THINK AND SPEAK ENGLISH | USE THESE 2 STEPS TO SPEAK ENGLISH FLUENTLY

Your goal is to speak English fluently like a native English speaker.

هدف شما این است که مانند یک انگلیسی زبان مادری به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

In order to speak English fluently, you must think like a native English

برای اینکه بتوانید روان انگلیسی صحبت کنید، باید مانند یک انگلیسی زبان مادری فکر کنید

speaker, and today I am going to help you think and speak in English

و امروز قصد دارم به شما کمک کنم مانند یک انگلیسی زبان مادری به انگلیسی فکر کنید و صحبت کنید

like a native English speaker.

.

Are you ready?

اماده ای؟

Weld, then I'm teacher Tiffani, let's jump right in.

ولد، پس من معلم تیفانی هستم، بیایید به داخل بپریم.

All right.

The very first thing you must do is think in English.

بسیار خوب.

اولین کاری که باید انجام دهید این است که به زبان انگلیسی فکر کنید.

So if someone asked you a question, what did you eat yesterday?

پس اگر کسی از شما سوالی پرسید، دیروز چه خوردید؟

You first need to start off by.

ابتدا باید شروع کنید با

Answering the five Ws, you know it, who, what, when, where, and why.

پاسخ دادن به پنج W، می دانید، چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا.

We are thinking and organizing our thoughts in English.

ما در حال فکر کردن و سازماندهی افکار خود به زبان انگلیسی هستیم.

So again, the question is what did you eat yesterday?

خب دوباره سوال اینه که دیروز چی خوردی؟

So who me?

پس من کی؟

What?

چی؟

A burger and fries when last night at around 6:00 PM.

یک همبرگر و سیب زمینی سرخ شده دیشب حدود ساعت 6 بعد از ظهر.

Where at Red Robin?

کجا در رد رابین؟

Why?

چرا؟

My friends wanted to meet up for dinner.

دوستانم می خواستند برای شام همدیگر را ببینیم.

Now what's happening is we're organizing all the bits and pieces of information

اکنون آنچه اتفاق می افتد این است که ما در حال سازماندهی تمام اطلاعات

in our mind so that we can answer the question like a native English speaker.

در ذهن خود هستیم تا بتوانیم مانند یک انگلیسی زبان مادری به این سوال پاسخ دهیم.

It's very easy to answer the who, what, when, where, and why questions, right?

پاسخ دادن به سوالات کی، چه، چه زمانی، کجا و چرا بسیار آسان است، درست است؟

You understand what you.

میفهمی چی داری

But after you organize your thoughts, you think in English, the next thing

اما بعد از اینکه افکار خود را سازماندهی کردید، به انگلیسی فکر می کنید، کاری که

you need to do is actually speak.

باید انجام دهید این است که در واقع صحبت کنید.

So how can we organize that information into an actual response?

بنابراین چگونه می توانیم آن اطلاعات را در یک پاسخ واقعی سازماندهی کنیم؟

Here's how we do it.

در اینجا نحوه انجام آن است.

Using the exact information we looked at to answer the question once

با استفاده از اطلاعات دقیقی که بررسی کردیم برای پاسخ به این سوال که

again, what did you eat yesterday?

دیروز چه خوردید؟

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

Last night, my friends hit me up because they wanted to meet for.

دیشب، دوستانم مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند، زیرا می خواستند برای همدیگر ملاقات کنند.

It was around 6:00 PM so I was actually starving.

حدود ساعت 6 بعدازظهر بود، بنابراین من واقعاً از گرسنگی می‌مردم.

We decided to meet at Red Robin and I had a burger and fries.

تصمیم گرفتیم در رد رابین همدیگر را ببینیم و من همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده خوردم.

Now, everything I just said came from the first step thinking in English.

حالا، همه چیزهایی که گفتم از اولین قدم فکر کردن به زبان انگلیسی است.

Now, before I go into this a little bit more, I, I want to

اکنون، قبل از اینکه کمی بیشتر به این موضوع بپردازم، می‌خواهم

explain some of the expressions.

برخی از عبارات را توضیح دهم.

Notice I said hit me.

توجه کنید گفتم به من ضربه بزنید.

Hit me up.

