BOX SET: English In A Minute 21 – TEN English lessons in 10 minutes!

Let's learn the noun 'condition'. As a plural noun,

بیایید اسم "شرط" را یاد بگیریم. به عنوان یک اسم جمع،

it can talk about a general situation that affects something else.

می تواند در مورد یک وضعیت کلی صحبت کند که بر چیز دیگری تأثیر می گذارد.

The weather conditions are good today. Our product failed

شرایط آب و هوایی امروز خوب است. محصول ما شکست خورد

because the market conditions were not good.

زیرا شرایط بازار خوب نبود.

As a singular noun,

به عنوان یک اسم مفرد،

it can just refer to the physical state of something.

فقط می تواند به وضعیت فیزیکی چیزی اشاره کند.

I'm not paying that! That car's in terrible condition.

من آن را پرداخت نمی کنم! این ماشین در وضعیت وحشتناکی است.

I need to do more exercise.

باید بیشتر ورزش کنم

I'm not in good condition!

حالم خوب نیست!

A 'condition' is a thing that is necessary

«شرط» چیزی است که

for something else to happen. Contracts and agreements often have these.

برای وقوع چیز دیگری ضروری است. قراردادها و قراردادها اغلب اینها را دارند.

I'll help on one condition.

من به یک شرط کمک خواهم کرد .

You drive me home afterwards.

بعدش منو به خونه می بری

I can get a refund.

من می توانم بازپرداخت دریافت کنم.

It's in the conditions of sale. So, conditions are circumstances,

در شرایط فروش هست بنابراین، شرایط شرایط هستند،

the condition of something is what state

شرط چیزی این است که در چه حالتی است

it's in and a condition allows something to happen.

و شرایط اجازه می دهد چیزی اتفاق بیفتد.

Remember that and your English will be in good condition.

این را به خاطر بسپارید و زبان انگلیسی شما در شرایط خوبی خواهد بود.

The verb 'mean' is used to express or show a thought,

فعل "mean" برای بیان یا نشان دادن یک فکر،

idea or fact.

ایده یا واقعیت استفاده می شود.

I don't know the word photosynthesis.

من کلمه فتوسنتز را نمی دانم . به

What does it mean? If you want to know what it means,

چه معناست؟ اگر می خواهید معنی آن را بدانید،

look it up in a dictionary. 'Mean' can also show that a

آن را در فرهنگ لغت جستجو کنید. 'میانگین' همچنین می تواند نشان دهد که یک

particular result has been achieved. These numbers mean the

نتیجه خاص به دست آمده است. این اعداد به معنای

experiment was a success.

موفقیت آمیز بودن آزمایش است.

Her new pay rise

افزایش حقوق جدید او

means she can afford a better phone.

به این معنی است که او می تواند تلفن بهتری بخرد.

Again, as a verb, 'mean' is similar to 'intend'.

باز هم به عنوان یک فعل، «معنی» شبیه به «قصد» است.

Did he mean to write Thursday?

آیا او قصد داشت پنجشنبه بنویسد؟

I thought the party was Tuesday.

فکر می کردم جشن سه شنبه است.

Sorry! I meant to

متاسفم! میخواستم

call you earlier, but my phone broke yesterday.

زودتر بهت زنگ بزنم ولی دیروز گوشیم خراب شد.

As an adjective, 'mean'

به عنوان یک صفت، "متوسط"

describes a person who is unkind or not generous.

شخصی را توصیف می کند که نامهربان یا سخاوتمند نیست.

I'm upset. She said some really mean things.

من ناراحتم او چیزهای واقعاً بدی گفت.

I hope this video helps you understand what 'mean' means!

امیدوارم این ویدیو به شما کمک کند معنی "معنی" را درک کنید!

'Conduct' as a noun

«رفتار» به عنوان یک اسم

refers to the behaviour of a person,

به رفتار یک شخص،

particularly in a specific place or situation.

به ویژه در یک مکان یا موقعیت خاص اشاره دارد.

It's more often written than spoken.

بیشتر نوشته می شود تا گفتار.

The teacher praised the conduct of the children

معلم از رفتار بچه ها

on the trip.

در این سفر تمجید کرد.

In the same way, 'conduct' can be used as a verb meaning

به همین ترتیب، «رفتار» را می توان به عنوان فعل به معنای

how someone behaves. In this way it is

نحوه رفتار شخص استفاده کرد. به این ترتیب

followed by a reflexive pronoun.

یک ضمیر بازتابی به دنبال آن می آید.

