C1 (Advanced) Vocabulary in 1 Hour - Ultimate C1 Guide (+ 2 FREE C1 ebooks!)

Hello, lovely students, and welcome to the 'Ultimate C1' video.

سلام، دانش آموزان عزیز، و به ویدیوی 'Ultimate C1' خوش آمدید.

Today, I'm going to teach you advanced 

امروز قصد دارم

C1-level vocabulary and a  little bit of grammar too.

واژگان پیشرفته سطح C1 و کمی گرامر را به شما آموزش دهم.

What's the logic behind this video?

منطق پشت این ویدیو چیست؟

Well, when you're at a C1 level, you should be able to express yourself

خوب، وقتی در سطح C1 هستید، باید بتوانید خود را

with precision and talk in  detail about many subjects.

با دقت بیان کنید و درباره بسیاری از موضوعات با جزئیات صحبت کنید.

You should also be able to speak fairly fluently, without too many pauses while you search

همچنین باید بتوانید در حین جستجوی

for the exact words and expressions. You need to communicate your thoughts.

کلمات و عبارات دقیق، بدون مکث بسیار روان صحبت کنید. شما باید افکار خود را به اشتراک بگذارید.

This means that you need to  know a lot of vocabulary. 

این بدان معنی است که شما باید واژگان زیادی را بدانید.

Luckily, the C1 level is my  absolute favourite to teach.

خوشبختانه، سطح C1 مورد علاقه مطلق من برای تدریس است.

There's so much nuance; there's  so much art to the language.

تفاوت های ظریف زیادی وجود دارد. هنر بسیار زیادی در زبان وجود دارد.

In fact, my most popular course of all time is my Beautiful British English C1 Programme.

در واقع، محبوب ترین دوره من در تمام دوران، برنامه زیبای انگلیسی بریتانیایی C1 من است.

Over 5000 students have taken my C1 programme, and they have learnt so much advanced vocabulary

بیش از 5000 دانش آموز برنامه C1 من را گذرانده اند و واژگان پیشرفته

as well as C1 grammatical structures, advanced features of pronunciation,

و همچنین ساختارهای دستوری C1، ویژگی های پیشرفته تلفظ،

how to write different texts at an advanced level, and so much more.

نحوه نوشتن متون مختلف در سطح پیشرفته و موارد دیگر را آموخته اند.

Students love the storyline that runs through the entire programme,

دانش‌آموزان عاشق خط داستانی هستند که در کل برنامه اجرا می‌شود،

and the authentic conversations between me and some of the

و گفتگوهای معتبر بین من و برخی از

special people in my life.

افراد خاص زندگی‌ام.

Take a look at some of the lovely things my graduates have had to say.

به برخی از چیزهای دوست داشتنی که فارغ التحصیلان من گفته اند نگاهی بیندازید.

I would love for you to join them, for you to try this programme. I can guarantee it

من دوست دارم به آنها بپیوندید، تا این برنامه را امتحان کنید. من می توانم تضمین کنم که

will boost your English skills in so many ways. If you want to check out the programme, you

مهارت های انگلیسی شما را از طرق مختلف افزایش می دهد. اگر می‌خواهید برنامه را بررسی کنید،

can click on the link in the description of this video, or you can visit that link on

می‌توانید روی پیوند در توضیح این ویدیو کلیک کنید، یا می‌توانید از آن پیوند روی

screen or scan the QR code to go to the page. There, you'll be able to learn much more

صفحه بازدید کنید یا کد QR را اسکن کنید تا به صفحه بروید. در آنجا، می‌توانید

about my Beautiful British English C1 Programme.

درباره برنامه زیبای انگلیسی بریتانیایی C1 من اطلاعات بیشتری کسب کنید.

Now, back to the C1 lesson! To make sure you get the most

اکنون، به درس C1 برگردیم! برای اطمینان از اینکه بیشترین بهره را

out of this incredibly useful lesson, I've prepared two special Ebooks

از این درس فوق‌العاده مفید می‌برید، دو کتاب الکترونیکی ویژه را آماده کرده‌ام

that go hand in hand with this video. You can download both of them for

که با این ویدیو همراهی می‌کنند. در حال حاضر می توانید هر دو را به صورت

free for now. I might shut this at some point. The first Ebook contains all of the valuable

رایگان دانلود کنید. ممکنه یه زمانی این رو ببندم اولین کتاب الکترونیکی حاوی تمام

information that we cover in this lesson—all of the vocabulary, all of the grammar—so

اطلاعات ارزشمندی است که در این درس پوشش می دهیم - همه واژگان، همه دستور زبان - بنابراین

you can refer back to it whenever you need a refresher.

می توانید هر زمان که نیاز به تجدید نظر داشتید به آن مراجعه کنید.

I've basically made lesson notes and lesson quizzes for you

من اساساً یادداشت های درسی و آزمون های درسی را برای شما درست کرده ام

and compiled them into an Ebook. I'm also including my B1-C1 Ebook.

و آنها را در یک کتاب الکترونیکی جمع آوری کرده ام. من کتاب الکترونیکی B1-C1 خود را نیز در اختیار دارم.

This Ebook is a 92-page Ebook that contains all of the grammar

این کتاب الکترونیکی یک کتاب الکترونیکی 92 صفحه ای است که شامل تمام گرامر

and all of the vocabulary that you need to master in order to achieve

و همه واژگانی است که برای دستیابی به

the B1, B2, and C1 levels of English.

سطوح B1، B2 و C1 انگلیسی باید به آن مسلط شوید.

If you would like to download these 2 Ebooks for free right now, all

اگر می خواهید همین الان این 2 کتاب الکترونیکی را به صورت رایگان دانلود کنید،

you have to do is click on the link in the description box, enter your

کافی است روی لینک موجود در کادر توضیحات کلیک کنید،

name and your email address.

نام و آدرس ایمیل خود را وارد کنید.

You sign up to my mailing list, and the 2 Ebooks will arrive directly

شما در لیست پستی من ثبت نام می کنید و 2 کتاب الکترونیکی مستقیماً

in your inbox, and then you've joined my free PDF club.

به صندوق ورودی شما می رسد و سپس به کلوپ PDF رایگان من می پیوندید.

You will automatically receive my free weekly lesson PDFs

شما به‌طور خودکار فایل‌های PDF درس هفتگی رایگان من را

alongside all of my news course updates and offers.

در کنار همه به‌روزرسانی‌ها و پیشنهادات دوره خبری من دریافت خواهید کرد.

It's a free service and you can unsubscribe with one click at any time.

این یک سرویس رایگان است و در هر زمان می توانید با یک کلیک اشتراک خود را لغو کنید.

We are going to go through 4 C1 vocabulary videos and then we're

ما قصد داریم 4 ویدیوی واژگان C1 را مرور کنیم و سپس

going to end with a special A1 to C1 challenge video to help you test your level.

با یک ویدیوی چالشی ویژه A1 به C1 پایان می‌دهیم تا به شما در تست سطح خود کمک کند. در

First up, you're going to learn 20 advanced verbs that will help you express

ابتدا، شما 20 فعل پیشرفته را یاد خواهید گرفت که به شما کمک می کند

yourself at C1, or even C2 level. We go from advocate to scrutinise.

خود را در سطح C1 یا حتی C2 بیان کنید. ما از وکیل به بررسی دقیق می رویم.

All in just 10 minutes. Are you ready? Hello, lovely students, and welcome back

همه چیز فقط در 10 دقیقه آیا شما آماده اید؟ سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به

to English with Lucy. Today, we are going to talk about Advanced English. Our focus

انگلیسی با لوسی خوش آمدید. امروز قصد داریم در مورد زبان انگلیسی پیشرفته صحبت کنیم. تمرکز

today is on advanced C1-C2 level verbs. If you incorporate these verbs into your

امروز ما بر روی افعال سطح پیشرفته C1-C2 است. اگر این افعال را در

daily spoken English, you will impress people, especially if you say them in

مکالمه انگلیسی روزانه خود بگنجانید، مردم را تحت تأثیر قرار خواهید داد ، به خصوص اگر آنها را به

a very natural, nonchalant way. Right, let's get started with the

روشی بسیار طبیعی و غیرمعمول بگویید. درست است، بیایید با

advanced English verbs. Number 1—'to advocate', 'to advocate',

افعال پیشرفته انگلیسی شروع کنیم. شماره 1 - «حمایت کردن»، «حمایت کردن»،

this is to publicly support or recommend a particular policy or action. An example—

این برای حمایت یا توصیه عمومی از یک سیاست یا اقدام خاص است. یک مثال:

'The celebrity uses her social media platform to advocate for a more sustainable

"این سلبریتی از پلتفرم رسانه اجتماعی خود برای دفاع از

future.' Or—'The politician advocated for greater economic equality for all

آینده ای پایدارتر استفاده می کند." یا - "سیاستمدار از برابری اقتصادی بیشتر برای همه

citizens.' Number 2—'to amplify', 'to amplify'. This is to make something louder or stronger,

شهروندان دفاع می کرد." شماره 2 - «تقویت کردن»، «تقویت کردن». این برای بلندتر یا قوی تر کردن چیزی است،

to increase the effect or impact of something.

برای افزایش تأثیر یا تأثیر چیزی.

'The megaphone amplifies the speaker's voice and makes it easier to hear.'

"مگافون صدای گوینده را تقویت می کند و شنیدن آن را آسان تر می کند."

Or—'The digital marketing campaign amplified the reach and impact of the

یا — "کمپین بازاریابی دیجیتال، دامنه و تاثیر

brand's message.' Number 3—'to articulate', 'to articulate'. This is to express or explain

پیام برند را تقویت کرد." شماره 3 - "مفصل کردن"، "مفصل کردن". این برای بیان یا توضیح

something in a clear and effective way, or to pronounce words clearly

چیزی به روشی واضح و مؤثر ، یا تلفظ کلمات به وضوح

and distinctly. For example—'The public speaker articulated her vision for the

و مشخص است. به عنوان مثال، سخنران عمومی دیدگاه خود را برای

future with passion and conviction. Or—'The language learner is practising articulating

آینده با اشتیاق و اعتقاد بیان کرد. یا—" زبان آموز در حال تمرین بیان

difficult sounds to improve her pronunciation.' Number 4—'to comprehend', 'to comprehend'.

صداهای دشوار برای بهبود تلفظ خود است." شماره 4 - "درک کردن"، "درک کردن".

This is to understand the meaning or significance of something. 'The student

این برای درک معنا یا اهمیت چیزی است. دانش آموز

struggles to comprehend the complex theories presented in the lecture. Or—'The

برای درک نظریه های پیچیده ارائه شده در سخنرانی تلاش می کند. یا — '

reader will have to re-read the passage multiple times to comprehend the author's

خواننده باید چند بار متن را دوباره بخواند تا پیام نویسنده را درک کند

message.' Number 5—'to convey', 'to convey'. And this is to communicate or express

.' شماره 5 - "انتقال"، "انتقال". و این برای برقراری ارتباط یا بیان

something to others. This is often a message or information.

چیزی به دیگران است. این اغلب یک پیام یا اطلاعات است.

'The artist uses her paintings to convey her emotions and experiences.'

این هنرمند از نقاشی های خود برای انتقال احساسات و تجربیات خود استفاده می کند.

Or—'The journalist conveyed the breaking news to the public with

یا «خبرنگار خبرهای فوری را با

accuracy and timeliness'.  Number 6—'to corroborate', 

دقت و به موقع به مردم منتقل کرد». شماره 6 - «تأیید کردن»،  «

'to corroborate' a lot of 'r's' in

تأیید کردن» تعداد زیادی از «r» در

that one, 'to corroborate'. This is to confirm or support a statement, theory, or finding

آن یکی، «تأیید کردن». این برای تأیید یا تأیید یک بیانیه، نظریه یا یافته

with evidence or testimony. 'The witness is able to corroborate the victim's

با شواهد یا شهادت است. "شاهد می تواند

account of the crime.' Or—'The scientist corroborated

روایت قربانی از جنایت را تایید کند." یا - "دانشمند

her hypothesis with multiple experiments.' Number 7, 'to decipher'.

فرضیه خود را با آزمایش های متعدد تایید کرد." شماره 7، "رمزگشایی".

'To decipher', this is to discover the meaning of something

«رمزگشایی»، این برای کشف معنای چیزی است که

written in a bad or hidden way. We can use it to talk about converting

به روشی بد یا پنهان نوشته شده است. می توانیم از آن برای تبدیل

code or symbols or a foreign language into understandable language.

کد یا نمادها یا یک زبان خارجی به زبان قابل فهم استفاده کنیم.

'The traveller struggled to decipher the foreign language on the menu.'

"مسافر برای رمزگشایی از زبان خارجی موجود در منو تلاش کرد."

Or—'The detective will have to decipher the hidden meaning behind

یا - "کارآگاه باید معنای پنهان پشت

the suspect's cryptic message.'

پیام رمزآلود مظنون را رمزگشایی کند."

Next, we have 'to differentiate', 'to differentiate'. This is to

بعد، باید «متمایز کردن»، «متمایز کردن» را داشته باشیم. این برای

distinguish or to recognize the differences between things

تشخیص یا تشخیص تفاوت بین چیزها

or people. 'The sommelier is able to differentiate between the subtle

یا افراد است. "سوملیه می تواند بین

flavours in the wine.' Or—'The teacher developed lesson plans to help

طعم های لطیف شراب تمایز قائل شود." یا — «معلم برای کمک به

students differentiate between similar concepts.'

دانش‌آموزان در تمایز بین مفاهیم مشابه، طرح‌های درسی تهیه کرد.»

Number 9—'to dissect'. 'To dissect', this is to analyse or examine something

شماره 9 - "تشریح کردن". «تشریح کردن»، تجزیه و تحلیل یا بررسی جزئیات چیزی است

in detail, often by breaking it down into its components or parts.

، اغلب با تجزیه آن به اجزا یا بخش‌های آن.

'The scientists dissects the specimen to study its internal structure.'

دانشمندان این نمونه را تشریح می کنند تا ساختار داخلی آن را مطالعه کنند.

Or—'The literary critic dissected the novel to explore its themes

یا «مقدم ادبی رمان را کالبدشکافی کرد تا مضامین و نمادهای آن را کشف کند

and symbols.' Next, we have  'to efface', 'to efface', 

». در مرحله بعد، ما باید «پاک کردن»، «پاک کردن»،

and this is to remove or erase something

و این برای حذف یا پاک کردن

intentionally so it's no longer visible or noticeable. 'The politician

عمدا چیزی است تا دیگر قابل مشاهده یا قابل توجه نباشد. این سیاستمدار

tried to efface the scandal from his public record with a

سعی کرد با یک کمپین جدید این رسوایی را از سوابق عمومی خود محو کند

new campaign.' Or—'The storm

. یا — '

winds are so strong that they are facing the markings

بادهای طوفانی آنقدر قوی هستند که رو به خط کشی های

on the road.' Next number 11! We are over halfway there. 'Elaborate', 

جاده هستند.' شماره بعدی 11 نیمی از راه را طی کرده ایم. «پیوسته»،

'elaborate'. I love this word!

«مفصول». من عاشق این کلمه هستم!

It means to add more detail or explanation to something,

این به معنای افزودن جزئیات یا توضیح بیشتر به چیزی است،

often to expand or to clarify a concept, idea, or thought.

اغلب برای بسط یا روشن کردن یک مفهوم، ایده یا فکر.

'The designer elaborated on her original concept

طراح

after receiving feedback from the client.'

پس از دریافت بازخورد از مشتری، مفهوم اصلی خود را توضیح داد.

Or—'I can see you didn't understand, so I'm going to elaborate on my point.'

