BOX SET: English In A Minute 10 – TEN English lessons in 10 minutes!

'every', and 'whole'? They all have similar  meanings but are used in different ways. 'All'  

"هر" و "کل"؟ همه آنها معانی مشابهی دارند اما به روش های مختلفی استفاده می شوند. «همه»

means the whole amount of something. 100 percent.  It is often followed by uncountable nouns or  

به معنای کل مقدار چیزی است. 100 درصد اغلب با اسم های غیرقابل شمارش یا

plural nouns. He ate all the sugar. All children  love sweets. 'Every' has a similar meaning to  

اسم های جمع دنبال می شود. تمام شکر را خورد. همه کودکان شیرینی جات را دوست دارند. «همه» معنایی مشابه با

'all' - it means 'each one without exception'.  I go to the gym every day. 'Whole' means the  

«همه» دارد - به معنای «هر یک بدون استثنا». من هر روز به باشگاه می روم. «کل» به معنای

complete amount of something, and is followed  by uncountable nouns or singular nouns. I ate  

مقدار کامل چیزی است و پس از آن اسامی غیرقابل شمارش یا اسامی مفرد آمده است. من

the whole cake. The whole airport is closed. Bye  for now. 'Each' and 'every'. Sometimes you can use  

کل کیک را خوردم. کل فرودگاه بسته است. فعلا خداحافظ. "هر" و "هر". گاهی اوقات می‌توانید از

either, but not always. In a group, 'each' refers  to individual things in turn. 'Every' refers to  

یکی از این دو استفاده کنید، اما نه همیشه. در یک گروه، «هر کدام» به نوبه خود به چیزهای جداگانه اشاره دارد. «همه» به

all the things together. If I have time, I say  'bye' to each of my colleagues. If I don't, I  

همه چیزها با هم اشاره دارد. اگر وقت داشته باشم، به هر یک از همکارانم «خداحافظ» می‌کنم. اگر این کار را نکنم،

say bye to every colleague at the same time. If we  have two things, we have to use 'each'. If we have  

همزمان با همه همکاران خداحافظی می کنم. اگر دو چیز داریم، باید از «هر کدام» استفاده کنیم. اگر

three or more, we can use each or every. I have  a shoe on each foot. Lions have sharp claws on  

سه یا بیشتر داریم، می‌توانیم از هر یک یا هر کدام استفاده کنیم. من روی هر پا یک کفش دارم. شیرها روی

each or every paw. 'Each' can be used as a pronoun  while 'every' can't. Look at those cakes. I want  

هر پنجه یا هر پنجه‌شان پنجه‌های تیز دارند. «هر» را می توان به عنوان ضمیر استفاده کرد، در حالی که «همه» نمی تواند. به اون کیک ها نگاه کن من

a slice of each. 'Every' - object is together,  'each' - object is on its own. 'Each' is for two  

یک تکه از هر کدام را می خواهم. "هر" - شی با هم است، " هر" - شی به تنهایی است. "هر" برای دو

or more. 'Every' is for three or more. 'Each'  can be a pronoun and 'every' can't. 'Through'  

یا بیشتر است. "هر" برای سه یا بیشتر است. «هر» می‌تواند یک ضمیر باشد و «همه» نمی‌تواند. «از طریق»

can mean lots of things and be used in lots of  different contexts - let's look at some common  

می‌تواند به معنای چیزهای زیادی باشد و در زمینه‌های مختلف استفاده شود - بیایید به چند کاربرد رایج نگاه کنیم

uses. Meaning number one: 'through' can mean  from one side or end of something to the other.  

. معنی شماره یک: «از طریق» می‌تواند به معنای از یک طرف یا انتهای چیزی به طرف دیگر باشد.

This is about place or physical space. We  pushed through the crowd to get to the front.  

این در مورد مکان یا فضای فیزیکی است. ما از میان جمعیت هل دادیم تا به جلو برسیم.

