20 "To" Phrases That Can Use Verb+ing

Oh, hey, everyone.

اوه، هی، همه.

I think I might be addicted to taking selfies, so I apologize about that.

فکر می کنم ممکن است به سلفی گرفتن معتاد شده باشم ، بنابراین از این بابت عذرخواهی می کنم.

Hey, everyone.

هی، همه من

I'm Alex.

الکس هستم

Thanks for clicking, and thank you for learning English with engvid.com.

ممنون که کلیک کردید و ممنون از اینکه انگلیسی را با engvid.com یاد گرفتید.

That's E-N-G-V-I-D dot com.

این نقطه کام E-N-G-V-I-D است.

If you are watching this video and you are enjoying it, make sure you subscribe to my

اگر در حال تماشای این ویدیو هستید و از آن لذت می برید، حتماً در

channel on YouTube, click like, and turn on

کانال من در یوتیوب مشترک شوید، لایک کنید و

the notifications so you never miss a video.

اعلان ها را روشن کنید تا هرگز ویدیویی را از دست ندهید.

Now, in today's lesson, we are going to talk

حال، در درس امروز، می خواهیم

about a grammar topic that many people have

در مورد یک مبحث گرامری صحبت کنیم که بسیاری از افراد

questions about once they reach the upper intermediate or advanced level of English,

پس از رسیدن به سطح متوسط ​​یا پیشرفته انگلیسی در مورد آن سؤالاتی دارند

and that is, "Alex, when can I add 'ing' after 'to'?

و آن این است: "الکس، کی می توانم "ing" را بعد از "به" اضافه کنم.

I know it's possible."

می دانم که ممکن است.»

Okay?

باشه؟

So, yes.

In this video, I will teach you 20 phrases

بنابراین، بله.

در این ویدیو 20 عبارتی را به شما آموزش می دهم

that use "to" plus verb "ing", or where it's

که از "to" به علاوه فعل "ing" استفاده می کنند، یا در جایی که

possible to use "to" plus the verb "ing".

ممکن است از "to" به اضافه فعل "ing" استفاده کنید.

Now, before we begin, an important question to ask when you are wondering, "Can I use

اکنون، قبل از شروع، یک سوال مهم برای پرسیدن زمانی که می‌پرسید، "آیا می‌توانم از

verb 'ing' after 'to'?"

فعل "ing" بعد از "to" استفاده کنم؟

Well, you have to ask yourself, "Wait, is this a particle, or is it a preposition?"

خوب، باید از خود بپرسید، "صبر کنید، آیا این یک ذره است یا یک حرف اضافه است؟"

Now, a particle is, as an example number one, "I want to leave."

اکنون، یک ذره، به عنوان مثال شماره یک، «می‌خواهم بروم» است.

As you know, if you are watching this video,

همانطور که می دانید، اگر در حال تماشای این ویدیو هستید،

some verbs in English can be followed by a

برخی از افعال در زبان انگلیسی می توانند با یک

gerund, which is verb "ing".

جیروند که فعل "ing" است، دنبال شوند.

Some verbs can be followed by a "to" infinitive, which is "to" plus the verb.

برخی از افعال را می توان با یک مصدر "to" دنبال کرد که "to" به اضافه فعل است.

So, in this case, "I want to leave", "to" is functioning as, grammatically, what is

بنابراین، در این مورد، «می‌خواهم ترک کنم»، «به» از نظر دستوری به

known as a particle.

عنوان ذره عمل می‌کند.

Now, a particle is just a junk word that we

در حال حاضر، یک ذره فقط یک کلمه ناخواسته است که

throw in, but is necessary in order to continue

در آن پرتاب می کنیم، اما برای ادامه

and complete a grammatical form.

و تکمیل یک فرم دستوری ضروری است.

So, "I want to leave", for example, in this case.

بنابراین، برای مثال، در این مورد، "من می خواهم بروم".

Now, for a preposition, one of the rules about

حال، برای حرف اضافه، یکی از قوانین در مورد

prepositions is they are always followed by

حروف اضافه این است که همیشه مفعول از آنها پیروی می کنند

objects.

.

Right?

So, a preposition needs an object.

درسته؟

بنابراین، یک حرف اضافه به یک مفعول نیاز دارد.

"I live in Canada", for example.

برای مثال "من در کانادا زندگی می کنم".

"I spent the day with Martha."

