Learn English words to describe 'common' things - English Addict EXTRA🔴 LIVE stream - 13th DEC 2023

Doo doo doo doo doo doo doo.

دوو دوو دوو دوو.

Here we are. We are back together. Yes.

اینجا هستیم. ما دوباره با هم هستیم. آره.

It's lovely to see you again.

دوست داشتنی است که دوباره شما را می بینم.

And the garden is looking rather nice.

و باغ نسبتاً زیبا به نظر می رسد.

The birds were very busy, but now all of a sudden, they've become quite shy.

پرنده ها خیلی شلوغ بودند، اما حالا به یکباره خیلی خجالتی شده اند.

I wonder why.

تعجب می کنم که چرا.

Maybe because they know that we are alive at the moment.

شاید چون می دانند که ما در حال حاضر زنده ایم.

From the birthplace of the English language.

از زادگاه زبان انگلیسی.

This is English.

این انگلیسی است.

Addict coming to you live from England

معتاد که به صورت زنده از انگلستان به شما می آید

and this DVD.

و این دی وی دی.

But you.

اما شما.

Yes. We are back together again, everyone.

آره. ما دوباره با هم برگشتیم، همه.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England. How are you today?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling happy.

امیدوارم احساس خوشبختی کنید

Can I, first of all, ask you to please give me a lovely

آیا می توانم اول از همه از شما بخواهم

like if you like what you are looking at right now,

اگر آنچه را که در حال حاضر به آن نگاه می کنید دوست دارید به من یک لایک دوست داشتنی بدهید،

please give me a lovely like

لطفاً یک لایک دوست داشتنی به من بدهید

and I hope you will like what I have coming up for you today

و امیدوارم آنچه را که امروز برای شما آماده کرده ام دوست داشته باشید

because there are lots of things to talk about, a few things to show you as well.

زیرا وجود دارد چیزهای زیادی برای صحبت کردن، چند چیز برای نشان دادن به شما نیز وجود دارد.

For those who don't know who I am, my name is Duncan.

برای کسانی که نمی دانند من کیستم، نام من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am an English addict

ممکن است بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم

because I am crazy about English.

زیرا دیوانه انگلیسی هستم.

Last night I was busy and I was doing something that I don't normally do.

دیشب سرم شلوغ بود و داشتم کاری میکردم که معمولا انجام نمیدم.

I was looking through some books, some reference books

من در حال جستجوی چند کتاب، چند کتاب مرجع بودم،

because I found quite a few hidden away in my cupboards

زیرا تعداد زیادی از آنها را در کمدهایم پنهان کرده بودم

and I was writing lots of notes down for ideas

و یادداشت های زیادی را برای ایده هایی

for future English lessons.

برای درس های انگلیسی آینده می نوشتم.

So sometimes it is fun just to do that, just to look around you.

بنابراین گاهی اوقات انجام این کار، فقط نگاه کردن به اطراف خود سرگرم کننده است.

It is amazing how you can find inspiration

این شگفت انگیز است که چگونه می توانید الهام

or ideas just from looking around where you are.

یا ایده هایی را فقط از نگاه کردن به اطراف خود پیدا کنید.

So I hope that

بنابراین امیدوارم که

has been useful

to you because that's sometimes how I do my thing.

برای شما مفید بوده باشد زیرا گاهی اوقات من کارم را اینگونه انجام می دهم.

That is my process.

این روند من است.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about the English language and yes, we are here together today

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم و بله، امروز با هم هستیم

and I hope you are having a good Wednesday.

و امیدوارم چهارشنبه خوبی داشته باشید.

It is getting ever so near to Christmas.

خیلی به کریسمس نزدیک می شود.

And I did notice the other night, Mr.

و من شب دیگر متوجه شدم، آقای

Steve and myself, we were driving through the middle of much Wenlock

استیو و خودم، ما در وسط ونلاک در حال رانندگی بودیم

and we did notice that everything is looking rather Christmasy

و متوجه شدیم که همه چیز نسبتاً کریسمسی به نظر می رسد

because all the Christmas lights are now on

زیرا اکنون همه چراغ های کریسمس

in much Wenlock.

در بسیاری از ونلاک روشن هستند.

It really does feel as if Christmas is in the air.

واقعاً احساس می شود که کریسمس در هوا است.

It is English addict coming to you live

این معتاد انگلیسی است که

from the birthplace of English, which is of course, England.

از زادگاه انگلیسی که البته انگلستان است به شما می آید.

I hope you are having a good day wherever you are in the world.

امیدوارم هر کجای دنیا که هستید روزهای خوبی را سپری کرده باشید.

Christmas lights are all around.

چراغ های کریسمس در اطراف است.

I have now this is something I mentioned a couple of weeks ago.

من الان دارم این چیزی است که چند هفته پیش به آن اشاره کردم.

I said I wasn't going to put some Christmas lights outside the house.

گفتم قرار نیست چند چراغ کریسمس را بیرون از خانه بگذارم.

However,

با این حال،

I did

decide to put a few outside the house.

تصمیم گرفتم چند تا را بیرون از خانه بگذارم.

So for those wondering, yes, I have put some Christmas lights outside the house.

بنابراین برای کسانی که تعجب می کنند، بله، من چند چراغ کریسمس را در خارج از خانه قرار داده ام.

Not many, just a few.

نه زیاد، فقط تعداد کمی.

So there are some outside.

بنابراین برخی در خارج وجود دارد.

I must confess I haven't put the Christmas tree up yet.

باید اعتراف کنم که هنوز درخت کریسمس را بلند نکرده ام.

We might be doing that tomorrow or maybe Friday, because Mr.

ما ممکن است فردا یا شاید جمعه این کار را انجام دهیم، زیرا آقای

Steve will be finishing on Friday for two weeks,

استیو روز جمعه به مدت دو هفته تمام می شود،

two weeks off from his job and

دو هفته از کارش مرخصی می گیرد و

we will be together for two weeks.

ما دو هفته با هم خواهیم بود.

I hope they won't be too many arguments.

امیدوارم بحث های زیادی نباشد.

You know what it's like.

میدونی چه جوریه

A lot of people say that Christmas time is a stressful time because lots of people get together

بسیاری از مردم می گویند که زمان کریسمس یک زمان استرس زا است زیرا افراد زیادی دور هم جمع می شوند

and they will often fall out

و اغلب با هم

or have arguments or they will start to talk about certain subjects.

اختلاف پیدا می کنند یا با هم بحث می کنند یا شروع به صحبت در مورد موضوعات خاصی می کنند.

Politics.

سیاست.

People start shouting and screaming.

مردم شروع به داد و فریاد می کنند.

Maybe certain members of the family have too much to drink.

شاید برخی از اعضای خانواده بیش از حد نوشیدنی داشته باشند.

You know what I'm talking about.

شما می دانید من در مورد چه صحبت می کنم.

And then arguments start to happen.

و سپس مشاجرات شروع می شود.

So I think I'm looking forward to having a relaxing,

بنابراین، صادقانه بگویم، فکر می کنم

festive season, to be honest, because I'm not going to lie to you.

مشتاقانه منتظر فصلی آرام و جشن هستم، زیرا قرار نیست به شما دروغ بگویم.

This year has been a bit rubbish for me.

امسال برای من کمی مزخرف بود. فکر می کنم

I suppose you might describe this year as bittersweet

ممکن است امسال را تلخ توصیف کنید

because I had some sad things happen

زیرا اتفاقات غم انگیزی برای من رخ داده

and also I had some nice things happen.