Meaning number two: 'through' can mean from  the beginning to the end of a period - this  

معنی شماره دو: «ازطریق» می‌تواند از ابتدا تا پایان یک دوره باشد - این

is about time. We sang and danced through  the whole concert. Meaning number three:  

زمان مربوط به زمان است. کل کنسرت را خواندیم و رقصیدیم . معنی شماره سه:

'through' can be similar in meaning to 'using'.  We were lucky to get last minute tickets through  

«از طریق» می‌تواند به معنای «استفاده» باشد. ما خوش شانس بودیم که بلیط های لحظه آخری را از طریق

a friend. Meaning number four: 'through' can also  mean finished or completed. We were exhausted  

یکی از دوستان دریافت کردیم. معنی شماره چهار: «از طریق» همچنین می‌تواند به معنای تمام‌شده یا تکمیل‌شده باشد.

but happy when the concert was through. And we  too are through with this lesson. Hi everyone,  

وقتی کنسرت تمام شد خسته بودیم   اما خوشحال بودیم. و ما نیز این درس را به پایان رساندیم. سلام به همه،

Tom here from BBC learning English in London,  and today I'm going to tell you what to say  

تام اینجا از بی‌بی‌سی است که در لندن انگلیسی می‌آموزد، و امروز می‌خواهم به شما بگویم که

after the word 'wish'. When we're talking about  wishes, we're talking about situations that are  

بعد از کلمه «آرزو» چه بگویید. وقتی درباره آرزوها صحبت می کنیم، در مورد موقعیت هایی صحبت می کنیم که

imaginary or unreal. To show this, after saying  'I wish' we use the past to talk about the wish  

خیالی یا غیر واقعی هستند. برای نشان دادن این موضوع، پس از گفتن «کاش» از گذشته برای صحبت درباره آرزویی

which is in the present, so I could say:  I wish I had a cup of tea. Ah thank you.  

که در زمان حال است استفاده می‌کنیم، بنابراین می‌توانم بگویم: « کاش یک فنجان چای می‌نوشیدم. آه متشکرم

Now, if we want to make a wish about the past,  we need to use the past past or the past perfect.  

حال، اگر بخواهیم درباره گذشته آرزویی داشته باشیم، باید از گذشته گذشته یا گذشته کامل استفاده کنیم.

For example: I wish I had chosen a more  formal shirt before I filmed this video today.  

به عنوان مثال: ای کاش قبل از فیلمبرداری امروز این ویدیو، پیراهن رسمی تری انتخاب می کردم.

Hi, I'm Dan from BBC learning English,  and today I'm going to talk to you about  

سلام، من دن از بی بی سی هستم که انگلیسی را یاد می گیرم، و امروز می خواهم در مورد    مصدرهای هدف با شما صحبت کنم

infinitives of purpose. English has something  called the infinitive of purpose. We use it to  

. انگلیسی چیزی به نام مصدر هدف دارد. ما از آن برای

explain why we do something. 'To explain why we do  something' is an infinitive of purpose. Why do we  

توضیح اینکه چرا کاری انجام می دهیم استفاده می کنیم. «توضیح اینکه چرا کاری انجام می‌دهیم » مصدر هدف است. چرا از

use it? Another example is: I went home to eat. We  make our sentence 'I went home' and then attach a  

آن استفاده می کنیم؟ مثال دیگر این است: برای خوردن غذا به خانه رفتم. جمله خود را «به خانه رفتم» می‌سازیم و سپس یک

full infinitive verb 'to eat'. This doesn't work  with nouns, for example: I went home to food.  

فعل مصدر کامل «غذا کردن» را ضمیمه می‌کنیم. این با اسم‌ها کار نمی‌کند، برای مثال: برای غذا به خانه رفتم.

To use a noun we use 'for': I went home for food.  Finally, we can also use 'for' to talk about doing  

برای استفاده از یک اسم از «برای» استفاده می کنیم: برای غذا به خانه رفتم. در نهایت، ما همچنین می‌توانیم از «برای» برای صحبت در مورد انجام

something to help someone, for example: I made  this video for you to learn - you're welcome.  

کاری برای کمک به کسی استفاده کنیم، برای مثال: من این ویدیو را برای یادگیری شما درست کردم - خوش آمدید.

