Improve Your English Vocabulary: Using Sense Verbs in Conversation

Hey, everyone. I'm Alex. Thanks for clicking, and welcome to this lesson on

هی همه. من الکس هستم با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد

sensory imperatives in English. Before I begin, I just want to make a quick note

الزامات حسی در زبان انگلیسی خوش آمدید. قبل از شروع، فقط می‌خواهم سریعاً یادداشت

that this video is made with respect to those who have sensory differences. So,

کنم که این ویدیو با احترام به کسانی که تفاوت‌های حسی دارند ساخته شده است. بنابراین،

what does the word: "sensory" mean? It means related to the senses. So, what

کلمه "حسی" به چه معناست؟ یعنی مربوط به حواس. بنابراین،

are the human senses? There's touch, sight, smell, hearing — okay? We're

حواس انسان چیست؟ لمس، بینایی، بویایی، شنوایی وجود دارد - باشه؟ ما قصد داریم

going to look at some verbs; and we're going to look at, at the end, another

به برخی از افعال نگاه کنیم. و در پایان

way to give some imperatives that use sensory words. So, we have: "look" with

به روش دیگری برای ارائه برخی الزامات که از کلمات حسی استفاده می کنند نگاه می کنیم . بنابراین، ما داریم: با چشمان خود «نگاه کن»

your eyes; "listen" with your ears, "feel" with your skin, your hands,

. با گوش های خود "گوش دهید"، با پوست، دست ها، انگشتان خود "احساس کنید"

fingers; "watch" with your eyes; "touch" with your hands, with your skin; "smell"

. با چشمان خود "نگاه کنید"؛ با دستان خود، با پوست خود "لمس" کنید. با بینی خود "بو کنید"

with your nose; "taste" with your tongue; "try". Now, "try" could give,

؛ "چشیدن" با زبان خود؛ "تلاش كردن". حالا، "تلاش" می تواند بدهد،

you know... has a number of meanings. Typically, it could be for food. So, it

می دانید ... معانی مختلفی دارد. به طور معمول، می تواند برای غذا باشد. بنابراین،

could be taste; it could be something else. And "check" — also could be

می تواند طعم و مزه باشد. می تواند چیز دیگری باشد و "چک" - همچنین می تواند

"touch", could be "smell", could be "taste"; a lot of different things. So,

"لمس" باشد، می تواند "بو" باشد، می تواند "طعم" باشد. خیلی چیزهای مختلف بنابراین،

we're going to start with these verbs.

ما می خواهیم با این افعال شروع کنیم.

Now, what is an "imperative" first of all? Well, it's similar to a command;

حال، اول از همه، «واجب» چیست؟ خوب، این شبیه به یک دستور است.

typically it starts with a verb. So, here, I have the affirmative form of:

معمولاً با یک فعل شروع می شود. بنابراین، در اینجا، شکل تأییدی دارم:

"look", "listen", "feel", "watch", "touch", "smell", etc. You can also make

«نگاه کن»، «گوش کن»، «احساس»، «تماشا کن»، «لمس»، «بوی» و غیره.

a negative imperative by saying: "Don't touch", "don't look" — right? — "don't

لمس کردن، "نگاه نکن" - درست است؟ - "

taste", "don't try", "don't check". Okay? So, I have a lot of different ways

مزه نکن"، "سعی نکن"، "چک نکن". باشه؟ بنابراین، من راه‌های مختلفی برای

that I've structured this board. And what I want to do is go through each

ساختاربندی این تابلو دارم. و کاری که من می‌خواهم انجام دهم این است که هر

verb one by one, and let you know about some of the things that you can say with

فعل را یکی یکی مرور کنم و برخی از چیزهایی را که می‌توانید با

that sensory verb. So, you can tell someone... you can either say: "Hey,

آن فعل حسی بگویید به شما اطلاع دهم. بنابراین، شما می توانید به کسی بگویید ... می توانید یا بگویید: "هی،

look". Now, if you want to direct their attention to a particular person, a

نگاه کن". حال اگر می خواهید توجه آنها را به یک شخص خاص، یک

particular thing, you need to say: "look at". Right? So: "Look at me", "look at

چیز خاص معطوف کنید، باید بگویید: «نگاه کن ». درست؟ بنابراین: «به من نگاه کن»، «به

yourself", "look at him", "look at her", "look at it", "look at us", "look at

خودت نگاه کن»، «به او نگاه کن»، «به او نگاه کن»، «به آن نگاه کن»، «به ما نگاه کن»، «به آنها نگاه کن

them", "look at this", "look at that". You can also use adverbs with "look",

»، «به این نگاه کن»، "به آن نگاه کن". همچنین می توانید از قیدهایی با "نگاه" استفاده کنید،

such as: "up" and "down". So, you can say: "Look up", "look down". Okay? So:

