The Future in English: Modals, Conditionals, Clauses, Tenses, Phrases

Hello to my Indian friends, hello to my Spanish friends, ¿qué tal?

سلام به دوستان هندی من، سلام به دوستان اسپانیایی من، ¿qué tal?

Hello to my French friends, ça va, merci.

سلام به دوستان فرانسوی من ، ça va, merci.

Hello everyone and thank you for tuning in today to me, Benjamin, attempting to teach

سلام به همه و ممنون از اینکه امروز با من، بنیامین، تلاش کردید تا

you some grammar.

گرامر را به شما آموزش دهم.

What are we doing today?

برنامه امروزمون چیه؟

Well, we are using various grammatical structures to predict the future.

خوب، ما از ساختارهای دستوری مختلف برای پیش بینی آینده استفاده می کنیم.

Okay, so useful because if you master this, you're going to be able to give opinions.

بسیار خوب، بسیار مفید است، زیرا اگر در این مورد تسلط داشته باشید، می توانید نظر بدهید.

What do you think is going to happen?

فکر می کنید قرار است چه اتفاقی بیفتد؟

This could happen, this might happen.

ممکن است این اتفاق بیفتد، ممکن است این اتفاق بیفتد.

So good to express worries, concerns, yeah, we like people who can think ahead, yeah.

خیلی خوب است که نگرانی ها، نگرانی ها را بیان کنیم، بله، ما افرادی را دوست داریم که بتوانند از قبل فکر کنند، بله.

So, let's dive in.

بنابراین، بیایید وارد آن شویم.

The first way we can talk about predicting the future is by using modals and depending

اولین راهی که می‌توانیم در مورد پیش‌بینی آینده صحبت کنیم، استفاده از مدال‌ها است و بسته به اینکه از

on which particular modal we use depends on

کدام مدال خاصی استفاده می‌کنیم، بستگی به

how likely it is, how much confidence we have

احتمال آن دارد، چقدر اطمینان داریم

that that particular occurrence will take place.

که آن اتفاق خاص رخ خواهد داد.

Now, I'm going to use the example of going to Niagara Falls.

حالا می‌خواهم از مثال رفتن به آبشار نیاگارا استفاده کنم.

I'm in Canada.

من در کانادا هستم.

I'm from Britain, I'm English, but I'm in Canada, I'm on holiday.

من از بریتانیا هستم، من انگلیسی هستم، اما در کانادا هستم، در تعطیلات هستم.

So, how do we use these?

بنابراین، چگونه از اینها استفاده کنیم؟

Well, let's start here.

خب بیایید از اینجا شروع کنیم.

On Thursday, I might go to Niagara Falls.

پنجشنبه، ممکن است به آبشار نیاگارا بروم.

I might.

من ممکن است.

It's a possibility, but I might do something else.

این یک احتمال است، اما ممکن است کار دیگری انجام دهم.

I might go up that really, really tall

ممکن است از آن برج واقعاً بلند بالا بروم

tower, or I might go and get a massage, yep.

، یا ممکن است بروم و ماساژ بگیرم، بله.

So there are different options, yep.

بنابراین گزینه های مختلفی وجود دارد، بله.

If you say might, then this is just one of several options.

اگر می گویید ممکن است، پس این فقط یکی از چندین گزینه است. روز

On Thursday, I could, I could go to Niagara Falls, yep.

پنجشنبه، می‌توانم، می‌توانم به آبشار نیاگارا بروم، بله. به

It sounds like, you know, I'm interested in this.

نظر می رسد، می دانید، من به این علاقه دارم.

I haven't been totally sold on the idea, but it's definitely in my consciousness.

من کاملاً با این ایده فروخته نشده ام، اما قطعاً در آگاهی من است.

I may go there.

ممکنه برم اونجا

I may.

من ممکن است.

I'm, yeah, it's, it's, I would say may is probably a bit more like might.

من، بله، این است، این است، من می توانم بگویم ممکن است احتمالا کمی بیشتر شبیه به قدرت است.

I might relegate may to down here, actually.

من ممکن است به اینجا سقوط کنم، در واقع.

May down there, right.

می تون اون پایین، درسته

Should.

باید.

I feel like I have to do this, yeah.

احساس می کنم باید این کار را انجام دهم، بله.

I should, yeah.

باید، آره

It's here.

اینجاست.

I mean, the falls are there.

منظورم این است که آبشارها آنجا هستند.

