FULL ENGLISH LESSON - ENGLISH WORDS AND EXPRESSIONS YOU MUST KNOW ABOUT PRODUCTIVITY

Hey, in this full English lesson, you are going to learn five new English

سلام، در این درس کامل انگلیسی، شما پنج

vocabulary words, five new English expressions, see tons of example

لغت جدید واژگان انگلیسی، پنج عبارت جدید انگلیسی را یاد خواهید گرفت، هزاران جملات مثال را ببینید

sentences, and so much more after this lesson, you'll be able to speak

و خیلی چیزهای دیگر پس از این درس، می توانید

English with more confidence and more fluently about the topic of motivation.

با اطمینان بیشتری به انگلیسی صحبت کنید. روان تر در مورد موضوع انگیزه.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم.

All right.

بسیار خوب.

The very first word I want to teach you is determination.

اولین کلمه ای که می خواهم به شما یاد بدهم عزم است.

Good again, determination.

خوب دوباره عزم راسخ

Excellent.

Now this word determination just means firmness of purpose or resoluteness.

عالی

حال این کلمه عزم فقط به معنای استحکام هدف یا قاطعیت است.

Again, firmness of purpose or resoluteness like you, you are

باز هم، استحکام هدف یا مصمم بودن مانند شما، شما

determined to speak English fluently.

مصمم هستید که انگلیسی را روان صحبت کنید.

Your determination is what led you to watch this video or

عزم شما چیزی است که شما را به تماشای این ویدیو یا

listen to this podcast episode.

گوش دادن به این قسمت پادکست سوق داد.

Why?

چرا؟

Because you have a purpose.

چون هدف داری

You want to speak English fluently and you are ready to put in the work.

شما می خواهید انگلیسی را روان صحبت کنید و آماده انجام کار هستید. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

All right.

Check out this first example sentence, her determination to succeed in

بسیار خوب.

این اولین جمله مثال را بررسی کنید، عزم او برای موفقیت در

her career is truly inspiring.

حرفه اش واقعاً الهام بخش است.

You caught it.

گرفتی

Excellent.

All right, here we go.

عالی

بسیار خوب، ما می رویم.

Sentence number two with great determination.

جمله شماره دو با قاطعیت زیاد.

He completed the marathon despite the harsh weather conditions.

او ماراتن را با وجود شرایط سخت آب و هوایی به پایان رساند. به

Think about it when it's cold outside, when it's raining, when it's snowing,

این فکر کن وقتی بیرون هوا سرد است، وقتی باران می بارد، وقتی برف می بارد،

it's hard to move forward, but he had a purpose and his resoluteness.

حرکت به جلو سخت است، اما او هدف و اراده ای داشت.

Kept him going again with great determination.

او را دوباره با عزم راسخ ادامه داد.

He completed the marathon despite the harsh weather conditions.

او ماراتن را با وجود شرایط سخت آب و هوایی به پایان رساند. متوجه شدی

You got it.

All right.

بسیار خوب.

Sentence number three.

جمله شماره سه

The team showed remarkable determination in overcoming the obstacles they faced.

این تیم در غلبه بر موانعی که با آن روبرو بودند، عزم قابل توجهی از خود نشان دادند .

Things were difficult, things were hard, but they pushed forward.

همه چیز سخت بود، همه چیز سخت بود، اما آنها به جلو فشار آوردند.

They had a purpose.

هدفی داشتند.

Once again, the team showed remarkable determination in

یک بار دیگر، تیم عزم قابل توجهی در

overcoming the obstacles they faced.

غلبه بر موانعی که با آن روبرو بود نشان داد.

So vocabulary word, number one, determination.

بنابراین واژه واژگان، شماره یک، تعیین.

Excellent job.

کار عالی

Now the second vocabulary word I want you to know and understand is.

حالا دومین لغت واژگانی که می خواهم بدانید و بفهمید این است.

Perseverance good again, perseverance.

پشتکار خوب دوباره، پشتکار.

Excellent.

Now this word just means persistence in doing something despite difficulty

عالی

حالا این کلمه فقط به معنای اصرار در انجام کاری با وجود سختی

or delay in achieving success.

یا تاخیر در رسیدن به موفقیت است.

Even though it's challenging, even though it might take a little bit of extra

با وجود اینکه چالش برانگیز است، حتی اگر ممکن است کمی زمان اضافی ببرد،

time, you're going to continue working hard, just like you're doing right now.

شما به سختی به کار خود ادامه خواهید داد ، درست مانند آنچه در حال حاضر انجام می دهید.

Yeah, that's right.

بله، درست است.

I know you're working hard to achieve your English goal, and

می دانم که برای رسیدن به هدف انگلیسی خود سخت کار می کنید و

I know you will achieve it.

می دانم که به آن خواهید رسید.

You have perseverance.

شما پشتکار دارید. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

All right.

عالی

بسیار خوب.

Check out this first example sentence.

این اولین جمله مثال را بررسی کنید.

Perseverance is key to mastering any skill or subject, including English.

پشتکار کلید تسلط بر هر مهارت یا موضوعی از جمله زبان انگلیسی است.

That's right.

درست است.

Perseverance is key to mastering any skill, any new skill or subject.

پشتکار کلید تسلط بر هر مهارت، هر مهارت یا موضوع جدیدی است.

This is what you have to remember.

این چیزی است که شما باید به خاطر بسپارید.

All right, let's move on now to sentence number two.

بسیار خب، حالا به جمله شماره دو برویم.

Despite numerous setbacks, her perseverance paid off and

با وجود شکست های متعدد، استقامت او نتیجه داد و

she finally achieved her goal.

سرانجام به هدفش رسید.

I remember I told you in one story time several months ago, how I had to study

یادم هست چند ماه پیش در یک داستان به شما گفتم که چگونه باید

for a long period of time in order to pass my exam to get my master's degree.

