Learn English Vocabulary About USING MONEY - MONEY Words and Phrases

Hello everybody. Welcome to the English daily Channel 30 day vocabulary

سلام به همه. به چالش واژگان روزانه کانال 30 روزه انگلیسی خوش آمدید

challenge. Today we're going to learn English words and phrases about using

. امروز قصد داریم کلمات و عبارات انگلیسی در مورد استفاده از

money. Using money means the different ways that we can spend money to buy

پول را یاد بگیریم. استفاده از پول به معنای روش های مختلفی است که ما می توانیم برای خرید چیزها پول خرج کنیم

things. Let's learn words and phrases about using money. Please subscribe to

. بیایید کلمات و عبارات استفاده از پول را یاد بگیریم. لطفاً

our Channel, and if you liked this video press the thumbs up like button also

کانال ما را سابسکرایب کنید و اگر از این ویدیو خوشتان آمد، دکمه لایک را فشار دهید،

share this video with your friends. Come on let's learn together.

همچنین این ویدیو را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. بیا با هم یاد بگیریم

The first word is haggle. Haggle is a verb and it means to attempt to decide

اولین کلمه چانه زدن است. چانه زدن یک فعل است و به معنای تلاش برای تصمیم گیری

on a price that is acceptable to the person selling the goods and the person

در مورد قیمتی است که برای فروشنده و

buying them. Haggling is usually done through arguing for a lower price. So, for

خریدار آن کالا قابل قبول باشد. چانه زدن معمولاً از طریق بحث برای قیمت کمتر انجام می شود. بنابراین، به

example: if a store is selling a shirt for $20 you could try to haggle the

عنوان مثال: اگر یک فروشگاه یک پیراهن را به قیمت 20 دلار می فروشد، می توانید سعی کنید

price down to 18 dollars. If the seller agrees, you successfully haggled the

قیمت آن را تا 18 دلار کاهش دهید. اگر فروشنده موافقت کرد، شما با موفقیت

price of the shirt. Some synonyms for haggle (synonyms are words that have a

قیمت پیراهن را چانه زدید. برخی از مترادف‌های چانه‌زنی (مترادف کلماتی هستند که

similar meaning) are: negotiate, bargain, barter, and quibble. Here are some

معنای مشابهی دارند) عبارتند از: مذاکره، معامله، مبادله، و تظاهر. در اینجا چند

sentence examples: she is good at haggling. Bob had to haggle to get his

نمونه جمله آورده شده است: او در چانه زدن خوب است. باب مجبور شد چانه بزند تا

friend to sell his guitar for 20 bucks. The next word is THRIFTY. Thrifty is an

دوستش گیتارش را به قیمت 20 دلار بفروشد. کلمه بعدی THRIFTY است. صرفه جویی یک

adjective, and it means showing a careful use of money by avoiding waste. Someone

صفت است و به معنای نشان دادن استفاده دقیق از پول با اجتناب از اتلاف است. کسی

who is thrifty uses their money carefully, not in a wasteful way. You could say that

که صرفه جویی می کند، پول خود را با دقت مصرف می کند، نه در راه اسراف. شما می توانید بگویید که

someone is a thrifty shopper. That means that they only buy the things they need

شخصی یک خریدار صرفه جویی است. این بدان معناست که آنها فقط چیزهای مورد نیاز خود را می خرند

and not wasteful things. Some synonyms or (words that are similar) to thrifty are:

نه چیزهای بیهوده. برخی از مترادف ها یا (کلمات مشابه) با صرفه عبارتند از:

frugal, prudent, and economical. Here are some example sentences: My mom saves a

مقتصد، محتاط و اقتصادی. در اینجا چند جمله مثال آورده شده است: مادر من با صرفه جویی در خرید

lot of money by being a thrifty shopper. He doesn't save money. He needs to be

، پول زیادی را پس انداز می کند. او پول پس انداز نمی کند. او باید

thriftier. The next word is wealthy. Wealthy is an adjective and means having

صرفه جویی کند. کلمه بعدی ثروتمند است. ثروتمند یک صفت است و به معنای داشتن

a great deal of money or having a lot of money resources or assets. If someone is

