LEARN 105 ENGLISH VOCABULARY WORDS | DAY 21

Day 21. 21 is significant because in the  US, when you turn 21, you can drink alcohol,  

روز 21. 21 مهم است زیرا در ایالات متحده، وقتی 21 ساله می‌شوید، می‌توانید الکل بنوشید

the last restriction on life is lifted. But on day  21 of your 30-Day English Vocabulary Challenge,  

، آخرین محدودیت زندگی برداشته می‌شود. اما در روز 21 چالش 30 روزه واژگان انگلیسی،

you get to learn three new words. Yes.  This month, we're learning 105 words from  

سه کلمه جدید یاد می گیرید. آره. در این ماه، 105 کلمه از

the academic word list. Words that will help  you have sophisticated English conversations,  

فهرست واژه‌های دانشگاهی را یاد می‌گیریم. کلماتی که به شما کمک می کند مکالمات انگلیسی پیچیده ای داشته باشید،

words you need to know if you're preparing for  an exam like IELTS or TOEFL. I’ve been watching  

کلماتی که باید بدانید اگر برای امتحانی مانند آیلتس یا تافل آماده می شوید. من

the posts you've been making about this challenge,  it's incredible, inspiring. Make up a sentence to  

پست‌هایی را که درباره این چالش گذاشته‌اید تماشا می‌کنم، باورنکردنی و الهام‌بخش است. برای

word you learn and post it on social. Don't  forget to like and subscribe, and don't forget  

کلمه ای که یاد می گیرید یک جمله بسازید و آن را در شبکه اجتماعی پست کنید. فراموش نکنید که لایک کنید و مشترک شوید، و فراموش نکنید

to download the study guide that goes with this  30 day challenge. You can do that by clicking  

که راهنمای مطالعه مربوط به این چالش 30 روزه را دانلود کنید. می‌توانید این کار را با کلیک روی

here or the link in the video description. Learn  the words, ace the quizzes, you've got this.

اینجا یا پیوند موجود در توضیحات ویدیو انجام دهید. کلمات را یاد بگیرید، آزمون‌ها را بیاموزید، این را دارید.

Today, we start with the word APPROPRIATE  and it has two different pronunciations.  

امروز با کلمه APPROPRIATE شروع می کنیم و دو تلفظ متفاوت دارد.

Appropriate. That's an adjective. Appropriate.  We also have a verb, appropriate.

مناسب. این یک صفت است. مناسب. یک فعل هم داریم، مناسب.

So the difference is not in stress,  they both have stress on the second syllable.  

بنابراین تفاوت در استرس نیست، هر دو روی هجای دوم تاکید دارند.

It's in the pronunciation of the last  syllable. Iht-- versus ayt— appropriate.  

در تلفظ آخرین هجا است. احت-- در مقابل ایت- مناسب.

Appropriate. So the adjective, appropriate, means  right, or suited for some purpose or situation.  

مناسب. بنابراین، صفت، مناسب، به معنای درست یا مناسب برای هدف یا موقعیتی است.

A movie with a lot of violence is not appropriate  for young children. As a verb, appropriate.  

فیلمی با خشونت زیاد برای کودکان خردسال مناسب نیست. به عنوان فعل، مناسب.

It means to get or save, as in money for  a specific use or purpose. The town has  

به معنای بدست آوردن یا پس انداز کردن است، مانند پول برای استفاده یا هدفی خاص. این شهر

appropriated funds to repair the bridge and work  should begin this summer. Appropriated funds.  

برای تعمیر پل بودجه اختصاص داده است و کار باید در تابستان امسال آغاز شود. اعتبارات اختصاص یافته

Saved this money, set it aside specifically  for this project. It also means to take or use  

این پول را ذخیره کردید، آن را به طور خاص برای این پروژه کنار بگذارید. همچنین به معنای گرفتن یا استفاده از

something illegally or unfairly. Let's see these  two pronunciations up close and in slow motion.

چیزی غیرقانونی یا ناعادلانه است. بیایید این دو تلفظ را از نزدیک و در حرکت آهسته ببینیم.

And now we'll go to Youglish for five examples.