مدت زیادی درس بخوانم تا بتوانم در آزمون فوق لیسانس خود را قبول کنم.

Took me three tries, but just like this sentence says, despite numerous

سه بار از من گرفت، اما همانطور که این جمله می گوید، با وجود

setbacks, her perseverance paid off and she finally achieved her goal.

شکست های متعدد، پشتکار او نتیجه داد و سرانجام به هدفش رسید.

Perseverance is key and sentence number three.

پشتکار کلید و جمله شماره سه است.

The scientist's perseverance led to a breakthrough discovery

پشتکار این دانشمند پس از سالها تحقیق منجر به کشف موفقیت آمیزی شد

after years of research.

.

So you see how we can use this word in many different situations.

بنابراین می بینید که چگونه می توانیم از این کلمه در موقعیت های مختلف استفاده کنیم.

Now we're speaking about a scientist.

اکنون در مورد یک دانشمند صحبت می کنیم.

Again, the scientist's perseverance led to a breakthrough discovery

مجدداً، پشتکار این دانشمند پس از سال ها تحقیق منجر به کشف موفقیت آمیز شد

after years of research.

. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

Vocabulary word.

واژه واژگان.

Number two, perseverance.

شماره دو، پشتکار.

Now let's move on to number three.

حالا بریم سراغ شماره سه.

Number three is overachiever.

شماره سه برتری است.

Good again, overachiever.

بازم خوبه.

Excellent.

Now this word just means a person who achieves more than what is expected.

عالی

حال این کلمه فقط به معنای شخصی است که بیش از آنچه انتظار می رود به دست می آورد.

A person who achieves more than what is expected and overachiever.

فردی که بیش از آنچه انتظار می رود به دست می آورد و بیش از حد به آن دست می یابد.

Check out these examples sentences.

این جملات نمونه را بررسی کنید.

Here's the first one.

اینجا اولین مورد است.

She's an overachiever who always goes above and beyond in her work.

او فردی بیش از حد است که همیشه در کارش فراتر می رود.

She doesn't just do the minimum.

او فقط حداقل ها را انجام نمی دهد.

She doesn't just do what's required.

او فقط آنچه را که لازم است انجام نمی دهد.

She actually does more extra credit work, adding more why she's an overachiever.

او در واقع کار اعتباری اضافی بیشتری انجام می دهد، و دلیل اینکه چرا او بیش از حد است را اضافه می کند.

Again, she's an overachiever who always goes above and beyond in her work.

باز هم، او یک فرد بیش از حد است که همیشه در کارش فراتر می رود.

You got it good.

خوب فهمیدی

Sentence number two, being an overachiever, he often

جمله شماره دو، به دلیل اینکه او بیش از حد است، اغلب تا

stays late at the office.

دیر وقت در دفتر می ماند.

To complete his projects.

تا پروژه های خود را تکمیل کند.

He wants to get them done.

او می خواهد آنها را به پایان برساند.

He wants to make sure they're perfect.

او می خواهد مطمئن شود که آنها کامل هستند.

He doesn't want to give just 50%.

او نمی خواهد فقط 50 درصد بدهد.

He wants to give 110%.

او می خواهد 110 درصد بدهد.

Once again, being an overachiever, he often stays late at the

یک بار دیگر، به عنوان یک فرد بیش از حد، او اغلب تا دیر وقت در

office to complete his projects.

دفتر می ماند تا پروژه های خود را تکمیل کند.

You got it good.

خوب متوجه شدی

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number three, overachievers tend to set high standards for

جمله شماره سه، افرادی که بیش از حد موفق می شوند تمایل دارند استانداردهای بالایی برای

themselves and strive to meet them.

خود تعیین کنند و برای برآورده کردن آنها تلاش کنند.

This is very true.

این بسیار درست است.

I call myself an achiever.

من به خودم می گویم موفق

And according to this definition, I'm an overachiever because I

و با توجه به این تعریف، من فردی بیش از حد هستم زیرا

want to achieve many things.

می خواهم به چیزهای زیادی برسم.

Why?

چرا؟

To help you achieve your goal.

تا به شما در رسیدن به هدفتان کمک کند.

So here we go.

One more time, overachievers tend to set high standards for

بنابراین ما اینجا هستیم.

یک بار دیگر، افراد بیش از حد تمایل دارند استانداردهای بالایی را برای

themselves and strive to meet them.

خود تعیین کنند و برای برآورده کردن آنها تلاش کنند. متوجه شدی

You got it.

Yes.

I love it.

بله.

من آن را دوست دارم.

So again, number three is overachiever.

بنابراین، دوباره، شماره سه بیش از حد است.

Let's move on to word number four, endurance,

بیایید به کلمه شماره چهار، استقامت،

endurance.

استقامت برویم.

Good.

خوب

Last time after me endurance.

آخرین بار بعد از من استقامت.

Excellent.

عالی

Now this just means the ability to withstand hardship or adversity,

اکنون این فقط به معنای توانایی مقاومت در برابر سختی ها یا ناملایمات است،

especially the ability to sustain a prolonged stressful effort or activity.

به ویژه توانایی حفظ یک تلاش یا فعالیت استرس زا طولانی مدت. امروز صبح

I can give you a prime example this morning, actually this morning

می‌توانم یک مثال عالی برای شما بیاورم، در واقع امروز صبح

I was exercising, I went to the gym very early this morning at

داشتم ورزش می‌کردم، امروز صبح ساعت 5 صبح خیلی زود به باشگاه رفتم

5 AM and I got my workout in.

و تمرینم را شروع کردم.

Trying to keep my body in shape, right?

سعی می‌کنم بدنم را خوش فرم نگه دارم، درست است؟

And then I got on the bike and I rode for about 25 minutes.

