10 Must-Know English Phrases that You're Going to use Again and Again [Giving Opinions]

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

- Hello, this is Jack from tofluency.com.

- سلام، این جک از سایت tofluency.com است.

And today we are going to look at 10 phrases

و امروز قصد داریم به 10 عبارتی بپردازیم

that you can use to give your opinion in English.

که می توانید از آنها برای بیان نظر خود به زبان انگلیسی استفاده کنید.

So you're going to be using these phrases

بنابراین اگر

again and again if you learn them properly.

به درستی آنها را یاد بگیرید، بارها و بارها از این عبارات استفاده خواهید کرد.

So I'm going to give you the phrases,

بنابراین من قصد دارم عبارات، مثال‌های زیادی را برای شما بیان کنم

lots of examples, and also, be sure

، و همچنین، هنگام دیدن این عبارات، حتماً

to listen for the intonation when I saw these phrases.

به لحن آن گوش دهید .

Because that is going to help you express yourself

زیرا این به شما کمک می کند تا خود را

more fluently in English.

روان تر به زبان انگلیسی بیان کنید.

And in addition to being able to express yourself

و علاوه بر اینکه می‌توانید آزادانه‌تر خود را بیان کنید

more freely, you're also going to be able

، همچنین می‌توانید

to better understand native English speakers

انگلیسی‌های مادری را

when they talk, in conversations, in movies,

هنگام صحبت کردن، در مکالمات، در فیلم‌ها

and when you listen to podcasts, too.

و هنگام گوش دادن به پادکست‌ها نیز بهتر درک کنید.

Now stay until the end because I have a question for you.

حالا تا آخر بمون چون یه سوال ازت دارم.

So let's get started with number one.

پس بیایید با شماره یک شروع کنیم.

The first one is I couldn't agree more.

اولین مورد این است که من نمی توانم بیشتر موافق باشم.

Or I couldn't disagree more.

یا بیشتر از این نمی توانستم مخالفت کنم.

So this is telling someone

بنابراین این به این معناست که به کسی می‌گویید

that you actually agree with them in a strong way

که شما واقعاً

or disagree with them in a strong way.

با او موافق هستید یا به شکلی قوی با او مخالف هستید.

For example, if somebody says,

به عنوان مثال، اگر کسی بگوید:

"Football or soccer is the worst sport in the world."

"فوتبال یا فوتبال بدترین ورزش در جهان است."

I say, "I couldn't disagree more."

می‌گویم: «نمی‌توانستم بیشتر از این مخالفت کنم».

I couldn't disagree more, it's the best sport in the world.

بیشتر از این نمی توانستم مخالفت کنم، این بهترین ورزش دنیاست.

But if someone said to me, "Lionel Messi

اما اگر کسی به من می گفت: "لیونل مسی

"is the best player of our generation."

"بهترین بازیکن نسل ماست."

I would say, "I couldn't agree more."

من می گویم "نمی توانستم بیشتر موافق باشم."

I couldn't agree more.

نمی توانستم بیشتر موافق باشم.

So this is a great one to use.

پس این یک بازی عالی برای استفاده است

If you want to tell somebody that you strongly agree

. می خواهید به کسی بگویید که کاملاً

with their opinion or if you strongly disagree.

با نظر او موافق هستید یا اگر کاملاً مخالف هستید.

I couldn't agree more, I couldn't disagree more.

من بیشتر موافق نبودم، نمی توانستم بیشتر مخالفت کنم. مورد

The next one is quite simple,

بعدی کاملاً ساده است،

but it can also be very flexible.

اما می تواند بسیار انعطاف پذیر باشد.

So it is or it was.

It is good, it is bad, it is terrible.

خوب است، بد است، وحشتناک است

It was awful, it was amazing.

. افتضاح بود، شگفت‌انگیز بود.

So let's say I go out with some friends

پس فرض کنید با چند دوست بیرون می‌روم

and my wife asks me in the morning,

و همسرم صبح از من می‌پرسد،

"How was last night, how was last night?"

"دیشب چطور بود، چطور بود؟ دیشب؟»

I can say, "Oh, it was awful.

می توانم بگویم: «اوه، افتضاح بود.

"It was awful, nobody showed up.

افتضاح بود، هیچ کس

"We had a couple of drinks here and there.

حاضر نشد.

"There was a fight, there was a lot of violence downtown.

