English Vocabulary: other words for LIKE and DON'T LIKE

Hello. My name is Emma, and in today's lesson, I'm going to teach you some new words you

سلام. اسم من اما است و در درس امروز قصد دارم چند کلمه جدید را به شما آموزش دهم که

can use to say: "like" and "don't like". Okay? So, one thing I notice with a lot of students

می توانید از آنها برای گفتن استفاده کنید: "لایک" و "دوست ندارم". باشه؟ بنابراین، چیزی که در مورد بسیاری از دانش‌آموزان متوجه می‌شوم این

is they always say: "I like Justin Bieber.", "I don't like Justin Bieber.", "I like movies.",

است که آنها همیشه می‌گویند: "جاستین بیبر را دوست دارم."، "من جاستین بیبر را دوست ندارم."، "من فیلم را دوست دارم."،

"I don't like movies." It gets a little bit boring. Okay? It's... If you're always using

"من فیلم را دوست ندارم". " کمی خسته کننده می شود. باشه؟ این ... اگر همیشه از

this word... There's no problem with the word "like", but it does get a little bit boring.

این کلمه استفاده می کنید ... کلمه "لایک" مشکلی ندارد ، اما کمی خسته کننده می شود.

So, today, I'm going to teach you some new expressions that are more exciting, that mean

بنابراین، امروز، من قصد دارم برخی از عبارات جدید را به شما آموزش دهم که هیجان انگیزتر هستند، که

the same thing. So, let's look at some of these words. Okay. So, I have here the word:

همین معنی را دارند. بنابراین، اجازه دهید به برخی از این کلمات نگاه کنیم. باشه. بنابراین، من این کلمه را

"I like reading." This is something I love doing. And then I wrote something I don't

دارم: "من خواندن را دوست دارم." این کاری است که من انجامش را دوست دارم. و بعد چیزی نوشتم که دوست ندارم

like. "I don't like cooking." I'm terrible at cooking, and it's actually one of the things

. "من آشپزی را دوست ندارم." من در آشپزی وحشتناک هستم و این در واقع یکی از چیزهایی است

I really, really do not like in my life.

که واقعاً در زندگی ام دوست ندارم.

I want you to think about something you like and something you don't like. Maybe you like

ازت میخوام به چیزی که دوست داری و چیزی که دوست نداری فکر کنی. شاید شما

movies. Maybe you don't like winter or cold. Okay? So think about one thing you like, and

فیلم را دوست دارید. شاید زمستان یا سرما را دوست نداشته باشید. باشه؟ پس به یک چیز فکر کنید که دوست دارید و

one thing you don't like. Okay. Once you have that in your mind, I want you to follow me

یک چیز که دوست ندارید. باشه. وقتی این را در ذهن خود داشتید، از شما می خواهم که من را دنبال کنید

as I teach you some words to describe your feelings. Okay?

تا چند کلمه برای توصیف احساساتتان به شما یاد بدهم . باشه؟

So, the first word we can use when we talk about like is "enjoy". For example: I enjoy

بنابراین، اولین کلمه‌ای که می‌توانیم از آن استفاده کنیم، «لذت بردن» است. به عنوان مثال: من از خواندن لذت می برم

reading. I enjoy movies. I enjoy shopping. I love reading. I am passionate about reading.

. من از فیلم ها لذت می برم. من از خرید لذت می برم. من خواندن را دوست دارم. من مشتاق مطالعه هستم.

For this one, it means very strong like; you really, really like something. You are passionate

برای این یکی، به معنای بسیار قوی است. شما واقعاً چیزی را دوست دارید شما

about reading. Okay? And I do really like reading a lot, so I would use this.

مشتاق مطالعه هستید. باشه؟ و من واقعاً خواندن را بسیار دوست دارم، بنابراین از آن استفاده خواهم کرد.

Please pay attention to the preposition that goes with this. "I am passionate about" something.

لطفاً به حرف اضافه ای که با آن می آید توجه کنید. "من به چیزی علاقه دارم"

Are you passionate about music? Are you passionate about Justin Bieber? Or maybe you're passionate

آیا به موسیقی علاقه دارید؟ آیا به جاستین بیبر علاقه دارید؟ یا شاید شما

about the Beetles, or Taylor Swift. Maybe you don't like them at all. But think about

مشتاق بیتل ها یا تیلور سویفت هستید. شاید شما اصلا آنها را دوست نداشته باشید. اما به

something you're passionate about.

چیزی فکر کنید که به آن علاقه دارید.

We can also use the word: "I am fond of reading." I am fond of reading. Similarly, I am a fan

همچنین می توانیم از کلمه: "من عاشق خواندن هستم" استفاده کنیم. من به خواندن علاقه دارم. به همین ترتیب، من

of reading. I am a fan of hockey. I am a fan of soccer. I am a fan of baseball. I am a

طرفدار مطالعه هستم. من طرفدار هاکی هستم. من طرفدار فوتبال هستم. من طرفدار بیسبال هستم. من

fan of Canada. Okay? So, again, this means you really like something. "I am interested

طرفدار کانادا هستم. باشه؟ بنابراین، دوباره، این بدان معنی است که شما واقعا چیزی را دوست دارید.

in..." I am interested in shopping. If you like a guy or a girl, you can also use this

من به خرید علاقه دارم. اگر پسر یا دختری را دوست دارید، می توانید از این

too, for someone you have a crush on. I'm interested in Brad Pitt. I'm interested in...

نیز برای کسی که به او علاقه دارید استفاده کنید. من به برد پیت علاقه دارم. من به ...

Not Justin Bieber, but I can't think of any other names. I'm interested in Bob. Example.

نه جاستین بیبر علاقه دارم، اما نمی توانم به نام دیگری فکر کنم. من به باب علاقه دارم. مثال.