مانند: "بالا" و "پایین". بنابراین، می توانید بگویید: "به بالا نگاه کن"، "نگاه به پایین". باشه؟ بنابراین:

"Look there" or "look here", etcetera. Next, we have: "Listen". So, you could

«آنجا را نگاه کن» یا «اینجا را نگاه کن» و غیره. بعد، داریم: "Listen". بنابراین، شما

just say: "Shh. Listen. Do you hear that?" Now, if you want to listen to a

فقط می توانید بگویید: "شس. گوش کن. آیا این را می شنوی؟" حال، اگر می خواهید به یک

particular thing, you need to say: "to". Right? So, you can say: "Don't listen to

چیز خاص گوش دهید، باید بگویید: «به». درست؟ بنابراین، می توانید بگویید: "به

me", or "don't listen to him, or "her", or "them"; or: "listen to this", if you

من گوش نکن"، یا "به او گوش نکن، یا "او"، یا "آنها"؛ یا: "این را گوش کن"، اگر

have a new song — right? — on your iPhone, or your cellphone, or whatever

آهنگ جدیدی دارید - درست است - در iPhone یا تلفن همراه یا هر

kind of phone you have. So, you can direct people to listen to specific

نوع تلفن دیگری که دارید. بنابراین، می توانید افراد را راهنمایی کنید تا به چیزهای خاصی گوش دهند

things. So, don't forget: "Listen to", like: "Listen to this", "listen to her";

. بنابراین، فراموش نکنید: "Listen to"، مانند: "Listen to this"، "به او گوش کن"؛

"listen here". So, again, the "listen here" — it can be used to strongly...

"اینجا گوش کن". بنابراین، دوباره، "اینجا گوش کن " - می توان از آن به شدت استفاده کرد...

just to say: "Pay attention to me; listen here". It could also mean, like:

فقط برای گفتن: "به من توجه کن. اینجا گوش کن". همچنین می تواند به این معنی باشد:

"Hey. Listen here"; like, in this part of the wall I hear something in the next

"هی. Listen here"؛ مانند، در این قسمت از دیوار، چیزی را در قسمت بعدی می شنوم

part; in the next room. "Listen up". I should have put an asterisk here.

، در اتاق بعدی. "گوش کن". باید اینجا یک ستاره می گذاشتم.

"Listen up" is a phrasal verb, which simply means: Listen now. So, you can

"Listen up" یک فعل عبارتی است که به سادگی به معنای : اکنون گوش کنید. بنابراین، می توانید

say: "Listen up, everyone". And that is one of the phrasal verb commands in my

بگویید: "Listen up، همه" و این یکی از دستورات فعل عبارتی در

30 phrasal verb command videos, so if you want more, you know... phrasal

30 ویدیوی دستور فعل عبارتی من است، بنابراین اگر بیشتر می خواهید، بدانید ... افعال عبارتی

verbs, like: "Listen up" —watch that video.

مانند: "گوش کن" — آن ویدئو را تماشا کن.

Next, we have: "feel". So, you know... "Feel this", "feel that". It's similar

بعد، ما داریم: "احساس". پس، می‌دانی... "این را احساس کن"، "آن را احساس کن". این شبیه

to taying-... saying: "touch". Right? So, "touch" and "feel" are very much

به تایینگ است-... گفتن: "لمس". درست است. بنابراین، "لمس" و "احساس" بسیار به هم

related. So, you can say: "Feel here", "feel there". "Feel it"... if you have a

مرتبط هستند، بنابراین، می توانید بگویید: "اینجا احساس کن"، "آنجا احساس کن". "احساس کن"... اگر

pet and you want... and they have really soft fur because they're like: "Feel...

حیوان خانگی دارید و می خواهید... و آنها واقعاً خز نرمی دارند زیرا اینطور هستند: "احساس کنید...