یا - "می بینم که متوجه نشدی، بنابراین من قصد دارم در مورد نظرم توضیح بدهم."

Next, we have 'to exacerbate', 'to exacerbate'. And this is to make a situation or

بعد، ما باید "تشدید کردن"، "تشدید کردن". و این برای بدتر کردن یک وضعیت یا

problem worse. 'The drought exacerbated the water shortage

مشکل است. خشکسالی کمبود آب را

in the region. Or—'The medication side effects have exacerbated

در منطقه تشدید کرد. یا - « عوارض جانبی دارو

my existing health problems. Number 13—'to extrapolate'. 'To extrapolate',

مشکلات سلامتی موجود من را تشدید کرده است. شماره 13 - "برون یابی". "برای استنباط"،

this is to guess or estimate or forecast something using

این برای حدس زدن یا تخمین یا پیش بینی چیزی با استفاده از

what you already know.

آنچه قبلاً می دانید است.

For example—'The economist extrapolates future trends from current economic

به عنوان مثال: "اقتصاددان روندهای آینده را از

indicators.' Or—'We tend to predict the future by extrapolating from the past.'

شاخص های اقتصادی فعلی برون یابی می کند." یا — ما تمایل داریم آینده را با برون یابی از گذشته پیش بینی کنیم.

Next, we have 'to facilitate'. This means 

بعد، ما باید "تسهیل" کنیم. این به این معنی است

to make something possible or easier or more convenient to do.

که انجام کاری را ممکن یا آسان‌تر یا راحت‌تر کنید.

For example—'The new technology will facilitate communication among

به عنوان مثال - "فناوری جدید ارتباط بین

team members.' Or—'The tutor facilitated the development of her students' skills.'

اعضای تیم را تسهیل می کند." یا — "معلم توسعه مهارت های دانش آموزان خود را تسهیل می کرد."

Next, we have 'to galvanise', 'to galvanise'. And this is to shock

بعد، ما باید 'گالوانیزه کردن'، 'گالوانیزه کردن'. و این برای شوکه کردن

or excite someone into taking action. 'The tragic event galvanised the

یا برانگیختن کسی برای اقدام است. "این رویداد غم انگیز باعث شد

community to come together and support each other.'

جامعه گرد هم آیند و از یکدیگر حمایت کنند."

Or—'The recent news has galvanised the public to demand change.'

یا — "اخبار اخیر عموم مردم را به تقاضای تغییر واداشته است."

Number 16 is 'to integrate', 'to integrate'. And this is to combine or blend

شماره 16 «ادغام کردن»، «ادغام کردن» است. و این برای ترکیب یا ترکیب

things together in a harmonious or really functional way.

چیزها با هم به روشی هماهنگ یا واقعاً کاربردی است.

'The new employee is integrating well with the team.' Or—'The architect

کارمند جدید به خوبی با تیم ادغام می شود. یا — "معمار عناصر

integrated the old and new elements of the building design

قدیمی و جدید طراحی ساختمان را به طور

seamlessly.' Number 17 is 'to mitigate', 'to mitigate', and this

یکپارچه ادغام کرده است." شماره 17 عبارت است از " تخفیف"، "تخفیف"، و این برای اینکه

is to make something less harmful, less unpleasant or less bad.

چیزی کمتر مضر، کمتر ناخوشایند یا بدتر شود.

You reduce or you alleviate the severity or the impact of something,

شما شدت یا تأثیر چیزی را کاهش می دهید یا کاهش می دهید،

something that's often a problem or a negative consequence.

چیزی که اغلب یک مشکل یا پیامد منفی است.

'The safety measures in place mitigate the risk of accidents.'

"اقدامات ایمنی موجود خطر تصادفات را کاهش می دهد."

Or—'The environmental policies have mitigated the damage

یا - "سیاست های زیست محیطی آسیب

to the ecosystem.' Number 18 is 'to perceive', 'to perceive'. This is to

به اکوسیستم را کاهش داده است." شماره 18 " درک کردن"، "درک کردن" است. این برای

think of something in a particular way, or to become aware or conscious

فکر کردن به چیزی به روشی خاص، یا آگاه شدن یا آگاه شدن

of something through your senses or intuition. 'She perceives

از چیزی از طریق حواس یا شهود است. او متوجه می شود

that her boss is unhappy with her work because of his constant criticism.'

که رئیسش به دلیل انتقادهای مداوم از کار او ناراضی است.

Or—'The artist perceived the beauty of nature and

یا — هنرمند زیبایی طبیعت را درک کرد و

incorporated it into her work. Number 19 we have 'reconcile',

آن را در آثار خود گنجاند. شماره 19 ما "آشتی"،

'reconcile'. Careful with the pronunciation. It's not /ˈrekənsaɪl/. This is normally

"آشتی" داریم. در تلفظ دقت کنید. این /ˈrekənsaɪl/ نیست. این معمولاً

used passively, and it's to make people become friends again after a breakup

به صورت منفعل استفاده می‌شود، و برای این است که افراد پس از جدایی یا مشاجره دوباره با هم دوست شوند

or an argument. It can also mean to find an acceptable way of dealing

. همچنین می‌تواند به معنای یافتن راه قابل قبولی برای برخورد

with two ideas or concepts that seem to be opposed to each other, to 

با دو ایده یا مفهومی باشد که به نظر می‌رسد در تضاد با یکدیگر هستند، تا

make two conflicting things compatible or consistent with each other.

دو چیز متضاد را با یکدیگر سازگار یا سازگار کنند.

'The mediator is trying to reconcile the differences between the two parties.'

میانجی در تلاش است تا اختلافات بین دو طرف را آشتی دهد.

Or—'The couple reconciled after a period of separation.'

یا — "این زوج پس از یک دوره جدایی آشتی کردند."

And finally 'to scrutinise', 'to scrutinise'. This is to examine or inspect

و در نهایت «دقت کردن»، «دقت کردن». این برای بررسی یا بازرسی

something very closely, very thoroughly. You're combing through for mistakes

چیزی بسیار دقیق، بسیار کامل است. شما در حال بررسی اشتباهات

potentially. 'His apology was carefully scrutinised by his PR team before

احتمالی هستید. عذرخواهی او قبل از انتشار عمومی توسط تیم روابط عمومی او به دقت مورد بررسی قرار گرفت

it was released to the public.' Or—'She scrutinised his essay but couldn't find

. یا-'او مقاله او را موشکافی کرد اما حتی

a single error.' 

یک خطا پیدا نکرد.'

Right. Those were your 20 incredibly

درسته اینها 20 فعل فوق العاده

advanced English verbs. As I mentioned, they are C1

پیشرفته انگلیسی شما بودند. همانطور که اشاره کردم

to C2 level. Okay. What did you think of

سطح C1 تا C2 هستند. باشه در مورد آن چه فکری کردید

that? Those advanced verbs really help you to articulate

؟ این افعال پیشرفته واقعاً به شما کمک می کنند تا

your ideas precisely. Oh, I used 'articulate'!

ایده های خود را دقیقاً بیان کنید. اوه، من از "مطالعه" استفاده کردم!

Now, in that lesson, you saw 20 advanced verbs, which is quite a lot.

حالا در آن درس 20 فعل پیشرفته دیدید که بسیار زیاد است.

But if you want to achieve a C1 level in English, you need to learn many, many more.

اما اگر می خواهید به سطح C1 در زبان انگلیسی برسید، باید بسیاری از موارد دیگر را یاد بگیرید.

And that is where my Beautiful British English C1 Programme comes in.

و اینجاست که برنامه زیبای انگلیسی بریتانیایی من C1 وارد می شود.

In the programme, there are so many verbs, including tons of phrasal verbs. But by

در برنامه، افعال بسیار زیادی وجود دارد، از جمله تعداد زیادی افعال عبارتی. اما در

the end, my students have an enormous bank of vocabulary to draw from.

پایان، دانش‌آموزان من حجم وسیعی از واژگان را برای استفاده از آنها دارند.

You'll find super-advanced verbs like 'gazump' and 'to shell out'.

افعال فوق پیشرفته ای مانند 'gazump' و 'to shell out' را خواهید یافت.

If you'd like to learn more about it, or you'd like to sign up for it,

اگر می‌خواهید درباره آن اطلاعات بیشتری کسب کنید، یا می‌خواهید در آن ثبت‌نام کنید،

click on the link in the description box.

روی پیوند موجود در کادر توضیحات کلیک کنید. باشه

Okay. Next lesson. This one is going to take your descriptive abilities to the next level!

درس بعدی این یکی قرار است توانایی های توصیفی شما را به سطح بعدی برساند!

There are some really beautiful words in this video, and I know you're going

کلمات واقعاً زیبایی در این ویدیو وجود دارد و می دانم که شما هم

to love them as much as I do. Here we go.

مثل من آنها را دوست خواهید داشت. در اینجا ما می رویم.

Hello, lovely students, and welcome back to English with Lucy. I have a beautiful video

سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید. امروز یک ویدیوی زیبا

for you today. I have chosen 20 of my favourite adjectives. They are all really

برای شما دارم. من 20 تا از صفت های مورد علاقه ام را انتخاب کرده ام. همه آنها

advanced adjectives. I would place them at a C1 to C2 level. You're not going to hear

صفت های واقعا پیشرفته ای هستند. من آنها را در سطح C1 تا C2 قرار می دهم. قرار نیست

them every single day on the streets of England, but you will see them in text,

هر روز آنها را در خیابان های انگلستان بشنوید، اما آنها را در متن،

books, and you will hear them used by very well spoken people.

کتاب ها خواهید دید و خواهید شنید که توسط افراد بسیار خوب استفاده می شود.

And if you want to become a well-spoken person, then consider learning them

و اگر می‌خواهید فردی خوش صحبت شوید ، آن‌ها را یاد بگیرید

and incorporating them into your speech. 

و در گفتار خود بگنجانید.

I am a self-diagnosed  logophile meaning I love words

من یک لوگوفیل با تشخیص خودم هستم به این معنی که کلمات را دوست دارم

and I love learning new, beautiful words. And I'm passing on that gift to you.

و عاشق یادگیری کلمات جدید و زیبا هستم. و من آن هدیه را به شما منتقل می کنم.

Let's get started with the lesson Number 1—our first adjective

بیایید با درس شماره 1 شروع کنیم - اولین صفت ما

is 'ambivalent'. 'Ambivalent', and this means having or showing mixed

"دوسوگرا" است. "دوسوگرا"، و این به معنای داشتن یا نشان دادن

feelings or contradictory ideas about something or someone.

احساسات یا ایده های متناقض در مورد چیزی یا کسی است.

For example—'I feel ambivalent about accepting the job offer because

به عنوان مثال: "من در مورد پذیرش پیشنهاد شغلی احساس دوگانه ای دارم، زیرا

it pays well, but the work is not interesting.'

هزینه خوبی دارد، اما کار جالب نیست."

Or—'She has ambivalent feelings towards her ex-husband, both loving

یا - "او احساسات دوگانه ای نسبت به شوهر سابقش دارد، هم او را دوست دارد

him and hating him.' Number 2 is 'capricious', 'capricious', and I find

و هم از او متنفر است." شماره 2 "دمدمی مزاج"، "دمدمی مزاج" است، و به نظر من

this one particularly beautiful.  And if you are 'capricious', 

این یکی بسیار زیباست. و اگر «دمدمی مزاج» هستید، دچار تغییرات

you are given to sudden and unaccountable

ناگهانی و غیرقابل پاسخگویی

changes of mood or behaviour. 'His capricious behaviour made it difficult for his

در خلق و خو یا رفتار می شوید. "رفتار دمدمی مزاج او باعث شد تا

friends to keep up with his moods.' Or—'The weather is capricious this 

دوستانش با خلق و خوی او هماهنگ نباشند." یا—"در این زمان از سال هوا دمدمی مزاج است

time of year, with sunny days followed by sudden rain showers.'

، روزهای آفتابی و به دنبال آن رگبارهای ناگهانی باران."

Number 3. Great one—'derogatory, 'derogatory'. This means showing a critical or disrespectful

شماره 3. یکی از بزرگان-« تحقیرکننده، «تحقیرآمیز». این به معنای نشان دادن نگرش انتقادی یا بی احترامی

attitude towards someone or something.

نسبت به کسی یا چیزی است.

'His derogatory comments about women angered many people.' Or—'The newspaper

اظهارات تحقیر آمیز او در مورد زنان خشم بسیاری از مردم را برانگیخت. یا «روزنامه

received complaints about a derogatory article they published about a minority group.'

شکایت هایی در مورد مقاله تحقیر آمیزی که درباره یک گروه اقلیت منتشر کرده بود دریافت کرد».

Number 4—not such a common one.  The very beautiful all the same. 

شماره 4 - چندان رایج نیست. بسیار زیبا در عین حال.

And it's actually pronounced in two ways.

و در واقع به دو صورت تلفظ می شود.

In British English, the most common 

در انگلیسی بریتانیایی، رایج‌ترین

version is /ˌiːsəˈterɪk/.  You will also hear people

نسخه /ˌiːsəˈterɪk/ است. شما همچنین خواهید شنید که مردم

saying /ˌesəˈterɪk/. The meaning of this one is particularly useful. It means intended for or

می گویند /ˌesəˈterɪk/. معنای این یکی بسیار مفید است. این به معنای در نظر گرفته شده یا

likely to be understood by only a small number of people with a specialised interest

احتمالاً توسط تعداد کمی از افراد با علاقه

or knowledge. So if something is 'esoteric', 

یا دانش تخصصی قابل درک است. بنابراین، اگر چیزی «باطنی» باشد،

it's likely to exclude people.  'The lecture on quantum

احتمالاً افراد را حذف می‌کند. سخنرانی در مورد

mechanics was esoteric and difficult for most students to understand.'

مکانیک کوانتومی باطنی بود و درک آن برای اکثر دانشجویان دشوار بود.

Or—'The chef's recipes are esoteric and require knowledge of specific techniques

یا — "دستورات آشپز باطنی هستند و نیاز به دانش تکنیک ها

and ingredients.' Number 5, this one is common. 

و مواد تشکیل دهنده خاصی دارند." شماره 5، این یکی رایج است.

You will hear this a lot in  the UK—'flippant', 'flippant'.

این را در بریتانیا زیاد می‌شنوید—«تلاقی»، «بالگرد».

This means not showing a serious or respectful attitude, and I like to remember 

این به معنای عدم نشان دادن نگرش جدی یا محترمانه است، و من دوست دارم

this one by imagining a teenager 

این مورد را با تصور اینکه نوجوانی

flipping their hair and not  taking something seriously.

موهایش را برمی‌گرداند و چیزی را جدی نمی‌گیرد به یاد بیاورم.

That being flippant—'The politician's flippant comments about the pandemic angered

این نابهنگام بودن - 'نظرات تند سیاستمدار در مورد این همه گیری خشم

many people. Or—Your flippant attitude towards your studies led to these poor grades.'

بسیاری از مردم را برانگیخت. یا - نگرش تند شما نسبت به تحصیلات شما منجر به این نمرات ضعیف شد.

Next, I think this one speaks for itself. It kind of shows its definition in the

بعد، من فکر می کنم این یکی برای خودش صحبت می کند. به نوعی تعریف خود را در

word 'grandiose'. This means impressive or magnificent in appearance or style,

کلمه "بزرگ" نشان می دهد. این به معنای چشمگیر یا باشکوه بودن در ظاهر یا سبک است،

but often lacking in substance. Something can look amazing but be impractical or

اما اغلب فاقد ماهیت است. چیزی می تواند شگفت انگیز به نظر برسد اما غیرعملی باشد یا

not fit for purpose. 'This building is grandiose, but impractical for all current needs.' Or—'Your

برای هدف مناسب نباشد. این ساختمان با شکوه است، اما برای همه نیازهای فعلی غیر عملی است. یا—"

brother is always making these grandiose promises that he never follows through on.'