It's one of those things like you're, that's in

این یکی از آن چیزهایی است که شما هستید، که در

the guidebook, and you're meant to do sightseeing

کتاب راهنما آمده است، و قرار است

when you go on holiday.

وقتی به تعطیلات می روید، گشت و گذار انجام دهید.

I should go to Niagara Falls, yeah.

من باید به آبشار نیاگارا بروم، بله.

People will be disappointed in me if I don't do that.

اگر این کار را نکنم مردم از من ناامید خواهند شد.

I have a duty to do that and get postcards and send them home.

من وظیفه دارم این کار را انجام دهم و کارت پستال بگیرم و به خانه بفرستم.

Now, if we say can't, then we're kind of saying

حالا، اگر بگوییم نمی‌توانم، به نوعی می‌گوییم

that it's not likely, 80% chance, not going.

که محتمل نیست، 80 درصد احتمال دارد، نرود.

On Thursday, no, no, no, no, no, I can't go to Niagara Falls.

پنجشنبه، نه، نه، نه، نه، من نمی توانم به آبشار نیاگارا بروم.

If I go to Niagara Falls on Thursday, I'm going to miss my plane.

اگر پنجشنبه به آبشار نیاگارا بروم، هواپیمای خود را از دست خواهم داد.

I can't, but it's not 100%.

من نمی توانم، اما 100٪ نیست.

I can't, I can't, I can't do that.

من نمی توانم، نمی توانم، نمی توانم این کار را انجام دهم.

There's still like something in the back of my

هنوز چیزی در پشت

brain that goes, "Yeah, but come on, Benjamin.

مغز من وجود دارد که می گوید: "آره، اما بیا، بنیامین.

If you get up early enough, if you get on that train, you can go there."

اگر به اندازه کافی زود بیدار شدی، اگر سوار آن قطار شدی، می توانی به آنجا بروی."

But it's more, "Come on, don't be stupid.

اما بیشتر، " بیا، احمق نباش.

Don't miss the airplane."

هواپیما را از دست نده."

Must, I must go.

باید، باید بروم

I must do it.

باید اینکارو بکنم.

I must.

من باید.

Like I'm almost like persuading myself to do it, but it's not 100%.

مثل اینکه من تقریباً مثل این هستم که خودم را متقاعد کنم که این کار را انجام دهم، اما 100٪ نیست.

I must.

من باید.

I really, really, really, really, really, really, really must do it.

من واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً باید این کار را انجام دهم.

Like I should do it.

مثل اینکه باید انجامش بدم

I mean, shouldn't I?

یعنی نباید؟

There's still a tiny question.

هنوز یک سوال کوچک وجود دارد

I will, committed.

من، متعهد.

There's no question.

جای سوالی نیست

I will go.

من خواهم رفت.

I will marry you.

من با تو ازدواج خواهم کرد.

There's no question about it, yeah?

هیچ سوالی در مورد آن وجود ندارد، بله؟

I won't.

من نمی خواهم.

I won't do that.

من این کار را نمی کنم.

No questions asked.

هیچ سوالی پرسیده نشد.

Okay?

باشه؟

So, do you see how different modals express

بنابراین، آیا می‌بینید که چگونه مدهای مختلف،

different certainties of an event taking place?

قطعیت‌های متفاوت یک رویداد را بیان می‌کنند؟

Good stuff.

چیزهای خوب

By the way, if you feel you're learning something

به هر حال، اگر احساس می کنید

from this video already, can you just make

در حال حاضر چیزی از این ویدیو یاد می گیرید، می توانید

sure that you're subscribed to me on YouTube?

مطمئن شوید که در YouTube مشترک من شده اید؟ به

That way, when useful lessons come up, they

این ترتیب، وقتی درس‌های مفیدی مطرح می‌شوند،

should go into your feed as long as you allow

تا زمانی که اجازه

notifications.

اعلان‌ها را بدهید، باید وارد فید شما شوند.

Excellent.

عالی

Okay, we can also use conditionals.

خوب، می توانیم از شرطی ها نیز استفاده کنیم.

Now, there are four types of conditionals, and I've made a video on each one, so I'm

اکنون، چهار نوع شرطی وجود دارد، و من یک ویدیو برای هر یک ساخته‌ام، بنابراین

not going to go into a huge amount of detail

قصد ندارم جزئیات زیادی را

on what they are, but just to summarize, the

در مورد اینکه آنها چه هستند وارد کنم، اما فقط برای خلاصه کردن،

zero conditional is like general truths, things that always happen.

شرطی صفر مانند کلی است. حقایق، چیزهایی که همیشه اتفاق می افتد.