feel his fur". Right? Or: "Feel her fur", if you have a cat or a dog with

خز او را احساس کنید". درست است؟ یا: "پز او را احساس کنید "، اگر گربه یا سگی با

real, like, soft fur. "Watch". So, "watch" is different from "see". Where

خز واقعی، شبیه، نرم دارید. "تماشا کنید" بنابراین، «تماشا» با «دیدن» فرق می‌کند. «دیدن» را

did I put "see"? Did I put "see"? I didn't put "see". Okay. Well, "watch" it

کجا گذاشتم؟ آیا «دیدن» را گذاشتم

is — that's what we're gonna go with. So, "watch" refers to — right? — paying

؟ من می خواهم با. بنابراین، " ساعت" اشاره دارد به - درست است؟ -

attention with your eyes. So, you "watch movies", you "watch TV shows". So, you

با چشمان خود توجه کنید. بنابراین ، شما «فیلم تماشا می‌کنید»، «نمایش‌های تلویزیونی تماشا می‌کنید». بنابراین، می

can say: "Watch me", "watch yourself". "Watch yourself" means, like: I'm a

توانید بگویید: "مواظب من باش"، "مواظب خودت باش". "مواظب خودت باش" به این معنی است که: من

little uncomfortable with what you're saying right now, so take a step back;

در حال حاضر از چیزی که شما می گویید کمی ناراحت هستم، پس یک قدم به عقب بردارید.

be careful — "watch yourself". So, that's an idiomatic meaning. Now, you

مراقب باش - "مواظب خودت باش". بنابراین، این یک معنای اصطلاحی است. اکنون، اگر ویدیویی در گوشی خود دارید،

can say: "Hey. Watch this", if you have a video on your phone. Right? Or: "Watch

می‌توانید بگویید: "هی. این را تماشا کن" . درست؟ یا: "مواظبش

that". You can also say: "Watch here", "watch there". If you're showing someone

باش". همچنین می توانید بگویید: «اینجا تماشا کن»، «آنجا تماشا کن». اگر

a YouTube video, and you want them to pay attention on a very specific part of

یک ویدیوی یوتیوب را به کسی نشان می‌دهید، و می‌خواهید او به بخش بسیار خاصی

the video, you can say: "Watch here. Watch here. Yeah. Did you see that? It

از ویدیو توجه کند، می‌توانید بگویید: "اینجا را تماشا کن. اینجا را تماشا کن. آره. دیدی؟

was really funny." Next, we have: "touch". Right? So, "touch" refers to,

واقعا خنده‌دار بود." بعد، ما داریم: "لمس". درست؟ بنابراین، "لمس" به این اشاره دارد

like, I'm touching the board. "Touch him", "touch her", "touch it", "touch

، مانند اینکه من تخته را لمس می کنم. " لمسش کن"، "لمسش کن"، "لمسش کن

them", "touch this", "touch that", "touch here", "touch there". Again, if

"، "لمسشون کن"، "اینو لمس کن"، "لمس کن"، "اینجا رو لمس کن"، "اونجا رو لمس کن". باز هم، اگر

you have, like, this thing, right here — this is a fake book or something... oh,

این چیزی را دارید، همین جا - این یک کتاب جعلی است یا چیزی... اوه،

okay. It's a chest. Nice. Oh, that feels interesting. And I might tell someone:

باشه. این یک سینه است. خوب. اوه، این احساس جالبی دارد. و ممکن است به کسی بگویم:

"Touch here. This... this kind of feels cool". Or: "Touch this", "touch that".

"اینجا را لمس کن . یا: «این را لمس کن»، «آن را لمس کن».

It has a rough feeling to it. Okay, next: "smell". So, you smell with your

حس بدی بهش داره خوب، بعدی: "بوی". بنابراین، شما با بینی خود بو می کنید

nose. You can say... yeah. Like: "Smell this", "smell that", "smell here",

. می توان گفت... بله. مانند: « این را بو کن»، «بوی آن را»، «اینجا را بو کن»،

"smell there". Or: "Don't smell that", if it's, like, ammonia or something that

«بوی آنجا را ببو». یا: «آن را بو نکن» ، اگر آمونیاک یا چیزی است

is very, very strong; that is a chemical that can really affect you and your

که بسیار بسیار قوی است. این یک ماده شیمیایی است که واقعاً می تواند بر شما و مغز شما تأثیر بگذارد

brain. So, you might want to tell someone, like: "Don't smell that" or

. بنابراین، ممکن است بخواهید به کسی بگویید: "بوی آن را نبو" یا

"don't touch that". Right? All right.

"آن را لمس نکن". درست؟ خیلی خوب.

"Taste". "Taste this". Right? With your tongue. So, this is for food typically;

"طعم". "این را بچشید". درست؟ با زبانت بنابراین، این معمولا برای غذا است.

and you can also say, you know... "Taste this", "taste that", "taste here",

و همچنین می توانید بگویید، می دانید ... " این را بچش"، "چشیده آن"، "اینجا را بچش"،

"taste there". If you have a plate with a variety of foods, you might say:

"آنجا را بچش". اگر یک بشقاب با انواع غذاها دارید، ممکن است بگویید:

"Taste here", "tastes there". It's not very common, but it's... it's possible.

