300 English Words for Every Day Life | English Vocabulary

In this vocabulary master class, you're going to  

در این کلاس استاد واژگان، شما

learn 300 words that you can use in  your daily speech using these 300.

300 کلمه را یاد خواهید گرفت که می توانید با استفاده از این 300

Words in your daily.

کلمه در گفتار روزانه خود استفاده کنید.

Speech will help you sound fluent.

گفتار به شما کمک می کند روان به نظر برسید.

Just like.

A native speaker.

درست مثل.

یک زبان مادری.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

I'm sure you're learning English  because you want to travel the world.

من مطمئن هستم که شما در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید زیرا می خواهید به دنیا سفر کنید.

You want to interact with people from around the.

شما می خواهید با مردم از اطراف ارتباط برقرار کنید.

World.

جهان.

So first you're going.

Trying to learn.

پس اول شما میروید

تلاش برای یادگرفتن.

50 essential Travel phrases  that You Can Use Anytime You  

50 عبارت ضروری سفر که می‌توانید در هر زمان

travel So your banks are packed and  you're ready to visit North America.

سفر از آن‌ها استفاده کنید تا بانک‌های شما مملو از جمعیت باشد و آماده بازدید از آمریکای شمالی باشید.

Let's talk about all the phrases that  you need, starting with greetings.

بیایید در مورد همه عباراتی که به آنها نیاز دارید صحبت کنیم، با تبریک شروع کنیم.

Now as a.

Tourist, you're going to be using  these greetings when you go to.

اکنون به عنوان یک.

گردشگر، وقتی می‌روید از این تبریک‌ها استفاده می‌کنید.

Stores, restaurants or interact  with service providers.

فروشگاه‌ها، رستوران‌ها یا تعامل با ارائه‌دهندگان خدمات.

Like when you rent a car or book a tour.

مانند زمانی که یک ماشین اجاره می کنید یا یک تور رزرو می کنید.

You can simply say.

شما به سادگی می توانید بگویید.

Say hello because for more  in personal interactions,  

سلام کنید زیرا برای بیشتر در تعاملات شخصی،

when you don't know the person  socially, we just say hello.

وقتی فرد را از نظر اجتماعی نمی‌شناسید، فقط سلام می‌کنیم.

That's the standard greeting in these situations.

سلام استاندارد در این مواقع همین است.

You could also say hi there.

شما همچنین می توانید سلام کنید.

So add there, hi there, hi there.

بنابراین اضافه کنید وجود دارد، سلام وجود دارد، سلام وجود دارد.

When you go into a restaurant, a store, hi there.

وقتی وارد یک رستوران، یک فروشگاه می شوید، سلام.

Of course you wouldn't wave.

البته شما دست تکان نمی دهید.

I'm just doing that.

من فقط همین کار را می کنم.

I guess you could.

من حدس می زنم که شما می توانید.

Hi there.

سلام.

Hello.

سلام.

Now, time specific you could say.

در حال حاضر، زمان خاص شما می توانید بگویید.

Good morning, good afternoon or good evening.

صبح بخیر، ظهر بخیر یا عصر بخیر.

Don't say good night because that's  what we use before you go to sleep.

شب بخیر نگویید زیرا این چیزی است که ما قبل از خواب از آن استفاده می کنیم.

So after 4:00 to 6:00 PM,  you can say good evening.

بنابراین بعد از ساعت 4:00 تا 6:00 بعد از ظهر، می‌توانید عصر بخیر بگویید.

Now only for morning.

الان فقط برای صبح

Native speakers, we drop the good and we just  say morning, morning, but we don't say afternoon.

سخنرانان بومی، خوب را رها می کنیم و فقط می گوییم صبح، صبح، اما نمی گوییم بعدازظهر.

You always say good afternoon, good evening,  but you can simply say morning, morning.

شما همیشه می گویید ظهر بخیر، عصر بخیر، اما می توانید به سادگی بگویید صبح، صبح.

Now after your greeting, you  can state your reason for.

اکنون پس از احوالپرسی، می‌توانید دلیل خود را بیان کنید.

Your visit so if.

بازدید شما پس اگر.

You're at a restaurant, you can say hi there.

شما در یک رستوران هستید، می توانید سلام کنید.

We have a reservation under Forest.

ما یک رزرو زیر جنگل داریم.

Usually the reservations are made  under your last name for 7:00 PM.

معمولاً برای ساعت 19:00 با نام خانوادگی شما رزرو می شود.

You could include the time, but you don't need  to because the reservation will have the time.

می‌توانید زمان را درج کنید، اما نیازی به این ندارید زیرا رزرو زمان خواهد داشت.

Or you could approach a  booth and say good morning.

یا می‌توانید به یک غرفه نزدیک شوید و صبح بخیر بگویید.

Could you please tell me when the  next ferry to Staten Island comes?

لطفاً به من بگویید کشتی بعدی به استاتن آیلند چه زمانی می آید؟

Notice how I use Could you please  That's to sound more polite.

توجه داشته باشید که چگونه از Could you please استفاده می‌کنم.

Now don't worry about taking notes because  

اکنون نگران یادداشت برداری نباشید زیرا

I summarize everything in a  free lesson PDF you can look.

من همه چیز را در یک PDF درس رایگان که می توانید نگاه کنید، خلاصه می کنم.

In the description.

در توضیحات.

For the link.

برای پیوند.

How about this one?

این یکی چی؟

Excuse me, do you carry sunscreen?

ببخشید ضد آفتاب حمل میکنی؟

Do you carry you're.

آیا شما حمل می کنید. از

Asking the store if they  have Do you carry sunscreen?

فروشگاه می‌پرسید که آیا ضد آفتاب دارند؟

Now notice excuse me, this  isn't necessarily a greeting,  

حالا توجه کنید ببخشید، این لزوماً یک تبریک نیست،

but it's what we use to get someone's attention.

بلکه چیزی است که ما برای جلب توجه دیگران از آن استفاده می کنیم.

So if the store person is stalking  a shelf, you can say, excuse me,  

بنابراین، اگر فروشنده در حال تعقیب قفسه‌ای است، می‌توانید بگویید، ببخشید،

and then they will stop what  they're doing and look at you.

و سپس از کاری که انجام می‌دهد دست می‌کشد و به شما نگاه می‌کند.

So it's used to get attention.

بنابراین برای جلب توجه استفاده می شود.

Now technically you can say, pardon  me, pardon me, do you carry sunscreen?

اکنون از نظر فنی می‌توانید بگویید، مرا ببخش، مرا ببخش، آیا ضد آفتاب حمل می‌کنی؟

But pardon me isn't very common  in North America in this context.

اما ببخشید در این زمینه در آمریکای شمالی خیلی رایج نیست.

In North America we use pardon me  if we don't understand something.

در آمریکای شمالی، اگر چیزی را متوجه نشدیم، از «ببخشید» استفاده می‌کنیم.

So if someones talking to me and.

بنابراین اگر کسی با من صحبت می کند و.

Maybe there's a lot of.

شاید زیاد باشد.

Background noise, I might say.

ممکن است بگویم نویز پس زمینه.

Pardon me to ask.

ببخشید که بپرسم

Them to repeat.

آنها را تکرار کنند.

Themselves, but we don't really use it  to get someone's attention so just use  

خودشان هستند، اما ما واقعاً از آن برای جلب توجه کسی استفاده نمی‌کنیم، بنابراین فقط از «

excuse me to get someone's attention now let's.

ببخشید» برای جلب توجه کسی استفاده کنید.

Review all the phrases you need if you.

تمام عباراتی را که نیاز دارید مرور کنید.

Don't understand someone or if  you don't hear them because.

کسی را نمی‌فهمید یا اگر او را نمی‌شنوید، زیرا. مقدار

There's a lot of.

زیادی وجود دارد.

Background noise.

Or maybe they just spoke very quietly.

صدای زمینه.

یا شاید آنها فقط خیلی آرام صحبت کردند.

Like I said, pardon me.

همونطور که گفتم ببخشید

Pardon me.

ببخشید.

Now you can also.

حالا شما هم می توانید.

Say, excuse me?

بگو ببخشید؟

But it's more in a questioning tone.

اما بیشتر با لحن پرسشگر است.

Excuse me, sorry, I didn't catch that.

ببخشید ببخشید متوجه نشدم

Now you can always say sorry.

حالا شما همیشه می توانید ببخشید.

English isn't my first language.

انگلیسی زبان اول من نیست

So you're giving them?

پس داری بهشون میدی؟

The.

.

Information they need to know so they can adjust.

اطلاعاتی که آنها باید بدانند تا بتوانند تنظیم کنند.

Because if you tell a native speaker oh sorry  English isn't my first language, they'll naturally  

زیرا اگر به یک زبان مادری بگویید متأسفم، انگلیسی زبان اول من نیست، آنها طبیعتاً

just try to speak slower or louder or in a  different way to help you understand and don't be.

سعی می‌کنند آهسته‌تر یا بلندتر یا به روشی متفاوت صحبت کنند تا به شما کمک کند بفهمید و نگویید.

Afraid to say, can you repeat that slower please?

می ترسم بگویم، لطفاً می توانید آن را آهسته تر تکرار کنید؟

The person will not.

فرد نخواهد کرد.

Be offended or upset if you say  that, so don't be afraid to use it.

اگر این را می گویید آزرده یا ناراحت شوید، بنابراین از استفاده از آن نترسید.

Or you can say sorry.

یا می توانید بگویید متاسفم.

I'm not sure what means.

من مطمئن نیستم به چه معناست.

That means or if you know the.

یعنی یا اگر می دانید.

Specific word you can say.

کلمه خاصی که می توانید بگویید.

I'm not sure what a transfer means,  can you explain it a different way?

من مطمئن نیستم که انتقال به چه معناست، می‌توانید آن را به روش دیگری توضیح دهید؟

Can you give me more information?

میشه اطلاعات بیشتری به من بدید؟

Can you help me understand?

میشه کمکم کنی بفهمم؟

Or simply you can say sorry I don't understand,  English isn't my first language and they will  

یا به سادگی می‌توانید بگویید متأسفم من نمی‌فهمم، انگلیسی زبان اول من نیست و آنها

naturally know they need to speak slower,  louder or explain it a different way.

طبیعتاً می‌دانند که باید آهسته‌تر، بلندتر صحبت کنند یا آن را به روش دیگری توضیح دهند.

Can you repeat that please?

میشود لطفا تکرارش کنید؟

Sorry, I didn't catch that.

ببخشید من متوجه نشدم

As a.

Tourist, you're going to be spending money  at stores, so let's talk about the phrases  

به عنوان یک.

گردشگر، شما در فروشگاه‌ها پول خرج خواهید کرد ، پس بیایید درباره عباراتی صحبت کنیم که

you need when you go into a store or when  you take all of your items to check out.

هنگام رفتن به فروشگاه یا وقتی همه اقلام خود را برای بررسی می‌برید به آن نیاز دارید.

When you're ready to pay, you can just say  hi there or any of the other greetings.

وقتی آماده پرداخت هستید، می‌توانید فقط سلام یا هر یک از سلام‌های دیگر را بگویید.

Now previously the stores would ask you cash or  credit, but this isn't common in North America.

اکنون قبلاً فروشگاه‌ها از شما پول نقد یا اعتبار می‌خواستند، اما این امر در آمریکای شمالی رایج نیست.

Today.

امروز.

It's assumed you're going  to pay with a credit card,  

فرض بر این است که می‌خواهید با کارت اعتباری پرداخت کنید،

so they generally don't ask  you about the payment method.

بنابراین معمولاً از شما درباره روش پرداخت سؤال نمی‌کنند.

They will probably just point at the  machine and then you can tap your card.

آنها احتمالاً فقط به دستگاه اشاره می‌کنند و سپس می‌توانید روی کارتتان ضربه بزنید.

Cash credit.

اعتبار نقدی

Now there are some St.

در حال حاضر برخی از فروشندگان سنت وجود دارد

vendors.

.

A street vendor would be a small shop or  something that isn't a physical store.

یک فروشنده خیابانی یک مغازه کوچک یا چیزی است که یک فروشگاه فیزیکی نیست.

It is possible that they only accept cash.

این امکان وجود دارد که فقط نقدی قبول کنند.

But this is.

اما این.

Becoming less and less common.

کمتر و کمتر رایج می شود.

Basically everywhere you go in North America you  can pay with your card, even the smallest St.

اساساً هر کجا در آمریکای شمالی می‌روید، می‌توانید با کارت خود پرداخت کنید، حتی کوچک‌ترین

Vendors because they have  a little device they put.

فروشندگان خیابان، زیرا آنها دستگاه کوچکی دارند که قرار داده‌اند.

On their phones and then their phone.

در تلفن های آنها و سپس تلفن آنها.

Turns into a payment processor and  you just tap your card on the phone.

به یک پردازشگر پرداخت تبدیل می‌شود و فقط روی کارتتان روی تلفن ضربه می‌زنید.

So even at very small vendors,  you can likely pay with your.

بنابراین حتی در فروشندگان بسیار کوچک، احتمالاً می‌توانید با خود پرداخت کنید.

Card, but of course.

کارت، اما البته.

Bring a little.

کمی بیاور

Cash with you.

پول نقد همراه شماست.

You can ask how much is this for one item?

می توانید بپرسید این برای یک کالا چقدر است؟ قیمت

How much are these for two or more items?

این دو یا چند مورد چقدر است؟

Now, after you pay, they might  ask you, do you need a bag now?

اکنون، پس از پرداخت، ممکن است از شما بپرسند، آیا اکنون به کیف نیاز دارید؟

They might say need a bag or simply bag with  a rising intonation to show it's a question.

آنها ممکن است بگویند به یک کیف نیاز دارید یا صرفاً کیفی با صدای بلند برای نشان دادن اینکه این یک سؤال است.

Plastic bags are not used at  most stores in North America.

کیسه‌های پلاستیکی در اکثر فروشگاه‌های آمریکای شمالی استفاده نمی‌شوند.

They are banned for environmental reasons.

آنها به دلایل زیست محیطی ممنوع هستند.

So if you need a bag, most likely  you have to pay for that bag.

بنابراین اگر به یک کیف نیاز دارید، به احتمال زیاد باید هزینه آن کیف را بپردازید.

Instead of plastic stores use paper bags  and they're probably about $0.15 per bag.

به‌جای فروشگاه‌های پلاستیکی از کیسه‌های کاغذی استفاده کنید که احتمالاً حدود 0.15 دلار برای هر کیسه است.

Or you can get a reusable bag  depending on the quality 1 to $3.00.

یا بسته به کیفیت 1 تا 3.00 دلار می‌توانید یک کیسه قابل استفاده مجدد تهیه کنید.

A lot of smaller stores, convenience  stores, markets they still use.

بسیاری از فروشگاه‌های کوچک‌تر، فروشگاه‌های رفاه، بازارهایی که هنوز استفاده می‌کنند.

Plastic.

پلاستیک.

Bags, but the bigger stores.

کیف، اما فروشگاه های بزرگتر.

Generally don't.

به طور کلی این کار را نکنید.

But you can always ask them.

اما همیشه می توانید از آنها بپرسید.

Can you give me a bag please?

میشه لطفا یه کیف بدی؟

Or I need to buy a bag?

یا باید کیف بخرم؟

Now sometimes I hear.

الان گاهی میشنوم

Students say please, I need to buy a bag and  they put please at the beginning of a statement.

دانش‌آموزان می‌گویند لطفا، من باید یک کیف بخرم و لطفاً در ابتدای بیانیه قرار می‌دهند.

But that is not common in North  America and it sounds a little awkward.

اما این در آمریکای شمالی رایج نیست و کمی ناخوشایند به نظر می رسد.

So put please at the end I  need to buy a bag please.

پس لطفاً در پایان بگذارید، لطفاً یک کیف بخرم.

Please commonly comes at the  beginning when it's the imperative.

لطفاً معمولاً در ابتدا وقتی ضروری است می آید.

So you're giving an instruction,  Please put the receipt in the bag.

بنابراین شما در حال ارائه دستورالعمل هستید، لطفا رسید را در کیف قرار دهید.

Put the receipt in the bag is  the instruction and you can  

قرار دادن رسید در کیف دستورالعمل است و می‌توانید

add please at the beginning to sound more polite.

در ابتدا آن را اضافه کنید تا مودبانه‌تر به نظر برسید.

You could also add it at the end after you pay.

همچنین می توانید پس از پرداخت آن را در پایان اضافه کنید.

They might say do you need want a receipt again  to try to be more environmental and safe paper.

ممکن است بگویند آیا برای اینکه کاغذی زیست محیطی تر و ایمن تر داشته باشید، باید دوباره رسید بخواهید.

They don't automatically print receipts.

آنها به طور خودکار رسید چاپ نمی کنند.

They might just say need a  receipt, want a receipt or receipt.

ممکن است فقط بگویند رسید نیاز دارید، رسید یا رسید می خواهید.

You can say no, it's okay, no thanks.

می توانید بگویید نه، اشکالی ندارد، نه متشکرم.

Yes.

آره.

Please.

Now, right before you pay, they might say  something really long that you don't understand.

لطفا.

اکنون، درست قبل از پرداخت، ممکن است آن‌ها یک چیز بسیار طولانی بگویند که شما متوجه آن نشوید.

They may be asking you for a  donation, which is very common.

ممکن است از شما کمک مالی بخواهند، که بسیار رایج است.

Do you want to donate $1.00  to the Children's Hospital?

آیا می خواهید 1.00 دلار به بیمارستان کودکان اهدا کنید؟

They might ask you if you have a points  or rewards membership with that store.

ممکن است از شما بپرسند که آیا امتیازی دارید یا عضویت در آن فروشگاه را پاداش می‌دهید.

Or they might ask you if you want to sign up for  

یا ممکن است از شما بپرسند که آیا می‌خواهید برای

something like a Walmart MasterCard  or a points card or a membership.

چیزی مانند Walmart MasterCard یا کارت امتیاز یا عضویت ثبت‌نام کنید.

If you don't understand, just say.

اگه متوجه نشدی فقط بگو

No thanks.

نه ممنون.

No thanks, because they're probably just  trying to give you something additional.

نه، متشکرم، زیرا احتمالاً فقط سعی می‌کنند چیز دیگری به شما بدهند.

Now if you go into a clothing.

حالا اگر وارد لباس شوید.

Store or a larger store.

فروشگاه یا فروشگاه بزرگتر.

They will greet you and they'll ask you  if you're looking for something specific.

آنها به شما سلام خواهند کرد و از شما خواهند پرسید که آیا به دنبال چیز خاصی هستید.

You can say I'm just looking.

می توانید بگویید من فقط دارم نگاه می کنم.

I'm just browsing, but in North  America looking is more common.

من فقط در حال مرور هستم، اما در آمریکای شمالی، نگاه کردن بیشتر رایج است.

I'm just looking, thanks.

من فقط نگاه میکنم، ممنون

Well.

خوب.

Thanks, I'm just browsing.

ممنون، الان دارم مرور میکنم

Oh, I'm just looking.

اوه من فقط دارم نگاه میکنم با

Thanks.

Or if you are looking for something specific,  you can say I'm looking for a small backpack.

تشکر.

یا اگر به‌دنبال چیز خاصی هستید، می‌توانید بگویید من به دنبال یک کوله‌پشتی کوچک هستم.

Where can I find men's socks?

از کجا می توانم جوراب مردانه پیدا کنم؟

Do you carry sunglasses?

آیا عینک آفتابی حمل می کنید؟

If you're buying clothing, you  can ask where can I try this on?

اگر در حال خرید لباس هستید، می‌توانید بپرسید کجا می‌توانم این را امتحان کنم؟

Where are the fitting rooms, the changing  rooms, which is where you try things on.

اتاق‌های مناسب، رختکن‌ها کجا هستند، جایی که چیزها را امتحان می‌کنید.

You can also ask them what's your return policy  to know if the item is returnable or exchangeable.

همچنین می‌توانید از آن‌ها بپرسید که خط‌مشی بازگشت شما چیست تا بدانید کالا قابل برگشت یا تعویض است.

Now let's talk about dining out at restaurants.

حالا بیایید در مورد صرف غذا در رستوران ها صحبت کنیم.

When you go to a restaurant,  you can use your greeting.

وقتی به رستوران می‌روید، می‌توانید از سلام خود استفاده کنید.

Hello.

Hi there.

سلام.

سلام.

Good afternoon.

عصر بخیر.

Table for two, please.

میز دو نفره لطفا

Or you can state we have a reservation under and  

یا می‌توانید اعلام کنید که ما یک رزرو زیر و

then your name, generally just  your last name under forest.

سپس نام شما، معمولاً فقط نام خانوادگی شما در زیر جنگل داریم.

Or maybe you want to make a reservation.

یا شاید بخواهید رزرو کنید.

Can we make a reservation and they'll ask you  when or what day, how many people and what time?

آیا می‌توانیم رزرو کنیم و از شما بپرسند کی یا چه روزی، چند نفر و چه ساعتی؟

Table for two, please.

میز دو نفره لطفا

Now if you're staying at the  restaurant, you can ask them.

حالا اگر در رستوران می‌مانید، می‌توانید از آنها بپرسید. آیا

Do you have any tables outside?

میز بیرون دارید؟

Do you have any tables on the patio?

آیا میزی در پاسیو دارید؟

So they mean the same thing.

پس منظورشون همینه

The patio or outside is an area that is outside.

پاسیو یا بیرون محوطه ای است که بیرون است.

So you have inside or outside.

بنابراین شما در داخل یا خارج دارید.

Outside is on the patio.

بیرون در پاسیو است.

And if you're inside and you see  this really nice table by the window,  

و اگر داخل هستید و این میز واقعاً زیبا را کنار پنجره می‌بینید،

you can say can we sit by the window, please?

می‌توانید بگویید می‌توانیم کنار پنجره بنشینیم، لطفا؟

Are there any booths available?

آیا غرفه ای موجود است؟

So maybe they're putting you at a table with  chairs, but you want to sit it in a booth.

بنابراین شاید آنها شما را روی یک میز با صندلی می نشانند، اما شما می خواهید آن را در یک غرفه بنشینید.

Just ask them.

فقط ازشون بپرس آیا

Are there any?

وجود دارد؟

Booths available if you have any allergies,  

اگر آلرژی دارید، غرفه‌های موجود است،

you can tell your server I'm allergic  to I'm allergic to shellfish.

می‌توانید به سرور خود بگویید من به صدف‌ها حساسیت دارم.

Or maybe you see an item, a stir fry  with chicken and you want to know,  

یا شاید شما یک مورد، یک سرخ کردنی با مرغ را می بینید و می خواهید بدانید،   آیا

can you make that vegetarian?

می توانید آن را گیاهخوار کنید؟ آیا

Can you make that vegan?

می توانید آن وگان را درست کنید؟

Can you make?

That gluten free to order, just say.

