BOX SET: English In A Minute 17 – TEN English lessons in 10 minutes!

Let's learn some common uses of the word  ‘present’. Firstly, ‘present’ as a noun  

بیایید چند کاربرد رایج کلمه «حال» را بیاموزیم. اولاً، «حال» به عنوان یک اسم

is another word to mean ‘gift’. 'What's the best  present you've ever received?' 'Present' can also be  

کلمه دیگری به معنای «هدیه» است. "بهترین هدیه ای که تا به حال دریافت کرده اید چیست؟" «حال» می‌تواند

used as a noun to mean now, this very minute -  often with 'the': 'the present'. 'Stop talking about  

به‌عنوان اسم به معنای «حالا»، همین دقیقه، اغلب با «the» استفاده شود: «حالا». صحبت کردن در مورد آینده را متوقف کنید

the future and start living in the present.'  We also use 'present' as an adjective to mean  

و در زمان حال زندگی کنید. ما همچنین از «حال» به عنوان یک صفت به معنای

in a particular place. 'I was present for all seven  classes.' This word can also be used as a verb but  

در یک مکان خاص استفاده می‌کنیم. "من برای هر هفت کلاس حاضر بودم ." این کلمه همچنین می تواند به عنوان یک فعل استفاده شود اما

listen to the difference in pronunciation:  present. ‘Present’ can mean show something  

به تفاوت تلفظ گوش دهید: حاضر. «حال» می‌تواند به معنای نشان دادن چیزی

to someone. It's quite formal - you can present  research or information in a meeting. 'I presented  

به کسی باشد. کاملاً رسمی است - می‌توانید تحقیقات یا اطلاعاتی را در جلسه ارائه دهید. "

the results of the survey to the rest of the team.'  Finally, ‘present’ can also be used as a verb to  

نتایج نظرسنجی را به بقیه اعضای تیم ارائه کردم." در نهایت، «حال» را می‌توان به‌عنوان فعل به

mean ‘introduce someone to others.’ 'I'd like to  present my friend Nick.'

معنای «معرفی کسی به دیگران» نیز استفاده کرد. «من می‌خواهم دوستم نیک را معرفی کنم.»

The first thing to know about ‘wow’ is that it's quite informal and we use it mostly when speaking, so our intonation  

اولین چیزی که درباره «وای» باید بدانید این است که کاملاً غیررسمی است و ما بیشتر هنگام صحبت از آن استفاده می‌کنیم، بنابراین لحن ما

is quite important. The most common use of ‘wow’  is as an exclamation to express surprise. 'Wow  

بسیار مهم است. رایج ترین استفاده از "وای" به عنوان یک تعجب برای ابراز تعجب است. "وای،

you've shaved your beard off.’ The surprise can  be a neutral surprise but it's often a pleasant  

تو ریش خود را تراشیده ای." سورپرایز می تواند یک سورپرایز خنثی باشد، اما اغلب یک

surprise. 'Did you make that cake for me? Wow.' We  also use 'wow' to show wonder or amazement. 'Wow,  

سورپرایز خوشایند است. اون کیک رو برام درست کردی؟ وای. ما همچنین از «وای» برای نشان دادن شگفتی یا شگفتی استفاده می‌کنیم. "وای،

the Moon is so big tonight!' Notice that wow can go  at the beginning or at the end of a sentence when  

ماه امشب خیلی بزرگ است!" توجه داشته باشید که wow می‌تواند در ابتدا یا انتهای جمله‌ای که از آن

used as an exclamation, but it can also be used  as a regular verb meaning to make other people  

به‌عنوان تعجب استفاده می‌شود، استفاده شود، اما همچنین می‌تواند به‌عنوان یک فعل منظم برای وادار کردن دیگران به

feel admiration or excitement or wonder. 'She's  an amazing pianist - she wows audiences every  

احساس تحسین، هیجان یا تعجب استفاده شود. "او یک پیانیست شگفت‌انگیز است - او هر بار که می‌نوازد تماشاگران را شگفت‌زده می‌کند

time she plays.' Has anything wowed you recently?  Let's learn ‘available’. It's an adjective so we  

