Advanced Vocabulary Every English Learner SHOULD KNOW!

In this lesson, you're going to learn important  business English expressions that will help you  

در این درس، عبارات مهم انگلیسی تجاری را یاد خواهید گرفت که به شما کمک می‌کند تا

sound fluent, help you build your vocabulary, and  help you sound more professional in the workplace.

روان به نظر برسید، واژگان خود را بسازید، و به شما کمک می‌کند در محل کار حرفه‌ای‌تر به نظر برسید.

And make sure you watch right until the end,  

و مطمئن شوید که دقیقاً تا آخر تماشا کنید،

because I'm going to quiz you to make  sure you really know these expressions.

زیرا من از شما سؤال می‌کنم تا مطمئن شوم که واقعاً این عبارات را می‌شناسید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

I'm Jennifer.

من جنیفر هستم

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

Our first expression is to be well  versed in this is when you fully  

اولین بیان ما این است که در این مورد به خوبی تسلط داشته باشید زمانی است که

understand a specific topic or you  deeply understand a specific topic.

یک موضوع خاص را کاملاً   درک می کنید یا یک موضوع خاص را عمیقاً درک می کنید.

And when you're well versed in something,  it also means you're an expert.

و وقتی در چیزی مسلط هستید، به این معنی است که شما یک متخصص هستید.

An expert fully understands a topic, so  it's another way of saying you're an expert.

یک متخصص یک موضوع را کاملاً درک می‌کند، بنابراین راه دیگری برای گفتن اینکه شما یک متخصص هستید، است.

For example, she's well versed in international  law and she has written extensively on that topic.

برای مثال، او به حقوق بین‌الملل مسلط است و در مورد آن موضوع مطالب زیادی نوشته است.

Notice in this example it's in plus  something well versed in something,  

توجه داشته باشید که در این مثال، به علاوه چیزی است که در موردی کاملاً مسلط است،

and in this case it's international law.

و در این مورد حقوق بین‌الملل است.

That's the topic.

موضوع همین است.

That's her area of expertise.

این حوزه تخصص اوست.

She's an expert in international law.

او یک متخصص حقوق بین الملل است.

She's well versed in international law.

او به حقوق بین الملل مسلط است.

You can also use in plus a gerund verb,  

همچنین می‌توانید از یک فعل جیروند به اضافه،

so a verb in ING, so you just  need to turn it into an action.

بنابراین یک فعل در ING استفاده کنید، بنابراین فقط باید آن را به یک عمل تبدیل کنید.

For example, she's well versed in  writing about international law,  

برای مثال، او در نوشتن درباره حقوق بین‌الملل به خوبی تبحر دارد،

so now we're focusing on the action of writing,  well versed in writing about international law.

بنابراین اکنون ما بر روی کار نوشتن تمرکز کرده‌ایم، به خوبی در نوشتن درباره حقوق بین‌الملل مهارت داریم.

Now let's talk about the expression to  play devil's advocate, this is when you  

حالا بیایید در مورد تعبیر وکیل مدافع شیطان صحبت کنیم، این زمانی است که شما

present an opposing viewpoint or argument  for the sake of discussion or debate.

دیدگاه یا استدلال مخالفی را برای بحث یا مناظره ارائه می کنید.

So let's say the topic we're discussing at  a business meeting is giving salary raises.

بنابراین، فرض کنید موضوعی که در یک جلسه کاری در مورد آن بحث می کنیم افزایش حقوق است.

So giving raises to the employees.

بنابراین افزایش حقوق به کارمندان.

And I personally don't think  it's a good idea to give raises.

و من شخصاً فکر نمی‌کنم که افزایش حقوق ایده خوبی باشد. فکر

I don't think the company can afford it,  but I could raise the opposing viewpoint  

نمی‌کنم شرکت بتواند آن را بپردازد، اما می‌توانم دیدگاه مخالف را

simply for the purpose of discussing  it, understanding it, or debating it.

به منظور بحث درباره آن، درک یا بحث درباره آن مطرح کنم.

So I could say to play devil's advocate,  what if we gave everyone a 10% raise?

