ONE HOUR ENGLISH LESSON - Top 50 Phrasal Verbs in English

Welcome to this one hour English vocabulary  lesson. Today you're going to learn the 50  

به این درس یک ساعته واژگان انگلیسی خوش آمدید . امروز می خواهید 50

most common phrasal verbs in English. Because  this video is very long, what I've done is I've  

رایج ترین افعال عبارتی در انگلیسی را یاد بگیرید. از آنجایی که این ویدیو بسیار طولانی است، کاری که من انجام داده‌ام این است که

divided it into five different parts. So you'll  learn 10 phrasal verbs. You'll understand what  

آن را به پنج بخش مختلف تقسیم کرده‌ام. بنابراین 10 فعل عبارتی را یاد خواهید گرفت. شما متوجه خواهید شد که

that phrasal verb means, how to use it in your  speech, and you'll see some practical example  

این فعل عبارتی چیست، چگونه از آن در گفتار خود استفاده کنید ، و چند مثال کاربردی جملات را خواهید دید

sentences. So you'll learn 10 phrasal verbs,  and then you'll complete a quiz. So you'll  

. بنابراین 10 فعل عبارتی را یاد خواهید گرفت و سپس یک مسابقه را کامل خواهید کرد. بنابراین شما

repeat that five times. So by the end of  this lesson, you'll complete five quizzes,  

آن را پنج بار تکرار خواهید کرد. بنابراین تا پایان این درس، پنج مسابقه را تکمیل می‌کنید،

and you'll learn 50 new phrasal verbs. How awesome  is that! of course I'm Jennifer. Welcome back to  

و 50 فعل عبارتی جدید را یاد می‌گیرید. چقدر عالی است! البته من جنیفر هستم به

JForrest English training, your place to become  a fluent and confident English speaker. Now let's  

آموزش انگلیسی JForrest خوش آمدید، مکانی برای تبدیل شدن به یک انگلیسی مسلط و با اعتماد به نفس. حالا بیایید

get started. Number 1, to ache for. This is a  very nice romantic phrasal verb. Now we really use  

شروع کنیم. شماره 1، برای درد. این یک فعل عبارتی عاشقانه بسیار زیبا است. اکنون ما واقعاً از

this in the context of a romantic relationship.  So make sure you use that appropriately. And ache  

این در زمینه یک رابطه عاشقانه استفاده می‌کنیم. بنابراین مطمئن شوید که از آن به درستی استفاده می کنید. و درد

for something or someone is when you really  really want that something or someone. For  

برای چیزی یا کسی زمانی است که واقعاً آن چیزی یا کسی را می‌خواهی. برای

example, he was lonely and aching for love. So  this is perhaps a little more of a poetic phrasal  

مثال، او تنها بود و از عشق رنج می برد . بنابراین این شاید کمی بیشتر از یک فعل عبارتی شاعرانه باشد

verb. You will probably hear it in novels,   stories, movies, TV. He was aching for love. So  

. احتمالاً آن را در رمان‌ها، داستان‌ها، فیلم‌ها، تلویزیون خواهید شنید. دلش از عشق می سوخت. بنابراین

maybe you won't use that in your vocabulary, but   you'll likely hear it in romance movies or romance  

شاید از آن در واژگان خود استفاده نکنید، اما احتمالاً آن را در فیلم‌های عاشقانه یا رمان‌های عاشقانه خواهید شنید

novels. Now you may be more likely to use ache  for someone. Let's say your husband is overseas  

. اکنون ممکن است بیشتر از درد برای کسی استفاده کنید. فرض کنید شوهرتان در خارج از کشور

on a business trip and he'll be gone for two  or three weeks. You might say, I'm aching for my  

در یک سفر کاری است و برای دو یا سه هفته نخواهد رفت. شاید بگویید، دلم برای شوهرم می سوزد

husband. So if you're talking to your friends or  family, even your colleagues, you can say oh, I'm  

