Master C1 Level English for Fluent Speaking | Advanced Adverbs Native Speakers LOVE

Do you feel like your English  vocabulary is a little boring?

آیا احساس می کنید واژگان انگلیسی شما کمی خسته کننده است؟

A little basic?

کمی ابتدایی؟

Do you want to add some more  advanced words to your vocabulary?

آیا می خواهید چند کلمه پیشرفته تر به دایره لغات خود اضافه کنید؟

Well, that's what we'll do today.

خوب، این کاری است که ما امروز انجام خواهیم داد.

You're going to learn common C1 adverbs to  really help you sound more professional,  

قرار است قیدهای رایج C1 را یاد بگیرید تا واقعاً به شما کمک کند حرفه‌ای‌تر،

more fluent, and more advanced in English.

روان‌تر و پیشرفته‌تر به زبان انگلیسی به نظر برسید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

1st, I'm going to quiz you to see  how well you know these C1 adverbs.

اول، می‌خواهم شما را امتحان کنم تا ببینم چقدر این قیدهای C1 را می‌شناسید.

Now don't worry if you do terribly on this  

اکنون نگران نباشید اگر در این آزمون به طرز وحشتناکی جواب دادید،

quiz because after I'm going to  explain each adverb in detail.

زیرا بعد از آن می‌خواهم هر قید را با جزئیات توضیح دهم.

And then after you'll do the same quiz again.

و بعد از آن دوباره همان مسابقه را انجام خواهید داد.

And I promise, by the end of this  lesson you're going to feel so  

و من قول می‌دهم که در پایان این درس، احساس

proud because you're going to do  a lot better on the second quiz.

غرور می‌کنید، زیرا در مسابقه دوم خیلی بهتر عمل خواهید کرد.

So let's get started.

پس بیایید شروع کنیم.

Question one.

سوال یک.

It's almost winter, so the  cold weather is approaching.

تقریباً زمستان است، بنابراین هوای سرد نزدیک است.

Now I'm only going to give you 3  seconds, which is not a lot of time.

اکنون فقط 3 ثانیه به شما فرصت می دهم که زمان زیادی نیست.

So hit, pause, take as much time as you need,  and when you're ready, hit play inevitably.

بنابراین ضربه بزنید، مکث کنید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید، ناگزیر بازی را بزنید.

Question Two She disagreed  with the new policy vehemently.

سوال دوم او با سیاست جدید به شدت مخالف بود.

Question 3.

سوال 3.

Despite the small error, the customer  complained about the mistake inordinately.

علیرغم خطای کوچک، مشتری به طور غیرمنتظره از اشتباه شکایت کرد.

Question 4 The presentation was informative,  but some sections felt detailed superfluously.

سؤال 4 ارائه آموزنده بود، اما برخی از بخش‌ها غیرضروری به نظر می‌رسند.

Question Five.

سوال پنجم.

He forgave his friend for the mistake  and even offered to help fix it.

او دوستش را به خاطر این اشتباه بخشید و حتی به او کمک کرد تا آن را برطرف کند.

Magnanimously.

بزرگوارانه

Question 6 The rain fell throughout the night,  making it difficult to sleep incessantly.

سؤال 6 باران در طول شب بارید و خواب بی وقفه را دشوار کرد.

Question 7 The Carpenter  swung his hammer precariously.

سؤال 7 نجار چکش خود را به طور نامطمئنی تکان داد.

Question eight, He was angry about being  fired, but now he can start his art career.

سوال هشتم، او از اخراج شدن عصبانی بود ، اما اکنون می تواند کار هنری خود را شروع کند.

Ostensibly Question 9, the family agreed to  spend their vacation in Morocco unanimously.

ظاهراً سؤال 9، خانواده به اتفاق آرا موافقت کردند که تعطیلات خود را در مراکش بگذرانند.

And finally, Question 10.

و در نهایت، سوال 10.

The old clock chimed every  hour without fail, perpetually.

ساعت قدیمی هر یک ساعت بدون شکست، همیشه زنگ می‌خورد.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Don't worry if you did terribly,  you got zero out of 10/5 out of 10.

نگران نباشید اگر به طرز وحشتناکی این کار را کردید، از 10/5 از 10 صفر گرفتید.

That's OK because now I'm going to  explain each adverb in detail incessantly.

اشکالی ندارد زیرا اکنون می‌خواهم هر قید را به طور مداوم توضیح دهم.

Incessantly.

بی وقفه.

This means without interruption or continuously.

این یعنی بدون وقفه یا به طور مداوم.

For example, the alarm kept ringing  incessantly until she finally woke up.

