10 COMMON Phrasal Verbs You NEED To Know (With QUIZ)

Native English.

انگلیسی بومی.

Speakers love using.

سخنرانان عاشق استفاده هستند.

Phrasal verbs.

افعال مرکب.

So if you want to understand  native speakers and you want  

بنابراین اگر می‌خواهید سخنرانان بومی را درک کنید و می‌خواهید

to sound more fluent and natural in English.

در زبان انگلیسی روان‌تر و طبیعی‌تر به نظر برسید.

It's important that you know the most common.

مهم است که رایج ترین ها را بدانید.

Phrasal verbs and that's.

افعال عبارتی و اینها.

Exactly what you'll do today.

دقیقاً همان کاری که امروز انجام خواهید داد.

You're going to learn the 10 most  common phrasal verbs in English.

قرار است 10 فعل عبارتی رایج در انگلیسی را یاد بگیرید.

But first I'm going to.

اما ابتدا می روم.

Quiz you to.

شما را امتحان کنید.

See if you.

ببین تو

Already know these 10?

آیا از قبل این 10 مورد را می شناسید؟

After.

The quiz.

بعد از.

امتحان.

I'll explain each one in.

من هر کدام را در جزئیات توضیح می دهم

Detail and then you can take the quiz.

و سپس می توانید در مسابقه شرکت کنید.

Again to see how your score compared  from the beginning to the end.

دوباره ببینید نمره شما از ابتدا تا انتها چگونه مقایسه شده است.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم

Now let's.

حالا وقته.

Get started question one.

سوال اول را شروع کنید.

You can only.

تو فقط میتونی.

Your seat belt when the pilot says.

کمربند ایمنی شما وقتی خلبان می گوید.

It's safe to do so now I'm.

این کار بی خطر است که اکنون من هستم.

Only going to give you 3 seconds to answer each.

فقط به شما 3 ثانیه فرصت می دهد تا به هر کدام پاسخ دهید.

Question which is not a lot of time so feel.

سوالی که زمان زیادی نیست پس احساس کنید.

Free to hit, pause, Take as much time as you need,  and when you're ready to see the answer, hit.

ضربه زدن آزاد است، مکث کنید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی برای دیدن پاسخ آماده شدید، ضربه بزنید.

Play Take off question two every morning.

هر روز صبح سوال شماره دو را پخش کنید.

She struggled.

او مبارزه کرد.

To when the alarm went off.

تا زمانی که آلارم به صدا درآمد.

Get up question 3.

سوال 3.

Before going to bed.

قبل از رفتن به رختخواب بیدار شوید.

Don't.

Forget to the lights.

نکن.

چراغ ها را فراموش کن

Turn off question.

سوال را خاموش کنید

Question 5.

سوال 5.

Don't on your dream of becoming a fluent English.

رویای خود را مبنی بر تبدیل شدن به یک زبان انگلیسی مسلط نکنید.

Speaker, give up.

سخنگو، تسلیم شوید.

Question 6 After adopting the.

سوال 6 پس از تصویب.

They took turns looking after it.

آنها به نوبت از آن مراقبت می کردند.

Question 7.

سوال 7.

She reached for the remote to.

او به سمت کنترل از راه دور رسید.

The.

.

TV turn on question eight.

سوال هشت تلویزیون را روشن کنید.

To their children in a supportive  environment, bring up question 9.

برای فرزندانشان در یک محیط حمایتی، سؤال 9 را مطرح کنید.

They worked.

آنها کار کردند.

She lost her passport and she  spent hours looking for it.

او پاسپورت خود را گم کرد و ساعت‌ها به دنبال آن بود.

And finally.

و در نهایت.

Question 10.

سوال 10.

During the road trip, they.

در طول سفر جاده ای آنها.

Gas and had to.

گاز و مجبور شد.

Call for assistance.

برای کمک تماس بگیرید. تمام شد

Ran out of.

.

So how'd you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Don't worry if it.

نگران نباشید.

Was difficult.

سخت بود

Because now I'm going to explain  each phrasal verb in detail to run.

زیرا اکنون می‌خواهم هر فعل عبارتی را برای اجرا به تفصیل توضیح دهم.

Out of.

بیرون از.

