I use these words every day: English Vocabulary Lesson

Thanks to you, I get to teach English online  and I'm looking forward to being your teacher  

با تشکر از شما، من می‌توانم انگلیسی را به صورت آنلاین تدریس کنم و مشتاقانه منتظر هستم که سال‌های زیادی معلم شما باشم

for many years to come. These are  expressions that I use every day,  

. اینها عبارت‌هایی هستند که من هر روز از آنها استفاده می‌کنم،

and you can too. Today you are going to learn  10 expressions in English that I use every day,  

و شما هم می‌توانید. امروز قرار است 10 عبارت را به زبان انگلیسی بیاموزید که من هر روز از آنها استفاده می کنم،

and I hope that you can add to  your daily life vocabulary too.

و امیدوارم که بتوانید به واژگان زندگی روزمره خود نیز اضافه کنید.

Hi, I'm Vanessa from speakenglishwithvanessa.com,  and like always, I have created a free useful PDF  

سلام، من ونسا هستم از speakenglishwithvanessa.com، و مانند همیشه، یک PDF مفید رایگان

with all of these daily life expressions,  definitions, sample sentences and some tips  

با تمام این عبارات زندگی روزمره، تعاریف، جملات نمونه و نکاتی

about when I use them and when you can use them  too. Plus, at the bottom of the free worksheet,  

درباره زمانی که من از آنها استفاده می‌کنم و شما نیز می‌توانید استفاده کنید ایجاد کرده‌ام . به‌علاوه، در پایین کاربرگ رایگان،

you can answer Vanessa's Challenge Question so  that you never forget what you've learned. You  

می‌توانید به سؤال چالشی ونسا پاسخ دهید تا هرگز آموخته‌های خود را فراموش نکنید.

can click on the link in the description to  download that free PDF worksheet. My gift to  

برای دانلود آن کاربرگ PDF رایگان، می‌توانید روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید. هدیه امروز من به

you today. All right, let's get started with  the first expression that I use every day.

شما. بسیار خوب، بیایید با اولین عبارتی که هر روز استفاده می‌کنم شروع کنیم.

Expression number one is "To look forward  to something." This is a great phrasal verb  

عبارت شماره یک این است که "به دنبال چیزی باشیم." این یک فعل عبارتی عالی است

and I often say I'm really looking forward to  this weekend because my whole family will be  

و من اغلب می‌گویم که واقعاً منتظر این آخر هفته هستم، زیرا تمام خانواده‌ام

together and we can just enjoy a calm family time  together. In reality, it's not always a calm time,  

با هم خواهند بود و ما فقط می‌توانیم از یک زمان خانوادگی آرام با هم لذت ببریم. در واقعیت، همیشه زمان آرامی نیست،

but it's usually a nice time when we're all  together. This expression "To look forward to  

اما معمولاً زمانی که همه با هم هستیم، زمان خوبی است . این عبارت "به انتظار

something," is talking about something that  you're excited about. What are you looking  

چیزی" است، در مورد چیزی صحبت می کند که  در مورد آن هیجان زده هستید. منتظر چه چیزی هستید

forward to? Maybe it's finishing an exam  so that you don't have to study anymore.  

؟ شاید در حال تمام شدن یک امتحان است تا دیگر مجبور به مطالعه نباشید.

Or maybe you're looking forward to seeing your  cousin who you haven't seen for a long time,  

یا شاید مشتاقانه منتظر دیدن پسر عموی خود هستید که مدت‌هاست ندیده‌اید،

or maybe you're looking forward to studying  English with Vanessa. Let me know in the comments  

یا شاید مشتاق هستید که با ونسا انگلیسی بخوانید. در نظرات به من اطلاع دهید

what you're looking forward to and let's go on  to expression number two that I use every day.

منتظر چه چیزی هستید و بیایید به عبارت شماره دو که هر روز استفاده می کنم ادامه دهیم.

Expression number two that I use every day  is kind of two parts. It's "I'm thinking  

عبارت شماره دو که من هر روز استفاده می‌کنم به نوعی دو قسمت است. این "من

about ... What do you think?" When you live with  other people you're probably going to use this  

در مورد ... فکر می کنم" است. وقتی با افراد دیگری زندگی می کنید احتمالاً از این

expression a lot. So for example, I often say  "I'm thinking about going to the gym tonight.  

