LEARN 105 ENGLISH VOCABULARY WORDS | DAY 5

It's day five of your 30 Day Vocabulary Challenge.  Yes! Let's do this! A video every day for 30 days  

این روز پنجم از چالش 30 روزه واژگان شماست. آره! بیا انجامش بدیم! یک ویدیو هر روز به مدت 30 روز

to help you master 105 intermediate English  words. We're taking words from the academic  

که به شما کمک می کند در 105 کلمه انگلیسی متوسط ​​تسلط پیدا کنید . ما کلمات را از لیست لغات آکادمیک   می گیریم

word list, so these are words you'll need to know  if you're preparing for the IELTS or TOEFL exam,  

، بنابراین اینها کلماتی هستند که باید بدانید اگر برای امتحان آیلتس یا تافل آماده می شوید

but also if you read or watch news in English  or have conversation with native speakers.  

،   همچنین اگر اخبار به زبان انگلیسی می خوانید یا تماشا می کنید یا با افراد بومی صحبت می کنید، باید بدانید.

In other words, these are useful and important  words. So grab your friends, have them join you  

به عبارت دیگر، اینها کلمات مفید و مهمی هستند . پس دوستان خود را بگیرید، از آنها بخواهید

here in this challenge and let's do this! When  you learn a new word, make up your own sentence,  

در این چالش به شما بپیوندند و بیایید این کار را انجام دهیم! وقتی کلمه جدیدی یاد می‌گیرید، جمله خود را بسازید، از

record yourself saying it, and then post that  in a video to social media using the hashtag  

گفتن آن ضبط کنید و سپس آن را در یک ویدیو در رسانه‌های اجتماعی با استفاده از هشتگ

#rachelenglish30daychallenge And as always, if  you like this video or you learned something,  

#rachelenglish30daychallenge پست کنید و مثل همیشه، اگر این ویدیو را دوست دارید یا چیزی یاد گرفتید،

new please like and subscribe with  notifications, it really helps.

جدید لطفاً لایک کنید. و با اعلان‌ها مشترک شوید ، این واقعا کمک می‌کند.

Don't forget, there's a download to go with this  video. A list of all the words with definitions  

فراموش نکنید، یک بارگیری برای این ویدیو وجود دارد. فهرستی از همه کلمات با تعاریف

and sample sentences, as well as quizzes to make  sure you're really getting and remembering these  

و جملات نمونه، و همچنین آزمون‌هایی برای اطمینان از اینکه واقعاً این کلمات را می‌شناسید و به خاطر

words. You can get that download by following  this link or the link in the video description.

می‌آورید. می‌توانید با دنبال کردن این پیوند یا پیوند موجود در توضیحات ویدیو، آن دانلود را دریافت کنید.

Today we're learning four new words: SOURCE,  IDENTIFY, SPECIFIC, and EVIDENT. And we're  

امروز چهار کلمه جدید را یاد می گیریم: SOURCE، IDENTIFY، SPECIFIC، و EVIDENT. و

looking at the different ways these words are used  in various situations. For each word, you'll get  

ما به روش‌های مختلف استفاده از این کلمات در موقعیت‌های مختلف نگاه می‌کنیم. برای هر کلمه، تعریف را دریافت می‌کنید

the definition, we'll go over the pronunciation,  you'll get to see it up close and in slow motion,  

، تلفظ را مرور می‌کنیم، می‌توانید آن را از نزدیک و در حرکت آهسته ببینید،

and then we'll also have five  examples from real life English.

و سپس پنج نمونه از زبان انگلیسی واقعی خواهیم داشت.

Our first word today is SOURCE. You'll see  this in IPA written two different ways,  

اولین کلمه امروز ما SOURCE است. این را در IPA خواهید دید که به دو روش مختلف نوشته شده است،

but the R does change the AW as in law sound.  

اما R AW را مانند صدای قانون تغییر می‌دهد.

Also the OH diphthong, so there aren't really  two different ways to say this word. Source.  