و بعد سوار دوچرخه شدم و حدود 25 دقیقه سوار شدم.

I rode 10 miles.

10 مایل سوار شدم.

The sweat was dripping.

عرق چکه می کرد.

There were points in the workout when I got exhausted, but I pushed forward.

وقتی خسته شدم نکاتی در تمرین وجود داشت ، اما جلو رفتم.

This was building my endurance, able to move forward, even when

این باعث ایجاد استقامت من شد، قادر به حرکت به جلو، حتی زمانی که

things are stressful or challenging.

همه چیز استرس زا یا چالش برانگیز است. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

All right.

Check out this first example, sentence marathon runners need a high level

بسیار خوب.

این مثال اول را بررسی کنید، دوندگان ماراتن جمله

of endurance to complete the race.

برای تکمیل مسابقه به سطح بالایی از استقامت نیاز دارند.

This is very true.

این بسیار درست است.

Marathons are not easy.

ماراتن آسان نیست.

I don't think I'll ever do a marathon simply because yes,

فکر نمی‌کنم هرگز یک ماراتن انجام دهم، زیرا بله،

I was a runner growing up.

من یک دونده بودم.

But I was a short distance.

اما فاصله کمی داشتم.

I didn't like long distances and marathons are long distances, right?

من مسافت های طولانی را دوست نداشتم و ماراتن مسافت های طولانی است، درست است؟

So once again, marathon runners need a high level of

بنابراین بار دیگر، دوندگان ماراتن برای تکمیل مسابقه به سطح بالایی از استقامت نیاز دارند

endurance to complete the race.

.

Maybe you like running marathons.

شاید دویدن ماراتن را دوست داشته باشید.

Let us know.

به ما اطلاع دهید.

Here's sentence number two.

اینم جمله شماره دو

Her mental endurance was tested during the challenging times.

استقامت ذهنی او در طول زمان های چالش برانگیز مورد آزمایش قرار گرفت.

This can be used, this word endurance can be used when you're describing, Hey,

این را می توان استفاده کرد، این کلمه استقامت را می توان در هنگام توصیف استفاده کرد، هی،

I need, I need to be mentally strong.

من نیاز دارم، من باید از نظر ذهنی قوی باشم.

This is not going to be an easy situation.

این وضعیت آسانی نخواهد بود.

And I have to push through, even though it's challenging, just like this

و من باید جلو بروم، حتی اگر چالش برانگیز است، درست همانطور که این

sentence says, her mental endurance was tested during the challenging time.

جمله می گوید، استقامت ذهنی او در طول زمان چالش برانگیز آزمایش شد. متوجه شدی

You got it.

Good job.

Here we go.

کار خوب

در اینجا ما می رویم.

Sentence number three, the soldiers displayed incredible endurance

جمله شماره سه، سربازان استقامت باورنکردنی

during the long and arduous March.

در طول مارس طولانی و سخت از خود نشان دادند.

Soldiers have to go through a lot.

سربازها باید خیلی چیزها را بگذرانند.

They have to run.

آنها باید فرار کنند.

They have to experience the heat.

آنها باید گرما را تجربه کنند.

They have to push forward, even with heavy bags on their back.

آنها باید به جلو فشار بیاورند، حتی با کیسه های سنگین بر روی کمرشان.

Again, the soldiers displayed incredible endurance during

باز هم سربازان استقامت باورنکردنی در طول

the long and arduous March.

مارس طولانی و سخت از خود نشان دادند. متوجه شدی

You got it.

Good job.

کار خوب

Here we go again.

اینجا دوباره می رویم.

Number four, endurance.

شماره چهار، استقامت.

Excellent.

All right, let's move on now to number five, but before we get to

عالی

بسیار خوب، بیایید اکنون به شماره پنج برویم، اما قبل از رسیدن به

number five, I want to remind you everything you're learning, the words,

شماره پنج، می خواهم همه چیزهایی را که یاد می گیرید، کلمات،

the example sentences, you need to practice what you're learning so you can

جملات مثال، به شما یادآوری کنم، باید آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید تا بتوانید

download the English with Tiffani app.

دانلود کنید. انگلیسی با اپلیکیشن تیفانی

And after this lesson, you can practice what you've learned.

و بعد از این درس، می توانید آموخته های خود را تمرین کنید.

You can also see, Hey, was I missing anything?

شما همچنین می توانید ببینید، هی، آیا من چیزی را از دست داده ام؟

And you can make sure to review.

و شما می توانید مطمئن شوید که بررسی کنید.

After this lesson in order to maximize on what you're learning.

پس از این درس به منظور به حداکثر رساندن آنچه در حال یادگیری هستید.

All right, here we go.

Let's continue.

بسیار خوب، ما می رویم.

ادامه دهیم.

Now we're looking at word number five, which is inspiration.

اکنون ما به کلمه شماره پنج نگاه می کنیم که الهام بخش است.

Good again, inspiration.

خوب دوباره، الهام بخش.

Excellent.

Now this just means the process of being mentally stimulated to

عالی

اکنون این فقط به معنای فرآیند تحریک ذهنی برای

do or feel something, especially to do something creative.

انجام یا احساس چیزی است، به ویژه برای انجام کاری خلاقانه.

Right.

It inspires you.

درسته به

شما الهام می دهد.

Wow.

عجب

I saw that picture.

من اون عکس رو دیدم

Now I want to go draw or paint.

حالا می خواهم بروم نقاشی یا نقاشی کنم.

Ooh, I saw that.

اوه من اینو دیدم

And now I want to create something new.

و اکنون می خواهم چیز جدیدی ایجاد کنم.

Inspiration.

الهام بخش

Check out this first example sentence.

این جمله مثال اول را بررسی کنید.

