182 SMART English Phrases and Idioms for Everyday Conversations

Do you need to expand your vocabulary so  you sound fluent and natural in English?

آیا باید دایره لغات خود را گسترش دهید تا در زبان انگلیسی روان و طبیعی به نظر برسید؟

Well, that's what you'll do.

خوب، این کاری است که شما انجام خواهید داد.

Today, you'll learn 182 smart phrases and idioms  that you can use in everyday conversations.

امروز، 182 عبارت و اصطلاح هوشمند را یاد خواهید گرفت که می‌توانید در مکالمات روزمره از آنها استفاده کنید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

Almost every day you'll probably say I don't know.

تقریباً هر روز احتمالاً خواهید گفت نمی دانم.

But there are.

اما وجود دارند.

Better ways to say this smarter ways to say  this Now you'll learn 30 smart ways to say this  

روش‌های بهتر برای گفتن این روش‌های هوشمندانه‌تر برای گفتن این حالا شما 30 روش هوشمندانه برای گفتن این   را یاد خواهید گرفت،

so let's say your friend or Co worker asks you a  random question like how far away is the sun and.

بنابراین فرض کنید دوست یا همکارتان از شما سؤالی تصادفی می‌پرسد مانند فاصله خورشید و.

You.

Don't know the answer, How can you reply?

شما

پاسخ را نمی دانم، چگونه می توانید پاسخ دهید؟

The most popular answer would  be I have no idea and this is  

محبوب‌ترین پاسخ این است که ایده‌ای ندارم و این

really to stress the fact that you  have no knowledge on the topic.

واقعاً برای تأکید بر این واقعیت است که شما درباره این موضوع اطلاعاتی ندارید.

Remember the question is how far away is the sun?

به یاد داشته باشید سوال این است که خورشید چقدر دور است؟

I have no idea.

من هیچ نظری ندارم.

Now we can also shorten  this and simply say no idea.

اکنون همچنین می‌توانیم این را کوتاه کنیم و به سادگی بگوییم هیچ نظری ندارم.

I have no idea, no idea.

من هیچ ایده ای ندارم، هیچ ایده ای ندارم.

Another common answer is I'm not sure.

یکی دیگر از پاسخ های رایج این است که مطمئن نیستم.

I'm not sure.

من مطمئن نیستم.

Now you can expand on this and you can  say I'm not too sure, not too sure.

اکنون می‌توانید این را گسترش دهید و می‌توانید بگویید من خیلی مطمئن نیستم، خیلی مطمئن نیستم.

I'm not too sure about that.

من در این مورد خیلی مطمئن نیستم.

That meaning the question.

یعنی سوال

I'm not too sure about how far away the sun is.

من خیلی مطمئن نیستم که خورشید چقدر دور است.

Not sure about that.

در مورد آن مطمئن نیستم.

Not sure about what.

در مورد چی مطمئن نیستم

A fun one is simply to say Who knows?

یک سرگرم کننده این است که به سادگی بگوییم چه کسی می داند؟

Who knows?

چه کسی می داند؟

Seriously, who knows?

جدی، چه کسی می داند؟

Do you know who knows?

میدونی کی میدونه

You could say.

شما می توانید بگویید.

Your guess is as good as mine.

حدس شما به خوبی حدس من است.

It's implying that you also don't know the answer.

این بدان معناست که شما نیز پاسخ را نمی دانید.

Your.

شما

Guess is as good as mine.

حدس به خوبی من است.

Well, your guess is as good as mine.

خوب، حدس شما به خوبی حدس من است.

I created a free lesson PDF that  summarizes all the different.

من یک PDF درس رایگان ایجاد کردم که همه موارد مختلف را خلاصه می‌کند.

Ways to say?

راه های گفتن؟

I don't know.

من نمی دانم.

You can look in the description or  the comments section for the link.

می‌توانید در توضیحات یا بخش نظرات پیوند را مشاهده کنید.

Now another one with the word guess  is if I had to guess, I'd say so.

حالا یکی دیگر با کلمه حدس این است که اگر مجبور باشم حدس بزنم، می‌گویم. به

You're letting the person know that  your answer could be completely wrong.

آن شخص می‌دهید که پاسخ شما ممکن است کاملاً اشتباه باشد.

So how far away is the sun?

پس خورشید چقدر دور است؟

If I had to guess, I'd say 100 million miles.

اگر بخواهم حدس بزنم، می گویم 100 میلیون مایل.

I don't know.

من نمی دانم.

Am I right?

درست میگم؟

You let me.

Know in the comments if I'm right,  you could say I wish I knew.

تو به من اجازه دادی

در نظرات بدانید که آیا درست می گویم، می توانید بگویید ای کاش می دانستم.

That's an interesting piece of knowledge.

این یک دانش جالب است.

I wish I knew, but I don't.

کاش می دانستم، اما نمی دانم.

I wish I knew.

کاش می دانستم.

I wish I could help you.

کاش میتونستم کمکت کنم

I wish I could help you with that.

کاش می توانستم در این مورد به شما کمک کنم.

I wish I could answer that for you, but I can't.

ای کاش می توانستم به شما پاسخ دهم، اما نمی توانم.

I wish I knew, Robin.

کاش می دانستم، رابین.

I wish I knew.

کاش می دانستم.

You could also say I can't help you with that one.

شما همچنین می توانید بگویید من نمی توانم در مورد آن به شما کمک کنم.

I can't help you with that question.

من نمی توانم با این سوال به شما کمک کنم.

You could say.

شما می توانید بگویید.

That's an interesting question, but and then  use any of the expressions we just learned.

این سؤال جالبی است، اما سپس از هر یک از عباراتی که تازه یاد گرفتیم استفاده کنید.

That's an interesting  question, but I have no idea.

این یک سوال جالب است، اما من هیچ نظری ندارم.

You could also just say I've never thought  about that before, which is probably true.

همچنین می‌توانید بگویید من قبلاً هرگز به آن فکر نکرده‌ام، که احتمالاً درست است.

A common way to answer that question now is  simply to take out your phone and say, hey Siri,  

یک راه متداول برای پاسخ به این سوال اکنون این است که به سادگی تلفن خود را بردارید و بگویید، سلام سیری،

how far away?

چقدر فاصله دارید؟

Is the sun.

خورشید است.

Hey, I was actually pretty close.

هی، من واقعاً نزدیک بودم.

It was 149,000,000 miles away and I said  100 million miles and I completely guessed.

149,000,000 مایل دورتر بود و من گفتم 100 میلیون مایل و کاملاً حدس زدم.

I'm pretty proud of that.

من به آن افتخار می کنم.

So that's a.

Great way to answer, just ask Siri.

بنابراین این یک است.

راه عالی برای پاسخ دادن، فقط از سیری بپرسید.

Or Alexa.

یا الکسا

Or whoever else.

یا هر کس دیگری.

There are two very common idioms that you can use.

دو اصطلاح بسیار رایج وجود دارد که می توانید از آنها استفاده کنید.

The first idiom is.

اصطلاح اول این است.

Beats me.

مرا می زند.

That beats me, but we commonly get.

این من را شکست می دهد، اما ما معمولاً دریافت می کنیم.

Rid of that.

And simply say beats me.

از شر آن خلاص شوید.

و به سادگی بگو من را می زند.

And that's the same as  saying I have no idea beats.

و این همان است که می‌گوییم من هیچ ایده‌ای ندارم. من

Me.

The other idiom is I haven't the slightest idea,  

اصطلاح دیگر این است که من کوچکترین ایده ای ندارم،

and the slightest is this much  the smallest amount possible.

و کوچکترین آن این است که کمترین مقدار ممکن است.

But you're saying you don't even have that,  So it's another way of saying I have no idea.

اما شما می گویید که حتی آن را ندارید، بنابراین این راه دیگری است برای گفتن من هیچ نظری ندارم.

I haven't the slightest idea.

من کوچکترین ایده ای ندارم

Now instead of slightest, you could say foggiest  or faintest and it means the exact same thing.

حالا به‌جای کوچک‌ترین، می‌توانید بگویید مه‌آلودترین یا کم‌رنگ‌ترین، و این دقیقاً به همان معنی است.

Or you can say I haven't a clue,  which also means the same thing.

یا می‌توانید بگویید من سرنخی ندارم، که به همین معنی است.

So they're just slight changes to the same  idiom, and they're very commonly used.

بنابراین آنها فقط تغییرات جزئی در همان اصطلاح دارند و بسیار رایج هستند.

Because I haven't the foggiest idea why.

چون من مه آلودترین ایده را ندارم که چرا.

I mean, look at me.

یعنی به من نگاه کن

Now let's talk about some more professional  expressions that you can use when you're  

حالا بیایید در مورد چند عبارت حرفه‌ای‌تر صحبت کنیم که می‌توانید وقتی از شما

asked a question but you don't know the answer.

سؤالی پرسیده می‌شود اما پاسخ آن را نمی‌دانید استفاده کنید.

So let's say your.

پس بیایید بگوییم شما.

Boss asks you how many units of a  specific product were sold last month.

رئیس از شما می‌پرسد در ماه گذشته چند واحد از یک محصول خاص فروخته شده است.

You could reply back and say when do you need to  know by and your boss will likely say an hour,  

می‌توانید پاسخ دهید و بگویید چه زمانی باید بدانید و رئیستان احتمالاً فردا، هفته آینده یک ساعت،

two hours, tomorrow, next week and tell  you when they need the information.

دو ساعت می‌گوید و به شما می‌گوید که چه زمانی به اطلاعات نیاز دارد. در حال

Now.

حاضر.

If they say.

اگر بگویند. در

Right now I need it right now.

حال حاضر به آن نیاز دارم.

Then you can reply back and  say let me get that for you.

سپس می‌توانید پاسخ دهید و بگویید اجازه دهید آن را برای شما تهیه کنم.

Get that, that being the answer, the information.

دریافت آن، که پاسخ، اطلاعات است.

Or you could say let me find out, let  me look into this instead of let me.

یا می توانید بگویید اجازه دهید من بفهمم، به جای اجازه دادن به من اجازه دهید این را بررسی کنم.

You could also say I will as a contraction.

شما همچنین می توانید به عنوان یک انقباض بگویید من خواهم کرد.

I'll I'll find out, I'll look into this,  I'll let you know, I'll get back to you.

من متوجه می شوم، این را بررسی می کنم، به شما اطلاع می دهم، با شما تماس خواهم گرفت.

Another way to reply is to say I need to  check something and then I'll get back to you.

راه دیگر برای پاسخ دادن این است که بگویید باید چیزی را بررسی کنم و سپس با شما تماس خواهم گرفت.

So you're letting the person know that  you just need to do something 1st.

بنابراین به آن شخص اجازه می‌دهید بداند که فقط باید اولین کاری را انجام دهید.

Instead of check, you could say I need to confirm  something I need to verify something I need to.

به‌جای بررسی، می‌توانید بگویید باید چیزی را تأیید کنم که باید چیزی را تأیید کنم.

Look.

نگاه کن

Into something and get back to you.

وارد چیزی شوید و به سراغ شما برگردم.

You can also specify a specific time or  date when you'll have the information.

همچنین می‌توانید زمان یا تاریخ خاصی را مشخص کنید که در آن اطلاعات را خواهید داشت.

Let me look into this and I'll get back  to you by 2:00, by the end of the day,  

اجازه دهید من این موضوع را بررسی کنم و تا ساعت 2:00، تا پایان روز،

by tomorrow, by next week,  and let the person know.

تا فردا، تا هفته آینده با شما تماس خواهم گرفت و به آن شخص اطلاع خواهم داد.

Let.

Me look in do it.

اجازه دهید.

من نگاه میکنم انجامش بده

Now, if you do want to admit that you don't know  the answer now, you could say something like.

اکنون، اگر می‌خواهید اعتراف کنید که اکنون پاسخ را نمی‌دانید، می‌توانید چیزی شبیه به آن بگویید.

I'm not sure offhand.

من مطمئن نیستم که بی مقدمه.

So offhand, is just an expression  we use to mean right now.

بنابراین نابخردانه، فقط یک عبارت است که در حال حاضر به معنای آن است.

I'm not sure.

Offhand, let me look into this  and I'll get back to you by 2:00.

من مطمئن نیستم.

بیخود، اجازه دهید این را بررسی کنم و تا ساعت 2:00 با شما تماس خواهم گرفت.

Does that work for you?

آیا این برای شما کار می کند؟

And you can add does that.

و می توانید اضافه کنید که این کار را انجام می دهد.

Work for you?

برای شما کار می کند؟

To clarify that getting back to them with  the information by 2:00 is acceptable,  

برای روشن شدن اینکه تماس با آنها با اطلاعات تا ساعت 2:00 قابل قبول است،

your boss will likely say sure, no problem.

احتمالاً رئیس شما می گوید مطمئن باشید، مشکلی نیست.

Or they might say no no no.

یا ممکن است بگویند نه نه نه.

I have a meeting in 10 minutes  and I need this information.

10 دقیقه دیگر جلسه دارم و به این اطلاعات نیاز دارم.

Well then of course, you say, no problem,  

خب، مطمئناً، شما می گویید، مشکلی نیست،

I'll find out right now and get  back to you in a few minutes.

