Learn the Top 10 Words for Connecting Thoughts in English

Want to speak real English from your first lesson?

آیا می خواهید از اولین درس خود به زبان انگلیسی واقعی صحبت کنید ؟

Sign up for your free lifetime account at EnglishClass101.com.

برای حساب مادام العمر رایگان خود در EnglishClass101.com ثبت نام کنید .

Whenever I'm ready, alright! Hi, everybody! Welcome back to Top Words, My name is Alisha.

هر وقت آماده شدم، باشه! سلام به همه! به Top Words خوش آمدید، نام من علیشا است.

And today we're going to be talking about ten words for connecting thoughts, these are

و امروز در مورد ده کلمه برای ارتباط افکار صحبت خواهیم کرد، این

going to be ten words that you can use to transition between ideas. Very useful in both

ده کلمه هستند که می توانید برای انتقال بین ایده ها از آنها استفاده کنید. هم در

speech and in writing. Let's go!

گفتار و هم در نوشتار بسیار مفید است. بیا بریم!

Also Also, also is a word that you can use to add

همچنین، همچنین کلمه ای است که می توانید برای افزودن اطلاعات از آن استفاده کنید

information, “I went to the store this morning, also I went and got coffee” that's true.

، "امروز صبح به فروشگاه رفتم، همچنین رفتم و قهوه گرفتم" که درست است.

However However, however is used to contrast or to

با این حال، با این حال، با این حال،

contrast depending on your pronunciation to differentiate, to show a difference between

بسته به تلفظ شما برای متمایز کردن، برای تضاد یا کنتراست استفاده می شود، برای نشان دادن تفاوت بین

two pieces of information, a good pattern would be A however B. So for example, “I love

دو قطعه اطلاعات، یک الگوی خوب A با این حال B است. بنابراین به عنوان مثال، "من عاشق

tonkatsu ramen however it is very high in calories so I don't eat it often” also true.

تونکاتسو رامن هستم، با این حال، بسیار است. کالری بالایی دارد، بنابراین اغلب آن را نمی‌خورم» همچنین درست است.

On the other hand On the other hand, on the other hand is, I

از سوی دیگر، از سوی دیگر، از سوی دیگر،

feel used more commonly in speech than it is in writing. Again, it's used to present like

احساس می کنم در گفتار بیشتر از آن در نوشتار استفاده می شود. باز هم، برای ارائه مانند

two sides to a story or two sides to some information. So for example, “I'm thinking

دو طرف یک داستان یا دو طرف برای برخی اطلاعات استفاده می شود. به عنوان مثال، "من

about visiting Taiwan sometime this year but on the other hand I'm also thinking about

در این سال به بازدید از تایوان فکر می کنم، اما از طرف دیگر به بازدید از تایلند نیز فکر می کنم

visiting Thailand.”

."

Still So it might be common to use still with the

هنوز هم ممکن است استفاده از هنوز با

word like "but" or word like "even though", so you're saying even though there's some other

کلمه ای مانند "اما" یا کلمه ای مانند "با وجود" رایج باشد، بنابراین می گویید حتی اگر عامل دیگری وجود دارد

factor, like, “I'm really really tired this week or even though I have a lot of homework

، مانند "این هفته واقعاً خسته هستم یا حتی اگر تکالیف زیادی

to do I still want to go out with my friends” or “I still want to see a movie this weekend.”

برای انجام دادن دارم، هنوز هم می‌خواهم با دوستانم بیرون بروم» یا «هنوز می‌خواهم آخر هفته فیلمی ببینم».

So there's this other, there's this thing that's maybe mix this other action difficult to do

بنابراین این دیگری وجود دارد، این چیزی وجود دارد که ممکن است این اکشن دیگر را به سختی انجام دهید یا انجام دادن آن

or tough to do or whatever, but even though there's this you still have this over here.

سخت یا هر چیز دیگری باشد، اما حتی اگر این وجود دارد، شما هنوز این را در اینجا دارید.

So maybe the two are kind of used as a pair. “I still want to go out later even though

بنابراین شاید این دو به نوعی به عنوان یک جفت استفاده شوند. من هنوز هم می خواهم بعداً بیرون بروم حتی اگر

I'm tired.”

خسته هستم.

Then Then, yes a very useful word. We use then when

سپس، بله، یک کلمه بسیار مفید است. ما هنگام گفتن داستان زیاد از آن استفاده می کنیم

telling stories a lot. So for example, if I could tell a story about my morning today

. برای مثال، اگر بتوانم داستانی در مورد صبح امروزم تعریف کنم:

“when I got up I brush my teeth, and then I cooked breakfast, then I did a little bit

«وقتی از خواب بیدار شدم، دندان‌هایم را مسواک زدم، و بعد صبحانه درست کردم، سپس

of work, then I took a shower, then I did some cooking”, bla bla bla. You'll often hear

کمی کار کردم، سپس دوش گرفتم، سپس کمی آشپزی کردم. "، بلا بلا بل. شما اغلب

"and then" as well; and then I, and then we, and then you, and so on. So then it is really really

"و سپس" را نیز خواهید شنید. و بعد من و بعد ما و بعد تو و غیره. بنابراین واقعاً

useful for sequence, so a useful word, I think.

برای توالی بسیار مفید است، بنابراین فکر می کنم یک کلمه مفید است.

Besides Besides, so it's commonly used in a pattern

علاوه بر این علاوه بر این، بنابراین معمولاً در الگویی

like besides that, meaning other than something else. “I went out with my friends this weekend,

مانند علاوه بر آن، به معنای غیر از چیز دیگری استفاده می شود. من این آخر هفته با دوستانم بیرون رفتم،

but besides that, I didn't really do much.” So another way to say that sentence is “I

اما علاوه بر آن، واقعاً کار خاصی انجام ندادم.» بنابراین یک راه دیگر برای گفتن این جمله این است: «

went out with my friends this weekend, but other than that, other than that activity, I

این آخر هفته با دوستانم بیرون رفتم، اما به غیر از آن، به غیر از آن فعالیت،

didn't do very much.” Ok.

کار زیادی انجام ندادم». خوب.

Meanwhile Meanwhile, or you might hear the similar expression

در همین حال، یا ممکن است عبارت مشابه

"in the meantime." it means while you're doing action A, at the same time maybe somewhere

"در این بین" را بشنوید. این بدان معنی است که در حالی که شما در حال انجام عمل A هستید، در همان زمان ممکن است در جای

else action B is happening. This is used while telling stories a lot. So for example, “I

دیگری عمل B در حال انجام باشد. این در هنگام داستان گویی زیاد استفاده می شود. به عنوان مثال، "من

was working at my office all week last week, meanwhile my co-workers across town were having

هفته گذشته تمام هفته در دفترم کار می کردم، در حالی که همکارانم در سراسر شهر

a party without me.” So these two things are happening at the same time, but maybe

بدون من جشن می گرفتند." بنابراین این دو اتفاق در یک زمان اتفاق می‌افتند، اما ممکن است

separate from one another. Meanwhile.

جدا از یکدیگر باشند. در همین حال.

Likewise Ok, likewise I don't really use this word

به همین ترتیب بسیار خوب، به همین ترتیب من شخصاً اصلاً از این کلمه استفاده نمی‌کنم، این کلمه

personally myself at all, it's often used after an introduction similar to the “pleasure

اغلب پس از مقدمه‌ای مشابه «

is all mine” in a formal situation. So maybe somebody says you know “Hey! it was really

لذت تمام مال من است» در یک موقعیت رسمی استفاده می‌شود. بنابراین شاید کسی بگوید شما می دانید «هی! واقعاً

great to see you last weekend. Thanks very much for coming to my barbecue.” You can

عالی بود که آخر هفته گذشته شما را دیدم. خیلی ممنون که به کباب من آمدید.» می توانید

say "yeah, likewise, it was really good to see you and your family.” So likewise means

بگویید "بله، همینطور، دیدن شما و خانواده تان واقعاً خوب بود." بنابراین به همین ترتیب به این معنی است

I have the same feeling or I have the same idea. It's kind of a friendly phrase but personally

که من همان احساس را دارم یا همان ایده را دارم. این یک جمله دوستانه است، اما شخصاً

I don't really use that to transition between thoughts, I would just use "and," I suppose, but

من واقعاً از آن برای انتقال بین افکار استفاده نمی کنم، من فقط از "و" استفاده می کنم، فکر می کنم،

that's how I would use it.

اما اینگونه است در

Instead

So instead it's used like instead of.

عوض از آن مانند به جای استفاده می شود.

I want to A instead of B can be used to express your plans or what you want to do “I want

I want to A به جای B می تواند برای بیان برنامه های شما یا آنچه می خواهید انجام دهید استفاده شود

to have Chinese food instead of Italian food tonight.” So you're presenting two alternatives

. بنابراین شما اساساً دو گزینه را ارائه می دهید

essentially. So instead of means "in place of" or "as a substitute for". So “I should have

. بنابراین به جای معنی "به جای" یا "به عنوان

drank a lot of water this morning but instead I drank a lot of coffee.” That's true .

جایگزین". این درست است.

“I wanted to have dinner with my friends this weekend. Instead, I had dinner at home”

"من می خواستم این آخر هفته با دوستانم شام بخورم . در عوض، در خانه شام ​​خوردم"

In addition In addition, this is a really good word for

علاوه بر این، این یک کلمه واقعاً خوب برای

more formal situations. I like to use in addition in writing, I don't really use in addition

موقعیت های رسمی تر است. من دوست دارم از موارد اضافی در نوشتن استفاده کنم. در صحبت کردن واقعاً از علاوه بر این استفاده می

in speaking unless I'm trying to be very formal for some reason. Similar to additionally as

کنم مگر اینکه بنا به دلایلی سعی کنم خیلی رسمی باشم . مشابه موارد

well. So you make point A and point B, and then when you want to make one more point that's

اضافی. بنابراین شما نقطه A و نقطه B را بیان می کنید و سپس وقتی می خواهید یک نکته دیگر را که

related to point A and point B, you can say, in addition, point C. So you're like building

مربوط به نقطه است بیان کنید. A و نقطه B، علاوه بر این، می توانید بگویید، نقطه C. بنابراین شما مانند ایجاد

an argument, and in addition can be used to kind of finish that argument off a little

یک استدلال هستید، و علاوه بر این می توانید از آن برای پایان دادن

bit. “Our new marketing plan worked really well last month, we noticed increased sales

به آن استدلال استفاده کنید. ماه، ما متوجه افزایش

in product; in addition, we've gained a lot of new customers.”

فروش محصول شدیم؛ علاوه بر این، مشتریان جدید زیادی به دست آورده ایم .

Something like that. So just, you're quickly presenting a series of ideas that are related to one

یه همچین چیزی.بنابراین شما به سرعت یک سری ایده که به هم مرتبط هستن ارائه میدید

another, you can use in addition to finish it off.

، می تونید علاوه بر تموم کردنش استفاده

All right, so that's the end of ten words for connecting thoughts.

کنید.خیلی خب، پس این ده کلمه برای ارتباط دادن افکار به پایان میرسه.

I hope you get to use a lot of these; try to mix it up, it's good to use a variety of

امیدوارم که شما از این موارد استفاده کنید؛ سعی کنید آن را با هم ترکیب کنید، خوب است از

different words.

کلمات مختلف استفاده کنید.

Thanks very much for watching this episode, and we will see you again next time for more

از تماشای این قسمت بسیار متشکرم، و دفعه بعد شما را برای

fun stuff. Bye!

چیزهای سرگرم کننده بیشتر می بینیم. خداحافظ!

Whenever I'm ready.

آماده ام