میتونی درست کنی؟

این بدون گلوتن برای سفارش، فقط بگویید.

All.

همه.

Have.

I'll have the stir fry with  shrimp please alternatively.

دارند.

من سرخ شده را با میگو میل می کنم.

I'd like.

من می خواهم.

I'd like the stir fry with shrimp please,  but all have is way more common now.

من دوست دارم سرخ کردن با میگو را لطفاً، اما همه آنها در حال حاضر بسیار رایج است.

You may want to modify your order.

ممکن است بخواهید سفارش خود را تغییر دهید. لطفاً

I'll have the stir fry with  shrimp please, but no onions.

سرخ‌کرده را با میگو می‌خورم، اما بدون پیاز.

Hold the onions without onions.

پیازها را بدون پیاز نگه دارید.

They all mean the same thing.

همه آنها به یک معنا هستند.

Can you add Pickles?

میشه ترشی هم اضافه کنید

So if you want something  additional, can you add Pickles?

بنابراین اگر چیز دیگری می‌خواهید، می‌توانید ترشی را اضافه کنید؟ آیا

Can you make it extra spicy?

می توانید آن را بیشتر تند درست کنید؟

This is something my husband asks every time.

این چیزی است که شوهرم هر بار می پرسد. آیا

Can you make it extra spicy?

می توانید آن را بیشتر تند درست کنید؟

Can you?

Put the.

میتوانی؟

بگذار.

Sauce on the side so maybe if they  put a sauce over top can you put it?

سس را کنار بگذارید تا شاید اگر سس روی آن گذاشتند، بتوانید آن را بچینید؟

On the side.

در کنار.

Saw us on the side again, please.

لطفاً دوباره ما را در کناری دید.

Just know that modifying.

فقط این اصلاح را بدانید.

Your orders is extremely common  and accepted in North America,  

سفارش‌های شما بسیار رایج است و در آمریکای شمالی پذیرفته می‌شود،

so don't be shy if you want  something specific just.

بنابراین اگر چیزی خاص می‌خواهید خجالتی نباشید.

Ask.

They will do it for you.

پرسیدن.

آنها این کار را برای شما انجام خواهند داد.

And don't forget to ask for water because as  a tourist you need to drink a lot of water.

و درخواست آب را فراموش نکنید زیرا به عنوان یک گردشگر باید مقدار زیادی آب بنوشید.

Can you bring us some water please?

لطفا برای ما آب بیاورید؟

They might ask you sparkling or still bottled.

ممکن است از شما بخواهند که گازدار یا هنوز بطری شده باشد.

Does.

میکند.

Say tap water tap.

بگو شیر آب.

Water.

اب.

Is fine.

خوب است.

Sometimes the restaurants try to  sound more fancy and say house.

گاهی اوقات رستوران‌ها سعی می‌کنند ظاهری شیک‌تر داشته باشند و بگویند خانه.

Water, but it's the.

آب، اما این است.

Water that comes out of the tap, which  is drinkable in all of North America.

آبی که از شیر خارج می‌شود، که در تمام آمریکای شمالی قابل شرب است.

So if you don't want to pay for water,  

بنابراین اگر نمی‌خواهید برای آب پولی بپردازید،

just say tap water is fine and know that water  is free everywhere you go in North America.

فقط بگویید آب لوله‌کشی خوب است و بدانید که هر کجا در آمریکای شمالی بروید، آب رایگان است.

You can go into any place  and ask for water for free.

می‌توانید به هر مکانی بروید و به صورت رایگان آب بخواهید.

You might ask them where are  the bathrooms or restrooms.

ممکن است از آنها بپرسید حمام یا دستشویی کجاست.

Either word choice is fine.

انتخاب هر دو کلمه خوب است.

Where are the bathrooms?

حمام ها کجا هستند؟

Where are the restrooms?

سرویس های بهداشتی کجا هستند؟

Just don't say where are the toilets.

فقط نگو توالت ها کجاست.

Because we don't use that word for restaurants.

چون ما از این کلمه برای رستوران استفاده نمی کنیم.

Now if you had a big meal and you  didn't finish it all, you can say.

حالا اگر یک وعده غذایی بزرگ خورده اید و همه آن را تمام نکرده اید، می توانید بگویید. آیا

Can I have A to?

می توانم A to داشته باشم؟

Go box, please and they'll bring you a box and you  put your leftovers and then you take it with you.

برو جعبه کن، لطفاً یک جعبه برایت بیاورند و تو باقی مانده هایت را بگذار و بعد با خودت ببری. آیا

Can I have A to go box please?

می توانم یک جعبه برای رفتن داشته باشم لطفا؟

Or you can say, can you?

یا می توانید بگویید، می توانید؟

Wrap this up.

این را جمع کنید.

So they will take your food, put it.

پس غذای شما را می گیرند، بگذارید.

In A to go box and bring it.

در جعبه رفتن و آوردن آن.

Back to you.

برگردیم به تو.

Can you wrap this up?

می توانید این را جمع بندی کنید؟

Can you pack this up?

می توانید این را بسته بندی کنید؟

They mean the same thing if they try to offer  you dessert or coffee and you don't want it.

اگر بخواهند به شما دسر یا قهوه بدهند و شما آن را نخواهید، منظورشان یکسان است.

Say just the check please.

فقط چک را بگو لطفا

You can say check or bill.

می توانید بگویید چک یا صورتحساب.

Just the check please.

فقط چک رو لطفا

Just the bill, please.

فقط صورت حساب، لطفا

Can you bring me the check or bill please?

لطفا چک یا صورت حساب را برای من بیاورید؟

Or you can simply ask where do I pay?

یا می توانید به سادگی بپرسید از کجا باید پرداخت کنم؟

Just the check please.

فقط چک رو لطفا

Where do I pay?

کجا پرداخت کنم؟

It's 25.

Dollars right in North America.

دقیقاً در آمریکای شمالی 25 دلار است.

Tips.

نکات.

Gratuity are rarely added to the bill  automatically, so it's your choice to leave it.

انعام به ندرت به صورت خودکار به صورت حساب اضافه می شود، بنابراین این انتخاب شماست که آن را ترک کنید.

When you pay.

There'll be an option on the machine.

وقتی پرداخت می کنید.

گزینه ای روی دستگاه وجود خواهد داشت.

It's not required, but it is highly  expected and a 10 to 20% tip,  

الزامی نیست، اما بسیار مورد انتظار است و 10 تا 20 درصد انعام

depending on the formality of the restaurant  and the level of service is expected.

بسته به رسمی بودن رستوران و سطح خدمات مورد انتظار است.

But again, it isn't required.

اما باز هم لازم نیست.

Now at any restaurant, cafe or store, you can ask  them, do you have Wi-Fi or is there Wi-Fi here?

اکنون در هر رستوران، کافه یا فروشگاهی، می‌توانید از آنها بپرسید که آیا Wi-Fi دارید یا اینجا Wi-Fi وجود دارد؟

And if you know there's Wi-Fi because there's a  sign, you can ask them what's the Wi-Fi password.

و اگر می‌دانید که Wi-Fi وجود دارد، زیرا علامتی وجود دارد، می‌توانید از آنها بپرسید که رمز عبور Wi-Fi چیست.

Now, sometimes the Wi-Fi passwords  are just random letters or numbers,  

اکنون، گاهی اوقات گذرواژه‌های Wi-Fi فقط حروف یا اعداد تصادفی هستند،

and maybe you, you didn't hear  it, you couldn't understand it.

و شاید شما آن را نشنیده باشید، نتوانید آن را درک کنید.

You can just give them your phone.

شما فقط می توانید گوشی خود را به آنها بدهید.

Can you put it in for me, please?

میشه برام بذاری لطفا؟

Can you write it down, please?

میشه بنویسید لطفا آیا

Can you repeat that slowly, please?

می توانید آن را به آرامی تکرار کنید، لطفا؟

Now, let's talk about getting around.

حالا بیایید در مورد دور زدن صحبت کنیم.

So how you move from one location to another.

بنابراین چگونه از یک مکان به مکان دیگر حرکت می کنید. دیگر

You don't really need to know how to  ask for directions anymore because  

واقعاً نیازی به دانستن نحوه درخواست مسیر ندارید زیرا

your phone has GPS and will  tell you exactly where to go.

تلفن شما دارای GPS است و دقیقاً به شما می گوید کجا بروید.

But let me share some common phrases with you.

اما اجازه دهید چند عبارت رایج را با شما به اشتراک بگذارم.

Excuse me, do you know how to  get to the Empire State Building?

ببخشید، آیا می دانید چگونه به ساختمان امپایر استیت بروید؟

Excuse me, which way is Central Park?

ببخشید سنترال پارک کجاست؟

Excuse me, does this train go to Central Park?

ببخشید این قطار میره پارک مرکزی؟

Excuse me, which train will  take me to Central Park?

ببخشید، کدام قطار مرا به پارک مرکزی می برد؟

And noticed I used excuse me  for all of them because that  

و متوجه شدم که برای همه آنها از بهانه استفاده کردم زیرا این

is the most common standard in North  America to get someone's attention.

رایج ترین استاندارد در آمریکای شمالی برای جلب توجه دیگران است.

You could also say excuse.

می تونی بهانه هم بگی

Me, do you mind taking?

من، اشکالی داری بگیری؟

Our photo because that is the.

عکس ما چون همین است.

One thing that people.

یک چیز که مردم.

Still ask other people for not directions  anymore but excuse me, do you mind?

هنوز هم دیگر از افراد دیگر جهت نخواهید، اما ببخشید، اشکالی ندارید؟ آیا

Do you mind taking with that ING?

با آن ING مشکلی ندارید؟ آیا

Do you mind taking our for photo?

برای عکس گرفتن از ما مشکلی ندارید؟

Excuse me, could you please take our picture so  you can say photo or picture interchangeably?

ببخشید، لطفاً می‌توانید عکس ما را بگیرید تا بتوانید به جای هم عکس یا عکس را بگویید؟

And as a final.

و به عنوان فینال

Tip before you pack your bags  and head to North America just.

قبل از بستن چمدان‌ها، نکته‌ای را راهنمایی کنید و به آمریکای شمالی بروید.

Remember that North America?

آن آمریکای شمالی را به خاطر دارید؟

Is incredibly diverse and we interact with  non-native English speakers every single day.

فوق‌العاده متنوع است و ما هر روز با غیر انگلیسی‌زبان‌های بومی تعامل داریم.

Every time we leave the house,  we go to stores, restaurants.

هر بار که از خانه خارج می شویم، به فروشگاه ها، رستوران ها می رویم. ما

Our.

Work environments our social environments.

محیط های کاری محیط های اجتماعی ما.

We interact with non-native English speakers.

ما با انگلیسی زبانان غیر بومی تعامل داریم.

N Americans in general are friendly.

N آمریکایی ها به طور کلی دوستانه هستند.

Open and accepting, so don't feel  any bit of nervousness or shyness  

باز و پذیرا است، بنابراین

because you have an accent  or make grammar mistakes.

به دلیل داشتن لهجه یا اشتباهات دستوری، هیچ احساس عصبی یا خجالتی نداشته باشید.

It will not impact your experience.

تاثیری بر تجربه شما نخواهد داشت.

As a tourist.

به عنوان یک توریست.

But of course you do.

اما مطمئناً شما انجام می دهید.

Need to be able to communicate  in a way that a native  

باید بتوانید به نحوی ارتباط برقرار کنید که یک

speaker understands and all of these phrases.

گوینده بومی و همه این عبارات را بفهمد. به

Will help you do.

شما کمک خواهد کرد.

Just that you might be preparing  for a language exam like the IELTS.

فقط برای اینکه ممکن است برای امتحان زبان مانند آیلتس آماده شوید.

So now let me share 30 advanced phrases that you  can use in your IELTS or in any formal situation.

بنابراین اکنون اجازه دهید 30 عبارت پیشرفته را به اشتراک بگذارم که می‌توانید در آیلتس یا در هر موقعیت رسمی استفاده کنید.

Of course, on the IELTS, they're going to ask you.

البته در مورد آیلتس از شما می پرسند.

Where do?

You live, you can say.

کجا؟

شما زندگی می کنید، می توانید بگویید.

I was born and raised in Winnipeg.

من در وینیپگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم.

That's where I was born and raised.

آنجا به دنیا آمدم و بزرگ شدم. آیا می

Did you know that?

دانستید که؟

I was born and raised to be born and raised in.

من به دنیا آمدم و بزرگ شدم تا به دنیا بیایم و بزرگ شوم.

Now here your verb is to be, so  of course you need to conjugate  

اکنون فعل شما در اینجاست to be، بنابراین البته باید

it in the past simple because  it's a completed past action.

آن را در گذشته ساده با هم ترکیب کنید زیرا این یک عمل گذشته تکمیل شده است.

I was born and raised in and then you  can state your city or your country.

من در متولد و بزرگ شدم و سپس می‌توانید شهر یا کشور خود را اعلام کنید.

Now don't worry about taking notes  because I summarize everything in a.

اکنون نگران یادداشت برداری نباشید، زیرا من همه چیز را در یک خلاصه می کنم.

Free lesson PDF.

PDF درس رایگان.

You can look in the description for the link.

برای یافتن لینک می توانید به توضیحات مراجعه کنید.

You can add on to this to make it sound more  complex, to make you sound more advanced.

می‌توانید به این موارد اضافه کنید تا پیچیده‌تر به نظر برسد ، تا صدایتان پیشرفته‌تر شود.

I was born and raised in Winnipeg but now?

من در وینیپگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم اما اکنون؟

But now I live in Ottawa.

اما اکنون در اتاوا زندگی می کنم.

Go even further and say I've  lived here for over 10 years.

حتی فراتر بروید و بگویید من بیش از 10 سال است که اینجا زندگی می کنم.

Now notice I used the.

حالا توجه کنید که من از آن استفاده کردم.

Present perfect.

ماضی نقلی.

You can also use the present  perfect continuous only for the.

همچنین می‌توانید از حالت پیوسته فعلی کامل فقط برای

Verbs live, work, and study.

افعال زندگی می کنند، کار می کنند و مطالعه می کنند.

And this is for an action that started  in the past and continues until now.

و این برای اقدامی است که در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

So in the present perfect continuous.

پس در حال کامل استمراری.

I've.

من داشتم.

Been living here for over 10 years.

بیش از 10 سال است که اینجا زندگی می کنم.

You can use 4 plus the specific number of years.

می توانید از 4 به اضافه تعداد سال های خاص استفاده کنید.

You can even say four years, several  years, many years, a number of years.

حتی می توانید بگویید چهار سال، چندین سال، چندین سال، چند سال.

All of those are possibilities.

همه اینها احتمالات هستند.

Now let's move on to tell me about.

حالا بیایید به من بگوییم.

Your work you can say.

کار شما می توانید بگویید.

I'm an engineer.

من یک مهندس هستم.

I know this is a very simple sentence, but  most students get it wrong because they forget.

می‌دانم که این جمله بسیار ساده‌ای است، اما اکثر دانش‌آموزان آن را اشتباه می‌گیرند زیرا فراموش می‌کنند.

The.

.

Article.

مقاله.

You must use an article before.

قبل از این باید از یک مقاله استفاده کنید.

Your job title.

عنوان شغلی شما به

Most likely you're going to use a or an.

احتمال زیاد شما از a یا an استفاده خواهید کرد.

But it is possible to use the article the.

اما می توان از مقاله استفاده کرد.

This is when there is only one position in the  organization and you have that one position.

این زمانی است که فقط یک موقعیت در سازمان وجود دارد و شما آن یک موقعیت را دارید.

For example, I'm.

مثلا من هستم.

The executive director, so there's.

مدیر اجرایی، پس وجود دارد.

Only one executive director and that's me now if.

فقط یک مدیر اجرایی و آن هم اکنون اگر.

We use.

ما استفاده می کنیم.

The it's more common to.

رایج تر است.

Explain what the organization  is or what the company is.

توضیح دهید که سازمان یا شرکت چیست.

But if you include just your job title with  AH or an you can but it you don't need to.

اما اگر فقط عنوان شغلی خود را با AH یا an وارد کنید، می‌توانید اما نیازی به آن ندارید.

But if you use the make sure  you state your organization.

اما اگر از آن استفاده می‌کنید، سازمان خود را اعلام کنید.

Now add to this and add a general  statement about your specific job.

اکنون به این اضافه کنید و یک بیانیه کلی درباره شغل خاص خود اضافه کنید.

Being an engineer is rewarding.

مهندس بودن پاداش دارد.

Notice here being starts the sentence  because it's a gerund statement.

توجه داشته باشید که در اینجا جمله شروع می‌شود، زیرا این یک عبارت جرون است.

Jaron statements will absolutely  make you sound more advanced.

اظهارات Jaron کاملاً باعث می شود که شما پیشرفته تر به نظر برسید.

You could say I love using my analytical  skills to solve complex problems.

می توانید بگویید من عاشق استفاده از مهارت های تحلیلی خود برای حل مسائل پیچیده هستم.

Love is a verb of preference, so you need  the verb of preference plus a gerund.

Love یک فعل ترجیحی است، بنابراین به فعل ترجیحی به اضافه یک جیروند نیاز دارید.

Love.

Using.

عشق.

استفاده كردن.

You could say.

شما می توانید بگویید. از

I enjoy collaborating with my team.

همکاری با تیمم لذت می برم.

Enjoy is a verb, a preference,  so you need the gerund.

لذت بردن یک فعل است، یک اولویت، بنابراین شما به جیروند نیاز دارید.

I enjoy collaborating with  my team and brainstorming  

من از همکاری با تیمم و ارائه

unique solutions to complex problems.

راه حل های منحصر به فرد برای مشکلات پیچیده لذت می برم.

So sure, you could say brainstorming solutions to  

بنابراین مطمئناً می‌توانید راه‌حل‌های طوفان فکری برای

problems, but adding adjectives  makes you sound more advanced.

مشکلات بگویید، اما افزودن صفت‌ها باعث می‌شود پیشرفته‌تر به نظر برسید.

You just mentioned something  positive about your work.

شما فقط به چیز مثبتی در مورد کار خود اشاره کردید.

Why not make a contrasting  statement and start with?

چرا یک بیانیه متضاد بیان نمی کنید و با آن شروع نمی کنید؟

However, this is a transition word  that we use to make a contrast,  

با این حال، این یک کلمه انتقالی است که ما از آن برای ایجاد تضاد استفاده می‌کنیم،

and using transition words will  make you sound so advanced.

و استفاده از کلمات انتقالی باعث می‌شود شما بسیار پیشرفته به نظر برسید.

However, being an engineer  also has its challenges, so.

با این حال، مهندس بودن چالش‌های خود را نیز دارد، بنابراین.

Before we had.

قبل از اینکه داشتیم.

Positives about being an engineer, however,  and now a negative about being an engineer.

با این حال، نکات مثبت در مورد مهندس بودن، و اکنون یک نکته منفی در مورد مهندس بودن.

A contrast.

یک کنتراست.

So now you can share one of  those challenges specifically.

بنابراین اکنون می‌توانید یکی از آن چالش‌ها را به‌طور خاص به اشتراک بگذارید. یک

Another transition word to make  you sound advanced specifically.

کلمه انتقالی دیگر برای اینکه شما به‌طور خاص پیشرفته به نظر برسید.

I.

I.

Work around the clock to meet tight deadlines.

شبانه روز کار کنید تا ضرب الاجل های فشرده را رعایت کنید.

To work around the clock is an expression,  

کار شبانه روزی یک عبارت است،

and using expressions really shows you understand  the language more at an advanced native level.

و استفاده از عبارات واقعاً نشان می‌دهد که زبان را در سطح بومی پیشرفته‌تر درک می‌کنید.

And of course, to work around the clock,  you can just imagine you work continuously.

و البته، برای کار شبانه روزی، فقط می توانید تصور کنید که به طور مداوم کار می کنید.

You work non-stop.

تو بی وقفه کار می کنی

Now let's talk about hobbies.

حالا بیایید در مورد سرگرمی ها صحبت کنیم.

You can begin with a gerund statement  that expresses your opinion on hobbies.

می‌توانید با یک جمله ژروند شروع کنید که نظر شما را در مورد سرگرمی‌ها بیان می‌کند.

In my opinion, having hobbies is  integral to living a fulfilling.

به نظر من، داشتن سرگرمی‌ها برای رضایت‌بخش زندگی کردن ضروری است.

Life.

So our jaron statement.

زندگی

بنابراین بیانیه jaron ما.

Is having hobbies is integral too?

آیا داشتن سرگرمی ها نیز ضروری است؟

But then I just added on to  that by expressing my opinion.

اما سپس با بیان نظرم به آن افزودم.

So let's review some opinion words, of course,  in my opinion, in my view, from my perspective.

بنابراین، بیایید برخی از نظرات را بررسی کنیم، البته، به نظر من، به نظر من، از دیدگاه من.

Notice here from from my perspective,  personally, I think that have at least four  

از دیدگاه من به اینجا توجه کنید، شخصاً، من فکر می‌کنم که حداقل چهار

different opinion words you can use these for  in your vocabulary when you go for your IELTS.

کلمه نظری متفاوت دارد که می‌توانید از آنها در فرهنگ لغات خود استفاده کنید.

Now let's get back to hobbies.

حالا بیایید به سرگرمی ها برگردیم.

You made your general statement, your jaron  statement, beginning with an opinion word.

شما بیانیه کلی خود را بیان کردید، عبارت jaron  خود را ، با یک کلمه نظر شروع کردید.

Now you can state your specific hobby.

اکنون می توانید سرگرمی خاص خود را بیان کنید. من

I'm an avid hiker.

یک کوهنورد مشتاق هستم.

Or maybe I'm an avid.

یا شاید من یک مشتاق هستم.

Cyclist.

دوچرخه سوار.

Guitar player.

نوازنده گیتار.

Tennis player.

بازیکن تنیس.

Whatever your hobby is.

هر چه سرگرمی شما باشد.

So here the structure.

بنابراین در اینجا ساختار. این است که

Is to be an avid and then you need  a noun and this means you have  

مشتاق باشید و سپس به یک اسم نیاز دارید و این بدان معنی است که شما

a strong interest, passion, or  enthusiasm for that activity.

علاقه، اشتیاق یا اشتیاق شدید به آن فعالیت دارید.

Now you can make a gerund statement  about why you enjoyed this activity.

اکنون می‌توانید درباره اینکه چرا از این فعالیت لذت می‌برید، بیانیه‌ای بنویسید.

Hiking gives me the opportunity to disconnect  from my devices and enjoy the beauty of nature.

پیاده‌روی به من این فرصت را می‌دهد که از وسایلم جدا شوم و از زیبایی طبیعت لذت ببرم.

Now notice that the jaron  statement started with the verb.

اکنون توجه کنید که عبارت jaron با فعل شروع شده است.

