Must Know Business English Vocabulary | 2 HOUR ENGLISH LESSON

Welcome to this two.

به این دو خوش آمدید

Hour Business English Master Class If you want to  

ساعتی کلاس کارشناسی ارشد انگلیسی کسب و کار اگر می‌خواهید  با

feel confident sharing your ideas in  a meeting, going to a job interview,  

اعتماد به نفس به اشتراک گذاشتن ایده‌های خود در یک جلسه، رفتن به یک مصاحبه شغلی

and taking your career to the next level,  you're in the right place by the end of.

و ارتقاء حرفه خود به سطح بعدی، در پایان آن در جای مناسبی هستید. در

This master class, you're going to expand your  vocabulary, learn natural expressions, improve  

این کلاس کارشناسی ارشد، دایره لغات خود را گسترش می دهید ، عبارات طبیعی را یاد می گیرید،

your grammar and improve your pronunciation so  you feel more confident and more fluent at work.

گرامر خود را بهبود می بخشید و تلفظ خود را بهبود می بخشید تا احساس اعتماد به نفس و روانی بیشتری در کار داشته باشید.

Welcome back to J Phrase English.

به انگلیسی عبارت J خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

First, you're going to learn 50.

ابتدا، 50 عبارت انگلیسی را یاد می گیرید

English phrases to help you sound  professional at your next job interview.

که به شما کمک می کند در مصاحبه شغلی بعدی حرفه ای به نظر برسید.

Now pay close attention.

حالا خوب دقت کن

Because all of these phrases will  really impress the interviewer and.

زیرا همه این عبارات واقعاً مصاحبه کننده را تحت تأثیر قرار می دهند.

And help you make sure that you get the job.

و به شما کمک می کند تا مطمئن شوید که کار را به دست آورده اید.

Let's get started with the first  question that you're going to be asked.

بیایید با اولین سؤالی که قرار است از شما پرسیده شود شروع کنیم.

Tell me about yourself.

در مورد خودتان به من بگویید.

When you're asked this question, you  absolutely must use the expression.

وقتی این سوال از شما پرسیده می‌شود، حتماً باید از عبارت استفاده کنید.

I have more than over or almost 10.

من بیش از بیش از 10

Years.

سال دارم.

Of.

Experience and then you can add as AH and your  job title as a project manager, as an accountant.

از.

تجربه کنید و سپس می توانید به عنوان AH و عنوان شغلی خود را به عنوان مدیر پروژه، به عنوان حسابدار اضافه کنید.

Don't forget that article.

آن مقاله را فراموش نکنید.

It's very important that it's  there before your job title.

این بسیار مهم است که قبل از عنوان شغلی شما وجود داشته باشد.

Now you can also talk about your  experience in a particular field.

اکنون می‌توانید درباره تجربه خود در زمینه خاصی نیز صحبت کنید.

I have almost 20 years of experience  in the project management industry.

من تقریباً 20 سال تجربه در صنعت مدیریت پروژه دارم.

I have more than 15 years of  experience in the IT sector.

من بیش از 15 سال تجربه در بخش IT دارم.

So you can use field, industry or sector.

بنابراین می توانید از حوزه، صنعت یا بخش استفاده کنید.

Now notice you have more than or over that's when  

اکنون توجه کنید که بیشتر از یا بیشتر از آن دارید که

the number is greater than and then you have  almost, that's when the number is less than.

عدد بزرگتر از است و سپس تقریباً دارید، آن موقع است که عدد کمتر از است.

So if you actually have 13 or 14  years of experience, well, it.

بنابراین اگر واقعاً 13 یا 14 سال تجربه دارید، خوب است.

Sounds.

Better to use a round Number  like 15 so you can say almost  

صدا.

بهتر است از یک عدد گرد مانند 15 استفاده کنید تا بتوانید تقریباً

15 years of experience if you have 13 or 14.

15 سال تجربه اگر 13 یا 14 دارید.

Now you can add to this and tell us more about  

اکنون می توانید به این اضافه کنید و درباره

your responsibilities in that  role so you can say in this.

مسئولیت های خود در آن نقش بیشتر به ما بگویید تا بتوانید در این مورد بگویید.

Role.

نقش.

Which is your role?

نقش شما کدام است؟

As a financial analyst.

به عنوان یک تحلیلگر مالی.

In this role, you can also say.

در این نقش هم می توان گفت.

In that role, it doesn't matter In  this, that role I was responsible for,  

در آن نقش، مهم نیست در این، آن نقشی که من مسئول آن بودم،

or you can say I am responsible for was if  you're viewing the role as complete and I  

یا می‌توانید بگویید من مسئول آن هستم، اگر نقش را کامل می‌بینید و

am responsible for if you're currently  doing that role I was responsible for.

اگر در حال حاضر آن نقش را انجام می‌دهید، من مسئول آن هستم. من مسئول بودم

Now after this we need a gerund verb.

حالا بعد از این به یک فعل جیروند نیاز داریم.

So you can use.

بنابراین می توانید استفاده کنید.

Many, many different verbs to  talk about your experience.

افعال بسیار بسیار مختلف برای صحبت درباره تجربه خود.

These are the most common  verbs you can use in this role.

اینها رایج ترین افعالی هستند که می توانید در این نقش استفاده کنید.

I was responsible for managing, overseeing,  leading, coordinating, creating, developing,  

من مسئول مدیریت، نظارت، رهبری، هماهنگی، ایجاد، توسعه،

reviewing, improving, streamlining, and analyzing.

مرور، بهبود، ساده‌سازی و تحلیل بودم.

Of course, you can use other verbs,  but these are the most common.

البته، می‌توانید از افعال دیگری استفاده کنید، اما اینها رایج‌ترین افعال هستند.

Now streamlining, this means improving  the efficiency or effectiveness.

اکنون ساده‌سازی، این به معنای بهبود کارایی یا اثربخشی است.

So as a financial analyst, you  could say I have over 20 years  

بنابراین به عنوان یک تحلیلگر مالی، می‌توانید بگویید که من بیش از 20 سال

of experience as a financial  analyst in the IT industry.

تجربه به عنوان یک تحلیلگر مالی در صنعت فناوری اطلاعات دارم.

In this role, I'm responsible for  overseeing a team of 15 people and  

در این نقش، من مسئول نظارت بر تیمی متشکل از 15 نفر هستم و

I'm responsible for streamlining our operations.

مسئولیت ساده‌سازی عملیات خود را بر عهده دارم.

Now, in a job interview, you absolutely want  to use more academic or formal adjectives.

اکنون، در یک مصاحبه شغلی، کاملاً می خواهید از صفت های آکادمیک یا رسمی بیشتری استفاده کنید.

You don't want to say I have a lot of experience  that doesn't sound very strong or convincing.

شما نمی خواهید بگویید من تجربه زیادی دارم که خیلی قوی یا قانع کننده به نظر نمی رسد.

It sounds a lot more impressive if  you say I have extensive experience,  

اگر بگویید تجربه گسترده‌ای دارم، بسیار تأثیرگذارتر به نظر می‌رسد،

I have significant experience.

تجربه قابل توجهی دارم.

So those are two must know adjectives  that you should use in job interviews.

بنابراین این دو صفت ضروری هستند که باید در مصاحبه های شغلی استفاده کنید.

Extensive and significant, which simply  is a more formal way of saying A.

گسترده و قابل توجه، که به سادگی روشی رسمی تر برای گفتن A.

Lot of.

Lot of است.

I have significant experience, and again  after this, you need a gerund verb.

من تجربه قابل توجهی دارم، و دوباره پس از این، شما به یک فعل جنوند نیاز دارید.

You can use any of the verbs I've already shared,  

می‌توانید از هر یک از افعالی که قبلاً به اشتراک گذاشته‌ام استفاده کنید،

and of course you'll have specific verbs for  your industry and your specific job title.

و البته افعال خاصی برای صنعت و عنوان شغلی خود خواهید داشت.

I have extensive experience creating international  marketing campaigns for a variety of industries.

من تجربه گسترده ای در ایجاد کمپین های بازاریابی بین المللی برای صنایع مختلف دارم.

Now after this expression, I have  significant extensive experience.

اکنون پس از این عبارت، من تجربه گسترده و قابل توجهی دارم.

You could also use a noun.

شما همچنین می توانید از یک اسم استفاده کنید.

I have significant project management experience.

من تجربه مدیریت پروژه قابل توجهی دارم.

I have significant financial analysis experience.

من تجربه قابل توجهی در تجزیه و تحلیل مالی دارم.

So you don't.

Have to use a gerund verb.

پس شما این کار را نمی کنید.

باید از یک فعل جین استفاده کرد.

You could also use a noun if you're asked  about your education or your credentials.

همچنین اگر از شما درباره تحصیلات یا مدارک تحصیلی‌تان سؤال شد، می‌توانید از اسم استفاده کنید.

You can simply.

شما می توانید به سادگی.

Say I have a Bachelor of I  have a Bachelor of Science,  

بگویید من یک لیسانس دارم.

a Bachelor of Arts, a Bachelor of  Engineering, whatever that may be.

Now you can end it there, but you  may also choose to identify the.

اکنون می‌توانید آن را در آنجا خاتمه دهید، اما ممکن است انتخاب کنید که آن را نیز شناسایی کنید.

School.

مدرسه.

And the year you graduated.

و سالی که فارغ التحصیل شدی

Those aren't.

اینها نیستند.

Requirements, but if you went to a  prestigious or well known school,  

الزامات، اما اگر به مدرسه‌ای معتبر یا معروف رفته‌اید،

or you recently graduated, those  might be useful details to include.

یا اخیراً فارغ‌التحصیل شده‌اید، ممکن است این موارد جزئیات مفیدی باشند.

I have a Bachelor of Science from Cornell.

من لیسانس علوم از کرنل دارم.

I graduated in 2020.

من در سال 2020 فارغ التحصیل شدم.

You could also use the verbs received.

می توانید از افعال دریافتی نیز استفاده کنید.

Or obtained, which are more formal than have.

یا به دست آمده که رسمی تر از داشتن هستند.

However, it's extremely  common to use the verb have.

با این حال، استفاده از فعل have بسیار رایج است.

I have a bachelor.

من لیسانس دارم

I have a master,  

من یک استاد دارم،

but you can absolutely use received or  obtained to use the more formal version.

اما می‌توانید برای استفاده از نسخه رسمی‌تر، کاملاً از دریافت یا به‌دست‌آمده استفاده کنید.

I received my Master of Education from Cornell  

من کارشناسی ارشد تحصیلی خود را از کرنل   در

IN2020I obtained my Master of  Engineering from MIT in 2019.

سال 2020 دریافت کردم، کارشناسی ارشد مهندسی خود را از MIT در سال 2019 دریافت کردم.

If your credential is a certification, you can use  the verbs I received, I completed, or I obtained.

اگر مدرک شما یک گواهی است، می توانید از افعالی که دریافت کردم، تکمیل کردم یا به دست آوردم استفاده کنید.

I completed my PMP in 2019.

من PMP خود را در سال 2019 تکمیل کردم.

Now notice here I use an acronym PMP if  

اکنون توجه کنید که اگر

I'm applying for a job in the  project management industry.

برای شغلی در صنعت مدیریت پروژه درخواست می‌دهم، در اینجا از مخفف PMP استفاده می‌کنم.

They know what a PMP is.

آنها می دانند PMP چیست.

It's the most prestigious  certification in the industry.

این معتبرترین گواهینامه در صنعت است.

It stands for Project Management Professional.

مخفف Project Management Professional است.

So there's no need to identify an acronym if that  acronym is well known in your specific industry.

بنابراین، اگر آن نام اختصاری در صنعت خاص شما به خوبی شناخته شده باشد، نیازی به شناسایی نام اختصاری نیست.

Let's.

Talk about your personal strengths.

اجازه دهید.

در مورد نقاط قوت شخصی خود صحبت کنید.

The interviewer is likely going to  ask you what are your strengths?

مصاحبه‌کننده احتمالاً از شما می‌پرسد که نقاط قوت شما چیست؟ به نظر

What would you say are your three best qualities?

شما سه ویژگی برتر شما چیست؟

So here you can use a transition  word As for my strengths.

بنابراین در اینجا می‌توانید از یک کلمه انتقالی در مورد نقاط قوت من استفاده کنید.

As for my strengths, that's  just to introduce the point.

در مورد نقاط قوت من، این فقط برای معرفی نکته است.

As for my strengths, I'm extremely.

در مورد نقاط قوت من، من فوق العاده هستم.

And then you can list the quality.

و سپس می توانید کیفیت را لیست کنید.

Now notice here I use the adjective extremely.

حالا توجه کنید اینجا من از صفت فوق العاده استفاده می کنم.

This is a more convincing adjective than I'm.

این صفت قانع کننده تر از من است.

Really or very you want to to avoid those.

واقعاً یا خیلی می خواهید از آنها اجتناب کنید.

Common adjectives because they don't stand out,  

صفت‌های رایج چون برجسته نیستند،

and it's way more convincing to use a  stronger adjective in a job interview.

و استفاده از صفت قوی‌تر در مصاحبه شغلی بسیار متقاعدکننده‌تر است.

Like extremely.

مثل فوق العاده.

I'm extremely hard working, which sounds  stronger than I'm really hard working.

من خیلی سخت کار می کنم، که به نظر قوی تر از سخت کار کردنم است.

Let's review some common adjectives that you're  going to use, and for all of these adjectives,  

بیایید برخی از صفت‌های رایجی را که قرار است استفاده کنید مرور کنیم، و برای همه این صفت‌ها، از

you're going to use the verb to  be and then list the adjective.

فعل to be استفاده کنید و سپس صفت را فهرست کنید.

I'm extremely hardworking,  committed, trustworthy, honest,  

من بسیار سخت کوش، متعهد، قابل اعتماد، صادق،

focused, methodical, proactive,  a team player for a team player.

متمرکز، روشمند، فعال، یک بازیکن تیم برای یک بازیکن تیم هستم.

You can't use an adjective.

شما نمی توانید از صفت استفاده کنید.

You're simply going to say I'm a team player.

شما به سادگی می خواهید بگویید من یک بازیکن تیم هستم. قرار

You're not going to say I'm extremely team player.

نیست بگویید من یک بازیکن فوق العاده تیمی هستم.

That doesn't work.

این کار نمی کند.

I'm a team player.

من یک بازیکن تیم هستم.

Now let's talk about some specific skills  you should highlight in your interview.

حالا بیایید در مورد مهارت های خاصی صحبت کنیم که باید در مصاحبه خود برجسته کنید.

Now the following skills are rated as  the top ten skills that employers want.

اکنون مهارت‌های زیر به‌عنوان ده مهارت برتر مورد نظر کارفرمایان رتبه‌بندی می‌شوند.

Of course the skills are specific to your  industry, but you can take this as a general.

البته مهارت‌ها مختص صنعت شما هستند ، اما می‌توانید این را به عنوان یک امر کلی در نظر بگیرید.

List of skills that would be useful to highlight.

فهرستی از مهارت هایی که برجسته کردن آنها مفید است.

During the interview and to talk  about these skills, you can say I  

در طول مصاحبه و برای صحبت درباره این مهارت‌ها، می‌توانید بگویید «

have and for an adjective you can say I have  advanced, I have superior, I have excellent.

دارم» و برای یک صفت می‌توانید بگویید « پیشرفته هستم، برترم، عالی‌ام».

And then you list the skill.

و سپس مهارت را فهرست می کنید.

I have excellent time management skills.

من مهارت های مدیریت زمان عالی دارم.

I have superior communication skills.

من مهارت های ارتباطی برتری دارم.

I have advanced adaptability skills.

من مهارت های سازگاری پیشرفته ای دارم.

The other top ten skills are  problem solving, teamwork,  

ده مهارت برتر دیگر عبارتند از: حل مسئله، کار تیمی،

creativity, leadership, interpersonal  skills, attention to detail, and work ethic.

خلاقیت، رهبری، مهارت‌های بین فردی ، توجه به جزئیات و اخلاق کاری.

For work ethic, we have a very  specific adjective, and that's strong.

برای اخلاق کاری، ما یک صفت بسیار خاص داریم، و این قوی است.

I have a strong work ethic.

من اخلاق کاری قوی دارم.

So this is the specific.

بنابراین این خاص است.

Expression for work ethic I have  a strong work ethic so let's say  

بیانی برای اخلاق کاری من اخلاق کاری قوی دارم، بنابراین فرض کنید

you want to show off your communication skills.

می‌خواهید مهارت‌های ارتباطی خود را نشان دهید.

I have superior communication skills.

من مهارت های ارتباطی برتری دارم.

Now let's say the interviewer wants to know why  you're interested in this specific position.

حالا فرض کنید مصاحبه‌کننده می‌خواهد بداند چرا به این موقعیت خاص علاقه دارید.

You could say I'm looking for an opportunity  to further or to develop my EX skills.

می‌توانید بگویید من به دنبال فرصتی برای پیشرفت یا توسعه مهارت‌های EX خود هستم.

So your project management  skills, your teamwork skills,  

بنابراین، مهارت‌های مدیریت پروژه ، مهارت‌های کار گروهی،

your financial analysis skills,  whatever the specific skill is.

مهارت‌های تحلیل مالی، هر مهارت خاصی که باشد.

You could also say I'm looking for  an opportunity to gain experience in.

همچنین می‌توانید بگویید من به دنبال فرصتی برای کسب تجربه هستم.

And then you can talk about a specific field,  

سپس می‌توانید درباره یک زمینه،

industry or sector in the IT industry, in the  project management field, in the marketing sector.

صنعت یا بخش خاص در صنعت فناوری اطلاعات، در حوزه مدیریت پروژه، در بخش بازاریابی صحبت کنید.

You should, absolutely.

شما باید، قطعا.

Have a conclusion, don't just  say thank you for your time.

نتیجه گیری داشته باشید، فقط به خاطر زمانی که در اختیارتان گذاشتید، از شما تشکر نکنید.

You should leave them with a really  strong impression of your skills and your.

شما باید آنها را با تأثیری واقعاً قوی از مهارت‌ها و مهارت‌های خود به جای بگذارید.

Ability to complete.

قابلیت تکمیل.

The job and be an asset to the organization.

شغل و دارایی برای سازمان باشد.

So you can say I believe that.

پس می توانید بگویید من این را باور دارم.

I know that I'm confident that my  extensive project management skills  

می‌دانم که مطمئن هستم مهارت‌های مدیریت پروژه گسترده‌ام

would make me a valuable asset to your  company, your team, your organization.

می‌تواند از من دارایی ارزشمندی برای شرکت، تیم و سازمان شما باشد. آیا از

Are you enjoying this lesson?

این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

the movies, YouTube and the news  so you can improve your listening.

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید گوش دادن خود را بهبود ببخشید.

Skills of fast.

مهارت های سریع

English expand your vocabulary with  

انگلیسی دایره لغات خود را با

natural expressions and learn  advanced grammar easily plus.

عبارات طبیعی گسترش دهید و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

You'll have me as your personal coach.

شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر

You can look in the description  for the link to learn more,  

می‌توانید در توضیحات  پیوند را جستجو کنید،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «آکادمی Fluent Fluent» کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson and I look.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم و من نگاه می کنم. به

Forward to the opportunity  to contribute to your goals.

سمت فرصتی که برای کمک به اهداف خود پیش بروید.

Of course you should take this and adapt  it to your specific industry or role,  

مطمئناً باید این را بپذیرید و آن را با صنعت یا نقش خاص خود تطبیق دهید،

but you absolutely want a strong conclusion  statement to impress the interviewer.

اما قطعاً می‌خواهید یک بیانیه نتیجه‌گیری قوی برای تحت تأثیر قرار دادن مصاحبه‌کننده داشته باشید.

Now let's move on and you're going to learn how  a native speaker records their voicemail message.

حالا بیایید ادامه دهیم و می‌خواهید یاد بگیرید که چگونه یک سخنران بومی پیام پست صوتی خود را ضبط می‌کند.

A voicemail message is so important because what  if the person is calling you to offer you the.

پیام پست صوتی بسیار مهم است زیرا اگر آن شخص با شما تماس بگیرد تا آن را به شما پیشنهاد دهد چه می‌شود.

Job you don't answer.

شغلی که جواب نمیدی

They hear your voicemail message  and it sounds really unprofessional.

آنها پیام پست صوتی شما را می شنوند و واقعاً غیرحرفه ای به نظر می رسد.

That could.

که می تواند.

Cause.

Them to not.

علت.

آنها را به.

Offer you the job or a client  to not do business with you.

کار یا مشتری را به شما پیشنهاد می‌کند تا با شما تجارت نکند.

So this next section will make sure you have  a professional and natural voicemail message.

بنابراین این بخش بعدی مطمئن می‌شود که یک پیام پست صوتی حرفه‌ای و طبیعی دارید.

So.

بنابراین.

Here we have Sophia.

اینجا ما سوفیا را داریم.

Let's take a look at.

بیایید نگاهی به.

Her.

Voicemail message to see what  information we should include so.

او

پیام صوتی برای دیدن اینکه چه اطلاعاتی را باید لحاظ کنیم.

Here's her message.

این پیام اوست.

Hello, you've reached Sofia Sanchez,  Senior Project Manager at Google.

سلام، شما به سوفیا سانچز، مدیر ارشد پروژه در Google رسیدید.

I'm sorry I missed your call.

متاسفم که تماس شما را از دست دادم.

Please leave me a message and I'll  get back to you as soon as possible.

لطفاً برای من پیام بگذارید و در اسرع وقت با شما تماس خواهم گرفت.

Thank you.

متشکرم.

Now.

اکنون.

Let's look at this.

بیایید به این نگاه کنیم.

Message line by line to see what kind  of information we should provide.

خط به خط پیام دهید تا ببینید چه نوع اطلاعاتی را باید ارائه کنیم.

OK, so our first line.

خوب، پس خط اول ما.

Hello, you've reached Sofia  Sanchez, Senior Project Manager.

سلام، شما به Sofia Sanchez، مدیر ارشد پروژه رسیدید.

At Google.

در گوگل

Now notice I started with hello.

حالا توجه کنید با سلام شروع کردم.

You can of.

شما می توانید.

Course, start with hi.

البته، با سلام شروع کنید.

We definitely are not going to start with hey.

ما قطعا با هی شروع نمی کنیم.

No, that is too informal for this situation.

نه، برای این وضعیت خیلی غیر رسمی است.

Now both of these are acceptable.

حالا هر دوی اینها قابل قبول است. به

Keep in mind Hello is slightly more professional,  

خاطر داشته باشید که Hello کمی حرفه‌ای‌تر است،

however High is slightly more  friendly and welcoming, so the.

با این حال High کمی دوستانه‌تر و خوش‌آمدتر است، بنابراین.

Choice is yours.

انتخاب با شماست

Depending on what tone you want to convey.

بسته به لحنی که می خواهید منتقل کنید.

But.

Both of them are professional.

ولی.

هر دوی آنها حرفه ای هستند.

OK, and then we have you've reached.

خوب، و سپس ما به شما رسیده ایم.

So this is the standard.

بنابراین این استاندارد است.

It will always be in the present perfect.

همیشه در زمان حال کامل خواهد بود. در

By now you're well aware of the  present perfect you've reached,  

حال حاضر شما به خوبی از حال کاملی که به آن رسیده‌اید آگاه هستید،

and this is the standard verb as well.