. بنابراین اگر با دوستان یا خانواده‌تان، حتی همکارانتان صحبت می‌کنید، می‌توانید بگویید آه، من

really aching for my husband. He's been gone for  two weeks already. Number two, to beef up. This  

واقعاً دلم برای شوهرم می‌سوزد. او دو هفته است که رفته است. شماره دو، برای تقویت. این

is a fun one. When you beef something up, you  make it stronger or more important. Now we do use  

یکی باحاله. وقتی چیزی را تقویت می‌کنید، آن را قوی‌تر یا مهم‌تر می‌کنید. اکنون ما از

this in the context of bodybuilders, and they   can beef themselves up, become more muscular.  

این در زمینه بدنسازان استفاده می کنیم، و آنها می توانند خود را تقویت کنند، عضلانی تر شوند.

So you can use that in a fitness context. But,   we also use this in more of a business context,  

بنابراین می توانید از آن در زمینه تناسب اندام استفاده کنید. اما، ما همچنین از این در بیشتر زمینه های تجاری استفاده می کنیم،

perhaps surprisingly. Because you might say,   I need to beef up my resume. I need to make my  

شاید به طرز شگفت آوری. زیرا ممکن است بگویید، من باید رزومه خود را تقویت کنم. باید

resume stronger, or more important. I need to   beef up my communication skills, for example.  

رزومه خود را قوی‌تر یا مهم‌تر کنم. برای مثال، باید مهارت های ارتباطی خود را تقویت کنم.

Number three, to make up. And in this context,   we're talking about to make up with someone, with  

شماره سه، برای جبران. و در این زمینه، ما در مورد این صحبت می‌کنیم که با کسی، با

someone. To make up with someone is when you   forgive someone after an argument or a dispute. In  

کسی جبران کنیم. جبران کردن با کسی به این معناست که بعد از مشاجره یا مشاجره، کسی را ببخشید. در

a family context, young kids fight a lot, right,  and older kids too. But you might say to your son,  

یک زمینه خانوادگی، بچه‌های جوان خیلی دعوا می‌کنند، درست است، و بچه‌های بزرگ‌تر هم. اما ممکن است به پسرتان بگویید،

your daughter, you need to make up with   your sister. You need to make up with your  

دخترت، باید با خواهرت جبران کنی. باید با برادرت جبران کنی

brother. You need to make up with more cousin,   or a friend. And you list a specific person.  

. باید با پسرعموی بیشتر، یا یک دوست آرایش کنید. و شما یک شخص خاص را لیست می کنید.

Which means you need to forgive that person,   stop being angry at that person, stop fighting  

این بدان معناست که شما باید آن شخص را ببخشید، از دست آن شخص عصبانی نشوید، از دعوا کردن

with that person. So we definitely use this in  a social context or family context. But you can  

با آن شخص دست بردارید. بنابراین ما قطعاً از این در یک زمینه اجتماعی یا زمینه خانوادگی استفاده می‌کنیم. اما می‌توانید

absolutely use this in a professional context.   Coworkers fight as well. There are disagreements  

کاملاً از این در یک زمینه حرفه‌ای استفاده کنید. همکاران هم دعوا می کنند. در شرکت‌ها اختلاف نظر وجود دارد

in companies. So you might say to one coworker,   Sally, you need to make up with Mark. You work  

. بنابراین ممکن است به یکی از همکاران بگویید: سالی، باید با مارک جبران کنی. شما

on the same team. You have to get along, you  need to make up with each other. Number four,  

در یک تیم کار می‌کنید. شما باید با هم کنار بیایید، باید همدیگر را جبران کنید. شماره چهار،

to nail down. This is when you understand  the exact details of something or you get a  

برای شکستن. این زمانی است که جزئیات دقیق چیزی را می‌فهمید یا

firm decision on something. So let's say you're  planning a conference and you have a general idea  