همین الان متوجه می شوم و بعد از چند دقیقه با شما تماس خواهم گرفت.

Of course, by the deadline, your boss.

البته تا موعد مقرر، رئیس شما. همین

Just told you now instead of  saying I'm not sure offhand.

الان به جای اینکه بگم مطمئن نیستم بهت گفتم.

Which again, is just an  expression I'm not sure offhand.

که باز هم، فقط یک عبارت است که من مطمئن نیستم غیرمجاز باشد.

You could say.

شما می توانید بگویید.

I'm not sure off the top of my head.

از بالای سرم مطمئن نیستم

So again, this is another way of just saying  right now, off the top of my head, I'm not sure.

بنابراین، دوباره، این روش دیگری است که می‌توانم بگویم در حال حاضر، مطمئن نیستم.

Let me find out and I'll e-mail  you the information in 10 minutes.

اجازه دهید بفهمم و در عرض 10 دقیقه اطلاعات را برایتان ایمیل می‌کنم.

So you could also use in and a time  reference in 10 minutes, in an hour,  

بنابراین می‌توانید از یک مرجع ورودی و زمانی در 10 دقیقه، در یک ساعت،

in 20 minutes, or you could simply say ASAP.

در 20 دقیقه استفاده کنید، یا می‌توانید به سادگی بگویید ASAP.

I'm not sure off the top of my head.

از بالای سرم مطمئن نیستم

Let me check and I'll get back to you ASAP.

اجازه بدهید بررسی کنم و در اسرع وقت با شما تماس خواهم گرفت.

That means as soon as possible.

یعنی هر چه زودتر

You can also say ASAP.

شما همچنین می توانید بگویید ASAP.

There's two different ways  to say it, ASAP or ASAP.

دو راه مختلف برای بیان آن وجود دارد، ASAP یا ASAP.

They're both acceptable.

هر دو قابل قبول هستند

I think ASAP is more common though.

من فکر می کنم ASAP رایج تر است. در

I'll get back to you ASAP.

اسرع وقت به شما پاسخ خواهم داد.

Look into it, get back to you.

به آن نگاه کن، به خودت برگرد.

ASAP.

ASAP.

Another thing you'll say almost every day is I  think again, there are smarter ways to say this.

چیز دیگری که تقریباً هر روز خواهید گفت این است که دوباره فکر می‌کنم، راه‌های هوشمندانه‌تری برای گفتن این موضوع وجود دارد.

Now you'll learn 50 smart ways to say this.

اکنون 50 روش هوشمندانه برای گفتن این موضوع را خواهید آموخت.

Now let's get started with first  sharing your personal opinion.

اکنون بیایید ابتدا با به اشتراک گذاشتن نظر شخصی خود شروع کنیم.

Let's say you're in a work meeting and you  have an idea you want to share with everyone.

فرض کنید در یک جلسه کاری هستید و ایده‌ای دارید که می‌خواهید با همه به اشتراک بگذارید.

We should hire a marketing  expert to build our website.

ما باید یک متخصص بازاریابی برای ساختن وب سایت خود استخدام کنیم.

You can absolutely see that.

شما کاملا می توانید آن را ببینید.

But you can sound more professional,  more advanced, if you use an opinion.

اما اگر از نظری استفاده کنید، می‌توانید حرفه‌ای‌تر و پیشرفته‌تر به نظر برسید.

Word.

Now there are many.

کلمه.

اکنون تعداد زیادی وجود دارد.

Different phrases you can use  to share your personal opinion.

عبارات مختلفی که می توانید برای به اشتراک گذاشتن نظر شخصی خود استفاده کنید.

I recommend starting with two to three  that you like the most and then you can  

توصیه می‌کنم با دو تا سه موردی که بیشتر دوست دارید شروع کنید و بعد

add more once you get comfortable with  them so you have variety and you're not.

از اینکه با آنها راحت شدید، می‌توانید موارد بیشتری را اضافه کنید تا تنوع داشته باشید و نباشید.

Always.

Using the same one.

همیشه.

با استفاده از همان.

Here's the list.

این لیست است.

In my opinion, as far as I'm concerned, from my.

به نظر من، تا جایی که به من مربوط می شود، از نظر من.

Perspective.

چشم انداز.

From my point of view,  personally I think that in my.

از دیدگاه من، شخصاً فکر می کنم که در من.

View I'd say.

مشاهده من می گویم.

That I believe that.

که من به آن اعتقاد دارم.

I strongly, firmly believe that.

من قویاً به آن اعتقاد دارم.

I'm convinced that there's no  doubt in my mind that I feel that.

من متقاعد شده‌ام که هیچ شکی در ذهنم وجود ندارد که این احساس را دارم.

In my mind, it seems to me that  so let's take our idea again.

در ذهن من، به نظرم می رسد که پس بیایید دوباره ایده خود را بگیریم.

We should hire a marketing  expert to build our website.

ما باید یک متخصص بازاریابی برای ساختن وب سایت خود استخدام کنیم.

As far as I'm concerned, we  should hire a marketing expert.

تا آنجا که به من مربوط می شود، باید یک متخصص بازاریابی استخدام کنیم.

In my opinion, In my mind, personally, I  think that we should hire a marketing expert.

به نظر من، شخصاً فکر می‌کنم که باید یک متخصص بازاریابی استخدام کنیم.

So you can use any one of these.

بنابراین می توانید از هر یک از این موارد استفاده کنید.

And remember, variety is key.

و به یاد داشته باشید، تنوع کلیدی است.

You don't always want to say, in my opinion,  

شما همیشه نمی خواهید بگویید، به نظر من،

you can absolutely use that,  but you want to have variety.

می توانید کاملاً از آن استفاده کنید، اما می خواهید تنوع داشته باشید.

Now let's talk about agreeing with an opinion.

حالا اجازه دهید در مورد موافقت با یک نظر صحبت کنیم.

So you're in a meeting and a colleague says.

بنابراین شما در یک جلسه هستید و یکی از همکاران می گوید.

We should.

Postpone the conference.

ما باید.

کنفرانس را به تعویق بیندازید.

Or your colleague used an opinion word and  

یا همکارتان از یک کلمه نظر استفاده کرد و

said I firmly believe that we  should postpone the conference.

گفت من کاملاً معتقدم که باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

Now let's say that you agree with your colleague.

حال فرض کنید که شما با همکار خود موافق هستید.

What can you say?

چه می توانید بگویید؟

Well, again, here's a big list.

خوب، دوباره، اینجا یک لیست بزرگ است.

Start with one to two and add  them as you get comfortable.

با یک تا دو شروع کنید و در صورت راحتی آنها را اضافه کنید.

I agree I.

موافقم

Agree with you.

باهات موافقم

I think so too.

من هم همینطور فکر می کنم.

That's a good point.

این نکته خوبی است.

You're right.

حق با شماست.

Definitely, absolutely.

قطعا، قطعا.

I 2nd that.

من دوم آن.

I couldn't have said it better myself.

خودم بهتر از این نمی توانستم بگویم.

I couldn't agree more.

من نمی توانستم بیشتر موافق باشم.

We're on the same page.

ما در یک صفحه هستیم.

You hit the nail on the head.

میخ را به سر می کوبید.

So your colleague says from my perspective,  we should postpone the conference.

بنابراین همکار شما از دیدگاه من می‌گوید، ما باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

And you say I couldn't agree more.

و شما می گویید من نمی توانستم بیشتر موافق باشم.

We should postpone the conference.

باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

You're right.

حق با شماست.

We should postpone the conference.

باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

Absolutely, we should postpone the conference.

قطعاً باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

I agree with you.

من با شما موافقم.

Now let's say your colleague shared  an opinion that started with.

حالا فرض کنید همکارتان نظری را به اشتراک گذاشت که با آن شروع شد.

I.

من.

Don't think, I don't think we  should postpone the conference.

فکر نکن، به نظر من نباید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

Personally, I don't think we  should postpone the conference.

من شخصاً فکر نمی‌کنم که کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

We have one very specific phrase that you can use  when you want to agree with a negative opinion.

ما یک عبارت بسیار خاص داریم که وقتی می‌خواهید با نظر منفی موافق باشید، می‌توانید از آن استفاده کنید.

Do you know what that is?

آیا می دانید آن چیست؟

In my mind, I don't think we  should postpone the conference.

به نظر من، فکر نمی‌کنم که کنفرانس را به تعویق بیندازیم. من نه.

Neither do I.

Neither do I.

You only use this when you're agreeing with I.

Don't think neither do I.

Now let's talk about disagreeing with an opinion.

So you're in a meeting and your calling says  in my mind we should look for a new supplier.

بنابراین شما در یک جلسه هستید و تماس شما می گوید در ذهن من باید به دنبال تامین کننده جدیدی باشیم.

Now you don't agree.

حالا شما موافق نیستید

What can you say?

چه می توانید بگویید؟

You can say I disagree with you.

می توانید بگویید من با شما مخالفم.

I'm afraid I disagree.

می ترسم مخالفت کنم

On the contrary.

برعکس.

I understand where you're coming  from, but I respect your opinion.

می‌دانم از کجا آمده‌اید ، اما به نظر شما احترام می‌گذارم.

But that's a good.

اما این خوب است. با

Point however.

این حال اشاره کنید.

I see your point, but I have a  different perspective I think.

من نظر شما را می بینم، اما فکر می کنم دیدگاه متفاوتی دارم. آیا

Can I share my opinion?

می توانم نظر خود را به اشتراک بگذارم؟

That's one way of looking at it.

این یکی از راه های نگاه کردن به آن است.

But have you considered the  fact that no, the first one I.

اما آیا به این واقعیت توجه کرده‌اید که نه، اولین موردی که

Shared I disagree with you is.

من با شما مخالفم به اشتراک گذاشته شده است.

Probably the least commonly used because  it sounds argumentative and we generally  

احتمالاً کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد، زیرا استدلالی به نظر می‌رسد و ما معمولاً

want to say this softly to someone, so  it's way more common to say I'm afraid.

می‌خواهیم این را به آرامی به کسی بگوییم، بنابراین خیلی رایج‌تر است که بگوییم می‌ترسم.

I'm afraid I disagree with you.

می ترسم با شما مخالف باشم.

It makes it a lot softer.

آن را بسیار نرم تر می کند.

Or you could acknowledge that I respect your  opinion, but I don't think that's a good idea.

یا می‌توانید بپذیرید که به نظر شما احترام می‌گذارم ، اما فکر نمی‌کنم این ایده خوبی باشد.

I respect your opinion, but I  think we should keep our supplier.

من به نظر شما احترام می گذارم، اما فکر می کنم باید تامین کننده خود را حفظ کنیم.

My personal favorite in this category is  I understand where you're coming from,  

مورد علاقه شخصی من در این دسته این است که می‌دانم از کجا آمده‌اید،

but and then you share your opinion  or whatever information you'd like.

اما سپس نظرتان یا هر اطلاعاتی را که می‌خواهید به اشتراک می‌گذارید.

I understand where you're coming from.

می فهمم از کجا می آیی

This is another way of saying  I respect your opinion.

این روش دیگری برای گفتن است که به نظر شما احترام می گذارم.

I understand where you're coming from,  but right now isn't the best time to  

می‌دانم از کجا می‌آیید، اما در حال حاضر بهترین زمان برای

change our suppliers because  it's our busiest time of year.

تغییر تأمین‌کنندگانمان نیست زیرا شلوغ‌ترین زمان سال ماست.

We should wait until Q4.

باید تا Q4 صبر کنیم.

And remember, you can add your  personal opinion words as well.

و به یاد داشته باشید، می‌توانید نظرات شخصی خود را نیز اضافه کنید.

From my perspective, in my mind, from my  point of view, we should wait until Q4.

از دیدگاه من، در ذهن من، از دیدگاه من، باید تا Q4 صبر کنیم.

So you can absolutely combine these  different opinion words together.

بنابراین می‌توانید کاملاً این کلمات نظری متفاوت را با هم ترکیب کنید.

Now let's talk about sharing a general opinion.

حالا بیایید در مورد به اشتراک گذاشتن یک نظر کلی صحبت کنیم.

So something that most people would agree with.

بنابراین چیزی که اکثر مردم با آن موافق هستند. در

Here's a statement.

اینجا یک بیانیه است.

Repetition is key when you're  learning any new skill.

زمانی که در حال یادگیری هر مهارت جدیدی هستید، تکرار کلیدی است.

Now, I personally believe this,  but it's not my opinion per SE.

اکنون، من شخصاً به این اعتقاد دارم، اما این نظر من در SE نیست.

This is just a commonly  held opinion by most people.

این فقط یک نظر رایج توسط اکثر مردم است.

By many different people.

توسط بسیاری از افراد مختلف.

So here are some general.

بنابراین در اینجا برخی از کلیات وجود دارد.

Opinion words you can use.

کلمات نظری که می توانید استفاده کنید.

It's.

این است.

Said that it's believed that I've heard that  it's considered, that it's generally accepted,  

گفت که اعتقاد بر این است که من شنیده‌ام که به آن توجه می‌شود، به طور کلی پذیرفته شده است،

that most agree that some say  that it goes without saying that.

که اکثراً موافق هستند که برخی می‌گویند این امر ناگفته نماند .

Researchers, experts suggest.