"من روز را با مارتا گذراندم."

Or "lung cancer is linked to smoking."

یا «سرطان ریه با سیگار کشیدن مرتبط است».

Right?

So, here, remember gerunds are verbal nouns,

درسته؟

بنابراین، در اینجا، به یاد داشته باشید که جرون‌ها اسم‌های لفظی هستند،

so they function as nouns, which means they

بنابراین آنها به عنوان اسم عمل می‌کنند ، به این معنی که

can function as objects.

می‌توانند به عنوان مفعول عمل کنند.

Okay?

So, here we have an example where you are using verb "ing" after "to".

باشه؟

بنابراین، در اینجا مثالی داریم که در آن از فعل "ing" بعد از "to" استفاده می کنید.

How?

چگونه؟

"Lung cancer is linked to", so you have a

«سرطان ریه به آن مرتبط است »، بنابراین شما یک

phrase, "to be linked to something", you have

عبارت دارید، « به چیزی مرتبط باشید»،

to be linked to something.

باید به چیزی مرتبط باشید.

A gerund is a something.

جروند یک چیزی است.

Okay?

باشه؟

So, now, so far, so good, I hope.

بنابراین، اکنون، تا اینجا، خیلی خوب است، امیدوارم.

You can always rewind the video, listen to me explain this again, or first make sure

همیشه می‌توانید ویدیو را به عقب برگردانید، دوباره به من گوش دهید که این را توضیح می‌دهم، یا ابتدا مطمئن شوید که

you understand about the basics of gerunds and infinitives.

اصول اولیه حروف و مصدرها را می‌دانید.

And now, let's continue with learning and

و حالا بیایید به یادگیری و

practicing the phrases that you can use with

تمرین عباراتی که می توانید با

"to" plus verb "ing".

"to" به اضافه فعل "ing" استفاده کنید، ادامه دهیم.

I apologize for the pause.

بابت مکث معذرت میخوام

My brain went in a different direction for a moment.

مغزم برای لحظه ای به سمت دیگری رفت.

Now, one of the phrases that you can use is "adapt to".

حال یکی از عباراتی که می توانید استفاده کنید «تطبیق با» است.

So, for example, "I'm adapting to using AI."

بنابراین، به عنوان مثال، "من با استفاده از هوش مصنوعی سازگار هستم."

Here, you can see I'm using a verb in the continuous form.

در اینجا، می بینید که من از یک فعل به شکل استمراری استفاده می کنم.

I am adapting.

من در حال تطبیق هستم.

Adapting to what?

انطباق با چی؟

I am adapting to using AI.

من در حال تطبیق با استفاده از هوش مصنوعی هستم.

I am making the adaptation in the...

من در حال ساخت اقتباس در...

I'm in progress.

در حال انجام هستم.

I'm in process of doing this now.

من در حال انجام این کار هستم.

This is actually true for me.

این در واقع برای من صادق است.

Maybe it's true for you.

شاید برای شما صادق باشد.

You're adapting to using AI as it becomes a bigger part of our lives.

شما در حال تطبیق با استفاده از هوش مصنوعی هستید زیرا به بخش بزرگی از زندگی ما تبدیل می شود.

Next, we have "adjust to".

بعد، ما "تنظیم به" را داریم.

So, she is adjusting to...

بنابراین، او در حال تطبیق با ...

What is she adjusting to?

او با چه چیزی است؟

Something.

یه چیزی

She's adjusting to wearing high heels.

او با پوشیدن کفش های پاشنه بلند سازگار است.

Now, of course, you can say she's adjusting to high heels, right?

حالا، البته، می توان گفت که او با کفش های پاشنه بلند سازگار است، درست است؟

To wearing them.

برای پوشیدن آنها.

But, yes, another phrase with "adjust to".

اما، بله، عبارت دیگری با "تنظیم به".

This is a preposition in this case.

این یک حرف اضافه در این مورد است.

Next, we have "add to".

بعد، "افزودن به" را داریم.

"Spending time alone only added to feeling depressed."

گذراندن زمان به تنهایی تنها بر احساس افسردگی افزوده است.

Here, we can actually use a possessive gerund, if you would like.

در اینجا، اگر مایل باشید، در واقع می‌توانیم از یک گروند مالکیتی استفاده کنیم.

Added to his feeling depressed, or her

به احساس افسردگی او، یا

feeling depressed, or your feeling depressed.