درباره چیزی تصمیم قاطعانه می‌گیرید. بنابراین فرض کنید شما در حال برنامه‌ریزی یک کنفرانس هستید و یک ایده کلی

of the conference. It will take place in summer.  It will be on this general topic or theme. But  

از کنفرانس دارید. در تابستان برگزار خواهد شد. در مورد این موضوع یا موضوع کلی خواهد بود. اما

when is the exact date. What specific topics.  Who specifically will be the keynote speaker. Who  

تاریخ دقیق کی است. چه موضوعات خاصی چه کسی به طور خاص سخنران اصلی خواهد بود. چه کسی

specifically will be presenting. Who will you  hire to cater the conference. You need to nail  

به طور خاص ارائه خواهد کرد. چه کسی را برای برگزاری کنفرانس استخدام خواهید کرد. باید

down those details. So you need to either   understand the exact details or you need to  

این جزئیات را مشخص کنید. بنابراین شما باید یا جزئیات دقیق را درک کنید یا باید

make a firm decision on who is going to cater,  when the conference will exactly take place.  

تصمیم قاطعانه ای در مورد اینکه چه کسی قرار است خدمات ارائه دهد، زمانی که کنفرانس دقیقاً برگزار می شود، بگیرید.

So that's a very useful phrasal verb. And you can  use it in a business context or a social context.  

بنابراین این یک فعل عبارتی بسیار مفید است. و می‌توانید از آن در یک زمینه تجاری یا اجتماعی استفاده کنید.

Number five, to open up. When you open up  to someone, you talk very freely about your  

شماره پنج، برای باز کردن. وقتی با کسی صحبت می کنید، خیلی آزادانه درباره

feelings or your emotions, things that make  you quite vulnerable. Things you probably  

احساسات یا احساسات خود صحبت می کنید، چیزهایی که شما را کاملاً آسیب پذیر می کند. چیزهایی که احتمالاً

don't share with everybody. For example, after  years, she finally opened up about his death.  

با همه به اشتراک نمی گذارید. برای مثال، پس از سال‌ها، او سرانجام در مورد مرگ او صحبت کرد .

So for many years, there was this tragic death  perhaps, and she didn't really talk about it.  

بنابراین، برای سال‌ها، این مرگ غم‌انگیز وجود داشت ، و او واقعاً در مورد آن صحبت نکرد .

She didn't talk about her feelings. About the  death. But then after a year, she opened up.  

از احساساتش حرفی نزد. درباره مرگ اما پس از یک سال، او باز شد.

She started talking freely about how she felt,  the circumstances, how she's dealing with it,  

او شروع به صحبت آزادانه در مورد احساسش، شرایط، نحوه برخوردش با آن،

those types of things, her inner feelings and  emotions. Now notice I didn't use 'to someone'.  

انواع چیزها، احساسات درونی و عواطفش کرد. حالا توجه کنید که از «به کسی» استفاده نکردم.

I could say, she opened up to her family about  his death. So you'll have 'about' and then the  

می توانم بگویم، او درباره مرگ او با خانواده اش صحبت کرد . بنابراین شما «درباره» و سپس

specific topic, and 'to' and the specific people.  You'll commonly hear people say, I've never opened  

موضوع خاص، و «به» و افراد خاص را خواهید داشت. معمولاً از مردم می‌شنوید که می‌گویند، من قبلاً هرگز

up to anybody like this before. If someone says  that to you, they're basically saying they feel  

با کسی مثل این صحبت نکرده‌ام. اگر کسی این را به شما بگوید، اساساً می‌گوید که

very comfortable around you. They feel like  they can share their inner thoughts, feelings,  

در کنار شما احساس راحتی می‌کند. آن‌ها احساس می‌کنند می‌توانند افکار، احساسات، و احساسات درونی خود را به اشتراک بگذارند

emotions. And that's a very positive thing. It  shows you're have a very close relationship.   

. و این یک چیز بسیار مثبت است. این نشان می‌دهد که شما رابطه بسیار نزدیکی دارید.