"یک دعوا بود، خشونت زیادی در مرکز شهر وجود داشت.

"We couldn't get a taxi, it was awful."

"ما نمی توانستیم تاکسی بگیریم، افتضاح بود."

Alternatively, I could say, "It was amazing.

یا می توانم بگویم: "عجب بود.

"Everybody showed up.

"همه حاضر شدند

"We had such a good time.

. ما خیلی خوش گذشت.

"There was no violence downtown.

هیچ خشونتی در مرکز شهر وجود نداشت

"We saw lots of people that we knew.

. ما افراد زیادی را دیدیم که می شناختیم.

"We had some amazing food.

"ما غذاهای شگفت انگیزی

"And then we got home about one a.m.

خوردیم. و بعد حدود یک بامداد به خانه رسیدیم

"It was incredible."

.

If you want to say something is in between good or bad,

اگر می خواهید بگویید چیزی بین خوب یا بد است،

you can say, "It's okay."

می توانید بگویید: "اشکال ندارد".

For example, "How is that new restaurant?"

به عنوان مثال، "آن رستوران جدید چگونه است؟"

"Um, it's okay, it's okay."

"اوم، اشکالی نداره، اشکالی نداره."

Another way to say this with different intonation is,

راه دیگری برای گفتن این با لحن مختلف این است:

"It's okay, it's okay."

"اشکال ندارد، اشکالی ندارد."

And a third way is to say, "It's okay, it's okay."

و راه سوم این است که بگوییم «اشکال ندارد، اشکالی ندارد».

Now the next one is using would or wouldn't

در حال حاضر مورد بعدی از will یا wouldn استفاده می کند

to give your opinion about what somebody should do.

تا نظر شما را در مورد کاری که کسی باید انجام دهد ارائه دهد.

So you can say, for example,

بنابراین می‌توانید به عنوان مثال بگویید:

"I wouldn't do that, I wouldn't do that."

"من این کار را نمی‌کنم، آن کار را نمی‌کنم."

Or "I'd do it, I'd do it."

یا «آن را انجام می‌دادم، انجامش می‌دادم».

Another football example is you're watching a game

مثال دیگر فوتبال این است که شما در حال تماشای یک بازی

and you don't agree about a position.

هستید و در مورد یک موقعیت موافق نیستید.

For example, Ronaldo on the field and you say,

به عنوان مثال، رونالدو در زمین و شما می گویید،

"I wouldn't play him out wide.

"من او را به بیرون بازی نمی کنم.

"I would play him as a striker, as a central striker.

"

"I wouldn't play him out wide in this game."

من در این بازی با او بازی نمی کنم .

Another example is your friend says,

مثال دیگر این است که دوست شما می گوید،

"I'm gonna quit my job and just play computer games all day

"من کارم را رها می کنم و فقط تمام روز بازی های رایانه ای انجام می دهم

"because I just want to do what I want to do."

" زیرا فقط می خواهم کاری را که می خواهم انجام دهم.

And you say, "I wouldn't do that, I wouldn't do that.

و شما می گویید "من این کار را نمی کنم، انجام نمی دهم. این کار را نکن

"I would think about this a little bit more first

"before you make this decision.

قبل از اینکه این تصمیم را بگیرید ابتدا کمی بیشتر به این موضوع فکر می کنم.

"I wouldn't do that."

"من این کار را نمی کنم."

The next one is think, okay, and we can use this

مورد بعدی فکر کنید، بسیار خوب، و ما می توانیم از این

in two main ways, think.

به دو روش اصلی استفاده کنیم، فکر کنید.

We can use it to talk about

ما می توانیم از آن برای صحبت در مورد

what your opinion is about something.

اینکه نظر شما در مورد چیزی است استفاده کنیم.

But you can also use it to give predictions

اما می توانید از آن برای پیش

for the future as well.

بینی آینده نیز استفاده کنید.

For example, somebody new has started at your workplace

به عنوان مثال، یک نفر جدید در محل کار شما شروع کرده است

and everybody's talking about him and saying,

و همه در مورد او صحبت می کنند و می گویند:

"What is he like?

"او چه شکلی است؟

"Do you think he's okay?

" فکر می کنید او خوب است؟

"Do you think he's a nice guy?

"آیا فکر می‌کنید او پسر خوبی است؟

"Do you think he's going to do well here?"