و همچنین اتفاقات خوبی برای من رخ داده است.

So it has been a very strange year, not the best year I've ever had.

بنابراین سال بسیار عجیبی بوده است، بهترین سالی که تا به حال داشته ام نیست.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

It hasn't been a particularly good year.

به خصوص سال خوبی نبوده است.

If I was honest with you outside, Let's have a quick look outside.

اگر بیرون با شما صادق بودم، بیایید نگاهی گذرا به بیرون بیندازیم.

it's looking rather nice outside.

بیرون نسبتاً زیبا به نظر می رسد.

The birds were very busy earlier.

پرنده ها قبلا خیلی شلوغ بودند.

In fact, we did have a woodpecker earlier.

در واقع، ما قبلا یک دارکوب داشتیم.

But of course, now I've decided to do my live stream.

اما البته، اکنون تصمیم گرفتم پخش زنده خود را انجام دهم.

All of the nice birds have gone away,

همه پرندگان خوب از بین رفته اند،

but we did have quite a few

اما ما قبلاً تعداد کمی

birds earlier and you can see they are very busy feeding from the bird feeder

پرنده داشتیم و می توانید ببینید که آنها بسیار مشغول تغذیه از غذای پرنده

right outside my studio window

درست بیرون پنجره استودیو من هستند

because it is that time of year.

زیرا در آن زمان از سال است.

However, having said that,

با این حال، با توجه به این موضوع،

the weather isn't too bad at the moment.

در حال حاضر هوا خیلی بد نیست.

It's quite warm.

کاملا گرم است

Apparently this weekend it is going to be around 39

ظاهراً این آخر هفته دمای هوا حدود 39

or 14 Celsius this weekend.

یا 14 درجه سانتیگراد در این آخر هفته خواهد بود.

So it doesn't really feel as if

بنابراین واقعاً احساس نمی شود که

winter is arriving Once again.

زمستان یک بار دیگر از راه می رسد.

We did have a cold spell and then everything started to become milder.

ما یک دوره سرماخوردگی داشتیم و سپس همه چیز شروع به خفیف‌تر شدن کرد.

And this weekend it is going to feel like spring.

و این آخر هفته مثل بهار خواهد بود.

Isn't that weird?

این عجیب نیست؟

Today we have lots of things to talk about.

امروز ما چیزهای زیادی برای گفتگو داریم.

I should also say hello to the live chat.

باید به چت زنده هم سلام کنم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

How are you today?

امروز چطوری؟

I hope you are okay.

امیدوارم حالتون خوب باشه

We have a lot of people here.

ما اینجا افراد زیادی داریم.

hello to V Tense.

سلام به V Tense.

You were first again keen.

دوباره مشتاق بودی

We all want to know what your secret is.

همه ما می خواهیم بدانیم راز شما چیست.

How do you keep your finger so fast?

چگونه انگشت خود را اینقدر سریع نگه می دارید؟

We want to know what your secret is.

ما می خواهیم بدانیم راز شما چیست؟

It is English addict.

معتاد انگلیسی است.

And yes, we have a lot of people on right now.

و بله، ما در حال حاضر افراد زیادی داریم.

Hello, also to Mo Soon.

سلام، همچنین به مو سون.

We also have Beatrice. Hello, Beatrice.

بئاتریس هم داریم. سلام بئاتریس

Nice to see you here as well on the live chat.

خوشحالم که شما را اینجا در چت زنده می بینم.

We also have Luis Mendez.

لوئیس مندز را هم داریم.

Now, I have to say I have no idea why, but my echo

حالا باید بگویم دلیلش را نمی‌دانم، اما اکو

that I often use has stopped working.

من که اغلب استفاده می‌کنم دیگر کار نمی‌کند.

And I have to say I'm rather heartbroken by that because I love sending out my lovely

و باید بگویم که از این بابت خیلی ناراحتم زیرا دوست دارم سلام های دوست داشتنی خود را

greetings to Louis and anyone else who wants one.

برای لوئیس و هر کس دیگری که می خواهد بفرستم.

But at the moment I can't because my echo isn't working and I don't know why.

اما در حال حاضر نمی توانم زیرا اکو من کار نمی کند و نمی دانم چرا.

Why is my echo not working anymore?

چرا اکو من دیگر کار نمی کند؟

I wish I could find out.

کاش میتونستم بفهمم

I was trying to fix it this morning and I was unsuccessful.

امروز صبح سعی کردم درستش کنم و موفق نشدم.

I wasn't successful.

من موفق نبودم

I couldn't do it.

من نمی توانستم این کار را انجام دهم.

I couldn't fix it.

نتونستم درستش کنم

I was unsuccessful.

من ناموفق بودم

I was not able to fix it.

نتونستم درستش کنم

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Paris Serwer is here.

پاریس سرور اینجاست.

Hello to you as well.

سلام به شما هم.

Lots of people joining on the live chat.

افراد زیادی در چت زنده می‌پیوندند.

We also have Christina.

کریستینا هم داریم.

Hello, Christina.

سلام کریستینا

It's nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I hope you are having a nice, relaxing day wherever you are.

امیدوارم هر جا که هستید روز خوبی را سپری کرده باشید .

Hello. Art.

سلام. هنر

All art, all art, all camera.

همه هنر، همه هنر، همه دوربین.

Hello to you. Nice to see you here.

درود بر تو. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Also, we have who else is here?

همچنین، ما داریم که چه کسی دیگر اینجاست؟

Eun Bin. Hello to you as well.

یون بین. سلام به شما هم.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

A lot of people joining me now on this Wednesday afternoon.

بسیاری از مردم اکنون در این چهارشنبه بعد از ظهر به من می پیوندند.

Yes, it is Wednesday afternoon.

بله، بعد از ظهر چهارشنبه است.

So I start my live streams normally at 2 p.m.

بنابراین من پخش زنده خود را به طور معمول از ساعت 2 بعد از ظهر شروع می کنم. به

UK time.

وقت انگلستان

And of course, wherever you are in the world, the time will be slightly different.

و البته، در هر کجای دنیا که باشید، زمان کمی متفاوت خواهد بود.

But that is the time I always start my live streams.

اما این زمانی است که من همیشه پخش زنده خود را شروع می کنم.

It is always 2 p.m.

همیشه ساعت 2 بعد از ظهر است.

UK time is when I'm back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگشتم.

I will try to fix the echo.

سعی می کنم اکو را درست کنم.

I don't know why it's not working.

نمیدونم چرا کار نمیکنه

I have no idea why my lovely echo is not working in

من نمی دانم چرا پژواک دوست داشتنی من در

today's live stream, we are going to take a look

پخش زنده امروز کار نمی کند، ما قصد داریم نگاهی

at words and phrases to describe

به کلمات و عبارات برای توصیف

common occurrences, things

اتفاقات رایج بیندازیم، چیزهایی

that might seem as if they happen often,

که ممکن است به نظر می رسد اغلب اتفاق می افتد

or maybe things that seem to have happen

یا شاید چیزهایی که به نظر می رسد اتفاق افتاده است.

or appear frequently.

یا اغلب ظاهر می شوند.

We are talking about expressing commonality.

ما در مورد ابراز اشتراک صحبت می کنیم.

So when we talk about commonality,

بنابراین وقتی در مورد مشترکات صحبت می کنیم، در

we talk about things that are common,

مورد چیزهایی صحبت می کنیم که رایج هستند،

often seen as things that you might see around,

اغلب به عنوان چیزهایی که شما ممکن است در اطراف ببینید،

or maybe things that are talked about quite often.