Something.

یه چیزی

This is when you use all of something  and therefore have none left.

این زمانی است که از همه چیز استفاده می‌کنید و بنابراین هیچ چیزی باقی نمی‌ماند.

We commonly use.

ما معمولا استفاده می کنیم.

This with food items, for example milk.

این در مورد مواد غذایی، به عنوان مثال شیر.

We ran out of milk.

شیرمان تمام شد.

This means you have no milk.

یعنی شیر ندارید.

Left because you used it all.

رفت چون از همه استفاده کردی

Now notice ran.

در حال حاضر متوجه اجرا شد.

That's the past simple.

این گذشته ساده است.

Of the verb run, the  conjugations are run, ran, run.

از فعل run، صرف‌وجوش‌ها run, ran, run هستند.

You could also.

Say we've run out of milk in the present.

شما همچنین می توانید.

بگو در حال حاضر شیرمان تمام شده است.

Perfect because.

عالی است زیرا.

It's a past action with a  connection to the present.

این یک اقدام گذشته با ارتباط با زمان حال است.

In a business context, you might say.

در یک زمینه تجاری، ممکن است بگویید.

We're running out of time.

زمان ما در حال اتمام است.

So here notice in the present continuous.

بنابراین در اینجا به حال استمراری توجه کنید. داشتند می

We're running.

دویدند.

Out of.

بیرون از.

And then the something is time.

و سپس چیزی زمان است.

It means you're in the process of having no time.

این بدان معناست که شما در پروسه ای هستید که وقت ندارید.

Left.

ترک کرد.

So if the meeting ends at  11:00 and right now it's 10.

بنابراین اگر جلسه در ساعت 11:00 تمام شد و در حال حاضر ساعت 10 است. می‌توانید

You can.

Say we're running out of time.

.

بگو زمان کم داریم

We need to end the meeting in 10 minutes.

باید 10 دقیقه دیگر جلسه را تمام کنیم.

You.

Can also use this with.

شما.

همچنین می توانید از این استفاده کنید.

Ideas.

ایده ها.

We're running out of ideas or patience?

ما در حال تمام شدن ایده ها هستیم یا صبر؟

I'm running out of patience.

صبرم تموم میشه

Which means I'm in the.

یعنی من در

Process of having.

فرآیند داشتن.

No patience left.

صبری باقی نمانده

To bring up this means to.

مطرح کردن این یعنی به.

Raise a topic for conversation.

موضوعی را برای گفتگو مطرح کنید.

Or to.

و یا به.

Raise a child.

بچه بزرگ کن

For example, he brought up an  interesting point at the meeting.

برای مثال، او در جلسه به نکته جالبی اشاره کرد.

Which means he.

یعنی او

Raised an interesting point.

نکته جالبی را مطرح کرد.

He shared an interesting point he.

او نکته جالبی را به اشتراک گذاشت.

Brought up an interesting point at the meeting.

نکته جالبی در این جلسه مطرح شد.

Here brought.

اینجا آورده است.

Is the past simple?

آیا گذشته ساده است؟

Of bring now, remember.

حالا بیاور، به خاطر بسپار.

This also means to raise a child when you.

این همچنین به این معنی است که وقتی شما فرزند خود را بزرگ کنید.

Raise a child.

بچه بزرگ کن به

It means.

این معنی.

You care for and nurture.

شما مراقبت و پرورش می دهید.

Nurture.

پرورش دهید.

A child from the.

کودکی از.

Time that.

زمان که.

Child is an infant until that.

تا آن زمان کودک نوزاد است.

Child is an adult.

کودک یک بزرگسال است.

That is, to raise a child.

یعنی بچه تربیت کردن.

For example, she's bringing up.

به عنوان مثال، او بزرگ می کند.

Three children on her own.

سه بچه به تنهایی

So this means.

پس این یعنی

She's raising three children on her own to look.

او سه فرزند را به تنهایی بزرگ می کند تا نگاه کند.

After someone or something.

بعد از کسی یا چیزی

This means to.

این یعنی به.

Care for someone or something for?

مراقبت از کسی یا چیزی برای؟

A period of time so generally.

یک دوره زمانی به طور کلی.

We don't.

ما نمی کنیم.