و حالا برای پنج مثال به سراغ یوگلیش می رویم.

Instead we plant food bearing native  and climate appropriate plants.

درعوض، ما مواد غذایی با گیاهان بومی و مناسب آب و هوا می کاریم.

Climate appropriate plants. Plants  that are appropriate for that specific  

گیاهان مناسب آب و هوا گیاهانی که برای آن

climate. Plants that are suited to the rainfall  and temperatures of that particular area.

آب و هوای خاص مناسب هستند. گیاهانی که برای بارندگی و دمای آن منطقه خاص مناسب هستند.

Instead we plant food bearing native  and climate appropriate plants.

درعوض، ما مواد غذایی با گیاهان بومی و مناسب آب و هوا می کاریم.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

However, we do put the money, we do  appropriate the dollars they have.

با این حال، ما پول را می‌گذاریم، دلارهایی را که آنها دارند تخصیص می‌دهیم.

Appropriate the dollars. This is just like in  our sample sentence of the verb, to set aside  

دلار را مناسب کنید. این دقیقاً مانند جمله نمونه فعل ما است، برای کنار گذاشتن

money for a particular project. That money is to  be spent on that project only, not something else.

پول برای یک پروژه خاص. این پول فقط برای آن پروژه باید خرج شود، نه چیز دیگری.

However, we do put the money we do  appropriate the dollars they have.

با این حال، ما پولی را که انجام می‌دهیم تخصیص می‌دهیم به دلارهایی که آنها دارند.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

So in some cases, it is appropriate  that they would add those programs back.

بنابراین در برخی موارد، مناسب است که آن برنامه‌ها را دوباره اضافه کنند.

Appropriate. The adjective, right for  the situation, in some cases, it's right,  

مناسب. صفت، مناسب برای موقعیت، در برخی موارد، درست است،

it makes sense to add back programs. He's talking  about budget cuts for a city. Due to budget cuts,  

اضافه کردن برنامه‌ها منطقی است. او درباره کاهش بودجه برای یک شهر صحبت می‌کند. به دلیل کاهش بودجه،

they took out programs that were important for  childhood education. When they had more money,  

آنها برنامه‌هایی را اجرا کردند که برای آموزش دوران کودکی مهم بود. وقتی آنها پول بیشتری داشتند،

they were able to begin those programs  again, and that was right for the situation  

توانستند آن برنامه ها را  دوباره شروع کنند ، و این برای موقعیت مناسب بود

because those programs truly did make a difference  in the education of the children of that city.  

زیرا آن برنامه ها واقعاً در آموزش کودکان آن شهر تفاوت ایجاد کردند.

They were not wasteful programs with no result,  so it was appropriate to restart them. You know,  

آنها برنامه های بیهوده و بدون نتیجه نبودند، بنابراین مناسب بود که آنها را دوباره راه اندازی کنیم. می‌دانید،

I wonder if maybe they appropriated funds for  these appropriate programs. There, I used the  

من نمی‌دانم که آیا آنها بودجه‌ای را برای این برنامه‌های مناسب اختصاص داده‌اند. در آنجا از

verb and the adjective in the same sentence. They  appropriated funds, they set aside money for these  

فعل و صفت در همان جمله استفاده کردم. آنها بودجه را اختصاص دادند، برای این برنامه‌های خاص پول کنار گذاشتند، زیرا راه‌اندازی

specific programs, because restarting the programs  was the right thing to do, it was appropriate,  

مجدد برنامه‌ها کار درستی بود، درست بود،

now that they've had enough money for them. They  appropriated funds for the appropriate programs.

حالا که پول کافی برای آنها دارند. آنها برای برنامه های مناسب بودجه اختصاص دادند.

So in some cases, it is appropriate  that they would add those programs back.

بنابراین در برخی موارد، مناسب است که آن برنامه‌ها را دوباره اضافه کنند.

Another example.

مثالی دیگر.

I'm trying to be careful about  selecting what he's watching and  

سعی می‌کنم در انتخاب چیزی که او تماشا می‌کند مراقب باشم

making sure that it's sort of age-appropriate.

و مطمئن شوم که به نوعی مناسب سن است.

Age-appropriate.  