Hiking.

پیاده روی. برای مثال

You can also start a Jaron statement  with the noun, for example.

می‌توانید عبارت Jaron را با اسم شروع کنید.

Guitar.

گیتار.

Guitar gives me the opportunity  to, you could say, play guitar.

گیتار به من این فرصت را می‌دهد که، می‌توان گفت، گیتار بزنم.

So you're using the verb form.

بنابراین شما از فرم فعل استفاده می کنید.

Or the noun form.

یا شکل اسمی.

With guitar, both are correct.

با گیتار، هر دو درست است.

Now let's say you don't have any hobbies,  

حالا فرض کنید هیچ سرگرمی ندارید،

don't worry, you can still answer  this question in a very advanced way.

نگران نباشید، همچنان می‌توانید به این سؤال به روشی بسیار پیشرفته پاسخ دهید.

You can say until now my  focus has been on my career.

می توانید بگویید تا کنون تمرکزم روی حرفه ام بوده است.

However, I'm considering taking up and  then an activity taking up drawing.

با این حال، در نظر دارم شروع به کار کنم و سپس فعالیتی که طراحی را شروع کند.

So notice we have our present.

بنابراین توجه داشته باشید که ما حال خود را داریم.

Perfect.

کامل.

My focus has been because the action  started in the past and continues until now.

تمرکز من این بوده است که این اقدام در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

Take up.

بردار.

Is the phrasal.

عبارت است.

Verb we use specifically with  hobbies and activities to.

فعل ما به طور خاص با سرگرمی ها و فعالیت ها استفاده می کنیم.

Main start and notice.

شروع و اطلاعیه اصلی

Consider plus gerund.

بعلاوه جروند را در نظر بگیرید.

I'm considering that's in the present continuous.

من در نظر دارم که در حال استمراری است.

I'm considering taking up take is in  the gerund because consider plus gerund.

من به این فکر می‌کنم که به‌علاوه جیروند را در نظر بگیرم.

You could also say.

شما همچنین می توانید بگویید.

However, I'd love to take up drawing.

با این حال، من دوست دارم طراحی را شروع کنم.

The expression here is I would  love and then infinitive.

عبارت در اینجا I would love و سپس مصدر است.

Perhaps it's simpler to remember  and it still sounds advanced.

شاید به خاطر سپردن آن ساده تر باشد و همچنان پیشرفته به نظر برسد.

So feel free to use.

پس با خیال راحت استفاده کنید.

This alternative.

این جایگزین

Now, you can still add on a  gerund statement about drawing,  

اکنون، هنوز هم می‌توانید یک جمله ژروند درباره طراحی اضافه کنید،

but use the future simple because you're not  doing the activity right now, drawing will.

اما از آینده ساده استفاده کنید، زیرا در حال حاضر فعالیت را انجام نمی‌دهید. به

Give me the.

من بده

Opportunity to disconnect.

فرصت قطع ارتباط

You could say.

I'm confident that or I'm hopeful that drawing.

شما می توانید بگویید.

من به آن اطمینان دارم یا به آن نقاشی امیدوار هستم.

Will.

اراده. به

Give me.

من بدهید.

The opportunity to disconnect  you will sound very advanced.

فرصت قطع ارتباط شما بسیار پیشرفته به نظر می رسد.

Now let's move on to tell me about your family.

حالا بیایید به من در مورد خانواده خود بگویید.

You can say I'm from a close  knit family, close knit.

می توانید بگویید من از یک خانواده صمیمی هستم.

Notice that pronunciation close knit.

توجه کنید که تلفظ نزدیک گره بزنید.

This is an adjective that describes the family.

این صفتی است که خانواده را توصیف می کند.

Now this is the same as saying my family and I.

حالا این همان است که بگوییم من و خانواده ام

Are very.

خیلی هستیم. من

Close my family and I.

و خانواده ام را ببندید

This is.

.

The subject we, my family and I, are very close.

موضوعی که من و خانواده ام خیلی به هم نزدیک هستیم. می

You can say.

Everyone in my family gets along because  everyone is conjugated as a singular.

توانی بگویی.

همه در خانواده من با هم کنار می آیند زیرا همه به صورت مفرد با هم ترکیب می شوند.

Everyone gets along really well or use  extremely well to sound more advanced.

همه خیلی خوب با هم کنار می‌آیند یا از بسیار خوب استفاده می‌کنند تا پیشرفته‌تر به نظر برسند.

Here's a great expression everyone says  

این یک عبارت عالی است که همه می گویند

I take after my mom in looks and  I take after my dad personality.

من از ظاهر مادرم و شخصیت پدرم را دنبال می کنم.

When you take after someone it means  that you resemble them physically.

وقتی کسی را تعقیب می‌کنید به این معنی است که از نظر فیزیکی شبیه او هستید.

So if you have a photo of you  and your mom and people say.

بنابراین اگر عکسی از خود دارید و مادرتان و مردم می‌گویند.

Oh, I see the similarities you.

اوه، من شباهت های شما را می بینم.

Take after your mom because your mom came first,  

دنبال مادرت باش چون مادرت اول بود،

and maybe your mom takes after  your grandmother, etcetera.

و شاید مادرت دنبال مادربزرگت باشد و غیره.

But for personality, you can use this as well.

اما برای شخصیت، می توانید از این نیز استفاده کنید.

So maybe your dad is very  funny and you are very funny.

پس شاید پدرت خیلی بامزه باشد و تو خیلی بامزه.

So you take after your dad in personality.

بنابراین شما شخصیت پدرتان را دنبال می کنید.

A great phrasal verb to use on  the IELTS to sound very advanced.

یک فعل عبارتی عالی برای استفاده در آیلتس برای اینکه بسیار پیشرفته به نظر برسد.

Now let's move on to talking about travel.

حالا بیایید به صحبت در مورد سفر بپردازیم.

You can say I'd love, I would love,  I love the opportunity to see Egypt,  

می توانید بگویید من دوست دارم، دوست دارم، من عاشق فرصتی برای دیدن مصر،

to travel, to notice travel to  Egypt, but see Egypt, visit Egypt.

سفر، دیدن سفر به مصر هستم، اما مصر را ببینید، از مصر دیدن کنید.

So know when certain verbs  require additional prepositions.

بنابراین بدانید چه زمانی افعال خاص به حرف اضافه نیاز دارند.

Travel.

To.

مسافرت رفتن.

به.

A location visit A location?

یک مکان بازدید از یک مکان؟

If I could travel anywhere.

اگر می توانستم به هر جایی سفر کنم.

I'd choose.

من انتخاب می کنم.

Egypt.

مصر.

This is our second conditional because it's  

این دومین شرطی ما است زیرا

hypothetical and notice we  have modal plus base verb.

فرضی است و متوجه می‌شویم که فعل مبنا به‌علاوه مدال داریم. از

Don't use the infinitive modal plus base.

مبنا به اضافه معین مصدر استفاده نکنید.

Verb.

Of course you can use a gerund.

فعل

البته می تونی از جروند استفاده کنی.

Statement Visiting Egypt is at the top of my list.

بیانیه بازدید از مصر در بالای لیست من قرار دارد.

Imagine you have a list of places you  want to visit and Egypt is at the top.

تصور کنید فهرستی از مکان‌هایی دارید که می‌خواهید از آن دیدن کنید و مصر در صدر قرار دارد.

You can make this more advanced  by using the present perfect.

می‌توانید با استفاده از حال عالی این را پیشرفته‌تر کنید.

Traveling to Egypt has been at the top  of my list for as long as I can remember.

از زمانی که به یاد دارم سفر به مصر در صدر فهرست من بوده است.

An action that started in the  past and continues until now.

اقدامی که از گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

Now, why not use an opinion word?

حالا چرا از کلمه نظر استفاده نمی کنید؟

From my perspective, the pyramids are  one of our world's greatest treasures.

از دیدگاه من، اهرام یکی از بزرگترین گنجینه های جهان ما هستند.

So you're sharing an opinion that  reinforces why you want to visit Egypt.

بنابراین شما نظری را به اشتراک می‌گذارید که دلیل تمایل شما به بازدید از مصر را تقویت می‌کند.

You can go on and say, and I'd revel  in, I'd revel in the opportunity.

می‌توانید ادامه دهید و بگویید، و من از آن لذت می‌برم ، از فرصت لذت می‌برم.

To.

See them with my own eyes.

به.

آنها را با چشمان خودم ببینم.

The expression is to revel in the opportunity,  and then you're infinitive to see them.

عبارت عبارت است از لذت بردن از فرصت ها، و سپس شما برای دیدن آنها نامحدود هستید.

This is a.

این یک است.

Very advanced way of saying I would  thoroughly enjoy seeing the pyramids.

روشی بسیار پیشرفته برای گفتن اینکه من از دیدن اهرام کاملاً لذت می برم.

Now, as a bonus, let me share some phrases  

اکنون، به عنوان یک امتیاز، اجازه دهید عباراتی را به اشتراک بگذارم

that you can use when you want to  clarify your answer so you're answering.

که می‌توانید وقتی می‌خواهید پاسختان را واضح کنید تا پاسخ دهید، از آنها استفاده کنید.

And you realize that.

و شما متوجه این موضوع هستید.

The.

.

Words aren't coming out very well, you can say.

می توانید بگویید کلمات خیلی خوب بیرون نمی آیند.

What I'm trying to.

چیزی که من سعی می کنم.

Say is.

بگو هست.

And then you can change your thought.

و سپس می توانید افکار خود را تغییر دهید.

You can express your thought a different way.

شما می توانید افکار خود را به روش دیگری بیان کنید.

What I mean is what I'm getting  at is what I'm trying to get at.

منظور من چیزی است که به آن می‌رسم همان چیزی است که می‌خواهم به آن برسم.

Is.

است.

To put it another way, in other words, and  then you communicate your idea, I suggest  

به بیان دیگر، به عبارت دیگر، و سپس ایده خود را بیان می‌کنید، پیشنهاد می‌کنم

memorizing four of these because they will be  very helpful when you're taking your IELTS.

چهار مورد از این موارد را حفظ کنید زیرا زمانی که آیلتس خود را امتحان می‌کنید بسیار مفید خواهند بود. آیا از

Are you enjoying this lesson?

این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about The Finely Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finely Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV.

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون مطالعه می‌کنیم.

The.

Movies, YouTube and the news so you can improve  your listening skills of fast English, expand  

.

فیلم‌ها، YouTube و اخبار تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

your vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily Plus.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

You'll have me as your personal coach.

شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر

You can look in the description  for the link to learn more,  

می‌توانید در توضیحات  پیوند را جستجو کنید،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «آکادمی Fluent Fluent» کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

Are you ready?

اماده ای؟

To add 50 plus advanced expressions  to your vocabulary that you can use  

برای افزودن 50 عبارت پیشرفته به دایره لغات خود که می توانید

when you're attending a job interview in English.

هنگام شرکت در یک مصاحبه شغلی به زبان انگلیسی از آنها استفاده کنید.

Let's get started with the first  question that you're going to be asked.

بیایید با اولین سؤالی که قرار است از شما پرسیده شود شروع کنیم.

Tell me about yourself.

در مورد خودتان به من بگویید.

When you're asked this question, you  absolutely must use the expression.

وقتی این سوال از شما پرسیده می‌شود، حتماً باید از عبارت استفاده کنید.

I have more than over or almost 10.

من بیش از بیش از 10.

Years of.

Experience and then you can add as A and your  job title as a project manager, as an accountant.

سال دارم.

تجربه کنید و سپس می توانید به عنوان A و عنوان شغلی خود را به عنوان مدیر پروژه، به عنوان حسابدار اضافه کنید.

Don't forget that article.

آن مقاله را فراموش نکنید.

It's very important that  it's there before your job.

بسیار مهم است که قبل از کارتان آنجا باشد.

Title.

عنوان.

Now you can also talk about your  experience in a particular field.

اکنون می‌توانید درباره تجربه خود در زمینه خاصی نیز صحبت کنید.

I have almost 20 years of experience  in the project management industry.

من تقریباً 20 سال تجربه در صنعت مدیریت پروژه دارم.

I have more than 15 years of  experience in the IT sector.

من بیش از 15 سال تجربه در بخش IT دارم.

So you can use Field,  industry or sector now notice.

بنابراین اکنون می‌توانید از Field، صنعت یا بخش استفاده کنید.

You have.

شما دارید.

More than.

بیشتر از.

Or over.

و یا بیش از.

That's when the number is greater  than and then you have almost.

این زمانی است که تعداد بیشتر از و سپس شما تقریباً دارید.

That's when the number is less than.

آن وقت است که عدد کمتر از.

So if you actually have 13 or  14 years of experience, well,  

بنابراین، اگر واقعاً 13 یا 14 سال تجربه دارید، خوب،

it sounds better to use a round Number like 15.

بهتر است از یک عدد گرد مانند 15 استفاده کنید.

So you can say almost 15 years of experience.

بنابراین می توانید بگویید تقریباً 15 سال تجربه.

If you have 13 or 14 now you  can add to this and tell us  

اگر اکنون 13 یا 14 دارید، می‌توانید به این اضافه کنید و

more about your responsibilities in that role.

درباره مسئولیت‌های خود در آن نقش به ما بگویید.

So you can say in this.

بنابراین شما می توانید در این بگویید.

Role.

نقش.

Which is your role?

نقش شما کدام است؟

As a financial analyst.

به عنوان یک تحلیلگر مالی.

In this role.

در این نقش.

You can also.

شما همچنین می توانید.

Say in that role, it doesn't matter in  this, that role I was responsible for,  

در آن نقش بگویید، در این مهم نیست، آن نقشی که من مسئول آن بودم

or you can say I am responsible for was if  you're viewing the role as complete and I  

یا می‌توانید بگویید من مسئول آن هستم اگر نقش را کامل می‌بینید و

am responsible for if you're currently  doing that role I was responsible for.

اگر در حال حاضر آن را انجام می‌دهید، من مسئول آن هستم. نقشی که من مسئولش بودم

Now after this, we need a gerund verb.

حالا بعد از این به یک فعل جیروند نیاز داریم.

So you can use many, many different  verbs to talk about your experience.

بنابراین می توانید از افعال بسیار بسیار مختلف برای صحبت در مورد تجربه خود استفاده کنید.

These are the most common verbs you can use.

اینها رایج ترین افعالی هستند که می توانید استفاده کنید.

In this role.

در این نقش.

I was responsible for managing, overseeing,  

من مسئول مدیریت، نظارت،

leading, coordinating, creating, developping,  reviewing, improving, streamlining, and analyzing.

رهبری، هماهنگی، ایجاد، توسعه، مرور، بهبود، ساده‌سازی و تحلیل بودم.

Of course, you can use other verbs,  but these are the most common.

البته، می‌توانید از افعال دیگری استفاده کنید، اما اینها رایج‌ترین افعال هستند.

Now streamlining this means improving  the efficiency or effectiveness.

اکنون ساده‌سازی این به معنای بهبود کارایی یا اثربخشی است.

So as a financial analyst, you  could say I have over 20 years of  

بنابراین به عنوان یک تحلیلگر مالی، می‌توانید بگویید که من بیش از 20 سال

experience as a financial  analyst in the IT industry.

تجربه به عنوان یک تحلیلگر مالی در صنعت فناوری اطلاعات دارم.

In this role, I'm responsible for overseeing a  

در این نقش، من مسئول نظارت بر

team of 15 people and I'm responsible  for for streamlining our operations.

تیمی متشکل از 15 نفر هستم و مسئولیت ساده‌سازی عملیات‌هایمان را بر عهده دارم.

Now, in a job interview, you absolutely want  to use more academic or formal adjectives.

اکنون، در یک مصاحبه شغلی، شما کاملاً می خواهید از صفت های آکادمیک یا رسمی بیشتری استفاده کنید.

You don't want to say I have a lot of experience  that doesn't sound very strong or convincing.

شما نمی خواهید بگویید من تجربه زیادی دارم که خیلی قوی یا قانع کننده به نظر نمی رسد.

It sounds a lot more impressive if  you say I have extensive experience.

اگر بگویید تجربه گسترده‌ای دارم، خیلی تاثیرگذارتر به نظر می‌رسد.

I have significant experience.

من تجربه قابل توجهی دارم.

So those are two.

پس آن دو نفر هستند.

Must know adjectives that you  should use in job interviews.

باید صفاتی را بدانید که باید در مصاحبه های شغلی استفاده کنید.

Extensive and significant, which simply is a more  

گسترده و قابل توجه است، که به سادگی

formal way of saying a lot of  I have significant experience.

روشی رسمی تر برای گفتن بسیاری از تجربیات قابل توجه است.

And again after this, you need a gerund verb.

و دوباره بعد از این، به یک فعل جیروند نیاز دارید.

You can use any of the verbs I've already shared,  

می‌توانید از هر یک از افعالی که قبلاً به اشتراک گذاشته‌ام استفاده کنید،

and of course you'll have specific verbs for  your industry and your specific job title.

و البته افعال خاصی برای صنعت و عنوان شغلی خود خواهید داشت.

I have extensive experience creating international  marketing campaigns for a variety of industries.

من تجربه گسترده ای در ایجاد کمپین های بازاریابی بین المللی برای صنایع مختلف دارم.

Now after this expression, I have  significant extensive experience.

اکنون پس از این عبارت، من تجربه گسترده و قابل توجهی دارم.

You could also use a noun.

شما همچنین می توانید از یک اسم استفاده کنید.

I have significant project management experience.

من تجربه مدیریت پروژه قابل توجهی دارم.

I have significant financial analysis experience.

من تجربه قابل توجهی در تجزیه و تحلیل مالی دارم.

So you don't.

پس شما این کار را نمی کنید.

Have to use a gerund verb.

باید از یک فعل جیروند استفاده کرد.

You could also use a noun if you're asked  about your education or your credentials.

همچنین اگر از شما درباره تحصیلات یا مدارک تحصیلی‌تان سؤال شد، می‌توانید از اسم استفاده کنید.

You can simply.

Say I have a Bachelor of, I  have a Bachelor of Science,  

شما می توانید به سادگی.

بگویید من لیسانس دارم، لیسانس علوم دارم،

a Bachelor of Arts, a Bachelor of  Engineering, whatever that may be.

لیسانس هنر دارم، لیسانس مهندسی، هر چه که باشد.

Now you can end it there, but you  may also choose to identify the.

اکنون می‌توانید آن را در آنجا خاتمه دهید، اما ممکن است انتخاب کنید که آن را نیز شناسایی کنید.

School.

مدرسه

And the year you graduated, those aren't  requirements, but if you went to a prestigious  

و سالی که فارغ‌التحصیل شده‌اید، این موارد الزامی نیستند، اما اگر به

or well known school or you recently graduated,  those might be useful details to include.

مدرسه معتبر یا معروفی رفته‌اید یا اخیراً فارغ‌التحصیل شده‌اید، ممکن است جزئیات مفیدی باشد.

I have a Bachelor of Science from Cornell.

من لیسانس علوم از کرنل دارم.

I graduated in 2020.

من در سال 2020 فارغ التحصیل شدم.

You could also use the verbs received.

می توانید از افعال دریافتی نیز استفاده کنید.

Or.

Obtained which?

یا.

به دست آمده کدام؟

Are.

هستند.

More formal than have, however,  it's extremely common to.

با این حال، رسمی‌تر از همیشه، بسیار رایج است. از

Use the verb.

فعل استفاده کنید.

Have I have a bachelor?

آیا من لیسانس دارم؟

I have a master, but you can absolutely  

من یک استاد دارم، اما می‌توانید

use received or obtained to  use the more formal version.

برای استفاده از نسخه رسمی‌تر از دریافت یا به‌دست‌آمده استفاده کنید .

I received my Master of Education from Cornell  

من کارشناسی ارشد تحصیلی خود را از کرنل   در

IN2020I obtained my Master of  Engineering from MIT in 2019.

سال 2020 دریافت کردم، کارشناسی ارشد مهندسی خود را از MIT در سال 2019 دریافت کردم.

If your credential is a certification, you can use  the verbs I received, I completed, or I obtained.

اگر مدرک شما یک گواهی است، می توانید از افعالی که دریافت کردم، تکمیل کردم یا به دست آوردم استفاده کنید.

I completed my PMP in 2019.

من PMP خود را در سال 2019 تکمیل کردم.

Now notice here I use an acronym PMP if  

اکنون توجه کنید که اگر

I'm applying for a job in the  project management industry.

برای شغلی در صنعت مدیریت پروژه درخواست می‌دهم، در اینجا از مخفف PMP استفاده می‌کنم.

They know what a PMP is.

آنها می دانند PMP چیست.

It's the most prestigious  certification in the industry.

این معتبرترین گواهینامه در این صنعت است.

It stands for Project Management Professional.

مخفف Project Management Professional است.

So there's no need to identify an acronym  if that acronym is well known in your.

بنابراین، اگر نام اختصاری در شما به خوبی شناخته شده باشد، نیازی به شناسایی نام اختصاری نیست.

Specific industry.

صنعت خاص

Let's.

اجازه دهید.

Talk about your personal strengths.

در مورد نقاط قوت شخصی خود صحبت کنید.

The interviewer is likely going to  ask you what are your strengths?

مصاحبه‌کننده احتمالاً از شما می‌پرسد که نقاط قوت شما چیست؟ به نظر

What would you say are your three best qualities?

شما سه ویژگی برتر شما چیست؟

So here you can use a transition word  As for my strengths As for my strengths.

بنابراین در اینجا می‌توانید از یک کلمه انتقالی استفاده کنید .

That's just to introduce the.

این فقط برای معرفی است.

Point As for my strengths, I'm extremely  and then you can list the quality.

نکته در مورد نقاط قوت من، من فوق العاده هستم و سپس می توانید کیفیت را فهرست کنید.

Now notice here I use the adjective extremely.

حالا توجه کنید اینجا من از صفت فوق العاده استفاده می کنم.

This is a more convincing  adjective than I'm really or very.

این یک صفت قانع‌کننده‌تر از من است.

You want to avoid those common  adjectives because they don't stand out.

شما می‌خواهید از آن صفت‌های رایج اجتناب کنید زیرا برجسته نیستند.

And it's way more convincing to use a stronger  adjective in a job interview, like extremely.

و استفاده از یک صفت قوی‌تر در مصاحبه شغلی، مانند بسیار، قانع‌کننده‌تر است.

I'm extremely hard working, which sounds  stronger than I'm really hard working.

من خیلی سخت کار می کنم، که به نظر قوی تر از سخت کار کردنم است.

Let's review some common adjectives that you're  going to use, and for all of these adjectives,  

بیایید برخی از صفت‌های رایجی را که قرار است استفاده کنید مرور کنیم، و برای همه این صفت‌ها، از

you're going to use the verb to  be and then list the adjective.

فعل to be استفاده کنید و سپس صفت را فهرست کنید.