و این فعل استاندارد نیز هست.

To.

به. با

Reach someone you've reached  so this doesn't change.

کسی که با او تماس گرفته اید تماس بگیرید تا تغییری نکند.

Now you have the option if you want to say  you have reached And like I said, you may  

حالا اگر می‌خواهید بگویید به آن رسیده‌اید، این گزینه را دارید و همانطور که گفتم، ممکن است

notice that English speakers in their voicemail  message will choose to not use contractions.

متوجه شوید که انگلیسی زبانان در پیام پست صوتی خود از انقباض استفاده نمی‌کنند.

So whether you want to use you  have or you've, either is fine,  

بنابراین، چه بخواهید از you have یا you've استفاده کنید، هر دو خوب است،

but it's going to be with the verb reach.

اما با فعل رسیدن خواهد بود.

So you've reached.

پس شما رسیده اید.

And then I recommend giving  both your first and last name.

و سپس توصیه می‌کنم نام و نام خانوادگی خود را بدهید.

If it was your personal voicemail,  you might only give your first name,  

اگر پست صوتی شخصی شما بود، ممکن است فقط نام کوچک خود را بفرستید،

but in a professional context I would include your  first and last name, but not your middle name.

اما در یک زمینه حرفه ای، نام و نام خانوادگی شما را وارد می کردم، اما نام میانی شما را نه.

So only first and last, not your middle name.

بنابراین فقط اول و آخر، نه نام میانی شما.

OK.

خوب.

And then notice we have our job title.

و سپس توجه کنید که ما عنوان شغلی خود را داریم.

Now.

I separate it here with a comma because a comma  tells me to take a pause, which I'm going to do.

اکنون.

من آن را در اینجا با کاما جدا می‌کنم زیرا کاما به من می‌گوید مکث کنم، که این کار را انجام می‌دهم.

So notice how I would read this.

بنابراین توجه کنید که چگونه این را می خوانم.

You've reached Sophia Sanchez,  Senior project manager at.

با سوفیا سانچز، مدیر ارشد پروژه در.

Google.

گوگل.

So I take a brief pause between  my name and my job title.

بنابراین، بین نام و عنوان شغلی‌ام مکث کوتاهی می‌کنم.

So here, whatever your job title may be,  graphic designer, software developer,  

بنابراین، در اینجا، هر عنوان شغلی شما ممکن است، طراح گرافیک، توسعه‌دهنده نرم‌افزار،

receptionist, whatever your job title is,  

پذیرش، هر عنوان شغلی شما باشد،

it would go after your name, separated by a  brief pause and then at with your company.

پس از نام شما می‌آید، با یک مکث کوتاه و سپس با شرکت شما.

So here at Google, but whatever your  company is, you would just put your name.

بنابراین اینجا در Google، اما شرکت شما هر چه باشد، فقط نام خود را قرار دهید.

OK, I'll read this one more time.

باشه، یه بار دیگه اینو میخونم

Hello.

سلام. با

You've reached Sophia Sanchez,  senior project manager at Google.

سوفیا سانچز، مدیر ارشد پروژه در Google تماس گرفتید.

So that's how I would say it.

بنابراین من آن را اینگونه می گویم.

That's what I mean by a  warm but professional tone.

منظور من از لحن گرم اما حرفه ای همین است.

Now, in everyday English, if  I'm speaking with my friends,  

اکنون، در زبان انگلیسی روزمره، اگر با دوستانم صحبت کنم،

I would be a little more enthusiastic,  which I'm not going to do.

کمی مشتاق تر می شوم، که این کار را انجام نمی دهم.

So I'll give you an example of being very  enthusiastic, which I don't want you to do.

بنابراین من برای شما مثالی از مشتاق بودن می‌آورم ، که نمی‌خواهم شما این کار را انجام دهید.

If I said hello, you've reached Sophia  Sanchez, senior project manager at Google.

اگر سلام کردم، به سوفیا سانچز، مدیر ارشد پروژه در Google رسیده‌اید.

That's too enthusiastic.

این خیلی مشتاق است.

We want warm and professional in our tone.

ما می خواهیم در لحن خود گرم و حرفه ای باشد.

OK, now let's look at the next line.

خوب، حالا بیایید به خط بعدی نگاه کنیم.

I'm sorry I missed.

ببخشید از دست رفتم

Your call.

تماس شما.

Now here the verb to be.

حالا اینجا فعل to be است.

We generally always put it in a  contraction so it would sound a little.

ما معمولاً همیشه آن را در یک انقباض قرار می دهیم تا کمی به نظر برسد.

Awkward to say I.

گفتن I ناجور است.

Am sorry, I am sorry simply because native  

متاسفم، متاسفم فقط به این دلیل که

English speakers always put the  verb to be in a contraction.

انگلیسی زبانان بومی همیشه فعل to be را در یک انقباض قرار می دهند.

So here I would stick to the contraction.

بنابراین در اینجا من به انقباض پایبند هستم.

I'm sorry I missed your call.

متاسفم که تماس شما را از دست دادم.

So this is a pleasantry that we include.

بنابراین این یک لذت است که ما شامل آن می شویم.

There's alternatives you could say.

جایگزین هایی وجود دارد که می توانید بگویید.

I.

Can't.

من.

نمی توانم.

Take your call at the moment.

در لحظه تماس خود را دریافت کنید.

I can't take your call at the moment.

در حال حاضر نمی توانم تماس شما را قبول کنم.

So this is an alternative.

بنابراین این یک جایگزین است.

So this could be, you know, option A, option B,  

بنابراین، می‌دانید، این می‌تواند گزینه A، گزینه B،   باشد،

but you can also include this  I'm sorry for this one as well.

اما می‌توانید این را نیز وارد کنید. برای این یکی نیز متاسفم.

So you could say I'm sorry, I  can't take your call at the moment.

بنابراین می توانید بگویید متاسفم، در حال حاضر نمی توانم تماس شما را قبول کنم.

That's another one.

اون یکی دیگه

And notice here just at the moment.

و در همین لحظه به اینجا توجه کنید.

So that means at the present time an expression  of time, or we can have a option C And again,  

بنابراین این بدان معناست که در حال حاضر بیانی از زمان است، یا می‌توانیم گزینه C داشته باشیم و دوباره،

you could include, I'm sorry, in front,  I can't answer your call at the moment.

می‌توانید، متأسفم، در جلو، فعلاً نمی‌توانم به تماس شما پاسخ دهم.

So here, what's the difference between these two?

بنابراین در اینجا، تفاوت بین این دو چیست؟

Yeah, just the verb.

آره فقط فعل پس

So take or answer, either one of them  is acceptable or we can have an option.

بگیرید یا پاسخ دهید، یکی از آنها قابل قبول است یا می توانیم گزینه ای داشته باشیم.

DI can't come to the phone right now.

DI در حال حاضر نمی تواند به تلفن بیاید.

I can't come to the phone right now.

الان نمیتونم بیام پشت تلفن

And this right now these  two could be interchanged.

و این در حال حاضر این دو قابل تعویض هستند.

So I could say I can't come to the phone at the  moment or I can't answer your call right now.

بنابراین می‌توانم بگویم فعلاً نمی‌توانم به تلفن بیایم یا در حال حاضر نمی‌توانم به تماس شما پاسخ دهم.

So those can be exchanged and then you  can put I'm sorry in front of all of them.

بنابراین می‌توان آن‌ها را مبادله کرد و سپس می‌توانید «من متاسفم» را در مقابل همه آنها قرار دهید.

Now, why do we put I'm sorry?

حالا چرا می گذاریم متاسفم؟

It's just a pleasantry.

این فقط یک لذت است. به این معنی است

It's to express that you wish you  were there to talk to the person.

که آرزو می‌کنید کاش آنجا بودید تا با آن شخص صحبت کنید.

So it's just a polite thing that we  generally include in our message.

بنابراین، این فقط یک چیز مؤدبانه است که ما به طور کلی در پیام خود می گنجانیم. باشه

OK, the next line.

خط بعدی

Please leave me a message and I'll  get back to you as soon as possible.

لطفاً برای من پیام بگذارید و در اسرع وقت با شما تماس خواهم گرفت.

So here's our standard information.

بنابراین اطلاعات استاندارد ما در اینجا آمده است.

Please leave me a message.

لطفا برای من پیام بگذارید.

That's just a polite thing to say and all.

این فقط یک چیز مودبانه برای گفتن و همه چیز است.

So here I'm using a contraction.

بنابراین در اینجا من از انقباض استفاده می کنم.

Of course this is I will.

البته این را خواهم کرد.

And why am I using the future Simple here?

و چرا من از Simple آینده در اینجا استفاده می کنم؟

Yeah, because I'm making a commitment,  that's why I have it in the future.

بله، چون تعهد می‌دهم، به همین دلیل است که در آینده آن را دارم.

Simple for a commitment and I'll  get back to you as soon as possible.

برای یک تعهد ساده است و من در اسرع وقت با شما تماس خواهم گرفت.

So here this as soon as possible.

بنابراین این را در اسرع وقت

This is an expression of time reference and there  could be alternatives you could include here.

این بیانی از مرجع زمانی است و می‌تواند جایگزین‌هایی باشد که می‌توانید در اینجا بگنجانید.

OK, but this get back to you.

خوب، اما این به شما برمی گردد.

That's a pretty standard expression.

این یک عبارت کاملاً استاندارد است.

Now let's look at some alternatives.

حالا بیایید به برخی از جایگزین ها نگاه کنیم.

So notice it starts the same.

پس توجه داشته باشید که به همان صورت شروع می شود.

Please leave me a message and I'll  return your call as soon as possible.

لطفاً برای من پیام بگذارید و در اسرع وقت به تماس شما پاسخ خواهم داد.

So here in saying instead of saying get  back to you is just return your call.

بنابراین در اینجا به جای گفتن بازگشت به شما، فقط تماس خود را پاسخ دهید.

Now I wouldn't say that one  is more formal than the other.

حالا من نمی گویم که یکی رسمی تر از دیگری است.

You might be thinking return is a  more formal verb than get back to you,  

ممکن است فکر کنید بازگشت یک فعل رسمی‌تر از بازگشت به شما است،

but but I wouldn't say that because get back to  you is just a very common expression in English.

اما من این را نمی‌گویم زیرا بازگشت به شما فقط یک عبارت بسیار رایج در انگلیسی است.

OK, so we can have our option  A, our option B, and let's see.

خوب، بنابراین ما می‌توانیم گزینه A، گزینه B خود را داشته باشیم و بیایید ببینیم.

OK, so instead of as soon as possible, you  could say as soon as I can, for example.

خوب، بنابراین به جای هرچه سریع‌تر، می‌توانید به عنوان مثال، در اسرع وقت بگویید.

So you have this different  option here that you could  

بنابراین شما این گزینه متفاوت را در اینجا دارید که می‌توانید آن را

change and another time reference within 24 hours.

تغییر دهید و در عرض 24 ساعت به زمان دیگری اشاره کنید.

So within it's giving the final deadline.

بنابراین در آن مهلت نهایی را می دهد.

So if this is 24 hours later, later,  so it's from the moment you called  

بنابراین، اگر این 24 ساعت بعد است، بعد از آن، بنابراین از لحظه تماس شما

and then you count 24 hours and within is  any time from now until 24 hours later.

و سپس 24 ساعت حساب می‌کنید و هر زمانی از هم اکنون تا 24 ساعت بعد است.

So that's within.

بنابراین این در داخل است.

And why might I say within 24 hours?

و چرا ممکن است بگویم ظرف 24 ساعت؟

Well, you're giving the expectation that  the person can hear from you shortly.

خوب، شما این انتظار را دارید که فرد به زودی از شما بشنود.

And certain industries might have  standards for how quickly they  

و برخی از صنایع ممکن است استانداردهایی برای سرعت

respond to client requests or how  quickly they respond to customers.

پاسخ دادن به درخواست‌های مشتری یا سرعت پاسخگویی به مشتریان داشته باشند.

And because of that, you might want  to give the person calling the idea  

و به همین دلیل، ممکن است بخواهید به فردی که تماس می‌گیرد این ایده را بدهید

that they can expect to hear from  you within a certain time frame.

که می‌تواند انتظار داشته باشد در یک بازه زمانی خاص از شما بشنود.

OK, so different alternatives  here and the next line.

بسیار خوب، بنابراین گزینه‌های مختلف اینجا و خط بعدی متفاوت است.

So notice how I end with just thank you.

بنابراین توجه کنید که من چگونه با تشکر از شما پایان می دهم.

I don't say goodbye.

خداحافظی نمی کنم

It is not common in voicemail  messages to end with goodbye.

در پیام‌های پست صوتی معمول نیست که با خداحافظی پایان یابد.

We generally end with just.

ما به طور کلی با فقط پایان می دهیم.

Thank you.

متشکرم.

But it would.

اما این کار را خواهد کرد.

Be possible to say have a nice day or have a great  day, for example, just a pleasantry if you'd like.

می‌توانید بگویید روز خوبی داشته باشید یا روز خوبی داشته باشید ، برای مثال، اگر مایلید فقط لذت ببرید.

Now let's cover a topic that  many students get confused with,  

اکنون بیایید موضوعی را پوشش دهیم که بسیاری از دانش‌آموزان با آن گیج می‌شوند،

and that's the difference  between revenue and income.

و آن تفاوت بین درآمد و درآمد است.

Both of these are terms that are used in every  business environment, and you need to know them.

هر دوی اینها عباراتی هستند که در هر محیط تجاری استفاده می‌شوند و شما باید آنها را بدانید.

Let's do that.

بیا این کار را انجا دهیم.

Now, so what's the difference  between revenue and income?

حالا، پس تفاوت بین درآمد و درآمد چیست؟

First of all, you.

اول از همه شما

Only need to know.

فقط باید بدانید.

This.

این.

If.

You.

اگر

شما.

Own a business or if you're  interested in business topics,  

صاحب یک کسب‌وکار یا اگر به موضوعات تجاری علاقه دارید،

because if you're an individual who works  for a company, if you're an employee,  

زیرا اگر فردی هستید که برای یک شرکت کار می‌کنید، اگر کارمند هستید، در

you're employed by a company, all you  need to be concerned about is income.

یک شرکت مشغول به کار هستید، تنها چیزی که باید نگران آن باشید درآمد است. .

Revenue does not apply to you.

درآمد برای شما اعمال نمی شود.

OK, but you might be interested.

خوب، اما ممکن است علاقه مند باشید.

To know about the revenue that your.

برای اطلاع از درآمد شما.

Company generates, but an individual  does not generate revenue.

شرکت تولید می کند، اما یک فرد درآمد ایجاد نمی کند.

A company generates revenue.

یک شرکت درآمد ایجاد می کند.

So just keep that.

پس فقط همینو نگه دار

So for an individual, let's say  you work for a company and you're  

بنابراین برای یک فرد، فرض کنید شما برای یک شرکت کار می‌کنید و

just concerned about the money in your  pocket as an employee, what is income?

فقط نگران پولی هستید که به عنوان یک کارمند در جیبتان است، درآمد چیست؟

Income is how much money  you make from all sources.

درآمد مقدار پولی است که از همه منابع بدست می آورید.

All.

Sources.

همه.

منابع.

OK, So what does that mean?

خوب، پس به چه معناست؟

All sources Well, let's say that  you are a full time employee.

همه منابع خب، بیایید بگوییم که شما یک کارمند تمام وقت هستید.

OK.

And let's say you have a  salary and you make 75,000.

خوب.

و فرض کنید شما حقوق دارید و 75000 درآمد دارید.

Dollars a year.

دلار در سال.

But in addition to your full time employment,  

اما علاوه بر شغل تمام وقت،

you're also an artist and you  like to paint in your spare time.

شما هنرمند هم هستید و دوست دارید در اوقات فراغت خود نقاشی کنید.

But twice a year you go to art shows  on weekends and you sell your art.

اما دو بار در سال آخر هفته‌ها به نمایش‌های هنری می‌روید و آثار هنری خود را می‌فروشید.

You don't consider this a job because you  love painting, it's just a hobby of yours.

شما این کار را یک شغل نمی‌دانید زیرا عاشق نقاشی هستید، این فقط یک سرگرمی برای شماست.

But your paintings are really  wonderful and people want to buy them.

اما نقاشی‌های شما واقعاً فوق‌العاده هستند و مردم می‌خواهند آنها را بخرند.

So you go to these art shows and you  sell your paintings twice a year.

بنابراین به این نمایشگاه‌های هنری می‌روید و سالی دو بار نقاشی‌هایتان را می‌فروشید.

And from those art shows, you  make $20,000 from your art.

و از آن نمایش‌های هنری، ۲۰۰۰۰ دلار از هنر خود کسب می‌کنید.

O your.

ای شما

Income is not just the money  you get from your employer.

درآمد فقط پولی نیست که از کارفرمایتان دریافت می‌کنید.

Your income is all sources  of money that you receive.

درآمد شما همه منابع پولی است که دریافت می‌کنید.

So of course your employer is.

پس مطمئناً کارفرمای شما چنین است.

Probably going to be the most  important income source I imagine,  

احتمالاً مهم‌ترین منبع درآمدی است که تصور می‌کنم،

but if you have any sort of hobbies  that you generate money from.

اما اگر هر نوع سرگرمی‌ای دارید که از آن درآمد کسب می‌کنید.

Even if you have a garage.

حتی اگر گاراژ دارید.

Sale and you make $1000 technically.

فروش و شما از لحاظ فنی 1000 دلار درآمد دارید.

That's.

یعنی.

Still your income.

هنوز درآمد شماست

You sell a bike and you make 100 bucks.

شما یک دوچرخه می فروشید و 100 دلار در می آورید.

You would include that in your total income.

شما آن را در کل درآمد خود لحاظ می کنید.

So your total income is the  money you make from all sources.

بنابراین کل درآمد شما پولی است که از همه منابع به دست می آورید.

Now let's go back to the concept  of revenue versus income.

حالا بیایید به مفهوم درآمد در مقابل درآمد برگردیم.

But remember, this is something  that only applies to businesses,  

اما به یاد داشته باشید، این چیزی است که فقط برای مشاغل،

small businesses, large businesses, it  doesn't matter any type of business.

کسب و کارهای کوچک، کسب و کارهای بزرگ اعمال می شود، این هیچ نوع کسب و کاری مهم نیست.

So in a business, revenue  is the money generated from.

بنابراین در یک کسب‌وکار، درآمد، پولی است که از آن به دست می‌آید.

All sales.

تمام فروش.

So let's say.

پس بیایید بگوییم.

A company has five different products and  each of those products generate some money.

یک شرکت پنج محصول مختلف دارد و هر یک از آن محصولات مقداری پول تولید می‌کنند.

And then you Add all of those together and  that company generates $25 million that year.

و سپس همه آن‌ها را با هم اضافه می‌کنید و آن شرکت ۲۵ میلیون دلار در آن سال تولید می‌کند.

That's the revenue, the money  generated from all sales.

این درآمد، پولی است که از همه فروش‌ها به دست می‌آید.

Now what's income in a company?

حالا درآمد در یک شرکت چیست؟

Income is the revenue, which we just  learned, the revenue minus the expenses.

درآمد درآمدی است که ما به تازگی آموخته ایم، درآمد منهای هزینه ها.

That leaves you with the income.

که شما را با درآمد باقی می گذارد.

So let's say you.

پس بیایید بگوییم شما.

Generate that $25 million.

این 25 میلیون دلار تولید کنید.

But to do.

اما انجام دادن.

That you needed to spend $10  million in advertisement,  

اینکه باید 10 میلیون دلار برای تبلیغات هزینه می‌کردید،

so your revenue is $25 million, but your  income is your revenue minus your expenses.

بنابراین درآمدتان 25 میلیون دلار است، اما درآمدتان درآمد منهای هزینه‌هایتان است.

So your income is $15 million.

بنابراین درآمد شما 15 میلیون دلار است.

Now, just in case you're wondering,  that is also referred to as net profit.

اکنون، فقط در صورتی که تعجب کنید، به آن سود خالص نیز گفته می‌شود.

That's just a little bonus expression for you.

این فقط یک عبارت کوچک برای شما است.

You have.

شما دارید.

Already.

قبلا، پیش از این.

Learned so much vocabulary in this lesson, and  you're going to keep learning because I have a  

در این درس واژگان بسیار زیادی یاد گرفتید، و شما به یادگیری ادامه خواهید داد زیرا من یک

news article about Mark Zuckerberg  that focuses on a business topic.

مقاله خبری درباره مارک زاکربرگ  دارم که بر یک موضوع تجاری تمرکز دارد.

Now you are going to learn a lot of  advanced business vocabulary naturally  

اکنون می خواهید بسیاری از واژگان تجاری پیشرفته را به طور طبیعی

in context as we review  this news article together.

در چارچوبی که ما این مقاله خبری را با هم مرور می کنیم، یاد بگیرید.

Let's do that now.

حالا این کار را بکنیم.

First, I'll read the headline Meta.

ابتدا تیتر متا را می خوانم.

Surges as ads bounce back.

با بازگشت تبلیغات افزایش می یابد.

There are two things I want to  teach you in this short headline.

دو چیز وجود دارد که می‌خواهم در این عنوان کوتاه به شما یاد بدهم.

First, let's talk about surges.

ابتدا بیایید در مورد جهش ها صحبت کنیم.

This is a verb.

این یک فعل است.

It's conjugated in the present simple with Meta.

در زمان حال ساده با متا ترکیب شده است.

Meta is the company that Mark Zuckerberg  

متا شرکتی است که مارک زاکربرگ

owns, the company that owns Facebook,  Instagram, WhatsApp, among others.

مالک آن است، شرکتی که مالک فیس‌بوک، اینستاگرام، واتس‌اپ و غیره است.

Now, as a company, it would be  conjugated as a subject, as it.

اکنون، به‌عنوان یک شرکت، به‌عنوان یک موضوع، به‌عنوان یک موضوع ترکیب می‌شود.

And that's why you see this as on the  verb in the present, simple, it surges.

و به همین دلیل است که این را در فعل فعلی می‌بینید، ساده، موج می‌زند.

Meta surges as ads bounce back.

با بازگشت تبلیغات، متا افزایش می یابد.

Now the verb to surge, what  does this mean to surge?

حالا فعل to surge، این به چه معناست افزایش یابد؟

This is a sudden and great increase.

این یک افزایش ناگهانی و بزرگ است.

So when it says Meta surges, it's  talking about its profitability,  

بنابراین وقتی می‌گوید متا افزایش می‌یابد، در مورد سودآوری آن صحبت می‌کند،

the money that the company earns.

پولی که شرکت به دست می‌آورد.

So Meta surges, there's a sudden and great  increase, so sudden it happened in a short  

بنابراین موج‌های متا، یک افزایش ناگهانی و عالی وجود دارد، بنابراین ناگهانی در یک دوره زمانی کوتاه اتفاق افتاد

period of time and then obviously  great in the quantity meta surges.

و پس از آن مشخصاً در افزایش‌های کمیت فوق‌العاده بود.

As ads, ads.

به عنوان تبلیغات، تبلیغات.

This is the short form for  the word advertisements.

این فرم کوتاه کلمه تبلیغات است.

Native speakers almost always use the short form  ads, which stands for advertisements bounce back.

سخنرانان بومی تقریباً همیشه از تبلیغات با فرم کوتاه استفاده می‌کنند که مخفف بازگرداندن تبلیغات است.

This is a very useful phrasal verb to bounce back.

این یک فعل عبارتی بسیار مفید برای بازگشت به عقب است.

This means to start to be successful  again after a difficult period.

این بدان معناست که بعد از یک دوره دشوار دوباره شروع به موفقیت کنید.

Now we use this in different contexts.

اکنون ما از این در زمینه های مختلف استفاده می کنیم.

In this case, it's used in a business  context, so you can imagine that  

در این مورد، در زمینه کسب و کار استفاده می‌شود، بنابراین می‌توانید تصور کنید که

Meta was successful, but  then there was a difficult.

متا موفقیت‌آمیز بود، اما پس از آن مشکلی وجود داشت.

So for a business, that's when their  profits, the money they earn falls.

بنابراین برای یک کسب‌وکار، زمانی است که سود آن‌ها، پولی که به دست می‌آورند کاهش می‌یابد.

So their profit was here, then it fell to some  lower point, but then the company bounced back,  

بنابراین سود آنها اینجا بود، سپس به یک نقطه پایین‌تر سقوط کرد، اما سپس شرکت برگشت کرد،

which means their profit increased  to the same level or greater bounce.

که به این معنی است که سود آنها به همان سطح یا جهش بیشتر افزایش یافت.

Back, so we use it with.

برگشت، بنابراین ما از آن استفاده می کنیم.

Businesses, we also use this with health.

کسب و کارها، ما نیز از این با سلامتی استفاده می کنیم.

So if someone is sick, we can say,  

بنابراین اگر کسی بیمار است، می‌توانیم بگوییم،

oh, I hope you bounce back soon,  which means recover, recover soon.

اوه، امیدوارم به زودی برگردی، که به معنای بهبودی، بهبودی سریع است.

So you can use it in this business context,  or you can also use it in a health context.

بنابراین می‌توانید از آن در این زمینه تجاری استفاده کنید، یا همچنین می‌توانید از آن در زمینه سلامت استفاده کنید.

Don't worry about writing this down  because I've created a free lesson PDF  

نگران نوشتن این موضوع نباشید، زیرا من یک درس رایگان PDF ایجاد کرده ام

that summarizes everything  you're learning right now.

که همه چیزهایی را که در حال حاضر یاد می گیرید خلاصه می کند.

So you can look in the description for  the link to download the free lesson PDF.

بنابراین می‌توانید پیوند دانلود PDF درس رایگان را در توضیحات جستجو کنید.

Let's continue as I predicted  before earnings came out.

بیایید همان‌طور که پیش‌بینی کرده بودم، پیش از انتشار درآمد ادامه دهیم.

A prediction is when you you make.

یک پیش بینی زمانی است که شما انجام می دهید.

A a guess.

یک حدس

Or a.

یا الف

Statement about a future situation  based on the facts you know now.

بیانیه‌ای درباره وضعیت آینده بر اساس حقایقی که اکنون می‌دانید.

So this person is making a prediction, a  guess about the future, about Meta's earnings.

بنابراین این شخص در حال پیش‌بینی، یک حدس در مورد آینده، در مورد درآمد متا است.

Earnings means financial, the  money that the company earns.

درآمد یعنی مالی، پولی که شرکت به دست می آورد.

You can refer to that as earnings, my earnings.

شما می توانید به آن به عنوان درآمد، درآمد من اشاره کنید.

So this right here is a noun.

بنابراین این در اینجا یک اسم است.

This is a noun.

این یک اسم است. در

Now, of course, we have earn as a verb.

حال حاضر، البته، ما به عنوان یک فعل درآمد داریم.

So Meta earned a lot of money  to use a very simple sentence.

بنابراین متا برای استفاده از یک جمله بسیار ساده، پول زیادی به دست آورد.

So you could say Meta's earnings,  to use the noun phone form, Meta's  

بنابراین، برای استفاده از فعل‌ای که اکنون می‌شناسید، می‌توانید بگویید درآمد متا، برای استفاده از شکل اسمی تلفن،

earnings were very high or Meta's earnings  surged, to use the verb that you now know.

درآمد  متا بسیار بالا بود یا درآمد متا افزایش یافت.

As I predicted before earnings came out,  Meta not only had its second straight  

همانطور که قبل از انتشار درآمد پیش بینی کرده بودم، متا نه تنها دومین

quarter of positive revenue growth,  but it also exceeded expectations.

سه ماهه متوالی رشد مثبت درآمد خود را داشت، بلکه از انتظارات نیز فراتر رفت.

OK.

Before we continue, let's talk  about this word here quarter,  

خوب.

قبل از اینکه ادامه دهیم، بیایید درباره این کلمه در اینجا یک چهارم،

quarter, because as you can see we have it.

چهارم صحبت کنیم، زیرا همانطور که می بینید ما آن را داریم.

Here quarter Q4 Q.

در اینجا سه ​​ماهه چهارم س.

Two, so you're you'll see this a lot in  this article and any business related  

دوم، بنابراین شما این را در این مقاله زیاد خواهید دید و هر

financial related article or  news story you will see this.

مقاله مرتبط با تجارت یا اخبار مربوط به آن را خواهید دید.

So the calendar year is 12 years,  

بنابراین سال تقویمی 12 سال است،

so you can divide that into quarters  and you will have four quarters.

بنابراین می توانید آن را به ربع تقسیم کنید و چهار ربع خواهید داشت.

In each quarter there are three months.

در هر سه ماه سه ماه وجود دارد.

So we have Q1 which is quarter one,  

بنابراین ما Q1 داریم که سه ماهه یک،

quarter one or the first quarter and  this is January, February, March.

سه ماهه یک یا سه ماهه اول است و این ژانویه، فوریه، مارس است.

Now I won't repeat this, but this repeats for  Q2Q3Q4 and it's just a period of three months.

اکنون این کار را تکرار نمی‌کنم، اما برای Q2Q3Q4 تکرار می‌شود و فقط یک دوره سه ماهه است.

So that is how a business  divides the calendar year  

بنابراین به این صورت است که یک کسب‌وکار سال تقویمی را

to measure their performance  and analyze their earnings.

برای اندازه‌گیری عملکرد و تجزیه و تحلیل درآمد خود تقسیم می‌کند.

And Q1, this is the short form,  it represents quarter one.

و Q1، این فرم کوتاه است، نشان دهنده ربع یک است.

Now notice here when you say the longer form first  quarter, you have to use the article the the first  

اکنون در اینجا توجه کنید وقتی می‌گویید فرم طولانی‌تر اولین سه‌ماهه، باید از مقاله اولین

quarter because first is an ordinal number and  we always use articles with ordinal numbers.

ربع استفاده کنید زیرا اول یک عدد ترتیبی است و ما همیشه از مقالاتی با اعداد ترتیبی استفاده می‌کنیم.

So I'll make a star here.

بنابراین من اینجا یک ستاره خواهم ساخت.

Don't forget the this is required grammatically.

فراموش نکنید که این از نظر گرامری لازم است. پس

So now let's go back.

حالا برگردیم.

Meta not only had its second straight  quarter, a positive revenue growth.

متا نه تنها دومین سه ماهه متوالی خود را داشت ، بلکه رشد درآمد مثبتی داشت.

So what does this mean?

خوب این به چه معنا است؟

It's second straight quarter  

این دومین سه ماهه متوالی است

when you have straight, when you're talking  about quantity, it means continuous.

وقتی مستقیم دارید، وقتی در مورد کمیت صحبت می کنید، به معنای پیوسته است.

So I could say I have worked for 10 days straight,  

بنابراین می توانم بگویم 10 روز متوالی کار کرده ام،

I have worked for 10 days straight means  that I've worked for eight days continuously.

10 روز متوالی کار کرده ام به این معناست که هشت روز مداوم کار کرده ام.

So I have not taken a break in 10 days.

بنابراین من 10 روز است که استراحت نکرده ام.

So you can say I've worked, I've worked for  10 days straight and again here straight.

بنابراین می توانید بگویید من کار کرده ام، من 10 روز متوالی و دوباره اینجا مستقیم کار کرده ام.

This means continuous.

این یعنی پیوسته.

You can also put the word straight.

شما همچنین می توانید کلمه را مستقیم بیان کنید.

I've worked for 10 straight days  and it means exactly the same thing.

من 10 روز متوالی کار کرده‌ام و دقیقاً به همین معنی است.

There's just a little bit  of flexibility in placement.

فقط کمی انعطاف پذیری در قرار دادن وجود دارد.

And again, that means 10 days in  a row, which means continuous,  

و دوباره، این یعنی 10 روز پشت سر هم، که به معنای پیوسته،

10 continuous days, so second quarter straight.

10 روز مداوم است، بنابراین سه ماهه دوم متوالی.

So that means Q1 and Q2 or Q2 and Q3 or  Q3 and Q4 of positive revenue growth.

بنابراین این به معنای رشد درآمد مثبت Q1 و Q2 یا Q2 و Q3 یا Q3 و Q4 است.

So the revenue is the money that they earn,  

بنابراین درآمد، پولی است که آنها به دست می آورند،

and revenue is the money that they  earn before they pay expenses.

و درآمد، پولی است که قبل از پرداخت هزینه به دست می آورند.

OK.

خوب.

So revenue is the money that comes  in but before they pay expenses.

بنابراین درآمد پولی است که وارد می‌شود اما قبل از پرداخت هزینه‌ها.

But it also exceeded expectations.

اما از حد انتظار هم فراتر رفت.

So an expectation.

پس یک انتظار

This is a prediction of how  well you think you'll do.

این یک پیش‌بینی است از اینکه فکر می‌کنید چقدر خوب عمل می‌کنید.

So maybe Meta expected to earn $100 million  because it's a massive company, $100 million.

بنابراین شاید متا انتظار داشت 100 میلیون دلار درآمد داشته باشد زیرا یک شرکت عظیم است، 100 میلیون دلار.

That was their expectation.

این انتظار آنها بود.

But if they exceeded it.

اما اگر از آن فراتر رفتند.

It means they earned more than they expected.

این بدان معناست که آنها بیش از آنچه انتظار داشتند درآمد داشتند.

So they earned 110 or $200 million.

بنابراین آنها 110 یا 200 میلیون دلار درآمد داشتند.

But it also exceeded expectations with its first  quarter of double digit growth since Q 4/20/21.

اما با رشد دو رقمی سه ماهه اول خود از سه ماهه 4/20/21، از انتظارات نیز فراتر رفت.

This is saying in Q 4/20/21, which remember  is the last three months of the year.

این گفته در Q 4/20/21 است، که به یاد داشته باشید سه ماه آخر سال است.

So October, November, December, that's  Q4, October, November, December.

بنابراین اکتبر، نوامبر، دسامبر، این Q4، اکتبر، نوامبر، دسامبر است.

In Q 4/20/21 it had double digit growth.

در Q4/20/21 رشد دو رقمی داشت.

So single digit growth would be  1 to 9% growth is single digit  

بنابراین رشد تک رقمی خواهد بود 1 تا 9 درصد رشد تک رقمی است

growth because there's only one digit.

زیرا فقط یک رقمی وجود دارد.

So what is double digit growth?

بنابراین رشد دو رقمی چیست؟

I'm sure this is pretty easy for you.

من مطمئن هستم که این برای شما بسیار آسان است.

10 to 99% is double digit growth.

10 تا 99 درصد رشد دو رقمی است.

It's obviously possible to have triple digit  growth or quadruple digit growth possible.

بدیهی است که امکان رشد سه رقمی یا رشد چهار رقمی وجود دارد.

It would be great, I'm sure, if you're a business.

مطمئنم اگر اهل تجارت باشید عالی خواهد بود.

So this is double digit growth.

بنابراین این رشد دو رقمی است.

So it's saying in Q 4/20/21  it had double digit growth  

بنابراین می‌گوید در Q 4/20/21 رشد دو رقمی داشت

and now it has also had double digit growth.

و اکنون نیز رشد دو رقمی داشته است.

But the period between these two times  it didn't have double digit growth.

اما دوره بین این دو زمان رشد دو رقمی نداشت. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم. در

Here's my quick take on Metas Q2.

اینجا برداشت سریع من از Metas Q2 است.

So let's take a look at this.

پس بیایید نگاهی به این بیندازیم.

Someone's take on something.

کسی چیزی را به عهده می گیرد

This is a very useful expression.

این یک عبارت بسیار مفید است.

The expression is one's take on something.

بیان برداشت فرد از چیزی است.

And this means one's opinion  about a situation or idea.

و این به معنای نظر فرد درباره یک موقعیت یا ایده است.

So your take is your opinion or your idea.

بنابراین برداشت شما نظر یا ایده شماست.

So for example, it's very common to  ask someone what's your take on that?

بنابراین، برای مثال، بسیار معمول است که از کسی بپرسید که نظر شما در مورد آن چیست؟

You might share an idea.

شما ممکن است یک ایده را به اشتراک بگذارید.

Oh, we should go on vacation.

اوه ما باید بریم تعطیلات

To.

به.

Germany this year.

آلمان امسال

What's your take on that?

نظر شما در مورد آن چیست؟

You're asking them, well, what do you think  about the idea I just shared with you?

شما از آنها می‌پرسید، خوب، درباره ایده‌ای که من با شما به اشتراک گذاشتم، چه فکر می‌کنید؟

What's your opinion?

نظرتون چیه؟

What's your take on?

برداشت شما چیست؟

And then that being whatever I just said, of  course, you can actually provide what you just  

و پس از آن، هر آنچه که من گفتم، البته، می‌توانید به

said instead of saying that, for example, what's  your take on the Threads versus Twitter debate?

جای اینکه بگویید، مثلاً نظرتان درباره بحث‌های Threads در مقابل توییتر چیست؟

Because this article is about Meta.

زیرا این مقاله در مورد متا است.

Meta just created this new social  media platform called Threads,  

متا به تازگی این پلتفرم رسانه اجتماعی جدید به نام Threads را ایجاد کرده است

which is a direct competitor to Twitter.

که رقیب مستقیم توییتر است.

So I asking you, what's your opinion on  Facebook Meta now competing against Twitter?

بنابراین من از شما می‌پرسم، نظر شما در مورد Facebook Meta که اکنون با توییتر رقابت می‌کند چیست؟

What's your take on that?

نظر شما در مورد آن چیست؟

What's your take on Threads versus Twitter?

نظر شما در مورد Threads در مقابل Twitter چیست؟

So feel free if you have a take on that.

بنابراین اگر نظری در این مورد دارید راحت باشید.

Feel free to share your  take in the comments below.

با خیال راحت، دیدگاه خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

OK.

Let's continue with two straight  quarters, a positive revenue growth.

خوب.

بیایید با دو فصل متوالی، رشد درآمد مثبت، ادامه دهیم.

And the first quarter of double  digit revenue grows since late 2021.

و سه ماهه اول درآمد دو رقمی از اواخر سال 2021 افزایش یافته است.

This is very repetitive of what we just learned.

So you can review the explanation.

بنابراین می توانید توضیحات را مرور کنید.

I won't explain it again.

دیگه توضیح نمیدم

Meta's year of efficiency  is off to a strong start.

سال کارآمدی متا شروعی قوی دارد.

This is a great expression as well.

این نیز یک بیان عالی است.

But notice when you're learning  new expressions, you have to learn  

اما توجه داشته باشید که وقتی در حال یادگیری عبارات جدید هستید، باید

the entire grammatical structure.

کل ساختار گرامری را یاد بگیرید.

So here the expression is to be our verb to be.

بنابراین در اینجا عبارت to be فعل ما to be است.

Of course, our verb to be needs to be conjugated.

البته فعل to be ما نیاز به صرف دارد.

In this case, the verb to be is  being conjugated with meta's.

در این مورد، فعل to be با متا ترکیب می‌شود.

Year.

Of efficiency, Which as a subject,  What subject would that be?

سال.

از کارایی، کدام موضوع، چه موضوعی خواهد بود؟

Well, it's it, and I know it's it  because my verb is to be as is,  

خوب، همین است، و می‌دانم که همین است، زیرا فعل من همانگونه که هست، است،

and that's the conjugation with it.

و این صیغه با آن است.

It is off to a strong start.

شروع قدرتمندی دارد.

So here the expression is to be off to AX start.

بنابراین در اینجا عبارت این است که شروع به AX کنید.

And then in this expression,  X equals an adjective.

و سپس در این عبارت، X برابر با یک صفت است.

It can be a positive or a negative adjective.

این می تواند یک صفت مثبت یا منفی باشد.

And this just describes the performance  of the beginning of something.

و این فقط عملکرد شروع چیزی را توصیف می کند.

So let's say you're in a new class,  you're learning how to play guitar.

بنابراین، فرض کنید در کلاس جدیدی هستید،  در حال یادگیری نحوه نواختن گیتار هستید.

You might say I'm off to a great start.

ممکن است بگویید من شروع بسیار خوبی دارم.

Great start.

شروع عالی من

I already know three songs.

قبلاً سه آهنگ را می شناسم.

So you're describing the  performance of the beginning.

بنابراین شما در حال توصیف عملکرد ابتدایی هستید.

And in this case, it's the  beginning of learning guitar.

و در این مورد، شروع یادگیری گیتار است.

It can be the beginning of anything.

می تواند آغاز هر چیزی باشد.

Our vacation is.

تعطیلات ماست

Off.

خاموش

To a rough start.

برای شروعی سخت

A rough start would be negative.

شروع خشن منفی خواهد بود.

Our vacation is.

تعطیلات ماست

Off to a rough start.

شروعی سخت

Because.

زیرا. ما

Our.

Flight was delayed for five hours  and then they lost our bags.

پرواز پنج ساعت تأخیر داشت و سپس چمدان‌های ما را گم کردند.

So that's the start of your vacation  and it's not going very well.

بنابراین این شروع تعطیلات شماست و خیلی خوب پیش نمی رود.

So you can say.

بنابراین می توانید بگویید. به

Off to a rough.

سمت ناهمواری.

Start.

شروع کنید.

Let me write this for you.

بذار اینو برات بنویسم

Here it is.

Our vacation is off to a rough start and and  then you can explain why our flight was delayed,  

ایناهاش.

تعطیلات ما شروع سختی دارد و سپس می‌توانید توضیح دهید که چرا پرواز ما به تعویق افتاد،

they lost our bags, our hotel was terrible.

آنها چمدان‌های ما را گم کردند، هتل ما وحشتناک بود.

You can explain all the reasons why.

شما می توانید تمام دلایل را توضیح دهید.

Hopefully that is not the real situation.

امیدوارم وضعیت واقعی اینطور نباشد.

Obviously, you want to be off to a great  start, amazing start, wonderful start.

بدیهی است که می خواهید شروعی عالی ، شروع شگفت انگیز، شروع فوق العاده داشته باشید.

Remember, you can choose any  adjective you want to replace X.

به یاد داشته باشید، می‌توانید هر صفتی را که می‌خواهید جایگزین X انتخاب کنید.

So Mena's year of efficiency  is off to a strong start.

بنابراین سال کارآمدی منا شروعی قوی دارد.

If the company can continue this momentum  into the next two quarters, that being Q2  

اگر شرکت بتواند این حرکت را در دو سه ماهه آینده ادامه دهد، یعنی سه ماهه دوم

and Q3 or Q3 and Q4, it will exit 2023 in a  much better position than it entered the year.

و سه ماهه سوم یا سه ماهه سوم و چهارم، از سال 2023 در وضعیت بسیار بهتری نسبت به سال قبل خارج خواهد شد.

And that's how it's bouncing back.

و اینگونه است که به عقب باز می گردد.

Remember, it was here, but then  it went down, but now it's back.

به یاد داشته باشید، اینجا بود، اما بعد پایین آمد، اما اکنون برگشته است.

It bounced back.

برگشت. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

There's a lot of feel good about  when it comes to meta right now.

وقتی صحبت از متا به میان می‌آید، در حال حاضر احساس خوبی وجود دارد.

Oh, sorry, there's a lot.

اوه، ببخشید، زیاد است.

To.

Feel.

به.

احساس کنید.

Good about.

خوب در مورد.

I was thinking that doesn't sound right.

فکر میکردم درست به نظر نمیاد در

There's a lot to feel good about  when it comes to meta right now.

حال حاضر وقتی صحبت از متا به میان می‌آید، چیزهای زیادی برای احساس خوب وجود دارد.

So if you feel good about something, it  means that there's positive feelings.

بنابراین اگر نسبت به چیزی احساس خوبی دارید، به این معنی است که احساسات مثبتی وجود دارد.

And obviously because they are doing very well,  because they're off to a strong start, there's a  

و بدیهی است که از آنجایی که آنها خیلی خوب کار می‌کنند، چون شروعی قوی دارند،     چیزهای

lot to feel good about when it comes to meta right  now, it has been able to maintain decent growth.

زیادی برای احساس خوب در مورد متا در حال حاضر  وجود دارد، توانسته رشد مناسبی را حفظ کند.

Decent.

نجیب.

This is an adjective that  means good but not amazing.

این صفتی است که به معنای خوب است اما شگفت‌انگیز نیست.

So if I say the food is decent at a restaurant,  you know it's good, but it's not amazing.

بنابراین اگر بگویم غذا در رستوران مناسب است، می‌دانید که خوب است، اما شگفت‌انگیز نیست.

So if you ask me, oh, how was, how was the movie?

پس اگر از من بپرسید، اوه، چطور بود، فیلم چطور بود؟

How was the food?

غذا چطور بود؟

How was the hotel?

هتل چطور بود؟

And I say decent, good, but not necessarily great.

و من می گویم مناسب، خوب، اما نه لزوما عالی.

Good but not great.

خوبه ولی عالی نیست

Decent good but not great  to maintain decent growth in  

برای حفظ رشد مناسب در

monthly and daily active users across  both Facebook and his family of apps.

کاربران فعال ماهانه و روزانه در فیسبوک و خانواده برنامه‌های او، خوب است اما عالی نیست.

And it has seen.

و دیده است.

Strong performance from Advantage, its  AI driven suite of ad automation tools.

عملکرد قوی Advantage، مجموعه ابزارهای اتوماسیون تبلیغات مبتنی بر هوش مصنوعی.

Remember ad is short for advertisement.

به یاد داشته باشید که آگهی کوتاه برای تبلیغ است.

Native speakers almost always shorten  this word advertisement automation  

سخنرانان بومی تقریباً همیشه ابزارهای اتوماسیون تبلیغاتی این کلمه را کوتاه می‌کنند و

tools as well as good momentum  for advertiser demand on reels.

همچنین حرکت خوبی را برای تقاضای آگهی‌دهنده در قرقره‌ها کوتاه می‌کنند.

While its competitor Snap.

در حالی که رقیب آن اسنپ.

I've never heard of Snap.

من هرگز اسم اسنپ را نشنیده ام. آیا اسم

Have you heard of Snap?

اسنپ را شنیده اید؟

I haven't.

من نداشتم.

If you have, share in the comments.

اگر دارید در نظرات به اشتراک بگذارید.

Clearly a competitor to Meta while as competitor  

واضح است که Snap یک رقیب برای Meta است در حالی که Snap به عنوان رقیب

Snap has yet to emerge from  its own advertising slump.

هنوز از رکود تبلیغاتی خودش بیرون نیامده است.

Notice I said ad is short for advertisement,  

توجه داشته باشید که گفتم آگهی کوتاه برای تبلیغ است،

but here we have advertiser who is the person  advertising and then advertising is the verb.

اما در اینجا تبلیغ‌کننده‌ای داریم که فردی است که تبلیغ می‌کند و سپس تبلیغات فعل است.

But for advertisement, this is the one we shorten  us emerge from its own advertising slump, a slump.

اما برای تبلیغات، این همان چیزی است که ما کوتاه می‌کنیم از رکود تبلیغاتی خودش بیرون می‌آید، یک رکود.

This is when there's a decline.

این زمانی است که یک کاهش وجود دارد.

So slump, visualize going down and it goes  down in terms of price, sales or volume.

پس افت کنید، تجسم کنید که پایین می آید و از نظر قیمت، فروش یا حجم پایین می آید.

In this case, it's advertising slump.

در این مورد، رکود تبلیغاتی است. به

It's most likely the volume, the number of  people who want to advertise on this platform.

احتمال زیاد این حجم، تعداد افرادی است که می‌خواهند در این پلتفرم تبلیغ کنند.

On Snap, Meta has been able to  successfully turn around its business.

در اسنپ، متا توانسته است با موفقیت تجارت خود را تغییر دهد.

This is a great phrasal verb as well.

این یک فعل عبارتی عالی نیز هست.

When you turn something around, it means you  take a situation from negative to positive.

وقتی چیزی را برمی گردانید، به این معنی است که موقعیتی را از منفی به مثبت تبدیل می کنید.

I wrote that definition here.

من این تعریف را اینجا نوشتم.

Now this could be a great.

حالا این می تواند عالی باشد.

One to combine with the expression off  to a adjective start, especially when  

یکی برای ترکیب با عبارت خاموش به یک صفت شروع می‌شود، مخصوصاً وقتی

it's negative because this expression is when  you take something from negative to positive.

منفی باشد زیرا این عبارت زمانی است که چیزی را از منفی به مثبت می‌گیرید.

So remember the example I gave was  our vacation was off to a rough start.

بنابراین به یاد داشته باشید که مثالی که زدم این بود که تعطیلات ما شروع سختی داشت.

And remember, you have your verb  to be that you have to conjugate.

و به یاد داشته باشید، شما فعل خود را دارید که باید آن را صرف کنید.

In this case is conjugated with the subject our  vacation it and the time reference is the past.

در این مورد با موضوع مرخصی ما آن ترکیب شده است و مرجع زمانی گذشته است.

So this is the past simple.

پس این گذشته ساده است.

Our vacation was off to a rough start, not good.

تعطیلات ما شروع بدی داشت، خوب نبود.

So a negative situation, but we turned it around.

بنابراین یک وضعیت منفی است، اما ما آن را تغییر دادیم.

So we took our vacation from negative to positive.

بنابراین ما تعطیلات خود را از منفی به مثبت تبدیل کردیم.

And of course, you can provide more information on  why it was negative and how you turned it around.

و البته، می‌توانید اطلاعات بیشتری درباره دلیل منفی بودن آن و نحوه تغییر آن ارائه کنید.

So how you got it from negative to positive.

بنابراین چگونه آن را از منفی به مثبت رساندید.

So excellent expression that you can  combine with the other one you learned.

بیان بسیار عالی که می‌توانید با بیان دیگری که یاد گرفته‌اید ترکیب کنید. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

Meta still faces several challenges, however.

با این حال، متا هنوز با چالش های متعددی روبرو است.

It gets nearly all of its  revenue from advertising,  

تقریباً تمام درآمد خود را از تبلیغات به دست می‌آورد،

and we estimate that its share of the worldwide  digital ad market advertisement market will fall  

و ما تخمین می‌زنیم که سهم آن از بازار تبلیغات دیجیتال در سراسر جهان

to 20.1% this year from its 2021 peak of 22.7%.

از 22.7 درصد در سال 2021 به 20.1 درصد کاهش می‌یابد.

OK, its peak of 22.7.

خوب، اوج آن 22.7 است.

When you describe something as its peak,  

وقتی چیزی را به عنوان قله توصیف می کنید،

we'll just think of a mountain and the  top of a mountain is the peak, right?

ما فقط به یک کوه فکر می کنیم و قله یک کوه قله است، درست است؟

And the top of the mountain is the highest point.

و بالای کوه بلندترین نقطه است.

So when you say the price is peaked  at X number then that means that's.

بنابراین وقتی می گویید قیمت در عدد X به اوج رسیده است، به این معنی است که همین است.

The.

Highest the prices are expected to go  and then after that they they might fall.

.

انتظار می‌رود بالاترین قیمت‌ها بالا برود و پس از آن ممکن است کاهش پیدا کند.

So here the market will fall to 20.1.

بنابراین در اینجا بازار به 20.1 سقوط می کند.

So at this time in 2021 the market was at 22.7.

بنابراین در این زمان در سال 2021 بازار در 22.7 بود.

By saying it's the peak is  saying this was the highest  

با گفتن این اوج به این معناست که می گویند این بالاترین

point and they don't expect it to go higher.

نقطه بود و آنها انتظار ندارند بالاتر برود.

This was the peak.

این اوج بود.

So from this, you have no place to go but down  because you're at the top of the mountain.

بنابراین، از اینجا، شما جایی برای رفتن ندارید، زیرا در بالای کوه هستید.

So just visualize the top of the  mountain when you think of peak.

بنابراین وقتی به قله فکر می کنید، فقط قله کوه را تجسم کنید.

So the highest, it's facing significant  competition from TikTok and Amazon.

بنابراین بالاترین، با رقابت قابل توجهی از سوی TikTok و Amazon مواجه است.

And while Meta may be talking less  about the metaverse these days,  

و اگرچه ممکن است متا این روزها کمتر درباره متاورس صحبت کند،

it is still determined to  make the metaverse a reality.

هنوز مصمم است که متاورس را به واقعیت تبدیل کند.

And the massive losses in  its Reality Labs division.

و ضررهای عظیم در بخش آزمایشگاه واقعیت آن.

So I guess this is the name of the group  within the company that works on the metaverse.

بنابراین حدس می‌زنم این نام گروهی در شرکتی است که روی متاورس کار می‌کند.

The Reality Labs division they  work on metaverse are adding up.

بخش آزمایشگاه‌های واقعیت که روی متاورس کار می‌کنند در حال افزایش است.

So the losses.

بنابراین ضرر و زیان

The obviously financial losses, they're adding up.

زیان های بدیهی مالی، آنها در حال اضافه کردن هستند.

So adding up, this is a phrasal verb  that means accumulating, accumulating.

بنابراین با جمع کردن، این یک فعل عبارتی  است که به معنای انباشتن، انباشتن است.

So you might, you had this loss here,  this loss, this loss, this loss.

بنابراین ممکن است، این ضرر را در اینجا داشته باشید، این ضرر، این ضرر، این ضرر.

And then if you add them up,  

و سپس اگر آنها را جمع کنید،

you have a total amount that is obviously  a lot bigger than the individual amounts.

مقدار کلی خواهید داشت که آشکارا بسیار بزرگتر از مقادیر فردی است.

The company also faces incredibly  tough competition in generative AI.

این شرکت همچنین با رقابت بسیار سختی در زمینه هوش مصنوعی مولد روبرو است.

I'm not too sure what generative AI is.

من خیلی مطمئن نیستم که هوش مصنوعی مولد چیست.

I'm sure there are students watching this who do  

مطمئنم دانشجویانی هستند که این را تماشا می‌کنند و

know a lot of probably people in the  software development engineer world.

افراد احتمالاً زیادی را در دنیای مهندسان توسعه نرم‌افزار می‌شناسند. پس

So feel free.

خیالتون راحت باشه

Let me know what generative AI is.

به من بگویید هوش مصنوعی مولد چیست.

Artificial intelligence, that's AI,  

هوش مصنوعی، این همان هوش مصنوعی است،

but I don't know what generative AI is,  including from Open AI and Google Four.

اما من نمی‌دانم هوش مصنوعی مولد چیست، از جمله از Open AI و Google Four.

These things will weigh on Meta  in the second-half of the year.

این چیزها در نیمه دوم سال بر متا تأثیر خواهد گذاشت.

So remember, the first half of the year would  

بنابراین به یاد داشته باشید، نیمه اول سال

be Q1Q2 and the second-half  of the year would be Q3Q4.

Q1Q2 و نیمه دوم سال Q3Q4 خواهد بود.

Let's take a look on way on  when something these things,  

بیایید نگاهی به راه بیندازیم وقتی چیزی از این چیزها،

the things the article previously mentioned, when  something weighs on someone, Meta is a company.

مواردی که مقاله قبلاً به آنها اشاره شد، وقتی چیزی بر کسی سنگینی می‌کند، متا یک شرکت است.

So someone or something, a company,  

بنابراین کسی یا چیزی، یک شرکت، به

it simply means that whatever those things  are are making you worried or unhappy.

سادگی به این معنی است که هر چیزی که باشد، شما را نگران یا ناراضی می کند.

So to weigh a, just imagine something  physically is weighing on you.

بنابراین برای وزن کردن، فقط تصور کنید که چیزی از نظر فیزیکی روی شما سنگینی می کند.

It's bringing you down in terms of your emotions.

از نظر احساسات شما را پایین می آورد.

For example, my upcoming IELTS exam is weighing on  me is another way of saying is making me worried,  

برای مثال، امتحان آیلتس آتی من روی من سنگینی می‌کند، راه دیگری برای گفتن این است که من را نگران می‌کند،

making me unhappy because you have a  lot of nervousness around that exam.

من را ناراضی می‌کند، زیرا شما در حوالی آن امتحان عصبی شدید.

Hopefully not just an example, but  that is something you could say.

امیدوارم نه فقط یک مثال، بلکه این چیزی است که می توانید بگویید.

And I know a lot of students have told me that  

و می‌دانم که بسیاری از دانش‌آموزان به من گفته‌اند که

these things will weigh on Meta  in the second-half of the year.

این چیزها بر متا در نیمه دوم سال تأثیر خواهد گذاشت.

And remember that second-half  is Q3 and Q4 combined.

و به یاد داشته باشید که نیمه دوم Q3 و Q4 ترکیبی است.

But thanks to the momentum of a better than  

اما به لطف شتاب بهتر از

expected Q2, it will be in a stronger  position to face those challenges.

Q2 مورد انتظار، در موقعیت قوی‌تری برای رویارویی با این چالش‌ها خواهد بود.

So there the company expects to have  challenges in Q3 and Q4 because of this  

بنابراین، شرکت انتظار دارد در سه‌ماهه سوم و چهارم با چالش‌هایی مواجه شود، زیرا این

competition from other companies and how the  losses of the metaverse are now adding up up.

رقابت از سوی دیگر شرکت‌ها و اینکه چگونه زیان‌های متاورس اکنون در حال افزایش است.

But because it had such a great  Q2, it was off to a strong start.

اما چون Q2 بسیار عالی داشت ، شروعی قوی داشت.

It won't be as severe the consequences of these  losses and the competition won't be as severe.

عواقب این ضررها به این شدت نخواهد بود و رقابت به این شدت نخواهد بود.

So that's why it's in a better, stronger  position to face those challenges.

بنابراین به همین دلیل است که در موقعیت بهتر و قوی‌تری برای رویارویی با آن چالش‌ها قرار دارد.

And that's the end of our article.

و این پایان مقاله ما است.

So what I'll do now is I'll go to the top and  I'll read the article from start to finish.

بنابراین کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که به بالا می روم و مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم.

And this time you can focus on my pronunciation.

و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

Meta Surgeons as Ads Bounce back As  I predicted before earnings came out,  

جراحان متا با بازگشت تبلیغات همانطور که پیش از انتشار درآمد پیش‌بینی کرده بودم،

Meta not only had its second straight  quarter of positive revenue growth,  

متا نه تنها دومین سه ماهه متوالی رشد مثبت درآمد خود را داشت،

but it also exceeded expectations with its first  quarter of double digit growth since Q 4/20/21.

بلکه با رشد دو رقمی سه ماهه اول خود از سه ماهه 4/20/21، از انتظارات فراتر رفت. در

Here's my quick take on Meta's Q2 one.

اینجا برداشت سریع من از Q2 متا است.

With two straight quarters, a positive  revenue growth and the first quarter of  

با دو سه ماهه متوالی، رشد درآمد مثبت و سه ماهه اول

double digit revenue growth since late  2021, Meta's year of efficiency is off  

رشد دو رقمی درآمد از اواخر سال 2021،

to a strong start if the company can  continue this momentum into the next.

اگر شرکت بتواند به این شتاب در آینده ادامه دهد، سال کارآمدی متا شروعی قدرتمند است.

Two quarters it will.

دو ربع می شود. از

Exit 2023 in a much better position  than it entered the year too.

سال 2023 در موقعیت بسیار بهتری نسبت به سالی که وارد شده بود خارج شوید. در

There's a lot of feel good about  when it comes to Meta right now.

حال حاضر وقتی صحبت از متا به میان می‌آید، احساس خوبی وجود دارد.

It has been able to maintain decent growth  in monthly and daily active users across both  

توانسته رشد مناسبی را در کاربران فعال ماهانه و روزانه در

Facebook and its family of apps, and it has  seen strong performance from Advantage, it's  

فیس‌بوک و خانواده برنامه‌هایش حفظ کند، و عملکرد قوی Advantage،

AI driven suite of ad automation tools, as well  as good momentum for advertiser demand on Reels.

مجموعه ابزارهای اتوماسیون تبلیغات مبتنی بر هوش مصنوعی و همچنین انگیزه خوبی برای تقاضای تبلیغ‌کنندگان را داشته است. قرقره ها

While its competitor Snap has yet to  emerge from its own advertising slump,  

در حالی که رقیبش اسنپ هنوز از رکود تبلیغاتی خود بیرون نیامده است،

Meta has been able to successfully  turn around its Business 3.

متا توانسته است با موفقیت کسب و کار 3 خود را تغییر دهد.

Meta still faces several challenges, however.

با این حال، متا همچنان با چالش‌های متعددی مواجه است.

It gets nearly all of its revenue from  advertising, and we estimate that its  

تقریباً تمام درآمد خود را از تبلیغات به دست می‌آورد، و ما تخمین می‌زنیم که

share of the worldwide digital ad market will fall  to 20.1% this year from his 2021 peak of 22.7%.

سهم آن از بازار جهانی تبلیغات دیجیتال در سال جاری از اوج 22.7 درصدی سال 2021 به 20.1 درصد کاهش خواهد یافت. با رقابت

It's facing significant  competition from TikTok and Amazon.

قابل توجهی از سوی TikTok و Amazon مواجه است.

And while Meta may be talking less about the  metaverse these days, it is still determined  

و در حالی که ممکن است متا این روزها کمتر در مورد متاورس صحبت کند، هنوز تصمیم دارد

to make the metaverse a reality, and the massive  losses in its Reality Labs division are adding up.

متاورس را به واقعیت تبدیل کند، و ضررهای عظیم در بخش آزمایشگاه واقعیت آن در حال افزایش است.

The company also faces incredibly  tough competition in generative AI,  

این شرکت همچنین با رقابت بسیار سختی در زمینه هوش مصنوعی مولد،

including from Open AI and Google Four.

از جمله Open AI و Google Four مواجه است.

These things will weigh on Meta in the  second-half of the year, but thanks to the  

این چیزها در نیمه دوم سال بر متا تأثیر می‌گذارند، اما به لطف

momentum of a better than expected Q2, it will be  in a stronger position to face those challenges.

حرکت سه ماهه دوم بهتر از حد انتظار، در موقعیت قوی‌تری برای رویارویی با این چالش‌ها خواهد بود.

You're doing amazing.

شما شگفت انگیز انجام می دهید. بیا

Let's keep going.

ادامه بدیم.

And now you're going to expand your  vocabulary with more expressions.

و اکنون می‌خواهید دایره واژگان خود را با عبارات بیشتری گسترش دهید.

And at the end, they'll be a quiz.

و در پایان، آنها یک مسابقه خواهند بود.

Let's talk about due diligence.

بیایید در مورد بررسی دقیق صحبت کنیم.

Due diligence.

اهتمام لازم آیا

Have you heard this before?

قبلاً این را شنیده اید؟

Due diligence is the concept  of doing very thorough  

دقت لازم مفهوم انجام

research or investigation  before making a decision.

تحقیقات یا تحقیقات بسیار کامل قبل از تصمیم گیری است.

For example, before signing the contract, make  sure you do your due diligence and remember  

به‌عنوان مثال، قبل از امضای قرارداد، مطمئن شوید که دقت لازم را انجام داده‌اید و به‌خاطر داشته باشید

due diligence that simply the research and  investigation before signing the contract.

که فقط تحقیق و بررسی قبل از امضای قرارداد است.

So that's the decision you're about to  make, the decision to sign the contract.

پس این تصمیمی است که می‌خواهید بگیرید، تصمیمی برای امضای قرارداد.

Do your due diligence.

دقت خود را انجام دهید

Now don't be confused here because the verb  I just used is do you do due diligence?

اکنون در اینجا اشتباه نگیرید زیرا فعل  که من استفاده کردم این است که آیا دقت لازم را انجام می دهید؟

Do is the casual verb.

Do فعل اتفاقی است.

You can also use a more formal  verb such as conduct due diligence.

همچنین می‌توانید از یک فعل رسمی‌تر مانند رفتار با دقت استفاده کنید.

For example, before you accept the job offer,  

به عنوان مثال، قبل از اینکه پیشنهاد شغلی را بپذیرید،

you should conduct extensive  due diligence on the company.

باید بررسی های لازم را در مورد شرکت انجام دهید.

So you should research the company,  you should investigate the company,  

بنابراین باید درباره شرکت تحقیق کنید، باید شرکت را بررسی کنید،

and you should do that thoroughly to make  sure you're making the right decision.

و باید این کار را به طور کامل انجام دهید تا مطمئن شوید تصمیم درستی می‌گیرید.

So you can do due diligence  or you can conduct due.

بنابراین می‌توانید دقت لازم را انجام دهید یا می‌توانید به موقع انجام دهید.

Diligence.

سخت کوشی.

Now let's talk about a win win situation.

حالا بیایید در مورد وضعیت برد برد صحبت کنیم.

This is a situation in which all parties benefit.

این وضعیتی است که همه طرف ها از آن سود می برند.

You win, I win.

تو برنده، من برنده

It's a win win.

این یک برد برد است.

For example, subscribing to this  YouTube channel is a win win situation.

برای مثال، اشتراک در این کانال YouTube یک موقعیت برد برد است.

You win because you get to  watch all of this amazing  

شما برنده می‌شوید زیرا می‌توانید همه این محتوای شگفت‌انگیز را تماشا کنید

content to help you improve your English for free.

تا به شما کمک کند انگلیسی خود را رایگان بهبود بخشد.

And I win because by subscribing that tells  YouTube that this is a popular channel,  

و من برنده می شوم زیرا با مشترک شدن به YouTube می گوید که این یک کانال محبوب است،

a popular video and YouTube will  recommend it to more people.

یک ویدیوی محبوب است و YouTube آن را به افراد بیشتری توصیه می کند.

So it's a win win situation.

بنابراین این یک موقعیت برد برد است.

So make sure you subscribe, comment, like,  share this video with your friends for that  

بنابراین مطمئن شوید که مشترک شوید، نظر بدهید، لایک کنید، این ویدیو را با دوستان خود به اشتراک بگذارید تا

win win situation in a business context, you  should also be asking yourself the question.

در شرایط کسب و کار برنده شوید، همچنین باید این سوال را از خود بپرسید.

How can I?

چگونه می توانم؟

Make this a win win.

این را یک برد برد.

You don't have to add the word situation.

لازم نیست کلمه وضعیت را اضافه کنید.

Native speakers will commonly drop it.

بومی زبانان معمولا آن را حذف می کنند.

How can I make this a win win?

چگونه می توانم این برد را برنده کنم؟

If I ask my boss for a promotion,  how can I make that a win win?

اگر از رئیسم بخواهم ترفیع بگیرد، چگونه می توانم آن را برنده شوم؟

If you can make it a win win  and you can explain the reasons  

اگر بتوانید آن را به یک برد برنده تبدیل کنید و می‌توانید دلایلی را توضیح دهید که

why your boss will win and you will win, well then  they're more likely to give you the promotion.

چرا رئیس‌تان برنده می‌شود و شما برنده می‌شوید، خب احتمالاً آنها به شما ارتقاء می‌دهند.

And if you think it's a win win,  then put that in the comments.

و اگر فکر می‌کنید برنده است، آن را در نظرات قرار دهید.

Jennifer, it's a win win.

جنیفر، این یک برد است.

Subscribing to this YouTube channel is a win win.

اشتراک در این کانال یوتیوب یک برنده است.

Jennifer, it's a win win.

جنیفر، این یک برد است.

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

Let's talk about to break the ice.

بیایید در مورد شکستن یخ صحبت کنیم.

When you break the ice, you  initiate a conversation.

وقتی یخ را می شکنید، مکالمه را آغاز می کنید.

And.

You do that.

و.

شما این کار را انجام دهید.

For the first time this is  used in both social settings,  

برای اولین بار از این در هر دو محیط اجتماعی استفاده می‌شود،

like a party or a business setting  like before a meeting or a conference.

مانند مهمانی یا محیط کاری مانند قبل از جلسه یا کنفرانس.

And when you break the ice, it's so you can  have that initial conversation and get rid  

و وقتی یخ را می شکنید، برای این است که بتوانید آن مکالمه اولیه را انجام دهید و

of that awkwardness when you're at a party or a  meeting and you don't really know everyone there.

وقتی در یک مهمانی یا جلسه هستید و واقعاً همه را نمی شناسید، از شر این ناهنجاری خلاص شوید. به همین دلیل است که

So that's why at the beginning  of a meeting or a conference,  

در ابتدای جلسه یا کنفرانس،

they'll often have some activities  planned simply to help you break the ice.

آنها اغلب فعالیت‌هایی را برنامه‌ریزی می‌کنند که صرفاً به شما در شکستن یخ کمک کنند.

Or your boss might say, make sure you break  the ice before you pitch them the product.

یا ممکن است رئیستان بگوید، مطمئن شوید که قبل از اینکه محصول را برای او بچینید، یخ را بشکنید.

So you don't want to start the meeting by  saying this is my product, you should buy it.

بنابراین نمی‌خواهید جلسه را با گفتن این که این محصول من است شروع کنید، باید آن را بخرید.

You want to have some conversation first.

شما می خواهید ابتدا یک مکالمه داشته باشید.

You want to break the ice.

شما می خواهید یخ را بشکنید.

Our next expression is to.

بیان بعدی ما این است که.

Close the deal.

بستن قرارداد.

This is when you finalize and  secure a business agreement.

این زمانی است که یک قرارداد تجاری را نهایی و تضمین می‌کنید.

So it means everything is  complete, it's a done deal.

بنابراین به این معنی است که همه چیز کامل است، کار تمام شده است.

So your boss.

پس رئیس شما

Could ask you did you close the deal?

آیا می توانید از شما بپرسید که آیا معامله را بسته اید؟

They want to know if they've signed the  contract and they're officially a customer,  

آن‌ها می‌خواهند بدانند آیا قرارداد را امضا کرده‌اند و به‌طور رسمی مشتری هستند،

but maybe you reply and say not yet  they're still doing their due diligence.

اما شاید شما پاسخ دهید و بگویید هنوز در حال انجام بررسی‌های لازم هستند.

Remember, you do due diligence and then you can  question how can we make this a win win situation?

به یاد داشته باشید، شما بررسی های لازم را انجام می دهید و سپس می توانید بپرسید که چگونه می توانیم این موقعیت را به یک موقعیت برد برنده تبدیل کنیم؟

So they'll want to close the.

بنابراین آنها می خواهند در را ببندند.

Now let's talk about cutting edge.

حالا بیایید در مورد برش صحبت کنیم.

This is an adjective that's often used  to describe products or entire companies.

این صفتی است که اغلب برای توصیف محصولات یا کل شرکت‌ها استفاده می‌شود.

If something's cutting edge, it means it's at  the forefront of technology and innovation.

اگر چیزی پیشرفته باشد، به این معنی است که در خط مقدم فناوری و نوآوری قرار دارد.

You might say I love working for a cutting edge  company, a company that's always at the forefront.

ممکن است بگویید من عاشق کار کردن در یک شرکت پیشرفته هستم، شرکتی که همیشه در خط مقدم است.

The.

.

Very top of technology and innovation.

بسیار برتر از تکنولوژی و نوآوری.

Or you could say the research team is known  for developing cutting edge technology.

یا می‌توانید بگویید که تیم تحقیقاتی به‌خاطر توسعه فناوری‌های پیشرفته شناخته شده است.

So they develop technology, but it's cutting edge.

بنابراین آنها فناوری را توسعه می دهند، اما این پیشرفت است.

It's at the forefront of  innovation and technology.

این در خط مقدم نوآوری و فناوری است.

Our next expression is in the pipeline.

عبارت بعدی ما در خط لوله است.

When something is in the pipeline, it  means it's being developed or planned.

وقتی چیزی در حال آماده‌سازی است، به این معنی است که در حال توسعه یا برنامه‌ریزی است.

So you might ask a company or a team or even a  person, do you have any projects in the pipeline?

بنابراین ممکن است از یک شرکت یا یک تیم یا حتی یک فرد بپرسید، آیا پروژه‌ای در دست تولید دارید؟

And you're asking them if they have anything  that's currently being developed or planned.

و از آنها می‌پرسید که آیا چیزی دارند که در حال توسعه یا برنامه‌ریزی است. آیا

Are you working on anything new?

روی چیز جدیدی کار می کنید؟ آیا

Do you have anything in the pipeline?

چیزی در خط لوله دارید؟

Or you might say, let's meet tomorrow to discuss  how to finalize everything in the pipeline.

یا ممکن است بگویید، بیایید فردا با هم ملاقات کنیم تا درباره نحوه نهایی کردن همه چیز در حال آماده‌سازی بحث کنیم.

Because remember, the things that are  in the pipeline, they're in progress.

زیرا به یاد داشته باشید، چیزهایی که در دست تولید هستند، در حال انجام هستند.

They're currently being developed.

آنها در حال حاضر در حال توسعه هستند.

They're not final yet, and when they  are, hopefully they're cutting edge.

آن‌ها هنوز نهایی نشده‌اند، و وقتی شدند، امیدواریم در حال پیشرفت باشند.

I love this next expression  to hit the ground running.

من این عبارت بعدی را دوست دارم که به زمین بخورد.

This is when you start a project or task  with a lot of energy and enthusiasm,  

این زمانی است که یک پروژه یا کار را با انرژی و اشتیاق زیاد شروع می‌کنید،

and I personally always hit the ground  running with new projects and tasks.

و من شخصاً همیشه با پروژه‌ها و کارهای جدید کار می‌کنم.

I also love when my students  hit the ground running.

من همچنین دوست دارم زمانی که دانش‌آموزانم دوان دوان به زمین می‌رسند.

For example, Sherry just joined  the Finally Flowing Academy.

به عنوان مثال، شری به تازگی به آکادمی جریان نهایی پیوست.

This is my premium program.

این برنامه پریمیوم من است.

She just joined the Finally Fluent  Academy and she hit the ground running.

او به‌تازگی به آکادمی «Finel Fluent » پیوست و در حال دویدن بود.

So she started the program with  a lot of energy and enthusiasm.

بنابراین او برنامه را با انرژی و اشتیاق فراوان آغاز کرد.

She already started reviewing the lesson.

او قبلاً شروع به مرور درس کرده است.

She joined our private community.

او به جامعه خصوصی ما پیوست.

She's submitting exercises for feedback.

او تمرین هایی را برای بازخورد ارسال می کند.

She's interacting with the other students.

او در حال تعامل با دانش آموزان دیگر است.

She hit the ground running.

دوان دوان به زمین خورد.

Now let's talk about the.

حالا بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Idiom to put all your eggs in one.

اصطلاح برای قرار دادن تمام تخم مرغ های خود را در یک.

Basket, Have you heard this before?

سبد، آیا قبلاً این را شنیده اید؟

This is when you rely on only  one strategy or one idea.

این زمانی است که شما فقط بر یک استراتژی یا یک ایده تکیه می کنید.

So if your eggs are in one basket and you drop  that basket, all your eggs will break, right?

بنابراین، اگر تخم‌های شما در یک سبد باشد و آن سبد را بیاندازید، همه تخم‌های شما می‌شکنند، درست است؟

Because of that, we commonly use  this expression in the negative.

به همین دلیل، ما معمولاً از این عبارت به صورت منفی استفاده می کنیم.

You shouldn't put all your eggs in one basket.

شما نباید تمام تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار دهید.

So if a friend tells you they  want to invest all their money,  

بنابراین، اگر دوستی به شما بگوید که می‌خواهد تمام پول خود را،

not just some of their money, all their money  in one single stock or investment strategy,  

نه فقط بخشی از پول خود، همه پول خود را در یک سهام یا استراتژی سرمایه‌گذاری سرمایه‌گذاری کند،

you might say you shouldn't put  all your eggs in one basket.

ممکن است بگویید که نباید همه تخم‌مرغ‌های خود را در یک سبد قرار دهید.

Or you could say it's always good to have multiple  projects in the pipeline so you don't have all  

یا می‌توانید بگویید همیشه خوب است که چندین پروژه در خط لوله داشته باشید تا همه

your eggs in one basket, because if one of those  ideas in the pipeline fails, you have other ideas.

تخم‌های خود را در یک سبد نداشته باشید، زیرا اگر یکی از این ایده‌ها شکست بخورد، ایده‌های دیگری دارید.

So that's always a great idea.

بنابراین این همیشه یک ایده عالی است.

Let's talk about to be a team player.

بیایید در مورد یک بازیکن تیمی صحبت کنیم.

This describes someone who.

این کسی را توصیف می کند که.

Works.

Well, with others in a.

آثار.

خوب، با دیگران در یک.

Group.

گروه.

What about you?

تو چطور؟ آیا

Are you a team player?

شما بازیکن تیم هستید؟

Put it in the comments if you are.

اگر هستید در نظرات قرار دهید.

I know many people have difficulty with this.

من می دانم که بسیاری از مردم در این مورد مشکل دارند.

They have difficulty working with  others in a group, so be honest.

آنها در کار با دیگران در یک گروه مشکل دارند، بنابراین صادق باشید. آیا

Are you a team player?

شما بازیکن تیم هستید؟

I could say I love working with  Julio, he's such a team player.

می توانم بگویم که عاشق کار با خولیو هستم، او بازیکن تیمی است.

Or I could say Michelle's extremely smart and  well qualified, but she's not a team player,  

یا می‌توانم بگویم میشل بسیار باهوش و با صلاحیت است، اما او یک بازیکن تیمی نیست،

so I don't think she's ready for  a management position because if  

بنابراین فکر نمی‌کنم او برای یک پست مدیریتی آماده باشد، زیرا اگر

you're in a management position,  you need to be a team player.

شما در یک موقعیت مدیریت هستید، باید یک بازیکن تیم باشید.

So don't forget this very valuable skill.

پس این مهارت بسیار ارزشمند را فراموش نکنید.

Let's talk about to raise the.

بیایید در مورد بالا بردن صحبت کنیم.

Bar.

When you raise the bar, you take your  standards or your expectations and you  

بار.

وقتی سطح را بالا می‌برید، استانداردها یا انتظاراتتان را می‌گیرید و

raise them so you have higher  standards, higher expectations.

آنها را بالا می‌برید تا استانداردهای بالاتر و انتظارات بالاتری داشته باشید.

I could say that Apple raised the  bar on what a cell phone can do.

می‌توانم بگویم که اپل در مورد کارهایی که یک تلفن همراه می‌تواند انجام دهد، بالا برد.

Before Apple, our expectations  for cell phones was about here.

قبل از اپل، انتظارات ما برای تلفن‌های همراه در اینجا بود.

Now, our standards and expectations are up here,  and that's because of Apple, in my opinion.

اکنون، استانداردها و انتظارات ما اینجاست، و به نظر من این به خاطر اپل است.

Or you could say their products are cutting edge.

یا می توانید بگویید محصولات آنها پیشرفته هستند.

They've really raised the bar when  it comes to home security equipment.

وقتی صحبت از تجهیزات امنیتی خانه به میان می‌آید، آنها واقعاً سطح را بالا برده‌اند .

So they've raised the expectation or standards,  but specific to home security equipment.

بنابراین آنها انتظارات یا استانداردها را افزایش داده‌اند، اما مخصوص تجهیزات امنیتی خانه.

So Are you ready for your quiz to see how  well you know these business expressions?

بنابراین آیا برای امتحان خود آماده هستید تا ببینید چقدر این عبارات تجاری را می‌شناسید؟ در

Here are the questions.

اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause.

Take as much time as you need, and when  you're ready to see the answers, hit play.

مکث را بزنید. به اندازه‌ای

که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی برای دیدن پاسخ‌ها آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

How did you do on that quiz?

در آن مسابقه چگونه عمل کردید؟

Well, let's find out.

خب بیایید بفهمیم در

Here are the answers.

اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause.

مکث را بزنید. به اندازه‌ای

Take as much time as you need to review them  and when you're ready to continue, hit play.

که برای مرور آن‌ها زمان لازم دارید وقت بگذارید و وقتی برای ادامه آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

So how did you do with that?

پس چگونه با آن کار کردید؟

Quiz.

امتحان

Share your.

Score in the comments and now you're.

خود را به اشتراک بگذارید

در نظرات امتیاز بگیرید و اکنون هستید.

Going to learn professional phrases to negotiate  

قصد یادگیری عبارات حرفه ای برای مذاکره

in English because of course you  need to know how to negotiate.

به زبان انگلیسی را دارید زیرا مطمئناً باید بدانید چگونه مذاکره کنید.

Let's get started to negotiate.

بیایید شروع به مذاکره کنیم.

This is when you have a discussion with  someone in order to reach an agreement.

این زمانی است که برای رسیدن به توافق با فردی بحث می‌کنید.

For.

Example, I negotiated with the  seller for a 10% discount notice.

برای. به

عنوان مثال، من با فروشنده برای اعلان تخفیف 10 درصدی مذاکره کردم.

Grammatically, you negotiate with someone  and you negotiate for something, a discount.

از نظر دستوری، شما با کسی مذاکره می‌کنید و برای چیزی مذاکره می‌کنید، تخفیف.

You could also say we negotiated  over the price or on the price.

همچنین می‌توانید بگویید که بر سر قیمت یا قیمت مذاکره کردیم.

So here you negotiate on or over something,  the price, the terms of the agreement.

بنابراین در اینجا شما درباره یا درباره چیزی، قیمت، شرایط توافق مذاکره می‌کنید.

So how about we negotiate right now  

پس چطور در حال حاضر مذاکره کنیم

You could say, Jennifer, I'll subscribe  to your channel if upload more videos.

می‌توانید بگویید، جنیفر، اگر ویدیوهای بیشتری آپلود کنید، در کانال شما مشترک می‌شوم.

Ah, good job negotiating with me.

آه، چه خوب که با من مذاکره کردی.

So put let's negotiate, let's  negotiate, let's negotiate.

پس بگذارید بیایید مذاکره کنیم، بیایید مذاکره کنیم، بیایید مذاکره کنیم.

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

Now let's talk about negotiating  the prices of goods and services.

اکنون بیایید در مورد مذاکره درباره قیمت کالاها و خدمات صحبت کنیم.

What you most commonly negotiate.

چیزی که شما بیشتر با آن مذاکره می کنید.

First of all, these items are  usually usually non negotiable.

اول از همه، این موارد معمولاً غیرقابل مذاکره هستند.

Items at brand name physical stores like Walmart,  

اقلام موجود در فروشگاه‌های فیزیکی با نام تجاری مانند Walmart،

IKEA, or shopping malls in North  America are usually non negotiable.

IKEA، یا مراکز خرید در آمریکای شمالی معمولاً قابل مذاکره نیستند.

Sure, you can try to negotiate, but don't  be surprised if they say say no or are  

مطمئناً، می‌توانید سعی کنید مذاکره کنید، اما اگر گفتند نه یا

confused because you're negotiating at Walmart.

گیج می‌شوند، تعجب نکنید زیرا در حال مذاکره در والمارت هستید.

But don't worry because there are many items  that are usually negotiable in North America.

اما نگران نباشید زیرا موارد زیادی وجود دارد که معمولاً در آمریکای شمالی قابل مذاکره هستند.

More expensive items like real estate, cars,  

اقلام گران‌تر مانند املاک، اتومبیل،

furniture, jewelry, artwork  are almost always negotiable.

مبلمان، جواهرات، آثار هنری تقریباً همیشه قابل مذاکره هستند.

Services like home renovations, landscaping  or consulting are usually negotiable.

خدماتی مانند بازسازی خانه، محوطه سازی یا مشاوره معمولاً قابل مذاکره هستند.

Or goods and services at independent stores  or non physical stores, for example St.

یا کالاها و خدمات در فروشگاه‌های مستقل یا فروشگاه‌های غیر فیزیکی، به‌عنوان مثال،

vendors, booze kiosks or souvenir shops.

فروشندگان خیابان، کیوسک‌های نوشیدنی یا سوغات‌فروشی‌ها. از آن

Have fun and try to negotiate.

لذت ببرید و سعی کنید مذاکره کنید.

First let's talk about asking  if a price is negotiable.

ابتدا اجازه دهید درباره اینکه آیا قیمت قابل مذاکره است یا خیر صحبت کنیم.

This is a great place to start.

این یک محل عالی برای شروع است.

You can ask is there any room  for negotiation on the price?

می‌توانید بپرسید آیا جایی برای مذاکره روی قیمت وجود دارد؟

Any room for negotiation?

آیا جایی برای مذاکره وجود دارد؟

Is the price flexible?

آیا قیمت منعطف است؟

Now for this one, you'll get a yes or no,  but you can ask how flexible is the price?

اکنون برای این مورد، یک بله یا خیر دریافت خواهید کرد، اما می‌توانید بپرسید که قیمت چقدر انعطاف‌پذیر است؟

So you're assuming the answer is yes and  you just want to know to what degree.

بنابراین شما فرض می کنید که پاسخ مثبت است و فقط می خواهید بدانید تا چه حد.

How flexible is the price?

قیمت چقدر منعطف است؟

This is a good one.

این یکی خوبه.

If you want to be.

اگر می خواهید باشید.

Less aggressive, you could say.

می توان گفت کمتر تهاجمی است.

Do you have any sales or promotions  that I should know about?

آیا فروش یا تبلیغاتی دارید که باید درباره آنها بدانم؟

So you're letting the person know you're  trying to get a discount or a lower price.

بنابراین به آن شخص اجازه می‌دهید بداند که می‌خواهید تخفیف یا قیمت کمتری دریافت کنید.

Similarly, you can ask, are  there any discounts available?

به طور مشابه، می‌توانید بپرسید، آیا تخفیف‌هایی در دسترس است؟

One of my favorites is what's  the best price you can give me?

یکی از موارد مورد علاقه من این است که بهترین قیمتی که می توانید به من بدهید چیست؟

You could also say what's the  lowest price you could give me?

همچنین می‌توانید بگویید کمترین قیمتی که می‌توانید به من بدهید چیست؟

Then the person knows, oh, you came to negotiate.

سپس آن شخص می داند، اوه، شما برای مذاکره آمده اید.

Let's say you know a item is negotiable, so  let's review some phrases for negotiating prices.

فرض کنید می‌دانید کالایی قابل مذاکره است، بنابراین بیایید برخی عبارات را برای قیمت‌های مذاکره مرور کنیم.

Whatever phrase you use, my best advice is  always try to provide a reason why you should  

از هر عبارتی که استفاده می‌کنید، بهترین توصیه من این است که همیشه سعی کنید دلیلی ارائه کنید که چرا باید

get a discount, why the person should negotiate  with you and make it a win win for both parties.

تخفیف بگیرید، چرا آن شخص باید با شما مذاکره کند و آن را به یک برد برای هر دو طرف تبدیل کنید.

Then you're more likely to get a yes.

در این صورت احتمال اینکه یک بله را بگیرید بیشتر است.

If I buy 2 can you give me 30% off?

اگر 2 عدد بخرم 30% تخفیف می دهید؟

Another tip, always ask for more  of a discount than you expect.

نکته دیگر، همیشه بیشتر از آنچه انتظار دارید، درخواست تخفیف کنید.

So if you would be happy with a 10%  discount, we'll ask for a 30% discount.

بنابراین اگر از 10٪ تخفیف خوشحال هستید ، ما 30٪ تخفیف می خواهیم. به

Notice the grammar.

گرامر توجه کنید. در

Here we have if plus subject plus present simple  followed by can plus subject plus base verb.

اینجا اگر بعلاوه فاعل به اضافه فعلی ساده و به دنبال آن can به اضافه فاعل به اضافه فعل پایه داریم.

To.

به. این

Form the question, let's say you're buying a car,  

سوال را شکل دهید، فرض کنید در حال خرید یک ماشین هستید،

you could say if I buy this at full price,  can you give me free maintenance for one year?

می‌توانید بگویید اگر این را با قیمت کامل بخرم،  آیا می‌توانید به مدت یک سال به من تعمیر و نگهداری رایگان بدهید؟

Now, free maintenance could be  worth more than a 5 or 10% discount.

اکنون، تعمیر و نگهداری رایگان می‌تواند بیش از 5 یا 10 درصد تخفیف ارزش داشته باشد.

So that's a.

بنابراین این یک است. یک

Great way to make it a win win.

راه عالی برای برنده شدن آن.

If I pay cash can you give me 15% off?

اگر نقدی پرداخت کنم می توانید 15 درصد به من تخفیف بدهید؟

In North America, 10 to 15% tax  is added to the sticker price.

در آمریکای شمالی، 10 تا 15 درصد مالیات به قیمت برچسب اضافه می‌شود.

The price you see tax is not included.

قیمتی که مشاهده می کنید مالیات شامل نمی شود.

So negotiating 10 to 15% the amount of  the taxes is a great place to start.

بنابراین، مذاکره 10 تا 15 درصد روی میزان مالیات، نقطه خوبی برای شروع است.

Here's a nice win win.

اینجا یک برد خوب است.

If I give you a great review on  TripAdvisor, can I get this for $100.00?

اگر نظر خوبی در تریپ ادوایزر به شما بدهم، آیا می توانم این را با 100 دلار دریافت کنم؟

So you let the seller know  what price you want to pay?

بنابراین به فروشنده اطلاع می‌دهید که می‌خواهید چه قیمتی بپردازید؟

Another way to make it a win win  is just compliment the seller.

راه دیگر برای برنده شدن آن این است که از فروشنده تعریف کنید.

This is beautiful, but it's out of my budget.

این زیباست، اما از بودجه من خارج است.

Would you accept $250?

آیا 250 دلار قبول می کنید؟

You could also use will you accept?

شما همچنین می توانید استفاده کنید آیا قبول می کنید؟

Oh Pamela, it's beautiful, but  it's it's a little out of my price.

اوه پاملا، زیباست، اما کمی از قیمت من خارج است.

Wood is for possibility and will is for certainty  With negotiating, it is more common to use wood.

چوب برای امکان و اراده برای یقین است با مذاکره، استفاده از چوب رایج تر است.

Would you accept Would you  give me You can also use  

آیا می‌پذیری آیا می‌خواهی به من می‌دهی همچنین می‌توانی از   استفاده کنی

would you be willing to which I know is  a longer structure, but it's very common.

که می‌دانم ساختار طولانی‌تری است، اما بسیار رایج است.

Would you be willing to accept  $300.00 if I recommend your to  

اگر به

others pay attention to this sentence structure.

دیگران توصیه می‌کنم به این ساختار جمله توجه کنند، آیا مایل به پذیرش 300.00 دلار هستید.

Would subject be willing infinitive And then  next we have our if clause if subject present.

موضوع مصدر مایل است و سپس در صورت وجود موضوع، عبارت if خود را داریم.

Simple.

ساده.

Now let's review some phrases to say  that something is non negotiable.

اکنون بیایید برخی از عبارات را مرور کنیم تا بگوییم چیزی غیرقابل مذاکره است.

Maybe you're the seller?

شاید شما فروشنده هستید؟

And you can use.

These phrases or you're the buyer,  

و می توانید استفاده کنید.

این عبارات یا شما خریدار هستید،

but you need to be prepared when you  hear these phrases from the seller.

اما باید وقتی این عبارات را از فروشنده می شنوید آماده باشید.

Generally, sellers will not be offended  if you try to negotiate unless you try  

به طور کلی، اگر بخواهید مذاکره کنید، فروشنده‌ها آزرده نمی‌شوند، مگر اینکه سعی کنید

to offer them an extremely low price  that is just offensive, but they'll be.

قیمت بسیار پایینی را به آن‌ها ارائه دهید که فقط توهین‌آمیز است، اما خواهند شد.

Friendly and probably say something like sorry.

دوستانه و احتمالاً چیزی مانند متاسفم می گویند.

I'd love to help you, but our  prices are non negotiable.

مایلم به شما کمک کنم، اما قیمت‌های ما قابل مذاکره نیست.

Our prices aren't negotiable.

قیمت های ما قابل مذاکره نیست

Notice there are two different phrases to  be not negotiable or to be non negotiable.

توجه داشته باشید که دو عبارت مختلف برای غیرقابل مذاکره یا غیرقابل مذاکره بودن وجود دارد.

They mean the exact same thing  and both are very common.

معنی آنها دقیقاً یکسان است و هر دو بسیار رایج هستند. در

Here's a very natural one.

اینجا یک مورد بسیار طبیعی است. ای

I wish I could.

کاش میتوانستم.

Help you, but my hands are tied.

کمکت کن اما دستانم بسته است.

This is an.

Idiom.

این یک است.

اصطلاح.

Sorry buddy, I wish I could help you.

ببخشید رفیق کاش میتونستم کمکت کنم

My hands are tied.

دستهایم بسته است.

My hands are tied.