یا شاید چیزهایی که اغلب در مورد آنها صحبت می شود، صحبت می کنیم.

So we talk about commonality

بنابراین

when we are discussing things that are common.

وقتی در مورد چیزهای رایج بحث می کنیم، از اشتراک صحبت می کنیم.

They are seen very often things

آنها اغلب چیزهایی دیده می شوند

that might occur perhaps in nature.

که ممکن است در طبیعت رخ دهند.

So you can have common things that happen in nature,

بنابراین شما می توانید چیزهای مشترکی داشته باشید که در طبیعت اتفاق می افتد،

maybe seasons during each particular season,

شاید فصول در طول هر فصل خاص،

during the year, things will happen frequently,

در طول سال، چیزهایی مکرر اتفاق می افتد،

they will happen quite often.

آنها اغلب اتفاق می افتد.

We can describe them as common.

ما می توانیم آنها را به عنوان رایج توصیف کنیم.

They are common effects.

آنها اثرات متداول هستند.

Hello. Also to Zoya.

سلام. همچنین به زویا.

Hello, Zoya. It's nice to see you here.

سلام زویا خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Very nice.

بسیار خوب.

Mustafa says It is very strange to hear

مصطفی می گوید شنیدن

Luis Mendez echo without the echo, I have to say it does,

اکو بدون پژواک لوئیس مندز بسیار عجیب است، باید بگویم که اینطور است،

and I'm rather rather annoyed about it, to be honest.

و صادقانه بگویم که نسبت به آن بیشتر اذیت می شوم.

What?

I'm going to shake my fist at my computer.

چی؟

من می خواهم مشتم را روی کامپیوترم تکان دهم.

Do you mind or are annoying?

آیا ناراحت هستید یا آزاردهنده هستید؟

Computer Very annoying.

کامپیوتر بسیار آزاردهنده

Anyway, I will try to sort that out if I can.

به هر حال سعی می کنم اگر بتوانم آن را حل کنم.

I would not be surprised if it's my fault.

اگر تقصیر من باشد تعجب نمی کنم.

I think somewhere down here

فکر می کنم جایی در اینجا

I think I have pressed a button

فکر می کنم دکمه ای را فشار داده ام

which has cancelled the echo.

که اکو را لغو کرده است.

The only problem is I don't realise that I've done it

تنها مشکل این است که متوجه نمی‌شوم که این کار را انجام داده‌ام

and I'm not quite sure what I have done, even if I know that I have done it.

و کاملاً مطمئن نیستم که چه کرده‌ام، حتی اگر بدانم که آن را انجام داده‌ام.

I'm not quite sure what it was I did to make it stop working.

من کاملاً مطمئن نیستم که چه کاری انجام دادم تا کار را متوقف کنم.

Anyway, I will try to sort that out.

به هر حال من سعی می کنم آن را حل کنم.

It might take me a while

ممکن است مدتی طول بکشد

because I'm rather busy at the moment making new lessons, new short lessons.

زیرا در حال حاضر مشغول ساختن درس‌های جدید، درس‌های کوتاه جدید هستم.

Also,

همچنین،

we have Christmas coming up in a few days

ما چند روز دیگر کریسمس داریم

and I suppose I should say now

و فکر می کنم باید بگویم که در شب کریسمس

we are going to be together

با هم خواهیم بود

on Christmas Eve.

.

Christmas Eve this year.

شب کریسمس امسال

I think it's Sunday this year.

فکر کنم یکشنبه امسال باشه

Am I right?

درست میگم؟ به

It seems to have come around so quickly.

نظر می رسد خیلی سریع آمده است.

So on the 24th,

بنابراین در 24 ام

which I think is Sunday, I will be with you live.

که فکر می کنم یکشنبه است، من به صورت زنده با شما خواهم بود.

And of course, Mr.

و البته، آقای

Steve will be here dressed as Santa Claus

استیو اینجا با لباس بابانوئل خواهد بود

and I will be one of centres, little helpers.

و من یکی از مراکز، یاوران کوچک خواهم بود.

So I hope you will join us for that.

پس امیدوارم برای این کار به ما بپیوندید.

Meanwhile, today we have lots of things to talk about.

در همین حال، امروز ما چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

We have a lot of other things as well.

ما خیلی چیزهای دیگر هم داریم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

I like saying hello to my lovely viewers

من دوست دارم به بینندگان دوست داشتنی سلام کنم

because without you I wouldn't have this

زیرا بدون شما این را نداشتم

because you are the most important thing here, because without you

زیرا شما مهمترین چیز اینجا هستید، زیرا بدون شما

there would be none of this.

هیچ کدام از اینها وجود نخواهد داشت.

Orlando is here.

اورلاندو اینجاست.

Hello, Orlando.

سلام اورلاندو

Amancio D'Souza.

آمانسیو دسوزا.

I love your name and I hope I'm pronouncing that correctly.

من عاشق نام شما هستم و امیدوارم که آن را درست تلفظ کرده باشم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Two more mentions and then we will get on with today's live stream.

دو منشن دیگر و سپس به پخش زنده امروز خواهیم پرداخت.

Patrick Hello, Patrick.

پاتریک سلام، پاتریک.

Nice to see you. Back with us as well.

از دیدن شما خوشحالم. با ما هم برگرد

I haven't seen has anyone seen Claudia?

من ندیده ام آیا کسی کلودیا را دیده است؟

I haven't seen Claudia today.

من امروز کلودیا را ندیده ام.

I wonder where Claudia has gone.

من تعجب می کنم که کلودیا کجا رفته است.

Zoya Hello, Zoya and also Nico as well.

زویا سلام، زویا و همچنین نیکو.

Lewis says, Mr.

لوئیس می‌گوید، آقای

Duncan, I think you have done the same thing as Mr.

دانکن، فکر می‌کنم شما همان کاری را انجام داده‌اید که آقای

Steve.

استیو.

Because sometimes I don't know if you remember in the past, but Mr.

چون گاهی اوقات نمی‌دانم در گذشته به یاد دارید یا نه، اما آقای

Steve would sometimes mess around

استیو گاهی اوقات

with my laptop or my computer

با لپ‌تاپ یا رایانه

or my iPad, and sometimes he would make things stop working.

یا آی‌پد من کلافه می‌شد و گاهی اوقات باعث می‌شد کارها از کار بیفتند.

We are going to celebrate Christmas Eve together.

قراره شب کریسمس رو با هم جشن بگیریم.

Yes, we are.

بله ما هستیم.

I will be with you.

من با شما خواهد بود.

I can now announce live that I will be

اکنون می توانم به صورت زنده اعلام کنم که

with you on the 24th of December.

در 24 دسامبر در کنار شما خواهم بود.

We will be celebrating Christmas Eve together,

ما شب کریسمس را با هم جشن خواهیم گرفت،

relaxing here in my new Look studio.

اینجا در استودیوی Look جدیدم استراحت خواهیم کرد.

By the way, I hope you like this because everything looks different.

به هر حال، امیدوارم که این را دوست داشته باشید زیرا همه چیز متفاوت به نظر می رسد.

Mr. Steve hopefully will be with us on Sunday

آقای استیو امیدوارم یکشنبه با ما باشد

because he has been busy doing his concerts for Christmas.

زیرا او مشغول انجام کنسرت های خود برای کریسمس بوده است.

So I'm hoping on Sunday.

بنابراین من به یکشنبه امیدوار هستم.

On Sunday, Steve will be over there somewhere

یکشنبه، استیو آنجا

in his comfortable corner.

