Vocabulary: 7 English words that can be suffixes

Hi.

سلام.

Welcome to www.engvid.com.

به www.engvid.com خوش آمدید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

Today's lesson is going to be a bit of a mix of grammar, and vocab, and writing - all of

درس امروز کمی ترکیبی از دستور زبان، واژگان، و نوشتن خواهد بود -

the skills you need together because we're going to be looking at suffixes; and more

همه مهارت هایی که شما با هم نیاز دارید، زیرا ما به بررسی پسوندها خواهیم پرداخت. و به

specifically, we're going to be looking at seven words that can also be used as a suffix.

طور خاص تر، ما هفت کلمه را بررسی خواهیم کرد که می توانند به عنوان پسوند نیز استفاده شوند.

Now, first of all, what is a "suffix"?

حالا اول از همه، «پسوند» چیست؟

A "suffix" is a piece of something that you add to the end of a word.

"پسوند" قطعه ای از چیزی است که شما به انتهای یک کلمه اضافه می کنید.

It's a word ending.

پایان یک کلمه است.

Right?

درست؟

Now, most of you might be familiar, for example, with if I add "ly" to the end of an adjective,

اکنون، ممکن است بیشتر شما آشنا باشید، برای مثال ، اگر من "ly" را به آخر یک صفت اضافه

I can change it into an adverb; or if I add "ment" to the end of a word, I make it a noun.

کنم، می توانم آن را به یک قید تبدیل کنم. یا اگر به آخر کلمه "ment" اضافه کنم آن را اسم می کنم.

Now, these suffixes change words in terms of parts of speech.

حالا این پسوندها کلمات را از نظر قسمت های گفتار تغییر می دهند.

I change a verb to a noun or a noun to a verb, etc.

من یک فعل را به اسم یا یک اسم را به فعل و غیره

What these do... what these specific suffixes do is they change the meaning of a word completely.

تغییر می دهم.

Now, the reason it's important to know these and the reason I mentioned writing is because

حالا دلیل مهم دانستن اینها و دلیلی که من به نوشتن اشاره کردم

these are not used enough by writers; especially those of you taking tests, like IELTS, TOEFL,

این است که نویسندگان از آنها به اندازه کافی استفاده نمی کنند. به خصوص آنهایی که در آزمون هایی مانند آیلتس، تافل،

CAE, etc. - you need to have your vocabulary range.

CAE و غیره شرکت می کنید - باید دامنه واژگان خود را داشته باشید .

Right?

درست؟

That's one of the things they're scoring you on.

این یکی از چیزهایی است که به شما امتیاز می دهند.

You want to have nice words, but nice words don't have to be big words; they just have

شما می خواهید کلمات زیبا داشته باشید، اما کلمات خوب نباید کلمات بزرگ باشند. آنها فقط

to be words that are not commonly used.

باید کلماتی باشند که معمولاً استفاده نمی شوند.

And a lot of people do not use words that include these suffixes, and they're very useful

و بسیاری از مردم از کلماتی که شامل این پسوندها هستند استفاده نمی کنند و کلمات بسیار مفیدی هستند

words.

.

Okay?

باشه؟

So we're going to look at some of them.

بنابراین ما به بررسی برخی از آنها خواهیم پرداخت.

So, when I add "hood" to the end of a word, for example... now, the word "hood" by itself,

پس وقتی به آخر یک کلمه «هود» اضافه می‌کنم، مثلاً... حالا کلمه «هود» به خودی خود،

if you have a hoodie, if you have a sweatshirt with a hood that goes over your head; or if

اگر هودی دارید، اگر گرمکنی با کلاه دارید که روی سرتان می‌رود. یا

you think about in your kitchen you have a... you have your stove, and above it you have

اگر فکر می کنید در آشپزخانه خود یک ... اجاق گاز دارید و بالای آن

a hood with a fan to take all the steam and oil, or whatever you're cooking - the smells.

یک هود با یک فن دارید که تمام بخار و روغن یا هر چیزی که می پزید - بوها را می پزید.

Your car, the front of your car, over your engine has a hood.

ماشین شما، جلوی ماشین شما، بالای موتور شما کاپوت دارد.

So, think of a "hood" as covering everything.

بنابراین، به یک "هود" فکر کنید که همه چیز را می پوشاند.