مقدار زیادی پول یا داشتن منابع مالی یا دارایی زیاد است. اگر کسی

wealthy, it is the same as saying that, they are rich. Some synonyms for wealthy

ثروتمند باشد، مثل این است که بگوییم ثروتمند است. برخی از مترادف های ثروتمند

are: rich, affluent, and well-off. Some symptoms examples for wealthy are: She is

عبارتند از: ثروتمند، مرفه، و ثروتمند. چند نمونه از علائم برای افراد ثروتمند عبارتند از: او

a wealthy businesswoman. He is the wealthiest person

یک تاجر ثروتمند است. او

in the city. The next word is: filthy rich. Now, this is a funny idiom. If we look at

ثروتمندترین فرد شهر است. کلمه بعدی این است: ثروتمند کثیف. حالا این یک اصطلاح خنده دار است. اگر به

the two words together we see: filthy which means very dirty, and rich. So the

این دو کلمه با هم نگاه کنیم، می بینیم: کثیف به معنای بسیار کثیف و غنی. بنابراین

idiom means very rich in an excessive or offensive way. Let's look at some

اصطلاح به معنای بسیار غنی به صورت افراطی یا توهین آمیز است. بیایید به چند جمله نگاه کنیم

sentences: The businessman is filthy rich. Her grandfather is filthy rich.

: تاجر پولدار کثیف است. پدربزرگش ثروتمند کثیف است.

The next word for using money is: BROKE Broke as an adjective means that a

کلمه بعدی برای استفاده از پول این است: BROKE Broke به عنوان صفت به این معنی است که

person has no money. Some synonyms or (words that are similar) to broke are: poor,

شخص پول ندارد. برخی از مترادف ها یا (کلمات مشابه) شکسته عبارتند از:

penniless, and destitute. Here's some sentence examples: Can I borrow 20

فقیر، بی پول و تهی دست. در اینجا چند نمونه جمله آورده شده است: آیا می توانم 20 دلار وام بگیرم

dollars? I'm broke until payday. He can't come to dinner because he is broke. Our

؟ من تا روز حقوق خرابم او نمی تواند برای شام بیاید، زیرا او شکسته است.

next word is GENEROUS. Generous is an adjective that means someone is liberal

کلمه بعدی ما سخاوتمندانه است. سخاوتمند صفتی است که به معنای فردی آزاده

and giving. Now, this lesson is about using money, so a generous person when

و بخشنده است. اکنون، این درس در مورد استفاده از پول است، بنابراین وقتی

we're talking about using money is someone that likes to give money to help

در مورد استفاده از پول صحبت می کنیم، یک فرد سخاوتمند کسی است که دوست دارد برای کمک به مردم پول بدهد

people out. Some synonyms for generous are charitable, big-hearted, and open

. برخی از مترادف های سخاوتمند عبارتند از خیریه، بزرگ دل و

handed. Here's some sentence examples for generous: He is generous with his money.

دست باز. در اینجا چند مثال برای سخاوتمند آمده است: او با پول خود سخاوتمند است.

She gives a generous amount of money to charities. The next word is STINGY.

او مبلغ سخاوتمندانه ای به سازمان های خیریه می دهد. کلمه بعدی خسیس است.

Stingy is the opposite of generous. Stingy means not generous. Someone who is

خسیس نقطه مقابل سخاوتمند است. بخیل یعنی سخاوتمند نیست. کسی که

stingy doesn't like to share or give. Some synonyms for stingy are: cheap,

خسیس است دوست ندارد به اشتراک بگذارد یا بدهد. برخی از مترادف های خسیس عبارتند از: ارزان،

miserly, and penny-pinching. Here's some sentence examples for stingy: My friend

خسیس، و سکه گیر. در اینجا چند مثال برای خسیس آورده شده است: دوست من

was too stingy to lend me five dollars. The company was too stingy to raise

آنقدر خسیس بود که نمی توانست به من پنج دلار قرض دهد. این شرکت برای افزایش حقوق بسیار خسیس بود

salaries. Please subscribe like and share this video also let's get together in

. لطفا این ویدیو را سابسکرایب کنید و به اشتراک بگذارید و در ویدیوی بعدی با هم باشیم

the next video. Click on the screen for more videos

. برای ویدیوهای بیشتر روی صفحه کلیک کنید