«اینجا مزه کن»، «آنجا مزه می‌دهد». این خیلی رایج نیست، اما ممکن است...

The reason why I put the asterisk here: It's not common to say, like: "Taste

دلیل اینکه ستاره را اینجا می گذارم: معمول نیست که بگوییم: «

here", "taste there", but it's... it is possible, technically. Okay? Next, I'm

اینجا مزه کن»، «آنجا بچش»، اما از نظر فنی ممکن است... باشه؟ بعد،

going to do "try" and "check" together because "try" and "check" can both mean

می‌خواهم «امتحان» و «بررسی» را با هم انجام دهم زیرا «تلاش» و «بررسی» هر دو می‌توانند

to sample something. So: "Try this", "try that", "try it". So, this could

به معنای نمونه‌برداری از چیزی باشند. بنابراین: «این را امتحان کن»، «آن را امتحان کن»، «آن را امتحان کن». بنابراین، این می تواند به این

mean usually to, you know... taste food, for example. Like, you "try" food, if

معنی باشد که برای مثال، می دانید ... مزه غذا را میل کنید . مثلاً، اگر به طور خاص در مورد افعال حسی صحبت می کنیم، غذا را «امتحان» می کنید

we're talking about sensory verbs specifically. So, you can ask someone to

. بنابراین، می‌توانید از کسی بخواهید

"try" something. You can also ask someone to "check" something — right? —

چیزی را «تحمل کند». شما همچنین می توانید از کسی بخواهید چیزی را "بررسی" کند - درست است؟ -

to verify its taste; if it's okay. So, you can also use the phrasal verbs...

برای بررسی طعم آن؛ اگر اشکالی ندارد بنابراین، شما همچنین می توانید از افعال عبارتی استفاده کنید...

I'm just going to step off the screen for one moment. With "try" and "check",

من فقط برای یک لحظه از صفحه خارج می شوم . با "try" و "check"

you can say: "Check this", "that", or "it out". So, I put an asterisk there,

می توانید بگویید: "Check this"، "that" یا "it out". بنابراین، من یک ستاره در آنجا قرار دادم،

just because: "Check it out", "try it out" — these are phrasal verb commands;

فقط به این دلیل: "آن را بررسی کنید"، "آن را امتحان کنید" - اینها دستورات فعل عبارتی هستند.

phrasal verb imperatives, which mean: "Try it". Okay? Or: "Check it out"

دستورات عبارتی فعل، که به معنای: "آن را امتحان کنید". باشه؟ یا: "Check it out"

means, like: "Hey. Look at this", or "Check it out", like, you know... try

به این معنی است، مانند: "هی. به این نگاه کن"، یا "آن را بررسی کن"، مانند، می‌دانی...

this thing. Or: "Check it out. Listen to this song." Okay?

این چیز را امتحان کن. یا: "بررسی کن. به این آهنگ گوش کن." باشه؟

At the very bottom, you can also use this imperative with sensory words. So,

در پایین، می توانید این امر را با کلمات حسی نیز به کار ببرید. بنابراین،

you can say: "Give this", "give that", "give it a look". It's easier if I'm on

می توانید بگویید: «این را بده»، «آن را بده»، «به آن نگاه کن». اگه این طرف باشم راحت تره

this side. So, I'll... I'll say: "Give it". "Give it a look". Right? So, I have

پس من... می گویم: « ببخش». "به آن نگاه کن". درست؟ بنابراین، من

a book. "Here, give it a look. Maybe you'll like it". "Give it a taste. Have

یک کتاب دارم. "در اینجا، آن را نگاه کنید. شاید شما آن را دوست داشته باشید." "چشش بده.

some soup". Right? "Give it a taste". "Give it a smell". Like: "Smell it;

کمی سوپ بخور". درست؟ "چشش بده". "بو بهش بده". مانند: «بوی کن؛

sample it with your nose". "Give it a whiff". So, a "whiff" is another way to

با دماغت نمونه کن». "یه بوش بده". بنابراین، "بوی" راه دیگری برای

say "smell". Now, a "whiff" is like a... just a quick smell, like that. So, if I

گفتن "بو" است. در حال حاضر، "بوی" مانند یک ... فقط یک بوی سریع است، مانند آن. بنابراین، اگر