احساس افسردگی او یا احساس افسردگی شما اضافه شده است. یه

Something like that.

همچین چیزی

So, "added to feeling depressed".

بنابراین، "به احساس افسردگی اضافه شد".

Next, we have "contribute to".

بعد، ما "مشارکت در" را داریم.

So, "contribute to", similar to "add to".

بنابراین، "سهم به"، مشابه "افزودن به".

It plays a role in something.

در چیزی نقش دارد.

So, credit cards, if you have a credit card,

بنابراین، کارت‌های اعتباری، اگر کارت اعتباری دارید،

credit cards contribute to overspending.

کارت‌های اعتباری در خرج بیش از حد نقش دارند.

To spending too much money.

برای خرج کردن پول زیاد

So, if you have a credit card, you are more likely to close your eyes and say, "Yep, I

بنابراین، اگر یک کارت اعتباری دارید، احتمالاً چشمان خود را ببندید و بگویید: "بله، من

will pay for this.

برای این پول می پردازم.

I will buy this."

من این را می خرم."

Because you are not thinking about the money

زیرا شما به پولی

that is necessary to purchase that product.

که برای خرید آن محصول لازم است فکر نمی کنید.

Next, you can "be close to something", close to doing something.

بعد، شما می توانید "نزدیک به چیزی باشید"، نزدیک به انجام کاری.

So, for example, okay, we are close to finishing.

بنابراین، برای مثال، بسیار خوب، ما به پایان نزدیک شده ایم.

We are close to being done in this case.

ما در این مورد نزدیک به پایان هستیم.

So far, so good?

تا اینجای کار خیلی خوبه؟

Not bad?

بد نیست؟

Right?

Okay, so I hope you're seeing.

درسته؟

باشه پس امیدوارم که میبینی

We have "adapt to", "adjust to", "add to", "contribute to".

ما "تطبیق به"، "تنظیم به"، "افزودن به"، "مشارکت به" داریم.

Next, we have "dedicate to".

بعد، ما "تخصیص به" را داریم.

You can be dedicated to something as well.

شما می توانید به چیزی نیز اختصاص دهید.

So, for example, he is dedicated to improving the city's infrastructure.

بنابراین، برای مثال، او به بهبود زیرساخت های شهر اختصاص دارد.

So, this is someone with a government position,

بنابراین، این کسی است که یک موقعیت دولتی دارد،

probably the municipal government, the local

احتمالاً دولت شهرداری،

government.

دولت محلی.

So, he is dedicated to improving the city's infrastructure.

بنابراین، او وقف بهبود زیرساخت های شهر است.

So far, so good.

تا اینجای کار خیلی خوبه.

Alright. Okay.

باشه باشه

Next, we have "commit to".

بعد، ما "تعهد به" را داریم.

I have committed myself to practicing daily.

من خودم را متعهد به تمرین روزانه کرده ام.

So, you can commit yourself, a person can commit themselves to doing something.

بنابراین، شما می توانید خودتان را متعهد کنید، یک فرد می تواند خود را متعهد به انجام کاری کند.

So, have you committed yourself to practicing English on a regular basis?

بنابراین، آیا خود را متعهد به تمرین منظم انگلیسی کرده اید؟

It's a good question to ask.

سوال خوبی است.

Okay.

باشه

Next, "lead to".

در مرحله بعد، " منجر به ".

So, if something leads to something else, it means that step one happens, then step

بنابراین، اگر چیزی منجر به چیز دیگری شود، به این معنی است که مرحله یک اتفاق می افتد، سپس مرحله

two happens, and oh, there's a cause and effect.

دوم اتفاق می افتد، و اوه، یک علت و معلولی وجود دارد.

Right?

So, for example, his policies led to increasing the cost of energy.

درسته؟

بنابراین، به عنوان مثال، سیاست های او منجر به افزایش هزینه انرژی شد.

So, the energy costs went up for people, the

بنابراین، هزینه های انرژی برای مردم بالا رفت،

cost of electricity specifically, after, you

هزینه برق به طور خاص، بعد از، شما

or after his policies became law.

یا بعد از اینکه سیاست های او قانون شد.

So, his policies led to increasing the cost of energy.

بنابراین، سیاست های او منجر به افزایش هزینه انرژی شد.

Next, we have "admit to".

بعد، ما "اعتراف به" را داریم.