But as a suffix, it's basically the state, condition, or quality of something.

اما به عنوان پسوند، اساساً حالت ، وضعیت یا کیفیت چیزی است.

So, now, for example, when I speak of "childhood", I'm talking about the whole time of being

بنابراین، اکنون، برای مثال، وقتی از «کودکی» صحبت می‌کنم، در مورد تمام

a child and everything that is included in that.

دوران کودکی و همه چیزهایی که در آن گنجانده شده است صحبت می‌کنم.

So, "childhood" includes going to school and having friends, and playing outside, and having

پس «کودکی» شامل مدرسه رفتن و دوست داشتن و بیرون بازی و

toys, and having... playing video games, and innocence.

اسباب بازی داشتن و... بازی های ویدیویی و معصومیت است.

All of the ideas we think of: "What is a child?" are included in the childhood; so it's a period

همه ایده هایی که به آنها فکر می کنیم: "کودک چیست؟" در دوران کودکی گنجانده شده اند. بنابراین این

of time where you're a child.

دوره زمانی است که شما کودک هستید.

The opposite: "adulthood" - the time of being an adult; of having a job, and having a family,

برعکس: «بزرگ شدن» - زمان بالغ بودن. داشتن شغل و داشتن خانواده

and responsibilities.

و مسئولیت.

Okay?

باشه؟

A "neighbourhood" is the area where all the people are neighbours; where all the neighbours

"محله" منطقه ای است که همه مردم در آن همسایه هستند. جایی که همه همسایه ها

live together and share a small community.

با هم زندگی می کنند و یک جامعه کوچک به اشتراک می گذارند.

Okay?

باشه؟

"Likelihood".

"احتمال".

"Likely" means probably will happen.

"احتمالا" یعنی احتمالا اتفاق خواهد افتاد.

The "likelihood" means the chance of something being likely; the chance of it being... or

«احتمال» به معنای احتمال محتمل بودن چیزی است . احتمال وجود آن...

the condition of it being likely.

یا شرایط احتمالی آن.

So, the likelihood of this guy winning the presidency is very low.

بنابراین، احتمال پیروزی این مرد در ریاست جمهوری بسیار کم است.

But turns out that the likelihood was not as low as everybody expected, for example.

اما معلوم شد که این احتمال آنطور که همه انتظار داشتند، برای مثال کم نبود.

Right?

درست؟

Now, the reason I mentioned these: I've seen so many IELTS and TOEFL essays that do not

حالا دلیل اینکه به اینها اشاره کردم: من مقالات آیلتس و تافل زیادی دیده ام که

use this word that should use this word.

از این کلمه استفاده نمی کنند و باید از این کلمه استفاده کنند.

Right?

درست؟

People say: "Oh, the time that a person is a child... the time a person is a child",

مردم می گویند: «آخه وقته آدم بچه باشه...وقت آدم بچه

right?

باشه» درسته؟

You have seven words when you could have said all of that with one word.

شما هفت کلمه دارید در صورتی که می توانستید همه آن ها را با یک کلمه بگویید.

If you can use one word, don't use seven words.

اگر می توانید از یک کلمه استفاده کنید، از هفت کلمه استفاده نکنید.

Okay?

باشه؟

So now we're talking about coherence and cohesion, which includes brevity.

بنابراین اکنون در مورد انسجام و انسجام صحبت می کنیم که شامل اختصار نیز می شود.

These suffixes give you a lot of range in terms of vocabulary.

این پسوندها از نظر واژگان دامنه زیادی به شما می دهند .

Learn how to use them properly.

یاد بگیرید چگونه از آنها به درستی استفاده کنید.

Lots of words like this.

اینجور کلمات زیاد

If you Google: "Words that end in 'hood'", you'll see a whole bunch of them.

اگر در گوگل جستجو کنید: «کلماتی که به «هود» ختم می‌شوند، یک دسته کامل از آنها را خواهید دید.

Okay?

باشه؟

"Like".

"پسندیدن".

So, "like" has many meanings, but the one we're going to look at is similar to; so something

بنابراین، "مثل" معانی زیادی دارد، اما چیزی که ما به آن نگاه می کنیم مشابه است. بنابراین

is like something else.

چیزی شبیه چیز دیگری است.

But I don't have to separate it into a whole sentence; I can use this as a suffix.