برادرت همیشه این وعده های بزرگ را می دهد که هرگز به آنها عمل نمی کند."

Next, I love this one. It rolls  off the tongue, 'histrionic', 

بعد، من عاشق این یکی هستم. از زبان خارج می‌شود، «histrionic»،

'histrionic'. This means overly theatrical

«histrionic». این به معنای

or melodramatic in character or style that comes off as insincere. 'Her histrionic reaction

شخصیت یا سبک بیش از حد تئاتری یا ملودراماتیک است که به عنوان غیرصادقانه به نظر می رسد. "واکنش تاریخی او

to the news made her friends doubt her sincerity.' Or—'Their histrionic

به این خبر باعث شد که دوستانش به صداقت او شک کنند." یا - "

speech around clean energy failed to persuade the audience at the climate

سخنرانی تاریخی آنها در مورد انرژی پاک نتوانست حضار را در تجمع تغییرات آب و هوایی متقاعد کند

change rally.' Next, 'incongruous', 'incongruous'. This means strange and not suitable

." بعد، «ناهمخوان»، «ناهمخوان». این به معنای عجیب است و

in a particular situation, and it doesn't 

در یک موقعیت خاص مناسب نیست، و

keep with the surroundings or other aspects of something.

با محیط اطراف یا جنبه‌های دیگر چیزی سازگار نیست.

'The modern art sculpture looked incongruous in the historic town square.'

مجسمه هنر مدرن در میدان تاریخی شهر نامتجانس به نظر می رسید.

Or—'The professor's joke seemed incongruous with the seriousness

یا - "شوخی استاد با جدیت

of his lecture.' Another beautiful one. I know they're all beautiful, but I really

سخنرانی او ناسازگار به نظر می رسید." یکی دیگه قشنگه من می دانم که همه آنها زیبا هستند، اما من واقعاً

like this one—'juxtaposed', 'juxtaposed'. This means put together or put near each

این یکی را دوست دارم - "در کنار هم قرار گرفته اند"، "در کنار هم قرار گرفته اند". این به این معنی است که

other for contrast and comparison.

برای کنتراست و مقایسه با یکدیگر یا در نزدیکی یکدیگر قرار دهید.

'The juxtaposed paintings showed the contrast between the bright

"نقاشی های کنار هم تضاد بین

colours of one and the dark shades of the other.'

رنگ های روشن یکی و سایه های تیره دیگری را نشان می دهد."

'The gallery featured a series of juxtaposed images, creating a

این گالری مجموعه‌ای از تصاویر کنار هم را به نمایش می‌گذارد که ترکیبی

thought-provoking and dynamic

متفکر و پویا ایجاد می‌کند

composition.' Next, 'laudable', 'laudable', and this means deserving praise

. در مرحله بعد، «محبوب»، «مستحب» و این به معنای سزاوار ستایش

and commendation. 'One of his less laudable characteristics, not worthy of praise,

و ستایش است. "یکی از ویژگی های کمتر قابل ستایش او که شایسته ستایش نیست،

was his dark sense of humour.' Or—'Her decisions may be open

شوخ طبعی او بود." یا - "تصمیمات او ممکن است قابل

to debate but her manner of speaking is laudable.' Next, 'mercurial',

بحث باشد، اما نحوه صحبت او قابل ستایش است." بعد، "جیوه ای"،

'mercurial'. This means often changing in a way that is unexpected.

"جیوه ای". این بدان معنی است که اغلب به گونه ای تغییر می کند که غیرمنتظره است.

'The new series we're watching is entertaining, but the constant, mercurial

"سریال جدیدی که ما در حال تماشای آن هستیم سرگرم کننده است، اما تغییرات مداوم و جیوه ای

changes in tone are an emotional roller coaster.'

در لحن، یک ترن هوایی احساسی است."

Or—'The stock market is often described as mercurial with rapid

یا — "بازار سهام اغلب به عنوان جیوه ای با

fluctuations in value.' Next, one I love, and I must point out the difference between

نوسانات سریع در ارزش توصیف می شود." بعد، یکی را که دوست دارم، و باید به تفاوت بین

British and American pronunciation.

تلفظ انگلیسی و آمریکایی اشاره کنم.

'Nonchalant', /ˈnɒnʃələnt/, or in American English /ˌnɑnʃəˈlɑnt/.

"Nonchalant"، /ˈnɒnʃələnt/، یا در انگلیسی آمریکایی /ˌnɑnʃəˈlɑnt/.

This means behaving in a calm or relaxed way and not giving the

این به این معنی است که به شیوه ای آرام یا آرام رفتار کنید و این تصور را ایجاد نکنید

impression that you're worried.

که نگران هستید.

It's similar to 'flippant', but it's not as disrespectful unless used in the right context.

این شبیه به "Flippant" است، اما آنقدرها بی احترامی نیست مگر اینکه در زمینه مناسب استفاده شود.

'Taylor's mother was nonchalant about her daughter's recent rise to fame.'

مادر تیلور نسبت به شهرت اخیر دخترش بی‌تفاوت بود.

Or—'The students' nonchalant response to her failing grade showed a lack of

یا — «پاسخ بی‌پرواانه دانش‌آموزان به نمره‌ی رد شدن او نشان‌دهنده عدم

concern for her future.'  Next, we have 'pernicious', 

نگرانی برای آینده او بود.» در مرحله بعد، "مضر"،

'pernicious'. This means having a harmful effect,

"مضر" داریم. این به معنای داشتن یک اثر مضر است،

especially in a very gradual or subtle way.

به خصوص به صورت بسیار تدریجی یا ظریف.

'The company's pernicious practices harmed the local environment.'

اقدامات زیانبار این شرکت به محیط زیست محلی آسیب رساند.

Or—'The pernicious effect of advertising to children is a problem that we can no

یا: «اثر مخرب تبلیغات برای کودکان مشکلی است که

longer ignore.' Next, 'quixotic', 'quixotic'. It's like a mixture of 'quick' and 'exotic'.

دیگر نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم». بعد، «کیشوتیک»، «کیشوتیک». این مانند ترکیبی از "سریع" و "غریب" است.

This means exceedingly idealistic, unrealistic and impractical.

این به معنای بسیار ایده آلیستی، غیرواقعی و غیرعملی است. به نظر می رسید

'His quixotic dream of travelling the world with no money seemed impossible

رویای کیشوت او برای سفر به دور دنیا بدون پول غیرممکن به نظر می رسید

to achieve.' Or—'She ran a quixotic campaign against her rival.'

. یا - "او یک کمپین کیشوتانه علیه رقیب خود به راه انداخت."

But came out ahead. Next, we have 'resplendent', 'resplendent'. This is often used with

اما جلوتر آمد. در مرحله بعد، ما 'splendent'، 'splendent' را داریم. این اغلب با

'with' or 'in'. It means  attractive and impressive.

"با" یا "در" استفاده می شود. این به معنای جذاب و چشمگیر است.

through being richly colourful.

از طریق رنگارنگ بودن

'The sunset over the ocean was resplendent with colours of orange and pink.'

غروب خورشید بر فراز اقیانوس با رنگ های نارنجی و صورتی درخشان بود.

Or—'Resplendent in white and gold. She walked down the aisle on

یا - در سفید و طلایی درخشان. او روی بازوی پدرش راهرو را طی کرد

the arm of her father.' Do you see how we used it With both 'with' and 'in'.

. آیا می بینید که چگونه از آن با هر دو "with" و "in" استفاده کردیم.

Next, love this one. I know I say that for everyone, but I just genuinely

بعد، این یکی را دوست داشته باشید. می‌دانم که این را برای همه می‌گویم، اما من واقعاً

love these words—'subservient', 'subservient'. This means prepared to obey others

این کلمات را دوست دارم - «فرع»، «فرع». این به معنای آمادگی برای اطاعت از دیگران

without question. Unquestioningly. It's often used in a negative way, 

بدون سوال است. بی چون و چرا. اغلب به صورت منفی استفاده می شود،

because if someone is subservient,

زیرا اگر فردی تابع باشد،

they are often easily exploited. For example—'The assistant subservient

اغلب به راحتی مورد سوء استفاده قرار می گیرد. به عنوان مثال: "نگرش مطیع دستیار

attitude towards her boss led to exploitation.'

نسبت به رئیسش منجر به استثمار شد."

Or—'Gloria refused to give up her career and accept a traditional, subservient role.'

یا — «گلوریا حاضر نشد شغل خود را رها کند و نقشی سنتی و تابع را بپذیرد.»

Next, we have 'supercilious', 'supercilious'. That one is so fun to say!

بعد، ما "فوق العاده"، "فوق العاده" داریم. گفتن این یکی خیلی سرگرم کننده است!

If you're supercilious, you behave or look as though you think you are superior

اگر نادان هستید، طوری رفتار می کنید یا به نظر می رسید که فکر می کنید

to others. 'His supercilious demeanour towards his audience was met with

از دیگران برتر هستید. رفتار نابخردانه او نسبت به مخاطبانش با مخالفت مواجه شد

disapproval.' Or—'Her writing often has a supercilious tone, which makes

. یا — «نوشته‌های او اغلب لحنی غیرمعمول دارد، که

it hard to connect with.' 'Tenacious.' Do you remember the band 'Tenacious D'?

ارتباط با آن را سخت می‌کند.» سرسخت. آیا گروه Tenacious D را به خاطر دارید؟

They recognised it as a great word, and a great word it is—'tenacious'.

آن‌ها آن را به‌عنوان یک کلمه بزرگ تشخیص دادند، و کلمه بزرگی است - «مستحکم».

This means keeping or tending to keep a firm hold of something, or not

این به این معنی است که چیزی را محکم نگه دارید یا به آن تمایل داشته باشید، یا

giving up easily, or being really determined. 'Her tenacious grip on the rope allowed

به راحتی تسلیم نشوید، یا واقعاً مصمم باشید. چنگ محکم او روی طناب به او اجازه داد

her to climb the steep cliff. Or—'Although he experienced many setbacks, he remained

تا از صخره شیب دار بالا برود. یا - "اگرچه او شکست های زیادی را تجربه کرد، اما

tenacious in his pursuit of becoming an MP.'

در پیگیری خود برای تبدیل شدن به یک نماینده سرسخت باقی ماند."

Next, don't be fooled by the first letter 'u'. We pronounce it with the /j/ sound

بعد، گول حرف اول "u" را نخورید. ما آن را با صدای /j/

'ubiquitous', /juːˈbɪkwɪtəs/. This means very common or found everywhere.

'ubiquitous'، /juːˈbɪkwɪtəs/ تلفظ می کنیم. این به معنای بسیار رایج است یا در همه جا یافت می شود.

'Smartphones have become ubiquitous in modern society, or the company's logo

تلفن های هوشمند در جامعه مدرن همه جا حاضر شده اند، یا لوگوی شرکت در

was ubiquitous on billboards throughout the city.' Very common. Now we have 'vicarious',

همه جا روی بیلبوردهای سراسر شهر وجود داشت. بسیار رایج است. اکنون ما 'vicarious'،

/vɪˈkeərɪəs/, although in American English they're more inclined to say /vaɪˈkeərɪəs/.

/vɪˈkeərɪəs/ داریم، اگرچه در انگلیسی آمریکایی آنها تمایل بیشتری به گفتن /vaɪˈkeərɪəs/ دارند.

British English /vɪˈkeərɪəs/.

انگلیسی بریتانیایی /vɪˈkeərɪəs/.

This one we use in front of a noun, it means experienced in the imagination

این یکی که در مقابل اسم استفاده می کنیم، به معنای تجربه شده در تخیل

through the feelings or actions of another person. You'll often hear us saying—'I'm living

از طریق احساسات یا اعمال شخص دیگری است. اغلب می شنوید که ما می گوییم - "من

vicariously through you.'—I'm living through your experiences. 'He experienced a sense of

به واسطه تو به عنوان نیابت زندگی می کنم." - من از طریق تجربیات شما زندگی می کنم. او

vicarious nostalgia when he listened to his parents' stories about their youth.'

وقتی به داستان‌های والدینش درباره دوران جوانی‌شان گوش می‌داد، حس نوستالژی جانشینی را تجربه کرد.

He couldn't actually experience it. He had to experience it by imagining

او در واقع نمی توانست آن را تجربه کند. او باید با تصور اینکه

what it would be like.

چگونه خواهد بود آن را تجربه می کرد.

'Or watching action films allows people to experience vicarious

«یا تماشای فیلم‌های اکشن به مردم اجازه می‌دهد تا

thrills and excitement'—thrills

هیجان‌ها و هیجان‌های جانشینی را تجربه کنند» - هیجان

and excitement through other people. Right? That's it for today's lesson. 

و هیجان از طریق افراد دیگر. درسته؟ برای درس امروز همین است.

I hope you enjoyed it. I  hope you learnt something.

امیدوارم لذت برده باشید. امیدوارم چیزی یاد گرفته باشید.

Well, did you like the sound of one of my favourite words in that video?

خوب، آیا صدای یکی از کلمات مورد علاقه من در آن ویدیو را دوست داشتید؟

'Capricious', 'capricious'.  It's such an exquisite word!

"دمدمی مزاج"، "دمدمی مزاج". این یک کلمه بسیار بدیع است!

some of those adjectives were really advanced and they're guaranteed to

برخی از این صفت‌ها واقعاً پیشرفته بودند و تضمین می‌شود که به

help set you on the path towards achieving an advanced level in English.

شما در مسیر دستیابی به سطح پیشرفته در زبان انگلیسی کمک می‌کنند.

A huge part of being at C1 is having the 

بخش بزرگی از حضور در C1

ability to produce clear  and detailed descriptions.

توانایی ارائه توضیحات واضح و دقیق است.

So adjectives are crucial, but 20 adjectives aren't enough.

بنابراین صفت ها بسیار مهم هستند، اما 20 صفت کافی نیستند.

You will need many more, and you can find them in my

شما به تعداد بیشتری نیاز خواهید داشت و می توانید آنها را در

Beautiful British English C1 Programme.

برنامه زیبای انگلیسی بریتانیایی C1 من بیابید.

A lot of the words in there really are stunning

بسیاری از کلمات موجود در آنجا واقعاً خیره کننده هستند

like 'whimsical' and 'palpable'.

مانند "عجیب" و "قابل لمس".

They sound so nice.

صداشون خیلی قشنگه

If you're ready to take on the challenge of reaching a C1 level.

اگر برای چالش رسیدن به سطح C1 آماده هستید.

Come on over. Click the link or scan that QR code.

بیا دیگه روی پیوند کلیک کنید یا آن کد QR را اسکن کنید.

But if you're thinking, I love those adjectives.

اما اگر فکر می کنید، من آن صفت ها را دوست دارم.

But what about describing people? 

اما در مورد توصیف افراد چطور؟

Stay right there. Next, we're going to learn how to describe physical appearance

همانجا بمان در مرحله بعد، ما می خواهیم یاد بگیریم که چگونه ظاهر فیزیکی را

in advanced English.

در زبان انگلیسی پیشرفته توصیف کنیم.

Say goodbye to—'He is tall.'

خداحافظی کنید - "او قد بلند است."

And say hello to—'He's a bit lanky.' Are you ready? Let's go.

و به او سلام کنید - "او کمی لاغر است." آیا شما آماده اید؟ برویم

Hello, lovely students, and welcome back to English with Lucy.

سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

In today's video, we're going to talk about appearance but we are going to go

در ویدیوی امروز، ما قصد داریم در مورد ظاهر صحبت کنیم، اما ما می خواهیم

way beyond the phrases that you learn when you first start studying English.