." آیا اخیرا چیزی شما را شگفت زده کرده است؟ بیایید "در دسترس" را یاد بگیریم. این یک صفت است بنابراین ما

Let's learn ‘available’. It's an adjective so we usually use it with the form of the verb ‘to be’. For things, it's simple - it means that you can  

بیایید «در دسترس» را یاد بگیریم. این یک صفت است، بنابراین ما معمولاً آن را با شکل فعل «بودن» استفاده می‌کنیم.  برای همه چیز، ساده است - به این معنی است که می‌توانید

get something, or you can buy it. So, 'the best  fruit is available in summer' - that's when you  

چیزی را دریافت کنید، یا می‌توانید آن را بخرید. بنابراین، «بهترین میوه در تابستان در دسترس است» - در آن زمان است که

can get it. 'We've got a car park that's available  for everyone to use.' 'I'm sorry the next video game  

می‌توانید آن را دریافت کنید. "ما یک پارکینگ داریم که برای استفاده همه در دسترس است." «متاسفم که بازی ویدیویی بعدی

isn't available yet. You'll have to wait!' When  we use it with people, the idea is similar, and  

هنوز در دسترس نیست. شما باید صبر کنید! وقتی از آن برای افراد استفاده می‌کنیم، ایده مشابه است، و

it means that someone can do something and there's  nothing stopping them. 'I'm afraid there's no one  

به این معنی است که کسی می‌تواند کاری را انجام دهد و چیزی مانع او نمی‌شود. "می ترسم هیچ کس

available to help we're all busy.' 'I think we need  a meeting. When are you available? When can you do  

در دسترس نباشد که به ما کمک کند همه مشغول هستیم." "من فکر می کنم ما به یک جلسه نیاز داریم. چه زمانی در دسترس هستید؟ چه زمانی می توانید آن را انجام دهید

it?' 'Their best player isn't available for the  match. She hurt her leg, and she can't play.'  

؟ بهترین بازیکن آنها برای مسابقه در دسترس نیست . پایش صدمه دیده و نمی تواند بازی کند.

'Available' means that something can be bought or  used, or that someone can help you. Sure, there  

«در دسترس» به این معنی است که چیزی را می‌توان خرید یا استفاده کرد، یا اینکه کسی می‌تواند به شما کمک کند. مطمئناً،

are other videos available, but we'll always be  available to help you with your English.

ویدیوهای دیگری نیز موجود است، اما ما همیشه برای کمک به شما در مورد زبان انگلیسی در دسترس خواهیم بود.

Here are some common uses of 'with'. We use 'with' to say  that two or more people or things are together.  

در اینجا برخی از کاربردهای رایج «با» آورده شده است. ما از «با» برای گفتن اینکه دو یا چند نفر یا چیز با هم هستند استفاده می‌کنیم.

'I ate my lunch with Phil.' 'My dog loves to be  with other dogs.' We also use 'with' to say that  

من ناهارم را با فیل خوردم. "سگ من دوست دارد با سگ های دیگر باشد." ما همچنین از «with» استفاده می‌کنیم تا بگوییم

someone is using an object to do something. 'She  cut the paper with scissors.' 'With' can also be  

شخصی از یک شی برای انجام کاری استفاده می‌کند. "او کاغذ را با قیچی برید." «با» همچنین می‌تواند

used to describe the way a person does something.  'She stood there with an angry face and shouted.'  

برای توصیف روشی که شخص کاری را انجام می‌دهد استفاده شود. "او با چهره ای عصبانی آنجا ایستاد و فریاد زد."

Another way we use 'with' is to describe when  something contains another thing. 'She filled  

روش دیگری که از «با» استفاده می‌کنیم، توصیف زمانی است که چیزی حاوی چیز دیگری است. "او

the glass with water.' In a restaurant, when  ordering food, we can use 'with' to mean 'and'. 