همچنین دیفتونگ OH، بنابراین واقعاً دو روش متفاوت برای بیان این کلمه وجود ندارد. منبع

Source. When the AW as in law is followed by  R, the lips round a little bit more and the  

منبع وقتی AW مطابق قانون با R دنبال می‌شود ، لب‌ها کمی بیشتر گرد می‌شوند و

tongue shifts back a little bit more,  so it's not a pure law, aw, aw, saw--  

زبان کمی بیشتر به عقب می‌چرخد، بنابراین یک قانون خالص نیست، aw، aw، saw--

source. But it's so-- oh, oh, so-- source.

منبع. اما این خیلی -- اوه ، اوه ، بنابراین -- منبع.

Source. As a noun, it means someone or something  that provides what is wanted or needed.  

منبع به عنوان یک اسم، به معنای کسی یا چیزی است که خواسته یا مورد نیاز را فراهم می کند.

The cause of something, such as a problem.  She's been a great source of strength to me.  

علت چیزی مانند مشکل. او منبع بزرگی از قدرت برای من بوده است.

Let's look again at the pronunciation  up close and in slow motion.

بیایید دوباره به تلفظ از نزدیک و در حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

But what if you had to drive four hours to charge  

اما اگر مجبور شوید چهار ساعت رانندگی کنید تا

your phone because you had no  reliable source of electricity?

تلفن خود را شارژ کنید، زیرا منبع برق مطمئنی ندارید؟

Source of energy. An outlet that  provides the electricity needed. 

منبع انرژی. پریز برقی که برق مورد نیاز را فراهم می کند.

But what if you had to drive four hours to  

اما اگر مجبور شوید چهار ساعت رانندگی کنید تا

charge your phone because you had no reliable  source of electricity? Here's another example.

تلفن خود را شارژ کنید زیرا منبع برق قابل اعتمادی ندارید؟ در اینجا یک مثال دیگر است.

One source of a fuel leak  may be from the fuel lines.

یکی از منابع نشت سوخت ممکن است از خطوط سوخت باشد.

One source of a fuel leak. The cause of the leak.

یکی از منابع نشت سوخت علت نشت.

One source of a fuel leak  may be from the fuel lines.

یکی از منابع نشت سوخت ممکن است از خطوط سوخت باشد.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

For me, nature's always been a  source of wonder and inspiration.

برای من، طبیعت همیشه منبع شگفتی و الهام بوده است.

A source of wonder and inspiration. Being  in nature provides wonder for this person.

منبع شگفتی و الهام. بودن در طبیعت برای این فرد شگفتی ایجاد می کند.

For me, nature's always been a  source of wonder and inspiration.

برای من، طبیعت همیشه منبع شگفتی و الهام بوده است.

Another example.

مثالی دیگر.

In 2016, I started tracing some of  these memes back to their source.

در سال 2016، من شروع به ردیابی برخی از این میم ها به منبع آنها کردم.

Tracing them back to their  source. They've been shared,  

ردیابی آنها به منبعشان. آنها

and re-shared over and over on social media, but  where did they start? Where do they originate?

بارها و بارها در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده‌اند،   و دوباره به اشتراک گذاشته شده‌اند، اما از کجا شروع شده‌اند؟ از کجا سرچشمه می گیرند؟

In 2016, I started tracing some of  these memes back to their source.

در سال 2016، من شروع به ردیابی برخی از این میم ها به منبع آنها کردم.

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

It's a source of, of deep personal satisfaction.

این منبعی از رضایت عمیق شخصی است.

A source of satisfaction. Because of  it, a place where satisfaction begins.

منبع رضایت. به خاطر آن، جایی که رضایت از آن آغاز می‌شود.

It's a source of, of deep personal satisfaction.

این منبعی از رضایت عمیق شخصی است.

The next word is IDENTIFY. You'll see the letter  T there and if you look it up in a dictionary,  

کلمه بعدی IDENTIFY است. حرف T را در آنجا خواهید دید و اگر آن را در فرهنگ لغت جستجو کنید،

you'll see the T sound in IPA. But this  is a word where T comes after an N,  

صدای T را در IPA خواهید دید. اما این کلمه ای است که در آن T بعد از یک N آمده است،

and that's often a case where we'll drop  the T completely. I just listened to the  

و اغلب موردی است که ما T را به طور کامل حذف می کنیم. من فقط به

first 20 examples on Youglish and none  of them had the T sound all dropped.

