LEARN 105 ENGLISH VOCABULARY WORDS | DAY 2

What are we doing here on a Wednesday? Why, it's  day two of your 30 day vocabulary challenge.  

چهارشنبه اینجا چیکار میکنیم؟ چرا، این روز دوم چالش 30 روزه واژگان شماست.

One video, every day, for 30 days, to help  you master 105 intermediate English words.  

یک ویدیو، هر روز، به مدت 30 روز، برای کمک به تسلط بر 105 کلمه انگلیسی متوسط.

We're taking words from the academic word list  so these are words you'll need to know if you're  

ما کلمات را از لیست لغات آکادمیک می‌گیریم، بنابراین اگر

preparing for the IELTS or TOEFL exam. But  also, if you read or watch news in English,  

برای امتحان آیلتس یا تافل آماده می‌شوید، باید بدانید. اما همچنین، اگر اخبار را به زبان انگلیسی می‌خوانید یا تماشا می‌کنید،

or have conversations with native speakers. In  other words, these are useful words. So grab  

یا با افراد بومی صحبت می‌کنید. به عبارت دیگر، اینها کلمات مفیدی هستند. پس

your friends, have them join the challenge, and  let's do this. As always, if you like this video,  

دوستان خود را بگیرید، از آنها بخواهید به چالش بپیوندند، و بیایید این کار را انجام دهیم. مثل همیشه، اگر این ویدیو را دوست دارید،

or you learn something, new please like and  subscribe with notifications, it really helps.

یا چیز جدیدی یاد می‌گیرید، لطفاً لایک کنید و با اعلان‌ها مشترک شوید، واقعاً کمک می‌کند.

There's a download to go with this video. A  list of all the words and definitions, and  

یک بارگیری برای این ویدیو وجود دارد. فهرستی از همه واژه‌ها و تعاریف، و

sample sentences, as well as quizzes to make sure  you're really getting and remembering these words.  

جملات نمونه، و همچنین آزمون‌هایی برای اطمینان از اینکه واقعاً این کلمات را می‌شناسید و به خاطر می‌آورید.

You can get that download by following  the link in the video description.  

می‌توانید با دنبال کردن پیوند موجود در توضیحات ویدیو، آن دانلود را دریافت کنید.

Today, we're learning four new words: Economy, Finance, Income, and Labor. And  

امروز چهار کلمه جدید را یاد می گیریم: اقتصاد، امور مالی، درآمد و کار. و

we're looking at the different ways these words  are used in various situations. For each word,  

ما به روش‌های مختلف استفاده از این کلمات در موقعیت‌های مختلف نگاه می‌کنیم. برای هر کلمه،

you'll get the definition, we'll go over the  pronunciation, you'll get to see the pronunciation  

تعریف را دریافت می‌کنید، تلفظ را مرور می‌کنیم، تلفظ

up close and in slow motion, and we'll  have five examples from real life English.

را از نزدیک و در حرکت آهسته می‌بینید، و پنج مثال از زبان انگلیسی واقعی خواهیم داشت.

First the word economy.  

ابتدا کلمه اقتصاد.

It's a four syllable word  with second syllable stress.  

این یک کلمه چهار هجایی با تاکید بر هجای دوم است.

Economy. Economy. Economy. A noun, the wealth and  resources of a country or region, especially in  

اقتصاد. اقتصاد. اقتصاد. یک اسم، ثروت و منابع یک کشور یا منطقه، به ویژه

terms of the production and consumption of goods  and services. Government rules and regulations can  

از نظر تولید و مصرف کالاها و خدمات. قوانین و مقررات دولتی می‌توانند

impact a country's economy. As an adjective, it  means costing less, saving money. I don't need a  

بر اقتصاد یک کشور تأثیر بگذارند. به عنوان یک صفت، به معنای هزینه کمتر، صرفه جویی در پول است. من به یک

big SUV. I'm going to rent an economy car. Let's  look at the pronunciation one more time.

SUV بزرگ نیازی ندارم. من قصد دارم یک ماشین اقتصادی اجاره کنم. بیایید یک بار دیگر به تلفظ نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

And that would make our economy more competitive  

و این امر اقتصاد ما را در سطح جهانی رقابتی تر می

globally. And that would create a  a stronger economy here at home.

کند. و این یک اقتصاد قوی‌تر در اینجا در خانه ایجاد می‌کند.

A stronger economy here at home.  

اقتصاد قوی تر اینجا در خانه.

That means the economy of our nation,  the wealth and resources of our nation.

این یعنی اقتصاد ملت ما ، ثروت و منابع ملت ما.