Number six, to slip into something. Now this is  when you quickly put on a piece of clothing. So  

شماره شش، لغزش در چیزی. اکنون زمانی است که به سرعت یک تکه لباس را می پوشید. بنابراین

this is a very specific phrasal verb. It's only  used with clothing. Now, for example, this shirt  

این یک فعل عبارتی بسیار خاص است. فقط با لباس استفاده می‌شود. حالا، برای مثال، این پیراهن

is quite pretty, isn't it? But let's be honest,  it's not the most comfortable shirt. So after  

کاملاً زیبا است، اینطور نیست؟ اما بیایید صادق باشیم، این راحت‌ترین پیراهن نیست. بنابراین بعد از اینکه

I'm done recording this video, I'm going to slip  into a t shirt. I'm going to put on a t-shirt. Or  

ضبط این ویدیو تمام شد، می‌روم توی تی شرت. میرم تی شرت بپوشم یا

if it's first thing in the morning and you're in  your housecoat, but then you hear your doorbell,  

اگر اول صبح است و کت خود را به تن کرده‌اید، اما زنگ خانه‌تان را می‌شنوید،

you might quickly slip into some sweatpants and  answer the door. So it's simply another way to say  

ممکن است سریع شلوار ورزشی را بپوشید و در را پاسخ دهید. بنابراین این به سادگی روش دیگری برای گفتن «

put on. Number seven, to stand by something.   When you stand by something. It's used to show  

پوشیدن» است. شماره هفت، ایستادن در کنار چیزی. وقتی کنار چیزی می ایستی از آن برای نشان دادن  استفاده می‌شود

that you still support or believe something.   So I might say, we stand by our opinion that  

که هنوز از چیزی حمایت می‌کنید یا به آن اعتقاد دارید. بنابراین می‌توانم بگویم، ما بر این عقیده‌مان ایستاده‌ایم که

interest rates need to increase. So that's  my opinion. That's my belief. Interest rates  

نرخ‌های بهره باید افزایش یابد. پس این نظر من است. این اعتقاد من است. نرخ بهره

need to increase. And I stand by that. I still  support that. I still believe that. So you'll hear  

باید افزایش یابد. و من پای آن ایستاده ام. من هنوز از آن حمایت می‌کنم. من هنوز به آن اعتقاد دارم. بنابراین شما

this a lot from people in power, politicians,  executives in business, will have an opinion,  

این را بسیار از افراد صاحب قدرت، سیاستمداران، مدیران در کسب و کار خواهید شنید، نظری خواهید داشت،

have a belief and then they'll state, I stand  by that to let you know they still believe that  

باوری خواهید داشت و سپس بیان می‌کنند، من روی آن می‌ایستم تا به شما اطلاع دهم که همچنان به آن

specific opinion. Do you stand by that? I stand  by that? Yes, the reason simply is that. We also  

نظر خاص اعتقاد دارند. آیا روی آن ایستاده اید؟ من روی آن ایستادم؟ بله، دلیل آن به سادگی همین است. ما همچنین   از

use this with 'stand by someone'. When you stand  by someone, it means that you support someone,  

این با «ایستادن در کنار کسی» استفاده می‌کنیم. وقتی در کنار کسی می‌ایستید، به این معنی است که از کسی حمایت می‌کنید،

usually when something negative has happened.  So let's say that your coworker was accused  

معمولاً وقتی اتفاق منفی افتاده است. بنابراین بیایید بگوییم که همکار شما متهم

of stealing from the company but you know  your coworker didn't do it. You might say,  

به دزدی از شرکت شده است، اما می‌دانید که همکارتان این کار را نکرده است. ممکن است بگویید،

I stand by her. I stand by her, which means   you're willing to support her in this difficult  

من در کنار او هستم. من در کنار او ایستاده ام، به این معنی که شما حاضرید در این زمان سخت از او حمایت کنید

time. Number eight, to wind down. To wind down.   This is an excellent phrasal verb because it  

