12 POWERFUL NOUNS THAT UPGRADE YOUR ENGLISH

Hi there. This is Harry. And welcome back  to Advanced English Lessons with Harry,  

سلام. این هری است. و به «درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری» خوش آمدید،

where I try to help you to get a better  understanding of the English language. In  

که سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید. در

this particular lesson, we're going to look  at advanced nouns relating to emotions and  

این درس خاص، می‌خواهیم اسم‌های پیشرفته مربوط به احساسات و

feelings. So we've got 12 in this particular  case. And I'll go through them one by one,  

احساسات را بررسی کنیم. بنابراین در این مورد خاص 12 داریم . و من آن‌ها را یکی یکی مرور می‌کنم،

give you an example of what they  mean and how you can use them.

مثالی از معنای آنها و نحوه استفاده از آنها را به شما می‌زنم.

Okay, let's go through them one by one and try  and explain them to you and give you an example.

خوب، بیایید آنها را یکی یکی مرور کنیم و سعی کنیم آنها را برای شما توضیح دهیم و مثالی بزنیم.

Agitation. Well, when somebody is agitated,  

تحریک. خوب، وقتی کسی آشفته است،

they usually anxious. There's a sign of anxiety  about something. They are sitting there,

معمولاً مضطرب است. نشانه‌ای از اضطراب در مورد چیزی وجود دارد. آن‌ها آنجا نشسته‌اند،

moving their hands and getting up, sitting down,  getting up again. They're agitated for some  

دست‌هایشان را حرکت می‌دهند و بلند می‌شوند، می‌نشینند، دوباره بلند می‌شوند. آنها به دلایلی آشفته هستند

reason. There's some excitement. Maybe they're  agitated because they're waiting to get that  

. کمی هیجان وجود دارد. شاید آنها به دلیل اینکه منتظرند آن

letter, telling them about the promotion. Maybe  they're agitated because they're waiting to see.

نامه را دریافت کنند و در مورد تبلیغ به آنها بگوید، آشفته هستند. شاید به دلیل اینکه منتظر دیدن هستند، آشفته هستند.

Have they had their offer for that house accepted?  These are all reasons why people would be anxious,  

آیا پیشنهاد آنها برای آن خانه پذیرفته شده است؟ همه اینها دلایلی است که باعث می شود افراد مضطرب شوند،

showing signs of anxiety or agitate. So that sign  of agitation, there was a sign of agitation in his  

نشانه هایی از اضطراب یا آشفتگی را نشان دهند. به طوری که وقتی تلفن را برمی‌داشت ، نشانه‌ای از آشفتگی در صدایش بود

voice when he picked up the phone. Yes. Who  is it? Yeah, he was agitated because he was  

. بله. کیست ؟ بله، او آشفته بود زیرا

waiting for that all important call to tell him  that his offer for the house had been accepted.

منتظر آن تماس مهم بود تا به او بگوید پیشنهاد او برای خانه پذیرفته شده است.

Agitation

Boastfulness. Well, when somebody  is boastful, they're talking about  

فخر فروشی آشوب. خوب، وقتی کسی لاف می زند، در مورد

something in a better light, that they are  much better and greater than anybody else.

چیزی با دید بهتری صحبت می کند، اینکه خیلی بهتر و بزرگتر از هر کس دیگری است.

So when somebody is full of  boastfulness, it's full of

بنابراین، وقتی کسی پر از لاف‌گویی است،

this pride about

این غرور است که در این ماه

how many sales they were able to capture  this month, how great their car is,  

چقدر فروش داشته است ، ماشینش چقدر عالی است،

how big the bank balances, how wonderful  the holiday was so full of boastfulness.

موجودی بانک چقدر بزرگ است، تعطیلات چقدر فوق‌العاده پر از فخرفروشی بوده است.

Okay, so this really annoys people and certainly  

خوب، پس این واقعاً مردم را آزار می دهد و مطمئناً

annoys me. And most people don't  like people who are boastful. Who

من را آزار می دهد. و بیشتر مردم از افرادی که فخرفروش هستند خوششان نمی آید. چه کسانی

are there just to tell other people how good they  

آنجا هستند تا به دیگران بگویند که چقدر خوب هستند و

happen to be much better. Being humble  and full of humility. So Boastfulness

خیلی بهتر هستند. متواضع بودن و سرشار از فروتنی. بنابراین شیفتگی

Infatuation. Well, infatuation is usually  a short term love affair about something.  

فخرفروشی. خب، شیفتگی معمولاً یک رابطه عاشقانه کوتاه مدت در مورد چیزی است.

Okay? Infatuated with the girl in  the office, even though he knows,

باشه؟ شیفته دختری در دفتر است، حتی اگر می‌داند،

He's never going to be able to ask her out because  in fact, she's got a boyfriend or she's married,  

هرگز نمی‌تواند از او درخواست ملاقات کند، زیرا در واقع، او دوست پسر دارد یا ازدواج کرده است،

but he just is infatuated. But it's  short term and he leave the office,  

اما او فقط شیفته است. اما کوتاه مدت است و او دفتر را ترک می کند،

or she leave the office and then the  infatuation will disappear. So when  

یا او دفتر را ترک می کند و سپس شیفتگی از بین می رود. بنابراین وقتی

somebody is in fact you waited, it's usually  something that lasts over a short term.

در واقع کسی منتظرش بودید، معمولاً چیزی است که برای مدت کوتاهی دوام می‌آورد.

It's just something that they can't get  

این فقط چیزی است که آنها نمی توانند

out of their minds that they  they think about that of the.

از ذهن خود خارج کنند که آنها درباره آن فکر می کنند.

dream about that all the time. An infatuation.

همیشه در مورد آن رویا کنید یک شیفتگی

Humiliation.

تحقیر.

Well, we can all feel humiliated at times. You  know, when somebody humiliates us deliberately  

خوب، همه ما گاهی اوقات ممکن است احساس تحقیر کنیم. می‌دانی، وقتی کسی ما را عمداً

in front of other people so they, you know, they  say something, they mock what you're wearing,  

در مقابل دیگران تحقیر می‌کند تا آنها چیزی می‌گویند، لباس‌های تو را مسخره می‌کنند،

they mock the work you're doing. They they mock  you openly in front of your colleagues. This is  

کارهایی که انجام می‌دهی را مسخره می‌کنند. آنها آشکارا شما را در مقابل همکارانتان مسخره می کنند. این

all about humiliation. Or perhaps you haven't  been as successful in the job as he or she has.

همه درباره تحقیر است. یا شاید شما به اندازه او در این کار موفق نبوده اید.

And they say it

و آنها می گویند که

causing you deep humiliation. Okay, the boss comes  out of his office and he slams the file down in  

باعث تحقیر عمیق شما می شود. بسیار خوب، رئیس از دفترش بیرون می‌آید و فایل را جلوی

front of you, and everybody looks around and the  boss really rips into you because you didn't like  

شما می‌زند، و همه به اطراف نگاه می‌کنند و رئیس واقعاً به شما حمله می‌کند، زیرا شما گزارش را دوست نداشتید

the report, or we'd lost the account, or  you didn't do what you'd promised to do.

، یا ما حساب را از دست داده‌ایم یا شما آنچه را که قول داده بودید انجام ندادید

And you're sitting there looking at him,  thinking, oh my God, I wish the ground would  

و تو نشسته‌ای و به او نگاه می‌کنی، و فکر می‌کنی، خدای من، ای کاش زمین

open up and swallow me here. Everybody's looking  around. I mean, as soon as the boss goes away,  

باز می‌شد و من را اینجا می‌بلعید. همه به اطراف نگاه می کنند. منظورم این است که به محض اینکه رئیس می رود،

they all turn around sheepishly, sheepishly,  I should say sheepishly. And they they don't  

همه آنها با گیجی دور می گردند، با گشنه، باید بگویم که گند زده. و آنها

look at you in the eyes because, yeah, they can  feel the humiliation that you have suffered.

به چشمان شما نگاه نمی کنند زیرا، بله، می توانند تحقیر و تحقیر شما را احساس کنند.

Humiliation.

تحقیر.

Indignation. Well, when somebody is full of  indignation, they're really angry. They're  

خشم. خوب، وقتی کسی پر از خشم است، واقعاً عصبانی است. آنها

really annoyed that something has happened.  Perhaps there's they are full of indignation  

واقعاً از اینکه اتفاقی افتاده است ناراحت هستند. شاید آنجا پر از خشم هستند

because they they got a letter from the council  telling them that they're going to take some  

زیرا نامه‌ای از شورا دریافت کرده‌اند که به آنها می‌گوید که

land from the front of all the houses on  the street. It's going to be a compulsory  

از جلوی همه خانه‌های خیابان مقداری زمین را می‌گیرند. این یک سفارش خرید اجباری خواهد بود

purchase order because they have to widen  the road, because the road is too narrow.

زیرا آنها باید جاده را تعریض کنند ، زیرا جاده خیلی باریک است.

So when you get the letter, you slam it  down on the table. Look at it. This is  

بنابراین وقتی نامه را دریافت می‌کنید، آن را روی میز می‌کوبید. نگاهش کن این

preposterous. This is absolutely. I mean,  how can we just sit here and take it? I'm  

احمقانه است. این کاملاً است. منظورم این است که چگونه می‌توانیم اینجا بنشینیم و آن را بگیریم؟ من

going to get on to my solicitor and see what  we can do. We're going to stop this happening.  

به سراغ وکیلم می روم و ببینم چه کاری می توانیم انجام دهیم. ما جلوی این اتفاق را خواهیم گرفت.

So full of indignation, full of anger,  full of threats, we really worried, but

بسیار پر از خشم، پر از خشم، پر از تهدید، ما واقعاً نگران بودیم، اما

getting very, very upset about the letter  

از نامه‌ای

that arrived from the local  council full of indignation.

که از شورای محلی پر از خشم رسید، بسیار بسیار ناراحت شدیم.

Sorrow, sorrow is that feeling of sadness.  Yes. We feel sorrow when something won't work.

اندوه، اندوه آن احساس غم است. بله. وقتی چیزی درست نمی شود احساس غم می کنیم.

We feel sorrow when we lose somebody, nearest  and dearest to us. We feel deep sorrow when our  

وقتی کسی را که نزدیک‌ترین و عزیزترین است از دست می‌دهیم، غمگین می‌شویم . وقتی

pet dog has to be put down. Because they've  got to that age when they're just not able  

سگ خانگی ما باید زمین گیر شود، غم عمیقی می‌کنیم. زیرا آنها به آن سنی رسیده‌اند که

to get around anymore. So a feeling of sorrow,  a feeling of sadness that something inevitable  

دیگر قادر به رفت و آمد نیستند. بنابراین یک احساس اندوه، یک احساس غم و اندوه از اینکه اتفاقی اجتناب ناپذیر

has happened. Something has happened. Some news  we've got that gives us that feeling of sorrow,

رخ داده است. اتفاقی افتاده است. برخی اخبار داریم که این احساس غم و اندوه را به ما می‌دهد،

okay. And as I always say, if you do like  this particular lesson then please like  

خوب. و همانطور که همیشه می گویم، اگر این درس خاص را دوست دارید، لطفاً ویدیو را لایک کنید

the video. And if you can subscribe to the  channel because it really, really helps.

. و اگر می توانید در کانال مشترک شوید زیرا واقعاً کمک می کند.

Empathy. Well, this is a wonderful  feeling to have. We should all show  

همدلی. خوب، این احساس فوق العاده ای است . همه ما باید

empathy to people who have some problem.  Yeah, we show empathy to people who are  

با افرادی که مشکلی دارند همدلی نشان دهیم. بله، ما با افرادی که از

less well off than we are. We show  empathy to refugees who have to take  

وضعیت مالی کمتری نسبت به ما برخوردارند همدلی نشان می دهیم. ما با پناهندگانی که به

refuge in our country because of war in  their own country. Yeah. So we are very

دلیل جنگ در کشور خود مجبورند به کشور ما پناه ببرند، همدلی نشان می دهیم . آره بنابراین ما

conscious of the problems they  have, and we want to show empathy

از مشکلاتی که آنها دارند بسیار آگاه هستیم و می‌خواهیم

By helping them out in any way that we can. So  we show empathy for those people who are less  

با کمک به آنها به هر نحوی که می‌توانیم همدلی نشان دهیم. بنابراین ما نسبت به افرادی که از

well-off than we are. So we show them  kindness. We show them an open heart,  

رفاه کمتری نسبت به ما برخوردارند، همدلی نشان می‌دهیم. بنابراین ما به آنها مهربانی نشان می دهیم . ما به آنها قلبی باز نشان می دهیم، به

we show them love, and we give them and offer  them help, empathy. And we empathise with them.

آنها عشق نشان می دهیم، و به آنها کمک می کنیم و به آنها کمک می کنیم، همدلی. و با آنها همدردی می کنیم.

For the loss that they have suffered, and  that we hope that they would be able to get  

برای ضایعه ای که آنها متحمل شده اند، و امیدواریم که آنها بتوانند

back to their own country soon. So empathy,  a feeling of understanding, a feeling of,

به زودی به کشور خود بازگردند. بنابراین همدلی، احساس درک، احساس،

wishing to help, to help them through that  difficult situation that they are facing. Empathy.

تمایل به کمک، کمک به آنها در گذر از آن موقعیت دشواری که با آن روبرو هستند. همدلی.

Adoration. Well, adoration is all  about adoring something we can,

پرستش خوب، ستایش یعنی ستایش چیزی که می‌توانیم،

have adoration for.

ستایش کنیم.

our boss. You know, we've worked with him  for 20 years, and he's been a kind boss.  

رئیس ما می دانید، ما 20 سال با او کار کرده ایم و او رئیس مهربانی بوده است.

He's been a helpful boss. He's developed  the company. He's developed your career,  

او یک رئیس مفید بوده است. او شرکت را توسعه داده است . او حرفه شما را توسعه داده است،

and you're full of adoration for him because, you

و شما برای او پر از تحسین هستید، زیرا،

he really is a great guy. But unfortunately, he's  announced that he's going to retire next year,  

او واقعاً مرد بزرگی است. اما متأسفانه، او اعلام کرده است که سال آینده بازنشسته خواهد شد،

and everybody's going to be  really sad to see him go.

و همه از رفتن او واقعاً ناراحت خواهند شد.

And everybody's going to be wondering who's  going to replace. And there'll be nothing  

و همه تعجب خواهند کرد که چه کسی قرار است جایگزین شود. و هیچ چیز

like Bill. No one can replace Bill. Bill was  amazing, so everybody's full of adoration for  

مانند بیل نخواهد بود. هیچ کس نمی تواند جایگزین بیل شود. بیل شگفت‌انگیز بود، بنابراین همه برای

Bill because he was there when they needed  him. He was always kind and generous, but,

بیل تحسین می‌کردند زیرا وقتی به او نیاز داشتند او آنجا بود . او همیشه مهربان و سخاوتمند بود، اما

he was a fair man and he got the work  done. So, you know, we we adore him.

مردی منصف بود و کار را انجام می داد. بنابراین، می دانید، ما او را می پرستیم.

We are full of admiration for the work that he has  

ما از کاری که او

put in to leave the company  and the way it's adoration.

برای ترک شرکت انجام داده است و روشی که آن را تحسین می‌کند، تحسین می‌کنیم.

Fury.

Fury is a deep anger. Yes. He he was wild  with fury. Yeah. His eyes were burning red  

خشم.

خشم یک عصبانیت عمیق است. بله. او با خشم وحشی بود. آره چشمانش

with fury. So he was really annoyed.  Really, really aggressive. Something  

از خشم سرخ شده بود. بنابراین او واقعاً اذیت شد. واقعاً، واقعاً تهاجمی. چیزی

was wrong. So somebody crashed into the  back of his car and he jumped out and his  

اشتباه بود. بنابراین شخصی با پشت ماشینش تصادف کرد و او بیرون پرید و

eyes were wild with fury when he marched up  to the other car. So what do you think you do?

وقتی به سمت ماشین دیگر رفت، چشمانش از خشم وحشی بود . پس فکر میکنی چیکار میکنی؟

Look what you've done to my car. You've  destroyed it. This is going to cost  

ببین با ماشین من چیکار کردی شما آن را نابود کرده اید.

thousands to repair. So you could hear the  fury in his voice. The anger was there,  

تعمیر آن هزاران هزار هزینه خواهد داشت. بنابراین می‌توانستید خشم را در صدای او بشنوید. خشم آنجا بود،

the fires were burning and the other person on  the other car was pretty scared. Yeah. So Fury.

آتش‌ها شعله‌ور بودند و نفر دیگر روی ماشین دیگر خیلی ترسیده بود. آره پس خشم.

Gratitude. Well, when we have a feeling  of gratitude, we are grateful. We are  

سپاسگزاری خوب، وقتی احساس قدردانی داریم، سپاسگزار هستیم. ما

thankful for what somebody has done for  us. Yeah. So somebody could have been very  

از کاری که کسی برای ما انجام داده است سپاسگزاریم . آره بنابراین، کسی می‌توانست بسیار

generous and lent you money when you really  needed it. So you were full of gratitude,  

سخاوتمند باشد و زمانی که واقعاً به آن نیاز داشتید به شما پول قرض دهد . پس شما سرشار از سپاسگزاری،

full of thanks. And you're constantly saying, Ah,  look, I'm really, really appreciate what you did.

سرشار از سپاس بودید. و شما دائماً می گویید، آه، نگاه کنید، من واقعاً واقعاً از کاری که انجام دادید قدردانی می کنم.

Nobody else would have done that for me. You show  your gratitude. Perhaps you buy them a present.  

هیچ کس دیگری این کار را برای من انجام نمی داد. شما قدردانی خود را نشان می دهید . شاید برایشان هدیه بخرید.

Yeah. So you do something to as a sign of your  gratitude for them helping you out of a little  

آره بنابراین شما کاری انجام می‌دهید که به نشانه قدردانی‌تان از کمک آنها به شما کمک می‌کنند تا از

bit of a hole. Okay, so the gratitude that we  show to our workers when they work an extra  

کمی خلأ خلاص شوید. بسیار خوب، پس قدردانی که ما به کارگرانمان نشان می‌دهیم وقتی

bit harder than they normally should to get the  proposal done so that we could stand the chance  

آنها کمی سخت‌تر از حد معمول برای انجام پیشنهاد کار می‌کنند تا بتوانیم شانس

of winning the new contract. You would show  your gratitude to them in an appropriate way.

برنده شدن در قرارداد جدید را داشته باشیم. قدردانی خود را به شیوه ای مناسب از آنها نشان می دهید.

A little bit of a bonus, whatever it might  be a free lunch, whatever it takes to show  

اندکی امتیاز، هر چه ممکن است یک ناهار رایگان باشد، هر آنچه که برای نشان دادن

and demonstrate that you're happy and grateful  and thankful for what they have done. Gratitude.

و نشان دادن خوشحالی و سپاسگزاری شما لازم است و برای کاری که آنها انجام داده اند سپاسگزار هستید. سپاسگزاری

Irritation. Well, when something irritates us,  

تحریک. خوب، وقتی چیزی ما را آزار می دهد،

it annoys us. It's like somebody  sitting beside you and constantly

آزارمان می دهد. مثل این است که کسی کنار شما نشسته و مدام به

poking you. Poke poke poke.

شما ضربه می زند. پوک پوک پوک.

That's irritating. Or somebody who has a

این تحریک کننده است. یا کسی که

Squeaky voice.

صدای جیر جیر دارد.

or somebody who constantly drums their fingers  on the table. That would be irritating. So  

یا کسی که دائماً انگشتان خود را روی میز می کوبد. آزاردهنده خواهد بود. بنابراین

irritation is a feeling we get when there's  something happened that we just don't like.

عصبانیت احساسی است که وقتی اتفاقی افتاده است که ما آن را دوست نداریم.

We get irritated because

ما عصبانی می شویم زیرا

The postman never drops the  letters into the letter box,  

پستچی هرگز نامه ها را در صندوق نامه نمی اندازد،

you just throws them on the mat at the  door. It doesn't care. We are full of.

شما آنها را روی تشک در درب منزل می اندازید. این مهم نیست. ما پر از.

Irritation because the delivery never comes  on time. The guy from the supermarket said  

ناراحتی زیرا تحویل هرگز به موقع انجام نمی شود. مرد سوپرمارکت گفت

he'd be here between 7 and 8. It's  830 and you're hoping to go out,  

او بین ساعت 7 تا 8 اینجا خواهد بود. ساعت 830 است و شما امیدوارید که بیرون بروید،

so you're really irritated that  he hasn't arrived yet. You don't  

بنابراین واقعاً از اینکه او هنوز نرسیده است عصبانی هستید. شما نمی‌خواهید

want to leave the food sitting outside, so  you're irritated. Irritated means annoyed.

غذا را بیرون بگذارید، بنابراین عصبانی می‌شوید. تحریک شده به معنای آزرده خاطر است.