I'm extremely hard working,  committed, trustworthy, honest,  

من بسیار سخت کوش، متعهد، قابل اعتماد، صادق،

focused, methodical, proactive A-Team player.

متمرکز، روشمند و فعال در تیم A هستم.

For a team player.

برای یک بازیکن تیم

You can't use an adjective.

شما نمی توانید از صفت استفاده کنید.

You're.

شما هستید.

Simply going to say I'm a team  player you're not going to say  

به سادگی می‌خواهم بگویم من یک بازیکن تیم هستم، نمی‌خواهید بگویید

I'm extremely team player that  doesn't work I'm a team player.

من یک بازیکن تیمی هستم که کار نمی‌کند، من یک بازیکن تیم هستم.

Now let's talk about some specific skills  you should highlight in your interview Now,  

اکنون بیایید در مورد مهارت‌های خاصی صحبت کنیم که باید در مصاحبه خود برجسته کنید. اکنون،

the following skills are rated as the top ten  skills that employers want of course this.

مهارت‌های زیر به‌عنوان ده مهارت برتر مورد نظر کارفرمایان رتبه‌بندی می‌شوند.

Skills are specific to your industry, but  you can take this as a general list of skills  

مهارت‌ها مختص صنعت شما هستند، اما می‌توانید این را به‌عنوان فهرستی کلی از مهارت‌ها در نظر بگیرید

that would be useful to highlight  during the interview and to talk.

که برجسته کردن آن‌ها در طول مصاحبه و صحبت مفید است.

About these skills you can say I have and  for an adjective you can say I have advanced.

در مورد این مهارت ها می توانید بگویید I have و برای یک صفت می توانید بگویید I have advanced.

I have superior, I have excellent,  and then you list the skill.

من برتر هستم، من عالی هستم، و سپس شما مهارت را فهرست کنید.

I have excellent time management skills.

من مهارت های مدیریت زمان عالی دارم.

I have superior communication skills.

من مهارت های ارتباطی برتری دارم.

I have advanced adaptability skills.

من مهارت های سازگاری پیشرفته ای دارم.

The other top ten skills are  problem solving, teamwork,  

ده مهارت برتر دیگر عبارتند از: حل مسئله، کار تیمی،

creativity, leadership, interpersonal  skills, attention to detail, and work.

خلاقیت، رهبری، مهارت‌های بین فردی ، توجه به جزئیات و کار.

Ethic for work ethic, we have a.

اخلاق برای اخلاق کار، ما یک.

Very specific adjective, and that's strong.

صفت بسیار خاص، و این قوی است.

I have a strong work ethic.

من اخلاق کاری قوی دارم.

So this is the.

بنابراین این است.

Specific expression for work ethic I have a strong  

بیان خاص برای اخلاق کاری من یک

work ethic so let's say you want to  show off your communication skills.

اخلاق کاری قوی دارم، بنابراین فرض کنید می‌خواهید مهارت‌های ارتباطی خود را نشان دهید.

I have superior communication skills.

من مهارت های ارتباطی برتری دارم.

Now let's say the interviewer wants to know why  you're interested in this specific position.

حالا فرض کنید مصاحبه‌کننده می‌خواهد بداند چرا به این موقعیت خاص علاقه دارید.

You could say I'm looking for an opportunity  to further or to develop my X skills.

می‌توانید بگویید من به دنبال فرصتی برای پیشرفت یا توسعه مهارت‌های X خود هستم.

So your project management skills, your  teamwork skills, your financial analysis  

بنابراین، مهارت‌های مدیریت پروژه، مهارت‌های کار تیمی، مهارت‌های تحلیل مالی

skills, whatever the specific skill is.

، هر مهارت خاصی که باشد.

You could also say I'm looking for  an opportunity to gain experience in.

همچنین می‌توانید بگویید من به دنبال فرصتی برای کسب تجربه هستم.

And then you can talk about a  specific field, industry or sector.

سپس می‌توانید در مورد یک زمینه، صنعت یا بخش خاص صحبت کنید.

In the IT industry, in the  project management field,  

در صنعت IT، در زمینه مدیریت پروژه،

in the marketing sector, you should  absolutely have a conclusion.

در بخش بازاریابی، شما باید کاملاً یک نتیجه گیری داشته باشید.

Don't just say thank you for your time.

فقط از وقتی که گذاشتید تشکر نکنید.

You should leave them with a really  strong impression of your skills.

شما باید آنها را با یک تأثیر واقعاً قوی از مهارت های خود به جای بگذارید.

And your.

Ability to complete.

و شما

قابلیت تکمیل.

The job and be an asset to the organization.

شغل و دارایی برای سازمان باشد.

So you can say I believe that.

پس می توانید بگویید من این را باور دارم.

I know that I'm confident that  my extensive project management  

می‌دانم که مطمئن هستم مهارت‌های مدیریت پروژه گسترده‌ام،

skills would make me a valuable  asset to your company, your team,  

من را به یک دارایی ارزشمند برای شرکت، تیم شما،

your organization, and I look forward to  the opportunity to contribute to your goals.

سازمان شما تبدیل می‌کند و مشتاقانه منتظر فرصتی هستم تا در اهداف شما مشارکت کنم.

Of course, you should take this and adapt  it to your specific industry or role,  

البته، شما باید این را بپذیرید و آن را با صنعت یا نقش خاص خود تطبیق دهید،

but you absolutely want a strong conclusion  statement to impress the interviewer.

اما قطعاً می‌خواهید یک بیانیه نتیجه‌گیری قوی برای تحت تأثیر قرار دادن مصاحبه‌کننده داشته باشید.

So now you have 50 plus advanced English  

بنابراین اکنون 50 عبارت پیشرفته انگلیسی   دارید

expressions that you can use  to impress your interviewer.

که می‌توانید از آنها برای تحت تأثیر قرار دادن مصاحبه‌گر خود استفاده کنید.

I want you to practice in the comments  below by answering the question.

می‌خواهم با پاسخ دادن به سؤال، در نظرات زیر تمرین کنید.

Tell me about yourself and.

از خودت بگو و

Try to use as many different  expressions from this lesson.

سعی کنید از عبارات مختلف این درس استفاده کنید.

As you can.

همانطور که میتوانی.

I can't wait to learn a little.

من نمی توانم صبر کنم تا کمی یاد بگیرم.

Bit more about your professional background.

کمی بیشتر در مورد سابقه حرفه ای شما. بیا

Let's keep going.

ادامه بدیم.

And you're going to learn 25 professional phrases  that you can use anytime in the workplace.

و 25 عبارت حرفه ای را یاد خواهید گرفت که می توانید در هر زمان در محل کار از آنها استفاده کنید.

Our first phrase.

اولین عبارت ما

I'm on board with that.

من با آن موافقم.

This is used.

When you agree or you want to express your support  

این مورد استفاده قرار می گیرد.

وقتی موافقت می‌کنید یا می‌خواهید حمایت خود را

for a suggestion or an idea,  for example, we're on board.

از پیشنهاد یا ایده‌ای ابراز کنید، برای مثال، ما حاضریم.

We are the verb to be.

ما فعل بودن هستیم.

We're on board with that preposition with, we're  on board with the new strategy for increasing.

ما با آن حرف اضافه موافق هستیم، با استراتژی جدید افزایش موافق هستیم.

Sales.

حراجی.

And don't forget to conjugate that verb to  be with your subject and time reference.

و فراموش نکنید که فعل to be را با موضوع و مرجع زمانی خود به هم متصل کنید.

I'm on board.

من سوار هستم.

Next, are we on the same page?

بعد، آیا ما در یک صفحه هستیم؟

This is used to confirm that everyone has the  same understanding, opinion, or viewpoint.

این برای تأیید اینکه همه افراد دارای درک، نظر یا دیدگاه یکسانی هستند استفاده می‌شود.

After our discussion, it seems  like we're on the same page.

پس از بحث ما، به نظر می رسد که در یک صفحه هستیم.

We all have the same opinion,  understanding, or viewpoint.

همه ما نظر، درک یا دیدگاه یکسانی داریم.

And to specify what that something is you can  say regarding regarding the project timeline.

و برای مشخص کردن اینکه آن چیزی چیست، می‌توانید در رابطه با جدول زمانی پروژه بگویید.

Don't worry about taking notes because I  summarize everything in a free lesson PDF.

نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

You can.

تو می توانی.

Find the link in the description next.

لینک را در توضیحات بعدی بیابید.

It's a win win situation.

این یک موقعیت برد برد است.

This is a situation where all parties benefit.

این وضعیتی است که همه طرف ها سود می برند.

All parties win.

همه احزاب برنده می شوند.

I could say subscribing to J Forest  English is a win win situation.

می‌توانم بگویم اشتراک در J Forest English یک موقعیت برد برد است.

I win by growing my YouTube channel and you win  

من با رشد کانال YouTube خود برنده می شوم و شما

by getting all of these free video  lessons to help you become fluent.

با دریافت همه این درس های ویدیویی رایگان برای کمک به شما برنده می شوید.

So put win, win, win, win, put,  win, win in the comments below.

بنابراین برنده، برنده، برنده، برنده، قرار دادن، برنده شدن، برنده شدن را در نظرات زیر قرار دهید.

It's a win, win.

این یک برد است، برد.

Our next phrase I could ask what are your?

عبارت بعدی ما می توانم بپرسم شما چیست؟

Thoughts on this?

افکاری در این مورد؟

This is used to request  someone's opinion or feedback.

این برای درخواست نظر یا بازخورد کسی استفاده می‌شود.

You can identify something specific and say what  are your thoughts on the new marketing strategy?

می‌توانید چیز خاصی را شناسایی کنید و بگویید نظرتان درباره استراتژی بازاریابی جدید چیست؟

Remember, you can replace the noun the new  marketing strategy with this if it's obvious.

به یاد داشته باشید، اگر واضح است، می‌توانید اسم استراتژی بازاریابی جدید را با این جایگزین کنید.

Next, we need to think outside.

بعد، باید به بیرون فکر کنیم.

The box.

جعبه. آیا

Have you heard this one?

این یکی را شنیده اید؟

To think outside the box?

خارج از چارچوب فکر کنیم؟

This is to encourage creative  thinking, innovative thinking.

این برای تشویق تفکر خلاق، تفکر نوآورانه است.

If you're trying to solve a difficult  problem, you might say thinking outside  

اگر می‌خواهید یک مشکل دشوار را حل کنید ، ممکن است بگویید فکر کردن در خارج از

the box is the only way we'll solve this problem.

چارچوب تنها راه حل این مشکل است.

You need innovative, creative solutions.

شما به راه حل های خلاقانه و خلاقانه نیاز دارید.

Everybody start thinking outside the box.

همه شروع به فکر کردن خارج از جعبه می کنند.

Next, I love this one.

بعد، من عاشق این یکی هستم.

Let's circle back to that later.

بیایید بعداً به آن دایره برگردیم.

When you circle back to something,  it means you stop discussing it now,  

وقتی به چیزی دایره می‌زنید، به این معنی است که اکنون بحث درباره آن را متوقف می‌کنید،

and you suggest that you discuss it later.

و پیشنهاد می‌کنید بعداً درباره آن بحث کنید.

So you postpone your discussion until later.

بنابراین شما بحث خود را به بعد موکول می کنید.

You could say we only have 10 minutes left.

می توان گفت فقط 10 دقیقه فرصت داریم.

So let's circle back to.

پس بیایید به دایره برگردیم.

This whatever this is your discussion about the  marketing campaign thinking outside the box.

این بحث شما درباره تفکر خارج از چارچوب کمپین بازاریابی است.

Let's.

Circle back to.

اجازه دهید.

دور برگشت به.

This later.

این بعدا

Let's postpone it now and discuss it later.

بیایید آن را به تعویق بیندازیم و بعداً در مورد آن بحث کنیم. به

Notice the grammar.

گرامر توجه کنید.

This is in the imperative.

این در امر واجب است.

It's often the case because we use  this as an instruction or a suggestion.

اغلب اینطور است زیرا ما از این به عنوان یک دستورالعمل یا پیشنهاد استفاده می‌کنیم.

Let's circle back to Dina.

بیایید به دینا برگردیم.

Our next phrase, We need to prioritize our tasks.

عبارت بعدی ما، ما باید وظایف خود را اولویت بندی کنیم.

If you prioritize something, it means you  organize it based on importance and urgency.

اگر چیزی را اولویت بندی می کنید، به این معنی است که آن را بر اساس اهمیت و فوریت سازماندهی می کنید.

So the most important or the most urgent  at the top of your list of to do's.

بنابراین مهم‌ترین یا فوری‌ترین مورد در بالای فهرست کارهای شما قرار دارد.

Because it's prioritized, it's the most important.

از آنجایی که اولویت بندی شده است، از همه مهمتر است.

This is a common situation.

این یک وضعیت رایج است.

We don't have enough time to complete  everything, so let's prioritize our tasks.

ما زمان کافی برای تکمیل همه چیز نداریم، پس بیایید وظایف خود را اولویت بندی کنیم.

I love this one, please keep me in the loop.

من این یکی را دوست دارم، لطفا مرا در جریان بگذارید.

Do you know this one?

این یکی رو میشناسی؟

Native speakers love using it.

بومی‌ها عاشق استفاده از آن هستند.

This is used to.

این عادت شده است.

Request that information or  updates be shared as they happen.

درخواست کنید که اطلاعات یا به‌روزرسانی‌ها در صورت وقوع به اشتراک گذاشته شوند.

I could say.

من میتوانم بگویم.

I'm taking tomorrow off but please  keep me in the loop on the project.

من فردا را ترک می کنم، اما لطفاً مرا در جریان پروژه قرار دهید. از

Notice grammatically.

نظر گرامری توجه کنید.

This is the.

Imperative because I'm giving you  an instruction or a suggestion.

این است.

ضروری است زیرا من به شما یک دستورالعمل یا پیشنهاد می‌دهم.

You can add please at the beginning or the  end of the imperative to sound more polite.

می‌توانید لطفاً در ابتدا یا انتهای دستور را اضافه کنید تا مودبانه‌تر به نظر برسد.

Well good, keep me in the loop on that.

خوب، من را در جریان آن قرار دهید.

Next, have they ironed out the details?

بعد، آیا آنها جزئیات را اتو کرده اند؟ از

This is used to ask if  something has been resolved.

این برای پرسیدن اینکه آیا چیزی حل شده است استفاده می‌شود.

Or clarified.

یا روشن شد.

For example, we need to iron  out the contract details.

برای مثال، باید جزئیات قرارداد را مشخص کنیم.

Before the meeting.

قبل از جلسه.

And notice that pronunciation in the past.

و به آن تلفظ در گذشته توجه کنید.

Simple iron.

آهن ساده.

Doubt ironed out.

شک رفع شد

Ironed out Phrase 10.

عبارت 10 اتو شده.

I'm all ears.

من همه گوش هستم. از

This is used to express your openness and.

این برای بیان باز بودن و.

Willingness to listen.

تمایل به گوش دادن.

I could say.

If you have any suggestions for improving  this YouTube channel, I'm all ears.

من میتوانم بگویم.

اگر پیشنهادی برای بهبود این کانال YouTube دارید، من کاملاً گوش دارم.

I'm open and willing to  listen to your suggestions.

من باز هستم و مایلم به پیشنهادات شما گوش دهم.

And that is 100% true.

و این 100% درست است.

So please share your suggestions in the comments.

پس لطفا پیشنهادات خود را در نظرات به اشتراک بگذارید. من

I'm all ears.

سراپا گوشم.

Next, let's take a step.

بعد، بیایید یک قدم برداریم.

Back.

This is when you pause to  review a situation or decision.

بازگشت.

این زمانی است که برای مرور یک موقعیت یا تصمیم مکث می‌کنید.

Our marketing campaign didn't work.

کمپین بازاریابی ما کارساز نبود.

Let's take a step back.

بیایید یک قدم به عقب برگردیم.

Let's pause what we're doing,  

بیایید کاری را که انجام می‌دهیم متوقف کنیم،

working on the marketing campaign to review  it to make sure it is the right strategy.

روی کمپین بازاریابی کار کنیم تا آن را بررسی کنیم تا مطمئن شویم استراتژی درستی است.

Let's take a step back.

بیایید یک قدم به عقب برگردیم.

Notice this is.

توجه کنید این است.

Also in the imperative for  instructions or suggestions.

همچنین در دستورات یا پیشنهادات ضروری است.

This is a great one.

این یکی عالی است.

I beg to differ.

من با شما موافق نیستم.

I beg to differ.

من با شما موافق نیستم.

Use this when you disagree with  someone's opinion or statement.

هنگامی که با نظر یا اظهارات شخصی مخالف هستید از این استفاده کنید .

Your coworker could say the marketing  campaign didn't work because we didn't think.

همکار شما می‌تواند بگوید که کمپین بازاریابی جواب نداد، زیرا ما فکر نمی‌کردیم.

Outside the box, you could say I beg to differ.

در خارج از جعبه، می توانید بگویید من التماس می کنم که متفاوت باشم.

Which means I don't agree.

یعنی من موافق نیستم

I beg to differ.

من با شما موافق نیستم.

The campaign was great, it  was our execution that failed.

کمپین عالی بود، اجرای ما شکست خورد.

I beg to differ.

من با شما موافق نیستم.

Next.

بعد.

I'll cut to the chase.

من به تعقیب و گریز قطع می کنم.

This is when you.

Say your main point directly, without small talk,  

این زمانی است که شما

نکته اصلی خود را مستقیماً، بدون صحبت های کوچک،

without additional details, for  example, I'll cut to the chase.

بدون جزئیات اضافی بگویید، مثلاً من به دنبال آن هستم.

You're not getting the promotion notice.

شما اخطار ارتقاء را دریافت نمی کنید.

Grammatically, the expression is in the future.

از نظر دستوری، بیان در آینده است.

Simple I will.

ساده می خواهم.

Cut to the chase.

بریم سر اصل مطلب.

I'll cut to the chase.

من به تعقیب و گریز قطع می کنم.

Even though the information you're  delivering is now, I'll cut to the chase.

حتی اگر اطلاعاتی که ارائه می‌دهید اکنون است، من به دنبال آن هستم.

You're not getting the promotion.

شما ترفیع دریافت نمی کنید

This is a great one.

این یکی عالی است.

Run it by the team first.

ابتدا توسط تیم اجرا شود.

This is when you share ideas  for feedback and approval.

این زمانی است که ایده‌هایی را برای بازخورد و تأیید به اشتراک می‌گذارید.

I think it's a great idea, but  you should run it by Frank first.

فکر می‌کنم این ایده عالی است، اما ابتدا باید آن را توسط فرانک اجرا کنید.

You should share it with Frank  to get his feedback and approval.

باید آن را با فرانک به اشتراک بگذارید تا بازخورد و تأیید او را دریافت کنید.

And why should you do that?

و چرا باید این کار را انجام دهید؟

Because our next phrase Frank.

چون عبارت بعدی ما فرانک.

Calls the shots.

شات ها را صدا می کند.

This is to say that.

این برای گفتن است.

Someone is in charge, they have  the authority to make decisions.

کسی مسئول است، آنها اختیار تصمیم گیری دارند.

You should run your idea by  Frank because he calls the.

شما باید ایده خود را توسط فرانک اجرا کنید زیرا او با آن تماس می گیرد.

Shots.

شوت ها

Notice it's the shots.

توجه کنید این عکس هاست.

It's always plural.

همیشه جمع است.

I called it shots.

اسمش را گذاشتم شلیک

Our next phrase?

عبارت بعدی ما؟

The balls in Frank's court this is used to say  

توپ‌های موجود در زمین فرانک برای گفتن این که

it's someone else's responsibility  to make a decision in this case.

مسئولیت شخص دیگری  است که در این مورد تصمیم بگیرد استفاده می‌شود.

Frank.

صریح.

Maybe you're talking to your Co workers and  someone asks you should we hire Jennifer as our  

شاید در حال صحبت با همکاران شرکت خود هستید و یکی از شما می‌پرسد که آیا جنیفر را به عنوان

English teacher and you don't want to make that  decision so you can say the balls in your court.

معلم انگلیسی خود استخدام کنیم و نمی‌خواهید این تصمیم را بگیرید تا بتوانید در زمین خود حرف‌ها را بگویید.

To give responsibility.

مسئولیت دادن.

For that decision to someone else,  remember to conjugate the verb to be.

برای اینکه این تصمیم برای شخص دیگری باشد، به یاد داشته باشید که فعل to را به هم متصل کنید.

Because it's the ball is, the balls the ball is.

از آنجا که این توپ است، توپ ها توپ هستند.

In your court.

در دادگاه شما

The balls in your court.

توپ ها در زمین شما در

Next, we need to nip this in the bud.

مرحله بعد، ما باید این را در جوانه خرد کنیم.

This is an important one because  it's when you stop a problem at  

این مسئله مهمی است زیرا زمانی است که مشکل را در

the early stages before it  becomes permanent or more.

مراحل اولیه قبل از اینکه دائمی یا بیشتر شود متوقف کنید.

Serious.

جدی

Let's say you have a new policy.

فرض کنید شما یک سیاست جدید دارید.

For a dress code.

برای کد لباس

But none of the new employees  are following the dress code.

اما هیچ یک از کارمندان جدید از کد لباس پیروی نمی کنند. پس

So that's the problem.

مشکل همینه

And you want to stop it in the early stages.

و شما می خواهید آن را در مراحل اولیه متوقف کنید.

You want to nip it in the bud.

شما می خواهید آن را در جوانه نیش بزنید.

Grammatically, the verb is nip and to  conjugate it it's nip nipped, nipped.

از نظر دستوری، فعل nip است و برای تلفیق آن، nip nipped، nipped است.

You need to nip this in the bud.

شما باید این را در جوانه خفه کنید.

This is a great one.

این یکی عالی است. این

It's not my cup of tea.

فنجان چای من نیست.

Do you know this one?

این یکی رو میشناسی؟

This is used to say that you dislike something.

این برای گفتن اینکه شما چیزی را دوست ندارید استفاده می شود.

Public speaking is not my cup of tea,  but it's essential for my career.

سخنرانی عمومی فنجان چای من نیست، اما برای حرفه من ضروری است.

And remember there are two correct?

و به یاد داشته باشید دو مورد صحیح وجود دارد؟

Contractions.

انقباضات

It isn't.

این نیست.

It's not.

این نیست.

You can use either one.

می توانید از هر کدام استفاده کنید.

They hammered out the agreement.

آنها توافقنامه را منعقد کردند. از

This is used to say that.

این برای گفتن آن استفاده می شود.

Something is finalized as a question.

چیزی به عنوان سوال نهایی شده است.

Have you hammered out the terms yet?

آیا هنوز شرایط را تعیین کرده اید؟

This is commonly used with  agreements, proposals, and contracts.

