TEST Your English Level | Do You Know These Phrasal Verbs?

How well do you know phrasal verbs in English?  Well let's find out in this video. First,  

چقدر افعال عبارتی را در زبان انگلیسی می دانید؟ خوب بیایید در این ویدیو بفهمیم. ابتدا،

you're going to test your knowledge to see how  well you know these 10 phrasal verbs and after  

دانش خود را آزمایش می‌کنید تا ببینید چقدر این 10 فعل عبارتی را می‌شناسید و بعد از

I'll explain every phrasal verb in detail.  Let's get started question 1. She's not

هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح خواهم داد. بیایید شروع کنیم به سوال 1. او نیست

she's just really good at basketball.

او فقط در بسکتبال خوب است.

Now I'll only give you three seconds  to answer the question. So hit pause,  

اکنون فقط سه ثانیه به شما فرصت می‌دهم تا به سؤال پاسخ دهید. بنابراین، مکث را فشار دهید،

take as much time as you need.  And when you're ready, hit play.

به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید. و وقتی آماده شدید، بازی را بزنید.

She's not showing off question. 2 is  hard to meditate when my kids keep

او سوال را نشان نمی دهد وقتی بچه‌های من مدیتیشن می‌کنند سخت است

When my kids keep barging in question 3,  

وقتی بچه‌های من در سؤال 3 مدیتیشن می‌کنند،

we've been friends for 20  years. I'm not going to let this

ما 20 سال است که با هم دوست هستیم . من اجازه نمی‌دهم

I'm not going to let this come between us  question for. It's amazing how fast the company  

این سؤال را بین ما بگذارم . شگفت‌انگیز است که شرکت

after the pandemic.

پس از همه‌گیری چقدر سریع است.

The company. Bounced back. Question, five, I  need to call the garage. My car's been all week.

شرکت. جهیدن به عقب. سوال، پنج، باید با گاراژ تماس بگیرم. ماشین من تمام هفته است.

My car's been acting out question. Sinks his  speech, didn't the urgency of the situation.

ماشين من در حال انجام سوال است. غرق سخنرانی خود، آیا فوریت وضعیت نیست.

His speech didn't get across question  7 just can close any deal. We can

سخنرانی او به سؤال 7 نمی رسید، فقط می تواند هر معامله ای را ببندد. ما می‌توانیم می‌توانیم

We can count on her question 8. I can't  give you the day off tomorrow, but I can.

روی سؤال 8 او حساب کنیم. من نمی‌توانم فردا به شما روز مرخصی بدهم، اما می‌توانم.

By letting you leave early.

با گذاشتن زودتر رفتنت

I can make it up to you  

من می توانم آن را برای شما جبران کنم

question nine. They said the price is  too high but give them a week. They'll

سؤال نهم. گفتند قیمت خیلی زیاد است اما یک هفته به آنها فرصت دهید. آنها به

They'll come around question 10. My boss  always makes me stay late. I don't know why I

سؤال 10 پاسخ خواهند داد. رئیس من همیشه مرا مجبور می کند تا دیر وقت بمانم. نمیدونم چرا

I put up with it. How did you do with the quiz?  Share your score in the comments below and don't  

تحملش کردم با مسابقه چطور کار کردی؟ امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید و

worry if it was difficult because now I'm going  to explain every phrasal verb in detail. Number  

نگران نباشید اگر مشکل بود زیرا اکنون می‌خواهم هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح دهم. شماره

one to come around to an opinion or an idea. And  this means to change your opinion or to see a  

یک برای رسیدن به یک نظر یا ایده. و این به این معنی است که نظر خود را تغییر دهید یا

new point of view. Now, notice the sentence  structure because we have two prepositions

دیدگاه جدیدی ببینید. اکنون به ساختار جمله توجه کنید زیرا ما دو حرف اضافه

Oceans around and two. And then  after two, we need something,  

Oceans در اطراف و دو داریم. و بعد از دو، به چیزی نیاز داریم، به

we need a noun, an opinion or an idea.  For example, I came around to the new

یک اسم، نظر یا ایده نیاز داریم. به عنوان مثال، من

job

after I heard about the benefits package.  