And then finally remorse. Remorse is that  deep feeling of sadness for something that  

و در نهایت پشیمانی. پشیمانی آن احساس غم و اندوه عمیق برای کاری است که

we have done. We feel remorse because we didn't  help somebody when they really needed it. And  

انجام داده ایم. ما احساس پشیمانی می‌کنیم زیرا وقتی به کسی واقعاً نیاز داشت کمکی نکردیم. و

now it's too late. We feel remorse because we  did something that perhaps wasn't the nicest  

اکنون خیلی دیر است. ما احساس پشیمانی می‌کنیم زیرا کاری را انجام دادیم که شاید بهترین

thing to do, and at the time we felt we had  no choice. But now we are full of remorse,  

کار نبود، و در آن زمان احساس کردیم که چاره‌ای نداریم. اما اکنون ما پر از پشیمانی هستیم،

full of sadness that we feel we could  have done things a little bit better.

پر از اندوه که احساس می‌کنیم می‌توانستیم کارها را کمی بهتر انجام دهیم.

Yeah. So we are remorseful when perhaps we said  something to a close friend. We had a bit of an  

آره بنابراین وقتی ممکن است به یک دوست نزدیک چیزی بگوییم پشیمان می‌شویم. ما کمی

argument and the friend has gone off and you  haven't spoken to them for 3 or 4 days, and  

دعوا کردیم و دوست رفت و شما 3 یا 4 روز است که با آنها صحبت نکرده اید و

you wake up in the night thinking, oh, what did  I do that for? It was only just a bit of a joke.

شب از خواب بیدار می شوید و فکر می کنید آه، من این کار را برای چه انجام دادم؟ این فقط کمی شوخی بود.

Yeah. So you're really full  of remorse. So you promise,

آره بنابراین شما واقعاً پر از پشیمانی هستید. پس قول می‌دهی

to the next morning to ring him or her, or  send them a text and say, look, I'm really,  

تا صبح روز بعد به او زنگ بزنی، یا به آن‌ها پیامک بفرستی و بگو، ببین،

really sorry. I didn't mean to hurt your feelings.  It just came out at. Please forgive me. And, you  

واقعاً متاسفم. قصدم جریحه دار کردن احساسات تو نبود همین الان اومد بیرون لطفا مرا ببخش. و، می

know, you're really feeling guilty. So remorse.  Is that feeling. You want to make things better?

دانید، واقعاً احساس گناه می کنید. پس پشیمان. آیا این احساس است. آیا می خواهید اوضاع را بهتر کنید؟

You want to put things right. You  want to say sorry to the people  

شما می خواهید اوضاع را درست کنید. می‌خواهید برای افرادی

that you have offended or affected in the  biggest way. Okay? So remorse. Remorse.

که به بزرگ‌ترین شکل شما را آزار داده یا تحت تأثیر قرار داده‌اید، متاسف شوید . باشه؟ پس پشیمان. پشیمانی.

Okay. So let me give you those words  again. I said there are 12 of them.  

باشه پس اجازه دهید دوباره آن کلمات را به شما بگویم . گفتم 12 تا هستند.

Just be careful on the pronunciation agitation.  Boastfulness infatuation, usually with somebody  

فقط مراقب تحریک تلفظ باشید. شیفتگی فخرفروشی، معمولاً با کسی

Fury. Gratitude. Indignation. Irritation.  Empathy. To feel empathy. Empathise with  

Fury. سپاسگزاری خشم. تحریک. همدلی. برای احساس همدلی. با کسی همدلی کنید

somebody. Adoration to adore. Adoration.  Sorrow. Humiliation, and then finally remorse.

. ستایش برای پرستش. پرستش غم و اندوه تحقیر و در نهایت پشیمانی.

Okay, so they're all advanced nouns, all  dealing with feelings and emotions that

خوب، پس همه آنها اسم های پیشرفته هستند، همه با احساسات و عواطف سروکار دارند که

quite a number of them there. You won't  remember them all. You know the drill by  

تعداد زیادی از آنها وجود دارد. همه آنها را به خاطر نمی آورید. شما تا به حال این تمرین را می دانید

now. Try to practice them. Try to put them  into sentences. Have you have a problem?

. سعی کنید آنها را تمرین کنید. سعی کنید آنها را در جملات قرار دهید. آیا مشکلی دارید؟

Come back and I give you some more examples  where we can probably help. As always,  

برگردید و من چند مثال دیگر به شما می‌آورم که احتمالاً می‌توانیم کمک کنیم. مثل همیشه،

we really, really appreciate when you listen and  

ما واقعاً وقتی گوش می‌دهید و  تماشا می‌کنید، قدردانی می‌کنیم

watch. This is Harry saying good bye  for now. Join me for the next video.

. این هری فعلاً خداحافظی می کند . برای ویدیوی بعدی به من بپیوندید.