در گوشه ای راحت خواهد بود.

So on Sunday we will be revealing Mr.

بنابراین یکشنبه،

Steve's comfortable corner.

گوشه راحت آقای استیو را فاش خواهیم کرد.

And the big question is what will it look like?

و سوال بزرگ این است که چگونه خواهد بود؟

Find out on Sunday as we reveal that.

روز یکشنبه همانطور که ما آن را فاش می کنیم، این را پیدا کنید.

I will be back in a moment with Yes, you know what I'm going to do today?

من یک لحظه دیگر برمی گردم با بله، می دانید امروز قرار است چه کار کنم؟

We are going to talk about English.

قرار است در مورد انگلیسی صحبت کنیم.

Do you mind if we do that?

اشکالی ندارد اگر این کار را بکنیم؟

Well, of course you don't, because that's the reason why you are here.

خب، البته که شما این کار را نمی کنید، زیرا به همین دلیل است که شما اینجا هستید.

We are looking at ways of expressing

ما به دنبال راه هایی برای بیان

common things in English.

چیزهای رایج در انگلیسی هستیم.

Don't go away.

نرو

English addict is with you on a Wednesday afternoon.

معتاد انگلیسی بعد از ظهر چهارشنبه با شماست.

I hope you're feeling well today

امیدوارم امروز احساس خوبی داشته باشید

and I hope you are ready to study,

و امیدوارم برای مطالعه،

learn and practice some English.

یادگیری و تمرین انگلیسی آماده باشید.

And don't forget to give me a like as well.

و فراموش نکنید که به من هم لایک کنید.

If you like what you see, give me a lovely thumbs up.

اگر چیزی را که می بینید دوست دارید، به من یک شست دوست داشتنی بدهید.

That would be ever so nice if you could do that.

خیلی خوب می شد اگر بتوانید این کار را انجام دهید.

I would appreciate it very much.

خیلی سپاسگزار خواهم بود.

So today we are talking all about things that are common.

بنابراین امروز ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که رایج هستند.

You might be surprised to find out just how many ways

شاید تعجب کنید که بفهمید چند راه

there are to express things that are all over the place

برای بیان چیزهایی وجود دارد که در

in many different places,

همه جا در مکان‌های مختلف وجود دارد،

many places where you might see something

مکان‌های زیادی که ممکن است چیزی را ببینید

that is obvious, something that is common.

که واضح است، چیزی که رایج است.

I suppose a good example would be, I suppose, going into town.

فکر می کنم یک مثال خوب، گمان می کنم، رفتن به شهر باشد.

If you go into town, you might see lots of people, you might see lots of vehicles.

اگر به شهر بروید، ممکن است افراد زیادی ببینید، ممکن است وسایل نقلیه زیادی ببینید.

They are common sights, things you see often.

آنها مناظر معمولی هستند، چیزهایی که اغلب می بینید.

So that is what we are looking at today, things

بنابراین این همان چیزی است که ما امروز به آن نگاه می کنیم، چیزهایی

that are common, things that we see quite often

که رایج هستند، چیزهایی که اغلب می بینیم که

expressing common

بیانگر

things is what we are doing today.

چیزهای مشترک هستند، همان کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

And I hope you are ready for that

و من امیدوارم که شما برای آن مشترک آماده باشید

common.

.

Something that is common is something that is often seen,

چیزی که رایج است، چیزی است که اغلب دیده می شود،

something that you might see often

چیزی که شما ممکن است اغلب ببینید،

is commonly seen.

معمولا دیده می شود.

Maybe if you go to a certain place at a certain time,

شاید اگر در یک زمان خاص به یک مکان خاص بروید،

you will see something that is common,

چیزی را ببینید که رایج است،

something that is in many places,

چیزی که در بسیاری از جاها وجود دارد،

something that you might see again and again and again.

چیزی که ممکن است بارها و بارها و بارها ببینید.

So that is the most basic way

بنابراین این اساسی ترین راه

of describing the word common.

برای توصیف کلمه رایج است.

Something that you will see quite often,

چیزی که اغلب خواهید دید،

something that you will see often,

چیزی که اغلب خواهید دید،

and it is often seen

و اغلب آشکار دیده می شود

obvious.

.

Something common can also be obvious,

یک چیز رایج نیز می تواند آشکار باشد،

something that can be seen quite often is described as obvious.

چیزی که اغلب دیده می شود به عنوان بدیهی توصیف می شود.

A thing that is clear to everyone

چیزی که برای همه روشن است را

can be described as common.

می توان رایج توصیف کرد.

It is obvious something you can see in many places.

این چیزی است که در خیلی جاها می توانید ببینید.

Perhaps if a person is talking about a certain subject,

شاید اگر فردی در مورد موضوع خاصی صحبت می کند،

maybe that subject is very easy to understand.

شاید درک آن موضوع بسیار آسان باشد.

Maybe you already have some knowledge of that thing.

شاید شما قبلاً در مورد آن چیز آگاهی داشته باشید.

We can also say that that is obvious.

همچنین می توان گفت که این امر بدیهی است.

Something that might be basic, something that everyone knows about

چیزی که ممکن است اساسی باشد، چیزی که همه در مورد آن می دانند را

can be described as obvious.

می توان به عنوان واضح توصیف کرد.

Maybe you have two choices.

شاید شما دو انتخاب داشته باشید. شاید

Perhaps you have two choices.

شما دو انتخاب داشته باشید.

Maybe you can take a luxury holiday,

شاید بتوانید یک تعطیلات لوکس داشته باشید

or maybe you can have £10,000.

یا شاید بتوانید 10000 پوند داشته باشید.

Which would you choose?

کدامیک را برمی گزینید؟

Would you choose the holiday or the £10,000?

تعطیلات را انتخاب می کنید یا 10000 پوند؟

I think

من فکر می کنم

it is obvious

واضح است

that most people would choose the money.

که اکثر مردم پول را انتخاب می کنند.

They would choose for cash.

آنها برای پول نقد انتخاب می کردند.

I think it is a common action,

من فکر می کنم این یک اقدام رایج است،

so something that a person is likely to do,

بنابراین کاری که یک فرد احتمالا انجام می دهد،

something that you can guess

چیزی که شما می توانید به راحتی حدس بزنید

very easily is obvious.

واضح است.

It is common for people to do that particular thing.

معمولاً افراد آن کار خاص را انجام می دهند.

It is something that you might expect a person to do,

این چیزی است که شما ممکن است انتظار داشته باشید که یک شخص انجام دهد،

something that is clear is visible.

چیزی که واضح است قابل مشاهده است.

A common thing is often seen.

یک چیز رایج اغلب دیده می شود.

It is seen, clearly it is visible.

دیده می شود، به وضوح قابل مشاهده است.

So again, as I mentioned earlier with my example of going to a certain place,

پس باز هم همانطور که قبلاً با مثالم از رفتن به یک مکان خاص اشاره کردم،

if you go to London, for example, and a few weeks ago

اگر مثلاً به لندن بروید و چند هفته پیش

I did go to London and I made a lovely lesson

من به لندن رفتم و یک درس دوست داشتنی

in the capital of this country.

در پایتخت این کشور ساختم.

And there were many common

و چیزهای مشترک زیادی وجود داشت

things, many common things that I saw around me, I suppose two of the most common

، چیزهای رایج زیادی که در اطرافم دیدم، فکر می کنم دو مورد از رایج ترین

things were the famous red buses

چیزها اتوبوس های معروف قرمز

and also the famous London taxi cabs.