بعد از شنیدن بسته مزایا به شغل جدید آمدم.

So remember, this means you change your opinion.  So previously, you didn't want the new job,  

بنابراین به یاد داشته باشید، این به این معنی است که شما نظر خود را تغییر می دهید. بنابراین قبلاً شغل جدید را نمی‌خواستید،

but now you've come around to it.  So you've changed your opinion.

اما اکنون به سراغ آن رفته‌اید. پس نظرت عوض شد

And now you want the new job because  you heard about the benefits package,  

و اکنون شغل جدید را می‌خواهید زیرا درباره بسته مزایا شنیده‌اید،

we commonly use this without the preposition  to and without specifying the something.  

ما معمولاً از آن بدون حرف اضافه و بدون تعیین چیزی استفاده می‌کنیم.

When the something has already been  mentioned, for example, at first,  

وقتی قبلاً به چیزی اشاره شده است، مثلاً در ابتدا،

I didn't want to move to Boston, but I came around  after I visited. So notice, I didn't say I came

نمی‌خواستم به بوستون نقل مکان کنم، اما بعد از بازدید آمدم. بنابراین توجه کنید، من نگفتم که

around to something because the something had  already been mentioned. So I came around to  

به چیزی رسیدم زیرا قبلاً به چیزی اشاره شده بود. بنابراین،

the idea after I visited number two, to get  across a point or a message. And this is when  

پس از بازدید از شماره دو، به این ایده رسیدم تا به یک نکته یا پیامی برسم. و این زمانی است که

you clearly and effectively communicate a point  or a message. For example, make sure you get

یک نکته  یا یک پیام را به طور واضح و مؤثر بیان می‌کنید . به عنوان مثال، مطمئن شوید که Pause دریافت کرده اید

Pause that the project is over budget.  

که بودجه پروژه بیش از حد است.

So if you're having a meeting with a client  and your boss has this very particular message  

بنابراین، اگر با مشتری جلسه ای دارید و رئیس شما این پیام یا ایده بسیار خاص را دارد،

or idea the project is over budget and your  boss wants you to communicate that in a clear  

پروژه بیش از بودجه است و رئیس شما از شما می‌خواهد که به

effective way your boss wants to make sure  you get that across. Now we also use this

روشی واضح و مؤثر ارتباط برقرار کنید، رئیس‌تان می‌خواهد مطمئن شود که آن را به شما منتقل می‌کنید. اکنون ما همچنین از این مورد استفاده می‌کنیم

when

زمانی که

you're talking, you're talking, you're talking  and the ideas aren't really coming out very well.

شما صحبت می‌کنید، شما صحبت می‌کنید، صحبت می‌کنید و ایده‌ها واقعاً خوب بیرون نمی‌آیند.

Well, and after a, while you stop and you  say, what? I'm trying to get across is,  

خوب، و بعد از مدتی، در حالی که می ایستید و می گویید، چه؟ من سعی می‌کنم به این موضوع برسم،

and then you state your point. What I'm  trying to get across is the project is  

و بعد شما نظر خود را بیان کنید. چیزی که من سعی می‌کنم به آن برسم این است که پروژه

over budget. Number three, is to show  off. This is when you deliberately  

بیش از بودجه است. شماره سه، برای خودنمایی است . این زمانی است که شما عمداً

display your skills or abilities in a  way to impress other people. Now this

مهارت‌ها یا توانایی‌های خود را به گونه‌ای نشان می‌دهید که دیگران را تحت تأثیر قرار دهید. اکنون این

Is frequently used in the - don't show off.  Don't show off but there's definitely a time  

اغلب در - نشان ندهید استفاده می شود. خودنمایی نکنید، اما قطعاً زمانی

and a place when you want to show off for  example when you're going to a job interview,  

و مکانی وجود دارد که می‌خواهید خودنمایی کنید، مثلاً وقتی به یک مصاحبه شغلی می‌روید،

you shouldn't be modest. You should show off  your skills and abilities. You should talk  

نباید متواضع باشید. باید مهارت‌ها و توانایی‌های خود را به رخ بکشید. شما باید

about all your Awards, your accomplishments,  your degrees, the compliments you've received

درباره همه جوایز، دستاوردهایتان، مدرک‌هایتان، تعریف‌هایی که دریافت کرده‌اید صحبت کنید.