Let's take a minute to look at different ways  you can apologise in a formal situation. Imagine  

بیایید یک دقیقه وقت بگذاریم و راه‌های مختلفی را بررسی کنیم که در یک موقعیت رسمی می‌توانید عذرخواهی کنید. تصور کنید

you're in an important meeting at work and  you interrupted your boss. To say 'sorry'  

در یک جلسه مهم در محل کار هستید و  صحبت رئیس خود را قطع کرده اید. برای گفتن «متاسفم»

you might say 'sorry', 'excuse  me', 'pardon me', 'apologies',  

ممکن است بگویید «متاسفم»، «ببخشید»، «مرا ببخشید»، «معذرت می‌خواهم»،   «

'I sincerely apologise for interrupting', or 'for  the interruption'. Because 'for' is a preposition,  

صمیمانه از قطع کردن صحبت‌ها عذرخواهی می‌کنم» یا «به‌خاطر وقفه». از آنجایی که «for» یک حرف اضافه است،

you can either use a gerund or a noun. Now,  imagine you're in the same important meeting  

می‌توانید از جیروند یا اسم استفاده کنید. حالا، تصور کنید در همان جلسه مهمی

at work and you give a presentation in front of  your boss that is incomplete and full of mistakes.  

در محل کار هستید و در مقابل رئیستان یک سخنرانی ناقص و پر از اشتباه ارائه می دهید.

To say sorry you might say 'I'm afraid I  didn't finish the presentation'. Don't be  

برای ابراز تأسف می‌توانید بگویید «می‌ترسم ارائه را تمام نکرده باشم».

confused - 'afraid' does not mean scared here.  It's like sorry but more formal, and notice that  

گیج نشوید - «ترس» در اینجا به معنای ترسیدن نیست. مانند متاسفم، اما رسمی‌تر است، و توجه کنید که

after 'afraid' we use a full clause or sentence.  Hi, I'm Sian from BBC learning English and today  

بعد از «ترس» از یک بند یا جمله کامل استفاده می‌کنیم. سلام، من سیان از بی بی سی هستم که انگلیسی را یاد می گیرم و امروز می

I'm going to share four British slang words  with you. So, these are words you should only  

خواهم چهار کلمه عامیانه انگلیسی را با شما به اشتراک بگذارم. بنابراین، اینها کلماتی هستند که فقط باید

use in an informal situation. The first one is  'gutted'. This is an adjective and means very  

در یک موقعیت غیررسمی استفاده کنید. اولین مورد «از بین رفته است». این یک صفت است و به معنای بسیار

sad or disappointed. I just failed my driving  test for the fourth time - I'm gutted. Number  

غمگین یا ناامید است. من همین الان برای چهارمین بار در آزمون رانندگی ام مردود شدم - دلم گرفته است. شماره

two is 'knackered'. This is also an adjective  and means really really tired. I went to a party  

دو «مختل» است. این نیز یک صفت است و به معنای واقعاً خسته است. من دیشب به یک مهمانی رفتم

last night and now I'm knackered. Next we have  'skint'. If someone is skint, they have no money  

و حالا من حیران هستم. در مرحله بعد، «پوست» داریم. اگر کسی چروک باشد، پولی ندارد

or very little money. I can't come out tonight -  I'm skint. Our fourth slang word is the opposite  

یا پول بسیار کمی دارد. من نمی توانم امشب بیرون بیایم - من لاغر هستم. چهارمین کلمه عامیانه ما برعکس

of skint - 'loaded'. If someone is loaded, they  are very very rich. I just won the lottery - I'm  

اسکنت است - «بارگذاری شده». اگر شخصی بارگیری شود، بسیار بسیار ثروتمند است. من به تازگی در قرعه کشی برنده شدم - من

loaded. Let's look at the difference between  'on time' and 'in time'. They often mean the  

بار شده ام. بیایید به تفاوت بین «به موقع» و «به موقع» نگاه کنیم. معنی آنها اغلب

same but sometimes they're different. 'On time'  means according to a schedule or a deadline. If  