به عنوان مثال، زنگ بی وقفه به صدا در می آمد تا اینکه سرانجام از خواب بیدار شد.

Of course I could say the alarm kept  ringing until she finally woke up.

البته می‌توانم بگویم که زنگ همچنان به صدا در می‌آمد تا اینکه بالاخره او از خواب بیدار شد.

Adverbs are not required in a sentence.

قید در یک جمله لازم نیست.

But when I say incessantly, you  have this picture in your mind  

اما وقتی بی وقفه می گویم، شما این تصویر را در ذهن دارید

of this action happening non-stop, continuously.

از این عمل که بی وقفه و پیوسته اتفاق می افتد.

So all of a sudden it sounds alarm.

بنابراین ناگهان به صدا در می آید.

A lot more annoying or frustrating  than without the adverb.

خیلی آزاردهنده تر یا خسته کننده تر از بدون قید است.

The alarm kept ringing incessantly  until she finally woke up.

زنگ بی وقفه به صدا در می آمد تا اینکه بالاخره از خواب بیدار شد.

Inevitably, inevitably, that's fun to say.

ناگزیر، ناگزیر، گفتن آن لذت بخش است.

Inevitably, this means certain to happen.

به ناچار، این بدان معنی است که قطعا اتفاق خواهد افتاد.

So let's take an example with population growth.

پس بیایید یک مثال در مورد رشد جمعیت بزنیم.

I could say with the increasing population,  traffic jams are inevitably becoming more common.

می‌توانم بگویم با افزایش جمعیت، ترافیک ناگزیر رایج‌تر می‌شود.

Again.

از نو. به

I could simply say traffic  jams are becoming more common.

سادگی می توانم بگویم که راه بندان در ترافیک رایج تر می شود.

But when I add inevitably, it emphasizes that.

اما وقتی به ناچار اضافه می کنم، بر آن تأکید می کند.

And you know that this is  definitely going to happen.

و می دانید که این قطعاً اتفاق خواهد افتاد.

This is certain to happen.

قطعا این اتفاق خواهد افتاد.

And of course a traffic jam is when you are unable  to move because there are cars all around you.

و البته ترافیک زمانی است که نمی‌توانید حرکت کنید زیرا ماشین‌هایی در اطراف شما هستند.

A traffic jam, something that we  inevitably deal with inordinately,  

ترافیک، چیزی که ما به طور اجتناب ناپذیری با آن برخورد می کنیم،

inordinately, this means excessively or unusually.

بیش از حد یا به طور غیرعادی.

For example, he was inordinately  excited about his art exhibition.

برای مثال، او به‌طور غیرمنتظره‌ای درباره نمایشگاه هنری‌اش هیجان‌زده بود.

Of course you expect someone  to be excited about their art  

مطمئناً انتظار دارید که شخصی درباره سفر هنری خود

expedition or any source of event or presentation.

یا هر منبع رویداد یا ارائه هیجان‌زده شود.

But if you say he was inordinately  excited all of a sudden, I don't  

اما اگر بگویید او ناگهان هیجان‌زده شد، فکر نمی‌کنم

think this is a good thing because it  means there is too much excitement.

این چیز خوبی باشد زیرا به این معنی است که هیجان بیش از حد وجود دارد.

The amount of excitement is not  appropriate to the situation.

میزان هیجان متناسب با موقعیت نیست.

So this is how adverbs are  so valuable because they can  

بنابراین اینگونه است که قیدها بسیار ارزشمند هستند زیرا می توانند

really change the overall meaning of a sentence.

واقعاً معنای کلی یک جمله را تغییر دهند.

He was inordinately excited about  his upcoming art exhibition,  

او به‌طور غیرمنتظره‌ای درباره نمایشگاه هنری آینده‌اش هیجان‌زده بود،

and maybe you were inordinately upset  about making a mistake In English.

و شاید شما به‌شدت از اشتباه کردن به زبان انگلیسی ناراحت بودید.

It's normal to make mistakes,  

اشتباه کردن طبیعی است،

but the amount of upset that you became  was too much given the situation.

اما میزان ناراحتی شما با توجه به موقعیت بسیار زیاد بود.

Magnanimously, Magnanimously.

بزرگوارانه، بزرگوارانه.

That's a long word.

این یک کلمه طولانی است.

Magnanimously.

بزرگوارانه

This means in a generous and for giving way.

این به معنای سخاوتمندانه و برای دادن راه است.

For example, my old boss was magnanimously  

برای مثال، رئیس قدیمی من

friendly after he found out  I started my own company.

بعد از اینکه فهمید شرکت خودم را راه‌اندازی کرده‌ام، بسیار مهربان بود.