You want to show off all of your experience  to the interviewer. So an interview is the  

می‌خواهید همه تجربیات خود را به مصاحبه‌گر نشان دهید. بنابراین مصاحبه

perfect time to show off. Also, if  you're going for your IELTS exam,  

بهترین زمان برای خودنمایی است. همچنین، اگر برای امتحان آیلتس شرکت می‌کنید،

you don't want to be modest with your knowledge  of the English language. You want to show off  

نمی‌خواهید با دانش زبان انگلیسی خود متواضع باشید . می‌خواهید

your abilities by using a range of  grammatical structures and a range  

توانایی‌های خود را با استفاده از طیفی از ساختارهای دستوری و طیفی

of phrasal verbs and idioms and  expressions you want to show off

از افعال عبارتی و اصطلاحات و عباراتی که می‌خواهید

To the interviewer number for to count

به شماره مصاحبه‌گر نشان دهید، نشان دهید

on.

.

Now, this is exactly the same as to rely on  or to depend on. So you have three different  

اکنون، این دقیقاً مانند تکیه کردن یا تکیه بر آن است. بنابراین شما سه

phrasal verbs, all with on that mean the exact  same thing. And this is of course, when you trust  

فعل عبارتی متفاوت دارید، که همه آنها دقیقاً به یک معنا هستند. و این البته، وقتی

someone or something to complete a specific task  or objective, for example, I can always count on

برای انجام یک کار یا هدف خاص به   کسی یا چیزی اعتماد می‌کنید ، برای مثال، من همیشه می‌توانم روی

tan, Selma to stay late. So you can trust Selma  to complete the specific task or objective,  

تان حساب کنم، سلما تا دیروقت بماند. بنابراین می‌توانید به سلما برای تکمیل کار یا هدف خاص،

which is to stay late. And remember,  you could replace this with rely on,  

که تا دیر وقت ماندن است، اعتماد کنید. و به یاد داشته باشید، می‌توانید آن را با تکیه بر جایگزین کنید،

I can always rely on Selma or depend on. I can  always depend on Selma. Now we frequently use this  

من همیشه می‌توانم به سلما تکیه کنم یا به آن وابسته باشم. من همیشه می‌توانم به سلما وابسته باشم. اکنون ما اغلب از این

in a question response for example, can I count  on you? Can I count on you to close the door?

در یک پاسخ سؤال استفاده می‌کنیم، برای مثال، آیا می‌توانم روی شما حساب کنم؟ آیا می توانم روی شما حساب کنم که در را ببندید؟

He'll and then you can reply back and say  absolutely You Can Count On Me. Number five  

او این کار را می‌کند و سپس می‌توانید پاسخ دهید و بگویید کاملاً می‌توانید روی من حساب کنید. شماره پنج

to come between. Now, this is when something  disturbs a relationship and that relationship  

برای آمدن بین. اکنون، این زمانی است که چیزی یک رابطه را مختل می کند و آن رابطه

can be a professional relationship, a social  relationship romantic family relationship.  

می تواند یک رابطه حرفه ای، یک رابطه اجتماعی، یک رابطه خانوادگی عاشقانه باشد. برای مثال،

It can be any kind of relationship,  for example. Jacob and Marcus were

این می تواند هر نوع رابطه ای باشد . جیکوب و مارکوس با هم

Friends until Sylvie came between them.  So that's the image. You could have,  

دوست بودند تا اینکه سیلوی بین آنها قرار گرفت. پس این تصویر است. می‌توانستید،

they were close Jacob, and Marcus but then Sylvie

آنها با جیکوب و مارکوس صمیمی بودند، اما پس از آن سیلوی

came

between them and now they're divided Sylvie  Disturbed. Their relationship now is very common  