و همچنین تاکسی های معروف لندن بود.

So there were many taxis, many black

بنابراین تاکسی های زیادی،

taxis, many red buses.

تاکسی های سیاه و اتوبوس های قرمز زیادی وجود داشت.

They were things that were very clear and obvious.

آنها چیزهایی بودند که بسیار واضح و آشکار بودند.

They could be seen.

آنها دیده می شدند.

They were common things

آنها چیزهای رایجی بودند

that I saw during my time in London.

که در زمان اقامتم در لندن دیدم.

A thing, of course, can be everywhere.

یک چیز، البته، می تواند همه جا باشد.

It can be all over the place.

می تواند در همه جا باشد.

It is something that is in many places.

چیزی است که در خیلی جاها وجود دارد. در

It can be seen all over the place.

همه جا دیده می شود.

You might see it in the countryside, perhaps if you come here to the countryside

شما ممکن است آن را در حومه شهر ببینید، شاید اگر به روستایی

where I live, you might see lots of things that are everywhere

که من در آن زندگی می کنم بیایید، ممکن است چیزهای زیادی را ببینید که در همه جا وجود دارد

Cows, sheep.

گاو، گوسفند.

They are everywhere around here because the area in

آنها همه جا در اینجا هستند زیرا منطقه ای

which I live is surrounded by farms.

که من در آن زندگی می کنم توسط مزارع احاطه شده است.

So something that is everywhere, we can describe

بنابراین چیزی که در همه جا وجود دارد، می‌توانیم

those things as numerous,

آن چیزها را به‌عنوان چیزهای متعدد،

numerous things,

متعدد،

numerous things that are numerous are things that you will see

چیزهای متعددی که متعدد هستند، چیزهایی هستند که

quite often they are common, they are free.

اغلب می‌بینید، رایج هستند، آنها رایگان هستند.

Where?

جایی که؟

Hello, Orlando, again, thank you very much.

سلام، اورلاندو، دوباره، خیلی ممنون.

I'm glad to see that you are.

خوشحالم که می بینم که هستی.

You have decided to stay with us.

تصمیم گرفتی با ما بمانی

Thank you.

New in Van Duke says Are you speaking quite slowly?

متشکرم.

جدید در وان دوک می‌گوید آیا خیلی آهسته صحبت می‌کنید؟

Well, I'm not speaking slowly, but I am speaking clearly

خب، آهسته صحبت نمی‌کنم، بلکه واضح صحبت می‌کنم،

because if you can't understand what I am saying,

زیرا اگر نمی‌توانید حرف‌های من را بفهمید،

then there is no point doing this.

پس این کار فایده‌ای ندارد.

So that's the reason

بنابراین به همین دلیل است

why a lot of people like to watch my lessons.

که بسیاری از مردم دوست دارند دروس من را تماشا کنند.

They like to watch my live streams because I am clear.

آنها دوست دارند پخش زنده من را تماشا کنند زیرا من واضح هستم.

My accent is very lovely.

لهجه من خیلی دوست داشتنیه

I think even though some people don't like it.

من فکر می کنم حتی اگر برخی از مردم آن را دوست ندارند.

So that's the reason why if you are teaching something, then you have to be understood.

بنابراین به همین دلیل است که اگر چیزی را آموزش می دهید، پس باید درک شوید.

People have to understand what you are saying

مردم باید بفهمند که شما چه می گویید

or else you are wasting your time everywhere.

وگرنه وقت خود را در همه جا تلف می کنید.

Things that are everywhere can be described as numerous.

چیزهایی که در همه جا هستند را می توان به عنوان موارد متعدد توصیف کرد.

There is a large number of those things.

تعداد زیادی از آن چیزها وجود دارد.

An everyday thing can be described as common,

یک چیز روزمره را می توان به عنوان رایج،

a common thing, an everyday thing.

یک چیز معمولی، یک چیز روزمره توصیف کرد.

So you can see underneath here we have the word every day.

بنابراین می توانید ببینید که در زیر اینجا ما هر روز این کلمه را داریم.

So this is a complete word.

پس این یک کلمه کامل است.

It is not split, it is not divided.

شکافته نیست، تقسیم نمی شود.

Something that is every day

چیزی که هر روز

and every day moment, an everyday occurrence,

و هر لحظه است، یک اتفاق روزمره،

an everyday sight is something you see quite often.

یک منظره روزمره چیزی است که اغلب می بینید.

So in this sense we are using the word everyday

بنابراین در این معنا ما از کلمه روزمره

just to mean a common thing,

فقط به معنای یک چیز رایج استفاده می کنیم،

something that you will see quite often.

چیزی که اغلب خواهید دید.

Something that is popular

چیزی که محبوب است

might also be described as common.

نیز ممکن است به عنوان رایج توصیف شود.

It is something you might see in many different places.

این چیزی است که شما ممکن است در مکان های مختلف ببینید.

You might see them in certain places or maybe a certain group of people

ممکن است آنها را در مکان های خاصی ببینید یا ممکن است گروه خاصی از مردم

will like that particular thing,

آن چیز خاص را دوست داشته باشند،

something that is common amongst a certain age group.

چیزی که در بین یک گروه سنی خاص رایج است.

For example, certain

به عنوان مثال، برخی از

pop stars, certain singers, certain musical artists

ستارگان پاپ، خوانندگان خاص، هنرمندان موسیقی خاص

might have a certain age group following them.

ممکن است گروه سنی خاصی را دنبال کنند. برای مثال،

It is common for teenagers to listen

شنیدن لیدی گاگا برای نوجوانان معمول است،

to Lady Gaga, for example,

although I do happen to know that she has lots of friends of all ages, but certain

اگرچه من اتفاقاً می دانم که او دوستان زیادی در هر سنی دارد، اما

types of music, you might say that it is common for certain ages

انواع خاصی از موسیقی، ممکن است بگویید که برای سنین خاصی

to listen to that type of music.

گوش دادن به آن رایج است. نوع موسیقی.

It can be very popular.

می تواند بسیار محبوب باشد.

Something can be common amongst certain groups of people.

چیزی می تواند در میان گروه های خاصی از مردم رایج باشد.

Something that is obvious, something that can be easily

چیزی که آشکار است، چیزی که به راحتی قابل

seen is conspicuous.

مشاهده است، نمایان است.

Conspicuous as I like that word.

به چشم می آید که من آن کلمه را دوست دارم.

So that is today's great word for repeating

بنابراین این کلمه بزرگ امروزی برای تکرار

conspicuous something that is

چیزهای آشکار است که

conspicuous is on show.

در نمایش است.

It is obvious.

مشخص است.

It is something that is common, maybe something that you can see clearly,

این چیزی است که رایج است، شاید چیزی است که شما می توانید به وضوح ببینید،

maybe a thing that you can see without having to look closely.

شاید چیزی است که می توانید بدون نیاز به نگاه دقیق ببینید.

It is conspicuous.

نمایان است.

Maybe a person who is standing outside your house.

شاید فردی که بیرون از خانه شما ایستاده است.

You don't know who they are. Who is that person?

نمیدونی کی هستن آن شخص کیست؟

Who are they?

Why are they standing outside my house?

آنها چه کسانی هستند؟

چرا بیرون از خانه من ایستاده اند؟

They look conspicuous.

نمایان به نظر می رسند.

They are on show.

آنها در حال نمایش هستند. به

They are easily seen.

راحتی دیده می شوند.

You might notice something very easily.

ممکن است خیلی راحت متوجه چیزی شوید.

And because of that we can describe it as conspicuous.

