Learn adjectives about Feelings in English - Vocabulary about Feelings and Emotions

Hello students. Nice to see you here again today.  In today’s lesson, I will teach you adjectives  

سلام دانش آموزان. خوشحالم که امروز دوباره شما را اینجا می بینم. در درس امروز، صفت هایی را

to describe feelings in English. Some of the  adjectives describe emotions in English. Remember  

برای توصیف احساسات به زبان انگلیسی به شما آموزش می دهم. برخی از صفت‌ها احساسات را در انگلیسی توصیف می‌کنند. به خاطر داشته باشید

adjectives are words that help  describe or modify a person, place,  

صفت ها کلماتی هستند که به توصیف یا تغییر یک شخص، مکان،

or thing. Let’s learn vocabulary  words about feelings and emotions. 

یا چیزی کمک می کنند. بیایید کلمات واژگان مربوط به احساسات و عواطف را یاد بگیریم.

The first vocabulary about feelings is contented.  Contented is an adjective which means happy  

اولین واژگان در مورد احساسات راضی است. Contented صفتی است که به معنای شاد

and at ease. Contended is feeling or showing  satisfaction with one’s situation or life status.  

و راحت است. دعوا احساس یا نشان دادن رضایت از موقعیت یا وضعیت زندگی خود است.

Here is a sentence example for contented. “She  felt contented after a good night of sleep.” 

در اینجا یک مثال جمله برای contented آورده شده است. «او بعد از یک خواب خوب احساس رضایت کرد.»

The next vocabulary word about feelings  is jubilant. The meaning of jubilant  

واژگان بعدی درباره احساسات، شادی بخش است. منظور از

is the feeling of great happiness. Someone  who is jubilant is expressing great joy.  

شادی، احساس شادی بزرگ است. شخصی که شادی می کند، خوشحالی زیادی را ابراز می کند.

“She was jubilant about starting her new job.” The next English vocabulary word about feelings  

او از شروع کار جدیدش خوشحال بود.» کلمه بعدی واژگان انگلیسی در مورد احساسات

is nostalgic. Nostalgic is when someone has a  feeling either happy or sad when they think about  

، نوستالژیک است. نوستالژیک زمانی است که شخصی وقتی به

things from the past or things that happened  in the past. Here’s a sentence example  

چیزهایی از گذشته یا چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده فکر می‌کند، احساس خوشحالی یا غمگینی می‌کند. در اینجا یک مثال

for nostalgic: “He often feels nostalgic  when he thinks about his childhood.” 

برای نوستالژیک آمده است: "او اغلب وقتی به دوران کودکی خود فکر می کند احساس نوستالژیک می کند."

The next adjective to describe feelings is  vivacious. Vivacious means that a person is  

صفت بعدی برای توصیف احساسات، شادابی است . سرزنده به این معنی است که یک فرد

lively, exciting, and attractive. Vivacious  is often used to describe women. Here’s  

سرزنده، هیجان انگیز و جذاب است. Vivacious اغلب برای توصیف زنان استفاده می شود. در اینجا

a sentence with the word vivacious:  “She is intelligent and vivacious.” 

یک جمله با کلمه vivacious آمده است: «او باهوش و سرزنده است.»

The next word about feelings is serene.  Serene means calm, peaceful, untroubled.  

کلمه بعدی در مورد احساسات آرام است. آرام به معنای آرام، صلح آمیز، بی دردسر است.

Here’s a sentence example for the word  serene: “My father has a serene face.” 

در اینجا یک مثال برای کلمه آرام آمده است: "پدر من چهره ای آرام دارد."

The next adjective for feelings is quizzical.  Quizzical is a kind of look someone can have  

صفت بعدی برای احساسات، سوالی است. Quizzical نوعی نگاه است که افراد می توانند

to express that they are confused or  surprised. If you look at someone quizzically,  

برای بیان اینکه گیج یا شگفت زده شده اند داشته باشند. اگر به کسی به صورت پرسش‌آمیز نگاه می‌کنید، به شکل پرسش‌آمیز به او

you look at them in a questioning way. Here’s  a sentence example for quizzical: “He had a  

نگاه می‌کنید. در اینجا یک مثال برای quizzical آمده است: "او

quizzical expression on his face in math class.” The next feeling vocabulary word is reluctant. The  

در کلاس ریاضی یک حالت سوالی روی صورتش داشت." کلمه واژگان احساس بعدی بی میلی است.

meaning of reluctant is someone is not willing  or eager to do something. Often a reluctant  

معنای اکراه این است که کسی مایل نیست یا مشتاق انجام کاری نیست. اغلب

person is unwilling to do something and may  hesitate or do it slowly. Here’s an example:  

فردی که تمایلی ندارد تمایلی به انجام کاری ندارد و ممکن است تردید کند یا آن را به آرامی انجام دهد. یک مثال در اینجا آمده است:

“She was reluctant to ask for help.” The next feeling and emotion adjective  

"او تمایلی به درخواست کمک نداشت." صفت احساسی و احساسی بعدی

is sarcastic. Sarcastic means someone says or  does something that is the opposite of what they  

طعنه آمیز است. طعنه آمیز به این معنی است که کسی چیزی را می گوید یا انجام می دهد که برعکس آن چیزی است که

really mean. Sarcasm is often used for humor or  to mock or point out something that is ridiculous.  

واقعاً منظورش است. طعنه اغلب برای طنز یا برای تمسخر یا اشاره به چیزی که مضحک است استفاده می شود.

“She made sarcastic remarks to her brother.” The next feeling vocabulary word in English is  

او اظهارات کنایه آمیزی به برادرش کرد. کلمه بعدی احساسی در انگلیسی

bashful. Bashful means easily embarrassed  and uncomfortable. Bashful is similar to  

خجالت آور است. خجالت آور یعنی به راحتی خجالت زده و ناراحت کننده. خجالتی شبیه

shy. Here’s a sentence example: “He is  bashful to tell people how he feels.”

خجالتی است. در اینجا یک مثال وجود دارد: "او خجالت می کشد که به مردم بگوید چه احساسی دارد."

How about watching another video?  I’ll see you in the next video.

در مورد تماشای یک ویدیوی دیگر چطور؟ در ویدیوی بعدی شما را می بینم.