این معمولاً با موافقت‌نامه‌ها، پیشنهادها و قراردادها استفاده می‌شود.

Phrase 20.

عبارت 20.

We're swamped right now, Doctor Kettner.

ما در حال حاضر غرق شدیم، دکتر کتنر.

We're swamped.

ما باتلاق شدیم

This is to say you're.

این برای این است که بگوییم شما هستید.

Really busy.

واقعا مشغولم.

We've been swamped since Vanessa quit.

از زمانی که ونسا استعفا داد، ما باتلاق شدیم.

The expression is too be swamped, so your verb is  to be, and then swamped is always in the Ed form.

عبارت بیش از حد be swamped است، بنابراین فعل شما باید به باشد و سپس swamped همیشه به شکل Ed است.

Next, we'll take that into consideration.

بعد، ما آن را در نظر خواهیم گرفت.

This is to say you'll.

این است که می گویند شما.

Consider something you'll consider someones  feedback, suggestion, advice, recommendation.

چیزی را در نظر بگیرید که بازخورد، پیشنهاد، توصیه، توصیه دیگران را در نظر بگیرید.

Now, because I'm all ears, you  shared a suggestion with me.

اکنون، چون من کاملاً گوش هستم، پیشنهادی را با من به اشتراک گذاشتید.

You said Jennifer I think you should  upload videos three times per day.

شما گفتید جنیفر فکر می کنم باید سه بار در روز ویدیو آپلود کنید.

I could say thanks for your suggestion,  I'll take that into consideration next.

می‌توانم بگویم از پیشنهاد شما متشکرم، بعداً آن را در نظر خواهم گرفت.

We need to think long term.

باید درازمدت فکر کنیم.

This is used to emphasize the  

این برای تأکید بر

importance of considering future  implications and considerations.

اهمیت در نظر گرفتن پیامدها و ملاحظات آینده استفاده می شود.

I could say publishing videos three  times per day would help my students,  

می‌توانم بگویم انتشار ویدیوها سه بار در روز به دانش‌آموزانم کمک می‌کند،

but I need to think long term.

اما باید درازمدت فکر کنم.

Is that sustainable for me all become.

آیا آن برای من پایدار است.

Very swamped, very quickly.

خیلی باتلاق، خیلی سریع.

Next.

Sorry, I'm tied up.

بعد.

متاسفم، من در بند هستم.

This means you're busy and therefore unavailable.

این بدان معنی است که شما مشغول هستید و بنابراین در دسترس نیستید.

You could say.

شما می توانید بگویید. ای

I wish I could help you, but I'm tied up.

کاش می توانستم به شما کمک کنم، اما من در بند هستم.

I'm already busy with something  else and therefore unavailable.

من قبلاً مشغول چیز دیگری هستم و بنابراین در دسترس نیستم.

Now you can specify the something  and use the preposition with I'm.

اکنون می‌توانید چیزی را مشخص کنید و از حرف اضافه با I'm استفاده کنید.

Tied up with.

گره خورده با.

The budget phrase 20.

عبارت بودجه 20.

Four, let's put our heads together.

چهار سرمان را جمع کنیم.

This is used to.

این عادت شده است.

Suggest the need for collaboration,  brainstorming, or more than one opinion.

نیاز به همکاری، طوفان فکری یا بیش از یک نظر را پیشنهاد دهید.

Because the opinion is in your  head and if you put heads together,  

زیرا نظر در ذهن شماست و اگر سرها را کنار هم بگذارید،

then you have more than one opinion.

آنگاه بیش از یک نظر دارید.

If we put our heads together, I  know we can nip this in the bud and.

اگر سرمان را روی هم بگذاریم، می‌دانم که می‌توانیم این را در جوانه‌ها قطع کنیم.

Finally, freeze 25 to play devil's advocate this.

در نهایت، 25 را فریز کنید تا به عنوان مدافع شیطان بازی کنید.

Is when you consider opposing  viewpoints when making a decision.

زمانی است که هنگام تصمیم گیری دیدگاه های مخالف را در نظر می گیرید.

I could say I think 3 videos per day is too.

می توانم بگویم فکر می کنم 3 ویدیو در روز هم همینطور است.

Much for me to handle.

خیلی چیزها برای من قابل رسیدگی است.

So let's play devil's advocate.

پس بیایید وکیل شیطان بازی کنیم.

So now I'm going to think about  publishing 3 videos per day and  

بنابراین اکنون به انتشار 3 ویدیو در روز فکر می‌کنم و به این

think about what that would take,  what my day would be like, just.

فکر می‌کنم که چقدر طول می‌کشد، روز من چگونه خواهد بود، فقط.

To.

See if it's possible and  that will help me make my.

به.

ببینید آیا این امکان پذیر است و به من کمک می کند

Decision.

تصمیم.

Of course, it's very common to  share your opinion in English.

البته، بسیار معمول است که نظر خود را به زبان انگلیسی به اشتراک بگذارید.

Now, instead of saying I think, let me  share 40 different ways to say I think.

اکنون، به‌جای گفتن من فکر می‌کنم، اجازه دهید ۴۰ روش مختلف برای گفتن من فکر می‌کنم را به اشتراک بگذارم.

First of all, there's nothing wrong with saying.

اولاً گفتن ایرادی ندارد. فکر می‌کنم

I think I say it all the time, but  I have many other expressions in my.

همیشه آن را می‌گویم، اما عبارات دیگری در ذهنم وجود دارد.

Vocabulary that I.

واژگانی که من از آن

Use as well, and my choice  depends on the situation I'm in.

استفاده می‌کنم، و انتخاب من به موقعیتی که در آن هستم بستگی دارد.

So let me share all the different  alternatives that you need.

بنابراین اجازه دهید همه گزینه‌های مختلف مورد نیاز را به اشتراک بگذارم.

First, let's talk about everyday situations.

ابتدا اجازه دهید در مورد موقعیت های روزمره صحبت کنیم.

Let's take the statement  it's going to rain instead  

بیایید به‌جای عبارت «

of I think you can say I'd say it's going to rain.

باران خواهد آمد» را در نظر بگیریم.

I'd say this is a contraction of I would I.

می‌توانم بگویم این یک انقباض است

Would.

.

Say, but native speakers use the  contraction, I'd say it's going to rain.

بگو، اما گویشوران بومی از انقباض استفاده می‌کنند، من می‌گویم باران خواهد بارید.

You can add to that and say, if you  ask me, I'd say it's going to rain.

می‌توانید به آن اضافه کنید و بگویید، اگر از من بپرسید، می‌گویم که باران خواهد بارید.

They're.

Exactly the same, it's just something  nice we add on I believe is going to rain.

آنها هستند.

دقیقاً به همین صورت، فقط چیز خوبی است که به آن اضافه می‌کنیم، معتقدم که باران خواهد بارید.

This is the.

Closest alternative to I think  and it's very commonly used.

این است.

نزدیک‌ترین جایگزین به من فکر می‌کنم و بسیار رایج است. به

It seems to me that the way I  see it to me is going to rain.

نظرم می رسد که آن گونه که به نظرم می بینم، باران خواهد بارید.

All three are used to really  show your personal opinion.

هر سه برای نشان دادن واقعاً نظر شخصی شما استفاده می‌شوند.

My close friend always says I  reckon, I reckon is going to rain.

دوست صمیمی من همیشه می‌گوید فکر می‌کنم، فکر می‌کنم باران خواهد بارید.

I personally don't say I reckon,  but I really love when she says.

من شخصاً نمی‌گویم فکر می‌کنم، اما وقتی او می‌گوید واقعاً دوست دارم.

It.

آی تی.

I prepared a free lesson PDF that  summarizes all the expressions from  

من یک درس رایگان PDF آماده کردم که همه عبارات

this lesson, so you can find that in the  description and in the comments section.

این درس را خلاصه می کند، بنابراین می توانید آن را در توضیحات و در بخش نظرات پیدا کنید.

Now you can also say it's  going to rain and then add.

اکنون همچنین می‌توانید بگویید که باران می‌بارد و سپس اضافه کنید.

That's my take on it.

این برداشت من از آن است.

This is a very common expression my.

این یک عبارت بسیار رایج من است.

Take on it.

آن را بر عهده بگیرید.

Take is your assessment how you see the situation.

ارزیابی شماست که وضعیت را چگونه می بینید.

That's my take on it.

این برداشت من از آن است.

So you first share.

بنابراین شما ابتدا به اشتراک بگذارید.

Your.

شما

Opinion or statement and then  say that's my take on it.

نظر یا بیانیه و سپس بگویید این برداشت من از آن است.

You can do the same thing with the idiom.

شما می توانید همین کار را با اصطلاح انجام دهید.

That's my two cents.

این دو سنت من است.

Two cents that represents  opinion is going to rain.

دو سنت که نشان دهنده نظر است، باران خواهد بارید.

That's my two cents.

این دو سنت من است.

Now let me share some more formal  expressions that you would use in  

اکنون اجازه دهید برخی از عبارات رسمی‌تر را که می‌توانید در

a job interview, a conference, a work  meeting, or other formal situations.

یک مصاحبه شغلی، یک کنفرانس، یک جلسه کاری یا سایر موقعیت‌های رسمی استفاده کنید، به اشتراک بگذارم.

Let's say your opinion is  we should revise the report.

فرض کنید نظر شما این است که باید گزارش را اصلاح کنیم.

Revise means make changes too.

تجدید نظر یعنی تغییراتی هم ایجاد کنید.

We should revise the report.

ما باید گزارش را اصلاح کنیم.

Of course you can say I.

البته شما می توانید بگویید I.

Think that we should revise the report?

فکر می کنید ما باید در گزارش تجدید نظر کنیم؟

You could also say from my perspective.

شما همچنین می توانید از دیدگاه من بگویید.

Perspective.

چشم انداز.

This is a very.

این خیلی

Common one, it sounds quite  advanced from my perspective.

یک مورد معمول، از دیدگاه من کاملاً پیشرفته به نظر می رسد.

We should revise the report.

ما باید گزارش را اصلاح کنیم.

Of course, you can simply say, in my opinion,  in my opinion, we should revise the report.

البته، شما می توانید به سادگی بگویید، به نظر من، به نظر من، ما باید گزارش را اصلاح کنیم.

And that does sound more formal than  saying, I think you could say it's  

و این به نظر رسمی‌تر از این است که بگوییم، فکر می‌کنم شما می‌توانید بگویید این

my view that we should revise the  report or it appears to me that.

نظر من است که باید گزارش را اصلاح کنیم یا به نظر من اینطور است.

We should revise the report.

ما باید گزارش را اصلاح کنیم.

Keep in mind the word that is optional.

کلمه ای که اختیاری است را در نظر داشته باشید.

We generally use it in written English,  

ما معمولاً از آن در انگلیسی نوشتاری استفاده می‌کنیم،

and we generally exclude it in spoken  English, but that's not a rule.

و معمولاً آن را در زبان انگلیسی گفتاری حذف می‌کنیم، اما این یک قانون نیست.

So you could say it appears to me  we should revise the report or it  

بنابراین می‌توانید بگویید به نظر من باید گزارش را اصلاح کنیم یا به

appears to me that we should revise the report.

نظرم می‌رسد که باید گزارش را اصلاح کنیم.

Both of these are.

هر دوی اینها هستند.

Correct.

Let's talk about some expressions  that express certainty.

درست.

بیایید در مورد برخی از عبارات صحبت کنیم که بیانگر اطمینان هستند.

Certainty 100%.

قطعیت 100%

So let's take our statement.

پس بیایید بیانیه خود را در نظر بگیریم.

We should promote John.

ما باید جان را تبلیغ کنیم.

Lucky John.

خوش شانس جان.

Now if you're 100% certain, you  could say I'm sure, I'm certain,  

حالا اگر 100% مطمئن هستید، می‌توانید بگویید من مطمئن هستم، مطمئن هستم،

I'm positive, we should promote John.

من مثبت هستم، ما باید جان را تبلیغ کنیم.

You could say it's obvious  that we should promote John.

می توانید بگویید واضح است که ما باید جان را تبلیغ کنیم.

You could replace obvious with  indisputable, which means.

می توانید آشکار را با غیر قابل بحث جایگزین کنید، به این معنی.

Nobody could dispute it.

هیچ کس نمی توانست آن را مناقشه کند.

It's indisputable that we should promote John.

این غیر قابل انکار است که ما باید جان را تبلیغ کنیم.

That sounds very firm.

خیلی محکم به نظر می رسد.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

Indisputable.

بی چون و چرا.

It's undeniable.

غیر قابل انکار است.

It's unquestionable.

این غیر قابل تردید است. شکی نیست

It's beyond a doubt.

.

We should promote John.

ما باید جان را تبلیغ کنیم.

John must be really awesome.

جان باید واقعا عالی باشه

Now let's say that you do want to  express some uncertainty or some doubt.

حالا بیایید بگوییم که می‌خواهید تردید یا تردیدی را بیان کنید.

So it could happen.

بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد.

But maybe it won't happen.

اما شاید این اتفاق نیفتد.

You could say it's possible that  she's going to get the promotion.

می‌توانید بگویید این امکان وجود دارد که او ترفیع را دریافت کند.

Instead of possible, you could say it's probable  or it's likely she's going to get the promotion.

به‌جای امکان، می‌توانید بگویید این احتمال وجود دارد یا احتمالاً او ارتقاء را دریافت خواهد کرد.

I figure or I gather that she's  going to get the promotion.

فکر می کنم یا فکر می کنم که او قرار است ترفیع کسب کند.

One I really like is I have a hunch.

یکی از مواردی که من خیلی دوست دارم این است که حسی دارم.

I have a hunch that she's  going to get the promotion.

من فکر می کنم که او قرار است ترفیع کسب کند.

When you have a hunch, it's more based on  your intuition rather than external evidence.

وقتی شما حدس و گمان دارید، بیشتر بر اساس شهود شماست تا شواهد خارجی.

I have a hunch that she's  going to get a promotion.

من تصور می کنم که او قرار است ترفیع بگیرد.

I just have this.

Really good feeling.

من فقط این را دارم

واقعا حس خوبیه

You could say.

شما می توانید بگویید.

Correct me if I'm wrong, but  she's going to get the promotion.

اگر اشتباه می‌کنم، مرا تصحیح کنید، اما او ترفیع را دریافت می‌کند.

But if you say.

اما اگر بگویید.

Correct me if I'm wrong, you're  admitting that you may be wrong.

اگر اشتباه می کنم، تصحیح کنید، شما اعتراف می کنید که ممکن است اشتباه کرده باشید.

You could also say, if I'm not mistaken,  she's going to get the promotion.

همچنین می‌توانید بگویید، اگر اشتباه نکنم، او ترفیع می‌گیرد.

Again, there's some doubt.

باز هم شکی وجود دارد.

There, because you could  be mistaken, you could say.

آنجا، چون ممکن است اشتباه کنید، می‌توانید بگویید.

To the best of my knowledge, to the best of my  knowledge, she's going to get the promotion.

تا جایی که من می دانم، تا جایی که می دانم، او ارتقاء را کسب خواهد کرد.

Let's talk about some expressions  that sound more diplomatic.

بیایید درباره برخی از عبارات صحبت کنیم که دیپلماتیک تر به نظر می رسند.

So diplomatic because you might  be introducing an opinion that  

بسیار دیپلماتیک، زیرا ممکن است نظری را ارائه کنید که

people don't agree with or that is the  opposite of what most people think.

مردم با آن موافق نیستند یا مخالف آن چیزی است که اکثر مردم فکر می‌کنند.

So maybe all your Co workers think that  John should get the promotion but you don't.

بنابراین شاید همه کارکنان شرکت شما فکر می‌کنند که جان باید ترفیع بگیرد، اما شما نمی‌توانید.

So our statement is John isn't a good fit.

بنابراین بیانیه ما این است که جان مناسب نیست.

He isn't a good fit to be honest, in all honesty.

او برای صادق بودن، با صداقت مناسب نیست.

John isn't a good.

جان آدم خوبی نیست

Fit.

مناسب.

Now remember, this is something that  a lot of people don't agree with,  

اکنون به یاد داشته باشید، این چیزی است که بسیاری از مردم با آن موافق نیستند،

so you might want to say it  with some regret to be honest.

بنابراین ممکن است بخواهید آن را با کمی تأسف بیان کنید.

In all honesty, John isn't a good fit.

صادقانه بگویم، جان مناسب نیست.

I'm sorry to say it, but.

متاسفم که می گویم، اما.

John isn't a good fit.

جان مناسب نیست

If you want to be more.

اگر می خواهید بیشتر باشید. می توان

Neutral you could say.

گفت خنثی است.

One could argue that John isn't a good fit.

می توان استدلال کرد که جان مناسب نیست.

Everyone else is saying he is.

همه می گویند او هست.

So you want to be more neutral and talk?

پس می خواهید بی طرف تر باشید و صحبت کنید؟

About how he.

درباره اینکه او چگونه است. آیا

Isn't one could argue that my impression  is that John isn't a good fit.

نمی توان استدلال کرد که تصور من این است که جان مناسب نیست.

I saved my favorite for last  to be diplomatic and that's.

من مورد علاقه‌ام را برای آخر حفظ کردم تا دیپلماتیک باشد و بس.

I get what you're.

من چیزی که هستی

Saying, but John isn't a good fit.

گفتن، اما جان مناسب نیست. در

Now in this case get means understand so if.

حال حاضر در این مورد دریافت معنی درک بنابراین اگر.

You want to be more casual, informal use.

شما می خواهید استفاده معمولی و غیررسمی بیشتری داشته باشید.

Get I get what you're.

دریافت من چیزی است که شما هستید.

Saying but John isn't a good fit.

گفتن اما جان مناسب نیست.

If you want to be more formal, you can  say I understand what you're saying.

اگر می‌خواهید رسمی‌تر رفتار کنید، می‌توانید بگویید که می‌فهمم چه می‌گویید.

But John isn't a good fit.

اما جان مناسب نیست.

Let's move on and learn 30 ways  that you can say I'm sorry.

بیایید ادامه دهیم و 30 راه را بیاموزیم که می‌توانید بگویید متاسفم.

First, let's talk about some casual expressions  that you can use in everyday situations.

ابتدا، اجازه دهید در مورد برخی از عبارات غیر معمول که می‌توانید در موقعیت‌های روزمره استفاده کنید، صحبت کنیم.

Let's take the example of bumping into someone  at the grocery store and you want to apologize.

بیایید مثال برخورد با شخصی در خواربارفروشی را در نظر بگیریم و می‌خواهید عذرخواهی کنید.

So instead of saying I'm sorry,  you can simply say sorry.

بنابراین به جای اینکه بگویی متاسفم، می‌توانی به سادگی بگویی متاسفم.

I know it's a subtle difference,  

من می دانم که این یک تفاوت ظریف است،

but it will really help you sound  more natural to just say sorry, sorry.

اما واقعاً به شما کمک می کند که طبیعی تر به نظر بیایید فقط ببخشید، متاسفم.

You can also add so or very in front of it.

شما همچنین می توانید خیلی جلوی آن اضافه کنید.

So sorry, very sorry.

خیلی متاسفم، خیلی متاسفم.

Or you could say sorry about  that, that being the mistake,  

یا می‌توانید بابت این که اشتباه کرده‌اید، ببخشید که با آن

bumping into the person at the grocery store.

شخص در فروشگاه مواد غذایی برخورد کرده‌اید.

Sorry about that.

از این بابت متاسفم. پس

So sorry about that.

برای آن متاسفم. از

I'm so sorry about that.

این بابت خیلی متاسفم.

To help you remember all of these  expressions, I created a free lesson PDF.

برای اینکه به شما کمک کنم همه این عبارات را به خاطر بسپارید، یک PDF درس رایگان ایجاد کردم.

You can look in the description  or the comment section for the  

برای

link to download the free lesson PDF.

دانلود PDF درس رایگان، می‌توانید پیوند را در توضیحات یا بخش نظرات جستجو کنید.

Another common thing is simply to make  a sound effect like oops oops, whoops.

یکی دیگر از چیزهای متداول این است که به سادگی ایجاد یک جلوه صوتی مانند اوه اوه، اوه.

Oh no.

وای نه.

Oh my.

ای وای.

And then you don't even have to say anything  else because usually it's your facial expression.

و سپس حتی لازم نیست چیز دیگری بگویید زیرا معمولاً این حالت چهره شماست.

Oops.

اوه

Oh, oopsie, oopsie.

اوه، اوپسی، اوپسی.

Oopsie, Yikes.

اوپسی، یاکس.

Whoops.

اوف

Oops.

اوه

A slightly more formal one, but  that's still very casual, is to say,  

یک مورد کمی رسمی تر، اما هنوز خیلی معمولی است، این است که بگوییم،

excuse me or pardon me, excuse me, pardon me.

ببخشید یا مرا ببخشید، ببخشید، مرا ببخشید.

Those are quite common as well.

آنها نیز کاملاً رایج هستند.

Let's say that your friend asked you  to buy her a chocolate chip cookie,  

فرض کنید دوستتان از شما خواسته است برای او یک کلوچه شکلاتی بخرید،

but you bought her an oatmeal cookie.

اما شما برای او یک کلوچه جو دوسر خریده اید.

So instead of saying I'm sorry,  you could say, my bad, my bad.

بنابراین به جای اینکه بگویید متاسفم، می توانید بگویید، بد من، بد من.

This is extremely common in North America  

این در آمریکای شمالی بسیار رایج است

and it will really make you sound  like an American English speaker.

و واقعاً باعث می‌شود شما مانند یک انگلیسی‌گوی آمریکایی به نظر برسید.

My bad, my bad.

بد من، بد من. به

Keep in mind it is quite casual  and it's used for smaller.

خاطر داشته باشید که کاملا معمولی است و برای کوچکتر استفاده می شود.

Things you want to apologize for?

چیزهایی که می خواهید بابت آنها عذرخواهی کنید؟

Like getting the wrong cookie.

مثل گرفتن کوکی اشتباه.

My bad.

بد من

You could also say my fault,  my fault or my mistake.

شما همچنین می توانید خطای من، تقصیر من یا اشتباه من را بگویید.

My mistake, I got you the wrong cookie.

اشتباه من، من کوکی اشتباهی برای شما آوردم.

My bad.

بد من فرض

Let's say you want to admit your mistake.

کنید می خواهید اشتباه خود را بپذیرید.

For example, you told your friend the party  started at 8:00, but it actually started at 7:00.

برای مثال، به دوستتان گفتید که مهمانی از ساعت 8:00 شروع شد، اما در واقع ساعت 7:00 شروع شد.

You could say I was wrong.

میشه گفت اشتباه کردم

So instead of saying I'm sorry I gave you  the wrong time, you could say I was wrong.

بنابراین به جای اینکه بگویید متاسفم که به شما زمان اشتباهی دادم، می توانید بگویید اشتباه کردم.