بین آنها قرار گرفت و اکنون آنها از هم جدا شده‌اند. Sylvie Disturbed. رابطه آنها در حال حاضر بسیار رایج است

for a girl or a guy to come between a relationship  but it doesn't have to be a person. It could be

برای یک دختر یا یک پسر که بین یک رابطه قرار می گیرد اما لزومی ندارد که یک شخص باشد. ممکن است

Jacob and Marcus were very close,  but the promotion came between them,  

جیکوب و مارکوس خیلی صمیمی باشند، اما ترفیع بین آنها اتفاق افتاد،

the new job came between them, their family came  between them, their politics came between them,  

شغل جدید بین آنها پیش آمد، خانواده آنها بین آنها قرار گرفت، سیاست آنها بین آنها قرار گرفت،

their religion came between them, it could be  anything came between them money is a good one,  

دین آنها بین آنها قرار گرفت، ممکن است هر چیزی بین آنها پول باشد. خوب است،

as well, that comes between people  in relationships, and remember,  

همچنین، که بین افراد در روابط برقرار می‌شود، و به یاد داشته باشید،

you can use this in any type of  relationship. Number 6 to put up,

می‌توانید از آن در هر نوع رابطه استفاده کنید. شماره 6 to put up,

Up with something or someone and notice this is  a to preposition phrasal verb, put up with put up  

up with something or someone و توجه کنید که این یک فعل عبارتی اضافه است، put up with put up

with. And we use this to say that you tolerate bad  behavior or unwanted Behavior to put up with. For  

. و ما از این استفاده می کنیم تا بگوییم که شما رفتار بد یا رفتار ناخواسته را تحمل می کنید. برای

example, I don't know how you put up with your  boss. I don't know how you tolerate your boss.

مثال، من نمی‌دانم چگونه با رئیس خود کنار می‌آیید . من نمی دانم شما چگونه رئیس خود را تحمل می کنید.

No, of course, we can be more specific and specify  the action that the boss does. I don't know how  

نه، البته، می‌توانیم دقیق‌تر باشیم و عملکردی که رئیس انجام می‌دهد را مشخص کنیم. نمی‌دانم چطور

you put up with your boss's constant criticism,  for example, or your boss's distasteful jokes,  

انتقادهای مداوم رئیس‌تان را، یا مثلاً شوخی‌های ناپسند رئیس‌تان را تحمل می‌کنید،

for example, I don't know how you tolerate  it. Now, we commonly use this to say, I'm

نمی‌دانم چگونه آن را تحمل می‌کنید. اکنون، ما معمولاً از این استفاده می‌کنیم تا بگوییم، من قرار

not

going to put up with and then the behavior

نیست

تحمل کنم، و سپس رفتاری را که

I'm not going to put up with your  constant criticism any longer number  

با انتقاد همیشگی شما تحمل نمی‌کنم، دیگر به عدد

seven to bounce back. Now, to bounce back,  this is when you recover or recuperate,  

هفت می‌رسد تا به عقب برگردم. اکنون، برای بازگشت، این زمانی است که بهبود می‌یابید یا بهبود می‌یابید،

now, you can use this when you recover from a  negative situation in a business context, like,  

اکنون، می‌توانید از این زمانی استفاده کنید که از یک موقعیت منفی در زمینه کسب‌وکار بازیابی کنید، مثلاً،

for example, a bad sales quarter or a bad product,

برای مثال، یک فصل فروش بد یا یک محصول بد،

For example, but it can also be when you recover  or recuperate from an illness so you can use it  

همچنین می تواند زمانی باشد که شما بهبود می یابند یا پس از یک بیماری بهبود می یابند، بنابراین می توانید از آن

in both. Those situations, for example,  in a workplace situation, you could say,  

در هر دو استفاده کنید. آن موقعیت‌ها، برای مثال، در موقعیت‌های محل کار، می‌توانید بگویید،

I don't know how we'll bounce back from our laws  in Q2, so I don't know how we'll recover and then  

نمی‌دانم چگونه در سه ماهه دوم از قوانین خود عقب نشینی می‌کنیم ، بنابراین نمی‌دانم چگونه بهبود می‌یابیم و سپس

you could have a discussion. How can we bounce  back? Does anyone have any ideas on how we can?