بسیار فراتر از عباراتی برویم که در اولین شروع مطالعه انگلیسی یاد می گیرید. می

You know—'I have blonde hair and blue eyes.'

دانی—من موهای بلوند و چشمان آبی دارم.

Instead we're going to learn how to talk

در عوض، ما می خواهیم یاد بگیریم که چگونه با

about appearance at a super-advanced level using C1 and even C2 level words

استفاده از کلمات و عبارات سطح C1 و حتی C2 در سطح فوق پیشرفته در مورد ظاهر صحبت کنیم

and phrases.

.

Basically, we're going to talk about

اساسا، ما در مورد

appearance on steroids, not literally.

ظاهر روی استروئیدها صحبت خواهیم کرد، نه به معنای واقعی کلمه.

All right.

بسیار خوب.

So let's talk about appearance.

پس بیایید در مورد ظاهر صحبت کنیم.

I'm going to talk to you about my journey with my appearance, starting from

من قصد دارم در مورد سفرم با ظاهرم با شما صحبت کنم، از

childhood and then moving on to how I might look in the future.

دوران کودکی شروع کردم و سپس به اینکه چگونه ممکن است در آینده نگاه کنم.

Yikes! Let's start with childhood. 

بله! بیایید از کودکی شروع کنیم.

'I have nearly always had long hair, and my cascade of blonde hair made me look quite

من تقریبا همیشه موهای بلندی داشته ام، و آبشار موهای بلوندم

angelic when I was little.

در دوران کوچکی من را کاملاً فرشته ای نشان می داد.

But a quick chat with my parents would

اما یک گپ سریع با والدینم

soon dispel that misconception.

به زودی این تصور اشتباه را از بین می برد.

My brother was adorable.

برادرم دوست داشتنی بود

(all children are cute).

(همه بچه ها ناز هستند).

He had these gorgeous dimples that people

او این فرورفتگی های زرق و برق دار را داشت که

teased him about sometimes, but I always adored them.'

گاهی اوقات مردم او را مسخره می کردند، اما من همیشه آنها را می پرستم. باشه

Okay.

There are two words I want to pick out here.

دو کلمه وجود دارد که می خواهم در اینجا انتخاب کنم.

Firstly, we have 'angelic', 'angelic', which means like an angel, 'angelic', angel-like.

اولاً «فرشته»، «فرشته» داریم که به معنای فرشته مانند، فرشته، فرشته مانند است.

We can use it to describe appearance, but also personality, if you're beautiful or

اگر زیبا هستید یا

if you're good or if you're kind.

اگر خوب هستید یا اگر مهربان هستید، می توانیم از آن برای توصیف ظاهر و همچنین شخصیت استفاده کنیم.

'Ali had an angelic smile and no one could

علی لبخندی فرشته ای داشت و هیچکس نمی توانست

stay angry with her for long.'

مدت زیادی با او قهر کند.

The second word is 'dimple', 'dimple'.

کلمه دوم «گودی»، «گودی» است.

And this is such a cute word.

و این یک کلمه بسیار زیبا است.

A 'dimple' is a small crease or indentation

"گودی" یک چین یا فرورفتگی کوچک در

next to your mouth, normally here or on your chin.

کنار دهان شما است، معمولاً در اینجا یا روی چانه شما.

Whenever she smiled, her dimples would appear making her look even more charming.

هر وقت لبخند می زد، گودی هایش ظاهر می شد که جذاب تر به نظر می رسید.

Now let's move on to the teenage years.

حالا بریم سراغ سال های نوجوانی.

'Like most people, my appearance was quite

مانند بسیاری از مردم، ظاهر من در آن

important to me back then.

زمان برایم بسیار مهم بود.

One of the first things I did when I

یکی از اولین کارهایی که در 13 سالگی انجام دادم این بود که

turned 13 was grab a pair of tweezers and pluck my eyebrows into submission.

یک موچین برداشتم و ابروهایم را به حالت تسلیم درآورم.

I regret it so much!

خیلی پشیمونم!

I also used to compare myself to my

من هم خیلی خودم را با دوستانم مقایسه می کردم

friends a lot,

and one of the sticking points was my complexion.

و یکی از نکات چسبنده رنگ صورتم بود.

As you can see, I'm pretty pale—ghostly, more like—and I used to be so jealous

همانطور که می بینید، من خیلی رنگ پریده ام - شبح مانند، بیشتر شبیه - و

of my friends who would come back after the summer

به دوستانم حسادت می کردم که بعد از

holidays, totally sunkissed.

تعطیلات تابستانی، کاملا غرق شده برمی گشتند.

I've always been a bit, shall we say,

من همیشه کمی، باید بگوییم،

vertically challenged, which never really bothered me.

عمودی به چالش کشیده شده ام، که هرگز واقعاً مرا آزار نداده است.

On the other hand, my husband, Will, was very lanky when he was a teenager, but

از سوی دیگر، شوهرم، ویل، زمانی که نوجوان بود بسیار لاغر بود، اما

he's filled out now.'

اکنون پر شده است.

Okay, a little bit more vocabulary then.

خوب، پس کمی واژگان بیشتر.

This first one, 'tweezers'.

این اولین، "موچین".

'Tweezers'.

"موچین".

These are tiny tongs, the tool you use for grasping and removing small objects

اینها انبرهای کوچک هستند، ابزاری که برای گرفتن و برداشتن اشیاء کوچک

such as splinters or hairs.

مانند ترکش یا مو استفاده می کنید.

'Alex used tweezers to remove a thorn from

الکس از موچین برای برداشتن خار از

his finger.'

انگشت خود استفاده کرد.

Next, the verb that goes with tweezers.

بعد، فعل که با موچین می آید.

'To pluck'.

"چیدن".

You can say 'to tweeze', but 'to pluck',

می‌توانید بگویید «موچین کردن»، اما «چیدن»،

that's the verb I used.

این فعل است که من استفاده کردم.

This means to pull out hairs with

این به این معنی است که موها را با

'tweezers' or your fingers.

"موچین" یا انگشتان خود بکشید.

We also 'pluck' a string when we play the violin.

ما همچنین هنگام نواختن ویولن، سیمی را می چینیم.

We strum a guitar, but we 'pluck' a single string on a harp too.

ما یک گیتار را می‌نوازیم، اما یک سیم را روی چنگ هم می‌زنیم.

An example—'Jules plucked her eyebrows every week to maintain a neat appearance.'

یک مثال: «ژولز هر هفته ابروهایش را می‌کند تا ظاهری مرتب داشته باشد».

Number 5.

شماره 5.

I really like the way this word sounds.

من واقعاً این کلمه را دوست دارم.

'Complexion'.

"کمپلکس".

'Complexion'.

"کمپلکس".

And this is the natural colour, texture, and appearance of your skin, especially

و این رنگ، بافت و ظاهر طبیعی پوست شما به خصوص

your face.

صورت شماست.

An example—'Lots of English people have

یک مثال: "بسیاری از مردم انگلیسی رنگی

quite a pale complexion and burn badly in the sun.'

کاملاً رنگ پریده دارند و به شدت زیر نور خورشید می سوزند."

Next—we have the fairly slang adjective, 'sun-kissed'.

بعد-ما صفت نسبتاً عامیانه، "sun-kissed" را داریم.

'Sun-kissed'.

"خورشید بوسیده".

This basically means tanned.

این در اصل به معنای برنزه شده است.

I mean, kissed by the sun.

منظورم این است که توسط خورشید بوسیده شده است.

When you're tanned, you have a browner

وقتی برنزه می‌شوید،

skin colour because of the damage from the sun, from spending time in the sun.

به دلیل آسیب‌های ناشی از نور خورشید، از گذراندن وقت در آفتاب، رنگ پوستتان قهوه‌ای‌تر است.

If you look sun-kissed, you might be more tanned.

اگر آفتاب بوسیده به نظر می رسید، ممکن است بیشتر برنزه شوید.

You might have lighter hair.

ممکن است موهای روشن تری داشته باشید.

You might have a little bit of red going on.

ممکن است کمی قرمز باشد.

It's generally seen as a positive adjective to describe someone with.

این به طور کلی به عنوان یک صفت مثبت برای توصیف کسی با آن دیده می شود.

'Jane looked like a vision with her summer dress and sun-kissed skin.'

جین با لباس تابستانی و پوست آفتاب‌بوسیده‌اش شبیه یک رویا بود.

Never in my wildest dreams will I ever be sun-kissed.

در وحشیانه ترین رویاهایم هرگز آفتاب نخواهم خورد.

However, you can get a similar look from a bottle.

با این حال، شما می توانید ظاهری مشابه از یک بطری دریافت کنید.

I do end up looking a bit tangoed though.

هر چند در نهایت کمی تانگو به نظر می رسم.

There's a popular orange drink in the UK

یک نوشیدنی پرتقالی محبوب در بریتانیا

called 'Tango'.

به نام «تانگو» وجود دارد.

And there was an ad campaign where people

و یک کمپین تبلیغاتی وجود داشت که در آن مردم

would turn orange and there was the slogan—'you've been tangoed.'

نارنجی می‌شدند و این شعار وجود داشت: «شما تانگو شده‌اید».

It became normal to say—'you've been tangoed'—to anyone whose fake tan went a

گفتن « تانگو شده‌اید» به هر کسی که برنزه مصنوعی‌اش

bit too orange.

کمی بیش از حد نارنجی شده بود، عادی شد.

Sometimes if I apply fake tan and it's a

گاهی اوقات اگر برنزه مصنوعی بزنم و

bit too dark, I say—oh no, I look like I've been tangoed.

کمی تیره باشد، می گویم - اوه نه، به نظر می رسد که تانگو شده ام.

Number 7, this is a lovely phrase.

شماره 7، این یک عبارت دوست داشتنی است.

It's quite a jokey one.

این کاملا یک شوخی است.

You have to be careful who you use it with.

باید مراقب باشید با چه کسانی از آن استفاده می کنید.

They could be sensitive.

آنها می توانند حساس باشند.

I'm fine with it.

من با آن خوب هستم.

'Vertically challenged.'

"عمودی به چالش کشیده."

This is a funny way to refer to someone who is short and challenged in the

این یک راه خنده دار برای اشاره به کسی است که کوتاه قد و به

vertical sense.

معنای عمودی چالش برانگیز است.

'Ruth was only five foot tall and often

"روث تنها پنج فوت قد داشت و اغلب

joked about being vertically challenged.'

در مورد اینکه عمودی به چالش کشیده می شود شوخی می کرد."

Notice how I said five foot tall.

دقت کنید که چطور گفتم پنج فوت قد دارم.

You can also say five feet tall, but it's very common to say—'I'm six foot six.'

شما همچنین می توانید بگویید پنج فوت قد، اما بسیار رایج است که بگویید "من شش فوت شش هستم."

'I'm five foot five.'

من پنج فوت پنج هستم.

The final word from that section is 'lanky'.

کلمه پایانی از آن بخش "لانک" است.

'Lanky', which means tall and thin in a slightly awkward way.

"Lanky" که به معنای بلند و لاغر به روشی کمی ناجور است.

We often use it for teenagers.

ما اغلب از آن برای نوجوانان استفاده می کنیم.

It's not necessarily a compliment to call

این لزوما یک تعریف و تمجید نیست که

someone 'lanky'.

کسی را «لاغر» خطاب کنید.

'As a teenager, Benji was lanky and had to

بنجی در نوجوانی لاغر بود و مجبور بود تا

grow into his long limbs.'

اندام بلندش رشد کند.

Okay, let's move forward to the present day.

خوب، بیایید به سمت امروز حرکت کنیم.

'I'm 29 now, and my worries about my appearance have nearly faded.

من اکنون 29 ساله هستم و نگرانی هایم در مورد ظاهرم تقریباً محو شده است.

I very much believe it's what's on the inside that counts.

من بسیار معتقدم که آنچه در درون است مهم است.

If you saw me walking my dog on a wet January morning, I don't think you'd

اگر مرا در حال پیاده روی سگم در یک صبح مرطوب ژانویه دیدید، فکر نمی کنم

recognise me.

I usually look fairly unkempt with

مرا بشناسید.

من معمولاً با

windswept hair and scruffy clothes.

موهای بادگیر و لباس های ژولیده نسبتاً نامرتب به نظر می رسم.

Don't get me wrong,

اشتباه نکنید،

I try to take care of myself, and I think I scrub up fairly well.

من سعی می‌کنم از خودم مراقبت کنم و فکر می‌کنم نسبتاً خوب تمیز می‌کنم.

I like putting on make-up for filming—as you might see—I

من دوست دارم برای فیلمبرداری آرایش کنم - همانطور که می بینید - من

love makeup—and

عاشق گریم هستم - و

for special occasions. 

برای موقعیت های خاص.

One of the things I'm trying to work on appearance-wise is my posture.

یکی از چیزهایی که سعی می کنم از نظر ظاهری روی آن کار کنم، وضعیت بدنم است.

I believe it can change how you feel and how other people perceive you—shoulders

من معتقدم که می تواند احساس شما و درک دیگران از شما را تغییر دهد - شانه

back, Lucy. Okay, lots of good vocabulary in there.'

ها، لوسی. خوب، تعداد زیادی واژگان خوب در آنجا وجود دارد.

Let's look at number 9.

بیایید به شماره 9 نگاه کنیم.

'It's what's on the inside that counts.'

"این چیزی است که در داخل است که مهم است."

'It's what's on the inside that counts.'

"این چیزی است که در داخل است که مهم است."

You can probably guess that this means

احتمالاً می توانید حدس بزنید که این بدان معناست که

character and values are more important than looks.

شخصیت و ارزش ها مهم تر از ظاهر هستند.

An example—'She believes that true beauty comes from kindness and compassion.'

یک مثال: "او معتقد است که زیبایی واقعی از مهربانی و شفقت ناشی می شود."

It's what's on the inside that counts.

آنچه در داخل است مهم است.

Next, number 10.

بعد، شماره 10.

And this word is interesting.

و این کلمه جالب است.

Lots native speakers actually get this

بسیاری از سخنوران بومی در واقع این را

confused with something else.

با چیز دیگری اشتباه می گیرند.

It's the word 'unkempt', 'unkempt', not 'unkept'.

این کلمه "آرامش"، "ناآرام" است، نه "نظافت".

And I'll talk about that in a second.

و من در یک ثانیه در مورد آن صحبت خواهم کرد.

We have a nice consonant cluster at the

ما یک خوشه صامت خوب در

end there—'mpt'.

انتهای آنجا داریم - 'mpt'.

'Unkempt', 'unkempt'.

«ناهموار»، «ناهموار».

This means untidy or not properly cared for relating to appearance.

این به معنای نامرتب بودن یا عدم توجه مناسب به ظاهر است.

We also have 'unkept', which means not tidy or not cared for.

ما همچنین "unkept" را داریم که به معنای مرتب نبودن یا مراقبت نشدن است.

We can use it to talk about appearance, but we normally use it for buildings,

ما می توانیم از آن برای صحبت در مورد ظاهر استفاده کنیم، اما معمولاً از آن برای ساختمان ها،

cities, places.

شهرها، مکان ها استفاده می کنیم.

'Unkempt' with ‘mpt’ is normally about a

«ناخالص» با «mpt» معمولاً در مورد

person's appearance.

ظاهر یک فرد است.

'Tom's unkempt hair and wrinkled clothes

موهای ژولیده و لباس‌های چروک‌شده تام

made it look like he had just rolled out of bed.'

باعث شده بود که به‌تازگی از رختخواب بیرون آمده باشد.»

Number 11 is 'windswept', 'windswept', which means looking like you've been in strong wind.

شماره 11 'widswept'، 'windswept' است، به این معنی که به نظر می رسد در باد شدید بوده اید.