لیوان را پر از آب کرد." در رستوران، هنگام سفارش غذا، می‌توانیم از «با» به معنای «و» استفاده کنیم.

'I'd like to order the salad with a chocolate  cake for dessert.' 'Please may I have the pizza  

"من می خواهم سالاد را با کیک شکلاتی برای دسر سفارش دهم." «لطفاً می‌توانید پیتزا را

with chips?' Finally, we can use 'with' to mean  a thing or person has or includes something. 'I  

با چیپس بخورم؟» در نهایت، می‌توانیم از «با» به معنای یک چیز یا شخصی استفاده کنیم که چیزی را دارد یا شامل می‌شود. "من

live in a house with a brown door.' 'He's the  teacher with a beard.'

در خانه ای با در قهوه ای زندگی می کنم." "او معلم با ریش است."

How much experience do you have with the word 'experience'? As a countable noun, 'experience' can be  

چقدر با کلمه «تجربه» تجربه دارید؟ به‌عنوان یک اسم قابل شمارش، «تجربه» می‌تواند

used to talk about something that happens to us  that affects how we feel. 'Meeting my favourite  

برای صحبت درباره چیزی که برای ما اتفاق می‌افتد استفاده شود و بر احساس ما تأثیر بگذارد. ملاقات با بازیگر مورد علاقه ام

actor was one of the best experiences of my life.'  It can also mean the way something happens to us,  

یکی از بهترین تجربیات زندگی من بود. همچنین می‌تواند به معنای آن چیزی باشد که برای ما اتفاق می‌افتد،

which again affects how we feel. 'Please complete  this short survey about your experience today.'  

که دوباره بر احساس ما تأثیر می‌گذارد. "لطفاً این نظرسنجی کوتاه درباره تجربه خود را امروز تکمیل کنید."

When it's an uncountable noun, 'experience'  means the knowledge or skill we get from doing  

وقتی یک اسم غیرقابل شمارش است، «تجربه» به معنای دانش یا مهارتی است که از انجام کاری به دست می‌آوریم

something. 'I don't have any experience of working  with children so I probably shouldn't be a nanny.'  

. "من هیچ تجربه ای از کار با کودکان ندارم، بنابراین احتمالاً نباید پرستار بچه باشم."

If we experience something, as a transitive verb,  it happens to us, or we feel it. 'We experienced  

اگر چیزی را به عنوان یک فعل متعدی تجربه کنیم، برای ما اتفاق می افتد یا آن را احساس می کنیم. «ما

long delays on our journey home, but we hope this  lesson was a positive experience for you.  

تاخیرهای طولانی را در سفر خود به خانه تجربه کردیم، اما امیدواریم این درس تجربه مثبتی برای شما باشد.

Let's look at 'bear'. Now, the noun is easy - it's just  one of these. Literally, it can mean to support  

بیایید به "خرس" نگاه کنیم. اکنون، اسم آسان است - این فقط یکی از این موارد است. به معنای واقعی کلمه، می‌تواند به معنای حمایت از

weight, but figuratively we use it to mean to  put up with or to tolerate. 'I can't bear this  

وزن باشد، اما به‌طور مجازی از آن به معنای تحمل کردن یا تحمل کردن استفاده می‌کنیم. من نمی توانم این

cold weather. It's too much for me.' 'I can't  bear this job. It's too hard.' 'I can't bear to  

هوای سرد را تحمل کنم. برای من خیلی زیاد است. من نمی توانم این کار را تحمل کنم. خیلی سخت است. من طاقت ندارم

wait any longer. I'm going home.' Another literal  meaning is to carry something, but we more often  

بیشتر از این صبر کنم. من به خانه می روم. معنای تحت اللفظی دیگر حمل چیزی است، اما ما بیشتر از

use it in the expression ‘to bear in mind’, which  means to think about or remember. ‘Bear in mind  

آن در عبارت «به خاطر داشتن» استفاده می‌کنیم که به معنای فکر کردن یا یادآوری است. به خاطر داشته باشید

these prices will go up.’ ‘What you need to bear  in mind is that practice will help you.’ ‘Bear  

این قیمت‌ها بالا می‌روند. «آنچه باید در نظر داشته باشید این است که تمرین به شما کمک می‌کند

in mind this isn't finished yet.’ So, the verb  ‘bear’ literally means to support hold or carry,  

نگه دارید یا حمل کنید،

but bear in mind we often use it in idioms. 'It's  tough, but you'll just have to grin and bear it.'  