محققان، کارشناسان پیشنهاد می کنند.

That.

که

So I could say it's.

بنابراین من می توانم بگویم که این است.

Generally accepted that repetition is  key when you're learning any new skill,  

به طور کلی پذیرفته شده است که وقتی در حال یادگیری هر مهارت جدیدی هستید، تکرار کلیدی است،

and personally I agree, and personally  I couldn't have said it better myself.

و شخصاً موافقم، و شخصاً خودم نمی‌توانستم بهتر بگویم.

So you absolutely can share a general opinion,  

بنابراین می‌توانید یک نظر کلی را به اشتراک بگذارید،

but then agree with that general opinion using  one of the phrases you've already learned.

اما سپس با استفاده از یکی از عباراتی که قبلاً یاد گرفته‌اید، با آن نظر کلی موافقت کنید.

Or maybe you want to disagree with this statement.

یا شاید بخواهید با این جمله مخالف باشید.

Well, then of course you can.

خوب، پس مطمئناً می توانید. از

Use one of the phrases to.

یکی از عبارات استفاده کنید.

Disagree.

مخالف.

On the contrary, repetition isn't that important.

برعکس، تکرار چندان مهم نیست.

I'm afraid I disagree.

می ترسم مخالفت کنم

Repetition isn't that important in my mind.

تکرار در ذهن من چندان مهم نیست.

And then you can share your opinion.

و سپس می توانید نظر خود را به اشتراک بگذارید.

And.

و.

Finally, let's talk about how to  ask someone for their opinion.

در نهایت، بیایید در مورد اینکه چگونه از کسی نظر بخواهیم صحبت کنیم.

So let's say I shared a general opinion.

بنابراین فرض کنید من یک نظر کلی را به اشتراک گذاشتم.

Most agree that repetition  is key when learning a new  

اکثراً موافقند که تکرار هنگام یادگیری یک مهارت جدید کلیدی است

skill and I want to ask for your  opinion on this specific topic.

و من می‌خواهم نظر شما را درباره این موضوع خاص بپرسم.

I can say, do you agree?

میتونم بگم موافقی؟

What's your opinion?

نظر شما چیست؟

What do you think?

نظر شما چیست؟

What are your thoughts?

نظر شما چیست؟

What's your view?

نظر شما چیست؟

How do you see the situation?

وضعیت را چگونه می بینید؟

What's your take on it?

نظر شما در مورد آن چیست؟

What about you?

شما چطور؟

How about you?

شما چطور؟

Has that been your experience?

آیا این تجربه شما بوده است؟

What has your experience been?

تجربه شما چه بوده است؟ آیا

Are we on the same page?

ما در یک صفحه هستیم؟

Is that something you would?

آیا این چیزی است که شما انجام می دهید؟

Support too, so if you're.

حمایت بیش از حد، بنابراین اگر شما.

Talking to someone who's  currently learning a new skill,  

صحبت کردن با فردی که در حال حاضر در حال یادگیری یک مهارت جدید است،

it could be really interesting to ask  them has that been your experience?

می‌تواند واقعا جالب باشد که از او بپرسید آیا این تجربه شما بوده است؟

What are your thoughts on that?

نظر شما در مورد آن چیست؟

Do you agree?

موافقید؟

Native speakers love using idioms.

بومی زبانان عاشق استفاده از اصطلاحات هستند.

Using them will help you sound  smart in daily conversations.

استفاده از آنها به شما کمک می کند در مکالمات روزانه هوشمندانه به نظر برسید.

So now you'll learn 20 common idioms #1.

بنابراین اکنون 20 اصطلاح رایج شماره 1 را یاد خواهید گرفت.

To break a.

برای شکستن a.

Leg, do you know this one?

لگ، این یکی را می شناسی؟

What if I said to you break a leg?

اگه بهت بگم پاشو بشکن چی؟

Do you know what that means?

میدونی یعنی چی؟

I'm saying good luck.

من میگم موفق باشی

And we generally use this when someone is  about to perform in an exam or a presentation,  

و ما معمولاً زمانی از این استفاده می‌کنیم که شخصی در امتحان یا ارائه،

a job interview, or within the  theatrical world if you're an actor.

مصاحبه شغلی، یا در دنیای تئاتر، اگر بازیگر هستید، اجرا کند.

So I might say you're going to do great on  your presentation, break a leg, good luck.

بنابراین می‌توانم بگویم که در ارائه‌تان عالی عمل خواهید کرد، پایتان را بشکنید، موفق باشید.

And you can simply use those 3 words.

و شما به سادگی می توانید از این 3 کلمه استفاده کنید.

Break a leg break.

شکستن پا شکستن.

A leg.

یک پا

Break a leg.

یک پا بشکن

Don't worry about writing these down  because I summarize everything in a  

نگران نوشتن این موارد نباشید، زیرا من همه چیز را در یک

free lesson PDF and you can find the link  in the description #2 to spill the beans.

پی‌دی‌اف درس رایگان خلاصه می‌کنم و می‌توانید پیوند را در توضیحات شماره 2 برای ریختن دانه‌ها پیدا کنید.

Oh, this?

اوه، این؟ به

Means to reveal a secret.

معنای فاش کردن یک راز

So you tell your friend about this surprise  party you're planning for another friend.

بنابراین درباره این مهمانی سورپرایز که برای دوست دیگری برنامه ریزی می کنید به دوستتان بگویید.

But then she spills the beans.

اما بعد لوبیاها را می ریزد.

She tells that friend, hey, we're  planning you a surprise party.

او به آن دوست می گوید، هی، ما برای شما یک مهمانی سورپرایز برنامه ریزی می کنیم.

You can say I can't believe you.

میتونی بگی باورم نمیشه

Spilled the beans about the surprise party.

حبوبات در مورد مهمانی سورپرایز ریخت.

So what about you?

Can I?

پس تو چی؟ آیا

می توانم؟

I trust you with a secret.

من با یک راز به شما اعتماد دارم.

I'm going to tell you a secret, but first.

من یک رازی را به شما می گویم، اما اول.

You have to promise to not spill the beans.

باید قول بدهی که حبوبات نریزی.

So put in the comments.

پس در نظرات قرار دهید.

I won't spill the beans.

من لوبیاها را نمی ریزم.

I won't spill the beans and  then I'll reveal my secret.

من لوبیاها را نمی ریزم و سپس راز خود را فاش می کنم.

Spill the beans.

لوبیاها را بریزید.

Spill.

ریختن

The beans #3 to hit the hay.

لوبیا شماره 3 برای زدن یونجه.

Well, I'm going to hit the hay.

خوب، من می روم به یونجه.

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

It means I'm going to bed.

یعنی میرم بخوابم

I'm going to sleep.

من میرم بخوابم

So you might tell your family I  have an early meeting tomorrow.

بنابراین ممکن است به خانواده‌تان بگویید فردا یک جلسه زودهنگام دارم.

So I'm going to hit the hay.

بنابراین من می روم به یونجه. در حال

Now.

You can also use sack, hit the hay, hit the sack.

حاضر.

شما همچنین می توانید از گونی استفاده کنید، یونجه را بزنید، به گونی بزنید.

They mean exactly the same thing.

منظورشون دقیقا همینه

Let's hit the hay.

بیایید یونجه را بزنیم.

I hit the.

Hay.

زدم به

هی.

#4 to bite the bullet.

شماره 4 برای گاز گرفتن گلوله.

This is when you.

این زمانی است که شما با

Face a difficult situation with courage,  So let's say you made a mistake.

یک موقعیت دشوار با شجاعت روبرو شوید، پس فرض کنید اشتباه کرده اید.

At work.

در محل کار

That's a difficult.

این کار سختی است.

Situation, but you're going to face it.

وضعیت، اما شما با آن روبرو خواهید شد.

So you're going to walk into your boss's office  and you're going to say I made a mistake.

بنابراین شما وارد دفتر رئیس خود خواهید شد و خواهید گفت که من اشتباه کردم.

So you could tell your coworker I have to bite  the bullet and tell my boss about the mistake.

بنابراین می‌توانید به همکارتان بگویید من باید گلوله را گاز بگیرم و اشتباه را به رئیسم بگویم.

Bite the bullet.

گلوله را گاز بگیر

Guess it's time to bite the bullet.

حدس بزنید وقت گاز گرفتن گلوله است.

#5 to hit the jackpot I hope this happens to you  this is when you experience a significant success  

شماره 5 برای رسیدن به جکپات، امیدوارم این اتفاق برای شما بیفتد. این زمانی است که موفقیت قابل توجهی را تجربه می کنید.

or gain you could say winning the contract felt  like hitting the jackpot for our company so maybe  

the contract was for a very large amount or it was  with a really prestigious client so it was a big.

یک مشتری واقعا معتبر، پس خیلی بزرگ بود.

Success.

موفقیت

A significant success.

یک موفقیت قابل توجه

We hit the jackpot number six to catch.

جکپات شماره شش را زدیم تا بگیریم.

Someone's eye.

چشم کسی

This means to attract someone's  attention or simply be noticed.

این به این معنی است که توجه کسی را جلب کنید یا به سادگی مورد توجه قرار بگیرید.

Her impressive presentation caught the  CEO's eye, so nobody is that possessive.

ارائه چشمگیر او نظر مدیر عامل را به خود جلب کرد، بنابراین هیچ کس آنقدر صاحب اختیار نیست.

Catch someone's eye, the  CEO's eye, so it's possessive.

چشم یک نفر را بگیرید، چشم مدیر عامل، بنابراین مالکیت دارد.

How about this one His.

چطور در مورد این یکی او.

Resume caught the hiring managers eye.

رزومه توجه مدیران استخدام را جلب کرد.

So notice.

پس توجه کنید

The possessive is.

ملکی است.

After the S because there's more than one  hiring manager, the hiring managers it's  

پس از S به دلیل اینکه بیش از یک مدیر استخدام وجود دارد، مدیران استخدام به صورت

plural, so you add the possessive after for a  plural, so it belongs to the hiring managers.

جمع هستند، بنابراین شما پس از آن را برای یک جمع اضافه کنید، بنابراین به مدیران استخدام تعلق دارد.

But notice I is always singular.

اما توجه کنید I همیشه مفرد است.

We don't add the S to I.

ما S را به I اضافه نمی کنیم.

Pick whatever catches your eye.

هر چیزی که توجه شما را جلب می کند را انتخاب کنید. آیا از

Are you enjoying this lesson?

این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

the movies, YouTube, and the news.

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید. به

Plus.

You'll have me.

علاوه.

من را خواهید داشت.

As your personal coach.

به عنوان مربی شخصی شما.

You can look in the.

می توانید در

Description for the link to learn more or you.

توضیحات برای لینک برای کسب اطلاعات بیشتر یا شما.

Can go to my website and click  on finally fluent Academy.

می‌توانم به وب‌سایت من بروید و روی آکادمی در نهایت روان کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson  #8 to hit the nail on the head.

حالا بیایید به درس 8 خود ادامه دهیم تا ضربه به سر را بزنیم.

This is when you.

این زمانی است که شما

Describe precisely exactly what is.

دقیقاً آنچه هست را توصیف کنید.

Causing a problem or situation  hit the nail on the head.

ایجاد مشکل یا موقعیت، ضربه‌ای به سر می‌خورد.

To give you a compliment, I could say you really  hit the nail on the head with your analysis.

برای تعریف و تمجید از شما، می‌توانم بگویم که شما واقعاً با تحلیل خود ضربه‌ای به سر زدید.

But I could reverse that and say your analysis  of the situation really hit the nail on the head.

اما من می‌توانم آن را معکوس کنم و بگویم تحلیل شما از وضعیت واقعاً ضربه‌ای به سر می‌زند.

Both of them are correct  and have the same meaning.

هر دوی آنها صحیح هستند و معنی یکسانی دارند.

You hit the nail on the head.

میخ را به سر می کوبید.

#9 to burn bridges.

شماره 9 برای سوزاندن پل ها.

You don't want to do this.

شما نمی خواهید این کار را انجام دهید.

This is when you damage relationships  or you close off opportunities,  

این زمانی است که به روابط آسیب می‌زنید یا فرصت‌ها را از بین می‌برید،

and most people do this when  they end a relationship.

و بیشتر مردم وقتی رابطه را پایان می‌دهند این کار را انجام می‌دهند.

In a business context, this  would be when you quit,  

در زمینه کسب و کار، زمانی که کار را ترک می‌کنید،

when you end your professional  relationship with the company.

زمانی است که به رابطه حرفه‌ای خود با شرکت پایان می‌دهید.

But you should never burn bridges when you quit.

اما هنگام ترک سیگار هرگز نباید پل ها را بسوزانید.

Because if you damage that relationship  by quitting in a outrageous way,  

زیرا اگر با استعفا به

in a unprofessional way, well, then you  can't use that employer as a reference.

روشی غیرحرفه‌ای به آن رابطه آسیب وارد کنید، پس نمی‌توانید از آن کارفرما به عنوان مرجع استفاده کنید.

And you never know when you might need  that employer again in the future,  

و هرگز نمی دانید چه زمانی ممکن است دوباره به آن کارفرما در آینده نیاز داشته باشید،

or when you might even work for  that employer again in the future.