Now this is kind of slang an expression we use in English, so

منو بزن

حالا این یک عبارات عامیانه است که ما در انگلیسی استفاده می کنیم، بنابراین

let me explain to you what this means to hit someone up right here.

اجازه دهید به شما توضیح دهم که این به معنای ضربه زدن به یک نفر در اینجا چیست.

It's slang for contacting someone.

این عامیانه برای تماس با کسی است.

For example, I'm recording this lesson for you.

مثلاً این درس را برای شما ضبط می کنم.

I'm teaching you right now, but right after this lesson,

من همین الان به شما آموزش می دهم، اما بلافاصله بعد از این درس،

I need to hit my friend.

باید دوستم را بزنم.

I need to contact my friend in English.

من باید با دوستم به زبان انگلیسی تماس بگیرم.

We say hit someone up.

ما می گوییم یک نفر را بزن.

So in the response I said last night, my friends hit me up.

بنابراین در پاسخی که دیشب گفتم ، دوستانم به من ضربه زدند.

Hey Tiff, hey, what's going on?

هی تیف، هی، چه خبر است؟

We wanna go out to eat.

میخوایم بریم بیرون غذا بخوریم

All right, bet.

باشه، شرط ببند

Sure I'll be there.

مطمئنا من آنجا خواهم بود.

My friends hit me up.

دوستانم به من ضربه زدند.

They contacted.

تماس گرفتند.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

And the last one is starving.

و آخری از گرسنگی می میرد.

I said I was actually starving.

گفتم واقعا گرسنگی می‌میرم.

Starving right here.

همینجا گرسنگی میکشه

It just means to be extremely hungry.

این فقط به معنای گرسنگی شدید است.

You are looking everywhere for food.

شما همه جا به دنبال غذا هستید.

You are extremely hungry in English, we say starving.

شما در انگلیسی به شدت گرسنه هستید ، ما می گوییم گرسنگی.

Good job.

One more time after me starving.

آفرین.

یک بار دیگر بعد از گرسنگی.

Excellent.

So again, in step number one, we had to organize our thoughts.

عالی

بنابراین دوباره در مرحله شماره یک، باید افکارمان را سازماندهی می‌کردیم.

What did you eat yesterday?

دیروز چی خوردی؟ ما به

We answered the who, what, when, where, and why.

کی، چه، چه زمانی، کجا و چرا پاسخ دادیم.

Then step number two, the speak step.

سپس مرحله شماره دو، مرحله صحبت کردن.

Now we are able to actually give our response using those

اکنون می‌توانیم با استفاده از آن پنج قطعه اطلاعات پاسخ خود را ارائه دهیم

five pieces of information.

.

Last night, my friends hit me up because they wanted to meet up for.

دیشب، دوستانم به من ضربه زدند، زیرا می خواستند برای همدیگر ملاقات کنند.

It was around 6:00 PM so I was actually starving.

حدود ساعت 6 بعدازظهر بود، بنابراین من واقعاً از گرسنگی می‌مردم.

We decided to meet at Red Robin and I had a burger and fries.

تصمیم گرفتیم در رد رابین همدیگر را ببینیم و من همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده خوردم.

Who, what, when, where, and why can all be found in this response.

چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا همه را می توان در این پاسخ یافت.

And you sound like a native English speaker when you

و هنگامی که

include each of the five Ws.

هر یک از پنج W را بگنجانید مانند یک انگلیسی زبان بومی به نظر می رسید.

You like that, don't you?

شما آن را دوست دارید، نه؟

All right.

خیلی خوب.

Let's move on to the next one.

بریم سراغ بعدی.

I want you to see that this applies to any question and any topic.

من می خواهم شما ببینید که این برای هر سوال و هر موضوعی صدق می کند.

So let's say for example, someone asks you to tell them about your best friend.

بنابراین فرض کنید برای مثال، شخصی از شما می خواهد که در مورد بهترین دوست خود به او بگویید.

Well, we have to start with the five Ws.

خوب، ما باید با پنج W شروع کنیم.

Who.

سازمان بهداشت جهانی.

My best friend Michelle.

بهترین دوست من میشل.

What?

She tells amazing stories when, whenever we hang out where in my backyard.

چی؟

او داستان‌های شگفت‌انگیزی را تعریف می‌کند، وقتی که در حیاط خلوت من با هم می‌نشینیم.

Why she has the best memory as she knows how to make people laugh.