اما به خاطر داشته باشید که ما اغلب از آن در اصطلاحات استفاده می کنیم. " سخت است، اما شما فقط باید پوزخند بزنید و آن را تحمل کنید."

Here are four ways to use the verb 'appreciate'.  Firstly, 'appreciate' can be used to show that you  

در اینجا چهار راه برای استفاده از فعل "قدردانی" وجود دارد. اولاً، می‌توان از «قدردانی» استفاده کرد تا نشان دهد که برای

value someone or something and think that they're  important or special. After 'appreciate', we use the  

کسی یا چیزی ارزش قائل هستید و فکر می‌کنید که آنها مهم یا خاص هستند. پس از «قدردانی»، از

person's name or the thing you value. 'I appreciate  Luciana. She's amazing.' You can also use 'appreciate'  

نام فرد یا چیزی که برای شما ارزش قائل هستید استفاده می‌کنیم. من قدردان لوسیانا هستم. او شگفت انگیز است. همچنین می‌توانید از «قدردانی» استفاده کنید

to show that you're thankful for someone's  actions. 'I really appreciate you organising  

تا نشان دهید که از اقدامات فردی سپاسگزار هستید . "من واقعاً از شما برای سازماندهی مهمانی تشکر می کنم

the party.' 'I appreciated your help. I needed it.'  'Appreciate' can be used to say that something has  

." من از کمک شما قدردانی کردم. من به آن نیاز داشتم.  از «قدردانی» می‌توان برای گفتن اینکه چیزی

increased in financial value or price. 'The value  of my investment appreciated by 20% over the  

ارزش مالی یا قیمت آن افزایش یافته است استفاده کرد. "ارزش سرمایه‌گذاری من طی پنج سال گذشته 20% افزایش یافته است

last five years.' Finally, we can also use 'appreciate'  to mean that we understand the situation fully  

." در نهایت، همچنین می‌توانیم از «قدردانی» استفاده کنیم به این معنی که وضعیت را کاملاً درک می‌کنیم

and realise how important it is. 'I don't think  you appreciate how serious the situation is.'  

و متوجه اهمیت آن هستیم. "فکر نمی‌کنم که وضعیت را درک کنید."

'Through' can mean lots of things and be used in  lots of different contexts. Let's look at some  

«از طریق» می‌تواند به معنای چیزهای زیادی باشد و در زمینه‌های مختلف زیادی استفاده شود. بیایید به برخی از

common uses. Meaning number one: 'through' can mean  from one side or end of something to the other.  

کاربردهای رایج نگاه کنیم. معنی شماره یک: «از طریق» می‌تواند به معنای از یک طرف یا انتهای چیزی به طرف دیگر باشد.

This is about place or physical space. 'We pushed  through the crowd to get to the front.' Meaning  

این در مورد مکان یا فضای فیزیکی است. "ما از میان جمعیت هل دادیم تا به جبهه برسیم." معنی

number two: 'through' can mean from the beginning to  the end of a period. This is about time. 'We sang and  

شماره دو: «ازطریق» می‌تواند از ابتدا تا پایان یک دوره باشد. این در مورد زمان است. ما

danced through the whole concert.' Meaning number  three: 'through' can be similar in meaning to 'using'.  

در تمام کنسرت آواز خواندیم و رقصیدیم. معنی شماره سه: «از طریق» می‌تواند به معنای «استفاده» باشد.

'We were lucky to get last minute tickets through  a friend.' Meaning number four: 'through' can also  

ما خوش شانس بودیم که بلیط های لحظه آخری را از طریق یک دوست دریافت کردیم. معنی شماره چهار: «ازطریق» همچنین می‌تواند

mean finished or completed. 'We were exhausted but  happy when the concert was through.' And we too are through with this lesson.   

