگان خود را دانلود کنید. در این راهنما من

six tips on how to speak English fluently and  confidently. And until next time. Happy studying!

شش نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و با اطمینان به اشتراک می‌گذارم. و تا دفعه بعد درس خواندن مبارک!