Improve your Vocabulary: 6 English words ending in -RUPT

Hello. I'm Gill at engVid, and today we have a lesson on six words that end with the letters

سلام. من Gill در engVid هستم، و امروز یک درس در مورد شش کلمه داریم که با حروف

"r", "u", "p", "t". "Rupt", which might sound a bit strange, but they all come from a Latin

"r"، "u"، "p"، "t" ختم می شود. "Rupt" که ممکن است کمی عجیب به نظر برسد، اما همه آنها از

word "rumpere", which means to break, to burst, to split. If this pen, for example, breaks

کلمه لاتین "rumpere" گرفته شده اند که به معنای شکستن، ترکیدن ، شکافتن است. اگر مثلاً این خودکار بشکند

or splits, then it will be in pieces and the ink will come out all over my hands. So, if

یا شکافته شود، تکه تکه می شود و جوهر از تمام دستانم بیرون می آید. بنابراین، اگر

you... If anything breaks, it's damaged. It might burst quite dramatically, like... Like

شما... اگر چیزی بشکند، آسیب دیده است. ممکن است به طرز چشمگیری منفجر شود، مثل...

that. Or just split, if there's a line down the side of it and it splits open. So, when

همینطور. یا فقط تقسیم کنید، اگر یک خط در سمت پایین وجود دارد و باز می شود. بنابراین، وقتی

something opens, it's broken. That's... That's the basic idea. Okay?

چیزی باز می شود، خراب است. این... ایده اصلی همین است. باشه؟

So, we also have the word "rupture" that comes from this word. A "rupture", which can be

پس واژه گسست را هم داریم که از این کلمه می آید . "پارگی" که اگر فردی در بدن خود پارگی داشته باشد، می تواند

a medical term if someone has a rupture in their body. It has to be... They have to have

یک اصطلاح پزشکی باشد. باید... آنها باید

an operation to put it right, that sort of thing. Or it could be in a... For example,

یک عمل جراحی انجام دهند تا درستش کنند، این جور چیزها. یا ممکن است در یک ...

a bridge over a road. If there's a rupture in the bridge, maybe the concrete has split

مثلاً پل روی جاده باشد. اگر پارگی در پل وجود داشته باشد، شاید بتن شکافته شده باشد

and the bridge isn't safe for people to walk on. That sort of idea. Okay. So, it's all

و پل برای راه رفتن افراد ایمن نباشد . این نوع ایده باشه. بنابراین،

to do with something being damaged or broken.

همه چیز مربوط به آسیب یا شکستن چیزی است.

Right, so let's have a look at the six words. And sometimes they're verbs, sometimes they're

درست است، پس بیایید نگاهی به شش کلمه بیندازیم. و گاهی اوقات آنها فعل هستند، گاهی اوقات آنها

adjectives, and also we have some different endings which create other parts of speech.

صفت هستند، و همچنین ما پایان های مختلفی داریم که بخش های دیگری از گفتار را ایجاد می کند.

So, the word "abrupt" is an adjective. You can have "abruptly" to make it an adverb,

پس لفظ «مطلوب» صفت است. برای تبدیل آن به

and you can have "abruptness" to make it a noun. So, all of these words you can make

قید می‌توانید «ناگهانی» و برای اینکه آن را به اسم تبدیل کنید می‌توانید «ناگهانی» داشته باشید . بنابراین، همه این کلمات را می‌توانید

into other parts of speech, which helps to extend your vocabulary even further. Okay.

به بخش‌های دیگر گفتار تبدیل کنید، که به گسترش دایره واژگان شما کمک می‌کند. باشه.

So, we've got "abrupt", "abruptly", "abruptness", and then here is an example of a sentence

بنابراین، ما "ناگهانی"، "به طور ناگهانی"، "ناگهانی" داریم، و سپس در اینجا مثالی از جمله ای است که

using the word. "He spoke in a rather abrupt way." So, when somebody speaks abruptly, if

از کلمه استفاده می کند. او به شیوه ای نسبتاً تند صحبت کرد. بنابراین، وقتی کسی ناگهان صحبت می‌کند، اگر

someone is abrupt, they speak in a rather short, quick way which doesn't seem very friendly.

کسی تند باشد، به روشی نسبتا کوتاه و سریع صحبت می‌کند که چندان دوستانه به نظر نمی‌رسد.

It's... Oh, let me give an example. Like, if a visitor comes into a building and the

این... اوه، یک مثال بزنم. مثلاً اگر بازدیدکننده ای به ساختمانی بیاید و

person at the reception is abrupt with them, they might say something like, "Who are you?

شخص حاضر در پذیرایی با او ناگهانی برخورد کند ، ممکن است چیزی مانند "تو کی هستی؟

What do you want?" Very short, like that, rather than, "Oh, hello. Hi. Welcome. How

چه می خواهی؟" خیلی کوتاه، مثل آن، به جای "اوه، سلام. سلام. خوش آمدید.

are you today?" which is nice and friendly. Instead, they're very short, and quick, and

امروز چطورید؟" که خوب و دوستانه است در عوض، آنها بسیار کوتاه، سریع و

unfriendly. So, that's being abrupt. It's not a very nice way to talk to people. So,

غیر دوستانه هستند. بنابراین، این ناگهانی است. این روش خیلی خوبی برای صحبت با مردم نیست. بنابراین،

some people do speak in a rather abrupt way, which makes you not really want to have much

برخی از افراد به روشی نسبتاً ناگهانی صحبت می‌کنند، که باعث می‌شود واقعاً نخواهید

to do with them. Okay. So, it's not good to be abrupt with people. Right?

با آنها کار زیادی داشته باشید. باشه. بنابراین، خوب نیست که با مردم تند رفتار کنید. درست؟

Next one is "bankrupt", "bankrupt", and the "bank" part gives you the clue to the meaning.

مورد بعدی "ورشکسته"، "ورشکسته" است و قسمت "بانک" سرنخ معنی را به شما می دهد.

The bank is where you keep your money, and if somebody's bankrupt, it means their bank

بانک جایی است که شما پول خود را نگه می دارید، و اگر کسی ورشکسته باشد، به این معنی است که

is broken. You can talk about breaking the bank. If you spend all your money, metaphorically,

بانک او خراب شده است. شما می توانید در مورد شکستن بانک صحبت کنید. اگر تمام پول خود را خرج کنید، به صورت استعاری،

you can say, "Oh, I've broken the bank. You've got no money left." Maybe if you know those

می توانید بگویید: "اوه، من بانک را شکستم. پولی برایت باقی نمانده است." شاید اگر آن

little money boxes or even a little piggy bank they're called, a little pot thing, animal

جعبه‌های پول کوچک یا حتی یک قلک کوچک را می‌شناسید که به آن‌ها می‌گویند، یک گلدان کوچک، حیوانی

that you put the coins in to save up some money. Children do this. You might then have

که سکه‌ها را در آن می‌گذارید تا مقداری پول ذخیره کنید . بچه ها این کار را می کنند. ممکن است مجبور

to break it to get the money out, so it's a bit like that. But if you break the bank,

شوید آن را بشکنید تا پول را بیرون بیاورید، بنابراین کمی شبیه به آن است. اما اگر بانک را شکست دهید، به

it means you've spent all your money, you've got none left. And this can happen on a big

این معنی است که تمام پول خود را خرج کرده اید، هیچ چیزی برای شما باقی نمانده است. و این می تواند در مقیاس بزرگ اتفاق بیفتد

scale. Even a bank can go bankrupt, so that's really serious because that affects a lot

. حتی یک بانک هم می تواند ورشکست شود، بنابراین این واقعاً جدی است زیرا این موضوع بر بسیاری از مردم تأثیر می گذارد

of people.

.

So, here's a sentence. "The company has gone bankrupt." So, the verb to use with "bankrupt"

بنابراین، این یک جمله است. "شرکت ورشکست شده است." بنابراین، فعل استفاده از "ورشکستگی

is to go bankrupt. A person can go bankrupt or become bankrupt. So, the company has gone

" ورشکست شدن است. یک نفر می تواند ورشکست شود یا ورشکسته شود. بنابراین، شرکت

bankrupt. It means the company has not been making enough money. They may have been wasting

ورشکست شده است. این بدان معناست که شرکت به اندازه کافی درآمد نداشته است. آنها ممکن است پول را هدر داده باشند

money, maybe not selling enough products. They just haven't - what they call balancing

، شاید به اندازه کافی محصولات را نفروشند. آن‌ها این کار

the books, the accounts. They've spent more money than they have earned, and they have

را نکرده‌اند. آنها بیشتر از آنچه به دست آورده اند خرج کرده اند و

gone bankrupt. They can't continue, and everybody loses their job, usually. So, that's "bankrupt".

ورشکست شده اند. آنها نمی توانند ادامه دهند و معمولاً همه شغل خود را از دست می دهند. بنابراین، این "ورشکستگی" است.

So, "bankrupt", it can be an - well, it's an adjective, really, but you can have "bankruptcy",

پس «ورشکسته» می تواند یک باشد - خب صفت است، واقعاً، اما شما می توانید «ورشکستگی» داشته باشید

which is the noun, the state of being bankrupt. Nobody likes bankruptcy, so that's the noun.

که اسم آن حالت ورشکستگی است. هیچ کس ورشکستگی را دوست ندارد، پس اسم آن همین است.

"Bankrupted", you can be bankrupted, so that's a kind of past tense of the verb. And something

"ورشکسته"، شما می توانید ورشکسته شوید، بنابراین این یک نوع زمان گذشته از فعل است. و چیزی

can be "bankrupting", that situation is bankrupting the company. So, you can use it as a present

می تواند "ورشکستگی" باشد، آن وضعیت شرکت را ورشکست می کند. بنابراین، شما می توانید آن را به عنوان یک حال

continuous or a present participle. Okay. Right, so that's "bankrupt".

استمراری یا یک فاعل فعلی استفاده کنید. باشه. درست است، پس این "ورشکسته" است.

Next one, "corrupt", "corrupt". So, you can also have "corrupted", "corruption", "corrupting".

بعدی "فاسد"، "فاسد". بنابراین، شما همچنین می توانید "فاسد"، "فساد"، "فساد" داشته باشید.

So, "corruption" is the noun. "Corrupt" itself is an adjective. Okay? So, a politician can

پس «فساد» اسم است. «فاسد» خود یک صفت است. باشه؟ بنابراین، یک سیاستمدار می

be corrupt, for example. But in this sentence, we have "corruption" as our example, so that's

تواند مثلاً فاسد باشد. اما در این جمله «فساد» را مصداق داریم، پس

the noun. So, there is too much corruption in politics.

اسم همین است. بنابراین، فساد در سیاست بسیار زیاد است.

Okay, so what do you think "corruption" means? When people don't do things correctly, they

خوب، پس به نظر شما «فساد» یعنی چه؟ وقتی مردم کارها را درست انجام نمی دهند،

maybe politicians are making money from something, from giving a contract to somebody, they get

شاید سیاستمداران از چیزی پول در می آورند، از قرارداد دادن به کسی

a payback, they're influenced by bribing. So, a bribe... So, a bribe is when someone

، بازپرداخت می گیرند، تحت تاثیر رشوه دادن قرار می گیرند. پس رشوه... پس رشوه زمانی است که کسی به

offers you money to do something. So, if a politician has a choice between two contracts

شما پول پیشنهاد کند کاری را انجام دهید. بنابراین، اگر یک سیاستمدار بین دو قرارداد

to do a big project, and they have the power to decide who gets the contract, a company

برای انجام یک پروژه بزرگ انتخاب کند، و آنها این قدرت را داشته باشند که تصمیم بگیرند چه کسی قرارداد را می گیرد، یک شرکت

A or company B, and then if someone in company A might be a friend of the politician and

A یا شرکت B، و سپس اگر فردی در شرکت A ممکن است دوست سیاستمدار باشد.

they might arrange to offer the politician some money or a job that pays some money,

و ممکن است ترتیبی بدهند که به سیاستمدار مقداری پول یا شغلی که پول پرداخت می‌کند،

consultancy job, that sort of thing, then it influences the politician to choose company

شغل مشاوره، این جور چیزها، پیشنهاد دهند، سپس سیاستمدار را تحت تأثیر قرار می‌دهد که شرکت

A rather than company B because the politician is being offered money. So, that should not

A را به جای شرکت B انتخاب کند، زیرا به سیاستمدار پیشنهاد پول داده می‌شود. بنابراین، نباید چنین

happen, but unfortunately it does in some countries, some places with particular people.

اتفاقی بیفتد، اما متأسفانه در برخی کشورها، برخی مکان‌ها با افراد خاص این اتفاق می‌افتد.

So, a bribe is an illegal thing to offer money for to create influence like that is corrupt.

بنابراین، رشوه یک چیز غیرقانونی است برای ارائه پول برای ایجاد نفوذی مانند آن که فاسد است.

So, that's corruption. Okay. Right. So, next one, disrupt. Disrupt, and we've got disrupted,

بنابراین، این فساد است. باشه. درست. بنابراین، مورد بعدی، اختلال ایجاد کنید. مختل، و ما دچار اختلال،

disrupting, and disruptive. If someone is disruptive, that's the adjective describing

اخلال، و اخلال شده ایم. اگر کسی مزاحم است، این صفتی است که توصیف می کند

what that person is doing. So, to disrupt, let's have a look at the example, and it might

که آن شخص چه می کند. بنابراین، برای ایجاد اختلال، اجازه دهید نگاهی به مثال بیندازیم، و ممکن

just give you the idea. So, the fire alarm disrupted our meeting. Okay, so you're having

است به شما ایده بدهد. بنابراین، زنگ هشدار آتش جلسه ما را مختل کرد. خوب، پس شما در حال برگزاری

a meeting and with a client, maybe, it's a very important meeting, a presentation, all

یک جلسه و با یک مشتری هستید، شاید این یک جلسه بسیار مهم باشد، یک ارائه،

of that, but then the fire alarm rings. Ah, is there a fire? Is it just a practice? You

همه اینها، اما بعد از آن زنگ هشدار آتش به صدا در می آید. آه ، آتش است؟ آیا این فقط یک تمرین است؟ شما

don't know, but you have to stop. You have to leave the room. You have to leave the building.

نمی دانید، اما باید متوقف شوید. باید اتاق را ترک کنی. شما باید ساختمان را ترک کنید.

Somebody has to check names off on a list to make sure everybody's out of the building

یک نفر باید اسامی را در لیست بررسی کند تا مطمئن شود که همه از ساختمان خارج شده

and they're safe. So, you can't continue your meeting when that happens. So, the disruption

اند و در امنیت هستند. بنابراین، وقتی این اتفاق می افتد، نمی توانید جلسه خود را ادامه دهید . بنابراین،

is the kind of, well, I was going to say interruption, but that comes later, but it's very similar

اختلال از نوعی است، خوب، من می‌خواستم بگویم وقفه، اما بعداً اتفاق می‌افتد، اما وقتی متوقف می‌شوید بسیار شبیه است

when you're stopped. Something is flowing nicely, something is going on nicely, and

. چیزی به خوبی در جریان است، چیزی به خوبی پیش می‌رود، و اگر آن را به هم بزنی، می‌شکنی، می‌شکنی،

if you disrupt it, you break, you break it up, you stop it happening, so that's disrupt.

جلوی وقوعش را می‌گیری، پس این باعث اختلال می‌شود.

Okay. Right, so next one is erupt, just with the letter E in front, erupt, and we've got

باشه. درست است، پس مورد بعدی فوران است، فقط با حرف E در جلو، فوران، و ما

erupted, erupting, eruption. So, eruption is the noun. Erupt is the verb. Okay, to erupt.

فوران، فوران، فوران داریم. پس فوران اسم است. فوران فعل است. باشه فوران کردن

So, the volcano erupts every few years. So, you know what a volcano is, a mountain with

بنابراین، آتشفشان هر چند سال یک بار فوران می کند. بنابراین، می دانید آتشفشان چیست، کوهی که

a hole in the top, and fire and smoke come out now and again, sometimes regularly. Some

در بالای آن سوراخ است، و آتش و دود بارها و بارها، گاهی اوقات به طور منظم بیرون می آید. برخی از

volcanoes seem to not be very active, but sometimes they take you by surprise and start

آتشفشان‌ها به نظر زیاد فعال نیستند، اما گاهی اوقات شما را غافلگیر می‌کنند و شروع به

smoking and flames and all this stuff pouring out of it, the lava pouring out. So, that's

دود کردن می‌کنند و شعله‌های آتش و همه این مواد از آن بیرون می‌ریزد، گدازه‌ها بیرون می‌ریزند. بنابراین، این

an eruption because things are breaking up out of the top, they're bursting out of the

یک فوران است، زیرا چیزها از بالای آن در حال شکستن هستند، آنها از بالای آتشفشان در حال انفجار هستند

top of the volcano, so that's the idea. Okay, so to erupt. This word can also be used not

، بنابراین ایده این است. خوب، پس برای فوران کردن. این کلمه همچنین نه

literally for volcanoes, but it can also be used metaphorically. If a person erupts, they

به معنای واقعی کلمه برای آتشفشان ها، بلکه می تواند به صورت استعاری نیز استفاده شود. اگر فردی فوران کند،

usually get angry if somebody seems quite calm, but suddenly they lose their temper

معمولاً اگر کسی کاملاً آرام به نظر برسد عصبانی می‌شود ، اما ناگهان عصبانی می‌شود

and they start shouting and it's sort of unexpected. They're erupting in anger. And also you can

و شروع به فریاد زدن می‌کند و این به نوعی غیرمنتظره است. آنها از عصبانیت فوران می کنند. و همچنین اگر

use it metaphorically if there's a demonstration going on in the street, and it's a peaceful

تظاهراتی در خیابان در جریان است و تظاهراتی مسالمت آمیز است، می توانید از آن به صورت استعاری استفاده کنید

demonstration. It's planned to be peaceful, just a peaceful demonstration, but a couple

. برنامه ریزی شده است که مسالمت آمیز باشد، فقط یک تظاهرات مسالمت آمیز، اما

of hours later if people start fighting and causing conflict and it becomes violent, you

چند ساعت بعد اگر مردم شروع به دعوا و درگیری کنند و خشونت شود، می

can say the demonstration began peacefully, but later erupted in violence. So that's the

توان گفت تظاهرات مسالمت آمیز شروع شد، اما بعداً به خشونت کشیده شد. بنابراین این

metaphorical use of "erupt". Okay.

استفاده استعاری از "فوران" است. باشه.

And finally, we have "interrupt", which I mentioned earlier. It's a bit like "disrupt".

و در نهایت «وقفه» داریم که قبلاً به آن اشاره کردم. کمی شبیه "اختلال" است.

Very similar, really. It's a sort of cut into something and stop it. So, interrupted, interrupting,

خیلی شبیهه واقعا این نوعی برش دادن به چیزی است و آن را متوقف کنید. بنابراین، منقطع، قطع،

interruption. So, "interrupt" is the verb, "interruption" is the noun. So, our example

قطع. پس «قطع» فعل است، «انقطاع» اسم است. بنابراین، مثال ما این

is "The phone rang and interrupted our chat." If you're having a nice chat with a friend,

است: "تلفن زنگ زد و چت ما را قطع کرد." اگر با یک دوست چت خوبی دارید،

nice talk, conversation, and then the phone rings, you have to stop your talk and pick

صحبت خوبی دارید، صحبت می کنید، و سپس تلفن زنگ می زند، باید صحبت خود را متوقف کنید و

the phone up and answer it. So, "The phone rang and interrupted our chat." It cuts across

تلفن را بردارید و به آن پاسخ دهید. بنابراین، "تلفن زنگ خورد و چت ما را قطع کرد." این

your talk. You have to stop talking, answer the phone, listen to who it is. It's often

حرف شما را قطع می کند. شما باید حرف نزنید، به تلفن پاسخ دهید، گوش دهید که چه کسی است. این اغلب

just an unwanted sales call and you wish you hadn't picked it up. So, but it still interrupted

فقط یک تماس فروش ناخواسته است و شما آرزو می کنید که ای کاش آن را نمی گرفتید. بنابراین، اما همچنان

your chat. Okay, so those are the six words, and now we're going to go on in the second

چت شما را قطع کرد. خوب، پس این شش کلمه هستند، و اکنون در

part of the lesson to have some sentences with the... With gaps for you to decide which

قسمت دوم درس به چند جمله با ... با شکاف هایی می پردازیم تا تصمیم بگیرید کدام

word belongs in the gap. Okay. Okay, so the second part of the lesson, we have our six

کلمه در شکاف قرار دارد. باشه. خوب، پس قسمت دوم درس، ما شش

words and we have some sentences with some gaps, and for you to decide which word belongs

کلمه داریم و چند جمله با مقداری فاصله داریم، و شما تصمیم بگیرید که کدام کلمه

in each sentence. Okay. So, let's look at the first one. "If our finances", that's our

در هر جمله تعلق دارد. باشه. بنابراین، بیایید به اولین مورد نگاه کنیم. "اگر امور مالی ما"، این

money, "If our finances don't improve soon", if they don't get better soon, "we will go

پول ماست، "اگر وضعیت مالی ما به زودی بهبود نیابد"، اگر آنها به زودی بهتر نشدند، "ما به راه

n-rut". Okay. I'll just read through all of the sentences first, and then we'll go back

خواهیم افتاد". باشه. من فقط ابتدا تمام جملات را می خوانم ، و سپس به عقب برمی گردیم

and fill them in, and that will give you time to put your... Write down your own answers.

و آنها را پر می کنیم، و این به شما زمان می دهد تا خود را بنویسید... پاسخ های خود را بنویسید.

Okay. So, next one. "It's rude to n-rut when someone is speaking." So, "rude" means not

باشه. بنابراین، مورد بعدی. وقتی کسی در حال صحبت کردن است، بی ادبانه است. بنابراین، "بی ادب" به معنای نه

nice, not polite, to "n-rut" when someone is speaking. Okay, next one. "The mountain

خوب، نه مودب، "ن-روت کردن" وقتی کسی در حال صحبت است. باشه بعدی "کوه

is smoking. Is it going to n-rut?" Okay. Smoking, smoke, coming up. Next one. "The football

در حال دود است. آیا آن را n-rut؟" باشه. سیگار کشیدن، سیگار کشیدن ، بالا آمدن. بعدی. "مسابقه فوتبال

match was _______ when spectators", that's people who've been watching the match, when

_______ بود که تماشاگران"، این افرادی هستند که بازی را تماشا می کردند، زمانی که

spectators, "ran onto the pitch". The pitch is the area where the players are playing

تماشاگران "به زمین دویدند". زمین منطقه ای است که بازیکنان در آن

the game, so they can't carry on playing the game if spectators are running onto the pitch.

بازی را انجام می دهند، بنابراین اگر تماشاگران به داخل زمین می دوند نمی توانند به بازی ادامه دهند .

That happens sometimes, as you probably know. So, they have to stop the game and get the

همانطور که احتمالا می دانید گاهی اوقات این اتفاق می افتد. بنابراین باید بازی را متوقف کنند و

spectators off the pitch so that they can continue. Okay. Next one. "Politicians should

تماشاگران را از زمین خارج کنند تا بتوانند ادامه دهند. باشه. بعدی. "سیاستمداران باید

try to avoid any form of _______." So, politicians, people in politics, should try to avoid, meaning

سعی کنند از هر شکلی از _______ اجتناب کنند." بنابراین، سیاستمداران، اهل سیاست، باید سعی کنند از خودداری کنند، یعنی

not get involved in any form, any type, any kind of _______. Okay. And finally, "He is

به هیچ شکل، هر نوع، هر نوع _______ وارد نشوند. باشه. و بالاخره «او

an impatient man." So, "impatient", that means he's not patient. "Im-" is the negative prefix.

مردی بی حوصله است». بنابراین، "بی صبر"، یعنی او صبور نیست. "Im-" پیشوند منفی است.

Have a look at our other lesson on negative prefixes. "He is an impatient man", so that

به درس دیگر ما در مورد پیشوندهای منفی نگاهی بیندازید . "او مردی بی حوصله است"، به این

means he doesn't have a lot of time for people. He doesn't have the patience to listen and

معنی که او وقت زیادی برای مردم ندارد. حوصله گوش دادن و

take time and give a nice answer. He is an impatient man. He's always in a hurry. And

وقت گذاشتن و جواب قشنگ را ندارد. او مردی بی حوصله است. او همیشه عجله دارد. و

often speaks _______ to people. So, it's about the way he speaks to people which shows what

اغلب با مردم _______ صحبت می کند. بنابراین، این در مورد نحوه صحبت او با مردم است که نشان می دهد

an impatient person he is. Okay. So, let's go back now and fill in the gaps. I hope you've

او چقدر آدم بی حوصله ای است. باشه. بنابراین، بیایید اکنون به عقب برگردیم و شکاف ها را پر کنیم. امیدوارم

already chosen from the list here. Right. So, first of all, "If our finances don't improve

قبلاً از لیست اینجا انتخاب کرده باشید. درست. بنابراین، اول از همه، "اگر وضعیت مالی ما

soon we will go", so it's about money. So, which one of these is about money, losing

به زودی بهبود نیابد، ما می رویم"، پس بحث پول است. بنابراین، کدام یک از اینها در مورد پول، از دست

your money, spending all your money and having none left? Where do you keep your money? Sometimes

دادن پول، خرج کردن همه پول و نداشتن چیزی است؟ پولت رو کجا نگه میداری؟ گاهی

in the... In the bank. So... So, "We will go bankrupt", right? "If our finances don't

در ... در بانک. پس... پس « ورشکست خواهیم شد»، درست است؟ "اگر وضعیت مالی

improve soon we will go bankrupt", right? So, that's that one.

ما به زودی بهبود نیابد، ورشکست خواهیم شد"، درست است؟ بنابراین، آن یکی است.

Next, "It's rude", not nice, not polite, to _______ when someone is speaking. Which one

بعد، "بی ادب است"، نه خوب، نه مودبانه، به _______ وقتی کسی صحبت می کند. کدام یک

did you choose for that? So, when you break into somebody's speaking, you break up, you

را برای آن انتخاب کردید؟ بنابراین، وقتی وارد صحبت کردن کسی می‌شوید، از هم جدا می‌شوید،

stop them talking. "It's rude to interrupt", yeah? Okay. "Interrupt", when you come between

مانع از صحبت کردن او می‌شوید. "قطع صحبت بی ادبانه است"، بله؟ باشه. "وقفه"، وقتی بین

them and what they're saying, you stop them by talking. If you say something yourself,

آنها و آنچه می گویند قرار می گیرید، با صحبت کردن آنها را متوقف می کنید . اگر خودتان چیزی بگویید

it often stops the other person talking. "Interrupt" when someone is speaking. Okay. "Interrupt",

، اغلب جلوی صحبت طرف مقابل را می گیرد. وقتی کسی صحبت می کند "وقفه" کنید. باشه. "وقفه"

there we go.

، ما می رویم.

Next one, "The mountain is smoking", there's smoke coming up out of the mountaintop. Is

مورد بعدی، "کوه در حال دود است"، دود از قله کوه بیرون می آید.

it going to... Which one should it be? This is a volcano, isn't it? So, which one is the

آیا قرار است ... کدام یک باید باشد؟ این یک آتشفشان است، اینطور نیست؟ بنابراین، کدام یک

volcano? That one? "Erupt", "erupt". So, "erupt", is it going to erupt? There we go.

آتشفشان است؟ آن یکی؟ "فوران"، "فوران". بنابراین، "فوران"، آیا قرار است فوران کند؟ ما میرویم آنجا.

Right, next one. "The football match was _______ when spectators ran onto the pitch." So, what

درست، بعدی "مسابقه فوتبال _______ بود که تماشاگران به داخل زمین دویدند." بنابراین، چه

do we have left? Which one did you choose? "The football match was", we can't have "interrupted",

چیزی برای ما باقی مانده است؟ شما کدام را انتخاب کردید؟ " مسابقه فوتبال بود"، ما نمی توانیم "وقفه" داشته

we've already used that, although it would make sense. You can say the match was interrupted,

باشیم، ما قبلاً از آن استفاده کرده ایم، اگرچه منطقی است. می توان گفت که مسابقه قطع شد،

but this one is more extreme because it's a bit extreme for the... It's a bit unusual

اما این یکی شدیدتر است، زیرا برای تیم ها کمی افراطی است...

for the spectators to go onto the pitch. So, this is a stronger word, really, than "interrupted".

رفتن تماشاگران به زمین کمی غیرعادی است. بنابراین ، این یک کلمه قوی تر از "منقطع" است.

So, this one, "disrupted", it's slightly stronger than just "interrupted". "Disrupted" is more

بنابراین، این یکی، "اختلال"، کمی قوی تر از "وقفه" است. «مختل» جدی تر است

serious. Okay. So, "The football match was disrupted." Okay? Good.

. باشه. پس « بازی فوتبال مختل شد». باشه؟ خوب

Next one. "Politicians should try to avoid any form of _______." That one? "Corruption".

بعدی. "سیاستمداران باید سعی کنند از هر شکلی از _______ اجتناب کنند." آن یکی؟ "فساد".

Okay. So, "corruption", double "r", any form of corruption. Right, so it's easy to see

باشه. پس «فساد»، «ر» مضاعف، هر گونه فساد. درست است، بنابراین آسان است که

what the last one is, it's the only one we have left. "He is an impatient man and often

ببینیم آخرین مورد چیست، این تنها چیزی است که برای ما باقی مانده است. او مردی بی حوصله است و اغلب

speaks abruptly to people." There we are. Abruptly to people. Okay. Right, so I hope

به طور ناگهانی با مردم صحبت می کند. ما آنجا هستیم. به طور ناگهانی به مردم. باشه. درست است، پس

you did well there. We also have a quiz on the website, www.engvid.com, so please go

امیدوارم در آنجا خوب عمل کرده باشید. ما همچنین یک مسابقه در وب سایت www.engvid.com داریم، پس لطفاً بروید

and try that as well. I hope you found the lesson useful for vocabulary and adding some

و آن را نیز امتحان کنید. امیدوارم این درس برای واژگان مفید بوده باشد و چند

more words to your list of the English words that you know, and ways of using them in sentences.

کلمه دیگر را به لیست کلمات انگلیسی که می دانید و روش های استفاده از آنها در جملات اضافه کنید.

So, thanks for watching, and see you again soon. Bye for now.

بنابراین، از تماشای شما متشکرم و به زودی دوباره شما را می بینیم. فعلا خداحافظ.