The artist found inspiration in the beauty of nature, walking outside,

این هنرمند از زیبایی طبیعت الهام گرفت، قدم زدن در بیرون،

seeing the beautiful trees, seeing the mountains, all of a sudden

دیدن درختان زیبا، دیدن کوه ها، ناگهان

there was a spark of creativity.

جرقه ای از خلاقیت به وجود آمد.

Ooh, I want to paint this landscape.

اوه، من می خواهم این منظره را نقاشی کنم.

Inspiration.

الهام بخش

Once again.

یک بار دیگر.

The artist found inspiration in the beauty of nature.

این هنرمند از زیبایی طبیعت الهام گرفت.

What about this second example, sentence, her life story serves as

در مورد این مثال دوم، جمله، داستان زندگی او به عنوان

an inspiration to many young people.

الهام بخش بسیاری از جوانان است.

There's something about her life story that stimulates people and makes

چیزی در داستان زندگی او وجود دارد که مردم را تحریک می کند و

them want to do something as well.

آنها را نیز به انجام کاری وادار می کند.

Again, her life story.

باز هم داستان زندگی او.

Serves as an inspiration to many young people.

به عنوان الهام بخش بسیاری از جوانان عمل می کند.

Let's move on now to sentence number three.

اکنون به سراغ جمله شماره سه می رویم.

The teacher's words were a source of inspiration for the

سخنان معلم منبع الهام

students to pursue their dreams.

دانش آموزان برای پیگیری رویاهای خود بود.

Think about a teacher who inspires you.

به معلمی فکر کنید که به شما الهام می بخشد.

Hopefully I inspire you.

امیدوارم به شما الهام بخشم

I want you to achieve your goals, but you can think of any teacher who inspires you.

من از شما می خواهم که به اهداف خود برسید، اما می توانید به هر معلمی فکر کنید که به شما الهام می بخشد.

That teacher is helping you pursue your dreams.

آن معلم به شما کمک می کند تا رویاهای خود را دنبال کنید.

Once again.

یک بار دیگر.

The teacher's words were a source of inspiration for the

سخنان معلم منبع الهام

students to pursue their dreams.

دانش آموزان برای پیگیری رویاهای خود بود. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

So again, number five is inspiration.

بنابراین دوباره، شماره پنج الهام بخش است.

Great job.

کار عالی

Now I want us to move on to our expressions.

حالا می‌خواهم به سراغ عباراتمان برویم.

We had five English words.

ما پنج کلمه انگلیسی داشتیم.

Again, this is a full English lesson.

باز هم این یک درس کامل انگلیسی است.

You'll be able to speak about motivation, like a native English speaker speaking

شما می توانید در مورد انگیزه صحبت کنید، مانند یک انگلیسی زبان مادری که روان صحبت می کند، در

fluently, here's the first English expression, bright eyed and bushy tailed.

اینجا اولین عبارت انگلیسی با چشمان روشن و دم پرپشت است.

Good again.

بازم خوبه

Bright eyed and bushy tailed.

چشم روشن و دم پرپشت.

Good job.

Now this expression just means very enthusiastic and full of energy.

کار خوب

حالا این عبارت فقط به معنای بسیار مشتاق و پر انرژی است.

As you know, I, as your English teacher am always full of inner,

همانطور که می دانید، من به عنوان معلم انگلیسی شما همیشه سرشار از درونی،

full of energy and passion.

سرشار از انرژی و اشتیاق هستم. از

I enjoy what I do.

کاری که انجام می دهم لذت می برم.

I enjoy helping you.

من از کمک به شما لذت می برم.

I don't look tired when I'm on the camera.

وقتی جلوی دوربین هستم خسته به نظر نمی رسم.

I don't look lethargic.

بی حال به نظر نمیرسم

I actually look very energetic.

در واقع من بسیار پر انرژی به نظر می رسم.

Why?

چرا؟

Because I actually have energy and I'm ready to teach you each

چون من در واقع انرژی دارم و

and every time I come on camera.

هر بار که جلوی دوربین می آیم آماده ام به شما آموزش دهم.

Bright eyed and bushy tailed.

چشم روشن و دم پرپشت.

Check out the first example sentence.

جمله مثال اول را بررسی کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

She arrived at the meeting bright eyed and bushy tailed, Ready

او با چشمان روشن و دم پرپشت و آماده

to tackle the day's challenges.

برای مقابله با چالش های روز به جلسه رسید.

She was ready to knock it out the ballpark.

او آماده بود تا آن را از زمین توپ خارج کند.

She knew exactly what she wanted to say in the meeting.

او دقیقاً می‌دانست که در جلسه چه می‌خواهد بگوید.

She wasn't tired.

او خسته نبود

She had energy.

انرژی داشت

She was enthusiastic.

او مشتاق بود.

Once again, she arrived at the meeting, bright eyed and bushy tailed, ready

بار دیگر، او با چشمانی روشن و دم پرپشت و آماده

to tackle the day's challenges.

برای مقابله با چالش های روز به جلسه رسید. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

All right, here's sentence number two.

عالی

بسیار خوب، این جمله شماره دو است.

Despite the early hour, the students appeared bright eyed and

علیرغم ساعات اولیه، دانش آموزان

bushy tailed for their field trip.

برای سفر میدانی خود با چشمانی روشن و دم پرپشت به نظر می رسیدند.

The kids were ready.

بچه ها آماده بودند.

The kids knew, Hey, we're going on a field trip.

بچه ها می دانستند، هی، ما به یک سفر میدانی می رویم.

We're excited.

ما هیجان زده ایم

We don't even care that it's early in the morning.

حتی برایمان مهم نیست که صبح زود است.

Bright eyed and bushy tailed.

چشم روشن و دم پرپشت.

Despite the early hour, the students appeared bright eyed and

علیرغم ساعات اولیه، دانش آموزان

bushy tailed for their field trip.