"I am into..." I am into scuba diving. I am into travelling. I'm into going to the beach.

"من به ..." من در غواصی هستم. من اهل سفر هستم من قصد رفتن به ساحل را دارم.

Okay? So, again, all of these mean the same thing, pretty much as "like" or "love".

باشه؟ بنابراین، باز هم، همه اینها به یک معنا هستند، تقریباً مانند "مانند" یا "عشق".

So, now, let's look at some words that have the opposite meaning: don't like. Okay? And

بنابراین، اکنون به چند کلمه نگاه می کنیم که معنی مخالف دارند: دوست ندارم. باشه؟ و

like I told you before, I don't like cooking. I hate cooking. Now, if you want to sound

همانطور که قبلاً به شما گفتم، آشپزی را دوست ندارم. من از آشپزی متنفرم حالا اگر بخواهید

like an academic at an academic level, we also have this word "loathe", and it means

در سطح آکادمیک مانند یک دانشگاهی به نظر برسید، ما این کلمه "بیزار" را هم داریم و به معنای

hate like a lot. You really, really hate something; you loathe it. Not love it. Loathe. Okay.

نفرت مانند بسیاری است. شما واقعاً از چیزی متنفرید. شما از آن متنفر هستید دوستش نداشته باش متنفر باشه.

You can't stand it. I can't stand cooking. I am not much of a fan of cooking. Cooking

شما نمی توانید آن را تحمل کنید. طاقت آشپزی را ندارم من زیاد اهل آشپزی نیستم. آشپزی

drives me crazy. I am sick of cooking. I am tired of cooking. Cooking is not my cup of

من را دیوانه می کند. حالم از آشپزی بهم میخوره از آشپزی خسته شدم آشپزی فنجان چای من نیست

tea. So this one, actually, I really like. It's a very strange expression: "Not my cup

. بنابراین این یکی، در واقع، من واقعا دوست دارم. تعبیر بسیار عجیبی است: "نه

of tea", and it means you don't like something. Justin Bieber is not my cup of tea. You know,

فنجان چای من"، و به این معنی است که شما چیزی را دوست ندارید. جاستین بیبر فنجان چای من نیست. می دانید،

certain types of food, they're not my cup of tea. Okay? "Not my cup of tea." And again,

انواع خاصی از غذاها، آنها فنجان چای من نیستند . باشه؟ "نه فنجان چای من." و باز هم،

this has nothing to do with tea; it actually just means you don't like something. You can

این ربطی به چای ندارد. در واقع فقط به این معنی است که شما چیزی را دوست ندارید. شما

also say: "It's not my thing." Cooking is not my thing. Playing video games is not my

همچنین می توانید بگویید: "این کار من نیست." آشپزی کار من نیست. انجام بازی های ویدیویی

thing. Okay? So just some examples, here.

کار من نیست. باشه؟ بنابراین فقط چند مثال، در اینجا.

So, when you're speaking to your friends, when you're talking maybe in class, I want

بنابراین، وقتی با دوستانتان صحبت می کنید، وقتی در حال صحبت کردن هستید، شاید در کلاس، از

you to try to use some of these words just so you're not always saying: "I like, I don't

شما می خواهم سعی کنید از برخی از این کلمات استفاده کنید تا همیشه نگویید: "دوست دارم، دوست ندارم

like". These will make your vocabulary a lot more interesting.

" . اینها دایره لغات شما را بسیار جالب تر می کند.

Now, there's one other thing I wanted to tell you about these words, and that's, looking

حالا یک چیز دیگه هم هست که میخواستم در مورد این کلمات بهتون بگم و اون اینه که با نگاه کردن

at my example here, when you have two verbs in a sentence, when you have verb one, verb

به مثال من اینجا وقتی دو تا فعل در جمله دارید، وقتی فعل یک، فعل

two, something has to happen to the second verb. Either the second verb is going to end

دو دارید، باید برای فعل دوم اتفاقی بیفته. . یا قرار است فعل دوم

in "ing" or it will end in "to" verb. Now, for those of you who maybe this is a little

به «ing» ختم شود یا به فعل «to» ختم شود. حالا، برای کسانی از شما که شاید این

bit too advanced, don't worry about this. For those of you at an advanced level, I'm

کمی خیلی پیشرفته است، نگران این نباشید. برای کسانی که در سطح پیشرفته هستند، من

just going to make a point. Pretty much all of these, if you have a verb here, it's going

فقط به یک نکته اشاره می کنم. تقریباً همه اینها، اگر در اینجا فعل دارید،

to end in "ing". So: "I enjoy making. I love listening. I am passionate about..." All of

به "ing" ختم می شود. بنابراین: "من از ساختن لذت می برم. من عاشق گوش دادن هستم. من مشتاق ..." همه

these, the second verb will be an "ing". Okay?

اینها، فعل دوم یک "ing" خواهد بود. باشه؟

So, I hope you come visit our website at www.engvid.com. Also, I hope you subscribe to my YouTube channel.

بنابراین، امیدوارم از وب سایت ما به آدرس www.engvid.com دیدن کنید. همچنین امیدوارم در کانال یوتیوب من مشترک شوید.

I am very passionate about teaching English. I hope you are a fan of engVid. I hope you

من علاقه زیادی به تدریس زبان انگلیسی دارم. امیدوارم از طرفداران engVid باشید. امیدوارم

enjoy taking our quiz. And I invite you, so you can test out these expressions, come practice

از شرکت در آزمون ما لذت ببرید. و من شما را دعوت می کنم، تا بتوانید این عبارات را امتحان کنید، بیایید

them. So, until next time, take care.

آنها را تمرین کنید. پس تا دفعه بعد مواظب خودت باش