And that would make our economy more competitive  

و این امر اقتصاد ما را در سطح جهانی رقابتی تر می

globally. And that would create a  a stronger economy here at home.

کند. و این یک اقتصاد قوی‌تر در اینجا در خانه ایجاد می‌کند.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

That keeps too many people in too many  countries from joining our global economy.

این امر باعث می‌شود افراد زیادی در بسیاری از کشورها به اقتصاد جهانی ما نپیوندند.

Global economy. That is the wealth and  resources of the whole world, of countries  

اقتصاد جهانی. این ثروت و منابع کل جهان، کشورهایی

interacting with other countries in terms of the  production or consumption of goods and services.

است که با کشورهای دیگر از نظر تولید یا مصرف کالاها و خدمات تعامل دارند.

That keeps too many people in too many  countries from joining our global economy.

این امر باعث می‌شود افراد زیادی در بسیاری از کشورها به اقتصاد جهانی ما نپیوندند.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

So do you think it would  be good for the economy to  

بنابراین، آیا فکر می‌کنید برای اقتصاد خوب است

double or triple the number of  people who could come here legally?

که تعداد افرادی که می‌توانند به صورت قانونی به اینجا بیایند دو یا سه برابر شود؟

Good for the economy. Would have a  positive impact on the wealth of the nation  

برای اقتصاد خوبه تأثیر مثبتی بر ثروت ملت

and the people of the nation.

و مردم آن کشور خواهد داشت.

So do you think it would be good for the economy  

بنابراین، آیا فکر می‌کنید برای اقتصاد خوب است

to double or triple the number of  people who could come here legally?

که تعداد افرادی که می‌توانند به صورت قانونی به اینجا بیایند دو یا سه برابر شود؟

Another example.

مثالی دیگر.

But then up front, you've got  pretty standard economy car stuff.

اما پس از آن، شما وسایل بسیار استاندارد خودروهای اقتصادی را دارید.

Economy car. That is the opposite of  luxury. Created to be less expensive.

ماشین اقتصادی این برعکس تجمل است. ایجاد شده تا هزینه کمتری داشته باشد.

But then up front, you've got  pretty standard economy car stuff.

اما پس از آن، شما وسایل بسیار استاندارد خودروهای اقتصادی را دارید.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

We then connect with local  drivers in the sharing economy.

سپس با رانندگان محلی در اقتصاد اشتراک‌گذاری ارتباط برقرار می‌کنیم.

The sharing economy. This refers to individuals  renting or selling from another individual rather  

اقتصاد اشتراک گذاری این به افرادی اطلاق می‌شود که به جای یک کسب‌وکار، از فرد دیگری اجاره یا می‌فروشند

than a business. For example, if you rent  a room in someone's house through Airbnb,  

. برای مثال، اگر اتاقی را در خانه شخصی از طریق Airbnb اجاره کنید

that's the sharing economy, rather  than booking a room at a hotel.

، به‌جای رزرو اتاق در هتل، اقتصاد اشتراک‌گذاری این است .

We then connect with local  drivers in the sharing economy.

سپس با رانندگان محلی در اقتصاد اشتراک‌گذاری ارتباط برقرار می‌کنیم.

You might also see the term gig economy, which  has to do with individuals working as contractors  

همچنین ممکن است اصطلاح اقتصاد گیگ را مشاهده کنید، که به افرادی مربوط می شود که به عنوان پیمانکار

rather than employees, often on a part-time basis.  So let's say you have someone who works full-time  

به جای کارمند، اغلب به صورت پاره وقت کار می کنند. بنابراین فرض کنید شخصی دارید که به صورت تمام وقت

as an employee with benefits, that person has lost  her job and can't find another one. So while she's  

به عنوان کارمند با مزایا کار می کند، آن شخص شغل خود را از دست داده است و نمی تواند شغل دیگری پیدا کند. بنابراین در حالی که او به

looking for another position, she enters the gig  economy. Sometimes, she drives her car for Uber.  

دنبال موقعیت دیگری است، وارد اقتصاد گیگ می شود . گاهی اوقات، او ماشین خود را برای Uber رانندگی می کند.

Sometimes she picks up jobs on  Doordash. She's part of the gig economy.

گاهی اوقات او در Doordash کار می‌کند. او بخشی از اقتصاد گیگ است.

We then connect with local  drivers in the sharing economy.

سپس با رانندگان محلی در اقتصاد اشتراک‌گذاری ارتباط برقرار می‌کنیم.

The next word is finance. It has two  pronunciations: finance and finance.

کلمه بعدی امور مالی است. این دو تلفظ دارد: مالی و مالی.

Both pronunciations work for both the noun and  the verb. As a noun, it means the management  

هر دو تلفظ برای اسم و فعل کار می کنند. به عنوان یک اسم، به معنای

of revenues, the ways in which money is used  and handled. She's taking a course on personal  

مدیریت   درآمدها، روش‌هایی است که در آن پول استفاده و مدیریت می‌شود. او در حال گذراندن دوره مالی شخصی است

finance. As a verb, it means to give or loan  money to something or someone. His parents  

. به عنوان یک فعل، به معنای پول دادن یا قرض دادن به چیزی یا کسی است. والدین او

financed his college education. Let's look at  this word up close and in slow motion again.

هزینه تحصیلات دانشگاهی او را تامین کردند. بیایید دوباره به این کلمه از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

We can finance that America's ideas, instead  of ideas from New York and San Francisco.

ما می‌توانیم به جای ایده‌های نیویورک و سانفرانسیسکو، از ایده‌های آمریکا حمایت مالی کنیم.

Finance that America's ideas. Lend  money to businesses for those ideas.

تامین مالی از ایده های آمریکا. برای این ایده‌ها به کسب‌وکارها پول قرض دهید.

We can finance that America's ideas, instead  of ideas from New York and San Francisco.

ما می‌توانیم به جای ایده‌های نیویورک و سانفرانسیسکو، از ایده‌های آمریکا حمایت مالی کنیم.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

So they, they basically have this bunch  of finance guys who sit in a room.

بنابراین، آنها اساساً این دسته از افراد مالی را دارند که در یک اتاق می نشینند.

Finance guys. People who are experts in finance,  

بچه های امور مالی افرادی که در امور مالی،

in managing the revenue of  an organization or business. 

در مدیریت درآمد یک سازمان یا کسب و کار متخصص هستند.

So they, they basically have this bunch  of finance guys who sit in a room.

بنابراین، آنها اساساً این دسته از افراد مالی را دارند که در یک اتاق می نشینند.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

If you're the ideas person, you might  need a really grounded finance person.

اگر شما صاحب ایده هستید، ممکن است به یک کارمند مالی واقعاً مستقر نیاز داشته باشید.

Finance person. Again, a person who's an  expert in finance. In this case, in the  

شخص مالی. باز هم، فردی که در امور مالی متخصص است. در این مورد،

money side of running a business, rather than the  creative idea generating side of the business.

به‌جای جنبه‌ی پولی کسب‌وکار، به‌جای جنبه خلاقانه کسب‌وکار.

If you're the ideas person, you might  need a really grounded finance person.

اگر شما صاحب ایده هستید، ممکن است به یک کارمند مالی واقعاً مستقر نیاز داشته باشید.

Another example.

مثالی دیگر.

It makes the finance team crazy.

تیم مالی را دیوانه می کند.

So here, she used the other pronunciation.  Finance. So far, everyone has said finance  

بنابراین در اینجا، او از تلفظ دیگر استفاده کرد. دارایی، مالیه، سرمایه گذاری. تا اینجا همه گفته اند مالی

and that's what I say, but here she  said: finance. The finance team. The  

و من هم همین را می گویم، اما اینجا او گفت: مالی. تیم مالی.

group of people focused on the financials and the  financial health of the business or organization.

گروهی از افراد روی وضعیت مالی و سلامت مالی کسب و کار یا سازمان تمرکز کردند.

It makes the finance team crazy.

تیم مالی را دیوانه می کند.

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

Some people go back and get jobs in finance  and, and then they want to make a lot of money.

برخی از مردم برمی‌گردند و در امور مالی شغل پیدا می‌کنند و سپس می‌خواهند پول زیادی به دست آورند.

Jobs in finance. In the field of finance,  in understanding and managing revenues,  

مشاغل در امور مالی در زمینه امور مالی، در درک و مدیریت درآمدها،

money in, money out.

پول وارد شده، پول خارج می شود.

Some people go back and get jobs in finance  and, and then they want to make a lot of money.

برخی از مردم برمی‌گردند و در امور مالی شغل پیدا می‌کنند و سپس می‌خواهند پول زیادی به دست آورند.

Now the word income.

حالا کلمه درآمد.

Two syllable word with first syllable stress.  It's a noun and it means money that is earned  

کلمه دو هجا با تاکید هجای اول. این یک اسم است و به معنای پولی است که

from work, investments, business, and so  on. Farming was their main source of income.  

از کار، سرمایه‌گذاری، تجارت و غیره به دست می‌آید. کشاورزی منبع اصلی درآمد آنها بود.

Even on two incomes, we're having a  hard time keeping up with our bills.  