Of course, you can use any  of our other expressions.

البته، می‌توانید از هر عبارت دیگر ما استفاده کنید.

My bad.

بد من

But one, to specifically admit your  mistake is simply to say I was wrong.

اما یکی، اعتراف مشخص به اشتباه خود این است که بگوییم اشتباه کردم.

Often we say sorry if we can't do  something that someone wants us to do.

اغلب اگر نمی‌توانیم کاری را که کسی از ما می‌خواهد انجام دهیم، متاسفیم.

So let's say your friend invited  you to a party but you can't attend.

بنابراین فرض کنید دوستتان شما را به مهمانی دعوت کرده است اما شما نمی‌توانید در آن شرکت کنید.

It would be very common to say I'm  sorry I can't attend your party.

بسیار رایج است که بگوییم متاسفم که نمی‌توانم در مهمانی شما شرکت کنم.

Instead of saying I'm sorry,  you can say unfortunately,  

به‌جای گفتن متاسفم، می‌توانید بگویید متأسفانه،

so replace I'm sorry with unfortunately,  unfortunately I can't help you.

بنابراین «متاسفانه» را جایگزین کنید، متأسفانه نمی‌توانم به شما کمک کنم.

Unfortunately, I can't attend your party.

متأسفانه من نمی توانم در مهمانی شما شرکت کنم.

Unfortunately, I can't drive you to the airport.

متأسفانه من نمی توانم شما را به فرودگاه برسانم.

Now let's talk about some more  professional expressions that  

اکنون بیایید در مورد برخی از اصطلاحات حرفه‌ای‌تر صحبت کنیم که

you can use in the workplace  or a more formal situation.

می‌توانید در محل کار یا موقعیت‌های رسمی‌تر استفاده کنید.

Let's say you arrive to an  important meeting 10 minutes late.

فرض کنید با 10 دقیقه تاخیر به یک جلسه مهم می‌رسید.

Instead of saying I'm sorry,  you can say my apologies.

به جای گفتن متاسفم، می‌توانید عذرخواهی من را بخواهید.

Now you can expand that and say  my apologies for being late.

اکنون می‌توانید آن را گسترش دهید و بابت دیر آمدن عذرخواهی کنید.

To make it stronger, you can add sincere,  my sincere apologies for being late.

برای قوی‌تر کردن آن، می‌توانید صمیمانه اضافه کنید، از اینکه دیر آمدم، صمیمانه عذرخواهی می‌کنم.

To sound even more formal, you could  say please accept my apologies.

برای رسمی‌تر به نظر رسیدن، می‌توانید بگویید لطفاً عذرخواهی من را بپذیرید.

Please accept my sincere apologies for being late.

پوزش صمیمانه مرا بابت تاخیر بپذیرید.

That sounds very formal.

این خیلی رسمی به نظر می رسد.

Let's say you made a mistake at  work and you ordered 100 boxes.

فرض کنید در محل کار اشتباه کردید و 100 جعبه سفارش دادید.

But you should have ordered ten boxes.

اما شما باید ده جعبه سفارش می دادید.

Now in the casual example, we learned I  was wrong to admit you made a mistake.

اکنون در مثال معمولی، متوجه شدیم که اشتباه کردم که اعتراف کردم شما اشتباه کرده‌اید.

In a professional context, I recommend.

در زمینه حرفه ای، من توصیه می کنم.

I take.

من میگیرم.

Full responsibility.

مسئولیت کامل

This sounds very professional because the  word responsibility sounds professional.

این بسیار حرفه ای به نظر می رسد زیرا کلمه مسئولیت حرفه ای به نظر می رسد.

I take.

من میگیرم.

Full responsibility for ordering  the wrong number of boxes.

مسئولیت کامل سفارش تعداد اشتباه جعبه. از

My sincere apologies.

صمیم قلب عذرخواهی می کنم.

And I take full responsibility.

و من مسئولیت کامل را بر عهده می گیرم.

You could also say.

شما همچنین می توانید بگویید.

I understand I made a mistake, I'll fix it.

میفهمم اشتباه کردم درستش میکنم

Now instead of understand, you  could say I know I made a mistake.

حالا به جای درک کردن، می‌توانید بگویید می‌دانم اشتباه کردم.

I admit I made a mistake, I'll fix it.

اعتراف میکنم اشتباه کردم درستش میکنم

So notice you're not just.

بنابراین توجه کنید که شما فقط نیستید.

Admitting it, you're also offering a solution.

با اعتراف به آن، راه حلی نیز ارائه می دهید.

I'll.

Fix.

من خواهم کرد.

ثابت.

It I'll call the supplier right  now, I'll get this resolved.

همین الان با تامین کننده تماس می گیرم ، این مشکل را حل می کنم.

So offering a solution is a great  addition to admitting a mistake.

بنابراین، ارائه راه‌حل برای اعتراف به یک اشتباه بسیار عالی است.

Let's say that.

این را بگوییم.

You kept a client waiting on  the phone for a long time.

مشتری را برای مدت طولانی در انتظار تلفن نگه داشتید.

Now instead of saying I'm sorry for  the wait, you can say I appreciate.

اکنون به جای اینکه بگویی متاسفم بابت انتظار، می‌توانی بگویی قدردانی می‌کنم.

Your.

شما

Patience.

صبر.

So instead of talking about the negative,  

بنابراین به جای صحبت در مورد نکات منفی، در

you talk about the positive, which is  the fact that your client is patient.

مورد موارد مثبت صحبت می کنید، که این واقعیت است که مشتری شما صبور است.

I appreciate your patience.

من از صبر شما قدردانی می کنم.

Thank you for your patience.

ممنون که صبر کردید.

Thank you for understanding,  thank you for holding.

از درک شما متشکریم، متشکرم که نگه داشتید.

I appreciate your time.

قدردان وقت شما هستم.

I appreciate your patience.

من از صبر شما قدردانی می کنم.

Now, let's say that your boss, your coworker,  

اکنون، بیایید بگوییم که رئیس، همکارتان،

or your client offers you  some constructive criticism.

یا مشتری‌تان انتقاد سازنده‌ای به شما ارائه می‌کنند.

So they tell you about something  that you're not doing very well.

بنابراین آنها در مورد چیزی به شما می گویند که شما خیلی خوب انجام نمی دهید.

Maybe your last presentation wasn't very good  and they give you some constructive criticism.

شاید آخرین ارائه‌تان خیلی خوب نبود و انتقادات سازنده‌ای به شما می‌دهند.

Some.

مقداری.

Feedback.

بازخورد.

Instead of saying I'm sorry my presentation wasn't  good, you can say thank you for bringing this  

به جای اینکه بگویید متاسفم ارائه‌ام خوب نبود، می‌توانید بگویید از اینکه این موضوع را به

to my attention or thank you for letting  me know and then you can add a solution.

من اطلاع دادید متشکرم یا از اینکه به من اطلاع دادید متشکرم و سپس می‌توانید راه‌حلی اضافه کنید.

I'll work on that, I'll improve that.

من روی آن کار خواهم کرد، آن را بهبود خواهم داد.

Or you can even ask them how can I improve?

یا حتی می توانید از آنها بپرسید که چگونه می توانم پیشرفت کنم؟ آیا

Can you give me some suggestions to improve?

می توانید چند پیشنهاد برای بهبود به من بدهید؟

Thank you for bringing this to my attention.

ممنونم که توجه من را به این مسئله جلب کردید.

There's one common idiom that you  can use to admit you made a mistake.

یک اصطلاح رایج وجود دارد که می‌توانید برای اعتراف به اشتباه از آن استفاده کنید.

So remember in the casual  example you can say I was wrong.

بنابراین به یاد داشته باشید که در مثال معمولی می‌توانید بگویید من اشتباه کردم.

In the professional example you  can say I take full responsibility.

در مثال حرفه‌ای می‌توانید بگویید من مسئولیت کامل را بر عهده می‌گیرم.

The idiom that you can use in any situation is  the buck stops with me, the buck stops with me.

اصطلاحی که می‌توانید در هر موقعیتی از آن استفاده کنید این است که با من متوقف می‌شود، پول با من متوقف می‌شود.

This.

Simply means I was wrong or I take.

این.

به سادگی به این معنی است که من اشتباه کردم یا می پذیرم.

Full responsibility.

مسئولیت کامل

The buck stops with me.

پول با من متوقف می شود.

Native speakers love using idioms, so  adding idioms to your speech will help  

گویشوران بومی عاشق استفاده از اصطلاحات هستند، بنابراین افزودن اصطلاحات به گفتارتان به

you understand native speakers and sound like 1-2.

شما کمک می‌کند سخنرانان بومی را درک کنید و صدایی مانند 1-2 داشته باشید.

So now you're going to learn 50 common  idioms that native speakers use.

بنابراین اکنون می‌خواهید 50 اصطلاح رایج را که گویشوران بومی استفاده می‌کنند، یاد بگیرید.

A blessing in disguise.

نعمتی در مبدل.

This is when something a situation  seems bad or unlucky at first,  

این زمانی است که وضعیتی در ابتدا بد یا بدشانسی به نظر می‌رسد،

but it results in something  positive at a later date.

اما در آینده منجر به چیزی مثبت می‌شود.

So.

Let's say.

بنابراین.

بیایید بگوییم.

You get fired from your job, obviously.

بدیهی است که از کار خود اخراج می شوید.

That seems bad, maybe even unlucky.

بد به نظر می رسد، شاید حتی بدشانس باشد.

But later on you get a job 10 times better.

اما بعداً 10 برابر بهتر شغل پیدا می کنید.

It pays better, you have a better boss,  better Co workers, the location is better,  

درآمد بهتری دارد، شما رئیس بهتری دارید، کارکنان بهتری دارید، موقعیت مکانی بهتر است،

Everything about this job is better.

همه چیز در مورد این شغل بهتر است.

You can say getting fired  was a blessing in disguise.

می توان گفت که اخراج شدن یک نعمت بود.

My new job is so much better, a dime a dozen.

کار جدید من خیلی بهتر است، یک سکه.

This is used to describe something  that is common and not special.

این برای توصیف چیزی که معمول است و خاص نیست استفاده می‌شود.

So you can say tech startups in  Silicon Valley are a dime a dozen.

بنابراین می‌توانید بگویید استارت‌آپ‌های فناوری در سیلیکون ولی یک دوجین دلار هستند.

They're very.

اونا خیلی

Common.

مشترک.

They're.

آنها هستند.

Everywhere.

And they're not very special.

هر کجا.

و خیلی خاص نیستند.

Everyone's a tech startup in Silicon Valley.

همه یک استارتاپ فناوری در سیلیکون ولی هستند.

A dime a dozen to beat around the Bush.

یک دوجین سکه برای ضرب و شتم در اطراف بوش.

This.

Is when you avoid saying what you mean  because it's uncomfortable or awkward.

این.

زمانی است که از گفتن منظور خود اجتناب می‌کنید، زیرا این کار ناراحت کننده یا ناخوشایند است.

So let's say.

پس بیایید بگوییم.

Hey, you want to end your romantic  relationship with your partner?

سلام، می‌خواهید به رابطه عاشقانه خود با شریک زندگی خود پایان دهید؟

Your friend could tell you  don't beat around the Bush.

دوستتان می‌تواند به شما بگوید دور بوش نزنید.

Be direct and.

مستقیم باشید و. به

Tell that person you want to break up better.

آن شخص بگویید که می خواهید بهتر از هم جدا شوید.

Late than never.

دیرتر از هرگز.

So let's say you've been  working with a company for 10.

بنابراین، فرض کنید ۱۰ سال است که با یک شرکت کار می‌کنید

Years.

.

And you finally got your first  promotion after 10 years,  

و بالاخره بعد از 10 سال اولین ترفیع خود را دریافت کردید،

and you're telling your friend  this, and you're a little.

و این را به دوستتان می‌گویید، و شما کمی هستید.

Annoyed because you've been there for 10 years,  but your friend could say better late than never.

آزرده خاطر شده‌ای چون 10 سال آنجا بوده‌ای، اما دوستت می‌تواند دیر بگوید بهتر از هرگز.

To remind you that yes, it took ten years,  but it's better than not having a promotion.

برای یادآوری اینکه بله، ده سال طول کشید، اما بهتر از نداشتن ترفیع است.

Better late than never to bite the bullet.

بهتر از هرگز نیش زدن گلوله است.

I love this idiom.

من عاشق این اصطلاح هستم.

This is when you force yourself to do something  

این زمانی است که خود را مجبور به انجام کاری

difficult or unpleasant because  it's necessary or inevitable.

سخت یا ناخوشایند می‌کنید، زیرا این کار ضروری یا اجتناب‌ناپذیر است.

Inevitable means eventually.

اجتناب ناپذیر یعنی در نهایت.

You have to do it, so why not  bite the bullet and do it now?

شما باید این کار را انجام دهید، پس چرا گلوله را گاز نگیرید و اکنون این کار را انجام ندهید؟

For example, just bite the bullet  and ask your boss for a promotion.

به عنوان مثال، فقط گلوله را گاز بگیرید و از رئیس خود بخواهید ترفیع بگیرد.

Break a leg.

یک پا بشکن

This is a very common idiom that we.

این یک اصطلاح بسیار رایج است که ما می گوییم.

Use to say.

برای گفتن استفاده کنید.

Good luck, Good luck.

موفق باشید، موفق باشید.

Break a leg.

یک پا بشکن

But we especially use this before  someone gives a performance,  

اما ما مخصوصاً قبل از اینکه کسی اجرا کند،

most commonly a theatrical performance.

معمولاً یک اجرای تئاتری، از آن استفاده می‌کنیم.

But when you're going for a job  interview, you are in a sense performing.

اما وقتی برای یک مصاحبه شغلی می روید ، به یک معنا در حال اجرا هستید.

Or when you're doing your speaking exam  for your IELTS, you are performing.

یا زمانی که امتحان اسپیکینگ خود را برای آیلتس انجام می دهید، در حال اجرا هستید.

So before your speaking exam, your friend,  

بنابراین قبل از امتحان اسپیکینگ، دوستتان،

your partner could say break a  leg, which means good luck to.

شریک زندگی‌تان می‌تواند بگوید پایتان را بشکنید، که به معنای موفقیت است.

Call it a day.

اسمش را بگذار یک روز.

When you call it a day, it means you stop working  for that day, usually because time is up or.

وقتی آن را یک روز می نامید، به این معنی است که برای آن روز کار را متوقف می کنید، معمولاً به این دلیل که زمان تمام شده است یا.

Because you've done enough work for  that day and you're going to stop,  

چون به اندازه کافی برای آن روز کار کرده‌اید و متوقف می‌شوید،

For example, it's getting  late, Let's call it a day.

مثلاً دارد دیر می‌شود، بگذارید آن را یک روز بنامیم.

Let's call it a day.

بیایید آن را یک روز بنامیم.

So that means.

پس این یعنی.

You can go home to.

می توانید به خانه بروید.

Cut somebody some slack.

کسي را سست کن

So let's say there's this Co worker  who has been showing up late to work  

بنابراین فرض کنید این همکار وجود دارد که هر روز دیر سر کار حاضر می شود

every day and not doing a very good job at work.

و کار خیلی خوبی در محل کار انجام نمی دهد.

They seem very distracted.

آنها بسیار پریشان به نظر می رسند.

They're not working very hard,  they're not contributing.

آنها خیلی سخت کار نمی کنند، آنها مشارکتی ندارند.

But that person's dad just died, so  you might say let's cut him some slack.

اما پدر آن شخص به تازگی فوت کرده است، بنابراین شاید بگویید بیایید کمی او را شل کنیم.

His dad just died, so you're not going to  punish him as severely as you normally would.

پدرش به تازگی فوت کرده است، بنابراین شما او را به سختی مجازات معمولی نمی‌کنید. از

To be glad to see the back of this.

دیدن پشت این موضوع خوشحالم.

Means that you're.

یعنی تو هستی

Happy that somebody has left  because you don't like them.

خوشحالم که کسی رفته است زیرا شما او را دوست ندارید.

So let's say it's Jane's last day at work.

بنابراین بیایید بگوییم که آخرین روز کار جین است.

She quit.

She has a new job.

ترک کرد

او یک کار جدید دارد.

You didn't like Jane, you can say.

می توانی بگویی جین را دوست نداشتی.

I'm glad to see the back of Jane to  be the best thing since sliced bread.

خوشحالم که می‌بینم پشت جین بهترین چیز از زمان تکه‌شدن نان است.

This is a compliment used to say that  something, usually technology or an invention,  

این تعریفی است که برای گفتن این که چیزی، معمولاً فناوری یا اختراع ،

is extremely useful, excellent or high quality.

بسیار مفید، عالی یا با کیفیت است استفاده می‌شود.

So you could give me a compliment and say this  YouTube channel is the best thing since sliced?

پس می‌توانید به من تعارف کنید و بگویید این کانال YouTube بهترین چیز از زمان بریده شدن است؟

Bread.

If you think that's true, then.

نان.

اگر فکر می کنید این درست است، پس.

Put it in the comments there.

آن را در نظرات آنجا قرار دهید.

Are plenty of fish in the sea.

آیا مقدار زیادی ماهی در دریا وجود دارد.

So let's say your friend went on a date  and she says Pierre hasn't called me  

بنابراین فرض کنید دوست شما قرار ملاقات گذاشته است و او می گوید که پیر با من تماس نگرفته است

back and it's been 3 weeks.

و 3 هفته گذشته است.

You.

شما.

Can encourage your friend by saying don't worry,  

می‌توانید دوستتان را با گفتن «نگران نباشید» تشویق کنید،

there are plenty of fish in  the sea come rain or shine.

ماهی‌های زیادی در دریا وجود دارد که باران می‌بارد یا می‌درخشد.

This is used.

این استفاده می شود.

To say that an event will.

گفتن اینکه یک رویداد خواهد بود.

Take place despite external circumstances.

با وجود شرایط بیرونی انجام شود.

So let's say tomorrow is a vacation day for you.

پس فرض کنید فردا برای شما یک روز تعطیل است.

But there's a big project deadline tomorrow.

اما یک مهلت پروژه بزرگ فردا وجود دارد.

But you might say I'm taking the day off  tomorrow come rain or shine to cut corners.

اما ممکن است بگویید من روز را تعطیل می‌کنم فردا باران بیاید یا بدرخشد.

This is when you do something in the  cheapest, easiest or fastest way,  

این زمانی است که کاری را به ارزان‌ترین، آسان‌ترین یا سریع‌ترین راه انجام می‌دهید،

but by omitting something or by not following.

اما با حذف چیزی یا با دنبال نکردن آن.

Rules.

قوانین.

So you might say we.

پس ممکن است بگویید ما.

Felt pressured to cut corners because  of the tight deadline to get your act  

به دلیل ضرب‌الاجل‌های تنگ برای جمع‌آوری و جمع‌آوری کاری

together so your parents might say to  you or your sibling or someone you know.

که والدین‌تان ممکن است به شما یا خواهر یا برادرتان یا کسی که می‌شناسید بگویند، تحت فشار قرار گرفتم.

You're 30 and you?

شما 30 ساله هستید و شما؟

Still.

Live at.

هنوز.

زندگی کنید در.

Home and you don't have a job.

خونه و کار نداری

You need to.

شما نیاز دارید. دست به

Get your act together.

کار شوید

You need to organize yourself so you can live.

شما باید خود را سازماندهی کنید تا بتوانید زندگی کنید.

And in an effective and efficient way.

و به روشی موثر و کارآمد. دست به

Get your act together to break the.

کار شوید تا آن را بشکنید.

Ice.

This is such.

یخ.

این چنین است.

An important one.

یکی مهم

Because this is used to help people.

زیرا این برای کمک به مردم استفاده می شود.

Who don't know?

چه کسی نمی داند؟

Each other to.

یکدیگر به.

Feel more comfortable around each other,  

در کنار یکدیگر احساس راحتی بیشتری داشته باشید،

especially when they're  meeting for the first time.

مخصوصاً وقتی برای اولین بار ملاقات می کنند.

Let's break the ice by introducing ourselves and  sharing something interesting about ourselves.

بیایید با معرفی خود و به اشتراک گذاشتن چیزهای جالب درباره خود، یخ را بشکنیم.

Clear.

As mud, this is used to say that  something is very difficult to understand.

پاک کردن

به عنوان گل، از این برای گفتن این که درک چیزی بسیار دشوار است استفاده می‌شود.

So if somebody gave you instructions but  their instructions didn't make any sense  

بنابراین اگر کسی به شما دستوراتی داده است اما دستورات او اصلاً معنی ندارد

at all and they ask you, so is everything OK?

و از شما می‌پرسد، آیا همه چیز خوب است؟

Do you understand?

آیا می فهمی؟ می

You can say.

توانی بگویی.

Clear as mud.

شفاف مثل گل.

Which tells the person.

که به شخص می گوید.

You do not understand at all.

تو اصلا نمیفهمی. شفاف مثل

Crystal clear.

شیشه.

Something is very clear and easy to understand.

چیزی بسیار واضح و قابل درک است.

His instructions were crystal clear.

دستورات او کاملاً واضح بود.

To rock the boat.

برای تکان دادن قایق.

This is when you.

این زمانی است که شما کاری

Do or say something that could  upset people or cause problems.

انجام دهید یا بگویید که می‌تواند باعث ناراحتی مردم یا ایجاد مشکل شود.

Don't.

Rock the boat.

نکن.

سنگ قایق.

Until the negotiations are done.

تا زمانی که مذاکرات انجام شود.

So don't say anything that  could upset someone or that  

بنابراین تا زمانی که قرارداد را امضا نکنیم، چیزی نگویید که می‌تواند کسی را ناراحت کند یا

could cause problems until we sign the deal and.

ممکن است مشکل ایجاد کند.

Then you can.

Cause problems if you want to.

پس شما می توانید.

اگر می خواهید مشکل ایجاد کنید.

To get out of.

برای خارج شدن از.

Hand This is another way of  saying to get out of control,  

دست این روش دیگری برای گفتن خارج شدن از کنترل است، به این

which means you no longer  have control over a situation.

معنی که دیگر کنترلی بر موقعیتی ندارید. می

You could say the party.

توان گفت مهمانی.

Got.

بدست آورد.

Out of hand, which means you were  no longer able to control it.

از دست، یعنی دیگر قادر به کنترل آن نبودید.

The party got out of hand and some valuables.

مهمانی از کنترل خارج شد و مقداری اشیاء قیمتی.

Were.

بود.

Broken a bad apple?

یک سیب بد شکسته؟

This is used to.

این عادت شده است.

Describe a bad or corrupt person within a group.

یک فرد بد یا فاسد را در یک گروه توصیف کنید.

You could say there are a few  bad apples in the company.

می توانید بگویید چند سیب بد در شرکت وجود دارد.

To cut to the chase.

برای تعقیب و گریز.