اما لازم نیست آن را به یک جمله کامل تفکیک کنم . من می توانم از این به عنوان پسوند استفاده کنم.

I can talk about things, attitudes, behaviours, but you have to be a little bit careful.

من می توانم در مورد چیزها، نگرش ها، رفتارها صحبت کنم، اما شما باید کمی مراقب باشید.

Okay?

باشه؟

Now, if somebody is "childlike" means he is like a child.

حال اگر کسی «کودکانه» باشد یعنی مثل بچه است.

But what does that mean?

اما به چه معنا است؟

It doesn't mean that he's small or whatever; it means he behaves like a child or he thinks

این بدان معنا نیست که او کوچک است یا هر چیز دیگری. یعنی مثل بچه ها رفتار می کند یا مثل بچه ها فکر می کند

like a child.

.

So, we're not talking about physical; we're talking about mental or even personality-wise.

بنابراین، ما در مورد فیزیکی صحبت نمی کنیم. ما در مورد ذهنی یا حتی شخصیتی صحبت می کنیم.

And we're going to talk about "wise" in a second.

و ما در یک ثانیه در مورد "عاقلانه" صحبت خواهیم کرد .

"Businesslike".

"تجاری".

So, in my company, I don't allow jeans.

بنابراین، در شرکت من، شلوار جین را مجاز نمی دانم.

Everybody has to dress in a businesslike manner; everybody has to come with a businesslike

همه باید به شیوه ای تجاری لباس بپوشند. همه باید با نگرش تجاری بیایند

attitude - they have to be like a business.

- آنها باید مانند یک تجارت باشند.

They have to act or their attitude has to be business; not casual.

آنها باید عمل کنند یا نگرش آنها باید تجارت باشد. اتفاقی نیست

Right?

درست؟

I want everybody to be very businesslike when they meet clients.

من می خواهم همه وقتی با مشتریان ملاقات می کنند بسیار کاسبکار باشند.

Don't pretend like they're your best friends; be businesslike, get the job done, move on.

وانمود نکنید که آنها بهترین دوستان شما هستند. کاسبکار باشید، کار را انجام دهید، ادامه دهید.

Now, if you want to compare physical things, right?

حالا اگر بخواهید چیزهای فیزیکی را با هم مقایسه کنید، درست است؟

So, everybody knows what a sweet potato is - okay, or a yam.

بنابراین، همه می دانند که سیب زمینی شیرین چیست - خوب، یا سیب زمینی شیرین.

Okay?

باشه؟

Do you know a yam?

آیا سیب زمینی می شناسید؟

A "yam" is a potato-like vegetable.

یام یک سبزی سیب زمینی مانند است.

So, it's similar to a potato, but it's not a potato.

بنابراین، شبیه سیب زمینی است، اما سیب زمینی نیست.

It's different, but very similar; starchy, you can bake it, you can eat it with sour

متفاوت است، اما بسیار شبیه است. نشاسته ای، می توانید آن را بپزید، می توانید آن را با خامه ترش بخورید

cream.

.

Very delicious.

خیلی خوشمزه.

Okay?

باشه؟

So, all of these things - again, Google: "Words that end in 'like'", you'll have a whole list

بنابراین، همه این موارد - دوباره، گوگل: "کلماتی که به "مثل" ختم می شوند، فهرست کاملی

of these.

از این موارد را خواهید داشت.

Good to know.

خوب است بدانید.

And again, you don't want to say something in five words that you could say in one.

و دوباره، شما نمی خواهید چیزی را در پنج کلمه بگویید که می توانید در یک کلمه بگویید.

Okay.

باشه.

"Wise".

"عاقل".

So, everybody knows "wise": "Oh, smart person".

بنابراین، همه می دانند "عاقل": "اوه، آدم باهوش".

Yeah, well, that's an adjective and we can use that in a different way than we can use

بله، خب، این یک صفت است و ما می توانیم از آن به روشی متفاوت از

the suffix.

پسوند استفاده کنیم.

As a suffix, it means in the direction of or regarding, in regards to.

به عنوان پسوند، به معنای در جهت یا مربوط به، نسبت به.

So, when I want to turn "clockwise", I want to turn this direction; "counterclockwise"

بنابراین، وقتی می‌خواهم «در جهت عقربه‌های ساعت» بچرخم، می‌خواهم این جهت را بچرخانم. "در خلاف جهت عقربه های ساعت"

- against.