Use this if you're caring for someone  or something permanently, like when you.

اگر به طور دائم از کسی یا چیزی مراقبت می کنید، از این مورد استفاده کنید .

Bring up a child.

بچه تربیت کن

You're caring for that child  permanently, but if you're looking after.

شما به طور دائم از آن کودک مراقبت می کنید ، اما اگر از آن مراقبت می کنید.

A child?

یک کودک؟ به

It sounds like you're doing it temporarily.

نظر می رسد که به طور موقت این کار را انجام می دهید.

For a period of time.

برای یک دوره ای از زمان.

For example, my son's.

مثلا مال پسرم

16 So he looks after his younger.

16 پس از کوچکتر خود مراقبت می کند.

Brothers while I'm at work, so my.

برادران در حالی که من در محل کار هستم، بنابراین من.

Son, who is 16, cares.

پسر، که 16 سال دارد، اهمیت می دهد.

For his younger.

برای کوچکترش

Brothers, but he's not bringing them up  because he's not doing that permanently.

برادران، اما او آنها را مطرح نمی‌کند، زیرا این کار را به‌طور دائم انجام نمی‌دهد.

He's caring for them for a period of time,  the time while I'm at work, so maybe.

او برای مدتی از آنها مراقبت می کند، زمانی که من سر کار هستم، بنابراین شاید.

2 hours a day between after school  and when I get home from work.

2 ساعت در روز بین بعد از مدرسه و زمانی که از سر کار به خانه برمی گردم.

My.

Oldest child who's 16 cares.

من

بزرگ‌ترین کودک 16 ساله مراقبت می‌کند.

For my younger children, his younger.

برای فرزندان کوچکتر من، او کوچکتر است.

We also use.

ما نیز استفاده می کنیم.

This with things to care for things.

این با چیزهایی برای مراقبت از چیزها.

For example, can you look after  my plans while I'm on vacation?

برای مثال، آیا می‌توانید وقتی در تعطیلات هستم به برنامه‌های من رسیدگی کنید؟

If someone asks.

اگر کسی بپرسد.

You to look after something  for a period of time while  

زمانی که

they're on vacation or while they're traveling.

در تعطیلات هستند یا در سفر هستند، برای مدتی مراقب چیزی باشید.

They're asking you to.

آنها از شما می خواهند

Care for it?

مراقبت از آن؟

So that's a lot of responsibility.

پس این مسئولیت زیادی دارد.

For you.

برای شما.

You better not kill my plans.

بهتر است نقشه های من را نکشید.

To take off this means.

برداشتن این یعنی.

To remove something commonly from your.

برای حذف چیزی معمولی از شما

Body or to leave?

بدن یا ترک؟

In the sense of removing something from.

به معنای حذف چیزی از.

Your body.

بدن تو.

When someone comes to your house, you might say.

وقتی کسی به خانه شما می آید، ممکن است بگویید.

Please take off your shoes before coming in.

لطفاً قبل از ورود کفش‌هایتان را در بیاورید.

So you want to keep your floors nice  and clean, so you ask them to take.

بنابراین می‌خواهید کف‌پوش‌هایتان را زیبا و تمیز نگه دارید، بنابراین از آن‌ها بخواهید آن‌ها را بپوشند.

Off their shoes to remove their shoes now.

کفش هایشان را کنار بگذارند تا الان کفش هایشان را در بیاورند.

In the sense of to.

به معنای به.

Leave we commonly use.

ترک ما معمولا استفاده می کنیم.

With flights.

با پرواز.

For example, my flight.

مثلا پرواز من.

Was supposed.

قرار بود.

To take off at noon but.

برای برخاستن در ظهر اما. به

It was delayed, so if my.

تعویق افتاد، پس اگر من.

Flights delayed, it means it's  now taking off later than.

پروازها با تأخیر انجام می‌شوند، این بدان معناست که اکنون دیرتر از آن زمان پرواز می‌کند.

Scheduled later than expected.

دیرتر از حد انتظار برنامه ریزی شده است.

And when your.

Flight takes off.

و زمانی که شما

پرواز بلند می شود.

That's when your.

آن زمانی است که شما

Flight leaves, It leaves the ground.