و به همین دلیل می توانیم آن را برجسته توصیف کنیم.

Something that is apparent apparent

چیزی که ظاهری و

an apparent thing is clearly seen.

ظاهری است به وضوح دیده می شود.

It is something you can see easily

این چیزی است که شما به راحتی می توانید

a clear thing, a common thing.

یک چیز واضح، یک چیز رایج را ببینید.

Something is very obvious.

یه چیزی خیلی واضحه

It is apparent.

آشکار است.

This is a word that I'm

این کلمه ای است که

sure you are very familiar with.

مطمئنم شما خیلی با آن آشنا هستید.

do you see what I did there?

میبینی اونجا چیکار کردم؟

Yeah, because I use the word in this sentence or something

بله، چون من از کلمه در این جمله استفاده می کنم یا چیز

familiar is a thing that is recognised to recognise something

آشنا چیزی است که تشخیص داده می شود چیزی

that you easily identify is familiar.

که شما به راحتی تشخیص می دهید آشنا است.

A familiar face,

یک چهره آشنا،

a familiar name,

یک نام آشنا،

a familiar place, maybe something that you recognise,

یک مکان آشنا، شاید چیزی که شما تشخیص می دهید،

maybe something you see in many different places

شاید چیزی که در بسیاری از مکان های مختلف می بینید

can also be described as familiar.

نیز می تواند به عنوان آشنا توصیف شود.

It is a thing you already know.

این چیزی است که شما قبلاً می دانید.

It is a thing you have seen before

این چیزی است که قبلاً دیده اید

and that is the reason why it is familiar.

و به همین دلیل آشنا است. در

Here's an interesting word quite often used negatively.

اینجا یک کلمه جالب است که اغلب به صورت منفی استفاده می شود.

We often use this word in a negative way

ما اغلب از این کلمه به صورت منفی استفاده می کنیم

when we are talking about something that is seen

وقتی در مورد چیزی صحبت می کنیم که

perhaps too often, maybe something

شاید خیلی زیاد دیده می شود، شاید چیزی که

you see or hear too many times

بارها می بینید یا می شنوید

may be something that might be described

ممکن است چیزی باشد که ممکن است

as dull or boring.

کسل کننده یا خسته کننده توصیف شود.

It is

امری

commonplace, a thing is commonplace

عادی است، یک چیز معمولی

is something that you might see in many different places.

چیزی است که شما ممکن است در مکان های مختلف ببینید.

It is something that is everywhere.

چیزی است که همه جا هست.

You might say that a certain thing is commonplace,

ممکن است بگویید که یک چیز خاص عادی است،

so we can use this particular phrase

بنابراین می توانیم از این عبارت خاص

negative lead to mean that something is all over the place.

سرب منفی استفاده کنیم تا به این معنی باشد که چیزی در همه جا وجود دارد.

We keep seeing it again and again.

بارها و بارها آن را می بینیم.

It is commonplace.

امری عادی است.

It is something that you will see many times during the day.

چیزی است که در طول روز بارها خواهید دید.

Not always a good thing, by the way.

اتفاقاً همیشه چیز خوبی نیست.

You might think that seeing the same thing or hearing the same thing

ممکن است فکر کنید دیدن یک چیز یا شنیدن

again and again might be a good thing.

دوباره و دوباره همان چیز ممکن است چیز خوبی باشد.

But for some people it's not because

اما برای برخی افراد این به این دلیل نیست که

it might be a little boring,

ممکن است کمی خسته کننده باشد،

something frequent.

چیزی مکرر.

Again, I like this word because it can be used in different ways.

باز هم من این کلمه را دوست دارم زیرا می توان از آن به روش های مختلف استفاده کرد.

Frequent.

زود زود.

Frequent means something that often occurs

مکرر به معنای چیزی است که اغلب به نظر می رسد

to be frequent.

مکرر است.

Maybe if you go to the shops and buy new clothes,

شاید اگر به مغازه ها بروید و لباس های نو بخرید،

you might say that you are a frequent shopper.

ممکن است بگویید که خریدار مکرر هستید.

You often go shopping.

شما اغلب به خرید می روید.

It is a common activity for you to do

انجام مکرر کاری برای شما یک فعالیت رایج است

something frequent.

.

It often occurs

این اغلب اتفاق می افتد،

maybe if you go to a certain place

شاید اگر

quite often to visit a certain place

اغلب برای بازدید از یک مکان خاص به یک مکان خاص بروید

or to go to a certain place often

یا اغلب به یک مکان خاص بروید،

can be described as frequent.

می تواند مکرر توصیف شود.

Maybe you go to the same bar or the same club.

شاید شما به همان بار یا همان باشگاه بروید.

Quite often we can say that you frequent

اغلب می توان گفت که شما در

that particular place.

آن مکان خاص رفت و آمد می کنید.

You often go there,

شما اغلب به آنجا می روید،

prevalent, something that is prevalent.

رایج، چیزی که رایج است.

It is in many places, something you see in many places.

در خیلی جاها هست، چیزی که در خیلی جاها می بینید.

We can also say prevalent.

همچنین می توان گفت رایج است.

So some people pronounce is prevalent or prevalent.

بنابراین برخی افراد را رایج یا رایج تلفظ می کنند.

So there are two ways of pronouncing that name,

بنابراین دو روش برای تلفظ آن نام وجود دارد،

just depending on your accents in many places.

فقط بسته به لهجه شما در بسیاری از جاها.

Maybe you can describe certain weather conditions as being prevalent.

شاید بتوانید شرایط آب و هوایی خاصی را به عنوان رایج توصیف کنید.

Wind There is a prevalent wind.

باد یک باد رایج وجود دارد.

It is coming across the hills.

دارد از تپه ها عبور می کند.

It will soon be everywhere,

به زودی همه جا خواهد بود،

something that is in many places.

چیزی که در بسیاری از جاها وجود دارد.

Something is prevalent.

چیزی رایج است.

Another way of describing

راه دیگری برای توصیف

something that is common and often seen is numerous.

چیزی که رایج است و اغلب دیده می شود، متعدد است.

As we mentioned earlier, I think we mention this word earlier on numerous

همانطور که قبلاً اشاره کردیم، فکر می‌کنم این کلمه را قبلاً در مورد

something that is often seen

چیزهای متعددی که اغلب

a common thing, numerous.

یک چیز رایج، متعدد دیده می‌شود، ذکر می‌کنیم.

There were numerous people,

افراد زیادی بودند،

there were numerous types of cars,

انواع ماشین‌ها،

there were numerous

types of food.

انواع غذاها زیاد بود.

So when we want to talk about something that we see

بنابراین وقتی می‌خواهیم در مورد چیزی صحبت کنیم که

maybe many things in one place,

شاید چیزهای زیادی را در یک مکان ببینیم، می‌توانیم

we can say that there are numerous, many

بگوییم که چیزهای زیادی وجود دارد،

things can be seen.

چیزهای زیادی دیده می‌شود.

Here's another one,

در اینجا یکی دیگر است،

some thing that is easily found,

چیزی که به راحتی پیدا می شود،

something that might be in many different places

چیزی که ممکن است در مکان های مختلف

quite often things that we need to survive.

اغلب چیزهایی باشد که ما برای زنده ماندن به آن نیاز داریم.

We need certain things.

ما به چیزهای خاصی نیاز داریم.

We need them to be nearby.

ما به آنها نیاز داریم که نزدیک باشند.

We need them to be available at at all times.

ما به آنها نیاز داریم که همیشه در دسترس باشند.