So, when you admit to something, this means you say that you did something.

بنابراین، وقتی به چیزی اعتراف می کنید، این به این معنی است که می گویید کاری را انجام داده اید.

You were the person responsible for something.

تو مسئول چیزی بودی

For example, she admitted to stealing the diamonds.

به عنوان مثال، او به سرقت الماس ها اعتراف کرد.

This is a very dramatic example, but she says,

این یک مثال بسیار دراماتیک است ، اما او می گوید،

okay, fine, I stole the diamonds, I took them,

خوب، خوب، من الماس ها را دزدیدم، آنها را گرفتم،

it was me.

من بودم.

So, she admitted to stealing the diamonds.

بنابراین، او به سرقت الماس ها اعتراف کرد.

She admitted to theft, basically.

او اساساً به دزدی اعتراف کرد .

And what I said there, she admitted to theft, which means, like, stealing.

و آنچه در آنجا گفتم او به دزدی اعتراف کرد که به معنای دزدی است.

Of course, in all of these cases, you can

البته در همه ی این موارد می توانید

follow to with something that is not a gerund.

با چیزی که جیروند نیست دنبال کنید.

As long as it's a noun or a noun phrase, a

تا زمانی که یک اسم یا عبارت اسمی، یک

thing, it has to be some thing, for example.

چیز باشد ، مثلاً باید یک چیز باشد.

And remember, verb-ing, gerunds is a thing.

و به یاد داشته باشید، افعال، جیروندها یک چیز است.

All right, "be addicted to".

بسیار خوب، "معتاد باشید".

So, at the beginning of this video, I was taking selfies, and I can say...

خب اول این ویدیو داشتم سلفی میگرفتم و میتونم بگم...

I said, I think I am addicted to taking selfies.

گفتم فکر کنم به سلفی گرفتن معتاد شدم.

Here, we have another example of "to be

در اینجا، مثال دیگری از "

addicted to" with something with your phone.

معتاد شدن به" با چیزی با گوشی خود داریم.

So, these days, many people are addicted to scrolling on their phones.

بنابراین، این روزها بسیاری از افراد به اسکرول کردن روی گوشی خود معتاد شده اند.

So, to scroll is to, like, go down or up, wherever you're going.

بنابراین، اسکرول کردن به این معناست که هر کجا که می‌روید به پایین یا بالا بروید.

Usually up, this way.

معمولا بالا، از این طریق.

Yeah, we go this way on our phones, usually, because you want to go down.

بله، ما معمولاً با تلفن هایمان به این سمت می رویم ، زیرا شما می خواهید پایین بیایید.

Too much information.

اطلاعات خیلی زیاد

You know what I mean.

میدونی منظورم چیه

So, many people are addicted to scrolling on their phones.

بنابراین، بسیاری از مردم به اسکرول کردن روی تلفن های خود معتاد هستند. آیا

Are you addicted to scrolling on your phone?

به اسکرول کردن روی گوشی خود معتاد هستید؟

Hmm, that's a good question.

هوم، این سوال خوبی است.

Now, are you addicted to learning English and learning English with me, specifically?

حالا آیا شما معتاد به یادگیری زبان انگلیسی و یادگیری زبان انگلیسی با من هستید، به طور خاص؟

If so, let's continue with more phrases.

اگر چنین است، بیایید با عبارات بیشتری ادامه دهیم. بیا

Come on.

So, the next three phrases are related.

بنابراین، سه عبارت بعدی مرتبط هستند.

The first one is "be accustomed to".

اولین مورد "عادت کردن" است.

When you are accustomed to something, this

وقتی به چیزی عادت دارید،

means you have a habit of it, you're comfortable

یعنی عادت به آن دارید، با آن راحت هستید،

with it, you're familiar with it.

با آن آشنا هستید.

It's not new or strange or awkward for you.

این برای شما جدید یا عجیب و ناخوشایند نیست.

So, for example, they are accustomed to eating dinner at 7.

پس مثلاً عادت دارند ساعت 7 شام بخورند.

This is their custom.

این رسم است.

This is what they are used to.

این چیزی است که آنها به آن عادت کرده اند.

That's another one.

اون یکی دیگه

We'll talk about that in a sec.

ما در یک ثانیه در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

This is their habit.

این عادت آنهاست.

So, they are accustomed to eating dinner at 7.

بنابراین، آنها عادت کرده اند که در ساعت 7 شام بخورند.