پرواز برگ می زند، زمین را ترک می کند.

It leaves the airport, so you can use.

فرودگاه را ترک می کند، بنابراین می توانید استفاده کنید.

This one every single time you're traveling and.

این یکی هر بار که در سفر هستید و.

Daily to Talk.

روزانه به صحبت کردن.

About removing something from.

در مورد حذف چیزی از

Your body.

بدن تو.

To turn on.

برای روشن کردن.

I'm sure you know this.

من مطمئن هستم که شما این را می دانید.

One but just.

یکی اما فقط

To make.

ساختن.

A device to turn on.

دستگاهی برای روشن کردن

A device.

یک وسیله.

This is something that I ask.

این چیزی است که من می پرسم.

Siri to do daily and you might ask Siri.

سیری را روزانه انجام دهید و ممکن است از سیری بخواهید.

Or Alexa.

یا الکسا

Or whoever your personal assistant is.

یا هر کسی که دستیار شخصی شما باشد.

Hey Siri, turn on.

هی سیری، روشن کن.

The lights or you might say, can you?

چراغ ها یا ممکن است بگویید، می توانید؟

Turn on the air.

هوا رو روشن کن

It's.

این است.

Really hot in here.

اینجا واقعا داغه

So think of all the different.

پس به همه چیزهای متفاوت فکر کنید.

Devices you have in your home in your.

دستگاه هایی که در خانه خود دارید.

Office and even on you.

دفتر و حتی بر شما.

Everywhere you go and you can  use turn on to mean activate.

هرجا می روید و می توانید از turn on به معنای فعال کردن استفاده کنید.

And if turn on means to activate.

و if turn on به معنای فعال شدن است.

Well then, what's the opposite?

خب پس برعکسش چیه؟

What's?

چه؟

The phrasal verb for to deactivate a device.

فعل عبارتی برای غیرفعال کردن یک دستگاه.

Of course it's turn off.

البته خاموشه

Turn off a device.

یک دستگاه را خاموش کنید.

Deactivate.

از کار انداختن.

A device again, something  you can ask your personal.

دوباره یک دستگاه، چیزی که می‌توانید از شخصی خود بپرسید.

To do.

انجام دادن.

Hey Siri, turn off the music.

سلام سیری، موسیقی را خاموش کن.

And this is also something that  parents have to remind their.

و این نیز چیزی است که والدین باید به آنها یادآوری کنند.

Children to do.

بچه ها برای انجام دادن.

Quite frequently.

خیلی مکرر

For example, make.

مثلا بسازید.

Sure you turn off.

حتما خاموش میکنی

The lights.

چراغ ها.

Before you leave, get up.

قبل از رفتن، برخیز.

This is one you can of course use.

این یکی از مواردی است که البته می توانید استفاده کنید.

Every.

هر

Single day because when you get up.

تک روزی چون وقتی بیدار میشی

It means you.

یعنی تو

Wake up in the morning.

بیدار شدن در صبح.

For example, I get up at 5:00.

مثلا من ساعت 5 بیدار می شوم.

50 AM.

50 صبح

Every day except Sundays.

همه روزه به جز یکشنبه ها.

On Sundays.

یکشنبه ها. ساعت

I get up at 7:00 AM.

7 صبح بیدار می شوم.

So I sleep in on Sundays and.

بنابراین یکشنبه ها می خوابم و.

Oh, I enjoy that.

اوه، من از آن لذت می برم.

What about you?

تو چطور؟

What time do you?

شما چه زمانی؟

Get up.

بلند شو

Share that in the comments.

آن را در نظرات به اشتراک بگذارید.

We also use.

ما نیز استفاده می کنیم.

Get up to mean to rise from  a lying or sitting position.

بلند شوید تا به معنای بلند شدن از حالت خوابیده یا نشسته هستید.

So let's say you work in an office that  has some really comfortable couches and  

بنابراین فرض کنید در دفتری کار می‌کنید که دارای چند کاناپه واقعا راحت است و

you might just be relaxing and lying on the couch.

ممکن است فقط در حال استراحت و دراز کشیدن روی کاناپه باشید.

But.

ولی.

Then your coworker says.

بعد همکارت میگه

Quick.

سریع

Get up.

بلند شو

Rob's coming.