بنابراین می‌توانم بگویم وکیل مدافع شیطان، اگر به همه 10 درصد افزایش حقوق بدهیم چه می‌شود؟

And when I say to play devil's advocate,  you understand that that isn't my opinion.

و وقتی می گویم نقش وکیل شیطان را بازی کنم، می فهمی که این نظر من نیست.

I'm only raising it for the purpose  of debating it or discussing it.

من آن را فقط به منظور بحث درباره آن یا بحث درباره آن مطرح می کنم.

So it's a very useful expression  to have in your vocabulary.

بنابراین عبارت بسیار مفیدی است که در دایره لغات خود داشته باشید.

Now let's talk about a fun  expression to go the extra mile.

اکنون بیایید در مورد یک عبارت سرگرم کننده صحبت کنیم تا مایل بیشتری را طی کنیم.

This is when you do more than what's expected.

این زمانی است که شما بیش از آنچه انتظار می رود انجام دهید.

So it's a very positive thing.

بنابراین این یک چیز بسیار مثبت است.

Personally, I always try to go  the extra mile for my students.

من شخصاً همیشه سعی می‌کنم برای دانش‌آموزانم راه‌های بیشتری را طی کنم.

For you, I always try to do  more than what's expected.

برای شما، من همیشه سعی می کنم بیشتر از آنچه انتظار می رود انجام دهم.

So it's expected to produce one video a week.

بنابراین انتظار می رود هفته ای یک ویدیو تولید کند.

I produce more than one video a week.

من بیش از یک ویدیو در هفته تولید می کنم.

I give free lesson PDF's, I include quizzes,  

من فایل‌های PDF درسی رایگان ارائه می‌کنم، آزمون‌ها را نیز درج می‌کنم،

and I spend a lot of time going the extra mile to  make sure you have the best experience possible.

و زمان زیادی را صرف می‌کنم تا مطمئن شوم بهترین تجربه ممکن را دارید.

So if you're happy about that,  why don't you put in the comments?

بنابراین اگر از این بابت خوشحال هستید، چرا نظرات را درج نمی کنید؟

Thanks for going the extra mile.

ممنون که مایل اضافی را طی کردید.

Thanks for going the extra mile.

ممنون که مایل اضافی را طی کردید.

Put that in the comments and then I'll  keep going the extra mile just for you.

آن را در نظرات قرار دهید و سپس من فقط برای شما به این راه ادامه خواهم داد.

Now let's talk about the  expression to be in one's element.

حالا بیایید در مورد عبارت to be in one's element صحبت کنیم.

This is when you're in an  environment or a situation  

این زمانی است که در یک محیط یا موقعیتی هستید

where you feel both comfortable and also capable.

که در آن احساس راحتی و توانایی می کنید.

For example, when I'm teaching  right now, I'm in my element.

برای مثال، وقتی در حال حاضر تدریس می‌کنم، در عنصر خود هستم.

I feel very comfortable doing  this, and I also feel capable,  

من در انجام این کار احساس راحتی می‌کنم ، و همچنین احساس توانایی می‌کنم، به این

which means I feel like I'm doing a good job.

معنی که احساس می‌کنم کار خوبی انجام می‌دهم.

I have the skills, I have the experience  necessary to do what I'm doing.

من مهارت‌ها و تجربه لازم برای انجام کاری را دارم که انجام می‌دهم.

Right now.

همین الان.

I'm in my element, but on the other hand, I'm  not in my element when I'm analyzing statistics.

من در عنصر خود هستم، اما از سوی دیگر، هنگام تجزیه و تحلیل آمار در عنصر خود نیستم.

For example, I don't feel very comfortable  and I don't feel capable at all.

برای مثال، من خیلی احساس راحتی نمی‌کنم و اصلاً احساس توانایی نمی‌کنم.

So I'm not in my element when I'm analyzing  statistics, but I'm definitely in my element  

بنابراین وقتی دارم آمار را تجزیه و تحلیل می‌کنم در عنصر خودم نیستم ، اما قطعاً

when I'm creating these lessons for  you and right now when I'm teaching.