And we often use it to talk about hair.

و ما اغلب از آن برای صحبت در مورد مو استفاده می کنیم.

An example—'You look a bit windswept.

یک مثال: «تو کمی بادگیر به نظر می‌رسی. آیا

Have you been outside in the storm?'

بیرون در طوفان بوده اید؟

Number 12.

شماره 12.

I love this word 'scruffy', 'scruffy'.

من عاشق این کلمه 'scruffy'، 'scruffy' هستم.

And this means untidy or dirty in appearance.

و این به معنای نامرتب یا کثیف بودن در ظاهر است.

'When I walk my dog, I put on my scruffiest clothes as I know they're

"وقتی سگم را پیاده می‌کنم، ژولیده‌ترین لباس‌هایم را می‌پوشم، زیرا می‌دانم که آنها

going to get muddy.'

گل آلود خواهند شد."

Next, we have a lovely phrase 'to scrub up

بعد، ما یک عبارت دوست داشتنی داریم "به خوبی تمیز کردن

well', 'to scrub up well'.

"، "به خوبی تمیز کردن".

And this means to look nice when you make

و این به این معنی است که وقتی تلاش می کنید زیبا به نظر برسید

an effort.

.

I grew up in a really rural area in

من در یک منطقه واقعاً روستایی در انگلستان بزرگ شدم

England and most of my friends were farmers.

و بیشتر دوستانم کشاورز بودند.

So, 99% of the time they were in dirty

بنابراین، 99٪ از اوقات آنها با

jeans, t-shirts and with 'windswept' hair.

شلوار جین کثیف، تی شرت و با موهای "بادی" بودند.

However, we loved a party.

با این حال، ما عاشق یک مهمانی بودیم.

And when we had a party, we would dress up to the nines.

و وقتی مهمانی می گرفتیم، تا 9 نفر لباس می پوشیدیم.

We would dress up in our most elegant clothes.

شیک ترین لباس هایمان را می پوشیدیم.

The most common phrase I would hear when

رایج‌ترین عبارتی که وقتی

we'd all see each other in our nice clothes is—'Wow, you scrub up well, don't you?'

همه همدیگر را با لباس‌های زیبای خود می‌بینیم می‌شنوم این است : "وای، خوب پاک می‌شوی، نه؟"

'You scrub up well.'

شما خوب تمیز می کنید.

It means you look nice when you make an

این بدان معناست که وقتی تلاش می‌کنید زیبا به نظر می‌رسید

effort, when you actually wear nice things.

، وقتی واقعاً لباس‌های زیبا می‌پوشید.

An example of this use—'Pete is usually

نمونه‌ای از این کاربرد: «پیت معمولاً

in shorts and a t-shirt, but he scrubs up well on special occasions.'

با شلوارک و تی‌شرت است، اما در مواقع خاص خوب می‌شوید».

And the final word from that section, 'posture', 'posture'.

و کلمه پایانی از آن بخش، "حالت"، "حالت".

And this means the position you hold your body in, particularly your neck,

و این به معنای وضعیتی است که بدن خود را در آن نگه می دارید، به خصوص گردن،

shoulders and back when standing or sitting.

شانه ها و پشت خود را هنگام ایستادن یا نشستن.

'Grace used to be a dancer, so she has

"گریس قبلا یک رقصنده بود، بنابراین او

wonderful posture.'

حالت فوق العاده ای دارد."

Notice how I pronounce it—'posture', 'posture'.

توجه کنید که چگونه آن را تلفظ می‌کنم - "حالت"، "حالت".

That's because a /t/ and a /j/ sound together, we make /tʃ/, posture.

این به این دلیل است که صدای /t/ و /j/ با هم، /tʃ/ را می‌سازیم.

Same as 'Tuesday', 'tuna'.

همان "سه شنبه"، "تون". باشه

Okay.

The scariest part of this lesson, the future!

ترسناک ترین قسمت این درس، آینده است!

'Looking far into the future, I can

با نگاهی دور به آینده، به وضوح می توانم

clearly visualise myself and Will.

خودم و ویل را تجسم کنم.

Will's salt-and-pepper will be popping

نمک و فلفل ویل می ترکد

and my hair will be all white!

و موهایم سفید می شود!

We'll have a lot more wrinkles, and there

ما چین و چروک های بسیار بیشتری خواهیم داشت و

will be crow's feet around our eyes, but I plan to embrace them.

پای کلاغی در اطراف چشم هایمان وجود خواهد داشت، اما من قصد دارم آنها را در آغوش بگیرم.

They'll tell the story of a lifetime of smiles and laughter

آنها داستان یک عمر لبخند و خنده را روایت خواهند کرد

and, yes, there will be frown lines from when our (future!) children do something naughty

و بله، از زمانی که فرزندان (آینده!) ما کاری شیطنت آمیز انجام می دهند

and stress us out.'

و ما را تحت فشار قرار می دهند، خطوط اخم وجود خواهد داشت.

Finally, three words and phrases to pick

در نهایت، سه کلمه و عبارت را

out from that text.

از آن متن انتخاب کنید.

Firstly, 'salt-and-pepper', and I'm not

اولا، «نمک و فلفل»، و من در

talking about seasoning.

مورد چاشنی صحبت نمی کنم.

We often use it to talk about hair that

ما اغلب از آن برای صحبت در مورد موهایی استفاده می کنیم که

has two colours mixed together, one dark and one light, often white and black.

دو رنگ با هم ترکیب شده اند، یکی تیره و دیگری روشن، اغلب سفید و سیاه.

You will sometimes hear people say it as 'pepper-and-salt' hair, but 'salt-and-pepper'

گاهی اوقات می شنوید که مردم آن را به عنوان موی "فلفل و نمک" می گویند، اما "نمک و فلفل"

is that common order for us.

آن دستور رایج برای ما است.

An example—'Bill's salt-and-pepper beard

یک مثال: «ریش نمکی و فلفلی بیل

gave him a distinguished appearance.'

ظاهری برجسته به او بخشیده است».

Next, slightly lower level, but just in

بعد، سطح کمی پایین‌تر، اما فقط در

case you need it, 'wrinkle', 'wrinkle'.

صورت نیاز، «چروک»، «چروک».

This is a small line on the skin, often

این یک خط کوچک روی پوست است که اغلب به دلیل

caused by ageing.

افزایش سن ایجاد می شود.

'There were fine wrinkles across his

چروک‌های ظریفی روی پیشانی‌اش وجود داشت

forehead that showed the passing years.'

که سال‌های گذشته را نشان می‌داد.

And finally, we have 'crow's feet', 'crow's feet'.

و در نهایت، ما 'پای کلاغ'، 'پای کلاغ' داریم.

You know what a 'crow's foot', the bird's foot actually looks like?

آیا می دانید پای کلاغی، پای پرنده واقعاً شبیه چه چیزی است؟

Like, you know, a little triangle, like little prongs.

می دانید، مثلثی کوچک، مانند شاخک های کوچک.

We almost imagine that a crow has kicked us in the face and we have 'crow's feet' here.

ما تقریباً تصور می کنیم که یک کلاغ لگد به صورت ما زده است و ما اینجا "پای کلاغ" داریم.

They're the small lines around the corners of your eyes caused by ageing,

آنها خطوط کوچک اطراف گوشه چشم شما هستند که در اثر افزایش سن ایجاد می شوند،

but mostly caused by laughter and smiling.

اما بیشتر ناشی از خنده و لبخند هستند.

Lots of people call them laughter lines.

بسیاری از مردم به آنها خط خنده می گویند.

For example—'Lucy's crow's feet were evidence of a life filled with laughter

به عنوان مثال - 'پاهای کلاغ لوسی شواهدی از زندگی پر از خنده

and joy.'

و شادی بود.'

That's what I hope anyway.

به هر حال این چیزی است که امیدوارم.

All right, that is everything I have for this video about describing appearance at

بسیار خوب، این تمام چیزی است که من برای این ویدیو در مورد توصیف ظاهر در

a more or less C1 level.

سطح کم و بیش C1 دارم.

When you get to the higher levels, it's

وقتی به سطوح بالاتر می رسید،

hard to say exactly which word is at what level, but in general, that was fairly advanced.

سخت است که دقیقاً بگویید کدام کلمه در چه سطحی است، اما به طور کلی، نسبتاً پیشرفته بود.

Now I have some homework for you.

حالا من برای شما تکلیف دارم. از

I would like you to describe your

شما می خواهم ظاهر خود را توصیف کنید

appearance, or if you don't want to describe yourself, the appearance of a

، یا اگر نمی خواهید خود را توصیف کنید، ظاهر یک

celebrity or person you adore.

سلبریتی یا شخصی که دوستش دارید را توصیف کنید.

Try to use some of this vocabulary if you

سعی کنید در صورت امکان از این واژگان استفاده کنید

can, and bring in other more advanced words and phrases.

و کلمات و عبارات پیشرفته تری را وارد کنید.

I'll be looking at as many as I can.

من تا جایی که بتوانم به آنها نگاه خواهم کرد.

I'd also love to know if you've

همچنین دوست دارم بدانم آیا شما هم

experienced a similar  journey with your appearance.

سفر مشابهی را با ظاهرتان تجربه کرده‌اید.

How was that?

چطور بود؟

How many of you out there can relate to looking a bit 'unkempt'

چند نفر از شما می توانید

in the mornings or evenings or any time of day?

صبح ها یا عصرها یا هر زمانی از روز کمی «مرتب» به نظر برسید؟

So there were a lot of words to describe 

بنابراین کلمات زیادی برای توصیف

appearance in that video. But what about personality? 

ظاهر در آن ویدیو وجود داشت. اما در مورد شخصیت چطور؟

Because after all, it's what's  on the inside that counts.

زیرا در نهایت، آنچه در درون است مهم است.

We go into great detail on the  topic of describing character. 

ما به جزئیات زیادی در مورد موضوع توصیف شخصیت می‌پردازیم.

In my C1 programme, you'll learn

در برنامه C1 من، شما یاد خواهید گرفت که

when to describe someone as a 'wallflower' or whether 'inquisitive' is a positive

چه زمانی باید شخصی را به عنوان یک "گل دیواری" توصیف کنید یا اینکه "کنجکاو" یک

or negative characteristic.

ویژگی مثبت یا منفی است.

You know the drill by now. The links—in the description box.

شما دریل را تا به حال می دانید. پیوندها - در جعبه توضیحات.

If you do want to join.

اگر می خواهید بپیوندید باشه

Okay. Next vocabulary lesson. In this lesson you're going to

درس بعدی واژگان در این درس شما

learn 21 advanced phrases that you can use to talk

21 عبارت پیشرفته را یاد خواهید گرفت که می توانید از آنها برای صحبت

about lifestyle and wellbeing, people and work. Are you ready?

در مورد سبک زندگی و رفاه، مردم و کار استفاده کنید. آیا شما آماده اید؟

Hello, lovely students, and welcome back to English with Lucy. Today we are focusing

سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید. امروز ما

on an advanced level of English.

روی سطح پیشرفته انگلیسی تمرکز می کنیم.

This is an advanced

این یک

C1 level vocabulary lesson!

درس واژگان سطح پیشرفته C1 است!

We are going to deep dive into 21 advanced English words and

ما قصد داریم 21 کلمه و عبارات پیشرفته انگلیسی را بررسی کنیم

phrases that will signify. Elevate your level of proficiency in English.

. سطح مهارت خود را در زبان انگلیسی بالا ببرید.

The words and phrases are divided into three topics.

کلمات و عبارات به سه موضوع تقسیم می شوند.

We have lifestyle and wellbeing, people and work. And I'm going

ما سبک زندگی و رفاه، مردم و کار داریم. و من قصد دارم

to give you a short quiz after each section to check if

بعد از هر بخش یک آزمون کوتاه به شما ارائه کنم تا بررسی کنم آیا

you can remember what you've learned. Let's start with

می توانید آنچه را که یاد گرفته اید به خاطر بسپارید یا خیر. بیایید با

lifestyle and wellbeing. Firstly, we have 'at face value'. 'At face value' means accepting

سبک زندگی و رفاه شروع کنیم. اولا، ما "در ارزش اسمی" داریم. «در ارزش اسمی» به معنای پذیرش

something as it appears to be without questioning its true nature or its authenticity.

چیزی است که به نظر می رسد بدون تردید در ماهیت واقعی یا اصالت آن.

For example—'You shouldn't take everything you read about nutrition at face value.'

به عنوان مثال: «نباید همه چیزهایی را که در مورد تغذیه می خوانید به صورت اسمی در نظر بگیرید».

Always verify the information is from reliable sources. Next,

همیشه اطمینان حاصل کنید که اطلاعات از منابع معتبر است. بعد،

we have 'to have a crack at' something to have a crack at something.

ما باید «در چیزی شکاف داشته باشیم تا در چیزی شکاف داشته باشیم».

This means to attempt or try something, often for the first time or with great

این به معنای تلاش یا امتحان کردن چیزی است، اغلب برای اولین بار یا با

enthusiasm. For example—'Even though, she had never tried rock climbing before,

اشتیاق زیاد. به عنوان مثال - "با وجود اینکه او قبلا هرگز صخره نوردی را امتحان نکرده بود،

Tara decided to have a crack at it during the team-building event.'

تارا تصمیم گرفت در طول رویداد تیم سازی در آن سنگ نوردی داشته باشد."

We also have a lovely

ما همچنین یک دوست دوست داشتنی داریم

one—'to burn the midnight oil', 'to burn the midnight oil'. This means 

- "روغن نیمه شب را بسوزانیم"، "روغن نیمه شب را بسوزانیم". این به معنای

to study or work late into the night, often to complete

مطالعه یا کار کردن تا دیروقت شب است، برای مثال، اغلب برای تکمیل

a task or to prepare for something or meet a deadline, for example.

یک کار یا آماده شدن برای کاری یا رسیدن به یک ضرب الاجل.

'With exams approaching, Sarah found herself burning the midnight oil

با نزدیک شدن به امتحانات، سارا متوجه شد که روغن نیمه شب را می سوزاند

to cover all the required material. We also have 'to strike a balance',

تا تمام مواد مورد نیاز را بپوشاند. ما همچنین باید «تعادل برقرار کنیم»،

'to strike a balance'.

«تعادل برقرار کنیم».

This means to find a compromise or a middle ground. Another nice phrase

این به معنای یافتن یک سازش یا یک حد وسط است. یک عبارت زیبا دیگر

between two competing factors.

بین دو عامل رقیب.

For example—'It's essential to strike a balance between work

به عنوان مثال: "

and leisure for a healthy lifestyle.'

برای داشتن یک سبک زندگی سالم، ایجاد تعادل بین کار و اوقات فراغت ضروری است." در مرحله

Next, we have 'to let off steam', 'to let off steam'. This means to

بعد، ما باید "بخار را خاموش کنیم"، "بخار را آزاد کنیم". این به معنای

do or say something that helps you to release some

انجام یا گفتن چیزی است که به شما کمک می کند تا مقداری

anger or frustration that you feel.

عصبانیت یا ناامیدی را که احساس می کنید از بین ببرید.

'I was so furious that I had to go for a walk around the

"من آنقدر عصبانی بودم که مجبور شدم در اطراف

block to let off steam'—to release my anger.

بلوک قدم بزنم تا بخار از بین برود" - تا خشم خود را از بین ببرم.

We also have to count one's blessings. This one's lovely. This means to make

ما هم باید نعمت های خود را بشماریم. این یکی دوست داشتنی است این به معنای

an effort to be grateful for the good things in your life.

تلاش برای سپاسگزاری برای چیزهای خوب در زندگی است.