یا حتی چه زمانی ممکن است دوباره برای آن کارفرما در آینده کار کنید.

So you don't want to burn bridges?

پس نمی خواهید پل ها را بسوزانید؟

Burned all my.

همه ام را سوزاند

Bridges.

And burn that bridge, no.

پل ها

و آن پل را بسوزانید، نه.

#10 to.

شماره 10 به.

Jump on the bandwagon.

پرش بر روی باند.

This is a fun one.

این یک سرگرمی است.

This is when you adopt A popular activity or.

این زمانی است که شما یک فعالیت محبوب یا.

Trend.

In the YouTube world, a popular  trend is YouTube Shorts.

روند.

در دنیای YouTube، یک گرایش محبوب YouTube Shorts است. در حال

Now.

After a year of not making YouTube Shorts,  I decided to jump on the bandwagon.

حاضر.

پس از یک سال عدم ساختن YouTube Shorts، تصمیم گرفتم از این کار استفاده کنم.

I decided to make YouTube Shorts because  they're popular and they're trendy.

تصمیم گرفتم شلوارک YouTube بسازم زیرا آن‌ها محبوب هستند و مد روز هستند.

Every studio is jumping on the bandwagon.

هر استودیو در حال پریدن است.

I wish I had bit the bullet.

کاش گلوله را گاز می گرفتم

Remember this one bit That is the past.

این یک بیت را به خاطر بسپار که گذشته است.

This is the past.

این گذشته است.

Perfect.

عالی

I wish I had bit the bullet  sooner #11 to be in the same boat.

کاش گلوله را زودتر گاز می گرفتم شماره 11 تا در همان قایق باشم.

One of the most common idioms.

یکی از رایج ترین اصطلاحات.

This is when you face the same challenges or  are in a similar situation, the same boat.

این زمانی است که شما با چالش‌های مشابهی روبرو می‌شوید یا در موقعیتی مشابه هستید، همان قایق.

Julio is nervous about public speaking.

خولیو از سخنرانی در جمع عصبی است.

Kezia is nervous about public speaking.

کزیا از سخنرانی در جمع عصبی است.

They're in the same.

اونا هم همینطورن

Boat when it comes to public.

قایق وقتی صحبت از عموم می شود.

Speaking.

صحبت کردن.

We're in the same boat.

ما در یک قایق هستیم به

Looks like we're in the same boat.

نظر می رسد ما در یک قایق هستیم.

**** and span.

**** و دهانه.

I love this one.

من عاشق این یکی هستم.

This means neat, tidy, and clean.

این به معنای تمیز، مرتب و تمیز است.

I always keep my office **** and span.

من همیشه دفترم را **** نگه می دارم و دهانه می کنم.

How about your office?

دفتر شما چطور؟

You can use this for anything, an  entire room or maybe even just a desk.

می‌توانید از این برای هر چیزی استفاده کنید، کل اتاق یا شاید حتی فقط برای یک میز.

She always keeps her desk **** and span.

او همیشه میز و دهانه اش را نگه می دارد.

**** and span.

**** و دهانه.

I want them **** and span.

من آنها را **** و span می خواهم.

#13 to cost an arm and a leg,  this means to be very expensive.

شماره 13 به قیمت یک دست و یک پا، به این معنی است که بسیار گران است. پس

So there's a problem with your car.

ماشینت مشکل داره

You could say, uh, getting my  car repaired is going to cost.

می توانید بگویید، اوه، تعمیر ماشین من هزینه دارد.

An arm and a leg.

یک دست و یک پا.

It's going to be very expensive.

قرار است خیلی گران تمام شود.

Air conditioners cost an arm and a leg.

قیمت کولرگازی یک دست و یک پا است.

And it won't cost you an arm and a leg.

و برای شما یک دست و یک پا هزینه نخواهد داشت.

You could also say cost a pretty penny,  

همچنین می‌توانید بگویید یک پنی زیبا هزینه کنید،

which is our next idiom #14 and it means  exactly the same thing, very expensive.

که اصطلاح بعدی ما شماره 14 است و دقیقاً به همان معنی است، بسیار گران است.

So the same example as before,  but now you can say getting my  

بنابراین همان مثال قبلی، اما اکنون می‌توانید بگویید

car repaired is going to cost a pretty penny.

تعمیر ماشین من یک پنی بسیار هزینه دارد.

You can use either one.

می توانید از هر کدام استفاده کنید.

Because it cost a pretty penny.

چون قیمتش یک پنی خیلی خوبه

Cost me a pretty penny today.

امروز یک پنی برایم هزینه کرد.

How about #15?

شماره 15 چطور؟

Dirt cheap, Dirt cheap.

خاک ارزان، خاک ارزان.

This means very cheap, very inexpensive.

این به معنای بسیار ارزان، بسیار ارزان است.

So let's say I see my best friend  with this new designer handbag.

بنابراین فرض کنید بهترین دوستم را با این کیف دستی طراح جدید می‌بینم.

I can say, wow, that Gucci handbag must have cost  an arm and a leg or must have cost a pretty penny.

می‌توانم بگویم، وای، کیف دستی گوچی باید یک دست و یک پا قیمت داشته باشد یا باید یک پنی زیبا قیمت داشته باشد.

But then she can say, actually it was dirt cheap.

اما پس از آن او می تواند بگوید، در واقع آن خاک ارزان بود.

So I could say.

بنابراین می توانم بگویم.

Really.

How?

واقعا.

چگونه؟

And that's our next idiom #16A knockoff.

و این اصطلاح بعدی ما #16A knockoff است.

Do you know what a knockoff is?

آیا می دانید ضربه زدن چیست؟

This is a copy or imitation of a product.

این یک کپی یا تقلید از یک محصول است.

So my friend does not have a real Gucci handbag.

بنابراین دوست من یک کیف دستی گوچی واقعی ندارد.

It's a knockoff.

این یک ضربه است.

So when you buy a Rolex, make  sure it's not a knockoff,  

بنابراین، وقتی رولکس می‌خرید، مطمئن شوید که ضربه‌ای نیست، بلکه

it's just a cheap knockoff #17 to hit the road.

فقط یک ضربه‌ای ارزان‌قیمت شماره 17 است که وارد جاده شوید.

I love this one, I use it a lot.

من این یکی را دوست دارم، خیلی از آن استفاده می کنم.

This is when you begin a  journey or simply leave a place.

این زمانی است که یک سفر را شروع می‌کنید یا به سادگی مکانی را ترک می‌کنید.

So to begin a journey, you can say I'm packed,  let's hit the road, let's begin our journey.

بنابراین برای شروع یک سفر، می‌توانید بگویید من جمع و جور هستم، بیایید به جاده بزنیم، بیایید سفرمان را شروع کنیم.

Or you could say, oh, it's getting  late, let's hit the road, yes.

یا می توانید بگویید، اوه، دارد دیر می شود، بیایید به جاده برویم، بله. به

Hit the road.

جاده بزن

Let's hit the road.

بیا به جاده بزنیم

#18.

#18.

To break a sweat, this is when  you exert physical effort.

برای عرق کردن، این زمانی است که تلاش بدنی انجام می دهید.

So at the gym, if you run really  fast, you're going to break a sweat,  

بنابراین در باشگاه، اگر واقعاً سریع بدوید، عرق خواهید کرد،

which means you begin sweating to break a sweat.

که به این معنی است که شروع به عرق کردن می‌کنید تا عرق کنید.

But it could also be when you work.

اما ممکن است زمانی که شما کار می کنید نیز باشد.

Really hard.

واقعا سخته

You could break a.

شما می توانید یک را بشکنید.

Sweat.

عرق.

But we also use this.

اما ما هم از این استفاده می کنیم.

In the negative.

در منفی.

Oh, this lesson was too easy, Jennifer.

اوه، این درس خیلی راحت بود، جنیفر.

I didn't even break a sweat.

حتی عرق نکردم

Well, I'll have to make the next one  harder for you #19 to be under the weather.

خوب، من باید شماره 19 بعدی را برای شما سخت تر کنم که زیر آب و هوا باشید.

A mosque.

یک مسجد

No idiom.

بدون اصطلاح

This simply means to.

این به سادگی به معنای به.

Be or feel?

بودن یا احساس؟

Sick.

So you might send a message to your.

مریض

بنابراین شما ممکن است یک پیام برای خود ارسال کنید.

Team and say.

تیم و بگو.

I'm going to work from home today,  

من امروز از خانه می روم سر کار،

I'm a little under the weather and  I don't want to get anyone sick.

کمی زیر آب هستم و  نمی خواهم کسی را مریض کنم.

Well, they're under the weather.

خوب، آنها زیر آب و هوا هستند.

And finally #20 to call it a day.

و در نهایت شماره 20 به آن روز می گویند.

This is when you decide to  stop working on something.

این زمانی است که تصمیم می‌گیرید روی چیزی کار نکنید.

Well, this is the 20th idiom,  so let's call it a day.

خب، این بیستمین اصطلاح است، پس بیایید آن را یک روز بنامیم.

I'm going to stop working on this video.

من کار روی این ویدیو را متوقف می کنم.

I'm going to end the video and you can stop.

من ویدیو را تمام می کنم و شما می توانید متوقف شوید.

As well well.

همینطور.

In just a few minutes.

فقط در چند دقیقه.

Now notice the expression uses day.

اکنون به عبارت استفاده از روز توجه کنید.

Let's call it a day if it were 8.

بیایید آن را یک روز بنامیم اگر ساعت 8 بود.

O'clock at night.

ساعت شب.

You could say, well it's 8 so let's  call it a day or let's call it a night.

می‌توانید بگویید، خوب ساعت 8 است، پس بیایید آن را یک روز یا شب بگذاریم.

So at night you can choose to use  night, but you can also still use day.

بنابراین در شب می‌توانید استفاده از شب را انتخاب کنید، اما همچنان می‌توانید از روز نیز استفاده کنید.

So you can just use day for all situations.

بنابراین می توانید از روز برای همه موقعیت ها استفاده کنید.

Call it a day.

اسمش را بگذار یک روز. قرار است

We're going to call it a day.

آن را یک روز بنامیم.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's keep going and you'll  learn 25 Smart workplace phrases.

حالا بیایید ادامه دهیم و 25 عبارت هوشمند در محل کار را یاد خواهید گرفت.

Our first phrase?

اولین عبارت ما؟

I'm on board with that.

من با آن موافقم. برای مثال

This is used when you agree  or you want to express your  

زمانی که موافقت می‌کنید یا می‌خواهید

support for a suggestion or an idea, for example.

حمایت خود را از پیشنهاد یا ایده‌ای ابراز کنید، استفاده می‌شود.

We're on board.

ما سوار هستیم

We are the verb to be.

ما فعل بودن هستیم.

We're on board with that preposition with.

ما با آن حرف اضافه همراه هستیم.

We're on board with the new  strategy for increasing sales.

ما با استراتژی جدید برای افزایش فروش همراه هستیم.

And don't forget to conjugate  that verb to be with your subject.

و فراموش نکنید که آن فعل to be را با فاعل خود به هم متصل کنید.

And time reference.

و مرجع زمان

I'm on board.

من سوار هستم.

Next, are we on the same?

بعد، آیا ما در همین حال هستیم؟

Page.

صفحه.

This is used to confirm that everyone has the  same understanding, opinion, or viewpoint.

این برای تأیید اینکه همه افراد دارای درک، نظر یا دیدگاه یکسانی هستند استفاده می‌شود.

After our discussion, it seems  like we're on the same page.

پس از بحث ما، به نظر می‌رسد که در یک صفحه هستیم.

We all have the same opinion,  understanding or viewpoint and to  

همه ما نظر، درک یا دیدگاه یکسانی داریم و برای

specify what that something is you can say  regarding regarding the project timeline.

تعیین اینکه آن چیزی که می‌توانید در مورد جدول زمانی پروژه بگویید چیست.

Don't worry about taking notes  because I summarize everything in a.

نگران یادداشت برداری نباشید زیرا من همه چیز را در یک خلاصه می کنم.

Free lesson PDF you can.

آموزش رایگان PDF شما می توانید.

Find the link in the description next.

لینک را در توضیحات بعدی بیابید.

It's a win win situation.

این یک موقعیت برد برد است.

This is a situation where all parties benefit.

این وضعیتی است که همه طرف ها سود می برند.

All parties win.

همه احزاب برنده می شوند.

I could say subscribing to J Forest  English is a win win situation.

می توانم بگویم اشتراک در J Forest English یک موقعیت برد برد است.

I win by growing my YouTube channel,  

من با رشد کانال YouTube خود برنده می شوم،

and you win by getting all of these free  video lessons to help you become fluent.

و شما با دریافت همه این درس های ویدیویی رایگان برای کمک به شما برنده می شوید.

So put, win, win, win, win, put,  win, win in the comments below.

بنابراین در نظرات زیر قرار دهید، برنده شوید، برنده شوید، برنده شوید، قرار دهید، برنده شوید.

It's a win.

این یک برد است.

Win our next phrase.

عبارت بعدی ما را برنده شوید.

I could ask.

میتونم بپرسم

What are your thoughts on this?

نظر شما در این مورد چیست؟

This is used to request  someone's opinion or feedback.

این برای درخواست نظر یا بازخورد کسی استفاده می‌شود.