برای سفر میدانی خود با چشمانی روشن و دم پرپشت به نظر می رسیدند.

Let's do sentence number three.

بیایید جمله شماره سه را انجام دهیم.

He was bright eyed and bushy tailed after a good night's

او پس از یک استراحت شبانه خوب، چشمانی روشن و دم پرپشت داشت و

rest, eager to start his new job.

مشتاق شروع کار جدیدش بود.

Woo.

وو

He was ready.

او آماده بود.

Yes.

بله.

Enthusiastic, full of energy, ready to start his new job.

مشتاق، پر انرژی، آماده شروع کار جدیدش.

He was bright eyed and bushy tailed after a good night's

او پس از یک استراحت شبانه خوب، چشمانی روشن و دم پرپشت داشت و

rest, eager to start his new job.

مشتاق شروع کار جدیدش بود.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

You can start using this expression today, bright eyed and bushy tail.

شما می توانید از امروز استفاده از این عبارت را شروع کنید ، چشمان روشن و دم پرپشت.

What about this second expression?

در مورد این عبارت دوم چطور؟

Another good one.

یکی دیگه خوبه بیش از حد

Eager beaver.

مشتاق.

Good again, eager beaver.

خوب دوباره، بیش از حد مشتاق.

Excellent job.

کار عالی

Now this just means someone who is very enthusiastic and hardworking.

حالا این فقط به معنای شخصی است که بسیار مشتاق و سخت کوش است.

Hey, I'm ready to work.

سلام من آماده کار هستم

Hey, let me know what you need.

هی، به من اطلاع بده چه نیازی داری

I am ready to get things done.

من برای انجام کارها آماده هستم. بیش از حد

Eager beaver.

مشتاق.

Someone who is very enthusiastic and hardworking.

فردی که بسیار مشتاق و سخت کوش است.

Here's the first sentence.

این اولین جمله است.

The new intern is an eager beaver.

کارآموز جدید یک بیش از حد مشتاق است.

Always the first to volunteer for extra tasks.

همیشه اولین کسی است که برای کارهای اضافی داوطلب می شود.

She's always up for it.

او همیشه برای آن آماده است.

She's always ready.

او همیشه آماده است.

Hey, is there a new task?

سلام، آیا کار جدیدی وجود دارد؟

I'm ready.

من آماده ام.

I'm your girl.

من دختر تو هستم

I can help you.

من می توانم به شما کمک کنم.

Don't worry.

نگران نباشید.

Again, the new intern is an eager beaver.

باز هم، کارآموز جدید یک بیش از حد مشتاق است.

Always the first to volunteer for extra tasks.

همیشه اولین کسی است که برای کارهای اضافی داوطلب می شود.

And what about the second sentence using the word, the expression, eager

و در مورد جمله دوم با استفاده از کلمه، عبارت، Beager

beaver as an eager beaver, she completed all her assignments ahead of schedule.

Beaver به عنوان یک Beager Beaver، او تمام تکالیف خود را زودتر از موعد انجام داد.

Listen, she's enthusiastic.

گوش کن، او مشتاق است.

She's hardworking.

او سخت کوش است

She gets things done.

او کارها را انجام می دهد.

She gets them done early.

او آنها را زود انجام می دهد.

She is always ready.

او همیشه آماده است.

She's always ahead of schedule as an eager beaver.

او همیشه به عنوان یک بیش از حد مشتاق از برنامه جلوتر است.

She completed all her assignments ahead of schedule.

او تمام وظایف خود را زودتر از موعد انجام داد.

And what about sentence number three?

و جمله شماره سه چطور؟

He's such an eager beaver often arriving at the office before anyone else.

او خیلی مشتاق است که اغلب قبل از هر کس دیگری به دفتر می رسد.

He gets there super early 7 00 AM.

او خیلی زود ساعت 7 صبح به آنجا می رسد.

He's there already working on projects.

او قبلاً آنجاست روی پروژه ها کار می کند.

He is hardworking and enthusiastic.

او سخت کوش و مشتاق است.

Once again.

یک بار دیگر.

He's such an eager beaver, often arriving at the office before anyone else.

او خیلی مشتاق است که اغلب قبل از هر کس دیگری به دفتر می رسد. متوجه شدی بیش از حد

You got it.

Eager beaver.

مشتاق.

Great job.

All right, let's check out the next expression.

کار عالی

بسیار خوب، بیایید عبارت بعدی را بررسی کنیم.

Expression number three to eat, sleep, and breathe something again,

عبارت شماره سه برای خوردن، خوابیدن، و دوباره نفس کشیدن چیزی،

to eat, sleep, and breathe something.

خوردن، خوابیدن و نفس کشیدن چیزی.

Your turn.

نوبت شماست

Good.

Last time to eat, sleep, and breathe something.

خوب

آخرین بار برای خوردن، خوابیدن و نفس کشیدن چیزی.

Great job.

کار عالی

Now, this just means to be very dedicated and passionate about something,

اکنون، این فقط به این معنی است که نسبت به چیزی بسیار فداکار و مشتاق باشید و

spending most of your time on it.

بیشتر وقت خود را صرف آن کنید.

I'll be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

I eat, sleep, and breathe English.

من انگلیسی می خورم، می خوابم و نفس می کشم.

Why?

چرا؟

Because I enjoy, I am passionate about teaching you English.

چون لذت می برم، مشتاق آموزش زبان انگلیسی به شما هستم.

I want to make sure I can teach you a complex concept in a very simple way.

من می خواهم مطمئن شوم که می توانم یک مفهوم پیچیده را به روشی بسیار ساده به شما آموزش دهم.

I want to make sure I can teach you useful words and expressions

من می خواهم مطمئن شوم که می توانم کلمات و عبارات مفید را

in a very easy to understand way.