'To count your blessings'. For example—'When I'm feeling down, 

"برای شمردن نعمت های خود". به عنوان مثال: «وقتی احساس ناراحتی می‌کنم،

I try to remember to count my blessings

سعی می‌کنم به یاد بیاورم که نعمت‌هایم را بشمارم

and be grateful for what I have.'

و برای داشته‌هایم سپاسگزار باشم.»

Sometimes we use it in a sarcastic or patronising way. If someone

گاهی اوقات ما از آن به شیوه ای طعنه آمیز یا حمایتی استفاده می کنیم. اگر کسی

is being ungrateful for what they have, we might

نسبت به آنچه که دارد ناسپاسی می کند، ممکن است

say—'Count your blessings.' There are people that are way

بگوییم: "نعمت های خود را بشمار." افرادی هستند که

worse off than you are. The final one for our lifestyle and wellbeing

وضعیتشان خیلی بدتر از شماست. آخرین مورد برای بخش سبک زندگی و رفاه ما

section is 'to bloom'. 'To bloom',

"شکوفایی" است. «شکوفه دادن»،

and you might know this word in connection with flowers. The flower opens,

و ممکن است این کلمه را در ارتباط با گل ها بدانید. گل باز می شود،

it 'blooms'. Such a nice word! 'Bloom', 'bloom'. When a person 'blooms',

"شکوفه می دهد". چنین کلمه زیبایی! 'شکوفه'، 'شکوفه'. وقتی یک فرد "شکوفه می دهد"،

they become healthy, happy and confident. We sometimes use it when talking about

سالم، شاد و با اعتماد به نفس می شود. ما گاهی اوقات در مورد بلوغ از آن استفاده می کنیم

maturity or they will use blossom as well, but it's a really positive phrase.

یا آنها از شکوفه نیز استفاده می کنند، اما این یک عبارت واقعاً مثبت است.

'Karl bloomed during his six-week holiday in the countryside thanks to the fresh

"کارل در طول تعطیلات شش هفته ای خود در حومه شهر به لطف

air and healthy food.' Okay,  first break, first quiz.

هوای تازه و غذای سالم شکوفا شد." بسیار خوب، اولین استراحت، اولین امتحان.

What can you remember from what I just taught you? Firstly, which

چه چیزی را می توانید از آنچه به شما یاد دادم به یاد بیاورید؟ اول اینکه کدام

word is missing from this sentence?

کلمه از این جمله غایب است؟

'I'm going to have _ a kayaking today. 

من امروز یک کایاک سواری خواهم داشت.

I'm nervous, but I'm sure  it will be a lot of fun.'

من عصبی هستم، اما مطمئن هستم که خیلی سرگرم کننده خواهد بود.

I'll give you five seconds.

من به شما پنج ثانیه فرصت می دهم.

It's 'crack'. Well done. Okay.

"کرک" است. آفرین. باشه

Next—If I'm really angry and I decide to go for a run to calm down,

بعدی-اگر واقعا عصبانی هستم و تصمیم بگیرم برای آرام شدن برای دویدن بروم،

what am I doing? Am I a) 'letting off steam' or b) 'letting out a scream'?

چه کار می کنم؟ آیا من الف) "بخار کردن" یا ب) "فریاد کشیدن"؟

It was a) 'letting off steam'.

الف) "بخار کردن" بود.

If you said letting out a scream, I think people would understand

اگر می‌گفتی فریاد بزنی، فکر می‌کنم مردم می‌فهمند که

you were releasing anger. Okay.

خشم را از خود دور می‌کنی. باشه

And lastly, which of the words that I just taught you means to develop healthily and happily?

و در آخر، کدام یک از کلماتی که به شما یاد دادم به معنای رشد سالم و شاد است؟ آیا

Can you remember it?

می توانید آن را به خاطر بسپارید؟

It was 'bloom'. Well done if you got it right.

"شکوفه" بود. آفرین اگر درست فهمیدی

Okay, let's move on to talking about people.

خوب، بیایید به صحبت در مورد مردم ادامه دهیم.

First one—'to stick one's neck out'. 'To stick one's neck out'.

اولی - «گردن بیرون کشیدن». 'به بیرون انداختن'.

This means to take a risk or to expose yourself to possible

این به معنای ریسک کردن یا قرار دادن خود در معرض

criticism or danger by doing or saying something.

انتقاد یا خطر احتمالی با انجام یا گفتن چیزی است.

For example—'Despite the controversy surrounding the issue, Jane decided

به عنوان مثال - "علی رغم بحث و جدل پیرامون این موضوع، جین تصمیم گرفت

to stick her neck out and support the new policy.'

گردن خود را بیرون بکشد و از سیاست جدید حمایت کند." در مرحله

Next, we have 'a knee jerk reaction', and 'a knee jerk reaction'.

بعد، "یک واکنش تند و سریع زانو" و "یک واکنش تند و سریع زانو" داریم.

Have you ever been to the doctor and they hit your knee

آیا تا به حال پیش دکتر رفته اید و آنها با چکش به زانوی شما ضربه می زنند

with a hammer and you just can't help but react?

و شما نمی توانید واکنشی نشان دهید؟

It's your reflex, isn't it? Well, 'a knee jerk reaction' is an immediate

این رفلکس شماست، اینطور نیست؟ خوب، "واکنش تند و سریع زانو" یک

automatic response to a situation, often without careful consideration

واکنش خودکار فوری به یک موقعیت است، اغلب بدون بررسی دقیق

or thought. For example—'When we heard about the increase in crime rates,

یا تفکر. به عنوان مثال: «وقتی در مورد افزایش میزان جرم و جنایت شنیدیم،

our knee jerk reaction was to insist on more police patrols in the area.'

واکنش تند ما این بود که بر گشت‌های پلیس بیشتر در منطقه اصرار کنیم.»

That was just the immediate gut reaction. We also have 'to split hairs', and I do have

این فقط واکنش روده فوری بود. ما همچنین باید «موهای شکافته کنیم»، و من هم

a few split hairs. Oh, I just love doing my hair. That's the problem. But if you 'split hairs',

چند تار مو دارم. اوه، من فقط دوست دارم موهایم را درست کنم. مشکل همینه اما اگر "موها" را شکافتید، به این

it doesn't mean you're styling your hair too much. It means you have a

معنی نیست که بیش از حد موهای خود را حالت می دهید . این بدان معناست که شما یک

very annoying character trait. It means to argue or worry about 

ویژگی شخصیتی بسیار آزاردهنده دارید. این به معنای بحث یا نگرانی درباره

very small details or differences

جزئیات یا تفاوت‌های بسیار کوچک است

that are unimportant. For example—'Sometimes I feel like my

که مهم نیستند. به عنوان مثال: "بعضی وقت ها احساس می کنم

husband split hairs over insignificant matters and it leads

شوهرم بر سر مسائل بی اهمیت موهایش را می شکافد و این منجر

to unnecessary arguments.' Another phrase with a relevant backstory is 'pecking order'.

به مشاجره های غیر ضروری می شود." عبارت دیگر با پیشینه مرتبط «دستور نوک زدن» است.

'pecking order'. This is social hierarchy in a group in which all individuals in that

"دستور نوک زدن". این سلسله مراتب اجتماعی در گروهی است که در آن همه افراد در آن

group are aware of how important everyone is, the different levels of

گروه از اهمیت همه افراد و سطوح مختلف

important. And I presume that this comes from chickens or birds.

اهمیت آگاه هستند. و من فرض می کنم که این از جوجه ها یا پرندگان می آید.

An example—'There's a clear pecking order in their group of friends, with

یک مثال: « در گروه دوستانشان نظم نوک زدن واضحی وجود دارد و

Sally being top of the pile.' I was never

سالی در صدر جدول است.» من هرگز در مدرسه در

top of the 'pecking order' at school. I just didn't have it in me.

درجه اول "ترتیب نوک زدن" نبودم . من فقط آن را در خودم نداشتم.

Now the next three words are adjectives used to describe

اکنون سه کلمه بعدی صفاتی هستند که برای توصیف

people, and the first one is 'shrewd'. 'Shrewd'. And this describes someone

افراد استفاده می شوند و اولین کلمه " زیرک " است. " زیرک " و این کسی را توصیف می کند

who is good at understanding and making judgments about situations.

که در درک و قضاوت در مورد موقعیت ها خوب است.

They're often quite good at taking the emotion out. 

آنها اغلب در از بین بردن احساسات بسیار خوب هستند.

A 'shrewd' person is able to make decisions that will give

یک فرد زیرک قادر است تصمیماتی بگیرد که به

them an advantage. For example—'Claire was a shrewd

او مزیت بدهد. به عنوان مثال - "کلر یک تاجر زیرک بود

business person and she made several wise investment

و

decisions when she was still young.'

زمانی که هنوز جوان بود چندین تصمیم عاقلانه برای سرمایه گذاری گرفت."

Next, number 13, we have 'obstinate', 'obstinate'. And notice how I pronounce

بعد، شماره 13، ما "مجبور"، "مجبور". و توجه کنید که چگونه

it with a schwa at the end.

آن را با یک schwa در پایان تلفظ می کنم.

/ˈɒbstɪnət/. Not 'obstinate'. This means refusing to change

/ˈɒbstɪnət/. نه "لجباز". این به معنای امتناع از تغییر

your opinion or actions despite people trying to make you do so.

عقیده یا اعمال خود با وجود تلاش افرادی است که شما را وادار به انجام این کار می کنند. به نوعی

We could also say stubborn in a way. It's often used for children.

می توانیم بگوییم سرسخت . اغلب برای کودکان استفاده می شود.

'Henry was a very obstinate teenager, and he consistently refused to admit

«هنری نوجوانی بسیار سرسخت بود و پیوسته از اعتراف به این

that he might be wrong about something.

که ممکن است در مورد چیزی اشتباه کرده باشد خودداری می کرد.

An extra little Lucy's note. Here.

یادداشت کوچک لوسی. اینجا

I've seen some students mixed up, 'obstinate' with another advanced adjective 'abstinent'.

من دیده ام که برخی از دانش آموزان با یک صفت پیشرفته دیگر "ممکن" مخلوط شده اند.

'Abstinent'. It might be the combination of 't's' and 'n's', but 'abstinent'

"پرهیز". ممکن است ترکیبی از "t" و "n" باشد، اما "پرهیز"

has an entirely different meaning. It means to refrain from indulging

معنای کاملاً متفاوتی دارد. به معنای خودداری از انجام

in a particular behaviour. This is often related 

یک رفتار خاص است. این اغلب مربوط

to vices or bad habits. You  abstain from doing something.

به رذایل یا عادت‌های بد است. شما از انجام کاری خودداری می کنید.

Our final word in this topic is 

کلمه نهایی ما در این مبحث

'placid'. 'Placid' with the  's' sound, the soft sea.

«آرام» است. «آرام» با صدای «s»، دریای نرم.

We used 'placid' to describe someone who is very calm and isn't easily excited

ما از "آرام" برای توصیف شخصی استفاده کردیم که بسیار آرام است و به راحتی هیجان زده

or annoyed. 'Despite the hullabaloo around her,

یا آزرده نمی شود. علیرغم هیاهوی اطرافش،

Allie remained placid and continued with her work.'

آلی آرام ماند و به کارش ادامه داد.

It's quiz time! It's quiz time. Can you answer these three questions?

زمان مسابقه است! وقت امتحان است آیا می توانید به این سه سوال پاسخ دهید؟

I'm going to give you five seconds to answer each one. Firstly,

من به شما پنج ثانیه فرصت می دهم تا به هر کدام پاسخ دهید. اول اینکه

which word is missing?

کدام کلمه گم شده است؟

'My knee-_ reaction to hearing my son had been arrested was 

"واکنش زانوی من به شنیدن دستگیری پسرم

to be utterly livid.' 'Jar', 'jam', 'jet', or 'jerk'?

کاملاً عصبانی بود." «کوزه»، «جم»، «جت» یا «تحرک»؟

It's 'jerk'. Excellent job if you got that right. Number 2.

این "جلو" است. اگر درست متوجه شده باشید کار عالی است. شماره 2.

'Sometimes it's best to keep your

"گاهی اوقات بهتر است که

opinions to yourself and not _ your _ out.' Is it? 'Stick your head',

نظرات خود را برای خود نگه دارید و از خود خارج نشوید." آیا این است؟ "سر خود را بچسبانید"،

'stack your neck', 'stick your neck', or 'stuck your nose'? Have a think.

"گردن خود را روی هم بگذارید"، "گردن خود را بچسبانید" یا "بینی خود را بچسبانید"؟ یه فکری بکن

'Stick your neck out'. 'Don't stick your neck out' or they'll chop your head off. And the third one.

"گردن خود را بیرون بیاورید". "گردن خود را بیرون نیاورید" وگرنه سر شما را می برند. و سومی.

Which words that I just taught you 

کلماتی که به شما یاد دادم

are synonyms for these  words. 'Calm' and 'stubborn'.

مترادف این کلمات هستند. "آرام" و "سرسخت".

Which two words are synonyms?

کدام دو کلمه مترادف هستند؟

'Placid'. 'Obstinate'. Bonus points if you've got the pronunciation right

"آرام". "لجباز". اگر حق تلفظ

of 'obstinate'. Okay, let's move on to our last section. It is work, and our first

"مجبور" را داشته باشید، امتیازهای جایزه را دریافت کنید. خوب، اجازه دهید به بخش آخر خود برویم. این کار است، و اولین

phrase is 'to pull some  strings'. 'To pull some strings'. 

عبارت ما «کشیدن چند رشته» است. "برای کشیدن چند رشته".

This means to use your influence or

این بدان معناست که از نفوذ یا

connections often secretly or unofficially, to achieve a desired outcome

ارتباطات خود اغلب به صورت مخفیانه یا غیر رسمی برای دستیابی به یک نتیجه مطلوب استفاده کنید.

'By pulling some strings, Tom was able to get his sister a prestigious position

at a London-based accounting firm.'

The next one is 'to have a field day', 'to have a field day', which means

مورد بعدی «روز میدانی داشتن»، « روز میدانی داشتن» است، که به معنای

to take advantage of a situation, typically for personal benefit,

استفاده از موقعیتی است، معمولاً به نفع شخصی،

and often at the expense of others. For example— 'When the news of the scandal broke,

و اغلب به هزینه دیگران. به عنوان مثال: «وقتی خبر رسوایی منتشر شد،

tabloid journalists had a field day writing sensational stories'. Next,

روزنامه نگاران روزنامه در یک روز میدانی مشغول نوشتن داستان های هیجان انگیز بودند». در مرحله بعد،

we have 'to be privy to', 'to be privy'.

ما باید «محرمانه باشیم»، «محرمانه باشیم».

Note that pronunciation, not 'privy', /ˈprɪvi/. This means to have access to or

توجه داشته باشید که تلفظ، نه 'privy'، /ˈprɪvi/. این به معنای دسترسی یا

knowledge of secret or confidential information. 'The CEO's assistant is privy

آگاهی از اطلاعات سری یا محرمانه است . دستیار مدیر عامل

to all the important decisions in the company.'

از تمام تصمیمات مهم در شرکت مطلع است.

Another one, one I use quite a lot, is 'on the back burner', 'on the back burner'.

یکی دیگر، یکی که من بسیار استفاده می کنم، «روی پشت مشعل»، «روی پشت مشعل» است.

If something is 'on the back  burner', it's low priority 

اگر چیزی «در پشت سر» باشد، اولویت پایینی دارد

and it's not being dealt with

و

at the present moment.

در حال حاضر به آن رسیدگی نمی‌شود.

'Let's put this project on the back burner and focus on more pressing matters.'

بیایید این پروژه را در پشت سر بگذاریم و روی مسائل مهم تر تمرکز کنیم.