چرا او بهترین حافظه را دارد زیرا می داند چگونه مردم را بخنداند.

Simple questions answered who, what, when, where, and.

پاسخ سوالات ساده کی ، چی، کی، کجا و.

Now if you want to organize all of this information to sound like a native English

حالا اگر می‌خواهید همه این اطلاعات را طوری سازماندهی کنید که شبیه یک انگلیسی زبان مادری باشد،

speaker, this is how you would do it.

این کار را به این صورت انجام می‌دهید.

Step two, the speak step.

مرحله دوم، مرحله صحبت کردن.

My best friend's name is Michelle.

اسم بهترین دوست من میشل است.

One of her best abilities is her, or one of her best

یکی از بهترین توانایی های او، یا یکی از بهترین

qualities is her ability to tell.

ویژگی های او توانایی اش در گفتن است.

Amazing.

حیرت آور.

She has the best memory and she knows how to make people laugh

او بهترین حافظه را دارد و می داند

whenever we hang out in my backyard.

هر وقت در حیاط خانه من می نشینیم چگونه مردم را بخنداند.

Michelle will start reminiscing about our younger days and go right into a story.

میشل شروع به یادآوری خاطرات روزهای جوانی ما می کند و مستقیماً وارد یک داستان می شود.

Now, that was a response that any native English speaker would've given, but

حالا، این پاسخی بود که هر انگلیسی زبان مادری می داد، اما

look at the foundation of this response.

به اساس این پاسخ نگاه کنید.

The foundation of this response is simply right here, uhoh.

اساس این پاسخ به سادگی همین جاست، اوهو.

We have a little bit of overlap.

ما کمی همپوشانی داریم. ما

There we go.

میرویم آنجا.

The foundation of our response.

اساس پاسخ ما. بیا

Let's go and check it out.

بریم بررسیش کنیم

Right here.

درست همین جا.

The foundation of our response is just right here, the five Ws,

اساس پاسخ ما دقیقاً در اینجاست، پنج W،

who, what, when, where, and why.

چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا.

Now I'm gonna leave that part.

حالا من آن قسمت را ترک می کنم.

It's okay.

مشکلی نیست.

It happens.

اتفاق می افتد.

So again, remember when you are trying to sound like a native English speaker,

پس مجدداً، به یاد داشته باشید که وقتی سعی می‌کنید شبیه یک انگلیسی زبان بومی به نظر برسید،

you have to first step one think in English, use the five Ws, who, what, when,

ابتدا باید به زبان انگلیسی فکر کنید، از پنج Ws، چه کسی، چه، چه زمانی،

where, and why to organize your thoughts.

کجا و چرا برای سازماندهی افکار خود استفاده کنید.

Once your thoughts are organized, then you can go directly into your response

هنگامی که افکار شما سازماندهی شدند، می توانید مستقیماً به پاسخ خود بروید

and sound like a native English speaker.

و مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید. در

Now in this.

حال حاضر در این.

You'll notice that there are three things that maybe you've never heard

متوجه خواهید شد که سه چیز وجود دارد که شاید قبلاً هرگز نشنیده باشید

before or maybe you don't understand.

یا شاید نفهمیده باشید.

, so I wanna explain them.

، بنابراین می خواهم آنها را توضیح دهم.

The first one is Hang out.

اولین مورد Hang out است.

Hang out.

پاتوق کن

Now hang out.

حالا پاتوق کن

This just means to spend time relaxing or socializing informally.

این فقط به معنای صرف زمان برای استراحت یا معاشرت غیررسمی است.

Yeah.

I'm just hanging out with my friends, you know, we're relaxing, just talking.

آره

من فقط با دوستانم وقت می گذرانم، می دانید، ما در حال استراحت هستیم، فقط صحبت می کنیم.

We're just spending time together.

فقط داریم با هم وقت میگذرونیم

It's an informal situation.

این یک وضعیت غیر رسمی است.

We're relaxing and socializing.

ما در حال استراحت و معاشرت هستیم.

In English, we say hang out.

در انگلیسی می گوییم hang out.

So I.

بنابراین من.

Whenever we hang out right now, the next thing I said was in my backyard.

هر وقت که در حال حاضر با هم قرار می‌گذاریم، چیزی که گفتم در حیاط خلوت من بود.

Backyard.

حیاط خلوت.