What time are you accustomed to eating dinner?

Me, I'm an early, early dinner person.

من، من آدم زودهنگام و زودهنگام هستم.

Now, if you are in, well, many places of the world,

حالا، اگر در بسیاری از جاهای دنیا باشید،

you would think my dinner time is ridiculously early.

فکر می کنید وقت شام من خیلی زود است.

I eat dinner around 4.30.

من حدود ساعت 4.30 شام میخورم.

Yeah, 4.30 is my dinner time because the kids

آره، ساعت 4.30 وقت شام من است چون بچه ها

come home from school, they're hungry, and

از مدرسه به خانه می آیند، گرسنه هستند و

dinner is ready, so why not?

شام آماده است، پس چرا که نه؟

We eat at 4.30.

ساعت 4.30 غذا می خوریم.

Sometimes around 7 we have a little

گاهی اوقات حوالی ساعت 7 ما یک

something extra, but yeah, dinner's at 4.30.

چیز اضافی داریم، اما بله، ساعت 4.30 شام است.

I know places in the world dinner's at 9,

من جاهای دنیا را می شناسم که ساعت 9 شام است،

but I am accustomed to eating dinner at 4.30.

اما عادت دارم ساعت 4.30 شام بخورم.

How about you?

شما چطور؟ یک

Another way to say to be accustomed to something is to be used to something.

راه دیگر برای گفتن به چیزی عادت کردن، عادت کردن به چیزی است.

So, she's not used to living in a tropical climate.

بنابراین، او به زندگی در آب و هوای گرمسیری عادت ندارد.

She is not accustomed to it.

او به آن عادت ندارد.

She's not comfortable with it.

او با آن راحت نیست.

It's new for her.

برای او جدید است.

It's a little strange for her.

برای او کمی عجیب است.

She will get used to it over time.

او به مرور زمان به آن عادت خواهد کرد.

So, yes, so she is not used to living in a tropical climate.

بنابراین، بله، بنابراین او به زندگی در آب و هوای گرمسیری عادت ندارد.

This is the same as to be accustomed to, but it's a little more casual.

این همان چیزی است که به آن عادت کرده اید ، اما کمی معمولی تر است.

I have many videos where I talk about be used

من ویدیوهای زیادی دارم که در مورد عادت کردن

to, and used to, and get used to, so you can

، عادت کردن، و عادت کردن به آنها صحبت می کنم، بنابراین اگر می خواهید، دانش خود را در مورد

check out my be used to, get used to, and

عادت کردن ، عادت کردن و

used to video if you want to, like, test your

عادت به ویدیوی من بررسی کنید.

knowledge of them.

آنها

Next, we have get used to.

بعد، ما عادت کرده ایم.

So, whereas be used to and be accustomed to talk about the state of being familiar with

بنابراین، در حالی که به صحبت کردن در مورد وضعیت آشنا بودن با

something, get used to talks about the process

چیزی عادت کنید و به صحبت کردن در مورد فرآیند

of becoming familiar with something, becoming

آشنا شدن با چیزی،

comfortable.

راحت شدن عادت کنید.

So, for example, we are getting used to hearing train sirens in the morning.

بنابراین، به عنوان مثال، ما به شنیدن آژیر قطار در صبح عادت کرده ایم.

So, those train sirens, so if you wake up in the morning and you live...

بنابراین، آن آژیرهای قطار، پس اگر صبح از خواب بیدار می شوید و زندگی می کنید...

Maybe you moved to a place near a train station,

شاید به مکانی نزدیک ایستگاه قطار نقل مکان کرده اید ،

you have to become comfortable with hearing

باید با شنیدن

trains and hearing the train sirens in the morning.

قطارها و شنیدن صدای آژیر قطار در صبح راحت باشید.

Next, we have be opposed to.

بعد، ما مخالف بوده ایم.

So, if you are opposed to something, you oppose it.

پس اگر با چیزی مخالفی، با آن مخالفت می کنی.

You are against it, basically.

شما در اصل مخالف هستید.

You do not support it.

شما از آن حمایت نمی کنید.

So, for example, he is opposed to hunting.

پس مثلاً با شکار مخالف است.

So, maybe all hunting.

بنابراین، شاید تمام شکار.

He thinks animals should not be victims of gun violence.

او فکر می کند حیوانات نباید قربانی خشونت با اسلحه شوند.

