BOX SET: English In A Minute 22 – TEN English lessons in 10 minutes!

Hello, let's look at six different uses  of the adjective 'serious', starting with 

سلام، بیایید شش کاربرد مختلف از صفت «جدی» را بررسی کنیم که با

not funny or not joking. Stop laughing.  This is serious! If a person is serious,  

خنده‌دار نبودن یا شوخی نکردن شروع می‌شود. دست از خنده بردارید. این جدی است! اگر فردی جدی باشد،

they are quiet, thoughtful and don't laugh very  often. Our professor is quite serious - he makes  

ساکت، متفکر است و زیاد نمی‌خندد . استاد ما کاملاً جدی است - او

everyone nervous. If a person is serious  about something, they are determined. She's  

همه را عصبی می کند. اگر فردی در مورد چیزی جدی باشد، مصمم است. او

very serious about becoming a scientist. And  if a person is serious about another person,  

در مورد دانشمند شدن بسیار جدی است. و اگر شخصی در مورد شخص دیگری جدی باشد،

they are in a loving relationship and want to  stay together for a long time.They seem really  

آن‌ها در یک رابطه عاشقانه هستند و می‌خواهند برای مدت طولانی با هم بمانند. به نظر می‌رسد آنها واقعاً

serious about each other. It's sweet!  When describing nouns like 'accident' 

درباره یکدیگر جدی هستند. شیرین است! هنگام توصیف اسامی مانند «تصادف»

or 'injury' or 'problem', serious means  ‘bad'. Smoking can cause serious health  

یا «جراحت» یا «مشکل»، جدی به معنای «بد» است. سیگار کشیدن می‌تواند باعث مشکلات جدی سلامتی شود

problems. And serious can also mean 'important,  needing of your complete attention'. Getting a  

. و جدی همچنین می تواند به معنای "مهم، به توجه کامل شما" باشد. به دست آوردن یک

pet is a big commitment.It's a decision  that deserves serious consideration.  

حیوان خانگی یک تعهد بزرگ است. این تصمیمی است که باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.

Let's learn 'service'. A service can be an  organisation or company that provides something  

بیایید "خدمت" را یاد بگیریم. یک سرویس می‌تواند سازمان یا شرکتی باشد که چیز

useful or helpful for people. The park service  look after the green spaces. It could also be the  

مفید یا مفیدی برای افراد فراهم می‌کند. خدمات پارک از فضاهای سبز مراقبت می کند. همچنین می‌تواند

thing that is useful or helpful. Sorry, we don't  offer a delivery service. We also use service  

مفید یا مفید باشد. متأسفیم، ما خدمات تحویل ارائه نمی‌کنیم. ما همچنین از سرویس

to talk about types of businesses. If a company  does something rather than makes something, it's  

برای صحبت در مورد انواع مشاغل استفاده می‌کنیم. اگر شرکتی به جای ساختن چیزی، کاری انجام دهد، این

a service. We often use it here as an adjective.  Accountants work in the service economy. We often  

یک سرویس است. ما اغلب در اینجا از آن به عنوان صفت استفاده می کنیم. حسابداران در اقتصاد خدمات کار می کنند. ما اغلب

talk about 'service' as the length of time that  someone works for a company. He retired after40  

درباره «خدمات» به عنوان مدت زمانی صحبت می کنیم که فردی برای یک شرکت کار می کند. او پس از 40

years of service to the company. So, 'service'  is all about helping or being useful to people,  

سال خدمت در شرکت بازنشسته شد. بنابراین، «خدمات» به معنای کمک کردن یا مفید بودن برای افراد،

companies and organisations. Hopefully,  this video has been of service to you.

شرکت‌ها و سازمان‌ها است. امیدواریم این ویدیو برای شما مفید بوده باشد.

Let's learn 'feature'. As a noun, a feature is a  part of something that's interesting or important.  

بیایید "ویژگی" را یاد بگیریم. به عنوان یک اسم، یک ویژگی بخشی از چیزی است که جالب یا مهم است.

The number of parks is an important feature of the  city. The features of this car include a powerful  

تعداد پارک ها یکی از ویژگی های مهم شهر است. از ویژگی های این خودرو می توان به موتور قدرتمند    اشاره کرد

engine. Features can also be the different parts  of our faces. My eyes are my favourite feature.  