The first condition, conditional, is things that are likely to happen.

شرط اول، مشروط، چیزهایی است که احتمال وقوع دارند.

Second conditional, unlikely, and third is the language of regret.

دوم مشروط، بعید، و سوم زبان پشیمانی است.

I wish I'd done that.

کاش این کار را می کردم.

So, we're going to look at using the first

بنابراین، ما به استفاده از

conditional to explore things that might happen

شرطی اول برای کشف چیزهایی که ممکن است رخ دهند

but depend on something else.

اما به چیز دیگری بستگی دارند نگاه می کنیم.

Okay?

باشه؟

Remember, this whole lesson is on, like, predicting the future, like, seeing ahead

به یاد داشته باشید، کل این درس، مانند پیش بینی آینده، مانند دیدن آینده

to the future.

به آینده است.

So, what we're doing here is we're thinking about what might happen if something else

بنابراین، کاری که ما در اینجا انجام می دهیم این است که به این فکر می کنیم که اگر اتفاق دیگری

happens.

بیفتد چه اتفاقی می افتد.

Okay? Thinking ahead to that future.

باشه؟ فکر کردن به آینده.

So, what we do is we have a dependable clause,

بنابراین، کاری که ما انجام می‌دهیم این است که یک بند قابل اعتماد داریم،

so suffix "able", yeah, "can depend", so that's

پس پسوند "توان"، بله، "می‌تواند بستگی داشته باشد"، بنابراین این

the section of the sentence that relies on the other half to happen.

بخشی از جمله است که به نیمه دیگر متکی است تا اتفاق بیفتد.

What am I talking about?

من در مورد چه چیزی صحبت می کنم؟

If I go to Niagara Falls, I will get lots of pictures.

اگر به آبشار نیاگارا بروم، عکس های زیادی دریافت خواهم کرد.

Let's break it down.

بیایید آن را تجزیه کنیم.

So, you've got your "if", you've got your present simple verb, and then the main part

بنابراین، شما "اگر" خود را دریافت کرده اید، فعل ساده فعلی خود را دارید، و سپس بخش اصلی

of the clause, you have the "will", okay, future tense.

عبارت، "ویل"، خوب، زمان آینده را دارید.

If it's cold, I will not go outside.

اگر هوا سرد باشد بیرون نمی روم.

If I go to Niagara Falls, I will get lots of pictures.

اگر به آبشار نیاگارا بروم، عکس های زیادی دریافت خواهم کرد.

Okay?

باشه؟

So, using the first conditional to explore something happening in the future.

بنابراین، با استفاده از شرط اول برای کشف چیزی که در آینده اتفاق می افتد.

We're going to have a look now at the second conditional.

اکنون می خواهیم به شرطی دوم نگاهی بیندازیم.

You're about halfway through Benjamin's training in psychic future predictions.

شما در نیمه راه آموزش بنیامین در پیش بینی های آینده روانی هستید.

Time now to look at the second conditional.

اکنون زمان آن است که به شرطی دوم نگاه کنیم.

Remember, this is the conditional to express

به یاد داشته باشید، این شرط برای بیان

unlikely outcomes, formed with "if", "if",

نتایج بعید است که با «اگر»، «اگر»،

the past simple, and then "would".

گذشته ساده و سپس «باید» شکل می‌گیرد.

For example, if I ate some mushrooms, I would die.

مثلاً اگر قارچ می خوردم می مردم.

Okay?

باشه؟

If I were you, I'd avoid.

من اگر جای شما بودم اجتناب می کردم.

Now, here, as I've noted, we're imagining...

اکنون، در اینجا، همانطور که اشاره کردم، ما در حال تخیل هستیم...

It's an imaginary situation where I'm imagining

این یک موقعیت خیالی است که در آن تصور می‌کنم

to be you, so that is the subjunctive, which

شما هستم، پس این امر فرعی است، به همین

is why we've got "were" here, because "were"...

دلیل است که ما در اینجا "بودیم" داریم ، زیرا " بودند"...

Because we're using the subjunctive, it's always formed with "were" rather than this

از آنجا که ما از فاعل استفاده می کنیم، همیشه با "بودند" به جای این که

conjugating with the subject "I".

با فاعل "من" مزدوج شود، تشکیل می شود.

Okay?

So, we can use the second conditional to think

باشه؟

بنابراین، می‌توانیم از شرط دوم برای فکر کردن

of unlikely things happening in the future.

