Vocabulary: 6 uses of 'set' - Far from the Madding Crowd part one

Hello, my name's Mariam. Today's story is set two hundred years ago in the beautiful

سلام من مریم هستم داستان امروز دویست سال پیش در حومه زیبای

English countryside. It's about the life and relationships of a young woman called Bathsheba

انگلیسی اتفاق می افتد. این در مورد زندگی و روابط زن جوانی به نام بثشبا است

who works hard on her uncle's farm, where she attracts the attention of three men who

که در مزرعه عمویش سخت کار می کند، جایی که او توجه سه مرد را به خود جلب می کند که

all set their sights on marrying her. Let me tell you about the first man. His name

همه به ازدواج با او می اندیشند. بگذارید در مورد مرد اول به شما بگویم. نام او

is Gabriel Oak and he is also a farmer - so you would think they have a lot in common.

گابریل اوک است و او همچنین یک کشاورز است - بنابراین فکر می کنید که آنها اشتراکات زیادی دارند.

She saves his life and then he asks her to marry him. However, she is dead set against

او جان او را نجات می دهد و سپس از او می خواهد که با او ازدواج کند. با این حال، او مخالف

the idea and so says 'no.' Later, Gabriel's flock of sheep is destroyed

این ایده است و بنابراین می گوید "نه". بعداً گله گوسفندان جبرئیل نابود می‌شود

and he sets off to find new work and he finds a job as shepherd on Bathsheba's farm, which

و او برای یافتن کار جدید به راه می‌افتد و شغلی به عنوان چوپانی در مزرعه بثشبه پیدا می‌کند که

she has now inherited from her uncle. She sets out to manage the farm herself despite

اکنون از عمویش به ارث رسیده است. او تصمیم می گیرد تا خودش مزرعه را مدیریت کند، علیرغم اینکه

some people saying that, as a woman, she won't be able to cope.

برخی افراد می گویند که به عنوان یک زن، او نمی تواند از عهده این کار برآید.

Anyway, one day, for fun, she sends a valentine's card to her neighbour - a wealthy landowner

به هر حال، یک روز برای سرگرمی، او یک کارت ولنتاین را برای همسایه‌اش می‌فرستد - یک زمین‌دار ثروتمند

called Mr Boldwood. This sets him off thinking that she's keen on him, so he asks her to marry him.

به نام آقای بولدوود. این باعث می شود که او فکر کند که او مشتاق است، بنابراین از او می خواهد که با او ازدواج کند.

But once again she says 'no'. However, Mr Boldwood becomes obsessed with her and pursues her,

اما یک بار دیگر او می گوید "نه". با این حال، آقای بولدوود نسبت به او وسواس پیدا می کند و او را تعقیب می کند،

in the hope that one day she will say 'yes'. Now enter the third man, Sergeant Francis

به این امید که روزی او «بله» بگوید. حالا وارد مرد سوم، گروهبان فرانسیس

Troy - a charming military man who attracts Bathsheba's attention and eventually they

تروی شوید - یک مرد نظامی جذاب که توجه باتشبا را به خود جلب می کند و در نهایت

get married. But things don't run smoothly. Let me tell

آنها ازدواج می کنند. اما همه چیز به آرامی پیش نمی رود. بگذارید

you what happens next in the second part of the story. See you then.

در قسمت دوم داستان به شما بگویم چه اتفاقی می افتد . بعدا می بینمت.