This is when you only talk about the most  important points of a subject or topic.

این زمانی است که شما فقط درباره مهمترین نکات یک موضوع یا موضوع صحبت می کنید.

So if you are.

پس اگر هستید.

Running out of time in the  in a meeting, you might say.

ممکن است بگویید در جلسه وقت تمام می شود.

We're.

Running out of time, so I'll.

بود.

وقت تمام می شود، پس خواهم کرد.

Cut to the chase, I'll only say the  most important points to come in handy.

در تعقیب و گریز، فقط مهم ترین نکاتی را که به کارتان می آید، می گویم.

This is used when something is  very useful for a specific purpose.

این زمانی استفاده می‌شود که چیزی برای هدف خاصی بسیار مفید باشد.

So if it's pouring.

پس اگر در حال ریختن است.

Rain.

باران.

Outside.

خارج از.

You might say an umbrella would come in handy.

شاید بگویید چتر به کارتان می آید.

An umbrella would be very useful  in this particular situation.

یک چتر در این موقعیت خاص بسیار مفید خواهد بود.

To reinvent the.

برای اختراع مجدد

Wheel.

چرخ.

This is when.

این زمانی است.

You waste time trying to recreate something  somebody else has already created.

وقتتان را برای بازآفرینی چیزی تلف می‌کنید که شخص دیگری قبلاً ایجاد کرده است.

So let's say you ask your boss, should I  create a presentation for the conference  

بنابراین، فرض کنید از رئیس خود می‌پرسید، آیا باید ارائه‌ای برای کنفرانس ایجاد کنم

and your boss suggests using  last year's presentation?

و رئیس شما استفاده از ارائه سال گذشته را پیشنهاد می‌کند؟

It's already created and your boss can add.

قبلاً ایجاد شده است و رئیس شما می تواند اضافه کند.

Don't reinvent the wheel.

چرخ را دوباره اختراع نکنید

So we often use this idiom in the negative.

بنابراین ما اغلب از این اصطلاح به صورت منفی استفاده می کنیم.

To go with the flow.

برای رفتن با جریان.

When you go with the flow, it means that you do  

وقتی با جریان پیش می روید، به این معنی است که کاری را انجام می دهید که

what other people are doing or you  agree with the opinion of others.

دیگران انجام می دهند یا با نظر دیگران موافق هستید.

The majority?

اکثریت؟

So let's say you're.

پس بیایید بگوییم که شما هستید.

Having a company dinner.

صرف یک شام شرکتی

And you originally wanted to have.

و شما در ابتدا می خواستید داشته باشید.

Burgers, but the majority.

برگر، اما اکثریت.

Of people say they want pizza, so you can.

از مردم می گویند که پیتزا می خواهند، پس شما می توانید.

Go with the flow and have pizza instead of burgers  

با جریان بروید و به جای همبرگر پیتزا بخورید

because that's what the majority  wants to be skating on thin ice.

زیرا اکثریت می خواهند روی یخ نازک اسکیت کنند.

This is when you do something that  is dangerous or involves risk.

این زمانی است که شما کاری انجام می‌دهید که خطرناک است یا شامل خطر است.

He's skating on thin ice by lying.

او با دروغ گفتن روی یخ نازک اسکیت می کند.

To his wife.

به همسرش.

It.

Involves risk.

آی تی.

ریسک را در بر می گیرد.

It's.

Dangerous.

این است.

خطرناک.

Don't do it.

انجامش نده

A silver lining This is something positive  that comes from something negative, so the.

روکش نقره ای این چیزی مثبت است که از چیزی منفی می آید، بنابراین.

Pandemic.

پاندمی.

Is negative right?

منفی درسته؟

But is there anything positive, A silver lining?

اما آیا چیزی مثبت وجود دارد، آستر نقره ای؟

Maybe we could say 1 silver lining of  the pandemic is that it made us realize  

شاید بتوانیم بگوییم یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های همه‌گیری این است که ما متوجه می‌شویم که

how important our relationships  are with friends and family.

روابط ما با دوستان و خانواده چقدر مهم است.

To have a sweet tooth.

برای داشتن یک دندان شیرین.

This is somebody who likes  eating sweet foods especially.

این کسی است که به خصوص خوردن غذاهای شیرین را دوست دارد.

Chocolate.

شکلات.

So if people offer me dessert, generally  I'll say no because I don't like sweet food.

بنابراین اگر مردم به من دسر پیشنهاد دهند، معمولاً نه می گویم زیرا غذای شیرین دوست ندارم.

So I could say no thank you.

بنابراین می توانم بگویم نه ممنون.

I don't have a sweet tooth, which means.

من شیرینی ندارم یعنی.

I don't really like sweet foods to.

من خیلی غذاهای شیرین دوست ندارم

Go Dutch.

برو هلندی

This is when you agree.

این زمانی است که شما موافق هستید.

To.

Share the cost of something.

به.

هزینه یک چیزی را به اشتراک بگذارید

Especially a meal.

مخصوصا یک وعده غذایی

So let's say you're having dinner with a friend,  

بنابراین فرض کنید با یک دوست،   یکی از

family member, even a romantic partner,  and they say I'll pay for the meal.

اعضای خانواده، حتی یک شریک عاشقانه،  شام می خورید، و آنها می گویند من هزینه غذا را پرداخت می کنم.

You could say no.

No, no, let's go.

شما می توانید بگویید نه.

نه، نه، بریم.

Dutch, which means you're  going to divide the cost.

هلندی، به این معنی که هزینه را تقسیم خواهید کرد.

5050 to make ends meet this is when you have.

5050 برای گذراندن زندگی این زمانی است که دارید.

Just enough money.

فقط پول کافی

To.

Pay for essential items You might  say with food prices increasing,  

به.

برای اقلام ضروری بپردازید شاید بگویید با افزایش قیمت مواد غذایی،

we're barely making ends meet to ring a bell.

ما به سختی زندگی خود را تامین می کنیم تا زنگ را به صدا درآوریم.

This is when something, usually a person,  a place, or information is familiar to you.

این زمانی است که چیزی، معمولاً یک فرد، مکان یا اطلاعات برای شما آشنا است.

So let's say you're having a conversation  with a coworker and they say,  

بنابراین فرض کنید با یک همکار صحبت می‌کنید و آنها می‌گویند،

have you met Fred from accounting And you're  thinking Fred, Fred, Fred from accounting.

آیا شما فرد را از حسابداری ملاقات کرده‌اید و به فرد، فرد، فرد از حسابداری فکر می‌کنید.

That doesn't ring a bell.

که زنگی به صدا در نمی آید.

The.

Tip of the iceberg?

.

نوک کوه یخ؟

This is used to describe a small.

این برای توصیف یک کوچک استفاده می شود.

Part of a much bigger problem.

بخشی از یک مشکل بسیار بزرگتر

These small local protests are just the.

این اعتراضات کوچک محلی فقط همین است.

Tip.

نکته.

Of the iceberg to blow off steam.

از کوه یخ برای منفجر کردن بخار.

This is when you.

این زمانی است که شما

Say or do something that helps you release  strong feelings or strong energy, strong emotion.

چیزی بگویید یا انجام دهید که به شما کمک کند احساسات قوی یا انرژی قوی، احساسات قوی را آزاد کنید.

After our fight, I went for  a walk to blow off steam.

بعد از دعوایمان، پیاده‌روی کردم تا بخار شوم.

So when you were on that walk, you were able  to calm down to release that negative energy.

بنابراین وقتی در آن پیاده روی بودید، توانستید آرام شوید تا آن انرژی منفی را آزاد کنید.

A piece of cake.

یک تکه کیک.

This is something that was extremely easy.

این چیزی است که بسیار آسان بود.

That exam was a piece of  cake to be out of the woods.

آن امتحان یک تکه کیک برای بیرون رفتن از جنگل بود.

This is when you no.

این زمانی است که شما نه.

Longer have a problem or difficulty  our profits are in increasing but.

مدت طولانی‌تر مشکل یا مشکل داریم، سود ما در حال افزایش است اما.

We're not out of the woods.

ما بیرون از جنگل نیستیم

Yet to get over something?

هنوز برای غلبه بر چیزی؟

This is when you recover.

این زمانی است که شما بهبود می یابند.

From an illness.

از یک بیماری

It took me two weeks to get over  that cold to not be ones cup of tea.

دو هفته طول کشید تا آن سرما را پشت سر بگذارم تا یک فنجان چای ننوشم.

This is used to.

این عادت شده است.

Describe a type or category that you don't like.

نوع یا دسته ای را که دوست ندارید توصیف کنید.

Thanks for the invite, but camping?

ممنون از دعوتت، اما کمپینگ؟ آیا

Isn't my cup of tea.

فنجان چای من نیست

I don't like that category of activity.

من آن دسته از فعالیت ها را دوست ندارم.

To.

Be loaded.

به.

بارگیری شود.

This means to be rich, to have a lot of money.

این یعنی پولدار بودن، پول زیاد داشتن.

I just found out my cousins loaded  to nip something in the bud.

من تازه متوجه شدم که پسرعموهایم بار می‌کنند تا چیزی را در جوانه بزنند.

This is to stop something.

این برای متوقف کردن چیزی است.

Before.

قبل از.

It has an opportunity to become established.

فرصتی برای تثبیت دارد.

We need to nip these rumors in the bud before  the employees start worrying out of the blue.

قبل از اینکه کارمندان شروع به نگرانی کنند، باید در ابتدای راه این شایعات را خنثی کنیم .

When something happens out of the blue, it  happens suddenly and you weren't expecting it.

وقتی اتفاقی غیرممکن می‌افتد، ناگهان اتفاق می‌افتد و شما انتظارش را نداشتید.

My boss gave me a promotion out of the blue.

رئیسم به من ترفیع داد.

You.

Weren't.

شما.

نبودند.

Expecting it.

در انتظار آن است.

How awesome is that?

چقدر عالیه

To.

Keep one's chin up.

به.

چانه خود را بالا نگه دارید.

This.

Is to remain cheerful in a difficult  situation because in difficult situations  

این. این

است که در موقعیت‌های سخت شاد بمانیم، زیرا در موقعیت‌های دشوار

we tend to put our chin down, but when  we're happy, we tend to keep our chin up.

تمایل داریم چانه‌مان را پایین بیاوریم، اما وقتی خوشحالیم، تمایل داریم چانه‌مان را بالا نگه داریم.

For example, I know the economy seems bad, but  keep your chin up to race against the clock.

برای مثال، می‌دانم که وضعیت اقتصادی بد به نظر می‌رسد، اما چانه‌تان را بالا نگه دارید تا با ساعت مسابقه دهید.

This is when you try to finish a task.

این زمانی است که شما سعی می کنید یک کار را به پایان برسانید.

Quickly before a.

به سرعت قبل از یک.

Specific time.

زمان مشخص.

I raced against the clock to finish the audit and  meet the deadline to catch somebody off guard.

من با ساعت دویدم تا ممیزی را تمام کنم و به ضرب الاجل رسیدم تا کسی را غافلگیر کنم.

This is when you.

این زمانی است که شما

Surprise somebody by doing something they  weren't expecting or weren't prepared for the.

کسی را با انجام کاری که انتظارش را نداشت یا برای آن آماده نبود، غافلگیر کنید.

Politician was caught off guard.

سیاستمدار غافلگیر شد.

When asked about the scandal.

وقتی در مورد رسوایی پرسیده شد.

To be on ones radar.

در رادار بودن

If something is on your radar,  

اگر چیزی در رادار شما باشد، به این

it means you're considering it or  thinking about it or aware of it.

معنی است که به آن فکر می‌کنید یا درباره آن فکر می‌کنید یا از آن آگاه هستید.

You could say.

Leaving the company isn't on my radar.

شما می توانید بگویید.

ترک شرکت در رادار من نیست.

It's not even something I'm considering  to stab someone in the back.

این حتی چیزی نیست که من به آن فکر کنم خنجر زدن به کسی از پشت.

This is to betray.

این برای خیانت است.

Someone to do something harmful to someone  who trusted you, she told the client she did.

او به مشتری گفت که این کار را انجام داده است.

All the work.

همه کارها

On the project, I can't believe she  stabbed me in the back like that to make a  

در پروژه، نمی‌توانم باور کنم که او آن‌طور از پشت به من خنجر زد تا

beeline for something.

برای چیزی حرفی بزند.

This is when you move quickly  and directly towards something.

این زمانی است که سریع و مستقیم به سمت چیزی حرکت می کنید.

So let's say you're at a wedding or a conference.

بنابراین فرض کنید در یک عروسی یا کنفرانس هستید.

And they're about to serve.

و در شرف خدمت هستند.

Lunch.

ناهار.

The buffet lunch.

ناهار بوفه

Everyone made a bee line.

همه یک خط زنبور عسل درست کردند.

For the food, they went.

برای غذا رفتند.

Quickly and directly to the food.

سریع و مستقیم به غذا. برای

To be in.

بودن.

Hot.

داغ.

Water.

اب.

This is when you're in a situation where  you might be criticized or punished.

این زمانی است که در موقعیتی قرار می گیرید که ممکن است مورد انتقاد یا تنبیه قرار بگیرید.

The.

Politicians in hot water after  his comments on gender equality.

.

سیاستمداران در آب داغ پس از نظرات او درباره برابری جنسیتی.

To be dressed.

لباس پوشیدن.

To the nines.

به نه.

This.

Is when you're dressed formally,  smartly or fashionably.

این.

زمانی است که شما رسمی، هوشمندانه یا شیک لباس می پوشید.

We dress to the nines for our wedding anniversary,  

ما برای سالگرد ازدواجمان لباس نه‌ها می‌پوشیم،

so you usually dress to the  nines for a special occasion.

بنابراین شما معمولاً برای یک موقعیت خاص، لباس نه‌ها می‌پوشید.

To be between a rock.

بین سنگ بودن

And a hard place, this is when  you're in a difficult situation  

و یک مکان سخت، این زمانی است که در شرایط سختی قرار دارید

or you have to make a difficult decision.

یا باید تصمیم دشواری بگیرید.

If I accept the promotion then I'll  have to move abroad and I know Matt,  

اگر ترفیع را بپذیرم، باید به خارج از کشور نقل مکان کنم و می‌دانم که مت،

my partner, won't come with me, so I  either accept the promotion that I.

شریک زندگی من، با من نخواهد آمد، بنابراین یا ارتقاء را می‌پذیرم که من

Really.

واقعاً.

Want, but then I have to lose  Matt or I stay with Matt.

می خواهم، اما بعد باید مت را از دست بدهم یا با مت می مانم.

And I don't get the promotion.

و من ارتقاء را دریافت نمی کنم.

Hmm.

هوم

I'm between a rock and a hard place.

من بین یک سنگ و یک مکان سخت هستم. کار

It's a difficult.

Situation.

سختی است.

وضعیت.

It's a difficult decision, lo and behold.

این یک تصمیم دشوار است، ببینید.

This.

Is an expression used to say that  something surprising happened.

این.

عبارتی است که برای گفتن اینکه اتفاق شگفت‌انگیزی رخ داده است استفاده می‌شود.

I was on vacation in Japan and lo and behold.

من در تعطیلات در ژاپن بودم و ببینید.

I saw my childhood sweetheart, so  it's very surprising that I see my  

من معشوقه دوران کودکی ام را دیدم، بنابراین خیلی تعجب آور است که

childhood sweetheart across  the world in a foreign city.

یار دوران کودکی ام را در سراسر دنیا در یک شهر خارجی می بینم.

Lo and behold and.

ببین و ببین و.

Finally #50.

بالاخره #50.

To let the cat out of the bag, this is  when you accidentally reveal a secret.

برای اینکه گربه را از کیف بیرون بیاورید، این زمانی است که به‌طور تصادفی رازی را فاش می‌کنید.

So let's say you're planning  a surprise party for your wife  

بنابراین بیایید فرض کنیم که در حال برنامه‌ریزی یک مهمانی غافلگیرکننده برای همسر

or husband or friend and they know about it.

یا شوهر یا دوستتان هستید و آن‌ها از آن مطلع هستند.

You might say you know about the party, don't you?

ممکن است بگویید از مهمانی خبر دارید، نه؟

Who let the cat?

چه کسی به گربه اجازه داد؟

Out of the bag.

خارج از کیف.

Who told you?

کی بهت گفته؟

Who revealed the secret?

چه کسی راز را فاش کرد؟

Who let?

کی اجازه داد؟

The cat out of the bag.

گربه از کیف بیرون آمد.

Now you're going to learn 24  

اکنون می‌خواهید 24

colloquial words that you can use every  day to sound more fluent and natural.

کلمه محاوره‌ای را یاد بگیرید که می‌توانید هر روز از آنها استفاده کنید تا روان‌تر و طبیعی‌تر به نظر برسند.

To understand native speakers, you  need to know colloquial English,  

برای درک سخنوران بومی، باید زبان انگلیسی محاوره‌ای را بدانید که به عنوان زبان

also known as colloquialisms,  simply casual speech.

محاوره‌ای نیز شناخته می‌شود .

And today you're going to learn 24.

و امروز می خواهید 24.

Colloquial.

محاوره ای را یاد بگیرید.

Words.

کلمات

That you need to know.

که باید بدانید.

Welcome back to J Force.

به جی فورس خوش آمدید.

English, of course.

I'm Jennifer.

البته انگلیسی

من جنیفر هستم

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

Colloquial English, also known as colloquialisms,  

انگلیسی محاوره‌ای که به عنوان زبان محاوره‌ای نیز شناخته می‌شود،

is simply informal language  used in everyday speech.

به سادگی زبان غیر رسمی است که در گفتار روزمره استفاده می‌شود.

This includes phrases, idioms, and  expressions, and you can use these  

این شامل عبارات، اصطلاحات، و عبارات می‌شود، و می‌توانید از آن‌ها

with your friends, your family, and even  your colleagues and boss as a warning.

با دوستان، خانواده‌تان، و حتی همکاران و رئیس‌تان به عنوان هشدار استفاده کنید.

Just know that these may or may not be  appropriate for more formal situations.

فقط بدانید که اینها ممکن است برای موقعیت‌های رسمی‌تر مناسب باشند یا نباشند.

It depends on the specific situation.

بستگی به شرایط خاص دارد.

How does this compare to slang?

این چگونه با زبان عامیانه مقایسه می شود؟

Well, slang is very informal speech.

خب، عامیانه گفتار بسیار غیر رسمی است.

That is often not standard English, and slang is  often viewed as unprofessional colloquial English.

این اغلب انگلیسی استاندارد نیست، و زبان عامیانه اغلب به عنوان انگلیسی محاوره ای غیرحرفه ای در نظر گرفته می شود.

What you'll learn today is  casual but friendly and natural.

چیزی که امروز یاد خواهید گرفت، غیر عادی اما دوستانه و طبیعی است.

And I summarize everything in a free lesson PDF.

و من همه چیز را در یک درس رایگان PDF خلاصه می کنم.

So don't worry about taking notes #1 let's hit.

بنابراین نگران یادداشت برداری شماره 1 نباشید.

The books.

Do you know this one?

کتابها.

این یکی رو میشناسی؟

You should because to hit the  books means to begin studying.

باید، زیرا خواندن کتاب به معنای شروع مطالعه است.

Say I have a big test tomorrow, so I need  to hit the books and hopefully you're going  

بگویید فردا یک آزمون بزرگ دارم، بنابراین باید کتاب‌ها را امتحان کنم و امیدوارم

to hit the books by watching more of my  videos to help you improve your English.

با تماشای بیشتر ویدیوهای من، کتاب‌ها را ببینید تا به شما کمک کند زبان انگلیسی خود را بهتر کنید.

If you agree, put let's do it, let's do  it, let's do it in the comments below, hit.

اگر موافق هستید، بگذارید اجازه دهید آن را انجام دهیم، اجازه دهید آن را انجام دهیم ، اجازه دهید آن را در نظرات زیر انجام دهیم، ضربه بزنید.

The box.

جعبه.

Well, time to hit the books and #2 is.

خوب، زمان دستیابی به کتاب ها و شماره 2 فرا رسیده است.

Let's do.

بیایید انجام دهیم.

It to do something.

برای انجام کاری

This is a.

این یک است.

Casual friendly way of saying to complete.

راه دوستانه گاه به گاه برای کامل کردن. یه

Something.

But native speakers use this  in many different situations.

چیزی

اما گویشوران بومی از این در موقعیت‌های مختلف استفاده می‌کنند.

I could ask you, Are you ready to leave?

می‌توانم از شما بپرسم، آیا برای رفتن آماده هستید؟

And then you say, yes, I'm ready.

و سپس شما می گویید، بله، من آماده ام.

So I say, let's do it.

بنابراین من می گویم، بیایید آن را انجام دهیم.

Which means let's leave.

یعنی بریم

Let's complete that action.

بیایید آن عمل را کامل کنیم.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

So let's practice this.

پس بیایید این را تمرین کنیم.

Do you want me?

منو میخوای؟

To teach you the next expression,  if you do again, put let's do it.

برای آموزش عبارت بعدی، اگر دوباره تکرار کردید، بگذارید اجازه دهید آن را انجام دهیم.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Put Let's do it.

بگذارید انجامش دهیم.

In the comments.

در نظرات.

Let's do it, let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم، بیایید آن را انجام دهیم.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

#3 Yup.

شماره 3 بله

Or yuppers, have you ever heard?

یا yuppers، آیا تا به حال شنیده اید؟

Yuppers.

یوپرها

Oh, this is a.

Great, one, again I can ask  you, Are you ready to leave?

اوه، این یک است.

عالی، یک، دوباره می‌توانم از شما بپرسم، آیا آماده‌اید که بروید؟

And you can say yes, I'm ready to leave or.

و می توانید بگویید بله، من آماده ترک هستم یا. می‌توانید

Instead of yes to sound more  casual, you can say Yup or yuppers.

به‌جای «بله» که غیررسمی‌تر به نظر می‌رسد، بگویید «بله» یا «یوپر».

You can put it in a full sentence.

می توانید آن را در یک جمله کامل بیان کنید.

Yup, I'm ready, Yuppers, I'm ready.

بله، من آماده ام، یوپرز، من آماده ام.

Or you can just use that one word Yup, yuppers.

یا فقط می توانید از آن یک کلمه استفاده کنید بله، بله.

And notice that S yuppers with an S.

و توجه کنید که S yuppers با S است.

So again, question for you.

پس باز هم از شما سوال می کنم. از

Do you want me to?

من می خواهی؟ به

Keep teaching you natural expressions.

آموزش عبارات طبیعی ادامه دهید.

Put yuppers with that S put yuppers.

yuppers را با آن S put yuppers قرار دهید.

In the comments if you do.

اگر دارید در نظرات

Yuppers.

یوپرها

Yeppers.

Yeppers.

#4 I'll see you at 8:00-ish.