You can identify something specific and say What  are your thoughts on the new marketing strategy?

می‌توانید چیز خاصی را شناسایی کنید و بگویید نظرتان درباره استراتژی بازاریابی جدید چیست؟

Remember, you can replace the noun the new  marketing strategy with this if it's obvious.

به یاد داشته باشید، اگر واضح است، می‌توانید اسم استراتژی بازاریابی جدید را با این جایگزین کنید.

Next, we need to think outside the box.

بعد، باید خارج از چارچوب فکر کنیم. آیا

Have you heard this one To think outside the box?

این یکی را شنیده اید که خارج از چارچوب فکر کنید؟

This is to encourage creative  thinking, innovative thinking.

این برای تشویق تفکر خلاق، تفکر نوآورانه است.

If you're trying to solve a difficult problem,  

اگر در تلاش برای حل یک مشکل دشوار هستید،

you might say thinking outside the box  is the only way we'll solve this problem.

ممکن است بگویید فکر کردن خارج از چارچوب تنها راه حل این مشکل است.

You need innovative, creative solutions.

شما به راه حل های خلاقانه و خلاقانه نیاز دارید.

Everybody start thinking outside the box next.

بعد همه شروع به فکر کردن خارج از چارچوب می کنند.

I love this one.

من عاشق این یکی هستم.

Let's circle back to that later.

بیایید بعداً به آن دایره برگردیم.

When you circle back to something,  

وقتی به چیزی دایره می‌زنید،   به این

it means you stop discussing it now and  you suggest that you discuss it later.

معنی است که اکنون بحث درباره آن را متوقف می‌کنید و پیشنهاد می‌کنید که بعداً درباره آن بحث کنید.

So you postpone your discussion until later.

بنابراین شما بحث خود را به بعد موکول می کنید.

You could say we only have 10 minutes  left, so let's circle back to this.

می توانید بگویید فقط 10 دقیقه باقی مانده است، پس بیایید به این دایره برگردیم.

Whatever this is your discussion about the  marketing campaign, thinking outside the box.

بحث شما درباره کمپین بازاریابی هر چه باشد، خارج از چارچوب فکر کنید.

Let's circle back to this later.

اجازه دهید بعداً به این موضوع برگردیم.

Let's postpone it now and discuss it later.

بیایید آن را به تعویق بیندازیم و بعداً در مورد آن بحث کنیم. به

Notice the grammar.

گرامر توجه کنید.

This is in the imperative.

این در امر واجب است.

It's often the case because we use  this as an instruction or a suggestion.

اغلب اینطور است زیرا ما از این به عنوان یک دستورالعمل یا پیشنهاد استفاده می‌کنیم.

Let's circle back to Dina.

به دینا برگردیم.

Our next phrase, we need to prioritize our tasks.

عبارت بعدی ما، باید وظایف خود را اولویت بندی کنیم.

If you prioritize something, it means you  organize it based on importance and urgency.

اگر چیزی را اولویت بندی می کنید، به این معنی است که آن را بر اساس اهمیت و فوریت سازماندهی می کنید.

So the most important or  the most urgent at the top  

بنابراین مهم‌ترین یا فوری‌ترین کارهایی که در بالای

of your list of to do's because it's  prioritize, it's the most important.

فهرست کارهای شما قرار دارد، زیرا اولویت‌بندی است، مهم‌ترین است.

This is a common situation.

این یک وضعیت رایج است.

We don't have enough time to complete  everything, so let's prioritize our tasks.

ما زمان کافی برای تکمیل همه چیز نداریم، پس بیایید وظایف خود را اولویت بندی کنیم.

I love this one.

من عاشق این یکی هستم.

Please keep me in the loop.

لطفا مرا در جریان نگه دارید.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Native speakers love using it.

بومی‌ها عاشق استفاده از آن هستند.

This is used to request that information  or updates be shared as they happen.

این مورد برای درخواست اشتراک‌گذاری اطلاعات یا به‌روزرسانی‌ها در صورت وقوع استفاده می‌شود.

I could say I'm taking tomorrow off, but  please keep me in the loop on the project.

می‌توانم بگویم فردا تعطیل می‌کنم، اما لطفاً من را در جریان پروژه قرار دهید.

Notice grammatically this  is the imperative because  

توجه داشته باشید که از نظر دستوری این امر ضروری است زیرا

I'm giving you an instruction or a suggestion.

من به شما یک دستورالعمل یا پیشنهاد می‌دهم.

You can add please at the beginning or the  end of the imperative to sound more polite.

می‌توانید لطفاً در ابتدا یا انتهای دستور را اضافه کنید تا مودبانه‌تر به نظر برسد.

Well good, keep me in the loop on that.

خوب، من را در جریان آن قرار دهید.

Next, have they ironed out the details?

بعد، آیا آنها جزئیات را اتو کرده اند؟ از

This is used to ask if something  has been resolved or clarified.

این برای پرسیدن اینکه آیا چیزی حل شده یا روشن شده است استفاده می‌شود.

For example, we need to iron out the  contract details before the meeting.

برای مثال، باید قبل از جلسه جزئیات قرارداد را مشخص کنیم.

And notice that pronunciation in the past.

و به آن تلفظ در گذشته توجه کنید.

Simple iron doubt.

شک آهنی ساده

Ironed out.

اتو شده

Ironed out phrase 10.

عبارت 10 اتو شده.

I'm all ears.

من همه گوش هستم.

This is used to express your  openness and willingness to listen.

این برای بیان باز بودن و تمایل شما برای گوش دادن استفاده می‌شود.

I could say if you have any suggestions for  improving this YouTube channel, I'm all ears.

می‌توانم بگویم اگر پیشنهادی برای بهبود این کانال YouTube دارید، من کاملاً گوشم.

I'm open and willing to  listen to your suggestions.

من باز هستم و مایلم به پیشنهادات شما گوش دهم.

And that is 100% true.

و این 100% درست است.

So please share your suggestions in the comments.

پس لطفا پیشنهادات خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

I'm all ears.

من همه گوش هستم

Next, let's take a step back.

بعد، بیایید یک قدم به عقب برگردیم.

This is when you pause to  review a situation or decision.

این زمانی است که برای مرور یک موقعیت یا تصمیم مکث می‌کنید.

Our marketing campaign didn't work.

کمپین بازاریابی ما کارساز نبود.

Let's take a step back.

بیایید یک قدم به عقب برگردیم.

Let's pause what we're doing,  

بیایید کاری را که انجام می‌دهیم متوقف کنیم،

working on the marketing campaign to review  it to make sure it is the right strategy.

روی کمپین بازاریابی کار کنیم تا آن را بررسی کنیم تا مطمئن شویم استراتژی درستی است.

Let's take a step back.

بیایید یک قدم به عقب برگردیم.

Notice this is also in the imperative  for instructions or suggestions.

توجه داشته باشید که این امر برای دستورالعمل‌ها یا پیشنهادها نیز ضروری است.

This is a great one.

این یکی عالی است.

I beg to differ.

من التماس می کنم که متفاوت باشد.

I beg to differ.

من التماس می کنم که متفاوت باشد.

Use this when you disagree.

هنگامی که مخالف هستید از این استفاده کنید. با

Agree with someone's opinion or statement.

نظر یا گفته کسی موافق باشید.

Your Co worker could say the  marketing campaign didn't work  

همکار شما می‌تواند بگوید که کمپین بازاریابی جواب نداد،

because we didn't think outside the box.

زیرا ما خارج از چارچوب فکر نمی‌کردیم.

You could say I beg to differ  which means I don't agree.

می‌توانید بگویید من التماس می‌کنم متفاوت باشم که به این معنی است که موافق نیستم.

I beg to differ.

من التماس می کنم که متفاوت باشد.

The campaign was great, it  was our execution that failed.

کمپین عالی بود، اجرای ما شکست خورد.

I beg to differ.

من التماس می کنم که متفاوت باشد.

Next I'll.

بعد من.

Cut to the.

برش به.

Chase.

This is when you say your main point directly,  without small talk, without additional details.

تعقیب و گریز

این زمانی است که شما مستقیماً، بدون صحبت کوچک، بدون جزئیات اضافی، نکته اصلی خود را بیان می کنید.

For example, I'll cut to the chase.

به عنوان مثال، من به تعقیب و گریز قطع می کنم.

You're not getting the promotion notice.

شما اخطار ارتقاء را دریافت نمی کنید.

Grammatically, the expression  is in the future, simple.

از نظر دستوری، عبارت در آینده ساده است.

I will cut to the chase.

من به تعقیب و گریز قطع خواهم کرد.

I'll cut to the chase, even though the  information you're delivering is now I'll.

با وجود اینکه اطلاعاتی که شما ارائه می‌دهید اکنون من این کار را انجام می‌دهم، ادامه می‌دهم.

Cut to the chase.

به تعقیب برید.

You're not getting the promotion.

شما ترفیع دریافت نمی کنید

This is a great one.

این یکی عالی است.

Run it by the team first.

ابتدا توسط تیم اجرا شود.

This is when you share ideas  for feedback and approval.

این زمانی است که ایده‌هایی را برای بازخورد و تأیید به اشتراک می‌گذارید.

I think it's a great idea, but  you should run it by Frank first.

فکر می‌کنم این ایده عالی است، اما ابتدا باید آن را توسط فرانک اجرا کنید.

You should share it with Frank  to get his feedback and approval.

باید آن را با فرانک به اشتراک بگذارید تا بازخورد و تأیید او را دریافت کنید.

And why should you do that?

و چرا باید این کار را انجام دهید؟

Because our next phrase, Frank calls the shots.

چون عبارت بعدی ما، فرانک، شات ها را می نامد.

This is to say that someone is in charge.

این به این معنی است که یک نفر مسئول است.

They have the authority to make decisions.

آنها اختیار تصمیم گیری را دارند.

You should run your idea by  Frank because he calls the shots.

شما باید ایده خود را با فرانک اجرا کنید زیرا او شات ها را صدا می کند.

Notice it's the shots.

توجه کنید این عکس هاست.

It's always plural.

همیشه جمع است.

I call the shots.

من شات ها را صدا می زنم.

Our next phrase?

عبارت بعدی ما؟

The balls in Frank's court and this is used  to say it's someone else's responsibility to  

توپ‌ها در زمین فرانک و این مورد استفاده قرار می‌گیرد تا بگوییم که مسئولیت

make a decision in this case Frank, maybe you're  talking to your Co workers and someone asks you  

تصمیم‌گیری در این مورد مسئولیت شخص دیگری است فرانک، شاید شما با همکاران خود صحبت می‌کنید و کسی از شما می‌پرسد که

should we hire Jennifer as our English teacher  and you don't want to make that decision so you  

آیا ما جنیفر را به عنوان معلم انگلیسی خود استخدام کنیم، اما شما این کار را نکنید. می‌خواهید آن تصمیم را بگیرید تا

can say the balls in your court to give response  possibility for that decision to someone else.

بتوانید توپ‌ها را در زمین خود بگویید تا امکان پاسخ به آن تصمیم را به شخص دیگری بدهید.

Remember to conjugate the verb to be  because it's the ball is the balls.

به یاد داشته باشید که فعل to be را به هم متصل کنید زیرا توپ همان توپ است.

The ball is in your court.

توپ در زمین شماست.

The balls in your court.

توپ ها در زمین شما در

Next, we need to nip this in the bud.

مرحله بعد، ما باید این را در جوانه خرد کنیم.

This is an important one  because it's when you stop  

این مسئله مهمی است زیرا زمانی است که

a problem at the early stages before  it becomes permanent or more serious.

مشکل را در مراحل اولیه قبل از اینکه دائمی یا جدی‌تر شود متوقف کنید.

Let's say you have a new policy for a dress code,  

فرض کنید یک خط‌مشی جدید برای کد لباس دارید،

but none of the new employees  are following the dress code.

اما هیچ یک از کارمندان جدید از کد لباس پیروی نمی‌کنند.

So that's the problem and you want  to stop it in the early stages.

بنابراین مشکل همین است و می‌خواهید در مراحل اولیه آن را متوقف کنید.

You want to nip it in the bud.

شما می خواهید آن را در جوانه نیش بزنید.

Grammatically, the verb is nip, and to  conjugate it, it's nip nipped, nipped.

از نظر دستوری، فعل nip است و برای به هم پیوستن آن، nip nipped، nipped است.

You need to nip this in the bud.

شما باید این را در جوانه خفه کنید.

This is a great one.

این یکی عالی است. این

It's not my cup of tea.

فنجان چای من نیست.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

This is used to say that you dislike something.

این برای گفتن اینکه شما چیزی را دوست ندارید استفاده می شود.

Public speaking is not my cup of tea,  but it's essential for my career.

سخنرانی عمومی فنجان چای من نیست، اما برای حرفه من ضروری است.

And remember there are two correct?

و به یاد داشته باشید دو مورد صحیح وجود دارد؟

Contractions.

انقباضات

It isn't.

این نیست.

It's not.

این نیست.

You can use either one.

می توانید از هر کدام استفاده کنید.

They hammered out the agreement.

آنها توافقنامه را منعقد کردند.

This is used to say that something  is finalized as a question.

این برای گفتن اینکه چیزی به عنوان یک سؤال نهایی شده است استفاده می‌شود.