" "آیا فکر می‌کنید او در اینجا خوب عمل خواهد کرد؟"

Asking about your prediction for the future

در مورد پیش‌بینی‌تان برای آینده

and what you think.

و آنچه فکر می‌کنید می‌پرسید.

And you can say, "I think he's nice, I think he's nice.

و می‌توانید بگویید: "من فکر می‌کنم او خوب است، به نظر من او خوب است.

"I think he's gonna do okay here.

"من فکر می کنم او اینجا خوب است.

"I think he's gonna do okay here."

"من فکر می کنم او اینجا خوب است."

Another common example is you're thinking about where to go

مثال رایج دیگر این است که شما در حال فکر کردن به این هستید که

for your next stop, you're downtown.

برای ایستگاه بعدی خود کجا بروید، در مرکز شهر هستید.

You've been to a couple of restaurants

به چند رستوران رفته اید.

and somebody says, "Let's go here next."

و یکی می‌گوید، "بعد بریم اینجا."

And you can say, "I think it'll be closed now.

و می‌توانید بگویید، "فکر می‌کنم الان تعطیل شود.

"I think it will be closed now."

فکر می کنم الان بسته خواهد شد.»

And another football example, "I think that Liverpool

و یک مثال دیگر فوتبال، "من فکر می کنم که لیورپول

"are going to go through a tough spell soon."

"به زودی دوره سختی را پشت سر خواهد گذاشت."

So I think they're going to lose some games

بنابراین فکر می کنم آنها در آینده نزدیک در برخی بازی ها شکست خواهند خورد

in the near future.

.

I think Liverpool are going to through a tough spell soon.

من فکر می کنم لیورپول به زودی دوره سختی را پشت سر خواهد گذاشت.

An example that I often say on this channel is,

مثالی که من اغلب در این کانال می گویم این است:

"I think you're going to enjoy this lesson.

"فکر می کنم از این درس لذت خواهید برد.

"I think you're going to find this useful."

"من فکر می کنم که شما این را مفید خواهید یافت."

So I think is a really good one to learn.

بنابراین فکر می‌کنم یادگیری بسیار خوبی است.

And if you go to my website, there'll be a link

و اگر به وب‌سایت من بروید ، پیوندی

in the description, I'll leave some more examples

در توضیحات وجود دارد، من چند نمونه دیگر را

with think because it's such a great one to use.

با فکر می‌کنم، زیرا استفاده از آن بسیار عالی است.

So get those examples, internalize them,

بنابراین آن مثال ها را بگیرید، آنها را درونی کنید

and then use them in everyday English.

و سپس در انگلیسی روزمره از آنها استفاده کنید.

The next one is I'd say, okay.

مورد بعدی این است که می گویم، باشه.

So I would say is contracted to I'd say.

بنابراین من می گویم قرارداد به من می خواهم بگویم.

Now we use this when we want to give an opinion

حالا وقتی می خواهیم

without being too strong.

بدون قوی بودن نظر بدهیم از این استفاده می کنیم.

Where we want to soften the opinion a little bit.

جایی که می خواهیم کمی نظر را تلطیف کنیم.

The first one is this, I'm not a doctor,

اولین مورد این است، من دکتر نیستم،

but I'd say that you need to go to the hospital right now.

اما می توانم بگویم که شما باید همین الان به بیمارستان بروید.

I'm not a doctor, but I'd say

من دکتر نیستم، اما می‌توانم بگویم

you need to go to the hospital right now.

شما باید همین الان به بیمارستان بروید.

Or I'm not a doctor, but I'd say

یا من پزشک نیستم، اما می‌توانم بگویم

that that sounds quite dangerous.

که به نظر بسیار خطرناک است.

I'd say that that sounds quite dangerous.

من می توانم بگویم که به نظر می رسد بسیار خطرناک است.

And if you just want to agree with somebody,

و اگر فقط می‌خواهید با کسی موافق

you can say, "I'd say so, I'd say so."

باشید، می‌توانید بگویید: «می‌خواهم بگویم، همین‌طور می‌گویم».

The next one is one of my favorites

مورد بعدی یکی از موارد مورد علاقه من است

and you can use this when you

و زمانی که می

want to give evidence for your opinion.

خواهید برای نظر خود مدرک ارائه دهید می توانید از آن استفاده کنید.