. شماره هشت، برای کاهش. باد کردن. این یک فعل عبارتی عالی است، زیرا  به

means to relax after a busy or stressful day.   So you might say, I always read at the end of  

معنای استراحت پس از یک روز پرمشغله یا پر استرس است. بنابراین ممکن است بگویید، من همیشه در پایان

the day to wind down. To help me wind down,   I always read at the end of the day. Or I go  

روز می خوانم تا به پایان برسم. برای کمک به من، همیشه در پایان روز مطالعه می‌کنم. یا

for a walk after work to wind down. So it just  means to relax. But it's another way of saying  

بعد از کار به پیاده روی می روم تا آرام شوم. بنابراین فقط به معنای آرامش است. اما این روش دیگری برای بیان

it. And it implies that you were very busy or  stressed out, to wind down. Number nine, to zone  

آن است. و این نشان می‌دهد که شما خیلی سرتان شلوغ بود یا استرس داشتید. شماره نه، برای

out. This is when you stop paying attention for  a short period of time. Now we've all done this,  

خارج کردن منطقه. این زمانی است که برای مدت کوتاهی توجه خود را متوقف می کنید. اکنون همه ما این کار را انجام داده‌ایم،

especially when we were kids in school and   your teachers are talking, and you just zone out.  

مخصوصاً زمانی که در مدرسه بچه بودیم و معلمان شما صحبت می‌کردند، و شما فقط منطقه را بیرون می‌کشید.

Now generally people zone out because they don't  have interest in a particular topic. For example,  

در حال حاضر عموماً مردم به دلیل عدم علاقه به موضوع خاصی از منطقه خارج می شوند. برای مثال،

whenever people talk about sports, I zone out.  I just stopped listening. And I started thinking  

هر زمان که مردم در مورد ورزش صحبت می‌کنند، منطقه‌بندی می‌کنم. من فقط گوش ندادم و من شروع کردم به فکر کردن

about something else in my own head. And I'm  not listening to the conversation about sports.  

به چیز دیگری در ذهنم. و من به گفتگو درباره ورزش گوش نمی دهم.

I zoned out. I stopped paying attention.  But then when the conversation changes,  

منطقه بندی کردم دیگر توجه نکردم. اما وقتی مکالمه تغییر کرد،

I'll pay attention again. So it's always  for that short period of time. Number 10,  

دوباره توجه می‌کنم. بنابراین همیشه برای آن مدت زمان کوتاه است. شماره 10،

to turn in. This is a very useful phrasal verb  because it simply means to go to bed. It's another  

to turn in. این یک فعل عبارتی بسیار مفید است زیرا به سادگی به معنای رفتن به رختخواب است. این

way of saying to go to bed, and it's very common.  So of course you can say I'm tired, I'm going to  

روش دیگری برای گفتن رفتن به رختخواب است و بسیار رایج است. پس مطمئناً می‌توانید بگویید من خسته هستم، می‌روم به

bed. But you can also say, I'm tired. I'm going  to turn in. I'm going to turn in. And it's really  

رختخواب. اما این را هم می توان گفت خسته ام. من می‌روم . می‌خواهم تحویل بدهم. و واقعاً از آن

commonly used, so I'd suggest you use it. You can  use it as a suggestion. Hey, it's getting late and  

استفاده می‌شود، بنابراین پیشنهاد می‌کنم از آن استفاده کنید. می‌توانید از آن به عنوان پیشنهاد استفاده کنید. هی، داره دیر میشه و

you have a job interview tomorrow. You should  turn in. You should go to bed. Or you can use it  

فردا مصاحبه کاری داری. شما باید وارد شوید. باید به رختخواب بروید. یا می‌توانید از آن

in question form as well. What time did you turn  in? What time did you go to bed? Are you ready  

در فرم سؤال نیز استفاده کنید. چه ساعتی تحویل دادید؟ ساعت چند به رختخواب رفتی؟ آیا

for your first quiz? So here are the questions. Of  course, hit pause. Take as much time as you need   

برای اولین مسابقه خود آماده هستید؟ بنابراین سؤالات اینجا هستند. البته، مکث را بزنید. به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید

and when you're ready, hit play and I'll share the  answers. So you can go ahead and hit pause now.   