عبارت زیاد استفاده خواهید کرد. بنابراین، برای مثال، من اغلب می‌گویم «من به این فکر می‌کنم که امشب به باشگاه بروم.

What do you think?" When I ask my husband this I'm  not asking for his permission. Can I please go to  

نظر شما چیست؟» وقتی از شوهرم این را می‌پرسم، از او اجازه نمی‌خواهم. آیا می توانم لطفاً به

the gym? I need your permission. No, instead  I'm asking him, "Hey, while I go to the gym,  

ورزشگاه بروم؟ من به اجازه شما نیاز دارم نه، به جای آن، از او می‌پرسم: "هی، وقتی به باشگاه می‌روم،

can you watch the kids? Can you make dinner? Can  you put them to bed?" There's a lot going on in  

می‌توانی بچه‌ها را تماشا کنی؟ می‌توانی شام درست کنی؟ می‌توانی آنها را بخوابانی؟" در

our house, so when one adult has to do something  away from the home, we need to talk about it. So  

خانه ما اتفاقات زیادی می افتد، بنابراین وقتی یک بزرگسال مجبور است کاری را خارج از خانه انجام دهد، باید در مورد آن صحبت کنیم. بنابراین   در

here I'm using this great expression, "I'm  thinking about ... What do you think?" We're  

اینجا من از این عبارت عالی استفاده می‌کنم، "من به این فکر می‌کنم... نظر شما چیست؟" ما

trying to make sure that we're on the same page  so that our home ideally can be a peaceful place.

سعی می‌کنیم مطمئن شویم که در یک راستا هستیم تا خانه ما در حالت ایده‌آل بتواند مکانی آرام باشد.

Expression number three is one that I say maybe  too many times, and it is "Be careful that you  

عبارت شماره سه یکی است که شاید بارها می گویم و این عبارت "مراقب باش که

don't ..." something. So for example, I often  say to my kids, "Be careful that you don't drop  

انجام ندهی..." است. برای مثال، من اغلب به بچه‌هایم می‌گویم: "مراقب باشید آن را رها نکنید

that." "Be careful that you don't ..." And here  I'm warning them, I'm worried about something  

." "مواظب باش که نکنی..." و در اینجا به آنها هشدار می‌دهم، من نگران چیزی هستم،

because I foresee a problem. When my child  is carrying a plate full of food and they're  

زیرا مشکلی را پیش‌بینی می‌کنم. وقتی فرزندم یک بشقاب پر از غذا حمل می‌کند و

carrying it around the table, down the stairs, I  might say, "Be careful that you don't drop that  

آن را دور میز، پایین پله‌ها حمل می‌کند، ممکن است بگویم، "مواظب باش

plate of food please." Because this has happened  before. I want to warn them to be careful. If you  

لطفاً آن بشقاب غذا را نیندازی." زیرا قبلاً این اتفاق افتاده است . من می خواهم به آنها هشدار دهم که مراقب باشند. اگر

are a parent, I'm sure that you have used  this before, and if you are not a parent,  

والدین هستید، مطمئن هستم که قبلاً از این استفاده کرده‌اید، و اگر والدین نیستید،

you can also warn other people. "Be careful that  you don't drive too fast because it's snowing  

می‌توانید به افراد دیگر نیز هشدار دهید. "مراقب باشید خیلی سریع رانندگی نکنید زیرا

outside." There's a lot of warnings that you can  give to other people and use this great phrase.

بیرون برف می بارد." هشدارهای زیادی وجود دارد که می‌توانید به افراد دیگر بدهید و از این عبارت عالی استفاده کنید.

Expression number four is one that I  used at the beginning of this lesson,  

عبارت شماره چهار یکی است که در ابتدای این درس از آن استفاده کردم،

and that is "Thanks to ..." Thanks to you, I  can teach English online. Here I am telling you  

و آن عبارت "Thanks to..." است . در اینجا من به شما می گویم

thank you, but I'm using the expression  "Thanks to ..." Thanks to my students,  

متشکرم، اما از عبارت "Thanks to..." استفاده می کنم، به لطف دانش آموزانم،

I can teach English online. Thanks to modern  technology, I can teach English online. "Thanks  

می توانم انگلیسی را به صورت آنلاین تدریس کنم. به لطف فناوری مدرن، می‌توانم انگلیسی را به صورت آنلاین تدریس کنم. "متشکرم

to ..." here is something that you are grateful  for so that you can do something you want.

از ..." اینجا چیزی است که برای آن سپاسگزار هستید تا بتوانید کاری را که می خواهید انجام دهید.

But just a little note, this can also be  used sarcastically to talk about something  

اما فقط یک نکته کوچک، این را می توان به طعنه برای صحبت در مورد چیزی

bad. Sometimes I use this because it's a  little bit funny, it's a little bit silly.  

بد استفاده کرد. گاهی اوقات من از این استفاده می کنم زیرا کمی خنده دار است، کمی احمقانه است.

And when you're having a hard time, sometimes  humor is the best medicine. So you might say,  

و زمانی که روزهای سختی را سپری می کنید، گاهی طنز بهترین دارو است. بنابراین ممکن است بگویید،

"Thanks to my neighbor's dog barking all night,  I couldn't sleep." I'm not really thanking my  

"به لطف پارس کردن سگ همسایه‌ام در تمام شب، نمی‌توانم بخوابم." من واقعاً از

neighbor's dog. I'm pretty annoyed that my  neighbor's dog barked all night and I couldn't  

سگ همسایه‌ام تشکر نمی‌کنم. من از اینکه سگ همسایه‌ام تمام شب پارس می‌کرد و من نمی‌توانستم

sleep. But I'm using this expression with a little  bit of a sarcastic tone. So listen to the tone of  

بخوابم، خیلی ناراحتم. اما من از این عبارت با کمی لحن طعنه آمیز استفاده می کنم. پس وقتی می‌گویم به لحن

my voice when I say it. "Thanks to my neighbor's  dog who was barking all night, I couldn't sleep.  

صدای من گوش دهید. "با تشکر از سگ همسایه‌ام که تمام شب پارس می‌کرد، نمی‌توانستم بخوابم.

My face is not happy, not excited. Thank you,  dog. No, I'm not saying it like that. "Thanks  

چهره‌ام خوشحال نیست، هیجان‌زده نیست. ممنون، سگ. نه، این‌طور نمی‌گویم. "ممنون

to my neighbor's dog ..." so here, if there's  something negative that's affecting your life,  

از سگ همسایه‌ام. .." بنابراین در اینجا، اگر چیزی منفی است که زندگی شما را تحت تاثیر قرار می دهد،

you can also use this expression. Just  make sure your tone of voice reflects that.

می توانید از این عبارت نیز استفاده کنید. فقط مطمئن شوید که لحن صدای شما منعکس کننده آن است.

Expression. Number five is a fun one, "As  far as I know ..." So in our house we have  

بیان. شماره پنج یک جمله سرگرم کننده است، "تا آنجا که من می دانم ... "بنابراین در خانه ما

a lot of things going on. There's  five people who live in our house,  

چیزهای زیادی در حال انجام است. پنج نفر در خانه ما زندگی می کنند،

two adults and three children. So we have a lot of  different moving parts. So when my husband says,  

دو بزرگسال و سه کودک. بنابراین ما قطعات متحرک زیادی داریم. بنابراین وقتی شوهرم می گوید: "

"Hey, do we have anything planned for Friday  afternoon?" I might say, "No, not as far as I  

هی، آیا ما انجام می دهیم." آیا برای بعدازظهر جمعه برنامه‌ای دارید ؟» ممکن است بگویم، «نه، تا آنجایی که می‌دانم نه

know," or "As far as I know, I don't think  so." This means I'm not exactly certain,  

» یا «تا جایی که می‌دانم، فکر نمی‌کنم .» این یعنی دقیقاً مطمئن نیستم،

I don't have a perfect calendar in my head.  But for me, and maybe some of you have also  