And it's used a lot when people are debating certain things,

و هنگامی که مردم در مورد چیزهای خاصی بحث می کنند،

like policy or which food items are best for you,

مانند سیاست یا اینکه کدام اقلام غذایی برای شما بهتر است

anything really, when it comes to health

، واقعاً، در مورد سلامتی

or anything that affects public policy.

یا هر چیزی که بر سیاست عمومی تأثیر می گذارد، بسیار استفاده می شود.

So I'm gonna share my screen

بنابراین من می خواهم صفحه نمایش خود را به اشتراک بگذارم

and give you some examples of this.

و چند نمونه از این را به شما ارائه دهم.

Studies show that, studies show that.

مطالعات نشان می دهد که مطالعات نشان می دهد.

So I've just put studies show that into Google

بنابراین من فقط مطالعات نشان می دهد که در گوگل قرار داده است

and we're going to look at some of the headlines.

و ما قصد داریم به برخی از سرفصل ها نگاه کنیم.

Studies show that random acts of kindness are healthy.

مطالعات نشان می دهد که اعمال محبت آمیز تصادفی سالم هستند.

So they did a study to test this,

بنابراین آنها مطالعه ای را برای آزمایش این موضوع انجام دادند

to see if random acts of kindness are healthy.

تا ببینند آیا اعمال مهربانانه تصادفی سالم هستند یا خیر.

So if you're having an argument with somebody

بنابراین اگر با کسی

or a debate, you can say, "Well, it's good to be nice

بحث می‌کنید یا در حال مناظره هستید، می‌توانید بگویید: «خوب، خوب است که

"to people because studies show

با مردم خوب رفتار کنیم، زیرا مطالعات نشان می‌دهند

"that random acts of kindness are healthy."

که «کارهای تصادفی مهربانی سالم هستند».

Studies show that wealthy and powerful

مطالعات نشان می دهد که افراد ثروتمند و قدرتمند

more likely to lie.

بیشتر دروغ می گویند.

Studies show that pets in the workplace are good business.

مطالعات نشان می دهد که حیوانات خانگی در محل کار تجارت خوبی هستند.

Studies show that women like psychopaths, wow.

مطالعات نشان می دهد که زنان از روان پریشان خوششان می آید، وای.

So you can see, you can actually

بنابراین می توانید ببینید، در واقع می

just do this for yourself to have a look at studies.

توانید این کار را برای خودتان انجام دهید تا نگاهی به مطالعات بیندازید.

But if you're having a debate with somebody,

اما اگر با کسی مناظره

you can then use this knowledge

دارید، می توانید از این دانش

as a way to give a stronger argument.

به عنوان راهی برای ارائه استدلال قوی تر استفاده کنید.

So you can say, "Studies show that this is healthy for you."

بنابراین می توانید بگویید: "مطالعات نشان می دهد که این برای شما سالم است."

Or, "Studies show that children should do this every day."

یا، "مطالعات نشان می دهد که کودکان باید این کار را هر روز انجام دهند."

The next one is very British

بعدی خیلی بریتانیایی است

and I think they use it in Australia, as well.

و فکر کنم در استرالیا هم از آن استفاده کنند.

And it's this, I reckon, I reckon.

و این است، من فکر می کنم، من فکر می کنم.

Now I've stopped saying this as much

اکنون من این را به همان اندازه

because I live in the U.S. now,

که من در ایالات متحده زندگی می کنم متوقف کرده ام،

but I used to say this all the time,

اما فکر می کنم همیشه این را می

I reckon, and it's another way to say I think, I think.

گفتم، و این روش دیگری برای گفتن من فکر می کنم، فکر می کنم.

I reckon, for example, at work you might say,

فکر می‌کنم، برای مثال، در محل کار ممکن است بگویید،

"I reckon this'll work, I reckon this'll work."

"به نظر من این کار می‌کند، فکر می‌کنم این کار خواهد کرد."

This new marketing campaign, I reckon this will work.

این کمپین بازاریابی جدید، من فکر می کنم که کار خواهد کرد.

Now listen to this one carefully

حالا این یکی را با دقت گوش کنید

because it uses relaxed pronunciation, okay.

زیرا از تلفظ آرام استفاده می کند ، خوب.

So let's say that you are throwing a party

بنابراین فرض کنید که شما در حال برگزاری یک مهمانی

and you're thinking about who is going to come to the party

هستید و به این فکر می کنید که چه کسی قرار است به مهمانی بیاید

or not, and you talk about David.