However, I'm really busy. I put lots of things 'on the back burner'.

با این حال، من واقعاً سرم شلوغ است. من چیزهای زیادی را "در پشت مشعل" قرار دادم.

Next, we have an adjective 'cushy', 'cushy'. I wonder if you can guess what it means.

بعد، ما یک صفت "cushy"، "cushy" داریم. نمی دانم آیا می توانید حدس بزنید معنی آن چیست؟

It's very similar to another word 'cushion'. If something is 'cushy', it means it's very easy,

این بسیار شبیه به کلمه دیگری "کوسن" است. اگر چیزی "سرطان" است، به این معنی است که بسیار آسان است و

requiring little effort.

به تلاش کمی نیاز دارد.

Comfortable. Sometimes people say 'cushdy' as well. This is slang,

راحت. گاهی اوقات مردم می گویند "Cushdy" نیز. این عامیانه است،

but we use it in professional situations. 'Ellen got a cushy job that pays well

اما ما از آن در موقعیت های حرفه ای استفاده می کنیم. "الن یک شغل راحت پیدا کرد که درآمد خوبی دارد

but allows her lots of free time.'

اما به او زمان آزاد زیادی می دهد."

Number 20 is a fantastic idiom! It is to 'get your foot in the door', 

شماره 20 یک اصطلاح فوق العاده است! این است که «پایت را در در بگذاری»،

'to get your foot in the door'. This means to enter a company

«پایت را در در بگذاری». این به معنای ورود به یک شرکت

or organisation at a low level,

یا سازمان در سطح پایین،

with a chance of being promoted, or being more successful in the future.

با شانس ارتقاء یا موفقیت بیشتر در آینده است.

'Lena got her foot in the door as an intern, but she worked he

"لنا به عنوان یک کارآموز پایش را به در کرد، اما او تنها

way up to department head in just a few years.' And my final

در عرض چند سال به رئیس بخش رسید ." و آخرین

phrase for you is 'to go belly up', 'to go belly up'. And we use this

جمله من برای شما این است که "شکم بالا برود"، "شکم بالا برود". و ما از این

to talk about companies, and it means to fail completely and to have to close.

برای صحبت در مورد شرکت ها استفاده می کنیم و این به معنای شکست کامل و مجبور به تعطیل شدن است.

'The business went belly up after just a year of trading.'

"کسب و کار تنها پس از یک سال معامله به شدت بالا رفت."

'Okay. Oh, it's that time again. Quiz time. Which word is missing?

خوب. اوه، دوباره آن زمان است. زمان آزمون. کدام کلمه گم شده است؟

I managed to get my _ in the door at an amazing company

من در اوایل کارم موفق شدم در یک شرکت شگفت انگیز کارم را به دست بیاورم

earlier in my career, and I've worked my way up to management level.'

، و تا سطح مدیریت کار کرده ام.

'Head', 'foot', 'leg' or 'hand'?

«سر»، «پا»، «پا» یا «دست»؟

'Foot', you 'get' your 'foot in the door'. Number 2, you know the Prime Minister,

«پا»، «پا به در» می‌آوری. شماره 2، شما نخست وزیر را می شناسید،

right? Can you pull some _ and get me an interview with her?

درست است؟ آیا می توانی کمی بکشی و با او مصاحبه ای برای من انجام دهی؟

Is it 'strikes', 'strides',  'streams' or 'strings'?

آیا «ضربه‌ها»، «گام‌ها»، «جریان‌ها» یا «رشته‌ها» است؟

That's right. We 'pull some strings'. And finally, if a job is very easy

درست است. ما "رشته هایی را می کشیم". و در نهایت، اگر یک کار بسیار آسان است

and doesn't require much effort, how can we describe it?

و نیاز به تلاش زیادی ندارد، چگونه می توانیم آن را توصیف کنیم؟

'Cushy'. Or if you said 'cushdy', I'll let you have that one, too.

"خوشگل". یا اگر گفتی "کاشدی"، آن را هم به تو می‌دهم.

Okay, that's everything for me today. I really hope you

خوب، امروز برای من همه چیز است. واقعا امیدوارم از

enjoyed learning these 21 advanced words

یادگیری این ۲۱ کلمه

and phrases in English.

و عبارت پیشرفته به زبان انگلیسی لذت برده باشید.

That was some amazing phrases in there that you can use in so many contexts.

این عبارات شگفت انگیزی بود که می توانید در زمینه های زیادی استفاده کنید.

But as you know, 21 phrases aren't enough to get you

اما همانطور که می دانید، 21 عبارت برای رسیدن شما

to an advanced level.

به سطح پیشرفته کافی نیست.

What can help you achieve that?

چه چیزی می تواند به شما در رسیدن به آن کمک کند؟

You guessed it. The C1 Programme! It is jam packed with advanced

شما آن را حدس زدید. برنامه C1! این مربا مملو از

phrases like 'a glutton for punishment' and 'to scare the living

عبارات پیشرفته‌ای است مانند «پرخور برای تنبیه» و «برای ترساندن

daylights out of' someone.

روشنایی روز از کسی».

all of the information is in the link down below. 

تمام اطلاعات در لینک زیر موجود است.

Right. We've finished the vocabulary section of this video. Now I've created a

درسته ما بخش واژگان این ویدیو را به پایان رساندیم. اکنون من یک

challenge with 20 questions ranging from A1 to C1 level so you can check

چالش با 20 سوال از سطح A1 تا C1 ایجاد کرده ام تا بتوانید

whereabouts you are in terms of your English level.

از نظر سطح انگلیسی خود در کجا هستید.

This is not a dedicated level test. It's a fun challenge for you to see

این یک آزمون سطح اختصاصی نیست. این یک چالش سرگرم کننده برای شما است که ببینید

how far you can get through the CFR levels.

چقدر می توانید از سطوح CFR عبور کنید.

Are you ready? Let's go.

آیا شما آماده اید؟ برویم

Hello, lovely students, and welcome back to English with Lucy.

سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Today, I have a challenge for you.

امروز برای شما یک چالش دارم.

I'm going to ask you 12 questions—4

من 12 سوال از شما می‌پرسم—4 سؤال

at A1 or A2 beginner level, 4 at B1, B2 intermediate level, and 4 at C1, C2

در سطح مبتدی A1 یا A2، 4 سؤال در سطح متوسط ​​B1، B2 و 4 سؤال در سطح پیشرفته C1، C2

advanced level.

.

Answer as many questions as you can and

تا جایی که می توانید به سوالات پاسخ دهید و

see how far you can go.

ببینید تا کجا می توانید پیش بروید.

After each question, I will explain the

بعد از هر سوال، پاسخ را توضیح خواهم داد

answer meaning this video contains 12 mini-lessons.

یعنی این ویدیو شامل 12 درس کوچک است.

I'm going to give you five seconds to

من به شما پنج ثانیه فرصت می دهم تا به

answer each question, but you will probably need more time, so use the pause button.

هر سوال پاسخ دهید، اما احتمالاً به زمان بیشتری نیاز خواهید داشت، بنابراین از دکمه مکث استفاده کنید.

Please keep count of your score and share it with me in the comments section when

لطفاً امتیاز خود را بشمارید و پس از پایان کار آن را در بخش نظرات با من به اشتراک بگذارید

you're finished.

.

Let's start with beginner-level questions.

بیایید با سوالات سطح مبتدی شروع کنیم.

Number 1, choose the correct option to fill in this gap.

شماره 1، گزینه صحیح را برای پر کردن این شکاف انتخاب کنید.

'There aren't _ books on the table.'

"کتابی روی میز نیست."

Is it A 'some' or B 'any'?

آیا A "بعضی" است یا B "هر کدام"؟

I'll give you five seconds.

من به شما پنج ثانیه فرصت می دهم.

The answer is 'any'.

پاسخ "هر" است.

'There aren't any books on the table.'

هیچ کتابی روی میز نیست.

We usually use 'any' in negative sentences

ما معمولاً از "any" در جملات منفی

with plural or uncountable nouns.

با اسامی جمع یا غیرقابل شمارش استفاده می کنیم.

Okay, let's do question 2.

خوب، بیایید سؤال 2 را انجام دهیم.

Fill in the gaps to create a question in the present simple tense.

برای ایجاد سؤال در زمان حال ساده، شکاف ها را پر کنید .

I want you to use the verb  to like '_ he _ olives?'

می‌خواهم از فعل برای دوست داشتن "_ او _ زیتون؟" استفاده کنید.

5 seconds.

5 ثانیه.

Okay, here's the answer.

خوب، اینجا پاسخ است.

'Does he like olives?'

آیا او زیتون را دوست دارد؟ متوجه

Did you get that?

شدی؟

To make yes/no questions in the present

برای ساده کردن سؤالات بله/خیر در زمان حال

simple, we often use 'do' or 'does'.

، اغلب از «do» یا «does» استفاده می کنیم.

We used 'does' here because the subject is

ما در اینجا از «does» استفاده کردیم، زیرا فاعل

he and the verb is in the base form 'like', not 'likes'.

او است و فعل به شکل پایه «like» است، نه «دوست دارد».

All right, question number 3.

بسیار خوب، سوال شماره 3.

Fill in the gap using the correct form of

شکاف را با استفاده از شکل صحیح

the word easy to compare English to German.

کلمه easy to compare انگلیسی و آلمانی پر کنید.

Ready?

آماده است؟

'I think English is _ than German.'

"من فکر می کنم انگلیسی است _ تا آلمانی."

5 seconds.

5 ثانیه. آیا

Are you ready for the answer?

برای پاسخ آماده هستید؟

I'm also checking your spelling.

املای شما رو هم چک میکنم

'Easier.'

"آسان تر."

Did you spell that right?

درست نوشتی؟

When a one or two-syllable adjective ends in a consonant plus 'y', we usually make

وقتی یک صفت یک یا دو هجایی به حرف صامت به اضافه «y» ختم می‌شود، ما معمولاً

the comparative by removing the y and adding ier (I -E -R), easy, easier,

با حذف y و اضافه کردن ier (I -E -R)، آسان، آسان‌تر،

pretty, prettier, for example.

زیباتر، زیباتر، مقایسه را انجام می‌دهیم.

Let's look at sentence four, and this is

بیایید به جمله چهار نگاه کنیم، و این

your last one at A1, A2 level.

آخرین مورد شما در سطح A1، A2 است.

Ready?

Choose the correct option to fill in the gap.

آماده است؟

برای پر کردن جای خالی گزینه صحیح را انتخاب کنید.

'Oh, no! He _ that mirror _. Watch out!'

اوه، نه! اون _ اون آینه _ مراقب باش!

Is it A 'will break', B 'is going to break' or C 'is breaking'?

آیا A "می شکند"، B "قرار است شکسته شود" یا C "در حال شکستن است"؟

5 seconds.

5 ثانیه.

Okay, ready for the answer?

خوب، آماده برای پاسخ؟

B 'is going to break'.

ب "قرار است شکسته شود".

'Oh, no! He is going to break that mirror.'

اوه، نه! او می خواهد آن آینه را بشکند.

Watch out!

مراقب باشید!

We use 'to be going to' to make

ما از «به رفتن» برای

predictions based on evidence we have now, often evidence that we can see.

پیش‌بینی بر اساس شواهدی که اکنون داریم، اغلب شواهدی که می‌توانیم ببینیم، استفاده می‌کنیم.

So how did you do on that section?

پس در آن بخش چگونه عمل کردید؟

Are you ready to move on to  B1 and B2 level questions?

آیا آماده هستید که به سؤالات سطح B1 و B2 بروید؟

Let's start with question five.

بیایید با سوال پنج شروع کنیم.

Find the mistake and correct it.

اشتباه را پیدا کنید و آن را اصلاح کنید. آیا تا

'Have you ever been to Tokyo?

به حال به توکیو رفته اید؟

Yes, I've been in 2019.'

بله، من در سال 2019 بوده ام.

I'll give you 5 seconds.

من به شما 5 ثانیه فرصت می دهم.

Are you ready for me to reveal the answer?

آیا آماده ای که من پاسخ را فاش کنم؟

The mistake was using 'I've been', which

اشتباه استفاده از "I've been" بود، که

is the present perfect simple tense with a specific time reference, in 2019.

زمان حال ساده کامل با یک مرجع زمانی خاص است، در سال 2019.

If you want to use a specific time reference, you should use the past simple.

اگر می خواهید از یک مرجع زمانی خاص استفاده کنید، باید از گذشته ساده استفاده کنید.

I went in 2019.

من در سال 2019 رفتم.

You could also remove the time reference

شما همچنین می توانید مرجع زمان را

from the sentence.

از جمله حذف کنید. آیا تا

'Have you ever been to Tokyo?

به حال به توکیو رفته اید؟

Yes, I've been.'

بله، من بوده ام.

It would be more natural to say, 'Yes, I

طبیعی‌تر است که بگوییم «بله،

have,' but 'Yes, I've been' is okay.

دارم»، اما «بله، بوده‌ام» اشکالی ندارد.

Let's look at question 6.

بیایید به سوال 6 نگاه کنیم.

Choose the correct option to fill in the gap.

گزینه صحیح را برای پر کردن شکاف انتخاب کنید.

'I finally got round to _  that film you recommended.'

"بالاخره به _ آن فیلمی که توصیه کردید رسیدم."

Is it A 'watch', B 'watched' or C 'watching'?

آیا این A 'watch'، B 'watched' یا C 'watching' است؟

5 seconds.

5 ثانیه.

The answer is C 'watching'.

پاسخ C "تماشای" است.

'To get round to' or 'to get around to' is

«گردش کردن به» یا «به دور زدن»

a phrasal verb meaning to find the time to do something.

یک فعل عبارتی به معنای یافتن زمان برای انجام کاری است.

It can be followed by a gerund (an -ing verb), or a noun, pronoun, or noun phrase.

پس از آن می توان یک جیروند ( فعل -ing) یا یک اسم، ضمیر یا عبارت اسمی به کار برد.

I've explained more about each of those things in the PDF.

من در مورد هر یک از این موارد در PDF بیشتر توضیح داده ام .

Let's move on to question 7.

بیایید به سؤال 7 برویم.

Which word forms the best collocation

کدام کلمه بهترین ترکیب را

with 'a reputation for something'?

با "شهرت برای چیزی" تشکیل می دهد؟

'Colin has _ a reputation for being very

کالین به این شهرت دارد که

stubborn in negotiations.'

در مذاکرات بسیار سرسخت است.

Is it A 'constructed', B 'gained' or C 'achieved'?

آیا A "ساخته شده"، B "به دست آمده" یا C "به دست آمده" است؟

I'll give you 6 seconds this time.

این بار 6 ثانیه به شما فرصت می دهم.

Just kidding, 5.

فقط شوخی کردم، 5.

The answer is 'gained'—B.

پاسخ "به دست آمده" است - B.

'Colin has gained a reputation for being

کالین به دلیل

very stubborn in negotiations.'

سرسختی در مذاکرات شهرت پیدا کرده است.

'To gain a reputation for' something is a

"به دست آوردن شهرت برای" یک

strong collocation.

ترکیب قوی است.

We wouldn't usually say—'constructed' or

ما معمولاً نمی گوییم - "ساخت" یا

'achieved' a reputation.

"به شهرت رسید".

Okay, are you ready for the final

خوب، آیا برای

question in our B1, B2 section?

سوال نهایی در بخش B1، B2 ما آماده هستید؟

Number 8, fill in the gaps to

شماره 8 برای تکمیل جمله جاهای خالی را پر کنید

complete the sentence and use the verbs in brackets.

و از افعال داخل پرانتز استفاده کنید.

'If the weather _ (be) better yesterday, we _ (eat) outdoors.