به اتفاقات غیرمحتمل در آینده استفاده کنیم.

Okay?

باشه؟

Right.

Next, the future perfect and the future continuous.

درست.

بعد، آینده کامل و آینده پیوسته.

Future perfect we'll look at first.

آینده کامل ما در ابتدا نگاه کنید.

So, the future perfect is something that will end in the future.

بنابراین، آینده کامل چیزی است که در آینده به پایان می رسد.

By 2027, you will have...

تا سال 2027، شما ...

What will you have?

چه چیزی خواهید داشت؟

You will have built a garden shed.

شما یک سوله باغ ساخته اید.

Yep, that is my prediction.

بله، این پیش بینی من است.

Something you will have finished.

چیزی که شما تمام کرده اید.

Future continuous is something that you'll be continuing to do in the future.

آینده پیوسته چیزی است که در آینده به انجام آن ادامه خواهید داد.

So, by 2024, you will be...

بنابراین، تا سال 2024، شما خواهید بود...

Psychic powers, psychic powers...

قدرت های روانی، قدرت های روانی...

You will be digging your vegetables...

شما سبزیجات خود را حفر خواهید کرد...

Digging for your vegetables every day, so going for a really country existence.

هر روز برای سبزیجات خود حفاری خواهید کرد، بنابراین به دنبال یک زندگی واقعی کشور خواهید بود.

Okay?

باشه؟

So, a future continuous to express something that will continue in the future.

بنابراین، آینده ای پیوسته برای بیان چیزی که در آینده نیز ادامه خواهد داشت.

Now, the only other things I'm going to need

اکنون، تنها چیزهای دیگری که من

to throw your way to become psychic warriors

برای پرتاب کردن راه شما برای تبدیل شدن به یک جنگجوی روانی نیاز دارم،

in your own right are some time phrases.

عبارات زمانی است.

And then, you're going to be ready to go out

و سپس، شما آماده خواهید بود که به

there and give future predictions a la Benjamin.

آنجا بروید و پیش‌بینی‌های آینده را به نام بنجامین ارائه دهید.

Okay?

Let's get ready for the time phrases.

باشه؟

بیایید برای عبارات زمانی آماده شویم.

So, my psychic students, are we ready to give

پس دانشجویان روانشناسی من، آیا ما حاضریم

the answers to the questions that always come

به سوالاتی که همیشه برایمان پیش می آید پاسخ دهیم

to us?

؟

Will I get married?

آیا ازدواج خواهم کرد؟

Will I have a house?

آیا من خانه خواهم داشت؟ آیا

Will I have a baby?

من بچه دار خواهم شد؟

Will I achieve my dreams?

آیا به آرزوهایم خواهم رسید؟

Well, these phrases are excellent at expressing

خوب، این عبارات در بیان

the likelihood of something happening.

احتمال وقوع چیزی عالی هستند.

Will I get to have a dog?

آیا می توانم سگ داشته باشم؟

It is impossible that you will have a dog.

غیر ممکن است که شما یک سگ داشته باشید.

Maybe in the future you will have a cat.

شاید در آینده شما یک گربه داشته باشید.

Will I get to go on the holiday of my dreams?

آیا می توانم به تعطیلات رویاهایم بروم؟

It is unlikely, but not impossible that you will have the holiday of your dreams.

بعید است، اما غیرممکن نیست که تعطیلات رویاهای خود را داشته باشید.

Will I get to go on the Trans-Siberian Railroad?

آیا می توانم با راه آهن ترانس سیبری بروم؟ با

Looking into the magic ball, maybe, yes, it is possible that you will go on the great

نگاه کردن به توپ جادویی، شاید، بله، این امکان وجود دارد که در

Trans-Siberian Railroad.

راه آهن بزرگ ترانس سیبری بروید.

Next question, fielding it out, listening to the voices, the spirits.

سوال بعدی، کشف آن، گوش دادن به صداها، ارواح.

Will I get to go to deepest, darkest Peru?

آیا می توانم به عمیق ترین و تاریک ترین پرو بروم؟

You probably will go to deepest, darkest Peru.

احتمالاً به عمیق ترین و تاریک ترین پرو خواهید رفت.

You probably will go to deepest, darkest Peru.

احتمالاً به عمیق ترین و تاریک ترین پرو خواهید رفت.

Will I have twins?

آیا من دوقلو خواهم داشت؟

Twins, yes, yes, the spirit says yes, you are certain to have twins.

دوقلوها، بله، بله، روح می گوید بله، شما مطمئناً دوقلو خواهید داشت.