راب می آید

And Rob is your boss.

و راب رئیس شماست.

And you don't want your boss.

و شما رئیس خود را نمی خواهید.

To see you just lying on this.

برای دیدن شما که فقط روی این دراز کشیده اید. چه

When you should be at your desk working right?

زمانی باید پشت میز خود باشید و درست کار کنید؟

So when this context, it doesn't  mean that you were sleeping on the.

بنابراین وقتی این زمینه، به این معنی نیست که شما روی آن خوابیده اید.

Couch it.

کاناپه اش کن

Simply means you were in a lying  or even a sitting position.

به سادگی به این معنی است که شما در حالت دراز کشیده یا حتی نشسته بودید.

So we.

پس ما

Talked about how takeoff is used to.

در مورد نحوه استفاده از برخاست صحبت شد.

Remove something from your.

چیزی را از خود حذف کنید

Body so if you're hot.

بدن بنابراین اگر شما گرم است.

You can take off your sweater,  but what if you're cold?

می‌توانید ژاکت خود را در بیاورید، اما اگر سردتان باشد چه؟

What's?

The phrasal verb to add something to your.

چه؟

فعل عبارتی برای افزودن چیزی به خود.

Body, Do you know?

بدن، آیا می دانید؟

It's to put on.

برای پوشیدن است.

To put on is.

قرار دادن است.

To wear clothing.

برای پوشیدن لباس

Or accessories so you can think  of them as adding them to.

یا لوازم جانبی تا بتوانید آنها را به عنوان افزودن آنها به آن فکر کنید.

Your body.

بدن تو.

To put on also means to  apply something like makeup.

پوشیدن همچنین به معنای استفاده از چیزی مانند آرایش است.

Or sunscreen to put on.

یا ضد آفتاب برای زدن.

For example.

مثلا.

You could say to a friend it's.

شما می توانید به یک دوست بگویید این است.

Chilly out.

خنک بیرون.

You should put on a.

شما باید یک را بپوشید.

Sweater chilly means a little cold, so  maybe your friend is going out in a.

ژاکت سرد به معنای کمی سرد است، بنابراین شاید دوست شما در حال بیرون رفتن است.

But you say it's chilly out.

اما شما می گویید هوا سرد است.

You should put on.

باید بپوشی

A sweater to.

یک ژاکت به.

Give up hopefully.

با امید تسلیم شوید

A phrasal verb that isn't in your.

یک فعل عبارتی که در شما نیست.

Vocabulary to give up because this is  used when you stop trying to do something.

واژگانی برای تسلیم شدن، زیرا زمانی استفاده می‌شود که تلاش برای انجام کاری را متوقف کنید.

For example, don't give up.

مثلاً تسلیم نشوید.

Just because you made.

فقط بخاطر اینکه ساختی

A few mistakes.

چند اشتباه

That's part of the learning.

این بخشی از یادگیری است.

Process.

روند.

I'm sure.

Some days you.

من مطمئن هستم.

بعضی روزها تو

Feel like giving up learning English,  which would mean stop learning English.

احساس می کنید که یادگیری زبان انگلیسی را رها کنید، که به معنای توقف یادگیری زبان انگلیسی است.

But don't.

اما نکن.

Give up.

دست برداشتن از.

However, there are some things.

با این حال، چیزهایی وجود دارد.

You should give up like a bad habit and  give up is also used when you stop a.

شما باید مانند یک عادت بد آن را ترک کنید و هنگام ترک کردن یک عادت هم از ترک استفاده می‌شود.

Bad habit.

عادت بد.

For example.

مثلا.

You should give up smoking.

شما باید سیگار را ترک کنید.

Which means.

یعنی.

You should stop smoking.

شما باید سیگار را ترک کنید.

Permanently stop smoking.

سیگار را برای همیشه کنار بگذارید.

So you should quit smoking.

پس باید سیگار را ترک کنید.

You should give up smoking.

شما باید سیگار را ترک کنید.

Permanently.

به طور دائم. سیگار

Stop smoking.

نکش.

Quit smoking.

ترک سیگار.

But you shouldn't give up learning English.

اما شما نباید یادگیری زبان انگلیسی را رها کنید.

Just because you make a mistake.

فقط به این دلیل که شما اشتباه می کنید.

Or just because it's taking  a little longer than you.

یا فقط به این دلیل که کمی بیشتر از شما طول می کشد.

Expected.

انتظار می رود.

Don't give.

نده.

Up to look for when you look  for someone or something.

وقتی به دنبال کسی یا چیزی می‌گردید، به دنبال آن باشید.

You simply.

تو به سادگی

Try to find.

سعی کن پیدا کنی

To locate someone or something.

پیدا کردن کسی یا چیزی

For example.

مثلا.

I looked for you at the conference.

در کنفرانس به دنبال شما گشتم.

But it was busy.

اما سرش شلوغ بود

This means I try to find someone, a  friend, a coworker, someone I know.

این بدان معناست که سعی می‌کنم کسی، دوست، همکار، کسی را که می‌شناسم پیدا کنم.

I try to find someone at a conference.

سعی می کنم در یک کنفرانس کسی را پیدا کنم.

I looked for her.

دنبالش گشتم

Or him.

یا او.

But I didn't find that person.

اما من آن شخص را پیدا نکردم.

Because there were too many people  at the conference, the conference.

چون افراد زیادی در کنفرانس، کنفرانس حضور داشتند.

Was busy.

مشغول بود.

Of course we use.

البته استفاده می کنیم.

This with everyday objects  like our keys, our phone.

این در مورد اشیاء روزمره مانند کلیدها، تلفن ما.

Our.

Purse even something simple.

ما

کیف پول حتی یک چیز ساده.

Like a pen.

مثل یک خودکار.

Can you help me look for my keys?

آیا می توانید به من کمک کنید تا کلیدهایم را پیدا کنم؟

This is another way of saying  can you help me find my keys?

این روش دیگری برای گفتن است می‌توانید به من کمک کنید کلیدهایم را پیدا کنم؟

Can you help me locate my keys?

آیا می توانید به من کمک کنید کلیدهایم را پیدا کنم؟

Because I don't.

چون من این کار را نمی کنم.

Know where they are?

بدانید کجا هستند؟

Can you help me look for my keys?

آیا می توانید به من کمک کنید تا کلیدهایم را پیدا کنم؟

Now that you're more comfortable  with these phrasal verbs,  

اکنون که با این افعال عبارتی راحت‌تر شده‌اید،

how about we do that exact same quiz again?

چطور می‌شود دقیقاً همان مسابقه را دوباره انجام دهیم؟

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hey, pause.

هی مکث کن

Take as much time as you need and when  you're ready, hit play to see the answers.

به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Review them as long as you need, and  when you're ready, hit play to continue.

تا زمانی که نیاز دارید، آن‌ها را مرور کنید و وقتی آماده شدید، برای ادامه، روی play ضربه بزنید.

So was the quiz easier the second time?

پس امتحان دفعه دوم راحت تر بود؟

Share.

اشتراک گذاری.

Both of your scores in the comments  below and do you want me to make?

هر دو امتیاز شما در نظرات زیر در نظر گرفته شده است و آیا می خواهید من آن را کسب کنم؟

More lessons quizzing you  and reviewing common phrasal.

درس‌های بیشتر برای سؤال از شما و مرور عبارت‌های رایج.

If you do.

اگر انجام دهید.

Then put more phrasal verbs, more phrasal verbs.

سپس افعال عبارتی بیشتری، افعال عبارتی بیشتری قرار دهید.

Put more, more more in the comments.

بیشتر، بیشتر در نظرات قرار دهید.

Share it with your friends.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

And subscribe.

و مشترک شوید.

So you're notified every time I post a new lesson.

بنابراین هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده می شود.

And you can get this free speaking guide where I  share 6 tips on how to speak English fluently and.

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید که در آن من 6 نکته درباره نحوه صحبت کردن به زبان انگلیسی روان و روان به اشتراک می‌گذارم.

Confidently you can click here to download  it or look for the link in the description.

با اطمینان می‌توانید برای دانلود آن اینجا کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And why don't you keep  expanding your vocabulary with?

و چرا به گسترش دایره لغات خود ادامه نمی دهید؟

This lesson right now?

این درس در حال حاضر؟