300 English Words for Every Day Life | English Vocabulary

In this vocabulary master class, you're going to learn 300 words that you can use in your

در این کلاس مستر لغات، شما 300 کلمه را یاد می گیرید که می توانید از آنها در

daily speech to help you sound fluent and natural, just like a native speaker.

گفتار روزانه خود استفاده کنید تا به شما کمک کند مانند یک زبان مادری، روان و طبیعی به نظر برسید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course.

البته.

I'm Jennifer.

من جنیفر هستم

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

First, in this master class, you're going to learn over 50 must know phrases that you

ابتدا، در این کلاس کارشناسی ارشد، شما بیش از 50 عبارت ضروری را یاد خواهید گرفت که

can use in your daily speech.

می توانید در گفتار روزانه خود از آنها استفاده کنید.

These are the most common daily phrases that native speakers use, so start using them every

اینها رایج ترین عبارات روزانه ای هستند که افراد بومی از آنها استفاده می کنند، بنابراین هر روز از آنها استفاده کنید

single day.

. بیا

Let's get started.

شروع کنیم.

First, let's start with some greetings that you must know to understand native speakers

ابتدا، بیایید با چند سلام شروع کنیم که برای درک زبان مادری

and to sound natural yourself.

و طبیعی به نظر رسیدن باید آنها را بدانید.

How's it going?

اوضاع چطوره؟

How's it going?

اوضاع چطوره؟

How's it going?

اوضاع چطوره؟

This is how a native speaker will say, how are you to a friend, a colleague, a family

اینگونه است که یک زبان مادری به یک دوست، یک همکار، یکی از اعضای خانواده می گوید چطور هستید

member.

.

How's it going?

اوضاع چطوره؟

And if two people haven't seen each other for a longer period of time, you can add on.

و اگر دو نفر برای مدت طولانی تری همدیگر را ندیده اند، می توانید اضافه کنید.

How's it going?

اوضاع چطوره؟

Long time no see.

کم پیدایید.

Long time no see.

کم پیدایید.

You can reverse them.

می توانید آنها را معکوس کنید.

Long time no see.

کم پیدایید.

How's it going?

اوضاع چطوره؟

Long time no see.

کم پیدایید. در

Here is one that native speakers love, but it confuses students.

اینجا یکی از زبان‌های بومی دوست دارد، اما دانش‌آموزان را گیج می‌کند.

What have you been up to lately or recently?

اخیراً یا اخیراً چه کارهایی انجام داده اید؟

This is in the present perfect.

این در زمان حال کامل است.

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

Up to just means doing.

تا فقط به معنای انجام دادن است.

What have you been up to lately or recently?

اخیراً یا اخیراً چه کارهایی انجام داده اید؟

And you can use all of these together.

و می توانید از همه اینها با هم استفاده کنید.

How's it going?

اوضاع چطوره؟

Long time no see.

کم پیدایید.

What have you been up to lately?

اخیرا چه کارهایی انجام دادی؟

You will sound so natural.

شما بسیار طبیعی به نظر خواهید رسید.

Now let's talk about how to answer these greetings.

حال بیایید در مورد نحوه پاسخگویی به این احوالپرسی صحبت کنیم.

How's it going?

اوضاع چطوره؟

It's going.

قرار است که.

And then your adjective.

و سپس صفت شما.

It's going great.

عالی پیش میره

Long time no see.

کم پیدایید.

You can confirm this by saying I know too long.

شما می توانید این را با گفتن اینکه من خیلی طولانی می دانم تایید کنید .

I know it's been a long time since we last saw each other.

میدونم از آخرین باری که همو دیدیم خیلی گذشته.

I know too long.

من خیلی طولانی می دانم.

It's been too long now.

الان خیلی وقته

Although what have you been up to lately?

اگرچه اخیراً چه کاری انجام داده اید؟

Recently is a long question.

اخیراً یک سؤال طولانی است.

Generally, native speakers will answer by saying not too much, not too much.

به طور کلی، زبان مادری با گفتن نه زیاد، نه زیاد پاسخ می دهند.

And then for all.

و سپس برای همه.

Of these you can add on and you and you to get the reply from the person you're talking

از این موارد می توانید اضافه کنید و شما و شما پاسخ را از شخصی که با او صحبت می کنید دریافت کنید

to.

.

Now let's talk about how to say thank you like a native speaker.

حالا بیایید در مورد نحوه تشکر از شما مانند یک زبان مادری صحبت کنیم.

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Now notice instead of thank you I'm saying thanks you need that S It is required grammatically.

حالا توجه کنید به جای تشکر، من می گویم متشکرم شما نیاز دارید که S از نظر گرامری لازم است.

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Thanks a million.

یک میلیون ممنون بسیار

Thanks a bunch.

ممنون.

These are simply alternative ways to say thank you very much.

اینها به سادگی روش های جایگزین برای تشکر بسیار هستند. بسیار

Thanks a bunch.

ممنون.

Two of my favorite ways to say thank you are simply by saying you're the best, you're the

دو روش مورد علاقه من برای تشکر کردن، این است که بگویم شما بهترین هستید، شما بهترین هستید

best.

.

I also say you rock.

من هم می گویم شما راک کنید.

You rock.

تو شاهکاری.

You rock.

تو شاهکاری.

So if you want to sound very natural, you can use those two.

بنابراین اگر می خواهید بسیار طبیعی به نظر برسید، می توانید از این دو استفاده کنید.

You can also say I really appreciate.

شما همچنین می توانید بگویید من واقعا قدردانی می کنم.

It.

آی تی.

Or you could say.

یا می توانید بگویید.

That's so nice of you.

این نهایت لطف شماست.

That's so kind of you.

این خیلی از شما مهربان است.

You can use nice or kind, it doesn't matter.

می توانید از خوب یا مهربان استفاده کنید، مهم نیست.

So if you're enjoying this video, why don't you show appreciation right now?

بنابراین اگر از این ویدیو لذت می برید، چرا در حال حاضر قدردانی نمی کنید؟ از

Use one of these expressions, whichever one is your favorite, and put it in the comments.

یکی از این عبارات هر کدام که مورد پسند شماست استفاده کنید و در نظرات قرار دهید.

Thanks a bunch, Jennifer, you rock.

خیلی ممنون جنیفر.

Jennifer, you're the best.

جنیفر، تو بهترینی

Jennifer put that in the comments.

جنیفر این را در نظرات قرار داده است.

To show appreciation for this video and to sound very natural.

برای نشان دادن قدردانی از این ویدیو و به نظر رسیدن بسیار طبیعی.

How about to say you're welcome?

چطور می گویید خوش آمدید؟

My favorite, and one that's very common, is simply no worries, no worries, no worries

مورد علاقه من، و یکی که بسیار رایج است، به سادگی بدون نگرانی، بدون نگرانی، بدون نگرانی است

at all.

. جای

No worries.

نگرانی نیست

You could say happy to help or my pleasure.

شما می توانید بگویید خوشحالم برای کمک یا خوشحالم.

Or you could say.

یا می توانید بگویید.

Anytime.

هر زمان.

Notice, it's one word.

توجه کنید، این یک کلمه است.

Anytime, anytime, anytime.

هر زمان، هر زمان، هر زمان.

And I will reply back to your comment saying thank you with one of these natural expressions

و من با یکی از این عبارات طبیعی به کامنت شما پاسخ خواهم داد و می گویم

saying you're welcome in a very natural way.

متشکرم.

Now when it's time to say bye, you can say take care, take care, take care.

حالا که وقت خداحافظی است، می توانید بگویید مراقب، مراقب، مراقب باش.

If someone is getting into a vehicle, you can say drive safe or drive safely.

اگر شخصی سوار یک وسیله نقلیه می شود، می توانید بگویید ایمن رانندگی کنید یا ایمن رانندگی کنید.

Drive safe.

ایمن رانندگی کنید

Now technically, grammatically you need the adverb which is safely.

اکنون از نظر فنی، از نظر دستوری به قیدی نیاز دارید که امن باشد.

But native speakers use drive safe more than drive safely.

اما سخنرانان بومی بیشتر از رانندگی ایمن از رانندگی ایمن استفاده می کنند.

So you will absolutely hear both.

بنابراین شما قطعا هر دو را خواهید شنید.

Drive safe, drive safely, you can say talk soon, talk soon or see you soon.

ایمن رانندگی کنید، ایمن رانندگی کنید، می توانید بگویید زود صحبت کنید، زود صحبت کنید یا به زودی می بینمت.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Now let's say someone offers you something like a drink or a piece of cake, but you want

حالا فرض کنید کسی چیزی مانند نوشیدنی یا کیک به شما پیشنهاد می دهد، اما شما می خواهید

to say no.

بگویید نه.

You want to decline?

می خواهید رد کنید؟

It.

آی تی.

But you want to do it politely.

اما شما می خواهید این کار را مودبانه انجام دهید.

You can say I'm good, I'm good.

شما می توانید بگویید من خوبم، من خوبم.

But thanks anyway.

اما به هر حال ممنون.

It's nice to add appreciation.

این خوب است که قدردانی را اضافه کنید.

I'm good, but thanks anyway.

من خوبم ولی به هر حال ممنون

Nothing's I'm good.

هیچی من خوبم

None for me but thanks anyway.

هیچی برای من اما به هر حال ممنونم

I'll pass I'll pass but thanks I'll pass so definitely add on that but thanks or but thinks

من می گذرم، می گذرم، اما ممنون می گذرم، بنابراین قطعاً به آن اضافه خواهم کرد، اما متشکرم یا

anyway to sound very polite when you're requesting help you can say can you give me a hand give

به هر حال فکر می کنم بسیار مؤدبانه به نظر می رسد، وقتی درخواست کمک می کنید، می توانید بگویید آیا می توانید به من دست بدهید،

me a hand give me a hand you can say.

دستی به من بدهید دستی که می توانید بگویید

Do you mind?

اشکالی نداره؟

And then you need a jaron verb.

و سپس به یک فعل jaron نیاز دارید.

Do you mind helping me?

مشکلی داری به من کمک کنی؟ به

Helping me out?

من کمک می کند؟

Native speakers like to turn help into a phrasal verb, help out.

سخنرانان بومی دوست دارند کمک را به یک فعل عبارتی تبدیل کنند ، کمک کن.

Do you mind helping me out?

مشکلی داری به من کمک کنی؟

One I use a lot is Got a sack?

یکی که من زیاد استفاده می کنم این است که گونی دارم؟

Got a sack?

گونی دارید؟

Sack is short for second, which represents a small amount of time that you can make available

Sack برای ثانیه کوتاه است، که نشان دهنده زمان کمی است که می توانید برای من در دسترس قرار دهید

for me.

.

Got a sack?

گونی دارید؟

You got a sack?

گونی گرفتی؟

So let me.

پس اجازه بده

Try these expressions with you got a sack.

این عبارات را با شما یک گونی امتحان کنید.

Do you mind helping me out by liking this video, sharing it with your friends and subscribing?

آیا با لایک کردن این ویدیو، اشتراک گذاری آن با دوستان خود و مشترک شدن به من کمک نمی کنید؟

It would really help me.

واقعا به من کمک خواهد کرد. در

Out now if you're offering.

حال حاضر اگر شما ارائه می دهید.

Help to someone else, you can say.

می توانید بگویید به شخص دیگری کمک کنید. به

Need a hand, but notice you do the rising intonation to make it sound like a question.

یک دست نیاز دارید، اما توجه کنید که آهنگ افزایشی را انجام می‌دهید تا مانند یک سؤال به نظر برسد. به

Need a hand?

یک دست نیاز دارید؟ به

Need a hand?

یک دست نیاز دارید؟

Or you can say it as a statement and you can say I can give you a hand with that and then

یا می توانید آن را به عنوان یک بیانیه بگویید و می توانید بگویید من می توانم با آن به شما دست بدهم و سپس

you can give them a hand.

می توانید به آنها دست بدهید.

You can help them out.

شما می توانید به آنها کمک کنید.

Or as a.

یا به عنوان یک.

Statement you can say let me help you with that.

بیانیه شما می توانید بگویید اجازه دهید من به شما در آن کمک کنم .

Let me help with you with that and then you can pick up that heavy box and help your friend

اجازه دهید در این مورد به شما کمک کنم و سپس می توانید آن جعبه سنگین را بردارید و به دوستتان کمک کنید تا

out Let.

از Let.

Me help you with that.

من در آن به شما کمک می کنم. امروز

It's Friday, so let's talk about the weekend.

جمعه است، پس بیایید در مورد آخر هفته صحبت کنیم.

You can ask someone what are you up to this weekend?

می توانید از کسی بپرسید که این آخر هفته چه کاره اید؟

Again, notice that up to at the beginning.

باز هم توجه کنید که تا در ابتدا.

What have you been up to lately or recently?

اخیراً یا اخیراً چه کارهایی انجام داده اید؟

And now I'm asking you what are you up to this weekend?

و حالا من از شما می پرسم این آخر هفته چه کاره اید؟

So what are you up to this weekend?

پس این آخر هفته چه کاره ای؟

It's very common to ask any plans this weekend and again rising intonation to show it's a

بسیار معمول است که در این آخر هفته از هر طرحی بپرسید و دوباره با صدای بلند بالا نشان دهید که یک

question.

سوال است.

So do you have any plans this weekend?

پس آیا برای این آخر هفته برنامه ای دارید؟

I love the expression on the go, anything on the go this weekend?

من عاشق بیان در حال حرکت هستم، چیزی در حال حرکت این آخر هفته؟

It's simply an alternative to plans.

این به سادگی یک جایگزین برای برنامه ها است.

Now if you want to arrange social plans, you can ask.

حالا اگر می خواهید برنامه های اجتماعی ترتیب دهید، می توانید بپرسید. آیا

Are you free?

شما آزاد هستید؟ آیا

Are you free?

شما آزاد هستید؟

On Saturday you can make a statement and say.

روز شنبه می توانید بیانیه ای بدهید و بگویید.

We.

ما

Should hang out soon.

باید به زودی پاتوق کرد

We should hang out soon.

ما باید به زودی با هم باشیم

Hang out is when you interact with someone socially.

پاتوق زمانی است که شما با کسی ارتباط اجتماعی برقرار می کنید.

We should hang out soon.

ما باید به زودی با هم باشیم

Native speakers love using the verb grab.

بومی زبانان عاشق استفاده از فعل grab هستند.

Do you want to grab coffee?

آیا می خواهید قهوه بخورید؟

Grab dinner.

شام بخور

Do you want to grab dinner sometime?

میخوای یه وقت شام بخوری؟

And then you can add your time reference.

و سپس می توانید مرجع زمان خود را اضافه کنید.

Tonight.

امشب

Do you want to grab coffee tonight?

میخوای امشب قهوه بخوری؟

Now if you're.

حالا اگر هستی

Arranging a business meeting you can still use Are you free?

تنظیم یک جلسه کاری که هنوز می توانید از آن استفاده کنید آیا آزاد هستید؟

You might add the verb to me.

ممکن است فعل را به من اضافه کنید. آیا

Are you free?

شما آزاد هستید؟

To meet and then a specific time, because a meeting takes place at a very specific time

برای ملاقات و سپس یک زمان خاص، چون جلسه در ساعت بسیار مشخصی

on Thursday at 2:00 PM, You could say I'm available on Thursday at 2:00 PM and then

در روز پنجشنبه در ساعت 14 برگزار می شود، می توانید بگویید من پنجشنبه ساعت 2 بعد از ظهر در دسترس هستم و سپس

ask does that work?

بپرسید آیا کار می کند؟

Does that work for you?

آیا این برای شما کار می کند؟

Or you could ask what?

یا می توانید بپرسید که چیست؟

Works best for you.

بهترین کار را برای شما دارد.

What works best for you?

چی برای تو بهتره؟

Well, whatever works best for you, Bill.

خوب، هر چیزی که برای شما بهتر است، بیل.

Now let's say you.

حالا بیایید بگوییم شما. آیا

Want to ask for clarification?

می خواهید برای توضیح بپرسید؟

You could say.

شما می توانید بگویید.

Sorry, I didn't catch that.

ببخشید من متوجه نشدم

I didn't catch that.

من متوجه نشدم

Sorry, I didn't catch that.

ببخشید من متوجه نشدم

Sorry.

متاسف.

What does?

چه کار می کند؟

X mean and then X is whatever the word is that you don't understand.

معنی X و سپس X هر کلمه ای است که شما نمی فهمید.

Or you could clarify by saying sorry.

یا می توانید با گفتن متاسفم توضیح دهید.

What do you mean by X?

منظورت از X چیه؟

If you're having trouble understanding someone, you need to be honest.

اگر در درک کسی مشکل دارید، باید صادق باشید.

You can say could you speak up a little?

می توانید بگویید می توانید کمی صحبت کنید؟

Speak up means speak louder.

Speak up یعنی بلندتر صحبت کن.

Could you speak up a little?

ممکن است کمی صحبت کنید؟

I'm having trouble hearing you.

من در شنیدن شما مشکل دارم

Could you speak up please?

میشه لطفا صحبت کنید؟

If they're speaking.

اگه دارن حرف میزنن

Too quickly, you can say.

خیلی سریع، می توان گفت.

Could you slow down a little?

آیا می توانید کمی سرعت خود را کاهش دهید؟

I'm having difficulty understanding you.

من در درک شما مشکل دارم

Slow down, Slow down, Slow.

آهسته، آهسته، آهسته.

Down now let's say.

پایین حالا بیایید بگوییم.

You want to confirm understanding of either something you've said or something the other

شما می خواهید درک چیزی را که گفته اید یا چیزی که طرف مقابل

person has said.

گفته است تأیید کنید. می

You can say, do you know what I mean?

تونی بگی، می دونی منظورم چیه؟

So you explain something and then say, do you know what I mean?

بنابراین شما چیزی را توضیح می دهید و سپس می گویید، می دانید منظورم چیست؟

You know what I mean?

شما می دانید منظورم چیست؟

No, I know what you mean.

نه، می دانم منظور شما چیست.

Does that make sense to you?

آیا این برای شما منطقی است؟

Does that make sense?

فرقی میکنه؟

Or you can simply shorten that and say make sense with a rising intonation.

یا می‌توانید به سادگی آن را کوتاه کنید و با لحنی افزایش‌یافته بگویید معنا پیدا کنید.

These two you need to put in your vocabulary.

این دو را باید در دایره لغات خود قرار دهید. به

Does that sound good to you?

نظر شما خوب است؟ به

Does that sound good to you?

نظر شما خوب است؟

And then native speakers will often shorten that just to sound good.

و سپس سخنرانان بومی اغلب آن را کوتاه می کنند تا خوب به نظر برسند.

With a rising intonation, sound good sounds great.

با صدای بالا، صدای خوب عالی به نظر می رسد.

There's one idiom you could use, and that's to be on the same page.

یک اصطلاح وجود دارد که می‌توانید استفاده کنید، و آن قرار گرفتن در همان صفحه است.

So you could say are we on the same page?

پس می توانید بگویید آیا ما در یک صفحه هستیم؟

And this is used to say.

و از این برای گفتن استفاده می شود.

That you agree or that you have a shared understanding.

اینکه شما موافق هستید یا اینکه درک مشترکی دارید.

For example, I could say J.

به عنوان مثال، می توانم بگویم J.

Force English is a great resource to help you become fluent.

Force English یک منبع عالی برای کمک به شما برای مسلط شدن است.

Are we on the same page?

آیا ما در یک صفحه هستیم؟

Do you agree?

موافقید؟

Do we have a shared understanding now?

آیا اکنون تفاهم مشترکی داریم؟

If you do agree, you can say we're on the same page.

اگر موافق هستید، می توانید بگویید که ما در یک صفحه هستیم.

We're on the same page, Jennifer, So put that in the comments to show that you agree we're

ما در یک صفحه هستیم، جنیفر، بنابراین آن را در نظرات قرار دهید تا نشان دهید که موافق هستید که ما

on the same page.

در یک صفحه هستیم.

We're 100% on the same page.

ما 100٪ در یک صفحه هستیم.

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you about the Finely Fluent Academy.

اگر هستید، پس من می خواهم در مورد آکادمی Finely Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where we study native English speakers from TV,

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن افراد انگلیسی بومی را از تلویزیون،

the movies, YouTube and the news so you can improve your listening skills of fast English,

فیلم‌ها، یوتیوب و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود ببخشید،

expand your vocabulary with natural expressions and learn advanced grammar easily plus.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

You'll have me as your personal coach.

شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر

You can look in the description for the link to learn more or you can go to my.

می توانید در توضیحات لینک را جستجو کنید یا می توانید به آدرس من مراجعه کنید.

Website and click on Finally, Fluent Academy.

وب سایت و در نهایت، فلوئنت آکادمی کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

Now every single day I say I don't know for various reasons, and I'm sure you do too.

حالا هر روز به دلایل مختلف می گویم نمی دانم و مطمئنم شما هم می دانید.

But there are many different ways that you can say I don't know, to help you sound more

اما راه‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانید بگویید نمی‌دانم، به شما کمک می‌کند

advanced, more fluent, and to also help you understand native speakers because we use

پیشرفته‌تر، روان‌تر به نظر برسید، و همچنین به شما کمک می‌کند زبان مادری را درک کنید، زیرا ما از

a lot of alternatives.

جایگزین‌های زیادی استفاده می‌کنیم.

So let's learn over 30 different ways that you can say, I don't know, like a native speaker.

بنابراین بیایید بیش از 30 روش مختلف را یاد بگیریم که می توانید مانند یک زبان مادری بگویید، نمی دانم.

First, let's talk about some everyday ways that you can say I don't know.

ابتدا، اجازه دهید در مورد برخی از روش های روزمره صحبت کنیم که می توانید بگویید من نمی دانم.

You can use these in more casual situations and professional situations.

شما می توانید از این ها در موقعیت های معمولی تر و موقعیت های حرفه ای استفاده کنید.

So let's say your friend or.

پس بیایید بگوییم دوست شما یا.

Co worker asks you a.

همکار از شما می پرسد.

Random question like how far away is the sun and you don't know the answer.

سوال تصادفی مانند فاصله خورشید چقدر است و شما پاسخ آن را نمی دانید.

How can you reply the most popular answer wibi?

چگونه می توانید به محبوب ترین پاسخ wibi پاسخ دهید؟

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

And this is.

و این است.

Really to stress the fact that you have no knowledge on the topic, remember the question

واقعاً برای تأکید بر این واقعیت که شما در مورد موضوع اطلاعی ندارید، به یاد داشته باشید که سؤال این

is how far away is the sun?

است که خورشید چقدر فاصله دارد؟

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

Now we can also shorten this and simply say no idea.

اکنون می توانیم این را نیز کوتاه کنیم و به سادگی بگوییم هیچ ایده ای ندارم.

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

No idea.

نظری ندارم.

Another common answer is I'm not.

یکی دیگر از پاسخ های رایج این است که من نیستم.

Sure.

مطمئن.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

Now you can expand on this and you can say I'm not too sure, not too sure, I'm not too

حالا می‌توانید این را بسط دهید و می‌توانید بگویید من خیلی مطمئن نیستم، خیلی مطمئن نیستم،

sure about that.

در مورد آن خیلی مطمئن نیستم.

That meaning the question, I'm not too sure about how.

این به این معنی است که سوال، من در مورد چگونگی آن خیلی مطمئن نیستم.

Far.

دور.

Away the Sun is not sure about that.

دور خورشید در مورد آن مطمئن نیست.

Not sure about what a fun one is simply to say?

مطمئن نیستید که به سادگی گفتن چه چیز سرگرم کننده ای است ؟

Who knows?

چه کسی می داند؟

Who knows?

چه کسی می داند؟

Seriously, who knows?

جدی، چه کسی می داند؟

Do you know?

میدونی؟

Who?

سازمان بهداشت جهانی؟

Knows you could say.

میدونه میتونی بگی

Your.

شما

Guess is as good as mine.

حدس به خوبی من است.

It's implying that you also don't know the answer.

این بدان معناست که شما نیز پاسخ را نمی دانید .

Your guess is as good as mine.

حدس شما به خوبی حدس من است.

Well, your guess is as good as mine.

خوب، حدس شما به خوبی حدس من است.

I created a free lesson PDF that summarizes all the different.

من یک درس رایگان PDF ایجاد کردم که همه موارد مختلف را خلاصه می کند .

Ways to say, I don't know.

راه های گفتن، نمی دانم. می

You can look in the.

توانید در

Description or the comment section for the link.

توضیحات یا بخش نظر برای پیوند.

Now another one with the word guess is.

حالا یکی دیگر با کلمه حدس است.

If I had to guess, I'd say.

اگر بخواهم حدس بزنم، می گویم.

So you're letting the person know that your answer could be completely wrong.

بنابراین به آن شخص می‌دهید که پاسخ شما ممکن است کاملاً اشتباه باشد.

So how far away is the sun?

پس خورشید چقدر دور است؟

If I had to guess, I'd say 100 million miles.

اگر بخواهم حدس بزنم، می گویم 100 میلیون مایل.

I don't know.

من نمی دانم.

Am I right?

درست میگم؟

You let me know in the comments.

شما در نظرات به من اطلاع دهید.

If I'm right.

اگر راست می گویم.

You could say I wish I knew.

می توان گفت ای کاش می دانستم.

That's an interesting piece of knowledge.

این یک دانش جالب است.

I wish I knew, but I don't.

کاش می دانستم، اما نمی دانم.

I wish I knew.

کاش می دانستم.

I wish I could help you.

کاش می توانستم کمکت کنم.

I wish I could help you with that.

کاش می توانستم در این مورد به شما کمک کنم.

I wish I could.

ای کاش میتوانستم.

Answer that for you, but I can't.

این را برای شما پاسخ دهم، اما من نمی توانم.

I wish I knew, Robin.

کاش می دانستم، رابین.

I wish I knew.

کاش می دانستم.

You could also say I can't help you with that one.

شما همچنین می توانید بگویید من نمی توانم به شما در مورد آن کمک کنم .

I can't help you with that question.

من نمی توانم با این سوال به شما کمک کنم.

You could say that's an interesting question, but and then use.

شما می توانید بگویید که این یک سوال جالب است، اما و سپس استفاده کنید.

Any of the.

هر یک از

Expressions we just learnt.

عباراتی که تازه یاد گرفتیم

That's an interesting question, but I have no idea.

سوال جالبی است، اما من نمی دانم.

You could also just say I've never thought about that before, which is probably true.

شما همچنین می توانید بگویید که من قبلاً هرگز در مورد آن فکر نکرده ام، که احتمالاً درست است.

A common way to answer that question now is simply to take out your phone and say, hey

یک راه متداول برای پاسخ به این سوال در حال حاضر این است که به سادگی گوشی خود را بردارید و بگویید، هی

Siri, how far away is the sun?

سیری، خورشید چقدر دور است؟

Hey, I was actually.

هی، من واقعا بودم

Pretty close.

خیلی نزدیک.

It was 149,000,000 miles away and I.

149000000 مایل دورتر بود و من

Said 100.

گفتم

1,000,000 miles and I completely guessed.

100.1000000 مایل و کاملا حدس زدم.

I'm pretty proud of that, so that's a great way to answer.

من به آن افتخار می کنم، بنابراین این یک راه عالی برای پاسخ دادن است.

Just ask Siri or Alexa or whoever else.

فقط از سیری یا الکسا یا هر کس دیگری بپرسید.

There are two very common idioms that you can use.

دو اصطلاح بسیار رایج وجود دارد که می توانید از آنها استفاده کنید.

The first idiom is.

اصطلاح اول این است.

Beats me.

مرا می زند.

That beats me, but we commonly get.

این من را شکست می دهد، اما ما معمولاً دریافت می کنیم.

Rid of that and simply say.

از آن خلاص شوید و به سادگی بگویید.

Beats me.

مرا می زند.

And that's the same as saying I have no idea.

و این همان است که بگوییم من هیچ نظری ندارم.

Beats me.

مرا می زند.

The other idiom is I haven't the slightest idea, and the slightest is this much the smallest

اصطلاح دیگر این است که من کوچکترین ایده ای ندارم، و کوچکترین آن این است که کمترین

amount possible, but you're saying you don't.

مقدار ممکن است، اما شما می گویید که ندارید.

Even have that.

حتی آن را داشته باشید.

So it's another way of saying I have no idea, I haven't the slightest idea.

بنابراین این راه دیگری است برای گفتن من هیچ ایده ای ندارم، کوچکترین ایده ای ندارم.

Now instead of slightest, you could say foggiest or faintest and it means the exact same thing.

حالا به جای کوچکترین، می توانید بگویید مه آلودترین یا کمرنگ ترین و دقیقاً به همین معنی است.

Or you can say I haven't a clue, which also means the same thing, so they're just slight.

یا می توانید بگویید من سرنخی ندارم، که به همین معنی است، بنابراین آنها فقط اندک هستند.

Changes to the.

تغییرات در.

Same idiom, and they're very commonly used 'cause I haven't the foggiest idea why.

همان اصطلاح، و آنها بسیار رایج استفاده می شوند ، زیرا من مه آلودترین ایده را ندارم که چرا.

I mean, look at me.

منظورم اینه نگاهم کن.

Now let's.

حالا وقته.

Talk about some more professional expressions that you can use when you're asked a question

در مورد عبارات حرفه ای تر صحبت کنید که می توانید وقتی از شما سوالی پرسیده می شود استفاده کنید

but you don't know the answer.

اما پاسخ آن را نمی دانید.

So let's say your boss asks you how many units of a specific product were.

بنابراین فرض کنید رئیس شما از شما می پرسد که چند واحد از یک محصول خاص است.

Sold last month.

ماه گذشته فروخته شد. می

You could reply back and say when do you need to know by.

توانید پاسخ دهید و بگویید تا چه زمانی باید بدانید.

And your boss will likely say an hour 2 hours tomorrow next week and tell you when they

و رئیس شما احتمالاً فردا هفته آینده یک ساعت و دو ساعت خواهد گفت و به شما خواهد گفت که

need the information now.

اکنون چه زمانی به اطلاعات نیاز دارد.

If they say.

اگر بگویند.

Right now, I need it right now.

در حال حاضر، من به آن نیاز دارم.

Then you can reply back and say let me get that for you, get that, that being the answer,

سپس می‌توانید پاسخ دهید و بگویید اجازه دهید آن را برای شما دریافت کنم، آن را دریافت کنم، این پاسخ،

the information.

اطلاعات است.

Or you could say let me find out.

یا می تونی بگی بزار بفهمم

Let me look into this instead of let me you could also say I.

اجازه دهید به جای اجازه دادن به من به این موضوع نگاه کنم، شما همچنین می توانید بگویید I.

Will.

Will.

As a contraction, I'll.

به عنوان یک انقباض، من.

I'll find out.

خواهم فهمید.

I'll look into this.

من به این نگاه خواهم کرد.

I'll let you know.

بهت میگم.

I'll get back to you.

من به شما برمی گردم.

Another way to reply is to say I need to check something and then I'll get back to you.

راه دیگر برای پاسخ دادن این است که بگویید باید چیزی را بررسی کنم و سپس با شما تماس خواهم گرفت.

So you're letting the person know that you just need to do something.

بنابراین به آن شخص اجازه می دهید بفهمد که فقط باید کاری انجام دهید.

1st.

1.

Instead of check, you could say I need to confirm something, I need to verify something,

به جای بررسی، می توانید بگویید من باید چیزی را تأیید کنم، باید چیزی را تأیید کنم،

I need to look into something and get back to you.

باید چیزی را بررسی کنم و با شما تماس بگیرم.

You can also specify a specific time or date when you'll have the information.

همچنین می توانید زمان یا تاریخ خاصی را مشخص کنید که در آن اطلاعات را در اختیار دارید.

Let me look into this and I'll get back to you by 2:00, by the end of the day, by tomorrow,

اجازه دهید من این موضوع را بررسی کنم و تا ساعت 2:00، تا پایان روز، تا فردا،

by next week, and let the person know.

تا هفته آینده با شما تماس خواهم گرفت و به آن شخص اطلاع خواهم داد.

Let.

اجازه دهید.

Me.

من

Look into it.

داخلش رو نگاه کن.

Now.

اکنون.

If you do want to admit that you don't know the answer now, you could say something like.

اگر می خواهید اعتراف کنید که اکنون پاسخ را نمی دانید، می توانید چیزی شبیه به آن بگویید.

I'm not sure offhand.

من مطمئن نیستم که بی مقدمه.

So offhand is just an expression we use to mean.

بنابراین عرفان فقط یک عبارت است که ما به معنای آن استفاده می کنیم .

Right now I'm not sure offhand.

در حال حاضر من مطمئن نیستم که بی مقدمه است.

Let.

اجازه دهید.

Me.

من

Look into this and I'll get back to you by 2:00.

به این نگاه کنید تا ساعت 2:00 با شما تماس خواهم گرفت .

Does that work for you?

آیا این برای شما کار می کند؟

And you can add.

و می توانید اضافه کنید.

Does that work for you?

آیا این برای شما کار می کند؟

To clarify that getting back to them with the information by 2:00 is acceptable.

برای روشن شدن اینکه تماس با آنها با اطلاعات تا ساعت 2:00 قابل قبول است.

Your boss will likely say sure, no problem.

رئیس شما احتمالاً می گوید، مشکلی نیست.

Or they might say no, no, no.

یا ممکن است بگویند نه، نه، نه.

I have a meeting in 10 minutes and I need this information.

10 دقیقه دیگر جلسه دارم و به این اطلاعات نیاز دارم.

Well, then of course you say no problem.

خب، البته شما می گویید مشکلی نیست.

I'll find out right now and get back to you in a few minutes.

من همین الان متوجه می شوم و تا چند دقیقه دیگر با شما تماس خواهم گرفت .

Of course, by the deadline your boss just told you.

البته تا موعد مقرر که رئیستان به شما گفته است.

Now instead of saying I'm not sure offhand, which again is just an expression, I'm not

حالا به جای اینکه بگویم من مطمئن نیستم، که باز هم فقط یک تعبیر است، من

sure offhand.

مطمئن نیستم که بی مقدمه است.

You could say I'm not sure off the top of my head.

شما می توانید بگویید من مطمئن نیستم از بالای سرم.

So again, this is another way of just saying right now off the top of my head I'm not sure.

بنابراین باز هم، این یک راه دیگر برای گفتن این است که در حال حاضر از بالای ذهنم مطمئن نیستم.

Let me find out and I'll e-mail you the information in 10 minutes so you could also.

اجازه دهید من پیدا کنم و من اطلاعات را در عرض 10 دقیقه برای شما ایمیل می کنم تا شما نیز بتوانید.

Use in and a time reference.

استفاده در و مرجع زمان.

In 10 minutes?

در 10 دقیقه؟

In an hour?

در یک ساعت؟

In 20 minutes.

در 20 دقیقه.

Or you could simply say ASAP.

یا می توانید به سادگی بگویید ASAP.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

Off the top of my head, let me check and I'll get back to you ASAP.

از بالای سرم، اجازه دهید بررسی کنم و در اسرع وقت به شما پاسخ خواهم داد.

That means as soon as possible.

یعنی هر چه زودتر

You can also say ASAP.

شما همچنین می توانید بگویید ASAP.

There's two different ways to say it, ASAP or ASAP.

دو روش مختلف برای بیان آن وجود دارد، ASAP یا ASAP.

They're both acceptable.

هر دو قابل قبول هستند

I think ASAP is more common though.

من فکر می کنم ASAP رایج تر است.

I'll get back to you ASAP.

در اسرع وقت به شما پاسخ خواهم داد.

Look into it.

داخلش رو نگاه کن.

Get back to you.

بازگشت به شما.

ASAP Amazing job.

ASAP کار شگفت انگیز.

Now let's keep going and talk about more advanced ways that you can say goodbye to again, help

حالا بیایید به راه خود ادامه دهیم و در مورد راه های پیشرفته تری صحبت کنیم که می توانید دوباره با آنها خداحافظی کنید، به

you sound very fluent and natural, and help you understand native speakers.

شما کمک کند بسیار روان و طبیعی به نظر برسید و به شما کمک کند تا زبان مادری را درک کنید.

Let's do that now.

حالا این کار را بکنیم.

You can absolutely say bye or goodbye.

شما کاملاً می توانید خداحافظی یا خداحافظی کنید. از نظر

It's grammatically correct.

گرامری درست است.

The problem is that it sounds very formal and native speakers don't really say goodbye.

مشکل این است که بسیار رسمی به نظر می رسد و افراد بومی واقعاً خداحافظی نمی کنند.

We say goodbye, but then we add on a natural expression.

ما خداحافظی می کنیم، اما سپس یک عبارت طبیعی را اضافه می کنیم .

So let's talk about natural expressions you can use in everyday situations like shopping

بنابراین بیایید در مورد عبارات طبیعی صحبت کنیم که می‌توانید در موقعیت‌های روزمره مانند خرید

at the grocery store, at a restaurant, or dealing with a custom customer service agent.

در فروشگاه مواد غذایی، در یک رستوران یا برخورد با یک نماینده خدمات مشتری سفارشی استفاده کنید.

You can say bye, but then add on, take care, bye, take care.

شما می توانید بگویید خداحافظ، اما سپس اضافه کنید، مراقب باشید، بای، مراقب باشید.

Now you can also say take care and then bye, take care, bye.

حالا شما همچنین می توانید بگویید مراقب باشید و سپس خداحافظ، مراقب باشید ، خداحافظ.

Or you can simply.

یا به سادگی می توانید.

Say, take care.

بگو مراقب باش

Take care.

مراقب باش.

You can say have a good and then whatever the time reference is, have a good day, morning,

شما می توانید بگویید خوب است و سپس هر مرجع زمانی است، روز خوبی داشته باشید، صبح،

afternoon, evening, night.

بعد از ظهر، عصر، شب.

Or you can say have a good one which is general to any situation.

یا می توانید بگویید یک خوب داشته باشید که برای هر موقعیتی کلی است.

Have a good one.

یک خوب.

Bye.

خدا حافظ.

Take care.

مراقب باش.

Have a good one.

یک خوب.

A quick tip is that native speakers commonly combine multiple expressions like I just did.

یک نکته سریع این است که گویشوران بومی معمولاً چندین عبارت را مانند من ترکیب می کنند.

Bye, take care, have a good night.

خداحافظ مراقب باش شب خوبی داشته باشی

It's very common to use 2-3 or more expressions, so feel free to combine them.

استفاده از 2-3 یا بیشتر عبارات بسیار رایج است، بنابراین با خیال راحت آنها را ترکیب کنید.

Now you can replace the adjective good with a different adjective.

حالا می توانید صفت خوب را با یک صفت متفاوت جایگزین کنید.

Have a wonderful day.

روز فوق العاده ای داشته باشید.

Have a fabulous afternoon.

بعدازظهر فوق العاده ای داشته باشید

Have a fantastic fantastic.

یک فوق العاده فوق العاده داشته باشید.

Weekend.

تعطیلات آخر هفته.

You can say bye for now, which implies that you're.

فعلاً می‌توانید خداحافظی کنید، که به این معنی است که شما هستید.

Going to see.

رفتن برای دیدن.

That person again.

دوباره اون شخص

Bye for now.

فعلا خداحافظ.

Or you can say enjoy the rest of and then the time period.

یا می توانید بگویید از بقیه و سپس دوره زمانی لذت ببرید.

Enjoy the rest of your day, your night, your evening, your weekend, your vacation.

از بقیه روز، شب، عصر، آخر هفته، تعطیلات خود لذت ببرید.

Enjoy the rest of your evening.

از بقیه عصر خود لذت ببرید.

Now I created a free lesson PDF that summarizes all the greetings from this lesson.

اکنون یک PDF درس رایگان ایجاد کردم که تمام احوالپرسی های این درس را خلاصه می کند.

You can look for the link in the description or the comment section and below.

می توانید لینک را در توضیحات یا بخش نظرات و زیر جستجو کنید.

Now let's talk about saying goodbye to your friends.

حالا بیایید در مورد خداحافظی با دوستان خود صحبت کنیم .

The most common is See you soon, See you later.

متداول ترین آنها این است که به زودی می بینمت، بعدا می بینمت.

A common one is also.

یک مشترک نیز هست.

Talk soon.

به زودی صحبت می کنیم.

Bye, talk soon see.

خداحافظ، زود صحبت کن ببین

You later.

شما بعدا

I'll see you later.

من بعدا می بینمت.

Now if you have a future date planned with that friend, you can say see you next weekend,

حالا اگر قراری برای آینده با آن دوست دارید، می توانید بگویید آخر هفته آینده می بینمت،

See you tomorrow, see you at the.

فردا می بینمت، می بینمت.

Party.

مهمانی - جشن.

And reference that next event you can add.

و اشاره کنید که رویداد بعدی که می توانید اضافه کنید.

Can't wait to to add some excitement.

نمی توانم صبر کنم تا کمی هیجان اضافه شود.

Can't wait to see you next weekend.

نمی توانم صبر کنم تا آخر هفته آینده شما را ببینم.

Can't wait to see you at the party.

بی صبرانه منتظر دیدن شما در مهمانی هستم.

You can say bye.

می توانید بگویید خداحافظ.

It was so nice seeing you instead of so nice.

دیدنت به جای اینکه خیلی خوب بود خیلی خوب بود

You can add.

شما می توانید اضافه کنید.

It was awesome.

فوقالعاده بود.

It was amazing.

شگفت انگیز بود.

It was wonderful.

فوق العاده بود

It was lovely and instead of seeing you, you can add.

دوست داشتنی بود و به جای دیدن شما می توانید اضافه کنید.

It was lovely catching up.

دوست داشتنی بود.

It was lovely having dinner.

شام دوست داشتنی بود

It was lovely chatting.

چت دوست داشتنی بود

So you can add different alternatives to that expression.

بنابراین می توانید جایگزین های مختلفی به آن عبارت اضافه کنید.

If your friend is getting into a vehicle, you can add, buy, drive safe buy, have a safe

اگر دوست شما در حال سوار شدن به وسیله نقلیه است، می توانید اضافه کنید، بخرید، با خیال راحت خرید کنید، سفری امن داشته

trip be.

باشید.

Well.

خوب.

Now if you don't have a next date planned with your friend, you can add some thing to

حالا اگر قرار بعدی با دوستتان برنامه ریزی نکرده اید ، می توانید چیزی اضافه کنید تا

show you want to see them again.

نشان دهید می خواهید دوباره او را ببینید.

Bye.

خدا حافظ.

Let's catch U soon.

به زودی تو را بگیریم

Don't be a stranger.

غریبه نباش

Keep in touch.

در تماس باش.

This is a very common one.

این یک مورد بسیار رایج است.

Bye.

خدا حافظ.

Keep in touch.

در تماس باش.

Take Care now.

حالا مواظب خودت باش

Let's talk about some more informal slang expressions.

بیایید در مورد برخی از عبارات عامیانه غیر رسمی صحبت کنیم .

You can use these with your friends, your family, or even with your Co workers.

می‌توانید از آن‌ها با دوستان، خانواده‌تان یا حتی با کارکنان شرکتتان استفاده کنید.

It's long.

طولانی است.

It's a more informal situation we commonly use.

این وضعیت غیررسمی تری است که معمولاً از آن استفاده می کنیم.

Gotta, got to, gotta.

باید، باید، باید.

I gotta go.

من باید برم.

I gotta jet.

من باید جت کنم

I gotta head out.

باید برم بیرون

I gotta take off.

من باید بلند شوم

I gotta hit the road.

باید برم جاده

I gotta get going.

من باید بروم

It's.

این است.

By 6:00 I got a jet.

تا ساعت 6:00 جت گرفتم.

You can also say catch you later, which just means see you later, catch you later and notice

شما همچنین می توانید بگویید catch you later، که فقط به این معنی است که شما را بعدا می بینم، شما را بعدا می گیرم و متوجه می شوم که

I took you and reduced it to ya.

شما را بردم و آن را به یا کاهش دادم.

Catch you later, catch you later.

بعدا میگیرمت، بعدا میگیرمت.

Sometimes we just say later later.

گاهی فقط بعداً می گوییم.

A fun expression is catch you on the flip side.

یک بیان سرگرم کننده این است که شما را از طرف دیگر بگیرد .

I have no idea what the flip side is, but catch you on the flip side, Catch you on the

من هیچ ایده ای ندارم که طرف مقابل چیست، اما تو را از طرف دیگر بگیر، تو را از

flippity flip I'll.

طرف تلنگر بگیرم.

Catch you on the flippity flip bye.

گرفتن شما در flippity تلنگر خداحافظ.

Some people say peace out.

بعضی ها می گویند صلح.

I personally have never said this, but I do hear it a lot from some other speakers.

من شخصاً هرگز این را نگفته ام، اما آن را از برخی سخنرانان دیگر زیاد می شنوم.

Peace out or simply peace.

صلح بی پایان یا به سادگی صلح.

So if that suits your personality, you can use that one peace.

بنابراین اگر با شخصیت شما مطابقت دارد، می توانید از آن آرامش استفاده کنید.

Out one of the most common informal expressions.

یکی از رایج ترین عبارات غیررسمی است.

Is just see ya.

فقط ببینمت

So we take see you later.

بنابراین ما شما را بعدا می بینیم.

And.

و.

We reduce.

کاهش می دهیم.

It to see ya.

برای دیدنت

OK, bye.

باشه خداحافظ. می

See ya.

بینمت.

Bye.

خدا حافظ.

Let's talk about some expressions you can use with your.

بیایید در مورد برخی از عباراتی که می توانید با خود استفاده کنید صحبت کنیم.

Husband, wife, boyfriend, girlfriend, significant other, spouse, life.

شوهر، همسر، دوست پسر، دوست دختر، شخص مهم، همسر، زندگی.

Partner by my love, my love, and we say it in such a nice voice.

شریک عشق من، عشق من، و ما آن را با صدای زیبا می گوییم.

By my love, I miss you already.

به عشق من، دلم برایت تنگ شده است.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

I miss you already.

دلم برایت تنگ شده است

Even though they're right there.

حتی اگر آنها همان جا هستند.

I miss you already.

دلم برایت تنگ شده است

Bye, my love.

خداحافظ عشق من.

I miss.

دلم تنگ شده

You already I miss.

قبلا دلم برای تو تنگ شده

You too.

تو هم همینطور.

Now we can use our pet name for each other.

اکنون می توانیم از نام حیوان خانگی خود برای یکدیگر استفاده کنیم.

Bye sweetheart.

خداحافظ عزیزم.

Bye, sweetie.

خداحافظ عزیزم

Bye, cuddle bear.

خداحافظ خرس نوازش کن

Bye, my darling.

خداحافظ عزیزم

Or whatever your romantic name for each other is.

یا هر اسم عاشقانه ای که برای یکدیگر دارید .

And if you have young kids, you can use.

و اگر بچه های خردسال دارید، می توانید استفاده کنید.

This really cute expression which goes see you later Alex the Gator.

این عبارت واقعاً زیباست که بعداً الکس گیتور را می بینم.

Do you know what comes next In a while?

آیا می دانید بعد از مدتی چه اتفاقی می افتد؟

Crocodile, but just use that.

تمساح، اما فقط از آن استفاده کنید.

One with young.

یکی با جوان.

Children, Now let's talk about professional expressions that you can use at work, in a

بچه‌ها، حالا بیایید در مورد عبارات حرفه‌ای صحبت کنیم که می‌توانید در محل کار، در یک

job interview, a networking event or conference by looking forward to seeing you again soon.

مصاحبه شغلی، یک رویداد شبکه‌ای یا کنفرانس با مشتاقانه منتظر دیدن دوباره شما باشید. مشتاقانه

Looking forward to working.

منتظر کار هستیم.

Together, so notice the.

با هم، پس توجه کنید.

Gerund verb we need.

فعل Gerund we need.

You can also use a noun.

شما همچنین می توانید از یک اسم استفاده کنید.

Looking forward to the conference.

منتظر کنفرانس هستیم مشتاقانه

Looking forward to the project.

منتظر پروژه هستیم.

If you're meeting someone for the first time, you can say bye.

اگر برای اولین بار با کسی ملاقات می کنید، می توانید خداحافظی کنید.

It was a pleasure.

لذت بخش بود.

It was a.

یک بود. از

Pleasure meeting you.

دیدار شما لذت می برم

It was nice talking to you in a job interview.

صحبت کردن با شما در یک مصاحبه شغلی خوب بود.

We generally express appreciation.

ما به طور کلی قدردانی می کنیم.

Thank you so much for this opportunity.

به خاطر این فرصت، از شما بسیار تشکر می کنم.

I look forward to hearing from you.

من مشتاقانه منتظر شنیدن شما هستم.

The interviewer will also express appreciation.

مصاحبه کننده نیز قدردانی خود را اعلام خواهد کرد.

Thank you so much for coming today.

خیلی ممنون که امروز اومدی

I appreciate your time.

قدردان وقت شما هستم.

Thank you so much for your time today.

خیلی ممنون از وقتی که امروز گذاشتید.

We'll be in touch shortly.

به زودی با هم تماس خواهیم گرفت به

Notice that expression in touch.

آن عبارت در تماس توجه کنید.

We'll be in touch soon.

به زودی با هم تماس خواهیم گرفت

We'll be in touch shortly.

به زودی با هم تماس خواهیم گرفت

Superiors can add some words of encouragement by keep up the good work, the great work,

مافوق‌ها می‌توانند با ادامه دادن به کار خوب، کار عالی،

the amazing work.

کار شگفت‌انگیز، چند کلمه دلگرم کننده اضافه کنند.

Or they might say, if you need me, I'm a phone call away by if you need me, I'm a phone call

یا ممکن است بگویند، اگر به من نیاز داری، من یک تماس تلفنی دور هستم، اگر به من نیاز داری، من یک تماس تلفنی

away.

دور هستم.

You know where to find me.

تو می دانی که کجا پیدایم کنی.

Which is letting you know you can just text me.

که به شما اطلاع می دهد که می توانید فقط به من پیام دهید .

You know where to find me.

تو می دانی که کجا پیدایم کنی.

I'll be on my.

من روی خودم خواهم بود.

Phone.

تلفن.

You know where to find me, or a common one in the office is by my doors always open,

شما می دانید که من را کجا پیدا کنید، یا یکی از افراد معمولی در دفتر کنار درهای من همیشه باز است،

and that's encouraging you to come back if you want to discuss anything or if you need

و این شما را تشویق می کند که اگر می خواهید درباره چیزی بحث کنید یا اگر به کمک نیاز دارید، بازگردید

help.

.

My door is always open.

درب من همیشه باز است

You're.

شما هستید. در

Doing such a great job now, one of the best ways to understand native speakers and to

حال انجام چنین کار عالی، یکی از بهترین راه‌ها برای درک زبان مادری و

sound more fluent and natural is to use idioms.

روان‌تر و طبیعی‌تر به نظر رسیدن، استفاده از اصطلاحات است.

There are so many idioms in in English language and right now you are going to learn fifty

اصطلاحات زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد و در حال حاضر شما می خواهید پنجاه مورد

of the most common that you can use daily.

از رایج ترین آنها را یاد بگیرید که می توانید روزانه از آنها استفاده کنید.

Let's do that now.

حالا این کار را بکنیم.

To.

به.

Play something by ear.

چیزی را با گوش پخش کنید.

This is when you make a decision in the moment rather than planning in advance.

این زمانی است که به جای برنامه ریزی از قبل، در لحظه تصمیم می گیرید.

So let's say you're talking about your weekend.

بنابراین فرض کنید دارید در مورد آخر هفته خود صحبت می کنید.

And your husband or your friend says.

و شوهرت یا دوستت می گوید.

What do you want to do this weekend?

آخر این هفته می خواهید چه کار کنید؟

And you might say, let's play it by ear.

و ممکن است بگویید، بیایید آن را با گوش بازی کنیم.

Let's decide as the weekend happens not in advance.

بیایید تصمیم بگیریم زیرا آخر هفته از قبل اتفاق نمی افتد .

Let's play it by ear.

بیایید آن را با گوش بازی کنیم.

To be all ears.

همه گوش بودن

We use this to say that you're ready to listen and you're paying full attention.

ما از این استفاده می کنیم تا بگوییم که شما آماده گوش دادن هستید و کاملاً توجه دارید.

So let's say you tell your boss you want to discuss something important about the project,

بنابراین فرض کنید به رئیس خود می گویید که می خواهید در مورد موضوع مهمی در مورد پروژه بحث کنید،

and your boss replies, I'm all ears.

و رئیس شما پاسخ می دهد، من همه گوش هستم.

I'm all ears to wake up on the wrong side of the bed.

من تمام گوشم برای بیدار شدن در سمت اشتباه تخت است.

This is a great one.

این یکی عالی است.

We've all done.

همه ما انجام داده ایم.

This is when you wake up in a bad mood, you wake up grumpy.

این زمانی است که با خلق و خوی بد از خواب بیدار می شوید، بدخلق از خواب بیدار می شوید.

So let's say you.

پس بیایید بگوییم شما.

Wake up you.

تو بیدار شو

Go in the kitchen and your wife, your husband says.

برو تو آشپزخونه و زنت، شوهرت میگه.

Oh, hi, honey.

اوه، سلام، عزیزم.

How are you?

چطور هستید؟

Would you like some coffee?

آیا قهوه میل دارید؟

What do you want for breakfast?

برای صبحانه چی میخوای؟

And you're grumpy.

و تو عبوس هستی

Don't care.

اهمیت نده

Where's my phone?

گوشی من کجاست؟

And you're being grumpy.

و شما بدخلق هستید

Well then your wife, your husband can say, well, someone woke up on the wrong side of

خب پس همسرت، شوهرت می توانند بگویند، خوب، یک نفر در سمت اشتباه تخت از خواب بیدار شد

the bed.

.

And that's just to let.

و این فقط برای اجازه دادن است. می‌دانی که

You know you're being grumpy to wing something.

عبوس می‌شوی که چیزی را بال بزنی.

When you wing something, you perform a speech or presentation without planning in advance.

وقتی چیزی را بال می‌دهید، بدون برنامه‌ریزی از قبل، سخنرانی یا ارائه‌ای را انجام می‌دهید.

So you definitely don't want to wing your IELTS exam, right?

پس قطعاً نمی‌خواهید در آزمون آیلتس خود شرکت کنید، درست است؟

To.

به.

Make a mountain out of a molehill.

از تپه خال کوهی درست کنید.

A molehill is really small.

خال خال واقعا کوچک است.

A mountain is really big.

یک کوه واقعا بزرگ است.

So it's when you take a minor problem or issue and you make it seem.

بنابراین زمانی است که شما یک مشکل یا مسئله جزئی را در نظر می گیرید و آن را به نظر می رسانید.

Really serious or severe?

واقعا جدی یا شدید؟

So let's say you got one question wrong on a test and you're acting like it's extremely

بنابراین بیایید فرض کنیم که یک سوال را در یک آزمون اشتباه کردید و طوری رفتار می کنید که به شدت

serious.

جدی است.

Someone could say don't make a mountain out of a molehill.

یکی می تواند بگوید از تپه خال کوهی نسازید.

They're letting you know it's really not that bad to be at a crossroads.

آنها به شما می گویند که واقعاً بد نیست در یک دوراهی باشید.

This is when you have to make a really important decision that could impact your life.

این زمانی است که شما باید یک تصمیم واقعا مهم بگیرید که می تواند زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد. فرض کنید 10 سال است که

Let's say you've been a graphic designer for 10 years, but you're considering going back

طراح گرافیک بوده اید ، اما به فکر بازگشت

to school and changing careers and becoming a lawyer or a teacher.

به مدرسه و تغییر شغل و تبدیل شدن به یک وکیل یا معلم هستید.

So you might say, I'm not sure if I want to be a graphic designer anymore.

بنابراین ممکن است بگویید، من مطمئن نیستم که دیگر می خواهم یک طراح گرافیک باشم.

I'm at a crossroads because that decision will impact your life.

من بر سر دوراهی قرار دارم زیرا این تصمیم بر زندگی شما تأثیر می گذارد.

To.

به.

Rain, cats and dogs.

باران، گربه و سگ.

This is when it rains heavily.

این زمانی است که باران شدید می بارد.

So let's say your friend in a different city asked you, oh, did it rain last night?

پس فرض کنید دوستتان در شهر دیگری از شما پرسید، اوه، آیا دیشب باران بارید؟

And it did.

و این کار را کرد. باران

It rained heavily.

شدیدی بارید.

You can say yeah, it.

شما می توانید بگویید بله، آن را.

Rained.

باران آمد.

Cats and dogs to be on top of.

گربه ها و سگ ها بالای سرشان باشند.

The world.

جهان.

This is when you're really, really happy.

این زمانی است که شما واقعاً، واقعاً خوشحال هستید.

So let's say.

پس بیایید بگوییم.

You got a new promotion.

ترفیع جدیدی گرفتی

You can say I'm on top of the world to give someone the cold shoulder.

می توانی بگویی من در بالای دنیا هستم تا به کسی شانه سردی بدهم.

This is when you ignore someone and you ignore someone on purpose, usually because you're

این زمانی است که شما کسی را نادیده می گیرید و عمداً کسی را نادیده می گیرید، معمولاً به این دلیل که از دست او

mad at them, annoyed with them they did something wrong or something to irritate you.

عصبانی هستید، از دست او عصبانی هستید که او کار اشتباهی انجام داده است یا چیزی که باعث عصبانیت شما شده است.

So let's say your husband or your wife.

پس بیایید بگوییم شوهر یا همسر شما.

Is ignoring you.

داره شما رو نادیده میگیره

You might say.

ممکن است بگویید.

Why?

چرا؟

Are you giving me the cold?

سرما را به من می دهی؟

Shoulder.

شانه.

It's another way of asking.

راه دیگری برای پرسیدن است.

Why are you?

چرا شما؟

Mad at me?

دیوانه با من؟

What did I do?

چه کار کردم؟

Wrong.

اشتباه.

Why are you giving me the cold shoulder to sit on the fence?

چرا کتف سرد را به من می دهی تا روی حصار بنشینم؟

This is when you delay making a decision, usually because that decision is difficult

این زمانی است که شما تصمیم گیری را به تاخیر می اندازید، معمولاً به این دلیل که آن تصمیم دشوار است

and you don't want to make it.

و نمی خواهید آن را بگیرید.

For example, I asked my boss for a promotion, but he's sitting on the fence so he won't

مثلاً از رئیسم ترفیع خواستم، اما او روی حصار نشسته است تا

answer me.

جواب من را ندهد.

He won't say yes.

او نخواهد گفت بله.

He won't say no.

او نه نخواهد گفت.

He keeps just saying, oh, I need to think about it, I'll get back to you.

او مدام می گوید، اوه، من باید در مورد آن فکر کنم، من به شما پاسخ خواهم داد.

He's sitting on the fence.

او روی حصار نشسته است.

To hit the nail.

برای زدن میخ.

On the head.

در راس.

This is when you accurately explain a problem or a situation.

این زمانی است که شما یک مشکل یا موقعیت را به طور دقیق توضیح می دهید .

For example, you hit the nail on the head when you said we needed to reduce our costs,

مثلاً وقتی گفتی باید هزینه‌هایمان را کم کنیم، به میخ زدی،

so you explained the situation accurately to be as fit as a fiddle.

بنابراین شرایط را دقیق توضیح دادی تا مثل کمانچه مناسب باشد.

This simply means you feel great, you have good health, you're in good shape.

این به سادگی به این معنی است که شما احساس خوبی دارید، از سلامتی خوبی برخوردار هستید، در وضعیت خوبی هستید.

So maybe you could say since I changed my diet and I'm eating more fruits and vegetables,

بنابراین شاید بتوان گفت از زمانی که رژیم غذایی ام را تغییر دادم و میوه و سبزیجات بیشتری می خورم،

I feel as fit as a fiddle.

به اندازه کمانچه احساس تناسب اندام می کنم.

This is a great one to get something out of your system.

این یک ابزار عالی برای به دست آوردن چیزی از سیستم شما است.

This is when you do something or you try something simply so you can move on.

این زمانی است که شما کاری را انجام می دهید یا کاری را به سادگی امتحان می کنید تا بتوانید ادامه دهید.

For example, let's say you've been talking about going skydiving for years and years.

به عنوان مثال، فرض کنید شما سال ها و سال ها در مورد چتربازی صحبت می کنید.

You research it, you look at different websites, you talk to people about it, but you've never

شما در مورد آن تحقیق می کنید، به وب سایت های مختلف نگاه می کنید، با مردم در مورد آن صحبت می کنید، اما در

actually done it.

واقع هرگز این کار را انجام نداده اید.

Someone might say just go skydiving so you can get it.

ممکن است کسی بگوید فقط به چتربازی بروید تا بتوانید آن را دریافت کنید.

It out of your.

آن را از شما.

System.

سیستم.

So once you do it.

بنابراین یک بار آن را انجام دهید.

You can stop.

می توانید متوقف شوید. در مورد

Researching it, Stop looking it up and just move on already.

آن تحقیق کنید، از جستجوی آن دست بردارید و فقط همین الان ادامه دهید.

I like this one.

من این یکی را دوست دارم.

Speak of the devil.

سخنی از شیطان.

Speak of the devil.

سخنی از شیطان.

This sounds negative because of devil, but it's not at all.

این به دلیل شیطان منفی به نظر می رسد، اما اصلا اینطور نیست.

This is used when you're talking about someone and they appear exactly as you're talking

این زمانی استفاده می شود که شما در مورد کسی صحبت می کنید و دقیقاً همانطور که شما

about them.

در مورد او صحبت می کنید ظاهر می شود.

This has happened, right?

این اتفاق افتاده است، درست است؟

Let's say you're talking to a friend about your mutual friend Bob, and you're talking

فرض کنید با یک دوست در مورد دوست مشترک خود باب صحبت می کنید و

about Bob.

در مورد باب صحبت می کنید.

Oh, is Bob going to come to the party?

اوه، آیا باب قرار است به مهمانی بیاید؟

Oh, I'm not sure.

اوه، مطمئن نیستم.

I haven't talked to Bob.

من با باب صحبت نکردم.

And then your phone rings and guess what?

و سپس تلفن شما زنگ می زند و حدس می زنید چیست؟

It's Bob.

این باب است.

And then you can say speak of the devil.

و سپس می توانید بگویید از شیطان صحبت کنید.

To give someone the.

دادن به کسی

Benefit of the doubt This is when you trust someone when they tell you something.

بهره مندی از شک این زمانی است که وقتی کسی چیزی به شما می گوید اعتماد می کنید.

So if a coworker is late and they call you and they say I'm stuck in traffic, let's give

پس اگر همکار دیر کرد و به شما زنگ زد و گفت من در ترافیک گیر کرده ام، بیایید به

him the benefit of the doubt.

او شک کنید.

Let's trust that he's actually stuck in traffic.

بیایید اعتماد کنیم که او واقعاً در ترافیک گیر کرده است.

No pain, no gain.

نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

This is a classic one.

این یک کلاسیک است. از

This is used to say that if you want results, real results, you have to be willing to work

این جمله استفاده می شود که اگر می خواهید نتیجه، نتایج واقعی داشته باشید، باید مایل باشید

hard and get uncomfortable.

سخت کار کنید و ناراحت شوید.

So I might say, if you want to improve your public speaking skills, no pain, no gain,

بنابراین می‌توانم بگویم، اگر می‌خواهید مهارت‌های سخنرانی خود را در جمع، بدون درد، بدون سود، بهبود بخشید، باید

you have to be willing to get uncomfortable.

مایل باشید که ناراحت شوید.

Hang in there, This is a great one.

منتظر بمانید، این یکی عالی است. به

It simply means don't give up.

سادگی یعنی تسلیم نشو.

I know learning a language.

من یاد گرفتن زبان بلدم

Is hard but.

سخته ولی

Hang in there a penny for your thoughts.

یک پنی برای افکار خود در آنجا نگه دارید.

This is used to ask someone what they're thinking.

این برای پرسیدن از کسی که به چه فکر می کند استفاده می شود.

So let's say your friend is just staring out the window.

بنابراین فرض کنید دوست شما فقط از پنجره به بیرون خیره شده است .

And you?

و شما؟

Probably are wondering what are they thinking.

احتمالاً از خود می پرسند که به چه چیزی فکر می کنند.

About you can turn to your friend and say a penny for your thoughts.

درباره شما می توانید به دوست خود مراجعه کنید و یک پنی برای افکار خود بگویید.

It's not rocket science.

این علم موشک نیست.

Rocket science is complicated, right?

علم موشک پیچیده است، درست است؟

But if we say it's not rocket science, this means it's not complicated.

اما اگر بگوییم علم موشک نیست، این بدان معناست که پیچیده نیست.

So I could say becoming a confident English speaker is not rocket science.

بنابراین می توانم بگویم که تبدیل شدن به یک انگلیسی زبان با اعتماد به نفس، علم موشکی نیست.

It's not complicated.

این پیچیده نیست.

You just have to practice speaking to let someone off the hook.

فقط باید صحبت کردن را تمرین کنید تا کسی را رها کنید.

This is a great one because it means that you don't punish someone one for a mistake

این بسیار عالی است زیرا به این معنی است که شما کسی را به خاطر یک اشتباه

or a wrongdoing.

یا اشتباه مجازات نمی کنید.

So your boss could.

بنابراین رئیس شما می تواند.

Say, I know you came in late today, but I'm going to let you off the hook.

بگو، من می دانم که امروز دیر آمدی، اما می خواهم تو را از قلاب خارج کنم.

I'm not going to punish you.

من تو را مجازات نمی کنم.

To make a Long story short, this is when you take a long and usually complicated story

برای کوتاه کردن یک داستان طولانی، این زمانی است که شما یک داستان طولانی و معمولاً پیچیده را می گیرید

and you make it very simple by sharing it briefly.

و با به اشتراک گذاری کوتاه آن را بسیار ساده می کنید .

So you could say, Long story short, we missed our flight.

بنابراین می توانید بگویید، خلاصه، ما پروازمان را از دست دادیم .

So there's a long story about why you missed your flight.

بنابراین یک داستان طولانی در مورد اینکه چرا پرواز خود را از دست دادید وجود دارد .

But you don't.

اما شما این کار را نمی کنید.

Explain those details you just say.

آن جزئیاتی را که می گویید توضیح دهید.

Long story short, we missed our flight.

خلاصه، ما پروازمان را از دست دادیم.

Easy does it, easy does it.

آسان آن را انجام می دهد، آسان آن را انجام می دهد.

This is a way of saying slow down.

این راهی برای گفتن آهسته است.

So if your friend is at the gym and they're trying to do too many exercises with too much

بنابراین اگر دوست شما در باشگاه است و سعی می کند تمرینات زیادی را با وزن زیاد انجام دهد

weight, you might say easy Does it slow down to go back to the drawing board?

، ممکن است بگویید آسان آیا بازگشت به تخته نقاشی کند می شود؟

This is when you need to start over and create a new plan or strategy because the first one.

این زمانی است که شما باید از نو شروع کنید و یک برنامه یا استراتژی جدید ایجاد کنید زیرا اولین.

Failed.

ناموفق.

So let's say you were trying to solve a computer problem.

بنابراین فرض کنید شما در تلاش برای حل یک مشکل کامپیوتری بودید .

You came up with a strategy, it didn't work, and then you can say to your team.

شما یک استراتژی ارائه کردید، کار نکرد، و سپس می توانید به تیم خود بگویید.

Well, let's go back.

خب برگردیم

To the drawing board and try again once in a blue moon.

به تخته طراحی و یک بار دیگر در ماه آبی امتحان کنید.

This is an event that happens infrequently.

این رویدادی است که به ندرت اتفاق می افتد.

For example, I only see Kara once in a blue moon, not very often at the drop of a hat.

به عنوان مثال، من فقط یک بار کارا را در ماه آبی می بینم ، نه اغلب در هنگام سقوط کلاه.

This is a great one because it means without hesitation or instantly.

این عالی است زیرا بدون تردید یا فوراً به معنای آن است.

For example, call me if you need anything and I'll be there at the drop of a hat.

به عنوان مثال، اگر به چیزی نیاز دارید، با من تماس بگیرید تا من در آنجا باشم.

It means I'll come instantly if you need anything.

این بدان معناست که اگر چیزی لازم داشتید فوراً می آیم.

So it's a really nice, reassuring thing to say to someone.

بنابراین گفتن به کسی واقعاً خوب و دلگرم کننده است .

To add insult to injury, this is when you take a bad situation and it becomes even worse.

برای اضافه کردن توهین به آسیب، این زمانی است که شما یک موقعیت بد را قبول می کنید و حتی بدتر می شود.

So let's say you're going out on a first date and your date showed up late.

بنابراین فرض کنید برای اولین قرار بیرون می روید و قرارتان دیر ظاهر شد.

That's already a bad situation.

این در حال حاضر یک وضعیت بد است.

But then to add insult to injury, your date forgot his wallet and you had to pay for both

اما پس از آن برای اضافه کردن توهین به جراحت، تاریخ شما کیف پول خود را فراموش کرد و باید برای هر دوی

of you to hit the sack.

شما پول می دادید تا به گونی ضربه بزنید.

This means.

این یعنی.

To go to bed.

برای رفتن به رختخواب.

For example, I'm really tired.

مثلا من واقعا خسته ام.

I'm going to hit the sack.

من می روم به گونی.

The ball's in your court.

توپ در زمین شماست

This is used when you need to make the next decision or the next step.

این زمانی استفاده می شود که شما باید تصمیم بعدی یا مرحله بعدی را بگیرید.

So I might say we.

بنابراین ممکن است بگویم ما. به

Offered her.

او پیشنهاد داد.

A great promotion.

یک تبلیغ عالی

So now the ball's in her court, so it's up to her to decide if she's going to accept

بنابراین اکنون توپ در زمین اوست، بنابراین این به او بستگی دارد که تصمیم بگیرد که آیا

the promotion or look for another job or do something else to be.

ترفیع را بپذیرد یا به دنبال شغل دیگری باشد یا کار دیگری انجام دهد.

Or to go.

یا رفتن

Barking up the wrong tree.

پارس کردن درخت اشتباه

This is when you look in the wrong place.

این زمانی است که شما به جای اشتباه نگاه می کنید.

Or.

یا.

You accuse the wrong person.

شما شخص اشتباهی را متهم می کنید.

For example, if you think I lost your ring, you're barking up the wrong tree.

به عنوان مثال، اگر فکر می کنید من حلقه شما را گم کرده ام، در حال پارس کردن از درخت اشتباهی هستید.

You're accusing the wrong person to get or to have your ducks in a row.

شما شخص اشتباهی را متهم می‌کنید که اردک‌هایتان را پشت سر هم می‌آورد.

This is when.

این زمانی است.

You're well prepared or well?

شما خوب آماده اید یا خوب؟

Organized for something specific, so you might say the conference.

برای چیزی خاص سازماندهی شده است، بنابراین ممکن است بگویید کنفرانس.

Was supposed to start.

قرار بود شروع بشه

10 minutes ago they should have gotten their ducks in a row.

10 دقیقه پیش آنها باید اردک های خود را پشت سر هم می گرفتند.

They should have been organized or prepared to get or have the best of both worlds.

آنها باید سازماندهی یا آماده می شدند تا بهترین های هر دو جهان را بدست آورند یا داشته باشند.

This is when you enjoy the advantages of two very different things at the same time.

این زمانی است که از مزایای دو چیز بسیار متفاوت به طور همزمان لذت می برید.

She works in the city, but she lives in the country.

او در شهر کار می کند، اما در کشور زندگی می کند .

She gets the best of both worlds.

او بهترین های هر دو دنیا را بدست می آورد.

The lion's share.

سهم شیر.

This is the largest part or most of something.

این بزرگترین بخش یا بیشتر چیزی است.

So you might complain.

بنابراین ممکن است شکایت کنید.

I did the lion's share of work on this project to be on the ball.

من سهم اصلی این پروژه را برای حضور در توپ انجام دادم.

This is when you're performing really well.

این زمانی است که شما واقعاً عملکرد خوبی دارید.

Wow, you completed all those.

وای، همه اینها را کامل کردی.

Reports.

گزارش ها.

Already you're on the ball.

در حال حاضر شما روی توپ هستید.

To.

به.

Pull someone's leg.

پای کسی را بکش

This is when you're joking with someone, so we usually use this to reassure someone you're

این زمانی است که شما با کسی شوخی می کنید، بنابراین ما معمولا از این برای اطمینان دادن به کسی که

only joking.

فقط دارید شوخی می کنید استفاده می کنیم.

Don't get upset, I'm just pulling your leg to pull yourself together.

ناراحت نشو، من فقط پایت را می کشم تا خودت را جمع کنی.

This is when you need to calm down.

این زمانی است که شما نیاز به آرامش دارید.

You regain your composure after being really upset or agitated, angry, annoyed, and then

پس از اینکه واقعاً ناراحت یا آشفته، عصبانی، آزرده خاطر شدید، آرامش خود را به دست می آورید و سپس

you calm down.

آرام می شوید.

So I might say pull yourself together.

بنابراین ممکن است بگویم خودت را جمع کن.

It was a false alarm, so the alarm made you really agitated and I'm telling you to calm

این یک زنگ خطر اشتباه بود، بنابراین این زنگ خطر شما را واقعاً آشفته کرد و من به شما می گویم که آرام باشید

down.

.

So far so good.

تا اینجای کار خیلی خوبه.

This is how you.

شما اینطوری

Reply when you want to let someone know that everything is OK until now.

وقتی می‌خواهید به کسی بفهمانید که تا به حال همه چیز خوب است، پاسخ دهید.

How's the project going?

پروژه چگونه پیش می رود؟

So far, so good to be the last straw.

تا اینجا، خیلی خوب است که آخرین نی باشد.

This is when you have no patience left for someone's errors or mistakes.

این زمانی است که شما برای اشتباهات یا اشتباهات کسی صبر ندارید.

So I might say this is her fifth time being late this month.

بنابراین می توانم بگویم این پنجمین بار است که او در این ماه دیر می کند.

That's the last straw.

این آخرین نی است.

No more patience.

دیگر صبری نیست

For her mistakes.

برای اشتباهاتش

Time flies when you're having fun.

در خوشی زمان مثل باد میگذرد. از

This is used to say that you don't notice how long something takes because it's enjoyable.

این برای این استفاده می شود که شما متوجه نمی شوید که چیزی چقدر طول می کشد زیرا لذت بخش است.

So you might look at your watch and say, oh wow, it's 1:00 AM already.

بنابراین ممکن است به ساعت خود نگاه کنید و بگویید، اوه وای، الان ساعت 1:00 صبح است.

And then someone could reply and say, yeah, time flies when you're having fun to be bent

و سپس یکی می تواند پاسخ دهد و بگوید، بله، زمانی که شما در حال لذت بردن از خم شدن شما هستید، زمان می گذرد

out of shape.

.

This is used to say you're upset, you're angry.

این برای گفتن اینکه شما ناراحت هستید، شما عصبانی هستید استفاده می شود.

For example, Janice is bent out of shape because she has to work late tonight to make matters

به عنوان مثال، جانیس به دلیل اینکه مجبور است امشب تا دیروقت کار کند تا اوضاع

worse.

بدتر شود، خم شده است.

Matters in this sense means problems to make problems worse.

مسائل در این معنا به معنای مشکلات برای بدتر کردن مشکلات است.

So I might say I have to work tonight.

پس شاید بگم امشب باید کار کنم.

And to make matters worse, to make that situation even worse, I have an early appointment tomorrow.

و برای بدتر شدن اوضاع، برای بدتر شدن آن وضعیت ، فردا یک قرار زودهنگام دارم.

Don't.

نکن. در مورد

Judge a book by its cover, you've.

یک کتاب از روی جلد آن قضاوت کنید.

Probably heard this one.

احتمالا این یکی رو شنیده

It means that you shouldn't judge someone or something on appearance.

یعنی نباید از روی ظاهر کسی یا چیزی را قضاوت کرد.

For example, let's say I'm hiring people and I say I'm not going to hire him.

مثلاً فرض کنید من افرادی را استخدام می کنم و می گویم او را استخدام نمی کنم. به

Look at his hair.

موهاش نگاه کن

And then my colleague would say, well, don't judge a book by his cover.

و بعد همکارم می‌گفت خوب، کتاب را از روی جلدش قضاوت نکن. به

Look at his resume.

رزومه او نگاه کنید.

To fall between 2:00.

برای سقوط بین ساعت 2:00.

Stools.

مدفوع.

This is when.

این زمانی است.

Something fails to achieve 2 separate objectives.

چیزی نمی تواند به 2 هدف جداگانه دست یابد.

So let's say you plan to watch a romantic comedy movie.

بنابراین فرض کنید قصد دارید یک فیلم کمدی رمانتیک تماشا کنید .

That movie is supposed to be romantic and funny at the same time.

آن فیلم قرار است عاشقانه و در عین حال خنده دار باشد.

A romantic comedy.

یک کمدی عاشقانه.

2.

2.

Objectives.

اهداف.

So you could say.

بنابراین شما می توانید بگویید.

That.

که

Movie fell between 2 stools.

فیلم بین 2 چهارپایه افتاد.

It wasn't romantic and it wasn't funny to cost an arm and a leg.

نه عاشقانه بود و نه خنده دار بودن یک دست و پا.

This is when something is exceptionally expensive.

این زمانی است که چیزی فوق العاده گران است.

Now, airline tickets are usually expensive, but exceptionally expensive.

در حال حاضر، بلیط هواپیما معمولا گران است، اما استثنایی گران است.

Even more expensive than usual.

حتی گران تر از حد معمول.

I might say my flight cost an arm and a leg to cross a bridge when you come to it.

ممکن است بگویم پرواز من یک دست و یک پا برای عبور از یک پل وقتی که به آن می آیید هزینه داشت.

This is used to remind someone that you only need to deal with the situation when it happens.

این برای یادآوری به کسی استفاده می شود که شما فقط باید با موقعیت زمانی که اتفاق می افتد کنار بیایید.

So your friend might be concerned.

بنابراین دوست شما ممکن است نگران باشد.

What if I forget all my words during my IELTS speaking exam and then you tell that friend

چه می شود اگر در طول امتحان اسپیکینگ آیلتس تمام کلماتم را فراموش کنم و بعد به آن دوست بگویی که

cross that bridge when you come to it?

وقتی به سمت آن می آیی از آن پل عبور کند؟

Worry about that problem when it happens to cry over spilt milk.

وقتی روی شیر ریخته گریه می کنید نگران این مشکل باشید.

This is used when someone complaints about a problem or a loss from the past.

این زمانی استفاده می شود که شخصی در مورد مشکل یا ضرری از گذشته شکایت کند.

So let's say I had a party.

پس فرض کنید من یک مهمانی داشتم.

Weeks.

هفته ها

Ago and now I'm complaining.

قبل و الان شاکیم

I can't believe Jon didn't come to my party.

باورم نمیشه که جون به مهمونی من نیومده.

Well, my friend can say don't cry over.

خب دوستم میتونه بگه گریه نکن

Spilled milk.

شیر ریخته شده.

It was 3 weeks.

3 هفته بود

Ago.

پیش.

Why are you still talking about?

چرا هنوز در موردش حرف میزنی؟

It.

آی تی.

Curiosity killed the cat.

کنجکاوی گربه را کشت. از

This is used to say that being inquisitive or asking a lot of questions can lead to an

این جمله استفاده می شود که کنجکاو بودن یا پرسیدن سوالات زیاد می تواند منجر به

unpleasant situation.

موقعیت ناخوشایندی شود.

So let's say your husband or wife is planning you a surprise birthday party and you try

بنابراین فرض کنید همسر یا همسرتان در حال برنامه ریزی یک جشن تولد غافلگیرکننده برای شما هستند و شما سعی می کنید

to ask a lot of questions.

سوالات زیادی بپرسید.

What are we doing?

ما چه کار می کنیم؟

Where are we going?

کجا داریم می رویم؟

Who's coming?

کی میاد؟

Then your husband or wife can say curiosity.

سپس شوهر یا همسر شما می توانند کنجکاوی را بیان کنند.

Killed the cat.

گربه را کشت.

Just to remind you don't ask so many questions to miss the boat.

فقط برای یادآوری اینکه برای از دست دادن قایق اینقدر سوال نپرسید.

This is when you lose an opportunity because you were too slow to take action.

این زمانی است که فرصتی را از دست می‌دهید، زیرا برای اقدام بسیار کند بودید.

For example, the application deadline was last week.

به عنوان مثال، آخرین مهلت درخواست در هفته گذشته بود.

I missed the boat to be on fire.

دلم برای آتش گرفتن قایق تنگ شده بود.

This is to perform really well.

این برای اجرای واقعا خوب است.

Wow.

وای.

Your presentation was amazing.

ارائه شما شگفت انگیز بود.

You were on fire to spill the beans.

آتیش گرفتی که لوبیاها را بریزی.

This is when you reveal a secret when you shouldn't have revealed a secret.

این زمانی است که شما رازی را فاش می کنید در حالی که نباید رازی را فاش می کردید.

So let's say you're planning a surprise party for someone, and then you tell everyone, don't

پس فرض کنید برای کسی یک مهمانی سورپرایز برنامه ریزی می کنید ، و سپس به همه می گویید،

spill the beans, don't reveal the secret, and finally, to be under the weather.

حبوبات را نریزید، راز را فاش نکنید و در نهایت، زیر آب و هوا باشید.

This is when you feel unwell, when you feel sick.

این زمانی است که شما احساس ناراحتی می کنید، زمانی که احساس بیماری می کنید.

I'm a little under the weather.

من کمی زیر آب و هوا هستم.

Today you are doing a great job.

امروز شما کار بزرگی انجام می دهید.

Think of everything you've learned so far.

به همه چیزهایی که تا الان یاد گرفته اید فکر کنید.

Now let's focus on how you can share your opinion and do that very professionally and

حالا بیایید روی این تمرکز کنیم که چگونه می توانید نظر خود را به اشتراک بگذارید و این کار را بسیار حرفه ای و طبیعی انجام دهید

naturally.

.

You're going to learn over 50 opinion words right now.

شما در حال حاضر بیش از 50 کلمه نظر را یاد خواهید گرفت .

Now let's get started with first sharing your personal opinion.

حالا بیایید ابتدا نظر شخصی خود را به اشتراک بگذاریم .

Let's say you're in a work meeting and you have an idea you want to share with everyone.

فرض کنید در یک جلسه کاری هستید و ایده ای دارید که می خواهید با همه به اشتراک بگذارید.

We should hire a marketing expert to build our website.

ما باید یک متخصص بازاریابی برای ساخت وب سایت خود استخدام کنیم.

You can absolutely see that, but you can sound more professional, more advanced if you use

شما کاملاً می توانید آن را ببینید، اما اگر اکنون از یک کلمه نظر استفاده کنید، می توانید حرفه ای تر و پیشرفته تر به نظر برسید

an opinion word now.

.

There are many different phrases you can use to share your personal opinion.

عبارات مختلفی وجود دارد که می توانید برای به اشتراک گذاشتن نظر شخصی خود از آنها استفاده کنید.

I recommend starting with two to three that you like the most, and then you can add more

توصیه می‌کنم با دو تا سه موردی که بیشتر دوست دارید شروع کنید، و بعد از اینکه با آنها راحت شدید می‌توانید تعداد بیشتری اضافه کنید

once you get comfortable with them so you have variety and you're not.

تا تنوع داشته باشید و نباشید.

Always.

همیشه.

Using the same one.

با استفاده از همان.

Here's the list.

این لیست است.

In my opinion, as far as I'm concerned, from my perspective, from my point of view, personally,

به نظر من، تا آنجایی که به من مربوط می شود، از منظر خودم، از دیدگاه خودم، شخصاً

I think that in my view, I'd say that I believe that.

فکر می کنم که از نظر خودم، می توانم بگویم که به آن اعتقاد دارم.

I strongly, firmly believe that.

من قویاً به آن اعتقاد دارم.

I'm convinced that there's no doubt in my mind that I feel that in my mind.

من متقاعد شده ام که هیچ شکی در ذهن من نیست که این را در ذهنم احساس می کنم. به

It seems to me that, so let's take our idea again.

نظر من اینطور است، پس بیایید دوباره ایده خود را بگیریم .

We should hire a marketing expert to build our website.

ما باید یک متخصص بازاریابی برای ساخت وب سایت خود استخدام کنیم.

As far as I'm concerned, we should hire a marketing expert in my opinion, in my mind,

تا جایی که به من مربوط می شود، به نظر من باید یک کارشناس بازاریابی استخدام کنیم، به نظر من

personally, I think that we should hire a marketing expert so you can use anyone of

شخصاً فکر می کنم باید یک متخصص بازاریابی استخدام کنیم تا بتوانید از هر کدام از

these.

اینها استفاده کنید.

And remember, variety is key.

و به یاد داشته باشید، تنوع کلیدی است.

You don't always want to say, in my opinion, you can absolutely use that, but you want

شما همیشه نمی خواهید بگویید، به نظر من، می توانید کاملاً از آن استفاده کنید، اما می خواهید

to have variety.

تنوع داشته باشید.

Now let's talk about agreeing with an opinion.

حالا اجازه دهید در مورد موافقت با یک نظر صحبت کنیم.

So you're in a meeting and a colleague says we should postpone the conference.

بنابراین شما در یک جلسه هستید و یکی از همکاران می گوید باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

Or your colleague used an opinion word and said, I firmly believe that we should postpone

یا همکارتان از یک کلمه نظر استفاده کرد و گفت من اعتقاد راسخ دارم که کنفرانس را به تعویق بیندازیم

the conference.

.

Now let's say that you agree with your colleague.

حال فرض کنید که شما با همکار خود موافق هستید.

What can you say?

چی میتونی بگی؟

Well, again, here's a big list.

خوب، دوباره، اینجا یک لیست بزرگ است.

Start with one to two and add them as you get comfortable.

با یک تا دو شروع کنید و در صورت راحتی آنها را اضافه کنید .

I agree.

موافقم.

I agree with you.

من با شما موافقم.

I think so too.

من هم همینطور فکر می کنم.

That's a good point.

نکته خوبی است.

You're right.

حق با شماست.

Definitely.

قطعا.

Absolutely.

کاملا.

I 2nd that I couldn't have said it better myself.

دوم اینکه خودم بهتر از این نمی توانستم بگویم .

I couldn't agree more.

من نمی توانستم بیشتر موافق باشم.

We're on the same page.

ما در یک صفحه هستیم.

You hit the nail on the head.

میخ را به سر می کوبید.

So your colleague says from my perspective, we should postpone the conference.

بنابراین همکار شما از دیدگاه من می گوید، ما باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

And you say I couldn't agree more, we should postpone the conference.

و شما می گویید من نمی توانم بیشتر موافق باشم، باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

You're right, we should postpone the conference.

حق با شماست، ما باید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

Absolutely we should.

قطعا ما باید.

Postpone the conference.

کنفرانس را به تعویق بیندازید.

I agree with you.

من با شما موافقم.

Now, let's say your colleague shared an opinion that started with I don't think, I don't think

حالا فرض کنید همکار شما نظری را به اشتراک گذاشت که با فکر نمی‌کنم، فکر نمی‌کنم

we should postpone the conference.

نباید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

Personally, I don't think we should postpone the conference.

شخصاً فکر نمی کنم که کنفرانس را به تعویق بیندازیم .

We have one very specific phrase that you can use when you want to agree with a negative

ما یک عبارت بسیار خاص داریم که وقتی می‌خواهید با نظر منفی موافق باشید، می‌توانید از آن استفاده کنید

opinion.

.

Do you know what that is in my mind?

میدونی چی تو ذهنم هست؟ به

I don't think we should postpone the conference.

نظر من نباید کنفرانس را به تعویق بیندازیم.

Neither do I.

من نه

Neither do I.

You only use this when you're agreeing with I don't think.

.

Neither do I.

من هم همینطور.

Now let's talk about disagreeing with an opinion.

حالا بیایید در مورد مخالفت با یک نظر صحبت کنیم.

So you're in a meeting and your calling says, in my mind we should look for a new supplier.

بنابراین شما در یک جلسه هستید و تماس شما می گوید، در ذهن من باید به دنبال یک تامین کننده جدید باشیم.

Now you don't agree.

حالا شما موافق نیستید

What can you say?

چی میتونی بگی؟

You can say I disagree with you.

می توانید بگویید من با شما مخالفم. می

I'm afraid I disagree.

ترسم مخالفت کنم

On the contrary, I understand where you're coming from, but I respect your opinion.

برعکس، من می فهمم که شما از کجا می آیید، اما به نظر شما احترام می گذارم.

But that's a good point.

اما این نکته خوبی است.

However, I see your point, but I have a different perspective, I think.

با این حال، من نظر شما را می بینم، اما فکر می کنم دیدگاه دیگری دارم.

Can I share my opinion?

آیا می توانم نظر خود را به اشتراک بگذارم؟

That's one way of looking at it.

این یکی از راه های نگاه کردن به آن است.

But have you considered the fact that now the first one I shared, I disagree with you

اما آیا به این واقعیت توجه کرده‌اید که اکنون اولین موردی که من به اشتراک گذاشتم، با شما مخالفم،

is probably the least commonly used because it sounds argumentative and we generally want

احتمالاً کمترین استفاده را دارد، زیرا استدلالی به نظر می‌رسد و ما عموماً می‌خواهیم

to say this softly to someone, so it's way more common to say, I'm afraid.

این را به آرامی به کسی بگوییم، بنابراین بسیار رایج‌تر است که بگوییم من هستم. می ترسد

I'm afraid I disagree with you, it makes it a lot softer.

می ترسم با شما مخالف باشم، این کار را بسیار نرم تر می کند.

Or you could acknowledge that I respect your opinion, but I don't think that's a good idea.

یا می توانید تصدیق کنید که من به نظر شما احترام می گذارم ، اما فکر نمی کنم این ایده خوبی باشد.

I respect your opinion, but I think we should keep our supplier.

من به نظر شما احترام می گذارم، اما فکر می کنم ما باید تامین کننده خود را حفظ کنیم.

My personal favorite in this category is I understand where you're coming from, but and

مورد علاقه شخصی من در این دسته این است که می‌دانم از کجا آمده‌اید، اما

then you share your opinion or whatever information you like.

سپس نظر خود یا هر اطلاعاتی را که دوست دارید به اشتراک می‌گذارید. می

I understand where you're coming from.

فهمم از کجا می آیی

This is another way of saying I respect your opinion.

این یک راه دیگر برای گفتن من به نظر شما است. می

I understand where you're coming from.

فهمم از کجا می آیی

But.

ولی.

Right now isn't the best time to change our suppliers because it's our busiest time of

در حال حاضر بهترین زمان برای تغییر تامین کنندگان ما نیست زیرا شلوغ ترین زمان سال ما است

year.

.

We should wait until Q4.

باید تا Q4 صبر کنیم.

And remember, you can add your personal opinion words as well.

و به یاد داشته باشید، می توانید نظرات شخصی خود را نیز اضافه کنید.

From my perspective, in my mind, from my point of view, we should wait until Q4 so you can

از دیدگاه من، در ذهن من، از دیدگاه من ، ما باید تا Q4 صبر کنیم تا بتوانید

absolutely combine these different opinion words together.

این نظرات متفاوت را با هم ترکیب کنید.

Now let's talk about sharing a general opinion.

حالا بیایید در مورد به اشتراک گذاشتن یک نظر کلی صحبت کنیم.

So something that most people would agree with.

بنابراین چیزی که اکثر مردم با آن موافق هستند .

Here's a statement.

در اینجا یک بیانیه است.

Repetition is key when you're learning any new skill.

هنگامی که در حال یادگیری هر مهارت جدیدی هستید، تکرار کلیدی است .

Now, I personally believe this, but it's not my opinion per se.

حالا من شخصاً به این اعتقاد دارم، اما به خودی خود این نظر من نیست.

This is just a commonly held opinion by most people, by many different people.

این فقط یک عقیده رایج توسط اکثر مردم، توسط بسیاری از افراد مختلف است.

So here are some general opinion words you can use.

بنابراین در اینجا چند کلمه نظر کلی وجود دارد که می توانید استفاده کنید.

It's said that it's believe that I've heard that.

گفته می شود که من این را شنیده ام.

It's considered that.

آن در نظر گرفته شده است. به

It's generally accepted that most agree that some say that.

طور کلی پذیرفته شده است که اکثر آنها موافق هستند که برخی چنین می گویند.

It goes without saying that researchers experts suggest that.

ناگفته نماند که محققان متخصصان این امر را پیشنهاد می کنند.

So I could say it's generally accepted that repetition is key when you're learning any

بنابراین می توانم بگویم که به طور کلی پذیرفته شده است که وقتی در حال یادگیری هر مهارت جدیدی هستید، تکرار کلیدی است

new skill.

.

And personally I agree.

و شخصا موافقم

And personally I couldn't have said it better myself.

و شخصاً خودم بهتر از این نمی توانستم بگویم .

So you absolutely can share a general opinion, but then agree with that general opinion using

بنابراین شما کاملاً می توانید یک نظر کلی را به اشتراک بگذارید، اما سپس با استفاده از یکی از آنها با آن نظر کلی موافقت کنید

one of the.

.

Phrases you've already learned.

عباراتی که قبلاً یاد گرفته اید.

Or maybe you want to disagree with this statement.

یا شاید بخواهید با این جمله مخالف باشید.

Well, then of course you can use one of the phrases to disagree.

خب، مطمئناً می توانید از یکی از عبارات برای مخالفت استفاده کنید.

On the contrary, repetition isn't that important.

برعکس، تکرار چندان مهم نیست. می

I'm afraid I disagree.

ترسم مخالفت کنم

Repetition isn't that important in my mind.

تکرار در ذهن من چندان مهم نیست.

And then you can share your opinion.

و سپس می توانید نظر خود را به اشتراک بگذارید.

And finally, let's talk about how to ask someone for their opinion.

و در آخر، بیایید در مورد اینکه چگونه از کسی نظر بخواهیم صحبت کنیم.

So let's say I shared a general opinion.

بنابراین فرض کنید من یک نظر کلی را به اشتراک گذاشتم.

Most agree that repetition is key when learning a new skill and I want to ask for your opinion

اکثراً موافقند که هنگام یادگیری یک مهارت جدید، تکرار کلیدی است و من می خواهم نظر شما را

on this specific topic.

در مورد این موضوع خاص بپرسم. می

I can say Do you agree?

توانم بگویم موافقی؟

What's your opinion?

نظرتون چیه؟

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

What are your thoughts?

نظر شما چیست؟

What's your view?

نظر شما چیست؟

How do you see the situation?

وضعیت را چگونه می بینید؟

What's your take on it?

نظر شما در مورد آن چیست؟

What about you?

تو چطور؟

How about you?

در مورد شما چطور؟ آیا

Has that been your experience?

این تجربه شما بوده است؟

What is your experience been?

تجربه شما چی بوده؟

Are we on the same page?

آیا ما در یک صفحه هستیم؟

Is that something you would support too?

آیا این چیزی است که شما نیز از آن حمایت می کنید؟

So if you're talking to someone who's currently learning a new skill, it could be really interesting

بنابراین اگر با کسی صحبت می کنید که در حال حاضر در حال یادگیری یک مهارت جدید است، می تواند واقعاً جالب باشد

to ask them.

که از او بپرسید. آیا

Has that been your experience?

این تجربه شما بوده است؟

What are your thoughts on that?

نظر شما در آن مورد چیست؟

Do you agree?

موافقید؟

I've saved the best for last because one of the easiest ways that you can sound more advanced,

من بهترین ها را برای آخر ذخیره کرده ام زیرا یکی از ساده ترین راه هایی که می توانید پیشرفته تر،

more professional, more fluent is by using transition words.

حرفه ای تر و روان تر به نظر برسید استفاده از کلمات انتقالی است.

They are the secret to really elevating your English.

آنها راز بالا بردن واقعاً انگلیسی شما هستند .

So now you're going to learn fifty of the most common transition words.

بنابراین اکنون می خواهید پنجاه مورد از رایج ترین کلمات انتقالی را یاد بگیرید.

So what exactly are transition words?

پس دقیقاً کلمات گذار چیست؟

Well, transition words are individual words or groups of words, phrases that you can use

خوب، کلمات انتقالی، کلمات یا گروه‌هایی از کلمات هستند، عباراتی که می‌توانید

to organize your ideas and to show connection between your ideas.

برای سازماندهی ایده‌های خود و نشان دادن ارتباط بین ایده‌های خود از آنها استفاده کنید.

They're commonly used in academic or formal writing, but you shouldn't limit their use

آنها معمولاً در نوشتار آکادمیک یا رسمی استفاده می شوند ، اما شما نباید استفاده از آنها را

to just that, because you can absolutely use them in your spoken English, and you should

فقط به این محدود کنید، زیرا می توانید کاملاً از آنها در مکالمه انگلیسی خود استفاده کنید و باید

use them in your spoken English to sound very advanced and professional.

در انگلیسی گفتاری خود از آنها استفاده کنید تا بسیار پیشرفته و حرفه ای به نظر برسند.

And if you watch to the end of this video, I'm going to share how you can use transition

و اگر تا پایان این ویدیو را تماشا کنید، می‌خواهم به اشتراک بگذارم که چگونه می‌توانید از

words to expand your ideas and to take a really simple idea and be able to talk on that idea

کلمات انتقالی برای گسترش ایده‌های خود استفاده کنید و یک ایده واقعا ساده بگیرید و بتوانید با

for longer using transition words.

استفاده از کلمات انتقالی برای مدت طولانی‌تری درباره آن ایده صحبت کنید.

So stay right to the end.

پس تا آخر درست بمان.

So let's get started.

پس بیایید شروع کنیم.

You're going to learn over 50 transition words in this lesson.

شما در این درس بیش از 50 کلمه انتقالی را یاد خواهید گرفت .

Don't feel overwhelmed, just add them to your vocabulary as you go.

احساس ناراحتی نکنید، فقط در حین حرکت آنها را به دایره لغات خود اضافه کنید.

Our first group of transition words are used to show cause and effect causation.

اولین گروه از کلمات انتقالی ما برای نشان دادن علت و معلولی استفاده می شود.

So here I have two separate ideas.

بنابراین در اینجا من دو ایده جداگانه دارم.

I spilled my coffee.

قهوه ام را ریختم.

I changed my shirt.

پیراهنم را عوض کردم

Now this is where we can use a transition word to combine these ideas together and to

اکنون اینجاست که می‌توانیم از یک کلمه انتقال برای ترکیب این ایده‌ها و

show the relationship between them.

نشان دادن رابطه بین آنها استفاده کنیم.

I spilled my coffee.

قهوه ام را ریختم.

As a result, I changed my shirt cause and effect.

در نتیجه پیراهنم را علت و معلول تغییر دادم . در

Here are the transition words in this category and they're listed from most formal to least

اینجا کلمات انتقالی در این دسته وجود دارد و آنها از رسمی ترین به کمتر

formal, so you can take a screenshot of this consequently.

رسمی فهرست شده اند، بنابراین می توانید در نتیجه از آن اسکرین شات بگیرید .

Hence, accordingly, thus for that reason, as a result, therefore and so since, because.

از این رو، بر این اساس، بنابراین به این دلیل، در نتیجه، بنابراین و از آنجا که، زیرا.

Due to.

به واسطه.

Now the example I gave you, I spilled my coffee.

حالا مثالی که زدم قهوه ام ریخت.

As a result I changed my shirt.

در نتیجه پیراهنم را عوض کردم.

This is a casual statement.

این یک بیانیه اتفاقی است.

It might sound a little odd, perhaps out of place, to use a very formal transition word

ممکن است استفاده از یک کلمه انتقالی بسیار رسمی

such as consequently in such a common everyday speech.

مانند در نتیجه در چنین گفتار رایج روزمره کمی عجیب و غریب به نظر برسد .

I spilled my coffee.

قهوه ام را ریختم.

Consequently, I changed my shirt.

در نتیجه پیراهنم را عوض کردم.

You could absolutely say it.

شما کاملا می توانید آن را بگویید. از نظر

It's grammatically correct, but but the choice of transition word is just a little too formal.

گرامری درست است، اما انتخاب کلمه انتقال فقط کمی بیش از حد رسمی است.

So do not think that formal is the best, and you absolutely should use formal.

بنابراین فکر نکنید که رسمی بهترین است و شما باید از رسمی استفاده کنید.

You should use.

شما باید استفاده کنید.

Formal When your ideas are more formal, they're more academic.

رسمی وقتی ایده های شما رسمی تر هستند، آکادمیک تر هستند.

They're more professional in a business context.

آنها در زمینه کسب و کار حرفه ای تر هستند.

Let's look at a business context.

بیایید به زمینه کسب و کار نگاه کنیم.

The project is over budget.

پروژه بیش از بودجه است.

We have to cut cost, so again, we'll show our cause and effect.

ما باید هزینه را کاهش دهیم، بنابراین باز هم علت و معلول خود را نشان خواهیم داد.

We'll use a transition word to combine these ideas.

ما از یک کلمه انتقال برای ترکیب این ایده ها استفاده می کنیم.

And because it's a more formal context, I can use a more formal transition word, the

و چون زمینه رسمی تری است، می توانم از یک کلمه انتقال رسمی تر،

project.

پروژه استفاده کنم.

Is.

است.

Over budget.

بیش از بودجه

Hence.

از این رو.

Consequently.

در نتیجه.

Thus we have to cut costs.

بنابراین ما باید هزینه ها را کاهش دهیم.

Our next group of transition words is chronology.

گروه بعدی ما از کلمات انتقالی، گاه‌شماری است.

This is how events are related based on when they occur.

این گونه است که رویدادها بر اساس زمان وقوع آنها مرتبط می شوند.

So think of time.

پس به زمان فکر کن

Here are three events.

در اینجا سه ​​رویداد وجود دارد.

I went to the store.

به مغازه رفتم.

I worked out.

من کار کردم.

I made dinner.

شام درست کردم

Now of course we can add first, second, third, first, next.

حالا البته می توانیم اول، دوم، سوم، اول، بعدی را اضافه کنیم.

Finally, that's chronology, and it instantly sounds more organized and more advanced.

در نهایت، این زمان بندی است، و بلافاصله سازماندهی شده تر و پیشرفته تر به نظر می رسد.

Advanced when you add the transition words.

هنگامی که کلمات انتقال را اضافه می کنید، پیشرفته می شود.

So let's review the transition words in this category first.

پس بیایید ابتدا کلمات انتقالی در این دسته را مرور کنیم.

Firstly to start to begin at the beginning at the start.

اولاً برای شروع برای شروع از ابتدا در شروع.

Second, secondly, after afterwards, next, then subsequently later 3rd, Thirdly after

دوم، دوم، بعد از آن، بعد، سپس متعاقباً بعد 3، سوم پس از آن،

afterwards, next, then subsequently later, Finally, lastly.

بعد، سپس متعاقباً بعد، سرانجام، در آخر.

Last but not least, now notice that for the 2nd and 3rd events, many of the transition

آخرین اما نه کم اهمیت، اکنون توجه کنید که برای رویدادهای 2 و 3، بسیاری از

words are the same.

کلمات انتقال یکسان هستند. می

You can use after, after for the 2nd and 3rd event, or you can use next, next for the 2nd

توانید از after، after برای رویداد 2 و 3 استفاده کنید ، یا می توانید از next، next برای

and 3rd and 4th and 5th event.

رویداد 2 و 3 و 4 و 5 استفاده کنید.

But you might want to avoid that so you don't sound repetitive using the same transition

اما ممکن است بخواهید از آن اجتناب کنید تا با استفاده از یک کلمه انتقالی تکراری به نظر نرسید

word again and again, so you can use next, then, then subsequently.

، بنابراین می توانید از next، سپس، سپس بعدا استفاده کنید.

Subsequently.

متعاقبا.

Finally, so you can use the different transition words just to show off your advanced vocabulary,

در نهایت، برای اینکه بتوانید از کلمات انتقالی مختلف فقط برای نشان دادن واژگان پیشرفته خود استفاده کنید،

our next category of transition words is to show contrast when you have two opposing ideas.

دسته بعدی ما از کلمات انتقالی، نشان دادن تضاد زمانی است که دو ایده مخالف دارید.

Let me.

اجازه دهید من.

Give you 2 ideas.

2 ایده به شما بدهد.

I love ice cream.

من عاشق بستنی ام.

I'm lactose intolerant, so can you see how these two ideas?

من عدم تحمل لاکتوز دارم، پس می توانید ببینید این دو ایده چگونه است؟

Are.

هستند.

In opposition, I love ice cream.

در مقابل، من عاشق بستنی هستم.

Is.

است.

Great.

عالی.

It's a really positive thing, but I'm lactose intolerant.

این یک چیز واقعا مثبت است، اما من حساسیت به لاکتوز دارم.

That's negative, and it also means that I can't eat ice cream.

این منفی است و همچنین به این معنی است که من نمی توانم بستنی بخورم.

So those ideas?

پس آن ایده ها؟

Are in opposition.

در اپوزیسیون هستند.

So we can use our.

بنابراین ما می توانیم از خود استفاده کنیم.

Contrasting transition words.

کلمات انتقال متضاد با این حال

However Although though but I love ice cream, but I'm lactose intolerant.

اگرچه من بستنی را دوست دارم، اما به لاکتوز حساس هستم.

Same thing.

همین مورد

The transition words are listed from most formal to least formal.

کلمات گذار از رسمی ترین به کم رسمی ترین فهرست شده اند.

Again, you.

باز هم تو

Could say I.

می توانم بگویم من

Love ice cream?

بستنی را دوست دارم؟

However, I'm lactose intolerant.

با این حال، من حساسیت به لاکتوز دارم.

But again, these ideas are quite simple, so you probably want a more simple transition

اما باز هم، این ایده ها بسیار ساده هستند، بنابراین احتمالاً یک کلمه انتقال ساده تر می خواهید

word.

.

Our next category of transition words is addition of similar ideas.

دسته بعدی ما از کلمات انتقالی اضافه کردن ایده های مشابه است.

I love ice cream.

من عاشق بستنی ام.

I love cake.

من کیک دوست دارم.

It's adding a similar idea because they're both in the same category, which is desserts

این یک ایده مشابه را اضافه می کند زیرا هر دو در یک دسته قرار می گیرند، که دسر

or sweets.

یا شیرینی است.

The most common transition words from most formal to least formal in this category are

متداول ترین کلمات انتقالی از رسمی ترین به کم رسمی ترین در این دسته عبارتند از:

furthermore, moreover, further, additionally, in addition also and I love ice cream and

علاوه بر این، بیشتر، بیشتر، علاوه بر این، علاوه بر این، همچنین و من عاشق بستنی هستم و

I love cake.

من عاشق کیک هستم.

Obviously you know that one, so why not try to advance your vocabulary by using.

بدیهی است که شما آن را می دانید، پس چرا سعی نکنید با استفاده از واژگان خود را ارتقا دهید.

In addition, I love ice cream.

علاوه بر این من عاشق بستنی هستم.

In addition, I love.

علاوه بر این، من دوست دارم.

Cake.

کیک.

Now let's talk about generality.

حالا بیایید در مورد کلیت صحبت کنیم.

This is when things are true most of the time.

این زمانی است که همه چیز در بیشتر مواقع صادق است.

The most common transition words in this category are in general, generally, Generally speaking,

متداول ترین کلمات انتقالی در این دسته به طور کلی، به طور کلی، به طور کلی، به طور کلی، در

By and large, for the most part, most of the time.

بیشتر موارد، اکثر اوقات هستند.

More often than not, usually, typically, mostly.

بیشتر اوقات، معمولاً، معمولاً، بیشتر.

So let's take an example our.

پس بیایید مثالی از خودمان بزنیم.

Meetings are very productive.

جلسات بسیار سازنده است.

Now, of course, I'm sure there's one or two meetings that aren't very productive, but

اکنون، البته، من مطمئن هستم که یکی دو جلسه وجود دارد که چندان سازنده نیستند، اما

most of the time in general, generally speaking, our.

بیشتر اوقات به طور کلی، به طور کلی، ما هستند.

Meetings are very productive.

جلسات بسیار سازنده است.

Now let's look at the category of examples.

حال بیایید به دسته نمونه ها نگاه کنیم.

There are really only three main transition words, for example as an example for instance.

واقعاً فقط سه کلمه انتقال اصلی وجود دارد ، برای مثال به عنوان مثال.

This software.

این نرم افزار

Has really helped us.

واقعا به ما کمک کرده است.

Now it can make your point a lot stronger or help you expand on your idea by adding

اکنون می تواند نظر شما را بسیار قوی تر کند یا با افزودن یک مثال به شما کمک کند ایده خود را گسترش دهید

an example.

.

This.

این.

Software has really helped us.

نرم افزار واقعا به ما کمک کرده است.

For example, as an example, for instance, it reduced our error rate by 40%.

به عنوان مثال، به عنوان مثال، به عنوان مثال، میزان خطای ما را تا 40٪ کاهش داد.

Our next category is emphasis.

دسته بعدی ما تاکید است.

This category is used to make a point stronger by adding more supporting information.

این دسته برای تقویت یک نکته با افزودن اطلاعات پشتیبانی بیشتر استفاده می شود.

Let's take a simple example.

بیایید یک مثال ساده بزنیم.

I love pie.

من عاشق پای هستم.

Now what If I wanted to make this point stronger?

حالا اگر بخواهم این نکته را قوی تر کنم چه؟

I could say it's my favorite dessert.

می توانم بگویم این دسر مورد علاقه من است.

I love pie.

من عاشق پای هستم.

In fact, it's my favorite dessert.

در واقع، این دسر مورد علاقه من است.

I love pie.

من عاشق پای هستم.

As a matter of fact, it's my favorite dessert.

در واقع، این دسر مورد علاقه من است.

These are the only two transition words that are commonly used to add emphasis and finally

اینها تنها دو کلمه انتقالی هستند که معمولاً برای اضافه کردن تاکید و در نهایت

conclusion transition words.

کلمات انتقال نتیجه استفاده می شوند.

Notice I just used a transition word and finally that is a conclusion transition word.

توجه کنید که من فقط از یک کلمه انتقال استفاده کردم و در نهایت آن یک کلمه انتقال نتیجه است.

Now of course in this category we use these transition words when we want to end what

البته در این دسته، زمانی که می‌خواهیم به آنچه می‌بینیم پایان دهیم،

we're seeing, end our speech and our presentation.

سخنرانی و ارائه خود را پایان دهیم، از این کلمات انتقالی استفاده می‌کنیم. در

Here are the most common transition words listed from most formal to least formal.

اینجا رایج ترین کلمات انتقالی فهرست شده از رسمی ترین به کم رسمی ترین آمده است.

In conclusion to conclude, to summarize in sum, all things considered.

در پایان برای جمع بندی، به طور خلاصه، همه موارد در نظر گرفته شده است.

Finally, overall ultimately in the end to wrap up, to sum up, All in all, so let's say

در نهایت، در نهایت، در نهایت در پایان، برای جمع بندی، در مجموع، بنابراین بیایید بگوییم که

I'm ending my presentation at work and I want my colleagues to remember one very important

من سخنرانی خود را در محل کار پایان می دهم و می خواهم همکارانم یک واقعیت بسیار مهم را به خاطر بسپارند

fact and that fact is if we want to remain competitive, we have to invest in automation.

و این واقعیت این است که اگر بخواهیم باقی بمانیم. رقابتی، ما باید در اتوماسیون سرمایه گذاری کنیم.

Now to let my colleagues know that this is the last point I'm going to make.

حالا به همکارانم اطلاع بدهم که این آخرین نکته ای است که می خواهم به آن اشاره کنم.

My final point, I'm going to add a conclusion, transition word.

نکته پایانی من، یک نتیجه گیری، کلمه انتقالی را اضافه می کنم.

Ultimately, if we want to remain competitive, we have to invest in automation.

در نهایت، اگر می‌خواهیم رقابتی باقی بمانیم، باید روی اتوماسیون سرمایه‌گذاری کنیم.

So now you.

پس حالا تو

Have 50 plus transition words to help you communicate your ideas in a very professional

بیش از 50 کلمه انتقال داشته باشید که به شما کمک می کند تا ایده های خود را به روشی بسیار حرفه ای

and organized way.

و سازمان یافته منتقل کنید.

Before you go, let me share a bonus tip with you.

قبل از رفتن، اجازه دهید یک نکته جایزه را با شما به اشتراک بگذارم .

You can use transition words to help you expand on your ideas.

می توانید از کلمات انتقالی برای کمک به گسترش ایده های خود استفاده کنید.

So let's take one idea.

پس بیایید یک ایده داشته باشیم.

In general, our meetings are very productive.

به طور کلی، جلسات ما بسیار سازنده است.

Now I can pick any category of transition word.

اکنون می توانم هر دسته از کلمه انتقالی را انتخاب کنم .

To expand on this idea.

برای گسترش این ایده.

I could add a contrast.

من می توانم یک کنتراست اضافه کنم.

However, they usually run over time, so this is an opposing idea.

با این حال، آنها معمولا در طول زمان اجرا می شوند، بنابراین این یک ایده مخالف است.

Now let me give an example of my last point to add emphasis and to expand even more.

حال اجازه دهید یک مثال از آخرین نکته خود را برای تأکید بیشتر و گسترش بیشتر بیان کنم.

For example, today our meeting was scheduled to end at 11 and it went until 11/17.

مثلا امروز قرار بود جلسه ما ساعت 11 تمام شود و تا 17/11 ادامه داشت.

So let's expand on this even more.

پس بیایید این را بیشتر بسط دهیم. پایان 17 دقیقه

What was the effect of the meeting running over by 17 minutes?

جلسه چه تاثیری داشت ؟

As a result, I was late for a meeting with a client.

در نتیجه برای ملاقات با مشتری دیر آمدم .

Hmm.

هوم

Were there any other effects?

اثرات دیگری هم داشت؟

If there were, I could use an edition of a similar idea.

اگر وجود داشت، می توانستم از نسخه ای از ایده مشابه استفاده کنم.

Transition word.

کلمه انتقالی

Additionally, I had to work through lunch to catch up.

علاوه بر این، مجبور شدم تا ناهار کار کنم تا به عقب برسم.

Amazing job, you.

کار شگفت انگیز، شما

Did it?

انجام داد؟

Now you have over 300 words that you can use in your daily speech.

اکنون بیش از 300 کلمه دارید که می توانید در گفتار روزانه خود از آنها استفاده کنید. می‌توانید

You can look in the description for links to download PDFs summarizing these words.

در توضیحات به دنبال لینک‌هایی برای دانلود فایل‌های PDF خلاصه‌کننده این کلمات باشید.

And do you want me to make more master classes just like this?

و آیا می خواهید من کلاس های مستر بیشتری درست کنم ؟

Well, if you do, then put master class.

خوب، اگر این کار را کردید، پس کلاس کارشناسی ارشد قرار دهید.

Put master class in the comments below and of of course, if you found this video helpful,

کلاس مستر را در نظرات زیر قرار دهید و البته، اگر این ویدیو برای شما مفید بود،

make sure you hit the like button, share it with your friends and subscribe so you're

حتما دکمه لایک را بزنید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا

notified every time I post a new lesson.

هر بار که یک درس جدید را ارسال می کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free speaking guide where I share 6 tips on how to speak.

و شما می توانید این راهنمای رایگان صحبت را دریافت کنید که در آن من 6 نکته در مورد نحوه صحبت کردن را به اشتراک می گذارم.

English fluently and confidently.

انگلیسی روان و با اطمینان. می

You can click here to.

توانید اینجا کلیک کنید تا

Download it or look for the link in the description.

آن را دانلود کنید یا به دنبال لینک در توضیحات بگردید.

And this lesson focused on your vocabulary.

و این درس بر واژگان شما متمرکز بود.

So why don't you improve your grammar?

پس چرا گرامر خود را بهبود نمی دهید؟

With.

با.

This master class right now.

این کلاس کارشناسی ارشد در حال حاضر.