شماره 4 من شما را ساعت 8:00 می بینم.

What time is 8:00-ish?

ساعت 8:00 چند است؟

Do you know adding ish to the  time means around around 8?

آیا می‌دانید افزودن ish به زمان یعنی حدود ۸؟

So this could be.

بنابراین این می تواند باشد.

7:45 or 8:15 to sound more professional.

7:45 یا 8:15 برای حرفه ای تر به نظر رسیدن.

You can say I'll see you at approximately 8.

می‌توانید بگویید تقریباً در ساعت 8 می‌بینمت.

That's the more formal way to say  around, and the casual way is to add ish.

این روش رسمی‌تر برای گفتن است ، و روش معمولی اضافه کردن ish است.

Native speakers use this a lot.

سخنرانان بومی از این بسیار استفاده می کنند.

Will be there soon.

به زودی آنجا خواهد بود.

Well, soon ish.

خب به زودی

This means in the near.

این یعنی در نزدیک.

Future, but not immediately.

آینده، اما نه فورا.

It's a little.

کمی است.

Longer than soon.

طولانی تر از زودتر

Just know that ish.

فقط همین را بدانید در

Is not actually.

واقع نیست.

A word, but all.

یک کلمه، اما همه.

Native.

Speakers.

بومی.

بلندگوها

Understand it.

متوجه شدم.

#5 my bad, you know this one right?

شماره 5 بد من، شما این یکی را درست می دانید؟

This is used when you.

این زمانی استفاده می شود که شما.

Take responsibility or accept fault.

مسئولیت بپذیرید یا تقصیر را بپذیرید.

Maybe you're in a meeting and your colleague  says the chart on page five is from 2023.

شاید در جلسه ای هستید و همکارتان می گوید نمودار صفحه پنج مربوط به سال 2023 است.

Shouldn't it be from 2024?

آیا نباید از سال 2024 باشد؟ من

My.

Bad.

بد

I'll change that ASAP.

من آن را تغییر می دهم. جای

No worries.

نگرانی نیست.

My bad, my bad.

بد من، بد من.

Not bad.

بد نیست.

Our next?

One is of course, no worries.

بعدی ما؟

یکی البته، جای نگرانی نیست.

You probably know this one.

احتمالا این یکی را می شناسید.

This means it's okay or don't worry about it.

این به این معنی است که مشکلی ندارد یا نگران آن نباشید.

Native speakers often use this instead of.

بومی زبانان اغلب از این به جای استفاده می کنند.

You're welcome, Jennifer.

خوش اومدی جنیفر

Thanks so much for the new.

خیلی ممنون برای جدید.

Lesson.

درس.

You might say that and I can reply to  you and say no worries, no worries.

شما ممکن است این را بگویید و من می توانم به شما پاسخ دهم و بگویم نگران نباشید، نگران نباشید.

But we also use this to apologize.

اما ما از این برای عذرخواهی نیز استفاده می کنیم.

Maybe you're shopping and you accidentally.

شاید شما در حال خرید هستید و به طور تصادفی.

Hit some.

چندتا بزن

With your shopping cart and  you can say, oh, I'm so sorry.

با سبد خرید خود می‌توانید بگویید، اوه، خیلی متاسفم.

And the person replies back  and says no worries, no.

و شخص پاسخ می دهد و می گوید نگران نباشید، نه.

Worries.

نگرانی ها. جای

No worries.

نگرانی نیست.

No worries, no worries.

بدون نگرانی، بدون نگرانی.

Everything's all.

همه چیز تمام است.

No worries, no worries.

بدون نگرانی، بدون نگرانی.

#7 no big deal or no biggie.

شماره 7 هیچ چیز مهمی نیست یا مهم نیست.

This also means it's okay don't.

این همچنین به این معنی است که اشکالی ندارد.

Worry about it, no worries.

نگرانش باش، نگران نباش.

Or it's not significant, it's not important.

یا مهم نیست، مهم نیست.

So again, if you're shopping and  you accidentally hit someone with  

بنابراین، دوباره، اگر در حال خرید هستید و به طور تصادفی با

your shopping cart and you say, oh, I'm so sorry.

سبد خرید خود به شخصی ضربه می زنید و می گویید، اوه، خیلی متاسفم.

The.

Person can reply back.

.

شخص می تواند پاسخ دهد.

And say no big deal.

و بگو چیز مهمی نیست.

This is often used after an.

این اغلب پس از استفاده می شود.

Of gratitude to say it wasn't  significant, it wasn't important.

با تشکر از اینکه می‌گوییم مهم نبود، مهم نبود.

Maybe you say, wow Jennifer, it's so nice  of you to provide a free lesson PDF Remember  

شاید بگویید، وای جنیفر، خیلی خوب است که یک درس رایگان PDF ارائه می‌دهید، به یاد داشته باشید که

you can download it in the description and I  can reply back and say no big deal no biggie.

می‌توانید آن را در توضیحات دانلود کنید و من می‌توانم پاسخ بدهم و بگویم نه چیز مهمی نیست. به

I'm letting you know that this wasn't  a significant task for me to do,  

شما اطلاع می‌دهم که این کار برای من کار مهمی نبود،

so I'm happy to do it, no.

بنابراین از انجام آن خوشحالم، نه.

Big deal, no biggie.

کار بزرگی نیست. چیز

No big deal.

مهمی نیست.

Number eight, 100%.

شماره هشت، 100%

This one is very trendy right now.

این یکی در حال حاضر بسیار مد روز است.

She doesn't do her fair share of the work, 100%.

او 100% سهم خود را از کار انجام نمی دهد.

This means I completely agree with you.

یعنی کاملا با شما موافقم

I 100% agree with you.

من 100% با شما موافقم

For pronunciation, native speakers  often say a 100%, a hundred 100%.

برای تلفظ، گویشوران بومی اغلب 100%، صد، 100% می‌گویند.

You can also say 100% yeah, agreed 100%.

شما همچنین می توانید بگویید 100٪ بله، 100٪ موافقم.

Absolutely agree 100%.

کاملا موافقم 100%

#9 I'm.

#9 من هستم.

Really into yoga.

واقعا به یوگا.

What about you?

تو چطور؟ به

What are you into?

دنبال چه هستی؟ به

To be into something.

چیزی بودن

This is when you enjoy doing something  you have a strong interest in something.

این زمانی است که از انجام کاری لذت می برید، به چیزی علاقه شدید دارید.

This question is commonly used when  you're getting to know someone.

این سؤال معمولاً زمانی استفاده می‌شود که با شخصی آشنا می‌شوید.

So if you're on a first date, you can  ask the person So what are you into?

بنابراین اگر در اولین قرار ملاقات هستید، می‌توانید از آن شخص بپرسید پس به چه چیزی علاقه دارید؟

And he replies back and  says, I love rebuilding cars.

و او پاسخ می‌دهد و می‌گوید، من عاشق بازسازی ماشین‌ها هستم. این

It's my passion.

اشتیاق من است.

Just notice a verb, a preference.

فقط به یک فعل، یک ترجیح توجه کنید.

Love is commonly used to reply to this question.

عشق معمولا برای پاسخ به این سوال استفاده می شود.

So what about you?

درمورد شما چطور؟ به

What are you into?

دنبال چه هستی؟

You could say I'm really into  learning English with J force English.

می توانید بگویید من واقعاً در حال یادگیری انگلیسی با J force English هستم.

Oh, thanks so much.

اوه، خیلی ممنون به

Notice that structure verb to be I am into, and  then you have your verb with ING learning English.

فعل ساختاری to be I am to توجه کنید، و سپس فعل خود را با یادگیری انگلیسی ING خواهید داشت.

If that describes you again, put let's do it.

اگر دوباره شما را توصیف می کند، بگذارید این کار را انجام دهیم.

Let's keep learning.

بیایید به یادگیری ادامه دهیم.

Let's do it.

Put let's do it in the comments.

بیایید آن را انجام دهیم.

بگذارید این کار را انجام دهیم در نظرات. در

Right now I'm into yoga.

حال حاضر من در یوگا هستم.

I'm really into fashion.

من واقعاً اهل مد هستم.

#10 let's Uber it.

شماره 10 بیایید آن را Uber کنیم.

What does this?

این چه کار می کند؟

Mean This means let's take an Uber.

معنی این یعنی بیایید یک Uber بگیریم.

Native speakers frequently  turn nouns Uber into a verb.

افراد بومی معمولاً اسم‌های Uber را به فعل تبدیل می‌کنند.

A native speaker would commonly say I'll  e-mail you, I'll WhatsApp you, I'll.

یک زبان مادری معمولاً می‌گوید به شما ایمیل می‌زنم، برای شما واتس‌اپ می‌فرستم.

Zoom you using them as verbs.

با استفاده از آنها به عنوان فعل، بزرگنمایی کنید.

Remember you have to conjugate the verb  with the subject in time reference.

به یاد داشته باشید که باید فعل را با فاعل در مرجع زمانی مرتبط کنید.

Last night we ubered to the conference.

دیشب به کنفرانس رفتیم.

Last night we took an Uber to the conference.

دیشب با اوبر به کنفرانس رفتیم.

I'll e-mail you the address.

آدرس را برای شما ایمیل می کنم.

#11 that's wild.

شماره 11 که وحشی است.

This is used.

این مورد استفاده قرار می گیرد.

To show surprise, amazement, or astonishment.

برای نشان دادن تعجب، حیرت یا حیرت.

A lot of Ubers won't accept my ride  because I live outside of the city.

بسیاری از Ubers سواری من را نمی‌پذیرند، زیرا من خارج از شهر زندگی می‌کنم.

This is true.

درست است.

You can reply back and say that's.

می توانید پاسخ دهید و بگویید که همین است.

Wild, which means.

وحشی یعنی. من

I'm surprised.

شگفت زده ام.

That's wild.

این وحشی است.

That's wild.

این وحشی است.

#12 really with a question.

شماره 12 واقعا با یک سوال.

Really.

واقعا

This is also used to show surprise amazement.

این نیز برای نشان دادن شگفتی غافلگیرانه استفاده می شود.

Or astonishment I don't get Uber Eats.

یا حیرت که Uber Eats دریافت نمی کنم.

It won't come to my area.

به منطقه من نمی آید.

Also true.

همچنین درست است.

You can reply and say really and you can.

شما می توانید پاسخ دهید و بگویید واقعاً و می توانید.

Even Ah, that's wild.

حتی آه، این وحشی است.

Put them both together, really.

واقعاً هر دو را کنار هم بگذارید.

Really.

Really.

واقعا

واقعا

#13 shoot this.

شماره 13 این را شلیک کنید.

Means ask your question, Jennifer.

یعنی سوالت را بپرس جنیفر.

I have a.

Question about #11 shoot, ask me your question.

من دارم یک.

سوال در مورد تیراندازی شماره 11، سوال خود را از من بپرسید.

Jennifer, can I ask you a question about #5  shoot, Yes, you can ask me your question #14?

جنیفر، می‌توانم از شما یک سوال در مورد عکسبرداری شماره 5 بپرسم ، بله، می‌توانید سؤال شماره 14 خود را از من بپرسید؟

Give.

Me a shout first.

دادن. من

اول فریاد بزنم

Notice in the last one, shoot pronunciation oot.

توجه کنید در آخرین مورد، shoot تلفظ oot.

This one.

این یکی.

Out.

بیرون.

Shout, shoot, shout.

فریاد بزن، شلیک کن، فریاد بزن.

This means call me.

یعنی به من زنگ بزن

Or.

یا. با

Contact me, give me a shout when you land.

من تماس بگیرید، وقتی فرود آمدید، صدایم بزنید. ساعت

Give me a shout at 8:00-ish.

8:00 به من داد بزن.

Give him a shout.

او را فریاد بزن

Give him a shout.

او را فریاد بزن

Pops out.

بیرون می زند.

Give me a shout #15 Can you flip me the invite?

صدایم کن شماره 15 آیا می توانی دعوتنامه را برای من برگردانی؟

To flip means to send electronically.

تلنگر به معنای ارسال الکترونیکی است.

You flip someone something just  like you send someone something.

شما چیزی را برای کسی ورق می‌زنید، درست مثل اینکه چیزی برای کسی ارسال می‌کنید. آیا

Can you flip the team someone?

می توانید تیم را یک نفر برگردانید؟

The invite something?

دعوت به چیزی؟

You can also flip something to someone.

شما همچنین می توانید چیزی را به کسی برگردانید.

Same with send something to someone.

همان ارسال چیزی برای کسی. آیا می

Can you flip the invite something to the team?

توانید چیزی را به تیم دعوت کنید؟

Someone #16 Now let's look at the invite.

یک نفر شماره 16 حالا بیایید به دعوتنامه نگاه کنیم.

Can you flip me the invite?

می توانید دعوتنامه را برای من ورق بزنید؟

Invite is a shortened form of  invitation To invite is a verb.

Invite شکل کوتاه شده دعوت است دعوت کردن یک فعل است.

She invited the team to the party.

او تیم را به مهمانی دعوت کرد.

An invitation is a noun.

دعوت یک اسم است. آیا

Have you sent out the invitations for the party?

دعوت نامه های مهمانی را ارسال کرده اید؟

An invite is a noun.

دعوت یک اسم است. آیا

Have you sent out the invites for the party?

دعوت نامه های مهمانی را ارسال کرده اید؟

Notice because it's a noun, it has a singular.

توجه کنید چون اسم است، مفرد دارد.

Or.

Plural form I have to send you an invite.

یا.

شکل جمع باید برای شما دعوت نامه بفرستم.

I can send you an invite if you want.

در صورت تمایل می توانم برای شما دعوت نامه بفرستم.

#17 I'll flip it to you.

#17 من آن را برای شما تلنگر خواهم کرد.

In a SEC In a SEC means in a second which.

در یک SEC در یک SEC به معنای در یک ثانیه است که.

Is a short.

کوتاه است.

Period of time, soon you can  say I'll be there in a SEC.

با گذشت زمان، به زودی می‌توانید بگویید من در SEC آنجا خواهم بود.

You can also get someones attention  by saying do you have a SEC?

همچنین می‌توانید با گفتن اینکه آیا SEC دارید، توجه دیگران را به خود جلب کنید؟

Do you have a small amount of time,  

آیا زمان کمی دارید،

maybe a few minutes in this case and  I can reply back and say Yup yuppers?

شاید چند دقیقه در این مورد و من بتوانم پاسخ بدهم و بگویم بله بله؟

There it is.

SEC.

Wait, you in a SEC?

ایناهاش.

SEC

صبر کنید، شما در SEC هستید؟

Oh, wait.

صبر کن.

A.

2nd #18 She's a newbie.

A.

2nd #18 او یک تازه کار است.

A newbie is a new member of a team or a group.

یک تازه کار عضو جدیدی از یک تیم یا یک گروه است.

You might say, can you show  Sarah how to file the reports?

ممکن است بگویید، می‌توانید به سارا نشان دهید چگونه گزارش‌ها را ثبت کند؟

She's a newbie.

او یک تازه کار است.

Or your boss might say, keep an  eye on the newbies while I'm gone.

یا ممکن است رئیستان بگوید، تا زمانی که من نیستم، مراقب تازه‌کارها باشید.

What about you?

تو چطور؟

Are you a new member of this community?

آیا شما عضو جدید این انجمن هستید؟ آیا

Have you recently subscribed  or started watching my videos?

اخیراً مشترک شده‌اید یا شروع به تماشای ویدیوهای من کرده‌اید؟

If you have then put.

اگر دارید پس قرار دهید.

I'm a newbie.

I'm a newbie.

من یک تازه کار هستم.

من یک تازه کار هستم.

Put I'm a newbie in the comments.

من یک تازه کار هستم را در نظرات قرار دهید.

I love newbies.

من عاشق تازه کارها هستم.

I'm happy to have you.

خوشحالم که شما را دارم.

She's a total newbie.

او یک تازه کار است.

I'm a newbie.

من یک تازه کار هستم.

Sure, newbie.

حتما، تازه وارد

#19 My study routine is dialed in.

شماره 19 روال مطالعه من شماره گیری شده است.

To be dialed in means to be  fully optimized or perfected.

شماره گیری به معنای کاملاً بهینه یا کامل شدن است.

And here dialed in functions as an adjective.

و در اینجا توابع به عنوان صفت شماره گیری شده است.

So is your study routine  fully optimized, perfected.

روال مطالعه شما نیز کاملاً بهینه و کامل شده است.

If it is, you can say it's my  study routine, it's dialed in.

اگر اینطور است، می‌توانید بگویید این روال مطالعه من است، شماره‌گیری شده است.

If not, you can say I need.

اگر نه، می‌توانید بگویید نیاز دارم.

Two.

Dial it in.

دو

Dial it in.

In this case, it's the verb.

در این مورد، آن فعل است.

I need to dial it in.

من باید آن را شماره گیری کنم.

I need to perfect it, optimize it.

باید آن را کامل کنم، بهینه کنم.

How dialed in were you?

چگونه شماره گیری کردید؟

#20 I'm crushing it.

#20 دارم آن را خرد می کنم.

To crush something means to do a great job.

خرد کردن چیزی به معنای انجام یک کار عالی است.

So if you're enjoying this.

بنابراین اگر از این کار لذت می برید.

Video you can say, Jennifer, you're  crushing it, you're doing a great.

ویدیویی که می‌توانید بگویید، جنیفر، داری آن را له می‌کنی، عالی انجام می‌دهی.

Job.

Do you agree?

کار.

موافقید؟

If you do, put.

اگر انجام دادید، بگذارید. له

Crushing it, crushing it, crushing it.

کردنش، له کردنش، له کردنش.

In the Commons, this is a verb.

در عوام، این یک فعل است.

So in the past, simple you would say, I crushed.

بنابراین در گذشته، ساده می گویید، له کردم.

The job interview, I did a great job.

مصاحبه شغلی، من یک کار عالی انجام دادم.

I'm.

Crashing it.

من هستم.

خراب کردنش

I'm really crushing it.

واقعا دارم لهش میکنم

Exactly.

دقیقا.

See, I'm crushing it.

ببین دارم لهش میکنم

#21 I'm loving it.

#21 من آن را دوست دارم.

You probably recognize this because of McDonald's.

احتمالاً به خاطر مک دونالدز متوجه این موضوع هستید.

McDonald's slogan is I'm loving it  and notice lovin in Lovin it now.

شعار مک‌دونالد این است که من آن را دوست دارم و اکنون متوجه عشق در آن هستم.

This.

این.

Technically breaks an English grammar  rule because love is a state of verb.

از لحاظ فنی یک قانون گرامر انگلیسی را زیر پا می گذارد زیرا عشق حالتی از فعل است.

So you would say.

پس شما می گویید.

I love this.

من عاشق اینم.

Song, even if the action takes place right now.

آهنگ، حتی اگر عمل در حال حاضر اتفاق بیفتد.

But McDonald's popularized this, so now it's  very friendly, casual, and acceptable to say.

اما مک‌دونالد این را محبوب کرد، بنابراین اکنون گفتن آن بسیار دوستانه، معمولی و قابل قبول است.

I'm loving this song and by putting  it in the present continuous,  

من این آهنگ را دوست دارم و با قرار دادن آن در حال استمراری،

it emphasizes that the action is taking place now.

تأکید می‌کند که کنش اکنون در حال انجام است.

I love it, I'm loving it, I'm loving it.

من آن را دوست دارم، من آن را دوست دارم، من آن را دوست دارم.

I'm loving it.

من آن را دوست دارم.

#22 Learning English is a piece of cake.

#22 یادگیری زبان انگلیسی یک تکه کیک است.

You know this one right?

شما این یکی را درست می شناسید؟

To be a piece of cake means to be very easy.

تکه کیک بودن یعنی خیلی راحت بودن.

Maybe learning English is a piece of  cake when you have a great teacher.

شاید یادگیری زبان انگلیسی در زمانی که یک معلم عالی دارید، یک تکه کیک باشد.

If you agree, you can say 100% so  put that in the comments piece.

اگر موافق هستید، می توانید 100٪ بگویید، بنابراین آن را در قسمت نظرات قرار دهید.

Of cake.

Piece of cake.

از کیک.

یک تکه کیک.

It's a piece of cake.

این یک تکه کیک است.

It's a piece of cake.

این یک تکه کیک است.

#23 we shot the breeze in the  elevator to shoot the breeze.

شماره 23 نسیم را در آسانسور شلیک کردیم تا نسیم را شلیک کنیم.

This is to make small talk so to have  casual light hearted conversation.

این برای ایجاد یک گفتگوی کوچک است تا مکالمه ساده و معمولی داشته باشید. به

Notice those conjugations  shoot but in the past shot.

این صیغه‌ها توجه کنید که در عکس قبلی عکس می‌گیرند.

And the past participle.

و مضارع.

Shot you might say my neighbor and I  always shoot the breeze when we take  

شات ممکن است بگویید من و همسایه‌ام همیشه وقتی

out the garbage we see each other and  we have a light hearted conversation we.

زباله‌ها را بیرون می‌آوریم و همدیگر را می‌بینیم و یک گفتگوی صمیمانه داریم به نسیم شلیک می‌کنیم.

Shoot.

The Breeze.

شلیک.

باد ملایم.

And.

Finally #24.

و.

سرانجام شماره 24.

You're.

شما هستید.

On fire.

در آتش.

To be on fire, this means to  perform well, to do a great.

آتش گرفتن، این به معنای عملکرد خوب، انجام کار عالی است.

Job, I could say you just added 24 common  and natural expressions to your speech.

ایب، می توانم بگویم که شما فقط 24 عبارت رایج و طبیعی را به گفتار خود اضافه کردید.

You're on fire.

شما در آتش هستید.

So let's celebrate this put.

پس بیایید این قرار را جشن بگیریم.

I'm on fire.

من در آتش هستم.

I'm on fire.

You just did an amazing job put  I'm on fire in the comments.

من در آتش هستم.

شما فقط یک کار شگفت انگیز انجام دادید که در نظرات من در آتش هستم.

Amazing job now you have.

کار شگفت انگیزی که اکنون دارید.

300.

Words that you can use in your daily speech.

300.

کلماتی که می توانید در گفتار روزانه خود استفاده کنید.

Do you want?

آیا شما می خواهید؟

Me to make another lesson just like this.

من یک درس دیگر درست مثل این بسازم.

If you do put master class,  master class, put master class.

اگر کلاس مستر قرار می دهید، کلاس مستر، کلاس اصلی قرار می دهید.

In the comments below.

در نظرات زیر.

And of course, make sure you like this lesson,  

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید،

share with your friends and subscribe so  you're notified every time I post a new lesson.

با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که درس جدیدی را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And you can keep expanding  your vocabulary with 300 more.

و می توانید دایره لغات خود را با 300 مورد دیگر گسترش دهید.

Words in this this lesson, right?

کلمات در این درس، درست است؟

Now.

اکنون.