20 نمونه اول در Youglish گوش دادم و هیچ کدام از آنها صدای T را نداشتند.

Four-syllable word with second syllable  stress. The first syllable can be the AI  

کلمه چهار هجایی با تاکید هجای دوم . هجای اول می تواند

diphthong or the IH as in sit vowel. Identify  or identify. As a verb, it means to know and say  

دیفتونگ AI یا IH مانند مصوت نشستن باشد. شناسایی یا شناسایی کنید. به عنوان یک فعل، به معنای دانستن و گفتن است

who someone is, or what something is. He correctly  identified the tree by its unusual leaf shape.  

که کسی کیست یا چیزی چیست. او به درستی درخت را با شکل برگ غیرعادی آن شناسایی کرد.

Let's watch again up close and in slow motion.

بیایید دوباره از نزدیک و در حرکت آهسته تماشا کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

I identify as a woman of color.

من به عنوان یک زن رنگین پوست شناخته می شوم.

I identify as, that's like saying  who I am, how I categorize myself.

من هویت می‌دهم، مثل این است که بگویم کی هستم، خودم را چگونه طبقه‌بندی کنم.

I identify as a woman of color.

من به عنوان یک زن رنگین پوست شناخته می شوم.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

They say in much of Europe, eaters can identify  the region and the month by what's on the menu.

آنها می گویند در بیشتر اروپا، غذاخورها می توانند منطقه و ماه را با آنچه در منو است شناسایی کنند.

They can identify the region. They can know  and say the region just by looking at the menu.

آنها می توانند منطقه را شناسایی کنند. آنها فقط با نگاه کردن به منو می توانند منطقه را بشناسند و بگویند.

They say in much of Europe, eaters can identify  the region and the month by what's on the menu.

آنها می گویند در بیشتر اروپا، غذاخورها می توانند منطقه و ماه را با آنچه در منو است شناسایی کنند.

Another example.

مثالی دیگر.

So I think it's important to identify  the barriers to women's political action.

بنابراین من فکر می‌کنم شناسایی موانع بر سر راه کنش سیاسی زنان مهم است.

Identify the barriers. Not just know that there  are barriers, but know specifically what they are.

موانع را شناسایی کنید. نه تنها بدانیم که موانعی وجود دارد، بلکه به طور مشخص بدانیم که چه هستند.

So I think it's important to identify  the barriers to women's political action.

بنابراین من فکر می‌کنم شناسایی موانع بر سر راه کنش سیاسی زنان مهم است.

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

And it's, it's great to be able to identify with  someone who kind of had that same experience.

و این بسیار خوب است که بتوانید با فردی که به نوعی تجربه مشابهی را داشته است شناسایی کنید.

Identify with, when we identify  with someone or something,  

وقتی با کسی یا چیزی همذات پنداری می‌کنیم، به

that means we feel we're the same in certain ways.  To know that person or that thing, is to know me.

این معنی است که احساس می‌کنیم از طرق خاصی مثل هم هستیم. شناختن آن شخص یا آن چیز، شناخت من است.

And it's, it's great to be able to identify with  someone who kind of had that same experience.

و این بسیار خوب است که بتوانید با فردی که به نوعی تجربه مشابهی را داشته است شناسایی کنید.

Next the word SPECIFIC. Specific.  

بعد کلمه SPECIFIC. خاص

All three of our syllables here have the IH as  in Sit vowel. Specific. As an adjective, it means  

هر سه هجای ما در اینجا IH به عنوان در واکه Sit دارند. خاص به عنوان یک صفت، به معنای

special or particular, clearly  and exactly presented or stated.  

خاص یا خاص، به وضوح و دقیقاً ارائه یا بیان شده است.

Is there anything specific you want for dinner  tonight? The doctor gave the patient specific  

آیا چیز خاصی برای شام امشب می خواهید ؟ پزشک دستورالعمل‌های خاصی

instructions on how to care for the wound.  Let's watch again up close and in slow motion.