Something that is easily found can be described as copious.

چیزی که به راحتی پیدا می شود را می توان فراوان توصیف کرد.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

Copious.

فراوان.

Copious amounts of water,

مقدار زیادی آب،

copious amounts of food, something that is everywhere.

مقدار زیادی غذا، چیزی که همه جا هست. به

It is easily found.

راحتی پیدا می شود.

Animals can find food at certain times of the year.

حیوانات می توانند در زمان های خاصی از سال غذا پیدا کنند. در طول تابستان

There are copious amounts of food

مقدار زیادی غذا

during the summer for the birds and the wildlife to eat

برای پرندگان وجود دارد و حیات وحش غذای

is another one.

دیگری است.

So something that is easily found is copious.

بنابراین چیزی که به راحتی پیدا می شود فراوان است.

I like that.

من آن را دوست دارم.

Here's another one

در اینجا یک مورد دیگر وجود دارد

again, we can use this particular phrase

، ما می توانیم از این عبارت خاص استفاده کنیم

when we are talking about the weather,

زمانی که در مورد آب و هوا صحبت می کنیم،

perhaps the weather, a certain weather condition,

شاید آب و هوا، یک وضعیت آب و هوایی خاص،

something is widespread,

چیزی گسترده است،

maybe a habit, a type of behaviour,

شاید یک عادت، یک نوع رفتار،

maybe a certain type of disease,

شاید یک نوع خاص از بیماری،

illness or virus.

بیماری یا ویروس.

You can say that it is widespread.

می توان گفت که گسترده است.

It is something that is occurring across a large area.

این چیزی است که در یک منطقه بزرگ رخ می دهد.

So we can often use the phrase widespread

بنابراین ما اغلب می توانیم از عبارت گسترده

to mean across a large area.

به معنای در سراسر یک منطقه بزرگ استفاده کنیم.

So you might find that thing is common.

بنابراین ممکن است متوجه شوید که این چیز رایج است.

It is seen or experienced in many places

در بسیاری از جاها دیده می شود یا تجربه می شود

because it is widespread.

زیرا گسترده است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

An occurrence can be described as a happening.

یک اتفاق را می توان به عنوان یک اتفاق توصیف کرد.

It might sound strange to use that word in such a way,

ممکن است استفاده از آن کلمه به این شکل عجیب به نظر برسد،

but we can say that something an event, an occurrence,

اما می‌توانیم بگوییم که چیزی، یک رویداد، یک اتفاق،

a thing that happens may be something very unusual.

چیزی که اتفاق می‌افتد ممکن است چیزی بسیار غیرعادی باشد.

An unusual moment of time can be described as a happening.

یک لحظه غیرمعمول از زمان را می توان به عنوان یک اتفاق توصیف کرد.

I think there was a film called the Happening.

فکر کنم فیلمی بود به نام اتفاق.

Who remembers that film?

چه کسی آن فیلم را به خاطر می آورد؟

There was a film and it was all about people

یک فیلم وجود داشت و همه چیز درباره افرادی بود

who were going a little crazy because

که به دلیل

of something being carried in the wind.

حمل چیزی در باد کمی دیوانه می شدند.

Who remembers that?

چه کسی آن را به یاد می آورد؟

A very strange film, actually.

در واقع یک فیلم بسیار عجیب

So an occurrence can be described

بنابراین یک رخداد را می‌توان

as a happening, something that is common,

به‌عنوان یک اتفاق توصیف کرد، چیزی که رایج است،

something that is happening in many different places

چیزی که در مکان‌های مختلف اتفاق می‌افتد را

can be described as RIF,

می‌توان به عنوان RIF توصیف کرد،

something that is widely

چیزی که به طور گسترده

spread, something that is happening often

منتشر شده است، چیزی که اغلب در حال وقوع است،

maybe a certain thing that is occurring

شاید یک چیز خاص که

many times over in different places.

چندین بار اتفاق می‌افتد. در مکان های مختلف

We can describe it as rice.

می توانیم آن را به عنوان برنج توصیف کنیم.

It's a great word rife.

این یک کلمه بزرگ است.

It is everywhere.

همه جا هست.

It is all over the place.

همه جا هست.

We have to move to look at a

ما باید حرکت کنیم تا به این نگاه کنیم که

now this is a negative use of the word common

اکنون این یک استفاده منفی از کلمه رایج است

when we talk about class levels of society,

وقتی در مورد سطوح طبقاتی جامعه،

the amount of wealth

میزان ثروت

or the earnings or income that a certain person has.

یا درآمد یا درآمد یک فرد خاص صحبت می کنیم.

We talk about class,

ما در مورد طبقه صحبت می کنیم،

the levels of class from wealthy

سطوح طبقه از ثروتمند

to poor.

تا فقیر.

Common

رایج

is a word that is sometimes used quite rudely

کلمه ای است که گاهی اوقات به طور کاملاً بی ادبانه

to describe a person who might not be very well

برای توصیف فردی استفاده می شود که ممکن است تحصیلات خوبی نداشته باشد

educated, or maybe they are seen as being

یا شاید آنها را به عنوان

a lower class of person common

یک طبقه پایین تر از

the common person, the common

افراد معمولی،

person in the street or in society.

افراد عادی در خیابان یا جامعه در نظر بگیرند.

A common person may be a person who doesn't have very good manners.

یک فرد معمولی ممکن است فردی باشد که اخلاق چندان خوبی ندارد.

Maybe that way of behaving is not very sophisticated.

شاید آن شیوه رفتار چندان پیچیده نباشد.

We might describe that person as common.

ممکن است آن شخص را معمولی توصیف کنیم.

you are so common.

تو خیلی معمولی

Why do you pick your nose?

چرا دماغت را می گیری؟

that is so common.

که بسیار رایج است

Stop it.

بس کن

So quite often when we talk about common, we are we often talking about

بنابراین اغلب وقتی در مورد مشترک صحبت می کنیم، اغلب در مورد

maybe a person who appears to be lower in class.

فردی صحبت می کنیم که به نظر می رسد در کلاس پایین تری قرار دارد.

By that I mean the higher level of society.

منظورم از آن سطح بالاتر جامعه است.

So we often use the word common, a common person.

بنابراین ما اغلب از کلمه مشترک، یک فرد معمولی استفاده می کنیم.

And we have one more to look at.

و ما یک مورد دیگر برای بررسی داریم.

And this is a phrase that we sometimes use in English.

و این عبارتی است که ما گاهی در انگلیسی از آن استفاده می کنیم.

We might describe a person as common,

ما ممکن است یک فرد را معمولی،

as mock, common as mock.

مسخره، معمولی و مسخره توصیف کنیم.

When we talk about mock, we are talk about dirt.

وقتی از مسخره صحبت می کنیم، در مورد کثیفی صحبت می کنیم.

We are talking about things that are unpleasant.

ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که ناخوشایند هستند.

So is, of course, another word I could use, which is a swear word.

البته کلمه دیگری که می‌توانم استفاده کنم، که یک کلمه فحش است، همینطور است.

We can say that a person is common as mock.

می توان گفت که یک شخص به عنوان مسخره رایج است.

If that person has bad habits or maybe they don't

اگر آن شخص عادت های بدی دارد یا شاید

live up to other people's expectations.

انتظارات دیگران را برآورده نمی کند.

Maybe in society you might describe them as common

شاید در جامعه ممکن است آنها را به عنوان

as mock.

مسخره توصیف کنید.

Compared to Mr.

در مقایسه با آقای

Steve,

استیو،

I might appear as common as mock.