حتی با دو درآمد، به سختی می‌توانیم از قبض‌های خود پیروی کنیم.

Let's see this word up close  and in slow motion again.

بیایید دوباره این کلمه را از نزدیک و در حرکت آهسته ببینیم.

And now, we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه را در موقعیت‌های واقعی ببینیم.

He went down this path, when many years ago,  

او این مسیر را طی کرد، زمانی که سال‌ها پیش،

he found himself struggling to support his  family of eight with no job and no income.

در تلاش بود تا خانواده هشت نفره‌اش را بدون شغل و بدون درآمد تأمین کند.

No job and no income. Earning no  money because of not having a job.

بدون شغل و بدون درآمد. بی پولی به دلیل نداشتن شغل.

He went down this path, when many years ago,  

او این مسیر را طی کرد، زمانی که سال‌ها پیش،

he found himself struggling to support his  family of eight with no job and no income.

در تلاش بود تا خانواده هشت نفره‌اش را بدون شغل و بدون درآمد تأمین کند.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

Usually the ones against it  represented some of the southern states  

معمولاً مخالفان برخی از ایالت‌های جنوبی را نمایندگی می‌کردند

because that was their source of income.

زیرا این منبع درآمد آنها بود.

Their source of income. How they made money.

منبع درآمد آنهاست. چگونه پول درآوردند.

Usually the ones against it  represented some of the southern states  

معمولاً مخالفان برخی از ایالت‌های جنوبی را نمایندگی می‌کردند

because that was their source of income.

زیرا این منبع درآمد آنها بود.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

So you're dealing with low to  moderate income folks all the time.

بنابراین شما همیشه با افرادی با درآمد کم تا متوسط ​​سروکار دارید .

Their income, the amount of money they make, is  low to moderate. They're not high income earners.

درآمد آنها، مقدار پولی که به دست می آورند، کم تا متوسط ​​است. آنها درآمد بالایی ندارند.

So you're dealing with low to  moderate income folks all the time.

بنابراین شما همیشه با افرادی با درآمد کم تا متوسط ​​سروکار دارید .

Another example.

مثالی دیگر. اگرچه

Government policies and investments  though have to prioritize  

سیاست‌ها و سرمایه‌گذاری‌های دولت باید

growth in the sectors that will  increase incomes of the poor.

رشد در بخش‌هایی را که درآمد فقرا را افزایش می‌دهند، در اولویت قرار دهند.

Increase the incomes of the poor. The amount  of money poor people are making at their jobs.

افزایش درآمد فقرا مقدار پولی که افراد فقیر در شغل خود به دست می آورند. اگرچه

Government policies and investments  though have to prioritize  

سیاست‌ها و سرمایه‌گذاری‌های دولت باید

growth in the sectors that will  increase incomes of the poor.

رشد در بخش‌هایی را که درآمد فقرا را افزایش می‌دهند، در اولویت قرار دهند.

Here's our last example.

در اینجا آخرین نمونه ما است.

So we've seen wages and incomes sort of flatline.

بنابراین ما دستمزدها و درآمدها را به نوعی ثابت مشاهده کرده ایم.

Wages and incomes. Wages here is what you  make from work, and income is more broad.  

دستمزد و درآمد. دستمزدها در اینجا چیزی است که از کار به دست می آورید و درآمد گسترده تر است.

It can include things like your wages, but  also money you might make from investments.

این می تواند شامل مواردی مانند دستمزد شما، اما همچنین پولی باشد که ممکن است از سرمایه گذاری به دست آورید.

So we've seen wages and incomes sort of flatline.

بنابراین ما دستمزدها و درآمدها را به نوعی ثابت مشاهده کرده ایم.

And finally, today we have the word labor.

و بالاخره امروز واژه کار را داریم.

A two-syllable word with first syllable stress.  Labor. It's a noun, it means physical, or  

کلمه ای دو هجایی با تاکید هجای اول. کار یدی. این یک اسم است، به معنای تلاش فیزیکی یا

mental effort. The cost of repairing  the car includes parts and labor.  

ذهنی است. هزینه تعمیر خودرو شامل قطعات و نیروی کار است.

So parts, this would be the things you need  to have to replace in the car, within labor,  

بنابراین قطعات، اینها چیزهایی است که باید در ماشین، در

the amount of time, the effort, the work of  the person who had to put the new parts in.

حین کار، مقدار زمان، تلاش، کار شخصی که باید قطعات جدید را داخل آن قرار می‌داد، باید تعویض کنید.

Also a verb it means to do work. Both  sides continue to labor to find a solution.  