So I was working for this  company, but then I quit,  

بنابراین من برای این شرکت کار می‌کردم، اما بعد از آن استعفا دادم،

I left and I started my own company that's going  to compete directly with the existing company.

رفتم و شرکت خودم را راه‌اندازی کردم که قرار است مستقیماً با شرکت موجود رقابت کند.

So you would expect that  my boss, my previous boss,  

بنابراین شما انتظار دارید که رئیس من، رئیس قبلی من،

my old boss, would be upset, but he was friendly.

رئیس قدیمی من ناراحت شود، اما او دوستانه بود.

So I can say magnanimously friendly to show  that he was friendly in a forgiving way.

بنابراین می‌توانم با بزرگواری بگویم دوستانه است تا نشان دهم که او دوستانه بود.

He wanted to show that he wasn't upset because  I left and started my own company, ostensibly.

او می‌خواست نشان دهد که ناراحت نیست زیرا ظاهراً من آن را ترک کردم و شرکت خودم را راه‌اندازی کردم.

Ostensibly, this means appearing as one  thing when it is really something else.

ظاهراً این به معنای ظاهر شدن به عنوان یک چیز است در حالی که واقعاً چیز دیگری است.

For example, he was  

برای مثال، او

ostensibly happy, so I know that he's appearing  happy, but there's really something else.

ظاهراً خوشحال بود، بنابراین می‌دانم که او خوشحال به نظر می‌رسد، اما واقعاً چیز دیگری وجود دارد.

So in reality he isn't happy.

بنابراین در واقعیت او خوشحال نیست.

I know that because I said ostensibly happy.

این را می دانم چون گفتم ظاهرا خوشحالم.

He was ostensibly happy about the news,  but deep down he was really worried.

او ظاهراً از این خبر خوشحال بود، اما در اعماق وجودش واقعاً نگران بود.

So he appeared happy.

بنابراین او خوشحال ظاهر شد.

But in reality,  

اما در واقعیت،

he's worried deep down.

That represents the feelings on the inside  that we generally don't show to the public.

او عمیقاً نگران است.

این نشان‌دهنده احساسات درونی است که معمولاً به مردم نشان نمی‌دهیم.

Perpetually, perpetually.

همیشگی، همیشگی. برای مثال،

This means constantly or continuously  over a long period of time, for example.

این بدان معناست که به طور مداوم یا پیوسته در یک دوره زمانی طولانی مدت.

She's perpetually late.

او دائماً دیر می کند.

This is not a good thing, because  if you said she's late, well,  

این چیز خوبی نیست، زیرا اگر گفتید که او دیر کرده است، خب،

that simply means she's late right  now in this specific situation.

این به سادگی به این معنی است که او در حال حاضر در این موقعیت خاص دیر کرده است.

But if I add the adverb perpetually, I  know it means constantly, which is all  

اما اگر قید را دائماً اضافه کنم، می‌دانم که معنی آن دائماً است، یعنی تمام

the time it's a reoccurring action, or  continuously over a long period of time.

مدت زمانی که یک عمل تکرار شونده است، یا به طور مداوم در یک دوره زمانی طولانی.

She's perpetually late.

او دائماً دیر می کند.

Not a good thing.

چیز خوبی نیست

Precariously, precariously.

به طور مخاطره آمیزی، به طور متزلزل.

This means dangerously or in an unstable way.

این به معنای خطرناک یا به روشی ناپایدار است.

For example, the hiker walked precariously along  

برای مثال، کوهنورد به‌طور نامطمئنی در امتداد

the edge of the Cliff, so  there's an edge of a Cliff.

لبه صخره راه می‌رفت، بنابراین لبه‌ای از صخره وجود دارد.

That's already a dangerous situation,  

این در حال حاضر یک موقعیت خطرناک است،

but if he's walking precariously, it  means he's walking in an unstable way.

اما اگر او به طور نامطمئن راه می‌رود، به این معنی است که در مسیری ناپایدار راه می‌رود.

So he's walking like this or a dangerous way.

بنابراین او این گونه یا راه خطرناکی راه می رود.

He's extremely close to the edge of the Cliff.

او بسیار نزدیک به لبه صخره است.

Superfluously.

بیش از حد.

This is also fun to say superfluously.

گفتن این موضوع نیز مفرح است.

This means in an unnecessary or excessive manner,  so too much, too much beyond what is needed.

این به معنای غیرضروری یا بیش از حد است، خیلی زیاد، خیلی فراتر از آنچه لازم است.

For example, the report was superfluously long,  

به‌عنوان مثال، گزارش بیش از حد طولانی بود،

so reports can be long, but if you say it was  superfluously long, it means unnecessarily long.