به روشی بسیار آسان به شما آموزش دهم.

I eat, sleep, and breathe English.

من انگلیسی می خورم، می خوابم و نفس می کشم.

Check out this first example sentence.

این جمله مثال اول را بررسی کنید.

During the final exams, she seemed to eat, sleep, and breathe her studies.

در طول امتحانات نهایی، به نظر می رسید که او می خورد، می خوابید و نفس می کشید.

She was consumed.

او مصرف شده بود.

That's all she thought about.

این تمام چیزی بود که او به آن فکر می کرد.

She was focused on her studies because she wanted to pass her final exams.

او به دلیل اینکه می خواست امتحانات نهایی خود را با موفقیت پشت سر بگذارد، روی درس هایش متمرکز بود.

Once again, during the final exams, she seemed to eat, sleep, and

یک بار دیگر، در طول امتحانات نهایی، او به نظر می رسید که می خورد، می خوابید و

breathe her studies, she You got it.

نفس می کشید، او متوجه شد.

Yes.

بله.

Here's sentence number two.

اینم جمله شماره دو

He eats, sleeps, and breathes football, watching every game and

او فوتبال می خورد، می خوابد و نفس می کشد ، هر بازی را تماشا می کند و

reading every article about it.

هر مقاله در مورد آن را می خواند.

He can't wait till the games come on.

او نمی تواند تا شروع بازی ها صبر کند.

He can't wait till a new article comes out about his favorite team.

او نمی تواند صبر کند تا مقاله جدیدی درباره تیم مورد علاقه اش منتشر شود.

He eats, sleeps, and breathes every waking moment, even when he's

او در هر لحظه بیداری می خورد، می خوابد و نفس می کشد ، حتی زمانی که

sleeping, he is thinking about it.

خواب است، به آن فکر می کند.

So once again, he eats, sleeps, and breathes football.

بنابراین یک بار دیگر فوتبال می خورد، می خوابد و نفس می کشد. متوجه شدی

You got it.

Yes.

All right.

بله.

بسیار خوب.

Sentence number three, the team eats, sleeps, and breathes the project working

جمله شماره سه، تیم می‌خورد، می‌خوابد، و نفس می‌کشد، پروژه

around the clock to meet the deadline.

شبانه‌روز کار می‌کند تا به ضرب‌الاجل برسد.

Everything they are doing.

هر کاری که انجام می دهند.

Every thought they have is about this project.

هر فکری که دارند در مورد این پروژه است.

They are eating, sleeping, and breathing it again.

آنها می خورند، می خوابند، و دوباره آن را نفس می کشند.

The team eats, sleeps, and breathes the project working around the

تیم غذا می‌خورد، می‌خوابد و نفس می‌کشد و پروژه را شبانه‌روز کار می‌کند

clock to meet the deadline.

تا ضرب‌الاجل را برآورده کند. متوجه شدی

You got it.

Yes.

So again, expression number three to eat, sleep, and breathe something.

بله.

پس دوباره عبارت شماره سه برای خوردن، خوابیدن و نفس کشیدن چیزی.

Excellent job.

کار عالی

All right.

بسیار خوب. عبارت

Expression number four expression.

شماره چهار عبارت.

Number four is give something a shot again, give something a shot.

شماره چهار این است که دوباره به چیزی ضربه بزنید، به چیزی ضربه بزنید.

Good last time.

دفعه قبل خوبه به

Give something a shot.

چیزی ضربه بزنید.

Excellent.

Now this just means to try something, especially for the first time.

عالی

حالا این فقط به معنای امتحان کردن چیزی است، مخصوصاً برای اولین بار.

Hmm.

I wonder how that'll be.

هوم

من تعجب می کنم که چگونه خواهد بود.

Imagine this.

این را تصور کنید.

I'm taking a sip.

دارم یه جرعه میخورم

I'm giving it

من به آن

a shot.

ضربه می زنم.

Hmm.

هوم

This is good.

این خوب است.

Imagine there was something new in this cup.

تصور کنید چیز جدیدی در این جام وجود دارد.

In actuality, it's apple juice.

در واقع، این آب سیب است.

I love apple juice, but imagine there was something new in this cup.

من عاشق آب سیب هستم، اما تصور کنید چیز جدیدی در این فنجان وجود دارد.

Guava juice.

آب گواوا.

I'll give it a shot.

من به آن ضربه می زنم.

I'm not sure if I like it, but I'll give it a shot again.

مطمئن نیستم که دوستش داشته باشم یا نه، اما دوباره به آن ضربه می زنم. به این

It means to try something new.

معنی است که چیز جدیدی را امتحان کنید.

Especially for the first time, check out this first example, sentence.

به خصوص برای اولین بار، این اولین مثال، جمله را بررسی کنید.

I've never tried sushi before, but I'm willing to give it a shot.

من هرگز سوشی را امتحان نکرده ام، اما حاضرم آن را امتحان کنم.

I'm not sure how it's going to taste, but I'm willing to try it.

من مطمئن نیستم که طعم آن چگونه خواهد بود، اما حاضرم آن را امتحان کنم.

I'm willing to give it a try.

من حاضرم آن را امتحان کنم.

I've never tried sushi before, but I'm willing to give it a shot.

من هرگز سوشی را امتحان نکرده ام، اما حاضرم آن را امتحان کنم. متوجه شدی

You got it.

Yes.

بله.

Sentence number two.

جمله شماره دو

He decided to give the new workout routine a shot to improve his fitness.

او تصمیم گرفت برای بهبود تناسب اندام خود، تمرینات روتین جدید تمرین کند.

One more time.

یک بار دیگر

He decided to give the new workout routine a shot to improve his fitness.

او تصمیم گرفت برای بهبود تناسب اندام خود، تمرینات روتین جدید تمرین کند.