دستهایم بسته است.

This means I'm unable to act or  decide because of external forces.

این بدان معناست که من به دلیل نیروهای خارجی نمی‌توانم اقدام یا تصمیم بگیرم.

So if the seller says this to  you, my hands are tied then most.

بنابراین، اگر فروشنده این را به شما بگوید، دستان من بیشتر از همه بسته است.

Likely the seller.

به احتمال زیاد فروشنده این

Doesn't have the authority  to give you a lower price.

اختیار را ندارد که به شما قیمت کمتری بدهد.

They just work at the shop.

آنها فقط در مغازه کار می کنند.

They don't set the prices,  they just sell you the item.

آنها قیمت ها را تعیین نمی کنند، آنها فقط کالا را به شما می فروشند.

Someone else controls the prices.

شخص دیگری قیمت ها را کنترل می کند.

My hands are tied.

دستهایم بسته است.

This is a very useful one.

این یک مورد بسیار مفید است.

How about this one?

این یکی چی؟

Sorry, I don't have any wiggle room.

متاسفم، من اتاق تکان دادن ندارم.

Wiggle room on the price.

اتاق تکان دادن در قیمت.

That's fun to say wiggle room.

این جالب است که بگوییم اتاق تکان دادن.

I don't have any wiggle room on the price.

من هیچ اتاق تکان دادن در قیمت ندارم.

Wiggle room represents the  ability to change or flexibility.

اتاق تکان دادن توانایی تغییر یا انعطاف پذیری را نشان می دهد.

So if you don't have any wiggle room,  it means you don't have any flexibility.

بنابراین اگر اتاق تکان دادن ندارید، به این معنی است که هیچ انعطافی ندارید.

So it's another way of saying my hands are tied.

بنابراین این یک راه دیگر برای گفتن اینکه دستانم بسته است است.

I'm unable to do anything about  the prices the seller might.

نمی‌توانم درباره قیمت‌هایی که فروشنده ممکن است کاری انجام دهم.

Might say our.

ممکن است بگوییم ما

Prices are already the lowest they can go.

قیمت ها در حال حاضر به پایین ترین حد ممکن رسیده است.

This is the seller's way of trying to  reassure you that you're getting a good  

این راهی است که فروشنده سعی می‌کند به شما اطمینان دهد که قیمت خوبی دریافت می‌کنید

price and at the same time saying  they're not willing to negotiate.

و در عین حال می‌گوید که آن‌ها حاضر به مذاکره نیستند.

So it's a powerful phrase.

بنابراین یک عبارت قدرتمند است.

The seller might say if I could, I would.

فروشنده ممکن است بگوید اگر می توانستم، این کار را می کردم.

If I could give you a discount, I  would give you a discount if I could.

اگر می توانستم به شما تخفیف بدهم، اگر می توانستم به شما تخفیف می دادم.

I would.

من می خواهم.

Now implied in this is, but I can't but most.

در حال حاضر ضمنی در این است، اما من نمی توانم اما بیشتر.

Likely they won't say that.

احتمالاً این را نخواهند گفت.

If I could give you a  discount, I would, but I can't.

اگر می توانستم به شما تخفیف بدهم، می دادم، اما نمی توانم.

That's implied.

این امر ضمنی است.

It doesn't have to be said,  but that's what this means.

لازم نیست گفته شود، اما این به این معناست.

So you try to negotiate.

پس سعی کنید مذاکره کنید.

The seller said no.

فروشنده گفت نه

So let's talk about some phrases for  you when you want to stand your ground.

پس بیایید وقتی می‌خواهید در موضع خود بایستید، در مورد عباراتی برای شما صحبت کنیم.

To.

Stand one's ground.

به. روی

زمین بایست.

This is when you maintain your position,  

این زمانی است که شما موضع خود،

your beliefs or your opinion,  especially when you're opposed.

باورها یا عقاید خود را حفظ می کنید، به خصوص زمانی که مخالف هستید.

So if you stand your ground, it means  I said I want on a 10% discount,  

بنابراین اگر موضع خود را حفظ کنید، به این معنی است که من گفتم با 10 درصد تخفیف می‌خواهم،

I'm not willing to buy this  without a 10% discount.

حاضر نیستم این را بدون 10 درصد تخفیف بخرم.

That is you standing your ground.

این است که شما در موضع خود ایستاده اید.

And often this is required to  be a successful negotiator.

و اغلب برای اینکه یک مذاکره کننده موفق باشید، این مورد لازم است.

Although it can be quite uncomfortable,  you can say to the seller, I understand,  

اگرچه ممکن است بسیار ناراحت کننده باشد، می توانید به فروشنده بگویید، می فهمم،

I understand your hands are tied.

می فهمم که دستان شما بسته است.

I understand you don't have any wiggle room.

من می فهمم که شما اتاق تکان دادن ندارید.

Whatever the seller just said I understand,  but that price isn't in my budget.

هرچه فروشنده همین الان گفت من متوجه هستم، اما این قیمت در بودجه من نیست.

That price is out of my budget.

این قیمت خارج از بودجه من است.

So you can use to be within one's  budget and then just make it negative,  

بنابراین می توانید از بودجه خود استفاده کنید و سپس آن را منفی کنید،

or you can use to be out of one's budget.

یا می توانید از بودجه خود استفاده کنید.

They have the same meaning and if  you stand your ground it is possible.

آنها معنای مشابهی دارند و اگر روی موضع خود بایستید، امکان پذیر است.

That the seller.

که فروشنده. به

Will offer you the discount.

شما تخفیف می دهد.

They just wanted to know how serious you were.

آنها فقط می خواستند بدانند شما چقدر جدی هستید.

You could also say in that  case I'll have to pass in that.

همچنین می‌توانید بگویید که در آن مورد من باید از آن عبور کنم.

Case.

مورد.

The case being that.

مورد آن است.

You don't have any wiggle room or your hands  are tied again, whatever the seller said.

شما اتاق تکان دادن ندارید یا دستانتان دوباره بسته شده است، هرچه فروشنده گفته باشد.

In that case, I'll have to  pass when you use have to.

در این صورت، وقتی شما از باید استفاده کنید، باید پاس کنم. به نظر

It sounds like a forced obligation and pass  means you're not going to buy the item.

یک تعهد اجباری است و مجوز به این معنی است که قصد خرید آن را ندارید. من

I'll pass.

عبور. من

I'll pass.

عبور.

I'll have to pass.

من باید بگذرم

I'll have to pass.

من باید بگذرم

Unfortunately, I can't move  forward at the current price.

متأسفانه، نمی‌توانم با قیمت فعلی به جلو حرکت کنم.

So move forward is to complete the next  step, which would be to purchase the item.

بنابراین حرکت رو به جلو تکمیل مرحله بعدی است، یعنی خرید کالا.

But you can't.

اما شما نمی توانید.

Unfortunately, I can't move  forward at the current price.

متأسفانه، نمی‌توانم با قیمت فعلی به جلو حرکت کنم.

Please contact me if the price changes.

لطفا در صورت تغییر قیمت با من تماس بگیرید.

This is another way you can open it up and try to  encourage the seller to keep negotiating with you.

این روش دیگری است که می‌توانید آن را باز کنید و سعی کنید فروشنده را تشویق کنید به مذاکره با شما ادامه دهد.

It's too bad.

این خیلی بد است.

It's too bad we couldn't come to an agreement.

خیلی بد است که نتوانستیم به توافق برسیم. با

However.

این حال.

I appreciate your time.

قدردان وقت شما هستم.

So it's too bad this is something negative.

پس خیلی بد است که این یک چیز منفی است.

I appreciate your time.

قدردان وقت شما هستم.

That's positive.

این مثبت است.

So we use however to connect the two opposing  ideas, the negative and the positive.

بنابراین، ما برای ارتباط بین دو ایده مخالف، منفی و مثبت، استفاده می کنیم.

However, I appreciate your time, have a great day.

با این حال، من از وقت شما قدردانی می کنم، روز خوبی داشته باشید.

As a note, make sure you end your negotiations  on a positive note by saying something nice.

به عنوان یک یادداشت، مطمئن شوید که مذاکرات خود را با یک نکته مثبت با گفتن یک چیز خوب به پایان می‌رسانید.

I appreciate your time, have a great day.

قدردان وقت شما هستم، روز خوبی داشته باشید.

Because you never know when the  seller's opinion or position may change,  

چون هرگز نمی‌دانید چه زمانی ممکن است نظر یا موضع فروشنده تغییر کند،

and if you're polite, they'll be  more likely to negotiate with you.

و اگر مؤدب باشید، احتمال بیشتری دارد که با شما مذاکره کند.

You could say, I'm sorry  we couldn't work this out.

می توانید بگویید، متاسفم نتوانستیم این موضوع را حل کنیم.

Sorry we couldn't work something out.

متاسفم که نتوانستیم چیزی را حل کنیم.

When you work.

وقتی کار می کنی

Something out it means.

چیزی بیرون یعنی

Means you find a solution to a problem.

یعنی راه حلی برای یک مشکل پیدا کنید.

The problem being what I want  to pay is less than what?

مشکل این است که چیزی که می خواهم بپردازم کمتر از چه چیزی است؟

You want to.

تو می خواهی که.

Receive I'm sorry we couldn't work this out.

دریافت کنید متأسفم که نتوانستیم این مشکل را حل کنیم.

And then add.

و سپس اضافه کنید.

Things anyway to be more polite  and end on a positive note.

به هر حال چیزهایی که باید مؤدبانه تر بود و با یک نکته مثبت به پایان رسید.

Now that you know all this amazing vocabulary,  let's move on and read a news article together.

اکنون که این همه واژگان شگفت‌انگیز را می‌دانید، بیایید به ادامه مطلب برسیم و با هم یک مقاله خبری بخوانیم.

And this article is about negotiating your salary.

و این مقاله در مورد مذاکره درباره حقوق شما است.

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

1st I'll read the.

اول من می خوانم.

Headline Got a job offer,  now it's time to negotiate.

عنوان یک پیشنهاد شغلی دریافت کردم، اکنون زمان مذاکره است.

We're talking about negotiating a very  important skill, especially when it comes.

ما در مورد مذاکره کردن با یک مهارت بسیار مهم صحبت می کنیم، مخصوصاً وقتی این مهارت مطرح می شود.

To a job offer.

به یک پیشنهاد شغلی

So first, let's take a look at this question.

بنابراین ابتدا اجازه دهید نگاهی به این سوال بیندازیم.

Got a job offer?

پیشنهاد کاری دارید؟

Got a job offer.

پیشنهاد کار گرفتم

This is very natural.

این خیلی طبیعی است.

This is something a native speaker  would say, however, is a short form.

این چیزی است که یک سخنران بومی می‌گوید، اما شکل کوتاهی است.

The full sentence would be  do you have a job offer?

جمله کامل این خواهد بود که آیا پیشنهاد کاری دارید؟ آیا

Do you have a job offer?

پیشنهاد کاری دارید؟

Native speakers will often replace have with got.

سخنرانان بومی اغلب have را با got جایگزین می کنند.

So what we're doing is you're just  deleting the auxiliary verb and the  

بنابراین کاری که ما انجام می‌دهیم این است که شما فقط فعل کمکی و

subject because it's not necessary to understand.

فاعل را حذف می‌کنید زیرا درک آن ضروری نیست.

And then you're changing  have to got got a job offer.

و سپس در حال تغییر هستید باید یک پیشنهاد کاری دریافت کنید.

Now.

You could also use got as the.

اکنون.

شما همچنین می توانید از got به عنوان استفاده کنید.

Verb.

فعل

And then use the auxiliary verb have.

و سپس از فعل کمکی have استفاده کنید. آیا

Have you got a job offer?

پیشنهاد کاری دارید؟

But in American English, this is more common.

اما در انگلیسی آمریکایی، این بیشتر رایج است. آیا

Do you have a job offer?

پیشنهاد کاری دارید؟

And then this is extremely  common for a native speaker.

و سپس این برای یک زبان مادری بسیار رایج است.

Here is something that native speakers  commonly say every single day.

این چیزی است که افراد بومی معمولاً هر روز می‌گویند.

Got a SEC?

SEC دارید؟

Got a SEC.

SEC گرفتم

Do you know what this means?

آیا می دانید این به چه معناست؟

It means do you have a second, a  second meaning a period of time.

این بدان معناست که آیا شما یک ثانیه دارید، یک ثانیه به معنای یک دوره زمانی است.

So it's just a casual way of  saying do you have some time?

بنابراین این فقط یک روش معمولی برای گفتن است که آیا کمی وقت دارید؟

So if I need assistance, I can say got a  SEC, can you help me complete the report?

بنابراین اگر به کمک نیاز داشته باشم، می‌توانم بگویم SEC دریافت کردم ، آیا می‌توانید به من کمک کنید تا گزارش را تکمیل کنم؟ پس

So got a job offer.

پیشنهاد کاری گرفتم آیا

Do you have a job offer?

پیشنهاد کاری دارید؟

Now it's time to negotiate.

اکنون زمان مذاکره است. پس

So let's.

بیایید.

Start the article.

مقاله را شروع کنید.

Millions of people are quitting  their jobs and finding new ones  

میلیون‌ها نفر شغل خود را رها می‌کنند و شغل جدیدی پیدا می‌کنند که به آن

in what has been dubbed the Great Resignation.

استعفای بزرگ لقب گرفته است.

So here to quit just to make  sure you know this is when you  

بنابراین برای اینکه مطمئن شوید می‌دانید این زمانی است که

permanently leave your position  and it's your choice to do so.

برای همیشه موقعیت خود را ترک می‌کنید، این کار را ترک کنید و این انتخاب شماست که این کار را انجام دهید.

I quit.

من ترک کردم.

I'm permanently leaving this job because I don't  like it and I want to find a different one.

من این شغل را برای همیشه ترک می کنم زیرا آن را دوست ندارم و می خواهم شغل دیگری پیدا کنم.

Here the expression is to be dubbed,  

در اینجا عبارت باید دوبله شود،

and this is when someone or something is  formally or officially called something.

و این زمانی است که شخصی یا چیزی به طور رسمی یا رسمی چیزی نامیده می شود.

So for example, I saw earlier this week that  

به عنوان مثال، اوایل این هفته دیدم که

Taylor Swift has been dubbed Person  of the Year by Time, Time magazine.

تیلور سوئیفت توسط مجله تایم، شخصیت سال لقب گرفته است.

So Taylor Swift has officially  been called Person of the Year.

بنابراین تیلور سویفت رسماً به عنوان شخصیت سال نامیده شد.

She has received this title, but she's received  it from someone specific Time magazine.

او این عنوان را دریافت کرده است، اما آن را از یک مجله خاص تایم دریافت کرده است.

So this is the context in which you  would use dub as a replacement for call.

بنابراین، این زمینه‌ای است که در آن از دوبله به‌عنوان جایگزینی برای تماس استفاده می‌کنید.

We certainly don't use it to  introduce ourselves with our name.

ما مطمئناً از آن برای معرفی خود با نام خود استفاده نمی کنیم.

Perhaps Taylor Swift could introduce  herself as hi, I'm Taylor Swift.

شاید تیلور سویفت بتواند خود را به عنوان سلام معرفی کند، من تیلور سویفت هستم.

I've been dubbed Person of the year by Time.

تایم به من لقب شخصیت سال را داده است.

She could do that to talk  about her official title,  

او می‌توانست این کار را برای صحبت درباره عنوان رسمی‌اش انجام دهد،

but she wouldn't do that to introduce her name.

اما برای معرفی نامش این کار را نمی‌کرد. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

If you're looking for a job,  you've got the advantage.

اگر به دنبال شغل هستید، از این مزیت برخوردار هستید.

So here, this is another replacement you have got.

بنابراین در اینجا، این جایگزین دیگری است که شما دارید.

You have the advantage.

شما مزیت را دارید.

So you could use either one have got  or simply you have the advantage.

بنابراین می توانید از یکی از آنها استفاده کنید یا به سادگی مزیت را دارید.

The advantage means the  best conditions for success.

مزیت به معنای بهترین شرایط برای موفقیت است.

This is commonly used in sports, but it  can be used in other contexts as well.

این معمولاً در ورزش استفاده می‌شود، اما می‌توان از آن در زمینه‌های دیگر نیز استفاده کرد.

And there's an expression  that we say the upper hand.

و یک تعبیری وجود دارد که می گوییم دست بالا.

So the advantage can also  be called the upper hand.

بنابراین مزیت را می‌توان دست بالا نیز نامید.

You have the upper hand.

شما دست بالا را دارید.

So let's say there are two sports teams  and one team is playing in their home city.

بنابراین فرض کنید دو تیم ورزشی وجود دارد و یک تیم در شهر خود بازی می کند.

That team has the advantage.

آن تیم برتری دارد.

That team has the upper hand because  all the fans will be cheering for them  

آن تیم دست بالا را دارد زیرا همه هواداران آن‌ها را تشویق می‌کنند

and supporting them and they've  practiced on that exact field.

و از آنها حمایت می‌کنند و دقیقاً در همان زمین تمرین کرده‌اند.

So they have the upper hand,  they have the advantage, and if  

بنابراین آنها دست بالا را دارند، آنها مزیت دارند، و اگر

you've received a job offer,  it's now time to negotiate.

پیشنهاد کاری دریافت کرده اید، اکنون زمان مذاکره فرا رسیده است.

Now of course, negotiating  is very culturally specific.

البته اکنون، مذاکره از نظر فرهنگی بسیار خاص است.

In North America, it's expected that  you would negotiate a salary position.

در آمریکای شمالی، انتظار می‌رود  در مورد موقعیت حقوقی مذاکره کنید.

So a salary meaning you get a set  amount per year, $80,000 per year.

بنابراین، حقوق به این معنی است که شما سالانه یک مقدار مشخص، 80000 دلار در سال دریافت می‌کنید.

But in for hourly positions you can negotiate them  but it's not as expected as a salary position.

اما در موقعیت‌های ساعتی می‌توانید با آنها مذاکره کنید، اما به اندازه یک موقعیت حقوقی انتظار نمی‌رود.

It would be very common for someone to  say no, the hourly rate isn't negotiable,  

بسیار معمول است که کسی نه بگوید، نرخ ساعتی قابل مذاکره نیست،

but that salary position is  almost always negotiable.

اما آن موقعیت حقوق تقریباً همیشه قابل مذاکره است.

What about in your country?

در کشور شما چطور؟

Share in the comments if it is common  or expected to negotiate your job offer.

اگر معمول است یا انتظار می‌رود با پیشنهاد شغلی خود مذاکره کنید، در نظرات به اشتراک بگذارید.

The salary in your job offer,  share that in the comments.

حقوق موجود در پیشنهاد شغلی خود، آن را در نظرات به اشتراک بگذارید.

While salary tends to be  the major negotiation point.

در حالی که دستمزد اصلی ترین نقطه مذاکره است.

So that's what I just talked about.

پس این همان چیزی است که من در مورد آن صحبت کردم.

Salary.

حقوق.

That's how much you make per year.

این میزان درآمد شما در سال است. این

It's not the end of the conversation.

پایان گفتگو نیست.

So by saying it's not the end of the conversation,  

بنابراین با گفتن این که این پایان مکالمه نیست،   به این

it means that there are other opportunities to  negotiate beyond the salary, beyond the salary.

معنی است که فرصت‌های دیگری برای مذاکره فراتر از حقوق، فراتر از حقوق وجود دارد.

So that means more than the salary.

بنابراین این به معنای بیشتر از حقوق است.

There are other benefits and perks  that can be flexible as well.

مزایا و مزایای دیگری نیز وجود دارد که می‌توانند انعطاف‌پذیر باشند.

So a benefit could be sick time, vacation  time, or a bonus and then a perk.

بنابراین یک مزیت می‌تواند زمان بیماری، زمان تعطیلات، یا یک جایزه و سپس یک هدیه باشد.

A perk is something additional you  receive that is more unofficial.

هدیه چیزی اضافی است که دریافت می‌کنید و غیررسمی‌تر است.

So maybe you get a free lunch every single day.

بنابراین شاید هر روز یک ناهار رایگان دریافت کنید.

That could be a perk so you don't have to make  your lunch and you don't have to pay for lunch.

این می تواند یک امتیاز باشد، بنابراین مجبور نیستید ناهار خود را درست کنید و مجبور نباشید برای ناهار هزینه کنید.

Or you get a free.

یا رایگان دریافت می کنید.

Metro pass or a free parking spot.

گذرنامه مترو یا پارکینگ رایگان.

That could be a perk.

این می تواند یک امتیاز باشد.

So there are more unofficial things, but those  are flexible which means you can negotiate them.

بنابراین چیزهای غیررسمی بیشتری وجود دارد، اما آن‌ها انعطاف‌پذیر هستند، به این معنی که می‌توانید با آنها مذاکره کنید.

So I wrote those examples of  benefits and perks for you.

بنابراین من آن نمونه‌هایی از مزایا و مزایا را برای شما نوشتم.

Now I wrote flexible another way is negotiable.

حالا من نوشتم انعطاف پذیر راه دیگر قابل مذاکره است.

So to negotiate negotiable negotiable.

بنابراین برای مذاکره قابل مذاکره قابل مذاکره است.

Now you could also say non negotiable,  which means it cannot be negotiated.

اکنون می‌توانید بگویید غیر قابل مذاکره، که به این معنی است که نمی‌توان با آن مذاکره کرد.

It isn't flexible.

انعطاف پذیر نیست

So the employer might say the  hourly rate is non negotiable,  

بنابراین کارفرما ممکن است بگوید نرخ ساعتی غیرقابل مذاکره است،

which means you will not receive  any higher than advertise.

که به این معنی است که شما مبلغی بالاتر از آگهی دریافت نخواهید کرد.

The hourly rate is non negotiable.

نرخ ساعتی غیر قابل مذاکره است.

But then you might say, how about the benefits?

اما پس از آن ممکن است بگویید، در مورد مزایای آن چطور؟

How about the perks?

امتیازات چطور؟

Because remember, there are other things  to negotiate, at least in North America.

زیرا به یاد داشته باشید، حداقل در آمریکای شمالی چیزهای دیگری برای مذاکره وجود دارد.

Again, please share how negotiation  works in your culture in the comments.

دوباره، لطفاً در نظرات به اشتراک بگذارید که چگونه مذاکره در فرهنگ شما کار می‌کند.

I think it would be really interesting to know.

فکر می کنم دانستن آن واقعاً جالب باشد.

First, stay mom on pay.

اول، مامان با حقوق بمون.

You might be wondering about this mom.

شاید در مورد این مادر تعجب کنید.

What does this mean?

این یعنی چی؟

In this context, to stay mom means to stay silent.

در این زمینه، مامان ماندن به معنای ساکت ماندن است.

So don't talk about pay.

پس در مورد حقوق صحبت نکنید.

Be silent.

ساکت باش.

Stay silent.

ساکت بمان

Stay mom.

بمون مامان

Now we have an expression where  we use this more commonly.

اکنون یک عبارت داریم که در آن بیشتر از آن استفاده می کنیم.

Mom's the word.

حرف مامانه

Mom's the word.

حرف مامانه پس

So here's the context.

زمینه اینجاست.

Let's say you're planning a.

فرض کنید در حال برنامه ریزی هستید.

Surprise.