می‌توانید بحث کنید. . چگونه می توانیم به عقب برگردیم؟ آیا کسی ایده ای دارد که چگونه می توانیم؟ به

Bounce back. Now, in terms of recovering or  recuperating from an illness, you could say,  

عقب برگرد. اکنون، از نظر بهبودی یا بهبودی پس از یک بیماری، می‌توان گفت،

it took me a while to bounce, back  after my surgery. So it took me a  

مدتی طول کشید تا پس از عمل جراحی، دوباره به حالت اول برگردم. بنابراین

while to recover recuperate. Number 8, act  up this means to behave badly or strangely.  

مدتی طول کشید تا بهبودی پیدا کنم. شماره 8، عمل کنید به این معنی که بد یا عجیب رفتار کنید.

This is very commonly used  with parents describing the

این مورد معمولاً برای والدینی که

Shins of their young children or even their older

ساق پاهای کودکان خردسال خود یا حتی

children.

فرزندان بزرگترشان را توصیف می کنند، استفاده می شود.

My son keeps acting up behaving badly,  but we can also use this with devices  

پسرم همچنان بد رفتار می‌کند، اما ما می‌توانیم با دستگاه‌ها و اشیا نیز از آن استفاده کنیم

and objects. For example, my computer  keeps acting up behaving, strangely,  

. برای مثال، رایانه‌ام به طرز عجیبی رفتار می‌کند،

my computer keeps acting up. I hope it doesn't  break number 9, to make it up to someone.

رایانه من به عملکرد خود ادامه می‌دهد. امیدوارم شماره 9 را خراب نکنم تا بتوانم آن را با کسی جبران کنم.

This is quite a long one. So pay attention  to this sentence structure to make it up to  

این بسیار طولانی است. بنابراین به این ساختار جمله توجه کنید تا آن را برای

someone. Now we use this when you try to  compensate for a wrongdoing, for example,  

شخصی بسازید. اکنون وقتی سعی می‌کنید اشتباهی را جبران کنید، از این استفاده می‌کنیم، مثلاً،

let's say it's your best friend's birthday  and you can't go for whatever reason. So this  

فرض کنید تولد بهترین دوستتان است و به هر دلیلی نمی‌توانید بروید. بنابراین این

is the wrongdoing, not going to  your best friend's birthday party.

اشتباه است و به جشن تولد بهترین دوستتان نرفتید.

Now, if you want to compensate for that  wrongdoing you could say. I'm so sorry.  

حالا، اگر می‌خواهید آن اشتباه را جبران کنید، می‌توانید بگویید. خیلی متاسفم.

I can't make your birthday party. I  promise. I'll make it up to you. I'll  

من نمیتونم جشن تولدت رو درست کنم قول میدهم. برات جبران میکنم من

make it up to you by taking you out for  a nice dinner. I'll make it up to you by  

با بیرون بردن شما برای یک شام خوب جبران می کنم. من آن را با

going to the movies with you. I'll make it up  to you by buying you a really nice present.

رفتن به سینما با شما جبران می کنم. من آن را با خرید یک هدیه واقعاً خوب برای شما جبران می کنم.

So those are the ways you're going to compensate  now, you might be wondering what is this? It  

بنابراین اینها راه هایی هستند که اکنون می خواهید جبران کنید، شاید بپرسید این چیست؟ آن را

the make it up to someone. We use it with it  because what, you're trying to compensate for

برای کسی جبران می کند. ما از آن با آن استفاده می‌کنیم، زیرا

has

already been explained? So you  don't have to say it again. Now  

قبلاً توضیح داده شده است، شما می‌خواهید جبران کنید؟ بنابراین لازم نیست دوباره آن را بگویید. اکنون

you can use this in a business  context. Let's say you went over  

می‌توانید از آن در زمینه کسب و کار استفاده کنید . فرض کنید از

budget on a client's project and  you might say to your team. How

بودجه پروژه مشتری فراتر رفته اید و ممکن است به تیم خود بگویید. چگونه می

Are we going to make it up to the client? How  are we going to compensate for our wrongdoing?  

