The Top 3 English words you need to know - HAVE

I really have to get a better opening T. Hi, James from EngVid. How are you? I have a lesson

من واقعاً باید افتتاحیه بهتری داشته باشم. سلام، جیمز از EngVid. چطور هستید؟ امروز

that I have to teach to you today, and I'm hoping it will have the effect of helping

درسی دارم که باید به شما بیاموزم و امیدوارم که به شما کمک کند تا

you learn faster. What I want to do is teach you about the three top words in English that

سریعتر یاد بگیرید. کاری که من می‌خواهم انجام دهم این است که سه لغت برتر انگلیسی را به شما یاد

you need to know to improve your English, or even better yet, understand when English

بدهم که برای بهبود زبان انگلیسی خود باید بدانید، یا حتی بهتر از آن، درک کنید وقتی انگلیسی‌ها

people are speaking to you. Today's letter, uh, letter, today's word, number one, will

با شما صحبت می‌کنند. حرف امروز، اوه، حرف، کلمه امروز، شماره یک،

have a great impact on you. Now, if you've been listening carefully, I've been using

تاثیر زیادی روی شما خواهد داشت. حالا، اگر با دقت گوش می کردید، من

it several times, okay? Now, this word has to do with actions. We often use it to replace

چندین بار از آن استفاده کرده ام، باشه؟ حال، این کلمه مربوط به اعمال است. ما اغلب از آن برای جایگزینی

actions in sentences. So, uh, I'll come back and give you an example in a second. Another

اعمال در جملات استفاده می کنیم. بنابراین، اوه، من برمی گردم و در یک ثانیه برای شما مثال می زنم.

thing we use it for is possession of things, people, ideas. We use it for possession. Sometimes

چیز دیگری که از آن استفاده می کنیم، داشتن اشیا، افراد، ایده ها است. ما از آن برای مالکیت استفاده می کنیم. گاهی

we use it to show necessity. You need to do it. Right? It's a model. You take the model,

برای نشان دادن ضرورت از آن استفاده می کنیم. شما باید آن را انجام دهید . درست؟ این یک مدل است. شما الگو را بگیرید،

because it is a model, of necessity. Other times, we use it to show the past tense for

چون یک الگو است، از روی ضرورت. زمان‌های دیگر، وقتی در مورد مدل‌ها صحبت می‌کنیم، از آن برای نشان دادن زمان گذشته برای

models, lost opportunities or past events, when we talk about models. So we talk about

مدل‌ها، فرصت‌های از دست رفته یا رویدادهای گذشته استفاده می‌کنیم. بنابراین ما در مورد

models in the past. It makes models in the past, puts it in the past. And finally, we

مدل های گذشته صحبت می کنیم. در گذشته مدل می سازد، آن را در گذشته می گذارد. و در نهایت، ما

use it because it's perfect. It's absolutely perfect. And in all of these things we do,

از آن استفاده می کنیم زیرا کامل است. این کاملا کامل است. و در تمام این کارهایی که انجام

what we're trying to show, ultimately, is some kind of connection. How is this connected?

می‌دهیم، در نهایت چیزی که می‌خواهیم نشان دهیم نوعی ارتباط است. این چگونه وصل است؟

How are things connected? How are people, places, and things connected? What is this

چیزها چگونه به هم مرتبط هستند؟ چگونه افراد، مکان ها و اشیا به هم مرتبط هستند؟ این

word? Well, I'm sure you've heard, don't be absurd, I'm trying to rhyme, okay? Dr. Seuss,

کلمه چیست؟ خب، مطمئنم شنیدی، پوچ نباش، سعی میکنم قافیه کنم، باشه؟ دکتر سوس،

I ain't. Okay. This word is "have." Very powerful word. A lot of times, students come

من نیستم. باشه. این کلمه "داشتن" است. کلمه بسیار قدرتمند خیلی وقت‌ها دانش‌آموزان

by and say, "Teacher, I hear 'have' everywhere. They say it for everything. I'm going crazy!"

می‌آیند و می‌گویند: «استاد، همه جا می‌شنوم «دار» ، برای همه چیز می‌گویند، دارم دیوانه می‌شوم!

For instance, some of my students had a party over the weekend. Or they say, "I'm having

به عنوان مثال، برخی از دانش آموزان من در آخر هفته مهمانی داشتند. یا می گویند: «

a party this weekend." And you say, "What do you mean, having a party?" Well, in this

این آخر هفته مهمانی دارم». و شما می گویید " منظورت از برگزاری مهمانی چیست؟" خوب، در این

case, "have" is replacing the action of something. Or the best example to give you is, "I'm having

مورد، "داشتن" جایگزین عمل چیزی است. یا بهترین مثالی که می توان به شما زد این است که «من صبحانه می خورم

breakfast." "Having breakfast" means eating. Eating. "Having" means eating. Or they might

». «صبحانه خوردن» به معنای خوردن است. غذا خوردن. «داشتن» به معنای خوردن است. یا ممکن است

say, "I'm having a wonderful time at your party." It means, "I'm enjoying myself."

بگویند: "من در مهمانی شما اوقات فوق العاده ای را سپری می کنم." یعنی "من از خودم لذت می برم."

So instead of saying, "I am enjoying myself at your party," "I'm having fun at your party."

بنابراین به جای اینکه بگویید: "من در مهمانی شما لذت می برم" ، "من در مهمانی شما سرگرم می شوم."

It replaces action verbs. Cool. And in "possession," we talk about possession for, well, things,

جایگزین افعال عمل می شود. سرد. و در "تصرف"، ما در مورد تملک برای، خوب، چیزها،

people, right? Events. Example. In Canada, I have a brother and two sisters. Now, when

مردم صحبت می کنیم، درست است؟ مناسبت ها. مثال. در کانادا یک برادر و دو خواهر دارم. حالا وقتی

we say "possession," let me be clear here. We're talking about connection. That means

می گوییم «تصرف»، اجازه دهید اینجا واضح بگویم. ما در مورد اتصال صحبت می کنیم. این بدان معناست که

for people, the connection is we have a relationship in our connection. Okay? In the actions, there's

برای مردم، ارتباط این است که ما یک رابطه در ارتباط خود داریم. باشه؟ در اعمال

a connection between myself and whatever is happening. If I'm eating breakfast, I'm connected

، بین من و هر اتفاقی که در حال وقوع است، ارتباط وجود دارد. اگر من صبحانه می خورم،

to the action of eating, right? Me and the food have a connection, not somebody else.

به عمل خوردن متصل هستم، درست است؟ من و غذا با هم ارتباط داریم نه شخص دیگری.

Mr. E is not eating my food. I am connected to that action. I have something to do with it.

آقای E غذای من را نمی خورد. من به آن عمل متصل هستم. من کاری با آن دارم.

When we talk about possession, the connection for people is a relationship that we share.

وقتی در مورد مالکیت صحبت می کنیم، ارتباط برای مردم رابطه ای است که ما به اشتراک می گذاریم.

I have a boss. I have friends. We have a relationship. I do not own them. Okay? Slavery is gone.

من یک رئیس دارم. من دوستانی دارم. ما رابطه داریم. آن ها مال من نیستند. باشه؟ بردگی از بین رفته است.

Okay? Now, for things, "possession" means the connection is this belongs to me. It is part of

باشه؟ حال، برای اشیا، "تصرف" یعنی ارتباط این است که این متعلق به من است. بخشی از

my stuff. "Stuff" means things, my things. I own them, possess them.

چیزهای من است. "چیز" به معنای چیزها، چیزهای من است. من مالک آنها هستم، آنها را در اختیار دارم.

When we talk about mobiles of necessity, we say "have to." "Have to" is because there's a

وقتی از موبایل های ضروری صحبت می کنیم، می گوییم «باید». "باید" به این دلیل است

consequence when we say that. Please check out the video on "have to," "need to," and "must."

که وقتی این را می گوییم نتیجه ای وجود دارد. لطفاً ویدیوی «باید»، «نیاز به» و «باید» را بررسی کنید.

We have a video on models of necessity. When you have a model of necessity, like I have to do

ما یک ویدیو در مورد مدل های ضروری داریم. وقتی شما یک مدل از ضرورت دارید، مثل اینکه من باید کاری را انجام دهم، اگر آن را انجام

something, the connection is the consequence comes to me if I don't do it. That is the connection

ندهم، پیامد آن ارتباط است . این ارتباط

with that, right? I have to do it because there's a consequence. Connection? I feel the consequence.

با آن است، درست است؟ من باید این کار را انجام دهم زیرا عواقبی دارد. ارتباط؟ من عواقب آن را احساس می کنم.

Cool. All right? Then we talk about models of the past. Well, when we talk about models of the past,

سرد. خیلی خوب؟ سپس در مورد مدل های گذشته صحبت می کنیم . خوب، وقتی در مورد مدل های گذشته صحبت می کنیم،

I'm actually going to skip down to number five. Bear with me. That means wait a second. You'll

در واقع به عدد پنج می پردازم. تحملم کن یعنی یک ثانیه صبر کنید. شما

know why. When we talk about perfect, "perfect" in English, when we talk about "perfect,"

می دانید چرا. وقتی در مورد کامل صحبت می کنیم، "کامل" در انگلیسی، وقتی از "کامل" صحبت می کنیم،

okay, that could be either the present perfect, the past perfect, or the future perfect.

خوب، این می تواند زمان حال کامل ، گذشته کامل یا آینده کامل باشد.

They're all connected to the past. Operative word "connected." I have been studying English for

همه آنها به گذشته مرتبط هستند. کلمه عامل "متصل". من شش سال است که انگلیسی می خوانم

six years. The past is connected to the present, right? That's how I know the amount of time.

. گذشته به حال متصل است، درست است؟ اینطوری من مقدار زمان را می دانم.

I hadn't studied English for six years. It means there was a beginning point in the past

شش سال بود که انگلیسی نخوانده بودم. این بدان معناست که یک نقطه شروع در گذشته

and an ending point in the past because I no longer do it, and they're connected to give

و یک نقطه پایان در گذشته وجود داشته است، زیرا من دیگر آن را انجام نمی دهم، و آنها به شما متصل هستند تا

you that time. I will have finished my homework by 10 o'clock, which means I've started the homework

آن زمان را به شما بدهند. من تا ساعت 10 تکالیفم را تمام کرده‌ام، یعنی تکالیف

not now because I'm speaking to you now, sometime in the future, but it will be finished in the

را اکنون شروع نکرده‌ام، زیرا اکنون با شما صحبت می‌کنم، گاهی در آینده، اما در

future. When you look back in that, it goes to the past. Don't worry. There'll be a long lesson

آینده تمام خواهد شد. وقتی به گذشته نگاه می کنید، به گذشته می رود . نگران نباشید. یک درس طولانی

on future perfect. You'll like it, I'm sure. Okay? But it's a connection to that past. So in this

در مورد آینده کامل وجود خواهد داشت. شما آن را دوست خواهید داشت، من مطمئن هستم. باشه؟ اما این یک ارتباط با آن گذشته است. بنابراین در این

case, when we talk about the perfects, right, we say there's a connection with the past in the grammar.

مورد، وقتی در مورد کامل ها صحبت می کنیم، درست است، می گوییم ارتباطی با گذشته در دستور زبان وجود دارد.

Now I'm going to go back up here because we take that connection to the past,

حالا می‌خواهم به اینجا برگردم، زیرا این ارتباط را به گذشته می‌بریم،

because remember, the perfect is actually the verb "have." That's how we have it, okay?

زیرا به یاد داشته باشید، کامل در واقع فعل "داشتن" است. اینطوری داریم، باشه؟

When we talk about modals, "could," "should," or "would," we're saying these were possibilities

وقتی در مورد مدال ها صحبت می کنیم، «می توانست»، «باید» یا «باید»، می گوییم اینها امکاناتی بودند

that we could have done, but we didn't. So we're connecting that past opportunity. We're saying,

که می توانستیم انجام دهیم، اما این کار را نکردیم. بنابراین ما آن فرصت گذشته را به هم وصل می کنیم. ما می گوییم

look, that was your opportunity. That connection isn't just random anywhere. It was something you

ببین، این فرصت تو بود. این ارتباط در همه جا تصادفی نیست. این کاری بود که

could have done, you should have done, and we're connecting it to you, and that opportunity is now

می‌توانستید انجام می‌دادید، باید انجام می‌دادید، و ما آن را به شما متصل می‌کنیم، و این فرصت

lost to you. Cool? Great. So this is why you hear these all the time. A quick review. Actions. I'm

اکنون برای شما از دست رفته است. سرد؟ عالی. بنابراین به همین دلیل است که شما همیشه اینها را می شنوید. یک بررسی سریع اقدامات.

having a party this weekend. Do you want to come? Me, E, and Silver Snake are going to be there.

من این آخر هفته یک مهمانی دارم. می خواهی بیایی؟ من، ای و سیلور مار آنجا خواهیم بود.

Okay? Having a party. Possession. I have two markers. Notice the connection here. Necessity.

باشه؟ مهمانی گرفتن. مالکیت. من دو تا نشانگر دارم به اتصال اینجا توجه کنید. ضرورت.

I have to finish this video before 20 minutes are up, otherwise YouTube will cut it, right?

من باید این ویدیو را قبل از 20 دقیقه تمام کنم، در غیر این صورت یوتیوب آن را قطع می کند، درست است؟

Necessity. That's the consequence. It comes to me. I want to keep talking. Modals of the past.

ضرورت. نتیجه این است. به من می رسد . من می خواهم به صحبت ادامه دهم. مدال های گذشته

I should have started this lesson earlier, and I could have given you more information,

من باید این درس را زودتر شروع می کردم و می توانستم اطلاعات بیشتری به شما

okay? Connection is my lost opportunity to help you, okay? And then finally, the perfects.

بدهم، باشه؟ اتصال فرصت از دست رفته من برای کمک به شما است، خوب؟ و سپس در نهایت، کامل ها.

I have been teaching this class for about 10 minutes. Probably will end in two minutes,

من حدود 10 دقیقه است که این کلاس را تدریس می کنم . احتمالاً دو دقیقه دیگر تمام خواهد شد،

but I'm hoping you got exactly what you need to know. The number one top word you should learn

اما امیدوارم دقیقاً آنچه را که باید بدانید دریافت کرده باشید. اولین کلمه ای که باید

in English, and the five ways it's used, and that's why you hear it all the time. Stick around.

در انگلیسی یاد بگیرید، و پنج روشی که از آن استفاده می شود، و به همین دلیل است که همیشه آن را می شنوید. بچسبید.

Lessons two and three are coming up. The why. You can just go and check for the lessons at

درس دو و سه در راه است. چرا. شما فقط می توانید بروید و درس ها را در

www.eng as in English. Such a beautiful language, right? It has a lot going for it. See? Has.

www.eng به زبان انگلیسی بررسی کنید. چنین زبان زیبایی، درست است؟ این کار برای آن بسیار است. دیدن؟ دارد.

Vid is in video. That's something you have to watch, right? Necessity.com,

وید در ویدیو موجود است. این چیزی است که شما باید تماشا کنید، درست است؟ Necessity.com،

where there are myself and other teachers who are looking forward and happy to teach you. In fact,

جایی که من و سایر معلمان مشتاقانه منتظر آموزش شما هستیم. در واقع،

we're having a wonderful time doing this over, and I keep doing it for a while. Anyway,

ما با انجام این کار زمان فوق‌العاده‌ای را سپری می‌کنیم ، و من مدتی به انجام آن ادامه می‌دهم. به هر

have a great day. See? Have, have, have, have, have. See the connection? Ciao.

حال روز خوبی داشته باشید. دیدن؟ داشتن، داشتن، داشتن، داشتن، داشتن. اتصال را می بینید؟ سیائو.