وقتی این درس‌ها را برای شما ایجاد می‌کنم و همین الان که تدریس می‌کنم، در عنصر خودم هستم.

To give you another example,  let's take a musician, Ed Sheeran.

برای مثالی دیگر، اجازه دهید یک موسیقیدان، اد شیران را در نظر بگیریم.

Ed Sheeran is in his element  when he's performing on stage.

اد شیران وقتی روی صحنه اجرا می‌کند در عنصر خود است.

And I wanted you to see this example to notice  that it's one's element, my element, his element.

و می‌خواستم این مثال را ببینید تا متوجه شوید که این عنصر یکی، عنصر من، عنصر اوست.

So make sure you change that grammatically.

بنابراین مطمئن شوید که آن را از نظر گرامری تغییر دهید.

Our next expression is to have a knack  for when you have a knack for something,  

عبارت بعدی ما این است که وقتی در چیزی مهارت دارید، مهارت دارید،   به این

it means you possess a natural talent  OR ability with that something.

معنی است که استعداد یا توانایی طبیعی با آن چیزی دارید.

So, thinking about our last examples,  

بنابراین، وقتی به آخرین نمونه‌هایمان فکر می‌کنیم،

when I'm in my element, it's because  I have a knack for teaching English.

وقتی در حال حاضر هستم، به این دلیل است که در آموزش زبان انگلیسی مهارت دارم.

For me it comes very naturally.

برای من بسیار طبیعی است.

It's not something I have  to try really hard to to do.

این چیزی نیست که مجبور باشم برای انجامش خیلی تلاش کنم.

I find it very easy to plan lessons, to  think of different ideas, to think of  

برنامه‌ریزی دروس، فکر کردن به ایده‌های مختلف، فکر کردن به

interesting ways to present the information,  to to record myself and create these videos.

روش‌های جالب برای ارائه اطلاعات، ضبط کردن خودم و ایجاد این ویدیوها برای من بسیار آسان است.

I have a knack for teaching English  and I don't feel in my element.

من در آموزش زبان انگلیسی مهارت دارم و احساس نمی‌کنم که خودم را درگیر خود کنم.

I'm not in my element when I'm analyzing  statistics because I don't have a knack for math.

وقتی دارم آمار را تجزیه و تحلیل می‌کنم، در عنصر خودم نیستم، زیرا استعدادی در ریاضیات ندارم.

Of course I can do math, but it  doesn't come naturally to me.

البته من می‌توانم ریاضی انجام دهم، اما برای من طبیعی نیست.

It doesn't come easily to me.

این به راحتی به من نمی رسد.

I have to try harder to do math  because I don't have a knack for it.

من باید بیشتر تلاش کنم تا ریاضی را انجام دهم، زیرا مهارتی برای آن ندارم.

And again, thinking about Ed Sheeran.

و دوباره به اد شیرن فکر می کنم.

Oh, he's so popular because he has a  knack for writing beautiful love songs.

اوه، او بسیار محبوب است زیرا در نوشتن آهنگ های عاشقانه زیبا مهارت دارد.

I'm sure it comes very easily for him Thinking  about how many love songs he has written.

من مطمئن هستم که فکر کردن به چند آهنگ عاشقانه که نوشته است برای او خیلی راحت است.

It must come easily.

باید به راحتی بیاید.

He must have a knack for it.

او باید در آن مهارت داشته باشد.

Now let's talk about the  expression to move the needle.

حالا بیایید در مورد عبارت حرکت سوزن صحبت کنیم.

This is used when you have a  significant positive impact.

زمانی استفاده می‌شود که تأثیر مثبت قابل توجهی داشته باشید.

So when you move the needle, you go from here  to here, you don't just go from here to here,  

بنابراین، وقتی سوزن را حرکت می‌دهید، از اینجا به اینجا می‌روید، فقط از اینجا به اینجا نمی‌روید،

which would be a positive impact in  terms of growth, but it's a small one.

که تأثیر مثبتی از نظر رشد خواهد داشت، اما تأثیر کوچکی است.

We want a significant positive  impact to move the needle.

ما می‌خواهیم تأثیر مثبت قابل توجهی برای حرکت دادن سوزن داشته باشیم.