"اگر دیروز هوا بهتر باشد، ما در فضای باز غذا می خوریم."

However, it was pouring, so we ate inside.'

با این حال، هوا می بارید، بنابراین ما در داخل غذا خوردیم.

5 seconds for that one.

5 ثانیه برای اون یکی آیا

Are you ready for the answer?

برای پاسخ آماده هستید؟

'If the weather had been better yesterday,

"اگر دیروز هوا بهتر بود،

we would have eaten outdoors.'

ما در فضای باز غذا می خوردیم."

This is a third conditional sentence.

این سومین جمله شرطی است.

The structure is if plus past perfect comma would have plus past participle.

ساختار به این صورت است که اگر به علاوه کاما ماضی کامل به اضافه ماضی باشد.

We use the third conditional to imagine a different past.

ما از شرط سوم برای تصور گذشته متفاوت استفاده می کنیم.

It's a hypothetical conditional because we can't change the past.

این یک شرط فرضی است زیرا ما نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم.

Okay, that's the end of our B1, B2 intermediate section, and remember that

بسیار خوب، این پایان بخش متوسط ​​B1، B2 ما است، و به یاد داشته باشید که

the PDF and interactive exercise pack will really help you to understand and

بسته تمرینی PDF و تعاملی واقعاً به شما کمک می کند تا

remember what you're learning.

آنچه را که یاد می گیرید بفهمید و به خاطر بسپارید.

Okay, now we're moving on to C1 and C2

بسیار خوب، اکنون به سراغ سؤالات سطح C1 و C2 می رویم

level questions, and these questions are really challenging.

و این سؤالات واقعاً چالش برانگیز هستند.

Please don't worry if you can't answer them, but do have a go because I'm going

لطفاً اگر نمی توانید به آنها پاسخ دهید نگران نباشید، اما سعی کنید

to explain the answers, and there are more detailed explanations in the PDF.

پاسخ ها را توضیح دهم و توضیحات دقیق تری در PDF وجود دارد.

Even if you're not at this level yet, it's interesting to see what to aim for.

حتی اگر هنوز در این سطح نیستید، جالب است که ببینید چه چیزی را باید هدف قرار دهید.

Remember to pause the video if you need longer to think about your answer.

به خاطر داشته باشید که اگر برای فکر کردن به پاسخ خود به زمان بیشتری نیاز دارید، ویدیو را مکث کنید.

Let's start with number 9.

بیایید با شماره 9 شروع کنیم.

Think of one word to fill in the blank in

یک کلمه برای پر کردن جای خالی

all three sentences and the word must be exactly the same.

هر سه جمله فکر کنید و کلمه باید دقیقاً یکسان باشد.

Sentence one—'I was at a _ as to how to help'.

جمله اول - "من در یک _ در مورد چگونگی کمک کردن بودم".

Two 'The _ of his mother hit Erik hard', and

دو مورد از مادرش ضربه سختی به اریک زد و

three 'We made a _ during our first year in business'.

سه مورد هم "ما در سال اول کارمان یک _ درست کردیم ".

5 seconds, but you may need longer.

5 ثانیه، اما ممکن است به زمان بیشتری نیاز داشته باشید.

Ready for the answer?

آماده برای پاسخ؟

The word for all three sentences is loss.

کلمه هر سه جمله ضرر است.

'I was at a loss as to how to help', 'The

"من در مورد چگونگی کمک کردن درمورد آن بودم"، "از

loss of his mother hit Erik hard', and 'We made a loss during our first year in business'.

دست دادن مادرش ضربه سختی به اریک زد" و "ما در اولین سال کار خود ضرر کردیم".

Explanation time.

زمان توضیح

If you are 'at a loss', you don't know what

اگر "در ضرر" هستید، نمی دانید چه کاری باید

to do or say, that's the first sentence.

انجام دهید یا بگویید، این اولین جمله است.

In the second sentence, 'loss' means the

در جمله دوم «خسران» به معنای

death of a person.

مرگ شخص است.

In the third sentence, 'loss' means the

در جمله سوم، "زیان" به معنای

money a business lost, and it's the opposite of profit.

پولی است که یک کسب و کار از دست داده است و این برعکس سود است.

All right, let's move on to the next one.

خیلی خب، بریم سراغ بعدی.

This is a high level vocabulary question.

این یک سوال واژگان سطح بالایی است.

Number 10, choose the correct option to fill in the gap.

شماره 10، گزینه صحیح را برای پر کردن شکاف انتخاب کنید.

'The singer had a wonderfully _ voice that was perfect for jazz.'

"خواننده صدای فوق العاده ای داشت که برای جاز عالی بود."

Is it A 'gruff', B 'husky' or C 'hoarse'?

آیا این A "گروه"، B "هاسکی" یا C "خشن" است؟

5 seconds for you.

5 ثانیه برای شما

The answer is B 'husky'.

پاسخ B 'هاسکی' است.

'The singer had a wonderfully husky voice

"خواننده صدای فوق‌العاده‌ای داشت

that was perfect for jazz.'

که برای جاز عالی بود."

Now, 'gruff', 'husky', and  'hoarse' have similar meanings.

اکنون، «گروف»، «هاسکی» و «خشن» معانی مشابهی دارند.

We can use them all to describe the sound of someone's voice.

ما می توانیم از همه آنها برای توصیف صدای یک نفر استفاده کنیم.

However, 'gruff' usually  has a negative connotation.

با این حال، «عصبانیت» معمولاً معنای منفی دارد.

A 'gruff' voice is low, deep  and sometimes unfriendly.

صدای «خشم» آهسته، عمیق و گاهی غیر دوستانه است.

'Hoarse' also has a negative connotation.

"هارس" مفهومی منفی نیز دارد.

If someone's voice is 'hoarse', it's rough

اگر صدای کسی "خشن" باشد، خشن

and unpleasant, often because someone has a sore throat.

و ناخوشایند است، اغلب به این دلیل که کسی گلو درد دارد.

A 'husky' voice is also low and rough, but it's often in an attractive way.

صدای "هاسکی" نیز ضعیف و خشن است، اما اغلب به شکلی جذاب است.

It's essential to know these nuances in meaning when you get to an advanced level

وقتی به سطح پیشرفته ای

in English.

در زبان انگلیسی می رسید، دانستن این تفاوت های ظریف در معنی ضروری است.

Nuance is something we really focus on in

Nuance چیزی است که ما واقعاً در

my Beautiful British English C1 Programme.

برنامه زیبای انگلیسی بریتانیایی C1 خود روی آن تمرکز می کنیم.

If you'd like to learn more about that,

اگر می خواهید در مورد آن بیشتر بدانید، به

visit englishwithlucy.com.

englishwithlucy.com مراجعه کنید.

Okay, let's move on to question 11.

خوب، بیایید به سؤال 11 برویم.

You might recognise this question type from English exams.

ممکن است این نوع سؤال را از امتحانات انگلیسی تشخیص دهید.

Ready?

آماده است؟

Use the word 'brink' to fill in the gap and

برای پر کردن این شکاف از کلمه "brink" استفاده کنید و

make the second sentence mean the same as the first.

معنای جمله دوم را مانند جمله اول قرار دهید.

Do not change the word brink.

کلمه آستانه را تغییر ندهید.

You can use between three and six words

شما می توانید بین سه تا شش کلمه

in the gap.

در شکاف استفاده کنید.

Ready?

First sentence 'Medical advances should soon produce a breakthrough in gene therapy'.

آماده است؟

جمله اول "پیشرفت های پزشکی باید به زودی پیشرفتی در ژن درمانی ایجاد کند".

Second sentence, this one's for you, 'The medical community is thought _ a

جمله دوم، این یکی برای شماست، " جامعه پزشکی تصور می شود که یک

breakthrough in gene therapy'.

پیشرفت در ژن درمانی است".

5 seconds, but I honestly think you'll

5 ثانیه، اما من صادقانه فکر می کنم شما به

need longer.

زمان بیشتری نیاز دارید.

Ready for the answer?

آماده برای پاسخ؟

'The medical community is thought to be on the brink of a breakthrough in gene therapy.'

تصور می شود که جامعه پزشکی در آستانه یک پیشرفت در زمینه ژن درمانی است. متوجه

Did you get that?

شدی؟

If you did, well done, that's amazing!

اگر انجام دادید، آفرین، شگفت انگیز است!

If you are 'on the brink of something' - a new or different situation is about to begin.

اگر "در آستانه چیزی" هستید - یک موقعیت جدید یا متفاوت در شرف شروع است. به

It implies that something is going to happen or someone is going to do

این معناست که قرار است

something in the very near future.

در آینده ای نزدیک اتفاقی بیفتد یا کسی کاری انجام دهد.

There was also an impersonal passive

همچنین یک ساختار منفعل غیرشخصی

structure in that sentence 'The medical community is thought to be'.

در آن جمله وجود داشت که " فکر می شود جامعه پزشکی وجود دارد".

Again, there is more about that in the PDF if you want to learn about it.

باز هم، اگر می خواهید در مورد آن بیاموزید، اطلاعات بیشتری در مورد آن در PDF وجود دارد.

Now, the final question, number 12, and then you can share your score with me.

حالا سوال آخر شماره 12 و بعد میتونین امتیازتون رو با من در میان بگذارید.

Number 12, change the form of the highlighted word so that it fits in the gap.

شماره 12، شکل کلمه برجسته شده را طوری تغییر دهید که در شکاف قرار گیرد.

Ready?

آماده است؟

'The city was _ by large stone walls.'

شهر با دیوارهای سنگی بزرگ بود.

The highlighted word is 'circle'.

کلمه برجسته شده "دایره" است.

I'll give you 5 seconds to think this through.

من به شما 5 ثانیه فرصت می دهم تا به این موضوع فکر کنید.

Okay, the answer is 'encircled'.

خوب، پاسخ "محاطره" است.

'The city was encircled by large stone walls.'

شهر با دیوارهای سنگی بزرگ احاطه شده بود.

Did anyone get that?

کسی متوجه شد؟

That question was all about word

این سوال تماماً در مورد تشکیل کلمه بود

formation, something that, again, we cover in great detail in my Beautiful British

، چیزی که ما مجدداً در برنامه زیبای انگلیسی بریتانیایی C1 خود با جزئیات کامل به آن می پردازیم

English C1 Programme.

.

In this case, we took the word 'circle' and

در این حالت کلمه دایره را برداشته و

made it into a past participle by adding 'd' and we added the prefix -E -N.

با افزودن d به صورت ماضی در آورده و پیشوند -E -N را اضافه می کنیم.

'To encircle' means to surround completely.

احاطه کردن به معنای احاطه کامل است.

We wouldn't say 'circled' because that

ما نمی گوییم "دایره شده" زیرا این به

means moving in a circle or drawing a circle around something.

معنای حرکت در یک دایره یا کشیدن یک دایره به دور چیزی است.

And that was the last question, wasn't that a challenge?

و این آخرین سوال بود، آیا این یک چالش نبود؟

I really want to know how you did so please do share your score or let me know

من واقعاً می خواهم بدانم چگونه این کار را انجام دادید لطفاً نمره خود را به اشتراک بگذارید یا در نظرات به من بگویید که

which questions were easy or difficult for you in the comments.

کدام سؤال برای شما آسان یا دشوار است.

Sometimes, I find with my higher level students that they get the C1 and C2

گاهی اوقات، با دانش‌آموزان سطح بالاترم متوجه می‌شوم که سؤالات C1 و C2 را می‌گیرند

questions, but then they make a mistake in an A2 question.

، اما سپس در سؤال A2 اشتباه می‌کنند. باشه

Okay. How did you do?

چطور شد؟

Did you manage to answer the C1 level questions? They were pretty

آیا توانستید به سوالات سطح C1 پاسخ دهید ؟ آنها بسیار

challenging, so don't worry. If you didn't if you were able to answer quite a few

چالش برانگیز بودند، پس نگران نباشید. اگر نمی توانستید به تعدادی

of the B1 and B2 questions correctly, you might actually be ready for my

از سوالات B1 و B2 به درستی پاسخ دهید، ممکن است در واقع برای

Beautiful British English C1 Programme. That programme is designed to take

برنامه زیبای انگلیسی انگلیسی بریتانیایی C1 من آماده باشید. این برنامه به گونه ای طراحی شده است که

you from a B2 or upper-intermediate level of English to a C1 advanced level.

شما را از سطح B2 یا سطح متوسط ​​انگلیسی به سطح پیشرفته C1 برساند.

If you're already at C1, don't dismiss this programme because

اگر در حال حاضر در C1 هستید، این برنامه را نادیده نگیرید زیرا

we actually overshoot C1 and cover quite a few C2-level words,

ما در واقع از C1 فراتر رفته ایم و تعداد زیادی کلمه،

phrases and structures in the course.

عبارات و ساختارهای سطح C2 را در دوره پوشش می دهیم.

We actually have a lot of English teachers participating in this

ما در واقع معلمان زبان انگلیسی زیادی در این

course, which makes the course community even more interesting

دوره شرکت می کنند، که

when we hear their opinions  and thoughts on things.

وقتی نظرات و افکار آنها را درباره چیزها می شنویم، جامعه دوره را جالب تر می کند.

It's a fantastic way to consolidate what you've learnt in the past,

این یک راه فوق العاده برای تثبیت آنچه در گذشته آموخته اید است،

especially if you're feeling a little bit rusty. I'm feeling rusty with my Spanish

به خصوص اگر احساس می کنید کمی زنگ زده اید. من در حال حاضر احساس زنگ زدگی با اسپانیایی ام دارم

at the moment. I could really use something like this with Spanish.

. من واقعاً می توانم از چیزی شبیه به این با اسپانیایی استفاده کنم.

My programme also focuses on teaching natural English, so you learn

برنامه من همچنین بر آموزش زبان انگلیسی طبیعی متمرکز است، بنابراین شما عبارات زیادی را یاد می گیرید

lots of expressions that proficient speakers really use, not just textbook English.

که سخنرانان ماهر واقعاً از آنها استفاده می کنند، نه فقط انگلیسی کتاب درسی.

We don't like textbook English.

ما انگلیسی کتاب درسی را دوست نداریم.

I'm sure you can tell how proud I am of this course, how much I love this course.

من مطمئن هستم که می توانید بگویید چقدر به این دوره افتخار می کنم، چقدر این دوره را دوست دارم. مورد

It is my favourite. I'm not meant to have favourites, but this is

علاقه من است. قرار نیست برنامه های مورد علاقه داشته باشم، اما این

my favourite programme.

برنامه مورد علاقه من است.

It really teaches the art of English. If you want to sign up for it,

واقعاً هنر انگلیسی را آموزش می دهد. اگر می خواهید برای آن ثبت نام کنید،

click on the link in the description box.

روی پیوند موجود در کادر توضیحات کلیک کنید.

Scan the QR code. If you have any questions,

کد QR را اسکن کنید. اگر سؤالی دارید،

please email us on [email protected].

لطفاً به ما ایمیل بزنید [email protected].

We'll be right there with you!

ما همانجا با شما خواهیم بود!

Okay, we're at the end of the video.

خوب، ما در پایان ویدیو هستیم.

If you're still here, you are one of my most 'tenacious' students.

اگر هنوز اینجا هستید، یکی از «سرسخت‌ترین» دانش‌آموزان من هستید.

In fact, I want to know who stuck it out. Leave me a comment that includes

در واقع، من می خواهم بدانم چه کسی آن را حذف کرده است.

the word 'tenacious' if you made it to the end.

اگر تا آخرش را انجام دادید، نظری را برای من بگذارید که شامل کلمه "سرسخت" باشد.

I will see you in the next video. Bye!

در ویدیوی بعدی شما را خواهم دید. خداحافظ