همچنین یک فعل به معنای انجام دادن است. کار کردن هر دو طرف به تلاش برای یافتن راه حل ادامه می دهند.

Let's look at this word up  close and in slow motion again.

بیایید دوباره به این کلمه از نزدیک و با حرکت آهسته نگاه کنیم.

And now we'll go to Youglish for five  examples of this word in real situations.

و اکنون به سراغ Youglish می‌رویم تا پنج نمونه از این کلمه در موقعیت‌های واقعی را بررسی کنیم.

There's something we're willing  to pay for and labor for.

چیزی وجود دارد که ما حاضریم برای آن هزینه بپردازیم و برای آن تلاش کنیم.

If you labor for something, that means you  work on it, you put an effort to get something.

اگر برای چیزی تلاش می‌کنید، به این معنی است که روی آن کار می‌کنید، برای به دست آوردن چیزی تلاش می‌کنید.

There's something we're willing  to pay for and labor for.

چیزی وجود دارد که ما حاضریم برای آن هزینه بپردازیم و برای آن تلاش کنیم.

Here's another example.  

در اینجا یک مثال دیگر است.

Farmers don't have the labor they need or  the machinery to fully cultivate this land.

کشاورزان نیروی کار مورد نیاز یا ماشین آلات لازم برای کشت کامل این زمین را ندارند.

Don't have the labor they  need. The people to do the work  

نیروی کار مورد نیازشان را ندارند. افرادی که کار   را

to help with the tasks of running the farm.

برای کمک به وظایف اداره مزرعه انجام دهند.

Farmers don't have the labor they need or  the machinery to fully cultivate this land.

کشاورزان نیروی کار مورد نیاز یا ماشین آلات لازم برای کشت کامل این زمین را ندارند.

Another example.

مثالی دیگر.

Many of the great inventions of the last 200  years were designed to replace human labor.

بسیاری از اختراعات بزرگ 200 سال گذشته برای جایگزینی نیروی انسانی طراحی شده اند.

Replace human labor. That means robots  doing the work that people once had to do.

جایگزین نیروی انسانی شود. این بدان معناست که روبات‌ها کارهایی را انجام می‌دهند که زمانی مردم باید انجام می‌دادند.

Many of the great inventions of the last 200  years were designed to replace human labor.

بسیاری از اختراعات بزرگ 200 سال گذشته برای جایگزینی نیروی انسانی طراحی شده اند.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

Many young people and people of all ages  have to try to enter the labor markets.

بسیاری از جوانان و افراد در هر سنی مجبورند برای ورود به بازار کار تلاش کنند.

Try to enter the labor markets.  That means get a job, start working.

سعی کنید وارد بازار کار شوید. یعنی کار پیدا کن، شروع به کار کن.

Many young people and people of all ages  have to try to enter the labor markets.

بسیاری از جوانان و افراد در هر سنی مجبورند برای ورود به بازار کار تلاش کنند.

Seeing their real-life examples can really  help you understand how to use these words,  

دیدن مثال‌های واقعی آن‌ها واقعاً می‌تواند به شما کمک کند که چگونه از این کلمات استفاده کنید،

can't it? I have a challenge for you now.  Make up a sentence with one of these words,  

اینطور نیست؟ الان یه چالش برات دارم با یکی از این کلمات جمله بسازید،

and post it to social media, tag me, and use  the hashtag #rachelsenglish30daychallenge

و آن را در شبکه های اجتماعی پست کنید، مرا تگ کنید و از هشتگ #rachelsenglish30daychallenge

Don't be shy, you can do this. Our next video  comes out tomorrow at 10AM Philadelphia time,  

خجالتی نباشید، استفاده کنید، می توانید این کار را انجام دهید. ویدیوی بعدی ما فردا ساعت 10 صبح به وقت فیلادلفیا منتشر می‌شود

come back to learn four more vocabulary words.  In the meantime, keep your studies going with  

،   برای یادگیری چهار کلمه واژگان دیگر بازگردید. در عین حال، با   این ویدیو، مطالعات خود را ادامه دهید

this video, and check out my online  courses at rachelsenglishacademy.com  

و دوره‌های آنلاین من را در rachelsenglishacademy.com بررسی کنید

You'll become a more confident English  speaker. And please do remember to subscribe.  

شما انگلیسی‌زبان با اعتماد به نفس بیشتری خواهید شد . و لطفا به یاد داشته باشید که مشترک شوید.

I love being your English teacher. That's it  and thanks so much for using Rachel's English.

من دوست دارم معلم زبان انگلیسی شما باشم. همین و از اینکه از انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزاریم.