Learn English Phrasal Verbs - Most Common Phrasal Verbs in English

Today you're going to add the top 10 phrasal  verbs to your vocabulary. Now first I'll explain  

امروز قرار است 10 فعل عبارتی را به واژگان خود اضافه کنید. حالا ابتدا توضیح می‌دهم

what the phrasal verb is how you can use it and  I'll give you some example sentences. And at the  

فعل عبارتی چگونه است که می‌توانید از آن استفاده کنید و چند جمله مثال برای شما می‌آورم. و در

end of the lesson, you're going to complete a  quiz to make sure you really know how to use  

پایان درس، یک مسابقه امتحانی کامل می‌کنید تا مطمئن شوید که واقعاً می‌دانید چگونه از

these phrasal verbs. Of course, I'm Jennifer from  JForrestEnglish.com And this channel is dedicated  

این افعال عبارتی استفاده کنید. البته، من جنیفر از JForrestEnglish.com هستم و این کانال اختصاص داده شده است   به

to helping you feel confident speaking English in  public so you can take your career and your life  

شما کمک کند در جمع عمومی صحبت کنید و به زبان انگلیسی صحبت کنید تا بتوانید حرفه و زندگی خود را

to the next level. Now, before we go any further  make sure you subscribe and hit that bell icon  

به سطحی بالاتر ببرید. اکنون، قبل از اینکه بیشتر پیش برویم، حتماً مشترک شوید و نماد زنگ   را بزنید

so you're notified every time I post a new  lesson. Now let's get started with this lesson.  

تا هر بار که یک درس جدید پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود . حالا بیایید با این درس شروع کنیم.

Are you ready to add the top 10 phrasal  verbs to your vocabulary number 1, to  

آیا آماده‌اید 10 فعل عبارتی را به واژگان شماره 1 خود اضافه کنید تا دلتان

ache for. This is a very nice romantic phrasal  verb. Now we really use this in the context of  

بخواهد؟ این یک فعل عبارتی عاشقانه بسیار زیبا است . اکنون ما واقعاً از این در زمینه

a romantic relationship. So make sure you use that  appropriately. And ache for something or someone  

یک رابطه عاشقانه استفاده می‌کنیم. بنابراین مطمئن شوید که از آن به درستی استفاده می‌کنید. و درد برای چیزی یا کسی

is when you really really want that something or  someone. For example, he was lonely and aching for  

زمانی است که شما واقعاً آن چیزی یا کسی را می خواهید. برای مثال، او تنها بود و از عشق رنج می برد

love. So this is perhaps a little more of a poetic  phrasal verb. You will probably hear it in novels,  

. بنابراین این شاید کمی بیشتر از یک فعل عبارتی شاعرانه باشد. احتمالاً آن را در رمان‌ها،

stories, movies, TV. He was aching for love. So  maybe you won't use that in your vocabulary, but  

داستان‌ها، فیلم‌ها، تلویزیون خواهید شنید. دلش از عشق می سوخت. بنابراین شاید شما از آن در واژگان خود استفاده نکنید، اما

you'll likely hear it in romance movies or romance  novels. Now you may be more likely to use ache for  

احتمالاً آن را در فیلم‌های عاشقانه یا رمان‌های عاشقانه خواهید شنید . اکنون ممکن است بیشتر از درد برای

someone. Let's say your husband is overseas  on a business trip and he'll be gone for  

شخصی استفاده کنید. فرض کنید شوهرتان در یک سفر کاری در خارج از کشور است و برای

two or three weeks. You might say, I'm aching for  my husband. So if you're talking to your friends  

دو یا سه هفته نخواهد رفت. شاید بگویید، دلم برای شوهرم می سوزد. بنابراین اگر با دوستان

or family, even your colleagues, you can say oh,  I'm really aching for my husband. He's been gone  

یا خانواده‌تان، حتی همکارانتان صحبت می‌کنید، می‌توانید بگویید آه، من واقعاً دلم برای شوهرم می‌سوزد. او

for two weeks already. Number two, to beef up.  This is a fun one. When you beef something up,  

قبلاً دو هفته است که رفته است. شماره دو، برای تقویت. این یکی باحاله. وقتی چیزی را تقویت می‌کنید،

you make it stronger or more important. Now we do  use this in the context of bodybuilders, and they  