تقویم کاملی در ذهنم نیست. اما برای من، و شاید برخی از شما نیز

said this to your husbands, "As far as I know  we don't. But check the calendar." I think this  

این را به شوهرانتان گفته باشید: «تا جایی که من می دانم، ما اینطور نیستیم. اما تقویم را بررسی کنید." من فکر می‌کنم این

is a very stereotypical situation that the  wife tells the husband, I don't know, check  

یک وضعیت کلیشه‌ای است که زن به شوهر می‌گوید، نمی‌دانم،

the calendar. It's on the calendar, and husbands  are notorious for not checking the calendar and  

تقویم را بررسی کنید. در تقویم است، و شوهران به این بدنام هستند که تقویم را بررسی نمی‌کنند و

asking their wife first. So I would probably say,  "Not as far as I know, but check the calendar."

ابتدا از همسرشان می‌پرسند. بنابراین احتمالاً می‌گویم: «تا آنجایی که من می‌دانم نه، اما تقویم را بررسی کنید.»

Expression number seven is "Speaking of ..." So  let me give you a little example. My husband is  

عبارت شماره هفت عبارت است از «صحبت از ...» پس اجازه دهید مثالی کوچک برای شما بزنم. شوهرم

a science teacher for elementary school students,  and his project this week was to destroy and break  

معلم علوم برای مدرسه ابتدایی است. دانش‌آموزان و پروژه او در این هفته تخریب و

apart appliances with the students. So all  of the students had a screwdriver and they  

شکستن لوازم خانگی با دانش‌آموزان بود. بنابراین همه دانش‌آموزان یک پیچ گوشتی داشتند و

were taking apart broken radios, broken hair  dryers. They loved this project. So when my  

رادیوهای شکسته، سشوارهای شکسته را جدا می‌کردند . آنها این پروژه را دوست داشتند. بنابراین وقتی

husband came home and he was telling me about  breaking things with the students, I said,  

شوهرم به خانه آمد و او داشت به من درباره شکستن چیزها با دانش‌آموزان می‌گفت، من گفتم:

"Speaking of breaking things, we broke  three bowls today because the kids were  

«در مورد شکستن چیزها، امروز سه کاسه را شکستیم زیرا بچه‌ها در

running around the house." So here I am kind of  making a connection between one topic, breaking  

خانه می‌دویدند.» بنابراین در اینجا من به نوعی بین یک موضوع ارتباط برقرار می‌کنم، شکستن

things with the students in the classroom,  and a similar thing that happened at home.

چیزها. با دانش‌آموزان در کلاس، و اتفاق مشابهی که در خانه رخ داد.

So if you are reminded of a topic and you want to  connect those topics together, this is the perfect  

بنابراین اگر موضوعی به شما یادآوری می‌شود و می‌خواهید آن موضوعات را به هم مرتبط کنید، این بیان عالی است

expression. You could say, "Oh yes, speaking  of food, what are we going to eat for dinner?"  

. می‌توانید بگویید، "اوه، بله، در مورد غذا صحبت می‌کنیم، برای شام چه بخوریم؟"

"Speaking of ..." plus the topic, it's a great  way to connect things that you're talking about.

"Speaking of..." به علاوه موضوع، این یک راه عالی برای اتصال چیزهایی است که در مورد آنها صحبت می کنید.

Expression number eight has two options. It's "We  may as well," or "We might as well." They both  

عبارت شماره هشت دو گزینه دارد. این عبارت "ما ممکن است" یا "ما ممکن است نیز" است. معنی هر دوی آنها

mean the same thing. It's just your personal  preference. We often use this when there's  

یکسان است. این فقط ترجیح شخصی شماست . ما اغلب زمانی از این استفاده می‌کنیم که

some kind of change of plans that you have to  make, that you can't avoid. So for example,  

نوعی تغییر برنامه‌هایی وجود دارد که باید انجام دهید، که نمی‌توانید از آن اجتناب کنید. به عنوان مثال،

my oldest son got invited to a birthday party  of one of his friends, but when my son woke up,  