In fact, you are going to have your twins in the next month.

در واقع، شما قرار است در یک ماه آینده صاحب دوقلو شوید.

Yes, you are about to have twins.

بله، شما در شرف داشتن دوقلو هستید.

Got it?

Okay, so this being the scale of likelihood.

فهمیدم؟

خوب، پس این مقیاس احتمال است.

Now my time phrases.

حالا عبارات زمانی من

So, this quite soon, this in a long time.

بنابراین، به زودی، این در مدت زمان طولانی.

So, we've got before long, that meaning in just a short amount of time.

بنابراین، ما به این معنی در مدت زمان کوتاهی رسیدیم.

Before long you will have grown a beard down to the floor.

خیلی زود ریش خود را تا زمین بلند کرده اید.

In the coming months, you can expect much

در ماه‌های آینده، در

prosperity, much wealth in the coming months,

ماه‌های آینده،

in the months that are coming.

در ماه‌های آینده، می‌توانید انتظار رفاه و ثروت فراوان داشته باشید.

In the near future, you will meet a peculiar and special person.

در آینده نزدیک با یک فرد خاص و خاص آشنا خواهید شد.

Hmm, peculiar, special person in the near future, okay?

هوم، آدم عجیب و غریب و خاص در آینده نزدیک، باشه؟

It's quite vague, we don't know when this future is, but it's near.

این کاملا مبهم است، ما نمی دانیم این آینده چه زمانی است، اما نزدیک است.

In the next few years, you can expect to move house.

در چند سال آینده، می توانید انتظار تغییر خانه را داشته باشید.

Wow, okay, move house in the next few years,

وای، باشه، در چند سال آینده خانه را عوض کنید،

right, that's really, really specific, thanks.

درست است، واقعاً، واقعاً خاص است، متشکرم.

In the next few years, over the next decade, you will have many adventures.

در چند سال آینده، در طول یک دهه آینده، شما ماجراهای زیادی خواهید داشت.

Right, interesting, thanks for that, psychic Bob.

درست است، جالب است، بابت آن متشکرم، باب روانی.

In your lifetime, meaning in your whole lifetime,

در طول زندگی خود، یعنی در کل زندگی خود،

you can expect to start many businesses.

می توانید انتظار داشته باشید که کسب و کارهای زیادی راه اندازی کنید.

All right, wonderful.

بسیار خوب، فوق العاده است.

Okay, so the scale of time phrases, and this one is quite a flexible one.

بسیار خوب، بنابراین مقیاس عبارات زمانی، و این یکی بسیار انعطاف پذیر است.

We can use it like sometime in the coming week,

ما می توانیم از آن مانند زمانی در هفته آینده،

sometime in 2024, sometime in the next decade.

زمانی در سال 2024، زمانی در دهه آینده استفاده کنیم.

So this is your multi-use phrase.

بنابراین این عبارت چندکاربردی شماست.

There's been a lot of different grammar presented in this lesson for you guys,

در این درس دستور زبان های مختلفی برای شما ارائه شده است که

giving your future predictions.

پیش بینی های آینده شما را ارائه می دهد.

So it's important we consolidate this learning by having a go at the quiz now.

بنابراین مهم است که این یادگیری را با شرکت در مسابقه هم اکنون تثبیت کنیم.

It's going to be a challenging quiz.

این یک مسابقه چالش برانگیز خواهد بود.

Right, thank you for watching.

درست است، ممنون که تماشا کردید.

I appreciate your time.

قدردان وقت شما هستم.

If you need any more help with your English,

اگر در مورد زبان انگلیسی خود به کمک بیشتری نیاز دارید،

then head over to honeyourenglish.com,

به آدرس honeyourenglish.com مراجعه کنید،

where I provide Skype tuition for your spoken and written English.

جایی که من آموزش اسکایپ را برای انگلیسی گفتاری و نوشتاری شما ارائه می کنم.

I always say "according to my timetable" because sometimes I'm working very hard,

من همیشه می گویم "طبق جدول زمانی"، زیرا گاهی اوقات بسیار سخت کار می کنم

and if I'm teaching, then I'm unable to do it, so it depends on my time availability.

و اگر تدریس می کنم، پس نمی توانم آن را انجام دهم، بنابراین بستگی به زمان در دسترس بودن من دارد.

But thank you for watching, and I will see you in the next video.

اما از تماشای شما متشکرم و در ویدیوی بعدی شما را خواهم دید.

Bye-bye.

خداحافظ.