آن را قوی‌تر یا مهم‌تر می‌کنید. اکنون ما از آن در زمینه بدنسازان استفاده می‌کنیم، و آنها

can beef themselves up, become more muscular.  So you can use that in a fitness context. But,  

می‌توانند خود را تقویت کنند، عضلانی‌تر شوند. بنابراین می توانید از آن در زمینه تناسب اندام استفاده کنید. اما،

we also use this in more of a business context,  perhaps surprisingly. Because you might say,  

ما از این در بیشتر زمینه‌های تجاری نیز استفاده می‌کنیم، شاید به‌طور شگفت‌انگیزی. زیرا ممکن است بگویید،

I need to beef up my resume. I need to make my  resume stronger, or more important. I need to  

من باید رزومه خود را تقویت کنم. باید رزومه خود را قوی‌تر یا مهم‌تر کنم.

beef up my communication skills, for example.  Number three, to make up. And in this context,  

برای مثال، باید مهارت های ارتباطی خود را تقویت کنم. شماره سه، برای جبران. و در این زمینه،   داریم

we're talking about to make up with someone,  with someone. To make up with someone is when you  

با کسی، با کسی صحبت می‌کنیم. جبران کردن با کسی زمانی است که

forgive someone after an argument or a dispute.  In a family context, young kids fight a lot,  

بعد از یک مشاجره یا مشاجره، کسی را ببخشید. در یک زمینه خانوادگی، بچه‌های جوان خیلی دعوا می‌کنند،

right, and older kids too. But you might say to  your son, your daughter, you need to make up with  

درست است، و بچه‌های بزرگ‌تر هم. اما ممکن است به پسرتان، دخترتان بگویید، باید با

your sister. You need to make up with your  brother. You need to make up with more cousin,  

خواهرتان جبران کنید. باید با برادرت جبران کنی . باید با پسرخاله،

or a friend. And you list a specific person.  Which means you need to forgive that person,  

یا یک دوست بیشتر آرایش کنید. و شما یک شخص خاص را لیست می کنید. این بدان معناست که شما باید آن شخص را ببخشید،

stop being angry at that person, stop fighting  with that person. So we definitely use this  

خشمگین نشوید، از دعوا کردن با آن شخص دست بردارید. بنابراین ما قطعاً از این

in a social context or family context. But you  can absolutely use this in a professional context.  

در زمینه اجتماعی یا زمینه خانوادگی استفاده می‌کنیم. اما می‌توانید کاملاً از این در زمینه حرفه‌ای استفاده کنید.

Coworkers fight as well. There are disagreements  in companies. So you might say to one coworker,  

همکاران هم دعوا می کنند. در شرکت‌ها اختلاف نظر وجود دارد . بنابراین ممکن است به یکی از همکاران بگویید،

Sally, you need to make up with Mark. You  work on the same team. You have to get along,  

سالی، باید با مارک جبران کنید. شما در یک تیم کار می‌کنید. شما باید با هم کنار بیایید،

you need to make up with each other.  Number four, to nail down. This is when you  

باید همدیگر را جبران کنید. شماره چهار، برای به نتیجه رسیدن. این زمانی است که شما

understand the exact details of something or  you get a firm decision on something. So let's  

جزئیات دقیق چیزی را می‌فهمید یا درباره چیزی تصمیم قاطع می‌گیرید. بنابراین

say you're planning a conference and you have a  general idea of the conference. It will take place  

فرض کنید در حال برنامه ریزی یک کنفرانس هستید و یک ایده کلی از کنفرانس دارید.

in summer. It will be on this general topic or  theme. But when is the exact date. What specific  

در تابستان برگزار خواهد شد. در مورد این موضوع یا موضوع کلی خواهد بود . اما تاریخ دقیق کی هست چه

topics. Who specifically will be the keynote  speaker. Who specifically will be presenting. Who  

موضوعات خاصی. چه کسی به طور خاص سخنران کلیدی خواهد بود . چه کسی به طور خاص ارائه خواهد شد. چه کسی را

will you hire to cater the conference. You need  to nail down those details. So you need to either  

برای برگزاری کنفرانس استخدام خواهید کرد. باید آن جزئیات را مشخص کنید. بنابراین یا باید

understand the exact details or you need to make  a firm decision on who is going to cater, when the  

جزئیات دقیق را بدانید یا باید تصمیم قاطعانه ای در مورد اینکه چه کسی قرار است تهیه کند، چه زمانی

conference will exactly take place. So that's a  very useful phrasal verb. And you can use it in a  

دقیقاً کنفرانس برگزار می شود، بگیرید. بنابراین این یک فعل عبارتی بسیار مفید است. و می‌توانید از آن در یک

business context or a social context. Number five,  to open up. When you open up to someone, you talk  

زمینه تجاری یا یک زمینه اجتماعی استفاده کنید. شماره پنج، برای باز کردن. وقتی با کسی صحبت می کنید،

very freely about your feelings or your emotions,  things that make you quite vulnerable. Things you  

خیلی آزادانه درباره احساسات یا عواطف خود صحبت می کنید، چیزهایی که شما را کاملاً آسیب پذیر می کند. چیزهایی که

probably don't share with everybody. For example,  after years, she finally opened up about his  

احتمالاً با همه به اشتراک نمی گذارید. برای مثال، پس از سال‌ها، او سرانجام در مورد مرگ او صحبت کرد

death. So for many years, there was this tragic  death perhaps, and she didn't really talk about  

. بنابراین برای سال‌ها، شاید این مرگ غم‌انگیز وجود داشت ، و او واقعاً در مورد آن صحبت نکرد

it. She didn't talk about her feelings. About the  death. But then after a year, she opened up. She  

. از احساساتش حرفی نزد. درباره مرگ اما پس از یک سال، او باز شد. او

started talking freely about how she felt, the  circumstances, how she's dealing with it, those  

شروع به صحبت آزادانه درباره احساسش، شرایط، نحوه برخوردش با آن،

types of things, her inner feelings and emotions.  Now notice I didn't use 'to someone'. I could say,  

انواع چیزها، احساسات و عواطف درونی اش کرد. حالا توجه کنید که از «به کسی» استفاده نکردم. می‌توانم بگویم،

she opened up to her family about his death. So  you'll have 'about' and then the specific topic,  

او درباره مرگ او با خانواده‌اش صحبت کرد. بنابراین «درباره» و سپس موضوع خاص،

and 'to' and the specific people. You'll  commonly hear people say, I've never opened up to  

و «به» و افراد خاص را خواهید داشت. معمولاً می‌شنوید که مردم می‌گویند، من قبلاً هرگز با

anybody like this before. If someone says that  to you, they're basically saying they feel very  

کسی مثل این صحبت نکرده‌ام. اگر کسی این را به شما می‌گوید، اساساً می‌گوید که

comfortable around you. They feel like they can  share their inner thoughts, feelings, emotions.  

در کنار شما احساس راحتی می‌کند. آنها احساس می کنند که می توانند افکار، احساسات و عواطف درونی خود را به اشتراک بگذارند.

And that's a very positive thing. It shows  you're have a very close relationship.  

و این یک چیز بسیار مثبت است. این نشان می‌دهد که شما رابطه بسیار نزدیکی دارید.

Number six, to slip into something. Now  this is when you quickly put on a piece of  

شماره شش، لغزش در چیزی. اکنون این زمانی است که شما به سرعت یک تکه

clothing. So this is a very specific phrasal verb.  It's only used with clothing. Now, for example,  

لباس را می پوشید. بنابراین این یک فعل عبارتی بسیار خاص است. فقط با لباس استفاده میشه حالا، برای مثال،

this shirt is quite pretty, isn't it? But let's  be honest, it's not the most comfortable shirt.  

این پیراهن کاملاً زیبا است، اینطور نیست؟ اما بیایید صادق باشیم، این راحت‌ترین پیراهن نیست.

So after I'm done recording this video, I'm  going to slip into a t shirt. I'm going to  

بنابراین بعد از اینکه ضبط این ویدیو تمام شد، یک تی شرت می پوشم. من می‌روم

put on a t-shirt. Or if it's first thing in  the morning and you're in your housecoat,  

یک تی‌شرت بپوشم. یا اگر اول صبح است و کت خانه‌تان را به تن کرده‌اید،

but then you hear your doorbell, you  might quickly slip into some sweatpants  

اما بعد از آن صدای زنگ خانه‌تان را می‌شنوید، ممکن است به سرعت چند شلوار ورزشی را بپوشید

and answer the door. So it's simply another way to  say put on. Number seven, to stand by something.  

و در را پاسخ دهید. بنابراین راه دیگری برای گفتن پوشیدن است. شماره هفت، ایستادن در کنار چیزی.

When you stand by something. It's used to show  that you still support or believe something.  

وقتی کنار چیزی می ایستی برای نشان دادن اینکه هنوز از چیزی حمایت می‌کنید یا به آن اعتقاد دارید استفاده می‌شود.

So I might say, we stand by our opinion  that interest rates need to increase. So  

بنابراین ممکن است بگویم، ما بر این عقیده خود ایستاده‌ایم که نرخ‌های بهره باید افزایش یابد. بنابراین

that's my opinion. That's my belief. Interest  rates need to increase. And I stand by that.  

این نظر من است. این اعتقاد من است. نرخ بهره باید افزایش یابد. و من پای آن ایستاده ام.

I still support that. I still believe that. So  you'll hear this a lot from people in power,  

من هنوز از آن حمایت می کنم. من هنوز به آن اعتقاد دارم. بنابراین شما این را زیاد از افراد صاحب قدرت،

politicians, executives in business, will have  an opinion, have a belief and then they'll state,  

سیاستمداران، مدیران اجرایی در تجارت خواهید شنید، نظری خواهند داشت، اعتقادی خواهند داشت و سپس بیان می‌کنند،

I stand by that to let you know they still believe  that specific opinion. Do you stand by that?  

من روی آن ایستاده‌ام تا به شما اطلاع دهم که هنوز به آن نظر خاص اعتقاد دارند. آیا روی آن ایستاده اید؟

I stand by that? Yes, the reason simply  is that. We also use this with 'stand by  

من پای آن ایستاده ام؟ بله، دلیل آن به سادگی همین است. ما همچنین از این مورد با «استاندارد

someone'. When you stand by someone, it means  that you support someone, usually when something  

کسی» استفاده می‌کنیم. وقتی کنار کسی می‌ایستید، به این معنی است که از کسی حمایت می‌کنید، معمولاً وقتی اتفاق

negative has happened. So let's say that your  coworker was accused of stealing from the company  

منفی افتاده است. بنابراین بیایید فرض کنیم که همکار شما متهم به دزدی از شرکت شده است،

but you know your coworker didn't do it. You might  say, I stand by her. I stand by her, which means  

اما شما می‌دانید که همکارتان این کار را نکرده است. ممکن است بگویید، من در کنارش هستم. من در کنار او ایستاده ام، به این معنی که

you're willing to support her in this difficult  time. Number eight, to wind down. To wind down.  

شما مایلید از او در این زمان سخت حمایت کنید . شماره هشت، برای کاهش. باد کردن.

This is an excellent phrasal verb because it  means to relax after a busy or stressful day.  

این یک فعل عبارتی عالی است زیرا به معنای استراحت پس از یک روز پرمشغله یا پر استرس است.

So you might say, I always read at the end of  the day to wind down. To help me wind down,  

بنابراین ممکن است بگویید، من همیشه در پایان روز مطالعه می‌کنم تا به پایان برسم. برای کمک به من،

I always read at the end of the day. Or I  go for a walk after work to wind down. So  

همیشه در پایان روز مطالعه می‌کنم. یا بعد از کار به پیاده روی می روم تا آرام شوم. بنابراین

it just means to relax. But it's another way of  saying it. And it implies that you were very busy  

این فقط به معنای آرامش است. اما این روش دیگری برای بیان آن است. و این نشان می‌دهد که خیلی سرتان شلوغ بود

or stressed out, to wind down. Number nine, to  zone out. This is when you stop paying attention  

یا استرس داشتید. شماره نه، برای خارج کردن منطقه. این زمانی است که

for a short period of time. Now we've all done  this, especially when we were kids in school and  

برای مدت کوتاهی توجه خود را متوقف می‌کنید. اکنون همه ما این کار را انجام داده‌ایم ، مخصوصاً وقتی در مدرسه بچه بودیم و

your teachers are talking, and you just zone  out. Now generally people zone out because  

معلم‌های شما صحبت می‌کردند، و شما فقط منطقه‌بندی می‌کنید . در حال حاضر عموماً مردم به دلیل

they don't have interest in a particular topic.  For example, whenever people talk about sports,  

عدم علاقه به موضوع خاصی از منطقه خارج می شوند. به عنوان مثال، هر زمان که مردم در مورد ورزش صحبت می‌کنند،

I zone out. I just stopped listening. And  I started thinking about something else in  

من منطقه را خارج می‌کنم. من فقط گوش ندادم و شروع کردم به چیز دیگری در ذهنم فکر کنم

my own head. And I'm not listening to the  conversation about sports. I zoned out. I  

. و من به گفتگو درباره ورزش گوش نمی دهم. منطقه بندی کردم

stopped paying attention. But then when the  conversation changes, I'll pay attention again.  

توجه نکردم. اما وقتی مکالمه تغییر کرد، دوباره توجه می‌کنم.

So it's always for that short period of time.  Number 10, to turn in. This is a very useful  

بنابراین همیشه برای آن مدت کوتاه است. شماره 10، to turn in. این یک فعل عبارتی بسیار مفید است

phrasal verb because it simply means to go to  bed. It's another way of saying to go to bed,  

زیرا به معنای ساده رفتن به رختخواب است. این روش دیگری برای گفتن رفتن به رختخواب است

and it's very common. So of course you can say  I'm tired, I'm going to bed. But you can also say,  

و بسیار رایج است. بنابراین مطمئناً می توانید بگویید خسته هستم، می روم بخوابم. اما شما همچنین می توانید بگویید،

I'm tired. I'm going to turn in. I'm going  to turn in. And it's really commonly used,  

من خسته هستم. می‌خواهم تحویل بدهم. می‌خواهم وارد شوم. و واقعاً معمولاً استفاده می‌شود،

so I'd suggest you use it. You can use it as  a suggestion. Hey, it's getting late and you  

بنابراین پیشنهاد می‌کنم از آن استفاده کنید. می توانید از آن به عنوان پیشنهاد استفاده کنید. هی، داره دیر میشه و

have a job interview tomorrow. You should turn  in. You should go to bed. Or you can use it in  

فردا مصاحبه کاری داری. شما باید وارد شوید. باید به رختخواب بروید. یا می‌توانید از آن در

question form as well. What time did you turn  in? What time did you go to bed? And now you have  

فرم سؤال نیز استفاده کنید. چه ساعتی تحویل دادید؟ ساعت چند به رختخواب رفتی؟ و اکنون

10 new phrasal verbs added to your vocabulary to  help you sound fluent and natural. And now it's  

10 فعل عبارتی جدید به واژگان خود اضافه کرده‌اید تا به شما کمک کند روان و طبیعی به نظر برسید. و اکنون

time for your quiz. So here are the questions. Of  course, hit pause. Take as much time as you need  

وقت امتحان شما است. بنابراین سؤالات اینجا هستند. البته، مکث را بزنید. به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید

and when you're ready, hit play and I'll share the  answers. So you can go ahead and hit pause now.  

و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید و من پاسخ‌ها را به اشتراک می‌گذارم . بنابراین می توانید ادامه دهید و اکنون مکث را فشار دهید.

How'd you do on that quiz? Well, let's find out.  Here are the answers. Go ahead and hit pause  

در آن مسابقه چگونه عمل کردید؟ خب بیایید بفهمیم در اینجا پاسخ ها آمده است. ادامه دهید و مکث را فشار دهید

and figure out how you did. So how did you do  with the quiz? Make sure you share your score  

و بفهمید که چگونه این کار را انجام دادید. پس چگونه با آزمون کار کردید؟ مطمئن شوید که نمره خود را

in the comments below. And if  you got any wrong, don't worry,  

در نظرات زیر به اشتراک می گذارید. و اگر اشتباهی مرتکب شدید، نگران نباشید،

that just means you need to practice those. So  do some example sentences in the comments below  

این بدان معناست که باید آن‌ها را تمرین کنید. بنابراین جملات نمونه را در نظرات زیر نیز انجام دهید

as well. And if you found this video helpful,  please hit the like button, share it with  

. و اگر این ویدیو را مفید دیدید، لطفا دکمه لایک را بزنید، آن را با

your friends and of course subscribe. And  before you go make sure you head on over  

دوستان خود به اشتراک بگذارید و البته مشترک شوید. و قبل از رفتن مطمئن شوید که

to my website JForrestEnglish.com and download  your free speaking Guide. In this guide I share  

به وب‌سایت من JForrestEnglish.com سر زده‌اید و راهنمای صحبت رایگان خود را دانلود کنید. در این راهنما من

six tips on how to speak English fluently and  confidently. And until next time, happy studying!

شش نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و با اطمینان به اشتراک می‌گذارم. و تا دفعه بعد، خوش به حال درس خواندن!