- در برابر.

So, in the clockwise, in the direction of a clock; counterclockwise, the opposite direction.

بنابراین، در جهت عقربه های ساعت، در جهت یک ساعت. خلاف جهت عقربه های ساعت، جهت مخالف

I'm not sure if this translate.

من مطمئن نیستم که آیا این ترجمه شده است.

Clockwise; counterclockwise.

در جهت عقربه های ساعت؛ پادساعتگرد.

Okay?

باشه؟

"Lengthwise".

"از جهت طول".

So, you have to cut the fabric lengthwise; not widthwise.

بنابراین، شما باید پارچه را از طول برش دهید. نه از عرض

So, if you have a piece of fabric and you need to cut it, but you're not sure which

بنابراین، اگر یک تکه پارچه دارید و باید آن را برش دهید، اما مطمئن نیستید که از کدام

way: Lengthwise - along the length.

طرف: در طول - در طول.

Now, if somebody is "street-wise", this doesn't mean the direction of or regarding; this means

حال، اگر کسی «خیابانی» باشد، این به معنای جهت یا توجه نیست. این یعنی

smart.

باهوش

And this hyphen tells you that this is now a compound adjective.

و این خط فاصله به شما می گوید که این اکنون یک صفت مرکب است.

This actually means smart, like wise; has wisdom.

این در واقع به معنای باهوش، مانند عاقل است. عقل دارد

If somebody is streetwise, he is smart; he knows how the streets work, and he knows how

اگر کسی خیابانی باشد، باهوش است. او می داند خیابان ها چگونه کار می کنند و می داند که چگونه

to get along on the street.

در خیابان کنار بیاید.

So, don't mix the two; two different meanings.

بنابراین، این دو را با هم مخلوط نکنید. دو معنی متفاوت

Okay?

باشه؟

So, "streetwise", "clockwise", "lengthwise".

بنابراین، "در جهت خیابان"، "در جهت عقربه های ساعت"، "در جهت طول".

"Some".

"مقداری".

Now, "some"... if I have some friends, but that's not the "some" that we're talking about

حالا «بعضی»... اگر دوستانی دارم، اما این «بعضی» نیست که در

here as a suffix; it means characterized by.

اینجا به عنوان پسوند درباره آن صحبت می کنیم. به معنی مشخص شده است.

Sorry, it's got a little... i must have walked into that.

با عرض پوزش، کمی مشکل است... من باید به آن ورود کرده باشم.

Characterized by or of - there's a little bit of a difference.

مشخص شده توسط یا از - کمی تفاوت وجود دارد.

When we talk about "wholesome", so when we speak about a person who is wholesome, this

وقتی در مورد "سالم" صحبت می کنیم، بنابراین وقتی در مورد فردی سالم صحبت می کنیم، این

person is characterized as being whole, which doesn't really help you.

شخص به عنوان یک فرد کامل شناخته می شود، که واقعاً به شما کمک نمی کند.

A "wholesome person" means very good, very generous, likes to help other people, doesn't

"انسان سالم" یعنی بسیار خوب، بسیار سخاوتمند، دوست دارد به دیگران کمک کند

swear, doesn't say bad words; very pure, very clean, very good person.

، فحش نمی دهد، بد نمی گوید. بسیار پاک، بسیار تمیز، انسان بسیار خوب.

"Wholesome", complete person.

"سالم"، فرد کامل.

Right?

درست؟

But when I say "twosome"...

اما وقتی می گویم "دو نفره"...

"They're a very handsome twosome".

"آنها دو نفره بسیار خوش تیپ هستند".

"Handsome", of course, means pretty, but like pretty but for a guy we would say.

"خوش تیپ"، البته، به معنای زیباست، اما می‌توانیم بگوییم زیبا، اما برای یک پسر.

"Handsome", the "some" doesn't really go with "hand"; it's just a word that goes together.

«خوش تیپ»، «بعضی» واقعاً با «دست» نمی‌آید. این فقط یک کلمه است که با هم می آید.

It's not a suffix necessarily.

لزوماً پسوند نیست.

A "twosome" means of two.

یک «دو نفره» به معنای دو نفر است.

A "threesome", a "foursome", a "fivesome" means a collection of whatever the number

«سه نفر»، «چهار نفر»، «پنج نفر» یعنی مجموعه ای از هر عددی

is.

که باشد.

Now, "awesome".

حالا "عالیه".

Everybody loves this word.

همه این کلمه را دوست دارند.

This word is "awesome", but actually it's not because "awe" doesn't mean amazing or

این کلمه "عالی" است، اما در واقع به این دلیل نیست که "هیبت" به معنای شگفت انگیز یا

good.

خوب نیست.

"Awe" means, like, shocked, surprise, sometimes fear.

«هیبت» به معنای، مانند، شوکه، تعجب، گاهی ترس است.

Like, if you're awed by something, you're a little bit in fear of it; you're shocked

مثلاً اگر از چیزی متحیر شوید ، کمی از آن می ترسید. شما از آن شوکه

by it.

شده اید

So, something is characterized by the awe that it inspires in people.

بنابراین، چیزی با هیبتی که در مردم ایجاد می کند مشخص می شود.

So, even though people use it wrong all the time - go ahead and use it, like: "amazing",

بنابراین، حتی اگر مردم همیشه از آن اشتباه استفاده می کنند - ادامه دهید و از آن استفاده کنید، مانند: "شگفت انگیز"،

"great", but just understand that it's characterized by awe, and understand what "awe" means.

"عالی"، اما فقط درک کنید که با ترس مشخص می شود، و درک کنید که "هیبت" به چه معناست.

Okay?

باشه؟

I got three more for you - let's get to those.

من سه مورد دیگر برای شما دارم - بیایید به آنها برسیم.

Okay, so now we have three more.

خوب، پس اکنون ما سه مورد دیگر داریم.

Some of these I think are very common.

برخی از اینها به نظر من بسیار رایج هستند.

For example: "able".

به عنوان مثال: "توان".

"Able" means able to do or able to be done.

«توان» به معنای قادر به انجام یا قادر به انجام شدن است.

So, when we're talking about something that is "preventable" means that this thing could

بنابراین، وقتی در مورد چیزی صحبت می‌کنیم که «قابل پیشگیری» است، به این معناست که

have been prevented or can be prevented, depending on the context.

بسته به زمینه، می‌توان از آن جلوگیری کرد یا می‌توان از آن جلوگیری کرد.

Now, the reason it's important to know this one - again, if you can say something in one

حالا، دلیل مهم دانستن این یکی - باز هم، اگر می توانید چیزی را در یک

word, don't use three.

کلمه بگویید، از سه استفاده نکنید.

So, this was the...

بنابراین، این بود...

"The dilemma or the problem was not able to be prevented."

"معضل یا مشکل قابل پیشگیری نبود."

First of all, why use a passive?

اول از همه، چرا از یک غیرفعال استفاده می کنیم؟

And second of all, why use so many words?

و دوم اینکه چرا از کلمات زیاد استفاده می کنیم؟

"The problem was unpreventable."

"مشکل غیرقابل پیشگیری بود."

Put the "un" in front to make it negative, "preventable" - couldn't be-okay?-prevented.

"un" را در جلو قرار دهید تا آن را منفی، "قابل پیشگیری" کنید - آیا خوب نیست؟ - جلوگیری شود.

"Excitable".

"هیجان انگیز".

If a person is very excitable, it's very easy to get him excited, to get him all stressed

اگر فردی بسیار هیجان‌انگیز باشد، بسیار آسان است که او را هیجان زده کنید، او را تحت فشار قرار دهید

out and going crazy a little bit.

و کمی دیوانه شود.

Right?

درست؟

That's what "excitable" means.

"تحریک پذیر" یعنی همین.

"Acceptable" means able to be accepted.

«مقبول» به معنای قابل قبول است.

You bring your work to your boss, and you say: "How is this?" and he goes: "It's acceptable"

کار خود را به رئیس خود می آورید و می گویید: "این چطور است؟" و می گوید: «مقبول است

it means: "I can accept it; it's not great, but I can accept it because it's good enough."

» یعنی: «می توانم بپذیرم؛ عالی نیست، اما می توانم آن را بپذیرم، چون به اندازه کافی خوب است».

Right?

درست؟

So this one is actually pretty common.

بنابراین این یکی در واقع بسیار رایج است.

"Phobia".

"فوبیا".

Now, this one, I don't know why people don't use this enough.

حالا، این یکی، من نمی دانم چرا مردم به اندازه کافی از آن استفاده نمی کنند.

"Phobia" by itself is also a noun; it means a fear.

«فوبیا» به خودی خود نیز یک اسم است; به معنای ترس است

So, many people have phobias - all kinds of phobias that are not really rational; they

بنابراین، بسیاری از مردم فوبیا دارند - همه انواع فوبیا که واقعا منطقی نیستند.

don't make any sense.

آنها هیچ معنایی ندارند

You shouldn't have them, but people do.

شما نباید آنها را داشته باشید، اما مردم دارند.

Right?

درست؟

As a suffix, you can just add it to the thing that you're afraid of.

به عنوان پسوند، فقط می توانید آن را به چیزی که از آن می ترسید اضافه کنید.

So, "dread" means very, very strong fear or just fear of.

بنابراین، "ترس" به معنای ترس بسیار بسیار قوی یا فقط ترس از.

"Claustrophobia", you have a fear of closed spaces.

«کلاستروفوبیا»، ترس از فضاهای بسته دارید .

For example, if you're in an elevator and you're going up - no problem.

به عنوان مثال، اگر در آسانسور هستید و در حال بالا رفتن هستید - مشکلی نیست.

If that elevator gets stuck, suddenly this small space starts getting smaller and smaller,

اگر آن آسانسور گیر کند، ناگهان این فضای کوچک کوچکتر و کوچکتر می شود

and smaller and smaller, and you have a major phobia-a major fear-that it's going to squeeze

و کوچکتر و کوچکتر می شود و شما یک فوبیا بزرگ دارید - یک ترس بزرگ - که شما را تحت فشار قرار

you.

دهد.

"Xenophobia".

"بیگانه هراسی".

"Xeno" is basically foreigner or a stranger.

«Xeno» اساساً خارجی یا غریبه است.

Okay?

باشه؟

Something strange or foreign.

یک چیز عجیب یا غریب.

"Xenophobia" - fear of strangers, so fear of the other.

"بیگانه هراسی" - ترس از غریبه ها، بنابراین ترس از دیگری.

So, a lot of people... this is basically another... i don't want to say it's a more polite way;

بنابراین، بسیاری از مردم... این اساساً چیز دیگری است ... نمی‌خواهم بگویم این روش مؤدبانه‌تری است.

it's just another way to say "racism" in some cases.

این فقط راه دیگری برای گفتن "نژادپرستی" در برخی موارد است.

People are racist; they're just afraid of the other; somebody who's not like them.

مردم نژادپرست هستند. آنها فقط از دیگری می ترسند. کسی که شبیه آنها نیست

"Arachnophobia" - fear of spiders.

"Arachnophobia" - ترس از عنکبوت.

"Agoraphobia" - a fear of big, open spaces.

"Agoraphobia" - ترس از فضاهای بزرگ و باز.

All kinds of different phobias; again, you can search those online.

انواع فوبیاهای مختلف؛ دوباره، می توانید آن ها را آنلاین جستجو کنید.

"Ware".

"ظروف".

Now, "ware" is a very general term for things that are alike or things that are produced,

در حال حاضر، "ظروف" یک اصطلاح بسیار کلی برای چیزهایی است که مشابه هستند یا چیزهایی که تولید می شوند،

especially manufactured things that are then sold.

به ویژه چیزهای ساخته شده که سپس فروخته می شوند.

So, for example: "kitchenware".

به عنوان مثال: "ظروف آشپزخانه".

"Kitchenware" is anything that is used in the kitchen, like forks, and knives, and spoons,

«ظروف آشپزخانه» هر چیزی است که در آشپزخانه استفاده می شود مانند چنگال و کارد و قاشق

and spatulas.

و کفگیر.

Things that you buy for your kitchen - all of them fall into the category of kitchenware,

چیزهایی که برای آشپزخانه خود خریداری می کنید - همه آنها در دسته ظروف آشپزخانه،

"houseware", etc.

"ظروف خانه" و غیره قرار می گیرند.

"Hardware" - anything that is hard, so tools, basically.

"سخت افزار" - هر چیزی که سخت است، بنابراین ابزار، اساسا.

It could be a computer, it could be a hammer, could be a machine that does something.