خواهیم آن را برای مشتری جبران کنیم؟ چگونه می‌خواهیم اشتباه خود را جبران کنیم؟

The wrongdoing is, you went over budget and then  maybe someone would suggest we can make it up to  

اشتباه این است که شما بودجه خود را از بین برده اید و سپس شاید کسی پیشنهاد دهد که بتوانیم

them by offering a discount or offering a  free product offering an extra service. So  

با ارائه یک تخفیف یا ارائه یک محصول رایگان با ارائه خدمات اضافی، آن را جبران کنیم. بنابراین   به این

those are how you're going to compensate for the  wrongdoing to make it up to someone number 10 to.

صورت می‌خواهید این اشتباه را جبران کنید تا به فرد شماره 10 برسد.

Barge in, when you barge in, you enter  a place, a location unexpectedly and you  

وارد شوید، وقتی وارد می‌شوید، به طور غیرمنتظره‌ای وارد یک مکان، مکانی می‌شوید و

interrupt whatever's taking place. For  example, I was in my office working and  

هر اتفاقی را که در حال انجام است قطع می‌کنید. برای مثال، من در دفترم مشغول کار بودم و

this kid just barged in and handed  me his CV. But later, I hired him.  

این بچه وارد شد و رزومه خود را به من تحویل داد. اما بعداً او را استخدام کردم.

So, by saying the kid barged in it, implies  that he didn't have an appointment. He wasn't.

بنابراین، با گفتن اینکه بچه در آن بار زده است، به این معنی است که او قراری نداشته است. او نبود.

Did he just barged in unexpectedly and he  interrupted? Whatever I was working on,  

آیا او به طور غیرمنتظره وارد شد و حرفش را قطع کرد؟ هر کاری که روی آن کار می‌کردم،

but in this case, it was successful, because  he got the job. Now, that you understand,  

اما در این مورد، موفقیت‌آمیز بود، زیرا او کار را به دست آورد. حالا که متوجه شدید،

these phrasal verbs, a lot better.  Let's do that. Exact same quiz from  

این افعال عبارتی، خیلی بهتر است. بیا این کار را انجا دهیم. دقیقاً همان امتحان از

the very beginning. Again here, are  the questions for the quiz. You need to

همان ابتدا. دوباره اینجا، سؤالات مسابقه است. باید

complete

each sentence using the correct phrasal  verb. So, go ahead and hit pause now.

هر جمله را با استفاده از فعل عبارتی صحیح کامل کنید . بنابراین، ادامه دهید و اکنون مکث را فشار دهید.

Now, and complete the quiz.

اکنون، و آزمون را کامل کنید.

Here are the correct answers. Go ahead  and hit pause and see how well you did.

در اینجا پاسخ های صحیح آورده شده است. ادامه دهید و مکث را فشار دهید و ببینید چقدر خوب کار کردید.

Amazing job with this lesson. So do you want  to try another quiz? You can get started with  

کار شگفت انگیز با این درس بنابراین می‌خواهید امتحان دیگری را امتحان کنید؟ می‌توانید

your next Quiz right now and make sure you  get this free speaking guide on how to speak  

همین الان با   امتحان بعدی خود شروع کنید و مطمئن شوید این راهنمای مکالمه رایگان را در مورد نحوه صحبت کردن

English fluently and confidently in six.  Easy steps, you can get it for my website,  

انگلیسی روان و با اطمینان در شش زبان دریافت می‌کنید. مراحل آسان، می‌توانید آن را برای وب‌سایت من،

right here, absolutely free. And when  you're ready, start your next Quiz.

همینجا، کاملاً رایگان دریافت کنید. و وقتی آماده شدید، امتحان بعدی خود را شروع کنید.