من ممکن است به اندازه مسخره ظاهر شوم.

Maybe not.

شاید نه.

I don't know.

من نمی دانم.

So that is today's subject.

پس این موضوع امروز است.

We are looking at common things how to describe how to actually describe things

ما در حال بررسی چیزهای رایجی هستیم که چگونه می توان نحوه توصیف واقعی چیزهایی را

that you see in many places.

که در بسیاری از مکان ها می بینید توصیف کرد.

We might of course talk about common

البته ممکن است در مورد کلمات رایج صحبت کنیم

words, words that you might use a lot in English.

، کلماتی که ممکن است در زبان انگلیسی زیاد استفاده کنید.

So you might say that are many words that you use

بنابراین ممکن است بگویید که کلمات زیادی هستند که

commonly in English, common English words.

معمولاً در انگلیسی استفاده می کنید، کلمات رایج انگلیسی.

So that means words that will be frequently used.

بنابراین این به معنای کلماتی است که به طور مکرر مورد استفاده قرار خواهند گرفت.

Conjunctions, for example, are often used

به عنوان مثال، از حروف ربط اغلب

in English to create sentences

در انگلیسی برای ایجاد جملات استفاده می شود،

because they are used in sentences

زیرا آنها در جملات

to formulate the meaning.

برای فرمول بندی معنی استفاده می شوند.

Without those, we wouldn't really be able to express ourselves very well in English.

بدون آن‌ها، ما واقعاً نمی‌توانیم خودمان را به خوبی به زبان انگلیسی بیان کنیم.

So to express common things

بنابراین برای بیان چیزهای مشترک

you can use things commonly,

می توانید از چیزها به طور معمول استفاده کنید،

you can use things frequently.

می توانید از چیزها اغلب استفاده کنید.

There are certain words you might use.

کلمات خاصی وجود دارد که ممکن است استفاده کنید.

Often there are certain things you might do

اغلب کارهای خاصی وجود دارد که ممکن است

common activities, common

فعالیت های مشترک،

events, things that you do all the time.

رویدادهای مشترک، کارهایی که همیشه انجام می دهید انجام دهید.

Things that often happen.

چیزهایی که اغلب اتفاق می افتد.

The live chat has been very busy today.

چت زنده امروز بسیار شلوغ بوده است.

I do appreciate, by the way, it is very common for people to leave lovely messages

من قدردانی می‌کنم، اتفاقاً، بسیار معمول است که مردم پیام‌های دوست‌داشتنی را

on my live chat

در چت زنده من بگذارند

for which I am always appreciative of.

که من همیشه از آن قدردانی می‌کنم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I appreciate all of your company today.

من امروز از همه شرکت شما قدردانی می کنم.

And of course, I will be back with you on Sunday.

و البته، یکشنبه با شما بازخواهم گشت.

Yes, Sunday 2 p.m.

بله یکشنبه ساعت 2 بعد از ظهر به

UK time.

وقت انگلستان

We can be together

می توانیم

for 2 hours, maybe maybe an hour and a half.

2 ساعت، شاید یک ساعت و نیم با هم باشیم.

We will have to see how Mr.

باید ببینیم آقای

Steve is feeling, although he has no excuse

استیو چه احساسی دارد، اگرچه او هیچ بهانه ای ندارد

because next Sunday Steve will be sitting in his comfortable corner

زیرا یکشنبه آینده استیو در گوشه راحت خود می نشیند

because I have my new studio layout and Mr.

زیرا من چیدمان استودیو جدیدم را دارم و آقای

Steve now has a comfortable place in which to sit

استیو اکنون جای راحتی دارد که

all will be revealed on Sunday from 2 p.m.

همه می توانند در آن بنشینند. روز یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر آشکار می شود. به

UK time.

وقت انگلستان

If you want to get in touch, there is my email address.

اگر می خواهید تماس بگیرید، آدرس ایمیل من وجود دارد.

You can also follow me on Facebook as well.

شما همچنین می توانید من را در فیس بوک نیز دنبال کنید.

A lot of people don't realise that you can actually

بسیاری از مردم نمی دانند که شما واقعاً می توانید

follow me on Facebook as well.

من را در فیس بوک نیز دنبال کنید.

And as you may also know, I do all of this for free.

و همانطور که ممکن است بدانید، من همه این کارها را به صورت رایگان انجام می دهم.

So if you want to give a small donation

بنابراین اگر می‌خواهید کمک مالی کوچک

or a big one, if you've just won the lottery

یا بزرگی بدهید، اگر به تازگی در لاتاری برنده شده‌اید

and you want to to throw some of that lottery winnings

و می‌خواهید مقداری از برنده‌های آن قرعه‌کشی را

this way so I can carry on doing this, you see,

از این طریق پرتاب کنید تا بتوانم این کار را ادامه دهم، می‌دانید،

because I don't charge anything, I do all of this for free.

زیرا من این کار را نمی‌کنم. هر چیزی را شارژ نکنید، من همه اینها را رایگان انجام می دهم.

And I've been doing this for free

و من 17 سال است که این کار را رایگان انجام می دهم

for 17 years.

.

It is true.

درست است.

I started doing this way back in 2006

من این کار را در سال 2006 شروع کردم

and that's, as they say, is almost that It's

و همانطور که می گویند

almost time to say goodbye.

تقریباً زمان خداحافظی فرا رسیده است.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم. بعداً

You can watch this live stream again later with captions.

می‌توانید این پخش زنده را دوباره با زیرنویس تماشا کنید.

Hopefully YouTube will process this quickly.

امیدواریم YouTube به سرعت این موضوع را پردازش کند.

Sometimes they take a long time doing it.

گاهی اوقات آنها زمان زیادی را انجام می دهند.

It takes them maybe 24 hours to do it.

شاید 24 ساعت طول بکشد تا این کار را انجام دهند.

So hopefully today they will do it quicker.

بنابراین امیدوارم امروز آنها این کار را سریعتر انجام دهند.

Could you please do that? YouTube.

آیا می توانید این کار را انجام دهید؟ یوتیوب.

I would be ever so grateful.

من همیشه سپاسگزار خواهم بود.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Sunday 2 p.m.

یکشنبه ساعت 2 بعد از ظهر

UK Time know I say it often

UK Time می‌داند که من آن را اغلب می‌گویم،

because I want to make sure you remember

زیرا می‌خواهم مطمئن شوم که شما به یاد می‌آورید

and of course give me a lovely like as well

و البته یک لایک دوست‌داشتنی نیز به من بدهید

to show that you care and I will see you on Sunday.

تا نشان دهم که اهمیت می‌دهید و من شما را یکشنبه خواهم دید.

There will be light and Mr.

نور خواهد بود و آقای

Steve will definitely be here on Sunday

استیو قطعا یکشنبه

in his comfortable corner.

در گوشه راحت خود اینجا خواهد بود.

All I have to say now is thanks for watching.

تنها چیزی که اکنون باید بگویم این است که از تماشای شما متشکرم.

See you soon.

به زودی میبینمت.

This is Mr.

Duncan in the birthplace of the English language, saying Thanks for watching.

این آقای

دانکن در زادگاه زبان انگلیسی است که می گوید ممنون از تماشا کردن.

See you later.

بعدا میبینمت.

And of course, until the next time we meet right here on YouTube.

و البته، تا دفعه بعد که همین جا در یوتیوب همدیگر را ملاقات کنیم.

You know what's coming next...

میدونی بعدش چی میاد...

ta ta for now.

تا تا الان.