. ویژگی‌ها همچنین می‌توانند قسمت‌های مختلف صورت ما باشند. چشمان من ویژگی مورد علاقه من است.

'Feature' is also a verb, and we use it to say who  or what is included in something, and usually it's  

«ویژگی» نیز یک فعل است، و ما از آن برای گفتن اینکه چه کسی یا چه چیزی در چیزی گنجانده شده است استفاده می‌کنیم، و معمولاً

important that they're there. The most successful  films always feature famous actors.This phone  

مهم است که آنها آنجا باشند. در موفق‌ترین فیلم‌ها همیشه بازیگران مشهور حضور دارند. این تلفن

features an amazing camera.So, we used the  word 'feature' to talk about interesting or  

دارای دوربینی شگفت‌انگیز است. بنابراین، ما از کلمه «ویژگی» برای صحبت درباره چیزهای جالب یا

important things. Don't forget our website  features some amazing ways to learn English.

مهم استفاده کردیم. فراموش نکنید که وب سایت ما راه های شگفت انگیزی برای یادگیری زبان انگلیسی دارد.

Above is used to show that something is in a  higher position than something else. I live  

از بالا برای نشان دادن اینکه چیزی در موقعیتی بالاتر از چیز دیگری است استفاده می‌شود. من

in a flat above a bakery. Can you sign here,  above your name, please? We also use above to  

در آپارتمانی بالای نانوایی زندگی می کنم. لطفاً می‌توانید اینجا، بالای نامتان، امضا کنید؟ ما همچنین از بالا برای

mean more than a level or amount. It's winter and  it's above 15 degrees outside. I can't believe  

معنای بیشتر از یک سطح یا مقدار استفاده می‌کنیم. زمستان است و هوا بیرون از 15 درجه است. من نمی توانم آن را باور کنم

it! This meal is delicious. The food here is  definitely above average. If you're talking  

! این غذا خوشمزه است. غذای اینجا مطمئناً بالاتر از حد متوسط ​​است. اگر

about a person in a more advanced position than  someone else, we can use above. Matthew's in the  

در مورد فردی صحبت می‌کنید که موقعیت پیشرفته‌تری نسبت به فرد دیگری دارد، می‌توانیم از بالا استفاده کنیم. متیو در

class above me. He's really good at maths. Finally, we can use above to mean that  

کلاس بالای من است. او واقعاً در ریاضیات خوب است. در نهایت، می‌توانیم از بالا به این معنی استفاده کنیم که

someone is too important for something.  Lola thought she was above the law,  

فردی برای چیزی خیلی مهم است. لولا فکر می‌کرد فراتر از قانون است،

but then she was arrested.To take your English  to the level above, watch our other videos.

اما بعد دستگیر شد. برای اینکه انگلیسی خود را به سطح بالا ببرید، ویدیوهای دیگر ما را تماشا کنید.

Check, as a verb, can mean examine the quality,  condition or suitability of something. He checked  

چک کردن، به عنوان یک فعل، می تواند به معنای بررسی کیفیت، شرایط یا مناسب بودن چیزی باشد. او

his car after the crash, but, luckily, there  wasn't any damage. Can you check this email  

پس از تصادف اتومبیل خود را بررسی کرد، اما خوشبختانه، آسیبی ندید. لطفاً می‌توانید این ایمیل   را

before I send it, please? Check can also be used  as a verb to mean find out about something.I've  

قبل از ارسال آن بررسی کنید؟ چک را می‌توان به‌عنوان فعل به معنای اطلاع از چیزی نیز استفاده کرد. من به

emailed Sue to check when the meeting is. Could  you check the address of the dentist? Check,  

Sue ایمیل زدم تا ببیند چه زمانی جلسه است. آیا می‌توانید آدرس دندانپزشک را بررسی کنید؟ چک،

as a noun, is an examination to make sure  something is correct or in a suitable  

به عنوان یک اسم، آزمایشی است برای اطمینان از درست بودن یا در

condition. You always have to go through security  checks at the airport. The engineer did regular  

وضعیت مناسب . همیشه باید در فرودگاه بررسی‌های امنیتی را انجام دهید. مهندس به طور منظم

checks of the work on the building site.  Finally, if you play chess, check is what  

کار را در محل ساختمان بررسی کرد. در نهایت، اگر شطرنج بازی می‌کنید، بررسی کنید

you say when you can win the game. Check mate.  Your king is under attack and I am the winner!