Have you hammered out the terms yet?

آیا هنوز شرایط را چکش کرده اید؟

This is commonly used with  agreements, proposals, and contracts.

این معمولاً با موافقت‌نامه‌ها، پیشنهادها و قراردادها استفاده می‌شود.

Freeze 20.

Freeze 20.

We're swamped right now.

ما در حال حاضر باتلاق هستیم.

Doctor Kepner.

دکتر کپنر

We're swamped.

ما باتلاق شدیم

This is to say, you're really busy.

این به این معنی است که شما واقعاً مشغول هستید.

We've been swamped since Vanessa quit.

از زمانی که ونسا استعفا داد، ما باتلاق شدیم.

The expression is 2 be swamped, so your verb is  to be and then swamped is always in the Ed form.

عبارت 2 be swamped است، بنابراین فعل شما to be و سپس swamped همیشه به شکل Ed است.

Nice.

We'll take that into consideration.

خوبه

ما آن را در نظر خواهیم گرفت.

This is to say you'll consider something  you'll consider someone's feedback,  

این بدان معناست که شما چیزی را در نظر می گیرید  که بازخورد،

suggestion, advice, recommendation.

پیشنهاد، توصیه، توصیه یک نفر را در نظر می گیرید.

Now, because I'm all ears.

حالا چون من همه گوش هستم.

You shared a suggestion with me.

شما پیشنهادی را با من در میان گذاشتید.

You said, Jennifer, I think you should  upload videos three times per day.

گفتی، جنیفر، فکر می‌کنم باید سه بار در روز ویدیو آپلود کنی.

I could say thanks for your suggestion,  I'll take that into consideration next.

می‌توانم بگویم از پیشنهاد شما متشکرم، بعداً آن را در نظر خواهم گرفت.

We need to think long term.

باید درازمدت فکر کنیم.

This is used to emphasize the  

این برای تأکید بر

importance of considering future  implications and considerations.

اهمیت در نظر گرفتن پیامدها و ملاحظات آینده استفاده می شود.

I could say publishing videos three  times per day would help my students,  

می‌توانم بگویم انتشار ویدیوها سه بار در روز به دانش‌آموزانم کمک می‌کند،

but I need to think long term.

اما باید درازمدت فکر کنم.

Is that sustainable for me all become.

آیا آن برای من پایدار است.

Very swamped very quickly.

خیلی سریع باتلاق شد.

Nice.

Sorry, I'm tied up.

خوبه

متاسفم، من در بند هستم.

This means you're busy and therefore unavailable.

این بدان معنی است که شما مشغول هستید و بنابراین در دسترس نیستید.

You could say.

شما می توانید بگویید. ای

I wish I could help you, but I'm tied up.

کاش می توانستم به شما کمک کنم، اما من در بند هستم.

I'm already busy with something  else and therefore unavailable.

من در حال حاضر مشغول چیز دیگری هستم و بنابراین در دسترس نیستم.

Now you can specify the something  and use the preposition with.

اکنون می‌توانید چیزی را مشخص کنید و از حرف اضافه با استفاده کنید.

I'm tied up with the budget phrase 20.

من با عبارت بودجه 20 گره خورده ام.

4.

4.

Let's put our heads together.

بیا سرمان را جمع کنیم.

This is used to suggest  the need for collaboration,  

این برای نشان دادن نیاز به همکاری،

brainstorming, or more than one opinion.

طوفان فکری یا بیش از یک نظر استفاده می‌شود.

Because the opinion is in your head.

چون نظر در ذهن شماست.

And if you put heads together, then  you have more than one opinion.

و اگر سرها را کنار هم بگذارید، بیش از یک نظر دارید.

If we put our heads together, I  know we can nip this in the bud.

اگر سرمان را روی هم بگذاریم، می‌دانم که می‌توانیم این را در جوانی از بین ببریم.

And finally, phrase 25 to  play devil's advocate it.

و در نهایت، عبارت 25 to play devil's advocate it.

This is when you consider opposing  viewpoints when making a decision.

این زمانی است که هنگام تصمیم گیری، دیدگاه های مخالف را در نظر می گیرید.

I could say I think 3 videos per day is too much  for me to handle, but let's play devil's advocate.

می‌توانم بگویم فکر می‌کنم ۳ ویدیو در روز برای من خیلی زیاد است، اما بیایید وکیل مدافع شیطان را بازی کنیم.

So now I'm going to think about publishing 3  

بنابراین اکنون به انتشار 3

videos per day and think about what that  would take, what my day would be like,  

ویدیو در روز فکر می‌کنم و به این فکر می‌کنم که چه اتفاقی می‌افتد، روز من چگونه خواهد بود،

just to see if it's possible and  that will help me make my decision.

فقط برای اینکه ببینم آیا امکان‌پذیر است و این به من کمک می‌کند تصمیمم را بگیرم.

Now let's talk about your daily  routine and you'll learn how to  

اکنون بیایید در مورد روال روزانه خود صحبت کنیم و یاد خواهید گرفت که چگونه

go from boring and basic phrases  to more smart and advanced phrases.

از عبارات خسته کننده و ابتدایی به عبارات هوشمندتر و پیشرفته تر بروید.

Let's talk about Marks daily routine  say hello to mark mark is a manager,  

بیایید در مورد کارهای روزمره مارکس صحبت کنیم به مارک مدیر سلام کنیم،

he's married and he has two young.

او متاهل است و دو جوان دارد.

Kids.

بچه ها

Let me tell you about Mark's daily  routine at an advanced C1 level,  

اجازه دهید در مورد روال روزانه Mark در سطح پیشرفته C1 به شما بگویم،

and after I'll explain all the advanced vocabulary  and grammar that you can add to your speech.

و بعد از آن همه واژگان پیشرفته و دستور زبان را که می‌توانید به گفتار خود اضافه کنید، توضیح خواهم داد.

The alarm rings at 6:30 AM, signaling  the beginning of Mark's day.

زنگ ساعت 6:30 صبح به صدا در می‌آید و شروع روز مارک را نشان می‌دهد.

With precision, he orchestrates  the morning routine, ensuring  

او با دقت، روال صبحگاهی را هماهنگ می‌کند و مطمئن می‌شود که

his two energetic children are dressed and fed.

دو فرزند پرانرژی‌اش لباس می‌پوشند و غذا می‌خورند.

As the aroma of coffee fills the air, Mark  reviews his schedule, preparing for the day ahead.

همانطور که عطر قهوه فضا را پر می کند، مارک برنامه خود را مرور می کند و برای روز آینده آماده می شود.

Notice how this daily routine started in  a very advanced way, almost a poetic way.

توجه کنید که چگونه این روال روزانه به روشی بسیار پیشرفته و تقریباً شاعرانه آغاز شد.

The alarm rings at 6:30 AM.

زنگ ساعت 6:30 صبح به صدا در می آید.

Most students would simply say I wake up at 6:30  AM or in this case Mark wakes up at 6:30 AM.

اکثر دانش‌آموزان به سادگی می‌گویند که من ساعت 6:30 صبح بیدار می‌شوم یا در این مورد مارک در ساعت 6:30 صبح بیدار می‌شود.

But this is very beginner and boring.

اما این بسیار مبتدی و خسته کننده است.

The alarm rings at 6:30 AM.

زنگ ساعت 6:30 صبح به صدا در می آید.

That sounds so advanced.

این خیلی پیشرفته به نظر می رسد.

Why don't you try that?

چرا آن را امتحان نمی کنید؟

You can say my alarm instead of the alarm.

شما می توانید به جای زنگ هشدار من را بگویید.

You can make it possessive.

می توانید آن را مالکیت کنید.

My alarm rings present.

زنگ من در حال حاضر زنگ می زند.

Simple.

ساده

Educated with my alarm it my alarm rings at.

آموزش دیده با زنگ من آن زنگ زنگ من در.

Put that in the comments and  share what time your alarm rings.

آن را در نظرات قرار دهید و ساعت به صدا در آمدن زنگ ساعت را به اشتراک بگذارید.

Which is an alternative to saying  I wake up at my alarm rings at.

که جایگزینی برای گفتن « من با زنگ ساعت بیدار می‌شوم» است.

As for me, my alarm rings at.

در مورد من، زنگ هشدار من به صدا در می آید.

5:30 AM signaling the beginning of Mark's day.

5:30 صبح به نشانه آغاز روز مارک.

Notice here we have signaling in the ING form.

توجه داشته باشید که در اینجا سیگنالینگ در فرم ING داریم.

This is a present participle.

این یک فاعل است.

It adds description by showing the  result of the action with precision.

با نشان دادن نتیجه عمل با دقت، توضیحات را اضافه می‌کند.

Precision means that there  was a high level of accuracy.

دقت به این معنی است که سطح دقت بالایی وجود دارد.

This is an advanced noun.

این یک اسم پیشرفته است.

You can also say with ease.

شما همچنین می توانید به راحتی بگویید.

With ease because you want to talk  about your daily routine as being easy.

با خیالی آسوده چون می‌خواهید در مورد کارهای روزمره‌تان به‌عنوان آسان صحبت کنید.

With ease, he orchestrates the morning routine.

او به راحتی روال صبحگاهی را تنظیم می کند.

Again.

Notice the vocabulary is at  that more advanced C1 level.

دوباره

توجه داشته باشید که واژگان در آن سطح پیشرفته‌تر C1 است.

To orchestrate means to organize.

هماهنگ کردن به معنای سازماندهی است.

Arrange or coordinate?

ترتیب یا هماهنگی؟

And notice those verb.

و به آن فعل ها توجه کنید.

Conjugations because we're in the present simple  

صیغه‌ها زیرا ما در زمان حال ساده هستیم

and is being conjugated with  the subject he, ** *** is.

و با موضوعی که او ** *** است در حال آمیختگی است.

You need to add that as.

شما باید آن را به عنوان اضافه کنید.

With.

Precision.

با.

دقت.

He orchestrates the morning routine, ensuring  Notice here another present participle.

او روال صبحگاهی را هماهنگ می‌کند، و مطمئن می‌شود در اینجا به یک حرف فعلی دیگر توجه کنید.

Again it describes the action ensuring  his two energetic children are dressed  

دوباره این کار را توصیف می‌کند که اطمینان می‌دهد دو فرزند پرانرژی او لباس می‌پوشند

and fed as the aroma of coffee fills the air.

و تغذیه می‌شوند، زیرا عطر قهوه فضا را پر می‌کند.

Notice here aroma is a more advanced  way of saying the smell of coffee.

توجه داشته باشید که در اینجا عطر روش پیشرفته‌تری برای بیان بوی قهوه است.

The aroma of coffee.

عطر قهوه.

Mark Review.

بررسی را علامت گذاری کنید. از

Use his schedule, preparing another present  participle, preparing for his day ahead.

برنامه او استفاده کنید، یکی دیگر از حاضران را آماده کنید ، و برای روز آینده او آماده شوید.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

At the office, Mark transitions into his  managerial role, leading a diverse team.

در دفتر، مارک به نقش مدیریتی خود تبدیل می‌شود و تیمی متنوع را رهبری می‌کند.

His day is filled with back-to-back  Zoom meetings and presentations.

روز او مملو از جلسات و ارائه‌های زوم پشت سر هم است.

Mark excels in conveying intricate  ideas during meetings and negotiations.

مارک در انتقال ایده‌های پیچیده در طول جلسات و مذاکرات برتر است.

At the office, Mark transitions  into something his managerial role.

در دفتر، مارک به نقش مدیریتی خود تبدیل می‌شود.

Maybe you could say after tending to my children,  

شاید بتوانید بعد از مراقبت از فرزندانم بگویید،

I have to transition into my marketing  role or whatever your next role is.

باید به نقش بازاریابی خود یا هر نقش بعدی شما تغییر کنم.

At the office, Mark transitions into his  managerial role, leading a diverse team.

در دفتر، مارک به نقش مدیریتی خود تبدیل می‌شود و تیمی متنوع را رهبری می‌کند.

Again, the present participle.

باز هم فاعل.

It describes the action.

عمل را شرح می دهد.

His day is.

روز او است. پر

Filled with to be filled with something.

از چیزی پر شدن.

This means to contain a lot of.

این به معنای شامل مقدار زیادی از.

Now, although contain is a more advanced  vocabulary term than filled with, adding  

اکنون، اگرچه Contain یک اصطلاح واژگانی پیشرفته‌تر از آن است که با آن پر شود، افزودن

phrasal verbs, idioms, and expressions  is a great way to sound more advanced.

افعال عبارتی، اصطلاحات و عبارات راهی عالی برای پیشرفته‌تر به نظر رسیدن است.

To sound more, see one.

برای صدای بیشتر، یکی را ببینید.

So to be.

بنابراین برای بودن.

Filled with sounds more advanced than  

مملو از صداهای پیشرفته‌تر از

saying contains and back-to-back  Zoom meetings and presentations.

گفتن حاوی و پشت سر هم جلسات و ارائه‌های زوم.

This means that as one meeting ends,  another one immediately begins back-to-back.

این بدان معناست که با پایان یافتن یک جلسه، یکی دیگر بلافاصله پشت سر هم شروع می‌شود.

Mark excels in explaining intricate ideas.

مارک در توضیح ایده های پیچیده برتر است.

