Learn the Top 10 Sad Words in English

Want more english videos like this?

ویدیوهای انگلیسی بیشتری مانند این می خواهید؟

Subscribe to our Channel!

در کانال ما مشترک شوید!

Oh! Hi, everybody! Welcome back to Top

اوه! سلام به همه! به Top Words خوش آمدید

Words. My name is Alisha, and today we're

. اسم من عالیشاه است و امروز

going to be talking about 10 sad words.

قرار است در مورد 10 کلمه غمگین صحبت کنیم.

These are words that you can use to

اینها کلماتی هستند که می توانید برای

express a sad feeling. So let's go!

بیان یک احساس غمگین استفاده کنید. پس بزن بریم!

Sad, the first word is sad,

غمگین، اولین کلمه غمگین است،

anytime you feel down, you feel

هر زمان که احساس ناراحتی کردید، احساس ناامیدی می کنید

disappointed, just to general not good

، فقط به طور کلی احساس خوبی نیست

feeling, you can say, I'm sad. If someone

، می توانید بگویید، من ناراحت هستم. اگر کسی

asks you, how are you doing? I'm sad.

از شما بپرسد حال شما چطور است؟ من ناراحتم.

Disappointed.

ناامید.

The next word is disappointed, you can

کلمه بعدی ناامید است، اگر دوست دارید می

use this with food, with people, with pets

توانید این را با غذا، با مردم، با حیوانات خانگی

if you like.

استفاده کنید.

My parents like to use disappointed when

پدر و مادرم دوست دارند وقتی

they wanted to express that I did not

می خواستند بیان کنند که من

live up to their expectations, they would

انتظاراتشان را برآورده نکردم از ناامید استفاده کنند، می

say, Alisha I'm really disappointed in

گفتند: عالیشاه واقعا از

you, and I felt so bad because it meant

شما ناامید شدم و من احساس بدی داشتم زیرا به این معنی بود

their expectation was here and my action

که انتظار آنها اینجا بود و عمل من این

was here, so it's very effective.

بود. در اینجا، بنابراین بسیار موثر است.

But at the same time it's so

اما در عین حال بسیار

motivating. Lonely. The next word is

انگیزه دهنده است. تنها. کلمه بعدی

lonely, lonely. I don't want to talk about

تنها، تنهایی است. من نمی خواهم در مورد

this word, it's sad. Maybe you've been spending a

این کلمه صحبت کنم، ناراحت کننده است. شاید شما

lot of time alone, or there's someone

مدت زیادی را به تنهایی سپری کرده اید، یا کسی هست

that you really want to see, or you want

که واقعاً می خواهید او را ببینید، یا می خواهید

to see your family members, or maybe

اعضای خانواده خود را ببینید، یا شاید

you're working too much, I don't know,

بیش از حد کار می کنید، نمی دانم،

whatever it is, maybe you just, you

هر چه باشد، شاید شما فقط،

feel like you want to talk to people, or

احساس می کنید می خواهید با مردم صحبت کنید، یا

you want to see people, be around people,

می خواهید مردم را ببینید، در اطراف مردم باشید،

but you can't, you can use the word

اما نمی توانید، می توانید از کلمه

lonely to describe that feeling. I've

تنهایی برای توصیف آن احساس استفاده کنید. من

only been working for the last few

فقط چند

months, I haven't had a chance to spend

ماه اخیر کار کردم، فرصت نکردم

much time with my friends, I'm feeling

وقت زیادی را با دوستانم بگذرانم، یک

kind of lonely.

جورهایی احساس تنهایی می کنم.

Nervous.

عصبی.

The next word is nervous. Nervous is used

کلمه بعدی عصبی است. Nervous

for any tension, any anxiety, excited but

برای هر تنش، هر اضطراب، هیجان زده اما

in a bad way about something. When I was

به طرز بدی در مورد چیزی استفاده می شود. وقتی

a child before my piano performances,

بچه بودم قبل از اجرای پیانو،

I would get so nervous, I would be so

خیلی عصبی می شدم، آنقدر

nervous my hands would start to shake

عصبی بودم که دستانم شروع به لرزیدن می کرد

and then I couldn't play the piece I've

و بعد نمی توانستم قطعه ای را

been practicing for months.

که ماه ها تمرین می کردم، بنوازم.

That's why this is great because you're not here.

به همین دلیل این عالی است زیرا شما اینجا نیستید.

Forgive me! Don't be disappointed in me!

مرا ببخش! از من ناامید نشو!

Upset.

ناراحت.

Upset is a really really useful word, anytime

ناراحتی یک کلمه واقعاً مفید است، هر زمان

you feel sad, angry, depressed,

که احساس غمگینی، عصبانیت، افسردگی،

disappointed, unhappy, in general, you can

ناامیدی، ناراحتی کردید، به طور کلی می توانید

say I'm upset, or he or she is upset.

بگویید من ناراحت هستم یا او ناراحت است.

It's just a general unhappy word but it

این فقط یک کلمه کلی ناراضی است اما

doesn't mean unhappy,

به معنای ناراضی نیست

it just means something is wrong, there's

، فقط به این معنی است که چیزی اشتباه است،

a way a person usually behaves, but I'm

یک روشی وجود دارد که یک فرد معمولاً رفتار می کند، اما من

upset means something's not right. In a

ناراحتم یعنی چیزی درست نیست. در یک

sentence, I might say, I'm really upset

جمله شاید بگم واقعا از

about my performance last year, I was too

عملکرد پارسال ناراحتم، خیلی

nervous and my parents were disappointed

عصبی بودم و پدر و مادرم از من ناامید شده بودند

in me, I'm sad now.

، الان ناراحتم.

Frightened.

وحشت زده.

Frightened just means you're afraid,

ترسیده فقط به این معنی است که می ترسی،

you're scared of something, like when you

از چیزی می ترسی، مثل وقتی

go to a movie and it's really scary, you can

که به یک فیلم می روی و واقعاً ترسناک است، می توان

say I was frightened. Frightened is not a

گفت که ترسیده بودم. هر چند ترسیده

word that I'd use in everyday conversation

کلمه ای نیست که در مکالمات روزمره از آن استفاده

though. I might read this word in a book, I

کنم. فکر می‌کنم ممکن است این کلمه را در کتابی بخوانم

suppose, but I can't remember the last

، اما یادم نمی‌آید آخرین

time I said "I'm very frightened," like, I

باری را که گفتم «خیلی می‌ترسم»، مثلاً ترسیده بودم

was frightened, that's a frightening movie.

، این یک فیلم ترسناک است.

It feels a little bit formal, so you

کمی رسمی به نظر می رسد، بنابراین

might read this word more often than you

ممکن است این کلمه را بیشتر از اینکه

actually say this word frightened.

واقعاً این کلمه را ترسیده بگویید بخوانید.

Discouraged. The next word is discouraged.

دلسرد. کلمه بعدی دلسرد می شود.

If you're trying to do something, like, at

اگر می‌خواهید کاری را انجام دهید، مثلاً

your job or as a hobby or whatever, but

در شغلتان، به عنوان یک سرگرمی یا هر چیز دیگری، اما

it's really really difficult, or you're

واقعاً دشوار است، یا

receiving a lot of criticism, or it's

انتقادهای زیادی دریافت می‌کنید، یا

just not going as you planned, you can

فقط آنطور که برنامه‌ریزی کرده‌اید پیش نمی‌رود، می‌توانید

say "I'm feeling discouraged."

بگویید: من احساس ناامیدی می کنم."

that sad or that upset feeling of

آن احساس غم انگیز یا ناراحت کننده ای

wanting to do something but not being

که می خواهید کاری را انجام دهید اما

able to, or having a hard time doing that.

قادر به انجام آن نیستید یا برای انجام آن کار مشکل دارید.

I'm feeling a little bit discouraged

about my recent work project, for example.

مثلاً در مورد پروژه کاری اخیرم کمی دلسرد شده ام.

Gloomy. Gloomy, i guess you could use

غمگین. غمگین، حدس می‌زنم می‌توانید از

gloomy to describe someone's mood, just

عبوس برای توصیف حال و هوای کسی استفاده کنید، فقط

they seem a bit down, they seem a bit sad,

کمی افسرده به نظر می‌رسند، کمی غمگین به نظر

they're not maybe saying very much, they

می‌رسند، شاید خیلی حرف نمی‌زنند،

don't want to participate in things, that

نمی‌خواهند در کارها شرکت کنند،

might be someone who's gloomy. We also

ممکن است کسی باشد که غمگین ما همچنین

use gloomy for, like, an atmosphere in a

از تاریکی استفاده می کنیم، مثلاً برای فضایی در یک

room, or in a place, in a building,

اتاق، یا در یک مکان، در یک ساختمان،

something that's a bit dark, maybe it's

چیزی که کمی تاریک است، شاید

really, like, cloudy, you can

واقعاً، مانند، ابری باشد، می توانید

use gloomy to describe the weather as

از تاریک برای توصیف آب و هوا

well. Just something dark, cloudy, maybe

نیز استفاده کنید. فقط چیزی تاریک، ابری، شاید

foggy, kinda, just a sad feeling, really.

مه آلود، کمی، فقط یک احساس غم انگیز، واقعا.

In a sentence, my friend seems kind of gloomy

در یک جمله، دوست من امروز یک جورهایی غمگین به نظر می رسد

today, she hasn't said very much and

، او زیاد نگفته است و

I saw her crying in the bathroom.

او را دیدم که در حمام گریه می کند.

Hurt. The next word is hurt. If someone

صدمه. کلمه بعدی صدمه دیده است. اگر کسی

criticizes you or if someone says bad

از شما انتقاد می کند یا اگر کسی

things about you, or you feel sad, you

در مورد شما بد می گوید، یا شما احساس ناراحتی می کنید، احساس ناراحتی

feel down, but basically it's someone

می کنید، اما اساساً دلیل آن شخص

else is the cause of that, you can say, I

دیگری است، می توانید بگویید من

feel hurt, or I was hurt by your comments.

احساس ناراحتی می کنم یا از نظرات شما آزرده شدم.

So it can be used as a verb or as an adjective.

بنابراین می توان آن را به عنوان یک فعل یا به عنوان صفت استفاده کرد.

So as a verb, I was hurt by your comment.

بنابراین به عنوان یک فعل، از نظر شما آسیب دیدم.

As an adjective, I feel hurt. Another

به عنوان یک صفت، من احساس ناراحتی می کنم.

expression that's commonly used is you

عبارت دیگری که معمولا استفاده می شود این است که

hurt my feelings, in that case it's used

به احساسات من آسیب می زنید، در این صورت

as a verb, you hurt my feelings. So hurt

به عنوان یک فعل استفاده می شود، به احساسات من آسیب می زنید. بنابراین معمولاً صدمه دیده اید

typically, maybe when you think of

، شاید وقتی

the word hurt it means to wound or to

به کلمه صدمه زدن فکر می کنید به معنای زخمی کردن یا

injure something, in this case your

صدمه زدن به چیزی است، در این مورد

feelings are the thing being injured or

احساسات شما همان چیزی است که آسیب دیده

being hurt.

یا صدمه دیده است.

So, you hurt my feelings is a very very

بنابراین، شما به احساسات من صدمه می زنید، بسیار

common one. Miserable. The next

رایج است. بدبخت کلمه بعدی

word is miserable, she says laughing.

بدبختی است، با خنده می گوید.

Miserable means very very sad, so maybe

بدبخت یعنی خیلی خیلی غمگین، پس شاید

here we have sad, I don't even know what

اینجا غمگین باشیم، حتی

the next one is would be after sad, sad

نمی دانم بعد از غمگینی، غمگین

and gloomy, miserable, depressed, I don't

و غمگین، بدبخت، افسرده، نمی

know, these are just all very unhappy

دانم، اینها فقط چیزهای بسیار ناخوشایندی

things going on in this word spectrum

هستند. در این طیف کلماتی

I'm building here with my hands.

که من اینجا با دستانم می سازم ادامه دارد.

Something bad has happened in your life

اتفاق بدی در زندگی شما

or in someone else's life and you need

یا شخص دیگری افتاده است و

a word stronger than sad to describe

برای توصیف آن به کلمه ای قوی تر از غمگین نیاز دارید

that, you can use miserable. So, like, I

، می توانید از بدبختی استفاده کنید. پس مثل اینکه

lost my job and I haven't been able to

شغلم را از دست دادم و نتوانستم شغل

find a new one, I'm miserable. Or my

جدیدی پیدا کنم، بدبختم.

boyfriend or my girlfriend broke up with

یا دوست پسرم یا دوست دخترم از من جدا شد

me, I'm miserable. It's usually for

، بدبختم. این معمولا برای

something a bit serious in your life,

یک چیز کمی جدی در زندگی شما،

miserable. And that's the end! Those are

بدبختی است. و این پایان است! این

10 sad words, somehow that didn't get

10 کلمه غم انگیز است، به نوعی که خیلی ناراحت کننده

too depressing, I hope. Anyway, give them a

نبود، امیدوارم. به هر حال،

try the next time you need to more

دفعه بعد که نیاز دارید

accurately describe your feelings, or to

احساسات خود را با دقت بیشتری توصیف کنید یا احساسات دیگران را توصیف کنید

describe someone else's feelings, they're

، آنها را امتحان کنید

pretty useful actually, I think. Thanks

، فکر می کنم آنها در واقع بسیار مفید هستند. از

very much for joining us for this lesson!

اینکه برای این درس به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم!

If you haven't already, please be sure to

اگر قبلاً این کار را نکرده اید، لطفاً حتماً

subscribe to our channel for more fun

برای چیزهای سرگرم کننده بیشتر در کانال ما مشترک شوید و به

stuff, and we'll see you again soon. Bye!

زودی دوباره شما را خواهیم دید. خدا حافظ!