In this job, you must conduct yourself professionally

در این شغل باید همیشه حرفه ای رفتار کنید

at all times.

.

Also, as a verb 'conduct' can mean 'organise'and 'do'.

همچنین، به عنوان یک فعل "conduct" می تواند به معنای "سازمان دادن" و "انجام دادن" باشد.

It is often used

اغلب

with nouns like 'experiments' and 'survey'.

با اسم هایی مانند "آزمایش ها" و "نظرسنجی" استفاده می شود.

The class conducted an experiment

کلاس آزمایشی را

using oil and vinegar.

با استفاده از روغن و سرکه انجام داد.

Finally, 'conduct' as a verb is

در نهایت، «هدایت» به عنوان یک فعل

used to mean 'direct the performance of a piece of music

به معنای «مدیریت اجرای یک قطعه موسیقی

or musicians.'

یا نوازندگان» استفاده می‌شود. رهبری

The orchestra

ارکستر

was conducted superbly.

عالی بود.

Let's learn 'several'. So, 'several' is a  quantifier. It tells us how much there is.  

بیایید "چند" را یاد بگیریم. بنابراین، «چند» یک کمیت است. به ما می گوید چقدر وجود دارد.

It's not exact, but it's more than two and  less than many. We use it in front of plural  

دقیق نیست، اما بیشتر از دو و کمتر از بسیاری است. ما آن را در مقابل اسم‌های جمع استفاده می‌کنیم

nouns. I spent several hours looking for my purse.  There are several reasons why I can't answer that  

. چندین ساعت به دنبال کیفم بودم. دلایل متعددی وجود دارد که چرا نمی‌توانم به آن سؤال پاسخ دهم

question. We can use it with other determiners,  but here we add 'of'. Several of my friends don't  

. می‌توانیم آن را با تعیین‌کننده‌های دیگر استفاده کنیم، اما در اینجا «of» را اضافه می‌کنیم. چند نفر از دوستان من

have cars. You got several of the answers wrong.  Like many quantifiers, we can also use it as a  

ماشین ندارند. شما چندین پاسخ را اشتباه گرفتید. مانند بسیاری از کمیت‌گرها، می‌توانیم آن را به‌عنوان یک ضمیر نیز استفاده کنیم

pronoun - that's instead of a noun rather than  in front of it. I didn't know which key to use,  

- این به‌جای اسم به جای اینکه در جلوی آن قرار گیرد. نمی‌دانستم از کدام کلید استفاده کنم،

so I tried several. Good restaurants in town?  There are several. So, 'several' is used to talk  

بنابراین چندین کلید را امتحان کردم. رستوران های خوب در شهر؟ چندین وجود دارد. بنابراین، «چند» برای صحبت

about quantity. If you want programs to help you  with English, you'll find several on our website

درباره کمیت استفاده می‌شود. اگر می‌خواهید برنامه‌هایی برای کمک به زبان انگلیسی به شما کمک کند، چندین برنامه را در وب‌سایت ما

Let's learn 'effort'.

بیایید «تلاش» را یاد بگیریم، پیدا خواهید کرد.

It's a noun and the first, meaning is similar to hard work.

این یک اسم است و معنای اول آن شبیه کار سخت است.

I would help you, but it's too much effort.

من به شما کمک خواهم کرد، اما تلاش بیش از حد است.

It takes effort to succeed, you do realise that, right?

برای موفقیت نیاز به تلاش است، شما متوجه این موضوع هستید، درست است؟

If we use effort

اگر از تلاش

as a countable noun,

به عنوان اسم قابل شمارش استفاده کنیم،

it can mean an attempt to do something.

می تواند به معنای تلاش برای انجام کاری باشد.

We've got to make a real effort to get there on time.

ما باید واقعا تلاش کنیم تا به موقع به آنجا برسیم.

It was my best effort, but it wasn't good enough.

این بهترین تلاش من بود، اما به اندازه کافی خوب نبود.

'Effort' as a countable noun can also mean something that's difficult to do.

"تلاش" به عنوان یک اسم قابل شمارش همچنین می تواند به معنای چیزی باشد که انجام آن دشوار است.

Sometimes, it's a real effort to wake up in the morning.

گاهی اوقات، تلاش واقعی برای بیدار شدن در صبح است.

I'm trying to learn a new language, but it's a real effort.

من سعی می کنم یک زبان جدید یاد بگیرم، اما این یک تلاش واقعی است.

So, 'effort' is all about hard work.

بنابراین، "تلاش" همه چیز در مورد کار سخت است.