یا نه، و در مورد دیوید صحبت می کنید.

Now David doesn't always come to parties.

حالا دیوید همیشه به مهمانی ها نمی آید.

He says he'll come, but he doesn't usually come.

میگه میاد ولی معمولا نمیاد.

But today you have a feeling.

اما امروز شما یک احساس دارید.

And you ask your friend, "Ja reckon he'll come?"

و از دوستت می‌پرسی، "به نظرم او خواهد آمد؟"

Ja reckon he'll come?

آیا فکر می کنم او خواهد آمد؟

Now this is short for do you reckon.

حالا این کوتاه شده برای آیا شما حساب می کنید.

Ja reckon, ja reckon he'll come?

فکر می کنم او خواهد آمد؟

So you can see how much that has been contracted.

بنابراین می توانید ببینید که چقدر این قرارداد بسته شده است.

Now I made a lesson on this so I'll leave a link to that

اکنون در این مورد درسی ساختم، بنابراین پیوندی به آن

in the description for you to watch.

در توضیحات برای شما می گذارم تا تماشا کنید.

And another football example is,

و مثال دیگر فوتبال این است که

I reckon we'll get beat today.

من فکر می کنم امروز شکست خواهیم خورد.

I just have this feeling, I reckon we'll get beat today.

من فقط این احساس را دارم، فکر می کنم امروز شکست خواهیم خورد.

The next one is really good because it's used in a way

مورد بعدی واقعاً خوب است زیرا به

so that you can give your opinion,

گونه‌ای استفاده می‌شود که بتوانید نظر خود را

where you want to acknowledge what somebody says,

بگویید، جایی که می‌خواهید آنچه را که کسی می‌گوید تصدیق کنید،

but really you want to give your opinion.

اما واقعاً می‌خواهید نظر خود را بگویید.

I see what you're saying, but.

میبینم چی میگی ولی

I see what you're saying means I understand your opinion.

میبینم چی میگی یعنی نظرت رو میفهمم

I understand your thought process here.

من روند فکر شما را در اینجا درک می کنم.

I see what you're saying, but.

میبینم چی میگی ولی

And again, it just means, I'm listening to you,

و باز هم، این فقط به این معنی است که من به شما گوش می دهم،

but my opinion's going to be stronger than yours.

اما نظر من قوی تر از نظر شما خواهد بود.

Now when my friend and I, Rodrigo, had a debate

حالا وقتی من و دوستم، رودریگو، در

about who was the best player out of Messi and Ronaldo,

مورد اینکه بهترین بازیکن بین مسی و رونالدو

I'm sure one of us said, "I see what you're saying,

چه کسی بود، بحث کردیم، مطمئنم یکی از ما گفت: "می بینم که شما چه می گویید،

"but Messi is better here."

"اما مسی اینجا بهتر است."

I see what you're saying about Ronaldo.

میبینم در مورد رونالدو چی میگی نظرتو

I understand your opinion, but Messi is better.

میفهمم ولی مسی بهتره

Now you can also say, "I don't see what you're saying."

حالا تو هم میتونی بگی من نمیبینم چی میگی

I don't see what you're saying,

من نمیبینم چی میگی

which means I don't understand your opinion at all.

یعنی من اصلاً نظر شما را متوجه نمی‌شوم.

I don't see what you're saying.

من نمی‌دانم چه می‌گویید.

Now the next one is a good example

حالا مورد بعدی نمونه خوبی

of British understatement, okay.

از کم‌گفتن بریتانیایی است، بسیار خوب.

Where you can say something like,

جایی که می‌توانید چیزی شبیه این بگویید:

"It wasn't the best movie, it wasn't the best movie."

"اینطور نبود. بهترین فیلم، بهترین فیلم نبود."

This means the movie is terrible.

این به این معنی است که فیلم وحشتناک است

It wasn't the best movie means it's terrible.

. بهترین فیلم به این معنی است که وحشتناک است.

But in British English we like to

اما در انگلیسی بریتانیایی ما دوست داریم چنین

understate things like that and not be quite as direct.

چیزهایی را دست کم بگیریم و کاملاً مستقیم نباشیم

So it wasn't the best movie.

. بهترین فیلم نبود

Or talking about football,

یا اینکه در مورد فوتبال صحبت می

we're not the best team at the moment.