و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید و من پاسخ‌ها را به اشتراک می‌گذارم . بنابراین می توانید ادامه دهید و اکنون مکث را فشار دهید.

Here are the answers. Go ahead and hit  pause and figure out how you did.   

در اینجا پاسخ ها آمده است. ادامه دهید و مکث را فشار دهید و بفهمید که چگونه کار کردید.

How did you do on the quiz? Make sure  you share your score in the comments  

در مسابقه چگونه عمل کردید؟ مطمئن شوید که امتیازتان را در نظرات زیر به اشتراک می‌گذارید

below and let's continue on with  the next group of phrasal verbs.   

و بیایید با گروه بعدی افعال عبارتی ادامه دهیم. فعل

Phrasal verb number one, to act on. This simply  means to take action, so to act. But you act on  

عبارتی شماره یک، عمل کردن. این به سادگی به معنای اقدام کردن است، بنابراین عمل کردن. اما شما براساس

specific information, advice or recommendations  that you've received. For example, the manager  

اطلاعات، توصیه‌ها یا توصیه‌هایی که دریافت کرده‌اید، عمل می‌کنید. برای مثال، مدیر

acted on the findings of the report. So of course  in this report, there's lots of information and  

بر اساس یافته‌های گزارش عمل کرد. بنابراین مطمئناً در این گزارش، اطلاعات و توصیه‌های زیادی وجود دارد

advice and if you act on that information. The  manager acted on the findings of the report. Or  

و اگر بر اساس آن اطلاعات عمل کنید. مدیر بر اساس یافته‌های گزارش عمل کرد. یا

in a meeting you might suggest to your coworkers,  we need to act on the recommendations. We need  

در جلسه‌ای که ممکن است به همکارانتان پیشنهاد دهید، باید به توصیه‌ها عمل کنیم. ما باید

to take action. Outside of the workplace, you  might say, we need to act on the advice from our  

اقدامی انجام دهیم. ممکن است بگویید در خارج از محل کار، باید به توصیه

financial analysts. So they gave you some advice,  you need to act on it. Number two, bargain for.  

تحلیلگران مالی خود عمل کنیم. بنابراین آنها به شما توصیه هایی کردند، باید به آن عمل کنید. شماره دو، چانه بزنید.

To bargain for, this is when you expect something  to happen, but that something is usually  

برای چانه زدن، این زمانی است که انتظار دارید اتفاقی بیفتد، اما آن چیزی معمولاً

negative. So you expect something negative to  happen. Now, notice the sentence structure here  

منفی است. بنابراین انتظار دارید اتفاق منفی بیفتد. اکنون، به ساختار جمله در اینجا توجه کنید

because we most commonly use this phrasal verb in  the negative form. We hadn't bargained for such  

زیرا ما بیشتر از این فعل عبارتی به شکل منفی استفاده می کنیم. ما برای چنین نرخ بهره بالایی چانه زنی نکرده بودیم

a high interest rate. So we didn't expect. Or you  could say, we hadn't bargained for so many people  

. پس انتظار نداشتیم یا می‌توانید بگویید، ما برای این همه نفر در کنفرانس چانه زنی نکرده بودیم

at the conference. So this is a great expression  that you can use. But I recommend using it in  

. بنابراین این یک عبارت عالی است که می توانید از آن استفاده کنید. اما من توصیه می کنم از آن به صورت منفی استفاده کنید

the negative. Number three, opt in. When you opt  into something,

. شماره سه، شرکت کنید. وقتی چیزی را انتخاب می‌کنید،