Now, a backyard is literally just a yard or area of land behind a house.

اکنون، حیاط خلوت به معنای واقعی کلمه فقط یک حیاط یا مساحت زمین پشت یک خانه است.

Or other building, typically surrounded by a fence, right?

یا ساختمان دیگری که معمولاً توسط یک حصار احاطه شده است، درست است؟

So in America we have our homes, and behind our homes there's

بنابراین در آمریکا ما خانه های خود را داریم، و پشت خانه هایمان

this plot of grass, an area we call that area a backyard.

این قطعه چمن وجود دارد، منطقه ای که ما آن منطقه را حیاط خلوت می نامیم.

So I said we hang out, spend time together, socializing in my backyard.

بنابراین من گفتم که با هم وقت می گذرانیم ، در حیاط خانه ام معاشرت می کنیم.

In the area behind my house.

در منطقه پشت خانه من.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

You're visualizing it.

شما آن را تجسم می کنید.

Now, the last thing I said that might have been a little bit tricky was reminisce.

حالا، آخرین چیزی که گفتم شاید کمی مشکل باشد، یادآوری خاطرات بود.

Now reminisce.

حالا خاطره کن

This means to indulge in enjoyable recollection.

این به معنای افراط در خاطرات لذت بخش است.

Remembering past events, man.

به یاد حوادث گذشته، مرد.

I remember when I was in high school, I'm reminiscing right now.

یادم می آید وقتی دبیرستان بودم الان دارم خاطرات را مرور می کنم. یادم می آید می

I remember I could eat two sandwiches, two large fries.

توانستم دو ساندویچ بخورم، دو سیب زمینی سرخ کرده بزرگ. می‌توانستم

I could eat a smoothie, a milkshake and not gain any weight.

اسموتی، میلک شیک بخورم و وزن اضافه نکنم.

It's true . So I'm reminiscing again, indulging in enjoyable recollection,

درسته . بنابراین دوباره دارم خاطرات را مرور می‌کنم، در خاطرات لذت‌بخش،

remembering of past events, right?

به یاد وقایع گذشته می‌پردازم، درست است؟

So now again, in step number one, we organized our thoughts

خب حالا دوباره، در مرحله شماره یک، افکارمان را

to answer this question, can you tell me about your best friend?

برای پاسخ به این سوال سازماندهی کردیم، می‌توانید درباره بهترین دوستتان بگویید؟

We use the five W's.

ما از پنج W استفاده می کنیم.

Who, what, when, where, and why.

کی، چی، کی، کجا و چرا.

And we have this full response, a response that native English

و ما این پاسخ کامل را داریم، پاسخی که انگلیسی

speakers would give in real.

زبانان بومی آن را به صورت واقعی می دهند.

Now what if you were asked a different question?

حالا اگر سوال دیگری از شما پرسیده شود چه؟

What about this question?

در مورد این سوال چطور؟

How often do you exercise?

چند وقت یکبار ورزش می کنید؟

Remember, as always, step one, we must organize our thoughts using the five Ws.

به یاد داشته باشید، مانند همیشه، مرحله اول، ما باید افکار خود را با استفاده از پنج W سازماندهی کنیم.

So how often do you exercise?

پس چند وقت یکبار ورزش می کنید؟ من کی

Who me?

؟

What?

چی؟

Run.

اجرا کن.

And then we're gonna answer the when at the crack of dawn, Monday to Friday.

و بعد از آن ما به زمان پاسخگویی به زمان در سحرگاه، دوشنبه تا جمعه خواهیم پرداخت.

Where on the treadmill at the.

کجا بر روی تردمیل در.

Why I can clear my mind.

چرا می توانم ذهنم را پاک کنم.

Now, remember, the question is how often do you exercise, but when you

حالا، به یاد داشته باشید، سوال این است که چند وقت یکبار ورزش می کنید، اما وقتی

start organizing your thoughts again, step number one, using the five Ws,

دوباره شروع به سازماندهی افکار خود می کنید، مرحله شماره یک، با استفاده از پنج W،

you start to get more information that will help you answer the question

شروع به دریافت اطلاعات بیشتری می کنید که به شما کمک می کند

like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری به سؤال پاسخ دهید.

So what would the answer look like using the five pieces of information?

بنابراین پاسخ با استفاده از این پنج قطعه اطلاعات چگونه خواهد بود؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Our response would be like, I normally exercise Monday through Friday in

پاسخ ما به این صورت خواهد بود که من معمولاً از دوشنبه تا جمعه ورزش می کنم

order to get it in before work.

تا قبل از کار آن را دریافت کنم.

I wake up at the crack of dawn and head to the gym.

در سحر از خواب بیدار می شوم و به باشگاه می روم.

While I'm running on the treadmill, I am able to clear my mind.

در حالی که روی تردمیل می دوم، می توانم ذهنم را پاک کنم.

This is an amazing response.

این یک پاسخ شگفت انگیز است.

It's not super long, but it includes each and every one of the five Ws.

خیلی طولانی نیست، اما شامل هر یک از پنج W است.

All of the information is found in this.

تمام اطلاعات در این مورد یافت می شود.

Now there's some new expressions that I wanna explain to you.

اکنون عبارات جدیدی وجود دارد که می خواهم برای شما توضیح دهم.

The first one is get it in.

اولین مورد، دریافت آن

This is a frail verb and it can be slaying sometimes as well.

است.

So let me explain what this means.

بنابراین اجازه دهید توضیح دهم که این به چه معناست.

Explain what this means.

توضیح دهید که این به چه معناست.

If you get something in, you manage to do it at a time when you are

اگر کاری را وارد کنید، در زمانی که

very busy doing other things.

به شدت مشغول انجام کارهای دیگر هستید، آن را انجام می دهید.

You manage to do something.

شما موفق به انجام کاری می شوید.

Normally, I'm super busy in the morning.

معمولا صبح ها خیلی سرم شلوغ است.

Normally I don't have enough time, but I want to get it in before I go to work.

معمولاً وقت کافی ندارم، اما می‌خواهم قبل از رفتن به سر کار، آن را وارد کنم.

Let me kind of squeeze it in right here in this spot.

اجازه دهید به نوعی آن را در اینجا در این نقطه فشار دهم.

Again, if you get something in, you manage to do it at a time when

باز هم، اگر کاری را وارد کنید، در زمانی که

you are very busy doing other.

بسیار مشغول انجام کارهای دیگر هستید، آن را انجام می دهید.

Makes sense.

Right.

منطقی است.

درست.

Okay.

The next thing is the crack of dawn.

باشه.

مورد بعدی ترک سحر است.

The crack of dawn.

ترک سحر.

This just means a time, very early in the morning at daybreak,

این فقط به معنای زمانی است، صبح خیلی زود هنگام طلوع آفتاب،

or even before daybreak.

یا حتی قبل از طلوع آفتاب.

Now for me, I am an early bird.

حالا برای من، من یک پرنده زودرس هستم.

I wake up at the crack of dawn every day, normally between four

من هر روز در سحر از خواب بیدار می شوم ، به طور معمول بین ساعت چهار

or 5:00 AM That's the normal time that I wake up at the crack of dawn.

یا پنج صبح، این زمان عادی است که در سحر از خواب بیدار می شوم.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

Okay.

درست.

باشه.

And the next one was clear my mind.

و مورد بعدی ذهنم را روشن کرد.

I said I'm able to clear my mind on the treadmill when I'm running

گفتم وقتی روی تردمیل می دوم می توانم ذهنم را روی

on the treadmill to stop worrying or thinking about something.

تردمیل خالی کنم تا دیگر نگران چیزی نباشم یا به چیزی فکر نکنم.

Maybe something happened at work, maybe something happened with my

شاید اتفاقی در محل کار افتاده باشد، شاید اتفاقی با

family or my friends, or maybe something is going on and it's

خانواده یا دوستانم افتاده باشد، یا شاید اتفاقی در حال رخ دادن باشد و

really causing me a lot of stress.

واقعاً استرس زیادی به من وارد کند.

When I get on the treadmill, I'm able to clear my mind to stop

وقتی روی تردمیل می‌روم، می‌توانم ذهنم را خالی کنم تا دیگر

worrying or thinking about that.

نگران آن نباشم یا به آن فکر نکنم.

makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

So again, if we look at the.

بنابراین، دوباره، اگر به این نگاه کنیم.

I normally exercise Monday through Friday.

من معمولا از دوشنبه تا جمعه ورزش می کنم.

When in order to get it in before work, I wake up at the crack

وقتی برای اینکه قبل از کار واردش شوم، در سحر

of dawn and head to the gym.

از خواب بیدار می شوم و به باشگاه می روم.

Why get it in before work?

چرا آن را قبل از کار وارد کنید؟

What do you do when wake up at the crack of dawn?

وقتی سحر از خواب بیدار می شوید چه می کنید ؟

Where do you go?

کجا میری؟

Heading to the gym?

به باشگاه ورزشی می روید؟

While I'm running on the treadmill, I am able to clear my mind.

در حالی که روی تردمیل می دوم، می توانم ذهنم را پاک کنم.

We've answered each of the five.

ما به هر یک از این پنج مورد پاسخ داده ایم.

Who, what, when, where, and why.

کی، چی، کی، کجا و چرا.

So again, if you want to speak English like a native English speaker,

بنابراین، اگر می‌خواهید مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید،

just remember to think first using the five W's, who, what, when,

فقط به یاد داشته باشید که ابتدا با استفاده از پنج W، چه کسی، چه زمانی،

where, and why, and then speak.

کجا، و چرا فکر کنید و سپس صحبت کنید.

And you'll start sounding like me now.

و تو الان شبیه من میشی

I hope you enjoy today's lesson.

امیدوارم از درس امروز لذت ببرید.

Don't forgive.

You wanna keep studying with me and you want my free email tips.

نبخش.

شما می خواهید با من به مطالعه ادامه دهید و راهنمایی های ایمیل رایگان من را می خواهید.

All you have to do is go to www.speakenglishwithTiffani.com.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به www.speakenglishwithTifhani.com بروید.

Forward slash newsletter.

فوروارد خبرنامه اسلش.

I wanna help you by giving you English tips via email.

من می خواهم با ارائه نکات انگلیسی از طریق ایمیل به شما کمک کنم.

You can get it for free.

شما می توانید آن را به صورت رایگان دریافت کنید. روی

Click the link in the description or go to the link you see on your screen and

پیوند در توضیحات کلیک کنید یا به پیوندی که در صفحه خود می بینید بروید و

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there?

هنوز اونجایی؟

? You know what time it is?

? میدونی ساعت چنده؟

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right.

Today's story is about one of my closest friends.

خیلی خوب.

داستان امروز در مورد یکی از نزدیکترین دوستان من است.

Yes.

One of my closest friends.

آره.

یکی از نزدیکترین دوستانم

So, I have actually had Covid, I think three times I'm okay,

بنابراین، من واقعاً به کووید مبتلا شده ام، فکر می کنم سه بار خوب هستم،

but I had Covid three times.

اما سه بار کووید داشتم.

The last time I had Covid, I was living on my own, living in an apartment.

آخرین باری که به کووید مبتلا شدم، به تنهایی زندگی می کردم و در یک آپارتمان زندگی می کردم.

Now, when I had it the first time, I was living with my parents, so they

حالا که اولین بار آن را داشتم، با پدر و مادرم زندگی می کردم، بنابراین آنها

were able to take care of me, feed me.

توانستند از من مراقبت کنند، به من غذا بدهند.

Everything was great.

همه چیز عالی بود.

But when I got sick the last time I had Covid, I couldn't go out because

اما وقتی آخرین باری که کووید داشتم مریض شدم، نمی‌توانستم بیرون بروم زیرا

I didn't wanna share with anyone.

نمی‌خواستم با کسی درمیان بگذارم.

, but I needed to eat.

، اما من نیاز به خوردن داشتم.

I didn't have any food in the house because I hadn't prepared

در خانه غذا نداشتم چون از قبل آماده نشده بودم

ahead of time because I didn't know I was going to get sick.

چون نمی دانستم قرار است مریض شوم.

So I remember sitting at home and I was actually on the phone with my friend.

بنابراین به یاد دارم که در خانه نشسته بودم و در واقع با دوستم تلفنی صحبت می کردم.

I call her Moe, and we were talking and she was just asking,

من او را Moe صدا می‌کنم، و ما داشتیم صحبت می‌کردیم و او فقط می‌پرسید،

Hey, how are you feeling?

هی، چه احساسی داری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

Now my parents live almost an hour away from me, so.

حالا پدر و مادرم تقریباً یک ساعت با من فاصله دارند، بنابراین. خیلی

It's far, not too far, but it's not around the corner.

دور است، نه خیلی دور، اما در اطراف نیست.

And I was telling my friend, I was like, yeah, I'm not really feeling well.

و به دوستم می‌گفتم، آره، واقعاً حالم خوب نیست.

I need to get some food.

من باید غذا بیارم

So I'm trying to figure out, do I just put two masks on and run to the store?

بنابراین من سعی می کنم بفهمم، آیا فقط دو ماسک بگذارم و به سمت فروشگاه فرار کنم؟

I just don't wanna get anybody else infected.

من فقط نمی خواهم کسی دیگر را آلوده کنم.

I wanted to keep everyone safe.

می خواستم همه را ایمن نگه دارم.

So she was listening to me and again, asking how I was feeling.

بنابراین او به من گوش می داد و دوباره از احساس من می پرسید.

I was laying in bed all day.

تمام روز در رختخواب دراز کشیده بودم.

I had a little bit of a fever.

کمی تب داشتم.

I was coughing.

سرفه می کردم.

I just wanted to be in bed.

من فقط می خواستم در رختخواب باشم.

I didn't wanna do any work.

من نمی خواستم هیچ کاری انجام دهم

And she said, T.

و او گفت، تی.

Do you want me to order some stuff for you and have it sent to your house?

می‌خواهی چیزهایی برایت سفارش بدهم و به خانه‌ات بفرستم؟

And I said, you do that?

و من گفتم، شما این کار را می کنید؟

She said, listen, TIFF, you're my friend.

او گفت، گوش کن، TIFF، تو دوست من هستی. به

Let me know what you need and I'll have it sent to your door.

من اطلاع دهید که چه چیزی نیاز دارید و من آن را به درب منزل شما ارسال می کنم.

At that moment when she said it, I realized how precious good friends

در همان لحظه که او این را گفت، متوجه شدم که دوستان خوب چقدر ارزشمند

are, how precious it is to have someone that cares so much about

هستند، چقدر ارزشمند است که کسی را داشته باشی که آنقدر به

you that instead of them feeling like a friend, they feel like.

تو اهمیت می دهد که به جای آن که احساس دوستی داشته باشد، احساس دوستی داشته باشد.

So I told her what I needed, and she had it delivered right to my front door.

بنابراین آنچه را که نیاز داشتم به او گفتم و او آن را به درب ورودی من تحویل داد.

It came in like 30 minutes.

حدود 30 دقیقه رسید.

I had soup, I had orange juice.

سوپ خوردم، آب پرتقال خوردم.

I had everything I needed.

من هر چیزی که نیاز داشتم داشتم.

I had cough syrup, everything I needed, and it came directly to my door.

من شربت سرفه، هر چیزی که نیاز داشتم، خوردم و مستقیماً به در خانه ام آمد.

I didn't expose anyone to C O V.

من کسی را در معرض C O V قرار ندادم.

I didn't infect anyone.

من کسی را آلوده نکردم.

My friend cared enough about me to have something brought directly

دوستم آنقدر به من اهمیت می داد که چیزی مستقیماً

to my door, and I thought about.

به در خانه من بیاورند و من به آن فکر کردم.

And I think about it often.

و من اغلب به آن فکر می کنم.

I wanna make sure I'm that type of person.

من می خواهم مطمئن شوم که من از این نوع آدم هستم.

When someone needs me, I'm there for them.

وقتی کسی به من نیاز دارد، من در کنار او هستم.

Whatever is needed, I wanna make sure they have it.

هر چیزی که لازم است، می‌خواهم مطمئن شوم که آن را دارند.

I'll tell you something about me, my Love language, if you've never heard of

من چیزی در مورد من به شما می گویم، زبان عشق من، اگر قبلاً در مورد آن چیزی نشنیده اید،

that before, love language is actually acts of service and quality time.

زبان عشق در واقع خدمات و زمان با کیفیت است.

I love helping people, so just like my friend helped me, I want to continue

من عاشق کمک کردن به مردم هستم، بنابراین همانطور که دوستم به من کمک کرد، می‌خواهم به

helping you achieve your English goals.

شما در رسیدن به اهداف انگلیسی خود کمک کنم.

I hope you enjoy today's lesson and today's story, and I'll

امیدوارم از درس امروز و داستان امروز لذت ببرید و

talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.