Improve your conversation skills with WH questions

Hello, there. My name is Ronnie. What's your name? Who are you? Where are you? And what

سلام. اسم من رونی است. اسمت چیه؟ شما کی هستید؟ شما کجا هستید؟

are the five "wh" questions in English? Can you name them? Six, I got six. Let's go to

و پنج سوال "wh" در انگلیسی چیست؟ می توانید نام آنها را بفرمایید؟ شش، من شش گرفتم. بیایید

the board and see. In English, we have five very common "wh"

به تابلو برویم و ببینیم. در زبان انگلیسی، ما پنج سوال بسیار رایج "wh" داریم

questions. People will say the five "wh" questions -- there they are. Repeat with me: who, what,

. مردم پنج سوال "wh" را خواهند گفت -- آنها اینجا هستند. با من تکرار کن: کی، چی،

when, where, why, and how. Who, what, when, where, why, how; six. Again: who, what, when,

کی، کجا، چرا و چطور. چه کسی، چه، چه زمانی، کجا، چرا، چگونه؛ شش باز هم: چه کسی، چه، چه زمانی،

where, why, how. When I was learning Japanese and Spanish,

کجا، چرا، چگونه. زمانی که ژاپنی و اسپانیایی

the very, very, first thing that I learned was the five "wh" questions in Japanese and

یاد می گرفتم، اولین چیزی که یاد گرفتم پنج سوال "wh" در ژاپنی

the five "wh" questions in Spanish. So I recommend that you remember these in English. You've

و پنج سوال "wh" به زبان اسپانیایی بود. بنابراین توصیه می کنم این موارد را به زبان انگلیسی به خاطر بسپارید.

got five -- six very important questions that you can ask anytime, anywhere, at any place

شما پنج -- شش سوال بسیار مهم دارید که می توانید در هر زمان، هر مکان و هر مکان

necessary. You may look at this and go, "Okay, I see

ضروری بپرسید. شما ممکن است به این نگاه کنید و بگویید: "خوب، من

w-h-o, 'who', w-h, w-h, w-h, w-h -- what the? What?" This confused me as a child. "Teacher,

w-h-o، "چه کسی"، w-h، w-h، w-h، w-h -- چی؟ این من را در کودکی گیج می کرد. "معلم،

why is 'h-o-w' a 'wh' question? What's happening here? What have you done to my young brain?"

چرا "h-o-w" یک سوال "wh" است ؟ اینجا چه خبر است؟ با مغز جوان من چه کردی؟

And then I looked at it -- go, "Oh, there's an 'h' and a 'w', hee hee hee. So it is a

و سپس به آن نگاه کردم -- برو، "اوه، یک "h" و "w" وجود دارد، هه هه هی. بنابراین این یک سوال

"hw", "wh" question. You've got your six. So let's go through and think about why we

"hw"، "wh" است. شما شش خود را دارید . مرور کنید و به این فکر کنید که

would use these 'wh' questions for conversation. Have you ever had a really boring conversation

چرا از این سوالات "wh" برای مکالمه استفاده می کنیم. آیا تا به حال با کسی گفتگوی واقعاً خسته کننده داشته

with someone? I have -- all the time, every day. We say it's "like pulling teeth" to get

اید؟ من -- همیشه و هر روز.

someone to speak to you or have a conversation, which means -- pulling teeth -- it's painful.

صحبت کردن با شما یا مکالمه، به این معنی که -- کشیدن دندان -- دردناک است

The person is not interested in what you're saying. You would rather talk to the wall

. شخص به آنچه می گویید علاقه ای ندارد. شما ترجیح می دهید با

than speak to this person. So here's how not to be boring when you're trying to have a

دیوار صحبت کنید تا با این شخص صحبت کنید. وقتی می‌خواهید

conversation with someone. Someone may ask you a question, for example, "What did you

با کسی صحبت کنید، خسته‌کننده باشید. ممکن است یکی از شما سؤالی بپرسد، مثلاً «دیروز چه کار کردی

do yesterday?" Most of you go, "Nothing." Wow, you're a really cool, exciting person.

؟» بیشتر شما می‌گویید: «هیچی.» وای، تو واقعاً باحالی، شخص هیجان انگیز.

I don't want to talk to you anymore. Bye-bye. So you can say something simple like, "I ate

من دیگر نمی خواهم با شما صحبت کنم. خداحافظ. بنابراین می توانید یک چیز ساده بگویید، "من

dinner." Good. We've got something. So you can then continue the conversation with the

شام خوردم." خوب. ما چیزی داریم. پس می توانید گفتگو را با آن

person and say, "Who? Who? Who? Who cooked the dinner?" And the person says, "My mom."

شخص ادامه دهید. و بگویید: "چه کسی؟ سازمان بهداشت جهانی؟ سازمان بهداشت جهانی؟ چه کسی شام را پخته است؟» و آن شخص می گوید: «مامان من.»

Cool, okay, so you know that this person ate dinner -- so they can't be that boring -- and

خوب، خوب، پس می دانید که این شخص شام خورده است - پس نمی تواند آنقدر خسته کننده باشد - و

then you know that they have a mother: two points.

بعد می دانید که او یک مادر دارد: دو نکته.

Can you think of a "what" question you could ask someone about dinner? "What did you eat?",

آیا می توانید به یک سوال "چه" فکر کنید که می توانید در مورد شام از کسی بپرسید؟ "چی خوردی؟"

or "What did you mother cook?" Okay? "What did she cook?" And the person goes, "Food".

یا "مادر چی پختی؟" خوب؟ " او چه پخت؟" و آن شخص می رود. "غذا".