Party for your mom and you might tell  your mom's best friend or coworker.

تعجب.

برای مادرتان جشن بگیرید و ممکن است به بهترین دوست یا همکار مادرتان بگویید.

Remember, the party for my mom is a surprise.

به یاد داشته باشید، مهمانی برای مادر من یک سورپرایز است.

So you're reminding that  person not to say anything.

بنابراین به آن فرد یادآوری می‌کنید که چیزی نگوید.

And then the person can reply back and say,  

و سپس آن شخص می تواند پاسخ دهد و بگوید، نگران

don't worry, mom's the word, Mom's  the word, which means don't worry.

نباش، کلمه مامان است، کلمه مامان است، که به معنای نگران نباش.

I won't say anything about the surprise.

در مورد غافلگیری چیزی نمی گویم.

I'll be silent.

من ساکت خواهم شد

I'll be quiet now.

الان ساکت میشم

I used Mom specifically because Mom in  North America is of course short for mother.

من به طور خاص از Mom استفاده کردم زیرا مادر در آمریکای شمالی البته مخفف مادر است.

But I want you to notice that the  pronunciation is slightly different here.

اما می‌خواهم توجه داشته باشید که تلفظ در اینجا کمی متفاوت است. به

Notice my mouth mom, mom.

دهان من توجه کن مامان، مامان.

But here mom it's more of an  unstressed mom, mom, Mom's the word.

اما اینجا مامان بیشتر یک مادر بدون استرس است، مادر، حرف مامان است.

So don't say mom's the word.

پس حرف مامان را نگو.

It's not mom, mother.

مادر نیست، مادر.

It's mom, mom.

مادر است، مامان

Mom's the word.

حرف مامانه

Mom's the word.

حرف مامانه

So if someone shares a secret with you  and they say please don't tell anyone,  

بنابراین اگر کسی رازی را با شما در میان می‌گذارد و می‌گوید لطفاً به کسی نگویید،

you can say mom's the word to reassure  them that you won't say anything.

می‌توانید کلمه مادر را بگویید تا به او اطمینان دهید که چیزی نخواهید گفت.

So first, pay mom on pay until the time is right.

بنابراین اول، تا زمان مناسب، به مادر پرداخت کنید.

Recruiters often ask for a  salary figure if a recruiter.

استخدام‌کنندگان معمولاً اگر استخدام‌کننده هستند، یک رقم حقوق درخواست می‌کنند.

A recruiter, of course, is a person  who finds employees for a company.

البته استخدام‌کننده فردی است که کارمندان یک شرکت را پیدا می‌کند.

So companies hire recruiters to find  workers for specific job openings.

بنابراین، شرکت‌ها استخدام‌کنندگانی را استخدام می‌کنند تا کارگرانی را برای فرصت‌های شغلی خاص پیدا کنند.

Recruiters often ask for a salary  figure early in the hiring process.

استخدام‌کنندگان معمولاً در اوایل فرآیند استخدام، رقم حقوق را درخواست می‌کنند.

So perhaps you submit your application  and before they schedule an interview  

بنابراین شاید شما درخواست خود را ارسال می کنید و قبل از اینکه برای مصاحبه برنامه ریزی کنند،

they might reply to your application and  say, oh, what are your salary expectations?

ممکن است به درخواست شما پاسخ دهند و بگویند، اوه، انتظارات حقوق شما چیست؟ میزان

What are your salary expectations?

حقوق درخواستی شما چقدر است؟

But this advice is to stay  mom, so not provide that.

اما این توصیه این است که مامان بمانید، بنابراین آن را ارائه نکنید.

And a salary figure.

و رقم حقوق.

A figure is when you give a range,  so a low point and a high point.

یک رقم زمانی است که شما یک محدوده می دهید، بنابراین یک نقطه پایین و یک نقطه بالا.

So you might say between 50  to 6050 thousand to 60,000.

بنابراین ممکن است بگویید بین 50 تا 6050 هزار تا 60000.

Of course, that's salary  annual between 50 to 60 a year.

البته، این حقوق سالانه بین 50 تا 60 در سال است.

So I wrote that here and notice that you can  

بنابراین من آن را اینجا نوشتم و متوجه شدم که می توانید

summarize thousand with the  letter K SO60K is 60,000.

هزار را با حرف K SO60K 60000 خلاصه کنید.

But try to avoid giving a number.

اما سعی کنید از دادن شماره خودداری کنید.

So remember stay mom on pay.

پس به یاد داشته باشید که مامان با حقوق بمانید.

Now avoid is a gerund verb, which  is why you have giving in ING.

اکنون avoid یک فعل جیروند است، به همین دلیل است که در ING داده‌اید.

So I see a lot of mistakes with this.

بنابراین من اشتباهات زیادی در این مورد می بینم.

Remember avoid plus gerund, but  try to avoid giving a number.

به خاطر داشته باشید که از به اضافه gerund اجتناب کنید، اما سعی کنید از دادن شماره خودداری کنید.

So that's why mum's the word  the right time to bring pay up,  

بنابراین به همین دلیل است که مادر کلمه « زمان مناسب برای بالا بردن حقوق است»،

so to bring something up is when you talk.

بنابراین مطرح کردن چیزی زمانی است که صحبت می‌کنید.

About it.

So the right?

در مورد آن.

پس حق؟

Time to talk about pay is at the end of the  process, The process being the hiring process.

زمان صحبت در مورد پرداخت در پایان فرآیند است، فرآیند استخدام است.

After you've received an offer.

پس از دریافت پیشنهاد بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

You never start to negotiate  in the midst of an interview.

شما هرگز در میانه مصاحبه شروع به مذاکره نمی کنید .

So in the midst of something means  in the middle of a very common way.

بنابراین in midst of something به معنای در وسط یک راه بسیار رایج است. به

Notice the pronunciation midst  midst of in the midst of.

تلفظ midst mid of in mid of توجه کنید.

You never start to negotiate  in the midst of an interview,  

said Victoria Medvec, author  of Negotiate Without Fear.

ویکتوریا مدوک، نویسنده کتاب « مذاکره بدون ترس» گفت: «شما هرگز در میانه مصاحبه شروع به مذاکره نمی کنید.

You're not negotiating before.

شما قبلاً مذاکره نمی کنید.

They've said we want to hire  you, so that makes sense.

آنها گفته اند که می خواهیم شما را استخدام کنیم، بنابراین منطقی است.

You wait for them to offer you  the job before you negotiate.

قبل از مذاکره منتظر می‌مانید تا کار را به شما پیشنهاد دهند.

That makes perfect sense.

این کاملا منطقی است. نکته

The key is having a well researched salary number.

کلیدی داشتن یک عدد حقوق و دستمزد خوب است.

So here the key is the key to success, the  key to negotiating properly, successfully.

بنابراین در اینجا کلید کلید موفقیت است، کلید مذاکره صحیح و موفقیت آمیز.

And you don't need to include that  information because it's implied.

و نیازی نیست که آن اطلاعات را درج کنید زیرا به صورت ضمنی است.

So you could just say the key is, but  it's short for the key to success.

بنابراین می‌توانید بگویید که کلید این است، اما برای کلید موفقیت کوتاه است.

So if we're having a conversation about the.

بنابراین اگر ما در حال گفتگو در مورد.

Best way to?

بهترین راه برای؟

Become fluent and the context is established.

مسلط شوید و زمینه ایجاد شود.

I could simply say the key is  having a great teacher because you.

من به سادگی می توانم بگویم که کلید داشتن یک معلم عالی است زیرا شما.

Already.

Know that the context is the key to success.

قبلا، پیش از این.

بدانید که زمینه کلید موفقیت است.

The key to successfully learning English is  having a great teacher and hopefully I'm that  

کلید موفقیت آمیز یادگیری زبان انگلیسی داشتن یک معلم عالی است و امیدوارم در حال حاضر من آن

teacher for you now if you agree with that, that  the key to success is having a great teacher.

معلم شما هستم، اگر با آن موافق هستید، کلید موفقیت داشتن یک معلم عالی است.

Put that's the key.

بگذار این کلید است.

Put that's the key.

بگذار این کلید است.

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

That's the key.

این کلید است. نکته

The key is having a well researched salary number.

کلیدی داشتن یک عدد حقوق و دستمزد خوب است.

Websites like Glassdoor, Pay Scale  and LinkedIn can help provide a  

وب‌سایت‌هایی مانند Glassdoor، Pay Scale و LinkedIn می‌توانند به ارائه

sense of what people in similar roles,  experience levels and markets are making.

حسی از آنچه افراد در نقش‌های مشابه، سطوح تجربه و بازارها می‌سازند، کمک کنند.

Once you have a consensus of  what is a reasonable amount,  

هنگامی که درباره مقدار معقولی به توافق رسیدید،

OK, a consensus, this is a general agreement.

خوب، اجماع، این یک توافق کلی است.

So if you look on these different  websites, these three websites,  

بنابراین، اگر به این وب‌سایت‌های مختلف نگاه کنید ، این سه وب‌سایت،

and 80% of people say that a marketing  director should make $100,000 per year,  

و ۸۰٪ مردم می‌گویند که یک مدیر بازاریابی باید ۱۰۰۰۰۰ دلار در سال درآمد داشته باشد،

well then that's a consensus  you don't need 100% of.

خوب پس این یک اتفاق نظر است  که شما ۱۰۰٪ به آن نیاز ندارید.

People to agree for.

مردم برای موافقت

Or a consensus is just the  majority, the general majority.

یا اجماع فقط اکثریت، اکثریت عمومی است.

So 80% in my opinion that would be a consensus.

بنابراین 80٪ به نظر من این یک اجماع خواهد بود.

Some people might think a lower  number would be a consensus as well.

برخی افراد ممکن است فکر کنند که عدد پایین‌تر نیز یک اجماع است.

So once you have a consensus, the majority of  people agree of what is a reasonable amount.

بنابراین، هنگامی که به اجماع رسیدید، اکثریت افراد با مقدار معقولی موافق هستند.

Come up with three different numbers.

با سه عدد مختلف بیایید.

Your wish, want, and walk.

آرزو، خواستن و راه رفتن تو.

Now when you come up with something,  in this case three different numbers,  

حالا وقتی به چیزی می رسید، در این مورد سه عدد مختلف، به این

it means that you determine those 3 numbers.

معنی است که شما آن 3 عدد را تعیین می کنید.

You establish them.

شما آنها را تأسیس می کنید.

They're firm in your mind.

آنها در ذهن شما محکم هستند.

But notice this is a 2 preposition expression.

اما توجه داشته باشید که این یک عبارت اضافه 2 است.

To come up with something, Come up with three  different numbers your wish want and walk wish.

برای رسیدن به چیزی، سه عدد مختلف را که آرزوی شما می‌خواهد بیاورید و آرزوی پیاده‌روی را داشته باشید.

So this is now explaining what this number is.

بنابراین، اکنون توضیح می دهیم که این عدد چیست.

So wish is a high specific number you open with.

بنابراین آرزو یک عدد خاص بالا است که با آن باز می کنید.

So notice here they said a specific number.

بنابراین توجه کنید که آنها یک عدد مشخص را گفتند.

So that is not a range.

پس این یک محدوده نیست.

Remember a range was between 50 to 60,  but they say a high specific number.

به یاد داشته باشید که یک محدوده بین 50 تا 60 بود، اما آنها می گویند یک عدد خاص بالا است.

So if this is your range, a specific number  on the high end would be $58,500 per year.

بنابراین اگر محدوده شما این است، یک عدد خاص در سطح بالا ۵۸۵۰۰ دلار در سال خواهد بود.

That's very specific and it's  on the high end of that range,  

این بسیار خاص است و در سطح بالایی از آن محدوده قرار دارد، که

which is a high specific number you open with.

عدد خاصی است که شما با آن باز می‌کنید.

Want is the actual target that is a little lower.

خواستن هدف واقعی است که کمی پایین تر است.

So the target means.

پس هدف یعنی.

This is what you.

این چیزی است که شما.

Actually want.

در واقع می خواهند.

So although you said 58 five, you actually  would be happy with 56 because again,  

بنابراین، اگرچه گفتید 58 پنج، اما در واقع با 56 خوشحال خواهید شد، زیرا باز هم،

this is culturally specific, but negotiations in  North America for salary, they go back and forth.

این موضوع از نظر فرهنگی خاص است، اما مذاکرات در آمریکای شمالی برای دستمزد، به عقب و جلو می رود.

So I say a number, but then my  employer is going to say something A.

بنابراین من یک عدد را می گویم، اما سپس کارفرمای من چیزی A.

Little bit lower.

کمی پایین تر می گوید.

So I need to start high because I know my  employer is not going to accept that number.

بنابراین باید شروع کنم چون می‌دانم کارفرمای من این عدد را نمی‌پذیرد.

They're going to say something lower.

آنها می خواهند چیزی پایین تر بگویند.

So my actual target, my want should  be lower than my first number and  

بنابراین هدف واقعی من، خواسته من باید کمتر از عدد اول باشد و

walk is the point in which the  deal is no longer good for you.

قدم زدن نقطه‌ای است که معامله دیگر برای شما خوب نیست.

You.

شما.

Have to set that in advance now.

اکنون باید آن را از قبل تنظیم کنید.

It's called a walk because the  expression is to walk away from a deal.

آن را پیاده‌روی می‌نامند، زیرا عبارت عبارت است از دور شدن از یک معامله.

When you walk away from a deal,  it means you reject that deal.

وقتی از یک معامله کنار می‌روید، به این معنی است که آن معامله را رد می‌کنید.

You're you end that deal.

شما به آن معامله پایان می دهید.

Let's review this sentence.

بیایید این جمله را مرور کنیم.

The interview went well, but  they only offered me 52,000.

مصاحبه خوب پیش رفت، اما آنها فقط 52000 به من پیشنهاد دادند.

So I walked.

پس راه افتادم راه

I walked away, which means I said no.

افتادم یعنی نه.

This negotiation, this conversation, is over.

این مذاکره، این گفتگو تمام شد.

I reject.

من رد می کنم.

Your offer?

پیشنهاد تو؟

Now notice I put.

حالا توجه کنید گذاشتم.

Away in brackets because native speakers  will commonly drop it and simply say.

در داخل پرانتز نیست زیرا افراد بومی معمولاً آن را رها می‌کنند و به سادگی می‌گویند.

I walked, I walked.

راه افتادم، راه رفتم.

Now another example, they offered me 52,000.

حالا یک نمونه دیگر به من پیشنهاد دادند 52000. آیا

Should I accept it?

باید قبولش کنم؟

And then maybe your friend, your husband,  a former colleague might say no way.

و آن وقت شاید دوست، شوهرتان، یک همکار سابقتان ممکن است بگویند هیچ راهی.

You should walk, you should  walk, you should walk away again,  

باید راه بروی، باید راه بروی، باید دوباره دور شوی،

A native speaker will probably drop it,  which means you should end the negotiation.

یک زبان مادری احتمالاً آن را رها می‌کند، که به این معنی است که باید مذاکره را خاتمه دهی.

You should not.

تو نباید.

Accept that deal.

آن معامله را بپذیر

So walk is the point in which the  deal is no longer good for you.

بنابراین راه رفتن نقطه‌ای است که در آن معامله دیگر برای شما خوب نیست.

You have to set that in advance.

شما باید آن را از قبل تنظیم کنید.

So again, that was our you have to come up  with determine, establish we can add here set.

بنابراین باز هم، این بود که شما باید به آن برسید.

So you have to come up with that.

بنابراین شما باید به آن فکر کنید.

You have to set that in advance.

شما باید آن را از قبل تنظیم کنید.

In advance means.

پیش به معنای.

Before.

قبل از.

The meeting if an annual bonus is  part of your compensation package.

جلسه اگر پاداش سالانه بخشی از بسته غرامت شما باشد.

So your compensation package  includes everything that you get.

بنابراین بسته غرامت شامل همه چیزهایی است که دریافت می‌کنید.

Your salary, your bonus, your benefits,  

حقوق، پاداش، مزایا،

your vacation time, your sick time,  your parking spot, your free lunch.

زمان تعطیلات، زمان بیماری، جای پارک، ناهار رایگان شما.

All of those items are your compensation package.

همه این موارد بسته غرامت شما هستند.

So it's everything that you  receive by working for a company.

بنابراین همه چیزهایی است که با کار کردن در یک شرکت دریافت می‌کنید.

If an annual bonus is part of your  compensation package, make sure to look  

اگر پاداش سالانه بخشی از بسته غرامت شما است، حتماً

at the percentage and whether it's prorated  based on the time you joined the company.

به درصد و اینکه آیا بر اساس زمانی که به شرکت ملحق شده‌اید تقسیم شده است، نگاه کنید.

Prorated means it's calculated  according to specific time allocations.

نسبت به این معناست که براساس تخصیص زمانی خاص محاسبه می‌شود.

So in a year there are 12 months.

بنابراین در یک سال 12 ماه وجود دارد.

So let's say your bonus is $12,000  per year, but it's prorated.

بنابراین بیایید فرض کنیم پاداش شما 12000 دلار در سال است، اما به نسبت است.

You will get $1000 for every month.

برای هر ماه 1000 دلار دریافت خواهید کرد.

That you work.

که کار میکنی

In the year.

در سال.

So if you join the company in February,  

بنابراین، اگر در ماه فوریه به شرکت بپیوندید،

you only missed one month, which means  you'll get $11,000 for your bonus.

فقط یک ماه را از دست داده‌اید، به این معنی که 11000 دلار برای پاداش خود دریافت خواهید کرد.

But if you join in January,  you missed half the year,  

اما اگر در ژانویه به آن بپیوندید، نیمی از سال را از دست داده‌اید،

so you'll only get $6000 for your bonus that year.

بنابراین در آن سال فقط 6000 دلار برای پاداش خود دریافت خواهید کرد.

So this article is saying that could be an area of  

بنابراین، این مقاله می‌گوید که می‌تواند زمینه‌ای برای

negotiation and if a bonus isn't included  in the offer you can try to negotiate 1.

مذاکره باشد و اگر پاداشی در پیشنهاد گنجانده نشده است، می‌توانید با 1 مذاکره کنید.

So maybe you try to negotiate the  salary and they say it's non negotiable.

بنابراین شاید سعی کنید درباره حقوق مذاکره کنید و آنها بگویند غیرقابل مذاکره است.

So you might try to negotiate  a bonus which is considered a  

بنابراین ممکن است سعی کنید درباره پاداشی مذاکره کنید که یک

benefit and that would be part of  your total compensation package.

مزیت محسوب می‌شود و بخشی از کل بسته غرامت شما خواهد بود.

So remember, your compensation package  is the total of everything you receive,  

بنابراین به یاد داشته باشید، بسته غرامت شما مجموع همه چیزهایی است که دریافت می‌کنید،

including your salary, benefits,  perks, and anything else.

از جمله حقوق، مزایا، هدیه‌ها و هر چیز دیگری.

That's the end of our article.

این پایان مقاله ما است.

So now you're ready to negotiate, if you.

بنابراین اکنون شما آماده مذاکره هستید، اگر شما.

Get a job.

Offer in North America because maybe it's  

کار پیدا کن

در آمریکای شمالی پیشنهاد دهید زیرا ممکن است

not considered acceptable to  negotiate in your country.

مذاکره در کشور شما قابل قبول نباشد.

Again, let me know in the comments.

باز هم در نظرات به من اطلاع دهید.

I'm really interested to hear how  negotiation works around the world.

من واقعاً علاقه مند هستم که بشنوم که مذاکره در سراسر جهان چگونه کار می کند.

So now what I'll do is I'll read  the article from start to finish  

بنابراین اکنون کاری که من انجام خواهم داد این است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم

and this time you can focus on my pronunciation.

و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

So let's do that now.

پس بیایید این کار را اکنون انجام دهیم.

Got a job offer?

پیشنهاد کاری دارید؟

Now it's time to negotiate.

اکنون زمان مذاکره است.

Millions of people are quitting  their jobs and finding new ones  

میلیون‌ها نفر شغل خود را رها می‌کنند و شغل جدیدی پیدا می‌کنند که به آن

in what has been dubbed the Great Resignation.

استعفای بزرگ لقب گرفته است.

If you are looking for a job,  you've got the advantage.

اگر به دنبال شغل هستید، از این مزیت برخوردار هستید.

And if you've received a job  offer, it's now time to negotiate.

و اگر پیشنهاد شغلی دریافت کرده اید ، اکنون زمان مذاکره فرا رسیده است.

While salary tends to be the major negotiation  point, it's not the end of the conversation.

در حالی که حقوق و دستمزد اصلی ترین نقطه مذاکره است، این پایان گفتگو نیست.

There are other benefits and perks  that can be flexible as well.

مزایا و مزایای دیگری نیز وجود دارد که می‌توانند انعطاف‌پذیر باشند.

First, stay mum on pay until the time is right.

اول، تا زمانی که زمان مناسب است، در پرداخت دستمزد مادر بمانید.

Recruiters often ask for a salary  figure early in the hiring process,  

استخدام‌کنندگان اغلب در اوایل فرآیند استخدام، رقم حقوق را درخواست می‌کنند،

but try to avoid giving a number.

اما سعی می‌کنند از دادن شماره خودداری کنند.

The right time to bring pay up is at the end of  the process after you've received an offer you.

زمان مناسب برای ارائه پرداخت، پایان فرآیند پس از دریافت پیشنهادی است.

Never start to negotiate in  the midst of an interview,  

said Victoria Medvec, author  of Negotiate Without Fear.

ویکتوریا مدوک، نویسنده کتاب « مذاکره بدون ترس» گفت: هرگز در میانه مصاحبه شروع به مذاکره نکنید.

You're not negotiating before  they've said we want to hire you.

شما قبل از اینکه بگویند می‌خواهیم شما را استخدام کنیم، مذاکره نمی‌کنید.

The.

Key is having a well researched salary number.

.

کلید داشتن یک عدد حقوق و دستمزد خوب تحقیق شده است.

Websites like Glassdoor, Pay Scale  and LinkedIn can help provide a  

وب‌سایت‌هایی مانند Glassdoor، Pay Scale و LinkedIn می‌توانند به ارائه

sense of what people in similar roles,  experience levels and markets are making.

حسی از آنچه افراد در نقش‌ها، سطوح تجربه و بازارهای مشابه دارند کمک کنند.

Once you have a consensus of  what is a reasonable amount,  

هنگامی که در مورد مقدار معقول به توافق رسیدید،

come up with three different  numbers, your wish, want and walk.

سه عدد مختلف، آرزو، خواسته و راه رفتن خود را به دست آورید.

Wish is a high specific number you open with,  want is the actual target that is a little lower,  

آرزو عدد خاصی است که با آن باز می‌شوید، خواستن هدف واقعی است که کمی پایین‌تر است،

and walk is the point in which the  deal is no longer good for you.

و راه رفتن نقطه‌ای است که معامله دیگر برای شما خوب نیست.

You have to set that in advance.

شما باید آن را از قبل تنظیم کنید.

If an annual bonus is part of your compensation  package, make sure to look at the percentage  

اگر پاداش سالانه بخشی از بسته غرامت شما است ، حتماً به درصد

and whether it's prorated based  on the time you join the company.

و اینکه آیا بر اساس زمانی که به شرکت ملحق می‌شوید تقسیم می‌شود، نگاه کنید.