This is a C1 or C2 sentence.

این یک جمله C1 یا C2 است.

A more beginner sentence would be saying Mark  is very good at communicating complex ideas.

یک جمله مبتدی‌تر این است که بگوییم مارک در انتقال ایده‌های پیچیده بسیار خوب است.

But notice that grammar difference to excel in  something or doing something or to be good at.

اما به تفاوت دستور زبان برای برتری در کاری یا انجام کاری یا خوب بودن توجه کنید.

So you need a different preposition.

بنابراین شما نیاز به یک حرف اضافه متفاوت دارید.

Let's move on as the.

بیایید به عنوان حرکت ادامه دهیم.

Work day concludes mark races.

روز کاری مسابقات علامت گذاری به پایان می رسد.

Against the clock to attend his children's  extracurricular activities, soccer practice,  

بدون ساعت برای شرکت در فعالیت‌های فوق‌درسی فرزندانش، تمرین فوتبال،

music lessons and art classes become  integral parts of their routine.

درس‌های موسیقی و کلاس‌های هنری جزء لاینفک روال آنها می‌شود.

In the car rides between activities,  Mark cherishes the moments of connection  

در ماشین‌سواری بین فعالیت‌ها، مارک لحظات ارتباط

with his children As the work day concludes.

با فرزندانش را با پایان روز کاری گرامی می‌دارد.

Concludes is a more advanced way  of saying as the work day ends.

نتیجه‌گیری روش پیشرفته‌تری برای گفتن با پایان روز کاری است.

As the work day concludes.

همانطور که روز کاری به پایان می رسد.

Mark.

Races against the clock.

علامت گذاری کنید.

مسابقه در برابر ساعت.

This is an expression to race against the clock.

این عبارتی است برای مسابقه با زمان.

This is when you have to work quickly to complete  all your tasks within a limited amount of time.

این زمانی است که باید به سرعت کار کنید تا همه وظایف خود را در مدت زمان محدودی انجام دهید.

To race.

مسابقه دادن

Against the clock, soccer practice, music lessons,  

در مقابل ساعت، تمرین فوتبال، آموزش موسیقی،

and art classes become integral  parts of their daily routine.

و کلاس‌های هنری جزء لاینفک روال روزانه آنها می‌شود.

Integral means essential or necessary.

انتگرال به معنای ضروری یا ضروری است.

It's a more advanced term.

این یک اصطلاح پیشرفته تر است.

Let's look at this sentence in  the car ride between activities.

بیایید به این جمله در ماشین سواری بین فعالیت‌ها نگاه کنیم.

Mark.

علامت گذاری کنید.

Cherishes the moments of  connection with his children.

لحظات ارتباط با فرزندانش را گرامی می دارد.

This is a complex sentence the first part is a  dependent clause, which means it is not a complete  

این یک جمله پیچیده است، قسمت اول آن یک جمله وابسته است، به این معنی که یک جمله کامل نیست

sentence, but if you add it to an independent  clause, then it becomes a complex sentence.

، اما اگر آن را به یک جمله مستقل اضافه کنید، به یک جمله پیچیده تبدیل می‌شود.

Using complex sentences is an integral part  of sounding more advanced, fluent and see one.

استفاده از جملات پیچیده بخشی جدایی ناپذیر از صدای پیشرفته تر، روان تر و دیدنی تر است.

Let's move on Following dinner, the family  reunites in collective activities, whether it's.

بیایید ادامه دهیم پس از صرف شام، خانواده در فعالیت‌های جمعی، چه اینطور باشد، دوباره متحد می‌شوند.

A board.

Game, a movie night or a  stroll in the neighborhood.

یک تخته

بازی، شب فیلم یا قدم زدن در محله.

Mark, though weary from the demands of the day,  revels in the simple pleasures of familial bonds.

مارک، اگرچه از خواسته‌های روز خسته شده است، از لذت‌های ساده پیوندهای خانوادگی لذت می‌برد.

Following dinner.

بعد از شام

This is a more way of saying after dinner  the family reunites in collective activities.

این یک راه بیشتر برای گفتن بعد از شام است که خانواده در فعالیت های جمعی دوباره جمع می شوند.

This is very advanced and again almost poetic.

این بسیار پیشرفته و باز هم تقریباً شاعرانه است.

A more B1 everyday way of saying this would  be the family spends quality time together.

یک روش روزمره B1 برای گفتن این موضوع این است که خانواده زمان با کیفیتی را با هم سپری می کنند.

One of the activities is a  stroll in the neighborhood.

یکی از فعالیت‌ها، قدم زدن در محله است.

A stroll is a leisurely walk.

قدم زدن یک پیاده روی آرام است.

So if there is a word stroll that  means something else to walk leisurely,  

بنابراین، اگر کلمه‌ای وجود داشته باشد که به معنای چیز دیگری برای راه رفتن آرام باشد،

it sounds more advanced to use the one  word that communicates that idea, a stroll.

استفاده از کلمه‌ای که آن ایده را بیان می‌کند، پیشرفته‌تر به نظر می‌رسد.

A leisurely walk.

یک پیاده روی آرام

Now, grammatically, you  can use to go for a stroll.

اکنون، از نظر دستوری، می‌توانید برای قدم زدن استفاده کنید.

Following dinner, we went for  a lovely stroll in the park.

بعد از شام، برای یک قدم زدن دوست داشتنی در پارک رفتیم.

The verb is go, so it's conjugated  in the past simple went.

فعل go است، بنابراین در گذشته ساده Go صرف شده است.

You can also take a stroll following dinner.

بعد از شام نیز می توانید قدم بزنید.

We took the past simple of take.

ما گذشته ساده برداشت را گرفتیم.

Following dinner we took a  lovely stroll in the park.

بعد از صرف شام، در پارک قدم زدیم.

Both are common and equally used.

هر دو رایج هستند و به طور مساوی استفاده می شوند.

Let's learn about how Mark ends his daily routine.

بیایید یاد بگیریم که مارک چگونه به کارهای روزمره خود پایان می دهد.

As the clock inches towards bedtime,  Mark carves out a brief period for.

وقتی ساعت به زمان خواب نزدیک می‌شود، مارک یک دوره کوتاه را برای آن مشخص می‌کند.

Personal.

Reflection.

شخصی.

انعکاس.

By.

Reading, meditating or journaling.

توسط.

مطالعه، مدیتیشن یا روزنامه نگاری.

As he slips into his comfortable bed,  

در حالی که در تخت راحت خود می لغزد،

he savers the tranquility that descends upon  his home as the clock inches towards bedtime.

آرامشی را که بر روی خانه اش فرود می آید در حالی که ساعت نزدیک به وقت خواب اینچ است، حفظ می کند.

This is very.

Advanced, it sounds.

این خیلی

پیشرفته، به نظر می رسد.

Poetic.

شاعرانه.

As bedtime approaches, clearly sounds  more intermediate, more basic than.

با نزدیک شدن به زمان خواب، واضح‌تر به نظر می‌رسد که متوسط‌تر، اساسی‌تر از.

As the clock inches towards bedtime, mark.

همانطور که ساعت نزدیک به زمان خواب است، علامت بزنید.

Carves out a.

حک می کند a.

Brief period for personal reflection by  by and then you have your activities.

مدت کوتاهی برای تأمل شخصی توسط  و سپس فعالیت های خود را انجام دهید.

By reading, by meditating, or  by journaling, you could say.

با خواندن، با مدیتیشن، یا با یادداشت روزانه، می توانید بگویید.

I start my day by and then whatever the activity  is, I start my day by working out for 30 minutes.

من روزم را شروع می کنم و بعد هر فعالیتی که باشد، روزم را با 30 دقیقه ورزش شروع می کنم.

I end my day.

روزم را تمام می کنم

I conclude my day to sound more advanced.

روزم را به پایان می برم تا پیشرفته تر به نظر برسم.

I conclude my day by meditating for 15 minutes.

من روزم را با 15 دقیقه مدیتیشن به پایان می برم.

It's an integral part of my daily routine  as he slips into his comfortable bed.

این بخشی جدایی ناپذیر از روال روزانه من است وقتی او در تخت راحت خود می لغزد.

To slip into is a more advanced,  poetic way of saying to get into.

لغزش کردن، روشی پیشرفته‌تر و شاعرانه‌تر برای گفتن ورود به آن است.

I get into bed at 10:00.

ساعت 10 به رختخواب می روم. وقتی ساعت به 10:00 شب می رسد،

I slip into my warm and comfortable bed  as the clock inches towards 10:00 PM.

به تخت گرم و راحتم می لزم . به

That sounds.

نظر می رسد.

Very advanced and poetic.

بسیار پیشرفته و شاعرانه

He savers, he really enjoys.

او پس انداز می کند، او واقعا لذت می برد.

He savers the tranquility, the peace and quiet.

او آرامش، صلح و آرامش را حفظ می کند.

He savers the tranquility that descends upon  his home, descends, that enters, that fills.

او آرامشی را که بر خانه‌اش فرود می‌آید، فرود می‌آید، وارد می‌شود، پر می‌کند، حفظ می‌کند.

His home AB One student might simply  say he enjoys the quiet in his home.

خانه او AB یک دانش آموز ممکن است به سادگی بگوید که از آرامش خانه اش لذت می برد.

Now let's look at this whole sentence together.

حالا بیایید کل این جمله را با هم ببینیم.

Which is a complex sentence.

که جمله پیچیده ای است.

And I want you to notice the as he and then  the other part of the sentence he as he,  

و من می‌خواهم متوجه شوید که به عنوان او و سپس قسمت دیگر جمله he as he،

X, he, yx and Y being the activities.

X، he، yx و Y فعالیت هستند.

As I prepare my breakfast, I review  my back-to-back meetings as I.

همانطور که صبحانه ام را آماده می کنم، جلسات پشت سر هم خود را به عنوان I.

Is the dependent clause, which means.

Is the clause وابسته، که به این معنی است، مرور می کنم.

It's incomplete.

این ناقص است.

You have to connect it to an independent clause.

شما باید آن را به یک بند مستقل وصل کنید.

I review my back-to-back meetings.

جلسات پشت سر هم را مرور می کنم.

That would be the independent clause.

این بند مستقل خواهد بود.

So this is a.

بنابراین این یک است.

Complex sentence, a great  way to sound more advanced.

جمله پیچیده، راهی عالی برای پیشرفته‌تر به نظر رسیدن.

Of course, every day you say goodbye or bye to  people, and there's nothing wrong with that.

البته، هر روز با مردم خداحافظی یا خداحافظی می‌کنید ، و این هیچ ایرادی ندارد.

But there are smarter ways to say that, so  now you'll learn 40 smart ways to say this.

اما راه‌های هوشمندانه‌تری برای گفتن آن وجود دارد، بنابراین اکنون ۴۰ روش هوشمندانه برای گفتن آن را یاد خواهید گرفت.

You can absolutely say bye or goodbye.

شما کاملاً می توانید خداحافظی یا خداحافظی کنید. از

It's grammatically correct.

نظر گرامری درست است.

The problem is that it sounds very formal,  and native speakers don't really say goodbye.

مشکل این است که بسیار رسمی به نظر می‌رسد، و سخنرانان بومی واقعاً خداحافظی نمی‌کنند.

We say goodbye, but then we  add on a natural expression.

ما خداحافظی می کنیم، اما سپس یک عبارت طبیعی اضافه می کنیم.

So let's talk about natural expressions you can  

پس بیایید در مورد عبارات طبیعی صحبت کنیم که می‌توانید

use in everyday situations like shopping  at the grocery store, at a restaurant, or.

در موقعیت‌های روزمره مانند خرید از خواربارفروشی، رستوران، یا استفاده کنید.

Dealing with a customer service agent.

معامله با یک نماینده خدمات مشتری. می

You can say.

توانید بگویید.

Bye, but then add on.

خداحافظ، اما بعد اضافه کن. مراقب باشید

Take care.

.

Bye.

خداحافظ مراقب باشید

Take care.

.

Now you can also say take care and then bye.

حالا شما هم می توانید بگویید مراقب باش و بعد خداحافظ.

Take care, bye.

مراقب باش خداحافظ

Or you can simply.

یا به سادگی می توانید.

Say take care.

بگو مراقب باش مراقب باشید

Take care.

.

You can say have a good and then  whatever the time reference is,  

می‌توانید بگویید خوب است و سپس هر زمان که مرجع باشد،

have a good day, morning,  afternoon, evening, night,  

روز خوب داشته باشید، صبح، بعدازظهر، عصر، شب،

or you can say have a good one which is  general to any situation, have a good one.

یا می‌توانید بگویید یک خوب داشته باشید که برای هر موقعیتی کلی است، یک روز خوب داشته باشید.

Bye.

خداحافظ مراقب باشید

Take care.

.

Have a good one.

خوب داشته باش

A quick tip is that native speakers commonly  combine multiple expressions like I just did.

یک نکته سریع این است که گویشوران بومی معمولاً چندین عبارت را مانند من ترکیب می‌کنند.

Bye, take care, have a good night.

خداحافظ مراقب باش شب خوبی داشته باشی

It's very.

این خیلی

Common to use two.

معمول استفاده از دو.

Three or more expressions,  so feel free to combine them.