say: "Give it a whiff", it means, like: "Smell it quickly, and let me know what

بگویم: "بوی آن را بده"، یعنی: "آن را سریع بو کن، و نظرت را به من بگو

you think. Does it need more basil? Does it need more mint?" if I'm cooking

. آیا به ریحان بیشتری نیاز دارد؟ آیا به نعناع بیشتری نیاز دارد؟" اگر چیزی بپزم

something. "Give it a watch". Right? So, if you're recommending a new series for

"بهش ساعت بده". درست؟ بنابراین، اگر سریال جدیدی

your friend to watch, you can say: "Yeah, that's a really good series. You

را به دوست خود توصیه می کنید که تماشا کند، می توانید بگویید: "آره، این سریال واقعاً خوبی است. شما

should give it a watch." Right? Like: "Give it a watch. Watch it". "Give it a

باید به آن نگاه کنید." درست؟ مانند: "به آن یک ساعت. تماشا کنید". "

listen". I have a new album that I bought, and I'm really enjoying it. I

گوش کن". من یک آلبوم جدید دارم که خریدم و واقعاً از آن لذت می برم.

don't know why I'm doing this; almost no one buy CDs anymore. But I bought a new

نمی دانم چرا این کار را می کنم. تقریباً هیچ کس دیگر سی دی نمی خرد. اما من یک آلبوم جدید خریدم

album at, you know... maybe from Bandcamp or something like that. And I

، می دانید ... شاید از Bandcamp یا چیزی شبیه به آن. و من

say: "This was really good. I think you would like it; give it a listen". Or, in

می گویم: "این واقعاً خوب بود. فکر می کنم شما آن را دوست دارید، گوش دهید". یا در

your car, you can say: "Hey. Give this a listen". All right? "Give it a try". So,

ماشین خود می توانید بگویید: "هی. به این گوش کن". خیلی خوب؟ "آن را امتحان کنید". بنابراین

to "give something a try", again, is to sample it.

، "یک چیزی را امتحان کنید" دوباره، نمونه برداری از آن است.

So, I hope that we have been able to, you know... improve our English in this

بنابراین، امیدوارم که ما توانسته باشیم، می دانید ... زبان انگلیسی خود را در این ویدیو بهبود بخشیم

video; that you have been able to expand your vocabulary; and you see the range

. که توانسته اید دایره لغات خود را گسترش دهید. و طیفی

of sensory verbs that you can use to give imperatives to people; to ask them

از افعال حسی را می بینید که می توانید از آنها برای دادن دستور به مردم استفاده کنید. از آنها

to sample things, to try things to... "Look at this", "look at that", "check

بخواهیم چیزهایی را نمونه برداری کنند، چیزهایی را امتحان کنند تا... "به این نگاه کن"، "به آن نگاه کن"، "

this out". These are all very useful, very common imperatives. And before we

این را بررسی کن". اینها همه بسیار مفید و ضروری هستند. و قبل از اینکه

finish, I'm just going to, you know... say a couple of them one more time, so

تمام کنیم، می‌خواهم، می‌دانی ... یکی دو تا از آنها را یک بار دیگر بگو، تا

that you can repeat after me. "Look at this". "Listen to that". "Feel this".

بعد از من تکرار کنی. "به این نگاه کن ". "به آن گوش کن". "این را احساس کن".

"Watch this". "Touch here". "Smell that". "Taste this". "Don't try that".

"این را نگاه کن". "اینجا رو لمس کن". "این را بو کن ". "این را بچشید". "این را امتحان نکن".

"Check that out". And one more time, with "give this". I'll say: "Give this".

"این را بررسی کنید". و یک بار دیگر با «این را بده». می گویم: این را بده.

"Give this a look". "Give this a taste". "Give that a smell". "Give it a whiff".

"به این نگاه کن". "این را مزه کن". "بوی آن را بده". "یه بوش بده".

"Give it a watch". "Give this a listen". "Give it a try". Perfect. As always, if

"بهش ساعت بده". "این را گوش کن". "آن را امتحان کنید". کامل. مثل همیشه، اگر

you want to test your understanding of the material we have covered in this

می‌خواهید درک خود را از مطالبی که در این

video, you can check out the quiz on www.engvid.com. Also, don't forget to

ویدیو ارائه کرده‌ایم آزمایش کنید، می‌توانید آزمون را در www.engvid.com بررسی کنید. همچنین، فراموش نکنید که

subscribe to my YouTube channel, check me out on Facebook and Twitter; just

در کانال یوتیوب من مشترک شوید، من را در فیس بوک و توییتر بررسی کنید.

search for: "Alex engVid". And until next time, thank you guys for clicking,

فقط عبارت "Alex engVid" را جستجو کنید. و تا دفعه بعد، از شما بچه ها برای کلیک کردن،

thank you for your support, and keep watching engVid. Till next time, bye.

تشکر از حمایت شما، و تماشای engVid را ادامه دهید. تا دفعه بعد خداحافظ