بنابراین گزارش‌ها می‌توانند طولانی باشند، اما اگر می‌گویید بیش از حد طولانی بود، به معنای طولانی بودن غیرضروری است.

They made one section of the report 10 pages,  when it could have easily been one page.

آنها یک بخش از گزارش را 10 صفحه کردند، در حالی که به راحتی می توانست یک صفحه باشد.

So hopefully you don't think that  this video is superfluously long,  

بنابراین امیدواریم فکر نکنید که این ویدیو خیلی طولانی،

excessively long, too long,  then needed, wanted or desired.

بیش از حد طولانی، بیش از حد طولانی است، سپس مورد نیاز، خواسته یا دلخواه است.

Unanimously.

به اتفاق آرا.

Unanimously.

به اتفاق آرا.

This means with complete  agreement of all parties involved.

این به معنای توافق کامل همه طرف‌های درگیر است.

So everyone agrees with the same thing.

بنابراین همه با یک چیز موافق هستند.

They all agree yes, or they all agree no,  or they all agree some other decision.

همه آنها موافقند بله، یا همه موافقند نه، یا همه آنها با تصمیم دیگری موافق هستند.

For example, the board members  unanimously approved the annual report.

برای مثال، اعضای هیئت مدیره به اتفاق آرا گزارش سالانه را تأیید کردند.

This means that every board  member said yes, I approve.

این بدان معناست که همه اعضای هیئت مدیره گفتند بله، من تأیید می کنم.

They unanimously approved vehemently.

آنها به اتفاق آرا به شدت تایید کردند.

Vehemently.

به شدت.

This means in a strong and emotional way.

این به معنای قوی و احساسی است.

For example, she vehemently opposed  the idea of relocating to a new city.

برای مثال، او به شدت با ایده نقل مکان به یک شهر جدید مخالفت کرد.

When you relocate, it means you permanently move  from where you live now to a different location.

وقتی جابه‌جا می‌شوید، به این معنی است که برای همیشه از جایی که اکنون زندگی می‌کنید به مکان دیگری نقل مکان می‌کنید.

So she opposed this idea.

بنابراین او با این ایده مخالفت کرد.

She didn't want to relocate, but  if I say she vehemently opposed,  

او نمی‌خواست جابه‌جا شود، اما اگر بگویم به شدت مخالفت کرد،

you know, it was with strong emotion.

می‌دانید، با احساسات شدید بود.

She feels very strongly that she  doesn't want to move to relocate.

او به شدت احساس می‌کند که نمی‌خواهد برای نقل مکان نقل مکان کند.

She vehemently opposed relocating to a new city.

او به شدت با نقل مکان به شهر جدید مخالفت کرد.

Now that you're more comfortable with  these adverbs, let's do the same test  

حالا که با این قیدها راحت‌تر هستید، بیایید دوباره همان آزمایش را انجام دهیم

again and I promise you'll  do a lot better this time.

و قول می‌دهم این بار خیلی بهتر عمل کنید.

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit, pause.

ضربه بزنید، مکث کنید.

Take as much time as you need, and when  you're ready to see the answers, hit play.

به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی برای دیدن پاسخ‌ها آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause, review them, and when  you're ready to move on, hit play.

مکث را بزنید، آن‌ها را مرور کنید، و وقتی برای ادامه کار آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

So did your score improve?

پس امتیازت بهتر شد؟

I'm sure it did.

مطمئنم اینطور شد.

Make sure you share your score from the first quiz  

اطمینان حاصل کنید که نمره خود را از مسابقه اول

and the second quiz in the comments  so you can motivate other students.

و مسابقه دوم در نظرات به اشتراک بگذارید تا بتوانید به دانش آموزان دیگر انگیزه دهید. به

Inspire them because they know what  kind of transformation they can make  

آن‌ها الهام دهید زیرا می‌دانند که در این مدت کوتاه چه تغییری می‌توانند ایجاد کنند

in this short period of time and you  can get this free speaking guide where  

و شما می‌توانید این راهنمای گفتاری رایگان را دریافت کنید

I share 6 tips on how to speak  English fluently and confidently.

.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

Now in this lesson you learned advanced adverbs.

حالا در این درس قیدهای پیشرفته را یاد گرفتید.

How about you learn some advanced verbs and  

چه برسد به اینکه چند افعال پیشرفته را یاد بگیرید و

you can take your adverb and  pair it with your new verb.

می توانید قید خود را بگیرید و آن را با فعل جدید خود جفت کنید.

So you can watch the video  on advanced verbs right here.

بنابراین می‌توانید ویدیوی مربوط به افعال پیشرفته را همین‌جا تماشا کنید.