سه یا چند عبارت، بنابراین با خیال راحت آنها را ترکیب کنید.

Now you can replace the adjective  good with a different adjective.

اکنون می‌توانید صفت خوب را با یک صفت دیگر جایگزین کنید.

Have a wonderful day.

روز فوق العاده ای داشته باشید.

Have a fabulous afternoon.

بعدازظهر فوق العاده ای داشته باشید

Have a fantastic weekend.

آخر هفته فوق العاده ای داشته باشید.

You can say bye for now, which implies  that you're going to see that person.

فعلاً می‌توانید خداحافظی کنید، که به این معنی است که می‌خواهید آن شخص را ببینید.

Again, bye for now.

باز هم فعلا خداحافظ

Or you can say enjoy the rest.

یا می توانید بگویید از بقیه لذت ببرید.

Of and then the time period.

از و سپس دوره زمانی. از

Enjoy the rest of your day, your night,  your evening, your weekend, your vacation.

بقیه روز، شب، عصر، آخر هفته، تعطیلات خود لذت ببرید. از

Enjoy the rest of your evening.

بقیه عصر خود لذت ببرید.

Now I created a free lesson PDF that  summarizes all the greetings from this lesson.

اکنون یک PDF درس رایگان ایجاد کردم که همه احوالپرسی های این درس را خلاصه می کند.

You can look for the link in the  description or the comment section below.

می‌توانید پیوند را در توضیحات یا بخش نظرات زیر جستجو کنید.

Now let's talk about saying  goodbye to your friends.

اکنون بیایید در مورد خداحافظی با دوستان خود صحبت کنیم.

The most common is see you soon, see you later.

رایج ترین آن این است که به زودی می بینمت، بعدا می بینمت.

A common one is also Talk  soon, bye, talk soon, see.

یکی از رایج‌ها نیز Talk به زودی است، خداحافظ، به زودی صحبت کن، ببین.

You later.

I'll see you later.

شما بعدا

بعدا میبینمت

Now, if you have a future  date planned with that friend,  

اکنون، اگر قراری در آینده با آن دوست دارید،

you can say see you next weekend, see  you tomorrow, see you at the party and  

می‌توانید بگویید آخر هفته آینده می‌بینمت، فردا می‌بینمت ، در مهمانی می‌بینمت و به

reference that next event You can add  Can't wait to to add some excitement.

رویداد بعدی اشاره می‌کنی.

Can't wait to see you next weekend.

نمی توانم صبر کنم تا آخر هفته آینده شما را ببینم.

Can't wait to see you at at the party.

بی صبرانه منتظر دیدن شما در مهمانی هستم.

You can say bye.

می توانید بگویید خداحافظ.

It was so nice seeing you instead of  so nice you can add it was awesome.

خیلی خوب بود که شما را دیدم به جای اینکه خیلی خوب بود که بتوانید اضافه کنید، عالی بود.

It was amazing.

شگفت انگیز بود. فوق

It was wonderful.

العاده بود

It was lovely.

دوست داشتنی بود

And instead of seeing you you can  add it was lovely catching up.

و به جای دیدن شما، می‌توانید اضافه کنید که دوست داشتنی بود.

It was lovely having dinner.

شام دوست داشتنی بود

It was lovely chatting.

چت دوست داشتنی بود

So you can add different  alternatives to that expression.

بنابراین می‌توانید جایگزین‌های مختلفی به آن عبارت اضافه کنید.

If your friend and is getting into a vehicle,  

اگر دوستتان دارد سوار خودرو می‌شود،

you can add buy, drive safe,  buy, have a safe trip, be well.

می‌توانید اضافه کنید بخرید، ایمن رانندگی کنید، بخرید، سفری امن داشته باشید، خوب باشید. در حال

Now.

If you don't have a next date  planned with your friend,  

حاضر.

اگر قرار بعدی را با دوستتان برنامه‌ریزی نکرده‌اید،

you can add something to show  you want to see them again.

می‌توانید چیزی اضافه کنید تا نشان دهید می‌خواهید دوباره او را ببینید.

Buy, let's catch up soon.

بخرید، زودتر پیگیری کنیم.

Don't be a stranger, Keep in touch.

غریبه نباشید، در تماس باشید.

This is a very common one.

این یک مورد بسیار رایج است.

Buy keep in touch, take care.

خرید در تماس باشید، مراقب باشید.

Now let's talk about some more  informal slang expressions.

اکنون بیایید در مورد برخی از اصطلاحات عامیانه غیر رسمی صحبت کنیم. تا زمانی که وضعیت غیررسمی‌تر باشد،

You can use these with your friends, your family,  

می‌توانید از آن‌ها با دوستان، خانواده‌تان،

or even with your Co workers, as long  as it's a more informal situation.

یا حتی با کارکنان شرکتتان استفاده کنید .

We commonly use.

ما معمولا استفاده می کنیم. باید

Gotta got to gotta.

باید

I gotta go.

من باید بروم

I got a jet.

جت گرفتم

I gotta head out.

باید برم بیرون

I got to take off.

من باید بلند شوم

I got to hit the road.

باید به جاده بروم

I got to get going.

من باید راه بیفتم

It's my 6:00.

ساعت 6:00 من است.

I got a jet.

You can also say catch.

جت گرفتم

شما همچنین می توانید بگویید گرفتن.

You later.

شما بعدا

Which just.

Means see you later.

که فقط

یعنی بعدا میبینمت

Catch you later and notice I  took you and reduced it to ya.

بعداً شما را بگیرم و متوجه شوید که شما را بردم و آن را به شما تقلیل دادم.

Catch you later, catch you later.

بعدا میگیرمت، بعدا میگیرمت.

Sometimes we just say later, later.

گاهی فقط می گوییم دیرتر، دیرتر.

A fun expression is catch you on the flip side.

یک بیان سرگرم کننده این است که شما را از طرف دیگر بگیرد.

I have no idea what the flip side  is, but catch you on the flip side,  

من نمی دانم طرف مقابل چیست، اما تو را از طرف دیگر بگیر،

catch you on the flippity flip I'll.

تو را از روی تلنگر بگیرم.

Catch you on the flippity flip.

گرفتن شما در تلنگر flippity.

Bye.

خداحافظ

Some people say peace out I.

برخی از مردم می گویند صلح از من.

Personally.

شخصا.

Have never said.

هرگز نگفته اند.

This but I do hear it a lot  from some other speakers.

این، اما من آن را زیاد از برخی سخنرانان دیگر می‌شنوم.

Peace out or simply peace.

صلح بی پایان یا به سادگی صلح.

So if that suits your  personality you can use that one.

بنابراین اگر با شخصیت شما مطابقت دارد، می‌توانید از آن استفاده کنید.

Peace out.

صلح.

One of the most common informal  expressions is just see ya.

یکی از رایج‌ترین عبارات غیررسمی این است که فقط شما را ببینم.

So we take.

See you later.

بنابراین ما می گیریم.

بعدا میبینمت

And.

و.

We reduce it to see ya.

کم میاریم تا ببینمت

OK, bye.

See ya.

باشه، خداحافظ

ببینمت

Bye.

Let's talk about some expressions  you can use with your husband, wife,  

خداحافظ

بیایید در مورد عباراتی صحبت کنیم که می‌توانید با شوهر، همسر،

boyfriend, girlfriend, significant  other, spouse, life partner.

دوست پسر، دوست دختر، دیگران، همسر، شریک زندگی‌تان استفاده کنید.

Bye my love, my love.

خداحافظ عشق من، عشق من.

And we say it in such a nice.

و ما آن را در چنین زیبا می گوییم.

Voice.

صدا.

Bye my love.

خداحافظ عشقم

I miss you already.

دلم برایت تنگ شده است

I like that one.

من آن یکی را دوست دارم.

I miss you already.

دلم برایت تنگ شده است

Even though they're right there.

حتی اگر آنها همان جا هستند.

I miss you already.

دلم برایت تنگ شده است

Bye my love.

خداحافظ عشقم

I miss you already.

دلم برایت تنگ شده است

I miss you too.

منم دلم برات تنگ شده

Now we can use our pet name for each other.

اکنون می توانیم از نام حیوان خانگی خود برای یکدیگر استفاده کنیم.

Bye sweetheart aren't by Sweetie, by Cuddle Bear,  

خداحافظ عزیزم از سویتی، خرس نوازش،

by my darling or whatever your  romantic name for each other is.

عزیزم یا نام عاشقانه شما برای یکدیگر نیست.

And if you have young kids, you can use this.

و اگر بچه های خردسال دارید، می توانید از آن استفاده کنید.

Really cute.

واقعا ناز

Expression which goes.

بیانی که می رود.

See you later, alligator.

بعدا میبینمت تمساح می

Do you know what comes next in a while, Crocodile?

دانی بعد از مدتی چه اتفاقی می افتد، کروکودیل؟

But just use that one with young children.

اما فقط از آن برای کودکان خردسال استفاده کنید.

Now let's talk about professional expressions  that you can use at work, in a job interview,  

اکنون بیایید در مورد عبارات حرفه‌ای صحبت کنیم که می‌توانید در محل کار، مصاحبه شغلی،

a networking event or conference by  looking forward to seeing you again soon.

رویداد شبکه‌ای یا کنفرانس استفاده کنید و مشتاقانه منتظر دیدار مجدد شما هستیم. مشتاقانه

Looking forward to.

منتظر است. در حال

Working.

کار کردن

Together.

با هم.

So notice the gerund verb we need.

بنابراین به فعل جیروندی که نیاز داریم توجه کنید.

You can also use a noun.

شما همچنین می توانید از یک اسم استفاده کنید.

Looking forward to the conference.

منتظر کنفرانس هستیم مشتاقانه

Looking forward to the project.

منتظر پروژه هستیم.

If you're meeting someone for  the first time, you can say bye.

اگر برای اولین بار با کسی ملاقات می‌کنید، می‌توانید خداحافظی کنید.

It was a pleasure.

لذت بخش بود. از

It was a pleasure meeting you.

آشنایی با شما لذت بردم

It was nice talking to you.

صحبت کردن با شما خوب بود

In a job interview, we  generally express appreciation.

در یک مصاحبه شغلی، ما معمولاً قدردانی می کنیم.

Thank you so much for this opportunity.

از این فرصت بسیار سپاسگزارم.

I look forward to hearing from you.

من مشتاقانه منتظر شنیدن شما هستم.

The interviewer will also express appreciation.

مصاحبه کننده نیز قدردانی خواهد کرد.

Thank you so much for coming today.

خیلی ممنون که امروز اومدی

I appreciate your time.

قدردان وقت شما هستم.

Thank you so much for your time today.

خیلی ممنون از وقتی که امروز گذاشتید.

We'll be in.

ما وارد می شویم.

Touch shortly.

به زودی لمس کنید. به

Notice that expression in touch.

آن عبارت در تماس توجه کنید.

We'll be in touch soon.

به زودی با هم تماس خواهیم گرفت

We'll be in touch shortly.

به زودی با هم تماس خواهیم گرفت

Superiors can add some words of encouragement  

مافوق‌ها می‌توانند

by Keep up the good work, the  great work, the amazing work.

با ادامه کار خوب، کار عالی، کار شگفت‌انگیز، چند کلمه تشویق کننده اضافه کنند.

Or they might say, if you need me,  

یا ممکن است بگویند، اگر به من نیاز دارید،

I'm a phone call away by if you  need me, I'm a phone call away.

من یک تماس تلفنی دور هستم، اگر به من نیاز دارید، من یک تماس تلفنی دور هستم.

You know where to find me, which is letting  you know you can just text me, you know?

می‌دانی کجا می‌توانی مرا پیدا کنی، که به شما اجازه می‌دهد بدانید که می‌توانید فقط به من پیام دهید، می‌دانید؟

Where to find me?

من را از کجا پیدا کنم؟

I'll be on my.

من روی خودم خواهم بود.

Phone you know where to find me or a common one in  the office is by my doors always open and that's.

تلفنی که می‌دانید کجا من را پیدا کنید یا تلفن معمولی در دفتر کنار درهای من همیشه باز است و همین.

Encouraging you to.

تشویق شما به.

Come back if you want to discuss  anything or if you need help.

اگر می‌خواهید درباره هر چیزی بحث کنید یا اگر به کمک نیاز دارید، برگردید.

My door is always open.

درب من همیشه باز است

Amazing job with this lesson.

کار شگفت انگیز با این درس

Now put let's go, Put, let's go, let's go  in the comments if you want more lessons.

حالا بگذار برویم، بگذار، بگذار برویم، اگر درس‌های بیشتری می‌خواهی، در کامنت‌ها برویم.

Just like this.

درست مثل این.

And of course, make sure you like this lesson.

و البته مطمئن شوید که این درس را دوست دارید.

Share it with friends and  subscribe to your notified.

آن را با دوستان به اشتراک بگذارید و در اعلان‌های خود مشترک شوید.

Every time I post a new lesson and you  can get this free speaking guide where  

هر بار که درس جدیدی را پست می‌کنم و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید که در آن

I share 6 tips on how to speak  English fluently and confidently.

6 نکته درباره نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And you can keep expanding your  vocabulary with this lesson right now.

و می‌توانید همین حالا دایره لغات خود را با این درس گسترش دهید.