را در مورد نحوه مراقبت از زخم به بیمار داد. بیایید دوباره از نزدیک و در حرکت آهسته تماشا کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

So just because a deaf  person can't hear a specific  

بنابراین فقط به این دلیل که یک فرد ناشنوا نمی‌تواند ارتعاش خاصی را بشنود

vibration, doesn't mean that they're not  going to also receive other vibrations.

، به این معنی نیست که او ارتعاشات دیگری را نیز دریافت نخواهد کرد.

A specific vibration. That  one particular frequency,  

یک لرزش خاص آن یک فرکانس خاص،

but they may still be able to hear  other vibrations, other frequencies.

اما ممکن است همچنان بتوانند ارتعاشات دیگر، فرکانس‌های دیگر را بشنوند.

So just because a deaf person  can't hear a specific vibration,  

بنابراین فقط به این دلیل که یک فرد ناشنوا نمی‌تواند ارتعاش خاصی را بشنود،

doesn't mean that they're not going  to also receive other vibrations.

به این معنا نیست که او ارتعاشات دیگری را نیز دریافت نخواهد کرد.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

And two specific technologies  are going to make it worse.

و دو فناوری خاص، آن را بدتر خواهند کرد.

Two specific technologies. It's not  vague. We know exactly which two they are.

دو تکنولوژی خاص مبهم نیست . ما دقیقاً می دانیم که آنها کدام دو هستند.

And two specific technologies  are going to make it worse.

و دو فناوری خاص، آن را بدتر خواهند کرد.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

So the science around this  says you need to be specific.

بنابراین علم پیرامون این موضوع می‌گوید که باید خاص باشید.

You need to be specific. You  can't state things generally,  

شما باید مشخص باشید. نمی‌توانید موارد را به‌طور کلی بیان کنید،

but specifically, with  details, give the particulars.

اما به‌طور خاص، با جزئیات، جزئیات را بیان کنید.

So the science around this  says you need to be specific.

بنابراین علم پیرامون این موضوع می‌گوید که باید خاص باشید.

Let's go on to our next example.

بیایید به مثال بعدی خود برویم.

Now you can get the specific  song that you want to hear.

اکنون می‌توانید آهنگ خاصی را که می‌خواهید بشنوید دریافت کنید.

The specific song, not just a genre  of music, or an album or an artist,  

آهنگ خاص، نه فقط یک ژانر موسیقی، یا یک آلبوم یا یک هنرمند،

but specifically, that one particular song.

بلکه به طور خاص، آن آهنگ خاص.

Now you can get the specific  song that you want to hear.

اکنون می‌توانید آهنگ خاصی را که می‌خواهید بشنوید دریافت کنید.

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

It might come from, you know, a specific  career focused networking event.

می‌دانید که ممکن است از یک رویداد شبکه‌ای متمرکز بر شغل باشد.

A specific event. One particular event.

یک اتفاق خاص یک رویداد خاص

It might come from you know a specific  career focused networking event.

ممکن است از شناخت رویداد شبکه‌ای متمرکز بر شغل خاص ناشی شود.

Our last word today is EVIDENT.

آخرین حرف امروز ما آشکار است.

It's an adjective, meaning clear to the  sight or mind, obvious. The problems have  

این یک صفت است، به معنای واضح برای بینایی یا ذهن، واضح است. مشکلات مدت زیادی

been evident for quite some time. Let's look  again up close and in slow motion.

است که آشکار شده است. بیایید دوباره از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

But for him to see what I did have,  that was not evident in his community.

اما برای اینکه ببیند من چه داشتم، این در جامعه او مشهود نبود.

Not evident. Not clear, not  obvious, or easily known.

مشهود نیست. واضح نیست، واضح نیست، یا به راحتی قابل تشخیص نیست.

But for him to see what I did have,  that was not evident in his community.

اما برای اینکه ببیند من چه داشتم، این در جامعه او مشهود نبود.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

It begins we hold these truths to be  self-evident, that all men are created equal.