این می تواند یک کامپیوتر باشد، می تواند یک چکش باشد، می تواند ماشینی باشد که کاری انجام می دهد.

"Software", because it's technically soft; you can't actually hit anybody with it, so

"نرم افزار"، زیرا از نظر فنی نرم است. شما در واقع نمی توانید کسی را با آن ضربه بزنید، بنابراین

"software" - anything that is produced as a program.

"نرم افزار" - هر چیزی که به عنوان یک برنامه تولید می شود .

"Spyware", etc.

"جاسوس افزار" و غیره.

Now, be careful: A "warehouse" comes from the same idea as "ware".

حالا مراقب باشید: "انبار" از همان ایده "ware" ناشی می شود.

It's a house for wares, right?

این یک خانه برای اجناس است، درست است؟

So, a company produces all these things, and before they send them to the stores, they

بنابراین، یک شرکت همه این چیزها را تولید می کند و قبل از اینکه آنها را به فروشگاه ها بفرستند،

keep them in a warehouse.

آنها را در یک انبار نگهداری می کنند.

So, they keep all their wares housed in a big building to be used.

بنابراین، آنها تمام اجناس خود را در یک ساختمان بزرگ نگهداری می کنند تا مورد استفاده قرار گیرند.

Now, again, when you're writing your essays for whatever exam you're taking, whatever

حالا، دوباره، وقتی در حال نوشتن مقالات خود برای هر امتحانی که شرکت می کنید، هر

English test - use words with suffixes.

آزمون انگلیسی، از کلمات با پسوند استفاده کنید.

There are lots of suffixes; use these, use the others.

پسوندهای زیادی وجود دارد. از اینها استفاده کنید، از بقیه استفاده کنید .

But, again, give yourself range.

اما باز هم به خودتان محدوده بدهید.

And you don't need big words.

و شما نیازی به کلمات بزرگ ندارید.

Okay?

باشه؟

Like, obviously, "hardware", "software" - these are everyday words.

مانند، بدیهی است، "سخت افزار"، "نرم افزار" - اینها کلمات روزمره هستند.

You want to avoid using them too much.

شما می خواهید از استفاده بیش از حد آنها اجتناب کنید.

But instead of saying: "Buying things for your kitchen" - "Buying kitchenware".

اما به جای گفتن: "خرید وسایل آشپزخانه شما" - "خرید وسایل آشپزخانه".

That will get you the extra points, because A: You're able to squeeze more ideas in the

این به شما امتیاز اضافی می‌دهد، زیرا A: شما می‌توانید ایده‌های بیشتری را در

same number of words because you're using less words here; you can use those words elsewhere.

همان تعداد کلمه بچسبانید زیرا در اینجا از کلمات کمتری استفاده می‌کنید. می توانید از این کلمات در جای دیگری استفاده کنید.

Plus, this is not an everyday word, and especially for non-native English speakers.

بعلاوه، این یک کلمه روزمره نیست، به ویژه برای غیر انگلیسی زبانان.

Right?

درست؟

Learn how to use these.

نحوه استفاده از اینها را بیاموزید.

Learn how to say: "Xenophobia" instead of: "Fear of the other".

یاد بگیرید چگونه بگویید: "بیگانه هراسی" به جای: "ترس از دیگری".

"Fear of the other" - four words; one word.

"ترس از دیگری" - چهار کلمه؛ یک کلمه.

Right?

درست؟

Extra points if you're using them correctly.

اگر به درستی از آنها استفاده می کنید، امتیاز اضافی.

Now, if you have any questions about these, please go to www.engvid.com and ask me in

حالا اگر در این مورد سوالی دارید، لطفا به www.engvid.com بروید و در بخش انجمن از من بپرسید

the forum section there.

.

There's a quiz that you can practice your understanding of these words.

مسابقه ای وجود دارد که می توانید درک خود از این کلمات را تمرین کنید.

And, of course, if you like this video, press "like" at YouTube and subscribe to my channel,

و، البته، اگر این ویدیو را دوست دارید، "لایک" را در YouTube فشار دهید و در کانال من مشترک شوید،

and come back for more great videos to help you improve your English.

و برای ویدیوهای عالی بیشتر برای کمک به بهبود زبان انگلیسی خود بازگردید.

See you then.

بعدا می بینمت.

Bye-bye.

خداحافظ.