کنیم، ما

We're not the best team at the moment,

بهترین تیم در حال حاضر نیستیم، به

which means we're terrible at the moment.

این معنی که در حال حاضر وحشتناک هستیم.

Another example is saying about David at work,

مثال دیگر گفتن در مورد دیوید است. در محل کار،

"Well, he's not the most polite person in the world."

"خب، او مودب ترین فرد دنیا نیست.»

Which means, he's really rude.

یعنی او واقعاً بی ادب است.

He's not the most polite person in the world.

او مودب ترین فرد دنیا نیست.

Or if somebody asks you about that new restaurant,

یا اگر کسی در مورد آن رستوران جدید از شما بپرسد،

instead of saying it was awful, you can say,

به جای اینکه بگویید افتضاح بود، می توانید بگویید:

"It wasn't the best food I've ever had."

"این بهترین غذایی نبود که تا به حال خورده ام."

And the next one is in my experience,

و مورد بعدی در تجربه من است،

which is where you're using your experience

جایی که شما از تجربه خود استفاده می کنید

to give your opinion extra strength.

تا به نظر خود قدرت بیشتری بدهید.

So for example, in my experience,

به عنوان مثال، در تجربه من،

people don't stick with a goal for long enough.

مردم به مدت کافی به یک هدف پایبند نیستند.

So I talk a lot about goals, especially in my book,

بنابراین من در مورد اهداف بسیار صحبت می کنم، به خصوص در کتابم،

"The 5-Step Plan for English Fluency"

"طرح 5 مرحله ای برای تسلط به زبان انگلیسی"

and I can say, "In my experience,

و می توانم بگویم، "طبق تجربه من،

"people don't stick with goals long enough."

"مردم به اندازه کافی به اهداف پایبند نیستند."

SO they don't continue with their goals

بنابراین آنها این کار را نمی کنند. به اهداف خود

for a long enough period of time.

برای مدت زمان کافی ادامه دهند.

In my experience, it's really hard

طبق تجربه من،

for people to give up smoking.

ترک سیگار برای مردم واقعاً سخت است.

So I have been around a lot of people who smoke

بنابراین من در اطراف افراد سیگاری زیادی بوده

and I can say, "In my experience,

ام و می توانم بگویم: "در تجربه من،

"it seems really difficult for people to give up smoking."

به نظر می رسد" ترک سیگار برای مردم واقعا سخت است."

So those are 10 phrases that we can use

بنابراین این 10 عبارتی است که

to give our opinion in English.

می توانیم برای بیان نظر خود به زبان انگلیسی از آنها استفاده کنیم.

Now it's time for the question and for you to practice.

حالا نوبت سوال و تمرین شماست.

So look at this example.

پس به این مثال نگاه کنید.

A friend says that he wants to quit his job

دوستی می گوید که می خواهد کارش را رها کند

and play computer games instead.

و به جای آن بازی های رایانه ای انجام دهد.

What do you say to him?

به او چه می گویید؟

Use the phrases that we've used in this lesson

از عباراتی که در این درس استفاده کرده ایم

to help you, so what do you say to him?

برای کمک به شما استفاده کنید، پس به او چه می گویید؟

And leave your answers below.

و پاسخ های خود را در زیر بگذارید.

Now if you are new here, then please subscribe.

حالا اگر اینجا تازه کار هستید ، لطفا مشترک شوید.

And also turn on the notification bell

و همچنین زنگ اطلاع رسانی را روشن کنید

so that you can get new lessons from me.

تا بتوانید از من درس های جدید بگیرید.

And if you don't have it yet,

و اگر هنوز آن را ندارید،

go to tofluencey.com/book

به tofluencey.com/book بروید

and download my fluency book for free.

و کتاب تسلط من را رایگان دانلود کنید.

You can just enter your details

شما فقط می توانید مشخصات خود را وارد کنید

and I'll send it to your email address.

و من آن را به آدرس ایمیل شما ارسال می کنم.

There'll be a link in the description, too.

یک لینک در توضیحات نیز وجود خواهد داشت.

Okay, thank you so much for watching.

خوب، خیلی ممنون که تماشا کردید.

If you have found this useful,

اگر این را مفید یافتید،

then please like and share it

لطفاً آن را لایک کنید و به اشتراک بگذارید

and I'll speak to you soon, bye-bye.

و من به زودی با شما صحبت خواهم کرد، خداحافظ.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)