For example, our new marketing  strategy, move the needle on our sales.

برای مثال، استراتژی بازاریابی جدید ما ، روی فروش ما حرکت می‌کند.

So this means the marketing strategy had an  

بنابراین، این بدان معناست که استراتژی بازاریابی

impact on the sales and it had  a significant positive impact.

بر فروش تأثیر گذاشته و تأثیر مثبت قابل توجهی داشته است.

So again, it helped the  sales go from here to here.

بنابراین دوباره، به فروش از اینجا به اینجا کمک کرد.

It moved the needle on our sales.

این سوزن را در فروش ما حرکت داد.

Let's think about you and your English abilities.

بیایید به شما و توانایی های انگلیسی شما فکر کنیم.

Maybe when you first started watching my  lessons, your English vocabulary was here.

شاید وقتی برای اولین بار شروع به تماشای درس های من کردید، واژگان انگلیسی شما اینجا بود.

But now, after watching my lessons  for a few months or even longer,  

اما اکنون، پس از تماشای درس‌های من برای چند ماه یا حتی بیشتر،

your English vocabulary is here.

واژگان انگلیسی شما اینجاست.

So you could say, Jennifer, your videos have  really moved the needle on my English vocabulary.

بنابراین می‌توان گفت، جنیفر، ویدیوهای شما واقعاً بر واژگان انگلیسی من تأثیر گذاشته است.

I hope you feel that way.

امیدوارم شما هم چنین احساسی داشته باشید.

Because remember I go the extra  mile to really make sure that  

زیرا به یاد داشته باشید که من یک مایل اضافی را طی می‌کنم تا واقعاً مطمئن شوم که

you move the needle on your English skills.

سوزن را روی مهارت‌های انگلیسی خود حرکت می‌دهید.

So if you agree with that, put move the needle,  

بنابراین اگر با آن موافق هستید، سوزن را حرکت دهید،

move the needle, put move  the needle in the Commons.

سوزن را حرکت دهید، سوزن را حرکت دهید در Commons قرار دهید.

This next one is an interesting  one, to leave no stone unturned.

این مورد بعدی جالب است ، برای اینکه سنگ تمام بگذارد.

This expression is used in two different ways.

این عبارت به دو صورت مختلف استفاده می شود.

First, it's when you thoroughly search  for something or look for something,  

اول، زمانی است که شما به طور کامل چیزی را جستجو می‌کنید یا به دنبال چیزی می‌گردید،

and that's something physical.

و آن چیزی فیزیکی است.

So if you leave no stone unturned  is another way of saying you looked  

بنابراین اگر سنگ روی سنگ نگذارید راه دیگری برای گفتن این است که شما

absolutely everywhere for something.

کاملاً همه جا به دنبال چیزی گشته اید.

For example, we couldn't find any evidence  of fraud, and we left no stone unturned.

به عنوان مثال، ما نتوانستیم هیچ مدرکی دال بر تقلب پیدا کنیم و سنگ تمام گذاشتیم.

So in this case, what they're looking  for is fraud or evidence of fraud,  

بنابراین در این مورد، چیزی که آنها به دنبال آن هستند تقلب یا شواهدی از تقلب است،

and they looked absolutely everywhere.

و آنها کاملاً همه جا را جستجو کردند.

They left no stone unturned.

سنگ تمام گذاشتند.

In that sense, you're looking for something  physical, something that actually exists,  

از این نظر، شما به دنبال چیزی فیزیکی هستید، چیزی که واقعاً وجود دارد،

and you can find it and hold it in your hand.

و می‌توانید آن را پیدا کنید و در دست بگیرید.

But we also use this expression to simply  mean that you've explored all possibilities.

اما ما همچنین از این عبارت استفاده می‌کنیم تا به این معنی باشد که شما همه احتمالات را بررسی کرده‌اید.

So possibilities aren't necessarily physical,  you can't necessarily hold it in your hand.

بنابراین احتمالات لزوماً فیزیکی نیستند، لزوماً نمی‌توانید آن را در دستان خود نگه دارید.

For example, let's think of a solution,  and let's leave no stone unturned.