It can refer to the work itself

می تواند به خود کار

or what we do with that work.

یا کاری که با آن کار انجام می دهیم اشاره کند. فراموش

Don't forget, we're here to support your efforts

نکنید، ما اینجا هستیم تا از تلاش های شما

in learning English.

در یادگیری زبان انگلیسی حمایت کنیم.

The adjective 'well' means in a good way.

صفت "خوب" به معنای خوب است.

It's often related to health.

اغلب با سلامتی مرتبط است.

I haven't been well.

حالم خوب نبود

In fact, I've been off work for a few days.

در واقع من چند روزی است که از کار خارج شده ام .

We can also use it as an adverb to mean in a good way. You've made this skirt

ما همچنین می توانیم آن را به عنوان یک قید به معنای خوب استفاده کنیم. این دامن رو خیلی خوب درست کردی

very well. You're good at sewing.

تو خیاطی خوبه

Also, as an adverb,

همچنین، به عنوان یک قید، از

'well' can be used to emphasise adjectives and prepositions.

"خوب" می توان برای تأکید بر صفت ها و حروف اضافه استفاده کرد.

The library is beautiful.

کتابخانه زیباست

It's well worth visiting. Again, as an adverb, 'well' can mean

ارزش دیدن را دارد باز هم، به عنوان یک قید، "خوب" می تواند به

thoroughly. I'm happy to ask Harry for help. I know him well.

طور کامل معنی شود. من خوشحالم که از هری کمک می خواهم. من او را خوب می شناسم.

Finally, in speaking,

در نهایت، در صحبت کردن،

we often use 'well'

ما اغلب

at the start of a phrase, particularly when we're thinking

در ابتدای یک عبارت از «خوب» استفاده می‌کنیم، به‌ویژه زمانی که

about what we want to say. Do you find English a

به آنچه می‌خواهیم بگوییم فکر می‌کنیم. آیا به نظر شما انگلیسی

difficult language?

زبان سختی است؟

Well, I do, but it's easier with BBC

خوب، من این کار را می کنم، اما با بی بی سی یادگیری انگلیسی آسان تر است

Learning English.

.

Light is brightness that helps us see,

نور درخشندگی است که به ما کمک می کند

like the light from the sun.

مانند نور خورشید ببینیم.

I woke up early because the light was coming into the room.

چون نور داشت به اتاق میومد زود بیدار شدم.

Our hallway

راهرو ما

doesn't have a window,

پنجره ندارد،

so there's very little light.

بنابراین نور بسیار کمی دارد.

Light can be a physical thing, like a bulb,

نور می تواند یک چیز فیزیکی باشد، مانند یک لامپ،

that gives brightness. When the film started, the lights were turned down.

که روشنایی می دهد. وقتی فیلم شروع شد، چراغ ها خاموش شدند.

I can't see. Can you turn the light on, please?

من نمی توانم ببینم. میشه لطفا چراغ رو روشن کنید؟

As a verb, light means to make something bright or burn.

نور به عنوان یک فعل به معنای روشن کردن یا سوزاندن چیزی است.

Let's light our new candle.

بیایید شمع جدیدمان را روشن کنیم.

When camping, you might light a fire using stones,

هنگام کمپینگ، ممکن است با استفاده از سنگ،

wood and grass.

چوب و علف آتش روشن کنید.

Lastly, light as an adjective often means not heavy.

در نهایت، نور به عنوان یک صفت اغلب به معنای سنگین نیست.

You can carry the light suitcase.

می توانید چمدان سبک را حمل کنید.

This one is very heavy.

این یکی خیلی سنگینه

Let's learn major.

بیایید رشته را یاد بگیریم می

We can use it is an adjective.

توانیم از آن یک صفت استفاده کنیم.

Something major could be important or large.

یک چیز عمده می تواند مهم یا بزرگ باشد.

London, Beijing and New York are major

لندن، پکن و نیویورک

world cities. Dairy is one of the five

شهرهای بزرگ جهان هستند. لبنیات یکی از پنج

major food groups. It can also be something

گروه اصلی غذایی است. همچنین می تواند چیزی

that's serious. Pollution

جدی باشد. آلودگی

is a major problem in many cities.

یک معضل بزرگ در بسیاری از شهرها است.