بزرگترین پسرم به جشن تولد یکی از دوستانش دعوت شد، اما وقتی پسرم از خواب بیدار شد،

he was not feeling well, and I thought,  "You know what? Maybe he'll feel better  

حالش خوب نبود، و من فکر کردم، «می‌دانی چیست؟ شاید او

throughout the day and he can go to the party  tonight. No, you know what? We might as well  

در طول روز احساس بهتری داشته باشد. و او می‌تواند امشب به مهمانی برود

cancel now." This is talking about a change  of plans that you can't avoid. He's probably  

. این درباره تغییر برنامه‌هایی است که نمی‌توانید از آن اجتناب کنید. او احتمالاً

not going to feel better later today to go to  that party. So what's the conclusion? Well,  

امروز بعداً برای رفتن به آن مهمانی احساس بهتری نخواهد داشت . پس نتیجه چیست؟ خب،

we may as well cancel our plans now,  or we might as well cancel our plans.

ممکن است برنامه‌هایمان را هم اکنون لغو کنیم، یا ممکن است برنامه‌هایمان را لغو کنیم.

Now there's kind of a reluctance like, I don't  really want to, but I probably should. I don't  

اکنون نوعی اکراه وجود دارد مانند، من واقعاً نمی‌خواهم، اما احتمالاً باید. من

know 100% what's the right thing to do?  We may as well just do whatever it is,  

100% نمی دانم کار درست چیست؟ همچنین ممکن است هر کاری که هست انجام دهیم،

cancel our plans. This is a great expression to  use because in life plans are always changing.

برنامه هایمان را لغو کنیم. این یک عبارت عالی برای استفاده است زیرا برنامه‌های زندگی همیشه در حال تغییر هستند.

Expression number nine that I use every day is  a good follow-up to expression number eight. It  

عبارت شماره 9 که من هر روز استفاده می کنم، دنباله خوبی برای عبارت شماره هشت است. این   این

is "This doesn't mean that ... It just means  that ..." so let's take that example of my  

است که "این به این معنی نیست که ... فقط به این معنی است که ..." بنابراین بیایید این مثال را در نظر بگیریم که

son missing his friend's birthday party  because he wasn't feeling well. Well,  

پسرم جشن تولد دوستش را از دست داد، زیرا حالش خوب نبود. خوب،

can you imagine when I told him, "Sorry, I  don't think we're going to be able to go to  

می‌توانید تصور کنید که به او گفتم: "ببخشید، فکر نمی‌کنم بتوانیم به

her birthday party. You just aren't  feeling well." How do you think he  

جشن تولد او برویم. فقط حال شما خوب نیست." فکر می‌کنید او

reacted to that? Do you think he said, "great!  Yay!" No. Even though he wasn't feeling well,  

به آن چه واکنشی نشان داد؟ آیا فکر می کنید او گفت: "عالی! " نه. اگرچه او احساس خوبی نداشت،

he was really disappointed. His reaction  was not positive. Poor guy. He felt really  

او واقعاً ناامید شده بود. واکنش او مثبت نبود. پسر بیچاره. او واقعاً

disappointed to miss that birthday party. So I  used this expression to help him feel better.

از از دست دادن آن جشن تولد ناامید شد. بنابراین من از این عبارت استفاده کردم تا به او کمک کنم احساس بهتری داشته باشد.

I wanted to explain a little bit. Sometimes  it works, sometimes it doesn't with children,  

میخواستم کمی توضیح بدم گاهی اوقات این کار را می‌کند، گاهی اوقات برای کودکان این کار را نمی‌کند،

but this is a great expression to use. I  said, "This doesn't mean that we can never  

اما این یک عبارت عالی برای استفاده است. گفتم: "این به این معنی نیست که ما هرگز نمی توانیم

play with your friend. It just means that  we can't see her today." Okay. Sometimes  

با دوستت بازی کنیم. فقط به این معنی است که امروز نمی توانیم او را ببینیم." باشه. گاهی

we jump to the biggest conclusion "I'll  never play with my friends ever again. Oh,  

به بزرگ‌ترین نتیجه می‌رسیم: "من دیگر هرگز با دوستانم بازی نخواهم کرد. اوه،

no!" And we want to kind of tone it down a  bit. You can say, "This doesn't mean that  

نه!" و ما می خواهیم کمی آن را کم کنیم . می‌توانید بگویید، "این به این معنی نیست که

you'll never see her again. It just  means that we won't see her today."