به عنوان مثال، بیایید راه حلی بیندیشیم و سنگ تمام بگذاریم.

So again, it means you're going to think  of every possibility for the solution.

بنابراین دوباره، به این معنی است که شما به هر امکانی برای راه حل فکر خواهید کرد.

You're going to leave no stone unturned.

قرار نیست سنگ تمام بگذاری

So you can use this expression in both a literal  sense and more of a figurative sense as well.

بنابراین می‌توانید این عبارت را هم به معنای واقعی کلمه و هم بیشتر به معنای مجازی استفاده کنید.

Let's talk about the expression  to put the cart before the horse.

بیایید در مورد عبارت گاری را جلوتر از اسب قرار دهیم صحبت کنیم. آیا

Have you ever heard this?

تا به حال این را شنیده اید؟

This is when you do things in the wrong  order or you prioritize things incorrectly.

این زمانی است که کارها را با ترتیب اشتباه انجام می‌دهید یا کارها را اشتباه اولویت‌بندی می‌کنید.

For example, you can't advertise your  business before you have a product to sell.

برای مثال، نمی‌توانید قبل از اینکه محصولی برای فروش داشته باشید، کسب‌وکارتان را تبلیغ کنید.

Don't put the cart before the horse.

گاری را جلوی اسب نگذارید.

So in this case you're using  it as advice to someone.

بنابراین در این مورد از آن به عنوان توصیه به کسی استفاده می‌کنید.

Don't put the cart before the horse.

گاری را جلوی اسب نگذارید.

Another sentence structure.

ساختار جمله ای دیگر. می

You could say he put the cart before the horse by  selling his house before he was offered a new job.

توان گفت که او قبل از اینکه کار جدیدی به او پیشنهاد شود، گاری را با فروش خانه اش جلوتر از اسب قرار داد.

So maybe he applied for a  position in another city.

بنابراین شاید او برای یک موقعیت در شهر دیگری درخواست داده است.

So if he gets the job he  would have to sell his house.

بنابراین اگر شغلی پیدا کند، باید خانه‌اش را بفروشد.

But he hasn't been offered the  job and he already sold his house,  

اما این کار به او پیشنهاد نشده است و او قبلاً خانه خود را فروخته است،

so he put the cart before the horse.

بنابراین گاری را جلوی اسب قرار داد.

Our next expression is to be a work in progress.

بیان بعدی ما این است که کار در حال پیشرفت باشد.

So notice here all work.

بنابراین توجه کنید اینجا همه کار می کنند.

That's the noun form, all work in progress.

این شکل اسمی است، همه کار در حال انجام است.

This is when something is still being developed,  improved or refined and is not yet complete.

این زمانی است که چیزی هنوز در حال توسعه، بهبود یا اصلاح است و هنوز کامل نشده است.

Of course you could say my English  skills are a work in progress,  

مطمئناً می‌توانید بگویید که مهارت‌های انگلیسی من در حال پیشرفت است،

which means you're still  improving your English skills.

که به این معنی است که شما همچنان در حال بهبود مهارت‌های انگلیسی خود هستید.

But don't worry, because so am I.

اما نگران نباشید، زیرا من نیز همینطور هستم.

Learning a language is a lifelong process.

یادگیری زبان یک فرآیند مادام العمر است.

We also frequently use this  with specific projects.

ما همچنین اغلب از این برای پروژه‌های خاص استفاده می‌کنیم. فرض کنید

Let's say I'm renovating my kitchen and someone  asked me, oh, how's the kitchen Renault going?

دارم آشپزخانه‌ام را بازسازی می‌کنم و یکی از من پرسید، اوه، آشپزخانه رنو چطور پیش می‌رود؟

And I can say good, but it's a work in progress  just to let them know it's not yet complete.

و می توانم بگویم خوب است، اما این کار در حال انجام است فقط برای اینکه بدانند هنوز کامل نشده است.

Our last expression is a great one  to be a force, to be reckoned with.

آخرین بیان ما یک بیان عالی است  که باید یک نیرو باشیم.