مناسب سن.

I have a four-year-old son who's becoming very  interested in TV shows and movies, and honestly,  

من یک پسر چهار ساله دارم که علاقه زیادی به نمایش‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی دارد، و صادقانه بگویم

it's hard to find some that are age-appropriate,  that are suited for him, that are right for him.  

، پیدا کردن برخی از این فیلم‌ها که برای سن او مناسب هستند، و برای او مناسب هستند، دشوار است.

We found that even a lot of kids movies  have quite a bit of violence or scary parts.

متوجه شدیم که حتی بسیاری از فیلم‌های کودکانه دارای قسمت‌های بسیار خشن یا ترسناک هستند.

I'm trying to be careful about  selecting what he's watching and  

سعی می‌کنم در انتخاب چیزی که او تماشا می‌کند مراقب باشم

making sure that it's sort of age-appropriate.

و مطمئن شوم که به نوعی مناسب سن است.

Our last example.

آخرین نمونه ما

Applause is appropriate.

تشویق مناسب است.

Applause is appropriate. It's okay to  clap. You know, when I was in high school,  

تشویق مناسب است. دست زدن اشکالی ندارد. می‌دانی، وقتی دبیرستان

I saw a friend playing a tennis  match, and I cheered “Ah,  

بودم، دوستی را دیدم که در حال بازی تنیس بود، و تشویق کردم «آه،

go Jenny!” At a time when you're supposed to  be quiet, right before the serve. I didn't know  

برو جنی!» در زمانی که قرار است، درست قبل از سرویس، ساکت باشید. من

the rules of tennis. I didn't know that that  was inappropriate. That noise was not suited  

قوانین تنیس را نمی دانستم. نمی دانستم که این نامناسب است. آن صدا

to that environment and I was embarrassed.  In this example, applause is appropriate.

برای آن محیط مناسب نبود و من خجالت کشیدم. در این مثال، تشویق مناسب است.

Applause is appropriate.

تشویق مناسب است.

Our next word actually has the word  appropriate in the definition. It's RELEVANT.  

کلمه بعدی ما در واقع دارای کلمه مناسب در تعریف است. مربوط است.

Relevant. As an adjective, it means  relating to a subject in an appropriate way,  

مربوط. به عنوان یک صفت، به معنای ارتباط با موضوعی به شیوه ای مناسب،

a way that makes sense. Do you have any  experience that's relevant to the job?  

به روشی معنادار است. آیا تجربه ای مرتبط با شغل دارید؟

Let's say you're applying for a job as a social  media manager, they want to know what experience  

فرض کنید برای شغلی به‌عنوان مدیر رسانه‌های اجتماعی درخواست می‌دهید ، آنها می‌خواهند بدانند چه

you have related to social media, marketing,  customer support and experience. They don't  

تجربه‌ای   در ارتباط با رسانه‌های اجتماعی، بازاریابی، پشتیبانی مشتری و تجربه دارید. آن‌ها

want to know about every job you've ever had,  babysitting, driving for Uber, and so on. They  

نمی‌خواهند درباره هر شغلی که تا به حال داشته‌اید، مراقبت از کودک، رانندگی برای Uber و غیره بدانند. آنها

want to know the relevant experience. Let's see  that word again up close and in slow motion.

می خواهند تجربه مربوطه را بدانند. بیایید دوباره آن کلمه را از نزدیک و در حرکت آهسته ببینیم.

And now, we'll go to Youglish for five examples.

و اکنون برای پنج مثال به سراغ یوگلیش می رویم.

And the life of Dr. Hooks is  relevant to every young person today.

و زندگی دکتر هوکس برای هر جوان امروزی مرتبط است.

Relevant to every young person today. The  life of Dr. Hooks, something about Dr. Hooks  

مربوط به هر جوان امروزی است. زندگی دکتر هوکس، چیزی در مورد دکتر هوکس

should matter to every person, relates  to the life of every young person today.

باید برای هر فردی مهم باشد، به زندگی هر جوان امروزی مربوط می شود.

And the life of Dr. Hooks is  relevant to every young person today.

و زندگی دکتر هوکس برای هر جوان امروزی مرتبط است.