That's a more dramatic way to put it, but maybe he is opposed to hunting.

این یک راه دراماتیک تر برای بیان آن است، اما شاید او مخالف شکار باشد.

If you hunt, if you don't hunt, it's none of my business.

اگر شکار می کنی، اگر شکار نمی کنی، به من مربوط نیست.

Do whatever you wish to do, as long as it's legal.

هر کاری که می خواهید انجام دهید، تا زمانی که قانونی است، انجام دهید.

There you go.

شما بروید.

Sometimes, even when it's not, I didn't say that.

گاهی اوقات، حتی وقتی اینطور نیست، این را نگفتم.

Okay, object to, so yes, be opposed to or to object to something.

بسیار خوب، مخالفت کنید، پس بله، مخالف باشید یا به چیزی اعتراض کنید.

These are a little bit related.

اینها کمی به هم مرتبط هستند.

If you object to something, you definitely

اگر به چیزی ایراد می گیرید قطعاً از

don't support it, and you say, "No, I object

آن حمایت نمی کنید و می گویید نه، من

to this.

به این موضوع اعتراض دارم، موضع

I have the opposite position of this.

مخالف این را دارم،

I strongly disagree with this."

به شدت با این موضوع مخالفم.

So, for example, the workers' union objected to eliminating overtime.

بنابراین به عنوان مثال اتحادیه کارگران به حذف اضافه کار اعتراض داشتند.

So, the company said, "We are eliminating overtime.

بنابراین، شرکت گفت: "ما اضافه کاری را حذف می کنیم،

There will be no more overtime.

دیگر اضافه کاری وجود نخواهد داشت.

The union in the company, the workers' union,

اتحادیه در شرکت، اتحادیه کارگران

objected to this idea, this proposal, or this

به این ایده، این پیشنهاد یا

plan, perhaps.

شاید این طرح اعتراض کردند.

So, they objected to eliminating overtime.

بنابراین آنها به حذف اعتراض کردند.

Next, we have relate to.

بعداً، رابطه داریم

So, relate, relationship, right?

When you think about relating to something or someone, there's a relationship.

So, you're talking about something, and you're talking about hiking, right?

پیاده‌روی، درست است،

Just the act of hiking, and going on trips around the mountains, and around the hills,

فقط پیاده‌روی، و به گردش در اطراف کوه‌ها و تپه‌ها می‌روی،

and then suddenly your friend changes the

و ناگهان دوستت

topic and starts talking about something else,

موضوع را تغییر می‌دهد و شروع به صحبت در مورد چیز دیگری می‌کند

and you say, "Wait, wait, wait.

و شما می‌گویید: «صبر کن، صبر کن، صبر کن.

How does this relate to hiking?"

این چه ارتباطی با پیاده‌روی دارد؟»

You can also use the term "connect to" in this case.

در این مورد می‌توانید از عبارت «connect to» نیز استفاده کنید. در

How does this connect to hiking or relate to hiking?

"We were just talking about hiking."

Okay, but you changed the subject.

Why?

Next, respond to, so what is your response to something?

مرحله بعد، پاسخ شما به چیزی چیست،

So, for example, "How should schools respond to bullying?"

به عنوان مثال، " مدرسه ها چگونه باید به قلدری پاسخ دهند."

So, here, of course you could say "respond to bullies", like the people themselves, or

the act itself, right?

عمل

"How should schools respond to bullying?"

"مدرسه ها چگونه باید به قلدری پاسخ دهند

All right.

Next, we have "listen to".

Of course, you can listen to music, you can listen to your friends, you can listen to

an argument.

But if you are listening to an argument, maybe

شما در حال گوش دادن به بحث هستید، شاید

you would say this, like, "Ugh, I can't stand

این را بگویید، مانند: "اوه، من تحمل

listening to yelling, people speaking in loud voices.

شنیدن فریادها را ندارم، افرادی که با صدای بلند صحبت می کنند.

Like, I can't stand listening to this."

مانند، من طاقت شنیدن این را ندارم."

Right?

درست است؟

Okay.

خوب.

"Get back to", so if you get back to something, you return to it.

"بازگشت به"، پس اگر به چیزی برگشتی، به آن برمی گردی.

So, here, let's get back to discussing the

بنابراین، در اینجا، بیایید به بحث در مورد

project, like, "Hey, can we return to discussing

پروژه برگردیم، مانند، " سلام، آیا می توانیم به بحث در مورد

the project?