It's just a little cut,

این فقط یک برش کوچک است،

nothing major. Major is also used to talk about

چیز مهمی نیست. Major همچنین برای صحبت در مورد

uninversity courses,

دوره های دانشگاهی

especially in the US. As a noun,

به خصوص در ایالات متحده استفاده می شود. به عنوان یک اسم،

someone's major is the main subject

رشته یک نفر موضوع اصلی است که

they study. Economics is my major,

آنها مطالعه می کنند. رشته من اقتصاد است،

so I need to get good marks.

بنابراین باید نمرات خوبی کسب کنم.

It could also be used as a verb.

همچنین می توان از آن به عنوان فعل استفاده کرد.

I majored in science.

من در رشته علوم تحصیل کردم.

You should major in maths if you want to be a coder.

اگر می خواهید کدنویس شوید، باید در ریاضیات تحصیل کنید.

Major is all about importance.

عمده همه چیز در مورد اهمیت است.

If learning English is a major part of your life,

اگر یادگیری زبان انگلیسی بخش مهمی از زندگی شماست،

we're here to help.

ما اینجا هستیم تا به شما کمک کنیم.

Let's learn company.

شرکت یاد بگیریم

It's a noun and the first meaning of company

این یک اسم است و اولین معنای شرکت

is a business.

تجارت است.

A company can be an organisation that makes money from goods and services.

یک شرکت می تواند سازمانی باشد که از کالاها و خدمات درآمد کسب می کند.

She's a business woman.

او یک زن تاجر است.

She runs her own company.

او شرکت خودش را اداره می کند.

The best companies hire the best staff.

بهترین شرکت ها بهترین کارکنان را استخدام می کنند.

The other common meanings are about people.

معانی رایج دیگر در مورد مردم است.

If you are with people, they're company, and usually when we talk about company,

اگر با مردم هستید، آنها با هم هستند و معمولاً وقتی در مورد شرکت صحبت می کنیم،

it's a good thing. I hate being alone.

چیز خوبی است. از تنهایی متنفرم به

I need some company.

یه شرکت نیاز دارم

I love spending time with you.

من عاشق وقت گذرانی با شما هستم. تو

You're great company.

شرکت بزرگی هستی

Of course. It's not always good.

البته. همیشه خوب نیست.

He's so annoying. He such bad company when he's like this.

او خیلی آزار دهنده است. او خیلی بد شرکت می کند وقتی او اینگونه است.

If you can't respect others,

اگر نمی توانید به دیگران احترام بگذارید،

you're just bad company.

فقط یک شرکت بد هستید.

So, company is about businesses or people.

بنابراین، شرکت در مورد مشاغل یا افراد است.

If you need company

اگر

while you're learning English, we'll be there!

در حین یادگیری زبان انگلیسی به شرکت نیاز دارید، ما آنجا خواهیم بود!

Will is used when you make

زمانی که شما

a spontaneous decision,

تصمیمی خود به خودی می گیرید

and then take action.

و سپس اقدام می کنید از اراده استفاده می شود.

It's a modal auxiliary verb and is often contracted,

این یک فعل کمکی وجهی است و اغلب منقبض می شود،

so 'I will' becomes 'I'll'. Is someone at the door? I'll get it.

بنابراین "I will" به "I'll" تبدیل می شود. کسی دم در است ؟ من آن را دریافت خواهم کرد.

It's cold, isn't it?

سرد است، نه؟

I'll shut the window. Also as an auxiliary verb,

پنجره رو میبندم همچنین به عنوان یک فعل کمکی،

will can be used talk about the future,

will می تواند برای صحبت در مورد آینده استفاده شود،

especially things that are planned or that you are certain about. My dad

به خصوص چیزهایی که برنامه ریزی شده اند یا در مورد آنها مطمئن هستید. پدر من

will turn sixty next month.

ماه آینده شصت ساله می شود. در تعطیلات هوا

It'll be hot on holiday. Will

گرم خواهد بود

can also be used to show what

همچنین می‌توان از اراده برای نشان دادن آنچه

something or someone is able to do or wants to do.

چیزی یا شخصی قادر به انجام یا می‌خواهد انجام دهد استفاده کرد.

She won't take us to the party.

او ما را به مهمانی نمی برد.

Will you drive us there? In the same way, it can be used as a noun.

ما را به آنجا می بری؟ به همین ترتیب می توان از آن به عنوان اسم استفاده کرد.

He is really determined. He has the will to succeed.

او واقعا مصمم است. او اراده ای برای موفقیت دارد.

And finally, will can be used to show a promise.

و در نهایت می توان از اراده برای نشان دادن یک قول استفاده کرد. به زودی

I'll be back with another lesson soon.

با یک درس دیگر برمی گردم .