دیگر او را نخواهید دید، بلکه فقط به این معنی است که ما امروز او را نخواهیم دید." در

Here we're trying to kind of make some realistic  expectations to help us deal with disappointment.  

اینجا ما سعی می‌کنیم به نوعی انتظارات واقع‌بینانه داشته باشیم تا به ما کمک کند تا با ناامیدی مقابله کنیم.

You can even use this in the workplace.  Let's say that you're really working on  

شما حتی می توانید از این در محل کار استفاده کنید. فرض کنید که شما واقعاً روی

a big project and all of the team has to work  overtime in order to finish the project. Well,  

یک پروژه بزرگ کار می‌کنید و همه اعضای تیم باید اضافه کاری کنند تا پروژه را به پایان برسانند. خوب،

your manager might say something like  this, "This doesn't mean that you'll  

مدیر شما ممکن است چیزی شبیه به این بگوید: "این به این معنی نیست که شما

always be working overtime. It just  means that for this project, this week,  

همیشه اضافه کاری خواهید داشت. فقط به این معنی است که برای این پروژه، این هفته، به

I'm going to need you to work a little bit extra  so that we can finish." Great. They're trying to  

شما نیاز دارم که کمی بیشتر کار کنید. که بتوانیم آن را تمام کنیم." عالی. آن‌ها سعی می‌کنند

make the expectations realistic, help to deal with  some disappointment and just set out the facts.

انتظارات را واقع‌بینانه کنند، به مقابله با ناامیدی‌ها کمک کنند و فقط حقایق را بیان کنند.

The final 10th expression is a great one  for expressing your preferences. It is,  

عبارت دهم پایانی برای بیان ترجیحات شما عالی است. این است،

"I would rather ... than ..." And we often make a  contraction out of, I would, and say, "I'd." "I'd  

"من ترجیح می دهم ... تا ..." و ما اغلب یک انقباض ایجاد می کنیم، من انجام می دهم و می گوییم: "من می خواهم." "من ترجیح می دهم

rather ... than ..." "I'd rather learn English  with Vanessa online than drive 30 minutes to learn  

... به جای ..." "من ترجیح می دهم انگلیسی را با ونسا آنلاین یاد بگیرم تا اینکه 30 دقیقه رانندگی کنم تا

in a classroom." We're talking about preferences,  and this is something that we do all the time.

در کلاس درس یاد بگیرم." ما در مورد اولویت‌ها صحبت می‌کنیم، و این کاری است که همیشه انجام می‌دهیم.

Just a little note, there is a verb, to prefer.  "I prefer learning English online." Well, you  

فقط یک نکته کوچک، یک فعل، ترجیح دادن وجود دارد. "من ترجیح می دهم انگلیسی را آنلاین یاد بگیرم." خوب، می

know what? This is okay, but in the US, we don't  really use the verb prefer that much. Instead,  

دانید چیست؟ این اشکالی ندارد، اما در ایالات متحده، ما واقعاً از فعل ترجیحی آنقدر استفاده نمی‌کنیم. در عوض،

we're more likely to say, rather. "I'd rather  learn English online because my life is just too  

احتمال بیشتری وجود دارد که بگوییم. "ترجیح می‌دهم انگلیسی را بصورت آنلاین یاد بگیرم زیرا زندگی من خیلی

busy. I don't have time to go into the classroom."  "I'd rather something than something else."

شلوغ است. زمانی برای رفتن به کلاس ندارم." "من چیزی را به چیز دیگری ترجیح می دهم."