And at this point, I would give up and carry on to a different conversation with another

و در این مرحله، من تسلیم می‌شدم و به گفتگوی متفاوت با

person like you. So I could say to you, "Hello. When did you

شخص دیگری مثل شما ادامه می‌دادم. بنابراین می‌توانم به شما بگویم: "سلام. از چه زمانی

start studying English?" And you say, "Five years ago." Perfect, okay? So "When did you

شروع به مطالعه زبان انگلیسی کردید؟» و می گویید: «پنج سال پیش.» عالی، خوب؟ پس «از

start?" Now, you don't have to talk about English all the time because that's kind of

کی شروع کردی؟» حالا، لازم نیست همیشه در مورد انگلیسی صحبت کنید زیرا این یک جور

boring. Maybe you know that the person does sports, or the person likes drawing or painting,

خسته کننده است. شاید می‌دانید که آن شخص ورزش می‌کند، یا شخص طراحی یا نقاشی را دوست دارد،

so you can say, "When did you start playing a sport? When did you start playing football?"

بنابراین می‌توانید بگویید: «از چه زمانی ورزش را شروع کردید؟ از چه زمانی فوتبال را شروع کردید؟"

Usually people like to talk about football. People like to talk about their favourite

معمولاً مردم دوست دارند در مورد فوتبال صحبت کنند. مردم دوست دارند در مورد تیم مورد علاقه

team -- Manchester United, Barcelona. So if you can start the person talking on something

خود - منچستریونایتد، بارسلونا صحبت کنند. بنابراین اگر بتوانید صحبت کردن را در مورد چیزی

they like, your conversation is going to go amazingly.

که دوست دارد شروع کنید، مکالمه شما به پایان می رسد.

So what about a "where" question? Maybe you are at a meeting, or you're in a very awkward

در مورد سوال "کجا" چطور؟ شاید شما در یک جلسه هستید یا در یک

social situation where you have to speak to people, and maybe the person is not from your

موقعیت اجتماعی بسیار ناخوشایند هستید که باید با مردم صحبت کنید و شاید آن شخص اهل

country. You can ask them a very simple question, like "Where are you from?" And maybe the person

کشور شما نیست. می توانید از آنها بپرسید. یک سوال بسیار ساده، مانند "تو اهل کجا هستی؟" و شاید آن شخص

says, "I'm from Canada." And then, "Really? Ronnie's from Canada. Do you know Ronnie?"

بگوید، "من اهل کانادا هستم." و سپس، "واقعا؟ رونی از کانادا آیا شما رونی را می شناسید

And the person goes, "No." "Okay, that's good." Can you think of a "why" question you could

؟" و آن شخص می گوید: "نه

ask someone? Let's talk about food. "Why did your mother cook food?" That's a strange question.

." این یک سوال عجیب است.

"Why do you like football?" "Why did you start studying English?" Okay?

"چرا فوتبال را دوست داری؟" "چرا شروع به مطالعه زبان انگلیسی کردی؟" خوب؟

And then this crazy one, "how" -- this is kind of a strange question, but there are

و سپس این سوال دیوانه کننده، "چگونه" -- این یک سوال عجیب است، اما تکنیک هایی وجود دارد

techniques. You could say, "how long -- how long have you studied English for?", or "How

. شما می توانید بگویید، "چه مدت -- چه مدت زبان انگلیسی خوانده اید؟"، یا "چه

long did you live in your home country?" "How long did you work at your job?" "How long

مدت در کشور خود زندگی کردید؟" "چه مدت در شغل خود کار کردید؟" "چه مدت

did you live?" Maybe you're talking to a ghost. That would be cool. And then you say, "Ghost,

زندگی کردید؟" شاید شما با یک روح صحبت می کنید. این خیلی خوب است. و بعد می گویید: "روح،

how long did you live?" Okay? "How long did you live in your country?"

چقدر زندگی کردی؟" خوب؟ "چند مدت در کشور خود زندگی کردید؟

So, what's very, very, very, very, very, very, very important and that I almost forgot was,

" خیلی خیلی خیلی خیلی مهم بود و تقریباً فراموش کردم این بود،

because these are questions, you need to always have a question mark when you're writing.

چون اینها سؤالاتی هستند، شما باید همیشه هنگام نوشتن علامت سؤال داشته باشید.

When you're speaking, you know the person is asking you a question because your voice

وقتی صحبت می کنید، می دانید که آن شخص از شما سؤال می پرسد زیرا صدایت

goes up. So I wouldn't say, "What did she cook." I would say, "What did she cook?" Every

بالا می رود پس من نمی خواهم بگویم y، "او چه آشپزی کرد." من می گفتم: "او چه آشپزی کرد؟" هر

single time in English, you ask a question -- your voice goes up at the end of the question

بار به زبان انگلیسی، شما یک سوال می پرسید -- صدای شما در انتهای سوال بالا می رود

so the person knows it's their chance to answer, and not to be boring.

تا فرد بداند این شانس اوست که پاسخ دهید و خسته کننده نباشید.

You've got homework. The next time you have a conversation with someone in English or

تو تکلیف داری دفعه بعد که با شخصی به زبان انگلیسی یا

in your language, think of one of the six "wh" questions you could ask them. Or if you're

به زبان خود صحبت می کنید، به یکی از شش سؤال «wh» که می توانید از او بپرسید فکر کنید. یا اگر

really ambitious, think of six "wh" questions you could ask them to continue your conversation.

واقعاً جاه طلب هستید، به شش سؤال «wh» فکر کنید که می توانید برای ادامه گفتگو از آنها بپرسید.

If you'd like more great continuing conversation bits, go to www.engvid.com. Toodles.

اگر می‌خواهید مکالمه‌های عالی‌تری داشته باشید، به www.engvid.com بروید. Toodles.