وقتی می‌توانید در بازی برنده شوید، چه می‌گویید. چک رفیق پادشاه شما مورد حمله است و من برنده هستم!

Let's learn purpose. We're looking at the noun,  and the simplest meaning is that a purpose is a  

بیایید هدف را یاد بگیریم ما به اسم نگاه می کنیم، و ساده ترین معنی این است که هدف،

reason to do, make or use something. The purpose  of this video is to learn a new word. We can also  

دلیلی برای انجام، ساختن یا استفاده از چیزی است. هدف از این ویدیو یادگیری یک کلمه جدید است. همچنین می‌توانیم از

use purpose to talk about determination, and  in this way we often use it with 'a sense of',  

هدف برای صحبت در مورد عزم استفاده کنیم، و به این ترتیب اغلب با «احساس»،

or 'real'. She showed real purpose to  complete her course.To get promoted,  

یا «واقعی» از آن استفاده می‌کنیم. او هدف واقعی خود را برای تکمیل دوره اش نشان داد. برای ارتقای رتبه،

you need to show a sense of purpose.  Another way that we use purpose is in  

باید حس هدفمندی را نشان دهید. روش دیگری که ما از هدف استفاده می‌کنیم،

the adverbial expression 'on purpose', which  means deliberately. He didn't forget his money  

عبارت قید «به قصد» است که به معنای عمدی است. او پول خود را فراموش نکرد - او

-he left it at home on purpose. So, we can use  purpose to talk about a reason, determination  

آن را عمدا در خانه گذاشت. بنابراین، می‌توانیم از هدف برای صحبت درباره یک دلیل، عزم و اراده

or doing something deliberately. The purpose of  our videos is to help you – we do it on purpose!

یا انجام کاری عمدی استفاده کنیم. هدف از ویدیوهای ما کمک به شما است - ما این کار را عمدا انجام می دهیم!

Let's learn the adjective special. The main use of  special is to say that something is different to  

بیایید صفت خاص را یاد بگیریم. کاربرد اصلی کلمه خاص این است که بگوییم چیزی با

other things. That might be because it's better.  I've cooked you something really special. This  

چیزهای دیگر متفاوت است. شاید به این دلیل باشد که بهتر است.  من برات چیز خاصی درست کردم این

isn't just chocolate, it's special! It can also be  because something is particularly important. Today  

فقط شکلات نیست، خاص است! همچنین می‌تواند به این دلیل باشد که چیزی بسیار مهم است. امروز

is a really special day for me - my birthday!  This song is special to me. It brings back  

یک روز واقعاً ویژه برای من است - تولد من! این آهنگ برای من خاص است. خاطرات را زنده می کند

memories. Something can be special because it's  different to other similar things. Maybe it's  

. چیزی می تواند خاص باشد زیرا با چیزهای مشابه دیگر متفاوت است. شاید

for a particular reason. You'll need a special  tool for that. This one won't work.The doctor  

به دلیل خاصی باشد. برای آن به یک ابزار ویژه نیاز دارید. این یکی جواب نمی دهد. دکتر به

gave me a special diet to follow. So, special can  mean very good, very important or just different.  

من رژیم غذایی خاصی داد تا از آن پیروی کنم. بنابراین، خاص می‌تواند به معنای بسیار خوب، بسیار مهم یا فقط متفاوت باشد.

Our audience is very special to us so we try  to make some special videos like this one.

مخاطبان ما برای ما بسیار خاص هستند، بنابراین سعی می کنیم ویدیوهای خاصی مانند این بسازیم.

As a verb, if something concerns you, it  worries you. Climate change is an issue that  

به عنوان یک فعل، اگر چیزی به شما مربوط می شود، شما را نگران می کند. تغییرات اقلیمی مسئله‌ای است که

concerns many people. It concerns me that  my granddad hasn't returned my call. Concern  

بسیاری از مردم را نگران می‌کند. این نگرانم که پدربزرگم تماس من را رد نکرده است. نگرانی   را

can be used in the same way but as a noun, to  mean the feeling of worry. This often sounds  

می‌توان به همان شکل، اما به عنوان اسم، به معنای احساس نگرانی استفاده کرد. این اغلب

more formal. Concern for the missing woman is  growing.Traffic in the city is a concern for  