پروژه برگردیم؟

I don't want to talk about what you had for lunch."

من نمی خواهم در مورد آنچه برای ناهار خوردی صحبت کنم."

Right?

And I want to go back, you can also say "go back to", see, more than 20 phrases.

درست است؟

و من می خواهم به عقب برگردم، شما همچنین می توانید بگویید "برگرد به"، بیش از 20 عبارت را ببینید.

You always get bonus material with me.

شما همیشه با من مطالب اضافی دریافت می کنید.

Let's get back to discussing the project, so let's return to it.

به بحث در مورد پروژه برگردیم، پس بیایید به آن برگردیم

"Look forward to", I've talked about, I don't

، من در مورد آن صحبت کرده ام، نمی

know the number of times I have written "look

دانم چند بار

forward to" in over 300 videos that I have made.

در بیش از 300 ویدئویی که ساخته ام، "منتظر باش". و من

And I would guess it's about 10, maybe, maybe more.

حدس می زنم حدوداً 10 باشد، شاید، شاید بیشتر،

I don't know.

Anyway, "to look forward to" is to anticipate

به هر حال، " منتظر شدن" به معنای پیش بینی

something with pleasure, to be excited about

چیزی با لذت، هیجان زده شدن در مورد

something in the future, so "look forward",

چیزی در آینده است. این

"forward" is the direction, and you look forward

مسیر است، و شما مشتاقانه

to in the future, I am looking forward to reading your comments after this video.

منتظر خواندن نظرات شما هستم

That's it.

That's the lesson.

That's the lesson, everybody.

So, just a reminder, you can use verb "ing" after "to", typically if the "to" acts as

یادآوری، شما می توانید از فعل "ing" بعد از "to" استفاده کنید، معمولاً اگر "to" به عنوان حرف اضافه عمل می کند،

a preposition.

After a preposition, you need an object, you need a thing.

شما به یک مفعول نیاز دارید،

Basically, in all of these cases, if you can

اساساً در همه این موارد، اگر می توانید

add the word "pizza" at the end of it, and

کلمه پیتزا را در آخر آن اضافه کنید و

even if it doesn't make, like, logical sense,

حتی اگر معنای منطقی ندارد،

but it makes grammatical sense, you can add

اما از نظر دستوری معنی دارد، می توانید

verb "ing".

فعل "ing" را اضافه کنید.

So, they're accustomed to pizza, right?

بنابراین، آنها به پیتزا عادت کرده اند ، درست است؟

She's not used to pizza.

او به پیتزا عادت ندارد.

So, if you add the word "pizza", it's an object,

بنابراین، اگر کلمه "پیتزا" را اضافه کنید، آن یک شی است،

you can say, "Oh, okay", even if it doesn't

می توانید بگویید "اوه، باشه"، حتی اگر از نظر

logically make sense.

منطقی منطقی نباشد.

Grammatically, if the word "pizza" makes sense, you can use verb "ing" as well.

از نظر دستوری، اگر کلمه پیتزا معنی داشته باشد ، می توانید از فعل "ing" نیز استفاده کنید.

So, think about verb "ing" as pizza.

بنابراین، فعل "ing" را به عنوان پیتزا در نظر بگیرید.

That's the lesson I'm giving you today.

این درسی است که امروز به شما می دهم.

That's it.

All right, to test your understanding of the

همین است.

بسیار خوب، برای آزمایش درک خود از

phrases we have studied in this lesson, check

عباراتی که در این درس مطالعه کرده ایم،

out the quiz on www.engvid.com.

مسابقه www.engvid.com را بررسی کنید.

That's www.engvid.com.

این www.engvid.com است.

You can always just check out the link that's

attached to the description of the video for

that quiz link if you are watching this on YouTube or on other areas of the internet,

اگر در حال تماشای آن در YouTube یا سایر مناطق اینترنت هستید،

wherever we are in 10 years or 20 years.

هر کجا که در 10 سال یا 20 سال دیگر هستیم، همیشه می‌توانید پیوندی را که به توضیحات ویدیو پیوست شده است، بررسی کنید.

That's it.

همین است.

All right, everybody.

So, thank you for clicking, good luck, and keep practicing.

باشه همه

بنابراین، از کلیک شما متشکرم، موفق باشید، و به تمرین ادامه دهید.