ما این حقایق را بدیهی می دانیم که همه انسان ها برابر آفریده شده اند.

We hold these truths to be self-evident that all  men are created equal. This is the beginning of  

ما این حقایق را بدیهی می دانیم که همه انسان ها برابر آفریده شده اند. این

the declaration of independence. Self-evident.  Obvious, not needing to be explained,  

آغاز اعلام استقلال است. بدیهی است. واضح است، نیازی به توضیح

clear. The writers of the  declaration of independence  

نیست، واضح است. نویسندگان اعلامیه استقلال

thought it was clear and obvious  that all men are created equal.

فکر می‌کردند که واضح و آشکار است که همه انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند.

It begins we hold these truths to be  self-evident that all men are created equal.

ما این حقایق را بدیهی می دانیم که همه انسان ها برابر آفریده شده اند.

Another example.

مثالی دیگر.

That data is evident by itself.

این داده ها به خودی خود مشهود است.

Evident by itself. That's  kind of like self-evident,  

به خودی خود مشهود است. این به نوعی بدیهی است

isn't it? Clear on its own,  doesn't need to be explained.

، اینطور نیست؟ به خودی خود واضح است، نیازی به توضیح ندارد.

That data is evident by itself.

این داده ها به خودی خود مشهود است.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

It really became evident to me  that I needed to shift my work.

واقعاً برایم آشکار شد که باید کارم را تغییر دهم.

It became evident to me. It became clear to  me. Obvious. I could not deny the truth of it.

برای من آشکار شد. برای من روشن شد . واضح. من نمی توانستم حقیقت آن را انکار کنم.

It really became evident to me  that I needed to shift my work.

واقعاً برایم آشکار شد که باید کارم را تغییر دهم.

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

It was evident  

when I would ask my 13-year-old young man:  where do you see yourself in five years?

وقتی از مرد جوان ۱۳ ساله‌ام می‌پرسیدم: ۵ سال دیگر خودت را کجا می‌بینی، واضح بود؟

It became clear, obvious, in  conversation with her thirteen-year-old.

در گفتگو با دختر سیزده ساله‌اش واضح و آشکار شد.

It was evident when I would ask my 13-year-old  young man: where do you see yourself  

وقتی از مرد جوان 13 ساله‌ام می‌پرسیدم: پنج سال دیگر خودت را کجا می‌بینی، واضح

in five years?

بود؟

Seeing their real-life examples can really  help you understand how to use these words,  

دیدن مثال‌های واقعی آن‌ها واقعاً می‌تواند به شما کمک کند که چگونه از این کلمات استفاده کنید،

can't it? I have a challenge for you now.  Make up a sentence with one of these words,  

اینطور نیست؟ الان یه چالش برات دارم با یکی از این کلمات جمله بسازید،

and post it to social media, tag me, and use  the hashtag #rachelsenglish30daychallenge

و آن را در شبکه های اجتماعی پست کنید، مرا تگ کنید و از هشتگ #rachelsenglish30daychallenge

Don't be shy, you can do this. Our next video  comes out tomorrow at 10AM Philadelphia time,  

خجالتی نباشید، استفاده کنید، می توانید این کار را انجام دهید. ویدیوی بعدی ما فردا ساعت 10 صبح به وقت فیلادلفیا منتشر می‌شود

come back to learn four more vocabulary words.  In the meantime, keep your studies going with  

،   برای یادگیری چهار کلمه واژگان دیگر بازگردید. در عین حال، با   این ویدیو، مطالعات خود را ادامه دهید

this video, and check out my online  courses at rachelsenglishacademy.com  

و دوره‌های آنلاین من را در rachelsenglishacademy.com بررسی کنید

You'll become a more confident English  speaker. And please do remember to subscribe.  

شما انگلیسی‌زبان با اعتماد به نفس بیشتری خواهید شد . و لطفا به یاد داشته باشید که مشترک شوید.

I love being your English teacher. That's it  and thanks so much for using Rachel's English.

من دوست دارم معلم زبان انگلیسی شما باشم. همین و از اینکه از انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزاریم.