Sound Like a NATIVE | Adjectives To Describe People In English

Hi there, this is Harry and welcome back  to my advanced English lessons with Harry.

سلام، این هری است و به درس‌های پیشرفته انگلیسی من با هری خوش آمدید.

And what we're going to talk  to you about today are actually  

و آنچه امروز قرار است با شما صحبت کنیم در واقع

adjectives. So the lesson today is based on  adjectives. And these are advanced adjectives  

صفت‌ها هستند. بنابراین درس امروز مبتنی بر صفت است. و اینها صفت های پیشرفته   هستند

that we use to describe people. Now, unusually,  now I have actually 12, not 10, I usually have  

که برای توصیف افراد استفاده می کنیم. اکنون، به طور غیرمعمول، اکنون من واقعاً 12 دارم، نه 10، من معمولاً

a list of 10. I don't know why I've got 12. So  I'm going to go down through the list of 12.  

لیستی از 10 تا دارم. نمی دانم چرا 12 دارم. بنابراین می خواهم لیست 12 را پایین بیاورم.

Okay, this is called the 12 disciples  go down through the list of 12.  

باشه، این 12 شاگرد نامیده می‌شود از فهرست 12 نفری پایین بیایید.

And I'll go back through them individually  and give you an example one by one.

و من به صورت جداگانه به آنها باز می‌گردم و یک به یک برای شما مثال می‌زنم.

This lesson is sponsored by Skillshare.

این درس توسط Skillshare حمایت می شود.

Okay, now, here they are. So some of them are  positive and some of them are negative, I'll  

خوب، حالا، آنها اینجا هستند. بنابراین برخی از آنها مثبت و برخی از آنها منفی هستند،

give you positive and negatives as we  go through them. Sensible, is positive.  

در حین بررسی آنها به شما نکات مثبت و منفی می دهم . معقول، مثبت است.

Sensitive, but someone neutral. It could  be depends on how you look at the person.  

حساس، اما کسی بی طرف. ممکن است بستگی به نحوه نگاه شما به شخص داشته باشد.

Positive or negative or more positive,  negative. Assertive, very positive, assertive.  

مثبت یا منفی یا مثبت تر، منفی. قاطع، بسیار مثبت، قاطعانه.

Competitive, okay, that can be a little  bit negative if you're too competitive,  

رقابتی، بسیار خوب، اگر شما بیش از حد رقابتی هستید، می تواند کمی منفی باشد،

but like me a little bit too competitive at  times. Greedy, very definitely a negative greedy.  

اما گاهی اوقات کمی بیش از حد رقابتی مانند من . حریص، قطعا یک حریص منفی.

Arrogant, another very definite. On the  negative side negative, arrogant. Thick. Well,  

مغرور، دیگری بسیار قطعی. در جنبه منفی، متکبر. ضخیم. خوب،

thick can have a meaning of a bit  stupid. So a little bit negative.  

ضخیم می تواند معنای کمی احمقانه داشته باشد. بنابراین کمی منفی است.

Patronising, again, a little bit negative.  Patronising. Obnoxious, very definitely negative,  

حامی، دوباره، کمی منفی. حامی نفرت انگیز، قطعاً منفی،

obnoxious. Pretentious, also a little  bit negative, pretentious. Ruthless.  

نفرت انگیز. پرمدعا، همچنین کمی منفی، پرمدعا. بی رحم

And down to earth, okay, so  let's go through them one by one.

و به زمین، باشه، پس بیایید یکی یکی از آنها عبور کنیم.

Number one sensible. Well, when somebody is  sensible, they take the right approach to  

شماره یک معقول. خوب، وقتی کسی عاقل است،

something without taking risk. It's sensible  when you're standing at the side of the road  

بدون ریسک کردن، رویکرد درستی را برای چیزی اتخاذ می کند. عاقلانه است وقتی در کنار جاده ایستاده‌اید   به

to look right and left to make sure there's no  traffic coming in, not just walk across the road  

راست و چپ نگاه کنید تا مطمئن شوید که ترافیکی وارد نمی‌شود، نه اینکه فقط در سراسر جاده قدم بزنید

without having a care in the world,  okay. So you're sensible about it.

بدون توجه به این دنیا، باشه. بنابراین شما در مورد آن معقول هستید.

You're sensible in the way  you approach the problem  

شما در برخورد با مشکلی

that your child might have at school. So when  he comes home, and he's got a bloody nose,  

که ممکن است فرزندتان در مدرسه داشته باشد، منطقی هستید. بنابراین، وقتی به خانه می‌آید و بینی‌اش خونی است،

or some little problem, you don't run  down to school shouting and screaming,  

یا مشکل کوچکی دارد، با داد و فریاد به مدرسه نمی‌روید،

you sit down in a sensible way with him and try  to find out exactly what happened. And then try  

به روشی معقول با او می‌نشینید و سعی می‌کنید دقیقاً بفهمید چه اتفاقی افتاده است. و سپس سعی کنید

to find or think about the best way to deal  with the problem. And that would be sensible.

بهترین راه برای مقابله با مشکل را پیدا کنید یا درباره آن فکر کنید . و این معقول خواهد بود.

He's very sensible, he doesn't do things  without thinking about the risk. He won't  

او بسیار عاقل است، کارهایی را بدون فکر کردن به خطر انجام نمی دهد. او

just run off with his friend and not  tell us where he is going. He's really,  

فقط با دوستش فرار نمی کند و به ما نمی گوید کجا می رود. او واقعاً،

really sensible. It's a sensible thing to do.

واقعاً معقول است. این کار معقولی است.

So when it's sensible, you take  

بنابراین وقتی معقول است،

certain precautions, you don't do  things just in a risky way. Okay?

اقدامات احتیاطی خاصی را انجام می‌دهید، کارها را فقط به روشی پرخطر انجام نمی‌دهید. باشه؟ می‌خواهم

I'd like to thank Skillshare again for sponsoring  this lesson. Skillshare is an online learning  

دوباره از Skillshare برای حمایت مالی از این درس تشکر کنم. Skillshare یک پلت فرم یادگیری آنلاین است که

platform with 1000s of creative courses and  classes taught by experts to help you learn  

دارای هزاران دوره آموزشی خلاقانه و کلاس‌هایی است که توسط کارشناسان آموزش داده می‌شود تا به شما در یادگیری

new skills. Remember, it's never too late to learn  a new skill. As a podcast presented myself, I'm  

مهارت‌های جدید کمک کند. به یاد داشته باشید، هیچ وقت برای یادگیری یک مهارت جدید دیر نیست. همانطور که یک پادکست خودم را معرفی کردم،

always looking for new ways to promote my podcast.  So last week, I actually enrolled in Amanda  

همیشه به دنبال راه‌های جدیدی برای تبلیغ پادکست خود هستم. بنابراین هفته گذشته، من واقعاً در

McLaughlin's course podcast marketing, how to  grow your audience with a marketing plan, social  

دوره بازاریابی پادکست آماندا مک لافلین ثبت نام کردم، چگونه می‌توان مخاطبان خود را با یک برنامه بازاریابی،

media and meta data tips. In her one hour course  Amanda puts together a comprehensive and real  

رسانه‌های اجتماعی و نکات متا داده افزایش داد. در دوره آموزشی یک ساعته خود، آماندا یک برنامه بازاریابی جامع و واقعی را

actionable marketing plan for your podcast show.  How'd you find your audience and connect with  

برای نمایش پادکست شما گردآوری می کند. چگونه مخاطبان خود را پیدا کردید و با

listeners? And most of all, how do you convince  strangers on the internet to start following you?  

شنوندگان ارتباط برقرار کردید؟ و مهم‌تر از همه، چگونه غریبه‌ها را در اینترنت متقاعد می‌کنید که شما را دنبال کنند؟

I really enjoyed it and found it really  beneficial. And I'm looking forward to putting  

من واقعاً از آن لذت بردم و آن را واقعاً مفید یافتم. و من مشتاقانه منتظر هستم

those action points I learned into practice the  content is well presented and designed for both  

آن نکات عملی را که یاد گرفتم در عمل به کار ببرم. محتوا به خوبی ارائه و طراحی شده است که هم برای

entry level podcasters and more experienced  producers. Well, if marketing is not your thing,  

پادکست‌های ابتدایی و هم برای تولیدکنندگان با تجربه‌تر طراحی شده است. خوب، اگر بازاریابی هدف شما نیست،

well on Skillshare you can always find a course  that interests you from video editing, to cooking  

خوب در Skillshare، همیشه می‌توانید دوره‌ای را پیدا کنید که از ویرایش ویدیو، آشپزی

graphic design to creative writing, and even more  everyone will find something for them. And don't  

طراحی گرافیکی گرفته تا نوشتن خلاقانه، و حتی بیشتر همه چیزهایی برای آنها پیدا کنند. و

forget that new premium classes are launched every  week. So there's always something new to discover.  

فراموش نکنید که کلاس‌های ممتاز جدید هر هفته راه‌اندازی می‌شوند. بنابراین همیشه چیز جدیدی برای کشف وجود دارد.

Subtitles are available in Spanish, French,  Portuguese and German and Skillshare is offering  

زیرنویس‌ها به زبان‌های اسپانیایی، فرانسوی، پرتغالی و آلمانی موجود است و Skillshare به

the first 1000 People who click my link in the  description, a free one month trial of Skillshare  

1000 نفر اولی که روی پیوند من در توضیحات کلیک می‌کنند، یک دوره آزمایشی رایگان یک ماهه

premium membership. So that's not so bad. Thank  you Skillshare for sponsoring this lesson.

عضویت ممتاز Skillshare را ارائه می‌دهد. پس این خیلی بد نیست. از Skillshare برای حمایت مالی از این درس سپاسگزاریم.

Now, sensible is the next word.... Sorry,  sensitive is the next word. And these two words  

اکنون کلمه بعدی معقول است... متأسفم، کلمه بعدی حساس است. و این دو کلمه

get confused, sensible and sensitive, because  in some languages, they actually have the same  

اشتباه، معقول و حساس می‌شوند، زیرا در برخی زبان‌ها، در واقع همان

word. So it's hard to distinguish. But in English,  

کلمه را دارند. بنابراین تشخیص آن سخت است. اما در انگلیسی،

sensible, and also sensitive. So when somebody is  sensitive, their feelings a little bit close to  

معقول، و همچنین حساس. بنابراین وقتی کسی حساس است، احساساتش کمی به

the surface. So if they get criticised, they get  upset. If somebody shouts at them, they get upset.

سطح نزدیک می‌شود. بنابراین اگر مورد انتقاد قرار بگیرند، ناراحت می‌شوند. اگر کسی سر آنها فریاد بزند، ناراحت می شوند.

Or if they see something, unsavoury on the  TV, or in the movie, they, they might shed  

یا اگر چیزی ناخوشایند در تلویزیون یا فیلم ببینند، ممکن است

a tear about children that have been orphaned or  animals that have been badly treated. So they're  

درباره کودکانی که یتیم شده‌اند یا حیواناتی که با آنها بدرفتاری شده است اشک بریزند. بنابراین آنها

very sensitive to those sorts of situations,  and therefore can be very, very emotional.

به این نوع موقعیت‌ها بسیار حساس هستند و بنابراین می‌توانند بسیار بسیار احساسی باشند.

And emotional can be a word, very synonymous  with the whole idea of being sensitive to.

و احساسی می‌تواند کلمه‌ای باشد، بسیار مترادف با کل ایده حساس بودن.

Now, we can also be sensitive to change, like,  my nose can be very sensitive. At this time of  

اکنون، ما همچنین می‌توانیم به تغییرات حساس باشیم، مثلاً بینی من می‌تواند بسیار حساس باشد. در این زمان از

the year, when there's fresh pollen in the  air, or the trees are growing leaves or the  

سال، وقتی گرده‌های تازه در هوا وجود دارد ، یا درختان در حال رشد هستند یا

new plants are out. And when you go  out, it's nice to breathe in deeply but  

گیاهان جدید بیرون می‌روند. و وقتی بیرون می روی، نفس عمیق کشیدن خوب است، اما

within a day or two, my eyes are watering. My nose  is running. And I'm sneezing a lot. So I'm very  

طی یکی دو روز، چشمانم اشک می ریزد. دماغم در حال جاری شدن است. و من زیاد عطسه می کنم. بنابراین من

sensitive to the change in  the climate, particularly  

نسبت به تغییر در آب و هوا بسیار حساس هستم، به ویژه

in the spring into the early summer. So yeah,  that's about being sensitive in that way as well.

در بهار تا اوایل تابستان. بنابراین بله، این مربوط به این است که از این نظر نیز حساس باشید.

So just to make sure we understand the  difference between sensible doing things  

بنابراین فقط برای اینکه مطمئن شویم تفاوت بین انجام معقول کارها

without taking risk sensitive, where our  emotions sometimes might take over and we  

بدون ریسک حساس را درک می‌کنیم، جایی که گاهی اوقات ممکن است احساسات ما را تحت تأثیر قرار دهد و ما

can be a little emotional about  things particular criticism.

می‌توانیم در مورد انتقادات خاص کمی احساساتی باشیم .

Assertive. So assertive when you make  your point you make it clear and you  

اظهار کننده. پس قاطعانه هنگامی که نظر خود را بیان می‌کنید، آن را روشن می‌کنید و

stick to it and you're not going to  be easily persuaded or easily moved.

به آن پایبند می‌مانید و به راحتی متقاعد نمی‌شوید یا به راحتی تکان نمی‌خورید.

Competitive. Well, when you're competitive, it  means you... you don't want to give in without  

رقابتی. خوب، وقتی رقابتی هستید، به این معنی است که شما... نمی خواهید بدون

a fight. Or if there's a game you want to  win, or there's a challenge you want to,  

مبارزه تسلیم شوید. یا اگر بازی‌ای وجود دارد که می‌خواهید برنده شوید، یا چالشی وجود دارد که می‌خواهید،

to achieve it. Yeah, so competitive  means you don't just participate,  

برای رسیدن به آن. بله، بنابراین رقابتی به این معنی است که شما

just for the sake of it or even just to have fun.

فقط به خاطر آن یا حتی فقط برای تفریح ​​شرکت نمی کنید.

So, you know, when we were growing up, as kids,  we were always competitive. Yeah, we always wanted  

بنابراین، می دانید، زمانی که ما در کودکی بزرگ می شدیم، همیشه رقابتی بودیم. بله، ما همیشه می خواستیم

to be the best. I grew up, I still am, of course,  I'm a twin. And we are identical twins. So we were  

بهترین باشیم. من بزرگ شدم، هنوز هستم، البته، من یک دوقلو هستم. و ما دوقلوهای همسان هستیم. بنابراین ما

very competitive. So if one did one thing, the  other would want to do better, if one did better,  

بسیار رقابتی بودیم. بنابراین اگر یکی کاری را انجام داد، دیگری می‌خواهد بهتر انجام دهد، اگر یکی بهتر انجام دهد،

the other one would want to be better again. So we  were always in a competitive environment, whether  

دیگری می‌خواهد دوباره بهتر شود. بنابراین ما همیشه در یک محیط رقابتی بودیم، چه

our parents did it deliberately or not, I don't  think they did. But you know, one did something,  

والدینمان عمداً این کار را انجام دهند یا نه، فکر نمی‌کنم آن‌ها این کار را کرده باشند. اما می دانید، یکی کاری انجام داد،

they would encourage the other one to do better  the next time. So everything became competitive.  

آنها دیگری را تشویق می کردند که دفعه بعد بهتر انجام دهد. بنابراین همه چیز رقابتی شد.

The game of football, the game of cards,  the game of Monopoly, whatever it might be,  

بازی فوتبال، بازی ورق، بازی مونوپولی، هر چه که باشد،

even the the Easter, Christmas and summer  exams at school also became competitive.

حتی امتحانات عید پاک، کریسمس و تابستان در مدرسه نیز رقابتی شد.

So when you're always thinking as  a challenge, you always want to be  

بنابراین وقتی همیشه به عنوان یک چالش فکر می‌کنید، همیشه می‌خواهید

doing your best or in fact, winning then  you could be described as being competitive.

بهترین تلاش خود را انجام دهید یا در واقع برنده شوید، می‌توان آن را رقابتی توصیف کرد.

Greedy. Greedy is when people want more  than they really need. As this is a good  

حریص. حریص زمانی است که مردم بیشتر از آنچه واقعاً نیاز دارند می خواهند. از آنجایی که این یک

adjective to describe people. Greedy is often  referred to when we're talking about food,  

صفت خوب برای توصیف افراد است. وقتی در مورد غذا صحبت می‌کنیم، اغلب به حرص گفته می‌شود،

but it's not just about food. You know, so that  the child who wants the extra biscuit or two  

اما این فقط در مورد غذا نیست. می‌دانید، برای اینکه کودکی که یک یا دو بیسکویت اضافی می‌خواهد

can be greedy, Don't be so greedy, yeah, leave  some for somebody else. So they just stuff  

حریص باشد، اینقدر حریص نباشید، آره، مقداری را برای دیگری بگذارید. بنابراین آنها فقط یک

another biscuit that they can hardly chew  up, they have sort of being very greedy.

بیسکویت دیگر پر می کنند که به سختی می توانند آن را بجوند، آنها به نوعی بسیار حریص هستند.

But we can also be greedy as adults. We  want more money, we want a bigger house,  

اما ما در بزرگسالی نیز می توانیم حریص باشیم. ما پول بیشتری می‌خواهیم، ​​خانه بزرگ‌تری می‌خواهیم،

we want more responsibility, want more promotion,  all of these things. This is an era of greediness,  

مسئولیت بیشتر می‌خواهیم، ​​ترفیع بیشتر می‌خواهیم، همه اینها. این دوران طمع است،

that has crept into society. So to be greedy  is to want more than you actually need.

که در جامعه رخنه کرده است. بنابراین حریص بودن یعنی بیشتر از چیزی که واقعاً نیاز دارید بخواهید.

Arrogant. Well, arrogant is when you walk  around with an aura of supremacy or when you  

مغرور. خوب، متکبر زمانی است که با هاله ای از برتری راه می روید یا زمانی که

feel you are better than other people. You  look down your nose at people and you let  

احساس می کنید بهتر از دیگران هستید. شما به مردم نگاه می‌کنید و اجازه می‌دهید به دیگران اجازه دهید تلاش کنید

try let people or you don't even have to  try to let people know that you think you're  

یا حتی مجبور نیستید سعی کنید به مردم بفهمانید که فکر می‌کنید

better that your qualifications are better,  you do things better. Everything about you,  

بهتر هستید از اینکه شایستگی‌هایتان بهتر است، کارها را بهتر انجام می‌دهید. همه چیز درباره شما،   که

you believe is better than the other people.  So you're somewhat arrogant approach.

معتقدید بهتر از دیگران است. بنابراین شما تا حدودی رویکرد متکبرانه ای دارید.

People don't usually like arrogant  people, but they're in certain professions  

مردم معمولاً افراد متکبر را دوست ندارند ، اما آنها در حرفه‌های خاصی هستند

it's often needed. Okay, so a little bit of  arrogance is not such a bad thing to have. To me,  

اغلب لازم است. بسیار خوب، پس کمی تکبر چیز بدی نیست. برای من،

if you think you're the best. And  you believe you're the best. Well,  

اگر فکر می‌کنید بهترین هستید. و معتقدید که بهترین هستید. خوب،

you actually can be. You know, if you look  at some of these footballers, they can be a  

شما واقعاً می توانید باشید. می‌دانید، اگر به برخی از این فوتبالیست‌ها نگاه کنید، آن‌ها می‌توانند

little bit arrogant, but they're really good  footballers but you can see why, you know.

کمی مغرور باشند، اما آنها واقعاً فوتبالیست‌های خوبی هستند، اما می‌دانید چرا.

So Ronaldo might come across as a little  bit arrogant. Why not? He is the best  

بنابراین رونالدو ممکن است کمی مغرور به نظر برسد. چرا که نه؟ او بهترین

footballer in the world.

فوتبالیست جهان است.

Thick. Well, thick is a word that we use  to describe somebody when they're a bit  

ضخیم. خوب، ضخیم کلمه ای است که ما از آن برای توصیف کسی استفاده می کنیم، زمانی که کمی

stupid. Ah, don't be so thick. Yeah. Yeah.

احمق است. آه، اینقدر ضخیم نباش. آره آره

Oh, that child, he's thick at times. I just  wonder, will we ever get through it and will  

اوه، آن بچه، او گاهی اوقات ضخیم است. من فقط نمی دانم، آیا ما هرگز از آن عبور خواهیم کرد و آیا

he ever understand simple mathematics.  Okay, so thick is an adjective we use to  

او ریاضیات ساده را درک خواهد کرد. بسیار خوب، صفتی است که ما برای

describe people a little bit stupid, or don't  understand something or ask stupid questions.

توصیف افرادی که کمی احمق هستند، یا چیزی را نمی فهمند یا سؤالات احمقانه می پرسند، استفاده می کنیم.

That's, that's a thick question. It's a  really stupid question to ask. Okay, so  

این یک سوال غلیظ است. این یک سؤال واقعاً احمقانه است. بسیار خوب، به این

thick meaning a little bit stupid.

معناست که کمی احمقانه است.

And thick is like, thick as wood.  Yes, or something really thick,  

و ضخیم مثل چوب است. بله، یا چیزی واقعاً ضخیم،

meaning you can't get through. Knock knock, is  there anybody there? No. A little bit thick.

یعنی نمی‌توانید از آن عبور کنید. تق تق، آیا کسی آنجا هست؟ نه. کمی ضخیم.

Patronising. So when we talk about  patronising the meaning of patronising is to  

حامی بنابراین وقتی در مورد حمایت صحبت می‌کنیم، معنای حمایت کردن این است که با

treat somebody in a way that's patronising. That  you sound as if you're trying to be helpful,  

کسی به گونه‌ای رفتار کنیم که حامی باشد. به نظر می‌رسد که انگار سعی می‌کنید مفید باشید،

but in reality, you're just trying to show  that you know better than they do. Okay,  

اما در واقعیت، فقط می‌خواهید نشان دهید که بهتر از آنها می‌دانید. بسیار خوب،

so when somebody might say, Oh, don't be  so patronising. So you might say, Okay,  

پس وقتی کسی ممکن است بگوید، اوه، اینقدر حامی نباش. بنابراین ممکن است بگویید، بسیار خب،

let me help you and I can show you how to do  it. After all, I've been doing this for such a  

اجازه دهید من به شما کمک کنم و می‌توانم به شما نشان دهم که چگونه این کار را انجام دهید . از این گذشته، من

long time now, but I'll show it to you. And  if you need any help, I can show you again.

مدت زیادی است که این کار را انجام می دهم، اما آن را به شما نشان خواهم داد. و اگر به کمکی نیاز دارید، می‌توانم دوباره به شما نشان دهم.

So a real patronising way to give somebody  some help, rather than just say, oh, yeah,  

بنابراین یک راه حمایتی واقعی برای کمک کردن به کسی، به جای اینکه فقط بگویید، اوه، بله،

if you need some help, give me a call.  So when you're being patronising,  

اگر به کمک نیاز دارید، با من تماس بگیرید. بنابراین، زمانی که از شما حمایت می‌کنید،

it's usually where you're trying to sound or  seem as if you're helpful, but in reality,  

معمولاً این جایی است که سعی می‌کنید صدا کنید یا به نظر می‌رسد که مفید هستید، اما در واقع،   در

you're actually demonstrating that you  are in some way superior to that person.  

واقع نشان می‌دهید که به نحوی از آن شخص برتر هستید.

So patronising so and you'll often hear it and  express. I wish you weren't so patronising. No,  

بنابراین، شما اغلب آن را می شنوید و بیان می کنید. کاش اینقدر حامی نبودی نه،

really, really, I could do it on my own. I don't  need anybody else to help me so patronising.

واقعاً، واقعاً، من می‌توانم این کار را به تنهایی انجام دهم. من به هیچ کس دیگری نیاز ندارم که اینقدر به من کمک کند.

And then after patronising we have obnoxious. Now,  

و سپس پس از حمایت ما نفرت انگیز است. حالا،   در

be careful here with the pronunciation of  obnoxious. Obnoxious. Ob-no-xious. Obnoxious.  

اینجا با تلفظ  ناپسند مراقب باشید . ناراحت کننده - شدیدا ناخوشایند. ناراحت کننده - شدیدا ناخوشایند. ناراحت کننده - شدیدا ناخوشایند.

So when somebody is obnoxious, they're really not  very pleasant people. Now, you're going to have  

بنابراین وقتی کسی نفرت انگیز است، واقعاً آدم های خیلی خوشایندی نیستند. حالا،

an obnoxious smell which is a terrible,  terrible smell. You come in and the smell of  

بوی بدی خواهید داشت که بویی وحشتناک و وحشتناک است. وارد می‌شوید و بوی

like sulphur or something that would be  obnoxious. Or you come in and the cat's  

گوگرد یا چیزی که می‌تواند مشمئزکننده باشد به مشام می‌رسد. یا وارد می‌شوید و

litter tray hasn't been cleaned out for three  or four days that will certainly be obnoxious.

سینی خاک گربه برای سه یا چهار روز تمیز نشده است که مطمئناً مضر خواهد بود.

But when we're using this as an  adjective to describe people,  

اما وقتی از این به عنوان یک صفت برای توصیف افراد استفاده می‌کنیم،

that usually their habits or their  behaviour is somewhat obnoxious.  

معمولاً عادت‌ها یا رفتارشان تا حدی نفرت‌انگیز است.

Perhaps it's the language they use that  every second word is f this and f that is it.

شاید این زبانی است که استفاده می‌کنند هر کلمه دوم f this و f that is it است.

I really don't like that person is he's obnoxious,  he's got no manners, he's rude. He doesn't  

من واقعاً از آن شخص خوشم نمی‌آید که منفور است، او اخلاق ندارد، بی‌ادب است. او

close his mouth when he's eating. He drinks his  

هنگام غذا خوردن دهانش را نمی بندد.

water or beer so quickly, spills half of it.  And he dresses like a pig. He's obnoxious.

آنقدر سریع آب یا آبجوش را می نوشد، نیمی از آن را می ریزد. و مثل خوک لباس می پوشد. او نفرت انگیز است

Sort of behaviour, habits, they're all  describe and define the person and the  

نوعی رفتار، عادات، همه آنها فرد را توصیف و تعریف می‌کنند و

adjective describes that person really  well obnoxious and obnoxious individual.

صفت آن شخص را به‌خوبی فردی نفرت‌انگیز و نفرت‌انگیز توصیف می‌کند.

Pretentious, well, when somebody is  pretentious, the meaning of it is that they are  

پرمدعا، خوب، وقتی کسی پرمدعا است، معنایش این است که

trying to appear more important than their  position really is yes. So they're a little bit  

سعی می کند مهمتر از موقعیتش به نظر برسد که واقعاً بله است. بنابراین آن‌ها کمی

pretentious, or somebody who's perhaps a  junior manager or not even a manager at all  

پرمدعا هستند، یا کسی که شاید یک مدیر جوان یا اصلاً مدیر نیست،

acts in a way that they might feel they're  a manager, but there have been a little  

طوری رفتار می‌کند که ممکن است احساس کنند یک مدیر هستند، اما

bit pretentious because they're not  really in that position of seniority.

کمی پرمدعا بوده است، زیرا اینطور نیست. واقعا در آن موقعیت ارشد.

Okay, so were they trying to appear  to be better, or more important  

خوب، آنها سعی می کردند بهتر یا مهم تر

than they are. And we often hear this expression,  a pretentious snob. Okay, so somebody's  

از آنچه هستند به نظر برسند. و ما اغلب این عبارت را می شنویم، یک ادم متماد. بسیار خوب، پس یک نفر

trying to be really important. Looking  down the nose, a little bit of people  

سعی می کند واقعاً مهم باشد. نگاه کردن به پایین بینی، کمی افراد

a little bit like arrogant. Yes, slightly  like that. But somewhat pretentious. Okay.

کمی مانند متکبر هستند. بله، کمی مانند آن. اما تا حدودی پرمدعا. باشه.

And then we have what we have, oh, yeah.  Ruthless. Yes. When somebody is ruthless,  

و سپس آنچه را داریم داریم، اوه، بله. بی رحم آره. وقتی کسی بی‌رحم است،

and we describe them as ruthless, it means  they make decisions without any consideration  

و ما او را بی‌رحم توصیف می‌کنیم، به این معنی است که او بدون توجه

for people's opinion. They're just interested  in getting the job done, or they're getting  

به نظر مردم تصمیم می‌گیرد. آنها فقط به انجام کار علاقه دارند، یا

whatever they want done, that don't take into  consideration people's views, or opinions.

هر کاری را که می خواهند انجام می دهند، که نظرات یا نظرات مردم را در نظر نمی گیرد.

Let me give you an example. So a company  is going through a bad time, trading wise,  

بگذارید برای شما مثالی بزنم. بنابراین، یک شرکت دوران بدی را سپری می‌کند، عاقلانه معامله می‌کند،

they've got 120 people, and the directors come  down and talk to the CEO. And they tell him that  

آنها 120 نفر دارند و مدیران پایین می‌آیند و با مدیرعامل صحبت می‌کنند. و آنها به او می گویند که

we're going to have to go through some sort of a  redundancy programme, you're going to have to get  

ما باید از طریق نوعی برنامه تعدیل کار انجام دهیم، شما باید

rid of 30 people, you're gonna have to get rid  of 30 people within the next month, otherwise,  

از شر 30 نفر خلاص شوید، شما باید ظرف یک ماه آینده از شر  30 نفر خلاص شوید، در غیر این صورت،

you're gonna have a serious problem. So the CEO  goes off and thinks about it for a few days,  

مشکل جدی خواهید داشت. بنابراین، مدیر عامل شرکت می‌رود و چند روزی درباره آن فکر می‌کند،

has looked at the numbers, calls the staff  together and tells them that tells them that we're  

به شماره‌ها نگاه می‌کند، با کارکنان تماس می‌گیرد و به آنها می‌گوید که به آنها می‌گوید که ما

going to have a redundancy programme. It's going  to be effective from the first of July. And I'd  

برنامه تعدیل نیرو خواهیم داشت. قرار است از اول ژوئیه اجرایی شود. و

be writing to you next week and let you know, who  hasn't hasn't a job. The people who will stay are  

هفته آینده برای شما می‌نویسم و ​​به شما اطلاع می‌دهم، کسی که شغلی ندارد. افرادی که خواهند ماند،

those people who are most needed. And the people  who will go are the people who are not needed. And  

افرادی هستند که بیشتر مورد نیاز هستند. و افرادی که خواهند رفت افرادی هستند که مورد نیاز نیستند. و

that's a fact, there would be no discussion about  it. So when the letters issue that week later,  

این یک واقعیت است، هیچ بحثی در مورد آن وجود نخواهد داشت . بنابراین وقتی نامه‌ها همان هفته بعد صادر شد،

he has selected and has been very ruthless in  his decision. So 30 People have been selected.  

او انتخاب کرده و در تصمیم خود بسیار بی‌رحم بوده است . بنابراین 30 نفر انتخاب شدند.

No negotiation, no discussion. The terms have  been offered for the redundancy programme.  

نه مذاکره، نه بحث. شرایط برای برنامه افزونگی ارائه شده است.

But that's it. So it's not a question  of whether you're his favourite or not.  

اما همین. بنابراین بحث این نیست که مورد علاقه او هستید یا نه.

He's absolutely ruthless in his choice of those  people who are going to be made redundant,  

او در انتخاب افرادی که قرار است از کار بیکار شوند، کاملاً بی رحم است،

so he doesn't care whether you've got two kids  at college or whether you've got a big mortgage,  

بنابراین برایش اهمیتی ندارد که شما دو فرزند در دانشگاه دارید یا وام مسکن بزرگی دارید،

he's making a decision in terms of the security  and the long term security of the business.

او در حال تصمیم گیری در مورد این است. امنیت و امنیت بلند مدت کسب و کار.

So very, very ruthless and  absolute, ruthless, individual.

خیلی، بسیار بی رحم و مطلق، بی رحم، فردی.

And finally, somebody down to earth. Well, when we  describe somebody as down-to-earth, we mean, he's  

و در نهایت، کسی روی زمین. خوب، وقتی ما فردی را به‌عنوان بی‌نقص توصیف می‌کنیم، منظورمان این است که او

very normal. He's very matter of fact, he's got no  airs and graces, and he's somebody that will just  

بسیار عادی است. او واقعاً مهم است، او هیچ هوا و لطفی ندارد، و او کسی است که فقط می‌گوید،

say, what he thinks straight out, okay.  So he'd be upfront, he will be direct,  

چه فکر می‌کند، خوب. بنابراین او پیشاپیش خواهد بود، او مستقیم خواهد بود،

you'd be very frank and honest. And  we will describe him as down-to-earth.

شما بسیار صریح و صادق باشید. و ما او را به عنوان فردی سر به زیر توصیف خواهیم کرد.

So what do you think of Patrick? He's a good  guy, when you get to know him. He's really good.  

پس نظر شما در مورد پاتریک چیست؟ وقتی او را بشناسید، پسر خوبی است. او واقعاً خوب است.

I mean, he's, he's not somebody who's got airs and  graces, he's not pretentious in any way. And fact,  

منظورم این است که او کسی نیست که هوا و نعمت داشته باشد، او به هیچ وجه اهل ادعا نیست. و در واقع،

if he doesn't like somebody or something,  he will tell them or tell you about that.  

اگر کسی یا چیزی را دوست نداشته باشد، آن را به آنها خواهد گفت یا به شما خواهد گفت.

So he's really down-to-earth. Some people  see that as a little bit too frank,  

بنابراین او واقعاً سر به زیر است. برخی افراد این را کمی بیش از حد صریح می‌دانند،

had been a little bit too honest.  But you know, it's better than  

کمی بیش از حد صادق بودند. اما می دانید، این بهتر از

the other way. At least you know where you are  with him. He's real, down-to-earth character.

راه دیگری است. حداقل می‌دانی با او کجا هستی. او یک شخصیت واقعی و زمینی است.

Okay, so as I said, we've got 12 adjectives. So  let me just give them two again and the list.  

خوب، پس همانطور که گفتم، ما 12 صفت داریم. بنابراین اجازه دهید دوباره دو تا و لیست را به آنها بدهم.

Sensible, sensitive. And be careful  those two words they do get confused,  

معقول، حساس. و مراقب باشید که این دو کلمه اشتباه گرفته می شوند،

as sensible and sensitive. Assertive,  competitive, greedy, arrogant, thick, patronising,  

به عنوان معقول و حساس. قاطع، رقابتی، حریص، متکبر، ضخیم، حامی،

obnoxious. And remember that pronunciation  obnoxious. Pretentious and another one you have to  

نفرت انگیز. و آن تلفظ را به خاطر بسپارید. پرمدعا و دیگری که باید

be careful with the pronunciation. Pretentious,  pretentious, pretentious, pretentious.  

مراقب تلفظ باشید. پرمدعا، پرمدعا، پرمدعا، پرمدعا.

Ruthless. And then down-to-earth, down-to-earth.  So again, the two for the pronunciation there  

بی رحم و سپس زمین به زمین، پایین به زمین. بنابراین دوباره، این دو برای تلفظ وجود دارد

obnoxious, pretentious. You get the same sound  at the end. She's obnoxious, pretentious, okay.

نفرت انگیز، پرمدعا. در پایان همان صدا را دریافت می‌کنید . او نفرت انگیز، پرمدعا، خوب است.

All right. So there's your  list of advanced adjectives  

خیلی خوب. بنابراین فهرستی از صفت‌های پیشرفته شما وجود دارد

that we use to describe people as  always, I really appreciate you  

که ما مثل همیشه از آنها برای توصیف مردم استفاده می‌کنیم ، من واقعاً از شما سپاسگزارم   که

watching listening and understanding hopefully  what I've said you can try using some of those  

گوش می‌دهید و می‌فهمید امیدوارم آنچه گفته‌ام را درک کنید، می‌توانید از برخی از این

describe people that you know if you need any  further examples, you can come back to me and  

صفت‌ها استفاده کنید که می‌دانید اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، می توانید به من و

www.englishlessonviaskype.com. Always happy  to hear from you. And, as always, join me  

www.englishlessonviaskype.com مراجعه کنید. همیشه خوشحال می شوم از شما بشنوم. و، مثل همیشه،

again in the future for more of our advanced  English lessons. This is Harry saying goodbye.

دوباره در آینده برای درس‌های انگلیسی پیشرفته‌تر به من بپیوندید. این هری است که خداحافظی می کند.