Here's another example. 

در اینجا یک مثال دیگر است.

You can share any information that you  think might be relevant to other parties.

می‌توانید هر اطلاعاتی را که فکر می‌کنید ممکن است با سایر طرف‌ها مرتبط باشد به اشتراک بگذارید.

Share information you think might  be relevant, might be related to  

اطلاعاتی را که فکر می‌کنید ممکن است مرتبط باشد، به اشتراک بگذارید، ممکن است مرتبط با

what other people want to know. Related to  the topic they're interested in, relevant.

آنچه دیگران می‌خواهند بدانند. مرتبط با موضوعی که به آن علاقه دارند، مرتبط.

You can share any information that you  think might be relevant to other parties.

می‌توانید هر اطلاعاتی را که فکر می‌کنید ممکن است با سایر طرف‌ها مرتبط باشد به اشتراک بگذارید.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

This is very relevant to the debate.

این خیلی به بحث مربوط می شود.

Relevant to the debate. This information matters. It's related to the topic we're debating.  

مربوط به بحث این اطلاعات مهم است. این مربوط به موضوعی است که ما در مورد آن بحث می کنیم.

For example, if you and I are debating whether or  not to buy a vacation home, and you want to show  

برای مثال، اگر من و شما در حال بحث در مورد خرید یا نخریدن خانه تعطیلات هستیم و می‌خواهید

me information on the statistics of your favorite  soccer team, that's completely irrelevant.  

اطلاعاتی درباره آمار تیم فوتبال مورد علاقه‌تان به من نشان دهید ، این کاملاً بی‌ربط است.

The opposite of relevant. It does not relate at  all to whether or not we should buy a vacation  

برعکس مربوطه. اصلاً ربطی به این ندارد که آیا باید خانه ای برای تعطیلات بخریم یا نه

home. But if you bring up research on making money  from renting out a vacation home, that's something  

. اما اگر درباره کسب درآمد از اجاره خانه تعطیلات تحقیق کنید، این چیزی است

that might change my mind on whether or not to  buy one. It's relevant, related information.

که ممکن است نظر من را در مورد خرید یا عدم خرید آن تغییر دهد. این اطلاعات مرتبط و مرتبط است.

This is very relevant to the debate.

این به بحث بسیار مرتبط است.

Another example.

مثالی دیگر.

That's a message that is  more relevant now than ever.

این پیامی است که اکنون بیشتر از همیشه مرتبط است.

More relevant now than ever. This  message matters to us now because  

در حال حاضر مرتبط تر از همیشه. این پیام اکنون برای ما اهمیت دارد،

it's related to how life is now in 2021.  The realities we face today in society.

زیرا به نحوه زندگی در سال 2021 مربوط می‌شود . واقعیت‌هایی که امروز در جامعه با آن روبرو هستیم.

That's a message that is  more relevant now than ever.

این پیامی است که اکنون بیشتر از همیشه مرتبط است.

Our last example.

Portfolios are relevant in every field.

آخرین نمونه ما

نمونه کارها در هر زمینه ای مرتبط هستند.

Relevant in every field. In every  field, every topic of study, science  

در هر زمینه ای مرتبط است. در هر زمینه، هر موضوع مطالعه، علم و

architecture, and so on. In every field,  portfolios are relevant. A portfolio is  

معماری، و غیره. در هر زمینه، پورتفولیوها مرتبط هستند. نمونه کار

a collection of highlights of your work. For  example, if you're hiring a graphic designer,  

مجموعه‌ای از نکات برجسته کار شما است. برای مثال، اگر یک طراح گرافیک را استخدام می‌کنید،

you might look at her portfolio, examples  of past work, to see if you like this style,  

می‌توانید به نمونه کارهای او، نمونه‌هایی از کارهای گذشته نگاه کنید تا ببینید آیا این سبک

the graphics she's designed and  come up with. Traditionally,  

، گرافیک‌هایی که او طراحی کرده است یا نه . به طور سنتی،

we think of portfolios as being important in  creative fields like the visual arts or music  

ما فکر می‌کنیم که نمونه کارها در زمینه‌های خلاقانه مانند هنرهای تجسمی یا موسیقی  اهمیت دارند

composition, but here Salicon is arguing  that portfolios are relevant in every field.  