He wasn't sure about it.

او در مورد آن مطمئن نبود.

It was different from what he normally did, but Hey, I'll give it a try.

با کاری که او معمولی انجام می داد متفاوت بود، اما هی، امتحانش می کنم.

Once again, he decided to give the new workout routine

یک بار دیگر، او تصمیم گرفت

a shot to improve his fitness.

برای بهبود تناسب اندام خود، تمرینات روتین جدید تمرینی را انجام دهد.

All right.

بسیار خوب.

And let's check out sentence number three.

و بیایید جمله شماره سه را بررسی کنیم.

Here we go.

Sentence number three, she was nervous about public speaking,

در اینجا ما می رویم.

جمله شماره سه، او از صحبت کردن در جمع عصبی بود،

but she agreed to give it a shot.

اما او قبول کرد که آن را امتحان کند.

I've never done it before.

من هرگز آن را انجام نداده بودم.

I'm not sure how people will respond to my presentation, but I mean, I'll try.

من مطمئن نیستم که مردم چگونه به ارائه من پاسخ خواهند داد ، اما منظورم این است که سعی خواهم کرد.

I'll see how it goes.

ببینم چطور میشه

She was nervous about public speaking, but she agreed to give it a shot.

او از صحبت کردن در جمع عصبی بود، اما قبول کرد که به آن ضربه بزند.

You got it, right?

فهمیدی، درسته؟

Remember these expressions are ones you can start using today.

به یاد داشته باشید که این عبارات عباراتی هستند که می توانید از امروز استفاده کنید.

Very useful and very natural.

بسیار مفید و بسیار طبیعی.

And what about this fifth expression?

و در مورد این عبارت پنجم چطور؟

The fifth expression is another good one.

پنجمین عبارت خوب دیگری است.

Run out of steam.

تمام شدن بخار

Good again, run out of steam.

خوب دوباره، بخار تمام شد.

Excellent.

عالی

Now this just means to lose energy or enthusiasm.

حالا این فقط به معنای از دست دادن انرژی یا اشتیاق است.

Imagine I'm teaching this class at the very beginning,

تصور کنید من این کلاس را در همان ابتدا،

enthusiastic, full of energy.

مشتاقانه، پر انرژی تدریس می کنم.

Yes.

And by the end.

بله.

و در پایان. باشه

Okay.

So, um, our last expression and then our last sentence, lacking energy, lacking

بنابراین، اوم، آخرین بیان ما و سپس آخرین جمله ما، کمبود انرژی، کمبود

enthusiasm, run out of steam makes sense.

شور و شوق، تمام شدن بخار منطقی است.

Right?

درسته؟

All right.

بسیار خوب.

Check out the first example sentence after working nonstop all day, I ran

اولین جمله مثال را بعد از تمام روز کار بی وقفه، بررسی کنید،

out of steam and had to take a break.

بخار تمام شد و مجبور شدم استراحت کنم.

I gave it my all, but I did it all day and now I'm tired.

من تمام تلاشم را کردم، اما تمام روز این کار را انجام دادم و اکنون خسته هستم.

Once again.

یک بار دیگر.

After working nonstop all day, I ran out of steam and had to take a break.

بعد از اینکه تمام روز بدون وقفه کار کردم، بخار تمام شد و مجبور شدم استراحت کنم.

Make sense.

معنا پیدا کنید.

Yes.

بله.

Sentence number two, the project started off strong, but the team

جمله شماره دو، پروژه با قدرت شروع شد، اما تیم در

ran out of steam halfway through.

نیمه راه تمام شد.

Think about it.

در مورد آن فکر کنید.

This happens all the time.

این همیشه اتفاق می افتد.

You work hard, you push, you push, even as an English learner, you go hard

شما سخت کار می‌کنید، فشار می‌آورید، فشار می‌آورید، حتی به عنوان یک زبان‌آموز انگلیسی،

for months for even years, and then.

ماه‌ها حتی سال‌ها سخت می‌روید، و سپس.

There comes a day when you just lose your energy, you get burnt

روزی می رسد که فقط انرژی خود را از دست می دهید، می

out, you run out of steam.

سوزید، بخارتان تمام می شود.

You caught it.

گرفتی

Yes.

بله.

The project started off strong, but the team ran out of steam halfway through.

پروژه با قدرت شروع شد، اما تیم در نیمه راه تمام شد.

And what about sentence number three, using this expression, he was excited

و در مورد جمله شماره سه، با استفاده از این عبارت، او

about the new hobby at first, but.

ابتدا در مورد سرگرمی جدید هیجان زده بود، اما.

But quickly ran out of steam in the beginning.

اما در ابتدا به سرعت تمام شد.

Yes, this is amazing.

بله، این شگفت انگیز است.

I love this.

من این را دوست دارم.

But then all of a sudden it got boring.

اما یکدفعه کسل کننده شد.

It got tedious.

خسته کننده شد

It was too much work.

کار خیلی زیاد بود

So again, he was excited about the new hobby at first.

بنابراین دوباره در ابتدا در مورد سرگرمی جدید هیجان زده بود.

But quickly ran out of steam again, a very useful expression, run out of steam.

اما به سرعت دوباره از بخار خارج شد، یک عبارت بسیار مفید، تمام شد.

Now, I hope you enjoyed this lesson.

حالا امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

I hope you use these words and expressions moving forward, and

امیدوارم از این کلمات و عبارات برای حرکت رو به جلو استفاده کنید و

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there?

هنوز آنجایی؟

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said story time one more time.

هی، یک بار دیگر زمان داستان را گفتم.

I said, it's story time.

گفتم وقت داستان است.

Hey, I said, it's story time.

هی، گفتم، وقت داستان است.

All right.

بسیار خوب.