Let me give you another example from my daily  life. Every week, my family has certain meals that  

اجازه دهید مثال دیگری از زندگی روزمره‌ام برایتان بیاورم . هر هفته، خانواده‌ام وعده‌های غذایی خاصی دارند که

we make a lot. For example, every Monday we make  miso soup. We call it "Miso Mondays." And there's  

ما زیاد درست می‌کنیم. برای مثال، هر دوشنبه سوپ میسو درست می‌کنیم. ما آن را "دوشنبه های میسو" می نامیم. و

different types of miso soup that we make. But  this past Monday, it was just such a busy day and  

انواع مختلفی از سوپ میسو که ما درست می کنیم وجود دارد. اما دوشنبه گذشته، آن روز بسیار شلوغ بود و

all of the steps for making miso soup felt really  overwhelming. So I told my family, I know that  

همه مراحل برای تهیه سوپ میسو واقعاً طاقت فرسا بود. بنابراین به خانواده‌ام گفتم، می‌دانم

you guys like to eat miso soup, but I'd rather eat  something quick and easy than spend a lot of time  

شما بچه‌ها دوست دارید سوپ میسو بخورید، اما من ترجیح می‌دهم چیزی سریع و آسان بخورم تا اینکه وقت زیادی را

in the kitchen making miso soup. This doesn't mean  that we'll never eat miso soup. It just means that  

در آشپزخانه درست کنم و سوپ میسو بکنم. این بدان معنا نیست که ما هرگز سوپ میسو نخواهیم خورد. این فقط به این معنی است که

we'll eat it tomorrow when we have a less busy  day. Great way to use both of these expressions.

فردا که روز شلوغ تری داشته باشیم، آن را می خوریم . روشی عالی برای استفاده از هر دوی این عبارات.

So here I'm talking about my preference.  I'd rather eat something easy today. Let's  

بنابراین در اینجا من در مورد ترجیح خود صحبت می کنم. ترجیح میدم امروز یه چیزی راحت بخورم بیایید

just toast some bread, make some eggs,  cook a little vegetable or something,  

فقط مقداری نان برشته کنیم، مقداری تخم مرغ درست کنیم، کمی سبزی یا چیز دیگری بپزیم،

and have an easy dinner because I'd rather have  an easy dinner than a more complicated dinner.  

و یک شام راحت داشته باشیم، زیرا من ترجیح می‌دهم یک شام آسان به جای یک شام پیچیده‌تر بخورم.

Today has already been too much. This is a great  way to just naturally express your preferences.

امروز خیلی زیاد شده است. این یک راه عالی برای بیان طبیعی ترجیحاتتان است.

Well, thank you for joining me for all of these 10  expressions that I use every day. I'm curious in  

خوب، از اینکه برای همه این 10 عبارتی که هر روز استفاده می کنم به من ملحق شدید متشکرم. من در نظرات کنجکاو هستم

the comments, do you use any of these expressions  or are any of these new for you? Let me know. And  

، آیا شما از هر یک از این عبارات استفاده می کنید یا برای شما جدید است؟ خبرم کن. و   فراموش

don't forget to download the free PDF worksheet,  which includes all of these daily expressions,  

نکنید که کاربرگ PDF رایگان را دانلود کنید، که شامل همه این عبارات روزانه،

definitions, sample sentences, and some extra  tips about when you can use them so that you can  

تعاریف، جملات نمونه، و چند نکته  اضافی درباره زمان استفاده از آنها می شود تا بتوانید   به

easily integrate them into your vocabulary when  you're speaking and express yourself completely.

راحتی آنها را در واژگان خود ادغام کنید وقتی  در حال صحبت هستید. و خود را به طور کامل بیان کنید.

You can click on the link in the description to  download that free PDF worksheet today. Well,  

برای بارگیری کاربرگ PDF رایگان امروز می‌توانید روی پیوند در توضیحات کلیک کنید. خوب،   از

thank you so much for learning English with me,  

شما بسیار سپاسگزارم که با من انگلیسی یاد گرفتید،

and I'll see you again next Friday for a  new lesson here on my YouTube channel. Bye.

و جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید در اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ.

But wait, do you want more? I  recommend watching this video  

اما صبر کنید، آیا بیشتر می خواهید؟ توصیه می‌کنم این ویدیوی بعدی را تماشا کنید

next to learn more words that I  use every day, including whipping  

تا کلمات بیشتری را که هر روز استفاده می‌کنم، از جمله ضربه زدن به

something. What? Every day? Yes. Check  out this video and I'll see you there.

چیزی یاد بگیرید. چی؟ هر روز؟ آره. این ویدیو را ببینید و من شما را آنجا می‌بینم.