یکسان است اما گاهی اوقات متفاوت هستند. «به‌موقع» به معنای بر اساس یک زمان‌بندی یا ضرب‌الاجل است. اگر

I don't finish my work on time, my boss will be  angry. My train is never on time. 'In time' means  

کارم را به موقع تمام نکنم، رئیسم عصبانی خواهد شد . قطار من هرگز به موقع نیست. "در زمان" به این معنی است که

not too late to be successful. So, I missed my  deadline but I still got the presentation finished  

برای موفقیت دیر نیست. بنابراین، من ضرب الاجل خود را از دست دادم، اما همچنان ارائه را

in time for the meeting. My train was late but it  still arrived in time for me to get to work early.  

به موقع برای جلسه به پایان رساندم. قطار من دیر شده بود، اما هنوز به موقع رسید تا بتوانم زودتر به سر کار برسم.

Neither my presentation nor my train were on time  but they were in time for me to do what I needed  

نه ارائه من و نه قطار من به موقع نبودند، اما آنها به موقع بودند که من کارهایی را که لازم داشتم انجام دهم

to do. It's good to be on time - it's even more  important to be in time. The difference is down  

. به موقع بودن خوب است - به موقع بودن مهم تر است. تفاوت

to how flexible your schedule is, but be careful:  sometimes if you're not on time, you won't be in  

به میزان انعطاف‌پذیری برنامه‌تان مربوط می‌شود، اما مراقب باشید: گاهی اوقات اگر به موقع نباشید، به

time either. Hi guys, this is Kee from BBC Learning  English. Today, I'm going to tell you about some  

موقع هم نخواهید بود. سلام بچه ها، این Kee از BBC Learning English است. امروز، من قصد دارم در مورد چند

informal ways of using English. In English,  when we want to tell a friend about something,  

روش غیررسمی استفاده از انگلیسی به شما بگویم. در انگلیسی، وقتی می‌خواهیم درباره چیزی به دوستی بگوییم، از

we don't use the word 'notify' - that's what  businesses do. Businesses notify their customers  

کلمه «اعلان» استفاده نمی‌کنیم - این همان کاری است که کسب‌وکارها انجام می‌دهند. کسب‌وکارها به مشتریان خود اطلاع می‌دهند

and the Prime Minister might notify her ministers,  but we don't notify our friends about our weekend  

و نخست‌وزیر ممکن است وزرای خود را مطلع کند، اما ما به دوستان خود درباره برنامه‌های آخر هفته خود اطلاع نمی‌دهیم

plans - it's too formal. In English, we say I'm  going to let my friend know that I'm going out.  

- این خیلی رسمی است. به انگلیسی، می‌گوییم که به دوستم اطلاع می‌دهم که بیرون می‌روم.

'Let him know', not 'notify'. Let him know. Now you know. Hello everyone, I'm Sam from BBC  

"به او اطلاع دهید"، نه "اطلاع دهید". بگذار او بداند. حالا تو می دانی. سلام به همه، من سام هستم از BBC

Learning English and today we are going to look at  the difference between 'so' and 'such'. To make an  

در حال یادگیری زبان انگلیسی و امروز می خواهیم تفاوت بین «so» و «such» را بررسی کنیم. برای قوی‌تر کردن یک

adjective stronger, we use 'so', for example:  Michael is so nice. We use such when we want  

صفت، از «so» استفاده می‌کنیم، برای مثال: Michael is so nice. وقتی می‌خواهیم

to make an adjective plus a noun stronger,  for example: Michael is such a nice person.  

یک صفت به اضافه یک اسم را قوی‌تر کنیم، از این‌ها استفاده می‌کنیم، مثلاً: مایکل آدم خوبی است.

For this reason, it's not correct to  say 'Michael is so nice person' because  

به همین دلیل، گفتن «مایکل خیلی آدم خوبی است» صحیح نیست زیرا

we have the adjective 'nice' and the noun  'person' together. It's so simple, right?

صفت «خوب» و اسم «شخص» را با هم داریم. خیلی ساده است، درست است؟