، اما در اینجا سالیکون استدلال می‌کند که نمونه کارها در هر زمینه‌ای مرتبط هستند.

Having a collection of your work to showcase is  important no matter what your area of expertise.

داشتن مجموعه‌ای از کارهایتان برای نمایش مهم است، مهم نیست در چه زمینه‌ای تخصص دارید.

Portfolios are relevant in every field.

نمونه کارها در هر زمینه ای مرتبط هستند.

Our last word today is FOCUS.

آخرین حرف امروز ما تمرکز است.

Do make sure you have a little bit of  

مطمئن شوید که

lip rounding for the second half  of that diphthong. Fo-- oh, oh--  

برای نیمه دوم آن دایفتانگ کمی لب‌ها را گرد کنید . فو-- اوه، اوه--

We have a change in lip movement because  we have a change in sound. Fo—focus.  

ما تغییری در حرکت لب داریم زیرا  تغییر در صدا داریم. فوکوس - تمرکز

And that second syllable should be  said really quickly. Cus-- cus-- Focus.  

و آن هجای دوم باید خیلی سریع گفته شود. Cus--cus-- تمرکز.

Focus.

تمرکز.

Focus. It's a noun, it means a subject  that's being discussed or studied,  

تمرکز. این یک اسم است، به معنای موضوعی است که مورد بحث یا مطالعه است،

an interest. The study's main focus is  adults with sleep disorders. As a verb,  

یک علاقه. تمرکز اصلی این مطالعه بر بزرگسالان مبتلا به اختلالات خواب است. به عنوان یک فعل،

it means to direct your attention or effort at  something specific. She has an amazing ability  

به معنای معطوف کردن توجه یا تلاش خود به چیزی خاص است. او توانایی شگفت انگیزی

to focus on her work for hours at a time. Let's  see this again up close and in slow motion.

برای تمرکز روی کار خود برای ساعت ها در یک زمان دارد. بیایید دوباره این را از نزدیک و در حرکت آهسته ببینیم.

And now we'll go to Youglish for five examples.

و حالا برای پنج مثال به سراغ یوگلیش می رویم.

Among the many gifts my  mother gave me was the ability  

از جمله هدایایی که مادرم به من داد،

to focus on the positive rather than the negative.

توانایی تمرکز بر نکات مثبت به جای منفی بود.

Almost every situation in life has  positive parts and negative parts.  

تقریباً هر موقعیتی در زندگی دارای بخش‌های مثبت و بخش‌های منفی است.

Which parts do you focus on, do you direct your  attention to, give your effort and energy to?

روی کدام بخش‌ها تمرکز می‌کنید، توجه‌تان را به آن معطوف می‌کنید، تلاش و انرژی‌تان را به آن اختصاص می‌دهید؟

Among the many gifts my  mother gave me was the ability  

از جمله هدایایی که مادرم به من داد،

to focus on the positive rather than the negative.

توانایی تمرکز بر نکات مثبت به جای منفی بود.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

We have become so short term in our focus.

ما بسیار کوتاه مدت در تمرکز خود قرار گرفته ایم.

Short term in focus. To focus on things that are  relevant in our near future, not long term. Hey,  

کوتاه مدت در تمرکز برای تمرکز روی چیزهایی که در آینده نزدیک ما مرتبط هستند، نه بلند مدت. سلام،

I just used relevant. To put our attention only on  things that are happening now or will happen soon,  

من فقط از مرتبط استفاده کردم. توجه خود را فقط به چیزهایی معطوف کنیم که اکنون اتفاق می‌افتند یا به زودی اتفاق می‌افتند،

not thinking at all about what we'll need  years from now. Short term versus long term.

اصلاً به آنچه سال‌ها بعد به آن نیاز خواهیم داشت فکر نکنیم . کوتاه مدت در مقابل بلند مدت.

We have become so short term in our focus.

ما بسیار کوتاه مدت در تمرکز خود قرار گرفته ایم.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

We've got to focus on how we can best  serve and support the American people.