And if a bonus isn't included in the  offer, you can try to negotiate one.

و اگر پاداشی در پیشنهاد گنجانده نشده است، می‌توانید با آن مذاکره کنید.

Now let's keep expanding your vocabulary  with 15-C1 words to sound smart.

اکنون بیایید به گسترش دایره لغات خود با کلمات 15-C1 ادامه دهیم تا هوشمندانه به نظر برسیم.

In the workplace.

در محل کار.

A fiasco.

یک شکست.

This is a noun, and it means a  complete failure or collapse.

این یک اسم است و به معنای شکست یا فروپاشی کامل است.

Now you describe something as a fiasco.

حالا شما چیزی را به عنوان یک فاجعه توصیف می کنید.

For example, you could say the conference  was a complete fiasco, so a complete failure.

برای مثال، می‌توانید بگویید که کنفرانس یک شکست کامل بود، بنابراین یک شکست کامل.

It means the exact same thing, but.

دقیقاً به همین معنی است، اما.

Side by side.

کنار هم.

Failure is more of a beginner word.

شکست بیشتر یک کلمه مبتدی است.

It's a everyday word.

این یک کلمه روزمره است.

Fiasco instantly makes you sound  smarter #2 to revel in something.

فیاسکو فوراً باعث می‌شود که باهوش‌تر به نظر برسید شماره 2 برای لذت بردن از چیزی.

This is a phrasal verb, so pay attention to the  

این یک فعل عبارتی است، بنابراین به

sentence structure because you need the  preposition in to revel in something.

ساختار جمله توجه کنید زیرا برای لذت بردن از چیزی به حرف اضافه in نیاز دارید.

This has an easy meaning.

این معنای آسانی دارد. به

It simply means to really enjoy  something and take pleasure in something.

سادگی به معنای لذت بردن از چیزی و لذت بردن از چیزی است.

For example, he reveled in his new promotion.

به عنوان مثال، او در ترفیع جدید خود لذت برد.

He really enjoyed his new promotion.

او واقعاً از ترفیع جدید خود لذت برد.

Took a lot of pleasure from it.

خیلی ازش لذت برد.

Now, just an important note, don't  confuse the pronunciation with the.

اکنون، فقط یک نکته مهم، تلفظ را با the اشتباه نگیرید.

Very common word.

کلمه بسیار رایج

Reveal.

آشکار ساختن.

We're talking about Revel.

ما در مورد Revel صحبت می کنیم. عشوه

Revel Reveal revel.

دادن. به

Notice the difference in the vowel sound this.

تفاوت صدای مصوت این توجه کنید.

Is a.

Short sound, oh rebel.

هست یک.

صدای کوتاه، ای یاغی.

Long sound reveal.

آشکار شدن صدای بلند

He reveled in his promotion #3.

او از تبلیغ شماره 3 خود لذت برد.

To.

به.

Anticipate This is a verb and it's used.

پیش بینی این یک فعل است و استفاده می شود.

When something is.

وقتی چیزی هست.

Likely or probable?

محتمل یا محتمل؟

So I could say.

بنابراین می توانم بگویم.

We're not anticipating any problems tonight.

ما امشب هیچ مشکلی را پیش بینی نمی کنیم.

So it's simply saying we're not affecting  problems are not likely or probable.

بنابراین به سادگی می گویند که ما تأثیری نمی گذاریم مشکلات محتمل یا محتمل نیستند.

Now remember, this is a verb,  so notice the verb tense.

حالا به یاد داشته باشید، این یک فعل است، بنابراین به زمان فعل توجه کنید.

We're not anticipating any problems tonight.

ما امشب هیچ مشکلی را پیش بینی نمی کنیم.

This is in the present  continuous is simply negative,  

این در حال استمراری است به سادگی منفی است،

but in the present continuous #4 to exaggerate.

اما در حال استمراری #4 اغراق‌آمیز است.

This is when you make something  seem larger, more important.

این زمانی است که چیزی را بزرگ‌تر و مهم‌تر نشان می‌دهید.

Better.

بهتر.

Or even worse than it actually is.

یا حتی بدتر از چیزی که هست.

A lot of people do this with their problems.

بسیاری از مردم با مشکلات خود این کار را انجام می دهند.

They might have a problem that's like this,  

ممکن است مشکلی به این شکل داشته باشند،

but then they exaggerate it and they  make the problem sound like it's this.

اما بعد آن را اغراق می‌کنند و مشکل را به نظر می‌رسانند که اینطور است.

They exaggerate.

اغراق می کنند.

Another example.

مثالی دیگر.

I could say that was the best meal I've ever had.

می توانم بگویم این بهترین غذایی بود که تا به حال خوردم.

I'm not exaggerating, so notice  I'm using this in the negative to  

من اغراق نمی‌کنم، بنابراین توجه کنید من از این به صورت منفی استفاده می‌کنم تا

say I'm not making it better than it actually is.

بگویم که آن را بهتر از آنچه هست نمی‌سازم.

It is that good in reality.

در واقعیت آنقدر خوب است.

Now we can use this with.

حالا می توانیم از این با استفاده کنیم.

Any adjective that was the.

هر صفتی که بود.

Worst meal, The most expensive meal?

بدترین وعده غذایی، گران ترین وعده غذایی؟

The most unique meal?

منحصر به فرد ترین وعده غذایی؟

The spiciest meal.

تند ترین غذا.

I'm not exaggerating #5 To  indicate this is a verb.

من اغراق نمی‌کنم شماره 5 برای نشان دادن اینکه این یک فعل است.

And this is when you make something  clear or you simply show something.

و این زمانی است که چیزی را روشن می‌کنید یا به سادگی چیزی را نشان می‌دهید.

We use this a lot in research studies and reports.

ما از این در مطالعات و گزارشات تحقیقاتی بسیار استفاده می کنیم.

For example, the study indicated  that the cost of gold is increasing.

به عنوان مثال، این مطالعه نشان داد که هزینه طلا در حال افزایش است.

So this is just a smarter way to say the study  showed that the cost of gold is increasing.

بنابراین این فقط یک راه هوشمندتر است برای اینکه بگوییم این مطالعه نشان داد که هزینه طلا در حال افزایش است.

Number six, inevitable.

شماره شش، اجتناب ناپذیر.

That's a fun word to say.

این یک کلمه سرگرم کننده برای گفتن است.

Inevitable.

اجتناب ناپذیر.

Inevitable.

اجتناب ناپذیر.

This is an adjective and it's when  something is certain to happen.

این یک صفت است و زمانی است که اتفاقی مطمئن است.

So 99.9% going to happen.

بنابراین 99.9٪ اتفاق می افتد.

Now we generally use this with negative outcomes.

اکنون ما معمولاً از این با نتایج منفی استفاده می کنیم.

If you keep eating fast food, a  heart attack is inevitable #7.

اگر به خوردن فست فود ادامه دهید، حمله قلبی اجتناب ناپذیر است شماره ۷.

To.

به.

Intend.

قصد داشتن - خواستن.

This is a verb and it's used when  you have a plan or a purpose.

این یک فعل است و زمانی استفاده می‌شود که برنامه یا هدفی داشته باشید.

We commonly use this in the negative  to say we don't have a plan or purpose.

ما معمولاً از این به صورت منفی استفاده می‌کنیم تا بگوییم برنامه یا هدفی نداریم.

For example, I could say I didn't  intend to hurt your feelings.

برای مثال، می‌توانم بگویم قصد جریحه‌دار کردن احساسات شما را نداشتم.

That wasn't my plan.

این برنامه من نبود

That wasn't my purpose.

هدف من این نبود

I didn't intend to hurt your feelings.

من قصد جریحه دار کردن احساسات شما را نداشتم.

Now you can definitely use this in the positive.

حالا شما قطعا می توانید از این در مثبت استفاده کنید.

For example, we're talking about C1 vocabulary.

به عنوان مثال، ما در مورد واژگان C1 صحبت می کنیم.

This video is intended for  advanced students #8 mistaken.

این ویدیو برای دانش آموزان پیشرفته شماره 8 اشتباه شده است.

This is an adjective.

این یک صفت است.

And it's when you're simply wrong.

و این زمانی است که شما به سادگی در اشتباه هستید.

You're wrong in opinion or judgment.

شما در نظر یا قضاوت اشتباه می کنید.

So I could say I thought the conference.

بنابراین می توانم بگویم که به کنفرانس فکر کردم. ساعت

Started at 9:00 but I was wrong, you can say that.

9:00 شروع شد، اما من اشتباه کردم، می توانید این را بگویید.

Or why not sound smarter and say I thought the  conference started at 9:00 but I was mistaken,  

یا چرا هوشمندانه‌تر به نظر نمی‌رسد و نمی‌گوییم که فکر می‌کردم کنفرانس ساعت 9 شروع شد، اما من اشتباه کردم،

so just that one small change will instantly  make you sound smarter #9 noticeable.

بنابراین فقط یک تغییر کوچک فوراً باعث می‌شود که شما هوشمندتر به نظر برسید شماره 9 قابل‌توجه.

This is an adjective is when  something is easy to see or recognize.

این یک صفت زمانی است که چیزی به راحتی قابل مشاهده یا تشخیص باشد.

For example, I could say there's an  improvement in your speaking skills.

برای مثال، می‌توانم بگویم که مهارت‌های گفتاری شما بهبود یافته است.

Now improvement is our noun, so I can  modify our noun with our adjective  

اکنون بهبود اسم ما است، بنابراین من می‌توانم اسم خود را با صفت قابل توجه خود تغییر دهم

noticeable and say there's a noticeable  improvement in your speaking skills.

و بگویم که پیشرفت قابل توجهی در مهارت‌های گفتاری شما وجود دارد.

It makes your sentence more complex,  and it makes the improvement sound  

این جمله شما را پیچیده‌تر می‌کند و باعث می‌شود که بهبود

better because it's easy to see  or recognize #10 substantial.

بهتر به نظر برسد، زیرا به راحتی قابل مشاهده یا تشخیص شماره 10 است.

This is an adjective.

این یک صفت است.

This means large in size, value, or worse.

این به معنای بزرگ در اندازه، ارزش یا بدتر است.

For example, her promotion was substantial.

به عنوان مثال، ارتقاء او قابل توجه بود.

It was large in value or in worth.

از نظر ارزش یا ارزش زیاد بود.

Pitching.

پیچینگ.

#11 to absorb, you need this one.

شماره 11 برای جذب، به این نیاز دارید.

Because when you absorb information,  it means you understand it fully.

زیرا وقتی اطلاعات را جذب می‌کنید، به این معنی است که آن را کاملاً درک می‌کنید.

So when you start a new job, you might  say there's so much information to absorb.

بنابراین وقتی شغل جدیدی را شروع می‌کنید، ممکن است بگویید اطلاعات زیادی برای جذب وجود دارد.

So you have to get the information, but  then you also have to understand it fully.

بنابراین باید اطلاعات را به دست آورید، اما سپس باید آن را کاملاً درک کنید.

So hopefully you're absorbing all of these new.

بنابراین امیدوارم که همه این موارد جدید را جذب کرده باشید.

Words.

کلمات

#12 to compel this is a verb.

شماره 12 برای اجبار این یک فعل است.

It means to force someone to do something.

یعنی کسی را وادار به کاری کردن.

For example, he was compelled  to wear a suit to work.

برای مثال، او مجبور شد برای سر کار کت و شلوار بپوشد.

This means he didn't want to wear a suit.

این یعنی او نمی خواست کت و شلوار بپوشد.

Somebody, most likely his boss or  the company as a whole, forced him.

کسی، به احتمال زیاد رئیس او یا کل شرکت، او را مجبور کرده است.

They compelled him to wear a suit #13 drastically.

آنها او را مجبور کردند که کت و شلوار شماره 13 را به شدت بپوشد.

This is an adverb.

این یک قید است.

It modifies a verb, and when something happens  drastically, it's in a severe and sudden way.

یک فعل را تغییر می‌دهد، و وقتی چیزی به‌شدت اتفاق می‌افتد، به شکلی شدید و ناگهانی است.

For example, everyone's daily routine  was drastically changed in 20.

به عنوان مثال، روال روزانه همه در 20 به شدت تغییر کرد.

20 We went from going out every  day to staying home every day.

20 ما از بیرون رفتن هر روز به خانه ماندن هر روز تبدیل شدیم.

Our routines changed drastically.

روال ما به شدت تغییر کرد.

#14 excessive.

شماره 14 بیش از حد.

This is an adjective and it means too much.

این یک صفت است و به معنای بیش از حد است.

The amount of sugar in processed foods is.

میزان قند موجود در غذاهای فرآوری شده است.

Excessive.

بیش از اندازه.

It's.

Too much, then Finally, to generalize.

این است.

خیلی زیاد، سپس در نهایت، برای تعمیم.

This is a verb, and it is used when you  say that something is true all the time,  

این یک فعل است، و زمانی استفاده می‌شود که می‌گویید چیزی همیشه درست است،

when in reality it isn't.

وقتی در واقعیت اینطور نیست.

It's only true some of the time, perhaps.

این فقط در بعضی مواقع درست است، شاید.

For example, many people say  that Canada is cold all the time.

برای مثال، بسیاری از مردم می‌گویند که کانادا همیشه سرد است.

You can't generalize about the climate in Canada.

شما نمی توانید در مورد آب و هوای کانادا تعمیم دهید.

We have a very diverse climate.

ما آب و هوای بسیار متنوعی داریم.

It can get really hot, and it can also get really.

می تواند واقعاً گرم شود و همچنین می تواند واقعاً گرم شود.

Cold, you are doing such a great job.

سرد، تو کار بزرگی انجام می دهی.

Now let's end this master class with  vocabulary that students commonly confuse.

اکنون اجازه دهید این کلاس کارشناسی ارشد را با واژگانی که دانش‌آموزان معمولا اشتباه می‌گیرند، به پایان برسانیم.

And that's the difference between employee,  employee, employer and employment.

و این تفاوت بین کارمند، کارمند، کارفرما و استخدام است.

Let's start with employ.

بیایید با استخدام شروع کنیم.

This is a verb.

این یک فعل است.

To employ as a verb,  

برای استفاده به عنوان فعل،

of course you need to conjugate it with  your subject and your time reference.

البته باید آن را با موضوع و مرجع زمانی خود ترکیب کنید.

Now, what does this mean?

حالا این یعنی چی؟

Well, you need to understand  the sentence structure of.

خوب، باید ساختار جمله را درک کنید.

How to use this?

چگونه از این استفاده کنیم؟

Verb and someone or something like a  company someone employs someone and  

فعل و کسی یا چیزی شبیه به یک شرکت کسی کسی را استخدام می‌کند و

when that someone or something  like a company employs someone.

وقتی که آن شخص یا چیزی مانند شرکت کسی را استخدام می‌کند.

That means that they.

یعنی آنها.

Pay.

پرداخت.

Them money in order to do.

آنها پول به منظور انجام.

A.

الف.

Job.

That's what the verb employee means.

شغل.

منظور از فعل کارمند همین است.

So let's look at some examples I could say.

بنابراین بیایید به نمونه هایی که می توانم بگویم نگاه کنیم.

The.

. این

Company employs many students.

شرکت دانشجویان زیادی را استخدام می کند.

Now you might think.

حالا ممکن است فکر کنید.

Oh, as a?

اوه، به عنوان یک؟

Student, they're just doing the work for  free volunteer work or it's an internship.

دانشجو، آنها فقط کار را برای کار داوطلبانه رایگان انجام می دهند یا کارآموزی است.

No, it can't if you.

نه، اگر شما نمی توانید.

Use the verb employee there.

در آنجا از فعل کارمند استفاده کنید.

Has to be money exchange.

باید صرافی باشد

For work.

برای کار.

So it isn't volunteer, even  though that person is a student.

بنابراین داوطلبانه نیست، حتی اگر آن فرد دانشجو باشد.

If a company employs them, it means  they're paying them to do that job.

اگر شرکتی آنها را استخدام کند، به این معنی است که برای انجام آن کار به آنها پول می‌دهند.

Another example, you could commonly ask  how many people does your company employ?

مثال دیگر، معمولاً می‌توانید بپرسید که شرکت شما چند نفر را استخدام می‌کند؟

How many people work at your company  and receive money in order to.

چند نفر در شرکت شما کار می‌کنند و برای این کار پول دریافت می‌کنند.

Do that work?

آیا این کار می کند؟

Employee is a noun.

کارمند یک اسم است.

You.

شما. به

Are most likely an employee.

احتمال زیاد کارمند هستند

If you work for someone else, whether  it's a company or an individual,  

اگر برای شخص دیگری کار می‌کنید، خواه شرکت باشد یا یک فرد،

and that someone pays you money to  do the work, then you're an employee.

و کسی برای انجام کار به شما پول می‌دهد، پس کارمند هستید.

You're not an employee if you own  your own business and you work.

اگر صاحب کسب و کار خودتان باشید و کار کنید، کارمند نیستید.

For yourself.

برای خودت.

For example.

مثلا.

But if you work.

For someone else or a company, of  course, then you're an employee.

اما اگر کار می کنید.

البته برای شخص دیگری یا شرکتی، شما کارمند هستید.

Now, as an example, you can ask the same question  that we asked before using the verb employ.

اکنون، به عنوان مثال، می‌توانید همان سؤالی را که قبل از استفاده از فعل employ پرسیدیم، بپرسید.

But this time you would ask how many employees?

اما این بار می‌پرسید چند کارمند؟

How many employees does this company have?

این شرکت چند کارمند دارد؟

Because now we know an employee is someone  who works for a company and is paid for it.

زیرا اکنون می‌دانیم که کارمند کسی است که برای یک شرکت کار می‌کند و برای آن دستمزد دریافت می‌کند.

How many employees does this company have?

این شرکت چند کارمند دارد؟

Or another example.

یا مثال دیگری.

The company gave every employee a raise.

این شرکت به هر کارمندی افزایش حقوق می داد.

So every person at that company that  receives a paycheck, they gave them all.

بنابراین هر فردی در آن شرکت که یک چک حقوق دریافت می‌کند، همه آن‌ها را می‌دهد.

A raise.

افزایش حقوق

All their employees got a raise.

همه کارمندان آنها حقوق دریافت کردند.

Now let's talk about employer.

حالا بیایید در مورد کارفرما صحبت کنیم.

I hear many students, even sometimes native  speakers, confuse employee and employer.

من می شنوم که بسیاری از دانش آموزان، حتی گاهی به زبان مادری ، کارمند و کارفرما را گیج می کنند.

All you have to.

تمام آنچه شما باید.

Remember is employee is the one getting paid.

به یاد داشته باشید که کارمند کسی است که حقوق می گیرد.

And the employer.

و کارفرما.

Is the one paying the employee OK?

آیا کسی که به کارمند پول می دهد خوب است؟

So employer that's like the.

بنابراین کارفرما که مانند.

Boss, it's the.

رئیس، این است.

Company employee is the one working  at that company and getting paid.

کارمند شرکت کسی است که در آن شرکت کار می کند و حقوق می گیرد.

So you can think of it as an employer is  a company or a person that employs people.

بنابراین می‌توانید فکر کنید که کارفرما یک شرکت یا فردی است که افراد را استخدام می‌کند.

Now that you know what the verb employee means.

اکنون که می دانید فعل کارمند به چه معناست.

For example, let's say you're going to  a job interview and they say to you,  

برای مثال، فرض کنید می‌خواهید به یک مصاحبه شغلی بروید و آنها به شما می‌گویند،

HR says to you, we need a reference from  your last employer, your last employer.

HR به شما می‌گوید، ما به یک مرجع از آخرین کارفرمایتان، آخرین کارفرمایتان نیاز داریم.

So the.

Last.

بنابراین.

آخر.

Person or company?

شخص یا شرکت؟

That employed you notice.

که به کار شما توجه کنید.

How all these words are coming  together or another example,  

چگونه همه این کلمات با هم ترکیب می شوند یا مثال دیگری،

and this could be a great example sentence  that you leave in the comments below.

و این می تواند یک جمله مثال عالی باشد که در نظرات زیر می گذارید.

So just think of this, I could say the government.

بنابراین فقط به این فکر کنید، می توانم بگویم دولت.

Is the largest.

بزرگترین است.

Employer in my city, and this is  true because I live in the capital  

کارفرما در شهر من است، و این درست است زیرا من در پایتخت زندگی می‌کنم

and in the capital that's where all the  official government business takes place.

و در پایتخت، جایی که تمام کارهای رسمی دولتی در آنجا انجام می‌شود.

So the government is the  biggest employer in my city.

بنابراین دولت بزرگترین کارفرما در شهر من است.

The government employs the most.

دولت بیشترین اشتغال را دارد.

People so all.

مردم پس همه.

The employees, they're employees.

کارمندان، آنها کارمند هستند.

Of the government.

از دولت.

See how it's all coming together?

ببینید چگونه همه چیز با هم جمع می شود؟

Now, finally, employment.

حالا بالاخره استخدام.

Employment.

استخدام.

You can think of this more as a concept.

شما می توانید این را بیشتر به عنوان یک مفهوم در نظر بگیرید.

It's a noun, and it's the  concept of paying someone.

این یک اسم است و مفهوم پرداخت به کسی است.

For work but.

برای کار اما

As a concept.

به عنوان یک مفهوم.

We talk about.

ما درباره ی ... صحبت میکنیم.

It more in terms of employment  rate, employment level.

این بیشتر از نظر میزان اشتغال، سطح اشتغال است.

So you'll see employment  used in a lot of statistics.

بنابراین می‌بینید که اشتغال در بسیاری از آمارها استفاده می‌شود.

For example, they might say right now  employment levels are at an all time low.

برای مثال، ممکن است بگویند در حال حاضر سطح اشتغال در همه زمان‌ها پایین است.

So employment levels, that's simply  the number of people employed.

بنابراین سطوح اشتغال، به سادگی تعداد افراد شاغل است.

Now also they talk about  unemployment, unemployment,  

الان هم درباره بیکاری صحبت می‌کنند، بیکاری،

unemployment of course are the people that are  not employed are not working for money, right.

بیکاری البته افرادی که شاغل نیستند برای پول کار نمی‌کنند، درست است.

So you might say the unemployment  rate in my city is really high,  

بنابراین ممکن است بگویید نرخ بیکاری در شهر من واقعاً بالاست،

so the number of people who are not employed.

بنابراین تعداد افرادی که شاغل نیستند.

Amazing job with this master class.

کار شگفت انگیز با این استاد کلاس. آیا

Did you like this lesson?

این درس را دوست داشتید؟

Do you want me to make more master classes?

آیا می خواهید کلاس های مستر بیشتری بسازم؟

If you do, put master class, master  class, put master class in the comments.

اگر این کار را می‌کنید، کلاس کارشناسی ارشد، کلاس کارشناسی ارشد، در نظرات قرار دهید.

And of course, make sure you like this video,  

و البته، مطمئن شوید که این ویدیو را دوست دارید،

share it with your friends and subscribe so  you're notified every time I post a new lesson.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که یک درس جدید را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And I have another master class that I know  you'll love, so make sure you watch it right now.

و من کلاس استاد دیگری دارم که می‌دانم آن را دوست خواهید داشت، پس حتماً همین الان آن را تماشا کنید.