رسمی تر به نظر می رسد. نگرانی برای زن گمشده در حال افزایش است. ترافیک در شهر برای بسیاری از ساکنان نگران کننده است

many residents. Concern as a verb can also be used  to mean that something is important or relevant to  

. نگرانی به عنوان یک فعل همچنین می‌تواند به این معنا باشد که چیزی مهم یا مربوط به

someone. What we talked about doesn't concern  you. It was a private conversation. Finally,  

شخصی است. آنچه در مورد آن صحبت کردیم به شما مربوط نمی شود . یک گفتگوی خصوصی بود. در نهایت،

we can use the verb concern when explaining what  a book, film or TV programme is about. It's quite  

هنگام توضیح اینکه درباره یک کتاب، فیلم یا برنامه تلویزیونی چیست، می‌توانیم از فعل concern استفاده کنیم.

formal when used this way. The book concerns  two lovers who live in different countries.  

وقتی از این طریق استفاده می شود کاملاً رسمی است. این کتاب درباره دو عاشق است که در کشورهای مختلف زندگی می کنند.

We hope the word concern is  no longer concerning you.

امیدواریم کلمه نگرانی دیگر به شما مربوط نباشد.

The noun 'scale' can be a measurement used for  numbers or amounts like temperature and weight.  

اسم «مقیاس» می‌تواند اندازه‌گیری برای اعداد یا مقادیری مانند دما و وزن باشد.

Celsius is a scale for temperature. For water,  0° is freezing and 100° is boiling. Also as a  

درجه سانتیگراد مقیاسی برای دما است. برای آب، 0 درجه انجماد و 100 درجه در حال جوشیدن است. همچنین به عنوان یک

noun, 'scale' can be used to mean the size or  extent of something. The scale of the damage  

اسم، «مقیاس» می‌تواند به معنای اندازه یا وسعت چیزی باشد. میزان خسارت

was only visible the morning after the flood.  'Scale' as a verb can mean 'climb', specifically  

فقط صبح بعد از سیل قابل مشاهده بود. «Scale» به‌عنوان یک فعل می‌تواند به معنای «بالا رفتن» باشد، به‌ویژه

a steep surface. You should only scale these  mountains if you have the appropriate equipment.  

سطح شیب‌دار. فقط در صورت داشتن تجهیزات مناسب باید از این کوه ها بالا بروید.

Finally, fish and reptiles have scales on  their body. These are small bony plates  

در نهایت، ماهی ها و خزندگان روی بدن خود فلس دارند. اینها صفحات استخوانی کوچکی هستند

that overlap on the skin. I was surprised that  the scales of the snake felt smooth and soft.

که روی پوست همپوشانی دارند. از اینکه فلس های مار صاف و نرم به نظر می رسید تعجب کردم.

Let's learn the noun 'place'. The simplest meaning  of place is that it refers to a physical location.  

بیایید اسم "مکان" را یاد بگیریم. ساده ترین معنی مکان این است که به یک مکان فیزیکی اشاره دارد.

This is the place where we make videos. But  it means more than that. If we talk about  

اینجا جایی است که ما فیلم می سازیم. اما معنای آن بیشتر از این است. اگر درباره

something's place, sometimes we mean the correct  or most suitable location. Can you tidy up?  

مکان چیزی صحبت می کنیم، گاهی اوقات منظورمان درست یا مناسب ترین مکان است. می تونی مرتب کنی؟

Put those things in their place. The place for  playing football is outside. Not here. A place  

آن چیزها را در جای خود قرار دهید. محل بازی فوتبال بیرون است. اینجا نیست. یک مکان

can also be the opportunity to do something,  especially something you need to earn, like  

همچنین می‌تواند فرصتی برای انجام کاری باشد، مخصوصاً چیزی که باید کسب کنید، مانند

a university course or being in a sports team.  He studied hard and got a place on the course.  

یک دوره دانشگاهی یا حضور در یک تیم ورزشی. او به سختی درس خواند و در این دوره جای گرفت.

She needs to play well to keep her place on the  team. So, a place can be any location, the best  

او باید خوب بازی کند تا جایگاه خود را در تیم حفظ کند. بنابراین، یک مکان می‌تواند هر مکانی، بهترین

location or somewhere you've earned the right to  be. We think here is the place to learn English.

مکان یا جایی باشد که شما حق حضور را کسب کرده‌اید. ما فکر می کنیم اینجا مکانی برای یادگیری زبان انگلیسی است.