ما باید بر این تمرکز کنیم که چگونه می‌توانیم به بهترین شکل به مردم آمریکا خدمت کنیم و از آنها حمایت کنیم.

This is what we have to focus  on to give our attention to.

این چیزی است که ما باید روی آن تمرکز کنیم تا توجه خود را به آن معطوف کنیم.

We've got to focus on how we can best  serve and support the American people.

ما باید بر این تمرکز کنیم که چگونه می‌توانیم به بهترین شکل به مردم آمریکا خدمت کنیم و از آنها حمایت کنیم.

Another example.

مثالی دیگر.

They have a focus to solve  really big problems like hunger.

آنها تمرکز خود را برای حل مشکلات واقعاً بزرگ مانند گرسنگی دارند.

They have to focus to do this. They can't do  this if they're distracted, working on many  

آنها باید برای این کار تمرکز کنند. اگر حواسشان پرت باشد، نمی توانند این کار را انجام دهند و روی خیلی

things at once. They have to direct their  attention and effort specifically at this  

چیزها به طور همزمان کار می کنند. آنها باید توجه و تلاش خود را به طور خاص روی این

problem. It won't get solved by chance  or while they're doing something else.

مشکل معطوف کنند. به‌طور تصادفی یا زمانی که آن‌ها کار دیگری انجام می‌دهند حل نمی‌شود.

They have a focus to solve  really big problems like hunger.

آنها تمرکز خود را برای حل مشکلات واقعاً بزرگ مانند گرسنگی دارند.

Our last example.

آخرین نمونه ما

It's been a huge opportunity for me to  focus and really pay attention to something  

این فرصت بزرگی برای من بود تا تمرکز کنم و واقعاً به چیزی توجه

I care a lot about.

کنم که خیلی به آن اهمیت می‌دهم.

To focus and pay attention, to direct his energy  and effort on something that's important to him.

تمرکز و توجه، انرژی و تلاش خود را روی چیزی که برای او مهم است هدایت کند.

It's been a huge opportunity for me  to focus and really pay attention  

این فرصت بزرگی برای من بود تا تمرکز کنم و واقعاً

to something I care a lot about.

به چیزی که خیلی به آن اهمیت می‌دهم توجه کنم.

Seeing all the real-life examples can really help  you understand how to use these words, can't it?  

دیدن همه مثال‌های واقعی واقعاً می‌تواند به شما کمک کند تا بفهمید چگونه از این کلمات استفاده کنید، اینطور نیست؟

I have a challenge for you now. Make  up a sentence with one of these words.  

الان یه چالش برات دارم با یکی از این کلمات جمله بسازید.

Make a short video of your sentence,  and post it to social media.  

یک ویدیوی کوتاه از جمله خود تهیه کنید و آن را در رسانه های اجتماعی ارسال کنید.

Tag me and use the hashtag  #rachelsenglish30daychallenge

من را تگ کنید و از هشتگ #rachelsenglish30daychallenge استفاده کنید

Don't be shy. You can do this. I love seeing  

خجالتی نباشید. شما می توانید این کار را انجام دهید. من دوست دارم

what you've posted so far. Our next  video comes out tomorrow, at 10 AM  

آنچه را که تاکنون پست کرده‌اید ببینم. ویدیوی بعدی ما فردا، ساعت 10 صبح به

Philadelphia time. Come on back to learn  three more vocabulary words. In the meantime,  

وقت فیلادلفیا منتشر می‌شود. برای یادگیری سه کلمه واژگان دیگر بازگردید. در ضمن،

keep your studies going with this video, and check  out my online courses at Rachel's English Academy.  

با این ویدیو به مطالعات خود ادامه دهید و دوره‌های آنلاین من در آکادمی انگلیسی راشل را بررسی کنید.

You'll become a more confident English  speaker. And please do remember to subscribe.  

شما به انگلیسی سخنگو با اعتماد به نفس بیشتری تبدیل خواهید شد . و لطفا به یاد داشته باشید که مشترک شوید.

I love being your English teacher. That's it  and thanks so much for using Rachel's English.

من دوست دارم معلم زبان انگلیسی شما باشم. همین و از اینکه از انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزاریم.