IMPROVE YOUR VOCABULARY: length, long, short, wide, broad, high, height...

Hello and welcome back to engVid. In today's lesson we are going to be looking at eight

سلام و خوش آمدید به engVid. در درس امروز ما هشت

words used for measuring space, and looking at how we use these words in a human story.

کلمه مورد استفاده برای اندازه‌گیری فضا را بررسی می‌کنیم و نحوه استفاده از این کلمات را در داستان انسانی بررسی می‌کنیم.

So this lesson is appropriate for beginners and intermediates looking to use language

بنابراین این درس برای مبتدیان و افراد متوسطی که به دنبال استفاده از زبان

in a more accurate and varied manner. So, today's situation, we are pretending that

به شیوه ای دقیق تر و متنوع تر هستند مناسب است. بنابراین، وضعیت امروز، ما وانمود می کنیم که

I have a girlfriend in San Francisco.

من یک دوست دختر در سانفرانسیسکو دارم.

First word: "long". Length, so there are different ways in which I can use this word: "long".

کلمه اول: "طولانی". طول، بنابراین راه های مختلفی وجود دارد که می توانم از این کلمه استفاده کنم: "طولانی".

Firstly: "length". Someone might ask me: "Benjamin, what has been the length of your relationship?"

اولا: "طول". ممکن است یکی از من بپرسد: "بنیامین ، مدت زمان رابطه شما چقدر بوده است؟"

I.e.: How long have I been going out with the girl for? Well, the answer, a couple of

یعنی: چند وقت است که با دختر بیرون می روم ؟ خوب، جواب، یکی دو

months, two months maybe. "At length", we use this word when you hear something after

ماه، دو ماه شاید. "در طول"، زمانی که بعد از مدت ها چیزی را می شنوید از این کلمه استفاده می

a long time. "At length, I received an email from my girlfriend". "Lengths", most commonly

کنیم. "در نهایت، من یک ایمیل از دوست دخترم دریافت کردم." "طول" معمولاً از

this word is used to measure how many times you go up and down in a swimming pool. "How

این کلمه برای اندازه گیری چند بار بالا و پایین رفتن در استخر استفاده می شود. "

many lengths would I have to swim to get to San Francisco from London?" The answer is:

چند طول باید شنا کنم تا از لندن به سانفرانسیسکو برسم؟" پاسخ این است:

Quite a lot. "Lengthened", you could use this phrase with time, but it means anything that's

خیلی زیاد. "طولانی"، می توانید با گذشت زمان از این عبارت استفاده کنید، اما به معنای هر چیزی است که

getting longer. "Time lengthened between the time that I saw her last." Time got longer.

طولانی تر می شود. "زمان بین آخرین باری که او را دیدم طولانی شد." زمان طولانی تر شد

"It was a long-distance relationship." That means we're on the telephone sending messages-okay?-we're

"این یک رابطه از راه دور بود." این بدان معناست که ما تلفنی در حال ارسال پیام هستیم - خوب است؟ - ما

in two different places, trying to get along.

در دو مکان مختلف هستیم و سعی می کنیم با هم کنار بیاییم.

Opposite of "long": "short", and three words that we can use with "short". "I wanted to

در مقابل «طولان»: «کوتاه» و سه کلمه که می توانیم با «کوتاه» به کار ببریم. "می خواستم

shorten the distance between us." I wanted to shorten the distance. A "shortcut", we

فاصله بینمان را کم کنم." می خواستم فاصله را کم کنم. یک "میانبر"، ما

use this word in electronics. So I won't try to explain to you how this works, but a shortcut

از این کلمه در الکترونیک استفاده می کنیم. بنابراین من سعی نمی کنم برای شما توضیح دهم که چگونه این کار می کند، اما یک میانبر

means that if you are going... You have to do a lap... Pretend we're doing athletics,

به این معنی است که اگر می خواهید... باید یک دور بزنید... وانمود کنید که ما دو و میدانی می کنیم،

not electronics. If I do a shortcut, my start's here and my finish is there, maybe I do a

نه الکترونیک. اگر یک میانبر انجام دهم، شروع من اینجاست و پایان من آنجاست، شاید

slightly shorter lap, so I'm shortening the distance I travel. "Shortly". "Shortly" is

دور کمی کوتاهتر انجام دهم، بنابراین مسافتی را که طی می کنم کوتاه می کنم. "به زودی". "کوتاه"

pretty much the opposite of "at length", it means in a short time. So: "Shortly I will

تقریباً مخالف "در طول" است، به معنای در زمان کوتاه است. بنابراین: "به زودی می

go and have a cup of coffee."

روم و یک فنجان قهوه می خورم."

Okay, we ready for the next ones? Good stuff, keep that concentration going. "Wide", two

خوب، ما برای کارهای بعدی آماده ایم؟ چیزهای خوب، این تمرکز را حفظ کنید. "عریض"، دو

words here. "Width": "The width of my trousers I believe is 32 inches", something like that.

کلمه در اینجا. "عرض": "عرض شلوار من فکر می کنم 32 اینچ است"، چیزی شبیه به آن.

"Widening": "My waist is widening with each croissant that I eat." My girlfriend in San

« گشاد شدن » : با هر کروسانی که می خورم کمرم گشاد می شود. دوست دختر من در

Francisco might not like it. Okay? "Width", widening, getting bigger. Okay.

سانفرانسیسکو ممکن است آن را دوست نداشته باشد. باشه؟ "عرض"، گشاد شدن، بزرگتر شدن. باشه.

"Broad". "Broad" means sort of bulky. If you're broad shoulders it means that you're out here,

"گسترده". "گسترده" به معنای حجیم است. اگر شانه های گشاد دارید به این معنی است که اینجا هستید،

so a sense of getting bigger. If I broaden my horizons, it means I learn more about the

بنابراین احساس بزرگتر شدن دارید. اگر افق دیدم را گسترش دهم، به این معنی است که در مورد جهان بیشتر می

world. "A broad-minded person", so: "I think the people in San Francisco are broad-minded."

آموزم. "یک فرد گشاده فکر"، بنابراین: "من فکر می کنم مردم سانفرانسیسکو گشاده فکر هستند."

They care about the environment and they are good people, they want to learn more.

آنها به محیط زیست اهمیت می دهند و افراد خوبی هستند، آنها می خواهند بیشتر یاد بگیرند.

"High". Well, you could listen to a Bob Marley song, but alternatively, stay tuned with me.

"بالا". خوب، شما می توانید به آهنگ باب مارلی گوش دهید ، اما در عوض، با من همراه باشید.

"To be on a high" means that you are feeling really good, you're riding a positive wave

"در اوج بودن" به این معنی است که شما واقعاً احساس خوبی دارید، شما سوار بر موج مثبتی

of emotion. So these two words: "high" and "low" often used to talk about emotion. "High",

از احساسات هستید. بنابراین این دو کلمه: "بالا" و "کم" اغلب برای صحبت در مورد احساسات استفاده می شود. "بالا"،

sort of positive ones; "low", feeling down in the dumps; down, high. "Height": "My girlfriend's

نوعی از موارد مثبت؛ "کم"، احساس پایین بودن در زباله ها. پایین، بالا "قد": "قد دوست دخترم

height is 6 foot 1." Okay? The height of something. Or you could use it to measure something more

6 فوت 1 است." باشه؟ ارتفاع چیزی یا می‌توانید از آن برای اندازه‌گیری چیزهای

abstract, like passion: "The height of our passion". "Highly", this is a synonym of "very".

انتزاعی‌تر، مانند اشتیاق استفاده کنید: "اوج اشتیاق ما". "بسیار"، این مترادف "بسیار" است.

"The highly sought-after professor. The highly sought-after", it means everyone wanted to

"پروفسور بسیار پرتغالی. پرتقاضا " یعنی همه می خواستند

hear from the professor.

از استاد بشنوند.

"Low", so let's look at the story, I've got this girlfriend, dah-dah-dah-dah, writing

"کم"، پس بیایید به داستان نگاه کنیم، من این دوست دختر، داه-ده-داه-دا را دارم که

these long-distance messages. I want to shorten the distance between us. I'm getting a little

این پیام های راه دور را می نویسد. من می خواهم فاصله بین ما را کم کنم. دارم کم

bit fatter. I think things are really good over there. So, I'm on a bit of a high because

کم چاق تر میشم من فکر می کنم همه چیز آنجا واقعا خوب است. بنابراین، من کمی در اوج

I go out over to San Francisco and I see her, and then she dumps me. This is your cue to

هستم زیرا به سانفرانسیسکو می روم و او را می بینم، و سپس او مرا رها می کند. این نشانه شماست تا

maybe check out my other video on how to get dumped, words on how to get dumped, because

شاید ویدیوی دیگر من را در مورد چگونگی دور انداختن، کلماتی در مورد چگونگی دور انداختن نگاه کنید، زیرا

after that moment I felt quite low, and then I felt even "lower"-lower, lower, lower-even

پس از آن لحظه احساس کردم کاملاً ضعیف بودم، و سپس حتی احساس کردم "پایین تر" - پایین تر، پایین تر، پایین تر - حتی

worse because I realized I had another two weeks in San Francisco and there wasn't very

بدتر چون متوجه شدم دو هفته دیگر در سانفرانسیسکو

much to do. I wanted to be "far away", okay? I wanted to be a big, long distance away from

هستم و کار زیادی برای انجام دادن وجود ندارد. می خواستم "دور" باشم، باشه؟ می خواستم از

that place that I had gone to. And then we have another word sort of connected to "low":

جایی که رفته بودم فاصله زیادی داشته باشم. و سپس کلمه دیگری داریم که به نوعی به "کم" مرتبط است:

"depth". Think again of the swimming pool. Instead of the lengths, we're talking about

"عمق". دوباره به استخر فکر کنید. به جای طول، ما در

the depth of the swimming pool. "The depth of my depression was pretty bad."

مورد عمق استخر صحبت می کنیم. " عمق افسردگی من خیلی بد بود."

Hope you've learned something from today's lesson. Thank you very much for watching.

امیدوارم از درس امروز چیزی یاد گرفته باشید . از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

Until next time, take care.

تا دفعه بعد، مراقب خودت باش.