به معنای تمام شده یا تکمیل شده باشد. وقتی کنسرت تمام شد، خسته بودیم، اما خوشحال بودیم. و ما نیز این درس را به پایان رساندیم.

An account is a record. It can be about recording money. So, the arrangement  

حساب یک رکورد است.  این می تواند در مورد ضبط پول باشد. بنابراین، توافقی

that you have with a bank to look after your  money is an account, and the arrangement that  

که با یک بانک برای مراقبت از پول خود دارید، یک حساب است، و توافقی که

a business might have with a client can also  be called an account. 'I opened a new account  

ممکن است یک تجارت با مشتری داشته باشد نیز می‌تواند حساب نامیده شود. "من یک حساب جدید

for my savings.' 'This is our biggest account.  It contributes 10% of our revenue.' An account  

برای پس انداز خود باز کردم." این بزرگترین حساب ماست. این 10 درصد از درآمد ما کمک می کند. یک حساب

can also be a bit like a story, a description  or an explanation of something that happened.  

همچنین می‌تواند تا حدودی شبیه یک داستان، شرح یا توضیح چیزی باشد که اتفاق افتاده است.

'According to his account, it wasn't his fault.' These  meanings give us a couple of common expressions. 'To  

طبق گزارش او، این تقصیر او نبوده است. این معانی چند عبارت رایج را به ما می‌دهند. «

take something into account' means to consider it, and 'to account for something' means to explain why  

در نظر گرفتن چیزی» به معنای در نظر گرفتن آن است، و «به حساب آوردن چیزی» به معنای توضیح دادن چرایی

it happened. 'We need to take into account that  he's lied to us before.' 'That would account for  

وقوع آن است. ما باید در نظر بگیریم که او قبلاً به ما دروغ گفته است. "این می‌تواند دلیل

the problems with his story.' Just remember that  an account can be a record an explanation or  

مشکلات داستان او باشد." فقط به یاد داشته باشید که یک حساب می‌تواند یک رکورد، توضیح یا

something to help you make a decision. Take all  those meanings into account and you'll learn it easily. 

چیزی باشد که به شما در تصمیم‌گیری کمک کند. همه آن معانی را در نظر بگیرید و به راحتی آن را یاد خواهید گرفت.

I'm going to teach you some meanings of  the word 'access'. As a verb, it means to be able  

من قصد دارم معانی کلمه "دسترسی" را به شما آموزش دهم. به عنوان یک فعل، به این معنی است که می‌توانید

to enter somewhere like a building, often with  permission. 'You need a key to access the library.'  

وارد جایی مانند یک ساختمان شوید، اغلب با اجازه. برای دسترسی به کتابخانه به یک کلید نیاز دارید.

It can also be used for getting information or  data, often from a digital place. 'You can only  

همچنین می‌تواند برای دریافت اطلاعات یا داده‌ها، اغلب از یک مکان دیجیتال استفاده شود. شما فقط می‌توانید

access the files from a work computer. As a noun,  we use 'access' to mean a particular way to get  

از رایانه کاری به فایل‌ها دسترسی داشته باشید. به عنوان یک اسم، از «دسترسی» به معنای روشی خاص برای ورود

into a place. 'For wheelchair access to the school,  there's a ramp.' 'Access' can also mean having contact  

به یک مکان استفاده می‌کنیم. "برای دسترسی با صندلی چرخدار به مدرسه، یک سطح شیب دار وجود دارد." «دسترسی» همچنین می‌تواند به معنای تماس

with a person, often if they are very busy and  important. 'Very few people have direct access  

با یک شخص باشد، اغلب اگر خیلی شلوغ و مهم باشد. تعداد بسیار کمی از مردم دسترسی مستقیم

to the Prime Minister.' We hope you didn't  find it too difficult to access this video.

به نخست وزیر دارند. امیدواریم دسترسی به این ویدیو برای شما سخت نبوده باشد.