This describes a person or an  entity that demands respect or  

این شخص یا موجودی را توصیف می‌کند که

attention because of its influence or abilities.

به دلیل نفوذ یا توانایی‌هایش، نیازمند احترام یا توجه است.

For example, Pablo's only been  with the company for six months,  

به عنوان مثال، پابلو تنها شش ماه است که با شرکت کار می‌کند،

but he's a force to be reckoned with.

اما او نیرویی است که باید با آن حساب کرد.

This means that although Pablo is a new employee,  

این بدان معنی است که اگرچه پابلو یک کارمند جدید است،

he's been receiving a lot of attention, a  lot of respect, and it's because of what  

او مورد توجه و احترام زیادی قرار گرفته است، و به خاطر کاری است که

he's doing, because of his abilities or his  influence, he's a force to be reckoned with.

انجام می دهد، به دلیل توانایی ها یا تأثیرش، او نیرویی است که باید در نظر گرفته شود.

Now, we also use this expression with  things or entities, organizations.

اکنون، ما از این عبارت برای چیزها یا نهادها، سازمان‌ها نیز استفاده می‌کنیم.

So the first thing I thought of  is AI, Artificial intelligence.

بنابراین اولین چیزی که به آن فکر کردم هوش مصنوعی، هوش مصنوعی است. فکر می‌کنم

I think everyone can agree that  AI is a force to be reckoned with,  

همه می‌توانند موافق باشند که AI نیرویی است که باید با آن حساب کرد،

and this means that AI it commands a lot of  

و این بدان معنی است که هوش مصنوعی

attention because of its abilities and  the impact that it's had on our lives.

به دلیل توانایی‌ها و تأثیری که بر زندگی ما داشته است، توجه زیادی را به خود جلب می‌کند.

AI is a force to be reckoned with.

هوش مصنوعی نیرویی است که باید با آن حساب کرد.

To make sure you feel confident using these new  expressions in your speech, let's do a quiz.

برای اینکه مطمئن شوید با استفاده از این عبارات جدید در گفتار خود مطمئن هستید، بیایید یک مسابقه امتحانی انجام دهیم.

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause.

مکث را بزنید. به

Take as much time as you need, and when  you're ready, hit play to see the answers.

اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit, pause.

ضربه بزنید، مکث کنید.

Take as much time as you need and when  you're ready to move on, hit play.

به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی برای ادامه کار آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

Make sure you share your  score in the comments below.

مطمئن شوید که نمره خود را در نظرات زیر به اشتراک می گذارید.

And because I always go the extra mile,  

و از آنجایی که من همیشه راه های بیشتری را طی می کنم،

I've also included the free lesson PDF so  you can look for the link in the description.

درس رایگان را نیز PDF قرار داده ام تا بتوانید پیوند را در توضیحات جستجو کنید.

And if you feel like these lessons help  you move the needle on your English skills,  

و اگر احساس می‌کنید که این درس‌ها به شما کمک می‌کند تا مهارت‌های انگلیسی خود را تغییر دهید،

then I want you to put in the comments.

پس از شما می‌خواهم نظرات را درج کنید.

Move the needle.

سوزن را حرکت دهید.

Move the needle.

So I know you're enjoying these lessons  and I'll keep making them move the needle.

سوزن را حرکت دهید.

بنابراین می‌دانم که از این درس‌ها لذت می‌برید و من همچنان آنها را وادار می‌کنم که سوزن را حرکت دهند.

Put that in the comments and another way  I've gone the extra mile is by providing  

این را در نظرات قرار دهید و راه دیگری که من خیلی پیشرفت کرده‌ام این است که

you with this free speaking guide  so you can get this on my website  

این راهنمای گفتاری رایگان را به شما ارائه می‌کنم تا بتوانید آن را در وب‌سایت من دریافت کنید

and I share 6 tips on how to speak  English fluently and confidently.

و من ۶ نکته در مورد نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And if you want to keep moving  the needle on your English skills,  

و اگر می‌خواهید به مهارت‌های انگلیسی خود ادامه دهید،

I recommend you watch this lesson right now.

توصیه می‌کنم همین الان این درس را تماشا کنید.