Today, I have kind of a special story for you, and I also have some visuals.

امروز یه جورایی یه داستان خاص براتون دارم و یه سری تصاویر هم دارم.

So you may or may not know that I am vegetarian slash vegan.

بنابراین ممکن است بدانید یا ندانید که من گیاهخوار وگان هستم.

I eat eggs sometimes, but I don't eat cheese and I really like

من گاهی اوقات تخم مرغ می خورم، اما پنیر نمی خورم و واقعاً دوست دارم

to eat healthy foods, right?

غذاهای سالم بخورم، درست است؟

So for many, many years, it was hard to find a vegetarian burger, right?

بنابراین برای چندین سال، پیدا کردن یک همبرگر گیاهی سخت بود، درست است؟

I had many different vegetarian burgers.

من همبرگرهای مختلف گیاهی داشتم.

Before I became vegetarian, I didn't eat beef.

قبل از اینکه گیاهخوار شوم، گوشت گاو نمی‌خوردم.

So I actually did not know the taste of beef, but my friends that

بنابراین من در واقع طعم گوشت گاو را نمی دانستم، اما دوستان من که

used to eat meat, they would always say, vegetarian burgers are good,

قبلاً گوشت می خوردند، همیشه می گفتند، همبرگرهای گیاهی خوب هستند،

but they don't taste like beef that wasn't tell the impossible burger.

اما طعم گوشت گاو را ندارند که برگر غیرممکن را بیان نمی کند.

So I want to show you exactly what this burger looks like.

بنابراین من می خواهم به شما نشان دهم که این برگر دقیقاً چه شکلی است.

So you're going to see, if you're watching this, you're On YouTube, you'll see let's

بنابراین می‌خواهید ببینید، اگر این را تماشا می‌کنید، در YouTube هستید، می‌بینید

okay.

خوب است.

So you're looking at the burger on screen right now.

بنابراین شما در حال حاضر به همبرگر روی صفحه نگاه می کنید.

Now this is me.

حالا این من هستم.

These are my hands.

اینها دستان من هستند.

If you're watching it.

اگر در حال تماشای آن هستید.

And I actually got an impossible burger.

و من در واقع یک همبرگر غیرممکن گرفتم.

My friends who were meat eaters said this burger literally tastes like beef.

دوستان من که گوشت خوار بودند گفتند این برگر به معنای واقعی کلمه طعم گوشت گاو دارد.

It's not real meat.

این گوشت واقعی نیست.

But it tastes like beef.

اما طعم آن شبیه گوشت گاو است. به آن

It's called the impossible burger.

همبرگر غیرممکن می گویند.

And now many restaurants in America.

و اکنون بسیاری از رستوران ها در آمریکا.

Now, if you're watching the video, the way they put the tomatoes

حالا اگر در حال تماشای ویدیو هستید، نحوه قرار دادن گوجه فرنگی

on there did not look good.

در آنجا خوب به نظر نمی رسد.

I got a chuckled, but this is a burger that is offered in America at Burger

من یک خندیدم، اما این همبرگری است که در آمریکا در برگر

King and many other restaurants.

کینگ و بسیاری از رستوران های دیگر ارائه می شود.

And my friends say it really tastes like beef so much.

و دوستان من می گویند که طعم آن واقعاً شبیه گوشت گاو است.

So that they're a little bit nervous to eat it at times because it tastes so real.

به طوری که آنها از خوردن آن گاه به دلیل طعم واقعی آن کمی عصبی می شوند.

And I actually enjoyed the burger.

و من واقعا از برگر لذت بردم.

Now I was eating the burger.

حالا داشتم برگر می خوردم.

Uh, I actually had went to speak somewhere and I got the burger and I

اوه، من واقعاً رفته بودم جایی صحبت کنم و برگر را گرفتم و

wanted to show you what it looked like.

می خواستم به شما نشان دهم که چه شکلی است.

So I want to let you know that these days.

بنابراین می خواهم این روزها به شما اطلاع دهم.

Many options.

گزینه های زیادی.

There are many options for vegans and vegetarian individuals.

گزینه های زیادی برای وگان ها و افراد گیاهخوار وجود دارد.

Our world is changing.

دنیای ما در حال تغییر است.

Now we have the same food we had before, but now we're

اکنون همان غذایی را داریم که قبلا داشتیم، اما اکنون

adding even healthier options.

گزینه‌های سالم‌تری را اضافه می‌کنیم.

So if you ever come to America, you can try the impossible burger,

بنابراین اگر زمانی به آمریکا آمدید، می‌توانید برگر غیرممکن را امتحان کنید،

even if you're not vegetarian, and just let me know what you think you

حتی اگر گیاه‌خوار نیستید، و فقط به من بگویید که چه فکر می‌کنید می‌توانید

can get it at Burger King for sure.

آن را در برگر کینگ مطمئن دریافت کنید.

As a fast food restaurant, Burger King is the number one

به عنوان یک رستوران فست فود، برگر کینگ شماره یک است

that has the impossible burger.

که برگر غیرممکن را دارد.

Burger.

برگر.

So check it out again.

پس دوباره آن را بررسی کنید. به

I think it's good.

نظرم خوبه

When I first had it, it tastes a little weird because it really didn't taste like

وقتی برای اولین بار آن را خوردم، طعم آن کمی عجیب بود، زیرا واقعاً طعم آن مانند

any vegetarian meat I had had before, but my friend said it really tastes like

گوشت های گیاهی که قبلاً خورده بودم، نداشت، اما دوستم گفت که طعم آن واقعاً شبیه

beef and over time I started to like it.

گوشت گاو است و به مرور زمان آن را دوست داشتم.

So check it out.

بنابراین آن را بررسی کنید.

Let me know what you think, and I'll talk to you in the next lesson.

نظر خود را به من بگویید و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.